چگونه عبادت کنیم؟
چرا عبادت؟
فلسفه آفرینش انسان، بندگى و عبادت و عبودیت است. این کلام صریح الهى در قرآن کریم است که مى فرماید:
"و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون"
جن و انس را، جز براى پرستش و بندگى خود نیافریدم.
این حکمت و هدف والا، سرلوحه همه رسولان الهى نیز بوده است. در قرآن مى خوانیم: "و لقد بعثنا فى کل امه رسولا ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت"
در هر امتى پیامبرى برانگیختم که (به مردم بگویند) بنده خدا باشید واز طاغوت بپرهیزید.
ناگفته نماند که این بندگى کردن، سودى به خدا نمى رساند بلکه مایه عزت و سعادت خود انسان است وگرنه خداوند بى نیاز مطلق است:
من نکردم خلق تا سودى کنم
بلکه تا بر بندگان جودى کنم
ریشه هاى عبادت
1. عظمت خدا
برخورد با یک شخصیت برجسته، انسان را به تواضع وامى دارد، دیدار با یک دانشمند بزرگ، آدمى را به تکریم و احترام وامى دارد، چون که انسان در برابر عظمت و دانش آن شخصیت و این دانشمند، خود را کوچک و کم سواد مى بیند. خداوند، مبدا همه عظمت ها و جلال هاست. شناخت خدا به عظمت و بزرگی، انسان ناتوان و حقیر را به کرنش و تعظیم در برابر او وامى دارد.
2. احساس نیاز و وابستگى
انسان، عاجز نیازمند و ناتوان است و خداوند، در اوج بى نیازى و غناى مطلق، و سر رشته دار امور انسان هاست. این هم عاملى است، تا انسان در برابر خداوند "بندگی" کند.
3. سپاس نعمت
توجه به نعمت هاى بى حساب و فراوانى که از هر سو و در هر زمینه ما را احاطه کرده قوى ترین انگیزه را براى پرستش پروردگار ایجاد مى کند. نعمت هایى که حتى پیش از تولد شروع مى شود و در طول زندگى همراه ماست و در آخرت هم (اگر شایستگى داشته باشیم) از آن بهره مند خواهیم شد. قرآن به این نکته اشاره کرده و به مردم زمان پیامبر صلى الله علیه و آله مى فرماید:
"فلیعبدوا رب هذا البیت الذى اطعمهم من جوع و ءامنهم من خوف" باید خداى کعبه را عبادت کنند، خدایى که آنان را از گرسنگى نجات داد و از ترس، ایمن ساخت.
4. فطرت
در سرشت انسان، پرستش و نیایش وجود دارد. اگر به معبود حقیقى دست یافت که کمال مطلوب همین است و اگر به انحراف و بیراهه دچار شد، به پرستش معبودهاى بدلى و باطل مى پردازد.
بت پرستی، ماه و خورشید پرستی، گوساله و گاو پرستی، نمونه هایى انحرافى است که وجوددارد، کسانى هم پول و مقام و همسر و ماشین و مدال و … را مى پرستند.
انبیا آمده اند تا فطرت را در مسیر حق، هدایت کنند و انسان را از عبادت هاى عوضى نجات بخشند. حضرت على علیه السلام در مورد بعثت رسول خدا صلى الله علیه وآله مى فرماید:
"فبعث الله محمدا بالحق لیخرج عباده من عباده الاوثان الى عبادته…" خداوند حضرت محمد صلى الله علیه و آله را برانگیخت، تا بندگانش را از "بت پرستی" به "خدا پرستی" دعوت کند.
روح عبادت در فطرت انسان نهفته است و اگر درست رهبرى نشود به عبادت بت و طاغوت مى گراید. مثل میل به غذا که در هر کودکى هست، ولى اگر راهنمایى نشود، کودک خاک مى خورد و لذت هم مى برد. بدون هدایت صحیح این گرایش فطرى نیز، انسان به عشق هاى زودگذر پوچ یا پرستش هاى بى محتواى انحرافى دچار مى شود.
چگونه عبادت کنیم؟
مگر نه اینکه نشانى هر خانه را باید از صاحب خانه گرفت؟ و مگر نه اینکه در هر ضیافت و مهمانی، باید نظر میزبان را مراعات کرد؟ عبادت، حضور در برابر آفریدگار است و نشستن بر سر مائده هاى معنوى که او براى "بندگان" خود فراهم کرده است.
پس، چگونه عبادت را هم از او باید فرا گرفت و به دستور او عمل کرد و دید که او چه چیزى را عبادت دانسته و عبادت را به چه صورت از ما طلبیده است؟ غیر از شکل ظاهرى عبادات، بخصوص نماز که بیشتر در چگونگى آن سخن خواهیم گفت، محتواى عبادت را باید از دید اولیاى دین و متن مکتب شناخت و به کار بست. بهترین عبادت ها آن است که:
1. آگاهانه باشد
دو رکعت نماز انسان آگاه و دانا، از هفتاد رکعت نماز شخص نادان برتر است و عبادت کننده ناآگاه، همچون الاغ آسیاب است که مى چرخد ولى پیش نمى رود.
امام صادق علیه السلام مى فرماید: کسى که دو رکعت نماز بخواند و بداند با که سخن مى گوید، گناهانش بخشیده مى شود. در این صورت است که نماز، معراج روح مى شود و عامل بازدارنده از فساد و موجب قرب به خدا مى گردد.
.2 عاشقانه باشد.
آنچه موجب نشاط روح در عبادت مى شود و عابد از پرستش خود لذت مى برد، عشق به الله و شوق به گفتگوى با اوست.
عبادت هاى بى روح و از روى کسالت و سستى و خمودی، نشانه نداشتن شور و شوق نیایش و نجوا با پروردگار است. در دعا مى خوانیم: …" و اجعل نشاطى فى عبادتک"
خداوندا! نشاط مرا در عبادت خودت قرار بده.
آنان که از عبادت لذت نمى برند، همچون بیمارانى هستند که از غذاى لذیذ، لذت نمى برند. اگر این شوق و عشق باشد، دیگر چندان نیازى به تبلیغ، تشویق و تحریک از بیرون نیست، بلکه انگیزه درونى انسان را به عبادت وامى دارد و آن گونه که براى دیدار شخصیت معروف و محبوبی، لحظه شمارى مى کنیم و از آن دیدار، مسرور مى شویم، از عبادت هم به وجد و نشاط مى آییم.
براى عاشقان، شنیدن صداى "اذان" اعلام فرا رسیدن لحظه دیدار است. پیامبر اسلام به بلال مى فرمود: "ارحنا یا بلال" اى بلال! ما را از غم وتلخى نجات بخش. این شوق زایدوالوصف آن حضرت را به نماز مى رساند.
3. خالصانه باشد
هیچ چیز همچون "ریا" و خودنمایى و مردم فریبی، آفت عبادت نیست. از طرف دیگر، هیچ چیز چون خلوص، ارزش آفرین عبادت و نماز نیست. البته داشتن اخلاص در عبادت بسیار دشوار است، و دل و جان را از تهاجم وسوسه هاى ابلیسى رهاندن، رنجى بزرگ دارد و همتى بلند و اراده اى نیرومند مى طلبد. عبادت تا خالص نباشد، در درگاه الهى پذیرفته نیست و تنها پیشانى بر زمین سودن و قرائت صحیح داشتن و در صف اول جماعت ایستادن و … ملاک نیست. باید نماز و بندگى از رنگ ریا پاک و به رنگ الهى "صبغه الله" آراسته باشد تا به خدا برسد. تعبیر قرآن چنین است:
"و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین"
هیچ دستور عبادى براى مردم نیامده مگر آنکه امر به اخلاص در آن شده است.
4. خاشعانه باشد
خشوع، حالت قلبى انسان در عبادت و نتیجه توجه کامل به مقام بندگى در آستان الهى است. آن که نیاز و عجز خود را مى داند و عظمت و کمال الهى را مى شناسد و در عبادت، خود را در برابر آن خداى بى همتا و آگاه مى یابد. حالتى متناسب با این "حضور" پیدا مى کند، در این حالت قلب، خاشع مى شود، نگاه افتاده مى گردد و توجه از هر چیز دیگر بریده و به معبود متوجه مى شود.
قرآن در توصیف مومنان و عبادت شان مى فرماید: "الذین هم فى صلاتهم خشعون" در نمازشان خاشع اند.
این حالت، محصول آن توجه است، در حدیث مى خوانیم: "اعبد الله کانک تراه" خدا را چنان عبادت کن که گویا او را مى بینی. "فصحها لوقتها صلاه مودع"
چنان نماز را در وقت خودش بخوان که گویا آخرین نماز است. یعنى همواره این حالت را داشتن که گویا فقط براى همین یک نماز، فرصت باقى است.
5 .مخفیانه باشد
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: "اعظم العباده اجرا اخفاها" پاداش عبادتى بیشتر و بزرگتر است که مخفى تر باشد. این براى آن است که عبادت (بخصوص عبادت هاى مستحب) در حضور جمع، زمینه بیشترى براى تظاهر و ریا دارد.
البته این در مواردى است که اسلام، خود امر به عبادت آشکار نکرده باشد، همچون نماز جماعت در مسجد که از نماز فرادى در خانه برتر است.
شیطان، دشمن رستگارى انسان است و سوگند خورده است که همواره در راه انسان، چاه گمراهى بکند و پرتگاه گناه پدید آورد و انسان را مانند خودش جهنمى کند. از این رو، براى تباه ساختن عمل انسان، دام مى گسترد و عبادت او را فاسد مى کند. یا از راه ریا و خراب کردن نیت یا پدید آوردن عجب و خودپسندى به خاطر عبادت یا از طریق سلب توفیق از انسان و … یا از راه کشاندن به گناه، که موجب تباه شدن و هدر رفتن زحمت انسان در طریق بندگى مى شود.
همچون کشاورزى که محصول زحمت هاى طاقت فرسایش، با جرقه اى مى سوزد و دود مى شود، و یا جامى از آب زلال که با افتادن حشره یا ریختن خاک در آن، آلوده مى شود.
عبادت، در ترازوى سنجش
گفتیم: عبادت، یعنى بندگى و پرستش، اطاعت امر خدا و انجام تکلیف الهی، خواست خود را فداى خواسته پروردگار کردن و گردن نهادن به احکام شرع.
آنچه به عنوان تکلیف و عبادت انجام مى شود، به لحاظ نیت و محتوا و کیفیت انجام و خصوصیات فردى هر کس، مراحل و مراتبى مى یابد.
گاهى عمل عبادی، تنها مرتبه صحت و درستى را از نظر رعایت شرایط دارد، گاهى به مرتبه قبول مى رسد و گاهى هم صفت کمال مى یابد. پس براى عبادات، شرایط زیر مطرح است:
1. شرایط صحت عبادات
2. شرایط قبولى عبادات
3. شرایط کمال عبادات
و اینک توضیحى پیرامون این سه مرحله و سه نوع شرایط:
شرایط صحت عبادت
هدف درست و شکل صحیح عبادت، دو عامل مهم در صحت آن است. یعنى هم مقصود از عبادت، باید رضاى خدا و قصد قربت و انجام فرمان الهى باشد، نه جلب نظر مردم و ریا و خودنمایى و هم صورت ظاهرى آن، طبق دستور باشد، حتى در جزئیات آن.
عمل خالص و نیت خدایى در عبادات، آن است که چشمداشت تمجید و تشکر از مردم نداشته باشیم، براى خدا کار کنیم و اجر خود را در بندگى و طاعت، از او بخواهیم. امام صادق علیه السلام فرمود: "والعمل الخالص الذى لا ترید ان تحمدک علیه احد الا الله" عمل خالص عملى است که در انجامش، جز از خدا، از احدى انتظار سپاس و ستایش نداشته باشی. عامل دیگر صحت عبادت به شکل آن مربوط است، یعنى عمل طبق آنچه گفته اند و مطابق دستور شرع باشد، نه بر اساس ذوق و سلیقه شخصى یا مد روز یا پسند مردم. اینکه مثلا نماز را چگونه باید خواند، کجا آهسته و کجا بلند، کجا نشسته و کجا ایستاده، کجا چهار رکعت و کجا دو رکعت، و … همه طبق دستور باشد، گرچه همه عبادت است.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده است:
"لا قول و لا عمل و لا نیه الا باصابه السنه" هیچ ارزشى براى گفته ها و عمل ها نیست، مگر آنجا که به سنت برسیم و متعبد باشیم و طبق دستور، عمل کنیم.
اگر به شما بگویند در صد قدمى گنجى است که مى توانید استخراج و تصاحب کنید، اگر 98 قدم یا 102 قدم بروید و حفر کنید، به گنج دست نخواهید یافت و رنج بیهوده کشیده اند.
در گرفتن شماره تلفن، یک شماره کم و زیاد، تماس را با خانه یا اداره دیگرى برقرار مى کند و کلید، اگر یک دندانه کم یا زیاد یا جابجا ساخته شود، قفل را نخواهد گشود. اما کسانى از روى انحراف، در شک عبادت خدا تغییراتى مى دهند. این تغییر دادن ها گاهى از روى لجاجت است، گاهى روشفنکر مآبى علت آن است، گاهى مقدس مآبى و کلاه شرعى سبب آن مى شود و گاهى جهالت و نادانى یا عوامل دیگر.
"تعبد" آن است که حتى در شکل عمل هم، آن گونه که دستور دین است، بى کم و کاست، عمل کنیم تا به مفهوم صحیح، "بندگی" کرده باشیم.
شرایط قبولى عبادت
مقصود، شرایطى است که رعایت آنها، علاوه بر درستى عمل، موجب قرب به خدا و جلب رضاى او مى شود. ممکن است نمازى صحیح باشد ولى سبب رشد و تزکیه روح نشود، همچون دارویى که شفابخش نباشد، یا جنسى در بازار بى مشترى باشد. عبادت هم، گاهى تنها در حد نجات بخشى از کیفر است، ولى گاهى انسان را محبوب خدا و عمل را مقبول درگاهش مى سازد.
در آیات و روایات، نکات بسیارى پیرامون قبولى عبادت و عمل مطرح است که به عنوان نمونه، چند مورد ذکر مى شود.
1. در بعد اعتقادی، "ایمان"
قرآن کریم مى گوید: اعمال شایسته و صالح، از کسى که "مومن" باشد، موجب حیات طیبه مى شود. "من عمل صلحا من ذکر او انثى و هو مومن فلنحیینه حیوه طیبه" و در آیه دیگرى مى فرماید: "و من یکفر بالایمن فقد حبط عمله" کسى که کفر ورزد و ایمان را نپذیرد، اعمالش تباه مى شود.
آن که خدا را باور ندارد، چگونه انتظار مى رود پرستش هایش مورد پذیرش آفریدگار قرار گیرد؟
2. در بعد سیاسی، "ولایت"
آنچه عمل را در مسیر صحیح و خدایى قرار مى دهد، پیروى از رهبرى آسمانى و شایسته است. در سایه چنین رهبرى و ولایتی، خط صحیح عمل و عبادت، کارساز مى شود و در غیر آن، یا بى خاصیت و بى اثر مى شود، یا عبادت هم در راستاى اهداف دشمنان راه خدا قرار مى گیرد.
اگر مسافران، با راننده اى راه شناس و امین مسافرت کنند، هر چند ژنده پوش و نامرتب باشند، سرانجام به مقصد مى رسند. ولى سرنشینان شیک پوش و آراسته اتومبیلى که به راننده اش اطمینان نیست، ناشى یا مست است یا مسیر را عوضى مى رود، هرگز به مقصد نمى رسند، بلکه چه بسا نابود مى شوند. امروزه کشورهاى اسلامی، ارزشمندترین دستورالعمل هاى اسلامى را در اختیار دارند ولى به خاطر گردن ننهادن به رهبرى معصومین یا جانشینان آنان و تن دادن به ولایت جور و حکومت طاغوت ها، دچار ذلت، تفرقه و ضعف اند.
عبادت در سایه رهبرى صحیح، مفهوم راستین خود را مى یابد و خداوند آن را مى پسندد و مى پذیرد. در حدیث از امام باقر علیه السلام آمده است:
"من دان الله بعباده یجهد فیها نفسه و لا امام له من الله فسعیه غیر مقبول" کسى که ایمان به خدا دارد و عبادت هاى جانفرسا هم انجام مى دهد، ولى امام شایسته اى از طرف خدا ندارد، تلاشش بى فایده و نپذیرفته است.
در حدیثى دیگر مى خوانیم:
"من لم یتولنا لم یرفع الله له عملا"
هر که ولایت ما را نپذیرد و به رهبرى ما گردن ننهد، خدا عملى را از او بالا نمى برد.
3. در بعد اخلاقی، "تقوا"
بندگى خدا با شرط تقوا و ترک گناه، قبول مى شود. قرآن پس از ذکر داستان هابیل و قابیل که هر دو به درگاه خداوند قربانى کردند و قربانى یکى پذیرفته و دیگرى رد شد، مى فرماید: "انما یتقبل الله من المتقین"
خداوند، تنها از اهل تقوا، "قبول" مى کند.
آنکه دزدى کند و مال دیگران را انفاق کند، مقبول نیست. آنکه حق مردم را بخورد و به نماز بایستد، نمازش مردود است. آنکه نماز را ترک کند ولى جهاد نماید، یا به دیگران ستم کند و نماز بخواند، یا به دیگرى تهمت بزند و غیبت کند و به زیارت هم برود، یا چشم ناپاک به نوامیس مسلمین داشته باشد و نماز شب هم بخواند، آن نماز و جهاد و این زیارت و نافله را خدا نمى پذیرد، چون همراه با تقوا نیست و بدون تقوا هیچ عملى براى انسان، عمل خیر به حساب نمى آید.
4 .در بعد اقتصادی، "رسیدگى به محرومین"
نیازمندان و فقیران، بندگان خدایند. آن عبادت و بندگى که همراه با رسیدگى به وضع بندگان ناتوان و محروم خدا نباشد، بى ارزش است. در آیات و روایات، موضوع "نماز" و "زکات"، معمولا در کنار هم آمده است که یکى ارتباط با خداست و دیگرى ارتباط با خلق خدا.
از امام رضا علیه السلام نقل شده که فرمود:
" من صلى و لم یزک لم تقبل صلوته" نماز افرادى که زکات ندهند، پذیرفته نیست.
آرى نپرداختن حقوق واجب محرومین، اموال انسان را آمیخته به حرام مى کند و زندگى از مسیر الهى بیرون مى رود.
5. در بعد اجتماعی، "خوش رفتاری"
اساس جامعه اسلامى بر اخوت و صفا و برادرى میان مسلمانان است. هر چه که این روابط را به هم بزند و وحدت را بشکند و رحمت افراد را زیر پا بگذارد، چنان ناپسند است که قبول عبادت را هم با مشکل مواجه مى سازد. غیبت و بهتان باشد، یا تفرقه انگیزى و نمامی، سوء خلق و بدرفتارى باشد، یا مردم آزارى و قطع رحم. برعکس، صله رحم، حسن خلق، مودت با مردم و حسن نیت با دیگران، موجب رضاى خدا و قبول اعمال است. در این زمینه ها حدیث بسیار است. به این روایت توجه کنید.
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
هر کس مسلمانى را غیبت کند، تا چهل روز، نماز و روزه اش قبول نمى شود، مگر اینکه غیبت شده او را ببخشد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله به ابوذر فرمود:
از هجران و قهر کردن با برادر دینى بپرهیزد، چرا که با این ترک رابطه، عمل قبول نمى شود و امام صادق علیه السلام فرمود:
بد اخلاقى و بدرفتارى عمل را تباه مى کند، آن گونه که سرکه عسل را.
6 .در بعد خانوادگی، "رعایت حقوق"
والدین و فرزندان نسبت به هم حقوق متقابل دارند و کسانى که این حقوق را مراعات نکنند، خدا نماز و کارهاى نیک آنها را نمى پذیرد.
به روایت امام صادق علیه السلام: "من نظر الى ابویه نظر ماقت و هما ظالمان له. لم یقبل الله له صلاه"
فرزندى که از روى خشم به پدر و مادر خود نگاه کند- هر چند والدین در حق او کوتاهى و ظلم کرده باشند- نمازش از سوى خدا پذیرفته نیست.
آرى پیوند با خدا در صورتى مفید است که پیوند خانوادگی، با رعایت حقوق و وظایف متقابل میان افراد، مراعات شود.
نماز، معراج روح و نردبان معنویت است. در صورتى مى توان از این نردبان عروج کرد که پایه اش لغزان نباشد. پایه استوار ارتباط با خدا، روابط صحیح میان افراد خانواده است.
نشانه قبولى عبادت
با این همه شرایطى که براى قبولى عبادت و نماز است، باید مراقب بود نماز بى فایده و پرستش بى خاصیت نداشته باشیم. صرف انجام تکلیف، کافى نیست، باید چنان انجام وظیفه کرد، که صاحب فرمان که خداوند است، بپذیرد.
على علیه السلام مى فرماید: "کونوا على قبول العمل اشد عنایتا منکم على العمل" بیشترین توجه شما، به قبولى عمل باشد، نه اصل عمل!
با این حساب، از کجا مى توان فهمید که طاعتمان را خدا پذیرفته است؟
امام صادق علیه السلام نشانه آن را چنین بیان مى کند:
"من احب ان یعلم اقبلت صلوته ام لم تقبل فلینظر هل منعته صلوته عن الفحشاء و المنکر؟فبقدر ما منعته قبلت منه"
هر که مى خواهد بداند آیا نمازش پذیرفته شده یا نه، ببیند آیا نمازش، او را از گناه و زشتى بازداشته است؟ به هر مقدار که نمازش، مانع گناه و منکر شود، نمازش قبول شده است.
شرایط کمال عبادت
غیر از شرط صحت و شرایط قبول، شرایطى هم براى کمال عبادت است. یعنى اگر این شرایط باشد، عمل عبادى ارزشى فوق العاده و کمالى بالاتر خواهد داشت.عبادات اعمالى که شرایط زیر را داشته باشد، برتر و کامل تر است:
1. مشکل تر بودن
در عبادت، باید دشوارى آن را تحمل کرد و بر سستى و تن پرورى غلبه یافت و به پرستشى عاشقانه و پیوسته پرداخت. على علیه السلام فرموده است: "افضل الاعمال ما اکرهت نفسک علیه" بهترین کارها، عملى است که خود را (على رغم پذیرش نفس) بر آن وادار کنید.
آن که در لحظات سخت، از رسول خدا حمایت و یارى کند.
آن که با پاى پیاده به سفر حج و زیارت برود.
آن که با جان و مال، در راه خدا مبارزه کند.
آن که در راه دین، سختى بیشترى تحمل کند، از فضیلت بیشترى برخوردار است.
2. نظم و تداوم
عبادت اگر برنامه هاى دائمى و منظم داشته باشد، بهتر است. در روایات آمده است که مومن، اوقات و کارهاى خود را تقسیم مى کند و بخشى را براى عبادت و مناجات با خدا قرار مى دهد.
3. مهمتر بودن
در کارها باید اهم و مهم کرد و کارهاى "مهم" را فداى کارهاى "مهم تر" نمود.
وقتى بستگان انسان نیازمند هستند، چرا صدقه به دیگران؟
وقتى کارهاى مستحب، به واجبات انسان ضرر بزند، چه نیازى به انجام آن ها؟
وقتى کاری، نفع عام ترى دارد، چرا پرداختن به امورى که خیرش محدود و موقت است؟
على علیه السلام مى فرماید:
"لا قربه بالنوافل اذا اضرت بالفرائض" هرگاه نمازهاى مستحب، به نمازهاى واجب ضرر برساند، دیگر آن نافله ها موجب قرب به خدا نخواهد شد.
4. برکت داشتن
گاهى کمال یک عمل، در برکت داشتن آن است، یعنى کارى باشد که خیر و سود آن، جاودان و گسترده و باقى باشد، نه موقت و گذرا.
5. سبقت گرفتن
در کارهاى نیک، پیشتاز بودن و شتاب به سوى صالحات و خیرات، امتیازات ویژه اى دارد.
پیوستن به اسلام در آغاز امر، برتر از مسلمان شدن در روزگار غلبه و قدرت مسلمین است. به سوى نماز اول وقت باید شتافت. در کارهاى خداپسند باید پیشقدم بود. تاکید بر "سارعوا" و "سابقوا"، در قرآن و حدیث نشان آن است که سرعت و سبقت در عبادت مایه کمال عبادت است.
6. نشاط و دوام
منافقان، نماز را با کسالت و بى نشاط مى خوانند.
اهل شک، در عبادت شان دچار تردید و سستى مى شوند.
عبادتى کامل تر است که همراه با نشاط و برخوردار از استمرار و پیوستگى باشد. عمل اندک و با دوام، برتر از کار زیادى است که انسان از آن ملول و خسته شود و دست بکشد.
خداوند، در توصیف عبادت فرشتگان فرموده است: شبانه روز، بدون خستگی، خدا را تسبیح مى گویند.
7. بصیرت و یقین
عملى که از روى بینش عمیق و آگاهى و یقین باشد، به مراتب برتر از کارهاى سطحى و عبادت هاى تهى از یقین است. در حدیث مى خوانیم "ان العمل الدائم القلیل على الیقین، افضل عندالله من العمل الکثیر على غیر یقین"
عمل اندک ولى پیوسته و مداومى که همراه با یقین باشد، نزد خداوند برتر از عمل بسیارى است که فاقد بصیرت و یقین باشد.