چرا برخی از روابط سرانجام خوبی ندارند؟
1)شما با فرد مناسب بوده ولی طرز صحیحی مهر نمی ورزید.
شما و همسرتان از عادتهای ارتباطی ضعیفی برخوردار هستید.
به درستی نمی دانید که چطور صمیمیت واقعی تولید کنید .
چیزی را می خواهید مطالبه نمی کنید و در نهایت احساس انزجار می کنید .
از رابطه تان غافل می شوید .
شما با فرد نامناسب هستید .
عشق و یا سبک زندگی شما با عشق و سبک زندگی همسرتان از تفاهم و همخوانی کافی برخوردار نیستند.
شما ارزشهای مشترک کافی نداشته و به اصول مشترکی نیز پایبند نیستید.
همسر شما دارای عیبها و نقص های بزرگی است که ازدواجی موفق را ناممکن می سازد.
شما نمی توانید نیازهای یکدیگر را برآورده کنید .
نکته مهم این است((کسی)) که برای مهرورزیدن انتخاب می کنید ،به همان اندازه ((روشی)) که برای مهر ورزیدن برمی گزینید مهم است.
اغلب مردم وقت و انرژی بیشتری صرف تصمیم گیری برای خرید یک ماشین و یا یک دستگاه ویدئو می کنند تا صرف اینکه تصمیم بگیرند با چه کسی تشکیل خانواده بدهند.
یکی از دلایلی که بسیاری از مردم به ازدواج با فرد نامناسب تن می دهند چیزی است که آن را(( ضریب هوشی)) پایین می نامیم. ضریب هوشی شما به میزان دانش شما در خلق و حفظ رابطه ای سالم و موفق بستگی دارد و میزان ضریب هوشی شما تعیین کننده انتخاب شما خواهد بود حتی اگر شما از ضریب هوشی بالایی برخوردار بوده و یا به اصطلاح باهوش در عشق باشید احتمالاً هنوز اشتباهاتی مرتکب خواهید شد اما نه به اندازه کسی که از ضریب هوشی کمتری برخوردار است. در پایان این تحقیق شما این آزمون را مشاهده کنید و اگر مایل باشید می توانید آن را انجام دهید.
اگر پس از انجام آزمون ضریب هوشی عشقی شما خیلی پایین بود زیاد نگران نشوید . شما می توانید با کسب اطلاعات بیشتر و بالا بردن اعتماد به نفس خود ضریب هوشی عشقی خود را بالا ببرید.
پنج افسانه مهلک درباره عشق:
افسانه های عشقی باورهای نادرست هستند که بسیاری از ما راجع به عشق و داستانهای عاشقانه داریم. این افسانه ها عملاً ما را انتخاب هوشمندانه باز می دارند. این باورها و رفتارها علائمی غلط در مورد ازدواج هستند که به سه دلیل زیر در ما شکل می گیرند:
* تماشای برنامه های تلویزیونی و فیلم ها
* خواندن رمانهای عشقی
* عدم وجود آموزش درباره عشق
ما آگاهانه یا نا آگاهانه اساس تصمیمات خود در ازدواج را بر این پنج افسانه عشقی بنا می گذاریم.
بیائید به این پنج افسانه مهلک درباره عشق نگاهی بیندازیم در حالی که هر یک از این افسانه ها را می خوانید از شما تقاضا می کنم که نه تنها در روابط فعلی خود بلکه در روابط گذشته خود نیز تامل کنید.
در اینجا پنج افسانه عشقی و واقعیت مربوط به هر کدام را در جدولی آورده ایم و سپس به توضیح هر کدام از آنها می پردازیم:
افسانه
واقعیت
1)عشق حقیقی بر همه چیز فائق می آید
عشق برای موفقیت یک رابطه کافی نیست. به این معنی که رابطه به تفاهم و تعهد نیاز دارد.
2)اگرعشق ((عشق حقیقی باشد)) همان لحظه که فرد را دیدید خواهید دانست.
برای دلباختگی یک لحظه کافی است اما عشق حقیقی به وقت نیاز دارد.
3)تنها یک عشق واقعی در این دنیا وجود دارد که برای شما مناسب است
این امکان وجود دارد که عشق حقیقی را با بیش از یک نفر تجربه کنید . شریک های بالقوه زیادی وجود دارند که می توانید با آنها خوشبخت شوید.
4)همسر ایده آل شما را از هر لحاظ ارضاء می کند.
همسر مناسب بسیاری از نیازهای ما را ارضاء می کند اما نه همه آنها را .
5)جاذبه جنسی قوی همان عشق است.
روابط جنسی خالی از احساس هیچ مناسبتی با عشق حقیقی ندارد .
حال عواقب باور افسانه های عشقی را بیان می کنیم:
افسانه های عشقی (1):
عشق حقیقی بر همه چیز فائق می شود : زمانی که شما چنین باوری دارید شما از روبرو شدن با مشکلات زندگی خود و یا ارائه راه حلهای این مشکلات با گفتن این جمله به خود که ((اگر ما عاشق یکدیگر باشیم هیچ یک از مشکلات و تفاوتهای ما اهمیت چندانی نخواهند داشت)) اجتناب می کنید.
شما با گفتن این جمله به خودتان که ((اگر بیشتر به او مهر بورزیم او تغییر خواهد کرد)) در روابط خالی از مهر و خشونت بار خواهید ماند. کسانی که اعتماد به نفس پائینی دارند و گذشته ای مملو از نادیده انگاشته شدن یا آزار و اذیت دیدن دارند، اغلب خود را در روابط مسمومی قرار می دهند که بیرون آمدن از آن برایشان مشکل است . اینگونه افراد مدام خود را متقاعد می کنند که اگر موفق شوند همسر خود را بیشتر دوست داشته باشند رفتار نامطلوب آنها از بین رفته و با عشق جایگزین خواهد شد. اما این دامی بیش نیست . اختلافات رفتاری همسر شما تحت کنترل نیروهایی است که هیچگونه ربطی به مهر ورزیدن یا نورزیدن شما ندارد.
شما از لحاظ روحی خود را زجر می دهید و وقتی که ازدواج نمی تواند موفق شود با گفتن این جمله به خود که ((اگر بیشتر او را دوست می داشتم توانسته بودم رابطه را حفظ کنم)) خود را مقصر می دانید.
متاسفانه باور به این افسانه عشقی می تواند برای شما دلی شکسته و حتی ضرر جسمانی به همراه داشته باشد، زیرا شما را متقاعد می کند در رابطه ای باشید که سالم نیست.
عشق برای موفقیت یک ازدواج کافی نیست، به این معنی که رابطه به تفاهم و تعهد نیازمن است. حقیقت تلخ این است که تنها تعداد کمی از ضوابط به این خاطر که دو طرف یکدیگر را به اندازه کافی دوست ندارند، پایان می پذیرد. رابطه به این خاطر پایان می پذیرد که آن دو با هم تفاهم ندارند .
افسانه عشقی(2):
وقتی عشق، عشق حقیقی باشد همان لحظه که فرد را دیدید ، خواهید دانست . فکر می کنم همه به طرزی پنهانی ، عشق در نگاه اول را باور داریم. و بر طبق این افسانه عشقی ((عشق حقیقی)) عشقی است مثل رعد و برق شما را ذوب کند.
عشق در نگاه اول نوعی جذب شدن(جاذبه فوری) است و مشکلات احتمالی زیر را خواهید داشت.
– شما آنچنان به جاذبه ای که بین شما بوجود آمده می پردازید که از بررسی دیگر قسمتهای رابطه باز می مانید.
شما به شروعهای انچنانی معتاد می شوید و فرصتهای دیگر را برای عشق واقعی و پر دوام از دست می دهید .
حال سوال این است این چیست که وقتی شما کسی را برای اولین بار ملاقات می کنید تکانتان می دهد؟ اگر این عشق نیست پس چیست ؟
– هوس در نگاه اول :شما جاذبه جنسی خاصی نسبت به فردی از جنس مخالف در خود احساس می کنید و سپس بسیار بیشتر از آن چیزی که عملاً وجود دارد دچار عواطف و احساسات می شوید ، شما نه به این خاطر که عاشق شده اید ، بلکه به این دلیل که تحریک شده اید، مدام به او فکر می کنید-جاذبه جنسی شدید به خصوص با کسی که با تصویر ذهنی شما از همسر ایده آل مطابقت دارد، به سادگی با عشق اشتباه گرفته می شود. خصوصاً اگر شما به دنبال یک اوج احساسی لحظه ای باشید، اما سرانجام شما در این رابطه با شکست مواجه خواهید شد .
– شیفتگی با تصویر آنها: بعضی اوقات وقتی به کسی علاقه مند می شوید عاشق او نیستید بلکه عاشق تصویر او هستید( چه قیافه ای دارد ،چکاره است ،چقدر پول دارد، چه ماشینی سوار می شوند، چه کارهایی در زندگی انجام داده است ) شما از تمامی این چیزها در سرتان رویایی می سازید و ماهیت فرد را نادیده می گیرید : ((خواستگار من دکتر است)) ((نامزدم هیکلی فوق العاده دارد)).
گذشته از این : آیا ممکن است کسی را ملاقات کنید و در همان لحظه احساس کنید که او همسر ایده آل شماست و اشتباه نکرده باشید ؟ زوجهایی وجود دارند که سی سال با هم زندگی کرده اند و می گویند که در همان ملاقات اول می دانستند که همسر ایده آل خود را یافته اند . آیا این همان ((عشق در نگاه اول)) نبوده است؟ دوست دارم این موضوع را این طور تلقی کنم که آنها جاذبه ای قوی و ارتباط روحی را تجربه کرده اند که سپس آن را به رابطه ای قوی و موفق بدل ساخته اند . آنان در نگاه اول وجود چیزی را در یکدیگر تشخیص داده اند، اما عشق حقیقی بین آن دو می بایست در طول سالیان شکل گرفته باشد.
برای دلباختگی یک لحظه کافی نیست اما((عشق حقیقی)) به وقت نیاز دارد. متاسفانه خیلی از ما در ابتدای روابط به دنبال همان شعله ناگهانی هستیم به جای آنکه به دنبال همسری باشیم که بتوانیم با او رابطه ای پر دوام و محکم را بسازیم . بنابراین باید به خاطر داشته باشید که عاشق شدن ساده است اما خلق یک رابطه سالم مستلزم کار سخت است اولین تاثیری که کسی بر ما می گذارد کافی نیست تعیین کند آیا او می تواند همسری سالم و مهربان باشد. شما به تاثیرات دوم ، سوم چهارم و پنجم نیاز دارید شما به وقت احتیاج دارید تا علاوه بر ظاهر فرد ماهیت و شخصیت او را نیز کشف کنید.
افسانه عشقی (3):
تنها یک عشق واقعی در دنیا وجود دارد که برای من مناسب است .
عواقب باور به این افسانه عشقی:
-شما همسر خود را با تصویر رویایی که از همان یک نفر در سر خود ساخته اید ، مقایسه می کنید و از درک منحصر به فرد بودن آن شخص ، باز می مانید. به طور مثال شما بر این باورید که همسر ایده آل شما یک جای این دنیا وجود دارد و فقط و فقط اوست که می تواند شما را خوشبخت کند به همین دلیل وقتی با کسی رابطه ای پیدا می کنید و چالشی در این رابطه بوجود می آید به طرزی ناخود آگاه با مقایسه کردن نامزد خود با همان (همسر ایده آل ذهنتان) جا می زنید.
– باور به افسانه عشقی (3) ما را از شروع یک زندگی جدید، بعد از اینکه زندگی قبلی پایان پذیرفته است، باز می دارد. روابطی که امید وار بودید یک عمر ادامه پیدا می کند ، اگر فقط به یک عشق حقیقی باور دارید و سپس آن یک نفر را از دست بدهید ، بقیه عمرتان را با قلبی تنها و مطمئن از اینکه هیچ کس دیگری نمی تواند جایگزین همسرتان باشد خواهید گذراند.
این امکان وجود دارد که عشق حقیقی را با بیش از یک نفر تجربه کنید. شریکهای بالقوه زیادی وجود دارند که می توانید با آنها خوشبخت شوید. ما باید بدانیم که قلب یک انسان ظرفیت فوق العاده ای برای عشق ورزیدن دارد و ما مقدار عشقی که اجازه می دهیم در زندگی از آن بهره مند شویم را محدود می کنیم فقط به این خاطر که افسانه های عشقی را باور داریم.
افسانه عشقی(4):
همسر ایده آل ، شما را از هر لحاظ ارضاء می کند حقیقت این است که بسیاری از ما به طور ناخودآگاه از همسر خود این توقع را ارید که هر نوع نیاز ما را ارضاء کند و وقتی هم که نمی کند از او دلسر و منزجر می شویم. اما شما باید بدانید که خود نیز از پاره ای نیازهای خود آگاه نبوده و طبیعتاً قادر نخواهید بود آن نیازها را با صراحت بازگو کنید .
عواقب باور افسانه عشقی (4)
– از شناسایی رابطه خوب و سالم باز می مانید، فقط به این خاطر که همسر شما نیازهایی را که خود باید برای خودتان برآورده کنید برآورده نمی کند. اگر قبل از ازدواج احساس تهی بودن می کنید، بعد از ازدواج نیز به همان اندازه، احساس تهی بودن خواهید کرد و این مشکل ربطی به همسر شما ندارد .
– از همسرتان بخاطر ندادن چیزی که می بایست خود در جای دیگر پیدا کنید، منزجر خواهید شد. و در این حالت به او فشار می آورید تا برای شما همه چیز باشد . اما باید بدانیم بین چیزهایی که میل داریم در همسرمان وجود داشته باشد و چیزهایی که باید در همسرمان وجود داشته باشد فرق قائل شویم.
همسر مناسب ، بسیاری از نیازهای مارا ارضاء می کند اما نه همه آنها را واین حقیقت عشق است .
افسانه عشقی(5):
جاذبه جنسی قوی همان عشق است به راستی که این افسانه عشقی ما را توی دردسر می اندازد .
پایه و اساس این افسانه عشقی احساس گناهی است که ما به طور ذاتی و بواسطه فرهنگ خود درباره روابط جنسی داریم. از آنجایی که اجتماع، تعلیم و تربیت و اخلاقیات ما، اغلب این اجازه را به ما نمی دهد و آن را مردود می داند پس به اشتباه تصئر می کنیم که هرگاه نسبت به کسی جاذبه جنسی داریم عاشق او هستیم .(برای اینکه احساس گناه نکنیم) .
عواقب باور به افسانه عشقی (5):
– خود را با کسانی درگیر می کنید که با آنها تفاهم ندارید.
– بیش از آنچه باید،به رویایتان می چسبید و به سختی کسانی را که برای شما مناسب نیستند ، رها می کنید.
روابط جنسی خالی از احساس ، هیچ مناسبتی با عشق حقیقی ندارد.
چنانچه جاذبه زیادی نسبت به کسی تجربه می کنید:
– لزوماً به این معنی نیست که عاشق او هستید.
– لزوماً به این معنی نیست که برای هم آفریده شده اید.
– لزوماً به این معنی نیست که ازدواج موفقی خواهید داشت.
قطعاً به این معنی است که:
– بیوشیمی جنسی خوبی دارید.
– یک یا هر دوی شما در مهرورزی مهارت دارید.
ممکن است به این معنی باشد که :
– جاذبه جنسی بین شما قوی است ، بطوری که می تواند پایه ای برای یک رابطه سالم باشد : اگر که در نواحی دیگر نیز تفاهم داشته باشید.
چگونه عاشق می شویم:
– آیا برایتان اتفاق افتاده است که به دنبال همسری مسئول و جاافتاده باشید و بعد ببینید که شخصی غیر مسئول و غیر قابل اتکاء را یافته اید را مرتباً دیوانه می کند؟
– آیا تا به حال به خود گفته اید که خواستار رابطه ای دراز مدت و به دنبال کسی هستید که به شما پایبند باشد ، اما عاشق کسی شوید که در دسترستان نباشد و توانایی تعهد دادن به شما را نیز نداشته باشد؟
– آیا شده است که سوگند یاد کنید تا هرگز به شخصی سرد و بی احساس علاقمند نشوید و ببینید که دوباره درگیر کسی شده اید که شما را آنگونه که استحقاق آن را دارید، دوست ندارد؟
– آیا تا به حال اندیشیده اید که چرا و چگونه چنین افرادی را انتخاب کرده اید ؟
ما می پنداریم که می دانیم از همسرمان چه می خواهیم ما به دنبال ویژگیهای منفی و ناسالم نیستسم ویژگیهای مثبت و ارزنده می خواهیم . بنابراین وقتی خود را با فردی که با ایده آلهای ما متفاوت است و چندان هم فوف العاده به نظر نمی رسد می یابیم نامید می شویم. حال ما در ادامه خواهیم گفت چرا شما چنین انتخابهایی می کنید .
انتخابهایتان را در جدولی ثبت کنید:
تمرین به اینصورت انجام می شود:
مرحله(1) روی یک تکه کاغذ سفید لیستی از تمامی اشخاصی را که به آنها علاقمند شده اید تهیه کنید شخصی را که در حال حاضر در نظر دارید و به او علاقمند هستید منظور کنید. کسانی را که فقط چند بار دیده اید وارد نکنید .
به خاطر داشته باشید، هرکس که از لحاظ روحی به او وابسته بودید را نیز حتماً منظور کنید .
در مقابل هر اسم فضایی خالی در نظر بگیرید به طوری که بعداً برای نوشتن جا داشته باشید اگر فقط یک نفر را در زندگیتان داشته اید ، فقط اسم آن یک نفر را بنویسید .
مرحله(2) زیر اسم هر شخص لیستی از منفی ترین ویژگیهای شخصیتی او را ترتیب دهید، منظور آن قسمت از شخصیت آنان است که بیش از بقیه از آن متنفر بوده اید. از نوشتن جملات کامل خودداری کنید بلکه ویژگی شخصیتی او را در غالب یک یا دو کلمه ، جمع بندی کنید. ویژگی مثبت را در این لیست وارد نکنید.
مرحله (3) وقتی این قسمت را انجام دادید دوباره لیستتان را بخوانید این بار کلماتی را که چند بار تکرار شده اند را مشخص کنید .
مرحله(4) از کلمات و ویژگیهای شخصیتی ای که بیش از یکبار به کار رفته اند و همچنین از آنهایی که از نظرتان مهم می آیند (( لیستی خلاصه)) تهیه کنید.
مرحله(5) روی لیست خلاصه و لیستهای قبلی فکر کنید و از خودتان این سوالات را بپرسید:
– آیا الگوهای خاصی در روابط به چشم می خورند که باید از آنها برحذر باشم؟
– آیا در روابطم با گذشت زمان روند خاصی دیده می شود ؟
– آیا انتخابهایم مرتباً بهتر شده و یا بدتر و بدتر می گردند؟
– آیا روابطم بهتر و بهتر شده و ناگهان به مانند گذشته بد و خراب می شوند؟
– آیا تهیه لیست نکات شخصیتی بعضی از بعضی دیگر ساده تر است؟
– آیا کسانی که در حال حاضر به آنها علاقمند هستم به طرز محسوسی از اشخاص قبل متفاوت هستند : بهتر ، بدتر یا دقیقاً مثل قبل ؟
برای درک بهتر این تمرین به جدول انتخابی (( میشل )) توجه کنید .
((میشل))وکیل 36 ساله است که نمی فهمید چرا نمی تواند همسر مناسب بیابد او به من گفت ((من به دنبال زنی قوی و مستقل هستم که مرا محدود نکنند ، اما به طرزی مرموز همیشه گرفتار و شخصیتی کاملاً متضاد آنچه ذکر کردم ، می شوم)).
ولری
لیندا
خلاصه لیست
از لحاظ روحی بی ثبات
فریبکار
ماجراجو
بدون اعتماد به نفس
ماجراجو
نق نقو
ماجراجو
بد عنق،عصبانی مزاج
غیر منطقی
وابسته و متکی به دیگران
کنترل گر
غیر منطقی
نق نقو
نق نقو
غیر منطقی
بچه وضع
وحشت زده
ناتوان،درمانده
بسیار وابسته به والدین
نتیجه :او با نگاه به جدول خود آموخت:
نه تنها به زنهایی علاقمند می شد که به ماجراجوئی ماجراجو معتاد بودند، بلکه واضح است که او نیز ماجراجویی را دوست داشت، چرا که این رفتار را تحمل می کرد.
او با کمک به زنها که زندگی های از هم پاشیده شان را روبه راه کنند ، نسبت به آنان احساس برتری می کرد.
گرچه میشل می گوید که زنی قوی و مستقل می خواهد ، اما زن هایی را همه یابد که وابسته و بی کفایت هستند تا بدین وسیله احساس ((مهم بودن)) و ((مورد نیاز بودن)) کند.
نکته مهم این است که شما چیزی را می یابید که جستجو می کنید، ما چیزی را پس می گیریم که از خودمان صادر می کنیم و اینکه ضمیر ناخودآگاه ما، احتیاجات خاصی دارد و بر اساس همین احتیاجات است که اشخاص خاصی را در زندگیمان، انتخاب می کنیم.
شناسایی انگاره های همیشگی و منفی در روابطتان اولین قدم در جهت حذف آن الگوها می باشد.
تجارب زندگی شما باعث می شوند که تصمیمات بخصوصی راجع به خود اتخاذ کنید . مجموعه ای از این تصمیمات برنامه ریزی احساسی شما محسوب می شود که این به نوبه خود انتخاب های احساسی شما را در بزرگسالی رقم می زند.
تجربه های زندگی—- تصمیمات—– برنامه ریزی احساسی —— انتخابهای عشقی
قسمت اعظم این برنامه ریزی احساسی،هنگامی که خیلی کوچک بودید ،اتفاق می افتاده است.
روانشناسان تخمین می زنند که:
– از زمان تولد تا سن پنج سالگی، 5% از برنامه ریزی احساسیتان را دریافت می کنید.
– بین پنج تا هشت سالگی ، 30% برنامه ریزی احساسیتان را دریافت می کنید.
– این به این معنا است که از لحاظ روانی تا سن هشت سالگی حدود 80% برنامه ریزی احساسیتان انجام پذیرفته است.
– به عبارت دیگر 80% از تصمیم گیری هایتان راجع به خود و دیگران ، قبلاً اتفاق افتاده اند.
بین هشت و هیجده سالگی ، 15% دیگر از باقیمانده برنامه ریزی احساسیتان را دریافت می کنید.
بنابر این وقتی هیجده ساله هستید ،95%برنامه ریزی شده اید. از این زمان به بعد فقط 5%برنامه ریزی احساسی شما باقی مانده است.شاید به نظر این 5%رقم قابل ملاحضه ای بنظر نیاید ولی افراد زیادی با این 5% توانسته اند زندگیشان را تغیر دهند.
بر نامه ریزی احساسی نا خدا آگاه شما،مسئول بسیاری از دردهایی است که در زندگی عشقیتان تجربه می کنید.
کشف کشف تصمیمانتان در باره عشق:
تمرین :نمایش بر نامه ریزی احساسیتان
مرحله((1))لیستی از درد ناکترین وقایع و تجربیاتی که از زمان کودکی تا آن زمان که خانه را ترک گفتید داشتید،را تهیه کنید.
مرحله((2))با دقت به چیزهایی که در لیت نوشته اید فکر کنید و از خود بپرسید:بعد از وقایع یا تجربیات فوق ،چه تصمیماتی راجع به خود،دیگران یا زندگی گرفتم؟
سپس آن تصمیم را مقابل خاطره مربوطه بنویسید.برای اینکار وقت کافی اختصاص بدهید.اگر درباره یک مورد ،چیزی به نظرتان نمی رسد ،به سراغ بعدی بروید بعداً به آن مورد بپر دازید.اگر بسیاری از تصمیمات شما شبیه به نظر می رسد تعجب نکنید.
مرحله((3))بعد از اینکه به تصمیمات متعاقب هر یک از تجارب و یا شرایط فوق گرفتید فکر کردید،آنگاه بر نامه ریزی احساسی خود و انتخاب های متاثر از برنامه احساساتیتان را بنویسید.
این مشکل ترین مرحله این تمرین و درعین حال مهمترین مرحله آن می باشد.ممکن است چند روز وفت احتیاج داشته باشدتا درباره آن بیاندیشیدوبا دوستان یا همسرتان درباره اش صحبت کنید.این کار به شما کمک می کند تا نظرتان را به وضوح بیشتری درک کرده و توضیح دهید.با گذشت زمان ،هرگونه دریافت و ادراک جدیدتان را همچنان به لیست اضافه کنید.
حالا شاید با انجام این تمرین متوجه شوید چرا به افراد نامناسب علاقه مند می شدید.وقتی از تصمیمات نا خداگاه خود در رابطه با عشق آگاه شدید می توانید تصمیمات جدید تر و سالم تری بگیرید وهمسری مناسب را به سمت خود جذب کنید.حال به مثالی در این زمینه توجه می کنیم.
موقعیت یا حادثه
تصمیم
انتخاب عشقی
پدر قول هایی میداد که به آنها عمل نمی کرد.
مرتباًمرا منتظر می گذاشت.
وقتی قرار بود به جایی بیاید هیچوقت پیدایش نمی شد.
کسانی را که دوستشان دارم،مرا مایوس میکنندنمی شود به مردها اعتماد کرد
مرد هایی که آنها را بزرگ وگرامی بدارم و سپس آنها مرا مایوس می کنند.مردهایی که غیر مسئول هستند
هیچوقت ندیدمپدرم به مادرم ابراز محبت کندو به او عشق بورزد. او به مادرم خیانت می کرد و با زنهای دیگر بود.
مردها بوسیله همسر خود تحریک نمی شوند.
زن ها در حصرت عشق می مانند.
مردها با میل جنسی ضعیف که به من نشان نمی دهند خواستنی هستم.مردهایی که چشمشان به زن های دیگر است.
مادرم همیشه خشمگین،عصبانی و خیلی دمدمی بود.
از اینکه احساساتم را بیان کنم،احساس امنیت نمی کنم ،نباید کسی را
ناراحت کنم.
افرادی کج خلق و دمدمی کسانی را که از ناراحتی و احساساتی بودنم متنفرند کسانی که راجع به احساسات حرف نزنند.
پدر هیچوقت به من ابراز علاقه نمی کردو هرگز نشد که از من تعریف کند.
من دوست داشتنی نیستم وباید بیشتر تلاش کنم تا مرا دوست بدارند.
اشخاص بی احساسی که هیچوقت باعث احساس ((بخصوص بودن))و اینکه با دیگران فرق دارم در من نشوند.
وقتی بچه بودم مریض شدم وتب بالائی داشتم.
پدرم به خانه نمی آمد.من با مادرم تنها بودم.
نمی توانم روی مردها حساب کنم ،باید خودم از خودم مواظبت کنم.
مردهایی که شغل ندارند و من باید از آنها حمایت کنم،مردهایی که غیر عملی هستند و از من مواظبت نمی کنند.
پدر ومادر هیچوقت از من به خاطر کارهایی که برایشان انجام می دادم تشکر نمی کردند وهمیشه طوری رفتار می کردند مثل اینکه وظیفه من بوده.
هر کاری انجام دهی وضیفه ات است منباید توقع تشکر داشته باشی
کسانی که احساسات خود را ابراز نمی کردند و بیان احساسات همیشه وضیفه من بوده ،هر کاری برایشان انجام می دادم وظیفه بوده.
بر نامه ریزی احساسی شما به طرقی مختلفی در این که شما چه کسی را برای عشق ورزیدن انتخاب می کنید مداخله می کند.در زیر دلایل جذب شدنتان به یک شخص آورده شده است.
* ما غالباً موقعیتهای احساسی مشابه با آنچه در کودکی داشتیم جستجو می کنیم.صرف نظر از این که آن تجربیات مثبت یا منفی بوده اند.
وقتی بچه کوچکی بوده اید:
اگر عشق=خانه،و خانه=هرج ومرج بود و آن وقت در ذهن شما عشق=هرج ومرج است
اگر عشق=خانه،و خانه=تنهایی آنگاه عشق=تنهایی
اگر عشق=خانه،و خانه=ترس آنگاه عشق= ترس
ذهن شما هرگونه تداعی معانی که شما از خانه دارید،برابر عشق گرفته و اینطور نتیجه می گیرید که عشق نیز باید چنین احساسی باشد.
مثلاً اگر خانه به معنای تنهایی بود ،ممکن است کسی را پیدا کنید که به شما عشق،محبت وتوجه کافی ندهد تا اینکه بتوانید در خود احساس تنهایی تولید کنید.اگر خانه به معنای ترس بود،ممکن است جذب کسی شوید که تماماً از شما انتقاد کند و شما را تهدید کند که شما را ترک کند و یا کاری کند که همیشه در ترس بسر ببرید.شما نا خدآگاه چیزی را انتخاب می کنید که برایتان آشنا است ((شما به خانه بر می گردید ))
ضمیر نا خدآگاه شما مرتباً بدنبال تمام کردن کار ناتمام روحی شما از دوران کودکی شماست واین کار را از طریق افرادی که به شما کمک کنند تا درام های کودکیتان را دوباره باز سازی کنید،انجام می دهید.
* اصولاً به یکی از چند طریق زیر کار ناتمام روحی خود را کامل می کنید؟
الف ) اگر عشق یا توجهی که از یکی از والدینتان می خواستید ، بدست نمی آورید :ممکن است به کسی علاقه مند شوید که او نیز به مانند ( والدینتان ) عشق ویا توجهی را که می خواهید به شما ندهد وباعث شود بیشتر تلاش کنید بلکه آن را بدست آورید
ب) اگر واقعا از یکی از والدینتان عصبانی هستید این امکان وجود دارد جذب کسی شوید که بر خلاف آن (والدینتان ) عشقی که میخواهید را صادقانه به شما بدهد ، اما شما اورا ترد کنید یا دلش را بشکنید ویا اینکه کاری کنید تا سخت تلاش کند که ((عشق شما ))یا به عبارتی ((رابطه با شما ))رابدست آورد .
* آیا شما عاشق فردی همانند پدر ومادرتان می شوید؟
لیستی از والدینتان درست کنید و ان را با لیست خلاصهای که در رابطه با انتخاب عشقیتان نوشته بودید مقایسه کنید.ممکن است تشابهات وحشتناک باشد.اما یقیناً به شما بینش ودرک خوبی خواهد داد.مثال:
پدر
مادر
انتخاب عشقی
غیر قابل دسترس
انتقاد گر
بی احساس
منفعل
سخت گیر
انتفاد گر
بی احساس
طعنه زن
کمال گرا
جدی
عصبانی
طعنه زن
سرد
دمدمی
سرد
معتاد به کار
کمال گرا
غیر قابل دسترس
در تمرین بالا همانطور که مشاهده می کنید:
والدین این فرد انسانهایی انتقاد گر ،بی احساس،و…بودند واین فرد با علاقه مند شدن به کسانی که مدام او را تحقیر کنند،سعی در باسازی رابطه خود با والدینش است.گویی قسمتی از ذهن او هنوز چنین می اندیشد که شاید این بار بتوانم کاری بکنم که او فکر کند که من دوست داشتنی هستم،یا گوئی قسمتی از ذهن فرد هنوز باور دارد که اگر آن گونه باشم که او دوست دارد ،بالاخره مرا دوست خواهد داشت.
* آیا پدر و مادرتان را تنبیه می کنید؟
اگر هنوز به خاطر رنجشتان از یک یا هر دوی والدینتان عصبانی هستید،ممکن است جذب کسانی بشوید که آنها را برنجانید.مثلاًیکی از والدینتان شما را در کودکی ترک کرده اندآنگاه شما نیز با ترک کردن افراد مختلف (افرادی که با آنها رابطه داشتید)سعی در تنبیه والدینتان دارید گوئی که می گوئید((می دانید که طرد شدن چه احساس بدی دارد؟حالا می دانید که من چه کشیده ام))
* آیا سعی می کنید پدر ومادرتان را نجات بدهید؟
اگر یکی از والدین شما خوشحال نبود ویا دوست داشته نمی شد،ممکن است که شما:
* جذب شخصی شبیه آن((والدینتان))شوید تا به او عشق بورزید ،صر فنظر از این که آیا او برای شما مناسب است یا نه،تا به پدر و مادرتان ثابت کنید که انها را دوست دارید،حتی اگر همسرتان انها را دوست نداشت.
-جذب شخصی شبیه به یک ی از والدینتان شوید وسعی کنید که زندگیشان را رو به راه کنید تا نجاتشان دهید،تا به این وسیله آن ((والد))خود را خوشحال کرده باشید.
-به رابطه ای وارد شوید که از ازدواج پدر ومادرتان چندان بهتر نباشد تا که از پدر ومادر خود خوشبخت تر نبوده باشید.
((ترس از صمیمیت))
* آیا مدام به کسانی علاقه مند می شوید که پایبند به شما نیستند؟
* آیا وقتی که کسی به شما ابراز عشق و علاقه می کند وحشت زده می شوید و احساس مخرب بودن می کنید؟
* آیا وقتی به شما عشق می ورزند،دست رد به سینه آنان می زنید،حتی با اینکه چیزی را که خواسته بودید به شما داده اند؟
اگر به یکی از سئوالات بالا جواب مثبت دادید،این احتمال وجود دارد که هنوز در انتخاب های خود ،متاثر از بر نامه ریزی احساسی خود باشید.به این معنی که از صمیمیت می هراسید.ما نه از صمیمیت،بلکه از عواقب آن می ترسیم.
برای مثال:وقتی بچه بودید ،مادرتان را که خیلی دوستش داشتید ،از دست داده اید. در نتیجه ذهن شما بین صمیمیت و آن تجربه درد ناک ،یک رابطه بر قرار می کند:
صمیمیت=از دست دادن یا صمیمیت =شرم یا صمیمیت=درد
به عبارت دیگر در ذهن شما صمیمیت با عوامل منفی ناشی از آن تداعی معانی دارند.
تمرین:لیستی از کلمات منفی که در ذهن خود با صمیمیت مربوط ساخته اید،تهیه کنبد چگونه این تصمیمات را درمورد صمیمیت گرفته اید از خود بپر سید آیا انتخاب های شما از این تصمیم متاثر بوده اید یاخیر؟
مثال)سالها به خود می گوئید که خواهان رابطه ای عاشقانه و صمیمی هستید اما بر نامه ریزی احساسی شما صمیمیت را با یک چیز غیر مطلوب مربوط ساخته است .پس ضمیر نا خودآگاه شما کسانی را انتخاب می کند که یا غیر قابل دسترسی بوده ویا با صمیمیت مشکل دارند:شما شکایت می کنید که :چرا به کسی که عشق مطلوبم را به من بدهند ،علاقه مند نمی شوم ؟پاسخ این است :شما نمی خواهید((آنگونه))شما را دوست بدارند،زیرا در گذشته برایتان درد به همراه آورد.شما به او اعتماد نمی کنید،زیرا در گذشته برای شما باعث درد و رنج شد.می هراسیدتا دوباره برایتان درد به همراه بیاورد.
اعتماد به نفس پایین :
چیزی را بدست خواهید آورد که فکر میکنید مستحق آن هستید .
اگر در کودکی به این نتیجه رسیده بودید که دوست داشتنی نیستید مشکل میتوانید به سمت خود عشق جذب کنید .کسانی که اعتماد به نفس کمی دارند ، علی الخصوص یا دوست داشته نشدن از طرف همسرشان را توجیه میکند ویا اینکه (خود) را به خاطر رفتار او سرزنش میکنند .اگر به خاطر کاری که در گذشته انجام داده اید ، هنوز خود را نبخشیده اید و به طریقی خود را مسول درد کسی می دانید ،ممکن است بر نامه ریزی احساسی شما ایجاب کند که استحقاق دوست داشته شدن را ندارید.
در پایان این بخش اگر شما در رابطه ای خوب هستید و دریافتید که به خاطر برنامه ریزی احساسی خود به او علاقهمند شده اید ،وحشت نکنید ونپندارید که باید به این رابطه خاتمه دهید یا از همسرتان طلاق بگیرید .در هر رابطه ، عناصری از التیام به چشم می خورند وهیچ چیز بهتر ازداشتن همسری نیست که با او احساس امنیت داشته باشید می توانید برای التیام جراحات خود با یکدیگر کار کنید .
هیچ یک از ما هرگز نمی توانیم به طور کامل از تاثیرات گذشته خود رهایی یابیم . با این حال حقیقتا باور دارم که با (( به یاد آوردن )) می توانیم انتخابهای دردناک گذشته را به درسهائی فوق العاده تبدیل کنیم که ما را در خلق روابطی سالم ، پر مهر و مطلوب کمک کنند .
* عاشق شدن به دلائل نادرست :
ارتباط با یک فرد به دلائل نادرست ، یکی از راههای ایجاد روابط نا سالم وغیر ارضاء کننده است .
1)فشار (سن، خانواده ، دوستان وغیره)
2)تنهائی واستیصال
3)گرسنگی جنسی
4)بی توجهی به زندگی خود
5)اجتناب از بزرگ شدن
6)احساس گناه
7)پر کردن خلاءهای احساسی وروحی
دلیل نادرست(1)
1)فشار:
* آبا اغلب دوستان شما نامزد داشته و یا متاهل هستند و شما هنوز مجردید؟
* آیا بیش از 30 سال سن دارید و هنوز ازدواج نکرده اید؟
* آیا آخرین فرد خانواده هستید که هنوز ازدواج نکرده است؟
* آیا به تازگی طلاق گرفته اید؟
اگر به هر کدام از سئوالات فوق جواب مثبت دادید،احتمالاً راجع به فشار چیزهایی می دانید.
فشار تاثیری است که دوستان،خانواده،اجتماع و یا برنامه ریزی احساسی خودتان بر شما می گذرانند و این پیام را به شما می دهند که ((باید با کسی ازدواج کنید ،در غیر این صورت حتماً مشکلی دارید.))اگر به دلایل بیرونی و یا درونی احساس اجبار می کنید ممکن است با کسی ازدواج کنید که در شرایط معمولی،هرگز او را انتخاب نمی کردید.
عکس العمل دیگران در مقابل شما(یا فردی که ازدواج نکرده)هنوز ازدواج نکرده؟مشکل چیه؟چرا هنوز ازدواج نکرده ای؟(این سئوال زمانی است که شماسن خود را می گوئید)
این فشار سنی است:این نگرش که ((سن شما از حد مشخصی گذشته وهنوز با کسی نیستید ،پس غیر طبیعی هستید))البته ایتن که آن سن،چه سنی است ،از شخصی به شخص دیگر فرق می کند.خود آگاه یا نا خودآگاه احتمالاً سنی را به عنوان سن ازدواج ،مد نظر دارید. این سن ممکن است که از زمینه های خانوادگی شما ،سن ازدواج خواهران و یا برادرانتان و یا از ذهنیت خودتان که سن ((بلوغ فکری ))چه سنی است ،آمده باشد.
صرف نظر از اینکه این فشار از جانب خانواده ،دوستان و یا حس فوریت شخصی خودتان باشد اما در هر حال نتیجه یکسان خواهد بود:ممکن است از استاندارد های که از ((همسر ایده آل ))برای خود تعریف کرده اید،دست کشیده و چشم پوشی کنید.
اگر خود باوری شما پائین است و یا بش از حد تحت تاثیر اعضاءخانو اده تان هستید،این احتمال وجود دارد که صر فاً به خاطر چیز هایی که دیگران فکر می کنند و نه بر طبق خواسته واقعی خود،رابطه را شروع کنید.
حال با هم ماجرای مریم که تحت فشار مجبور به ازدواج شد را می خوانیم:
تمام دختران فامیل ما تا قبل از سن بیست سالگی ازدواج می کردند و تقریباً به صورت رسم این موضوع جا افتاده بود.خواهران بزر گتر از من در سن 16 و17 سالگی ازدواج کرده اند و حالا هر کدام صاحب چند فرزند هستند.حالا من 21سالم هست و مجبور شده ام بر خلاف میلم با جوانی از افراد فامیل ازدواج کنم. من خیلی دلم می خواست تا درسم را ادامه دهم اما پدر ومادر واطرافیانم مانع من شدندمی گفتند درس خواندن چه فایده ای برای یک دختر دارد . تو لیسانس خودت را هم بگیری باز باید بچه داری بکنی ، در میان دختر خاله ها ودختر عموها جای تعجب داشت که من به سن بیست سالگی رسیدم وازدواج نکردم ،هر کدام که مرا می دیدند سعی در تعریف از همسر ویا نامزدشان می کردند ویا با کنایه به من حرف می زدند .،البته من میدانستم که همه آنها حسرت زندگی مرا دارند واز اینکه من میخواهم برای کنکور درس بخوانم حسادت می کنند اما سرانجام روزی رسید که همه خاله ها و عمه ها با مادر وپدرم بسیج شدند تا برای من همسر پیدا کنند وخلاصه با واسطه های مختلف یکی از جوانان فامیل که به قول بعضی سرش به تنش می ارزد واوضاع مالی خوبی داشته به خواستگاری من آمد ومن در حالی که علاقه چندانی به این ازدواج نداشتم با اوازدواج کردم.وحالا تنها کار من حسرت خوردن است همانطور که خواندید خانم مریم با انجام آنچه که دیگران از او انتظار داشتند شانس عشق حقیقی و خوشبختی را از خود گرفته بود .
وقتی که نه از روی مصلحت ، بلکه از روی اجبار از جانب خود ویا دیگران کسی را انتخاب می کنید ، نیروی خود را از دست می دهید وپایان بدی را برای برای داستان عشقی خود به جان می خرید .اگر درچنین وضعی بوده ویا هستید ، از خود بپرسید که ((شما )) چه می خواهید واین خواسته خود را بر خواسته دیگران در اولویت قرار دهید .
● دلیل نادرست (2)
تنهایی واستیصال :
برهه هایی از زندگی که از لحاظ روحی احساس تنهایی داشته ایم ومستاءصل بوده ایم که به کسی مهر بورزیم ،این مهم نبود که ((چه کسی)) . هرکسی ، همه ما این چیزها را تجربه کرده ایم . اما متاسفانه چیزی که در ابتدا ،اقذامی از سر تنهائی وبرای نزدیک شدن به انسانی دیگر شروع می شود ، می تواند به رابطه ای پیچیده و درد آور تبدیل شود .
وقتی که احساس تنهایی میکنید وبه تنگ آمده اید ،احتمال آنکه انتخابهای ضعیف تری بکنید بالا میرود در نهایت واز روابطی غیر ارضاء کننده سر در خواهید آورد .
با هم ماجرای خانم مهشید را می خوانیم :
بعد از اینکه نامزدم مرا ترک کرد .به شدت احساس تنهائی می کردم . کسی که تمام آمال وارزوی من بود در یک حادثه تصادف کرد ومرد . حدود چندین ماه دچار افسردگی شدم . بعد از آن اطرافیانم به من کمک کردند تا با رفتن به کلاسهای مختلف ورزشی و آموزشی اوقات فراقتم را به نحوی پر کنند تا من کمتر احساس تنهائی و درماندگی کنم . آن زمان تنها دوست داشتم با کسی حرف بزنم ودرد دل کنم ، برایم مهم نبود که چه کسی ،فقط گوش شنوائی برای سخنانم می خواستم . بنابراین به اولین فردی که از من تقاضای ازدواج کرد پاسخ گفتم . البته والدینم مدتی رابرای دوران نامزدی ما تعیین کردند . تا من بیشتر فکر کنم .اما تنها مسئله مهم برای من این بود که کسی جای نامزد قبلی مرا پرکند دیگر برایم اهمیت نداشت که نامزدم چه خصوصیات اخلاقی مهمی دارد .بعد از چند ماه تازه چشمانم باز شد ومتوجه شدم که چه اشتباه بزرگی کردم ، شاید یک فرد بتواند هم صحبت خوبی باشد اما نتواند مسولیت یک زندگی را بر دوش بگیرد . شاید یک فرد بتواند هم صحبت خوبی باشد اما هنوز بالغ نشده باشد .شاید…..
با خواندن مطالب بالا حتما شما نیز متوجه شدید که چگونه یک تصمیم اشتباه منجر به بروز مشکلات فراوانی می شود .بنابراین باید ما انتخابانه تر تصمیم بگیریم . استانداردهای خود را صرف این احساس که((زمانه سخت شده )) پائین نیاورید . شما مغازه ای نیستید که می بایست با به حراج گذاردن اجناس کهنه وقدیمی خود ، از شر آنها خلاص شود . شما انسانی ارزشمند و دوست داشتنی هستید که استحقاق رابطه خود را دارید .
● دلیل نادرست (3)
گرسنگی جنسی :
یکی از دلایل هر ازدواجی داشتن روابط جنسی سالم است . واین موضوع زمانی نادرست است که ما تنها به این دلیل ازدواج کنیم .همانطور که در ابتدای مطلب گفتیم .یکی از دلائل ازدواج داشتن روابط جنسی است یعنی دلائل دیگر نیز به غیر از این مورد وجود دارند که در اولویت قرار میگیرند . در حالتی که فرد تنها به این دلیل ازدواج می کند ممکن است به کسی علاقه مند شود که حتی چندان نیز برایش جذاب نیست . او تنها فقط کسی را میخواهد که ( هر کسی ) بتواند با او چنین رابطه ای داشته باشد.
● دلیل نادرست (4)
عدم توجه به زندگی خود
ایا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که عاشق بودن تاچه حد از تمرکز شما به امور دیگر می کاهد ؟
آیا از روابط به منظور اجتناب از پرداختن به زندگی خود استفاده میکنید ؟ جملات زیر را بخوانید واز خود بپرسید که آیا در موردشما چه در گذشته و چه در حال صدق میکنند یا خیر :
● سابقه ای ازروابط غیر ارضاءکننده دارم
● هرگز بدون اینکه با کسی رابطه داشته باشم ، به مدت زمان زیادی نمی توانم ((سر کنم ))
● روابطم عموما وقت گیر هستند .
● در بخش های زیادی از زندگی شخصی خودم ،عملکرد مطلوب را ندارم .
● بر نامه ها ، طرحها و رویاهایی دارم کههنوز آنها را دنبال نکرده ام .
● وقتی باکسی رابطه دارم ، به علائق ودوستان خودم وقت کمتری اختصاص می دهم .
● معمولا کمی زود عاشق می شوم .
● از تنها بودن با خودم لذتی نمی برم وترجیح می دهم که با دیگران باشم .
● وقتی که روی برنامه ای کار میکنم ،تلفن ، نیازهای دیگران ، چیزهای بی اهمیت دیگر و… حواسم را پرت می کنند .
● در مقایسه با خودم ، به مراتب ساده تر میتوانم به دیگران به منظور حل مشکلاتشان انگیزه بدهم . اگر با برخی از جملات فوق ارتباط برقرار کردید ، این احتمال وجود دارد که از روابط به منظور اجتناب از پرداختن به زندگی خودتان استفاده می کنید .بسیاری از مردم از این رو به روابط نیاز دارند که از کمبود شور وشوق وبی هدفی در زندگی خود خسته شده اند وبه جای آنکه به درون خود نگاه کنند ودلیل این احساس را از درون خود جویا شوند ، خود را درگیر روابط عشقی کرده و((آن)) را هدف خود قرار می دهند .چنین روابطی هرگز سرانجامی نخواهد داشت .ازآن رو که در چنین مواقعی ، شما عاشق آن شخص نیستید ،بلکه شیفته (( سرگرمی)) و(( دل مشغولی )) خود به رابتطان هستید وهنگامی که رابطه پایان می پذیرد ، بار دیگر با خودتان تنها خواهید شد .
با هم سخنان رویا (17ساله) را می خوانیم :
من تاحالا چند تا دوست پسر داشتم ، چند ماه با یک نفر میمانم با او به تفریح وگردش میروم اما بعداز مدتی میبینم چه رابطه احمقانه ای وبه آن خاتمه می دهم چند هفته اول از اینکه با خودم تنها هستم خوشحالم ، تمام کارهای عقب مانده ام را انجام می دهم اما بعد از مدتی دوباره همان آش وهمان کاسه ، بعضی اوقات از خودم متنفر می شوم اما چکار کنم نمی توانم بیش از یکی دو هفته تنها باشم . همیشه این پسرها هستند که ما دختر ها را اذیت می کنند وبعد از مدتی مارا ترک میکنند ، اما من تلافی همه این کارها را سر آنها در میاورم .از اینکه مدتی سرکارشان بگذارم لذّت میبرم وفکر میکنم خدمت بزرگی به دخترها کردم اما وقتی تنها میشوم از همه این کارها بدم می آید، من خیلی خسته ام … خسته … خسته .
ماجرای رویا یکی از نمونه ها ((دل مشغولی)) است . حالا میخواهیم راه حل این مشکل را بیان کنیم : در چنین حالتی شما ((روزه رابطه )) بگیرید یعنی به مدت شش ماه سعی کنید تا با کسی رابطه نداشته باشید . در این مدت به کارهای عقب مانده خود رسیدگی کنید وبه زندگی خود نظم وترتیب بدهید . در این حالت دیگر نیازی نخواهید داشت که در پشت روابط عشقی ، خود را پنهان کنید و خواهید توانست که سر فرصت ، کسیرا پیدا کنید که با او زندگی سالمی را خلق کنید .
● دلیل نادرست (5)
اجتناب از بزرگ شدن
بسیاری از مردم نه از روی آمادگی جهت قسمت کردن غنای زندگی خود با شخص دیگر ، بلکه از این رو روابطی را آغاز میکنند که می خواهند از آنها حمایت ومواظبت شود .این مردها وزنها سعی میکنند که از بزرگ شدن اجتناب کنند پس بنابراین کسانی رابرای خود انتخاب میکنند که نقش ((بابا)) و(( مامان)) را برای آنها بازی کنند ،این روابط در جهت آموختن ورشد دو طرف نبوده ،بلکه بر مبنای وابستگی است . احتمال اینکه در چنین رابطه ای باشید وجود دارد اگر :
●تفاوت سنی زیادی بین شما وهمسرتان وجود داشته باشد .
●تفاوتهای عمده ای بین موفقیتهای شغلی شما وهمسرتان وجود داشته باشد .
●تفاوت بزرگی بین سطح تجارب زندگی شما وهمسرتان وجود داشته باشد .
●یکی از طرفین برای کمک ونصیحت به دیگری چشم دوخته باشد .
در اینگونه روابط ، شما خود را متقاعد میکنید که عاشق هستید . در حالی که صرفا جایگزینی برای ((مادر)) یا ((پدر ))یافته اید.
البته تمام روابط خوب المان هائی از التیام در دینامیسم خود دارند ودر مواقعی ، زن نقش (( مادر)) را برای شوهر خود ومرد نیز به نقش ((پدر )) را برای همسر خود بازی میکند .گرچه وقتی اکثر اوقات به بازی کردن این نقش ها می پردازید به این معنی است که از رابطه به منظور باقی ماندن در حالتی ((بچه گانه )) و بی مسولیت استفاده میکنید .
●دلیل نادرست(6)
احساس گناه :
آیا زندگی عشقیتان را (( احساس گناه )) اداره میکند ؟
جملات زیر را بخوانید وببینید چه تعداد از انها در مورد شما چه در گذشته وچه در حال صدق می کند .
●شما در خانواده مختلفی بزرگ شده اید که احساسات شما به حساب نمی امدند (به عنوان مثال ) والدینی انتقاد گیر وکنترلگر
●شما با این احساس مسولیت که دیگران را راضی وخوشحال کنید ،برگ شده اید ( یکی از والدین شما مشکلی داشت واحتیاج به نجات دادن داشت .یک ((والد )) مجرد که تا حد زیادی از لحاظ مهر ومحبت به شما متکی بود .. )
● شما مشکل میتوانید احتیاجات خود رابشناسید وحتی مشکلتر نیز میتوانید از کسانی که دوستشان دارید ، برای براورده کردن نیازهایتان ،تقاضا کنید .
●شما خود را به عنوان فردی احساسی وبخشنده می شناسید واز این موضوع نیز احساس غرور میکنید واز اینکه شما را ((خود خواه )) بنامند ،بسیار رنجیده خاطر میشوید .
● شما از رنجانیدن دیگران می ترسید ونهایت تلاشتان را میکنید تا مطمئن باشید هیچ چیز از چیزهائی که میگویید یا انجام میدهید ، باعث رنجش عزیزانتان نشود .
●شما به مراتب ساده تر میتوانید برای دیگری از پول یا وقت خود مایه بگذارید تا برای خودتان
●وقتی که عزیزان شما از مشکلاتشان حرف می زنند ، احساس بدی پیدا میکنید واحساس میکنید که حتما مجبورید به آنها کمک کنید تا آنکه راه حلی پیدا کنند .
●در موقع بیان نظر یا احساس شخصی خود ، اگر حس کنید که این احساس شما نسبت به ان فرد او را می رنجاند ، از بیان آ"صرفنظر میکنید .
●شما از اینکه از نزدیکان خود پولدارتر ، خوشبخت تر ویا موفق تر شوید ، احساس خوبی ندارید.
اگر با تعداد کمی از این جملات ارتباط برقرار کردید ،احتمالا به همان اندازه اغلب مردم تحت تاثیر ((احساس کناه )) هستید . اگر بیش از چهار جمله از جملات فوق در مورد شما صدق میکند ، احتمالا اجازه میدهید که احساس گناه درانتخابهای عشقی شما دخالت داشته باشد . اگر با اکثر این جملات ارتباط برقرار کردید ، یقینا به دلایل نا درست عاشق می شوید .
وقتی که از روی احساس گناه و نه از روی عشق تصمیم میگیرید که با کسی باشید ، به آنان وبه خود نیز کم فروشی کرده اید .
●دلیل نادرست (7)
پرکردن خلاءهای احساسی وروحی خود :
در زیر دو مشکل اساسی ناشی از خلاء احساسی وروحی را اورده ایم :
1) شما به منظور پر کردن خلاء روحی خود نه به خاطر اینکه فرد مناسبی یافته اید ، به روابط وارد می شوید در نتیجه برای خود وهمسرتان درد ورنج به همراه خواهید اورد .تنها موقعی رهائی خواهیدیافت که در یابید قبل از اینکه آماده رابطه ای سالم بافردی باشید ،میبایست که قلب وروح خود را اغنا کنید . به زبان ساده تر هیچ گاه با شکم خالی به خرید نروید . زیرا که هر غذای نا سالمی را انتخاب خواهید کرد .
2) در روابطی که احیانا نیز می توانند برایتان مناسب باشد وارد می شوید ، اما انتظار دارید که آن روابط خلاء روحیتان را پرکنند در حالیکه خودتان باید خودتان را سرشار می کردید . به کرات از بسیاری از مردم می شنویم که از شریک زندگیشان شکایت دارند و می گویند شریک زندگیشان بهانها احساس کامل بودن نمی دهند واینکه رابطه ، بیش از این ارزش ادامه دادن را ندارد . اگر احساس تهی بودن را می کنید ، هیچ شخصی صرف نظر از اینکه چقدر شما را هم دوست داشته باشد ، قادر نخواهد بود خلاء روحی شما را پر کند در پایان این تحقیق شما میتوانید آزمون ( ایا از لحاظ احساسی و ورحی تهی هستید ) را انجام دهید .
درک و التیام خلاء روحیتان:
●یک دفتر چه گزارش رشد شخصی درست کنید ( این کار به شما فرصتی خواهد داد تا به آگاهی درونی خود ، دسترسی پیدا کنید )
●مدیتیشن کنید ( این کار به زندگیتان ارامش بیشتری خواهد داد )
●با طبیعت وقت بگذرانید ( این کار باعث ارامش و راحتی خیال می شود )
●کتابهائی بخوانید که شما را به فکر کردن وادار کنند .
عاشق شدن به دلایل درست :
تحقق دو شرط اساسی در زندگیتان الزامی است:
1) اینکه احساس کنید از عشق آکنده اید و میخواهیدآنرا با دیگران سهیم شوید وقتی احساس میکنید چیز های خوبی دارید ، برای قسمت کردن آن با دیگری به یک رابطه می آئید ، زیرا چیزی دارید که آن را قسمت کنید . می خواهید به معشوق خود چیزی بدهید نه اینکه چیزی از او بستانید . دیگر داد وستدی در کار نخواهد بود ، به راحتی میدهید ، زیرا که سرشار هستید وقتیکه با غنای درونی خود درتماس باشید به طرزی طبیعی دیگران را بهره مند خواهید ساخت این سر شار بودن یک رابطه است که باعث موفقیت آن میگردد نه (( تهی بودن )) آن .
2) مایلید که با نگاه در آیینه معشوق از خود بیاموزید .
وقتی عاشق می شوید با ایینه ای مواجه اید که در تمام آنچه که صادر می کنید را به سمت خودتان منعکس می کند شما را با ترسها ، ضعف ها ، خود خواهیها، کرختیها ، محدودیتها برنامه ریزی احساسی و غرورتان را در بر میکند و به شما فرصتی میدهد تا به آن قسمتهایی از خود که نمی پسندید ، نگاهی بیاندازید . روابط می تواند بزرگترین منبع درد یا بزرگترین آموزگارتان باشد .
اگر آمادگی شدت و عمق (تجربه آموختنی) را که عشق در اختیارتان قرار می دهد ندارید خواهید دید که در مقابل رابطه تان مقاومت می ورزید واز همسر خود منزجر میشوید از این ایینه به خاطر چیزی که از شما منعکس میکند ، عصبانی می شوید هر چه مقاومت شما در تسلیم شدن ووادادن به همسرتان به عنوان یک هدیه ویک راهنما کمتر باشد ، رشد بیشتری خواهید کرد وساده تر خواهد بود تا کاری کنید که رابطه تان موفق باشد مقع آمادگی رابطه ای ارضاء کننده را خواهید داشت که بتوانید بگوئید ( متعهد می شوم که در حد توانم از این شخص و از این تجربه بیاموزم حتی اگر سخت باشد )
تحقق هر ادراک درباره اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شده اید ، دری را بسوی انتخابهای روشن تری در اینده به رویتان می گشاید وشما نه از استیصال بلکه امیدوارانه رویاهایتان را تعقیب خواهید کرد .
شش اشتباه بزرگ که در ابتدای روابط مرتکب می شویم.
1)سئوالات کافی نمی پرسیم.
2)نشانه های هشدار که حاکی از مشکلات بالقوه هستند را نادیده می گیریم.
3)سازشکاری های نا پخته و زود هنگام مرتکب می شویم.
4)تسلیم((کوری شهوانی))می شویم.
5)گول مادیات را می خوریم.
6)تعهد را مقدم بر تفاهم می گذاریم.
اشتباه(1)
سئوالات کافی نمی پرسیم:
بسیاری از ما قبل از شروع یک رابطه حتی به اندازه زمانی که می خواهیمیک جفت کفش بخریم سئوال نمی پرسیم.با این اشتباه،ما فرصت کشف چیزهایی که می تواند راجع به شریک زندگیمان از اهمیت حیاتی بر خوردار بود و در موفقیت یا شکست ازدواجمان سهم سهم بسزائی داشته باشند را از دست می دهیم.
چرا قبل از عاشق شدن سئوالات کافی نمی پرسیم؟
* رمانتیک نیست((عاشق شدن))یک تجربه رمانتیک است:اما((مصاحبه)) یک شخص،نه.سئوال کردن از همسر آینده تان به منظور شناخت او شاید رمانتیک نباشد اما تنها راه هوشمندانه شناخت یک فرد است.اگر واقعاً دوست ندارید که راجع به چیزهایی که((رمانتیک))نیستند صحبت کنیم،بدانید که ((حاملگی ناخواسته و بیماری مراقبتی ((هر پیز))نیز ((رمانتیک))نیستند بیماری ((ایدز))هم که مطمئناً ((رمانتیک ))نیست.
* شما نمی خواهید جوابها را بدانید:زیرا ممکن است جوابهایی که خواهیم شنیدرا دوست نداشته باشیم.نمی خواهیم چیز بدی بشنویم.ممکن است مستاصل باشیم ویا اینکه بخواهیم رابطه تمام نشود و موفق باشد.شما از بحث راجع به چیزی که ممکن است رویایتان را خراب کند اجتناب می کنید .ما چنان به دنبال اینکه چرا باید کسی را دوست داشته باشیم هستیم که وقت کافی برای پرداختند به اینکه چرا نباید او را دوست داشته باشیم پیدا نمی کنیم.با لاخره بعد از مدتها تنهایی،کسی را یافته اید که به شما قول ازدواج داده است. از اینکه مرتباً به این وآن فکر کرده اید ،خسته اید ومی خواهید سرانجامی بگیرید.بنابر این از پرسیدن سئوالاتی که ممکن است این ((رابطه خوب))را خراب کند ،بیزارید.
* ممکن است از اینکه نامزد /همسرتان از شما نیز سئوالاتی بکند ،هراس داشته باشید.می خواهید تا بدین وسیله آنها را از سئوال کردن راجع به خودتان باز دارید،بنابر این شما نیز چیزی از آنها نمی پرسید.این موضوع حقیقت دارد،اگر:
-شما از خود ویا زندگیتان راضی نیستید.
-شما از گذشته فرد شرمسارید و یا با آن کنار نیامده اید.
-از کارهایی که در حال حاضر انجام می دهید ،احساس گناه می کنید.
-شما تصویر ذهنی خوبی از خودتان ندارید.
وقتی از کسی که هستید و یا کسی که بوده اید احساس خوبی ندارید،به طرزی نا خود آگاه از دقیق شدن یا ریز بین شدن به زندگ یهمسر آینده تان خودداری می کنید گویی می گویید((من کاری به کار تو ندارم ،توهم کاری به کار من نداشته باش.))پر واضح است که دو نفر که این بازی را می کنند،رابطه ناسالم و مختل خواهند داشت.
((ندانستن))خوشبختی نمی آورد:
جدا از سه دلیل ذکر شده،حقیقتی که راجع به عشق و تمامی زندگی وجود دارد،این است که:چیزی که از آن آگاهی ندارید به شما صدمه خواهد زد.هر چه اطلاعات شما راجع به کسی بیشتر باشد،بهتر می توانید تصمیم بگیرید آیا برای شما همسر خوبی خواهد بود یا نه هر چه اطلاعات شما راجع به کسی کمتر باشد ،احتمال اینکه عصبانی ویا مایوس شوید ودلتان بشکند نیز بیشتر خواهد بود.
موضوعاتی که حتماً باید راجع به آنها از همسر آینده خود سئوالاتی بپرسید:
* وضعیت خانوادگی و کیفیت روابط خانوادگی او
* روابط قبلی او ودلایل بهم خوردن آنها
* در سهای آموخته شده از تجارب زندگی او.
* اخلاقیات (اصول و نظام اخلاقی)و ارزش های او.
* نگرش وطرز برخورد او در مواجه با عشق،تعهد و بر قراری ارتباط
* فلسفه روحی و مذهبی او
* اهداف زندگی شخصی و شغلی (حرفه ای)او.
اشتباه(2)
علائم هشدار دهنده که حاکی از مشکلات بالقوه هستند را نادیده می گیریم.
* آیا به حال به خاطر عدم توجه کافی به چیزی که همسرتان انجام داده بود احساس حماقت کرده اید؟چیزی که خبر از پیامد های بدی می داده است؟
* آیا شما فکر می کنید شخصی مثبتی هستید و تنها نکات خوب ومثبت دیگران و اتفاقات را می بینید؟
* آیا وقتی که به روابط گذشته تان نگاه می کنید،چیزهایی می بینید که آن موقع ندید؟
اگر به یکی از سئوالات بالا جواب مثبت دادید،احتمالاًاشتباه(2)را مرتکب شده اید.چیزی از کسی که به ازدواج با او فکر می کنید،مشاهده می کنید که نشانگر این واقعیت است که باید محتاط تر باشید اما خود آگاه یا ناخود آگاه ترجیح می دهید که از آن چشم پوشی کنید.
و نادیده گرفتن علامت های هشدار دهنده. مشکلاتی را برای ما بوجود می آورد.و احتمالاً این حرفها را می گوئیم (بار آول که با تو آشنا شدم،اینطوری نبودی((اگر می دانستم که چنین مشکلی داری ،هرگز خودم را گرفتار تو نمی کردم))((تو تغیر کرده ای ،اینطوری نبودی ))
و اینها چیز هایی هستند که زمانی که به ناچار با حقیقیت روبرو می شویم به همسر خود می گوئیم.صرف نظر از مواردی که در آن کسی آگاهانه و از روی عمد ما را گول می زند ،اغلب این مائیم که خود را گول می زنیم.
((برخی از نشانه های هشدار دهنده به چه معنی هستند؟))
در زیر نمونه هایی از برخی نشانه های هشدار دهنده و مشکلات احتمالی که از آنها منتج می شود را آورده ایم:
((علامت هشدار دهنده))
((مشکل نهایی))
از صحبت کردن در مورد گذشته خود اجتناب می کنید.از پاسخ به سئوالات طفره می رود یا اینکه آنها را کم اهمیت جلوه می دهد.
این امکان وجود دارد که مسئله ای جدی را با این کار پنهان دمی کند نمی خواهد که روی رابطه کار کند.
جزئیات سوابق خانوادگی خود را فاش نمی کنید زیاد خانواده اش را نمی بیند یا با آنها صحبت نمی کند.
با صمیمی شدن مشکل دارد،نسبت به اعضای خانواده خود،خشم سر کوب شده دارد که روی شما فرافکن خاهد کرد.
همچنان با نامزد/همسر قبلی خود تماس های مکرربر قرار می کند :مرتب با آنها صحبت می کند یا به آنها تلفن می زند و شما را دردوستی با آنها وارد نمی کند و یا معرفیتان نمی کند
قادر نخواهید بود تا به شما قول ازدواج بدهد.این احتمال وجود دارد که مجدداً سراغ نامزد قبلی خود بر گردد و هرگز شما را فرد شماره یک زندگی خود نکند.
بسیار در گیر و مطیع اعضاء خانواده خود بوده و به نظر می رسد که زیاه از حد با آنها حرف نمی زند ،توی روی آنها نمی ایستد .به آنان اجازه می دهد که به او امر ونهی نکند و آنها نیز حد ومرزی در این رابطه نمی شناسند.
قادر نخواهد بود که جای شما را در خانواده خود باز کند و شما همواره در بین انان احساس غریبگی خواهد کرد.اگر به شما حمله کنند طرف شما را نخواهد گرفت.
مشروبات الکلی نوشید یا مواد مخدر مصرف می کند.اما می گوید بطور تفننی این کار را انجام می دهد.
این امکان وجود دارد که او الکلی بوده و یا معتاد به مواد مخدر باشد
گرچه او این را انکار خواهد کرد ،اما مراقب تغیرات خلق و خوی او باشید.ضمناًاز لحاظ روحی از شما فاصله می گیرد.
بی نهایت سفت و دقیق بوده و مرتباً عشق ،محبت توجه و هدایای بسیار به پایتان می ریزد.اینطور به نظر می رسد که بیست و چهار ساعت فقط به شما فکر می کند
این امکان وجود دارد که روی شما احساس مالکیت شدید داشته باشد.اینچنین افرادی با ((زندگی شما))زندگی می کنند ،برای شما هیچ آزادی قائل نیستند و در نهایت احساس خفگی خواهید کرد.
لاس زدن های مکرر،چشم چرانی ،نیاز شدید به توجه از جانب دیگران ،به مانند مگس از لحاظ جنسی سریعاً با این و آن تحریک می شود.
مراقب خیانتهای احتمالی از جانب او باشید چنین افرادی هرگز به شما احساس امنیت نمی دهند و شما احساس می کنید که انگار مشکل از شماست.
نسبت به نامزد /همسر قبلی خود بسیار عصبانی بوده و مدام او را به خاطر مشکلاتی که داشتند ،مقصر می داند.
((نفر بعدی))شما هستید ،مسئولیت مهمی کهخود در بوجود آوردن مشکلات داشته را نمی پزیرد و در پایان همیشه از دست شما عصبانی خواهید کرد.
بدهکار و مقروض بوده و بر گه های جریمه پرداخت نشده بسیاری دارد.از لحاظ اقتصادی بی ثبات بوده و مدام شنیده می شود که((موقتاً دستم تنگ است))
دسته چکهایتان را حاضر کنید ،عذر و بهانه های زیادی خواهید شنید ،اما از عمل خبری نخواهد بود شما نقش ((مامان))یا((بابا))را بازی خواهید کرد.
می خواهید که همه جا رئیس باشید وهمیشه خود را خیلی قوی جامی زنید و همواره ((می داند که چه می خواهد))و هیچگونه احساس ترس یا آسیب پذیری بروز نمی دهد.
عاشق کنترل کردن دیگران است
شروع احساس می کنید که از شما مراقبت می کند اما دیری نمی پاید که می بینید با یک دیکتاتور زندگی می کنید.
تماشای فیلم زندگی عشقیتان:
حال وقت ان رسیده است که نگاهی به برخی از نشانه های هشدار دهنده که در روابط گذشته و یا حال خود نادیدهگرفته بودید،بیندازید :با هم تمرین زیر را انجام می دهیم.
مرحله(1)نامزد/همسر خود و تاریخ آشنائیتان را با او ،در بالای صفحه (کاغذ)بنویسید.
مرحله(2)در زیر آن:عنوان((نشانه های هشدار دهنده))را قید کنید.
مرحله(3)چشمان خود را ببندید و تصور کنید که تنها ،در یک سینما نشسته اید،ناگهان فیلم شروع می شود اولین صحنه فیلم،همان اولین برخورد بین شما دو نفر می باشد تصور کنید که کل اوقات را با هم می گذرانید و…این کار را بر طبق تربیت زمان وقوع هرکدام از آنها انجام دهید ،گویی که دقیقاً فیلمی را که از رابطه شما ساخته شده است ،نگاه می کنید.در حین تماشای هر صفحه فیلم که با صفحه اولین ملاقات شما شروع می شود،مراقب هرگونه رفتار ،گفتار،گفتگو ودریافتهایی باشید که به نحوی در شما احساس ((غیر خوب ))ایجاد می کند یکی را شناسایی موارد یاد شده این است که مصادف با تجسم وتصور صحنه های مربوط در بدن خود احساس تنفس یا معذب بودن دارید نشانه های هشدار دهنده همین ها هستند چشمان خود را باز کرده وآن مطلب را یاد داشت کنید،حالا دوباره چشمانتان را ببندید و ادامه فیلم را ببینید واین کار راآنقدر ادامه دهید تا فیلم به پایان برسد جایی که رابطه عملاً پایان پذیرفته و یا در زمان حال هستید.
مرحله(4)بعد از تمام به نشانه های هشدار دهنده که غید کرده اید نگاهی بیاندازید و سپس بر اساس مشکلاتی که در ازدواجتان با آن فرد به وجود آمده بود چند جمله در توصیف سرانجام وپیامد ازدواج خود بنویسید.
مرحله(5)همین تمرین را در مورد یک یک کاندیدهای ازدواج خود تکرار کنید.مثال:
نشانه های هشدار
((نتیجه گیری))
-طی چند ملاقات اول ،رفتار بسیار مرموز داشت
-هر گاه به او می گفتم راجع به ازدواج چه فکر می کند ،به من گفتکه سعی کنم تا از لحاظ احساس به او وابسته نشوم.
من به او علاقه داشتم اما او علاقه چندانی به من نداشت.
او با من صادق نبود.
به نشانه های هشدار دهنده ای که مشاهده می کنیم چه کنیم؟
با عشق کافی و عزم راسخ،یک زوج می توانند بر بسیاری از مشکلات و موانعی که بر سر راهشان است،فائق شوند.اما هنگامی که حتی یکی از طرفین نقاط ضعف خود را انکار می کند تقریباً غیر ممکن خواهد بود که آن دو،رابطه موفقی را داشته باشند.
اشتباه(3)
سازشهای عجولانه و زود هنگام :
خطر سازش عجولانه و زود هنگام در این است که حس خود باوری خود را در همان ابتدای رابطه از دست داده و آن را با احساس تفاهم قلابی جایگزین می کنید.
بعضی اوقات برای اینکه رابطه موفق باشد:شما علائق شخصی و کارهایی را که می کردید ،ترک می کنید. به خصوص اگر فکر کنید برای نامزد/همسرشما مهم نیستند یا اینکه با آینده مشترک شما تعارف دارند .شما خود را غرق علائق نامزد/همسرتان و کارهایی که او می کند (و شما نیز لذتی از آنها نمی برید)می کنید تا اینکه خود را به او نزدیکتر کنید.
ممکن است این کار را به روشهای زیر انجام دهید :
●دیگر مانند گذشته مطالعه نکنید ، چونکه او ترجیح می دهد که عصر ها تلویزیون تماشا کند .
●ورزشهایی از قبیل دوچرخه سواری ،تنیس ، ویا وزنه برداری را ترک کنید ، به این خاطر که او به انها علاقه ای نشان نمی دهد .
●درس ودانشگاه خود را ترک میکنید چونکه او به انها بی علاقه است .
●به سرکار نمی روید چونکه او دوست ندارد .
وغیره …
به طرق دیگر نیز ممکن است که در روابط سازشکاری کنید :
-اگر نامزد / همسرتان با دوستان و خانواده شما راحت نباشد ، وقت کمتری را با انها می گذرانید .
-برای خوشحال کردن ( او ) با کسانی وقت می گذرانید که معمولا از بودن با انها لذت نمی برید .
علت این سازشهای ناپخته چیست ؟ شما به منظور ایجاد تفاهم بیشتر ((مجبورید )) که سازش کنید . وقتی به منظور اجتناب از درگیری و برخورد سازش میکنید مرتکب اشتباه شده اید . شما از آن رو سازش می کنید که مستاءصل (دوست داشته شدن ) هستید ومی ترسید که رابطه تان شکست بخورد .
باید به یاد داشته باشیم که تمامی روابط سالم حاوی درجاتی از سازش کاری هستند و وقتی که متعهد کسی شوید ، دیگر نمی توانید مانند دوران مجردی زندگی کنید اما شما باید ارزشها وعلائق خود را بشناسید وبعد ازدواج کنید .قبل از هر چیز به خودتان متعهد باشید وسپس به نامزد / همسر خود .
متاسفانه در کشور ما ((ایران )) اکثر مردم فکر می کنند که وقتی مردی با زنی ازدواج میکند مالک اوست .ومردها حق دارند هر طور که دوست دارند با همسرشان رفتار کنند حتی قانون نیز این اجازه را به مردها داده است و قوانین جامعه ما شاید به نوعی میتوان گفت : به حمایت از حقوق مردها پرداخته است .
مثلا اکثر مردها بعد از ازدواج توقع دارند که همسر انها در خانه بماند و وظایف مادری خود را انجام دهد .البته در طی چند سال اخیر اطلاعات خانمها بیشتر شده است ونسبت به گذشته از حق وحقوق خود در خانواده بیشتر اطلاع کسب کرده اند ، اما در حال حاضر در اطراف خود هنوز کسانی را می بینم که به خاطر اینکه همسرشان را از دست ندهد پا روی بسیاری از خواسته ها و ارزوهای خود گذاشته اند.
دراطرافم دختران بسیاری را می بینم که چون نامزدشان مایل به ادامه تحصیا انها نیست انها نیز به خاطر اینکه رابطه شان گسسته نشود از ادامه تحصیل خودداری کرده اند وبعد پشیمان شده اند .
زندگی مشترک مستلزم گذشت وفداکاری است در صورتی که این گذشت و فداکاری دو جانبه باشد ، نه اینکه تنها یک فرد تمام خواسته های خود را نادیده بگیرد تا رابطه حفظ شود .
اشتباه (4):
تسلیم کوری جنسی شویم .
سعی کنید که وقتی اولین بار کسی را ملاقات کردید ، یک (( چشم بند روانی )) بزنید تا اینکه ماهیت واقعی آنان را فراتر از بعد جسمانی شان ببینید .
وقتی می اموزید که دیگران را با قلبتان و نه به چشمتان ببینید کسانی را جذب خواهید کرد که با شما تفاهم دارند .
کی میتوانید از لحاظ جنسی با همسرتان صمیمی شوید ؟
●می بایستی که از نظر فکری و احساس با همسرتان صمیمی شده باشید .
●باید حداقل دو برابر زمانی را که به شوخی کردن و… می گذرانید به گفتگو وشناخت شخصیت به یکدیگر صرف کنید .
●شما باید خود همسرتان را دوست داشته باشید .
●شما باید به همسرتان و ارزشهای او احترام بگذارید .
●شما باید در سختی و گشایش نیز کنار هم بوده باشید (یکی از شما مریض شده باشد بحران خانوادگی ، استرس شغلی ) و اینکه عملکرد همسرتان را تحت آن شرایط دیده باشید . همچنین رفتار او نسبت به خودتان وقتی که (( شما )) تحت استرس هستید را نیز دیده باشید .
●می بایستی که در باره روشهای جلوگیری از حاملگی و بیماریهای مقاربتی صحبت کرده باشید وتا حد ممکن و از سوابق جنسی او مطلع باشید وحتما آزمایش ایدز دهید .
اشتباه ( 5)
تسلیم زرق وبرق های مادی می شوید :
زمانی که به یک خانم نامزد میکند اولین سوالی که اکثر اوقات دوستان واطرافیانش از او می پرسند این است که شغل نامزد ت چیست .
زمانی که مردی نامزد میکند اولین سوالی که دوستانش از او می پرسند این است که چه قیافه ای است همان اندازه که مردها از اینکه از روی ماشینشان و یا میزان پولشان قضاوت شوند متنفر هستند زنها نیز از این موضوع که بر اساس قیافه شان (( خواستنی )) یا (( ناخواستنی )) باشند متنفرند .
59