تارا فایل

تحقیق درباره معاویه و جنگ جمل


در جنگ جمل بنى‏امیّه در کنار ام المومنین عایشه، طلحه بن عبیداللّه‏ و زبیر بن عوام رو در روى سپاه خلیفه‏ى وقت، على علیه‏السلام ایستادند. گرچه در منابع تاریخى و روایى تصریح شده است که عایشه، طلحه و زبیر در شورش بر ضد عثمان نقش مهمى ایفاء کردند، ولى کمتر کسى درصدد برآمده است تا نحوه‏ى پیوستن بنى‏امیّه به اصحاب جمل را بررسى نماید. این پژوهش بر آن است که چگونگى در کنار هم قرار گرفتن بنى‏امیّه و اصحاب جمل را تبیین کند.

واژه‏هاى کلیدى: جنگ جمل، معاویه، طلحه، زبیر، بنى‏امیّه.

جنگ جمل نخستین پیکار بزرگى بود که میان دو گروه از مسلمانان روى داد. این جنگ در آغاز خلافت حضرت على علیه‏السلام در گرفت. اکثریت قریب به اتفاق مورّخان علّت برپایى جنگ یاد شده را مخالفت طلحه و زبیر با على علیه‏السلام ، به بهانه‏ى خونخواهى عثمان ذکر کرده‏اند. با آن که دشمنى طلحه، زبیر و عایشه با عثمان و تلاش آنان در برافروختن آتش فتنه بر ضد او امرى آشکار بود، ولى بنى‏امیّه به آسانى با آنان هم‏آوا شدند و بر ضد حکومت مشروع على علیه‏السلام دست به اقدام مسلحانه زدند.

دشمنى عایشه، طلحه و زبیر با خلیفه‏ى سوم، عثمان

عایشه از نخستین کسانى بود که زبان به طعنِ عثمان گشود. او بر ضد عثمان، چنین گفت: “اقتلوا نعثلاً فقد کفر” که بسیار معروف است. 1 طلحه نیز در پاسخ به درخواست کمک از جانب عثمان، گفت: “لا واللّه‏ حتى تعطی بنو امیه الحق من انفسها”2 بعضى از مورّخان نیز نام زبیر را در ردیف کسانى ذکر کرده‏اند که در شورش بر ضد عثمان نقش داشتند. 3 مروان بن حکم، در نخستین اقدام جنگى در پیکار جمل تیرى به سوى طلحه رها کرد و گفت: “لا اَطْلُبُ بثارى بَعْدَ الیومِ”. 4 سعید بن عاص نیز به مروان گفته بود: “اگر به دنبال قاتلان عثمان هستید، باید آنان را در میان سپاه خود جست‏وجو کنید”.

5 در چنین شرایطى چه چیز موجب شد تا بنى‏امیه اصحاب جمل را یارى دهند؟ چرا مروان بن حکم و سایر بنى‏امیه به جاى شام، سر از مکه درآوردند؟ و یا چرا یعلى بن منیه، والى عثمان در یمن، اموال بیت‏المال را در اختیار اصحاب جمل نهاد؟ به نظر نگارنده، پاسخ پرسش‏هاى یاد شده در اقدامات معاویه بن ابى سفیان در قبل و پس از مرگ عثمان نهفته است.

نقش معاویه بن ابى سفیان

معاویه بن ابى سفیان از زمان خلیفه‏ى دوم تا زمان وقوع قتل عثمان تقریبا مدت هفده سال در شام بدون مزاحمت هیچ رقیبى حکم‏فرمایى داشت. او پیوسته تلاش مى‏کرد تا اهالى شام با عراق و حجاز ارتباط اندکى داشته باشند.6 او مى‏خواست تا مردم شام، اسلام را از منظر او ببینند. معاویه آیات قرآن را مطابق با خواسته‏هاى خویش تفسیر و تاویل مى‏کرد.7 و در صدد بود تا سیادت بنى‏امیّه را احیاء کند، سیادتى که اسلام آن را زیر پا نهاده بود.8 تمایلات درونى او براى کسب قدرت و سلطه بر سرزمین‏هاى اسلامى حتّى در زمان خلیفه‏ى دوم، عمر، قابل پیش‏بینى بوده است. ذهبى (د 748 ق) نوشته است: “قال المدائنى: کان عمر اذا نظر الى معاویه قال هذا کسرى العرب”.9

موضعِ معاویه در برابر شورش عمومى بر ضد عثمان

عثمان پس از مواجهه با شورش عمومى، از استانداران خویش که معاویه نیز یکى از آنها بود، درخواست کمک کرد، امّا معاویه در یارى او تعلل ورزید و پس از درخواست‏هاى پى در پى عثمان، او لشکرى را به فرماندهى یزید بن اسد با توصیه به عدم ورود به مدینه، گسیل داشت. ابن شَبَّه (د 262 ق) روایات متعددى آورده است که ثابت مى‏کند، معاویه به سپاه خود دستور داد تا در ذى خُشُب و یا وادى‏القرى اردو بزنند و وارد مدینه نشوند.10 ابو ایوب انصارى در پاسخ نامه‏اى به معاویه نوشت: “و ما نحن و قتل عثمان، انَّ الذى تربص بعثمان و ثبط یزید بن اسد و اهل شام فى نصرته لانَت و انَّ الذین قتلوه لغیر الانصار”.11

معاویه با فرستادن چنین سپاهى دو خواسته را دنبال مى‏کرد: نخست آن که به مردم شام وانمود کند که به خلیفه یارى رسانده و در کمک به او کوتاهى نکرده است؛ دوم از همین راه اخبار حوادث مدینه را در کوتاهترین زمان به دست آورد. او پس از آگاهى از خلافت على علیه‏السلام ، بى‏درنگ دست به اقداماتى زد که مى‏توان آن را زمینه‏ساز پیکار جمل دانست.

اطّلاعات ما از این اقدامات از شرح نهج البلاغهى ابن ابى الحدید معتزلى (د 656 ق) حاصل شده است. ابن ابى الحدید نیز این اطلاعات را از الاخبار الموفقیات نوشته‏ى زبیر بن بکّار (د 256 ق) نقل کرده است. ابن ابى الحدید درباره‏ى میزان دشمنى معاویه با على علیه‏السلام نوشته است: “… و انا اَذکُر فى هذا الموضع خبرا رواه الزبیر بن بکّار فى الموفقیات، لِیْعلم مَنْ یقف علیه انَّ معاویه لم یکن لینجذب الى طاعه علىٍ علیه‏السلام ابدا ولایعطیه البیعه و انَّ مضادَّته له و مباینته ایّاه لمضادَّه السواد للبیاض لا یجتمعان”.12

ذکر دو نکته را لازم مى‏دانم: کتاب الاخبار الموفقیات به همّت دکتر سامى مکى العانى با استفاده از دو نسخه‏ى خطى موجود در بصره و توبینگن منتشر شده است. از آنجا که نسخه‏هاى موجود تنها بخش اندکى از موفقیات را در بر دارند، مصحح مذکور بخشى به انتهاى کتاب اضافه کرده و آن را الضائع من الموفقیات نامیده است. اخبار این بخش اغلب از شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید استخراج شده است، اما خبر مذکور در اصل کتاب و در بخش الحاقى وجود ندارد؛13 نکته‏ى دوم اینکه ضامر بن شدقم حسینى، مولف کتاب الجمل (درگذشته بعد از 1082ق)، خبر مذکور را آورده است، ولى گویا منبع او شرح ابن ابى الحدید نبوده است، زیرا تفاوت قابل توجهى میان عبارت‏هاى آنها وجود دارد.14

به هر حال، ابن ابى الحدید به نقل از موفقیات آورده است که وقتى عثمان در محاصره واقع شد، مروان بن حکم دو نامه به شام و یمن فرستاد. محتواى نامه‏ها اشاره به دشمنى مردم (صحابه) با بنى‏امیّه و درخواست یارى از معاویه و یعلى بن منیه، استانداران شام و یمن بود. او در نامه آورده بود که عثمان ستون خانه‏ى بنى‏امیّه است و در صورت عدم یارى او، این خانه فرو خواهد ریخت. از جمله اعتراضاتى که مروان آن را در عداد شکایات مردم بر ضد عثمان برشمرد، واگذارى شام و یمن به معاویه و یعلى بود. با وجود این، مروان در این دو نامه آمادگى خود را براى دفاع از عثمان اعلام کرد. 15 هنگامى که نامه‏ى مروان به معاویه رسید، دستور داد تا مردم در مسجد جامع جمع شوند.

آن گاه همچون کسى که ستمى به او رسیده است و یارى دهنده‏اى ندارد، خطبه خواند و فریادرس طلبید. در اثناء خطبه نامه‏اى دیگر از مروان به معاویه رسید که خبر قتل عثمان در آن آمده بود. مروان واقعه‏ى قتل عثمان را در نامه شرح داده و در پایان آن نوشته بود: “. . . مردم خانه‏اش را غارت کردند، هتک حرمت نمودند، او را کشتند و همچون ابرى که باران خود را بریزد و دور شود از او دور شدند و به سوى على بن ابى‏طالب رفتند، همانند ملخ‏هایى که مرتع ببینند” و براى تحریک معاویه افزوده بود: “فاخلق ببنى‏امیّه انْ یکونوا من هذا الامر بمجرى العیوق ان یثاره ثائر فان شئت ابا عبدالرحمن ان تکون فَکُنْه”16

معاویه پس از دریافت این نامه و کسب اطلاعات لازم، اقدامات بعدى و اساسى خویش را آغاز کرد. او به چند نفر نامه نوشت که عبارت بودند از: طلحه بن عبیداللّه‏، زبیر بن عوام، سعید بن عاص، عبداللّه‏ بن عامر بن کریز، ولید بن عقبه، یعلى بن منیه و مروان بن حکم. او زیرکانه نقاط قوّت و ضعف شخصیت مخاطبین خویش را به آنان گوشزد کرد. گاهى همچون رفیقى شفیق و مردى وفادار جلوه کرد و گاهى نیز چون پدرى دلسوز، عتاب آلود با آنان سخن گفت.

نامه به طلحه بن عبیداللّه

“. . . اى طلحه! تو از میان قریش کمترین افراد را به قتل رسانده‏اى ـ مقصود معاویه این بود که طلحه در جنگ‏هاى صدر اسلام عده‏ى کمى از قریش را کشته است ـ نیکو صورتى و بخشنده وزبانى فصیح دارى، سابقه‏ى تو در اسلام با دیگران برابرى مى‏کند، تو پنجمین نفرى هستى که به بهشت بشارت یافته است، تو در احد شرکت داشتى، پس بشتاب به سوى آنچه مردم به تو واگذار کرده‏اند نباید از آنان چشم بپوشى و خداوند نیز از تو نخواهد پذیرفت جز آنکه قیام کنى و به این امر (خلافت) دست یازى، زمینه‏ى کار تو را هموار کرده‏ام، زبیر بر تو فضیلتى ندارد، هر یک پیشى بگیرید، امام خواهید بود.

“17 طلحه اگر اندک انگیزه‏اى براى کسب مقام خلافت داشت، اکنون با این نامه، شور و امیدى مضاعف در او حاصل شد تا پرچم مخالفت با على علیه‏السلام برافرازد.

نامه به زبیر بن عوام

معاویه در نامه به زبیر چنین نوشت: “. . . زبیر! تو پسر عمّه‏ى رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و از حواریون او و داماد ابوبکر هستى! رزمنده‏اى که در راه خدا جان خود را در طَبَقِ اخلاص نهادى، تو از بشارت داده شدگان به بهشت هستى، عُمَر تو را یکى از اعضاء شوراى تعیین خلیفه قرار داد. بدان که مردم مانند گوسفندان بى‏چوپان شده‏اند پس بشتاب براى حفظ خون مسلمین و گرد آوردن مردم بر وحدت کلمه و اصلاح ذات البین، مقدمات خلافت تو را آماده کرده‏ام، تو و یا طلحه هر کدام پیشى بگیرید، امام خواهد بود”. نامه‏ى دومى نیز به زبیر نوشت که ابن ابى الحدید آن را در جلد اول شرح نهج البلاغه آورده است.

بنا بر گزارش ابن ابى الحدید، پس از آن که على علیه‏السلام براى معاویه نامه نوشت و از او درخواست بیعت کرد، معاویه نامه‏اى به زبیر نوشت و آن را به دست مردى از بنى عُمیس براى او فرستاد. معاویه در نامه نوشته بود: “. . . فانّى قَدْ بایعتُ لَکَ اهلَ الشامِ فَاَجابوا و اسْتَوسَقوا کما یَستوسق الجَلَبُ، فدونک الکوفهَ و البصرهَ، لایَسْبِقُکَ اِلیها ابنُ ابى طالب، فاَنَّه لا شى‏ءً بَعْدَ هذینِ المصرینِ و قد بایعتُ لطلحهَ بن عبیدِاللّه‏ مِنْ بَعْدِکَ فاَظْهرا الطلبَ بِدَمِ عثمانَ و ادعوا الناسَ اِلى ذلک”. 18

از آنجا که شام تحت سلطه‏ى کامل معاویه بود و حکم او روا و سخن او مطاع، طلحه و زبیر با این سخن معاویه دلشاد شدند و هر یک تلاش کردند تا هر چه زودتر زمینه را براى مخالفت با على علیه‏السلام ، فراهم کرده و از آن حضرت جدا شوند. آنان تا قبل از نامه‏ى معاویه، به امارت بصره و کوفه راضى بودند، ولى با دریافت نامه‏ى اغواگرانه به این باور رسیدند که راه دست‏یابى به خلافت چندان دشوار نخواهد بود.19 معاویه زیرکانه آنان را به رقابت با یکدیگر واداشت.

نامه به مروان بن حکم

معاویه در نامه به مروان به او دستور داد تا امور را به دقّت زیر نظر بگیرد و اذهان عمومى را بر ضد على علیه‏السلام ، مشوش نماید. وى به مروان نوشت: “… و ابحَثْ امورهم بَحْثَ الدَجاجه عن حَبِّ الدُخْنِ عند فِقاسهِا و انغل الحجاز فانِّى مُنْغل الشام”.20

نامه به سعید بن عاص

معاویه به سعید بن عاص، نیز نامه نوشت و او را به خونخواهى عثمان ترغیب کرد و تلاش‏هاى مروان را نیز به او یادآورى کرد. وى در همین نامه نکته‏ى مهمى را به سعید بن عاص گوشزد کرد. معاویه در بخشى از نامه نوشته بود: “… فقد ایَّدْتُکم باسدٍ و تیمٍ”.21 منظور او از اَسد و تیم، زبیر و طلحه بودند که به طایفه‏ى اسد و تیم تعلق داشتند. در واقع بنى‏امیه با توصیه‏ى معاویه، حاضر به همداستانى با طلحه و زبیر شدند.

نامه به عبداللّه‏ بن عامر بن کریز22

معاویه در نامه به عبداللّه‏ بن عامر، او را به قیام دعوت کرد و سابقه‏ى وى در فتوحات را پیش چشمش آورد. در انتهاى نامه یادآور شد که قتل عثمان یعنى قتل همه، زیرا همگى (بنى‏امیه و هواداران آن) در جرم او شریک هستند.23 معاویه به صراحت عبداللّه‏ را به خونخواهى عثمان ترغیب نکرد، زیرا مى‏دانست او انگیزه‏اى براى حمایت از بنى‏امیه ندارد، ولى به او یاد آور شد، که در گناه عثمان شریک است و براى دفع خطر از جان خود، باید همراه بنى‏امیه باشد.

نامه به ولید بن عقبه

در نامه به ولید بن عقبه، تنها به ذکر این نکته بسنده کرد که زندگى سختى در پیش خواهد داشت، عیش او مُنَغَّص مى‏گردد و روزگار شادیش به سر خواهد آمد.24 معاویه مى‏دانست که ولید، ترسو، تن‏پرور و طالب زندگى بى‏دغدغه است، پس او را به از دست دادن نعمت‏هاى دنیوى بیم داد تا شاید برخیزد و به خونخواهى عثمان قیام کند.

نامه به یعلى بن منیه

در نامه به یعلى، نوشت: “. . . عثمان یاورى نداشت. از این‏رو، او را کشتند و بزرگترین عیبى که بر او نهادند، این بود که چرا تو (یعلى) را به حکومت یمن گمارده است. او را کشتند در حالى‏که بیعتش بر گردن ما بود. پس به خونخواهى او برخیز و به عراق آى!”25 از نکات مهم نامه‏ى معاویه به یعلى، آن بود که معاویه به او نوشت که شام، آماده‏ى همکارى است و هیچ مانعى وجود ندارد و به طلحه نامه نوشته است که (یعلى) را در مکه ملاقات کند تا با هم به خونخواهى عثمان برخیزند. 26 این نامه نشان مى‏دهد که انتخاب مکه در مرحله‏ى نخست براى ایجاد سازماندهى و زمینه‏سازى اقدامات بعدى بوده است. معاویه در همین نامه از یعلى خواست تا اموال بیت‏المال یمن را به همراه بیاورد.

در انتهاى نامه نیز بار دیگر با نوشتن ابیاتى نقش یعلى را در قتل عثمان، یاد آورد شد. 27

فقال کُفُّوا فانِّى مُعْتِب لکم وصارف عنکم یعلى و مروانا

فکَذَّبوا ذاک منه ثم ساوره من حاض لبته ظلما و عدوانا

معاویه زیرکانه اتهام مروان را به او و یعلى بازگرداند. در حالى که مروان، معاویه را سبب قتل عثمان خوانده بود.

بازتاب نامه‏نگارى‏هاى معاویه

معاویه با نوشتن نامه‏هاى فوق، زمینه را براى اقدام مخالفان على علیه‏السلام ، فراهم ساخت. مروان در پاسخ به معاویه، نوشت: “… شَتَّتَ بَیْنَهم مَقولى على غَیرِ مُجابَهه، حَسْبَ ما تَقَدَّم مَنْ اَمْرِکَ”.28 هم‏چنین اعلام کرد که آماده هرگونه فرمانبردارى از اوست و هر چه بگوید انجام خواهد داد.

عبداللّه‏ بن عامر نیز در پاسخ به معاویه، نوشت: “… عثمان همانند مرغى بود که ما را زیر بال و پر خویش نگاه مى‏داشت، وقتى کشته شد پراکنده شدیم، نمى‏دانستم چه کنم؟ راحت‏طلبى اختیار کردم تا آن که تو براى من نامه نوشتى و از خواب غفلت بیدار کردى! راه در کنار من بود، ولى حیران بودم اکنون ده یک از مردم بر ضد تو و باقى آنان پشتیبان تو هستند! تو با شلاق ملامت بر سوداى دلم نواختى و مرا بیدار کردى، چه خوب آموزگارى هستى! همانا بعد از عثمان، امید ما به توست، منتظر دستور تو هستم”.29

ولید بن عقبه نیز در پاسخ به معاویه، آمادگى خود را براى خونخواهى عثمان به رهبرى معاویه اعلام کرد. یعلى بن منیه نیز اعلام آمادگى کرد و یاد آور شد که اموال تحت اختیار خود را براى دستگیرى قاتلان عثمان و یا جنگ با آنان مصرف خواهد کرد.

امّا در این میان، تنها سعید بن عاص پاسخى متفاوت داد. او معاویه و بنى‏امیه را به دوراندیشى، خویشتن‏دارى و پرهیز از شتاب دعوت کرد. او مروان را فتنه‏گر نامید و تخطئه کرد.30

میعاد در مکه

یعلى بن منیه وارد مکه شد و اموال بیت‏المال یمن را در اختیار طلحه و زبیر و عایشه قرار داد. ششصد هزار درهم، مقدارى سلاح و تعدادى اسب به همراه شترى سرخ مو به نام عسکر که به قیمت دویست دینار از یمن خریدارى شده بود از جمله اموالى بود که یعلى بن منیه از یمن آورده بود. 31 از آنجا که معاویه در نامه به طلحه و زبیر نوشته بود که شام، آماده‏ى بیعت است، آن دو تلاش کردند تا به سوى شام بروند و خلافت نقد را به چنگ آورند، ولى غافل از اینکه معاویه به عبداللّه‏ بن عامر بن کریز و یعلى بن منیه دستور داده بود تا از آمدن به شام برحذر باشند و بصره و کوفه را دریابند.

عبداللّه‏ و یعلى بر اساس دستور معاویه، اصحاب جمل را از رفتن به سوى شام منصرف ساختند و بصره را نقطه‏ى آغاز مبارزه اعلام کردند. ابن کثیر اشاره کرده است که هنگام بحث بر سر انتخاب مقصد، عدّه‏اى شام را پیشنهاد کردند، ولى عدّه‏اى گفتند که معاویه شام را کفایت مى‏کند. 32

تحلیل وقایع

معاویه در راستاى اجراى سیاست‏هاى خود لازم دید که زبیر را نامزد خلافت معرفى کند؛ از این‏رو، در شام اعلام کرد که زبیر به شام مى‏آید تا مردم با او بیعت کنند، ولى در نهان از آمدن اصحاب جمل به شام به شدّت جلوگیرى کرد.33 گرچه معاویه نیّت واقعى خود را که همان رسیدن به خلافت بود، پنهان مى‏کرد و اقدامات خود را با برچسب خونخواهى خلیفه‏ى مقتول عرضه مى‏داشت، ولى على علیه‏السلام با پى بردن به هدف واقعى او چنین فرمود: “.. انّه مِن الطَّلقاء الّذین لا تَحِّل لَهُم الخلافه”.34

بررسى حوادث جنگ جمل نشان مى‏دهد که طلحه و زبیر بازیچه‏ى معاویه شدند. آن دو گرچه از على علیه‏السلام ناخشنود بودند، ولى به اندازه‏اى نبود که بر ضد او سر به شورش بردارند. نامه‏هاى معاویه و دسیسه‏هاى مروان و نیز مخالفت و حسد عایشه نسبت به على علیه‏السلام ، همه چیز را براى رویارویى اصحاب جمل با سپاه على علیه‏السلام فراهم کرد. تدبیر بسیار زیرکانه‏ى معاویه نیز بنى‏امیه را در کنار طلحه و زبیر قرار داد. استقامت معاویه در فریبکارى و به دام انداختن دیگران، کلام على علیه‏السلام درباره‏ى معاویه را به یاد مى‏آورد که فرمودند: “انَّ معاویه یاتى الانسانَ مِنْ بین یدیه و مِنْ خَلْفِه و مِنْ عَنْ یَمینه و مِنْ عَنْ شِماله…”35


تعداد صفحات : 20 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود