تارا فایل

تحقیق در مورد سرگذشت نوح


‏سرگذشت نوح(ع) (1)
پرستش بت‏ها و خدایان
نوح(ع) نخستین(1) پیامبر اولوالعزم است که خداوند او را با رسالت خویش به سوى قومش فرستاد که به پرستش بت‏ها رو آورده و غرق در گمراهى و کفر گشته بودند. قرآن، نام‏بت‏هایى را که قوم نوح مى‏پرستیدند، از زبان اشراف آنان بیان مى‏دارد:
وَقالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَلا تَذَرُنَّ وَدّاً وَلا سُواعاً وَلا یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْراً * وَقَدْ اَضَلُّوا کَثِیراً…؛(2)
قوم نوح گفتند: خدایان خود را رها نکنید، به‏ویژه‏از پنج بت وَد و سواع و یغوث و یعوق و نسر، دست برندارید و بسیارى از مردم را به گمراهى کشاندند.
آن گونه که آیه شریفه "لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ" مى‏فرماید قوم نوح داراى خدایان دیگرى نیز بوده‏اند، گفته شده این خدایان، عبارت از ستارگان در گردش بوده‏اند و چون این ستارگان، شب‏ها پدیدار و روزها نهان مى‏شدند، براى تقرب به خدایان خویش، بت‏ها را واسطه قرار مى‏دادند، حضرت نوح(ع) مدت طولانى میان قوم خود درنگ کرد و آنهارا به پرستش خدا دعوت کرد. خداى سبحان مى‏فرماید: "وَلَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحاً اِلى‏ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ اَلْفَ سَنَهٍ اِلّا خَمْسِینَ عاماً؛ ما نوح را به سوى قومش فرستادیم و نهصدوپنجاه سال میان آنان درنگ کرد" ولى این مدتِ طولانى نتیجه بخش نبود و از آنها جز عده‏اى اندک کسى به رسالتِ وى ایمان نیاورد،به نحوى که پدرى هرگاه پسرش به سن رشد مى‏رسید، به او سفارش مى‏کرد که تا زنده است از نوح(ع) پیروى نکند. به همین دلیل، پا فشارى بر شرک را از یکدیگر به ارث برده و در نافرمانى و گناه غوطه‏ور مى‏شدند.
دعوت به حق
نوح(ع) به قوم خود فرمود: "من شما را از عذاب الهى برحذر داشته و راه نجات و رهایى را برایتان روشن مى‏سازم، خداى یگانه را بپرستید و لحظه‏اى به او شرک نورزید. زیرا من بیم آن دارم که اگر غیر او را پرستش کنید و یا دیگرى را با او شریک بدانید، شما را در قیامت به شدت کیفر کند".
وَلَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحاً اِلى‏ قَوْمِهِ اِنِّى لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ * اَنْ لاتَعْبُدُوا اِلّا اللَّهَ اِنِّى اَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ اَلِیمٍ؛(3)
ما نوح را به سوى قومش فرستادیم [و گفت‏] من بیم دهنده آشکارى برایتان هستم، جز خدا کسى را نپرستید، من براى شما بیم عذاب دردناکى را دارم.
چنان‏که نوح(ع)بدانان فرمود: "اگر خدا را اطاعت کنید و از گناهان دورى گزینید، گناهان گذشته شما را مى‏آمرزد و به شما مهلت داده و تا آخرین روزهاى عمرتان که خدا مقدر فرموده، شما را از نعمت‏هاى دنیوى بهره‏مند مى‏سازد، ولى اگر از پروردگارتان نافرمانى کردید، هرگز شما را مهلت نمى‏دهد و برایتان عذاب را مقرر فرموده و به طور ناگهانى که تصور آن را نمى‏کنید، بر شما فرود مى‏آید…".
قالَ یا قَوْمِ اِنَّى لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ * اَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَاَطِیعُونِ * یَغْفِر لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمْ وَیُوَخِّرْکُمْ اِلَى‏ اَجَلٍ مُّسَمّىً اِنَّ اَجَلَ اللَّهِ اِذَا جَآءَ لا یُوَخَّرُ لَوْ کُنتُمْ تَعْلَمُونَ؛(4)
نوح فرمود: اى قوم، من بیم دهنده‏اى آشکار براى شمایم، خدا را بپرستید و از او بترسید و مرا اطاعت کنید. خداوند گناهان شما را مى‏بخشد و تا زمانى معین شما را مهلت مى‏دهد، آن‏گاه که وقت مقرر الهى رسید، تاخیر پذیر نیست، اگر به این معنا پى‏ببرید.
برترى جویى کفار
قوم نوح، پندواندرز آن حضرت را نادیده گرفتند و به بیم دادن الهى نسبت به خود، اعتنایى نکردند و با دلایلى، پیامبرى آن حضرت را انکار نموده و مى‏گفتند:
الف) وى (نوح) مانند آنها انسان است و مى‏خورد و مى‏آشامد، بنابراین، چگونه کسى که مانند آنها انسان است مى‏تواند پیامبر باشد؟، پیامبر – از دیدگاه آنها – مى‏بایست فرشته باشد نه انسان!
ب) پیروان او همه، افراد مستضعفند، منظورشان تهیدستان و کارگران و کشاورزان و افراد سطح پایین جامعه بود، و این گونه افراد – در نظر آنها – بدون اندیشه و فکر از نوح پیروى کرده و از علم و دانش بهره‏اى ندارند.
ج) نوح(ع) و پیروانش را به دروغگویى متهم ساختند و به این اتهامِ خود مطمئن نبودند، بلکه صرفِ ظن و گمان بود….
فَقالَ المَلَاُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مانَراکَ اِلّا بَشَراً مِثْلَنا وَما نَراک اتَّبَعَکَ اِلّا الَّذِینَ هُمْ اَراذِلُنا بادِىَ الرَّاىِ وَما نَرى‏ لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبِینَ؛(5)
سران کافر قومش گفتند: ما تو را مانند خود بشرى بیشتر نمى‏دانیم، در دیدگاه نخستین باید گفت کسانى که از تو پیروى مى‏کنند، اشخاصى پست و بى‏مقدارند. ما هیچ‏گونه برترى براى شما بر خود نمى‏بینیم، بلکه شما را دروغگو مى‏پنداریم.
قرآن، در آیه‏اى دیگر برترى جویى قوم نوح و ردّ دعوتِ آن حضرت و متهم ساختن وى را به گمراهى، به تصویر کشیده است، چنان‏که از نوح(ع) چهره‏اى شکیبا و مهربان ارائه داده که قصد دارد این تصور غلط را از ذهن قومش بزداید، از این رو به آنها مى‏گوید: "اى مردم، من گمراه نیستم، آن گونه که شما تصور مى‏کنید، من فرستاده‏اى از نزد پروردگار جهانیانم، دستورات و احکامى که مرا به خاطر آنها فرستاده و به مصلحت شماست، برایتان ابلاغ مى‏کنم، من شما را به آنچه‏که سعادت‏تان در آن است پند و اندرز مى‏دهم و از بدبختى و شقاوت برحَذَرتان مى‏دارم، چرا که خداوند، چیزهایى را که شما از آن آگاهى ندارید، به من آموخته است".
آن‏گاه نوح(ع) برایشان روشن مى‏کند که پند و نصیحت و راهنمایى اگر توسط فردى از خودِ آنها باشد، شگفت‏آور نیست که آنها را از عذاب خدا بیم داده و به رحمت و رضوان الهى دعوت کند.
قالَ المَلَاُ مِنْ قَوْمِهِ انّا لَنَراکَ فِى ضَلالٍ مُبِینٍ * قالَ یا قَوْمِ لَیْسَ بِى ضَلالَهٌ وَلکِنِّى رَسُولٌ مِنْ رَبِّ العالَمِینَ * اُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّى وَاَنْصَحُ لَکُمْ وَاَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لاتَعْلَمُونَ * اَوَ عَجِبْتُمْ اَنْ جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلى‏ رَجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ؛(6)
گروهى از قومش گفتند، ما تو را در گمراهى آشکار مى‏بینیم در پاسخشان گفت: اى قوم من در گمراهى نیستم، بلکه فرستاده‏اى از نزد پروردگار جهانیانم که دستورات خدا را به شما ابلاغ کرده و شما را پند مى‏دهم و از ناحیه خداوند چیزهایى را مى‏دانم که شما بدان‏ها آگاهى ندارید. آیا اگر فردى از سوى خداوند مامور شد شما را [از عذاب الهى‏] بیم دهد تا پرهیزگار شده به امید این‏که مورد لطف خدا قرار گیرید، شگفت‏زده مى‏شوید.
نوح و پیگیرى دعوت خود
نوح(ع) براى قانع ساختن قوم خود، دعوت خویش را ادامه داد و با آنان به گفتگو و بحث و مناقشه پرداخت و بدان‏ها گفت: "اگر من از ناحیه پروردگار خود حجتى ظاهرى بیاورم که خدا به رحمت و فضل و کرم خویش، نبوت را به من عطا فرموده باشد، در باره من چگونه فکر مى‏کنید؟ حال آن‏که جهل و نادانى و غرور شما به پول و مقام سبب شده که به رسالت الهى رهنمون نگردید،آیا درست است در حالى که شما از نور هدایت رو گردانید، من شما را به پذیرفتن آن مجبور کنم؟ با این‏که من براى انجام هدایتم، نه از شما مالى مى‏خواهم و نه در پى پست و مقامى از شما هستم بلکه خداوند مرا پاداش خواهد داد."
به نظر مى‏رسد که سخن نوح(ع) در قومش موثر واقع شد، ولى از آن‏جایى که آنها پیروانِ حضرت را افرادى تهیدست و ضعیف مى‏پنداشتند و فاصله‏هاى طبقاتى مالى و اجتماعى بسیارى میان آنها وجود داشته است، از این رو با نوح(ع) شرط کردند که به او ایمان مى‏آورند، مشروط به این که اطرافیانش را از خود دور گردانده و دست از دعوتِ آنها بردارد.
نوح(ع) بدان‏ها پاسخ داد: من هیچ یک از کسانى را که ایمان آورده‏اند، به جهتِ درخواست شما و به سبب این‏که آنها را خوار و بى‏مقدار مى‏شمرید، ازخود دور نخواهم کرد، آنها در پیشگاه خداوند مقرّبند و در قیامت پروردگار خویش را ملاقات خواهند کرد و حساب و پاداش آنها مربوط به خداست، ولى به نظر من شما به آنچه‏سبب تمایز انسان‏ها نزد خداست، جاهل و نادانید.
"اى قوم، اگر من این‏ها را پس از آن‏که ایمان آوردند از خود برانم، هیچ کس قادر بریارى من نبوده و مرا از عذاب الهى نمى‏تواند برهاند، آیا یادآور نمى‏شوید که آنها هم پروردگارى دارند و یاریشان مى‏کند؟ از طرفى براى این‏که از من پیروى کنید به شما نمى‏گویم که گنجینه‏هاى الهى نزد من است و هر گونه بخواهم از آنها استفاده مى‏کنم و نه ادعا مى‏کنم که غیب مى‏دانم و یا فرشته‏اى از فرشتگانم، بلکه من نیز انسانى مانند شما هستم و به کسانى که از دیدگاه شما پست و بى‏مقدارند نخواهم گفت که خداوند به خاطر میل و علاقه شما، هرگز بدانان فضل و عنایت ندارد، چه این‏که تنها خدا بر دل‏هاى با اخلاص آنها آگاه است، بنابراین اگر من کارى بکنم که شما خرسند شوید، در این صورت در جمع ستمگران خواهم بود."
قالَ یا قَوْمِ اَرَاَیْتُمْ اِنْ کُنْتُ عَلى‏ بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّى وَآتانِى رَحْمَهً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ اَنُلْزِمُکُمُوها وَاَنْتُمْ لَها کارِهُونَ * وَیا قَوْمِ لا اَسْاَلُکُمْ عَلَیْهِ مالاً اِنْ اَجْرِىَ اِلّا عَلىَ اللَّهِ وَما اَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا اِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَلکِنِّى اَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ * وَیا قَوْمِ مَنْ یَنْصُرُنِى مِنَ اللَّهِ اِنْ طَرَدتُهُمْ اَفَلا تَذَکَّرُونَ * وَلا اَقُولُ لَکُمْ عِنْدِى خَزائِنُ اللَّهِ وَلااَعْلَمُ الغَیْبَ وَلا اَقُولُ اِنِّى مَلَکٌ وَلا اَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِى اَعْیُنُکُمْ لَنْ یُوْتِیَهُمُ اللَّهُ خَیْراً اللَّهُ اَعْلَمُ بِما فِى اَنْفُسِهِمْ اِنِّى اِذاً لَمِنَ الظّالِمِینَ؛(7)
نوح به قومش پاسخ داد هرگاه ببینید از ناحیه پروردگار به من دلیل و برهان روشن و رحمتى عنایت شده، آیا باز هم حقیقتِ حال بر شما پوشیده خواهد ماند و آن‏گاه که شما از رحمت و سعادت تنفر دارید، چگونه شما را بر پذیرش آن مجبور کنم؟ من از شما انتظار مال و دارایى ندارم، پاداش من با خداست، و من ایمان آوردگان به خدا را از خود نمى‏رانم. آنان پروردگار خویش را ملاقات خواهند کرد. ولى من شما را انسان‏هایى نادان مى‏پندارم.اى مردم،اگر من آنها را از خود برانم، به کمک چه کسى از خشم خدا نجات یابم؟ آیا از این سخنان پند نمى‏گیرید، من نمى‏گویم خزاین خدا را در اختیار دارم و یا غیب مى‏دانم و یا فرشته‏ام و به کسانى که در نظر شما بى‏مقدارند، نمى‏گویم نزد خدا فضیلتى بر دیگران ندارند؛ زیرا خداوند به باطن آنها آگاه‏تر از من است، [اگر آنها را خوار شمارم‏] از ستمکاران خواهم بود.
کینه کشنده
سخنان نوح(ع) در دل مردم تاثیر نکرد، بلکه با کینه و عناد، دستِ ردّ بر سینه او گذاشتند و گفتند: "اى نوح، با ما دشمنى طولانى نمودى، اگر در دعوت خویش راستگویى، عذاب تهدید آمیزى را بر ما وارد ساز."
نوح(ع) پاسخ مبارزه جویانه آنها را این‏گونه داد: "این کار تنها به دست خداوند است و اوست که اگر بخواهد، شما را گرفتار عذاب مى‏سازد و شما با هیچ وسیله‏اى نمى‏توانید از آن جلوگیرى کنید. هم‏چنین اگر خداوند اراده فرماید که شما را -به سبب فسادى که در درون دارید و به واسطه آن از پذیرش حق سر برمى‏تابید- گمراه سازد، پند و اندرز من نیز برایتان سودى نخواهد داشت. او، پروردگار شماست و بازگشتتان در قیامت به سوى اوست و شما؛ه‏ه را به تناسب کردارتان پاداش خواهد داد".
قالُوا یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَاَکْثَرْتَ جِدالَنا فَاْتِنا بِما تَعِدُنا اِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ * قالَ اِنَّما یَاْتِیکُمْ بِهِ اللَّهُ اِنْ شاءَ وَما اَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ * وَلا یَنْفَعُکُمْ نُصْحِى اِنْ اَرَدْتُ اَنْ اَنْصَحَ لَکُمْ اِنْ کان اللَّهُ یُرِیدُ اَنْ یُغْوِیَکُمْ هُوَ رَبُّکُمْ وَاِلَیْهِ تُرْجَعُونَ؛(8)
قوم نوح بدو گفتند: تو با ما جدل و گفتگوى بسیار کردى اگر راست مى‏گویى وعده عذابى را که به ما دادى عملى کن. نوح گفت: اگر خدا بخواهد، آن وعده را به شما مى‏رساند و راه گریزى از آن نخواهید داشت و پند و نصیحت من برایتان سودى ندارد و اگر خدا بخواهد، شما را گمراه مى‏سازد. او پروردگار شماست و به سوى او باز خواهید گشت.
شکایت به خدا
پس از آن‏که نوح(ع) از کردار مردم به ستوه آمد، از پیشگاه خدا یارى طلبید و ازسرپیچى و روگردانى قومش به نزد او شکوه کرد و عرضه داشت: "پروردگارا، من قوم خود را به ایمان به ذات مقدس تو و ترکِ بت‏پرستى دعوت کردم و در مورد ایمان آوردن آنها پافشارى کردم و درهر مناسبتى در شب و روز، به دعوت آنان پرداختم، ولى پافشارى من در امر دعوتِ آنها براى پرستش تو، جز سرپیچى و نافرمانى آنها، نتیجه دیگرى در پى نداشت. هرگاه آنها را به پرستش تو فرا خواندم تا از گناهانشان درگذرى، انگشت در گوشهاى خود نهادند تا نداى دعوتم را نشنوند و از این هم پا فراتر نهاده و با لباسشان دیدگان خود را پوشاندند که مرا نبینند. بر سرپیچى خود از رسالت الهى پافشارى کرده و با تکبّر، از پیروى من و پذیرش سخنانم به‏شدت پرهیز کردند.
"پروردگارا، تو خود مى‏دانى که من پى در پى و به شیوه‏هاى گوناگون آنان را به پرستش تو دعوت کردم، گاهى به‏طور آشکار و در میان جمعشان و گاهى به تنهایى با آنها سخن خود را در میان گذاشتم و گفتم: از پیشگاه پروردگارتان آمرزش بخواهید و از کفر و گناهان خود توبه کنید؛ زیرا خداوند توبه بندگانش را مى‏پذیرد و از گناهان آنها در مى‏گذرد. خداى متعال پاداش توبه و استغفارشما را خواهدداد و بارانِ زیادى را بر شما فرو مى‏فرستد تا زمین‏هاى خشکیده شما را سرسبز کند و شما را از نعمت و مال و دارایى برخوردار مى‏کند و پسرانى به شما ارزانى مى‏دارد که حامى و پشتیبان شما باشند. هم‏چنین باغ و بوستانى به شما عطا مى‏کند تا در رفاه و بى‏نیازى زندگى کنید و نهرهاى آبى را در اختیارتان قرار مى‏دهد تا زمین‏هاى خویش را آبیارى کنید".
قالَ رَبِّ اِنِّى دَعَوْتُ قَوْمِى لَیْلاً وَنَهاراً * فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعائِى اِلّا فِراراً * وَاِنِّى کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا اَصابِعَهُمْ فِى آذانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَاَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً * ثُمَّ اِنِّى دَعَوْتُهُمْ جِهاراً * ثُمَّ اِنِّى اَعْلَنْتُ لَهُمْ وَاَسْرَرْتُ لَهُمْ اِسْراراً * فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ اِنَّهُ کانَ غَفّاراً * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً* وَیُمْدِدْکُمْ بِاَمْوالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنّاتٍ وَیَجْعَلْ لَکُمْ اَنْهاراً؛(9)
نوح(ع) عرض کرد: پروردگارا، من قوم خود را شب و روز دعوت کردم، ولى دعوتم جز بر روگردانى آنها نیفزود و هر چه آنها را به مغفرت تو فرا خواندم، انگشتان خویش را برگوش‏هایشان گذاشته و دیدگان خود را با لباس خود پوشاندند و برکفر اصرار ورزیده و راه تکبّر و نخوت در پیش گرفتند. بعد از آن در آشکار و نهان با آنها سخن گفتم، و بدان‏ها گفتم: به نزد خداى خویش توبه کنید، او خدایى بسیار آمرزنده است، تا باران رحمتش را بر شما بباراند و شما را با دارایى و دادن فرزند پسر، یارى کرده، باغ‏هاى خرّم و نهرهاى آب ارزانى بدارد.
توجه دادن به قدرت الهى
بعد از آن که نوح(ع) فایده توبه و سعادت دنیوى حاصل از آن را براى قوم خود بیان فرمود، ایشان را متوجه قدرت پروردگار ساخت تا شاید ایمان بیاورند، از این رو خطاب به آنان گفت:
"چگونه از بزرگى و عظمت خدا و قدرت او بیمناک نیستید، در حالى‏که او شما را در مراحل گوناگون و به تدریج از نطفه به علقه و سپس مضغه آفرید و آن‏گاه بر این مضغه استخوان و گوشت پوشاند."؛ "ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً * وَقَدْ خَلَقَکُمْ اَطْواراً".
پس از آن، نوح(ع) در حالى که آنها را متوجه قدرت برتر الهى ساخته بود، دعوتِ خویش را پى‏گرفت و چنین افزود:
"خداوند، ستارگان گردش کننده را آفرید و ماه را به گونه‏اى خلق کرد تا در مدار خویش به حرکت در آید و شب هنگام، زمین را برایتان روشن سازد و خورشید را چراغ روشنایى روز مقرر داشت و شما را از زمین رشد و نمو بخشید، چه آن‏که غذایتان را از گیاهان حاصل از زمین قرار داد و سرانجام، شما را پس از مرگ و مدفون شدن، به زمین باز مى‏گرداند و سپس براى حسابرسى روز قیامت شما را برمى‏انگیزاند. گذشته از این، زمین را برایتان مهیا؛ ه‏ه ساخت تا به آسانى بتوانید روزى خویش را به دست آورید و به آرزوهاى خود دست یابید." خداى متعال به این مساله چنین اشاره کرده است:
اَلَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمواتٍ طِباقاً * وَجَعَلَ القَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً * وَاللَّهُ اَنْبَتَکُمْ مِنَ الاَرْضِ نَباتاً * ثُمَّ یُعِیدُکُمْ فِیها وَیُخْرِجُکُمْ اِخْراجاً * وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمُ الاَرْضَ بِساطاً * لِتَسْلُکُوا مِنْها سُبُلاً فِجاجاً؛(10)
آیا ندیده‏اید، چگونه خداوند آسمان را در هفت طبقه آفرید و ماه را [شب هنگام‏] در آنها روشنایى داد و خورشیدِ روز را چراغى فروزان مقرر داشت. خداوند شما را از زمین آفرید و سپس بدان باز مى‏گرداند و یک بار دیگر شما را خارج مى‏سازد، خدا زمین را چون گستره‏اى از نعمت، برایتان قرار داد تا براى تحصیل روزى بتوانید راه‏هاى مختلفى در آن بپیمایید.
تهدید شدن نوح(ع)
بر طبق تصریح قرآن، دعوت نوح(ع) تاثیر چندانى بر قومش نداشت: "وَما آمَنَ مَعَهُ اِلّا قَلِیلٌ؛ جز اندکى بدو ایمان نیاوردند." امّا بیش‏تر مردم از دعوت او سرباز زده، وى را تکذیب و به دیوانگى متهم کردند و با ایجاد رعب و وحشت و انجام آزار و اذیت، مانع تبلیغ رسالتِ آن حضرت شدند. خداى متعال مى‏فرماید:
کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنا وَقالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ؛(11)
پیش از این نیز قوم نوح بنده ما نوح را تکذیب کرده و گفتند: او دیوانه است. وى از آنها زجر و ستم فراوان کشید.
قوم نوح(ع) هم‏چنین وى را به سنگ‏سار شدن تهدید کردند:
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ المَرْجُومِینَ؛
گفتند: اى نوح، اگر دست برندارى تو را سنگسار خواهیم کرد.
ولى نوح(ع) از این تهدیدها نهراسید و با ایمان استوار خود به آنها چنین پاسخ داد:
"اى قوم، اگر چه وجود من میان شما براى تبلیغ رسالتِ پروردگارم بر شما سخت‏گران است [بدانید که‏] من با توکل بر خدا، دعوتِ خویش را ادامه خواهم داد. شما نیز با یارى‏گرفتن از همدستانِ خود، که به خدایان باطل ایمان آورده‏اند، هرکارى مى‏خواهید درحقّ من انجام دهید. دشمنى و آزار و اذیت شما نسبت به من بر کسى پوشیده نیست، چراکه آن را آشکارا هم انجام داده‏اید. اگر بر آزار و اذیت من قدرت دارید، در آن درنگ نکنید، ولى [بدانید که‏] شما هرگز قادر بر اجراى اهدافتان نخواهید بود، چون پروردگار، مرا در سایه حمایت خویش دارد. اگر شما از دعوت من سربرتافتید، هرگز زیانى به من نمى‏رساند؛ زیرا من به خاطر مزد و پاداش، دست به این کار نزدم و پاداش من فقط در پیشگاه خداست و او فرمان داده تا تنها در برابر او سر تعظیم فرود آورم". خداى متعال در این رابطه فرموده است:
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَاَ نُوحٍ اِذ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اِن کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامِى وَتَذکِیرِى بِآیاتِ اللَّهِ فَعَلىَ اللَّهِ تَوَکَّلْتُ فَاَجْمِعُوا اَمْرَکُمْ وَشُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ اَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّهً ثُمَّ اقْضُوا اِلَیَّ وَلا تُنْظِرُونَ * فَاِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَما سَاَلْتُکُمْ مِنْ اَجْرٍ اِنْ اَجْرِىَ اِلّا عَلىَ اللَّهِ وَاُمِرْتُ اَنْ اَکُونَ مِنَ المُسْلِمِینَ؛(12)
اى رسول، سرگذشت نوح را برایشان بازگو که به قوم خود گفت: اى قوم، اگر مقام رسالت و پند و اندرز من با آیات خدا بر شما سنگین است، من تنها بر خدا توکل مى‏کنم، شما هم به اتفاق خدایان باطل خود، هر تدبیرى که دارید انجام دهید تا امر من بر شما پوشیده نباشد و درباره من هر اندیشه باطلى که دارید به کار برید، اگر از حق رو گردانید. من از شما پاداش نخواسته، بلکه اجر و پاداش من‏ برخداست.
1- این مطلب در صحیحین از پیامبر اسلام در حدیث شفاعت ثابت شده که حضرت نوح(ع)، نخستین پیامبر اولوالعزم به سوى مردم بوده است. برخى از دانشمندان این حدیث را توجیه کرده و قائل به رسالتِ حضرت آدم و ادریس(ع) شده‏اند و نوح(ع) را سومین پیامبر اولوالعزم دانسته‏اند.
2- نوح (71) آیات 23 – 24.
3- هود، (11) آیات 25- 26.
4- نوح، (17) آیات 2 – 4.
5- هود، (11) آیه 27.
6- اعراف، (7) آیات 60 – 63.
7- هود (11) آیات 28 – 31.
8- هود (11) آیات 32 – 34.
9- نوح (71) آیات 5 – 12.
10- نوح (71) آیات 15 – 20.
11- قمر (54) آیه 9.
12- یونس (10) آیات 71 – 72.
منبع : کتاب همراه با پیامبران در قرآن ((مترجمان:خاکساران حسین و جلالی عباس))
منبع : کتاب همراه با پیامبران در قرآن ((مترجمان:خاکساران حسین و جلالی عباس))


تعداد صفحات : 13 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود