سرگذشت نوح(ع) (1)
پرستش بتها و خدایان
نوح(ع) نخستین(1) پیامبر اولوالعزم است که خداوند او را با رسالت خویش به سوى قومش فرستاد که به پرستش بتها رو آورده و غرق در گمراهى و کفر گشته بودند. قرآن، نامبتهایى را که قوم نوح مىپرستیدند، از زبان اشراف آنان بیان مىدارد:
وَقالُوا لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ وَلا تَذَرُنَّ وَدّاً وَلا سُواعاً وَلا یَغُوثَ وَیَعُوقَ وَنَسْراً * وَقَدْ اَضَلُّوا کَثِیراً…؛(2)
قوم نوح گفتند: خدایان خود را رها نکنید، بهویژهاز پنج بت وَد و سواع و یغوث و یعوق و نسر، دست برندارید و بسیارى از مردم را به گمراهى کشاندند.
آن گونه که آیه شریفه "لا تَذَرُنَّ آلِهَتَکُمْ" مىفرماید قوم نوح داراى خدایان دیگرى نیز بودهاند، گفته شده این خدایان، عبارت از ستارگان در گردش بودهاند و چون این ستارگان، شبها پدیدار و روزها نهان مىشدند، براى تقرب به خدایان خویش، بتها را واسطه قرار مىدادند، حضرت نوح(ع) مدت طولانى میان قوم خود درنگ کرد و آنهارا به پرستش خدا دعوت کرد. خداى سبحان مىفرماید: "وَلَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحاً اِلى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ اَلْفَ سَنَهٍ اِلّا خَمْسِینَ عاماً؛ ما نوح را به سوى قومش فرستادیم و نهصدوپنجاه سال میان آنان درنگ کرد" ولى این مدتِ طولانى نتیجه بخش نبود و از آنها جز عدهاى اندک کسى به رسالتِ وى ایمان نیاورد،به نحوى که پدرى هرگاه پسرش به سن رشد مىرسید، به او سفارش مىکرد که تا زنده است از نوح(ع) پیروى نکند. به همین دلیل، پا فشارى بر شرک را از یکدیگر به ارث برده و در نافرمانى و گناه غوطهور مىشدند.
دعوت به حق
نوح(ع) به قوم خود فرمود: "من شما را از عذاب الهى برحذر داشته و راه نجات و رهایى را برایتان روشن مىسازم، خداى یگانه را بپرستید و لحظهاى به او شرک نورزید. زیرا من بیم آن دارم که اگر غیر او را پرستش کنید و یا دیگرى را با او شریک بدانید، شما را در قیامت به شدت کیفر کند".
وَلَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحاً اِلى قَوْمِهِ اِنِّى لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ * اَنْ لاتَعْبُدُوا اِلّا اللَّهَ اِنِّى اَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ اَلِیمٍ؛(3)
ما نوح را به سوى قومش فرستادیم [و گفت] من بیم دهنده آشکارى برایتان هستم، جز خدا کسى را نپرستید، من براى شما بیم عذاب دردناکى را دارم.
چنانکه نوح(ع)بدانان فرمود: "اگر خدا را اطاعت کنید و از گناهان دورى گزینید، گناهان گذشته شما را مىآمرزد و به شما مهلت داده و تا آخرین روزهاى عمرتان که خدا مقدر فرموده، شما را از نعمتهاى دنیوى بهرهمند مىسازد، ولى اگر از پروردگارتان نافرمانى کردید، هرگز شما را مهلت نمىدهد و برایتان عذاب را مقرر فرموده و به طور ناگهانى که تصور آن را نمىکنید، بر شما فرود مىآید…".
قالَ یا قَوْمِ اِنَّى لَکُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ * اَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ وَاَطِیعُونِ * یَغْفِر لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمْ وَیُوَخِّرْکُمْ اِلَى اَجَلٍ مُّسَمّىً اِنَّ اَجَلَ اللَّهِ اِذَا جَآءَ لا یُوَخَّرُ لَوْ کُنتُمْ تَعْلَمُونَ؛(4)
نوح فرمود: اى قوم، من بیم دهندهاى آشکار براى شمایم، خدا را بپرستید و از او بترسید و مرا اطاعت کنید. خداوند گناهان شما را مىبخشد و تا زمانى معین شما را مهلت مىدهد، آنگاه که وقت مقرر الهى رسید، تاخیر پذیر نیست، اگر به این معنا پىببرید.
برترى جویى کفار
قوم نوح، پندواندرز آن حضرت را نادیده گرفتند و به بیم دادن الهى نسبت به خود، اعتنایى نکردند و با دلایلى، پیامبرى آن حضرت را انکار نموده و مىگفتند:
الف) وى (نوح) مانند آنها انسان است و مىخورد و مىآشامد، بنابراین، چگونه کسى که مانند آنها انسان است مىتواند پیامبر باشد؟، پیامبر – از دیدگاه آنها – مىبایست فرشته باشد نه انسان!
ب) پیروان او همه، افراد مستضعفند، منظورشان تهیدستان و کارگران و کشاورزان و افراد سطح پایین جامعه بود، و این گونه افراد – در نظر آنها – بدون اندیشه و فکر از نوح پیروى کرده و از علم و دانش بهرهاى ندارند.
ج) نوح(ع) و پیروانش را به دروغگویى متهم ساختند و به این اتهامِ خود مطمئن نبودند، بلکه صرفِ ظن و گمان بود….
فَقالَ المَلَاُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مانَراکَ اِلّا بَشَراً مِثْلَنا وَما نَراک اتَّبَعَکَ اِلّا الَّذِینَ هُمْ اَراذِلُنا بادِىَ الرَّاىِ وَما نَرى لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کاذِبِینَ؛(5)
سران کافر قومش گفتند: ما تو را مانند خود بشرى بیشتر نمىدانیم، در دیدگاه نخستین باید گفت کسانى که از تو پیروى مىکنند، اشخاصى پست و بىمقدارند. ما هیچگونه برترى براى شما بر خود نمىبینیم، بلکه شما را دروغگو مىپنداریم.
قرآن، در آیهاى دیگر برترى جویى قوم نوح و ردّ دعوتِ آن حضرت و متهم ساختن وى را به گمراهى، به تصویر کشیده است، چنانکه از نوح(ع) چهرهاى شکیبا و مهربان ارائه داده که قصد دارد این تصور غلط را از ذهن قومش بزداید، از این رو به آنها مىگوید: "اى مردم، من گمراه نیستم، آن گونه که شما تصور مىکنید، من فرستادهاى از نزد پروردگار جهانیانم، دستورات و احکامى که مرا به خاطر آنها فرستاده و به مصلحت شماست، برایتان ابلاغ مىکنم، من شما را به آنچهکه سعادتتان در آن است پند و اندرز مىدهم و از بدبختى و شقاوت برحَذَرتان مىدارم، چرا که خداوند، چیزهایى را که شما از آن آگاهى ندارید، به من آموخته است".
آنگاه نوح(ع) برایشان روشن مىکند که پند و نصیحت و راهنمایى اگر توسط فردى از خودِ آنها باشد، شگفتآور نیست که آنها را از عذاب خدا بیم داده و به رحمت و رضوان الهى دعوت کند.
قالَ المَلَاُ مِنْ قَوْمِهِ انّا لَنَراکَ فِى ضَلالٍ مُبِینٍ * قالَ یا قَوْمِ لَیْسَ بِى ضَلالَهٌ وَلکِنِّى رَسُولٌ مِنْ رَبِّ العالَمِینَ * اُبَلِّغُکُمْ رِسالاتِ رَبِّى وَاَنْصَحُ لَکُمْ وَاَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لاتَعْلَمُونَ * اَوَ عَجِبْتُمْ اَنْ جاءَکُمْ ذِکْرٌ مِنْ رَبِّکُمْ عَلى رَجُلٍ مِنْکُمْ لِیُنْذِرَکُمْ وَلِتَتَّقُوا وَلَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ؛(6)
گروهى از قومش گفتند، ما تو را در گمراهى آشکار مىبینیم در پاسخشان گفت: اى قوم من در گمراهى نیستم، بلکه فرستادهاى از نزد پروردگار جهانیانم که دستورات خدا را به شما ابلاغ کرده و شما را پند مىدهم و از ناحیه خداوند چیزهایى را مىدانم که شما بدانها آگاهى ندارید. آیا اگر فردى از سوى خداوند مامور شد شما را [از عذاب الهى] بیم دهد تا پرهیزگار شده به امید اینکه مورد لطف خدا قرار گیرید، شگفتزده مىشوید.
نوح و پیگیرى دعوت خود
نوح(ع) براى قانع ساختن قوم خود، دعوت خویش را ادامه داد و با آنان به گفتگو و بحث و مناقشه پرداخت و بدانها گفت: "اگر من از ناحیه پروردگار خود حجتى ظاهرى بیاورم که خدا به رحمت و فضل و کرم خویش، نبوت را به من عطا فرموده باشد، در باره من چگونه فکر مىکنید؟ حال آنکه جهل و نادانى و غرور شما به پول و مقام سبب شده که به رسالت الهى رهنمون نگردید،آیا درست است در حالى که شما از نور هدایت رو گردانید، من شما را به پذیرفتن آن مجبور کنم؟ با اینکه من براى انجام هدایتم، نه از شما مالى مىخواهم و نه در پى پست و مقامى از شما هستم بلکه خداوند مرا پاداش خواهد داد."
به نظر مىرسد که سخن نوح(ع) در قومش موثر واقع شد، ولى از آنجایى که آنها پیروانِ حضرت را افرادى تهیدست و ضعیف مىپنداشتند و فاصلههاى طبقاتى مالى و اجتماعى بسیارى میان آنها وجود داشته است، از این رو با نوح(ع) شرط کردند که به او ایمان مىآورند، مشروط به این که اطرافیانش را از خود دور گردانده و دست از دعوتِ آنها بردارد.
نوح(ع) بدانها پاسخ داد: من هیچ یک از کسانى را که ایمان آوردهاند، به جهتِ درخواست شما و به سبب اینکه آنها را خوار و بىمقدار مىشمرید، ازخود دور نخواهم کرد، آنها در پیشگاه خداوند مقرّبند و در قیامت پروردگار خویش را ملاقات خواهند کرد و حساب و پاداش آنها مربوط به خداست، ولى به نظر من شما به آنچهسبب تمایز انسانها نزد خداست، جاهل و نادانید.
"اى قوم، اگر من اینها را پس از آنکه ایمان آوردند از خود برانم، هیچ کس قادر بریارى من نبوده و مرا از عذاب الهى نمىتواند برهاند، آیا یادآور نمىشوید که آنها هم پروردگارى دارند و یاریشان مىکند؟ از طرفى براى اینکه از من پیروى کنید به شما نمىگویم که گنجینههاى الهى نزد من است و هر گونه بخواهم از آنها استفاده مىکنم و نه ادعا مىکنم که غیب مىدانم و یا فرشتهاى از فرشتگانم، بلکه من نیز انسانى مانند شما هستم و به کسانى که از دیدگاه شما پست و بىمقدارند نخواهم گفت که خداوند به خاطر میل و علاقه شما، هرگز بدانان فضل و عنایت ندارد، چه اینکه تنها خدا بر دلهاى با اخلاص آنها آگاه است، بنابراین اگر من کارى بکنم که شما خرسند شوید، در این صورت در جمع ستمگران خواهم بود."
قالَ یا قَوْمِ اَرَاَیْتُمْ اِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّى وَآتانِى رَحْمَهً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمِّیَتْ عَلَیْکُمْ اَنُلْزِمُکُمُوها وَاَنْتُمْ لَها کارِهُونَ * وَیا قَوْمِ لا اَسْاَلُکُمْ عَلَیْهِ مالاً اِنْ اَجْرِىَ اِلّا عَلىَ اللَّهِ وَما اَنَا بِطارِدِ الَّذِینَ آمَنُوا اِنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَلکِنِّى اَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ * وَیا قَوْمِ مَنْ یَنْصُرُنِى مِنَ اللَّهِ اِنْ طَرَدتُهُمْ اَفَلا تَذَکَّرُونَ * وَلا اَقُولُ لَکُمْ عِنْدِى خَزائِنُ اللَّهِ وَلااَعْلَمُ الغَیْبَ وَلا اَقُولُ اِنِّى مَلَکٌ وَلا اَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِى اَعْیُنُکُمْ لَنْ یُوْتِیَهُمُ اللَّهُ خَیْراً اللَّهُ اَعْلَمُ بِما فِى اَنْفُسِهِمْ اِنِّى اِذاً لَمِنَ الظّالِمِینَ؛(7)
نوح به قومش پاسخ داد هرگاه ببینید از ناحیه پروردگار به من دلیل و برهان روشن و رحمتى عنایت شده، آیا باز هم حقیقتِ حال بر شما پوشیده خواهد ماند و آنگاه که شما از رحمت و سعادت تنفر دارید، چگونه شما را بر پذیرش آن مجبور کنم؟ من از شما انتظار مال و دارایى ندارم، پاداش من با خداست، و من ایمان آوردگان به خدا را از خود نمىرانم. آنان پروردگار خویش را ملاقات خواهند کرد. ولى من شما را انسانهایى نادان مىپندارم.اى مردم،اگر من آنها را از خود برانم، به کمک چه کسى از خشم خدا نجات یابم؟ آیا از این سخنان پند نمىگیرید، من نمىگویم خزاین خدا را در اختیار دارم و یا غیب مىدانم و یا فرشتهام و به کسانى که در نظر شما بىمقدارند، نمىگویم نزد خدا فضیلتى بر دیگران ندارند؛ زیرا خداوند به باطن آنها آگاهتر از من است، [اگر آنها را خوار شمارم] از ستمکاران خواهم بود.
کینه کشنده
سخنان نوح(ع) در دل مردم تاثیر نکرد، بلکه با کینه و عناد، دستِ ردّ بر سینه او گذاشتند و گفتند: "اى نوح، با ما دشمنى طولانى نمودى، اگر در دعوت خویش راستگویى، عذاب تهدید آمیزى را بر ما وارد ساز."
نوح(ع) پاسخ مبارزه جویانه آنها را اینگونه داد: "این کار تنها به دست خداوند است و اوست که اگر بخواهد، شما را گرفتار عذاب مىسازد و شما با هیچ وسیلهاى نمىتوانید از آن جلوگیرى کنید. همچنین اگر خداوند اراده فرماید که شما را -به سبب فسادى که در درون دارید و به واسطه آن از پذیرش حق سر برمىتابید- گمراه سازد، پند و اندرز من نیز برایتان سودى نخواهد داشت. او، پروردگار شماست و بازگشتتان در قیامت به سوى اوست و شما؛هه را به تناسب کردارتان پاداش خواهد داد".
قالُوا یا نُوحُ قَدْ جادَلْتَنا فَاَکْثَرْتَ جِدالَنا فَاْتِنا بِما تَعِدُنا اِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقِینَ * قالَ اِنَّما یَاْتِیکُمْ بِهِ اللَّهُ اِنْ شاءَ وَما اَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ * وَلا یَنْفَعُکُمْ نُصْحِى اِنْ اَرَدْتُ اَنْ اَنْصَحَ لَکُمْ اِنْ کان اللَّهُ یُرِیدُ اَنْ یُغْوِیَکُمْ هُوَ رَبُّکُمْ وَاِلَیْهِ تُرْجَعُونَ؛(8)
قوم نوح بدو گفتند: تو با ما جدل و گفتگوى بسیار کردى اگر راست مىگویى وعده عذابى را که به ما دادى عملى کن. نوح گفت: اگر خدا بخواهد، آن وعده را به شما مىرساند و راه گریزى از آن نخواهید داشت و پند و نصیحت من برایتان سودى ندارد و اگر خدا بخواهد، شما را گمراه مىسازد. او پروردگار شماست و به سوى او باز خواهید گشت.
شکایت به خدا
پس از آنکه نوح(ع) از کردار مردم به ستوه آمد، از پیشگاه خدا یارى طلبید و ازسرپیچى و روگردانى قومش به نزد او شکوه کرد و عرضه داشت: "پروردگارا، من قوم خود را به ایمان به ذات مقدس تو و ترکِ بتپرستى دعوت کردم و در مورد ایمان آوردن آنها پافشارى کردم و درهر مناسبتى در شب و روز، به دعوت آنان پرداختم، ولى پافشارى من در امر دعوتِ آنها براى پرستش تو، جز سرپیچى و نافرمانى آنها، نتیجه دیگرى در پى نداشت. هرگاه آنها را به پرستش تو فرا خواندم تا از گناهانشان درگذرى، انگشت در گوشهاى خود نهادند تا نداى دعوتم را نشنوند و از این هم پا فراتر نهاده و با لباسشان دیدگان خود را پوشاندند که مرا نبینند. بر سرپیچى خود از رسالت الهى پافشارى کرده و با تکبّر، از پیروى من و پذیرش سخنانم بهشدت پرهیز کردند.
"پروردگارا، تو خود مىدانى که من پى در پى و به شیوههاى گوناگون آنان را به پرستش تو دعوت کردم، گاهى بهطور آشکار و در میان جمعشان و گاهى به تنهایى با آنها سخن خود را در میان گذاشتم و گفتم: از پیشگاه پروردگارتان آمرزش بخواهید و از کفر و گناهان خود توبه کنید؛ زیرا خداوند توبه بندگانش را مىپذیرد و از گناهان آنها در مىگذرد. خداى متعال پاداش توبه و استغفارشما را خواهدداد و بارانِ زیادى را بر شما فرو مىفرستد تا زمینهاى خشکیده شما را سرسبز کند و شما را از نعمت و مال و دارایى برخوردار مىکند و پسرانى به شما ارزانى مىدارد که حامى و پشتیبان شما باشند. همچنین باغ و بوستانى به شما عطا مىکند تا در رفاه و بىنیازى زندگى کنید و نهرهاى آبى را در اختیارتان قرار مىدهد تا زمینهاى خویش را آبیارى کنید".
قالَ رَبِّ اِنِّى دَعَوْتُ قَوْمِى لَیْلاً وَنَهاراً * فَلَمْ یَزِدْهُمْ دُعائِى اِلّا فِراراً * وَاِنِّى کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا اَصابِعَهُمْ فِى آذانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَاَصَرُّوا وَاسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً * ثُمَّ اِنِّى دَعَوْتُهُمْ جِهاراً * ثُمَّ اِنِّى اَعْلَنْتُ لَهُمْ وَاَسْرَرْتُ لَهُمْ اِسْراراً * فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ اِنَّهُ کانَ غَفّاراً * یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً* وَیُمْدِدْکُمْ بِاَمْوالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَلْ لَکُمْ جَنّاتٍ وَیَجْعَلْ لَکُمْ اَنْهاراً؛(9)
نوح(ع) عرض کرد: پروردگارا، من قوم خود را شب و روز دعوت کردم، ولى دعوتم جز بر روگردانى آنها نیفزود و هر چه آنها را به مغفرت تو فرا خواندم، انگشتان خویش را برگوشهایشان گذاشته و دیدگان خود را با لباس خود پوشاندند و برکفر اصرار ورزیده و راه تکبّر و نخوت در پیش گرفتند. بعد از آن در آشکار و نهان با آنها سخن گفتم، و بدانها گفتم: به نزد خداى خویش توبه کنید، او خدایى بسیار آمرزنده است، تا باران رحمتش را بر شما بباراند و شما را با دارایى و دادن فرزند پسر، یارى کرده، باغهاى خرّم و نهرهاى آب ارزانى بدارد.
توجه دادن به قدرت الهى
بعد از آن که نوح(ع) فایده توبه و سعادت دنیوى حاصل از آن را براى قوم خود بیان فرمود، ایشان را متوجه قدرت پروردگار ساخت تا شاید ایمان بیاورند، از این رو خطاب به آنان گفت:
"چگونه از بزرگى و عظمت خدا و قدرت او بیمناک نیستید، در حالىکه او شما را در مراحل گوناگون و به تدریج از نطفه به علقه و سپس مضغه آفرید و آنگاه بر این مضغه استخوان و گوشت پوشاند."؛ "ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً * وَقَدْ خَلَقَکُمْ اَطْواراً".
پس از آن، نوح(ع) در حالى که آنها را متوجه قدرت برتر الهى ساخته بود، دعوتِ خویش را پىگرفت و چنین افزود:
"خداوند، ستارگان گردش کننده را آفرید و ماه را به گونهاى خلق کرد تا در مدار خویش به حرکت در آید و شب هنگام، زمین را برایتان روشن سازد و خورشید را چراغ روشنایى روز مقرر داشت و شما را از زمین رشد و نمو بخشید، چه آنکه غذایتان را از گیاهان حاصل از زمین قرار داد و سرانجام، شما را پس از مرگ و مدفون شدن، به زمین باز مىگرداند و سپس براى حسابرسى روز قیامت شما را برمىانگیزاند. گذشته از این، زمین را برایتان مهیا؛ هه ساخت تا به آسانى بتوانید روزى خویش را به دست آورید و به آرزوهاى خود دست یابید." خداى متعال به این مساله چنین اشاره کرده است:
اَلَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمواتٍ طِباقاً * وَجَعَلَ القَمَرَ فِیهِنَّ نُوراً وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِراجاً * وَاللَّهُ اَنْبَتَکُمْ مِنَ الاَرْضِ نَباتاً * ثُمَّ یُعِیدُکُمْ فِیها وَیُخْرِجُکُمْ اِخْراجاً * وَاللَّهُ جَعَلَ لَکُمُ الاَرْضَ بِساطاً * لِتَسْلُکُوا مِنْها سُبُلاً فِجاجاً؛(10)
آیا ندیدهاید، چگونه خداوند آسمان را در هفت طبقه آفرید و ماه را [شب هنگام] در آنها روشنایى داد و خورشیدِ روز را چراغى فروزان مقرر داشت. خداوند شما را از زمین آفرید و سپس بدان باز مىگرداند و یک بار دیگر شما را خارج مىسازد، خدا زمین را چون گسترهاى از نعمت، برایتان قرار داد تا براى تحصیل روزى بتوانید راههاى مختلفى در آن بپیمایید.
تهدید شدن نوح(ع)
بر طبق تصریح قرآن، دعوت نوح(ع) تاثیر چندانى بر قومش نداشت: "وَما آمَنَ مَعَهُ اِلّا قَلِیلٌ؛ جز اندکى بدو ایمان نیاوردند." امّا بیشتر مردم از دعوت او سرباز زده، وى را تکذیب و به دیوانگى متهم کردند و با ایجاد رعب و وحشت و انجام آزار و اذیت، مانع تبلیغ رسالتِ آن حضرت شدند. خداى متعال مىفرماید:
کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنا وَقالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ؛(11)
پیش از این نیز قوم نوح بنده ما نوح را تکذیب کرده و گفتند: او دیوانه است. وى از آنها زجر و ستم فراوان کشید.
قوم نوح(ع) همچنین وى را به سنگسار شدن تهدید کردند:
قالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ المَرْجُومِینَ؛
گفتند: اى نوح، اگر دست برندارى تو را سنگسار خواهیم کرد.
ولى نوح(ع) از این تهدیدها نهراسید و با ایمان استوار خود به آنها چنین پاسخ داد:
"اى قوم، اگر چه وجود من میان شما براى تبلیغ رسالتِ پروردگارم بر شما سختگران است [بدانید که] من با توکل بر خدا، دعوتِ خویش را ادامه خواهم داد. شما نیز با یارىگرفتن از همدستانِ خود، که به خدایان باطل ایمان آوردهاند، هرکارى مىخواهید درحقّ من انجام دهید. دشمنى و آزار و اذیت شما نسبت به من بر کسى پوشیده نیست، چراکه آن را آشکارا هم انجام دادهاید. اگر بر آزار و اذیت من قدرت دارید، در آن درنگ نکنید، ولى [بدانید که] شما هرگز قادر بر اجراى اهدافتان نخواهید بود، چون پروردگار، مرا در سایه حمایت خویش دارد. اگر شما از دعوت من سربرتافتید، هرگز زیانى به من نمىرساند؛ زیرا من به خاطر مزد و پاداش، دست به این کار نزدم و پاداش من فقط در پیشگاه خداست و او فرمان داده تا تنها در برابر او سر تعظیم فرود آورم". خداى متعال در این رابطه فرموده است:
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَاَ نُوحٍ اِذ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ اِن کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامِى وَتَذکِیرِى بِآیاتِ اللَّهِ فَعَلىَ اللَّهِ تَوَکَّلْتُ فَاَجْمِعُوا اَمْرَکُمْ وَشُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ اَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّهً ثُمَّ اقْضُوا اِلَیَّ وَلا تُنْظِرُونَ * فَاِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَما سَاَلْتُکُمْ مِنْ اَجْرٍ اِنْ اَجْرِىَ اِلّا عَلىَ اللَّهِ وَاُمِرْتُ اَنْ اَکُونَ مِنَ المُسْلِمِینَ؛(12)
اى رسول، سرگذشت نوح را برایشان بازگو که به قوم خود گفت: اى قوم، اگر مقام رسالت و پند و اندرز من با آیات خدا بر شما سنگین است، من تنها بر خدا توکل مىکنم، شما هم به اتفاق خدایان باطل خود، هر تدبیرى که دارید انجام دهید تا امر من بر شما پوشیده نباشد و درباره من هر اندیشه باطلى که دارید به کار برید، اگر از حق رو گردانید. من از شما پاداش نخواسته، بلکه اجر و پاداش من برخداست.
1- این مطلب در صحیحین از پیامبر اسلام در حدیث شفاعت ثابت شده که حضرت نوح(ع)، نخستین پیامبر اولوالعزم به سوى مردم بوده است. برخى از دانشمندان این حدیث را توجیه کرده و قائل به رسالتِ حضرت آدم و ادریس(ع) شدهاند و نوح(ع) را سومین پیامبر اولوالعزم دانستهاند.
2- نوح (71) آیات 23 – 24.
3- هود، (11) آیات 25- 26.
4- نوح، (17) آیات 2 – 4.
5- هود، (11) آیه 27.
6- اعراف، (7) آیات 60 – 63.
7- هود (11) آیات 28 – 31.
8- هود (11) آیات 32 – 34.
9- نوح (71) آیات 5 – 12.
10- نوح (71) آیات 15 – 20.
11- قمر (54) آیه 9.
12- یونس (10) آیات 71 – 72.
منبع : کتاب همراه با پیامبران در قرآن ((مترجمان:خاکساران حسین و جلالی عباس))
منبع : کتاب همراه با پیامبران در قرآن ((مترجمان:خاکساران حسین و جلالی عباس))