تارا فایل

تحقیق در مورد روایتى از انقلاب عاشورا و شهادت امام حسین ع از دیدگاه اهل سنت


روایتى از انقلاب عاشورا و شهادت امام حسین (ع) از دیدگاه اهل سنت

حادثه کربلا از وقایع مهم اسلام است که مقاصد و مفاهیم والا و پر ارزشی در بر دارد. عمق این تراژدی بقدری بزرگ اســـت که بـا گذشت چندین قرن، با فرا رسیدن روز عاشورا، خاطره اندوه بار شهادت مظلومانه حسین رضی الله عنه و یاران باوفایـــش در اذهـان میلیونها انسان مومن وآزاده تداعی می شود و موج عواطف واحساسات انسانی وایمانی در سینه هایشان به تلاطم می افتد از ایـن رو، نباید داستان حادثه کربلا وشهادت حضرت حسین رضی الله عنه را مساله ساده ای تصور کرد و به سادگی از کنار آن گذشت زیرا داستان کربلا است که برای خدا قیام می کند و انسانیت را به نهضتی فـرا می خوانـد که اساس آن آزادی، عدالــت و نهضت فرزند رسول الله صلی الله علیه وسلم او می خواهـد تا مردم از ظلم وجور حاکمان زمان "رهایی یابند وعدل وقسط وبرادری وبرابری در همه جـا گسترش یابـد شرافت وبرای تحقق این آرمان والا والهی "باعشق ایمان وباکمال شجاعت وشهامت قدم بر می دارد. ودر نهایت با شهادت وجود با ارزش خویش به همگان درس آزادگی و عزت می آموزد. لذا بجاست که در سا ل عزت و ا فتخار حسینی و به مناسبت سالروز شهادت آن بزرگ مرد تاریخ، این حرکت انقلابی و تاریخی مورد مطالعه خوانندگان گرامی قرار گیرد.

نام و نسب

ایشان ابو عبدالله، حسین بن علی بن ابی طالب، فرزند دوم علی بن ابی طالب و فاطمه زهرا بنت رسول الله است.

حضرت حسین لقبهای متعددی دارند که برخی عبارتند از: سید، فی، ولی، مبارک، سبط، شهید کربلا (1) برخی حسین را سیدالشهداء نیز لقب داده اند‍‍‍‍؛ و این لقب برای حضرت حسین کاملا بجاست زیرا رسول اکــرم "سیدالشهدا حمزه بن عبدالمطلب، و رجل قام الی امام جائر فامره ونهاه فقتله"(2) سرور شهیدان حمزه بن عبدالمطلب است و مردی که در مقابل حاکم ظالم قیام می کند واو را امر به معروف ونهی از منکر کند و به دست او کشته شود.

ولادت

روز ولادت حسین رضی الله عنه در پنجم شعبان سال چهارم هجری در مدینه منوره به دنیا آمد، رسول اکرم صلی الله علیه وسلم بی نهایت خوشحال گردید و شادمانه به دیدار فرزند زاده خود شتافت، کام او را با آب دهان خویش متبرک ساخته و در حق وی دعای خیر نمود آنگاه پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمود: پسرم را چه نام نهادهاید؟ علی رضی الله عنه در جواب پیامبر صلی الله علیه وسلم گفت: او را "حرب" جـنـگـاور نامـیـده ام؛ پیامبر تبسم زد و فرمود: نام او" حسین "است (3) در روز هفتم ولادت حضرت حسین رضی الله عنه گوسندی عقیقه کرد وفرمود: موی سرش را بچینند و هم وزن آن نقره صدقه دهند.(4)

حضرت حسن وحسین در دوران کودکی خود، همواره مورد عنایت ولطف بیش از حد پیامبر صلی الله علیه وسلم و آن دو را فرزندان خود نامیدند وهرگاه نز د دخترشان فاطمه (رضی الله عنها) می آمدند، می فرمودند : فرزندانم رابه نزد من بیـاوریـد؛ گـاهی اوقــات آن حـضرت می فرمود: "هما ریحانتای من الدنیا"(5) ؛ آن دو، دوگل خوشبوی من در دنیا هستند." الحسن والحسین سیداشباب اهـل الجنه"(6) حسن وحسین، سید و سرور جوانان بهشتی اند. یعلی بن مره می گویند: روزی حسین رضی الله عنه در کوچه بـازی مـی کـرد، رسـول اکرم صلی الله علیه وسلم دستهای مبارکش را دراز کرد. حسین رضی الله عنه به این سو وآن سو می رفت، پیامبر صلی الله علیه وسلم او راخندانـد وبـغـل گرفت، یک دست را زیر ذقن و دست دیگرشان را بالای سر حسین قرار دادند و فرمودند :((حسین منی وانا من حسین ، احب الله من احب حسینا)) حسین از من است ومن از حسین ام ، خداوند دوست بدارد کسی را که حسین را دوست می دارد.

جابر بن عبدالله روایت می کندکه رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمودند:(( من سره ان ینظر الی رجل من اهل الجنه فلینظر الی الحسین بن علی))(7)

هر کس دوست دارد به مردی از اهل بهشت بنگرد، به حسین بن علی نگاه کند.

در روایات متعددی آمده است که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم حسین را بر دوش خود سوار می کرد و او را به سینه خود می چسـپاند و دهان وگلوی وی را می بوسید که همه این روایات، دلالت بر این فضائل و مناقب والای ایشان دارد؛ علامه محدث بزرگوار، شـاه عبدالحق دهلوی رحمه الله می فرماید: ((به حسب شرف ذات وطهارت طینت وپاکی جوهر ، هیچ کس به فاطمه، حسن وحسین ودیگر اهل بیت نرسد)). (8)

بزرگداشت حضرت حسین رضی الله عنه در میان صحابه پیامبر*

خلفای راشدین صحابه گرامی پیامبر صلی الله علیه وسلم حسن وحسین رضی الله عنهما را بی نهایت دوست می داشتند وهمواره آنان رامـــورد بزرگداشت و احترام قرار میدادند :حضرت ابوبکررضی الله عنه در مورد بزرگداشت واحترام به اهل بیت می فرماید :"ارقـــبوامحمدا فی اهـــــــل بیت"(9)؛ حرمت پیامبرصلی الله علیه وسلم را در مورد احترام به اهل بیت ایشان، مراعات کنید. عقبه بن حارث می گوید : روزی ابوبـــــــکر را دیدم که حضرت حسن را بلند کرده ومی گوید: به جان پدرم به پیامبر شبیه است نه به علی؛ در حالیکه حضرت عـلـــــی می خندید(10)گرچه این روایت درمورد حضرت حسن رضی الله عنه روایت شده است اما بیانگر اظهار دوستی وعلاقه حضرت ابوبکر نســــبت به فرزندان علی است؛ بااین حال علامه ابن کثیر دمشقی درباره احترام حضرت ابوبکررضی الله عنه به حضرت حسین رضی الله عنه می گوید :

((کان الصدیق، یکرمه ویعظمه))؛ ابوبکر صدیق رضی الله عنه حسین رضی الله عنه را مورد اکرام و بزرگداشت قرار می داد. عمرفاروق رضی الله عنه نیز نسبت به فرزندان علی رضی الله عنه فوق العاده اظهار محبت می کرد؛ تا آنجا که حسن وحسین رضی الله عنهما را از شرکت کنندگان غزوه بدر بشمار می آورد وآنان را از مزایا وحقوق بالای اصحاب بدر، بهره مند می ساخت وبرای هریک ازآن بزرگواران، ماهیانه پنج هزار درهم، حقوق مقرر کرد. ( 11) حضرت باقر رضی الله عنه روایت می کند: چون دختر یزدگرد را برای عمر آوردند، دوشیزه های مدینه به تماشای او آمدند، او را به مسجد آوردند وعمر رضی الله عنه به توصیه امیر المومنین علی او را آزاد گذاشت که هر که را می خواهد انتخاب کند، وحسین بن علی را انتخاب نمود.

این ماجرا، حکایت از تقدیر و برگداشت عمر به اهل بیت پیامبر * دارد و مقام والای حسین رضی الله عنه را نزد عمر فاروق رضی الله عنه به اثبات می رساند. ابو نعیم می گوید: در صحنه ای که من حضور داشتم، مردی از عبدالله بن عمر رضی الله عنه درباره حکم خون پشه سوال کرد، ابن عمر پرسید اهل کجایی؟ مرد گفت: از اهل عراق ام، ابن عمر پرسید :اهل کجایی؟مردگفت :از اهل عراقم. ابن عمر گفت:این مرد را میبینید از من درباره حکم خون پشه می پرسد در حالیکه آنان فرزندان پیامبر* کشتند و پروایی هم نداشتند؛من شخصا ازرسول اکرم * شنیدم که می فرمود :((حسن وحسین دوگل خوشبوی من دردنیا هستند)) (12)

ویژگیهاى اخلاقى حسین رضی الله عنه

سیره نویسان عقیده دارند که حضرت حسین رضی الله عنه شبیه ترین مردم به پیامبر اسلام * از جهت قامت واندام بود، و در عین حال از ویژگیها و سجایای اخلاقی بسیار والایی بر خوردار بود که او را به جد بزرگوارش از هر حیث مشابه تر میساخت. هرگز در جایی ذکر نشده است که آن حضرت در مقام بر خورد با مردم، کسی را تخطئه کرده باشد. بلکه همواره در آموزش و ایجاد بینش عمیق دین، سعی می کرد.

وفات وشجاعت

حضرت حسین رضی الله عنه در اوج بخشندگی وگذشت از دو صفت ممتاز و شایسته انسانی، یعنی: وفا و شجاعت که خاندان او را سزد، بر خوردار بود؛ یکی از موارد وفای به عهد او آن است که پس از وفات برادرش حسن علیه معاویه قیام نکرد، زیرا برادر بزرگوارش با او صلح کرده و پیمانی برقرار ساخته بود و چون یاران، او را ترغیب کردند با معاویه به مبارزه برخیزد و خلافت را از او باز ستاند، به آنان گوشزد کردکه معاویه با برادرش پیمانی دارد که تا موعدش فرا نرسیده، نقض آن روا نیست. شجاعتی را که تاریخ از حسین رضی الله عنه روایت میکند، چندان از مردی همچو او شگفت نیست، چنانکه در نبردهای آفریقای شمالی، طبرستان و قسطنطنیه شرکت داشت، و در تمامی نبردهای پدر بزگوارش، از ((جمل)) تا ((صفین)) در رکاب وی حاضر بود و در تاریخ بشر نمی توان در شجاعت وپر دلی، نمونه ای یافت که به پای رشادتی برسد که حسین رضی الله عنه در کربلا از خود نشان داد.(13)

ایثار و همدردى

حسین رضی الله عنه بسیار عاطفی ومهربان و فروتن و بخشنده بود، ودر راه فراهم آوردن نیازمندیهای مردم، کوشا بود وهمه تلاش و کوشش خویش را در جهت بر طرف کردن ناراحتی ها و اندوه های مردم به کار می برد.

گویند: روزی گذرش بر گروهی از بینوایان افتاد که خوراک خوردند وآنان طبق عادت عرب،آن حضرت را به خوردن خوراک دعوت کردند، حسین رضی الله عنه پیاده شد وبا آنان خوراک خورد وفرمود: (( من دعوت شما را پذیرفتم، شما نیز باید دعوت مرا بپذیرید)) آنگاه از آنان برای یک یک مهمانی در خانه خویش دعوت به عمل آورد.(14)

عبادت ونیایش

حسین رضی الله عنه افزون بر نمازهای پنجگانه ، بسیار به نمازهای سنت و نافله علاقه داشت، روزها را روزه می گرفت وشبها در نیایش الله سبحانه و تعالی سپری می ساخت. مصعب می گوید : حسین رضی الله عنه بیست وپنج بار با پای پیاده حج خانه کعبه را انجام داد.(15)

دگرگونى در زندگى حضرت حسین

ماجرای دگرگونی در زندگانی حضرت حسین از زمانی آغاز شد که معاویه رضی الله عنه اعلام کرد که امر خلافت را پس از خود به فرزندش یزید واگذار می نماید؛ علت اعلام چنین مساله ای از جانب معاویه رضی الله عنه بخاطر بیم از ایجاد اغتشاش و جلوگیری از گسترش قتل وفساد در میان مسلمانان بود زیرا بیم آن می رفت که پس از وفات معاویه گروههای متنازع بر تعیین خلیفه، با یکدیگر درگیر شوند و بار دیگر آتش تفرقه و پراکندگی جامعه مسلمانان را فراگیرد؛ به همین خاطر معاویه رضی الله عنه به کارگزاران و حکام خویش دستور داد تا از مردم برای فرزندش یزید، بیعت بگیرند؛ اما کار گزاران و فرستادگان معاویه به وی خبر دادند که مردم شام، عراق، کوفه و بصره با بیعت یزید اتفاق کرده اند؛ اما در سرزمین حجاز ، حسین رضی الله عنه ،عبدالله بن زبیر رضی الله عنه ،عبدالله بن عمر رضی الله عنه ،عبدالله بن عباس رضی الله عنه وعبدالرحمن بن ابی بکر رضی الله عنه بیعت با یزید رانمی پزیرند .(16) سر انجام معاویه رضی الله عنه در سال 56هــ برای ادای حج راهی مکه مکرمه شد ودر راه بازگشت به مدینه منوره آمد؛ به مسجد النبی رفت و بر منبر نشست و پس از ستایش خداوند گفت: ((به راستی من در کار مسلمانان، پس از خویش نظر کردم وبعد از خود برای ایشان، شایسته تر از فرزندم یزید نیافتم)).

اما عبدالله بن زبیر رضی الله عنه اعتراض کرد و گفت: شایسته نیست تا شما بر بیعت فرزندتان یزید اصرار کنید، ما سه پیشنهاد رابه شما عرضه میداریم که روش کسانی هست که قبل از شما خلافت کردند.

1-یا چنان کن که پیامبر خدا کردند، وپس از خود کسی را به عنوان خلیفه نامزد نکرد و انتخاب خلیفه را به مسلمانان واگذار کردند.

ودر نتیجه مردم ابـوبکر رضی الله عنه را بـرگزیـدنـد .

2- یا به روش حضرت ابوبکر عمل کن، که ایشان کسی را به فرمانروایی و خلافت برگزیدند که هیچ گونه نسبت خویشاوندی وقرابتی با وی نداشتند.

3- ویا روش عمر رضی الله عنه را برگزین که امر خلافت را به شش نفر از کسانی واگذار کرد که فرزندش جز آنان نبود .(17)

اما حضرت معاویه رضی الله عنه در جواب گفتند: حالا دیگر فرصت از دست رفته و من بیعت مردم را با یزید به اتمام رسانده ام، لذ رای ونظر من اینست که شما با یزید بیعت کنید. اینکه یزید بن معاویه پس از بدست گرفتن زمام امور خلافت کارهای ناشایستی انجام داد وبی کفایتی ونااهلیتی خویش را به اثبات رساند، ربطی به انتخاب وی توسط معاویه رضی الله عنه ندارد زیرا ایشان با کمال دیانت وحسن نیت فکر میکرد ویزید را شایسته خلافت میدانست. علامه عبدالرحمن بن خلدون در این باره می نویسد:((معاویه درباره ولیعهد ساختن پسرش یزید مصلحت را در نطر گرفت، عمل معاویه هر چند با موافقت مردم انجام یافت همین توافق برای امر ولایت عهد حجتی است، ولی آنچه معاویه را به برگزیدگان پسرش یزید برای ولایت عهد برانگیخت ودیگری را در نظر نگرفت بی شک مراعات مصلحت دراجتماع مردم و هم آهنگ ساختن تمایلات ایشان بود زیرا اهل حل وعقد که در این هنگام از امویان بشمارمی رفتند همه بر ولایت عهد یزید هم رای ومتفق بودند و بخلافت دیگری جز یزید تن در نمی دادند در حالیکه آنان دسته برگزیده قریش وهمه پیروان مذهب بودند واز میان ملت اسلام یا عرب، خداوندان غلبه وجهانشانگشایی بشمار می رفتند. از اینرو معاویه یزید بر دیگر کسانی که گمان می کرد از وی برتر وشایسته ترند ترجیح داد و از فا ضل عدول کرد و مفضول را بر گزید بسبب آنکه باتفاق وهمراهی و متحد بودن تمایلات وآرزوهای مردم بسیار شیفته بود ومی دانست که وحدت کلمه در نزد شارع ازاینگونه مانع از روشی جز این * امور مهمتر است. و هر چند به معاویه جز این هم گمان نمی رفت، زیرا عادل بود و درک همراهی رسو ل الله صلی الله علیه وسلم کرده بود و حضور داشتن اکابر صحابه هنگام تعیین ولایت عهد وسکوت آنان در این باره، دلیل بر منتفی شدن هر گونه شک وتردید در او است زیرا آنان کسانی نبودند که در راه حق سازشکاری و نرمی نشان دهند و معاویه هم از کسانی نبود که در قبول حق، حمیت مانع او شود زیرا آنان همه مقامی والاتر از آن داشتند که درباره ایشان بتوان اینگونه تصورات کرد وعدالت آنان مانع از آن بود)). (18)

حضرت حسین رضی الله عنه در روزگار یزید

پس از آنکه یزید بر مسند خلافت نشست، هیچ غمی جز بیعت حسین بن علی رضی الله عنه ، عبدالله بن زبیر رضی الله عنه وعبدالله بن عمر رضی الله عنه نداشت؛ زیرا بخوبی می دانست که اینان در راس کسانی قرار دارند که در زمان معاویه رضی الله عنه از بیعت با او سربا ز زدند؟ از این رو برای حاکم مدینه، ولید بن عتبه، نامه ای به این مضمون ارسال کرد:

(( به نام خدای رحمان و رحیم، از یزید، امیرمومنان به ولید بن عتبه، اما بعد؛ معاویه یکی از بندگان خدا بود که او را حرمت داد وخلیفه کرد وقدرت وسلطه داد که به مدت مقرر زندگی کرد و به وقت مقرر بمرد … اما بعد؛ حسین وعبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر را سخت و بی امان به بیعت وادار کن تا بیعت کنند والسلام)).(19)

ولید بن عتبه، پس از دریافت نامه، مروان بن حکم را که حاکم قبلی مدینه بود، برای مشورت فرا خوانـده و از او نظر خــواست، مــروان مشورت داد تاکسانی نزد حسین وعبدالله بن زبیر بروند و از آنان برای یزید بیعت بگیرند واگر آنـان امتنـاع ورزیـدند، در آن صورت گردنشان زده شود. فرستاده ولید به نزد حسین بن علی وعبدالله بن زبیر رفت و هردو بزرگوار را در مسجد یافت وپیام حاکم مدینه را به آنان ابلاغ کرد؛ حسین با فهم فراست خاصی که داشت. حقیقت را دریافت و فرمود: چنین به نظر می رسد که معاویه در گذشته وحاکم مدینه می خواهد قبل از انتشار این خبر، از ما برای یزید بیعت بگیرد.

عبدالله بن زبیر نیز فرموده ایشان را تایید کرد؛ حسین رضی الله عنه برای تحقیق بیشتر، تصمیم گرفت تا نزد حاکم مدینه حاضر شود لذا به کسانی از یاران خویش فرمان داد سلاح برگیرند و همراه او به خانه ولید بن عتبه بیایند و به آنان توصیه کرد: اگر دیدید که من شما را فرا می خوانم ویا اینکه شنیدید صدایم بلند شده است، همگی شتابان به کمک من بیایید و در غیر این صورت کاری نکنید تامن به نز د شما برگردم. چون بیعت با یزید را به آن حضرت پیشنهاد کردند، گفت: من به پنهانی بیعت نمی کنم؛ هرگاه امیر در مسجد حاضرشد ومردم را به بیعت با یزید فرا خواند، من نیز همراه ایشان بیعت خواهم کرد.(20)حاکم مدینه علی رغم مخالفت مروان، پیشنهاد حسین رضی الله عنه را پذیرفت، اما پس از آنکه حضرت حسین رضی الله عنه به خانه بازگشت، تصمیم گرفت تا شب هنگام به مکه هــــجرت کند عبدالله بن زبیر نیز به همراه برادرش جعفر، در همان شب از مدینه به سوی مکه عازم شد. حضرت حسین رضی الله عنه در مکه مکرمه مورد احترام وتوجه فوق العاده بزرگان آن شهر قرار گرفت، گروههای مختلفی از مردم، اطراف ایشان جمع می شدند وبه سخنان شیوای او گوش می دادند، ابن زبیر نیز در جوار خانه کعبه به عبادت ونیایش می پرداخت وگاه بعد از ادای نماز بــه همراه تعداد زیادی از مردم به نزد حسین می رفت.

دعوت مردم کوفه

مردم کوفه در مدت پنج سال حکومت علی رضی الله عنه با گوشه هایی از فضائل و مناقب آن بزرگوار آشنایی داشتند و به زهد وتقوا وعدالت علی رضی الله عنه وخاندانش معتقد بودند، لذا زمانی که کوفیان شنیدند که معاویه رضی الله عنه وفات کرده وکار خلافت به یزید واگذار شده وحسین رضی الله عنه از بیعت با یزید امتناع ورزیده و به مکه آمده است، نامه های فراوانی به حسین نوشته و او را برای عزیمت به کوفه دعوت نمودند، در برخی از روایات آمده است که هیجده هزار نامه برای حسین رضی الله عنه ارسال شده بود.(21)

حضرت حسین درنگ می کرد که این همه دعوتهای پیاپی را چه پاسخ دهد، در نهایت به این نتیجه رسید که پسر عمویش، مسلم بن عقیل را جهت ارزیابی وصحت وسقم اخبار آن دیار، به کوفه بفرستد، مسلم بعد از ورود به کوفه با استقبال گرم مردم روبه رو گردید؛ هزاران نفر از مردم کوفه با او به نیابت از حسین رضی الله عنه بیعت نمودند، مسلم به حسین رضی الله عنه نامه نوشت و اوضاع مساعد کوفه واشتیاق مردم آن سامان رابه حسین رضی الله عنه گزارش داد. از طرفی، برخی اهالی کوفه در نامه ای یزید را از وقایع کوفه و آمادگی مردم؛ در بیعت با حسین مطلع ساختند؛ یزید به مشورت ((مرجون )) امارت کوفه را به عبیدالله بن زیاد واگذار کرد وبه وی دستور داد تا به محض ورود به کوفه، مسلم بن عقیل راتبعید و به قتل برساند.

ابن زیاد به کوفه آمد ومردم را با تهدید و تطمیع از اطراف مسلم بن عقیل پراکنده ساخت بطوری که در پایان شب همان روز ، مسلم تنها ماند؛ سرانجام سربازان ابن زیاد، مسلم بن عقیل را محاصره کردند و او را نز د عبیدالله بن زیاد بردند، ابن زیاد پس از گفتگوبـــا وی، دستور داد تا گردنش را بزنند، جلادان ابن زیاد، مسلم بن عقیل را در حالی که تکبیر میگفت به بالای قصر الاماره برده و سرش را از تنش جدا کردند؛ شهادت مسلم بن عقیل در روز عرفه 9 ذی الحجه، سال شصت هجری بود؛ با این حال حسین رضی الله عنه یک روز پیش از آن، از مکه به سوی کوفه حرکت کرده بود و از شهادت مسلم بن عقیل اطلاع نداشت.

تحلیلی پیرامون قیام حسین رضی الله عنه

برخی از تحلیلگران ومتفکران اسلامی عواملی درباره قیام ونهضت حسین رضی الله عنه بر شمرده اند و این حرکت را توام با حکمت و فلسفه دانسته اند؛ برخی از عوامل عبارتند از:

1- سبب قیام حسین رضی الله عنه این بود که حکومت وقت، از حسین رضی الله عنه بیعت اجباری می خواست :((خذ الحسین بالبیعه اخذا شدیدا لیست فیه رخصه))(22)؛حسین را برای بیعت، محکم بگیر که هیچ گونه گذشتی در آن نباشد.

حسین رضی الله عنه احساس می کرد که درتعقیب قرار دارد وبه همین خاطر در جواب اصرار عبدالله بن عباس رضی الله عنه فرمود:

((اگر من در جایی دیگر به شهادت برسم بهتر از آن است که حرم خداوند بخاطر من مورد تهاجم قرار گیـــرد)).

2- قیام حسین رضی الله عنه بخاطر دعوت مردم کوفه؛ مردم کوفه بنابر روایتی هیجده هزار نامه برای حسین نوشتند واعلام حمایت و آمادگی کامل کردند، لذا حسین رضی الله عنه برای گرفتن حکومت قیام کرد و عزم او در به وجود آوردن یک حکومت اسلامی بود.

3- قیام حسین رضی الله عنه بخاطر امر به معروف ونهی از منکر بود، یعنی: قطع نظر از اینکه حسین رضی الله عنه را برای بیعت تحت فشار قرار دهند یامردم کوفه از او دعوت کنند، مساله مهمتر و مسولیت حسین رضی الله عنه قیام در مقابل ظلم و جور حاکم زمان بود.

برخی دیگر تحلیل جالبتری دارند ومی گویند: حسین رضی الله عنه کاملا علم به شهادت داشت وبا تحلیل کافی و وافی به این نتیجه رسیده بود که مطلقا زمان گرفتن حکومت نیست واندک احتمالی هم نمی داد که حکومت اسلامی برای او فراهم آید، تنها راهی که می توانست انجام دهد راه شهادت بود تا از این طریق ستمکاری وظلم حاکم زمان را بر ملا سازد، که این حکومت تا آنجا ظلم وستم پیشه کرده که حتی حاضر است، فرزند پیامبر را نیز به شها دت برساند.*

حرکت بسوى کوفه

وقتی که نامه ها و در خواست های مکرر اهالی عراق ونیز نامه مسلم بن عقیل به حسین رضی الله عنه رسید، ایشان در روز هشتم ذی الحجه، یک روز پیش از شهادت ((مسلم)) از مکه بیرون آمدند وقصد کوفه کردند؛ بسیاری از دوستان حسین هنگامی کـــه شنیدند ایشان قصد عزیمت به کوفه دارد، از ایشان خواستند تا از رفتن خودداری نماید، واز بی وفایی ها و عملکرد نادرست اهل کوفه یاد کردند، اما حسین از تصمیم خود منصرف نشد وبه راهش ادامه داد.

حسین وحربن یزید

کاروان حسین در نزدیکی کوه بلند با گروهی از لشکر عبیدالله بن زیاد روبرو شد که فرماندهی آ ن را حربن یزید در راس هزار سوار کار برعهده داشت، آنان فرمان یافته بودند که حسین را رها نکنند و او را به نزد عبیدالله بن زیاد درکوفه آوردند، آنگاه حسین راه ((غریب)) را در پیش گرفت و سوارکاران ابن زیاد همچنان ملازمش بودند؛ روز دوم ماه محرم سال61هجری حسین در یکی از نواحی نینوا به نام کربلا فرود آمد و در آنجا خیمه های خویش را بر افراشتند، حسین پرسیدند : نام این سرزمین چیست ؟ گفتند: کربلا فرمود : (( کرب )) و((بلا )) سختی ومصیبت است.(23)

فردای آن روز عمر بن سعد با چهار هزار نفر از کوفه رسید ودر مقابل یاران واهل بیت حسین صف آرایی کرد، مذاکراتی در میان سران دو لشکر انجام گرفت اما نتیجه ای در برنداشت؛ حسین رضی الله عنه به فرستادگان ابن زیاد سه چیز پیشنهاد کرد:

1-بگذارید از راهی که آمدم مجددا برگردم.

2- یا خود شخصا نزد یزید بروم وبا وی سخن بگویم.

3- ویا به یکی از مرز های اسلامی رفته و جهاد کنم عقبه بن سمعان می گوید: من از مکه تا هنگام شهادت حسین رضی الله عنه همراه ایشان بودم، بخدا قسم! ایشان هرگز تقا ضا نفرمود که نزد یزید برود و با او بیعت کند ونه آنکه به یکی از مرز ها ی اسلامی رود؛ حسین رضی الله عنه فقط دو پیشنهاد داد:

1- اینکه از همان راهی که آمده دوباره باز گردد.

2- یا اینکه به راه دیگری برود ومسائل را مورد بازبینی قرار دهد.(24)

هنگامی که حسین رضی الله عنه مشاهده نمود که این قوم با او به فریب و خدعه برخاسته اند، تصمیم به دعوت آنان گرفت، عمامه پیامبر را بر سر نهاده و بر شتر پیامبر سوار شد و بر فراز جایگاه بلندی قرار گرفت تا مردم صدای او را بشنوند آنگاه باصدای بلند و رسا پس*از حمد وستایش خداوند، فرمودند: نسبم را به یاد آورید که من کیستم. کشتن وشکستن حرمت من چگونه روا خواهد بود مگر نه که من فرزند پیامبرتانم؟ آیا نشنیده اید که رسول خدا در باره من و برادم فرمود: اینان سرور جوانان بهشتی اند. وای به حالتان! آیا کسی از شما راکشته ام وخون او رامی خواهید یا اینکه مالی ازشما را از بین برده ام که از من کیفرآن می خواهید و از من انتقام بگیرید.

سپس نام آن دسته از مردمان اهل کوفه را به زبان آورد که او را بری بیعت دعوت کرده بودند، ودر سپاه ابن زیاد به جنگ او آمده بودند، از این سخنان، زمین زیر پای آنان لرزید وگروهی از لشکر دشمن به صف حسین رضی الله عنه پیوستند، از جمله حربن یزید یکی از فرماندهان بزرگ سپاه ابن زیاد به حسین رضی الله عنه ویارانش ملحق گردید.(25)

آغاز نبرد خونین

روز جمعه دهم محرم، عمر بن سعد با لشکر همراهش وارد جنگ شد، حسین نیز به اصحابش دستور داد تا در نقاط معینی مستقر شوند، یاران حضرت حسین 72 نفر بودند که سی و دو نفر سواره و چهل نفر پیاده بودند؛ پرچم در دست عباس بن علی بود. همین که قوای دشمن جلو آمد، حسین رضی الله عنه دستانش را به طرف آسمان بلند کرد و شروع به دعا خواندن کرد پریشانی واضطراب اندیشه سپاهان دشمن را فرا گرفته بود تا آنکه عمر بن سعد خود را به نزدیکی اردوگاه حسین رساند وتیری را به سوی خیمه های آن حضرت، پرتاب کرد و بانگ زد: ((در نزد امیر، برای من گواهی دهید، نخستین کســــی بوده ام که به سوی حسین تیر انداختم)). آنگاه تیرهای پیاپی به سوی اردوگاه حسین رضی الله عنه رها می شدند وآن حضرت به تیرهاویارانش می نگریست و می فرمود: یاران بزگوار من! از جای برخیزید و بدانید که این تیرها، پیام آوران شوم این مردمانند برای ما؛ بدین ترتیب جنگ آغاز شد ویاران حسین رضی الله عنه چنان شجاعت و رشادتی از خود نشان دادند که نظیر آن را جز در حماسه و افسانه ها نمی توان سراغ داشت؛ لشکر با طل با آنکه بیش از چهار هزار نفر بود از پایمردی در سپاه حق ناتوان ماند تا آنجا که هر لحظه سوارکاری از آنان کشته ونقش زمین می شد. سر انجام عروه بن قیس جلودار سوارکاران لشکر ابن سعدگفت آیا نمی بینی که چگونه امروز لشکر من در برابر این مردمان اندک شمار نقش زمین می شوند، نه سوی آنان پیاده نظام و تیــر باراندند،تا آنجا که چنان بر تن وجان لشکر حسین نیزه وتیر نشست که از کار افتادند و سوار کاران وپیاده نظام همگی زخمی شدند و بسیاری نیز به شهادت رسیدند؛ حربن یزید نیز همراه با حسین رضی الله عنه با کمال شجاعت ودلیری جنگید وبسیاری از دشمنان را از پای در آورد و سرانجام خود نیز به شهادت رسید؛ خاندان حسین رضی الله عنه وبرادران گرامیش نیز در راه دفاع از حسین رضی الله عنه یکی پس از دیگری به جنگ پرداختند وبه شهادت رسیدند.

هنگام ظهر، حسین رضی الله عنه وتعداد اندکی از یارانش نماز ظهر خواندند، (26) دشمن به حسین رضی الله عنه نزدیک شد ه بود که یکی از یاران باوفای حضرت حسین خود را سپر قرار داد تا اینکه به شدت مجروح شد وبر زمین افتاد، آنگاه زهیر بن القین از حسین رضی الله عنه دفاع نمود و سخت جنگید تا آنکه شهید شد، علی اکبر پسر خود حسین رضی الله عنه نیز با خواندن این شعر به سپاه دشمن حمله کرد:

انـــــــــــــا علـــــــــــــــی بــــــــــــــــن الـحسن بن علـی نحن ورب البیــــــــــت اولــی بـــــــالــنـــــبی

من علی، فرزند حسن بن علی هستم؛ قسم به پروردگار کعبه که ما به پیامبر نز دیکتر هستم. مره بن منقذ شقی جلو رفته و او را با نیزه به شهادت رساند، حسین رضی الله عنه با دیدن این صحنه فرمود:(( خدا وند این قوم را هلاک گرداند که تو را شهید کردند، چقدر این قوم جاهل ونادانند)) .

در شدت گرمی وتشنگی حسین رضی الله عنه به نبردش ادامه داد، اما وقتی دید که فرزندش عبدالله از شدت درد وتشنگی به خود می پیچد با گلویی گرفته از حزن و اندوه او را به قصد سیراب کردن بر دستان خویش بالا آورد وبه آن مردمان ستمکار گفت:

(( اتقو الله فی هذا الطفل ان لم تتقو ا الله فینا))؛ اگر در حق ما از خداوند پروا نمی دارید در باره این کودک از خداوند بهراسید.

آنگاه یکی از تیره بختان سپاه دشمن زره انداخت وتیری رابه سوی آن کودک معصوم پرتاب کرد وبانگ زد: بیا وبا این سیرابش کن؛ تیر بر سینه کودک اصابت کرد حسین رضی الله عنه مشتی از خون کودکش را به آسمان پراکند وفرمود:(( رب ان تک قد حبست عنا النصر من السما فاجعل ذلک لما هوخیر ، و انتقم لنا من القوم))؛ پروردگار ا! اگر از آسمان پیروزی را بر ما دریغ داشته آن را بهر آنچه برتر از آن است قرار ده و برای ما از این قوم ستمکار انتقام بگیر. شرار تشنگی درکام حسین زبانه زد؛ به فرات نزدیک آمد تا آب بنوشد؛ اما از کمان حصین بن نمیر تیری رها شد وبردهان آن حضرت نشست؛ آن بزرگوارتیر را از جای برکند و جلوخون را بادستان خویش گرفت؛ حسین رضی الله عنه درجنگ با لشکر انبوهی که بر او یورش می آوردند یکه وتنهاماند،گاه به افرادی که او را محاصره کرده بودند،حمله می کرد وبه تنهایی صفوف آنان را در هم می شکست؛ کسی جرات حمله برحضرت را نداشت زیرا به شهادت رساندن آن بزرگوار بر آنان بسیار دشوار بود وکسی که مرتکب چنین گناهی می شد کیفر سختی از جانب خداوند در انتظارش بود؛ تاآنکه شمر بن ذی الجوشن بر آشفت و فریاد زد: وای به حالتان درباره این مرد چشم به چه داشته اید مـــادرتان بـــه عزایتان بنشیند اورا بکشید. از بیم نکوهش و کیفر شمر پیش چشمان او برآن حضرت یورش آوردند و زرعه بن شریک تمیمی ضربه ای بر دست چپ آن بزرگوار وارد ساخت. کسی دیگر، ضربه ای بر شانه مبارکش فرود آورد و بدین سان حسین بر چهره خویش ، نقش زمین شد آنان همچنان حضرتش رامورد آماج نیزه ها و شمشیرها ی خود قرار دادند؛گویند: پس از شهادتش سی و سه ضربه نیز ه وسی وچهار ضربه شمشیر بر وجود مبارکش مشاهده شد. آنگاه سنان بن ابی عمرو اصبحی، سر مبارک آن بز رگوار را از تن جدا کرد و به خولی بن یزید داد؛ سپس ده سوار کار بـنابر فرمان ابن زیاد پیکرهای مقدس شهیدان در خون خفته کربلا را در زیر سم اسبان خویش لگد مال کردند؛ آنگاه سرها را بریدند وپیش چشم اهل بیت پیامبر * آنان را بر نیزه افراشتند و پیکرها ی شهیدان را افتاده بر پشت بر پشت بر زمین رها کردند واز کنار زنان اندوهگین ومصیبت دیده اردوگاه حسین رضی الله عنه گذاشتند؛ زینب ( رضی الله عنها ) فریاد زد: یا محمداه! این حسین است که بر خاک خفته است ودخترانت را به اسارت گرفته اند وهمه فرزندانت را کشته اند واینک باد صبا بر آنان وزیدن گرفته است.(27) پیکرهای پاک شهیدان حق، همچنان بر خاک افتاده بود تا آنکه افرادی از قبیله بنی اسد که در آن نواحی سکونت داشتند بدانجا آمدند و بر پیکرهای مطهر آنان نماز گزاردند وآنان رادفن کردند.

بـــــــــر زمیـــن کــــــر بلا بـــــــــارید ورفــــــــــت

لا لـــــــه در ویـــــرانه هـــــا کـاریـــــد ورفــــــــــت

تـــــا قــــــیامت قـــــطع اســـــــــــتبداد کـــــــــرد

مــــــــوج خــــــــوان او ، چــــمن ایجـــاد کــــــــرد

بـــهر حق در خــــــاک وخون غـــــــلطیده اســـــــــت

بــــــــنای لــاالـه گــــــــــــردیـــده اســـــــــــــت

مــا ســـــــــوی الله رامســــــــلمان، بـــنده نیســـــــت

پــیش فرعونی ســــرش افـــکنده نیســــــــــــــــــت

خــــون او تــــــــفسیر ایــــــن اســــــــــرارکـــــــرد

مــــلت خــــــــوابـــــــیده را بـــــــــیدار کــــــــرد

نــــــــــــــــــــقش الــا الله بــــــــر صـــــــحرانوشت

رمـــــــــــز قــــــرآن از حســــــــــــین آمـوختیـــــم

ز آتــــش او شــــــعله هـــــــــــا انــــــــــــدوختیم(28)

شهداى اهل بیت

در جنگ نابرابر کربلا 72 تن از یاران حضرت حسین رضی الله عنه به شهادت رسیدند که شانزده نفر از آنها، اهل بیت پیامبر * بودند برخی می گویند با حسین رضی الله عنه از برادران وفرزندان واهل بیت 23نفر به شهادت رسیدند؛ از آن جمله جعفر، حسین، عباس، محمد، عثمان، وابوبکر از فرزندان علی بودند، واز فرزندان خود حسین عبدالله و از فرزندان خود حضرت حسین علی اکبر "عبدالله واز فرزندان برادرش حسن عبدالله"قاسم "ابوبکر و از فرزندان عبدالله بن جعفر دو نفر به نامهای: عون و محمد واز فرزندان عقیل: جعفر "عبد الرحمن و مسلم بن عقیل که درکوفه به شهادت رسید واز نوادگان عقیل، عبدالله بن مسلم ومحمد ابن ابی سعید در جمع کشتگان بودند .(29) برخی از علمای اهل سنت نام گذاری علی رضی الله عنه تعدادی از فرزندان خویش رابه نامهای ابوبکر، عمر ، عثمان که دو تن از آنان در واقعه کربلا به شهادت رسیدند ، نشانه علاقه وارتباط دوستان میان خلفای راشدین می دانند.

وقاحت ابن زیاد

اختلاف روایات تاریخی زیادی درباره رخدادهای اتفاق افتاده پس از فاجعه کربلا تا هنگامی که خاندان نبوی به نزد یزید رفتند وجود دارد؛ اما همگی مورخان متفقندکه آنان سرهای کشته شدگان رابه همراه زنان به کوفه بردند و ابن زیاد فرمان داد تاسرهای آنان را در میان قبایل کوفه بگردانند؛ صبح فردای آن روز سر مبارک حسین رضی الله عنه را به قصر ابن زیاد بردند، ابن زیاد با تکه چوبی، داندانها ولبهای مبارکش را می شکانند؛ زید بن ارقم رضی الله عنه از اصحاب رسول خدا نیز در آنجا بود با خشم فریاد زد: چوبدست را از این دندانها برگیر، سوگند به ذاتی که معبود راستینی جز او نیست، من خود لبان مبارک رسول خدا را بر این لبان دیده ام که آنها را می بوسد، آنگاه با چشمان اشکبار از آنجا بیرون آمد وخطاب به مردم کوفه گفت: ای ملت عرب! شما فرزند فاطمه( رضی الله عنها ) رابه قتل رساندید وپسر مرجانه (ابن زیاد) را امیر خود ساختید در حالیکه او بهترین افراد را شکنجه وبدان را به بردگی گرفته، شمارا چه شده که به این ذلت وخواری تن داده اید ؟!(30)

ابن زیاد باوقاحت تمام سر آن حضرت و یارانش را افراشته برنیزه ها به دمشق فرستاد آنگاه زنان اهل بیت را همانند اسیران جنگی، سوار برشتر به دنبال آنان روانه ساخت، علی بن حسین – زین العابدین – نیز درآن کاروان بود در روایتی آمده که برگردنش زنجیر افکنده بودند وشمر بن ذی الجوشن و محقر بن ثعلبه اورا با خود می بردند تا اینکه کاروان سرهای از تن جدای شهیدان و زنان در بدر به هم رسیدند وبا هم بر یزید وارد شدند؛ وقایعی که در کاخ ابن زیاد در کوفه اتفاق افتاده بود بار دیگر در قصر یزید در دمشق تکرار شد، اما رفتار زنان دربار یزید از افتخار خود او با خاندان پیامبر * بهتر بود آنان به زینب و سیده فاطمه بنت حسین دلداری دادند و از آنان می خواستند تا بگویند در کربلا چه چیز ی را از آنان باز ستاده اند تا همانند وحتی بیشتر از آنها به آنان بازگردانند؛ سر انجام یزید به نعمان بن بشیر کارگزار قبلی او در کوفه فرمان داد تا آل حسین را به مدینه ببرد و توشه و زاد سفر آنان را برایشان فراهم کند.

عدالت الهى

هنوز چهارسال از روز واقعه کربلا نگذشته بود که عمر یزید به سرآمد وعدالت الهی در کوفه آشکار شد خداوند متعال بر قاتلان حسین مختار بن ابی عبید ثقفی را چیره گرداند که داعیه خونخواهی حسین رضی الله عنه را داشت.

وی کوفیان را بیم داد تا با یاری دادن او کوتاهی خود را در یاری حسین رضی الله عنه جبران کنند و با او پیمان ببندند که انتقام خون آن بزرگوار را خواهند گرفت، مختار آنجا می توانست انتقام، قاتلان حســـین رضی الله عنه را می کشت ومی سوزاند، خانه هایشان را ویران ساخت وگریختگان را تعقیب می کرد، چنانکه هر قاتل و ضارب و تاراجگری، سزای کردار خویش را چنانکه باید دید، عبیدالله بن زیاد را کشت ودر آتش سوزاند، وشمربن ذی الجوشن جلوی سگان انداخت، صدها تن از سرانشان بدین شیوه کشته شدند و هزاران کس از لشکریان و پیروانشان در دریا غرق شدند ویا آنان را به جایی افکندند که پشت و پناهی نمی یافتند وکسی نبود که از آنان حمایت و شفاعتی کند (31)

فر جام یزید

بدون تردید یزید در دوران حکومت خویش کارهی بسیار زشت و جرایم سنگینی را مرتکب گردید؛ اما در مورد به شهادت رساندن حسین رضی الله عنه توسط او، اختلاف نظرهایی وجود دارد؛ برخی برآنند که یزید در این جنایت دارای هیچ نقش ومسولیتی نبود برخی دیگر می گویند او در آغاز، عملکرد ابن زیاد را تاییدکرد اما سر انجام پیشمان شد؛ اما واقعیت آن است که یزید، هیچ یک از کار گزارانش، کوچک یا بزرگ را به علت فاجعه ای که در کربلا اتفاق افتاد، کیفر نداد وعلاوه برآن خود نیز همان سیاستی را پی گرفت که کارگزارانش اعمال میداشتند چنانکه حرمت مدینه النبی * را شکست ولشکری به فرماندهی مسلم بن عقبه بدانجا گسیل داشت که مردم مدینه را به زنجیر کشیدند و همانند قصاب گوسفندان، آنان را سر می بریدند ودر نتیجه، بسیاری از مهاجران و انصار و فرزندانشان در آن واقعه به شهادت رسیدند. باز یورش گستاخانه لشکر یزید به مکه مکرمه آغاز شد اما فرمانده خونخوار آن که قصد داشت در آنجا نیز همان وقایعی را تکرار کند که در مدینه مرتکب شده بود، مرد و در همانجا به گورش سپردند، اما برخی از مردم داغدیده مدینه به آنجا آمدند و گورش را شکافتند وجسدش را سوزاندند. سپس لشکر یزید مکه مکرمه را به محاصره خود درآورد وبعد از چند روز جنگ و درگیری پیغام رسید که یزید مرده است. حضرت عبدالله بن زبیر خطاب به لشکر یان یزید گفت:

(( یا اهل الشام قد اهلک الله طا غیتکم )) (32) در آن هنگام لشکریان یزید دست از محاصره برداشتند و متفرق شدند.

در کتابهای عقاید وتاریخ اهل سنت از آمران قتل حسین رضی الله عنه به صراحت اعلام انزجار و تبری شده و بر قاتلان و مباشران آنان لعن و نفرین شده است اما از آنجائیکه به درستی مشخص نیست که شخص یزید در به شهادت رساندن حسین رضی الله عنه نقش مستقیم داشته یا نه، اختلاف نظرهایی در مورد لعن یزید وجود دارد: امام محمد غزالی می فرمایند ((وفی الجمله : در لعنت اشخاص معین، خطر است، از آن بازدید بود ( شهادت حسین رضی الله عنه توسط یزید) اصلا ثابت نشده است زیرا که مسلمان نسبت گناه کبیره نباید کرد بی تحقیق؛ پس ثبوت روا نباشد که گویی: یا به فرمود : تا کار به لعنت کردن رسد.(33)

امام احمدی سرهندی مشهور به مجددالف ثانی می فرماید : (( یزید، بی دولت از زمره فسقه است، توقف در لعنت او بنابر اصل مقرر اهل سنت است که شخص معین را اگر چه کافر باشد، تجویز لعنت نکرده اند مگر آنکه به یقین معلوم کند ختم او برکفر بوده کابی لهب الجهنمی وامراته نه آنکه او شایان لعنت نیست، ان الذین یو ذون الله ورسوله لعنهم الله فی الدنیا والا خره )) (34)

اما برخی دیگر از محققان اهل سنت به صراحت یزید را مورد لعن قرار داده اند و اعمال ناشایست وسیاست او را مورد انتقاد قرار داده اند. از جمله : شیخ عبدالحق دهلوی می فرماید: بالجمله وی مبغوض ترین مردم است نزد ما و کارهایی که این بدبخت بی سعادت در این امت کرده ، هیچکس نکرده ، بعد از قتل امام حسین واهانت اهل بیت، و لشکر به تخریب مدینه مطهره وقتل اهل آنجا فرستاده وبقیه از صحابه تابعین را یا امر به قتل کرده وبعد از تخریب مدینه امر به انهدام مکه معظمه و قتل عبدالله ابن زبیر کرده……..

دیگر احتمال توبه و رجوع او را خدا داند، حق تعالی دلهای مرا وتمام مسلمانان را از محبت وموالات وی واعوان و انصار وی و هر که با اهل بیت نبوی بد بوده، وبد اندیشیده و حق ایشان را پایمال کرده وبا ایشان به راه محبت وصدق عقیدت نیست و نبوده نگاهدارد و ما را ومحبان اهل بیت محشور گرداند.(35)

دراین مورد شاید بهترین سخن آن باشد که علامه احمد بن عبدالحلیم مشهور به ابن تیمیه میفرماید (( انه کان ملکا من ملوک المسلمین، له حسنات وسیات ؛ کان المقتصدون من ائمه السلف یقولون فی یزید وامثاله: انا لا نسبهم ولا نحبهم ))( 36)؛ همانا (یزید )از پادشاهان مسلمان بود که در مجموع نیکیها وبدیهایی را دارد؛ پیشوایان میانه رو سلف درمورد یزید ودیگر کسان که همانند او بوده اند، می گویند : نه ما آنان را ناسزا می گوئیم ونه با آنان محبت می ورزیم.

عزادارى از دیدگاه اهل سنت

از دید گاه فقه اهل سنت و جماعت، مراسم عزاداری به صورت مرسوم ناجایز است؛ زیرا قرآن در آیات متعددی مسلمانان را در برابر مصائب و ابتلائات زندگی دعوت به صبر و شکیبایی داده وصابران را بشارت بهشت می دهد: (( وبشر الصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبته قالو ا انا الله و انا الیه را جعون * اولئک هم المهتدون )) (37) ؛ بشارت ده صابران را ، کسانی که هرگاه مصیبتی به آنان میرسد، می گویند: ما از آن خدا هستیم وبه سوی او باز می گردیم، اینان کسانی هستند که لطف رحمت خداوند ودرود الهی برآنهاست وآنانند یافتگان. رسول اکرم* غم اندوه وفات خویش را بزرگترین مصیبت خوانده و در روایات متعدد امت اسلامی را دعوت به صبر وشکیبایی داده است چنانکه می فرماید :((اذا اصاب احدکم مصیبه بی فانها اعظم المصائب ))(38) هر گاه به یکی از شما مصیبتی رسید، مصیبت (وفات ) مرا بیاد آورید، زیرا آن بزرگترین مصیبت هاست. شیوه و رفتار رسول اکرم *وسایر بزرگان صحابه و صالحان امت اسلامی درهنگام مصیبت، توصیه به صبر وتسلی دادن به عزاداران بوده است حسین رضی الله عنه نیز شخصا زنان ودخترات خاندان خویش را در شب و روز عاشورا به شکیبایی توصیه فرمود.

روزه روز عاشورا

مصادف شدن شهادت حسین رضی الله عنه با روز تاریخی عاشورا تقدیر ومشیت الهی بود؛ درباره اهمیت وتاریخی بودن روز عاشورا در روایات اسلامی فضائل و رخدادهای مهمی ذکر شده است؛ از آن جمله در این روز حضرت آدم به بهشت رفت و حضرت نوح از طوفان نجات یافت و فرعون در دریا غرق شد، علاوه از این رسول اکرم صلی الله علیه وسلم امت اسلامی را مورد تشویق قرار داده تا این روز مبارک را روزه بگیرند:چنانچه در روایت آمده است ((کان رسول الله یصوم یوم عاشورا و یامر بصیامه))؛ رسول الله * روز عاشورا روزه می گرفت و به روزه گرفتن آن دستور می داد. با توجه به اهمیت فوق العاده و فضایل ویژه روز عاشورا، مناسب است تا حرمت و بزرگداشت این روز با عبادت، روزه گرفتن، تلاوت قرآن وذکر خداوند انجام گیرد، وبا مطالعه حادثه کربلا وشهادت حسین رضی الله عنه مقاصد عالی وپیامهای باارزش این انقلاب تاریخی مورد عنایت قرار گیرد.

پیام نهضت حسین

حسین رضی الله عنه شهید جاوید و زنده تاریخ اسلام است که فریاد عزت، عدالت خواهی ، برابری و آزادگی را سرداد، او آموخت که در مقابل ظلم واستبداد و خود کامگی مستبکران باید قیام کرد، وفریاد زد : (( هیهات منا الذله ))؛ ذلت وخواری از ساحت ما بدور است. و((الحیاه عقیده وجهاد )) ؛ زندگی پیکار در راه عقیده است. پیامهای مهم وبزرگ نهضت حسین در طول تاریخ، همواره مورد توجه انقلابیون ورهبران سیاسی ومحلی جهان بوده است؛ گاندی _ رهبری فقید _ هند میگوید: (( من برای مردم هند، چیز تازه ای نیاوردم، بلکه فقط نتیجه ای را که از مطالعات و تحقیقاتم پیرامون تاریخ زندگی قهرمانان کربلا بدست آورده بودم ارمغان ملت هند کردم، اگر بخواهیم هند را نجات بدهیم، باید همان راهی را بپیماییم که حسین بن علی پیمود.)) قیام حسین رضی الله عنه پیامهای بس بزرگ و ارزنده دارد که نباید آن را در اظهار غم واندوه و با برگزاری مراسم عزاداری خلاصه کرد " حسین رضی الله عنه به مسلمانان درس عزت، استقامت، شهامت و آزدگی داد. او داعیه امر به معروف و نهی از منکر داشت، پیش او حکومت قرآن برمردم بود تا عدل وقسط وبرادری وبرابری در همه جا فراگیرشود. وحکومت اسلامی به صورت واقعی و کامل در همه ابعاد زندگی مسلمانان پیاده شود. و در راه تحقق این آرمان الهی، تا پای جان ایستاد؛ از این رو، مسلمانان باید شهامت و شجاعت حسین رضی الله عنه را سر مشق زندگی خویش قرار دهند، و خود را به اخلاق زیبا و خصال نیکوی آن شهید بزرگوار بیارایند و از خود در مقابل ظلم و استبداد یزیدیان و مستکبران زمان، استقامت و پایمردی نشان دهند، آنگاه است که مسلمانان در مقابل دشمنان اسلام ، احساس عزت و سربلندی می کنند ودر مقابل هیچ قدرت و حکومتی تسلیم نمی شوند.

بــــه امـــــــید آنـــــــکه خـــــداوند مـــــارا پـــــــــیروان راســـــــتین مــــکتب حســــین رضی الله عنه قرار دهد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1- سبط ابن الجوزی ، تذکره الخواص ، ص : 210 ، موسسه اهل البیت ، 1401 هـ .ق

2- البانی ، سلسله الا حادیث الصحیحه ،1/248 ، شماره روایت (374) المکتب الاسلامی الطبعه رابعه 1405 هـ

3- احمد ، مسند احمد بن حنبل ، 1/158 ، شماره روایت (771) موسسه التاریخ العربی ، 1414 هـ

4- حاکم ، المستدرک ،4/175 ، شماره روایت (4881)-دارالمعرفه 1418 هـ

5- بخاری ،الجامع الصحیح ،4/588، شماره(3753) دارالکتب العلمیه ، 1412 هــ

6- طبرانی ،المعجم الکبیر ، 3/39 ، شماره (2618) — دار احیا التراثالعربی 1404هــ

7- ابن ماجه ، سنن ابن ماجه : 1/97 ، شماره (441/3) – دار المعرفه 1416هــ

8- ابن حبان ، صحیح ابن حبان : 15/421 ، شماره (6966) موسسه الرساله 1414هــ

9-دهلوی ، شاه عبداحق ، تکمیل الایمان ، ص : 168- الرحیم اکید می -کراچی

10- بخاری ، الجامع الصحیح : 4/579 شماره روایت (3713) -دار الکتب العلمیه 1412 هــ

11- همان مرجع : 4 / 588 ، شماره روایات ( 3750)

12 . بخاری ، الجامع الصحیح : 7 / 97، شماره روایت (5994)- دارالمکتب العلمیه 1412 هــ

13.. عباس محمود عقاد ، واقعه کربلا ، ص : 56 ، ترجمه مسعود انصاری ، نشر پردیس 1380

14.. همان کتاب ، ص :55

15- ذهبی ، سیر اعلام النبلاء :3/287 ، موسسه الرساله ، 1413 هـ . ق

16- ابن کثیر ، البدایه و النها یه : 8/86 ، دار احیاء الترا ث العربی ،1423 هـ

17- ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ : 3/ 354، دار الکتب العلمیه 1407 هـــ

18- مقدمه ابن خلدون : 1/403، ترجمه : محمد پروین گنا بادی ،شرکت انتشارات علمی وفرهنگی 1379

19- محمد بن جریر طبری ، تاریخ طبری : 7/2905 ، ترجمه ابوالقاسم پاینده انتشارات اساطیر ، 1369 هـ.ش

20- ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ : 3/378 ، دارالکتب العلمیه 1407 ه

21- ذهبی ، سیر اعلام النبلا 3/299، موسسه الرساله ،1413 ه.ق

22- طبری ، محمد بن جریر ، تاریخ الامم والملوک : 5/338، دار سویدان

23)- ابو الفداه ، اسماعیل بن کثیر ، البدایه والبدایه والنهایه : 8/183، دار احیا التراث العربی 1413 ه

24)همان مرجع8/190

25) عباس محمود عقاد ، واقعه کربلا ، ص: 123 ، ترجمه مسعودانصاری، نشر پردیس 1380 هـ.ش

26- نماز خواندن حضرت حسین در حالت خوف ، بسیار مهم وقابل تامل است ؛ پیروان وعاشقان راستین حضرت حسین باید از این مساله با اهمیت اقامه نماز پی برده باشند.

27- عباس محمود عقاد ، واقعه کربلا ، ص : 139 ، ترجمه : مسعود انصاری ، نشر پردیس 1380

28- اقبال لا هوری ، کلیات اقبال لا هوری ، ص: 75 ، گزیده ای از اشعار ، انتشارات سنایی 1376 ه. ش

29- ابوالفدا اسماعیل بن کثیر ، البدایه و النهایه : 8/206 ، دار احیا التراث 1413 ه

30 – ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ : 3/434 ، دار الکتب العلمیه، 1407 ه .ق

31_ عباس محمود عقاد ، واقعه کربلا ، ص: 156، ترجمه مسعود انصاری ، نشر پردیس 1380

32- ابوالفدا اسماعیل بن کثیر ، البدایه و النهایه : 8/206 ، دار احیا التراث 1413 ه

33- غزالی ، احیا علوم الدین :3/260 ، ترجمه موید الدین محمد خوارزمی ، شرکت انتشارات علمی وفرهنگی

34-سرهندی ، مکتوبات امام ربانی : 1/60 ، مکتوب شماره (251) پاکستان

35- دهلوی ، شاه عبذالحق ، تکمیل الایمان ، ص : 173 ، الرحیم اکید می کراچی 1421 هـ

36- مجموع فتاوی شیخ الاسلام احمد بن تیمیه :4/483-475، مطابع الریاض 1381

37- بقره : 158

38- طبرانی، المعجم الکبیر : 7/168، شماره روایت : 6719 ، واسناده حسن ، دار احیا التراث العربی 1405هـ


تعداد صفحات : 14 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود