تارا فایل

تحقیق در مورد دوری از گناه


هر عملى که انسان را از تکمیل و شکوفایى خود باز دارد و مانع سیر و پویایى انسانى و حرکت او به سوى خداوند شود "گناه" است.

دورى از گناه
هر عملى که انسان را از تکمیل و شکوفایى خود باز دارد و مانع سیر و پویایى انسانى و حرکت او به سوى خداوند شود "گناه" است. خداوند در هدایت حکیمانه خود تمامى این اعمال گناه آلود را براى ما روشن ‏ساخته است . تکالیف الهى – یعنى انجام دادن واجبات و ترک محرمات- غایتى جز تعالى معنوى انسان ندارد.
تاثیر گناه در آلوده کردن روح انسان مانند آلودگى ظاهرى بدن نیست. گناهان شخصیت و حقیقت وجود انسان را واژگونه و چهره انسانى او را به چهره‏اى حیوانى تبدیل مى‏کند . گناه تاثیرى واقعى ‏در شخصیت حقیقى انسان مى‏گذارد که با مرگ از بین نمى رود و با او به سرای دیگر منتقل می شود.
از ویژگیهاى حیات آخرت ظاهرشدن انسان با شخصیت حقیقى خود است که در دنیا با روش و منش و با خصلتهای ‏روحى زشت و زیبا براى خود ایجاد کرده است. در حیات آخرت، از چهره انسان‏نماى دنیایى خبرى نیست. در آنجا، هر انسان با شخصیت حقیقى ظاهر می شود. این شخصیت نشان دهنده عمل و رفتار او در دنیاست .
تجسم اعمال از واقعیتهایی است که وحى آسمانى براى ما بازگو کرده است. انسان در قیامت با ظاهر شدن ماهیت حقیقى عمل زشتش دچار عذاب و درد و رنج دایمى ‏مى‏شود؛ و با آشکار شدن ماهیت واقعى عمل ‏خوبش، در لذت و سرور و شادى فرو می رود. در عمل انسان در دنیا، نشانى از واقعیت خوب و بد نیست؛ برای مثال، نمى‏توان از ظاهر سخنی راستى و ناراستى آن را باز شناخت.
نکته دیگر اینکه تاثیر گناه در ماهیت و شخصیت انسان تنها با مغفرت خداوند پاک می شود و هیچ عامل دیگرى جز مغفرت الهى نمى‏تواند این‏تاثیر را بزداید.
گناهان به 3 دسته تقسیم می شود:
1- گناهانى که از شخصیت طغیانگر و حق ستیز کافران بر مى‏خیزد. "کافر" – به معناى پوشاننده حقیقت – به کسى گفته مى شود که در برابر حقیقتهاى بزرگ و روشنى که پیامبران الهى آورده اند به مخالفت بر مى‏خیزد. مخالفت با پیامبران و ایستادگى در برابر منطق و فکر و سخن پیامبران، که اندیشه و اخلاق و رفتارشان تجسم ‏روشن و آشکار حقیقت و راستى و انسانیت است، گناهى کافرانه است. خداوند و نظام هستى هیچ گاه ایستادگى در برابر حق را بر نمى‏تابد و تحمل نمی کند. استکبار – که در منطق قرآن زشت‏ترین پدیده معرفى شده – به معناى منش و رفتار خودخواهانه انسانهایى‏ است که در برابر حقیقت و راستى و درستى تسلیم نمی شوند و در برابر آنها به دشمنى و سرکشى بر مى خیزند.
"اسلام" به معناى تسلیم بودن در برابر حقیقت است. خداوند که حقیقت برتر هستى است شایسته‏ترین حقیقتى است که باید در برابر او تسلیم بود . هر موجودى هم که صفات الهى در او بیشتر جلوه گر باشد از حقیقت بیشترى برخوردار است و شایستگى بیشترى دارد که از او پیروى شود.
2- گناهانى که از سر جهالت و نادانى انجام مى‏شود. این گروه از انسانها از روى جهالت و ناآگاهى به حقیقت با حقیقت متعالى که پیامبران آورده اند مخالفت می کنند. اینان براى نجات امکان ‏بیشترى دارند. قرآن کریم در توصیفشان ‏مى‏فرماید: "اینان کسانى اند که از عقل‏ خویش بهره درست نمى‏گیرند". آنان زندگى دنیا را تنها در همین حیات ظاهرى خلاصه مى‏کنند که چشمانشان مى‏بیند و غرایزى که در وجود مادى خود حس مى کنند و در پى ادراک حقیقت بزرگتر هستى – که در وراى این ظاهر قرار دارد – بر نمى آیند. تداوم این نادانى بزرگ آنان را به تباهى مى‏کشد و مانع دستیابى آنها به شخصیت متعالى انسانى می شود و آنان را در برابر مسیر هدایت الهى قرار مى‏دهد.
3- گناهانى که از روى غفلت اتفاق ‏مى‏افتد. مرتکبان این گناهان کسانى اند که اندیشه خود را به روى فهم و درک‏ حقیقت گشوده‏اند. این گروه بندگى در برابر خداوند بزرگ را قبول دارند و سوداى زندگى جاودان و حیات حقیقى ‏در سر دارند، ولى نفس اماره و وسوسه های شیطانى آنان را به گناه مى‏آلاید. قرآن این گروه را چنین توصیف مى‏کند: "اینان پس از آنکه با وسوسه ‏نفس شیطانى به گناهى دست مى‏زنند، به یاد خدا مى‏افتند و از اینکه از فرمان او سر تافته‏اند پشیمان مى‏شوند و توبه مى‏کنند". توبه راه بازگشت آنان را هموار مى‏کند و مورد مغفرت خداوندشان قرار مى‏دهد و توجه به خدا اثر زیانبار گناه را از آنان مى‏زداید.

مهدویت و عقل گرایی (2)

نویسنده: حجت الاسلام حسین الهی نژاد

حکومت جهانی مهدوی و رشدیافتگی عقل
چنانچه از مفهوم شناسی اقسام عقل به دست می آید، آثار عقل نظری، جهان شناسی، هستی شناسی، مبدا و خداشناسی، معاد و فرجام شناسی، … است و آثار عقل عملی، رشد ایدئولوژی و باید و نبایدهای اخلاقی، تهذیب نفس و پرورش روح، عبادت و بندگی خدا است و آثار عقل ابزاری، رشد صنعت، تکنولوژی و تسلط بشر بر طبیعت و کیفیت بهره وری از آن می باشد.
تفاوت اساسی و بارز که میان رُشد عقلانیت در دوران رنسانس و عقلانیت در دوران بعد از ظهور مطرح است به این است که عقل گرایی و عقلانیت در دوران مدرنیته، عقلانیت یک سویه بوده و تنها به فکر شناخت نوامیس طبیعت و تسلط بشر بر آن می باشد؛ یعنی تنها به عقلانیت ابزاری که در ارزش گذاری و تمییز خوب و بد، خنثا است، می پردازد. امّا عقلانیت بعد از ظهور، متعادل می باشد؛ یعنی کنار رُشد صنعت و تکنولوژی که محصول عقل ابزاری است، عقل نظری(جهان بینی) و عقل عملی (ایدئولوژی) نیز به تناسب آن، رشد و ترقی می یابد.
اکنون به نمونه هایی از رشد یافتگی عقل نظری، عقل عملی و عقل ابزاری در دوران حکومت جهانی مهدوی خواهیم پرداخت.
1. رشد عقل نظری
در بیان چگونگی رشد عقل نظری میان مردمان بعد از ظهور، باید چنین گفت: از آن جا که عقل نظری، از مقوله شناخت و علم است و نیز عامل جدائی حق از باطل شمرده می شود، بر این اساس هرگاه در جامعه ای شناخت و معرفت به حقایق و هستی بیشتر باشد، نشان از رشد و تعالی عقل نظری مردم در آن جامعه می باشد.
البته میان حقایق و هستی ها، عالی ترین وجود و هستی، از آنِ خداوند متعال است؛ پس هرگاه عقل نظری مردم رشد کرد، خداشناسی و ماورا شناسی میان مردم بیشتر می شود؛ چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
آگاه باشید! به راستی که خردمندترین مردم، بند ه ای است که پرودگارش را بشناسد و فرمانش برد.[25]
آنچه از روایات معصومین علیهم السلام درباره زندگی مردم در دوران پس از ظهور و دوران نظام جهانی مهدوی برداشت می شود، این است که مردم، از نظر خداشناسی و توجه به خدا، در حد عالی قرار دارند. در واقع، همان رشد و تعالی عقل نظری، میانشان جاری است. در ذیل، برای تثبیت مطالب فوق، به روایاتی چند که به خداشناسی مردم عصرظهور اشاره دارد، می پردازیم.
امام رضا علیه السلام در تفسیر آیه شریفه 83 سوره آل عمران[26] فرمودند:
در حق قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف نازل شده است. چون ظهور کند، به کافران و مرتدان مشرق و مغرب، اسلام را عرضه می کند….. تا این که در شرق و غرب جهان، کسی باقی نباشد، جز معتقدان به یکتائی خدا.[27]
باز در روایت دیگری می فرماید:
خداوند، به دست او، زمین را از لوث کافران و منکران پاک می کند، زمین زیر پایش می پیچد و هر کار سخت و دشواری برای او آسان می شود.[28]
روشن است وقتی بساط کفر و انکار خدا از روی زمین برچیده شد، نقیض آن که همان خداشناسی و معرفت به خدا است، جای آن را پر می کند. این، همان تعریفی از رشدیافتگی عقل نظری است.
از امام باقر علیه السلام نیز روایتی به مضمون فوق نقل شده است:
روی زمین، نقطه ای نمی ماند، جز این که در آن، ندا می شود: "اشهد ان لا اله الا الله.[29]
از مجموع روایات فوق که به نوعی دورنمای زندگی انسان ها در دوران حکومت جهانی مهدوی را ترسیم می کنند، به وضوح، رشد و تعالی عقلی نظری در میان آن ها، آشکار می شود؛ همان عقلی که انسان را به حقایق و هستی آشنا کرده و به عالی ترین حقیقت و وجود یعنی خداوند متعال معرفت می بخشد.
همچنین در این باره روایات بسیاری از معصومان علیهم السلام نقل شده است که برخی از آن ها به صورت صریح و برخی به صورت تلویح، به مساله رشد عقل نظری مردم در آن دوران پرداخته اند که از باب نمونه به تعدادی از آن ها اشاره شد و در ذیل به برخی دیگر از آن ها خواهیم پرداخت.
امام باقر علیه السلام در روایتی به صراحت به موضوع رشد عقل نظری اشاره می فرماید:
هنگامی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان گذارد، تا خِردهای آن ها بیشتر شده و فکرشان کامل گردد.[30]
از امام صادق علیه السلام نیز نقل شده است:
(به انسان های دوران) بعد از ظهور آن اندازه حکمت داده می شود که زن در خانه اش براساس کتاب خدا و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله قضاوت می کند.[31]
از روایت فوق، دو مطلب به صورت صریح برداشت می شود: نخست گسترش معرفت و حکمت و دوم، گسترش اسلام شناسی که میان همه مردم و سطوح مختلف آن ها ـ اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ، و … ـ مطرح خواهد بود.
در نهج البلاغه از امیر المومنین علی علیه السلام پیرامون آینده بشریت و رشد حکمت در آن دوران، چنین نقل شده است:
بدانید آن کس از ما (حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ) که فتنه های آینده را در یابد، با چراغی روشنگر در آن، گام می نهد و بر همان سیره و روش صالحان (= پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام ) رفتار می کند، تا گره ها را بگشاید، بردگان و ملت های اسیر را آزاد کند … . سپس گروهی برای در هم کوبیدن فتنه ها آماده می شوند و چونان شمشیرها صیقل می خورند. دیده هایشان با قرآن روشنایی گیرد، و در گوش هاشان تفسیر قرآن طنین افکند و در صبحگاهان و شامگاهان، جام های حکمت سر می کشند.[32]
برای تبیین روایات فوق، لازم است ابتدا به مفهوم شناسی "حکمت" و بعد به اقسام حکمت و رابطه آن با عقل پرداخته شود. قرآن، در آیاتی چند به مقوله حکمت پرداخته و پیامبران و اولیای الهی را از کسانی می داند که به حکمت مزین بوده و نیز مسوولیت تعلیم و ترویج حکمت میان مردم را عهده دار بوده اند.
به حقیقت، ما به خاندان ابراهیم، کتاب و حکمت دادیم.[33]
خدا به هر کس که بخواهد، حکمت می بخشد و به هر کس حکمت داده شود، به یقین، خیری فراوان داده شده است.[34]
اوست آن کس که میان درس ناخواندگان فرستاده ای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پا کشان کند و به آن ها کتاب و حکمت بیاموزد.[35]
در این باره استاد آیت الله جوادی آملی چنین گفته است:
حکمت نظری درباره "هست"، "نیست" و "بود" و "نبود" حقایق جهان تکوین بحث می کند و نیز حکمت عملی درباره باید و نباید اخلاقی، فقهی و حقوقی نشئه اعتبار بحث می کند. چون هر کدام صرفاً مطلبی علمی اند و طبق اصطلاح رایج، مُدرک آن ها، عقل نظری است، ممکن است مومن و منافق هر دو به آن ها راه یابند؛ لیکن چون منافق، فاقد عقل عملی است و به آنچه می داند، باور و ایمان ندارد و نیز طبق آن ها عمل نمی کند، لذا ممکن است حکمت نظری و نیز حکمت عملی که هر دو دانش مخصوصی اند به قلب منافق راه یابند. امّا به دلیل نبود عقل عملی در منافق، حکمت نظری و عملی او منجر به ایمان نمی شود.[36]
بنابراین چنان که بازگشت حکمت نظری و عملی به عقل نظری می باشد، پس رُشد و تکامل حکمت میان مردمان دوران بعد از ظهور، به معنای رُشد و تکامل عقل نظری آن ها است.
2. رشد عقل عملی
بی تردید، از جمله تکامل و تعالی مردم در دوران بعد از ظهور، رشد عقلی ـ عملی در میان آن ها است. چنان که قبلاً بیان شد، عقل عملی با عقل نظری تفاوت های بارزی دارند؛ زیرا عقل عملی از سنخ عمل و نیز عهد ه دار تببین خوب و بد افعال و اعمال انسان ها است؛ ولی عقل نظری از سنخ شناخت و نیز عهد ه دار تبیین حق و باطل اشیا و حقایق خارجی می باشد.
از آن جا که عقل عملی، مربوط به افعال و کردار انسان ها می باشد، افعالی نظیر عبادت، طاعت، عدالت و به طور کلی اعمال نیک و پرهیز از اعمال زشت، از منظر آن، توجیه پذیر است. امام صادق علیه السلام در پاسخ به پرسشی از معنای عقل می فرماید:
عقل، آن چیزی است که به وسیله آن، خدای رحمان عبادت شود و بهشت، به دست آید.[37]
از امیر المومنین علیه السلام نقل شده است که: خردمندترین شما، فرمانبردارترین شما (از خدا) است.[38]
به صورت عکس نقیض، برای روایات فوق، می توان آیه شریف ذیل را مطرح کرد:
و چه کسی ـ جز آن که به سبک مغزی گراید ـ از آیین ابراهیم روی برمی تابد؟[39]
زیرا، در آیات و روایات بسیاری، عبادت و بندگی حق و اعمال شایسته انسان ها از منظر عقل توجیه شده است که عکس نقیض آن، بدین صورت جلوه می کند: هر کسی از عبادت و بندگی حق و اعمال شایسته (عن مله ابراهیم) روی گردان باشد، از نعمت عقل، بی بهره (سفیه و کم عقل و یا بی عقل) است؛ پس هر چه در یک جامعه انسانی، کارهای خوب و اعمال شایسته، عبادات و بندگی خدا، عدالت و احسان و محو ظلم، ستم، تبعیض و نابرابری، بیشتر نمود یا بد، نشان از ترقی و رشد عقل عملی در آن جامعه است.
با عنایت به مطالب فوق، وقتی به کمک روایات معصومان علیهم السلام، به زندگی مردمان دوران نظام مقدس مهدوی می نگریم، می بینیم مقو له های مثبت، نظیر عبادات، بندگی حق، کارهای خوب، اعمال شایسته، عدالت، اضمحلال ظلم و ستم و غیره در آن جامعه رونق می یابد؛ پس به این نکته رهمنون می شویم که عقل عملی در آن جامعه رشد و ترقی پیدا کرده است. در ذیل، به مواردی که نشان دهنده رشدیافتگی عقل عملی است، خواهیم پرداخت.
ا. ایمان
ایمان، یکی از مصادیق عقل عملی است، رشد ایمان و اعتقاد مردم به خدا در دوران بعد از ظهور، نشان از رشد عقل عملی آن ها است.
چنان که در توقیع شریفی که از ناحیه مقدسه صادر شده است، امام زمان علیه السلام می فرماید:
..آن روز (پس از ظهور)روی زمین به جز مومنی که خداوند دلش را برای ایمان آزموده است، کسی نمی ماند.[40]
امام صادق علیه السلام می فرماید:
مذاهب دیگر را از بین می برد؛ پس در زمین چیزی جز دین خالص نمی ماند.[41]
ب. عبادت
از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده است.
(در دوران حکومت مهدی) زنا، شراب خواری و ربا خواری از بین می رود. مردم به عبادت و اطاعت روی می آورند. امانت ها را به خوبی رعایت می کنند. اشرار مردم نابود می شوند و افراد صالح باقی می مانند.[42]
باز از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده است:
و همه مردم به اطاعت و عبادت خداوند گرویده، در اجرای احکام دیانت می کوشند.[43]
ج. عدالت
از شاخصه های مهمی که از رشدیافتگی عقل عملی میان بشر و جوامع بشری حکایت می کند، مقوله عدالت است. در دوران حکومت جهانی مهدوی، این مهم در ابعاد مختلف و نیز در سطوح گوناگون جامعه توسط آن منجی آسمانی پیاده شده و مردم برای اولین بار، اجرای عدالت فراگیر را در جامعه تجربه می کنند. از امیر المومنین علی علیه السلام چنین نقل شده است:
او، همان خورشیدی است که از مغرب طلوع خواهد کرد. میان رکن و مقام ظاهر می شود و میزان عدالت را می گسترد. (پس از آن،) دیگر کسی به کسی ستم نمی کند.[44]
د. اعتقاد به خدا
از امام باقر علیه السلام نقل شده است:
(در دوران ظهور) روی زمین جایی نمی ماند جز این که در آن به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله اقرار می شود.[45]
ه‍ . دوری از گناه
هرچه اعتقاد و ایمان و به تعبیر دیگر، عقل عملی مردم بیشتر باشد، معصیت و گناه، میان آن ها کمتر خواهد بود؛ پس هر آن چه گناه و معصیت میان مردم کمتر باشد نشان از تعالی عقل عملی میان آن ها است. در این خصوص، برخی روایات به بیان محو معصیت و گناه در دوران بعد از ظهور پرداخته که نتیجه آن، رشد عقل عملی میان مردمان بعد از ظهور است. در این باره امام صادق علیه السلام در پاسخ یکی از اصحابش چنین فرموده است:
سبحان الله ! مگر نمی خواهید خدای تبارک و تعالی حق و عدل را در شهرها ظاهر سازد و همگان را به یک کلمه گرد آورد و دل های پراکنده و پریشان را الفت عطا کند؟ و مردم در روی زمین خدا را نافرمانی نکنند؟[46]
مصادیق فوق، نمونه هایی از رشدیابی عقل عملی در دوران حکومت مهدوی است. علاوه بر آن ها موارد بسیاری وجود دارد که به صورت اجمال عبارتند از: آزادی[47]، صمیمیت میان مردم[48]، امنیت[49]، آبادی و عمران[50]، عزت و بزرگواری[51]، وحدت[52]، برکات و خیرات[53]، پاکدامنی و دوری از معصیت[54] ، توجه به قرآن[55]، معرفت و شناخت فراگیر و… . این ها از مواردی است که از شاخصه های بارز دوران حکومت جهانی مهدوی برشمرده می شوند. با رویکرد کلی می توان چنین نتیجه گرفت که وقتی جامعه ای به موارد فوق، آراسته باشد، مردمان آن جامعه از لحاظ عقل عملی دارای رشد کافی هستند.
3. عقل ابزاری
چنان که پیش تر بیان شد، عقل ابزاری که در روایات، به عقل معاش تعبیر شده است، برای ساماندهی امور دنیا به کار گرفته می شود. گستره نفوذ آن، طبیعت و امور طبیعی می باشد و با کشف رموز طبیعت، دست بشر را در استفاده بیشتر از طبیعت باز می کند. پیشرفت صنعت، تکنولوژی و عمران و آبادی زمین، از ثمراتی است که از ناحیه عقل ابزاری حاصل می شود. در این باره روایات بسیاری در منابع حدیثی آمده است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
امیر مومنان علیه السلام می فرماید:
ـ برترین مردم در عقل، بهترین آن ها است در تقدیر و برنامه ریزی معاش خود.[56]
ـ بهترین دلیل بر زیادتی عقل، حسن تدبیر است.[57]
ـ عقل، تو را به امر سودمند تر فرمان می دهد.[58]
ـ عقل، گمانه زنی درست و شناخت آینده بر اساس گذشته است.[59]
ـ مرز عقل، عاقبت اندیشی است.[60]
البته عقل ابزاری یا عقل معاش در اسلام با دیدگاه برخی از اندیشوران غربی که تجددگرا هستند، نظیر دکارت و هیوم، تفاوتی اساسی دارد، زیرا عقل ابزاری بر اساس دیدگاه تجدد گرایان، به مثابه ابزاری است برای رسیدن به امیال و خواسته های نفسانی، اما عقل معاش و ابزاری از دیدگاه اسلام، عقلی است که در خدمت عقل نظری و عملی قرار گرفته و انسان را در امور مادی مساعدت می کند، تا انسان بدون دغدغه های مادی در ارتقای عقل نظری و عملی که همان خداشناسی و عبودیت است کوشا باشد؛ از همین رو امیرمومنان علی علیه السلام برای نشان دادن همسویی میان عقل ابزاری با عقل نظری و عملی می فرماید:
برترین مردم در عقل، کسانی هستند که بهتر از دیگران در معاش خود تدبیر و برنامه ریزی می کنند و بیش از دیگران به اصلاح معاد و آخرتشان اهتمام می ورزند.[61]
اما در دوران حکومت جهانی مهدوی، پیشرفت صنعت، تکنولوژی و عمران و آبادی ای که در جامعه بشری رخ می دهد همه، در راستای همین موضوع توجیه شده و نشان از رشدیافتگی عقل ابزاری می باشد.
امام صادق علیه السلام فرموده است:
شخص مومن در زمان قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف اگر در مشرق باشد و برادر او در مغرب، از مشرق او را در مغرب می بیند و اگر در مغرب باشد و برادرش در مشرق، او را می بیند.[62]
از امام باقر علیه السلام نقل شده است:
هنگامی که قائم ما قیام کند، دست شریفش را بر سر بندگان گذارد و خردهای آن ها را گرد آورد و فکرهاشان را کامل کند و خداوند، بر وسعت بینایی و شنوایی آن ها می افزاید و میان قائم و آن ها مانع و سدی نمی ماند. هر وقت قائم بخواهد با آن ها سخن بگوید، آن ها هر کجا باشند، می شنوند و آن ها هر کجا که هستند، نگاه می کنند و او را در اقامتگاه خود می بینند.[63]
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است:
در دولت او، مردم آن چنان در رفاه و آسایش به سر می برند که هرگز نظیر آن دیده نشده است. مال به قدری فراوان می شود که هر کس نزد او بیاید، اموال فراوانی زیر پایش می ریزد.[64]
باز فرموده است:
آن هنگام، زمین، گنجینه های خود را برای او آشکار می کند و برکت هایش را بیرون می فرستد. دیگر انسان، برای صدقه و بخشش محلی پیدا نمی کند؛ زیرا بی نیازی، همه مومنان را فرا گرفته است.[65]
موارد فوق حکایت از رشد شاخصه های عقل ابزاری در دوران حکومت جهانی دارد که علاوه بر موارد ذکر شده، موارد دیگری نیز در روایات آمده است که برای رعایت اختصار از ذکر آن ها صرف نظر می کنیم.
نتیجه و ارزیابی
در انتهای نوشتار، با توجه به مفهوم شناسی عقلانیتِ رنسانس و عقلانیت دینی و نیز با عنایت به آثار و پیامدهایی که از ناحیه آن دو، متوجه بشر و جوامع بشری می شود، به مقایسه و ارزیابی آن ها می پردازیم.
ابتدا شاید بتوان چنین ادعا کرد که عقلانیت رنسانس، با عقلانیت دینی تفاوت های ماهوی ندارند؛ زیرا عقلانیت ابزاری که در راسیونالیسم مطرح بوده و غایت آن، ساماندهی دنیا می باشد، در عقلانیت دینی (که از آن، به عقل معاش یاد می شود) نیز مطرح بوده و نمود و بروز کامل آن در دوران حکومت واحد جهانی دیده می شود؛ امّا تفاوتهایی که میان عقلانیتِ رنسانس با عقلانیت دوران ظهور مطرح است را می توان از دو طریق "کم" و " کیف" چنین مطرح کرد :
ا. تفاوت های کمی
عقلانیت ابزاری یا عقل معاش که در قالبِ علم، صنعت و تکنولوژی نمود می یابد، در دوران طلایی ظهور و تشکیل حکومت واحد جهانی، مراتب عالی و کاملش در خدمت رفاه و آسایش بشر قرار می گیرد. در این باره امام صادق علیه السلام که در مقام مقایسه میان قبل و بعد از ظهور از لحاظ رُشد علم بوده، نسبت آن دو را 5/12 برابر معرفی کرده است.
علم، از 27 حرف تشکیل می شود. تمام آنچه پیامبران آورده اند، دو حرف است و بشر، بیش از این دو حرف تاکنون نشناخته اند. آن گاه که قائم قیام کند، 25 حرف دیگر را آشکار سازد، و میان مردم بگستراند و آن دو حرف را به آن ها ضمیمه سازد، تا 27 حرف را گسترش داده باشد.[66]
پس میان دوران بعد از ظهور با عقل گرایی در عصر رنسانس از لحاظ رشد کمی معرفت تفاوت و فاصله به حدی است که نمی توان میان آن دو واژه مقایسه و تطبیق را به کار برد.
ب. تفاوت های کیفی
چنان که پیش تر بیان شد، عقلانیت ابزاری که در رنسانس مطرح است، یک سویه است و تنها به امور دنیایی و زندگی بشر نظر دارد و هدف آن، مسلط کردن بشر بر سرنوشت طبیعت و استفاده تمام عیار از منابع طبیعی است و از آن جا که عقل نظری و عملی او را همراهی نمی کنند، از لحاظ شناختاری و تمیز خوب و بد و نیز حق و باطل محروم می باشد؛ از این رو وقتی دست بشر به طبیعت و منافع طبیعت باز می شود، سر از تخریب و اضمحلال طبیعت در می آورد و پیامد های منفی آن، همانا به هم خوردن اکوسیستم جهان و بروز فاجعه ال ینو[67] و گرم شدن زمین و پاره شدن لایه اُزن می باشد که در نهایت، زمین را برای ساکنان آن، ناامن و غیر قابل سکونت می نماید.
امّا در دوران طلایی ظهور، رُشد عقل ابزاری متوازن بوده و کنار آن عقل ارزش گرا و معرفت آور؛ یعنی عقل نظری و عملی، دوشا دوش عقل ابزاری رشد کرده و آثار و ثمره آن، استفاده کامل و صحیح بشر از طبیعت و منافع طبیعی می باشد و دیگر از ناهنجاری های زیست محیطی و تخریب زمین خبری نیست. اکنون به یک نمونه از هنجارهای زیست محیطی در روزگار سبز مهدوی اشاره می کنیم. چنان که امام صادق علیه السلام فرموده است:
جهان، با پیاده شدن عدالت، خرّم شود. آسمان، باران هایش را فرو ریزد. درختان، میوه های خود را آشکار می سازد. زمین، گیاهان خود را بیرون می فرستد و برای ساکنان خود، آرایش می کند.[68]
روایت فوق که از سخنان امام صادق علیه السلام در وصف دوران حکومت جهانی مهدوی است، یکی از روایت هایی است که جهان بعد از ظهور را ترسیم کرده است. نیز در برخی روایات به باران های پی در پی و پربرکت اشاره شده است[69].
وقتی فرود آمدن باران های پربرکت و پی در پی و نیز آراستگی زمین به سرسبزی و خرمی و همچنین فراوانی گیاهان و میوه ها و … را کنار هم قرار می دهیم، به این نتیجه می رسیم که جهانِ بعد از ظهور، جهانی است که در آن، نظم و انتظام محیطی برقرار بوده و از اختلال آب و هوایی و به هم خوردن اکوسیستم و ناامنی های زیست محیطی خبری نیست.
پی نوشت:
[25]. "الا و ان اعقل الناس عبد عرف ربه فاطاعه"؛ حسن دیلمی، اعلام الدین، بیروت، موسسه الوفاء، ج15، ص337.
[26]. (وَلَهُ اَسْلَمَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالاَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا)؛ آل عمران (3): 83.
[27]. "انزلت فی القائم علیه السلام اذا خرج فی اهل الرده و الکفار فی شرق الارض و غربها فعرض علیهم الاسلام… حتی لا یبقی فی المشارق و المغارب احد الا وحد الله"؛ علامه مجلسی، پیشین، ج 53، ص 238؛ سید مصطفی کاظمی، بشاره الاسلام، تهران، مکتبه النینوا الحدیثیه، ص 230.
[28]. "یطهر الله به الارض من اهل الکفر و الجحود. و تطوی له الارض و یذل کل صعب"؛ علی حایری یزدی، الزام الناصب، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ص68.
[29]. "و لا یبقی ارض الا نودی فیها شهاده ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمداً رسول الله"؛ علی محمد علی دخیل، الامام المهدی، بیروت، دارالمرتضی، چاپ دوم، ص 34.
[30]. "اذا قام قائمنا وضع یده علی رووس العباد فجمع بها عقولهم و کملت بها احلامهم"؛ محمد صدوق، کمال الدین و تمام النعمه ، موسسه نشر اسلامی، ج2، ص 675
[31]. "وتوتون الحکمه فی زمانه حتی ان المراه لتقضی فی بیتها بکتاب الله تعالی و سنه رسول الله"؛ محمد نعمانی، غیبت نعمانی، تهران، مکتبه الاسلامیه، 1363ش، ص238.
[32]. "الا و ان من ادرکها منا یسری فیها بسراج منیر و یحذوا فیها علی مثال الصالحین لیحل فیها ربقاً و یعتق فیها رقاً ثم لیشحذن فیها قوم شحذ القین النصل تجلی بالتنزیل ابصارهم و یرمی بالتفسیر فی مسامعهم و یغبقون کاس الحکمه بعد الصبوح"؛ نهج البلاغه، خطبه150.
[33]. (فَقَدْ آتَیْنَآ آلَ اِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ؛ نساء) (4): 54.
[34]. (یُوتِی الْحِکْمَهَ مَن یَشَاء وَمَن یُوْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ اُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا)؛ بقره (2):269.
[35]. (هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْاُمِّیِّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمه)؛ جمعه(62): 2.
[36]. عبدا… جوادی آملی، پیشین، ص 15.
[37]. "ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان"؛ محمد کلینی، پیشین، ج1، ص 11.
[38]. "اعقلکم اطوعکم"؛ عبد الواحد آمدی، غرر الحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ح382.
[39]. (وَمَن یَرْغَبُ عَن مِّلَّهِ اِبْرَاهِیمَ اِلاَّ مَن سَفِهَ نَفْسَهُ)؛ بقره (2):130.
[40]. "…فیومئذٍ لا یبقی علی وجه الارض الا مومن قد اخلص قلبه للایمان"؛ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 53، ص 104.
[41]. "یرفع المذاهب من الارض فلا یبقی الا الدین الخالص"؛ سیدمصطفی کاظمی، پیشین، ص 287.
[42]. "و یذهب الزنی و شرب الخمر و یذهب الربا و یقبل الناس علی العبادات و تودی الامانات، و تهلک الاشرار و تبقی الاخیار"؛ علی ابن طاووس، الملاحم و الفتن، تهران، کتابفروشی اسلامیه، ص54.
[43]. "و تعکف الناس علی الطاعه و الخشوع و الدیانه"؛ لطف الله صافی، منتخب الاثر، قم، موسسه السیده المعصومه، چاپ اول، 1419ق، ص 474.
[44]. "هو الشمس الطالعه من مغربها، یظهر عند الرکن و المقام فیطهر الارض و یضع میزان العدل فلا یظلم احد احداً"؛ علی حایری یزدی، پیشین، ص 180.
[45]. "و لا یبقی ارض الّا نودی فیها شهاده ان لا اله الّا الله وحده لا شریک له و ان محمداً رسول الله"؛ علی محمد، علی دخیل، پیشین، ص 32.
[46]. "سبحان الله اما تحبون ان یظهرالله تبارک و تعالی الحق و العدل فی البلاد و یجمع الله الکلمه، و یولّف الله بین قلوب المختلفه و لایعصون الله عز و جلّ فی ارضه"؛ محمد کلینی، پیشین، ج 1، ص 333؛ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 52، ص 127.
[47]. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج53، ص115.
[48]. محمد مفید، اختصاص، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، ص 24.
[49]. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج52، ص316؛ لطف ا… صافی، پیشین، ص474.
[50]. حافظ سلیمان القندوزی، ینابیع الموده، قم، منشورات الشریف الرضی، چاپ دوم، ج3،ص78.
[51]. علی ابن طاووس، پیشین، ص 108.
[52]. سلیمان کامل، روزگار رهائی، تهران، نشر آفاق، ترجمه علی اکبر مهدی پور، چاپ سوم، ج1، ص500.
[53]. محمد نعمانی، پیشین، ص124؛ سیدمصطفی کاظمی، پیشین، ص 243.
[54]. محمد کلینی، پیشین، ج 1، ص333؛ بحارالانوار، ج52، ص 127.
[55]. حافظ سلیمانی قندوزی، ینابیع الموده، قم، منشورات الشریف الرضی، چاپ دوم، ج3، ص 94.
[56]. عبدالواحد آمدی، پیشین، ج2، ص422.
[57]. همان، ج2، ص429.
[58]. ابو سعید آبی، نثر الدرر، مصر، مرکز تحقیق التراث، ج1، ص285.
[59]. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج2، ص331.
[60]. عبدالواحد آمدی، پیشین، ج3، ص404، ح4901.
[61]. همان، ج2، ص472، ح3340.
[62]. "ان المومن فی زمان القائم، و هو فی المشرق، لیری اخاه الذی هو فی المغرب، و کذا الذی فی مغرب یری اخاه فی المشرق"؛ سیدمصطفی کاظمی، پیشین، ص254؛ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 52، ص 391.
[63]. "اذا قام قائمنا وضع یده علی رووس العباد فجمع به عقولهم و کملت به احلامهم، ثم مدَّ الله فی ابصارهم و اسماعهم حتّی لایکون بینهم و بین القائم حجاب برید یکلمهم فیسمعون، و ینظرون الیه و هو فی مکانه"؛ محمد نعمانی، پیشین، ص 4.
[64]. "تنعم امتی فی دنیاه نعیماً لم تنعم مثله قط، البرّ منهم و الفاجر و المال کدوس، یاتیه الرّجل فیحثوا له"؛ علی اربلی، کشف الغمه، بیروت، دارالاضواء، ج 3، ص 263؛ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 51، ص 76.
[65]. "فحینئذٍ تظهر الارض له کنوزها، و تبدی برکاتها، حتّی لا یجد الرجل منکم موضعاً لصدقته و لا لبره بشمول الغنی جمیع المومنین"؛ علی حایری یزدی، پیشین، ص 139.
[66]. "العلم سبعه و عشرون حرفاً فجمیع ماجائت به الرسل حرفان فلم یعرف الناس حتی الیوم غیر الحرفین فاذا قام قائمنا اخرج الخمسه و العشرین حرفاً فبثها فی الناس و ضَمَّ الیها الحرفین، حتی یبثها سبعه و عشرین حرفاً"؛ محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 52، ص 336.
[67]. پدیده ال ینو به معنای به هم خوردن اکوسیستم جهان است.
[68]. "فتستبشر الارض بالعدل، و تعطی السماء قطرها، و الشجر ثمرها و الارض نباتها و تتزین لاهلها"؛ سیدمصطفی کاظمی، پیشین، ص 71.
[69]. محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 52، ص 280.

دوری و پرهیز از گناه در سومین فراز از دعای امام عصر(عج) سخن از دوری از گناه و ترک آن آمده آنجا که می‏خوانیم: "توفیق الطّاعهٔ و بعد المعصیهٔ؛ خدایا توفیق اطاعت و دوری از گناه را به من عنایت فرما."

● مساله دوری از گناه
در سومین فراز از دعای امام عصر(عج) سخن از دوری از گناه و ترک آن آمده آنجا که می‏خوانیم: "توفیق الطّاعهٔ و بعد المعصیهٔ؛ خدایا توفیق اطاعت و دوری از گناه را به من عنایت فرما." واژه دوری از گناه همان تقوا و پرهیزکاری و مراقبت در ترک هرگونه گناه و نافرمانی خدا است. مساله دوری از گناه از عوامل مهم ریشه‏ای و کلیدی برای هدایت و ره‏روی در راه کمالات است، چرا که گناه یک آسیب و آفت خطرناک و سرنوشت برانداز برای هلاکت و گمراهی و سقوط در درّه هولناک عذاب الهی است. برای روشن شدن این مطلب، نظر شما را به چند مثال جلب می‏کنم:
۱) انسانی که از نظر جسمی بیمار می‏شود، نزد طبیب برای معالجه می‏رود، طبیب به طور کلی در بازگرداندن
سلامتی به بیمار، دو برنامه دارد:
الف) برنامه بهداشت و پیش‏گیری
ب) برنامه درمان و به عبارت دیگر پزشک در علاج خود دارای دو دستور منفی و مثبت است، در مورد برنامه منفی می‏گوید: باید از این چند موضوع پرهیز کنی، و اگر قبلاً نیز پرهیز می‏کردی گرفتار بیماری نمی‏شدی و در برنامه مثبت می‏گوید: از این چند مورد دارو (از قرص، و شربت و آمپول و…)باید استفاده کنی، و طبق دستور تنظیم شده رفتارنمایی، تا درمان‏یابی. در این برنامه، قطعاً مساله پیش‏گیری و پرهیز مهم‏تر وآسان‏تر و کم هزینه‏تر ازبرنامه مثبت و درمان(داروها) است، حتی ممکن است بیمار بر اثر ادامه پرهیز بی آنکه دارو مصرف کند، سلامتی خود رابازیابد.

۲) درختی را در نظر بگیرید،برای رشد و به ثمر رسیدن آن نیاز به فراهم شدن عوامل کمال مانند: نور، حرارت،غذا(کود)، آب و هوای آزاد است، با ایجاد این عوامل به طور طبیعی و سریع رشد نموده و به رشد و کمال خود ادامه می‏دهد. ولی آیا همین آمادگی کافی است، قطعاًنه، بلکه باید از عوامل ضدتکامل مانند آفت‏های مختلف گیاهی نیز جلوگیری و پیش‏گیری شود، و گرنه آن آفت‏ها تار و پود گیاه را می‏خورند، و آن را درهم می‏شکنند و از درون متلاشی می‏سازند. در انسان نیز در رابطه با کمالات و رشد معنوی نیاز به فراهم شدن عوامل تکامل مانند: علم،ایمان،عمل صالح و رابطه عرفانی و تنگاتنگ با خدا است. ولی همین آمادگی کافی نیست، بلکه باید از هرگونه عوامل ضد تکامل، یعنی آفت‏های گناه دوری کرد، و با سپر تقوا و دژ نیروی ملکوتی ضدگناه، از نفوذ هرگونه گناه به طور قاطع جلوگیری نمود. وگرنه همان گناه همانند آفت‏های گیاه در این مثال، تار و پود معنویت انسان را می‏خورد، و انسان را بی‏محتوا و بی هویت نموده و در پرتگاه هلاکت و سقوط قرار می‏دهد.

بر همین اساس می‏بینیم در دعای فوق، امام عصر(عج) به ما آموخته که از گناه فاصله بگیریم و دوری کنیم، واین تعبیر از تعبیر ترک گناه، رساتر و پرمعنی‏تراست، چرا که مساله دوری از گناه دامنه وسیع‏تر وعمیق‏تر دارد، و پیام آور آن است که گناهان، و اقسام آنها و زمینه‏ها و عوامل و آثار شوم آنها را بشناسیم، خود را در مبارزه و ستیز با گناه به گونه‏ای بسازیم که از آن متنفّر شده و فرار کنیم وفاصله قاطع بگیریم، چنان که خداوند در قرآن می‏فرماید: "ففرّوا الی اللّه انّی لکم منه نذیرٌمبینٌ؛(۱) پس (از هرگونه گناه و انحراف) به سوی خدافرار کنید، که من از سوی او برای شما هشدار دهنده هستم." در قرآن در مورد بعضی از گناهان تعبیراتی مانند: اجتناب از گناه، نزدیک نشدن به گناه شده که بیانگر شدت مراقبت برای حفظ خود از گناه است، مثلاً می‏فرماید: "واجتنبوا الطّاغوت؛(۲) از طاغوت دوری کنید." و یا می‏فرماید: "ولاتقربوا الفواحش ماظهر منها و ما بطن؛(۳) به کارهای زشت خواه آشکار و خواه پنهان نزدیک نشوید." و یا می‏فرماید: "ولاتقربوا مال الیتیم؛به مال یتیم (برای حیف و میل آن) نزدیک نشوید." و یا می‏فرماید: "ففروا الی اللّه؛(۴) از گناهان به سوی خدا فرار کنید." تعبیر به فرار بیانگر آن است که لحظه‏ای غفلت نکنید، بلکه بی درنگ و سریع از گناه فاصله بگیرید. این تعبیرات یک نوع آژیر خطر است، چرا که انجام ندادن و نزدیک نشدن، نشانگر دو نوع خطر است، مثلاًدر مورد نفت می‏گوییم کبریت به آن نزنید، ولی درمورد بنزین می‏گوییم کبریت را نزدیک آن نبرید که فاجعه می‏آفریند. موضوع دوری از گناه (بعد المعصیه) بیانگر آن است که عصیان و نافرمانی خدا چنان وسوسه انگیز است که نزدیک شدن به پرتگاه آن ممکن است انسان را در پرتگاه خطرناک قرار دهد، بنابراین باید به عوامل زمینه ساز و سوق دهنده به سوی گناه مانند محیط فاسد و آلوده، و غذای حرام و دوست نامناسب و…که لغزندگی شدیدی برای سقوط در درّه گناه دارند دوری نمود. تا آنجا که امیرمومنان علی(ع) فرمود: "من کان یومن باللّه و الیوم الآخر فلایقوم مکان ریبهٍٔ؛ (۵)کسی که ایمان به خدا و روز قیامت دارد، در مکانی که موجب تهمت و شک او می‏شود نمی‏ایستد." و امام صادق(ع) فرمود: "انسانی که به خدا و قیامت ایمان دارد در مجلسی که امامی را سرزنش کنند، یا مومنی را عیب ‏جویی نمایند نمی‏نشیند."(۶) و نیز در رابطه با دوری از گناه، در گفتار بسیاری از پیامبر(ص) و امامان(ع) تعبیر به هجرت و "ایّاک و ایّاکم" که بیانگر شدت پرهیز و دوری از گناه است. و نیز تعبیر به "احذر و احذروا" شده که به معنی هشدار و هراس شدید از گناه است، تا مبادا انسان با نزدیک شدن به آن مبتلا گردد.
چنان که با نگاه به گفتار امام علی(ع) (که در غررالحکم، جلد اول) آمده این تعبیرات را به طور مکرر می‏بینیم مثلاً می‏فرماید: "ایّاک و النّمیمهٔ فانّها تزرع الضّغینهٔ و تبعّد عن اللّه و النّاس؛(۷) از سخن چینی، به شدت دوری کن، چرا که باعث کینه توزی و دوری از خدا و خلق می‏شود." یامی‏فرماید: "احذر فحش القول و الکذب، فانّهما یزریان بالقائل؛ از زشت گویی و دروغ بترس و برحذر باش، چرا که این دو، گوینده‏اش را معیوب می‏سازد." و امام باقر(ع) در ضمن گفتاری فرمود: "والمهاجر من هجر السّیئات؛(۸) مهاجر و فاصله گیرنده کسی است که از گناهان فاصله بگیرد."
این تعبیرات و شبیه آنها حاکی از آن است که خطر گناه، خطر بسیار شدید و ویران گر است، و انسان باید با قاطعیت از آن فاصله بگیرد، وگرنه سیه بخت دو سرا خواهد شد. جالب این که در سخنی از رسول خدا(ص) مساله دوری و تنفّر و ترس از گناه چنین آمده که آن حضرت در میان پندهای خود به ابوذر فرمود: "انّ المومن لیری ذنبه کانّه تحت صخرهٍٔ یخاف ان تقع علیه، و انّ الکافر لیری ذنبه کانّه ذبابٌ مرّ علی انفه؛(۹) انسان باایمان نسبت به گناه خود، به گونه‏ای برخورد می‏کند ومی‏ترسد که گویی در زیر سنگ بسیار سنگینی در سختی قرار گرفته و هرلحظه ترس آن را دارد که آن سنگ بر روی او بیفتد و او را به هلاکت برساند، ولی کافر گناه را همچون مگسی می‏پندارد که از کنار بینیش عبور می‏نماید." نکته قابل توجه این که یکی از عوامل زمینه ساز برای انجام گناه، رضایت به آن است که موجب سوق دادن نیت و عمل به سوی گناه می‏شود، اسلام برای دوری از گناه، رضایت به آن را نیز گناه شمرده، گرچه سال‏ها از انجام گناهی گذشته باشد، در این راستا رسول خدا(ص) فرمود: "هرگاه گناهی پدید آید، کسی که در کنار گناه ناظر و حاضر است ولی از آن متنفّر می‏باشد، مانند کسی است که از آن غایب است، ولی کسی که از گناه غایب است اما به انجام آن خشنود است، مانند کسی است که در انجام آن حاضر و شریک می‏باشد."(۱۰) و در زیارتنامه امام حسین(ع) آمده: "لعن اللّه امّهٔ سمعت بذلک فرضیت به؛ خدا لعنت کند امّتی را که ماجرای کربلا را شنید و به ظلم‏های آن نسبت به امام حسین(ع) و یارانش راضی شد."
آخرین سخن در این راستا این که در تحقیق و ریشه‏یابی چنین به دست می‏آید که عامل اصلی برای سوق دادن انسان‏ها به سوی گناه، شیطان است، او است که با القائات خود، روح انسان را به نفس امّاره تبدیل می‏کند، و نفس امّاره نیز انسان را به سوی گناهان می‏کشاند، پس باید با جهاد اکبر به جنگ شیطان رفت،بهترین راه برای نبرد با شیطان، تحصیل فضایل است که می‏توان به یاری فضایل که لشگر نیرومند عقل هستند، لشگر شیطان را مغلوب کرد، در این راستا نظر شما را به این سخن جالب پیامبر(ص) جلب می‏کنیم، آن حضرت به یاران فرمود: "آیا می‏خواهید شما را به چیزی خبر دهم که اگر به آن عمل کنید، شیطان از شما مانند دوری مغرب از مشرق دور می‏گردد؟" پاسخ دادند. آری، فرمود: "روزه روی شیطان را سیاه می‏کند، صدقه کمرش رامی‏شکند، دوستی برای خدا و تقویت با عمل صالح، پشتیبانش را متلاشی می‏نماید، استغفار، شاه‏رگش را قطع می‏کند."(۱۱) نتیجه این که شیطان شکنی باعث دوری بسیار از گناه، و تنفّر شدید از معصیت خواهد شد.این مطالب بیانگر آن است که باید از ابعاد مختلف با گناه فاصله گرفت و از آن به شدت دوری نمود. و حتی فضای ذهن را از هرگونه تمایل به آن پاک سازی کرد.
● مساله تخلیه و تحلیه و تجلیه نکته جالب دیگر در رابطه با ترک گناه، مساله‏ای است که علمای اخلاق برای پیمودن راه سیر و سلوک عرفانی و اخلاقی بیان کرده‏اند که خلاصه‏اش چنین است: هرگاه مومن تصمیم بر ترک گناه گرفت، روح و روانش را از آلودگی گناه خالی نموده و به مقام تخلیه رسیده است. سپس اگر روح و روان پاکش را با زیورهای فضایل اخلاقی بیاراید به مقام تحلیه و آراستگی رسیده، و اگر از این مرحله نیز بالا رفت و دل و روح خود را آینه جمال الهی نمود، عظمت خدا در او تجلّی می‏کند، و او به مقام مظهریت می‏رسد که عالی‏ترین درجه عرفان و اخلاق است. به این ترتیب پایه نخست این مقام عالی و ملکوتی، دوری از گناه است. بر همین اساس وقتی که پیامبر(ص) در آخرین جمعه ماه شعبان، در مسجد النّبی در مدینه خطبه‏ای در شان ماه رمضان القاء فرمود، و پاداش چند برابر اعمال نیک در این ماه را گوشزد کرد، و حتی فرمود: "تلاوت یک آیه در این ماه معادل تلاوت همه آیات قرآن پاداش دارد" در قسمت پایانی خطبه، حضرت علی(ع) پرسید: "برترین عمل در این ماه چیست؟" پیامبر(ص) در پاسخ فرمود: "افضل الاعمال فی هذا الشّهر الورع عن محارم اللّه؛ برترین کارها در این ماه، پرهیز و دوری از حرام ومعصیت خدا است."(۱۲) مقام تقوا و دوری از گناه در درجه‏ای است که از نظر قرآن قبولی و کمال هرگونه عمل نیک بستگی به دوری از گناه دارد، وگرنه کارهای نیک در کنار گناه، بی خاصیت خواهد شد، و مانند علف هرزه‏هایی است که مانع رشد و به ثمر رسیدن گیاهان مفید و پرثمر می‏شود، باید آن علف‏ها را وجین کرد تا آن گیاهان مفید به رشد و نمو کافی برسند. آری در آیه نهم مائده قرآن می‏خوانیم: "انّما یتقبّل اللّه من المتّقین؛قطعاً خداوند کارهای نیک را از افراد پاک و پرهیزکار از گناه می‏پذیرد." گـر چـه دیـوار افـکــنـد سایــه دراز
بـاز گــردد ســوی او آن سایــه بــاز
ایـــن جهان کوه اسـت و فعـل ما نـد
ســــوی مـــا ایـــد نــداهـــا را صـد
چون که بد کردی بترس ایمن مباش
زانکه تخم است و برو یا ند خـداش
در قرآن با واژه های گوناگونی از گناه یاد شده است: ذنب، اثم، سیئه، معصیت، خطیئه، جرم، منکر، فاحشه، شر و…. گناهان در یک تقسیم بندی به صغیره و کبیره تقسیم می شوند و می توان آن را به بدنی و غیر بدنی نیز تقسیم کرد؛ البته هر نافرمانی و گناهی که در مقابل فردی بزرگ صورت گیرد، بزرگ است. یعنی گناه (اگر چه کوچک باشد) چون نافرمانی از خداوند محسوب می شود، بزرگ است. لیکن منافات ندارد برخی از گناهان نسبت به بعضی دیگر بزرگ و کوچک باشند. خداوند در یک جا از قول گناهکاران بیان می دارد:"… و یقولون یا ویلنا مالِ هذا الکتاب لایغادر صغیره و لا کبیره الاّ احصاها؛باو می گویند:ای وای بر ما! این چه نامه ای است که هیچ[کار] کوچک و بزرگی را فرو نگذاشته، جز این که همه را به حساب آورده است". (سوره کهف، ایه 49)
روایات بسیاری نیز این تقسیم بندی را بیان داشته اند و فرموده اند:انجام دهنده گناهان کبیره به دوزخ می رود.1
گناهان بدنی و جسمی، گناهانی هستند که انسان با یکی از اعضای بدن آن را انجام می دهد. مثل: غیبت، زنا ، دزدی، فحاشی و… و گناهان غیر بدنی آنهایی هستند که آدمی در دل و ضمیر خود آنها را انجام می دهد. مثل: حسد، کینه، بخل و….
تعدادی از علما و اساتید اخلاق گناهان کبیره را تا چهل مورد برشمرده اند.2 لیکن در بعضی موارد و مواقع گناهان صغیره به گناهان کبیره تبدیل می شود و گناه انسان سنگین تر می شود و حکم همان گناهان کبیره را دارد.مثلاً: اصرار بر گناه صغیره،کوچک شمردن گناه،تظاهر به گناه،خشنودی از گناه و مغرور شدن به ستر الهی.
بـر دلـت زنـگار بـر زنـگاره جمع شد تا دور شد ز اسراره
آثار گناه
1. مانع معرفت است:
یکی از موانع معرفت، گناه است که بر عقل و فطرت تاثیر گذاشته و باعث انحراف از حق و ظرافت های خلقت می گردد."و لکن قَسَت قلوبهم و زین لهم الشیطان ما کانوا یعملون؛ ولی دل هایشان سخت شده و شیطان آنچه را انجام می دادند برایشان آراسته است".(سوره انعام، ایه 43)
کی کجی کردی و کی کردی تو شر
کـه نـدیــدی لایقــش در پی اثـر
کی فـرستـادی دمی بــر آسمـان
نیـکیی کز پی نیــامـد مثــل آن
و امام صادق (ع) می فرماید:"اذا اذنب الرجل خرج فی قلبه نکتهسوداء فان تاب انمحت و ان زاد زادت حتی تغلب علی قلبه فلا یفلح بعدها ابداً؛ هنگامی که انسان گناه می کند، نکته سیاهی در قلب او پیدا می شود، اگر توبه کند محو می گردد و اگر بر گناه بیفزاید زیادتر می شود تا تمام قلبش را فرا گیرد و بعد از آن هرگز روی رستگاری را نخواهد دید".3
صد جوال زر بیاری ای غــنی حـق بگوید دل بیار ای منـحنی
ننگرم در تـو در آن دل بـنـگرم تحفه او را آور ای جـان بر درم
2. مانع استجابت دعاست:
با کدامین روی چون دل مرده ای رو بـه سوی آســمان هـا کـــرده ای
ایـن دعـاهـا را اجـابت بایـدت غـم خـوری چون که اجابت نایـدت
یکی از عوامل مهمی که باعث می گردد ارتباط بنده با خدا قطع گردد و توفیق دعا خواندن واستجابت از او گرفته شود، انجام دادن گناه است. در دعای کمیل می خوانیم:"اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا؛ خدایا! بیامرز گناهانی را که از دعا جلوگیری می کنند ".
هر که را پاک باشد ز اعتدال آن دعایش می رود تا ذوالجلال
و باز حضرت علی (ع) می فرماید:"المعصیه تمنع الاجابه؛ گناه از اجابت دعا جلوگیری می کند."4
امام سجاد (ع) از بعضی از گناهان اسم می برندکه آنها مانع استجابت دعا می شوند:
بد دلی و بد طینتی و نفاق با برادران ایمانی و باور نداشتن به اجابت دعا و تاخیر نمازهای واجب تا آنکه وقت آنها بگذرد و نیکی نکردن و صدقه ندادن و بد زبانی و فحاشی کردن و رنجاندن پدر و مادرو… از جمله گناهانی می دانند که مانع اجابت دعا می شوند".5
3. مانع آرامش خاطر است:
آدمی بدنبال سعادت است، هر چیزی که آسایش و آرامش او را بهم بزند، مانع کسب سعادت می شود. آرامش و آسایش خاطر تنها در سایه ایمان به خدا و توجه به او و بی توجهی به دنیا بدست می اید. انسان وقتی گناهی مرتکب می شود، وجدان اخلاقی او را مورد ملامت و سرزنش قرار می دهد و با ضربات پی گیر خود بر روح و فطرت، آرامش روحی را از صاحب آن می گیرد که قرآن نام آن را"نفس لوّامه" می گذارد. پشیمانی و ندامت که از تلاش و کوشش همین نفس حاصل می شود، آرامش خاطر را از گنهکار می گیرد.
هین مراقب باش گر دل بایدت کز پی هر فعل چیـزی زایـدت
ور از ایـن افـزون ترا همّت بود از مـراقـب کـار بــالاتــر رود
حضرت علی(ع) می فرماید:"و من لم یعدل نفسه عن الشّهوات خاض فی الحسرات و سبح فیها؛ کسی که خود را از شهوات سرزنش نکند در دریای حسرت و اندوه در افتد و در آنها دست و پا زند".6
و همچنین آن حضرت می فرماید:"و کم من شهوه ساعه قداورثت حزناً طویلاً؛ چه بسا یک ساعت لذت مایه اندوه و غصه دراز مدت می گردد".7
4. مانع شرم و حیاست:
اگر غرایز طغیان کند، پرده شرم و حیا دریده می شود و انسان بدون شرم و حیا و بی باک از رسوایی و تنفر عمومی، به موجودی خطرناک تبدیل می شود.فضائل اخلاقی کنترل کننده انسان و دور کننده او از گناه است، فرد گناهکار با انجام پی در پی گناه، فضائل را یک به یک از دست می دهد و به شخص بی شخصیت و لا ابالی تبدیل می گردد. حضرت علی(ع) در دعای کمیل می فرماید:"اللهم اغفرلی الذنوب التی تهتک العصم؛ خدایا! بیامرز گناهانی که پرده ها را می درد".
لطف حـق با تـو مـداراها کـند چون که از حد بگذرد رسوا کند
امام سجاد (ع) در حدیثی گناهانی که پرده دری می کنند را اینگونه برشمارد:
"الذنوب التی تهتک العصم:شرب الخمر…؛ شراب خواری، قماربازی، گفتن سخنان لغو و بیهود برای خنداندن دیگران، گفتن عیب دیگران و همنشینی با مردم بدنام و… از گناهانی است که پرده دری می کنند".8
5. مانع طول عمر می شود:
اگر چه مرگ در اختیار انسان نیست، لیکن اعمال ما در طولانی شدن یا کوتاه شدن عمر ما دخالت دارند؛ یعنی اعمال و رفتار ما در زندگی ما تاثیر می گذارند.
حضرت علی (ع) می فرماید:
"اعوذ باللّه من الذنوب الّتی تعجّل الفناء؛ از گناهانی که در نابودی شتاب می کنند به خدا پناه می برم".9
بعضی کارها از قبیل: قطع رحم، قسم دروغ، سخنان دروغ، آزردن پدر و مادر و… عمر را کوتاه و کارهایی از قبیل: صدقه پنهانی، نیکی به پدر و مادر و صله رحم و… عمر را طولانی می کنند.
6. باعث تغییر نعمت می شود:
حضرت علی (ع) در دعای کمیل می فرماید:
"اللهم اغفر لی الذنوب الّتی تغیر النعم؛ خدایا! بیامرز گناهانی را که باعث تغییر نعمت ها می شوند".
یکی از حقایقی که ایات قرآن از آنها پرده برداشته، ارتباط میان اعمال ما و حوادث و اتفاقاتی است که در خارج رخ می دهد. اگر ملتی به گناه آلوده شود، خداوند نعمت ها را یا به نقمت تبدیل می کند و یا آنها را از آن ملت می گیرد. ایات قرآن و روایات معصومین ـ علیهم السلام ـ گرفتن نعمت را به گناه بندگان نسبت می دهند، خداوند می فرماید:"اولم یسیروا فی الارض فینظروا کیف کان عاقبه الذین کانوا من قبلهم کانو هم اشد منهم قوه و اثاراً فی الارض فاخذهم اللّه بذنوبهم ؛ ایا در زمین گردش نمی کنید تا بنگرید که چگونه بود سرانجام کسانی که پیش از ایشان بودند و نیرو و آثارشان در زمین بیش از اینها بود و خدا آنها را به گناهانشان برگرفت".(سوره مومن، ایه 21)
و امام صادق (ع) می فرماید:"و ما انعم اللّه علی عبد نعمه فسلبها ایاه حتی یذنب ذنباً یستحق بذلک السَّلب؛ خداوند نعمتی به بنده ای نداده تا از او بگیرد،جز آنکه گناهی انجام دهد که به سبب آن، نعمت از او گرفته شود".10
سرگذشت قوم های؛ نوح، عاد، ثمود، لوط و… خواندنی و پند آموز است.
گناه آثار دیگری از جمله؛ تسلط اشرار، قساوت قلب، قطع روزی، محرومیت از نماز شب و… دارد.
حضرت علی(ع) می فرماید:"ما جفت الدموع الاّ لقسوه القلوب و ما قست القلوب الالکثره الذنوب؛ اشک چشم ها نخشکید مگر به خاطر قساوت دل ها و دل ها سخت نشد، مگر بخاطر گناهان".11
نکته آخر این که رفتار و گفتار و نیات انسان دارای پیامدی است که یا در این دنیا و یا در جهان آخرت دامنگیر انسان می شود.
گر مراقب باشی و بیدار تو بینی هر دم پاسخ کردار خود
گرفتاری هایی که دراین دنیا دامنگیر انسان می شوند یا مکافات عمل هستند و یا برای امتحان، برای تعدادی پایه ترقی و تکامل است و برای گروهی تخفیف کیفر اخروی،صورت اخیر لطفی است از طرف خداوند برای گناهکاران تا از مجازات اخروی آنها کاسته شود و ممکن است در این دنیا پاک گردند و به سرای باقی سفر کنند.
چون مراقب باشی و گیری رسن حـاجتـت نبـود قیـامـت آمـدن
هر که رمزی رابدانـد او صحیح حاجتش نبود که گویندش صریح
ایـن بــلا از کــودنی آمــد تو ر کـه نکردی فهــم رمـز نکتــه را
مهم این نیست که بررسی کنیم که این گناه،زمینه فرهنگی، خانوادگی، اقتصادی، اجتماعی و یا روانی داشته است، زیرا همه فرزندان حضرت آدم هستیم و همه انسان ها غیر از چهارده معصوم ـ علیهم السلام ـ گناه می کنند، مهم پشیمان بودن و توبه کردن است."لئن شکرتم لازیدنکم و لئن کفرتم ان عذابی لشدید"


تعداد صفحات : 22 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود