از خطبه های امیرالمومنین علی (ع) است که یکی از از اصحاب بنام همام که مرد عابدی بودبه آن حضرت (ع) رسید ، و پرسید: یا امیرالمومنین (ع) اوصاف متقین (پرهیزکاران) را برای من بیان فرما. مانند آنکه آنانرا ببینم. امیرالمومنین(ع) در پاسخ تامل و درنگ فرمود (زیرا مصلحت در تاخیر جواب بود) و سپس آنرا بطور اجمال بیان فرمود:
1- ای همام تو خود از خدا بترس و نیکوکار باش که (خداوند در قرآن سوره 16 آیه 128 می فرماید) خدا با پرهیزکاران است. (بر تو لازم است که تقوا و ترس از خدا را شعار خویش قرار دهی و کار نیکو انجام دهی، و بیشتر از این بر تو لازم نیست.)
2- خداوند سبحان هنگام آفرینش خلق از طاعت و بندگیشان بی نیاز و از معصیت و نافرمانی آنها ایمن بود، زیرا معصیت گناهکاران او را زیان ندارد، و طاعت فرمانبرداران سودی به او نمی رساند. (بلکه از طاعت و نهی از معصیت سود بردن بندگان است.) پس روزی و وسائل آسایششان را بین آنها قسمت نموده، و هر کسی را در دنیا (با حکمت و مصلحت) در مرتبه ای (که سزاوار او دانست از قبیل فقر و غنا، خوشی و بدی و..) قرار داد.
3- پرهیزکاران در دنیا دارای فضیلتهایی هستند (از دیدگان برترند، زیرا) گفتارشان از روی راستی است (برای رضای خدا سخن می گویند) پوشا کشان میان رو(افراط و تفریط در زندگیشان نیست) و رفتارشان (بین مردم) به فروتنی است. زیرا در قرآن سوره 17 آیه 37 می فرماید : از روی تکبر بر زمین راه مرو که تو هرگز نمی توانی (به پاهایت) زمین را بشکافی ، و هرگز از جهت درازای (گردن کشی) به کوهها نمیرسی.
4- از آنچه که خداوند بر ایشان روا نداشته چشم پوشیده اند (حرامی مرتکب نمی شوند) و بعلمی که آنانرا سود رساند گوش فرا داشته اند (از سخنان بیهوده که موجب خشم خدا و رسول (ص) می شود دوری می نمایند، چناچنه در قرآن سوره 25 آیه 72 می فرماید: بندگان برگزیده حق کسانی هستند که در مجالس لهو و لعب و جاهائیکه سخنان باطل نادرست گفته و یا کارهای زشت بجا می آورند حاضر نمی شوند).
در سختی و گرفتاری چنانند که دیگران در آسایش و خوشی (بقضای الهی تن داده بآنچه که خدا خواسته راضی و خوشنوندند).
5- خداوند در نظر آنان بزرگ است و غیر از او (هر چه هست) در دیده آنها کوچک و یقین و باورشان به بهشت مانند کسی است که آن را دیده که اهل آن به خوشی بسر میبرند، و ایمانشان به آتش مانند کسی است که آنرا دیده و می داند که اهل آن گرفتار عذابند.
6- دلهایشان اندوهناک است، و (هم از) آزارشان ایمن باشند. (زیرا منشاء آزار هر گناه حب دنیاست که آنان نسبت به آن بی میل هستند) و بدنشان (بر اثر روزه و عبادت و قناعت و بندگی بسیار) لاغر است، و خواسته هایشان (در دنیا) اندک است. (بیشتر از آنچه به ناچاری به آن نیاز دارند نمی طلبند) و نفسهایشان با عفت و پاکیزگی است. (پیرو شهوات نیستند).
7- چند روز کوتاه (دنیا) را به شکیبایی بسر میبرند و در پی آسایش همیشگی (نعمت بی پایان بهشت) هستند. این کردار تجارتی است پرفایده که پروردگارشان برای آنها فراهم نموده(چون آنان خود را برای عبادت و بندگی آماده ساخته، خداوند هم راه وصول بسعادت ترا به آنها نشان داد) دنیا به آنان روآورد (کالا و آرایش خود را به آنان جلوه داد) آنان از آن روگردانیدند (از آن چشم پوشیدند) و آنها را اسیر و گرفتار نمود و آنها جانشان را فدا کردند (بسختیهای آن تن دادند) و خود را از آن رهاندند.
8- چون شب شود (برای نماز) برپا ایستاده آیات قرآن را با تامل و اندیشه می خوانند ، و با خواندن و تدبر در آن اندوهگین می شوند و بوسیله آن به درمان درد خویش کوشش می کنند (با خواندن و عمل بقرآن چاره رهایی از روز رستاخیز را میآبند) پس هرگاه به آیه ای برخوردند که امیدواری در آن است (پاداش نیکوکاران را بیان می کند) به آن طمع مینمایند و با شوق به آن نظر می کنند مانند آیه"که پاداش را می بینند ، و هرگاه به آیه ای برخوردند که در آن ترس و بیم است (از کیفرهای بد) گوش دلشان را می گشایند.
9- (در پیشگاه الهی برای رکوع) قدشانرا خم می کنند، و (برای سجود) پیشانیها و کفها و زانوها و اطراف قدمهایشان را بر روی زمین می گسترانند از خدای تعالی آزادی خویش را (از عذاب رستخیز) در خواست می نمایند.
10- چون روز شود بردبار و دانا و نیکوکار و پرهیزکارند، ترس (از خدا) اندامشان را لاغر کرده مانند تیرهایی که تراشیده می شوند. بیننده میپندارد که آنها بیمارند، در صورتیکه بیماری ندارند (بلکه از بیم عذاب لاغر شده اند) و (چون سخنانیکه به آنهایی نمیبرند از ایشان می شنوند) می گویند پرت و دیوانه است در صورتیکه دیوانه نیستند بلکه امر بزرگی (اندیشه قیامت) با ایشان آمیخته شده است.
11- از کردار اندکشان خشنود نمی شوند، و بسیار را بسیار نمی دانند، پس خود را (بگمان تقصیر در طاعت) متهم می سازند، و از کردار خویش هراسانند (که مبادا پسندیده نباشد).
12- هرگاه یکی از آنان را (بکردار نیکو) بستایند از آنچه درباره او گفته شده میترسد و میگوید: من از دیگری به خود داناترم ، و پروردگارم بمن داناتر از خودم است. بار خدایا آنچه می گویند (موجب خودپسندی است) بر من مگیر، و مرا برتر آنچه میپندارند بگردان و گناهان مرا که نمیدانند ببخش.
اللهم لا تواخذی بما یقولون و اجعلنی افضل مما یظنون ، و اغفرلی مالا یعلمون.
13- نشانه دیگری از پرهیزکاران اینست که تو می بینی در امر دین خیلی تواناست، و در نرمی و خوشخویی دور اندیش ، در ایمان با یقین، و در (طلب) علم حریص، و در بردباری دانا، و در توانگری میانه رو (اسراف نکرده و دارایی خود را بیجا صرف نمی کند) در بندگی و عبادت فروتن هستند، و در فقر و نیازمندی آراسته جلوه می کنند (تا کسی از تنگدستی او آگاه نشود) چون در قرآن سوره 2 آیه 273 می فرماید: درویشانی که به عبادت و بندگی در راه خدا پرداخته اند و برای بازرگانی در زمین سیر نمی کنند عفت بی نیازی دارند، بطوریکه نادانان می پندارند که آنان توانگرند، ایشانرا به نشانه چهره می شناسی که به اصرار از مردم چیزی درخواست نمی نمایند، و آنچه از مال به آنها ببخشید خدا به آن داناست) و در سختی شکیبا و حلالرا جویا و در هدایت و رستگاری دلشاد و از طمع وآز دور هستند.
14- با کارهای شایسته ای که بجا می آورند ترسان است، در شب همت او صرف سپاسگزاری (از نعمتهای متعالی) است، و در بامداد اراده اش ذکر و یاد خدا می باشد، شب را به سر می برد در حالی که از غفلت خویش (که مبادا در وظایف خود کوتاهی کرده باشد) هراسان است، و در روز از احسان و مهربانی خدا (که او را مسلمان و پیرو محمد و آل محمد (ص) قرار داده) شادمان است.
15- اگر نفس در آنچه که مایل نیست به او سرکشی کند(بسختی زیر بار طاعت و بندگی رود) خواهش آنرا دوست می دارد انجام نمی دهد، روشنی چشم او در چیزی است که جاودان است، و بی رغبتش در چیزیکه باقی نمی ماند (به آخرت چشم دوخته و به دنیا پشت پا زده) ، بردباری را با دانش و گفتار را با کردار میآمیزد. (زیرا بردباری که ار روی دانش و خرد نباشد و گفتاری که مقرون با کردار نباشد نکوهیده است).
16- او را می بینی که با آرزوی کوتاه و خطاء و لغزش اندک و دل فروتن و نفس قانع و خوراک کم و کار آسان و دین محفوظ و شهوت و خواهش از بین رفته و خشم فرونشسته است. مردم به نیکویی او چشم دارند و از بدیش آسوده اند.
17- اگر در بین مردم غافل و بی خبر (از خدا و رسول (ص)) باشد از زمره آگاهان بشمار می رود (زیرا دل او بیاد خدا مشغول است) و اگر در آگاهان باشد در شمار اهل غفلت نیاید (زیرا در ذکر خدا تنها به زبان اکتفا نمی کند که از مردم غافل بشمار آید، بلکه دلش هم آماده است) ببخشاید کسی را که به او ستم کند و احسان نماید به کسی که او را محروم گردانیده ، و بپیوندد به آنکه از او جدا گردیده، در حالیکه از دشنام دادن و سخن زشت دور و گفتارش هموار است، و کار نکوهیده از او دیده نشده و کار پسندیده اش هویدا است.
18- در سختیها با وقار و بردبار ، و در نگرانیها شکیبا و در خوشی و آسایش سپاسگزار است، کسی را که دشمن دارد بر او ستم ننماید، و آنرا که دوست دارد درباره او گناه نکند (دوستی و دشمنی او را از تکلیف شرعی باز ندارد، چنانچه رویه مردم هواپرست است) بحق اقرار می کند پیش از آنکه بر او گواه آرند (زیرا گواه در برابر انکار است و انکار حق دروغگویی است و آن منافی با تقوی می باشد.) آنچه به او بسپارند تباه نمی سازد ، و آنچه به یادش آورند فراموش نمی کند ، و کسیرا به لقبهای زشت (کافر، ناسق، منافق و …) نمی خواند ، و به همسایه زیان نمی رساند، و به پیشامدهای ناگوار که برای مردم رخ می دهد شادی نمی نماید.
19- در راه باطل و نادرست قدم ننهاده و از جاده حق بیرون نمیرد ، اگر خاموش نشست خاموشیش او را اندوهگین نمیگرداند و اگر بخندد آواز خنده اش بلند نمی شود، و چون بر او ستم کنند شکیبایی پیش گیرند تا خدا انتقام او را کشد ، نفسش از دست او رنج کشیده و گرفتار است (زیرا برخلاف هوی و خواهش او رفتار می نماید) و مردم از او در آسایش هستند (آزار به مردم بر اثر پیروی از خواهش نفس است) در کار آخرت خود را به رنج اندازد، و مردم را از (کار) خویش به آسایش رساند.
20- دوری او از اشخاص بجهت بی رغبتی و دوری نمودن است (از دنیاپرستان) و دوری او از روی خودخواهی و بزرگی نبوده، و نزدیکیش از راه فکر و فریب (چنانچه روش مردم دورو است) نمیباشد. ناقل این خطبه گفت: چون سخن به اینجا رسید همام بیهوش شد و در همان بیهوشی از دنیا رفت. سپس امیرالمومنین(ع) فرمود:
21- آگاه باشید، سوگند بخدا که از (چنین پیش آمدی بر) او میترسیدم، پس از آن فرمود: اندرزهای درست به اهلش چنین (تاثیر) می کند، یکی از حاضرین (عبدالله بن لوا، که از خوارج بود) گفت: یا امیرالمومنین (ع) تو چه حال داری؟
(چرا این اندرزها در تو تاثیر ندارد، یا چون چنین گمان داشتی چرا باعث مرگ او شدی؟) امام علی (ع ) فرمود:
22- وای بر تو، هر اجلی را وقتی است که از آن نمیگذرد (دیر و زود نمیگردد) و سببی است که از آن تجاوز نمی کند، پس از اینگونه گفتار که شیطان بر زبانت راند باز ایست. (بار دیگر مگو ، زیرا اعتراض بر امام از ضلالت و دستور شیطان است)
آیات مربوط به متقین در قرآن
سوره
آیه
2
2 ، 66 ، 180، 194، 241
3
76،115،133،138
5
27،46
7
128
9
4،7،36،44،123
11
49
15
45
19
85،97
21
48
24
34
25
74
26
90
28
83
38
28،49
39
57
43
35،67
44
51
45
19
50
31
خطبه همام (صفات متقین)
1
10