حضرت آدم و آفرینش او
آدم از کلمه ادیم گرفته شده به معنای آفریده شده از سطح زمین
نام حضرت آدم (ع) در9 سوره و 25 آیه قرآن کریم ذکر شده است . پس از آفرینش سایر موجودات ،حکمت الهی اقتضا نمود که اشرف مخلوقاتش را بیافریند . موجودی که نماینده او و صفات او بوده ، مقامش برتر از فرشتگان باشد . به همین منظور خداوند و … به فرشتگان فرمود من در زمین جانشینی قرار میدهم . فرشتگان عرض کردندآیا کسانی را در زمین قرار می دهی که فساد و خونریزی کنند در حالی که ما ترا تسبیح و تقدیس می کنیم . خداوند فرمود : من چیزی ( از اسرار خلقت بشر ) می دانم که شما نمی دانید "1 فرشتگان گفتند ای خدای پاک و منزه ما جز آنچه تو به ما تعلیم فرمودی نمی توانیم و تو دانا و حکیمی "2 مُفسران گفتند که چون خالق منّان خواست بشر را بیافریند ، به مقربان بارگاه ربوبی فرمان داد از عنصر خاک سُلاله و خلاصه ای تهیه کنند .
خواوند در حین آفرینش ، به زمین خطاب کرد که در قصد آنم تا از تو مخلوقی بیافرینم ، گروهی از آن اطاعت من می کنند وجمعی عصیان می ورزند ، پیروان و مطیعان داخل بهشت خواهند شد و متخلفان به آتش دوزخ خواهند سوخت . آنگاه به جبرئیل خطاب کرد از تمام روی زمین ومواد وعناصر مشتی بگیر و بیاور اما چون جبرئیل به قصد این کار آمد ، خاک به او گفت پناه می برم به خدا که بیمناکم از مخلوقی که آفریده شود و عصیان نماید . آنگاه خداوند به میکائیل این ماموریت را داد . او نیز دست خالی بازگشت تا اینکه سرانجام عزرائیل مامور شد به طور حتم خاک را بیاورد و از مشتیخاک برگرفت . پس از چهل صباح ، از سلاله خاک که شامل تمام خواص و الوان بوده ، پیکره آدم عجین و خمیر گردید و موجب شگفتی فرشتگان شد . این پیکره در آستان بهشت بود تا نفخه روح الهی برآن دمیده شد 3
سرپیچی شیطان از سجده بر آدم (ع)
هنگامی که مراحل خلقت آدم (ع) سپری شد و زمان اجرای فرمان الهی فرا رسید ، تمام فرشتگان امر خداوند را پذیرفتند ولی شیطان با دستور حق مخالفت کرد و از سجده کردن خودداری نمود . سجده ملائکه بر آدم (ع) بر وَجهِ اکرام و تعظیم شان و تقدّم او بر آنها بود و این طور بود که آدم (ع) را برای آنها قبله قَرار داد شیطان که از طایفه جن بود ولی به دلیل عبادت چند هزار ساله اش ملائکه او را از خود می دانستند ، از فرمان الهی سرپیچی کرد ، چنان که قرآن می فرماید : " خدای متعال به او فرمود چه چیز ترا مانع از سجده آدم شد که چون ترا امر کردم نافرمانی کردی پاسخ داد که من از او برترم مرا از آتش و او را از خاک آفریده ای " خدا به شیطان فرمود از این مقام فرود آی که ترا نَرسد که بزرگی و نخوت ورزی بیرون شو که تواز زمره پست ترین فرومایگانی4 شیطان که دید دیگر راه نجاتی برایش نمانده به مهر و رافت پروردگار پناه برد و " گفت پروردگارا پس به من تا خلایق ( در روز قیامت ) برانگیخته میشود مهلت ید " و " خدا فرمود البته مهلت خواهی داشت "5 چون شیطان دانست و یقین کرد که در امان است بار دیگر گفت: "چون مرا گمراه کردی من نیز بندگانت را از راه راست که آئین تو است گمراه گردانم " . " آنگاه ازپیشروی و پشت سر و از راست و چپ آنان در می آیم تا بیشتر آنان شکر نعمت را به جای نیاورند ." " و خدا به شیطان گفت از این جا بیرون برو که تو از درگاه ما رانده شدی دوزخ را برای تو و هر کس از فرزندان آدم (ع) که از تو پیروی کند پر خواهم کرد ." " و هرگز ترا بر بندگان با خلوص من تسلط نخواهند بود لیکن اقتدار تو بر مردم نادان گمراهیِ است که پیروتو شوند."
خلقت حوا و وجه تسمیه او
پس از خلقت آدم (ع) ، حکمت الهی اقتضی نمود همسری برایش بیافریند . در روایتی آمده است که چون آدم (ع) وارد بهشت شد ، از تنهایی وحشت نمود ، زیرا همدم و مونسی نداشت . خداوند خواب را بر او مسلط کرد . آدم به خواب رفت ، پاسی گذشت و چون بیدار شد زنی را دید لباس حوریه پوشیده و سر او را به دامن گرفت و پرسید تو کیستی ؟ زن پاسخ داد نام من حواست . بدان جهت که از موجودی زنده وَحَیّ آفریده شدم . به عبارتی خداوند متعال حوا را از زیادی همان گلی که آدم (ع) را از آن خلق فرمود بود ، خلق کرد و جان و روح در کالبدش دمید و همانند خود آدم (ع) خلقتش را کامل گردانید .
روایتی از امِیرالمومنین علی (ع) است که فرمودند : حضرت آدم (ع) را به این جهت آدم گویند که از ادیم زمین یعنی سطح زمین آفریده شده است و جبرئیل آمد از چهار طینت و چهار رنگ و چهار آب آورد و از مجموع این آب و خاک آدم (ع) را خداوند آفرید . اما حوا را بری این حوا گفتند که از مخلوق زنده و نَفس خود آدم (ع) خلق شد و او را حوا از حِیّ گفتند . به هر صورت با خلقت آدم ، آدم (ع) احساس آرامش و سکونتی در دل خود کرد و از دلهره تنهایی رهایی یافت . اما احتیاج به خوراک و پوشاک و مسکن داشت و به همین دلیل خواوند تعالی برای برطرف کردن این نیازمندی ها و فراهم ساختن انواع نعمت ها ، سکونت در بهشت را برای زآنها آزاد گردانید و به آنها خطاب فرمود : " ای ادم تو و همسرت در بهشت مسکن گزینید و از هر چه بخواهید تاول کنید اما نزدیک این درخت نروید ( درخت گندم ، انگور یا سیب یا غیره ) که بد عمل میشود و بر خویش ستم خواهید کرد ."6
آدم (ع) و حوا در بهشت
حضرت آدم (ع) با همسرش حوا در بهشت مسکن داده شدند و به آنها اجازه داده شد تا هر چند که بخواهند از میوه ها و نعمت ها استفاده کنند ولی نزدیک شجره منهیه نشوند . البته در میان حکما و فقها اختلاف است که این نهی از شجره چه نهی است . آنچه که مورد اتفاق است این است که نهی تنزیهی بوده زیرا آدم (ع) خود نیاز به شجره نداشت چون همه نوع خوراکی در بهشت موجود بود که او را بی نیاز کند .
برای شیطان خیلی سخت بود که آدم (ع) وحوا در رفاه و خوشی باشند و او دور از بهشت و رانده درگاه الهی بماند ، به همین جهت تصمیم گرفت آنان را گمراه نمایند ونعمت را از آنها سلب نماید ، از این رو به صورت ناصحی دلسوز در آمد و به آدم (ع) و حوا گفت : " …. خداوند شما را از این درخت نهی نکرد مگربرای اینکه مبادا دو فرشته شوید یا عمر جاویدان بیابید " و سوگند خورد که من خیرخواه شما هستم.7
بعضی دیگر دشمنید و زمین تا هنگام معین جایگاه شما خواهد بود.8 و به این ترتیب آدم (ع) و حوا به زمین هبوط کردند .
در روایتی از امام محمد باقر (ع) آمده است که فرمود مکث آدم (ع) و حوا در بهشت تا رانده شدن آن دو ، هفت ساعت از ساعات روزهای ربوبی بوده است که قیاس آن برای ما در این عصر مقدور نخواهد بود و خداوند در همان روز اسکان آنها در بهشت ، آندو را راند و به زمین فرستاد9 و باز می فرماید که شیطان دو بار به تحریر فرو رفت ؛ اول زمانی که آدم (ع) از شجره منهیه خورد و دوم هنگامی که از بهشت رانده شد.10
فرود آمدن آدم (ع) وحوا از بهشت
بسیاری از احادیث دلالت می کند بر این که فرمان الهی آدم (ع) بر کوه صفا و حواه بر کوه مروه فرود آمدندومشهور این است که حضرت آدم (ع) بر کوهی در سراندیب و حوا در جده فرود آمد11 و هر دو مدتها گریان و سرگردان بودند به روایتی حضرت آدم (ع) به مدت سیصد سال در فراق حوا و دوری از بهشت گریست . هنگامی که خداوند اراده فرمود توبه آنان را قبول نماید جبرئیل نازل شد و خطاب به آنها گفت : شما بر نَفس خویش ستم کردید ، اینک پروردگارتان بخواهید به حق آن نام هایی که به ساق عرش دیدید توبه شما را بپذیرد .آنگاه آدم (ع) عرض کرد : پروردگارا ما را به خویشتم ستم کردیم و اگر تو ما را نیامُرزی و رحم نکنی ، حتماً از زیانکاران خواهیم بود . آنگاه آدم (ع) با کلماتی که از پروردگار خود را فرا گرفت و با ذکر و یادآوری آنها به درگاه خداوند توبه نمود وخداوند نیز توبه اش را پذیرفت و درباره کلمات مذکور نیز روایات مختلف است و در بسیاری از روایات شیعه و سنی است که آن کلمات این بود که گفت : لااله الا انت سبحانک اللهم و بحمدک عملت سوءاً و ظلمت نفسی فاغفرلی و انت خیرالغافرین. لااله الا انت سبحانک اللهم و بحمدک عملت سوءاً و ظلمت نفسی فارحمنی و انت خیرالغافرین. لااله الا انت سبحانک اللهم و بحمدک عملت سوءاً و ظلمت نفسی فاغفرلی و تب علی انک انت التواب الرحیم.12
به روایتی آدم (ع) در اطراف کعبه طواف می کرد که به یاد حوا افتاد و در پی جستجوپرداخت و به طرف عرفات آمد . در آنجا با حوا که از جده آمده بود مواجه شد و لذا آنجا را که محل معارفه است ، عرفات نامیدند، آدم (ع) و حوا زندگی خویش را در روی زمین آغاز کردند ونظام آفرینش شکوفه باغ انسان و بشریت اند .
فرزندان آدم (ع) و حوا و نحوه ازدواج آنها
آدم (ع) و حوا به فرمان سبحان با هم ازدواج کرده دارای فرزند شدند و در تواریخ واخبار عدد فرزندان آنها مختلف نقل شده است . برخی از آنها را چهل فرزند و در پاره ای از روایات صد و حتی بیشتر ذکر کرده اند ، که از آن جمله است پسران : هابیل ، قابیل ، شیث ، دختران : عِناق ،اِقلیما و لوزا ، در روایت دیگری ازشیخ صدوق است که حوا پانصد شکم فرزند آورد و در هر شکم پسری و دختری که مجموعاً صاحب هزار اولاد گردید . به عبارتی حوا در ابتدا هابیل و خواهرش اقلیما را زائید و در شکم دوم قابیل و خواهرش لوزا متولد شدند و به روایتی دیگرآدم (ع) چیزی بیان نکرده و تنها روایات اسلامی است که ازدواج آنان را به طور کلی به دو گونه نقل کرده اند : صورت اول آن که حوا در هر نوبت بارداری دو فرزند یکی پسر و دیگری دختر به دنیا می آورد و وقتی آنان به سن بلوغ رسیدند با دختر نوبت اول ازدواج کردند و این گروه در جواب حرمت ازدواج با محارم می گویند . چون در آن زمان چاره ای نبود خداوند اینگونه ازدواج را به طور موقت اجازه داد و سپس برای همیشه ممنوع گردانید . صورت دوم آنکه خداوند برای پسران آدم (ع) همسرانی از حوریان و جنیان به صورت بشر فرستاد.13 به نقلی دیگر خداوند برای هابیل همسری به صورت فرشته و برای قابیل زنی به صورت جن خلق کرد14 و نسل بعد که دخترها و پسرها عموزاده بودند با یکدیگر ازدواج نمودند و بدین ترتیب نسل بشر در روی زمین فزونی گرفت .
برای شیثنیز حوریه ای خلق شد مانند حوا که برای آدم (ع) خلق گردید و شیث از او صاحب دختری شد که نامش را حوره گذاردند.15
جریان هابیل و قابیل
داستان قتل هابیل از آن جا آغاز می شود که به دستور خداوند روزی آدم (ع) به فرزندانش فرمان داد هر یک برای خدا قربانی کنند تا از هر کدام پذیرفته شد ، او را وصی خود قرار دهد ونشانه قبولی آن بود که آتشی از آسمان بیاید و قربانی را بسوزاند.16 قابیل چون دارای زراعت بود مقداری از گندم های نامرغوب خود را به عنوان قربانی برد، امّا هابیل که دامدار و مردی با تقوی بود از میان دام های خود بهترین گوسفند را انتخاب کرد . دو برادر قربانی خود را بر سر کوهی گذاشتند و آتش قربانی هابیل را سوزاند . بعد از آن جریان ، آتش حسد و کینه در قابیل شعله ور شد و با وسوسه های شیطان برادر را تهدید کرد که حتماً ترا می کشم . چنان که قرآن از قول هابیل می فرماید : "خداوند فقط از انسانهای با تقوی قبول میکند". "اگر تو به کشتن من دست بر آوری من هرگز اقدام به کشتن تونمی کنم که من از خدای جهانیان می ترسم". "من می خواهم که گناه کشتن من و گناه مخلفت توهر دو به تو باز گردد تا اهل آتش جهنم شوی که آن آتش برادرش ترغیب نمود تا وی را به قتل برساند و بدین سبب از زیانکاران (عالم ) گردید."17 پس هابیل را به قتل رساند . بعد از این قابیل در این اندیشه بود که چگونه جسد بی جان برادر را از چشم پدر پنهان کند . " آنگاه خداوند کلاغی را برانگیخت که زمین را به چنگال گود نماید تا به او نشان دهد که چگونه بدن مرده برادر را زیر خاک پنهان سازد . قابیل (چون صحنه را دید ) با خود گفت وای بر من آیا من از آن عاجز ترم که مانند این کلاغ باشم تا جسد برادر را زیر خاک پنهان کنم ( پس برادر را به خاک سپرد ) واز این کار سخت پشیمان شد.18" البته جریان قتل هابیل به دست قابیل ، در پاره ای از نوشته ها به صورت دیگری نیز عنوان شده است که عبارت است از حسادت قابیل نسبت به همسر برادرش هابیل که از حوریان بود ، در صورتی که زن قابیل از نژاد جن بود … بر طبق روایات آدم (ع) از قتل هابیل بسیار متاثر شد وچهل شبانه روز در مرگ او گریست تا خداوند به او وحی نمود که من به جای هابیل پسر دیگری به تو خواهم بخشید .وقتی که این فرزند به دنیا آمد او را شیث نامید . شیث یعنی بخشش خدا وهبه الله عربی آن است .
عمر آدم (ع) و حوا ومحل دفن آن دو
پس از آنکه شیث بزرگ شد ، به فرمان خداوند ، آدم (ع) او را وصی گردانید و اسرار نبوت را به وی سپرد ومختصات نبوت را نزد او گذاشت و در باره دفن و کفن خود به اوسفارش کرده گفت : چون من از دنیا رفتم ، مرا غسل بده وکفن کن و بر من نماز بگذار و بدنم را در تابوت بگذار و تو نیز هنگام مرگت آنچه به تو آموختم و نزدت گذارده ام به بهترین فرزندانت بسپار …. پس از آنکه نهصد و سی سال از عمر آدم (ع) گذشت خدای تعالی او را از این جهان برد و عمر او بسر آمد البته عمر آدم (ع) را نهصد، نهصد و سی، همینطور 1040 سال هم ذکر کرده اند . پس از اینکه آدم (ع) از دنیا رفت ، بدن او را در تابوتی گذارده در غار کوه ابوقبیس دفن کردند تا وقتی که حضرت نوح (ع) در زمان وقوع طوفان ، آن تابوت را در کشتی نهاد و با خود به کوفه برد و در غری که همان نجف کنونی است به خاک سپرد.19 چنانچه در زیارت سلام بر تو ای امیر مومنان بر آدم و نوح که در کنار تو خفته و قبرشان در کنار قبر تو است . در باره حوا نیز نوشته اند که پس از وفات آدم (ع) یک سال بیشتر زنده نبود و پانزده روز بیمار شد و از دنیا رفت ولی آنچه معروف است اینکه حوا در جده مدفون می باشد و به همین جهت جده نام گرفته است .
آنچه بر آدم (ع) وحی و نازل شد
خدای تعالی جمعاً صد و چهار کتاب بر پیامبران خویش نازل فرمود که 10 کتاب آنها تنها بر آدم (ع) نازل گردید و در روایتی از سیدبن طاووس آمده است که خداوند کتابی به لغت سریانی بر آدم (ع) نازل کرد که در 21 صحیفه بود و آن نخستین کتابی بود که خداوند بر دنیا نازل فرمود ، همینطور نقل شده است که آدم (ع) از کسانی بود که خداوند حکم حرام بودن مردار و خون و گوشت خوک را بر وی نازل کرد و آنها را با حروف معجم همه را در 21 صحیفیه بر او نازل گردانید . در حدیثی که شیخ برای تو گرد آورده ام که یکی از آنها مخصوص من است و دومی مخصوص تو است و سومی میان من و تو است و چهارمی میان تو و مردم تو است . آدم (ع) از خدا خواست تا آنها را برای او شرح دهد و خدا فرمود : آنچه مخصوص من است آن که مرا بپرسی و چیزی را شریک من قرار ندهی . آنچه مخصوص تو است آن است که پاداش تو را در برابر عمل و کردارت به بهترین صورتی که بدان شایسته ای بدهم و اما آنچه میان من و تو است آن است که تو دعا کنی ومن اجابت کنم و اما آنچه میان تو و مردم است آن است که هر چه را بر خود می پسندی برای مردم نیز بپسندی حضرت آدم (ع) را کتاب التراب نامیده اند که ابوالبشر است و نیز در حدیث گفته اند که او پیامبر مُرسل بود و خدا با او سخن گفت و فرشتگان را به سجده وی وا داشت . خداوند او را بر فرزندانش پیامبری داد و به روایتی خلقت آدم (ع) با رسالت آغاز گردید .
تاریخ انبیاء
عنوان تحقیق :
حضرت آدم (ع)
1 سوره بقره، آیه 30
2 سوره بقره ، آیه 32
3 تاریخ انبیا، تالیف حسین عمادزاده، ج 1، ص 83 و 82.
4 سوره اعراف، آیات 12 و 13
5 سوره اعراف، ایات 14 و 15
6 سوره اعراف ، آیه 19
7 سوره اعراف، آیه 20
8 سوره اعراف، آیه 24
9 تاریخ انبیاء، تالیف حسین عمادزاده، ج 1، ص 99
10 حیات القلوب، تالیف علامه مجلسی، ج 1، ص 51
11 مروج الذهب، تالیف ابوالحسن علی مسعودی، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 1، ص 25
12 قصص قرآن یا تاریخ انبیاء ، تالیف سید هاشم رسولی محلاتی، ج 1، ص 19 و 20.
13 دوره کامل قصه های قرآن، تالیف سید محد صحفی، ص 22.
14 حیات القلوب، تالیف علامه مجلسی، ج 1، ص 196.
15 قصص قرآن یا تاریخ انبیا، تالیف سید هاشم رسولی محلاتی، ج 1، ص 24.
16 بحارالانوار، تالیف علامه مجلسی، ج 11، ص 277 و 288.
17 سوره مائده، آیات 27 تا 30
18 سوره مائده، آیه 31
19 قصص قرآن یا تاریخ انبیا، تالیف سید هاشم رسولی محلاتی، ج 1، ص 28 و 29
—————
————————————————————
—————
————————————————————
1