به نام خدا
حدود و موقعیت ایلام
اطلاع مابر ایلام تا چهل سال قبل منحصر به ذکر مجملی بود که تورات از آن کرده و اسم کدرلاعمر پادشاه ایلام را در ضمن حکایتی برده است. مورخان عهد قدیم هم چنان که از نوشته های آن معلوم است اطلاعاتی راجع به ایلام نداشتند. و حال بدین منوال بود تا اینکه حضریات شوش پیش آمد این سرزمین از ماداکتور بر روی کرخه تا ایذج (ایذه،مالمیر) در خاک بختیاری و از هایدالو در محل خرم آباد کنونی تا حدود رامهرمز و بوشهر امروز امتداد داشت بنابراین ایلام در عهد قدیم به مملکتی اطلاق می شد که از ولایات خوزستان، لرستان، پشت کوه و کوههای بختیاری ترکیب یافته بود. از طرف مشرق قسمتی از پارس،از سمت شمال راهی که از بابل به همدان می رفت و از سمت جنوب خلیج پارس تا بوشهر بود. شهرهای مهم این مملکت را چنین نامیده اند: 1- شوش که مهم ترین شهر ایلام و از قدیم ترین شهرهای عالم بود. 2- ماداکتو روی رود کرخه. 3- خایدالو که گمان می رود در جای خرم آباد کنونی بنا شده بود. 4- اهواز. اهالی ایلام دولت خود را آنزان سوسونکا می نامیدند. لفظ ایلام چنانکه محققین تصور می کنند سامی است و اطلاق به آن قسمتی می شد که کوهستان است. طوایف ماد و پارس ایلامی ها را خوجه، خوز یا هوز می خواندند به نظر میاید که با سایر اقوام آسیایی یا قفقازی نواحی زاگرس مثل گوتی ها و لولوبی ها و کاسی ها ارتباط داشتند و تمدن نخستین آنها تا حد زیادی با تمدن سومریهای باستانی ارتباط دارند. این تمدن حتی پس از آغاز هزاره ی دوم قبل از میلاد هم روی به توسعه داشت.
نژاد ایلامی ها
راجع به مردمان بومی این مملکت عقیده ی دیولافوا و دمرگان این است که بومی های اولیه این مملکت حبشی بودند. برخی عقیده دارند که سواحل خلیج پارس هم تا مکران و بلوچستان از حبشی ها مسکون بوده بعد از قرون زیاد مردم سومری به این مملکت آمده و تسلط کردند. بعد از آنها مردمان سامی نژاد به این مملکت آمدند ولی غلبه ی آنها در نقاط کوهستانی دوام نیافت.
زبان مردم ایلام
قدیمی ترین زبان اهالی این مملکت زبان آنزانی است که به عقیده ی دمرگان در سه هزار سال ق.م متروک شد و پس از آن زبان سومری و زبان سامی در اینجا رواج یافت. بعد می بینیم که در 1500 سال ق.م مکررا زبان آنزانی زنده و استعمال شده و از اینجا می توان حدس زد که زبان آنزینی در میان مردم معمول بود ولی کتیبه ها به زبان سومری ها و سامی نوشته می شده، زیرا اگر زبانی مرد دیگر زنده نمی شود.
مذهب ایلامیها
ایلامی ها همانند دیگر اقوام باستان خدایان متعددی چون خدای خورشید، زمین، ماه و رود را می پرستیدن از زمانی که شوش پایتخت این تمدن شد، خدای بزرگ خود را این شوشیناک نامیدند و پرستش او فقط به پادشاهان و کاهنه اختصاص می داشت. ایلامی ها مجسمه ی خدایان خود را می ساختند و وقتی مجسمه ی شهری را به شهر دیگر می بردند عقیده داشتند که خدای آن شهر را انتقال داده اند. بطور کلی مذهب آنها شرک و بت پرستی بوده مردم معتقد بودند که خدایان قدرت اسرار آمیز دارند و در مراسنات برای جلب رضایتشان قربانی می کردند هنگام اجرای مراسم موسیقی می نواختند و با پای برهنه در مراسم شرکت می کردند. برگزار کننده ی مراسم مذهبی شاتن بود که در مقابل مجسمه ی خدایان در صف اول عبادت کنندگان می ایستاد و نیایش می کرد. معابد محل نگهداری خدایان بود. این معابد چند طبقه ساخته می شد. برای نمونه می توان معبد چغازنبیل را نام برد. در قسمت ورودی این معبد پیکرهای عظیم شیر و گاو نر برای حفاظت نصب می شد. هنگام آداب دینی نذرهایی به خدایان پیشکش می شد. تمام تلاش مردم حفظ پیکره ی خدایان بود زیرا انتقال مجسمه از یک شهر به شهر دیگر نشانه ی ضعف و سستی بود. ایلامی ها به زندگی پر از مرگ اعتقاد داشتند و همراه مردگان خود یک کوزه ی گلی دفن می کردند و آب را که مایه ی حیات بود از راه کانالی در قبر می ریختند تا مردگان تشنه نمانند.
هنر و معماری
مهارت ایلامی ها در ساختن ظرفهای سفالی، قیدی، فلزی، پیکره سازی، مهرسازی و نقش های برجسته ی روی سنگ و معماری بود. ویژگی های هنری آنان در تندیس ظرفهای فلزی با بدن و سر جانوران چشم هر بیننده ای را خیره می کند. در بناها از آجرهای لعابدار آبی و سبز استفاده می کردند. نخستین کسانی بودند که آجرهای لعابدار را برای تندیس بناها ابداع کردند. پژوهشگران بنیانگذاری تمدن بوشهر را به ایلامی ها نسبت می دهند این منطقه در آن زمان لیان خوانده می شد و یکی از مراکز مهم تجاری و فرهنگی بود و به منزله ی پل بود که تمدن ایلام را به اقیانوس هند و جنوب شرق آسیا ارتباط می داد. وجود بناها و معابد مذهبی بسیاری در عصر طلایی ایلام در این منطقه ساخته شده که آثار اندکی از آنها بجا مانده است.
مقام و منزلت زن در ایلام
در دوره ای از تاریخ ایلام مردانی که از وارثان ملکه نخستین بودند اجازه ی سلطنت داشتند، زنان خاندان شاهی حق فرمانروایی داشتند اما در عمل مردان وظایف آنها را انجام می دادند. پرستش الهه های زن در ایلام متداول بود زیرا زن جاودانه و قابل احترام بود و نسب خانواده را حفظ می کرد. الهه ی مادر در راس خدایان ایلامی قار داشت و موجب باروری و سود بخش همه ی پدیده های طبیعت می شد. در ایلام بر اساس گل نوشته ها- مرد هنگام مرگ مایملکش را با رضایت کامل به همسرش می داد و پس از آنها تنها فرزندانی می توانستند وارد خانه شوند که حرمت مادر را نگه می داشتند. بیشتر ثروت خانه هم به فرزندی که بیشتر حرمت مادر را داشت می رسید. باستان شناسان پیکره های بسیاری از الله های مادر را کشف کرده اند که حاکی از مقام و منزلت زن بود و یاشاتن های زن که از جایگاه اجتماعی آنان خبر می دهد. ایلامی ها حیوانات بسیاری برای الله ی مادر قربانی می کردند.
خط مردم ایلام
خط ایلامی میخی است، یعنی علامات از نقوش که به شکل میخ است و بطور افقی یا عمودی استعمال می شده و ترکیب می یافت. تعداد این علامت ها بالغ بر سیصد می باشد و شکل خط را ایلامی ها از سومری ها اقتباس کرده اند. ولی خط میخی ایلامی خط مستقلی است یعنی علامت های دوخط نماینده ی همان صداها نیست و با دانستن خط بابلی خط ایلامی را نمی توان خواند. خط ایلامی ها از راست می شد و عمودی پایین می آمد سپس سطربعدی در کنار آن نوشته می شد.
تقسیم گذشته های ایلام
دمرگان گذشته های ایلام را به دو قسمت تقسیم می کند: 1- دوران قبل از تاریخ 2- دوران تاریخی دوران قبل از تاریخ هم به دو قسمت تقسیم می شود.و هر دو از عصر سنگ است زیرا وسایل فلزی پیدا نشده است. اشیایی که از این دوران پیدا شده اکثرا از سنگ و گل رس است. چنانکه شاید اولین چرخ کوزه گری و حتی اولین گردونه ی چرخ دار را نیز انسان در همین سرزمین اختراع کرده باشد.اشیاء این دوران بیشتر مرمر سفید است که روی آنها نقاش شده و نیز گلدانهای لعابدار و لوحه های رسی که بر آنها خطوطی نوشته اند. دمرگان این اشیتء را متعلق به 4000سال ق.م می داند. قرون تاریخی اسلام به 3 قسمت تقسیم می شود: 1- دوره ای که تاریخ ایلام ارتباط کامل با تاریخ سومریها واکری ها دارد 2- دوره ای که گذشته های ایلام با تاریخ دولت بابل مربوط می شود 3- دوره ای که تاریخ ایلام با تاریخ آشور مربوط می شود.
در دوره ی اول تاریخ ایلام چندان روشن نیست با وجود این دیده می شود که سوم واکد با ایلامی ها جنگ دفاعی می کنند و سرانجام توانست آنها را شکست دهد. در این زمان ایلامی ها از لحاظ فرهنگ و تمدن در سطح پایینی بودند چون مملکت آنها کوهستانی بود و راههای ارتباطی مساعدی وجود نداشت از مراکز عمران و تجارت آن زمان به دور بود. از نظر تشکیلات مملکتی به جز در مواقع جنگ با دشمن خارجی هر یک از اقوام زندگی سیاسی و اجتماعی جداگانه ای داشتند به خصوص که مردم کوهستان همیشه حتی در زمان استیلای اقوام خارجی بر ایلام استقلال خود را حفظ می کردند در دوره ی دوم ایلامی ها با بابلیها در زد و خورد بودند در این زمان خور با تیلا پادشاه ایلام با کوری گالزو پادشاه بابل جنگید و بعد شوتروک ناخون تا بابل را گرفته و آنجا را غارت کرد و به شوش برد. از پادشاهان نامی ایلام در این دوره شیل خاکین شوش ناک است. او بناهای زیادی را ساخت و یکی از کارهای او این بود که هر بنایی را که تعمیر می کرد می نوشت این بنا را کی ساخته و چه کتیبه ای داشت. عین آن کتیبه را می نوشت و ترجمه ی آنزانی مرا به آن اضافه می کرد. کلیه آثاری که از دوره ی پادشاه بدست آمده از قبل :آجرها- کتیبه ها و ستون های برنجی مشخص شده که ادبیات و صنایع ایلامی در زمان او به اوج و ترقی رسیده است. در دوره ی سوم مهمترین واقع جنگهای آشور با ایلام است. تا این زمان همسایه ی آشور نبود و در زمان تیگلات پالسر چهارم آشوریها با مردمان کوهستانی همسایه ی ایلام جنگیده و آنها را مطیع خود کردند و پس از آن آشور با ایلام همسایه گردید.
جنگهای ایلامی ها
اتحاد باحکام محلی بابل که هم خود آنها نیز از جانب آشور در معرض تجاوز بودند به تجدید حیات ایلام کمک کرد. سناخریب هم مثل پدرش سارگن در ایلام به اعمال زور پرداخت ایلامی ها هم که خود کدور نانخوندی را که در مقابل دشمن اقدامی نکرد کشتند. در اوایل دوران آشور بانی پال هم با استفاده از گرفتاریهای او در مصر ایلامی ها به تاخت و تاز در مصر پرداختند اما به علت اختلافات داخلی باز هم آشور بانی پال به جنگ با آنها پرداخت و توانست ایلام را با خاک یکسان کند و شوش را به غارت ببرد. دولت ایلام به ابتدای کار به خاطر اینکه از تسلط آشوریها در عذاب بود با بابل متحد شد تا بتواند مملکت خود را حفظ کند. اما سارگن پادشاه آشور همین که از این اتحاد با خبر شد بلافاصله به ایلام حمله برد. در این زمان آشور بر تراز ایلام بود زیرا هم متمدن تر بودند و هم سواره نظام قوی تری داشتند و هم اسلحه های بهتری داشتند در این جنگ که به دوری لو معروف شد ایلامی ها مردانه جنگیدند و آشوریها نتوانستند کاری از پیش ببرند و در واقع شکست خوردند بعد از سارگن سیناخریب بر تخت آشور نشست در این زمان کالوا دوش پادشاه ایلام را کشتند در این دوران پادشاه آشور وارد شوش شد و برج ها و قلعه های آن را خراب کرده و اهالی آن را به اسارت برده سپس ایلامی ها کودور ناخوشی را به پادشاهی می رساندند و او در کوهستان باقی ماند و برای جلوگیری از آشوریها هیچ اقدامی نکرد و ایلامی ها بخاطر بی لیاقتیش او را گرفته و کشتند و بجای او اوم مان مینانورا به پادشاهی برگزیدند. او ایلام را بسیار قوی کرد و باعث شد تا بابلی ها با او متعهد شوند و کمکهایی هم برای خرید تجهیزات به ایلامی ها بکنند و پس از آن جنگ دیگری با آشور کردند که با وجود تلفات سنگین و با وجود کشته شدن سردار ایلامی بی نتیجه ماند بعد از سیناخریب، آسورحیدون بر تخت آشور نشست و پادشاه ایلام خوم باش خالداش دوم چون آشور را در جای دیگری مشغول دید به بابل حمله کرد و غنایمی هم بدست آورد. در زمان آشور حیدین آشور به منتهی درجه ی قدرت رسید و ایلام و همه ی دولت های آسیای غربی تابع او بودند. اما در زمانی که آشور بانی پال بر تخت سلطنت نشست تمام توجه خود را به فرو نشاندن شورشی مصریها معطوف داشت. در این زمان یک تغییر سلطنت شوم در ایلام رخ داد اورتاکو در گذشت و برادر او اوم مان بر تخت نشست این پادشاه جدید می خواست برادر زاده ی خود را بکشد و با این اقدام او شصت نفر از شاهزادگان فرار کرده و به دربار آشور پناه بردند و آشور بانی پال با آغوش باز آنها را پذیرفت. با ا ین هدف که ایلام را ضعیف کند و از بین ببرد. ت اوم مان از پادشاه آشور خواست تا فراریها را پس دهد. اما او نپذیرفت بدین ترتیب در محلی بنام توللیز جنگ در گرفت ابتدا پادشاه ایلام که نیروهای زیادی نداشت فردی را برای صلح فرستاد اما آشور بانی پال فرستاده ی او را کشت و جنگ شروع شد و چون پادشاه ایلام شخصا جنگ می کرد زخم برداشت و سپس آشوریها سر او را برید و به نینوا فرستادند و بعد از آن ایلامیها شکست خوردند و پادشاه آشور خوم بان ایگاش را پادشاه ایلام کرد. شکست ایلام باعث خوشحالی مردم آشور گردید چون ایلام دشمن موروثی آنها بود.
انقراض ایلامی ها
در سال 645 ق.م پادشاه آشوب باز هم در پی بهانه برای جنگ با ایلام بر آمد و از پادشاه ایلام خواست تا کلدانی ها و مجسمه ی نه نه را رد کند اما قبول نکرد بدین ترتیب آشوریها وارد شوش شده و هر چه خواستند کردند. خزانه ی پادشاان ایلام که از غنائم جنگ های گذشته پر شده بود به دست آشوری ها افتاد. طلا و نقره ای که بابل در زمان اتحاد با اییلام داده بود با مجسمه ها و اشیاء نفیسه معابد ایلام و آنچه در خانه ها از ثروت و اشیاء قدیمی بود به نینوا منتقل شد آشوری ها به غارت اکتفا نکردند استخوان های پادشاهان ایلام و اشخاص نامی را بیرون آورده و به نینوا فرستادن مجسمه نه نه رب النوع ارخ را که هزار و ششصد و سی و پنج سال در تصرف ایلامی ها بود به دست پادشاه آشور افتاد و برای شهر ارخ پس فرستاد آشوریها پس از غارت کردن شهرها اسرای زیادی از شوش به نینوا بردند. آشوربانی پال در کتیبه ی خود راجع به فتوحات خود در اسلام چنین می نویسد: خاک شهر شوشان، شهر ماداکتو و شهرهای دیگر را تماما به آشور کشیدم و در مدت یک ماه و یک روز کشور ایلام را به تمامی عرض آن جا روب کردم. من این مملکت را از عبور چشم و گوسفند و نیز از نعمات موسیقی بی نصیب ساختم و به درندگان و مارها اجازه دادم که آن را فرو گیرند. چنانکه از تاریخ ایلام پیداست ایلامی ها یک نوع صنایع و تمدن پرورده و خطی برای خود ترتیب داده بودند و اما از لحاظ تشکیلات سیاسی هیچگاه نتوانستند از حال ملوک الطوایفی بیرون بیایند بخصوص مردمان کوهستانی آن که همیشه نیم مستقل یا مستقل بودند. با وجود این ایلامی ها همیشه در مدت چند هزار سال قومیت خود را در مقابل مردمانی نیرومند مانند سومری ها و الکدی ها و دولتهای قدرتمند مثل بابل و آشور حفظ کردند گاهی هم آنان را شکست می دادند اگر ایلام به زانو در آمد بخاطر جنگهای داخلی بود که گریان گیرش شد. به هر حال از سال 645 ق.م ایلام از صحنه ی روزگار محو و همه ی گذشته های آن به فراموش سپرده شد و چنان از پا رفت که حتی مورخین قدیم هم چیزی از آن نمی دانستند والا استرابون جغرافیدان معروف نمی نوشت که کورش پایتخت خود را در شوش قرار داد زیرا مردم آن همیشه تابع ملل دیگر بودند و از خود هیچ اقدام مهمی نکرده اند مگر در زمانهای پهلوانی آن هم شاید در مالمیر بختیاری در "اشکفت سلمان" ایذه آثار زیاد از ایلامی ها دیده می شود. در اینجا حجاری های برجسته با خطوط میخی شوش و آنزانی بسیار یافته اند و محققین این آثار را به قرن 13-12 ق.م مربوط می دانند.
13