تارا فایل

تحقیق در مورد بهشت و جهنم


بهشت و جهنم

منبع : کتاب منشور جاوید جلد 9 صفحه 363
نویسنده: آیت الله جعفر سبحانى
یکى از بحثهاى مربوط به بهشت و دوزخ، مساله وجود کنونى آنها است و از زمانهاى دیرینه، این مساله مطرح شده است این بحث در حالى که جنبه کلامى و عقیدتى دارد، بحث تفسیرى و قرآنى نیز هست، یعنى به این مساله، هم از دریچه دلائل عقلى مى‏توان نگریست و هم از دریچه تفسیرى، و با مراجعه به کتب کلامى روشن مى‏شود که اکثریت دانشمندان اسلامى وجود کنونى آن را پذیرفته و معتقدند که هر دو، هم اکنون آفریده شده‏اند.
محدث و متکلم عالیقدر "شیخ صدوق" در این باره مى‏گوید: اعتقاد ما درباره بهشت و دوزخ این است که آن دو آفریده شده‏اند و پیامبر (ص) به هنگام معراج وارد بهشت شد و دوزخ را نیز مشاهده نمود. (1)
شیخ بزرگوار مرحوم "مفید" در "اوائل المقالات" به نقل اقوال پرداخته و چنین مى‏گوید :
بهشت و دوزخ هم اکنون آفریده شده‏اند و روایات آن را تایید و اهل شرع بر آن اتفاق نظر دارند ولى اکثریت معتزله و خوارج و گروهى از زیدیه مى‏گویند آفرینش کنونى آنها امرى ممکن است ولى دلیل بر وجود کنونى آن در دست نیست در حالى که "ابو هاشم جبائى" وجود فعلى آنها را محال دانسته و معتقد است پیش از برپائى قیامت بهشت و دوزخ آفریده نمى‏شوند. (2)
علامه حلى در "کشف المراد" اقوال متکلمان را به نحو یاد شده نقل کرده و "قاضى عبد الجبار" را از اندیشه با ابوهاشم یکسان مى‏داند. (3)
"تفتازانى" در شرح مقاصد مى‏گوید: اکثریت مسلمانان براینند که بهشت و دوزخ هم اکنون آفریده شده‏اند جز "ابوهاشم" و "عبد الجبار" و پیروان آنها که با این نظریه مخالفت کرده‏اند . (4)
و گاهى در میان علماء شیعه اندیشه مخلوق نبودن بهشت و دوزخ به مرحوم سید رضى (ت/359، م /406) و زراره بن اعین (5) نسبت داده شده است ولى برخى مانند "سید شبر" در صحت نسبت یاد شده به سید رضى تشکیک نموده‏اند . (6)
ولى با مراجعه به تفسیر رضى که متاسفانه از آن فقط یک جلد منتشر شده است، صحت نسبت روشن مى‏شود. (7)
با توجه به آنچه که مرحوم مفید در "اوائل المقالات" نقل کرده است، روشن مى‏شود که درباره آفرینش کنونى بهشت و دوزخ سه نظریه در میان متکلمان اسلامى وجود داشته است.
1 ـ بهشت و دوزخ هم اکنون آفریده شده‏اند و اکثریت مسلمانان این نظریه را پذیرفته‏اند .
2 ـ آفرینش هر دو در شرائط کنونى امرى است ممکن ولى دلیل بر تحقق فعلى آن در دست نیست و این نظریه مربوط به معتزله و خوارج و گروهى از زیدیه است.
3 ـ آفرینش بهشت و دوزخ در وضع کنونى امرى غیر ممکن است و این نظریه مربوط به "ابوهاشم" و "قاضى عبد الجبار" مى‏باشد.
یادآور مى‏شویم که این مساله جنبه سمعى و نقلى دارد و باید از کتاب و سنت حکم آن را استنباط نمود و اگر "ابوهاشم" مى‏گوید آفرینش کنونى آنها محال است، مقصود او محال بالغیر و یا به اصطلاح محال وقوعى است که در پایان بحث به آن اشاره مى‏کنیم. اینک دلائل قول مشهور:
دلائل خلقت بهشت و دوزخ
از بهشت و دوزخ در لسان قرآن به "جنت" و "جحیم" یا "جهنم" و "نار" یاد مى‏شود ولى هرگز مقصود از هر "جنت" که در قرآن وارد شده است، بهشت موعود نیست چه بسا قرآن کلمه جنت را در مورد باغهاى معمولى این جهان بکار برده است و نباید این آیات ملاک بحث باشد آنجا که مى‏فرماید:
"و لولا اذ دخلت جنتک قلت ما شاء الله" (کهف/39) .
چرا هنگامى که به باغ خود وارد شدى کلمه "ما شاء الله" را بر زبان جارى نکردى؟
و در آیه دیگر مى‏فرماید: "لقد کان لسبا فى مسکنهم آیه جنتان عن یمین و شمال کلوا من رزق ربکم و اشکروا له بلده طیبه و رب غفور" (سبا/15) .
"در سرزمین "سبا" براى آن گروه در چپ و راست، دو باغ بود به آنان گفتیم از روزى پروردگار خود بخورید و شکر نعمت را بجا آورید این است شهر پاکیزه و پروردگار آمرزنده" .
در این دو آیه کلمه "جنت" وارد شده است که حاکى از آن است که این جنت موجود بوده است ولى هرگز مربوط به بهشت موعود در قیامت نیست.
برخى مانند "تفتازانى" در شرح مقاصد آیات مربوط به آدم و حواء را که مدتى در بهشت بسر مى‏بردند، ولى به خاطر مخالفت با ارشاد خدا از آن بیرون شدند، گواه بر آفرینش بهشت موعود دانسته و مى‏گوید مقصود از "جنت" در آیات یاد شده همان بهشت موعود براى امم عالم است سپس مى‏افزاید: برخى مى‏گویند مقصود از جنت در آیات آدم و حوا یکى از باغهاى وسیع دنیا است آنگاه این نظر را مورد انتقاد قرار داده مى‏گویند یک چنین تفسیر بازیگرى با دین و بى اعتنائى به اتفاق مسلمانان است. (8)
ولى به نظر ما پا فشارى تفتازانى بر تفسیر "جنت" در آیات آدم و حوا به بهشت موعود، کاملا بیجا است و اگر گروهى از مفسران آن را به باغ دنیوى تفسیر کرده‏اند به خاطر آیات خلود است که مى‏گوید پس از دخول به بهشت دیگر از آن خروجى نیست و ساکنان بهشت پیوسته و جاودانه در آنجا زندگى خواهند کرد.
آیاتى که حاکى از جاودانه بودن ساکنان بهشت است بیش از آن است که در اینجا یادآورى گردد ولى به عنوان نمونه برخى را یاد آور مى‏شویم:
1 ـ قرآن بهشت را "جنه الخلد" مى‏نامد آنجا که مى‏فرماید: "قل ادلک خیر ام جنه الخلد التى وعد المتقون" (فرقان/15) .
آیا آن (دوزخ) خوب است؟ یا بهشت جاودانى که پرهیزکاران به آن نوید داده شده‏اند؟
2 ـ قرآن در آیات بى شمارى بهشتیان را با کلمه "خالدون" توصیف مى‏فرماید این آیات سبب شده است که برخى جنت آدم و حوا را غیر از بهشت موعود تفسیر کنند.
البته در آیات خلد احتمال دیگرى نیز وجود دارد و آن اینکه این خلود از آن آن گروه از ساکنان بهشت است که در پرتو عمل صالح به آنجا وارد شوند و در حق آنان قرآن مى‏فرماید :
"عطاء غیر مجذوذ" (هود/108) . "پاداش جاویدان و مستمر" .
و اما انسانى که در خود بهشت متولد گردد آیا او هم جاودانه است یا نه، آیات خلود ناظر به آن نیست.
در هر حال هدف این است که جنت مربوط به آدم و حواء قابلیت هر دو تفسیر را دارد، بنابراین از دلائل قطعى مخلوق بودن بهشت و دوزخى که انسان‏ها بر اثر عمل نیک و بد به آن وارد مى‏شوند، به شمار نمى‏رود.
بهشت و دوزخ برزخى
آیاتى در قرآن حاکى از آن است که براى برزخیان از نیکوکار و بدکار، بهشت و دوزخى وجود دارد و هم اکنون هر دو مخلوق و آفریده شده‏اند ولى هرگز این آیات گواه بر مخلوق بودن بهشت و دوزخ مربوط به آخرت نیست و استدلال به آنها بر موضوع بحث کاملا بیگانه است.
قرآن درباره مومن به رسولان عیسى که به خاطر ایمانش کشته شد، مى‏فرماید:
"قیل ادخل الجنه قال یا لیت قومى یعلمون" (یس/26) .
به او گفته شد داخل بهشت شو، وى گفت اى کاش قوم من از وضع من مطلع مى‏شدند.
جنت در این آیه، جنت برزخى است، نه جنت موعود.
قرآن درباره فراعنه یادآور مى‏شود که آنان پیش از قیامت بر آتش عرضه مى‏شوند و روز قیامت دچار سخت‏ترین عذاب مى‏گردند، آنجا که مى‏فرماید:
"النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعه. ادخلوا آل فرعون اشد العذاب" . (غافر/46) .
"صبح و عصر فراعنه بر آتش عرضه مى‏شوند و روز بر پائى قیامت خاندان فرعون به سخت‏ترین عذاب گرفتار مى‏شوند" .
از این بیان روشن مى‏شود که آیاتى که در آنها تنها لفظ جنت وارد شده یا جنت آدم و حواء موضوع بحث قرار گرفته و یا جنت و نار برزخى مطرح شده است، از آیات محل بحث بیرون بوده و باید تنها به آیاتى چشم بدوزیم که موضوع بحث آن بهشت و دوزخ موعود امم عالم است اینک در این باره مى‏گوئیم از برخى از آیات وجود کنونى بهشت و یا دوزخ کاملا استفاده مى‏شود :
1 ـ "و لقد رآه نزله اخرى، عند سدره المنتهى، عندها جنه الماوى" (نجم/ 13 ـ 15)
"پیامبر (ص) فرشته وحى را نزد "سدره المنتهى" دید، نزد آن (سدره المنتهى) جنه الماوى است" .
مقصود از "جنه الماوى" ، همان بهشت موعود است که در آیات دیگر از آن به جنات عدن و مانند آن تعبیر شده است این آیه به روشنى مى‏رساند که پیامبر، فرشته وحى را در کنار "سدره المنتهى" که در جنت آن بهشت جاودان قرار دارد، دیده است و اگر بهشت آفریده نشده بود، یک چنین نشانه دادن، خارج از فصاحت و بلاغت مى‏بود.
2 ـ آیاتى که در آن از آماده شدن بهشت و دوزخ براى نیکوکاران و بدکاران گزارش داده شده است، مى‏تواند گواه بر وجود کنونى هر دو باشد، مثلا درباره بهشت مى‏گوید:
"اعدت للمتقین" (آل عمران/133) : براى پرهیزگاران آماده شده است.
"اعدت للذین آمنوا بالله و رسله" (حدید/21) : براى گروهى که به خدا و رسولان او ایمان آورده‏اند؛ آماده شده است.
"و اتقوا النار التى اعدت للکافرین" (آل عمران/131) : از آتشى بپرهیزید که براى کافران آماده شده است.
و در برخى از آیات کلمه "اعد" بکار رفته یعنى آماده نموده است، آنجا که مى‏فرماید:
"و اعد لهم جنات تجرى تحتها الانهار" (توبه / 100) : بهشتى را که زیر درختان آن آب جارى مى‏شود، براى آنان آماده کرده است.
"و اعد لهم عذابا مهینا" (احزاب /57) : براى آنان عذاب خوار کننده آماده کرده است.
این آیات که در آنها کلمه "اعداد" بکار رفته است حاکى از آماده بوده این دو کانون است و اگر به هنگام نزول وحى وجود نداشت بکار بردن آن نیاز به تاویل دارد و تا موجبى براى تاویل نباشد باید ظاهر را اخذ کرد.
حق این است که ظواهر این آیات تا دلیل قاطع بر تاویل نباشد، حاکى از وجود کنونى بهشت و دوزخ است.
و از میان روایات مى‏توان با روایت "هروى" که از امام هشتم (ع) نقل حدیث کرده است استدلال نمود وى مى‏گوید: به امام رضا (ع) گفتم: اى فرزند پیامبر خدا از بهشت و دوزخ به من خبر بده، آیا آن دو الان آفریده شده‏اند؟
فرمود: آرى. رسول خدا (ص) آنگاه که به معراج رفت از بهشت و دوزخ دیدن نمود، گفتم: گروهى مى‏گویند که بهشت و دوزخ در قلمرو و تقدیر خدا است و در آینده آفریده مى‏شوند.
امام (ع) فرمود: آنان از ما نیستند و ما هم از آنان نیستیم، هر کس خلقت بهشت و دوزخ را انکار کند، پیامبر و ما را انکار کرده و از ولایت ما بیرون رفته و در آتش دوزخ مخلد خواهد بود. (9)
2 ـ ابن عماره از پدر خود نقل کرد که امام صادق (ع) فرمود: آنکس که چهار چیز را انکار کند شیعه ما نیست و آنها عبارتند از:
1 ـ معراج، 2 ـ سوال قبر، 3 ـ خلقت کنونى بهشت و دوزخ، 4 ـ شفاعت، (10)
3 ـ و نیز از حضرت رضا (ع) نقل شده است که فرمود: مومن کسى است که به یکتائى خدا و رجعت و حلال بودن دو متعه (متعه حج و متعه زنان) و معراج و سوال در قبر و حوض کوثر و شفاعت و آفرینش کنونى بهشت و دوزخ و … ایمان بیاورد. (11)
دلائل منکران
منکران خلقت بهشت و دوزخ با دلیل نقلى و عقلى بر مدعاى خود استدلال نموده‏اند که اینک هر دو را یادآور مى‏شویم:

1 ـ دلیل نقلى
این استدلال مبنى بر دو مطلب استوار است:
الف: آیات قرآنى حاکى از آن است که بهشت جایگاه دائمى و قرارگاه همیشگى است آنجا که بهشت را به "جنه الخلد" (12) و دوزخ را به "دار الخلد" (13) توصیف مى‏کند و در برخى از آیات نعمت‏هاى بهشتى را دائمى توصیف مى‏کند و مى‏فرماید:
"اکلها دائم و ظلها" (14) خوردنى‏ها و سایه آن جاودانى است.
بنابراین بهشت و دوزخ از لحظه آفرینش باید به صورت یک بناى جاودان و مستمر بماند و دستخوش نابودى و ویرانى نگردد.
ب: آیه قرآن، حاکى است که قبل از برپائى رستاخیز (نفخ صور نخست) همه چیز جز ذات او نابود مى‏شوند چنان که مى‏فرماید:
"کل شیئى هالک الا وجهه" (قصص /88)
همه چیز جز ذات خداوند فانى و نابود مى‏گردد.
اکنون با توجه به این دو مطلب باید گفت بهشت و دوزخ آفریده نشده‏اند زیرا بر فرض آفرینش باید روز برپائى قیامت نابود گردند در حالى که نابودى آنها با جاودانگى آن دو که آیات نخست از آن حاکى مى‏باشند، ناسازگار مى‏باشند. ولى این استدلال قابل خدشه است، زیرا اساس آن این است که مقصود از "شى‏ء" در آیه "کل شیى‏ء هالک" ما سوى الله است یعنى تمام موجودات امکانى اعم از دنیوى و اخروى راه هلاک و نابودى را در پیش مى‏گیرند.
در حالى که مى‏توان درباره شیى‏ء نظر دیگرى را اظهار کرد و آن اینکه مقصود، موجودات دنیوى است نه اخروى و مى‏توان دائره را از آن هم تنگ‏تر توصیف کرد و آن اینکه مقصود از شیى‏ء، بتهائى است که آن را مى‏پرستیدند زیرا در آغاز آیه مى‏فرماید: "و لا تدع مع الله الها آخر لا اله الا هو کل شیى‏ء هالک…" (القصص/88) .
با خدا، خداى دیگرى را مخوان، جز او خدائى نیست همه چیز نابود مى‏شود جز ذات‏ات.
اگر نگوئیم که مقصود از "شیى‏ء" خدایان دروغین است، با اطمینان مى‏توان گفت مقصود از آن اشیاء دنیوى است که در چشم انداز انسانها است و اما موجودات اخروى که در جهان دیگر هستند و از قداست خاصى برخوردارند، مشمول این آیه نیستند.
مى‏توان بر این مطلب از قرآن شواهدى آورد آنجا که مى‏فرماید:
"ما عند کم ینفد و ما عند الله باق" (نحل/96) .
این آیه به جاودانگى آنچه نزد خدا است حکم مى‏کند و طبعا آنچه نزد خدا است غیر خداست و محکوم به امکان است ولى در عین حال طبق مشیت الهى جاودانه مى‏باشد.
قرآن برخى از کتابها را به لفظ "حفیظ" که به معنى نگهدارنده است توصیف کرده است آنجا که مى‏فرماید: "قد علمنا ما تنقص الارض منهم و عندنا کتاب حفیظ" (ق/4). "ما آنچه را که زمین از مردگان کم مى‏کند مى‏دانیم و پیش ما است کتاب نگهدارنده" .
این آیه در پاسخ کسانى آمده است که معاد انسانها را امرى بعید مى‏شمردند و گویا مى‏اندیشیدند که پس از مرگ، اجزاء بدن مردگان بهم آمیخته مى‏شود و شناسائى آنها مشکل است، قرآن در پاسخ آنان مى‏فرماید: "تمام این حوادث در کتابى محفوظ است و روز قیامت طبق این کتاب باز گردانده مى‏شوند."
به طور مسلم، آیه "کل شیئى هالک" شامل این کتاب نخواهد بود، زیرا طبق ظاهر قرآن این کتاب روز برپائى قیامت ملاک احیاء انسانها مى‏باشد و نابودى آن با اینکه هنوز وقت بهره‏بردارى از آن آغاز نشده است، حکیمانه نخواهد بود.
در اینجا نکته دیگرى است و آن اینکه موجود مجرد را فنائى نیست و اگر این آیه شامل این گروه از موجودات باشد باید "هالک" به معنى فقر و حاجت و نیاز به واجب تفسیر گردد. (فناى ذاتى)
2 ـ دلیل عقلى منکران
از میان دلائل عقلى منکران، مساله "عبث" بودن آفرینش بهشت و دوزخ قابل ملاحظه است، هدف از آفرینش بهشت و دوزخ، این است که نیکوکاران و بدکاران در آنجا به سزاى اعمال خود برسند و این کار پس از برپائى قیامت انجام مى‏گیرد بنابراین آفرینش آنها قبل از قیامت عبث خواهد بود.
پاسخ:
درباره این نوع استدلال باید این جمله را گفت: "که مستدل به عقل و خرد بیش از حد، بهاء داده، و عدم درک مصلحت را به جاى نبود آن فرض کرده است هرگز براى ما همه جوانب مسئله روشن نیست و شاید در آفرینش آن مصلحت باشد که از درک ما بیرون است" .
گذشته از این آماده کردن یک چنین مکان نعمت و یا نقمت در روح انسان مطیع تاثیر شگرفى مى‏گذارد و او را به اطاعت و پیروى از تعالیم الهى بیشتر سوق مى‏دهد و به یک معنى در لطف الهى نسبت به بندگان تاثیر بسزائى دارد (لطف مقرب نه لطف محصل) . (15)

جایگاه بهشت و دوزخ
هر گاه بهشت و دوزخ را مخلوق کنونى بدانیم، بحثى به نام جایگاه آن دو مطرح مى‏شود و انسان حق دارد که از وحى سوال کند جایگاه این دو مخلوق کجا است؟
پاسخ:
آیه نخست که با آن بر مخلوق بودن بهشت استدلال شد، جایگاه آن را نیز معین مى‏کند و اینکه بهشت نزد "سدره المنتهى" است چنانکه فرمود: "و لقد رآه نزله اخرى، عند سدره المنتهى، عندها جنه الماوى" (نجم/12 ـ 14) .
بنابراین هر کجا جایگاه سدره المنتهى باشد، جنب آن جایگاه بهشت موعود است و چون جایگاه "سدره المنتهى" باشد، جنب آن جایگاه بهشت موعود است و چون جایگاه "سدره المنتهى" تا چه رسد به حقیقت آن براى ما روشن نیست طبعا جایگاه آن نیز در محاق ابهام خواهد ماند و نمى‏توان درباره آن اظهار نظر قطعى کرد.
"تفتازانى" در این باره مى‏گوید: "در مورد جایگاه بهشت و دوزخ دلیل روشنى وجود ندارد و اکثریت معتقدند که جایگاه بهشت بالاى آسمانهاى هفتگانه است و به آیه "عند سدره المنتهى عندها جنه الماوى" و به سخن پیامبر (ص) که فرمود "سقف بهشت عرش خدا است" استناد نموده‏اند و جایگاه دوزخ را نیز زیر طبقات زمین دانسته‏اند ولى حق در این مساله این است که از اظهار نظر قطعى دست برداشته علم آن را به خداى دانا واگذاریم. (16)
و برخى (17) از روایات که جایگاه بهشت را در آسمان و دوزخ را در زمین معین مى‏کنند به وسیله عکرمه شاگرد ابن عباس نقل شده و عکرمه یک فرد کاذب و دروغگو است که روایات او قابل استناد نیست.
آرى با توجه به برخى از آیات مى‏توان گفت بهشت موجود در دل آسمانها و زمین نیست زیرا در برخى از آنها وسعت و گنجایش بهشت به مقدار گنجایش آسمانها و زمین معرفى شده است آنجا که مى‏فرماید: "و سارعوا الى مغفره من ربکم و جنه عرضها السموات و الارض اعدت للمتقین" (آل عمران /133) .
به سوى آمرزش خدا و بهشتى که پهنا و فراخى آن به اندازه وسعت آسمانها و زمین است سبقت بگیرید، بهشتى که براى پرهیزکاران فراهم شده است. (18)
با توجه به این آیات نمى‏توان گفت بهشت موعود، در دل آسمانها و زمین است و همان طور که یادآور شدیم این مسئله از امور غیبى است که درک آن براى ما بدون راهنمائى قطعى از طریق وحى امکان پذیر نیست.
"علامه مجلسى" درباره آفرینش کنونى بهشت و دوزخ و نیز مکان آن دو چنین مى‏گوید:
"این که بهشت و دوزخ آفریده شده‏اند، مورد قبول جمهور مسلمانان است، و تنها اندکى از "معتزله" معتقدند که آن دو در روز قیامت آفریده مى‏شوند و آیات و روایات متواتر در این باره عقیده آنان را مردود مى‏سازد.
و اما این که جایگاه آنها کجاست از روایات چنین استفاده مى‏شود که بهشت بالاى آسمانهاى هفتگانه است و دوزخ در طبقه هفتم زمین و این نظریه مورد قبول اکثر مسلمانان است." (19)
جهان مستقل جایگاهى لازم ندارد.
سئوال از جایگاه بهشت و دوزخ در صورتى صحیح است که آن در جزئى از این جهان باشد به گونه‏اى که بتوان میان آن دو و این جهان را نسبتى برقرار کرد در این صورت جا دارد سئوال کنیم بهشت و دوزخ در کجاى این جهان جاى گرفته‏اند و امام اگر بهشت و دوزخ را جهان مستقل و منفک از این آسمان و زمین بدانیم پرسش از جایگاه آن کاملا غیر صحیح است.
اصولا از نظر بحثهاى فلسفى بعد زمانى داراى واقعیتى است که از تحول ماده پدید مى‏آید و به دیگر سخن، حرکت ماده از آن نظر که تدریجى است دو حقیقت را در نظر ما متجلى مى‏سازد یکى حرکت و دیگرى زمان، از آن نظر که ماده، حالات و صفات گوناگون پیدا مى‏کند، مفهوم حرکت، و از این نظر که این دگرگونى تدریجى است نه دفعى مفهوم زمان انتزاع مى‏شود و لذا در فلسفه اسلامى مى‏گویند "حرکت و زمان دو رویه از یک سکه‏اند که هر کدام ناظر به واقعیتى است که در جسم متحول وجود دارد" .
اما مکان که جایگاه جسم است در اجزاء این جهان قابل تصور هست مثلا میز را در اطاق جاى مى‏دهیم بگونه‏اى که اطاق ظرف و مکان، و میز جسمى است که آنجا را اشغال مى‏کند ولى اگر مجموع جهان را در نظر بگیریم دیگر براى آن ظرف و مکانى وجود ندارد، بلکه آفرینش خود این جهان سازنده جاى خود نیز هست، نه اینکه قبلا جاى فارغى و فضاى لا متناهى وجود داشت، سپس خدا این جهان را در دل آن فضا آفرید.
در اینجا گفتارى است که از کاشف "نظریه نسبیت" (نسبیت فیزیکى نه فلسفى) نقل شده است مى‏گویند وى معتقد به گسترش و فزونى ماده بود و اینکه جهان پیوسته در حال بزرگ شدن است (20) وقتى از او سوال شد این گسترش براى خود جایگاهى لازم دارد وى در پاسخ گفت جهان با گسترش خود مکان خود را نیز مى‏سازد و نیاز به مکان قبلى ندارد.
عین این بیان درباره بهشت و دوزخ حاکم است، زیرا اگر بهشت و دوزخ براى خود جهان مستقل و جدا از آسمانها و زمین باشند، سوال از محل و مکان آن کاملا غیر منطقى است.
البته این سخن نه به این معنى است که بهشت و دوزخ وجود مثالى و خیالى دارند تا سوال از جایگاه از آنها ساقط باشد، بلکه ما در عین تصدیق به "معاد عنصرى" و به اصطلاح امروز "معاد مادى" ، دو جهان مستقل فرض مى‏کنیم که هر کدام براى خود احکام و قوانین و اوضاع و نسبتهائى دارند و هرگز یکى در دل دیگرى نیست.

11


تعداد صفحات : 11 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود