بهشت و جهنم از دیدگاه قرآن
پس از دگرگونی در کل نظا م آفرینش یا دو نفخه صور اسرافیلی و آشکارشدن صحرای محشر و حشر تمام موجودات، جهنم و بهشت نیز از ملکوت و باطن آفرینش پدیدار می شود.
و اذا الجحیم و اذا الجنه ازلفت.1
آنگاه که جهنم شعله ور گردد و بهشت نزدیک شود.
جهنم تمام اهل محشر را احاطه می کند و صدای نفیر دلخراش آتش، زلزله بر اندام اهل محشر می اندازد. و نیز گفته شد که پلی از مو باریکتر و از شمشیر برنده تر برروی جهنم برپا می گردد که برروی این پل پنجاه موقف و گردنه به نام پنجاه وظیفه عبادی( اوامر و نواهی) مستقر می گردد. یک عده از آدمیان و جنیان بدون اینکه حق عبور از صراط و عقباتش را داشته باشند و به جرم شرک به خدا و فساد اعتقادی و عملی بدون حساب در شعله های جهنم افکنده می شوند وعده ای دیگر قدم برروی پل نهاده مواقف را یکی پس از دیگری به تندی و کندی – بستگی به خلوص وکدورت اعمال دارد- پشت سر می گذارند و با پشت سرنهادن آخرین موقف که نامنش بنا به اکثر روایات" مرصاد"
( حق الناس) است، دیواره های با شکوه بهشت با درهای هشتگانه اش آشکار می گردد. هر طایفه ای به تناسب شان ایمانی خود از یکی از این درها وارد می شود و در وضعی قرار می گیرد که تا ابد متنعم می شود. زندگی در این نشئه به قدری زیبا و لذت بخش است که انسان هرگز آرزوی تحویل و دگرگونی آن را به مخیله خود راه نمی دهد.
خالدین فیها لایبغون عنها حولاً.2
در آنجا جاویدانند و از وضعی که دارند دگرگونی نمی خواهند.
کمتر کسی است که تاکنون از خودش این سئوال را نکرده باشد: بهشت کجاست؟ اگر بگوییم بهشت هم اینک موجود است اما در باطن این جهان مادی است، آنگاه بیان بعضی از روایات که وجود بهشت در آسمان و وجود جهنم را در زمین مطرح می سازند، خدشه دارد می شوند. و اگر بگوییم که با متلاشی شدن زمین و آسمان جهنم و بهشت برروی این ویرانه عظیم ساخته خواهد شد، این موضوع نیز مفاد بساری از احادیث را- که بهشت و جهنم را خلق شده و موجود می داند، از اعتبار می اندازد. بهترین پاسخی که می توان داد تا تعارض این روایات را برطرف سازد این است که بگوییم، نظام آفرینش مانند وجود انسان یک بعد مثالی و ملکوتی دارد و یک بعد مادی و طبیعی. جهنم و بهشت به صورت مثالی در ملکوت و باطن عالم ماده وجود دارد همانطور که بسیاری از صورتهای خیالی و مثالی در ماورای هیاکل جسمان در باطن روح ما وجود دارد و ما هر وقت که میل داشته باشیم آنها را از مخزن این صورتها، یعنی حافظه بیرون می آوریم و در صورت لزوم صورتهای تازه ای خلق می کنیم. بنابراین، جهنم و بهشت در حال حاضر وجود دارند اما بر ما که در عالم ماده اسیریم، پوشیده است. ظهور صورت مثالی جهنم و بهشت مستلزم یک دگرگونی همه جانبه در نظام مادی جهان است. همانطور که صورت پنهان میوه با دگرگون شدن وضع کل آشکار می شود، صورت ملکوتی بهشت را پس از دگرگونی آسمانی و صورت ملکوتی جهنم را( جهنم و بهشت) مصالح مادی و بیرونی خود را از زمین و آسمان جستجو می کنند، همانطور که ملکات انسانی( صورتهای مثالی) با خاک و گل قیامت( بدن خاکی قیامتی) می آمیزد و شکل می گیرد. اینک به نمونه هایی از احادیث نوع اول( یعنی مثالی وملکوتی بودن بهشت و جهنم می پردازیم:
* نمونه اول
هروی( یکی از اصحاب امام رضا(ع) به امام عرض کرد: یا من رسول الله! درباره بهشت و جهنم به من خبر بدهید آیا آن دو هم اکنون خلق شده اند؟ امام(ع) فرمود:
" آری، رسول خدا زمانی که به معراج رفتند، داخل بهشت شدند و جهنم را هم دیدند. عرض کردم: عده ای می گویند: بهشت و دوزخ مقدر هستند که روزی آفریده شوند و اکنون خلق نشده اند. امام فرمود: آنها از ما نیستند و ما هم از آنها نیستیم. کسی که آفرینش( فعلی) بهشت و جهنم را انکار می نماید،، همانا پیامیر خدا(ص) را انکار نموده و ما را تکذیب کرده و بر ولایت ما نیست و در آتش جهنم مخلد خواهد بود.( آنگاه به آیه ای از آیات قرآن استناد می فرماید):
هذه جهنم التی یکذب بها المجرمون * یطوفون بینها و بین حمیم آن.3
این است آن جهنمی که مجرمون تکذیبش می کردند در حالیکه آنها در جهنم بین آتش و آب جوشان دوزخ دور می زنند.
( و سپس به یکی از احادیث معراجیه اشاره کرده) از قول رسول خدا(ص) چنین می فرماید:" آنگاه که مرا به آسمان بردند، جبرائیل دست مرا گرفت و مرا داخل بهشت نمود و رطب بهشتی به من داد و من هم آن را تناول نمودم و نطفه فاطمه(س) از آن میوه بهشتی بسته شد از این جهت فاطمه حوراء انسیه( حوری با هویت انسانی) است هر وقت که مشتاق بوی بهشت می شوم دخترم فاطمه را می بویم".2
* نمونه دوم
امام صادق(ع) فرمود" خداوند کسی را نیافریده مگر اینکه در بهشت منزلی و در جهم منزلی برایش خلق فرمود: پس هنگامی که اهل بهشت را در بهشت و اهل آتش را در آتش قرار دادی منادی ای ندا می دهد که ای اهل آتش! بیایید و آنها را در کنار آتش می آورد و از منازل آنها در آتش پرده برمی دارد سپس به آنها گفته می شود، این است آن منزلی که در صورت عصیان پروردگارتان، وارد آن می شدید…. سپس ندا می دهند: ای اهل جهنم، سرهایتان را بالا کنید و منازلتان را در بهشت بنگرید، آنها، سرهایشان را بالا می کنند و منازلشان را در بهشت می نگرند، پس به آنها گفته می شود: این است آن منازلی که در صورت اطاعت پروردگارتان، داخل آن می شدید… پس آنها( بهشتیان فعلی) میراثشان( جهنم) را به جهنمیان فعلی می سپارند و جهنمیاان هم میراثشان( بهشت خود را) به بهشتیان فعلی می سپارند و این است قول خدای عزوجل:
" اولئک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون"5
* نمونه سوم
رسول خدا(ص) فرمود: آنگاه که مرا به آسمان بردند، داخل بهشت شدم پس در آنجا ملائکی دیدم که مشغول بنا هستند: خشتی از طلا و خشتی از نقره می گذارند و گاهی هم از کار باز می ایستند. به آنها گفتم: چرا گاهی می گذارید و گاهی از کار باز می ایستید؟ عرض کردند: منتظر می مانیم تا مصالح برسند: گفتم: مصالح شما چیست؟ عرض کردند: قول مومن در دنیا
( یعنی):" سبحان الله والحمدلله و لا اله الله و الله اکبر"؛ که می گوید ما هم مشغول ساختن می شویم و هنگامی که نمی گوید ما هم کاری انجام نمی دهیم.6
* نمونه چهارم
رسول خدا(ص) فرمود:" در لیله الاسراء به ابراهیم(ع) برخورد نمودم و او به من گفت: به امنیت امر کن که تا می توانند در بهشت درخت بکارند، زیرا در زمین بهشت بسیار وسیع و خاکش بسیار پاکیزه است. گفتم مقصود از نهادن درخت در بهشت چیست؟ گفت:" لا حول ولا قوه الا بالله".7
همانطور که ملاحظه می شود بهشت و جهنم تجسم خود اعمال است که لحظه به لحظه در حاق وجود آدمی که متصل به ملکوت آفرینش است، ساخته و پرداخته می شود و هر آن که انسان بمیرد از این ساخته ها و تصاویر پرده برداری می گردد:" یوم تبلی السرائر".
در ذیل نمونه ای از احادیثی که زمین و آسمان را، مکان جهنم و بهشت معرفی می کند، آورده می شود:
ابن عباس می گوید: دو تن از یهودیان بر امیرالمومنین( ع) وارد شدند و سئوالانی مطرح ساختند( منجمله): بهشت کجاست؟ جهنم کجاست؟ حضرت فرمود:
" اما بهشت، بهشت در آسمان است و اما آتش(جهنم)،جهنم در زمین.عرض کردند: مقصود از هفت( جهنم) چیست؟فرمود: مقصود هفت باب جهنم است که طبقه طبقه روی هم است. عرض کردند: مقصود از هشت( بهشت) چیست؟ فرمودند: هشت در بهشت."8
علی بن ابراهیم قمی در اثبات اینکه بهشت در آسمان است بر آیه ذیل استناد می کند.
لا تفتح لهم ابواب السماء و لا یدخلون الجنه.9
"درهای آسمان برای آنها بازنشده و داخل بهشت نمی گردند."
و در مورد زمینی بودن جهنم نیز به این آیه استناد می کند:
و اذا البحار سجرت
آنگاه که دریاها شعله ور می شوند.
در آیات سوره تکویر مقدمه پیدایش جهنم و بهشت را تغییرات عمده در آسمانها و زمین معرفی می کنند:
اذا الشمس کورت* و اذا النجوم انکدرت* و اذا الجبال سیرت* …."10
( ای رسول ما یادآور) هنگامی که آفتاب تابان تاریک شود. ستارگان آسمان تیره شوند. و کوهها به حرکت درآیند. و شتران عشار( دوماهه آبستن) را رها کنند و بدور افکنند. و هنگامی که وحوش به عرصه قیامت محشور شوند. و هنگامی که دریاها( چون آتش) شعله ور گردند. و هنگامی که نفوس خلق همه با هم جنس خود درپیوندند. و هنگامی که دختران زنده بگور شده را باز پرسند. که آن بی گناهان را شما به چه جرم کشتید؟ و هنگامی که نامه اعمال خلق گشوده شود. و هنگامی که آسمان را از جای برکنند. و هنگامی که آتش دوزخ را سخت بیفروزند. و هنگامی که بهشت را به اهلش نزدیک سازند.
درجات و اسامی بهشت
بهشت( جنت) همانطور که در قرآن کریم آمده است بصورت جمع( جنات) ذکر شده است:" جنات تجری من تحتها الانهار". بنابراین بهشت یکی نیست بلکه بهشتهاست.
امام صاق(ع) فرمود::" نگویید یک بهشت زیرا خداوند می فرماید:" درجات بعضها فوق بعض".( بهشت درجاتی است که بعضی فوق بعض دیگر است".
درجات بهشت فوقانی و درخشنان بودنشان بصورت طبقات نیست، این جهنم است که بصورت طباق( طبقه فوقانی) روی هم چیده شده که طبقه اسفل از طبقه اعلی سوزنده تر و عذاب آورتر است، بلکه این درجه بندی( در بهشت) براساس تفاوت ماهوی لذتهای مادی و معنوی بهشتیان است. بعنوان مثال کسی از باغی پر از سیب خوشش می آید و دیگری از باغ پر از گیلاس، به همین جهت، بهشتیان به غیر از نعمات خود نعمات دیگران را آرزو نمی کنن، اگر چنین باشد بهشت، دار آرامش و لذت نیست، به همین جهت است که قرآن کریم در توصیف روحی بهشتیان می فرماید:
خالدین فیها لا یبغون عنها حولاً 11
هیچ دگرگونی با وضعیت دیگری را طلب نمی کنند.
برای درجات بهشتی نمی توان تعداد معینی ذکرنمود زیرا مراتب ایمان محدود نیست در حدیث ذیل، محدودیت درجات در عدد صد شاید از مقوله کثرت باشد:
رسول خدا(ص) فرمود:" بهشت صد درجه است، مابین هر درجه ای از این درجات به منزله تفاوت درجه بین آسمان و زمین است. و فرودس عالیترین درجه است که وسط آن جایی است که از آن نهرهای بهشتی جاری می شود".12
هرکدام از این درجات نامی دارد که قرآن کریم بعضی از آنها را ذکر فرموده است:
رضوان: ( آل عمران: آیه 15)،الجنات النعیم : ( مائده 65) ، دارالسلام:( نام عمومی تمام مراتب بهشت)، ( انعام : 127)،جنات عدن: ( توبه: 72)، جنات الفردوس ( کهف: 107) ، جنهالخلد :
( فرقان : 15)، جنات الماوی : ( تنزیل: 19)، مقعد صدق: ( قمر: 55)
حدیث ذیل نیز بعضی از اسامی بهشت را خاطرنشان می کند.
عبدالله بن علی، بلال حبشی موذن رسول الله (ص) را ملاقات می کند و از او می خواهد که بهشت را توصیف نماید. بلال هم از قول رسول خدا(_ص) حدیث مفصلی ذکر می کند که قسمت مورد نظر ما این است:
"…. گفتم: اسم این نهر چیست؟ فرمود: جنه الماوی، گفتم: آیا وسط آن غیر از این است؟( آیا مرتبه بالاتری وجود دارد)؟ فرمود: آری بهشت عدن، و آن در وسط بهشتهاست که دیوارهای آن از یاقوت سرخ فام است و سنگریزه هایش لولو. گفتم: آیا غیر از این بهشتها، باز هم هست؛فرمود: آری، بهشت فرودس. گفتم دیوارش چگونه است …. فرمود: دیوارش از نور است….".13
ساختار بهشت
در توصیف دیوارها و کاخها وغرفه های بهشتی ما به کرات یا واژه های طلا و نقره و لولو و یاقوت و مرجان و … و سایر احجار کریمه برخورد می کنیم و تعجب می کنیم که: مگر با دگرگون شدن جهان و تغییراتی بنیادین که بوسیله حرکت جوهری صورت می گیرد باز هم این سنگها و مصالح مادی وجود دارد؟ پاسخ این سئوال این است که:
اولاً: در همین طبیعت مادی میلیونها سال طول کشیده تا خاک تبدیل به سنگ و سنگ تبدیل به فلزات کم استقامت و سپس محکم و محکم تر شده تا برسد به نقره و طلا و پلاتین وسایر سنگهای قیمتی نظیر فیروزه و یاقوت و زبرجد و ….
ثانیاً: در نظام آخرت همین خاکها و سنگها و فلزات با افاضه حضرت حق به فلزها و سنگهای بسیار زیبا و خوشرنگ تر مبدل شده که براستی قابل مقایسه با طلا و نقره و جواهر این دنیا نیستند. تنها اسم است که بین آنها اشتراک دارد همانطور که درباره بوها و طعمهای بهشتی خواهیم گفت با مشابه دنیویشان به هیچ وجه قابل مقایسه نیستند. بنابراین اگر قصرها و کاخها و غرفه ها و داخل و کناره نهرها با چنین الفاظی توصیف می شوند، جای هیچگونه تعجبی نیست. این تعجب و استبعاد ناشی از تنگ نظری ماست که دوست داریم همه چیز را با مشاهدات فعلی خود مقایسه کنیم، همانطور که جنین داخل در رحم هرگز میل ندارد بین غذایی که توسط خون از جدار رحم می آشامد باغذای خوشگوار طبیعت نظیر، شیر و گوشت و انواع میوه جات، تفاوتی قایل شود.
پس از بیان این مقدمه توصیف بهشت را از دیوارهایش و درهایش آغاز می کنیم و چه بهتر که این توصیف را از زبان حدیث بشنویم:
* نمونه اول
در پیش، از حدیث بلال و او از قول رسول خدا(ص) ذکر کردیم. همین حدیث در این باره( دیوارها و درهای بهشت) چنین می گوید:
بسم الله الرحمن الرحیم، از رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود:" همانا دیوار بهشت خشتی از طلاست و خشتی از نقره و خشتی از یاقوت. ملاط این خشتها، مشک اذفر است و قرنیزهای آن از یاقوت سرخ فام و زردفام است. گفتم: درهای آن چگونه است؟ فرمود: درها مختلف است: در رحمت که جنسش از یاقوت سرخ است، گفتم حلقه اش؟ فرمود: مرا به پریشان گویی وادار مکن، تنها چیزی را بتو می گویم که از رسول خدا(ص) شنیده ام… اما باب صبر، در کوچکی است که تنها یک مصراع دارد و جنس آن از یاقوت سرخ است و حلقه هم ندارد. بابا شکر که جنسش از یاقوت سفید است و دو مصراع دارد که مسیر هر دو( بحساب دنیا) پانصدهزار سال راه است در حالیکه فریاد ناله سر می دهد و چنین می گوید: خدایا اهل مرا( شاکران را) بسوی من آر. گفتم: آیا در سخن می گوید: فرمود: آری خدای ذی الجلال و الاکرام امروز او را به نطق می آورد. و اما در بلاء. گفتم: باب بلا همان صبر نیست؟ فرمود: نه. گفتم: پس مقصود از بلا چیست؟ فرمود: مصائب و بیماریها و امراض و جذام است و آن بابی است از جنس یاقوت زرد که دارای یک مصراع است و چه کم اند واردشوندگان از آن…. اما باب اعظم که بندگان صالح از آن داخل می شوند و آنها همان اصل زهد و ورع و رغبت کنندگان بسوی خداوند هستند آنها که در دنیا دائماً با خدا مانوس بودند…" 14
* نمونه دوم:
علی( ع) فرمود:" بهشت دارای هشت در است، دری که از آن پیامبران و صدیقون داخل می شوند و دری که از آن شهداء و صالحون داخل می شوند و از پنج در دیگر شیعیان و دوستان ما وارد می شوند. من همواره بر روی صراط دعا می کنم و می گویم: پروردگارا! شیعه و محب و یاور مرا و هر کس که مرا در دنیا دوست داشت حفظ کن… و در دیگری دری است که از آن سایر مسلمانان و گویندگان لا اله الا الله وارد می شوند( مشروط بر اینکه) در دل آنها مقدار ذره ای بغض ما اهل بیت وجود نداشته باشد".15
جالب است که بدانیم درهای بهشت به آیه های قرآن وسخنهای پندآمیز زینت یافته و زیبائیهای جسمانی را با زیبائیهای معنوی آمیخته است. سئوالی که در اینجا مطرح می شود این است که: حال که نشئه قیامت نشئه پاداش و مکافات است در آنجا نصیحت و اندرز چه سود؟ پاسخ این است که هرچه که در آنجا مشاهده می شود باطن و ملکوت این جهان است مومن با مشاهده آیات و روایات بر در و دیوار بهشت متوجه می شود که اصل این سخنان در بهشت بوده و چقدر اهمیت داشته است و مع الاسف چقد راین سخنان در دنیا غریب و مجهور بوده است. برای آشنایی به مضامین مکتوبات بهشتی در دو حدیث مطرح می شود:
* نمونه اول
رسول اکرم(ص) فرمود:" آن شب که مرا به آسمان بردند جبرئیل به من گفت: من مامورم که بهشت و جهنم را بر تو عرضه کنم( نشان بدهم). فرمود: بهشت را با نعمتهایش و جهنم را با عذابهایش مشاهده کردم. بهشت دارای هشت در است و بر هر دری چهار کلمه( جمله) نوشته است. هر کلمه از همه دنیا و مافیهایش برای کسی که بداند عمل کند بهتر است. و برای جهنم هم هفت در است که بر هر کدام سه کلمه نوشته شده است. و هر کلمه دارای کسی که بداند و عمل کند از همه دنیا و مافیهایش بهتر است، پس جبرئیل به من گفت: بخوان ای محمد(ص) آنچه را بر درها نوشته شده است. اولین در بهشت این عبارت مکتوب است:" لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله". برای هرچیزی چاره ای است چاره زندگی کردن( در دنیا) داشتن چهار خصلت است: قناعات، بذل حق( از حق گذشتن)، ترک کینه، هم نشینی با اهل خیر. بر در دوم این عبارت نوشته شده است: " لا اله الله، محمد رسول الله، علی ولی الله". برای هر چیزی چاره ای است و چاره کسب سرور و شادی در آخرت، داشتن چهار خصلت است: دست بر سر یتیمان کشیدن، مهربانی به بیوه زنان، و بی سرپرستان، کوشش در رفع حوائج مومنین، رسیدگی به فقراء و مساکین، و بر روی در سوم این عبارات نوشته شده است:" لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله". برای هر چیزی چاره و راهی است، راه بدست آوردن صحت و سلامت در دنیا داشتن این چهار خصلت است: کم گویی، کم خوابی، کم دویدن و کم خوردن. و در چهارم این عبارت مکتوب است: " لا اله الله، محمد رسول الله، علی ولی الله". کسی که ایمان بخدا و روز آخرتدارد پس یاید میهمانش را گرامی بدارد. کسی که ایمان بخدا و روز آخرت دارد پس باید همسایه اش را گرامی بدارد. کسی که ایمان بخدا و روز رستاخیز دارد پس باید به والدینش احترام گذارد. کسی که بخدا روز آخرت ایمان دارد پس باید سخن خیر بگوید و یا سکوت کند. و در پنجم بهشت این عبارت زینت بخش است:" لااله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله". کسی که می خواهد مورد ظلم واقع نشود، پس نباید ظلم کند. و کسی که می خواهد مورد شماتت و سرزنش قرار نگیرد، نباید دیگری را سرزنش نماید. و کسی که می خواهد که خوار نشود، پس نباید دیگران را خوار سازد. و کسی که می خواهد به ریسمان محکم الهی چنگ زند پس باید بگوید:" لا اله الله، محمد رسول الله، علی ولی الله" و بر در ششم نوشته شده است:" لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله". کسی که می خواهد قبرش( در عالم برزخ) وسیع باشد، پس باید مسجد بنا کند( یا در بنایش شرکت داشته باشد) و کسی که می خواهد حشرات تحت الارض بدنش را نخورد پس مقیم مسجد باشد( نمازهایش را در مسجد بجا آورد.) پس کسی که می خواهد موضعش را در بهشت ببیند( چه در عالم رویا و چه در عالم برزخ) مساجد را مفروش نماید.( فلیکس المساجد بالبسط) و بر در هفتم این عبارت مکتوب است:" لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله". سفیی قلب( روشنایی و شادی دل) در کسب چهار خصلت است: عبادت مریض، تشیع چنازه، و پرداخت قرض و دین و بر در هشتم این عبارت نوشته شده است:" لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله". کسی که می خواهد از این درها وارد شود پس باید به چهار خصلت تمسک جوید: سخاوت، حسن خلق، دادن صدقه، اجتناب از آزار بندگان خدا".
* نمونه دوم
امیر المومنین از قول رسول خدا(ص) فرمود:" بهشت را بر من عرضه کردند و بر درش نوشته ها را که با طلا مزین بود مشاهده نمودم:
" لااله الا اللهف محمد حبیب الله، علی ولی الله، فاطمه امهالله ، الحسن و الحسین صفوه الله، علی مبغضیهم لعنه الله."17
پس از مشاهده دیوارها و نوشته ها که به هیچوجه قابل مقایسه با دنیا نیستند، بداخل بهشت می شویم و کاخها و صحن کاخها را مشاهده می کنیم. زیبائیشان بقدری چشمگیر است که هرگز نمی توان به توصیف آنها پرداخت. زیرا مصالحی که در بنای این کاخها بکار رفته است نظیرش در دنیا نیست. بسا کسانی که در عالم رویا موفق به دیدن چنین صحنه هایی شدند و پس از بیداری از شدت شوق خواب و خوراک از آنها گرفته شده و پس از چند روز جان سپردند. در درون کاخها، غرفه ها و اتاقهایی وجود دارد که درون آنها چند خدمتگزار زیبا روی بهشتی به انتظار نشسته اند. هرکدام از این غرفه ها به انواع وسایل و زینتها، از فرش و تخت و ظروف بلورین و … آراسته شده است. همین جا باید جلو یک اشتباه را بگیریم و آن اینکه نباید نام غرفه های بهشتی ما را به یاد غرفه ها سه در چهار دنیا بیاندازد نه چنین نیست. آن غرفه ها بسیارعظیم و زیباست. بزرگی این غرفه ها از یک سو به وسعت نشئه اخروی بستگی دارد و از دیگر سوی با وسعت وجودی انسان و اعمال او تناسب دارد. اگر می شنویم که یک قصر از قصرهای بهشتی به وسعت تمام این جهان است، حق داریم تعجب کنیم، زیرا آن وسعت را با این جثه کوچجک و حقیر خاکی مقایسه می کنیم. آنجا روح از زندان ماده خارج شده است؛ قدرت دیدن و شنیدن و راه رفتن ودست یازیدن به اشیاء و …. میلیونها و میلیاردها برابر اس. اگر جثه انسان در آن نشئه چندین هزار برابر این جثه چند وجبی باشد جای هیچ تعجبی نیست. بعنوان مثال اگر تصویر یک اتاق به ارتفاع 4 متر و به طول و عرض 3 متر را اگراندیسمان و وسیع کنیم و به چند هزار برابر برسانیم، چه جای تعجب است اگر انسان درون این اتاق هم به همان نسبت اگراندیسمان شود. اگر گفته می شود بوسه یک مومن از حورالعین هزار سال طول می کشد، این طولانی شدن با مقایسه با سالهای دنیوی ماست.
اما با مقایسه با نقش عمل و ماهیت آن نشئه( عالم آخرت) یک لحظه است، اصلاً چرا لحظه بگوییم، عیش مدام است، یک بوسه اش با صدها هزار بوسه فرق نمی کند. همانطور که یک طعامش در عین حال که مزه خاص خود را دارد مزه همه طعامها را نیز همراه دارد براستی ما چگونه می توانیم آن نشئه را که مظهر ظهور و تجلی قدرت و رحمت و عظمت پروردگار است با بیان ناقص خود که ریشه در تنگی حیات دنیوی ما دارد توصیف نماییم. آه، از کسی که این ندیده ها را – که عقل بر وجود آنها گواهی می دهد- به حساب" نبودنیها" آورد و وجودشان را انکار نماید. آری انکار وجود ماه و خورشید و درخت و دریا و انواع خوراکیها و نعمات دنیوی بوسیله یک جنین اسیر در رحم چه تاثیری در واقعیت امر می گذارد. جز اینکه انسان منکر را در زندان جهل و عناد خویش گرفتار کند.
فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قره اعین جزاءً بما کانوا یعملون.18
کسی که نمی داند که چه چشم روشنیهایی در عالم آخرت بعنوان پاداش اعمال مخفیانه آماده شده است.
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابش در میان بینی
و اینک نمونه هایی از اوصاف کاخها و غرفه های بهشتی را از زبان احادیث ذکر می کنیم:
* نمونه1:
رسول خدا(ص) فرمود:" همانا در بهشت غرفه هایی وجود دارد که ظاهرش از باطنش، و باطنش از ظاهرش پیداست…."19
* نمونه2:
رسول خدا(ص) فرمود:" همانا خداوند تبارک و تعالی در بهشت ستونی از یاقوت سرخ خلق فرموده که بر این ستون(برج) هفتادهزار کاخ و در هر کاخی هفتاد هزار غرفه وجود دارد….".20
* نمونه 3 :
رسول خدا(ص) فرمود:" همانا خداوند عزوجل بهشت را با دوزخ خشت آفرید: خشتی از طلا خشتی از نقره و دیوارهای آن را از یاقوت و سقفش را از زبرجد و سنگریزه هایش از از لولو و خاکش را از زعفران و مشک ادفر….".21
*نمونه 4:
از رسول خدا(ص) درباره تفسیر" مساکن طیبه" سئوال کردند، حضرت فرمود:" در بهشت کاخی است از لولو ودر این کاخ هفتاد خانه از یاقوت سرخ و در هر خانه هفتاد غرفه از زمرد سرخ و در هر غرفه هفتاد تحت و بر هر تخت هفتاد فرش از هر نوع رنگ و بر هر فرش یک حورالعین و … ".22
نعمات بهشتی
1- در خت طوبی
" طوبی" مونث" اطیب" یعنی پاکیزه ترین و حلالتر. این واژه صفت در ختی است از درختان بهشتی که به لحاظ عظمت و داشتن ویژگیهای منحصر بفرد، از درختان مشهور ومعروف بهشتی است. و روایات زیادی عهده دار توصیف این شجره طیبه هستند.
در احادیث درباره این درخت اوصافی ملاحظه می شود که باورش برای کسانی که جز با معیارهای دنیوی انس ندارند مشکل است. اما توضیح یک مقدمه شاید بتواند به یان ناباوران کمکی نماید:
انسانها دردنیا دو نوع عمل انجام می دهند: اعمال فردی مانند نماز فرادی، روز و…. اعمال اجتماعی نظیر حج و جهاد، شرکت در خدمات عمومی و ….
کیفر و پاداش اعمال فردی در جهنم و بهشت تابع اعمال شخصی و انحصاری انسان خواهد بود مثلاً حورالعین یا فلان غرفه بهشتی و …. یک نعمت و پاداش انحصاری است که دیگر مومنان در آن شرکت ندارند اما اعمالی که با مشارکت دیگران انجام داده اشت کیفر و پاداش آنها نیز در عالم آخرت مشترک خواهد بود. ما، در احادیث درباره اوصاف موجودات جهنمی به وصف مار بسیار عظیمی برخورد می کنیم که نامش" غاشیه" است. این اژدهای عظیم تمام جهنمیان را نیش می زند و می بلعد و … آری این اژدها چیزی جزتجسم اعمال مشترک مشرکین ومنافقین نیست. در بهشت هم این شجره طوبی است که عظمتش تمام بهشت و بهشتیان را فرا گرفته و خانه و غرفه ای نیست که شاخه ای از این درخت در آن نخزیده باشد. این درخت، محصول کار مشترک تمام مومنین است، مومنین که جوهره اصلی اعمالشان ولایت خداوند و رسول خدا(ص) و ائمه معصومین(ع) بوده است، جالب است که بدانیم که محل اصلی این درخت در بهشت،علی(ع) است و از آنجاست که شاخه های این درخت عظیم به خانه همه شیعیان سرکشیده است و این بیان کننده این است که ولایت نسبت به مولا امیرالمومنین(ع) یک بعد اجتماعی و اشتراکی دارد که دستآورد آن، درختی است به وسعت خانه های اهل ولایت.
میوه های این درخت هم عجیب است: در عین حال که خوردنی است، در همان حال نوشیدنی و تزئینی است. پیش از این خواننده عزیز را منتظر نگذاریم و با هم به مطالعه اوصاف این درخت که توسط مشاهده گران آن یعنی خاندان عصمت و طهارت گزارش شده است می نشینیم:
نمونه هایی درباره جنس این درخت:
رسول خدا(ص) فرمود: " حضرت عیسی(ع) از خداوند خواست که درخت طوبی را به او معرفی نماید. خدا به او فرمود( طوبی) درختی است در بهشت که خودم آن را( با دست رحمت خود) غرس نمودم. این درخت سایه اش تمام بهشت و بهشتیان را می پوشاند. ریشه این درخت از" رضوان"( یکی از اسماء الهی) است. آبش از چمشه" تسنیم"( خوشگوارترن چشمه بهشتی) وخنکی اش، خنکی کافور( و کیف کافور؟)، طعمش، طعم زنجبیل( و کیف زنجبیل؟)…."23
امیر المومنین(ع) درباره محصول و میوه این درخت چنین فرمود:" همانا در بهشت درختی است که از بالایش( شاخه و برگش) زینتها و از پایش اسبان ابلق که دارای زین و لگامند و دارای بالها هستند خارج می شود. این اسبان نه دارای کثافتند و نه بول. بر این اسبان اولیاء الله سوارند و بوسیله آنها بر فراز بهشت پرواز می کنند و به هرجا که بخواهند می روند….".24
رسول خدا(ص) فرمود:" همانا در بهشت درختی است که" طوبی" نام دارد. در بهشت هیچ خانه ای نیست که شاخه ای از شاخه های این درخت در آن نباشد، (میوه اش) شیرین تر از عسل و نرمتر از کره است. ریشه این درخت در خانه من است و فرع آن د رخانه علی ابن ابیطالب(ع)".25
رسول خدا(ص) فرمود:" درخت طولی در ختی است در بهشت که خداوند آن را با دست( رحمت) خود غرس نموده و از روح خود به آن دمیده است. از این درخت زینتها و میوه ها(ی) خوشگوار می روید که بر دهان اهل بهشت بسیار نزدیک است( در دسترس است) و شاخه هایش از پشت دیوارهای بهشت پیداست. این درخت اصلش در خانه علی ابن ابیطالب(ع) است که دوستانش از آن بهره مند و دشمنانش ناکامند".26
نمونه هایی درباره عظمت و زیبایی این درخت:
رسول خدا(ص) (در خبرهای معراجیه) فرمود:" در آنجا" بهشت" درختی است( که بقدری عظمت دارد) که اگر پرنده ای از پایین تا بالایش پرواز کند هفتصدسال طول می کشد. و در بهشت خانه ای نیست مگر آنکه شاخه ای از این درخت در آن است. گفتم: این چیست یا جبرائیل؟ عرض کرد: این درخت طوبی است همانطور که خداوند فرمود:" طولی لهم و حسن مآب".
رسول خدا(ص) در تفسیر آیه" و ظل ممدود" فرمود:" در وسط بهشت سایه گسترده ای اس که اگر سواره ای این سایه را بپیماید گویی یک مسیر صدساله را پیموده و تازه نتوانسته است به آخرش برسد و این است همان قول خدای تعالی که فرمود:" و ظل ممدود". در قسمت فرودنی این درخت میوه های بهشتیان می روید که طعام آنهاست درون این میوه طعم و رنگ صد نوع میوه دنیا وجود دارد که نه کسی آن را دیده و نه شنیده است. هر میوه ای که چیده می شود( بلافاصله) یک میوه دیگر جایش می روید و این همان است که خداوند فرمود:" لا مقطوعه و لا ممنوعه".28
رسول خدا(ص) فرمود:" آنگاه که به معراج برده شدم و به آسمان ششم رسیدم ناگهان درختی مشاهده کردم که هرگز زیباتر و عظیم تر از آن ندیده بودم. پس به جبرئیل گفتم: ای دوست من، این درخت چیست؟ گفت: این درخت طوبی است ای دوست من. رسول خدا فرمود: گفتم: ای صدای زیبا چیست؟ گفت این صدای این درخت است. گفتم: چه می گوید: گفت: می گوید: چقدر به دیدار تو مشتاقم ای رسول خدا(ص)".29
نمونه ای از رابطه این در خت با خاندان عصمت و طهارت:
در پیش گفته شد که اصل این درخت در خانه رسول خدا(ص) و علی بن ابیطالب(ع) است و این بیان کننده این راز است که درخت طوبی و میوه ها و نعمتهایش تجسم اعمال و عقاید پاک خاندان رسالت است.
اینکه نمونه هایی دیگر از این قبیل:" رسول خدا(ص)( در معراج از جبرائیل(ع) پرسید): ای جبرئیل، این درخت چیست؟ عرض کرد: این درخت طوبی است، که گوارای تو و عده بسیاری از امت توست. گفتم اصل این درخت کجاست؟گفت: در خانه علی بن ابیطالب(ع)."30
" روزی ام ایمن بر رسول خدا(ص) وارد شد و در دستمالش چیزی را حمل می کرد. رسول خدا(ص) به او فرمود: یا ایم ایمن چه چیزی در دستمالت داری؟ عرض کرد: یا رسول الله(ص)، دختر فلانکس ازدواج کرد و به افتخار او( عروس خانم) چیزهایی نثار کردند و من از آن نثار چیزی برگرفتم. آنگاه ام ایمن شروع به گریه کرد. رسول خدا(ص) فرمود: چه چیز تو را به گریه واداشت؟ عرض کرد: فاطمه(ع) ازدواج کرد اما کسی چیزی به او( به افتخار او) نثار نکرد. رسول خدا(ص) به او فرمود: گریه نکن! قسم به کسی که مرا به حق بشیر ونذیر قرار داده، املاک و دارایی فاطمه را جبرائیل و میکائیل واسرافیل وهزاران ملک مشاهده کردند و خداوند به درخت طوبی امر فرمود که به افتخار فاطمه(ع) بر آنها نثار کند از حله ها و لباسهای سندسی و استبرقی و مروارید و زمردها و یاقوتها و عطرهای آن نثار نماید. آنها هم بقدری از این نثارها برگرفتند که نمی دانستند با آنها چکار کنند. و خداوند درخت طوبی را به عنوان مهر فاطمه مقدر فرمود و آن
( طوبی) در خانه علی بن ابیطالب(ع) است".
2- همسران بهشتی
للذین اتقوا عند ربهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها …. 31
آنها که پرهیزگارند نزد پروردگارشان باغهایی است روان زیر آنها جویها، در آنها جاودانند و دارای زنان( و همسرانی) هستند پاک و پاکیزه …..
هم و ازواجهم فی ضلال علی الارائک متکئون. 32
آتنها و همسرانشان در سایه هایی بر اریکه ها تکیه زده اند.
و عندهم قاصرات الطرف اتراب.33
و نزد آنها زنانی هستند که از لحاظ سن، هم سن آنها هستند و جز به شوهرانشان نمی نگرند.
ا زجمله ایراداتی که منکرین عالم آخرت بر مومنین می گیرند مساله تعیش و خوشگذرانی انسان بوسیله انواع و اقسام لوازم کامرانی بخصوص همسران بهشتی است. آنها با حالتی آمیخته با تمسخر می گویند: اگر آنجا هم مانند دنیا، سخن از خوردن و تخلیه نمودن و شهوترانی و وقت گذرانی باشد پس چه تفاوتی با دنیا دارد؟ و اگر این چنین باشد بنابراین، هیچ غرض حکیمانه ای در کار نیست. انسان است و تسلسل یک جریان ملالت بار برپایه یکنواخت جسمانی، که انسان اگر کمی درباره پوچی این لذات فکر کند، چندشش می شود.
این ایراد و نظایر آن از آنجا ناشی می شود که این کج باوران نمی دانند که نشئه آخرت اصلاً قابل مقایسه با دنیا نیست. لذتهایی که انسان در دنیا احساس می کند، لذت نیست دفع رنج و الم و استخلاص از دردها و فقدانهاست، و اگر به فرض لذتی هم وجود داشته باشد، وسیله ای است که برای رغبت کردن انسان به ادامه حیات، و رسیدن به هدف اصلی زندگی، که همانا زندگی اخروی است، مثلاً از آنجا که بدن انسان ابزار کامل روح است و این ابزار برای ادامه حیاتش نیاز به غذا دارد، خداوند متعال در درون این غذاها طعمهای لذتهبش قرار داده تا جانوران و انسان را برخوردن و در نتیجه ادامه حیات وا دارد. و همچنین نیروی شهوت و غریزه جنسی را برای ادامه نسل قرار داد که اگر این لذت در راستای این هدف حاصل نمی گشت، هیچکس( هیچ موجود زنده ای) حاضر نبود که رنج تولید نسل را به خود هموار سازد.
بنابراین، زندگی دنیا برای نشئه و عالم مقدماتی تهیوی برای وصول به یک حیات اصلی بیش نیست. در عالم آخرت، غذاها و طعامهای بهشتی، ابزاری برای رشد جسم و جسم برای رشد روح و پیداسش تعقل و تفکر و پی بردن به راز آفرینش نیست، آنجا راز ناگشوده ای وجود ندارد که روح بخواهد به کمک جسم، زحمت کشف اسرار را به خود بدهد. آنجا وجود انسان با باطن و ملکوت حقایق هستی رابطه حضوری وشهودی پیدا نموده و جمال الهی را بدون هیچ حجاب و مانعی مشاهده می کند این جمال الهی است که در قالب لذات نهاده شده در طعامهای، نغمه ها، همسران بهشتی، کاخها، غرفه ها، نهرها، همنشینی ها، انواع و اقسام زینتها و لباسها و… آشکار می شود. اگر لذات عالم آخرت قابل مقایسه با لذات پست دنیوی بود باید حورالعین آن فرزند تولید کند و باید تفاله غذاها و نوشیدنیها بصورت فضولات بدبو و نفرت آور از بدن خارج شود باید کاخها و اتاقهایش سرپناهی باشد برای فرار از سرما و گرما و حیوانات و دزدها و …. نه اینچنین نیست:" کار پاکان را قیاس از خود مگیر"، آنجا تجلی جمال الهی است که بوسیله اعمال و عقاید پاک مومن تجسم یافته تا ابد آن خواهد زیست.
" حورالعین" چیزی جر تجسم نمازها و اعمال عبادی انسان نیست. خدا مقدر فرمود ه است که انسان نتایج اعمالش را در زیباترین صورت ممکن ببیند. لهذا اگر بنا بود که خداوند چیزی زیباتر از حورالعین به عنوان تجسم عمل مومن بیافریند، حتماً می آفرید زیرا بخل در دریای رحمت الهی راه ندارد. آری، مومن با حورالعین مصاحبت دارد با او معاقشه و مجامحه می کند و او در بوس و کنار است اما همه اینها چیزی بجز وقوع لذات معنوی و فوق مادی نیست. حورالعین،تسبیحات حضرت حق را در زیباترین اصوات و نغمه ها بر مومن می خواند و مومن را مست و محو تماشای جمال خداوند می سازد. حورالعین به مومن شرابی می نوشاند که مستی اش چیزی جز مشاهده جمال الهی نیست. پیش مومن و حورالعین سخنی جز وصف زیبائهای هستی و گشودن رازهای بلند آفرینش نیست. آری، حورالعین، جلوه حضرت حق است بر مومن.
برای اینکه بهتر بتوانیم از اوصاف این جلوه زیبای الهی آگاه شویم چه خوب است که بازهم به سخنان طلایه داران وحی گوش فرا دهیم:
ابی بصیر از امام صادق(ع) می خواهد که او را با توصیف بهشت به شوق آورد. حضرت پس از بیان اوصافی از بهشت و نعمتهایش به توصیف حورالعین پرداخته چنین می فرماید:
" مومن با هشتصد پری روی و چهار هزار باکره ویک زوج حورالعین تزویج می کند.( ابوبصیر می گوید: ( عرض کردم، فدایت شوم، هشتصد پری روی؟ فرمود: آری، با هیچیک از آنها همبشتر نمی شود مگر اینکه بعد از مجامعه همان است که بود.( قدرت بائش زایل نمی شود). عرض کردم: فدایت شوم حورالعین ا چه چیزی خلق شده است؟ فرمود: از خاک و سرشت بهش.( بقدری لطیف است) که مغز دوساق پایش از وراء هفتاد لبا ابریشمین پیداست. گفتم: فدایت گردم آیا آنها کلامی دارند که بوسیله آن" در بهشت تکلم نمایند؟ فرمود: آری؛ به کلامی تکلم می کنند که هیچکدام از خلایق نظیر آن را نشنیده است. عرض کردم: چه می گویند؟ فرمود، می گویند: ما جاودانگانی هستیم که هرگز نمی میریم. ما آسوده خاطرانی هستیم ک هرگز دچار اندوه و پریشانی نمی گردیم، ما مقیمانی هستیم که هرگز کوچ نمی کنیم، ما رضایت مندانی هستیم که هرگز خشم نمی کنیم. خوشا به حال کسی که ما برای آنها خلقت یافتیم، خوشا به حال کسانی که آنها برای ما خلقت یافتند، ما آنهاییم که اگر یکی از ما در فضای آسمان دنیا بیایند نور او تمام چشمها را کور می کند".34
یکی از موارد مشکوک منکرین قیامت و لذات بهشتی، شماره اغراق آمیز همسران بهشتی است( همانطور که درمتن حدیث تعجب ابوبصیر را ملاحظه نمودیم).
همانطور که قبلا گفتیم نشئه آخرت با نشئه دنیا از لحاظ وسعت دامنه حیات بسیار متفاوت است. خداوند چنین مقدر داشته است که حیات در دنیا بسیار محدود می باشد و در آخرت بسیار گسترده و دامنه دار." انما الحیوه الدنیا لعب و لهو"." و ان دارالاخره لهی الحیوان".
حدیث ذیل نمونه ای است از این فراخی حیات و آثار آن:
امام باقر(ع) فرمود:" همانا اهل بهشت جوانانی هستند سه چشم و تاجدار دارای گردنبند و دستبند، آسوده خاطر و دانا و گرامی به هر کدام از آنها نیروی صد انسان برای خوردن طعام و آشامیدنی و آمیزش جنسی داده شده است…."35
توصیف حورالعین را به زبان روایات پی می گیریم:
امام رضا(ع) فرمود: حورالعین جنسش از خاک و زعفران بهشتی است که هرگز فساد نمی یابد". 36
رسول خدا(ص) در حدیثی بلند در توصیف غرفه های بهشتی درباره حورالعین و لباسهایش چنین فرمود:" ….. همسر مومن یعنی حورالعین از خیمه اش خارج می شود و در حالیکه او را خدمتگزاران همراهی می کنند به استقبال مومن می شتابد و به او درود می گوید. بر این حوری هفتاد لباس حریر که تارو پودش از یاقوت و لولو و زبرجد بوده و آغشته به مشک و عنبر است، پوشیده شده است. بر سرش تاج کرامت و در پاهایش کفشهای طلای مزین به یاقوت و لولو و بند کفشش از یاقوت سرخ. وقتی به ولی خدا نزدیک می شود و اشتیاق خود را بر او عرضه می دارد به او چنین می گوید: ای ولی خدا، امروز دیگر روز رنج و سختی نیست( دوران سختی به سر رسید) من مال تو و تو مال منی. و به مقدار پانصد هزارسال از سالهای دنیا آعوششان( دست در گردن نهادنشان به طول می انجامد که نه ولی خداوند و نه آن حوری دچار ملال و دلتنگی نمی شوند( در این بین) ولی خدا نظرش به گردنبندی از یاقوت سرخ می افتد که در وسطش این لوح مکتوب است: تو ای ولی خدا دوست منی و من حوری، دوست تو وجود من به تو منتهی گردید و وجود تو به من".37
رسول خدا(ص) فرمود:" هیچ بنده ای وارد بهشت نمی شود مگر اینکه بالای سر و پائین پای او دو حورالعین می نیشنند و با زیباترین صوت برای او نغمه سرایی می کنند و این نغمه هرگز نغمه شیطانی نیست، بلکه( محتوای آن) تمجید و تقدیس الهی است".38
امام صادق(ع) فرمود:" اگر حورینی از حوریان بهشتی بر اهل دنیا ظاهر شود و یک سرزلف او آشکار گردد تمام مردم دنیا( از شدت اشتیاق) می می میرند…"39
رسول خدا(ص) فرمود:" بوی انبیاء بوی به است و بوی حوریان بهشتی بوی گل یاس و بوی ملائکه بوی گل سرخ است".40
* غلمان چیست؟
از جمله کسانی که در بهشت همراه ولی خدا هستند، کودکان و جوانان زیبارویی هستند که به خدمت مومن از جانب خداوند کمر بسته اند:
و یطوف علیهم غلمان لهم، کانهم لولو مکنون.41
بر آنها( مومنین) غلامانی که مثل مروارید پاک و دست نخورده اند می چرخند.
* یک سئوال و یک اشکال و پاسخ آن
سئوال این است که تکلیف زنان در بهشت چه می شود، زیرا آنچه درباره نعم بهشتی که شنیده می شود درباره ازدواج مردان با حورالعین و با باکرگان زیباروست. پاسخ این است که هر زن مومنه ای با شوی خود که در دنیا با او محشور بود،محشور می گردد و اگر مقام آن زن در دنیا از لحاظ تقوی و ملکات حسنه پایین تر از شوهرش بود ه باشد با شفاعت شوهرش در بهشت به مقام شوهر می رسد و اگر در دنیا شوهری نداشته باشد( شوهر نکرده باشد) در بهشت به ازدواج هرکس که دوست داشته باشد درمی آید و در نکاح او باقی می ماند.
اشکالی که در اینجا مطرح است این است که اگر زنی چند شوهر کرده باشد و یکی پس از دیگری مرده باشند، در بهشت به کدامیک از این شوهران تعلق می یابد؟ پاسخ این اشکال را از ز بان حدیث بشنویم:
ام سلمه( رضی الله عنه) از رسول خدا(ص) سئوال کرد: پدر و مادرم فدای شما باد، زنی دو شوهر داشته و دو مرده وارد بهشت شده اند این زن به کدامیک از این دو تعلق دارد؟ فرمود:" ای ام سلمه هرکدام که بهتر است و حسن خلقش بیشتر است او را انتخاب می کند. ای ام سلمه بدان که حسن خلق خیر دنیا و آخرت را با خود می آورد".42
3- نغمه های بهشتی
آیا موسیقی حرام است؟….. موضوعی است که از صدر اسلام تاکنون مورد بحث و گفتگوی فقها بوده است و امروز هم یکی از مسائل مهم و مبهم فقهی بخصوص در نظام اسلامی ماست.
برای پیداکردن یک پاسخ مناسب به این سئوال طرح یک مقدمه ضروری است.
اصولاً، آنچه که باب طبع انسان است دوگونه است: یکی چیزیهایی که طبیعت حیوانی و جسمانی انسان را تقویت می کند، و دیگر چیزهایی که روح و کمالات انسان را رشد می دهد. مثلاً شنیدن غیبت و استهزای دیگران با طبع انسان سازگار است و شنونده از شنیدنش لذت می برد و همچنین استماع سخن حق و اندرزهای حکیمانه موجب انبساط روح می گردد. غذاها هم همینطور، هم غذاهای حرام نظیر گوشت حیوانات حرام گوشت مثلاً خوک و امثال آن لذیذ است و هم گوشت گوسفند و سایر حیوانات حلال گوشت. اصوات هم حلال و حرام دارند. هم حرامش باب طبع انسان است، نظیر نغمه طرب انگیز ساز و صوت تحریک آمیز یک خنیاگر زن، و هم حلالش موجب فرح روحی و لذت معنوی می گردد مانند صوت قرآن، بعضی از آهنگهای اصیل ایرانی، نوای نی و …
بنابراین منشاء حرام یا حلال بودن این چیزهاف چیزی جز ابعاد روحی انسان نیست؛ انسان یک موجود ملکوتی و علوی است که بنا به مصلحت آفریدگار جهان به عالم ماده تعلق یافته و تعلقات مادی پیدا نموده است، اگر او فطرتش آلوده به تعلقات مادی نگردد، کلمات و نغمه های معنوی وملکوتی به او لذت می دهد و فطرتش را بارورتر و شکوفاتر می سازد اما اگر میلش به زخارف دنیوی فزونی یابد به همان نسبت از گفتن و شنیدن کلمات و صدای شهوت انگیز و طرب خیز و همچنی کلمات پست و شهوانی لذت می برد.
موسیقی در حقیقت آهنگ وکردار خوش است که از متن آفرینش( عرش الهی) برمی خیزد و مضرابش شاخه ها و برگهای درختان بهشتی و حنجره لطیف دوشیزگان بهشتی است. نغمه داوود یک نغمه بهشتی است که نه تنها انسانهای پاک نهاد را شیفته خود می سازد بلکه بنابر روایات پرندگان را به خود جلب می کند. درباره تلاوت قرآن مجید، دستور اکید این است که آن را با صوت خوش بخوانیم، زیرا خود قرآن موسیقی است و الفاظش به هیئت هندسی عجیبی کنار هم چیده شده که اگر آنها را حتی ساده و بدون لحنی هم بخوانیم، آن موسیقی کلام- که در نوع خود بی نظیر است- آشکار می شود. آری ، آنچه که در شرع مقدس اسلام حرام است، آن موسیقی و آهنگی است که خاستگاهش نفس اماره و شهوات نفسانی باشد و استماع آن موجب تحریک قوای حیوانی و شهوانی گردد. اگر در آیات روایات ملاحظه می شود که آیات موسیقی حرام است بدین اعتبار است که از آنها بعنوان ابزار غنا( موسیقی حرام) استفاده می شود، لهذا از آنجا که این ابزار بیشتر در این جهت( مع الاسف) استفاده می شود، چه خوب است با اصوات خوش همراه با اشعار نغز و حکیمانه و آیات قرآنی استفاده شود.
پس از ذکر این مقدمه نوبت به این مطلب می رسد که: یکی از مهمترین و لذت بخش ترین نعمات بهشتی" سماع"( موسیقی) است که هم از طریق خوانندگان و هم از طریق ابزار موسیقی به گوش جان میهمانان خداوند در بهشت می رسد. روایات ذیل نمونه هاییست از طرح و ترسیم چنین نعمتی در میان نعمات بهشت:
عاصم بن حمید از امام صادق(ع) سئوال می کند:"…. فدایت شوم می خواهم از شما سئوالی بکنم اما حیا مانع می شود، حضرت فرمود: بپرس، عرض کردم: آیا در بهشت" غنا" وجود دارد؟ حضرت فرمود: بدرستی که در بهشت در ختی است که خداوند به بادها امر می کند به آن بوزند، از این درخت اصواتی بلند می شود که خلایق تاکنون مانند آن را به زیبایی نشنیده اند. سپس فرمود: ( این نعمت) عوض ترک سماعی است که مومننی از خوف خداوند د ر دنیا نموده اند".43
رسول خدا(ص) درباره ازواج و نعمات بهشتی مطالبی را متذکر بودند و د راین بین اعرابی ای از شدت شوق برروی زانوهایش نشست و عرض کرد: یا رسول الله آیا در بهشت موسیقی(سماع) هم هست؟ فرمود:" آری، ای اعرابی. همانا در بهشت نهری وجود دارد که در دوطرفش دوشیزگانی سپیدروی و سپیدپوش نشسته اند و مشغول تغنی( آوازخواندن) هستند. و با چنان صدای می خوانند که خلایق تاکنون چنین صدایی را نشنیده اند. و این نعمت بالاترین نعمات بهشتی است. راوی می گوید از" ابادردا"( گوینده حدیث از زبان رسول الله(ص) پرسیدم این دوشیزگان به چیزی تغنی می کنند؟ گفت: به تسبیح( ذکر صفات الهی)".44
و نیز در روایات است که:" در بهشت درختانی است که بر آنها زنگهایی از نقره آویزان است. هنگامی که اهل بهشت اراده شنیدن موسیقی دارد خداوند بادی را از عرض برمی انگیزد و این باد به این درخت می وزد و این زنگها را به حرکت درمی آورد. از این زنگها چنان صوتی برمی خیزد که اگر اهل دنیا آن را بشوند از شدت طرب و شادی جان می سپارند".45
* 4- تختها و فرشها و بالشهای بهشتی
از جمله نعماتی که خداوند متعال در بهشت و میهمانسرای خویش برای مومنین مهیا فرموده است تختها و فرشها و بالشها است که براستی نمی توان مشابه آنها را در دنیا تصور نمود. و همین قدر کافی است که توصیف آنها را از زبان قرآن و روایات بشنویم:
منکبین علی سرر مصفوفه 46
تکیه کنندگان بر تختهای مرتب نهاده شد.
فیها سرر مرفوعه47
در( این بهشت) تختهای رفیع نهاده شده است.
علی الارایک ینظرون48
و آنها( مومنین) برروی تخت نشسته و به دیگر مومنین و سایر مناظر زیبا نگاه می کنند.
وجه تسمیه تخت( اریکه) به سریر( ج=سرر) این است که این تختها به قدری زیبا و آسایش بخش است که موجب سرور و شادی مومن می باشند. ارتفاع و طول و عرض این تختها هم بستگی به اراده مومن دارد. مومن به محض اینکه اراده صعود و جلوس بر تخت نماید، ارتفاعش پایین می آید و خلاصه این تخت هم مانند سایر نعمتهای بهشتی یک موجود باشعور است و خود را از جانب الهی موظف می داند که به نحو احسن اسباب شادی و سرور مومن را فراهم آورد.
در قرآن مجید برای انواع لباسها و فرشهای بهشتی اسامی چندی ذکر شده است مانند استبرق وحریر، رفرف، نمارق و زرابی که حقیقت آن دیدنی است نه گفتنی و شنیدنی.
و نمارق مضفوفه* و زراتی مبثوثه.49
بالشهای مرتب چیده شده و فرشهای گسترده شده.
از تعبیر مصفوفه چه در مورد تختها( سرر مصفوفه) و چه در مورد بالشها چنین برمی آید که غرفه ها و اتاقهای بهشتی تنها نشیمنگاه مومن و همسرانش نیست، مومن در بهشت دوستان و رفقایی دارد که از آنها پذیرایی می کند.
رسول خدا(ص) در توصیف فرشهای بهشتی( زراتی مبثوثه، فرش مرفوعه) فرمودند:" در میان غرفه های بهشتی فرشهای گسترده شده که بعضی بالای بعضی دیگر است و جنسشان از حریر و دیباج رنگارنگ است داخل این فرش مشک و عبیر و کافور است و این است قول خدای تعالی:" فرش مرفوعه".50
* 5- لباسهای بهشتیان
درست است که اصل در درست کردن و پوشیدن لباس، حفاظت از سرما و گرما وستر عورت می باشد اما تجربه به ما نشان داده است که آنقدر که انسان به زیبایی لباس و رنگ و لطافت آن و لذتهای ناشی از آن توجه داشته است، به پوشیدنی بودن آن برای حفظ بدن از سرما و گرما عنایت نداشته است. در بهشت سرما و گرما وجود ندارد اما از آنجا که بهشت ظهور ملکات و تحقق آرمانها و آرزوهای بشری است، نعمت لباس هم جایگاه خود را در بهشت یافته و به ضمیمه زینت آلات از دست بند و گوشواره و سینه بند و انگشتری گرفته تا تاج مرصع جواهرنشان، از مومن هیاتی می سازد که گوشی وصفش را نشنیده و نه چشمی آن را دیده است.
اینک ما به رهنمود قرآنی و روایات معصومین(ع) گوشه ای از این نعمتها را بازگو می کنیم:
رسول خدا(ص) فرمود:" هنگامی که مومن به خانه هایش در بهشت داخل می گردد، برسرش تاج کرامت نهاده می شود و لباسی از ابریشم زربافت و نقره بافت مزین به یاقوت ومروارید چیده شده در تاجهای کوچکی زیر تاج، پوشانیده می شود( غیر از این لباس) نیز به لباس ابریشمی ای به رنگهای مختلف که نسوجش از طلا و نقره و لولو یاقوت سرخ است پوشانده می شود. و این است قول خدای تعالی درباره اینگونه مومنان:
یخلون فیها من اساور من ذهب و لولواً و لباسهم فیها حریر51
در آنجا،( بهشت) بوسیله دستبندهایی از طلا ونقره مزین می شوند و لباسشان در آنجا از حریر است…."52
رسول خدا(ص) فرمود: " اگر یک لباسی از لباسهای اهل بهشت بر اهل دنیا آشکار شود، هرگز تحمل دیدن آن را ندارند. بعضی از شدت نگاه نسبت به آن، می میرند".53
* 6- آشامیدنی های بهشت
خوردن و آشامیدن، دو رکن مهم زندگی موجود زنده را تشکیل می دد. درست است که غذا و شراب( آشامیدنی) تامین کننده جسم انسان یا حیوان است اما این قدر که موجود زنده به لذت خوردن و آشامیدن می پردازد این قدر به یاد آثار حیاتی این دو نعمت نیست.( در بهشت هم البته خوردن و آشامیدن تامین کننده جسم مومن است و بازمانده های غذا برخلاف دنیا، بدبو و نفرت آور نیست بلکه بالعکس، طبق روایات غذای مومن بصورت عرق بدن که از مشک و عبیر خوشبوتر است، از بدن خارج می شود،( درباره طعام های بهشتی قریباً بحث خواهد شد) آنچه که در زندگی بهشتی مهم است، درک کامل لذات روحی و جسمانی است. آشامیدن شرابهای بهشتی که طعام های گوناگونی دارد، ضمن ایجاد لذت در مومن، روح او را برای دریافت حقایق و درک اسماء الهی آماده می سازد، شرب این مایعات به هیچوجه آثار سوء دنیوی را نظیر نفخ شکم، سردرد، مستی، تهوع، و … درپی ندارد.
بهتر این است که رشته کلام را به دست وحی و پاسداراان آن بسپاریم:
قول خدای تعالی درباره اینگونه مومنان:
مثل الجنه التی وعد المتقون فیها انهار من ماءغیر لسن و انهار من لبن لم یتغیر طعمه54
مثل بهشتی که به متقین وعده داده شده( این است که) در آن نهرهایی است از آبی که هیچ فساد و بوکردنی در آن نیست و نیز دارای نهرهایی است از شیر که طعمش تغییر نمی کند و دارای نهرهایی است از شراب که موجب لذت نوشندگان می گردد و نیز دارای نهرهایی است از عسل مصفی و در این بهشت از انواع و اقسام میوه ها وجود دارد.
یتنازعون فیها کاساً لغو فیها و لا تاثیم *…55
بازهم بر سرخوردن نوشابه های بهشتی تعارف می کنند بی آنکه در این تنازع تعارف دچار لغو یا گناه گردند.
یطوف علیهم ولدان مخلدون* باکواب…56
در اطراف آنها( مومنان) کودکانی زیبارو که مخلد در بهشتند. همراه با تنبگ ها و ابریق ها
( نوعی ظرف) و جام از شراب گوارا می چرخند و آشامیدن چنین شرابی نه آنها را دچار صداع( سردرد) می کند و نه تشنگی.
ان الابرار یشربون من کاس کان مزاجها کافوراً*…. 57
همانا نیکان از جام شرابی می نوشند که این شراب مزاجش
( باطنش)از کافور است چشمه ای است که تمام بندگان خدا از آن می نوشند و این چشمه دائماً در حال فوران و سیلان است.
و یطاف علیهم بایته من فصه و اکواب کانت فواربرا *…. 58
در اطراف آنها به گردش آورده می شود جامهایی از نقره و پیاله های( صراحیهایی) مانند بلور، بلورهایی از نقره که عجیب پرداختنی از آنها کرده اند. و نوشانده شوند در آن جامی که آمیزش و مزاج آن از زنجبیل باشد.( و این زنجبیل) از چشمه ای است که نامش" سلسبیل" است و در اطراف آنها پسرانی گردش کنند که جاودانند و هرگاه آنها را بنگری می پنداری که آنها مرواریدهای پراکنده اند.
و سقیهم ربهم شراباً ظهوراً.59
این خداست که به آنها شراب پاک بهشتی می نوشاند.
یسفون من رحیق مختوم* ختامه مسک…. 60
نوشانده شوند از جامی مهر زده. که مهر آن از مشک است. و عاقلان بر این نعمت شادمانی ابدی باید به شوق و رغبت بکوشند نه بر نعمت دنیای فانی) ترکیب و طبع آن شراب ناب از عالم بالاست. سرچشمه ای که مقربان خدا از آن می نوشند.
و در بسیاری از سوره ها از تعبیر" جنات تجری من تحتها النهار" استفاده نموده است. .
و اینک به چند نمونه روایی درباره نهرها و شرابهای بهشتی می پردازیم:
رسول خدا(ص) به علی(ع) فرمود:" یا علی! وقتی که من به معراج برده شدم در بهشت نهری دیدم از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر…. در کنار آن پیاله هایی بود به تعداد ستارگان آسمان، در کناره های این نهر گنبدها( قبه هایی) از یاقوت سرخ و مروارید سفید".61
از رسول اکرم(ص) درباره اندازه نهرهای بهشتی سئوال شد. حضرت فرمودند:" عرض هر نهری باندازه مسیرپانصدسال راه است که این نهرها از زیر قصرها و حجابها دور می زند و عبور می کند و از امواجش صدای موسیقی طرب انگیزی که خدا را تسبیح می کند شنیده می شود همانطور که موسیقی اصیل مردم دنیا را به طرب می آورد".62
و نیز فرمود:" بیشتر نهرهای بهشتی از نهر کوثر است که در کناره آن دختران نارپستان
( مانند گیاه) می رویند".63
رسول خدا(ص) ضمن توصیفی جامع از قصرهای بهشتی فرمودند:…" در ضمن هر قصری از این قصرها، چهار نهر وجود دارد؛ نهری از عسل ونهری از شراب(خمر) و نهری از شیر، و نهری از آب د رحالی که این نهرها به درختانی از جنس مرجان پوشیده شده اند، در حاشیه( کناره) هر نهر از این نهرها خیمه هایی از مروارید سفید برپاست."64
امام کاظم یا امام رضا(ع) فرمودند:" رجب" نهری است در بهشت که از شیر سپیدتر و از عسل شیرین تر است هرکس یک روز از ماه رجب را روزه بدارد خداوند از این نهر به او می نوشاند."65
رسول خدا(ص) فرمود:" همانا نهرهای بهشتی جاری می شوند بی آنکه از گودالی عبور کنند. این نهرها از برف سفیدتر و از عسل شیرین تر و از کره نرم تر است. خاک این نهرها از مشک اذفر و سنگریزه هایشان در و یاقوت است هرگاه ولی خدا اراده کند نهرها از چشمه های خود در مناظر و باغهای او جاری می شوند. و اگر اهل دنیا چه از جنس جن و چه از جنس انسان بیشتر از اینکه هستند باشند و از غذاها و طعامها و شرابها و زینتهای این ولی خدا استفاده نمایند، هیچ چیز کم نمی شود".66
رسول خدا(ص) در تفسیر این قول خدای تعالی که فرمود:" و مزاجه من تسنیم" چنین فرمود:" تسنیم" بهترین شراب در بهشت است که محمد(ص) و آل محمد(ع) از آن می آشامند و همانهایند مقربون و سابقون یعنی: رسول الله(ص) و علی بن ابیطالب(ع) و ائمه معصومین و فاطمه و خدیجه(صلوات الله علیهم و اجمعین) و ذریه آنها و تمام کسانی که با ایمانشان از آنها تبعیت کردند".
از جمله سئوالاتی که یک دانشمند یهودی و مطلع از مضامین کتب آسمانی امتحاناً از رسول خداا(ص ) کرد این بود:" اولین چیزی که اهل بهشت به هنگام دخول در بهشت می خورند چیست؟ فرمود: جگرماهی( شاید خوارکی باشد که مزه اش جگر ماهی باشد) عرض کرد: آشامیدنی که پس از این می خورند چیست؟ فرمود:" سلسبیل". عرض کرد: راست گفتی"
رسول اکرم(ص) فرمود:" در فردوس( یکی از مراتب بهشتی) چشمه ای وجود دارد که از عسل شیرین تر واز کره نرمتر و از برف خنک تر واز مشک خوشبوتردر این چشمه خاک و سرشتی است که خداوند عزوجل ما را و شیعیان ما را از آن خلق فرمود هاست و این میثاق و پیمانی است که خداوند عزوجل ولایت علی بن ابیطالب(ع) را بر آن گرفته است".
* 7- طعامهای بهشتی
در بهشت هم میوه وجود دارد و هم گوشت. مورد استناد ما این آیه شریفه است که فرمود:
و امددنا هم بفاکهه و لحم مما یشتهون.69
ما زیاد می گردانیم(از روی فضل و کرممان) برای آنها( مومنین در بهشت) میوه و گوشت با بنا به میل و اشتهایشان.
همانطور که در مبحث قبلی گفته شد، خوردن میوه و گوشت رکن مهمی از لذات جسمانی انسان را تشکیل می دهد و بهشت هم که باطن و ملکوت دنیاست از ارائه این نوع لذت در حد اعلایش ابا ندارد. اما آنچه که دانستنش مهم است این استک که اوضاع و احوال بهشت بگونه دیگر است و به تعبیر شهید بزرگوار" آیت الله دستغیب":" میوه های این دنیا در آن عالم هم به همین اسم است ولی به حسب حقیقت،خیلی تفاوت دارد: اولاً، میوه های بهشت لطیف است و میوه های این دنیا کثیف است، یعنی کثافت و تفاله دارد میوه های دنیا نارس و رسیده دارد، له شده و خراب شده دارد بعکس میوه های بهشتی که نارس و بی طعم و خراب شده ندارد، بلکه هر یک از دیگری بهتر. دیگر از عظمت میوه های بهشتی آنکه هسته ندارند و پوست کلفت هم ندارند پس از خوردن مدفوع هم ندارند."70
اینکه برای درک چگونگی اینگونه نعمتها پای گزارش پاسداران وحی می نشینیم:
رسول خدا(ص) فرمود:" هر یک از میوه های بهشتی یکصدهزار طعم دارد."71
و نیز فرمود: در عالم رویا عمویم حمزه را( پس از شهادتش) دیدم در حالیکه طبقی از انگور بهشتی نزد او بود. یک مرتبه انگور مبدل به خرما شد". این بسته به نظر مومن است.72
رسول خدا(ص) فرمود:" مومن بر تخت خود نشسته که ناگاه مرغانی که به قدر شتری هستند می آیند. مومن اراده خوردن گوشت آنها را می کند. مرغان فوراً می نشینند، بالهای مرغ ریخته و کباب می شود و مومن آن را می خورد. چون مومن سیر شد و الحمدالله گفت، مرغ زنده می شود و می پرد و بین مرغان افتخار می کند".
مردی از رسول خدا(ص) سئوال کرد: یا ابالقاسم آیا فکر می کنی که اهل بهشت می خورند و می آشامند؟ فرمود:" آری، قسم به کسی که جان من در ید قدرت اوست هریک از اهل بهشت نیروی صد مرد را درخوردن و آشامیدن داراست. مرد پرسید: آنکه در بهشت می خورد به قضای حاجت هم نیاز دارد در حالیکه بهشت( از قرار مسموع) پاک است و پلیدی در آن وجود ندارد؟ حضرت فرمود: عرقی که از بدن یک بهشتی تراوش می کند مانند تراوش مشک است که از بدن مومن خارج می شود".73
عبدالله بن سلام درباره اولین طعام اهل بهشت از رسول خدا(ص) سئوال نمود، حضرت فرمود:" جگر( کبد) نهنگ".( در این باره قبلاً توضح داده شد).74
امام صادق(ع) فرمود:" همانا مدت زمانی که مو من در پای یک وعده غذا خوردن در بهشت صرف می کند، معادل تمام اوقاتی است که در دنیا برای خوردن صرف نموده است".75
امام صادق(ع) فرمودند:" همانا اهل بهشت از هیچ چیزی باندازه نکاح و طعام و شراب لذت نمی برند".76
البته مقصود لذات جسمانی است، لذات روحی جای خود را دارد.
زندیقی از امام صادق(ع) پرسید: به چه دلیل گفته می شود که اهل بهشت وقتی میوه های بهشتی می خورند آن میوه پس از آنکه مورد تناول مومن قرار گرفت مجدداً به صورت اولش برمی گردد و در جای خود قرار می گیرد. حضرت فرمود:" آری، اینچنین است و این بر قیاس چراغی است که نور از آن خارج می شود بدون اینکه از نورش کاسته شود هرچند که تمام دنیا از نور آن چراغ پر شود….".77
* 8- وضع روحی بهشتیان
مهمترین سئوالی که درباره زندگی بهشتی مطرح می شود، این است که اهل بهشت از لحاظ روحی چگونه اند؟ آیا این نعمتها هر چند بسیار خوب و عالی و فراخ باشند موجب خستگی وملالت اهل بهشت نمی شوند؟ آیا اهل بهشت، در بهشت آرزوی یک زندگی دیگر بالاتر از عالم بهشتی می کنند؟
پاسخ این سئوال همان است که قبلاً از قرآن کریم داده شد:
*" خالدین فیها لایبغون عنها حولاً".
این پاسخ یک توضیح می خواهد: علت اینکه انسان از وضع موجود خود راضی نیست، این است که وضع موجود با کمالات و خواسته هایش موافق و منطبق نیست. اصولاً انسان مادامی که با خواسته ها و کمالات خود فاصله دارد، احساس خلاء و در نتیجه
" ناآرامی" می کند. اینکه انسان پس از کسب ثروت مادی بازهم در پی جمع آوری مال می باشد علتش جز این نیست که تصور می کند این مقدار که اندوخته است کافی نیست، لذا با اندوختن ثروت بیشتر درصدد است که" اضطراب" خود را به" آرامش" مبدل سازد اما موفق نمی شود. علت اضطرابش این است که این ثروت چیزی نیست که روحش در پی آن بود. بهشت غیر از دنیاست. در بهشت کمالات انسانی ظهور می کند و نعمات بهشتی هم چیزی جز تبلور و تجسم این کمالات نیست. انسان بعد از کمالات خود چه چیزی را جستجو می کند. در آنجا اگر چیزی بالاتر از کمالات و به عبارت بهتر، نعمات ناشی از کمالات، داده می شود، نه از جهت نیاز و استحقاق انسان است بلکه از جانب فضل و رحمت الهی است که کمال از پی کمال و نعمت از پی نعمت به او داده می شود.
روایات ذیل نمونه هایی از الطاف بیکران الهی را در رابطه با توسعه نعمتهای بهشتی نشان می دهد:
امام سجاد(ع) فرمود:" برتو باد به خواندن قرآن زیرا خداوند بهشت را با قدرت دست خودش یک خشت از طلا و یک خشت از نقره ایجاد کرده است: ملاطش را از مشک و خاکش را از زعفران و سنگریزه اش را از لولو قرار داده و دریاف درجات و نعمات بالاتر را باندازه خواندن قرآن کریم توسط انسان مقدر فرموده است پس کسی که در دنیا قرآن خوانده باشد( و بدان عمل نموده باشد) در بهشت به او گفته می شود: بخوان و بالا برو
( درجات بالاتر را دریافت کن) و اگر یکی از چنین افرادی داخل بهشت شود و چنین مقاماتی به او داده شود به مقامی می رسد که کسی جزپیامبران و صدیقین بدان درجه نمی رسند".78
رسول خدا(ص) فرمود:" بهر کدام از اهالی بهشت هفتصد برابر تمام دنیا(حداقل) نعمت می دهند. برای یک اهل بهشت هفتادهزار قبه( محدوده ملک مومن) و هفتادهزار قصر و هفتادهزار حجله و هفتادهزار تاج وهفتاد هزار جامه ابریشمین و هفتاد هزار حوری و… داده می شود".79
رسول خدا(ص) در حدیث مفصلی درباره اهمیت ماه رجب و ثوابهای که بر روزه داران این ماه مترتب می شود فرمود:
"کسی که یک روز از ماه رجب را روزه بدارد خداوند یکی از درهای جهنم را به رویش می بندد. و کسی که سه روز از این ماه را روزه بدارد خداوند متعال بین او و بین آتش جهنم خندق یا مانعی که طولش هفتاد سال راه است قرار می دهد و کسی که هفت روز از این ماه را روزه بدارد خداوند هر هفت در جهنم را به رویش می بندد و کسی که هشت روز از این ماه را روزه بدارد خداوند هر هشت در بهشت را به رویش می گشاید( هر در به ازاء هر روز روزه داری) و به او گفته می شود از هر دری که می خواهی داخل شو و کسی که چهارده روز از این ماه را روزه بدارد خداوند بقدری پاداش به او مرحمت می کند که نه چشمی آن را دیده و نه گوشی شنیده و نه در قلبی خطور نموده است. این نعمتها، قصرهایی است که از مروارید و یاقوت ساخته و پرداخته شده اند، سپس فرمود: کسی که هفده روز از این ماه را روزه بدارد در" قبه الخلد" برروی تختهایی از مروارید و یاقوت زانو به زانوی حضرت ابراهیم(ع) قرار خواهد گرفت و کسی که نوزده روز از این ماه را روزه بدارد خداوند قصری از مروارید تازه در مقابل قصر آدم(ع) و ابراهیم(ع) در بهشت عدن برایش بنا خواهد کرد در حالیکه او همواره بر آن دو بزرگوار سلام می کند و آن دو بزرگوار نیز جهت اکرام او وادای حق او به او سلام می کنند و کسی که تمام سی روز ماه رجب را روزه بدارد، منادی ای از آسمان ندا می دهد که: ای بنده خدا! آنچه که تاکنون انجام داده ای گذشت و خداوند تو را مشمول غفران خود قرار داد، اکنون عملت را آغاز کن. و خداوند عزوجل از تمام مراحل بهشت به او عطا می فرماید: در هر بهشتی چهل هزار شهر که مصالحش از طلا است و در هر شهری چهل میلیون قصر و در هر قصری چهل میلیون غرفه و اتاق در هر اتاقی چهل میلیون سفره که تمام ظروفش از طلاست و بر سر هر سفره ای چهل میلیون کاسه و در هر کاسه چهل میلیون نوع طعام و شراب نهاده شده است. هرکدام از این طعامها و نوشیدنیها رنگ و طعم ویژه خود را دارد. در هر غرفه ای چهل میلیون تخت طلایی نهاده شده که طول هر تختی دوهزار در دوهزار ذراع است. برروی هر تختی یک حورالعین نشسته که دارای سیصدهزار گیسو از جنس نور دارد و هرکدام از این دسته گیسوان( بافته شده) توسط یک میلیون خدمتکار حمل می شود در حالی که تمام این گیسوان با مشک و عنبر آغشته شده است. تمام این ثوابها برای روزه ماه رجب است".80
رسول خدا(ص) فرمود:" کمترین درجه و منزل در درجات شهدا عبارتند از: دوازده هزار حورالعین، دوازه هزار دوشیزه که هرکدام هفت هزار خادم دارند….".81
امام صادق(ع) فرمود:" همانا خداوند بهشت را خلق فرمود که نه چشمی آن را دیده و نه هیچ مخلوقی از آن خبر دارد، خداوند هر روز درهای آن را می گشاید و به آن( بهشت) می فرماید: بو و طراوت خود را زیاد کن، بهشت هم می گوید:" قد افلح المومنون" و این قول خداوند است که فرمود:" فلا تعلم نفس ما اخفی…." کسی نمی داند که خداوند چه روشنایی هایی در ازای کارهایی که انسان کرده است برایش نموده است".82
امام باقر(ع) فرمود:" اهل بهشت زندگی می کنند و هرگز مرگ سراغشان نمی آید، بیدارند و هرگز نمی خوابند، غنی هستند و هرگز دچار فقر نمی شوند، شادمانند و هرگز محزون نمی گردند، می خندند و هرگز نمی گریند، مورد اکرام واقع می شوند و هرگز کسی بر آنها اهانت نمی کند، بشاشند و دژم نیستند و دائماً مسرور و خندانند. می خورند هرگز گرسنه نمی شوند. می آشامند و هزگر تشنه نمی شوند، می پوشند وهرگز برهنه نمی گردند، همواره سوار می شوند و به زیارت می روند، پسر بچه های خدمتکار در حالی که در دستشان ظروف سیمین و طلائی قرار دارد، بر آنها سلام می کنند، بر تختهایی تکیه می زنند و دائماً بر یکدیگر نظاره می کنند. و همواره از جانب خداوند درود و سلام هدیه می شود. ما از خداوند بهشت را برحمتش مسئلت می کنیم زیرا او بر هر چیز قادر است.83
از امام صادق(ع) درباره قول خدای تعالی:" خالدین فیها لایبغون عنها حولاً" سئوال شد فرمود:" مقصود از" خالدون" این است که آنها هرگز از بهشت( و عوالم بهشتی) خارج نمی شوند و مقصود از" لایبغون عنها جولا" این است که بهشتیان هرگز طالب دگرگونی و تبدیل وضعیت نیستند….".84
امام صادق(ع) فرمود:" هنگامی که اهل بهشت در بهشت اجتماع می کنند، خداوند با جلوه ای از حلو آتش بر آنها تجلی یافته آنها هم سجده می کنند. خداوند می فرماید: ای بندگان من سرتان را بالا کنید، امروز روز سجده و عبادت نیست زیرا سختی از شما برداشته شده است . آنها هم می گویند: پروردگار ما چه چیزی بالاتر از آنچه که امروز به ما عطا فرمودی؟ تو بهشت را بر ما ارزانی داشتی. خداوند می فرماید: آنچه که به شما دادم معادل هفت برابر، نیز از آن شما خواهد بود. پس هر مومنی هر جمعه در این مقام بازمی گردد و هفت برابر گذشته از خداوندش دریافت می کند و این همان قول خداست که فرمود:"و لدینا مزید" نزد ما بیشتر از اینهاست. و این دهش در روزهای جمعه رخ می دهد".85
حوران بهشتی را دوزخ اعراف
از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است
" سعدی"
* 9- یک توصیف جامع
بهشت به زبان یک روایت و سه سوره از سور قرآنی
روایت ذیل یکی از روایات نسبتاً طولانی در توصیف بهشت و بهشتیان است که بعنوان نمونه آورده می شود:
امیرالمومنین(ع) از رسول خدا(ص) درباره آیه:" یوم حشر المنفقین الی الرحمن وفداً".
( روزی که ما متقین را برای مهمانی خدای رحمن محشور می گردانیم)، سئوال کرد، رسول خدا(ص) در پاسخ فرمودند:" یا علی! همانا این میهمانان(واردین بر خدای رحمن) سواره هستند. آنها مردانی( و زنانی) هستند که در دنیا تقوای خدا را پیشه ساختند و خداوند عز ذکره نیز آنها را مورد محبت و عنایت خاص خود قرار داده و از اعمالشان راضی می گردد و آنها را" متقین" می نامد.
آنگاه حضرت فرمودند:" یا علی! بدان، قسم به کسی که دانه را شکافت و موجود زنده را خلق فرمود، آنها(متقین) از قبرهایشان خارج می شوند و ملائکه با شترهایی(ناقه هایی) از نوع ناقه های عزت( ناقه های بهشتی) به استقبالشان می شتابند. بر این ناقه ها دهنه ای است که ریسمان آن ارغوانی است.( متقین) با این ناقه ها( که بال دارند) برفراز محشر پرواز می کنند. همراه با هر یک از آنها هزار فرشته در جلو و راست و سمت چپ حرکت می کنند. بر در بهشت درختی است که یک برگ آن( بقدری پهناور است) که در زیرش(سایه اش) هزار انسان را جای می دهد. در سمت راست این درخت چشمه ای است که بسیار پاک و پاکیزه است.( متقین) از این چشمه می نوشند و خداوند قلبهایشان را بوسیله این چشمه از حسد و کینه پاکیزه می گرداند و موهای بدن را از بدنشان فرو می ریزد و این است همان سخن خدای تعالی که فرمود:" وسقاهم ربهم شراباً طهوراً" از همین چشمه است.
( رسول اکرم(ص) در ادامه فرمودند):" آنگاه به چشمه دیگر که در سمت چپ این درخت است متوجه می شوند و در آن شستشو می کنند. این چشمه، چشمه زندگی است که با غسل در آن جاودانه می شوند و هرگز نمی میرند. آنگاه ساکنان عرش خداوند با آنها همراه می شوند و این در حالی است که اینان از تمام آفات و بیماریها و سرما و گرما تا ابد سلامت یافته اند. آنگاه خداوند جبار جل ذکره خطاب و فرشتگانی که آنها را همراهی می کنند می فرماید: دوستانم را به بهشت درآورید و آنها را در کنار خلایق متوقف نسازید، زیرا رضایت من بر آنها سبقت یافته و رحمتم بر آنها واجب گشته است. چگونه مرا خوش می آید که آنها را با کسانی که حسناتشان با سیئاتشان آمیخته شده است همراه سازم؟ پس فرشتگان آنها را بطرف بهشت سوق می دهند و هنگامی که به درب بزرگ بهشت می رسند فرشتگان حلقه در بهشت را بشدت می کوبند و صدای زنگ دار و کش دار آن را به صدا درمی آورند. طنین این صدا بگوش تمام حوریان- که خداوند آنها را برای دوستانش در بهشت ها آماده ساخته است- می رسد. حوریان از شنیدن صدای حلقه بهشت به نشاط و شادی برمی خیزند و به یکدیگر چنین می گویند:" دوستان خداوند نزد ما آمدند". پس در بزرگ بهشت به رویشان گشوده می شود و داخل می گردند و همسران بهشتی آنها چه حورالعین و چه آدمیان به استقبالشان شتافته و این چنین می گویند: خوش آمدید، چقدر اشتیاق ما برای دیدارتان زیاد گشت. اولیاء خدا هم در پاسخ آنها همین را می گویند.
علی(ع) فرمود: یا رسول الله(ص) ما را درباره این سخن خداوند که فرمود:
" عرف من فوقها عرق مبنیه"
غرفه هایی است بنا شده بر بالای هم. خبر دهید ک با چه چیزی ساخته شده اند یا رسول الله(ص)؟ حضرت فرمودند:" یا علی! خداوند عزوجل این غرفه ها را برای دوستانش از مروارید و یاقوت و زبرجد ساخته است، سقفشان از طلاست و ملاطشان از نقره. هر غرفه ای هزار در طلائی دارد و بر هر در فرشته ای گماشته شده است. در این غرفه ها فرشهایی گسترده شده که از جنس حریر و ابریشم با رنگهای مختلف می باشد که لابلای تاروپود آنها مشک و کافور و عنبر است. و این است همان قول خدا که فرمود:" و فرش مرفوعه". آنگاه که مومن بر منازلش در بهشت داخل می شود برسر تاج فرمانروایی و کرامت نهاده و لباسی از ابریشم طلائی و نقره گون و یاقوت و مروارید به رشته کشیده شده در تاجکهائی که زیرتاج( اصلی) قرار دارند، پوشانیده می شود.( گذشته از این لباس) هفتاد نوع لباس ابریشمی حریر با رنگهای گوناگون و بافتهای مختلف از جنس طلا و نقره و لولو و یاقوت سرخ نیز پوشانیده می شود. این است همان قول خدای عزوجل که فرمود:" یحلون فیها من اساور…." در بهشت، متقین به دستبندهای طلائی و لولوئی و لباسهای حریر مزین و ملبس می گردند.) آنگاه که مومن بر تختش می نشیند، تخت از شدت فرح و شادی به جنبش درمی آید. آنگاه که دوست خداوند( ولی الله) در منازل خود در بهشتها مستقر می شود فرشته موکل بهشتهای او برای عرص تهنیت از او اذن دخول می خواهد. خادمان این مومن چه زن و چه مرد به او می گویند: همین جا باش. زیرا ولی خدا هم اکنون بر اریکه خود تکیه داده و زوجه او یعنی" حورا" خود را برای ولی خدا آماده می سازد( در این هنگام) حورا از خیمه خود خارج می شود در حالیکه در جلو و اطرافش خدمتگزاران دوشیزه او را مشایعت می کنند، لباسی که این حورا به تن دارد: هفتاد لباس ابریشمین بافته شده از یاقوت و لولو و زبرجد با بوی مشک و عنبر است.
بر سر این حوری زیبا، تاج کرامت نهاده شده و بر پاهایش یک جفت باپوش طلائی مزین به یاقوت و لولو که بندهایش از یاقوت احمر(سرخ) است، پوشیده شده است. وقتی این پری رو به ولی خدا نزدیک می شود، و ولی خدا هم از شدت شوق به پا می ایستد به ولی خدا چنین می گوید: ای ولی خدا امروز روز رنج و مشقت نیست، بلندشو. من برای تو هستم و تو برای من. و آنگاه دست در گردن هم می شوند و مدت این معاشقه را اگر به محاسبات دنیوی درآوریم به مقدار پانصدسال طول می کشد بی آنکه هردوی آنها دچار ملالت و خستگی شوند.
( رسول خدا(ص) درادامه فرمودند):" وقتی فتور مختصری( بی آنکه از نوع ملالت باشد) رخ می دهد، ولی خدا نظرش به گردن حوری می افتد و متوجه گرنبندهایی از جنس یاقوت سرخ می شود که وسط آنها صفحه ای است که بر آن چنین نوشته شده است:" تو ای ولی خدا، منی، و من حورالعین معشوق تو. وجود من بوجود تومنتهی می شود و وجود تو به وجود من" آنگاه خداوند هزار فرشته را برای عرض تهنیت به او و همسرش روانه بهشت می کند و در مقابل اولین در از درهای بهشتش درنگ می کنند و از فرشته های موکل درهای بهشت ولی خدا، اذن دخول می گیرند و چنین می گویند: از ولی خدا برای ما اجازه دخول بخواه زیرا خداوند ما را برای عرض تهنیت انتخاب فرموده است. فرشته موکل می گوید: باشید تا به پرده دار بگویم. آنگاه فرشته بر حاجب( پرده دار) داخل می شود در حالیکه بین او حاجب سه بهشت فاصله دارد تا برسد به اولین بهشت مومن. آنگاه (فرشته) به حاجب اطلاع می دهد که هزار فرشته فرستاده خدای عالمیان بر در ایستاده اند تا به ولی خدا تهنیت گویند و از من خواسته شده تا برایشان اجازه ورود بگیریم. حاجب می گوید: برای من بسیار دشوار است که در حالی از ولی خدا اجازه ورود بگیرم که او با همسرش حورا بسر می برد.(رسول خدا(ص) فرمود): بین حاجب و ولی خدا نیز در بهشت فاصله است. حاجب بر قیم( پرده دار مخصوص) وارد شده چنین می گوید: بر در بهشت ولی خدا هزار فرشته فرستاده خداوند عزت ایستاده اند تا بر ولی خدا تهنیت گویند، قیم روبه سوی خادمان و خدمتگزاران مخصوص آورده و به آنها چنین می گوید: فرستادگان خداوند جبار بر در بهشت ایستاده اند به ولی خدا موقعیت و مقام این فرشتگان را اطلاع دهید. آنها هم رسالت این فرشتگان را به ولی خدا اطلاع داده و ولی خدا اذن دخول می دهد. آنگاه فرشتگان بر ولی خدا داخل شده( تهنیت می گویند)( همانطور که گفته شد) این غرفه هزار در دارد و بر هر دری فرشته ای گماشته شده است. آنگاه که به فرشتگان رسول اذن دخول داده می شود هر فرشته موکل در خویش را باز می کند و تمام فرشتگان از این درهای غرفه بر قیم
( حاجب مخصوص) داخل می شوند. و پیام خداوند جبار را به او می رسانند و این همان است که خداوند در قرآن مجید فرمود:" و الملائکه یدخلون علیهم من کل باب" و فرشتگان از تمام درها( از هردری) بر او وارد می شود و به او می گویند:" سلام علیکم". و نیز اشاره است به این قول خدا که فرمود:" و اذا رایت ثم رایت نعیماً و ملکاً کبیراً" که مقصود این ولی خداست و این نعمتها و کرامتها و فرمانروایی بزرگ و والاست. و این اجازه خواستن فرشتگان خداوند بر اوست( آری) این است آن" ملک عظیم کبیر".
( رسول خدا(ص) در ادامه فرمودند):" در بهشت ولی خدا نهرهایی است که از زیر محل سکونت او جاری است واین همان قول خداوند است که فرمود:" تجری من تحتهم الانهار".
و نیز میوه هایی است که بسیار نزدیک و در دسترس مومن است و این همان قول خداست که فرمود:" و دانیه علیهم طلالها و ذللت قطوفها تذلیلاً".
مومن از این میوه که کاملاً نزدیک است از هر نوعی که بخواهد و اشتها داشته باشد تناول می کند. هرکدام از انواع این میوه ها به ولی خدا چنین می گوید: ای ولی خدا از من نوش جان کن که قبل از آنکه میوه دیگری نوش جان کنی.( فرمودند): مومن در بهشت باغهای زیادی دارد چه معروش( بوته های بلند آویخته شده) و چه غیرمعروش( بوته های گسترده شده) و در بهشت او نهرهایی جاری است از شیره میوه ها( خمر) و از آب(بهشتی) و نهرهاییاز شیرو عسل. آنگاه که ولی خدا به غذاخوردن دعوت می شود چیزی نظیر اشتهای به غذا به هنگام غذاخوردن در او ایجاد شده بی آنکه آن حالت شهوت غذا( مانند دنیا) نامیده می شود.
( و فرمودند): آنگاه ولی خدا با دوستانش خلوت می کند و به زیارت هم نایل می شوند و در باغهایی که دارای سایه گسترده هستند به گستردگی مابین طلوع فجر تا طلوع خورشید، در نازو تنعم بسر می برند و جالبتر از این نعمتها برای هر مومن ای است که هر مومنی هفتاد زوجه حورالعین و چهار همسر از آدمیان دارد. مومن ساعتی را با حورا و ساعتی را با همسر آدمی خود بسر می برد و ساعتی با خودش خلوت نموده و بر تختهایش تکیه می دهد. مومن در هاله ای از نور پوشانده و در حالیکه بر اریکه خود تکیه داده است به خدمتگزارانش چنین می گوید: این شعاع نورانی چیست؟ شاید خداوند جبار مرا مورد ملاحظه ربوبی و جلوه جبروتی خود قرار داده است. خدمتگزاران چنین می گویند: منزه است خداوند، منزه است خداوند بلکه این جلوه حوری ای است از همسران تو که هنوز او را ندیده ای. او در خیمه اش نشسته و در شوق دیدار توست. وقتی او تو را در اریکه ات مشاهد ه کرد از شدت شوق به تبسم آمد و این شعاع و نوری که تو را پوشانیده است از سفیدی و شفافی دندان اوست. ولی خدا می گوید: از او بخواهید که نزد من آید. آنگاه هزار خدمتگزار دختر و پسر برای دادن این بشارت نزد آن حوری می روند آن حوری از خیمه اش خارج شده و بر ولی خدا وارد می شود در حالی که بر او این لباسها پوشیده شده است: هفتاد پارچه ابریشمی بافته شده از طلا و نقره، مزین به مروارید و یاقوت زبرجد آمیخته با مشک و عنبر با رنگهای گوناگون بگونه ای که مغز ساقش از ورای هفتاد حله( ابریشم) دیده می شود… آنگاه که این حوری بر مومن وارد می شود. تمام خدمتگزاران با ظروف طلایی و نقره ای که در آن مروارید و یاقوت و زبرجد است استقبال می کنند و بر او نثار می نمایند. آنگاه این د وهمسر( ولی خدا و حوری) یکدیگر را در آغوش می گیرند بی آنکه طولانی بودن این هم آغوشی آنها را به ملالت و خستگی بکشاند".86
و- نمونه های قرآنی در توصیف بهشتیان
* 1-سوره الرحمن
و لمن خاف مقام ربه جنتان* فبای الا ربکما تکذبان*…. 87
و هرکه از مقام قهر و کبریایی خدا بترسد او را دو باغ بهشت خواهد بود. ای جن و انس کدامین نعمتهای خدا را تکذیب می کنید؟ و در آن دو بهشت انواع میوه ها و نعمتهاست. پس ای جن و انس کدامین نعمتهای خدا را تکذیب می کنید. در آن دو بهشت دو چشمه آب( تنسیم و سلسبیل) روان است. پس ای جن و انس کدامین نعمتهای خدا را انکار می کنید؟ در آن دو بهشت از هر میوه ای دو نوع است( معروف و غیرمعروف). پس ای چن و انس کدامین نعمتهای خدا را انکار می کنید؟ در حالیکه بهشتیان بر بسترهایی که حریر و استبرق آستر آنهاست( در کمال عزت) تکیه زده اند. و میوه درختانش در همان تکیه گاه در دسترس آنهاست. پس ای جن و انس کدامین نعمتهای خدایتان را تکذیب می کنید؟ در آن بهشتهای زنان و زیباروی با حیایی است( که به چشم پرناز) جز به شوهر خود ننگرید و دست هیچکس پیش از آنها بدان زنان نرسیده است. پس ای جن و انس کدامین نعمتهای خدایتان را تکذیب می کنید؟ آن دو بهشت از( کثرت وفور درختان و سایه ها) سبز سیه فام است. پس ای جنس و انس کدامین نعمتهای خدایتان را تکذیب می کنید؟ در آن دو بهشت( دو بهشت دوم) دو چشمه آب گوارا می جوشد. پس ای جن و انس کدامین نعمتهای خدایتان را تکذیب می کنید؟ در تمام این بهشتها نیکو زنان با حسن و جمال بسیارند. پس ای جن و انس کدامین نعمتهای خدایتان را تکذیب می کنید؟ که پیش از شوهرانشان دست هیچکس بدان زنان نرسید است. پس ای جن و انس کدامین نعمتهای خدایتان را تکذیب می کنید؟ در حالی که (بهشتیان با حورالعین) بر رفرف سبز و بساط زیبا تکیه زده اند. پس ای جن و انس کدامیک از نعمتهای خدایتان را تکذیب می کنید؟ بزرگوار و مبارک نام پروردگار توست که خداوند جلال و عزت و احسان و کرامت است.
*2- سوره الواقعه
و کنتم ازواجاً ثلاثه* فاصحاب المیمنه ما اصحاب المیمنه*…..88
( در قیامت) شما خلایق به سه دسته مختلف می شوید. گروهی راستان. که اصحالب یمین می باشند که چقدر حالشان( در بهشت ابد) نیکوست. و گروهی ناراستان که اصحاب شومی و شقاوتند که چقدر روزگارشان( در دوزخ) سخت است.( و طایفه سوم) آنانکه در ایمان از همه پیشی جستند( و در اطاعت خدا و رسول) مقام تقدم یافتند. آنها به حقیقت مقربان درگاهند. آنها در بهشت پرنعمت جاودانی متنعمند. آنها جمعی بسیار از امم پیشینیان هستند. و عده قلیلی از متاخران یعنی( امت محمد(ص) در آخرالزمان اند). آنان در بهشت بر سریرها می نشینند. و پسرانی که حسن جوانیشان ابدی است گرد آنها به خدمت می گردند. با کوزه های( بلورین) و مشروبه های( زرین) و جامهای پر از شراب ناب( بر آنان دور می زنند). نه هرگز دردسری باشد و نه سستی عقل و رنج خمار، کشند. و میوه خوش از آنچه که برگزینند. و گوشت مرغان از هر غذا که مایل باشند و زنان سیه چشم زیبا. که در نظافت چون در و لولو مکنون بر آنها مهیاست. این نعمتهای الهی پاداش اعمال آن بهشتیان است. نه آنجا هیچ حرف لغو و بیهوده نشنوند و نه به یکدیگر خرده گیری و گناهی بربندند و جز سلام و تحیت و احترام بهم نگویند و نشوند.
و راستان و اصحاب یمین، چه خوش روزگارند اصحاب یمین. در سایه درختان سدر پر میوه بی خار و درختان پربرگ سایه دار. در سایه بلند درختان و در اطراف نهر آبهای زلال و میوه های بسیا، که هیچوقت منقطع نشوند و هیچکس بهشتیان را از آن میوه ها منع نکند. و فرشهای پربها( با زنان زیبا). که ما آنها را در کمال حسن بیافریده ایم و همیشه آن زنان را باکره گردانیده ایم.( زنانی که) شوهر دوست و با هم هم سن وسالند.( این نعمتهای بهشتی) مخصوص اصحاب یمین است. که جمعی از پیشینیان و جمعی از امت رسول آخر زمان هستند.
* 3- سوره الدهر
ان الابرار یشربون من کاس کن مزاجها کافوراً* عیناً یشرب بها عبادالله یفجرونها تفجیراً*…..89
و نکوکاران عالم ( که مصداق اعلایشان ائمه معصومین(س) هستند در بهشت از شرابی نوشند که طبعش در لطف و رنگ و بوی، کافور است. از چشمه گوارایی که از آن بندگان خاص خدا می نوشند که به اختیارشان هرکجا خواهند جاری می شود. زیرا آن بندگان نیکو به عهد و نذر خود وفا می کنند و از قهر خدا در روزی که شر و سختیش همه اهل محشر را فرا می گیرد، می ترسند. و هم بر دوستی خدا به فقیر واسیر و یتیم طعام می دهند. و گویند ما فقط برای رضای خدا به شما طعام می دهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی هم نمی طلبیم. ما از قهر پروردگار خود به روزی که از رنج و سختی آن رخسار خلق درهم و غمگین است می ترسم. و خداوند هم آنها را از شر و آفت آن روز، محفوظ داشت و به آنها روی خندان و دل شادمان عطا فرمود. و پاداش آن صبر کامل( بر ایثار) شان، باغ بهشت و لباس حریر مرحمت فرمود. که در آن بهشت بر تختهایی( عزت) تکیه زنند و در آنجا نه آفتابی( سوزان) بینند و نه سرمای زمهریر( آزاردهنده) و سایه درختان بهشتی بر سر آنها و میوه هایش در دسترس و در اختیار آنهاست.( و ساقیان زیبای حور و غلمان) با جامهای سیمین و کوزه های بلورین بر آنها دور زنند. که آن بلورین کوزه ها به رنگ نقره خام و به اندازه و تناسب اهلش مقدر گردیده است. و آنجا شرابی که طبعش( چون) زنجیل گرما و عطرآگین است به آنها بنوشانند. و آنجا چشمه ای است که سلسبیلش نامند و دور آن بهشتیان نوجوانانی که تا ابد جوان و خوش سیما هستند به خدمت می گردند که اگر بر آنها بنگری گمان بری که لولو منثورند. و چون آن جایگاه نیکو را مشاهده کنی،عالمی پرنعمت و کشوری ب نهایت بزرگ خواهی یافت بر دوش و بالای بهشتیان، لباسهای لطیف و دیبای سبز و سطیر است و بر دستهاشان دستبند نقره فام، خدایشان شرابی پاک و گوارا بنوشاند. این بهشت بدین نعمت و عظمت به حقیقت، پاداش شماست و سعیتان مشکور و مقبول است.
بردرهای بهشت چه نوشته است؟
بهشت هشت در دارد بر هر در آن چهار کلمه نوشته است و در اول نوشته قناعت، انداختن کینه، ترک حسد، همنشنینی با اهل خیر بر در دوم نوشته دست کشیدن بر سر یتیمان دستگیری به محتاجان و برآوردن حوائج مسلمانان غمخواری فقرا بر در سوم نوشته کم گفتن، کم خوردن، کم خوابیدن، کم شهوترانی کردن بر در چهارم نوشته گرامی داشتن مهمان، گرامی داشتن همسایه، نیکی نمودن به پدر و مادر یا حرفی را بگوید که خیر باشد یا خاموش باشد و در پنجم نوشنه خوار نکند کسی را تا خوار نشود، ناسزا نگوید تا ناسزا نشوند، ستم نکند تا ستم نشود، هرکس می خواهد دین او استوار باشد بگوید لا اله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله بر در ششم نوشته هر کس می خواهد کرمهای زمین او را نخورد مسجد جاروب کند هرکس می خواهد قبرش تاریک نشود،مسجد را روشن کند، هر کس می خواهد بدنش در قبر تازه بماند برای مسجد فرش بخرد. بر در هفتم نوشته است عیادت کنید بیماران را، عقب جنازه بروید، کفن برای مردگان بخرید، به مقروض قرض بدهید، بر در هشتم نوشته است صدقه دادن سخاوت داشتن، خوش خلقی کردن مردم آزاری نکردن.
" بهشت"
در آخرت جایی را پروردگار عالم خلق فرموده و ذخیره برای کسانی که با ایمان و تقوی از اینجا بروند قرار داده است در این مهمانخانه انواع پذیرائیها و اقسام نعمتها و لذتها که در خور بزرگی خداوندی و وسعت آن عالم است تدارک فرموده بطوریکه دانستن حقیقت و تفضیل آن برای اهل این عالم محال است و بعین مانند اطلاع یافتن بچه ای که در رحم است از بزرگی و اوضاع و گزارشات دنیاست و لذا در قرآن مجید مجملاً می فرماید" هیچکس نداند چه نعمت های بزرگی که چشم آنها را روشن می کند برای ایشان ذخیره شده در برابر کردارهای نیک آنها"90 و نسبت به نعمتهای بهشتی بیان کلی می فرماید:" برای بهشتیان در بهشت آنچه را که بخواهند موجود است و نزد ما از آنچه که بخواهند زیادتر است."91
و نیز در جای دیگر می فرماید:" بهشتیان در آنچه را بخواهند همیشگی خواهند بود."92
خلاصه جائی است که در آن ناکامی و ناراحتی نیست اندوه، پیری و مرض،خستگی و کسالت در آنجا راه ندارد سلامتی مطلق از هر حیث آنجا است لذا نامش دارالسلام می باشد. سلطنت حقیقیه که عبارت از قدرت نامه است بطوریکه هرچه بخواهد بشود برای بهشتیان است که
( ان اهل الجنه ملوک) و در سوره دهر می فرماید" زمانیکه ببینی آنجا خواهی دید نعمت فراوان و سلطنت و پادشاهی بزرگ را.93
جهنم
عذاب ها ی جسمانی دوزخیان
1) شدت عذاب: عذاب جهنم به اندازه ای شدید است که شخص گنهکار دوست دارد فرزندان ،همسر ، برادر ، دوست و قبیله اش را و حتی همه ی روی زمین را فدا کند تا سبب نجاتش شود .
در سوره معارج آیات 11 تا 14 می فرماید : گنهکار دوست می دارد فرزندان خود را در برابر عذاب آن روز فدا کند و همسر و برادرش را و قبیله اش را که همیشه از او حمایت می کردند و تمام مردم روی زمین را تا مایه ی نجاتش شود .
2) غذاها و نوشیدنی های دوزخیان : در سوره ی دخان آیات 43 تا 46 می فرماید : همانا درخت زقوم ، غذای گنهکاران است همانند فلز گداخته در شکم هایشان می جوشد ، جوششی چون آب سوزان .
3) لباس جهنمیان : در سوره ابراهیم آیات 49 تا 50 می فرماید : در آن روز گنهکاران را همراه هم در غل و زنجیر می بینی . لباسشان از قطران ( ماده ای چسبنده ، بد بو و قابل اشتعال ) است و صورت هایشان را آتش می پوشاند .
4) عداب های گوناگون : همه چیز جهنم رنگ عذاب دارد زیرا جهنم کانون قهر و غضب است .
عذاب های روحی دوزخیان
عداب های جهنمیان بسیار شدید و دردناک است و کیفر اهل جهنم در وصف نمی گنجد و عذاب های روحی آن ها حتی از عداب های جسمانی دردناک تر است که در اینجا نیز به ذکر آن بسنده می کنیم .
1 ) غم و اندوه و حسرت بی پایان
2 ) خواری و ذلت فراوان
3) تحقیر و سرزنش فراوان
4) جاودانگی عذاب و کیفر
توبه تنها راه
اکنون که در بحث معاد رسیدیم به این سوال که چرا از مرگ می ترسیم و دلائل و ریشه های ترس را بررسی کردیم نوبت آن است که مقداری درباره توبه و جبران تخلفات گذشته که تنها راه نجات است بحث و توضیح دهیم.
معنای توبه
توبه به معنای برگشت است و لذا در قرآن هم به خدا نسبت داده شده و هم به انسان توبه به خدا یعنی برگرداندن لطف و رحمت خود بر بندگان و توبه انسان به معنای برگشت او از حالات و اعمال فاسد گذشته خود و لذا در هر توبه انسان دو توبه از خدا می بینیم به این بیان که اول خدا توبه می کند یعنی لطف خودش را به بندگان گناهکار بر می گرداند و با این لطف انسان متوجه بدی خود می شود و پس از این توجه، انسان هم توبه و از افکار و اعمال خودش پشیمان شده و بر می گردد پس از این حالت بار دیگر خدا لطف کرده وتوبه او را می پذیرد همانند پدری که لطف می کند و سرمایه ای را به فرزندش می بخشد و این فرزند در اثر همین سرمایه اجناسی تهیه می کند دوباره پدر همین اجناس فرزند را با قیمت چند برابر از پسرش می خرد که یک تجارت و سود فرزند میان دو لطف پدر قرار می گیرد.
ابعاد توبه
در حدیث بسیار عالی و جالبی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم توبه را در ابعاد گوناگون بیان می فرماید که ما متن حدیث را با کمی توضیح از خودمان در اینجا می آوریم :
" اَتَدرُونَ مَنِ التَّائِبُ؟ قَالُوا اللَّهُمَّ لَا" آیا می دانید توبه کننده حقیقی کیست؟ گفتند : نه. فرمود :
1-" اِذَا تَابَ العَبدُ وَ لَم یُرضِ الخُصَماءَ فَلَیسَ بِتائِبٍ" هرگاه انسان به زبان و دل توبه کند ولی طلبکاران و ستم کشیدگان را از خود راضی ننماید در حقیقت توبه نکرده است.
2-" مَن تابَ وَ لَم یَزِد فِی العِبادَهِ فَلَیسَ بِتائِبٍ" هر گاه توبه کند ولی به عبادتش چیزی اضافه نشود او هم توبه نکرده است.
3-" مَن تابَ وَ لَم یُغَیِّرُ لِباسَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ" هرگاه کسی توبه کند ولی در لباس و قیافه ظاهری او تغییراتی داده نشود باز هم توبه نکرده است.
4-" مَن تابَ وَ لَم یُغَیِّر رُفَقائَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ" هرگاه شخصی توبه کند ولی در مسائل اجتماعی روابط قبلی خود را با افراد فاسد همچنان ادامه دهد و آنانرا عوض نکندگویا اصلا توبه ای نکرده است.
5-" مَن تابَ وَ لَم یُغَیِّر مَجلِسَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ" هر گاه توبه کند لیکن در نشست و برخاست ها و دعوتها و پذیرائی های او چهره اسلامی مشاهده نشود باز هم توبه او اساسی نیست.
6-" مَن تابَ وَ لَم یُغَیِّر فِراشَهُ وَ وِسادَتَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ" هرگاه کسی توبه کند ولی در مسائل خانوادگی وزناشوئی و تربیت فرزند اخلاق و رفتار اسلامی نداشته باشد و در مسائل جنسی از راه انحرافی که رفته باز نگردد باز هم توبه نکرده است.
7-" مَن تابَ وَ لَم یُغَیِّر خُلقَهُ وَ نِیَّتَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ" هر گاه کسی توبه کند ولی در حالات روحی و فکری و قلبی و برخوردهای اجتماعی او تغییراتی داده نشود و به جای راضی کردن خدا به فکر راضی کردن این و آن باشد و تکبر و کینه وحسادت و بخل و ریاء را کنار نگذارد و انگیزه ها و هدف های مادی خود را به قصد قربت و اخلاص تبدیل نکند باز هم توبه او ریشه و اساس ندارد.
8-" مَن تابَ وَ لَم یَفتَح قَلبَهُ وَ لَم یُوَسِّع کَفَّهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ" هرگاه توبه کند لیکن روحش باز و رویش گشاده نباشد بلکه همان تنگ نظری های قبلی را داشته باشد و همچنین دستش را از کمک به این و آن بسته نگاه دارد او هم توبه نکرده است.
9-" مَن تابَ وَ لَم یُقَصِّر اَمَلَهُ وَ لَم یَحفَظ لِسانَهُ فَلَیسَ بِتائِبٍ" هرگاه کسی توبه کند ولی از خیال پردازی های وهم انگیز و آرزوهای دور و دراز خویش دست برندارد و زبانش را از انواع تهمت ها و دروغ ها و غیبت ها و نیش ها و سوگندهای نابجا و گواهی دادن های ناروا و ناسزاها و شایعه سازی ها و یاوه گوئی ها و سخن چینی ها و …. باز ندارد او هم در حقیقت توبه ای نکرده است.
10-" مَن تابَ وَ لَم یُقَدِّم فَضلَ قُوتِهِ مِن بَدَنِهِ فَلَیسَ بِتائِبٍ" کسی که توبه کند ولی در مسائل اقتصادی و مصرف و توجه به محرومان وگرسنگان جامعه بی تفاوت باشد و حاضر نباشد کمی از تشریفات زندگی شخصی خود را در راه رفاه دیگران صرف نماید او هم توبه نکرده است.
سپس پیامبر عزیز اسلام بعد از بیان این ابعاد و آثار توبه سخن شریف خود را چنین ادامه می دهد :
" اذا استقام علی هذه الخصال فذاک التائب " 3 هر گاه توبه کننده این صفات ده گانه را مراعات کرد توبه حقیقی کرده است.
شرائط و انواع توبه
همانگونه که برای هر نوع مرضی یک دوائی است برای هر نوع گناهی هم توبه ای است که مناسب با آن گناه باشد. مثلا توبه کتمان حقائقی که باید برای مردم گفته شودبه این است که انسان آن مسائل را با بیان رسا و گویا بیان نماید و لذا قرآن بعد از آنکه کتمان کنندگان را به سخت ترین نفرین ها تهدید می کند می فرماید :
" الا الذین تابوا و اصلحوا و بیّنوا فاولئک اتوب علیهم و انا التواب الرحیم " 4 هر گاه افراد کتمان کننده توبه نمایند وخرابی ها را اصلاح و به جای کتمان های خود دست به بیان حقائق و افشاگری در مورد خود بزنند من لطف و رحمتم را بر آنان بر می گردانم و من توبه پذیر رحیمی هستم.
در این آیه چگونگی توبه با نوع گناه کاملا تناسب و سنخیت دارد. در قرآن شاید آیه ای نباشد که در کنار توبه وظیفه ای را بیان نکرده باشد مثلا مکرر در کنار جمله "تابوا" جمله "اصلحوا" هم آمده5 یعنی علاوه بر توبه و پشیمانی قلبی باید انسان توبه کننده خرابکاری های سابق خود را اصلاح نماید.
مثلا در کنار توبه منافقین وظائف متعددی بیان شده از جمله اینکه می فرماید : " الا الذین تابو و اصلحوا و اعتصموا بالله و اخلصوا دینهم لله فاولئک مع المومنین".6 گرچه منافقان در قعر دوزخند لیکن هرگاه توبه کنند و خرابیهای گذشته را اصلاح نمایند " و اصلحوا" و به جای چنگ زدن و وابستگی به شرق و غرب تنها به خدا متوسل شوند واعتصموا بالله و به جای گرفتن قانونی از این و آن و ایجاد یک مکتب التقاطی و درهم تنها از قانون خدا و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله پیروی نمایند " و اخلصوا دینهم لله" آری اگر در کنار توبه به این وظائف عمل نمایند و نشان دهند که به راستی ما از راهی که رفته ایم به شدت پشیمانیم ما هم اینان را همراه مومنان قرار می دهیم. " فاولئک مع المومنین ". در بعضی آیات7 در کنار جمله "تابوا" جملات دیگری از قبیل " اقاموا الصلوه و آتوا الزکوه" آمده یعنی کسانی که توبه می کنند باید نماز را هم بپا دارند و هرگاه این مسلمان مدت ها نماز را رها کرده و یا سالها زکات خود را نمی پرداخته اکنون که توبه می نماید باید در مقام جبران گذشته ها بر آمده و نمازهای ترک شده را قضا و مالیات های نپرداخته را بپردازد. و در آیات دیگری می بینیم که در کنار توبه شرط عمل صالح و ایمان بیان شده است.8 کوتاه سخن آنکه توبه تنها با پشیمانی نیست بلکه باید هم حق مردم به مردم داده و هم حق خدا انجام گیرد و خرابی ها اصلاح وکتمان ها افشا و کفرها ایمان و شرک ها توحید تا توبه حقیقی صورت گیرد.
نکته جالب
تازه اگر تمام عبادات انجام گیرد و حقوق الهی و مردم پرداخت شود و پشیمانی قلبی هم صد در صد باشد لیکن در مسائل سیاسی واجتماعی انسان دچار لغزش باشد یعنی خط ولایت و رهبری او سالم نباشد تمام کارها و جبران ها و توبه ها نقش بر آب است.
گوشه ای از راههای توبه و جبران
در آیات قرآن و روایات برای آمرزش وجبران گناهان دستورات و رهنمودهائی رسیده که ما چند نمونه آن را بیان می کنیم.
1-کمک ها و صدقات پنهانی
" ان تبدوا الصدقات فنعمّا هی و ان تخفوها و توتوها الفقراء فهو خیرلکم و یکفّر عنکم من سیّئاتکم "9 اگر به فقرا آشکارا کمک کنید کار نیکوئی کرده اید ولی اگر همین صدقات را پنهانی انجام داده و رسیدگی به فقرا مخفیانه باشد برای شما بهتر و سبب می شود که گناهانتان محو شود.
2-هجرت وجهاد
" فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لاکفّرنّ عنهم سیئاتهم"10 پس کسانی که هجرت کرده اند وبخاطر حمایت از حق از خانه هایشان آواره و اخراج شده و در راه من آزارها دیده اند و جهاد کرده و به شهادت رسیده اند من حتما گناهانشان را پوشانده و آنانرا خواهم بخشید.
3-دوری از گناهان بزرگ
" ان تجنبوا کبائر ما تنهون عنه نکفّر عنکم سیّئاتکم "11
اگر شما از گناهان بزرگی که از آن نهی شده اید دوری نمائید ما گناهان دیگرتان را می بخشیم (گناهان کبیره به آن گناهانی گفته می شود که یا در قرآن وعده عذاب بدان داده شده باشد و یا عقل و یا مومنین آنرا گناه بزرگ بشمارند گرچه نام مخصوصی از آن در قرآن نباشد نظیر فاش کردن اسرار نظامی مسلمانان و جاسوسی برای کفار که هم به حکم عقل و به در دیدگاه جامعه اسلامی گناهی بس بزرگ است بر فرض که آیه ای درباره خطر آن در قرآن یا حدیث نباشد اگر خداوند عمری دهد جزوه ای در گناه شناسی آماده چاپ است که آن شاء الله در اختیار قرار خواهد گرفت.
4-کارهای نیک
در قرآن می خوانیم : " انّ الحسنات یذهبنّ السّیّئات"12 بدرستی که کارهای نیکو کارهای بد را از بین می برد و لذا در اسلام به ما سفارش شده که هرگاه مرتکب خلافی شدید سعی کنید به جبران آن کارهای نیکی انجام دهید که یکی از آثار کار نیک همین خنثی کردن آثار این جهانی و آن جهانی کارهای بد است.13
5-وام و قرض دادن
در قرآن می خوانیم : " آن تقرضوا الله قرضا حسنا یضاعفه لکم و یغفرلکم"14 هر گاه شما به خدا ( بندگان نیازمندش) قرض نیکو بدهید وامی که در آن بهره و آزار و توقع و ذلت نباشد خداوند پاداش چند برابر عطا می فرماید و گناهان شما را هم می پوشاند.
6-تقوی
در قرآن می خوانیم : " ان تتّقوا الله یجعل لکم فرقانا و یکفّر عنکم سیّئاتکم و یغفرلکم"15 هر گاه شما تقوا داشته و از گناهی دوری نمائید خداوند به شما دید خاصی (فرقان) می دهد که به راحتی بتوانید حق را از باطل تشخیص بدهید به علاوه گناهان شما را می پوشاند و از تقصیر شما در می گذرد. و بالاخره ندامت و توبه و دعای اولیای خدا درباره انسان رانیز می توانید از عوامل بخشش خداوند قرار داد و درباره هر یک در منابع اسلامی آیات و روایاتی نیز داریم.
چند تذکر مفید
اکنون که بحث به اینجا رسیده چند تذکر مفید و فشرده نقل می شود.
1-کسانی که از مردن می ترسند بدانند که راه توبه باز و خداوند بخشنده است که در قرآن حدود سیصد مرتبه خود را با صفات (رحمان، رحیم، غفّار، ودود) ستوده است و با یک اراده وتصمیم وبازگشت به خدا می توانند تمام خلافکاریهای خودشان را جبران کنند و بدانند که خداوند آنانرا هم می پذیرد زیرا که خودش فرمود : " قابل التّوب"16 توبه ها را قبول می کند و هم توبه کننده را دوست دارد " انّ الله یحبّ التّوّابین"17
2-توبه تنها یک سفارش اخلاقی نیست بلکه یک وظیفه واجب و ضروری است که هفت مرتبه با جمله (توبوا) به همه مردم فرمان توبه را صادر فرموده است.
3-توبه باید فوری باشد و توبه هایی که انسان در آستانه مرگ و لحظه برخورد با قهر خدا دارد بی فایده است زیرا فرعون هم در آستانه غرق شدن توبه کرد ولی چه سود؟ زیرا در لحظه خطر در حقیقت انسان بطور اجبار توبه می کند نه بر اساس معرفت و ندامت واقعی در آیات قرآن می خوانیم که گروهی به هنگا مشاهده آثار غضب خدا توبه کرده و یا ایمان می آورند ولی سودی ندارد.
" فلمّا راوا باسنا قالوا امنّا بالله"18
در جای دیگر چنین می خوانیم : " ولیست التّوبه علی الذین یعملون السّیّئات حتّی اذا حضر احدهم الموت قال الذین تبت الان".19
توبه برای کسانی نیست که جنایات زیادی را انجام داده و تا لحظه مرگ غافل و سرمست هستند ولی همینکه مرگ یکی از آنها فرا می رسد و می بیند مردن جدی است می گوید : که خدایا اکنون توبه کردم.
آری در مسائل سیاسی واجتماعی هم چنین می خوانیم که هرگاه افراد فسادگر قبل از دستگیری توبه کنند قابل عفو هستند.20
4-همانگونه که قبلا هم اشاره کردیم توبه هرگناهی یک نوعی است اگر شخصی نماز نخوانده توبه اش به آن است که قضای آنرا انجام دهد واگر شخصی به آبرو یا مال مردم تجاوزی کرده باید از شخصی که مورد ظلم قرار گرفته عذر خواهی و او را راضی نماید.
5-اثر توبه تنها آمرزش گناهان نیست زیرا در قرآن و روایات آثار دیگری را هم می بینیم از جمله :
الف-زندگی شما شیرین و نیکو می شود " توبوا الیه یمتّعکم متاعا حسنا"21 هرگاه شما توبه کنید خداوند شما را به بهره ای نیکو کامیاب می نماید.
ب-علاوه بر بخشش گناهان، همان لغزشها به حسنات تبدیل می شود " الّا من تاب و آمن وعمل عملا صالحافاولئک یبدّل الله سیّئاتهم حسنات"22 کسی که توبه کرده و ایمان و عمل صالح انجام دهد خداوند بدیهای آنان را به حسنات تبدیل می نماید.
ج-هم باران رحمت و هم قدرت و توانمندی "ثمّ توبوا الیه یرسل السّماء علیکم مدرارا و یزدکم قوّه الی قوّتکم"23 توبه کنید تا خداوند آسمان را برای شما به باریدن فراوان بگمارد و نیروئی بر نیرویتان بیفزاید.
6-همانگونه که توبه واقعی این همه آثار خیر دارد اگر کسی به ظاهر توبه ولی همچنان بر اعمال خلاف خود باقی بماند گویا مسخره کرده امام باقر علیه السلام فرمود : " المقیم علی الذّنب و هو یستغفر منه کالمستهزء" کسی که به گناه پافشاری کند و مرتب استغفار کند مانند کسی است که مسخره کرده.
7-برخورد مردم با گناهکار
پیامبر اکرم در حدیث جالبی وظیفه مردم را چنین بیان می فرماید :
" یحبّون التّائب" مردم باید کسانی را که به راه حق برگشته و توبه کرده اند مورد محبت خود قرار دهند.
" و یرحمون الضّعیف" نسبت به افراد ضعیف رحم نمایند.
" و یعینون المحسن" نیکوکاران را یاری کنند.
" و یستغفرون للمذنب" برای گناهکاران هم دل بسوزانند و طلب آمرزش نمایند.
بنا بود بحث معاد داشته باشیم رسیدیم به این سوال که چرا از مرگ می ترسیم و عوامل ششگانه ترس را فشرده بررسی کردیم و گفتیم که یکی از عوامل ترس بخاطر گناهان زیاد ما است که آنهم قابل جبران و توبه است ولی در بحث توبه مطالب طولانی شد و لذا از حضور خوانندگان عزیز که توبه ما را می خوانند توبه می کنم که چرا اینقدر وقت گرانبهای شما را گرفتم.
وصیت
گرچه وصیت مخصوص وقت مرگ نیست لکن چون معمولا وصیت ها را در آستانه مرگ می نمایند و از سوی دیگر آخرین فرصت برای وصیت آن وقت است لذا ما درباره وصیت جملاتی می نویسیم.
قرآن می فرماید : " کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیرا الوصیه للوالدین و الاقربین بالمعروف حقا علی المتقین"
بر شما لازم شد که هرگاه مرگ شما فرا رسید و مالی در بساط داشتید برای والدین و بستگان وصیتی شایسته و حکیمانه و عادلانه داشته باشید این وصیت برای افراد با تقوا لازم است.
نقش وصیت
وصیت نشانه دقت و اهل حساب و فکر بودن انسان است
وصیت احترام به حقوق است
وصیت یاد مرگ بودن انسان است
وصیت تداوم بخشیدن به اهداف عالی انسان است
وصیت پر کردن خلا های اقتصادی افراد محروم است
وصیت بهره گیری از چیزی است که یک عمر جمع کرده است
وصیت راه جبران کارهائی است که در حیات خود نکرده است
وصیت یادگاری انسان بعد از مرگ و زنده کردن یاد خود است
وصیت به قدری مهم است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود : هر که وصیت کرده بمیرد گویا شهید از دنیا رفته و هر که وصیت نکرده از دنیا برود گویا قبل از اسلام بر وضع جاهلیت مرده است.
تذکرات دهگانه
در صیت چند مساله را باید مورد توجه قرار داد.
1-در وصیت تنها توجه به مسائل مالی نباشد بلکه از قرآن الهام می گیریم که می فرماید : هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید فرزندان خود را فراخواند و پرسید که شما بعد از من چه چیزی را خواهید پرستید؟ مشاهده می فرمائید که در لحظه مرگ به فکر توحید فرزندان است و این امیرالمومنین است که بعد از ضربت خوردن به فرزندانش در اولین جمله وصیت به تقوا سفارش می فرماید.
بنابراین وصیت نباید تنها جنبه های مالی و مادی داشته باشد و همه می دانیم که سفارشات اخلاقی لحظه مرگ برای تمام بستگان از خاطرات فراموش نشدنی است.
2-در وصیت نباید انسان سوء استفاده کرده و حقوقی را ضایع و بخاطر انتقام ناراحتی های خود را دفع کند بلکه باید مصلحت و عدالت و نیاز و ضرورت ها را در نظر بگیرد زیرا که در حدیث می خوانیم کسی که در وصیت خود ظلم کند مرتکب گناه کبیره شده است.
3-وصیت نباید حقوق فرزند را ضایع کند. درحدیث می خوانیم که شخصی تمام اموال خود را (با داشتن فرزندان کوچک( در راه خدا بخشید و به هنگام مرگ از مال دنیا هیچ نداشت همینکه ماجرا را به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر دادند فرمود : با این مرده چه کردید؟ گفتند : او را به خاک سپرده و دفن کردیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : اگر به من خبر می دادید اجازه نمی دادم در قبرستان مسلمانان او را دفن کنید چرا با داشتن کودکان کوچک اینچنین وصیت کرده؟ .
در حدیث دیگری می خوانیم : که گاهی انسان هفتاد سال عبادت می کند ولی در وصیت خود برخلاف عدالت حرکت می کند و با این عمل خود را اهل جهنم می نماید. باز هم در حدیث می خوانیم کسی که خوب وصیت نکند جوانمرد نیست و شفاعت ما هم شامل او نمی شود.
آری نظر اسلام این است که بی انصافی در وصیت به منزله دزدی از مال وارثان است.
4-سعی کنید وصیت تکیه گاه شما نشود
وصیت استفاده از آخرین فرصت ها است ولی این نباید تکیه گاه مردم شود و به امید وصیت کردن به فکر کمک و انفاق نباشند زیرا که کمک با دست خود اثر دیگری دارد به این حدیث توجه فرمائید :
شخصی وصیت کرد که بعد از مرگش انبار خرمای او را در راه خدا انفاق کنند به وصیت او عمل شد ولی یک عدد خرما در انبار بجا ماند رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود : اگر او این یک عدد خرما را با دست خودش می داد از وصیت به یک انبار خرما بهتر بود شاید دلیل کلام پیامبر گرامی این باشد که وصیت کردن روح سخاوت را زنده نمی کند و تنها شکمهائی را سیر می کند در اسلام اصل رشد انسانی است نه اقتصاد و سیر شدن شکمها، آری از نظر افراد مادی ارزش انفاق یک انبار خرما بیشتر است ولی از نظر اسلام چیزی ارزش دارد که به من ارزش و رشد دهد انبار خرمائی که مرا بالا نبرد چندان ارزشی ندارد.
5-وصیت وسیله محبوبیت
در روایات می خوانیم که امامان معصوم ما برای بستگانی که حتی نسبت به آن بزرگواران بی علاقه بودند وصیت کرده و از مال خود به آنان بهره ای می رساندند و بدینوسیله محبت آنان را به راه و مکتب خود جلب می فرمودند.
6-وصیت گاهی واجب است
گرچه وصیت کردن مستحب است ولی تعبیرقرآن با جمله "کتب علیکم " آمده و این عینا همان تعبیری است که در آن قانون روزه آمده لذا اگر چه وصیت مستحب است ولی تعبیرات قرآن و سفارشات پیشوایان دین آن را تا آستانه و مرز وجوب پیش برده است و در فقه هم چنین است که هرگاه انسانی بدهکار به مردم یا خداست و یا اماناتی از مردم نزد اوست که ترس تلف و ضایع شدن آنها را دارد واجب است برای حفظ حقوق مردم وصیت نماید و ناگفته پیداست که این وجوب شامل کسانی که خمس و زکات و مالیات های اسلامی را بدهکارند نیز می شود.
7-مقدار مورد وصیت
در اسلام، انسان تا یک سوم مالش را بیشتر نمی تواند وصیت کند ولی (بخاطر آنکه به سهم وارثان زیاد ضرر نرسد و روح آنان از انسان و قانون اسلام جریحه دار نشود) بهتر است کمتر از وصیت نماید مثلا از یک چهارم استفاده کند یعنی اگر از دوازده تومان چهار تومان حق دارد ولی بهتر است سه تومان آنرا وصیت کند تا عواطف وارثان جریحه دار نشود البته اگر ما یک نگاه کلی به این قانون بیاندازیم مشاهده خواهیم کرد که این سرمایه ها تا چه اندازه می تواند مشکلات اقتصادی جامعه ها را حل کند.
لحظه مرگ
لحظه بسیار حساس و خطرناک است که آیات و روایات فراوانی در زمینه آن سخن گفته هنگامی است که حتی خوبان از آن دلهره و وحشت دارند البته منافاتی ندارد که در عین حال که ترس دارند علاقه هم به لقاء الله داشته باشند مانند زنی که هم علاقه به فرزند دارد و هم از درد زایمان می رنجد. به جای حرفهای دیگران به سراغ کلمات خدا و پیامبر و امامان معصوم می رویم زیرا که آن حالات از عالم ملکوت و غیب است و ما جز از راه وحی راه سالم دیگری برای کشف آن نداریم قرآن می فرماید : " و جاءت سکرت الموت بالحق ذلک ما کنت منه تحید" به حق لحظه گیج کننده مرگ فرا رسید همان که از آن فرار می کردی آری همانگونه که انسان مست نه می فهمد که خودش چه می گوید و نه می فهمد که مردم درباره او چه می گویند در آن لحظه هم حضور مرگ و دلهره ها از یک سو و جدائی از زن وفرزند و مال و مقام از سوی دیگر برای او هوشی نگذاشته و چنان او را گیج و مبهوت کرده که در قرآن و حدیث از آن حالت به لفظ سکره (مستی) یاد کرده است این تعبیر درباره قیامت هم آمده که می فرماید : " و تری الناس سکاری و ما هم بسکاری ولکنّ عذاب الله شدید"
ای رسول من تو در قیامت مردم را همچون افراد مست می بینی ولی آنان مست نیستند و این عذاب بزرگ الهی است که عقل را از سرشان ربوده است.
بیان امام علی بن ابیطالب علیه السلام
حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه صحنه مرگ را چنین بیان می فرماید : ( انواع گیجی ها و حسرت ها و فراق از دنیا و رو آوردن به جهان پر خطر دیگر برای انسان پیدا می شود.
آنچه بر انسان در لحظه مرگ وارد می شود قابل توصیف نیست. اطراف بدن شل می شود رنگ می پرد مرگ می آید زبان می گیرد ولی انسان هنوز می بیند و می شنود ولی دیگر قدرت حرف زدن ندارد فکرش هم کار می کند ولی در اینکه به عمرش چه کرد به قول امام " یفکّر فیما افنی عمره و فیم اذهب دهره" با خود فکر می کند که عمرش را در چه راهی صرف و ایامش را در چه مسیری گذراند.
امام می فرماید : در آن لحظه از اموال و ثروتهائی که در طول عمرش جمع کرده یاد می کند و با خود می گوید این اموال را از چه راهی بدست آوردم فکر حلال و حرام آن نبودم الان گناه و حسابش با من و لذت و بهره اش با دیگران است ولی ماموران مرگ همچنان روح او را از اعضاء جدا می کند تا زبان و گوش آنها هم از کار می افتد و فقط چشمانش می بیند و به اطراف خود نگاه می کند و تلاش و وحشت وحرکات اطرافیان را مشاهده کرده ولی نمی شنود و حرفی هم نمی زند و در لحظه آخر روح از چشم هم گرفته و او در میان دوستان و بستگان همچون مرداری می افتد و همه از او می ترسند و از دورش فرار می کنند و پس از لحظه ای او را زیر خاک و به عملش سپرده و از دورش دور می شوند. در لحظه مرگ مال و فرزندان و عمل انسان برای او مجسم می شوند به مال توجهی می کند می بیند جز کفن سهم دیگر ندارد و فرزندانش تا گور او را بیشتر همراهی نمی کنند ولی تنها عمل اوست که تا ابد با اوست.
و درقرآن می خوانیم که می فرماید : " و انفقوا ممّا رزقناکم من قبل ان یاتی احدکم الموت فیقول ربّ لولا اخّرتنی الی اجل قریب فاصّدّق و اکن من الصّالحین."
تا مرگ به سراغ شما نیامده از آنچه به شمار داده ایم در راه خدا به دیگران انفاق نمائید وگرنه لحظه مرگ خواهید گفت خدایا آیا نمی شود مرا تا مدت نزدیک و کوتاهی مهلت دهی تا از اموال جمع کرده خود در راه تو صدقه دهم و بدینوسیله از شقاوت ها رهائی و جزء صالحان شوم؟ در قیامت هم فریاد و التماس مراجعت بلند است و می گویند" فارجعنا نعمل صالحا" خدایا حالا فهمیدیم، ما را به دنیا برگردان تا عمل صالح انجام دهیم.
بخاطر بیرون آمدن روح از بدن ساق پاهای او بهم چسبیده و شدائد جدائی از دنیا و ورود به عالم دیگر در کنار هم انسان را در فشاری بس شدید قرار می دهد.
لحظات جان دادن خوبان
" یا ایّتها النفس المطمئنّه ارجعی الی ربّک راضیه مرضیّه".
در حدیثی که مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر این آیه آورده چنین می خوانیم که مومن به هنگام مرگ وحشت دارد ولی مامور قبض روح به او دلداری داده و می گوید چرا می ترسی؟! من از پدر به تو مهربان ترم چشمانت را باز کن در این هنگام مومنی که در حال مرگ است چشم خود را باز می کند قیافه های ملکوتی رسول خدا و ائمه اطهار را می بیند و سپس از طرف خداوند ندائی می رسد که ای روح آرام ( روحی که با یاد خدا آرام بود روحی که با انتخاب رهبری معصوم دلگرم بود و حوادث تلخ و شیرین مسیر ترا کج و قلب ترا به وحشت نیانداخت) به سوی پروردگارت برگرد و در مدار بندگان مخصوص من قرار گیرد و داخل بهشت خودم شو( لطف خدا در این کلام غوغا می کند که می فرماید بهشت خودم و نه می گوید بهشت).
البته پاداش کسانی که گفتند پروردگار ما خداست و در این راه استقامت هم نمودند این است که ملائکه بر آنان نازل شوند و بگویند ای پایداران راه ایمان نه از خطرهای آینده ترسی داشته باشید و نه نسبت به گذشته دلهره مژده باد شما را به بهشتی که وعده گاه شماست. حدیثی از امام صادق علیه السلام نقل شده که این نزول فرشتگان و بشارتها به هنگام مرگ است در آیه فوق آمده که نه خوف داشته باشید و نه حزن و این بخاطر آن است که خوف ترس از خطرات احتمالی آینده است و حزن بخاطر ترس از گذشته تاریک است.
کسانی که با کفر و گناه به خود ظلم کرده اند همینکه با فرشتگان مامور قبض روح برخورد می کنند یک سره خود را باخته و تسلیم شده و می گویند ما کار بدی نکرده ایم (اری آدمی که در تمام عمرش حیله و دروغ کارش بوده در لحظه مرگ و قیامت هم آن اخلاقیات خود را از دست نمی دهد و با فرشتگان خدا هم د ر حساس ترین لحظات دروغ می گوید) لیکن جوابی که می شنوند این است که بلی، شما جنایتکارید و خداوند به کارتان آگاه است.
ای پیامبر اگر این ستمکاران را به هنگامی که در شدائد مرگ و جان دادن فرو رفته اند مشاهده کنی فرشتگان قبض روح دست گشوده و به آنها می گویند جان خود را خارج سازید که شما امروز گرفتار مجازات خوار کننده ای خواهید شد.
این نوع جان دادن به خاطر دو جهت است که در ادامه نیز بیان شده:
یکی این که بر خدا دروغ بستید.
دیگر اینکه در برابر آیات او سر تسلیم فرود نیاوردید.
چگونه است حال این جنایتکاران به هنگام جان دادن زمانی که فرشتگان مامور جان گیری نزد آنان می ایند و در حالی که انواع دلهره ها و جدائی ها و خطرات انسان را به وحشت می اندازد به جای دلداری با سیلی و کتک جان آنها را می گیرند.
آسان جان دادن
امام اما صادق علیه السلام می فرماید: هر که برادر برهنه ای را با لباس بپوشاند خداوند مردن را بر او آسان می کند.
در روایات دیگر می خوانیم : که پیامبر گرامی اسلام فرمود: هر که علاقمند به حضرت علی علیه السلام باشد مردن بر او آسان می شود
ناگفته پیداست که منظور از علاقه و دوستی انتخاب راه او و حمایت از خط فکر و عقیدتی و عملی مقام آن رهبر معصوم است.
قرآن گرفتن روح را در یکجا به خدا نسبت داده و می فرماید:
"الله یتوفی الا نفس حین موتها " تنها خداوند به هنگام مرگ جانها را بدون کمو کاست می گیرد.
و در جای دیگر جان گرفتن را کار ملک الموت دانسته و می فرماید : "قل یتوفیکم ملک الموت الذی و کل بکم " به مردم بگو جان شما را ملک الموت می گیرد همان فرشته ای که مامور این کار و گرفتن روح شما شده.
بنابراین گیرنده اصلی جانها خداست و ملک الموت و فرشتگان از طرف خداوند مامور این کارند و طبق فرموده امام صادق علیه السلام ملک الموت یارانی از فرشتگان دارد که در اطراف عالم جانها را می گیرند و به عزرائیل تحویل داده و او همه را به خداوند تقدیم می نماید.
وظیفه ما هنگام جان دادن دیگران
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: جمله لا اله الاالله را به کسی که در حال جا دادن است تلقین نمائید همانا کسی که آخرین کلامش این جمله باشد داخل بهشت می شود.
امام صادق علیه السلام فرمود ابلیس یاران خود را مامور می کند که در لحظه مرگ انسانها حاضر و او را به کفر و یا تردید کشانده و در چنین حالی جان دهند و لذا هر گاه بر بالین چنین افرادی که در استانه مرگ هستند حاضر شدید شهادت به توحید (لا اله الا الله) و گواهی بر نبوت (اشهد ان محمد رسول الله) را آنقدر تکرار و تلقین نمائید تا از دنیا برود.
در روایات دیگری چنین می خوانیم که علاوه بر شهادت بر توحید و نبوت گواهی بر امامان معصوم یکی پس از دیگری نیز تلقین شود.
البته این گواهی ها باید بر اساس ایمان و یقین باشد و ما هم باید بر اساس مهر و محبت این جملات را به او تلقین نمائیم.
در کتاب بحار و محجه البیضاء دعائی وارد شده که به افراد، در حال مردن تلقین شود و خوشبختانه در رسانه های عملیه هم آمده که ما انرا نقل و معنا می کنیم:
" اللهم اغفرلی الکثیر من معاصیک و اقبل منی الیسیر من طاعتک یا من یقبل الیسیر و یعفو عن الکثیر اقبل منی الیسیر واعف عنی الکثیر انک انت العفو الغفور اللهم ارحمنی فانک رحیم"
خدایا گناهان زیاد مرا ببخش و اطاعت های کم مرا قبول فرما
ای کسی که هم کم را می پذیری و هم از زیادها می گذری کم مرا هم بپذیر و از زیاد من درگذر تو اهل عفو و بخشش هستی خدایا به من رحم کن زیرا که تو اهل رحم هستی.
به پیامبر اکرم خبر دادد که زبان مردی در حال جان دادن گرفته است رسولخدا صلی الله علیه و آله بر بالای سر او حاضر شد و فرمود: بگو "لا اله الا الله " ولی آن مرد نتوانست بگوید پیامبر اکرم جمله را تکرار کرد باز هم او نتوانست بگوید پیامبر اکرم جمله را تکرار کرد باز هم او نتوانست بگوید پیامبر اکرم به زنی که بالای سر آن مرد نشسته بود فرمود آیا این مرد مادر دارد؟ آن زن گفت بله من خودم مادرش هستم پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود آیا از این شخص راضی هستی؟ گفت به بلکه من از او ناراحتم پیامبر گرامی فرمود من دوست دارم که تو از او راضی شوی آن مادر گفت به احترام شما راضی شدم سپس پسامبر اکرم صلی الله علیه و آله به آن مرد جمله اول را تکرار نمود و فرمود بگو لا اله الا الله او هم گفت آری رضایت مادر در حساس ترین موارد نقش دارد.
واجب است مسلمانی را که در حال جان دادن است جوری قرار دهیم که کف پاهایش رو به قبله باشد و سفارش شده که عقاید صحیح اسلامی و گواهی به توحید و نبوت و امامت و معاد طوری تلقین شود که بفهمد و او را به جایگاهی که معمولا در آن نماز می خوانده ببرند و باز سفارش شده که او را تنها نگذارند و افراد جنب و حائض هم نزد او نباشند و گریه و زاری هم نکنند و هر چه ممکن است نزد او قرآن بخصوص سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و آیه الکرسی بخوانند خدایا در آن حال خطرناک خودت مارا با ایمان و راحت بمیران .
همراه با جنازه
در تشییع جنازه سه مساله مطرح است:
1- احترام کسی که از دنیا رفته
2- تسلیت بازماندگان
3- درس عبرت برای تشییع کنندگان
امام باقر علیه السلام فرمود کسی که همراه جنازه ای حرکت کند هر دعائی به مرده کند ملائکه همان دعا را در حق او می نمایند.
امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که بر مرده ای نماز گزارد خداوند گناهانش را می بخشد و کسی که گوشه جنازه را بگیرد خداوند 25 گناه کبیره او را می بخشد .
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: " عودوا المریض و اتبعو ا الجنائز تذکرکم الاخره" عیادت کنید مریض را وتشییع کنید جنازه را زیرا که آخرت را به یاد شما می اندازد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید: افراد کافر و دشمن خدا همینکه می میرند به سوی گوستان روانه می شوند پیامها و نداهائی را به اطرافیان و کسانی که دور آنها هستند می دهند.
امام صادق علیه السلام فرمود: هرگاه دنبال جنازه ای می روی فرض کن خودت در تابوت هستی و التماس می کنی که خدایا مرا برگردان خدا هم ترا برگردانده پس ببین چه کاره هستی.
مساله کفن
امام رضا علیه السلام فرمود کفن کردن برای آنست که هنگام ملاقات با خدا انسان از یک نوع پاکی و نظافت برخوردار باشد و بدن و عورتش پیدا نشود و قیافه برگشته او بر ناظران پنهان باشد زیرا دیدن قیفاه بدون کفن سبب قساوت قلب می شود از همه گذشته علاقه بینندگان به او محفوظ می ماند به او وصیت های او احترام می گذارند ولی اگر مرده بدون کفن قرار گیرد از مقام و شخصیت او کاسته و ناظران به او به صورت یک مرداری پست نگریسته ودیگر ارزش انسانی برای او اهداف و وصایای او قائل نیستند .
در روایات اسلامی سفارش شده که پارچه کفن بهتر است همان پارچه ای باشد که در ایام حج به عنوان لباس احرام یا در نماز جمعه و سایر عبادات مورد استفاده قرار گرفته است.
در روایات سفارش شده که انسان کفن خودش را آماده کرده و گاه و بی گاه به آن نگاه کند تا هم از غفلت بیرون آید و هم اجر و پاداش ببرد امام صادق علیه السلام فرمود "من کان کفنه معه فی بیته لم یکتب من الغافلین و کان ماجورا کلما نظر الیه"
مساله غسل و دفن
امام رضا علیه السلام می فرماید: که دلیل غسل دادن به مردگان اینست که هم ازانواع مرضها و آلودگیهای قبل مرگ نظیف شوند و هم ملاقات با ملائکه و اهل آخرت بدون نظافت و طهارت سزاوار نیست.
در حدیث دیگری که از حضرت رضا صلوات الله علیه نقل شده چنین می خوانیم :
فلسفه و دلیل دفن آن است که مردم از بدبوئی و فساد و تغییر قیافه مرده ناراحت نشوند زیرا اگر دفن نباشد بدن فاسد و دشمن شاد و دوست ناراحت می شود.
ورود به عالم برزخ
دلیل عقلی و آیات قرآن وروایات اسلامی همه گواهی می دهند که روح ما همچنان باقی است و با پوسیده شدن جسد لطمه ای به روح وارد نمی شود و برای خود استقلال و اصالت دارد چون دانشمندانی که درباره معاد کتاب نوشته اند به مساله اصالت و بقای روح بطور مفصل پرداخته اند ما دیگر در این وادی سخن طولانی نداریم که تکرار مکررات می شود زیرا هدف آنست که در بحث معاد بیشتر مطالبی باز گوشزد که آن بزرگواران کمتر بررسی کرده اند.
شخصیت ما با روح و جان ماست نه با بدن و جسد ما شما اگر یک سیلی در سن ده سالگی به کسی زده اید و فرار کرده اید و او شما را در سن هفتاد سالگی پیدا کرد تقاضای انتقام دارد هر چه بگویید آن سلولهای دست که به صورت شما خورد مربوط به شصت سال پیش است و تا کنون بیش از ده مرتبه تمام آن سلولها عوض شده می گوید من کار به جسد وسلول تو ندارم تو همان شخصی هستی که به من سیلی زدی این نشان آن است که شخصیت انسان با تغییر جسم عوض نمی شود عینا مثل کسی که با ماشینی سرقت کند و سپس لباس و ماشین خود را عوض و پا به فرا بگذارد هنگام دستگیری نمی تواند بگوید ماشین و لباسم عوض شده زیرا به او می گویند تو خودت سارق هستی و ما کار به مرکب و چهره و لباست نداریم خود ما هم گاهی از جملاتی که درباره خودمان می گوئیم بطور ناخود آگاه اقرار به بقای روح داریم مثلا در سن پیری می گوئیم : من در بچگی زیاد شرور بودم در صورتی بدن ما هر جند سال یکبار عوض می شود ولی احساس وجدانی ما هیچ عوض نمی شود و ما واقعا در پیری خودمان را همان شخص اول کودکی می دانیم و عوض شدن بدن در (من بودن من ) تغییری نمی دهد.
از همه گذشته گاهی سالهاست که بدن در قبر پوسیده است ولی همان مرده پوسیده در قالبی سالم به خواب ما می آید و مطالب واقعیت داری را به ما می گوید که بعد از بررسی می فهمیم موبه مو حقیقت دارد و یا گاهی همان روح در بدن سالم به خواب ما می آید و از آینده خبرهائی می دهد که بدون کم و زیاد واقع می شود این خواب ها کم نیست و نشان دیگری است که فعالیت و آگاهی روح کاری با پوسیدن و مردن این جسد ندارد یعنی اسیر این بدن نیست اگر این بدن سالم بود با آن کار می کند و اگر متلاشی شد آن روح با کمال استقلال بدن دیگری نظیر همین بدن برای خود پیدا و به آن متصل و به فعالیت خود ادامه می دهد.
به سراغ قرآن می رویم
1- جسد کافرانی که در جنگ بدر هلاک شده بودند به چاهی انداخته شد و رسول خدا صلی الله علیه و آله بالای چاه آنها را صدا زد و با ایشان گفتگو کرد پرسیدند مگر آنها می شنوند؟ فرمود شما از آنها شنواتر نیستید .
2- حضرت علی علیه السلام به هنگام دفن رسول الله صلی الله علیه وآله و دفن فاطمه زهرا سلام الله علیها با آنان گفتگو کرد.
3- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گاهی به قبرستان آمده و با مردگان سخن می گفتند ، و در حدیث می خوانیم که رسولخدا صلی الله علیه وآله با دست مبارک خود بدن مادر حضرت علی علیه السلام را خاک و به او تلقین کرد و اساسا روایات تلقین به میت خود نشانه فهم اوست.
4- حضرت علی علیه السلام در پایان جنگ جمل کشته کعب را بلند و با او حرف زد گفتند مگر می شنود؟ فرمود بله.
5- آیات قرآن که بر پیشینیان سلام می کند نظیر آیات :
"سلام علی نوح فی العالمین" سلام بر نوح در طول تاریخ و در میان همه نسلها و امتها .
"سلام علی ابراهیم" سلام بر ابراهیم.
برزخ دورانی است میان زندگی دنیا و زندگی اخرت دورانی برای گناهکاران بس وحشت زا و دلهره آور که امام صادق علیه السلام فرمود: " والله ما اخاف علیکم الا البرزخ و اما اذا صار الامر الینا فنحن اولی بکم" به خدا سوگند من جز از حوادث تلخ برزخ ترس دیگری برای شما ندارم زیرا در قیامت ما به شما سزاوارتریم و دران مرحله ما می توانیم شما را مشمول شفاعت خودمان کنیم.
همانگونه که مشاهده می کنید در شکنجه گاه برزخ عرضه آتش است ولی در قیامت ورود در آتش به علاوه امام صادق علیه السلام فرمودند که در قیامت عذاب دائمی است و اگر در ایه عرضه آتش در صبح و شب بیان مربوط به عذاب در برزخ است.
سئوال قبر
امام صادق علیه السلام فرمود: "من انکر ثلاثه اشیاء فلیس من شیعتنا المعراج و المساله فی القبر و الشفاعه " هر که سه چیز را منکر شود شیعه و پیرو ما نیست یکی معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دوم سئوال در قبر و سوم شفاعت اولیای خدا در روز قیامت.
مرحوم علامه طباطبایی در کتاب شیعه در اسلام مثال جالبی بیان فرموده ایشان می فرمایند: حال انسان در زندگی برزخی شبیه حال کسی است که برای رسیدگی اعمالی که از او سرزده به یک سازمان قضائی احضار و مورد بازجوئی و بازپرسی قرار گرفته و پرونده اش تکمیل و در انتظار محاکمه در بازداشت بسر می برد.
بعد از سئوال چه می شود؟ در روایات متعدد آمده است که بعد از بازجویی به نیکوکاران با ایمان گفته می شود بخوابید خوابیدنی که در آن خواب وحشتناک هم نمی بینید خوابی که انواع کامیابی در آن باشد آری تعبیرات در روایات متعدد است که مضمون همه آنها یک نوع استراحت شیرین است.
لذت یا عذاب در قبر
در تفسیر آیه: "فاما ان کان من المقربین فروح و ریحان و جنه نعیم و اما اِن کان من المکذبین الضالین فنزل من حمیم و تصلیه جحیم."
امام صادق علیه السلام فرمودند اگر انسانی که از دنیا رفته از افراد خوب وآبرومند در گاه خدا باشد پس در رحمت و وسعت و راحتی (فروح) ورزق (وریحان) بسر می برد این پاداش مربوط به برزخ است ولی پذیرایی در قیامت جمله بعد است که می فرماید : "و جنه النعیم " بهشت پر نعمت است ولی اگر آن شخصی که از دنیا رفته از کارفران لجوجی که حقیقتی را تکذیب می کنند باشد پس وسیله پذیرایی آنها در برزخ آبهای بسیار داغ "فنزل من حمیم " و درقیامت هم ورود در دوزخ " و تصلیه جحیم" خواهد بود.
در نامه ای که حضرت علی علیه السلام به فرزندش می نویسد می فرماید: " والقبر روضه من ریاض الجنه او حفره من حفر النار" قبر یا زمین پر آب و درخت و بوستانی از باغ های بهشت و یا گودی از گودال هی خطرناک دورخ است.
همدم ها در برزخ
در روایات می خوانیم که بعضی از اعمال انسان مانند نماز وز کات و حج و روزه و همچنین علاقه های قلبی و روابط سیاسی انسان (خط ولایت و رهبری) در قیافه های بسیار زیبا نزد انسان حاضر و می گویند که ما همان اعمال صالح تو هستیم و بدینوسیله انسان را در عالم برزخ شاد می نمایند اما اگر کافر بمیرد انواع تاریکیها و فشارها و حضور شیطان و گزندگان همدم او هستند.
عذاب قبر یا ثواب قبر
مرحوم مجلسی رحمه الله علیه در جلد 6 بحار بعد از آنکه 128 حدیث نقل کرده یک جمع بندی بسیار عالی نموده در ضمن آن چنین می فرماید : ثواب و عذاب برزخ مورد اتفاق امت اسلامی است و روایات بسیاری از شیعه و سنی (با مضمون متواتر) در آن وارد شده سپس عقیده مرحوم خواجه نصیر الدین طوسی و علامه حلی و شیخ مفید را در حتمی بودن مساله عذاب و ثواب قبر نقل فرموده است.
پاسخ خدائی که آتش را در دل درخت چوب مخفی می کند می تواند عذاب قبر را هم در دنیای برزخ پیش چشم ما مخفی نماید.
خدائی که جبرئیل را نزد پیامبرش می فرستد و مردم او را مشاهده نمی کنند می تواند دو فرشته هم برای سئوال و عذاب قبر بفرستد و مردم مشاهده نکنند چگونه انسان در خواب زجر می کشد و مارهائی او را می گزند و او نا له ها می زند ولی ما که نگاه می کنیم در کنار او مار و عقربی به چشم نمی بینیم و در ظاهر او را آرام می یابیم و بالاخره مساله عذاب و ثواب قبر محال نیست و هر مساله ممکنی را همینکه گوینده راستگو تصدیق کرد ماهم باید قبول کنیم تا چه رسد به این که گوینده و خبر دهنده آفریدگار جهان و پیامبران و امامان معصوم باشند آن هم در موردی که موضوع از عالم دیگر باشد.
عوامل عذاب برزخ
1- در حدیث می خوانیم که حتی بعضی از مردان خدا در برزخ گرفتار می شوند و همینکه ماموران برزخ بنا دارند تازیانه هائی بزنند او التماس ها می کند تا اینکه به یک تازیانه حاضر می شود و آنها دلیل این تازیانه را این می گویند که تویک روز نماز را سبک شمرده و بدون وضو خواندی و همچنین از کنار ضعیفی گذشتی و او را یاری نکردی و بالاخره بعد از ناله ها و استمدادها یک ضربه به او می زنند که قبرش در هاله ای از آتش قرار می گیرد.
2- در حدیثی می خوانیم که عذاب قبر بخاطر غیبت است.
3- حضرت علی علیه السلام می فرماید: عذاب قبر بخاطر سخن چینی و اجتناب نکردن از ترشحات بول است (کسانی که ایستاده بول می کنند و از قطرات آن دوری نمی کنند)
4- مردی که از همسر خود دوری و به خواسته های طبیعی او پاسخ مثبت نمی دهد.
چرا بعضی ازمومنان در برزخ عذاب می شوند
پاسخ آنکه در روز قیامت از هر جهت پاک و پاکیزه و دور از هر گونه کیفری به بهشت بروند در اینجا به این حدیث توجه فرمائید :
" قال رسول الله صلی الله علیه و آله ضغطه القبر للمومن کفاره لما کان منه من تضییع النعم "
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فشار قبر برای افراد با ایمان سبب کفاره و جبران گناه اسراف و ضایع کردن نعمتهائی است که انجام داده است.
خیرات بعد از مرگ
در روایات اسلامی می خوانیم که انسان بعد از مرگ و در عالم برزخ می تواند از یک سری کارهائی که در حیات بدست خود تاسیس کرده بهره مند شود از جمله:
1- فرزند صالحی که به یاد والدین باشد و در حق آنان استغفار کند.
2- قران یا کتابی که از خود بجای بگذارد و مورد استفاده دیگران قرار بگیرد.
3- چاه (یا قنات) آبی که مردم ازا ن بهره مند شوند.
4- درختی که کاشته و مردم بعد از مرگش از آن استفاده می نمایند.
5- تاسیس یک نظام و کار و راه خیری که بعد از مرگش مردم آن راه و خط و نظام را پذیرفته و در آن سیر می کنند.
6- اعمال صالح و خیری که به نیابت از او حج می روند یا روزه گرفته می وشد و یا انفاق و صدقه ای می دهند.
7- اموالی را که انسان وقف می کند تا مادامی که آن موقوفات مورد بهره رسانی به مردم است انسان در برزخ استفاده می کند.
صور دمیده می شود
قبل از بر پا شدن قیامت مرگ تمام اهل زمین و آسمانها فرا می رسد این حقیقت را قرآن چنین بیان می کند "و نفخ فی الصور من فی السموات و من فی الارض الا من شاء الله ثم نفخ فیه اخری فاذا هم قیام ینظرون" و صور دمیده می شود پس هر که در آسمانها و زمین است از صدای او جان دهد جز کسی را که خدا بخواهد پس از مدتی (که خدا میداند چقدر طول می کشد) بار دیگر در صور دمیده می شود ولی با آن صدا مردم زنده و از قبرها برخاسته و در انتظار سرنوشت خود هستند مساله دو دمیدن علاوه بر قرآن در احادیث شیعه و سنی آمده است.
البته آیه ای که می فرماید ما با دمیدن اول جان همه را می گیریم بیش از یکی نیست ولی آیاتی که می فرماید با دمیدن دوم جانها را به اجساد برمیگردانیم بیش از ده آیه است.
از امام می پرسند فاصله میان او دمیدن چقدر است؟ امام می فرماید علم آن نزد خداست.
منابع
اصول اعتقادات ، حجه السلام حاج شیخ اصغر قائمی ، نشر برگزیده ، چاپ دوم ، 1377
سرای دیگر ، استاد محمد حسین دستغیب ، نشر بهاران ، 1360
معاد شناسی ، استاد عبدالحسین دستغیب ، نشر بهاران ، 1361
معاد ، آیت الله طهرانی ، نشر بهاران ، 1361
سیاحت غرب ، آقا نجفی قوچانی ، نشر دارالفکر ، چاپ دوم ، 1376
گفتگو با خدا ، نیل دونالدوالش / توراندخت تمدن ( مالکی ) ، نشر دایره ، چاپ پنجم ، 1383
1 – تکویر، 12
2 – کهف، 108
3 – الرحمن، 44
4- بحارالانوار، ج 8 ص 119
5 – همان، ص 125- 126
6 – همان، ص 124
7 – همان، ص 149
8 – همان، ص 128
9 – اعراف، 40
10 – تکویر، 1-13
11 – کهف، 108
12 – بحارالانوار، ج8، ص 196
13 – همان، ص 117
14 – همان، ص 116-117
15 – همان، ص 122
17 – همان، ص 191
18 -تنزیل، 17
19 – بحارالانوار، ج 8، ص 199
20 -همان، ص 132
21 – همان.
22 – همان، ص 150
23 – همان، ص 118
24 – همان.
25 – همان، ص 151
26 – همان، ص 174
28 – همان، ص 137-138
29 – همان، ص150-151
30 – همان .
31 – آل عمران، 15
32 – یس، 56
33 – ص،52
34 – بحارالانوار، ج8، ص 121
35 – همان، ص 220
36 – همان، ص 122
37 – همان، ص 129
38 – همان، ص 196
39 – همان، ص 199
40 – تفسیر سوره طور، از مرحوم آیت الله دستغیب
41 – طور، 24
42 – بحارالانوار، ج8، 119
43 – همان، ص 127
44 – همان، ص 196
45 – همان
46 – طور، 20
47 – غاشیه، 13
48 – مطفقین، 23، 35
49 – غاشیه، 15-16
50 – بحارالانوار، ج8، ص 128
51 حج، 23 و فاطر، 33
52 – بحارالانوار، ج 8، ص 128
53 – همان، ص 191
54 – محمد(ص)، 15
55 – طور، 23-24
56 – واقعه، 17-19
57 – دهر، 5-6
58 – دهر، 15-16
59 – دهر، 21
60 – مطففین، 25-28
61 – بحارالانوار، ج8، ص 138
62 – همان، ص 146
63 – همان، ص 175
64 – همان، ص 175
65 – همان،
66 – همان، ص 219
69 – طور، 22
70 – قیامت در قرآن، ص 36
71 – همان.
72 – همان.
73 – بحارالانوار، ج 8، ص 149
74 – همان، ص 173.
75 – همان، ص 182
76 – همان، ص 139
77 – همان، ص 136
78 – همان، ص 133
79 – همان، ص 147
80 – همان، ص 171
81 – همان، ص 198
82 – همان.
83 – همان، ص 220
84 – همان، ص 123
85 – همان، ص 126
86 – همان، ص 157-167
87 – الرحمن، 46-78
88 – واقعه، 7-40
89 – دهر، 5-22
90 – فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قره العین
91 – لهم فیها ما یشاون و لدنیا مزید
92 – و هم فیها اشتهت انفسهم خالدون 111
93 – و اذا رایت ثم رایت نعیماً و ملکاً کبیراً
) بحار جلد 6 صفحه 353(
) سوره بقره آیه 1564(
) سوره آل عمران آیه 89، سوره نور آیه 5 ، و سوره نحل آیه 119 .5
) سوره نساء آیه 145.6
) سوره توبه آیه 5 و 117
) سوره قصص آیه 16، سوره فرقان آیه 71،سوره طه آیه 82 و 122 و سوره مریم آیه 608
) سوره بقره آیه 2719
) سوره آل عمران آیه 19310
) سوره نساء آیه 3111
) سوره هود آیه 11412
) البته گاهی هم اثر کار بد جوری است که کارهای خوب را خنثی و به اصطلاح حبط می کند. 13
3 ) سوره تغابن آیه 17
) سوره انفال آیه 2915
) سوره غافر آیه 316
) سوره بقره آیه 22217
) سوره غافر آیه 8418
) سوره نسا آیه 1819
) در سوره مائده آیه 34 می خوانیم : " الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم" یعنی مفسدان باید اعدام یا تبعید شوند مگر کسانی که قبل از دستگیری و گرفتار شدن توبه نمایند.20
) سوره هود آیه 321
) سوره فرقان آیه 7022
) سوره هود آیه 523
—————
————————————————————
—————
————————————————————
1