بافت
بافت آن عنصر بصری است که بسیاری از اوقات به عنوان بدل برای ارضای یکی از حواس، که همان حس لامسه باشد، ایجاد می شود، اما در حقیقت، ما می توانیم بافت یک پدیده را با دیدن تنها با لمس کردن تنها یا با تلفیق این دو باز شناسیم و ارزش آن را دریابیم. ممکن است بافتی فقط کیفیت بصری داشته باشد و فاقد کیفیت ملموس باشد، مانند بافت بصری حاصل از چیده شدن حروف و کلمات کنار یکدیگر، مثل یک صفحه کتاب یا روزنامه و یا بافت شطرنجی قابل دیدن روی یک کاغذ شطرنجی و یا یک نقاشی.
زمانی با یک بافت حقیقی روبه رو هستیم، که هم دارای کیفیت لامسه ای باشد و هم واجد کیفیت بصری، و هر یک به تنهایی حاوی نوعی خبر حسی منحصر به فرد باشند که در عین حال با یکدیگر متناسب نیز هستند. ولی این دو نوع احساس لازم و ملزوم یکدیگر نیستند و هر یک را به تنهایی نیز می توان دریافت، زیرا لمس کردن ودیدن دو تجربه مستقل از یکدیگرند. معمولاً پس از دیدن یک بافت، میل داریم با لمس کردن و دست زدن به وجود آن اطمینان حاصل کنیم. شاید به همین دلیل باشد که در مکانهای عمومی لازم است مکرر به ما یادآور شوند که: "لطفاً دست نزنید"
بافت ترکیب یکی شیء را با نشانه های بسیار خرد و متنوع نشان می دهد و باید به تجربه حسی پرباری کمک نماید. تاکید بر علامت "لطفاً دست نزنید" در اماکن عمومی و فروشگاههای گران قیمت، در حقیقت به رفتار اجتماعی ما نیز سرایت کرده است. ما به طور حتم طوری تربیت شده ایم که به هیچ عنوان اشیا و آدمها را لمس نکنیم و تقریباً هیچ گونه خبر حسی از این راه به ما منتقل نمی شود. در نتیجه این حداقل تماس و تجربه لامسه ای و حتی ترس و گریز از آن کسانی که می توانند ببینند هنگامی که با چشمان بسته یا در تاریکی ناچار می شوند اشیا را لمس کنند، حالتی بسیار محتاطانه به خود می گیرند و با مراقبت خاصی به این کار اقدام می نمایند. به خاطر تجربه محدود و ناقص لامسه ای ما اغلب چیزها را از روی بافت آنها نمی توانیم تشخیص دهیم. در نمایشگاه مونترال که در سال 1967 م. برگزار شد، در یکی از غرفه ها از بازدیدکنندگان دعوت می شد تا حواس پنجگانه خود را بیازمایند. حاضران از قیفهای مختلف انواع رایحه ها را استشمام می کردند، که البته با اندکی بدبینی توام بود و حق هم داشتند چون بعضی از آنها بوی ناخوشایندی می داد آنها به صداهایی گوش می دادند و حتی چیزهایی را می چشیدند، ولی در مقابل حفره هایی که داخل آن را نمی دیدند و از آنها خواسته می شد تا با دست چیزهایی را که در آن است لمس کنند با تردید بسیار بی حرکت باز می ماندند. چه چیز آنها را از این کار باز می داشت و می ترساند؟ به نظر می رسد که عادت طبیعی و آزادانه اطفال در دست زدن و لمس کردن اشیا در بزرگسالان به علت تربیت از بین رفته است. چرا؟ شاید علت اخلاقیات ویژه قوم آنگلو- ساکسون، یا باز نگهداری رهبانی مآبانه باورهای فرهنگی که مربوط به غرایض می شوند باشد. به هر حال این مسئله به کرات در آن شرایط مصنوعاً فراهم آمده، دیده می شد. ولی بسیاری از دریافتهای حسی ما از بافت به صورت بصری است، مثلاً تصاویر، عکسها و نقاشیها و غیره همگی مملو از بافتهایی است که می بینیم اما با لمس کردن آنها پی می بریم که در واقع بافتی به آن صورت که دیده ایم وجود نداشته است و برداشت ما از آن بافت فقط بر مبنای آن چیزی است که دیده ایم. جعل کردن طبیعی یک نوع بافت که فقط دیده می شود، ولی وجود خارجی ندارد، تنها وسیله دفاع و بقای بسیاری از پرندگان، ماهیهای کوچک، خزندگان و حشرات است. شیوه استتارهای نظامی هم نوعی از همین روش است که با الهام از طبیعت اخذ شده است.
بافت
بافت، یکی دیگر از عناصر هنرهای تجسمی است که معمولاً آنرا تنها با حس لامسه در ارتباط می دانند، در حالیکه اهمیت آن بیشتر در ارتباط با نیروی خاص و استعداد اکتسابی قوه بینایی است که در اثر تجربه و کست اطلاعات بدست می آید. گاه این عنصر تجسمی از طریق دو قوه لامسه و بینایی تواماً تجربه و شناخته می شود، در اینصورت ابعاد وسیع تری از مفاهیم تجسمی را قابل ادراک می نماید و عالم هنری گسترده تر کیفیات بصری را به معرض نمایش می گذارد. ممکن است با دیدن بافت یک نمونه تجسمی، اعم از سطح یا حجم، تنها قوه بینایی وسیله ادارک آن موضوع یا مفهموم گردد. در ضمن علاوه بر آن، ممکن است نیروی لامسه نیز بکار آید و تواماً برای فهم یک نمونه تجسمی بکار گرفته شود. اما معمولاً درک بافت از طریق بینایی انجام می شود که در ضمن، ممکن است با خطای باصره نیز همراه باشد.
بنابراین بهتر است بافت را از دو نظر مورد دقت و بررسی قرار دهیم؛ الف: از نظر شکل و فرم که وسیله فهم و درک آن، قوه بینایی است و ارزش های هنری آن را قوه بینایی مشخص می کند. ب: از نظر خاصیت فیزیکی و جنسیت بافت که ارزش های آنرا قوه لامسه مشخص می کند، این نکته در آثار هنری گذشته نیز مد نظر بوده است. امروزه نیز برخی هنرمندان مدرن آثار هنری خود را در سطح یا در حجم به نحوی ارائه می دهند که علاوه بر جنبه های بصری، از لحاظ نیروی لامسه نیز ارتباط را بگونه ای دیگر برقرار می سازد و ممکن است یک اثر مجسمه سازی یا نقش برجسته به نحوی بوجود آید که کلاً یا بخشی از آن از طریق نیروی لامسه قابل درک و فهم باشد. البته اگر میدان عمل هنرهای تجسمی را گسترده تر تصور کنیم و زمینه های جدیدی را که برخی از مواد امروزی خصوصاً برای طراحی صنعتی و هنرهای کاربردی فراهم ساخته است در نظر بگیریم. اهمیت موضوع را بهتر درک می کنیم. کاربرد اشیاء طبیعی و مواد طبیعی و مواد مصنوعی در هنرهای تجسمی و کاربردی و حتی در معماری، خصوصیات بصری متفاوتی را که ناشی از بافت های مختلف است ایجاد می کند. مواد صاف و نرم، زبر و خشن، براق و کدر، مانند چوب و شیشه و سنگ و پارچه و فلز و پنبه، کاغذ و غیره، هر کدام از نظر بصری و نیز در رابطه با نیروی لامسه دارای جلوه و نمود خاصی است. اینگونه بافت را مرتباً در طبیعت مشاهده و لمس می کنیم و در نتیجه برای ما ایجاد سابقه ذهنی می کند. انسان از دوران کودکی نسبت به بافت که آنرا بوسیله قوای باصره و لامسه ادراک می کند، مرتباً تجربه می اندوزد و با توجه به اندوخته های قبلی نسبت به کیفیات بصری نمونه های تصویری و تجسمی اظهار نظر می نماید.
نقاشی با رنگ و روغن بر روی پارچه، نقاشی با آبرنگ بر روی کاغذ، استفاده از مواد رنگی بصورت گچ رنگی (پاستل) و نقاشی با وسایلی چون کاردک که لایه بیشتری از رنگ را در روی سطح می نشاند، پاشیدن رنگ با دستگاهها و وسایلی که قشر نرم و لطیفی از رنگ را بصورت پودر روی هم می پاشد، همگی انواع مختلفی از بافت ها را ایجاد می کنند که از نظر بصری دارای کیفیتی خاص می باشند. گرچه اینگونه مواد و مصالح از نظر قوه لامسه هم قابل احساسند، ولی اهمیت کمتری نسبت به کیفیات بصری دارند. توجه بیشتر به بافت در هنرهای تجسمی، تا حدودی با اولین کوشش هایی که در رابطه با هنر مدرن انجام گرفت همزمان می باشد. برای نقاشان امپرسیونیست کیفیت تصویری بافت رنگی که از ضربات قلم مو بر روی بوم بوجود می آید ارزش خاصی داشت. از میان نقاشان این سبک پل سزان، ونسان وان گوگ را میتوان نام برد. همچنین نقاشان دیگری چون پل سینیاک و ژرژ سورا که به شیوه نئوامپرسیونیسم (پوانتالیسم) مربوطند، با قرار دادن نقطه های رنگین در کنار هم، بافت رنگینی را ایجاد می کردند تا علاوه بر جنبه های بصری ناشی از ترکیبات رنگی، از نظر بافت نیز کیفیت تصویری بخصوصی را بدست آورند. اما مهمترین تحول در هنرهای تجسمی که در رابطه با بافت اتفاق افتاد، مربوط به زمانی است که برای اولین بار نقاشان مدرن از جمله پابلو پیکاسو و ژرژ براک علاوه بر استفاده از مواد رنگی مرسوم، اشیا، جدیدی را مانند سطوح کاغذ روزنامه و تخته و دانه های شن و غیره در ترکیبات نقاشی خود بکار گرفتند تا کیفیت تصویری جدیدی را که طبیعتاً با بیان تصویری تازه همراه بود ارائه دهند. هدف از تجربه جدید این بود تا از حس لامسه که به نوعی در اثر تجربه آدمی در قوه بینایی ایجاد می شود استفاده گردد تا کیفیات بصری اثر هنری را غنی تر سازد. علت این عمل واضح بود، زیرا که جلوه انواع بافت ها از جمله بافت های زبر و خشن، بافت های براق و صیقلی، بافت های نرم و لطیف، بافت های برجسته و مسطح، هر کدام از آنها از کیفیات بصری خاص برخوردارند.
اما بیشتری از نقاشان، مجسمه سازان مدرن از این کیفیت بصری بهره مند شده اند. در مجسمه سازی مدرن عملکرد بافت در خلق آثار هنری اهمیت دیگری دارد، خصوصاً هرگاه بصورت متضاد در ترکیب های حجمی بکار روند جلوه های بصری تازه و مفاهیم هنری عمیق تری را ایجاد می کنند. آثار حجم سازی که با توجه به تضاد سطوح مات و خشن در کنار سطوح صیقلی شده و براق بوجود می آید، یا موادی که بحالت شفاف بوده، نور را از خود عبور می دهند همگی جلوه های بصری ویژه ای را از نظر بافت برای چشم ایجاد می کنند. آثار حجمی هانس آرپ، هانری مور، برانکوزی، جیاکومتی از آن زمره می باشند.
بیش از نقاشی و مجسمه سازی، عنصر بافت را در معماری و نمونه های کاربردی در فضاهای زیستی بکار می گیرند. تولید و استفاده از انواع کف پوش ها بصورت فرش و گلیم و موکت، انواع کاغذ دیواری با نقوش صاف و برجسته، رنگ آمیزی فضاهای داخلی و خارجی با مواد صاف یا خشن، انواع پوشش های خارجی مانند کاهگل، سیمان و بتن، فلز، کاشیکاری و موازئیک با توجه به کیفیت بصری بافت مواد و مصالح می باشد.
عنصر بافت برای چشم، شکل بیرونی اشیاء و مواد را نشان می دهد و چگونگی سطح خارجی اجسام را برای قوه لامسه مشخص می کند. بهمان گونه که رابطه رنگها در کنار هم با توجه به تضادهای رنگی بیان خاصی را بوجود می آورد، در کنار هم قرار گرفتن بافت های گوناگون نیز نوع جدیدی از بیان را ایجاد می کند. بهمین جهت است که ضرورت انجام تجربه با بافت، خصوصاً به کمک لامسه در کنار تجربه های دیگر از مبانی هنرهای تجسمی مشخص می شود.
آشنا شدن با مواد کار به وسیله حس لامسه، مواد را تبدیل به عناصری نیرومند برای ایجاد اثری پرمعنی می کند. برخی از متفکرین در هنر، سبک هنری جدیدی را عنوان کرده اند که بر اساس حس لامسه بوجود می آید، از آن جمله مارینتی، رهبر فوتوریست ها می باشد که در سال 1921 در بیانه ای درباره سبک تاکتی لیزم (Tactilisme) سخن گفته است. او طراحی و تولید فرش ها، تختخوابها، اطاقها و بطور کلی آثاری را که به کمک حس لامسه درک می گردند پیشنهاد کرده است.
البته امروزه پیشنهاد او قابل توجه و تعمق است زیرا که با پیشرفت در این زمینه، میتوان زمینه جدیدی از هنرهای تجسمی و کاربردی را بوجود آورد که خصوصاً برای اشخاص نابینا قابل استفاده باشد؛ و نیز یا تربیت و تقویت قوه لامسه، نابینایان نیز خواهند توانست از زمینه های جدید در رابطه با هنرهای تجسمی بهره مند گردند. مورد دیگری که در رابطه با بافت قابل ذکر است، تجربه های جدید با مواد تازه ایست که توسط برخی از هنرمندان تجسمی انجام گردیده است. کارکردن با مواد پلاستیکی نرم و رنگین که خاصیت شکل پذیری خوبی دارند به سرعت هم تثبیت شده محکم و سخت میگردند مورد علاقه "نقاشان مجسمه ساز" می باشد که در نتیجه به عالم هنرهای تجسمی ابعاد گسترده تری را داده است.
اکنون هنرمندان و هنرشناسان باین حقیقت پی برده اند که ادراکات حسی انسان می تواند نقش مهمی در دیافتهای هنری او بازی کند، در نتیجه میدان عمل برای خلاقیت های هنری متنوع تر فراهم شده است. برخی از هنرمندان معاصر پا را از این گسترده فراهم نهاده، اقدام به ایجاد ترکیبی از مواد مینمایند که برای ادراک آن علاوه بر بینایی و لامسه از قوه شنوایی نیز میتوان بهره مند شد.
دانه و بافت دار کردن تصویر
کارخانه های سازنده مواد عکاسی تلاش خود را صرف تولید فیلمها، کاغذها و داروهایی می کنند که تصویرهای دانه ریز و با وضوح زیاد ارائه دهند. عکاسان و هنرمندانی نیز که چاپ عکسهای بسیار واضح را مدنظر دارند از این مواد استقبال می کنند. اما گاهی با نادیده گرفتن قوانین و روشهای معمولی، شیوه هایی را می توان به کاربرد که ما را به سوی تولید عکسها و آثاری جالب و ارزشمند راهنمایی کند. از جمله این موارد دانه و بافت دار کردن تصویر است.
افزودن بافت و دانه به تصویر در دو زمینه اصلی کاربرد دارد:
1- صنعت چاپ
2- ایجاد حالتهای تصویری خاص
کاربرد دانه و بافت دار کردن تصویر در صنعت چاپ
برای آن که تصویری آماده چاپ در مجلات، کتب، روزنامه ها و غیره شود ابتدا آن را به دست لیتوگرافی می دهند که از روی آن لیت تهیه شده، سپس طی مراحل تصویر لیت را بر روی روقه هایی به نام زینک منتقل می کنند. زینک را به دستگاه چاپ می بندند و به کمک آن صدها و هزارها نسخه تکثیر می شود. در چاپ، بازسازی تمامی جزئیات، رنگها و خاکستریهای تصویر بدون کمک دانه دار کردن لیت امکان پذیر نیست زیرا بدون این دانه ها بسیاری از جزئیات، رنگها و خاکستریهای تصویر در چاپ دگرگون شده و تغییر می کند.
در لیتوگرافی برای ساده کردن تصویر و تبدیل جزئیات، دانه های خاکستری و رنگهای به هم پیوسته تصویر به لکه هایی که به صورت شطرنجی و منظم به نظر می رسند از روش دانه دار و بافت دار کردن تصویر استفاده می شود.
این دانه ها اصطلاحاً ترام نامیده می شود. ترامها به شکلهای مختلفی از جمله دانه های مربع، شطرنجی، خطی، دوار، دانه دانه های نامنظم شبیه به دانه های فیلم و غیره می باشد. ترامها صفحاتی آماده هستند که در لیتوگرافها هنگامی که از روی تصویر فیلم لیت تهیه می شود، در مسیر نور قرار می گیرند. بدین ترتیب دامنه های خاکستری تصویر به نقاط سفید و سیاه تبدیل می شود. در قسمتهای روشن تصویر نقاط تیره بسیار کوچک و کمی وجود دارد، بنابراین آن قسمتها سفید دیده می شوند. در مناطقی که تراکم نقاط مشکی ترام بیشتر و اندازه آنها بزرگتر می شود، ذهن از تداخل سطوح سفید و نقاط مشکی، رنگ خاکستری را تصور می کند و هر چه بر تراکم و اندازه دانه های مشکی افزوده شود، آن فضاها تیره تر به نظر می رسند، بدین ترتیب در یک فاصله مناسب چشم تغییر اندازه ها و تراکم ترامها را به صورت خاکستریهای متنوع می بیند.
این مساله چاپ تصاویر مختلف را بر روی سطوح مختلف کاغذی و غیرکاغذی فراهم آورده است. فیلمهای لیت نیز برای دو نوع کار خطی و ترامه ساخته شده اند. لیتهای خطی برای نسخه های غیر تصویری و خطی که در آنها درجات خاکستری وجود ندارد کاربرد دارد، در واقع لیتهای خطی ترامه نمی شوند و از لیتهای ترامه که به لیتهای Half Tone موسوم است برای لیتوگرافی تصویرها استفاده می شود.
صفحه ترامها نیز با درجات مختلف ریز و درشت ساخته شده اند. هر چه اندازه ترامها ریزتر باشد جزئیات تصویر چاپ شده بیشتر خواهد بود. معمولاً ترامهای مختلف با اعدادی خاص مشخص می شوند. معمولاً اندازه ترامها 20 تا 80 است. ترامهای 20 تا 30 درشت تر است و برای چاپهای عادی و روزنامه، ترامهای 35 تا 50 برای چاپ کارهای دقیقتر و ترام 60 تا 75 برای کارهای ظریف و در موارد بسیار استثنایی از ترامهای 62 تا 160 برای کارهای بسیار ظریف استفاده می شود.
دانه دار کردن تصویر برای ایجاد حالتهای خاص
دانه دار کردن، تصویر را به حالتهای آبستره و تجریدی که در آنها جزئیات مزاحم از بین می روند نزدیک می کند. افزودن بافتها عنصر جدیدی را به تصویر می افزاید که در صورت متناسب بودن آن با حالت تصویر نتایج جالب توجهی به دنبال دارند.
بافت دار کردن تصویر با روشهای مختلفی قابل انجام است که برخی بر روی فیلم و هنگام ظهور و یا بعد از آن به وجود می آید و برخی دیگر به هنگام چاپ عکس صورت می پذیرد.
عوامل موثر بر اندازه دانه های فیلم
می دانید که اندازه دانه های نگاتیو ظاهر شده به عوامل زیر بستگی دارد:
1- حساسیت زیاد فیلمها: در فیلمهای با حساسیت زیاد، اندازه املاح نقره معلق در امولسیون بزرگتر از فیلمهای با حساسیت کمتر است. بنابراین اگر این فیلمها را 8 تا 10 برابر بزرگتر کنند دانه های تصویر به خوبی نمایان می شوند.
2- زمان ظهور: با ظهور بیش از حد یک فیلم، دانه های تصویر حاصل از آن درشت تر از فیلمی مشابه می شود که طبق زمان استاندارد، ظهور شده است.
3- قدرت دارو: داروهای پرقدرت فیلمها را سریعتر ظاهر می کنند، با افزایش قدرت داروی ظهور کنتراست تصویر زیاد و دانه های تصویر بزرگتر می شود.
4- نوردهی زیادتر از حد معمول به فیلم به هنگام عکسبرداری نیز موجب افزایش دانه های فیلم می شود. این نکته را به خاطر بسپارید که تصاویر پردانه باید کاملاً واضح باشند.
روش شبکه بندی فیلم
امولسیون فیلمها ترکیبی از ژلاتین و املاح نقره است. ژلاتین نسبت به دما بسیار حساس است. شبکه بندی نوعی انحراف و به هم ریختن ژلاتین بر اثر تغییر ناگهانی دما در مراحل ظهور فیلم است.
فیلم عکسبرداری شده را به طریقه معمولی به دقت ظهور می کنند. سپس فیلم را در مرحله توقف با دمای حداکثر 35 درجه سانتیگراد به مدت یک دقیقه بدون حرکت باقی می گذارند. در این حالت امولسیون فیلم بسیار نرم می شود. پس از آن فیلم را به سرعت در آب سرد با دمای کمتر از 16 درجه سانتیگراد وارد می کنند.
در مرحله بعد به شیوه معمولی فیلم را در داروی ثبوت قرار می دهند. پس از شستشو فیلم را خشک می کنند. امولسیون چنین نگاتیوی حالتی شبیه به ترک خوردگی پیدا می کند که برای همیشه بر روی آن باقی می ماند. بنابراین هیچ گاه با نگاتیو های جدی، خود این تجربه را انجام ندهید. بلکه از روی تصویرهای دلخواه کپی گرفته فیلمهای کپی برداری شده را به شیوه شبکه بندی ظهور کنید.
منجمد ساختن فیلم
با منجمد کردن فیلم امولسیون حالت بافت کریستالهای برگی شکل یخ را به خود می گیرد، بدین صورت که فیلم را پس از اتمام مراحل ظهور و شستشو، بدون آن که رطوبت و نم آن گرفته شود به جای خشک کن به قسمت فریزر یخچال انتقال دهید. حداقل 15 دقیقه زمان لازم است تا برفک سطح امولسیون را بپوشاند. بدین ترتیب سطح امولسیون یخ می زند. اما اگر زمان باقی ماندن فیلم در فریزر بیشتر باشد طرح و نقشه های کریستالهای یخ در عمق امولسیون رسوخ می کند (12 الی 24 ساعت زمان مناسب است).
سپس فیلم را از فریزر خارج کرده به روش معمولی در خشک کن فیلم آویزان کرده تا خشک شود. این روش را می توان بر روی یک فیلم نور دیده انجام داد تا پس از خشک شدن با نگاتیو دلخواه روی هم قرار داده و چاپ شود.
شیوه منجمدسازی با فیلمهای رنگی نتیجه مناسب نمی دهد، زیرا امولسیون فیلمهای رنگی از چندین لایه ساخته می شود. بافت کریستالهای یخ، خمودگی، انجماد، سکون، آرامش مرگ بار و به عرصه فراموشی سپردن را در تصویر تداعی می کند. بدیهی است این حالتها با تصویر مناسب تاثیر افزونتری دارد.
اگر تصمیم دارید از فیلمهایی که قبلاً ظاهر شده استفاده کنید، لازم است ابتدا به مدت 15 الی 30 دقیقه در آب 30 درجه سانتی گراد خیس خورده سپس آن را منجمد کرد.
صفحات بافت دار
شما می توانید صفحات بافت دار به شکلهای مختلف تهیه کنید و هنگام چاپ عکس آنها را بر روی تصویر بیفزایید. ساده ترین روش عکسبرداری از سطوح بافت دار گوناگون مانند گونی، شن و ماسه، تنه درخت، ترکهای زمین خشک شده، چوب، پشم و غیره است. با در دست داشتن نگاتیو این بافتها به سادگی می توانید هر یک از نگاتیوها را با نگاتیو تصویر دلخواه بر هم منطبق کرده به صورت همزمان در کاش نگاتیو اگراندیسور قرار داد. و از آن یک تصویر چاپ کنید، بدین ترتیب بافت مورد نظر بر روی تصویر چاپ شده دیده خواهد شد.
روش افزودن بافت در عکاسی رنگی، سیاه و سفید به همین روش، قابل انجام است.
تلفیق صفحات بافت دار با نگاتیو
اگر بر روی یک طلق شفاف با فوتک مرکب مشکی پاشیده شود با خشک شدن مرکب، صفحه به دست آمده می تواند به عنوان صفحه بافت دار با نگاتیو تلفیق شود.
این روش را می توان با یک شیشه انجام داد تا پس از خشک شدن با سطح کاغذ منطبق شود.
تلفیق صفحات بافت دار با کاغذ عکاسی
گفته شد که شیوه دیگری از انتقال بافت صفحات شفافی مانند شیشه، منطبق کردن شیشه با کاغذ عکاسی و تاباندن نگاتیو بر روی آن است. اما اگر نگاتیوهای مربوط به سطوح بافت دار که به طور جداگانه تهیه می شوند و شیشه ها و صفحات شفاف بافت دار در اختیار ندارید می توانید برخی از بافتها را بر روی کاغذ عکاسی به هنگام چاپ عکس ایجاد کنید.
اگر بر روی کاغذ عکاسی مقداری براده، دانه های ریز مانند ماش، نمک، ماسه نرم، گندم، برنج و غیره بپاشید و نگاتیو را بر روی آن بتابانید، در عکس چاپ شده دانه های روی سطح کاغذ تشکیل بافتی ویژه می دهند که بر روی تصویر نمایان می شود.
روش بهتر آن است که از نگاتیوهای مختلفی که از بافتها تهیه شده نگاتیو و پوزتیو لیت تهیه کنید و لیتها را با نگاتیو اصلی یا کاغذ عکاسی منطبق کنید.
با پاشیدن، براده و دانه های مختلف بر روی لیتها نیز می توانید صفحات نگاتیو و پوزتیو مناسب برای تطبیق با کاغذ عکاسی فراهم آورید.
از دیگر شیوه های بافت دار کردن تصویر استفاده از روش دو بار نوردهی هنگام عکسبرداری است که قبلاً در معرفی سوپراکسپوژر توضیح داده شد.