تارا فایل

تحقیق در مورد اهداف حکومت در نهج البلاغه


اهداف حکومت در نهج البلاغه
حکومت در دیدگاه مکتب اسلام و فرهنگ حکومت علوی از مهم ترین ابزارهای نیل جامعه به کمال و تعالی است. از آن جا که حیات بشری در این دنیا، از منظر فرهنگ اسلامی، ابزاری برای رسیدن به کمال است و آن چه برای انسان اصالت دارد، کمال جاویدان است. لذا حکومت نیز می تواند وسیله مناسبی برای نیل به این هدف باشد؛ زیرا حکومت هم امکانات این رشد و تعالی را به گونه ای جامع در اختیار دارد و هم می تواند زمینه استفاده از هر نوع امکانی را فراهم سازد.
از تعابیر حضرت اینگونه استفاده می شود که حکومت وقتی می تواند راهنمای رسیدن به کمال باشد که خود در میسر عدالت، تحقق امنیت، تامین رفاه و زمینه سازی تربیت انسانی، گام بردارد والا اگر حکومت به سوی بی عدالتی و خودکامگی گام بردارد و در آن از امنیت های مختلف که زمینه ساز آرامش درونی و بیرونی انسان ها است، خبری نباشد و توان رفاه و آسایش مردم را با تدبیر درست در زمینه های مختلف اقتصادی نداشته باشد و هم چنین در جهت خودسازی و انسان سازی گام برندارد. نه تنها وسیله ای برای نیل جامعه به اهداف عالی نیست، بلکه مانعی بزرگ برای رشد بشر تبدیل می شود بنابراین عدالت، امنیت، رفاه و آسایش و تربیت از مهم ترین اهداف حکومت از دیدگاه نهج البلاغه است که اهداف دیگر را پوشش می دهد.
1- عدالت
محوری ترین اصلی که امام علی آن را مبنای قبول حکومت معرفی می کند و آن را برای هر حکومتی لازم می داند عدالت است:
لولا حُضُور الحاضِر … ما اخَذَ الله علی العلماءِ اِلّا یٌقاروٌّا عَلی کَظِه … ظالمِ و لاسَغَبِ مضلومٍ لالقیتُ حَبلَها علی غاربِها و لَسَقتُ آخرها بِکَاسِ اوَّلِها (علی نقی فیض الاسلام، نهج البلاغه خطبه 3)
و اگر خداوند از عالمان پیمان سخت نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستمگر و گرسنگی ستم دیده آرام و قرار نگیرند، بی درنگ رشته حکومت را از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم و چون گذشته خود را به کناری می کشیدم.
– و انّ افضلَ قُرَّهِ عَینِ الُولاهِ استقامهُ العول فی البلادِ و ظهورُ مودّهِ الرَّعیهِ و انّه لاتَظهَرُ مَودّتهم الاسبلامهِ صُدورِهِم و لا یَصِحُّ نصیحتُهم الا بحیطتِهم علی وُلاهِ امُورِهِم و قلّهِ اشتعالِ دُوَلِهِم وِ ترکِ استبطاء انقِطاعِ مُدَّتِهِم. (نهج البلاغه، نامه 53)
همانا برترین چشم روشنی زمامداران، برقراری عدل در شهرها و آشکار شدن محبت مردم به رهبر است که محبت دل های رعیت، جز با پاکی قلب ها پدید نمی آید، و خیرخواهی آنان زمانی است که با رغبت و شوق، پیرامون رهبر را بگیرند، و حکومت بار سنگینی را بر دوش رعیت نگذاشته باشد و طولانی شدن مدت زمامداری، بر مردم ناگوار نباشد.
– امنیت
برقراری امنیت در همه ابعاد از اهداف میانی مهم حکومت اسلامی است که در سایه آن تحقق اهداف عالیه و رسیدن به رشد و کمال انسانی میسور خواهد بود. در جامعه ای که امنیت فردی، اجتماعی، سیاسی، فکری، معنوی، فرهنگی، اقتصادی، شغلی، قضایی و مرزی فراهم نباشد نیل به سعادت ممکن نیست. امام علی (ع) از جمله منادیان بزرگ امنیت در جامعه به شمار می آید که در این جا تنها به نمونه های از اهتمام امام به مساله امنیت اشاره می شود.
1- نوع پذیرش حکومت که اگر اصرار مردم بر پذیرش حکومت از سوی امام و تقاضای بیعت آزادانه مردم نبود، امام همانند زمان خلفای سه گانه به وظایف دیگر مشغول می شد و در حاشیه حکومت قرار می گرفت. (نهج البلاغه – خ 3 و نامه 63)
2- آزادی و تضمین امنیت افرادی که از بیعت امام سرباز زدند: هم چون عبداله بن عمر؛ سعدبن ابی وقاص، حسان بن ثابت، کعب بن مالک، مسیلمه بن مخلد، ابوسعید خدری، محمد بن مسلمه، نعمان بن بشیر، زیدبن ثابت، رافع بن خدیج، فمناله بن عبید و کعب بن حجره (ر. ک: مصطفی دلشاد تهران، حکومت حکمت، ص 82)
3- بیان صریح این که امنیت یکی از اهداف پذیرش حکومت است (ر. ک نهج البلاغه، خ 131)
4- بیان اینکه در سایه رونق دین و برپایی نشانه های دیانت و حفظ حدود و مرزهای شریعت، امنیت فکری، فرهنگی، معنوی و دیگر امنیت ها به درستی فراهم خواهد شد. (رک: نهج البلاغه، خ 105)
5- تاکید بر حفظ امنیت اقتصادی، در رفتار با مردم، در ادای واجبات مالی و پرداخت مالیات ها و هم چنین در توجه به صاحبان صنایع و تجار و جایگاه ایشان (رک نهج البلاغه، نامه 25)
6- تاکید بر امنیت قضایی به عنوان چتر حمایتی دیگر امنیت ها در جامعه (رک نهج البلاغه، نامه 53)
7- اهتمام به تامین امنیت جهانی (رک، نهج البلاغه، نامه 53)
– رفاه و آسایش
هر حکومتی با هر ایده و شکلی، تحقق کفاف در زندگی برای معصوم جامعه و فراهم آوردن رفاه و آسایش همگانی را در زمره اهداف اساسی خود قرار می دهند. در حکومت اسلامی که هدف اصلی آن، نیل جامعه و آحاد مردم به تعالی و کمال است، تامین رفاه و آسایش در اولویت قرار می گیرد، زیرا با تامین رفاه و آسایش مسیر تعالی انسان ها هموار خواهد شد. امام در این خصوص در نهج البلاغه می فرماید:
1- اصلاح امور مردم و اصلاح شهرها و در واقع تامین رفاه و آسایش مردم از اهداف مهم حکومت به شمار می آید. خطبه 131
2- توزیع درست درآمدها و صرف کردن آنها در عمران و آبادی، زمینه رفاه همگانی را فراهم می آورد. (نامه 53)
3- در عصر حکومت امام اهتمام بر تامین حداقل رفاه و معیشت برای مردم بوده است (بحارالانوار ج 40/ص 327)
4- آبادسازی زمین از اوامر الهی و از رسالت های انبیاء شمرده شده است که در سایه این آبادانی، رفاه و آسایس تامین خواهد شد (خ – 90)
5- تاکید بر تامین رفاه و آسایش سپاهیان که سامان یافتن آنان به رفاهشان خواهد بود. (نامه 53)
– تربیت
انسان سازی از اصلی ترین اهداف بعثت انبیاء و تشریع مکاتب الهی است. مکتب اسلام که خاتم ادیان الهی است بر این مهم بیش از مکاتب دیگر اهتمام ورزیده است و حکومت را نیز بهترین ابزار برای رسیدن به این هدف مهم می داند. بنابراین مهم ترین هدف حکومت، در دیدگاه فرهنگ اسلامی که نهج البلاغه تبلور الگوی کامل این فرهنگ است تربیت می باشد.
1- تربیت اسلامی جامعه، از وظایف مهم امام و رهبر جامعه است.
وَ عَلَی الامامِ ان یُعَلِّمَ اهلَ وِلایَتهِ حُدودَ الاسلامِ وَ الایمانِ.
بر امام و رهبر واجب است که بر اهل ولایت خویش، حدود اسلام و ایمان را تعلیم دهد همچنین می فرماید:
فامّا حقُّکم علیَّ … وَ تعلیمُکُم کَیلا تَجهَلُوا و تادیبُکُم کَیما تُعَلِّموا
اما شما نیز بر من (امام) حقوقی دارید: از جمله اینکه شما را تعلیم دهم تا نادان نمانید و آدابتان بیاموزم تا بدانید.
– تربیت و انسان سازی را باید امام از خود آغاز کند:
من نَصَب نفسَه للنّاس اماماً فلیبَدا بتعلیمِ نَفسِه قبلَ تعلیمِ غیره، ولیکن تادیبُه بسیرَتِه قَبل تادیبه بلسانِه وَ معلمُّ نفسه وَ مودبُّها احقُّ بالاجلالِ من معلّمِ الناسِ وَ مودِّبِهم (خطبه 73)
هر که خود را به پیشوای مردم قرار دهد باید پیش از تعلیم و تربیت دیگران به تعلیم و تربیت خویش بپردازد و باید این تربیت، پیش از آن که با زبان باشد، با سیرت و رفتار باشد، و آن که خود را تعلیم دهد و تربیت کند، شایسته تر به تعظیم است از آن که دیگری را تعلیم دهد و تربیت کند.
– اَیُّها النّاسُ! انّی و الله ما اَحثُّکمُ علی طاعهٍ الّا و اَسبَقُکم الیها. و لا اَنهاکم عن معصیهٍ الّا وض اتَناهی قبلکم عنها (خطبه 174)
ای مردم! به خدا سوگند من شما را به طاعتی بر نمی انگیزم، جز آن که خود، پیش از شما به گزاردن آن بر می خیزم و شما را از معصیتی باز نمی دارم، جز آن که خود پیش از شما آن را فرو می گذارم.
– خطی مشی های کلی و فروعات آن
– خدا محوری
این حقیقت در کلام حضرت (ع) وجود دارد، آن جا که در صحنه اخلاق، صفات متقین را برای همام ذکر می فرماید:
عظم الخالق فی انفسهم فصَغرَ ما دونَه فی اعینُهم
(مومنین) ژرفای روحشان را عظمت آفریدگار لبریز کرده است، پس هر چه جز او در نگاهشان خرد است.
و نیز آن جا که در صحنه سیاست، نوع رفتار با زمامدار را تبیین می فرماید:
انَّ من حقِّ من عَظُمُ جلالُ اللهِ فی نفسِه، وَ جَلَّ موضِعُه من قَلبِه، ان یَضغُرِ عنده – لعِظِم ذلکَ – کُلُّ ما سِواه (خطبه 207)
کسی که عظمت خدا در جانش بزرگ و منزلت او در قلبش والا است، سزاوار است که هر چیز جز خدا را کوچک شمارد.
– حق مداری و حق محوری
از آن جا که برای کلمه حق، معانی گوناگونی بیان شده است، بدیهی است باید به چگونگی حق مداری بر اساس معانی چهارگانه در سیاست مولی الموحدین پرداخت.
الف) حق بمعنای خدا. اگر حق به معنای خدا باشد حضرت علی (ع) فانی در خدا است. رفتار، کردار، گفتار و نیات حضرت فانی در خدا است.
و الله لو اُعطیتُ الاقالیمَ السبعهِ بما تحتَ افلاکِها علی ان اعصِی الله فی نَملَه اسلُبُها جِلبَ شَعیرَه ما فَعَلتُهُ (خطبه 251)
به خدا سوگند! اگر هفت اقلیم را با آن چه در زیر آسمان ها است، به من دهند تا خدا را نافرمانی کنم در این که پوست جوی را از مورچه ای به ناروا بگیریم، چنین نخواهم کرد.
ب) حق به معنای قران:
اگر حق به معنای قران باشد نیز علی (ع) از همگان حق محورتر است. این را حکمت تحمیلی اثبات فرمود.
وَ انّما حَکَّمَ الحَکَمانِ لیُحیبا ما اَخیا القرانُ وَ یُمیتا ما اماتَ القرانُ وَ احیاوُه الاجتماعُ علیهِ وَ امانَتَهُ الافتراقُ عَنه، فان جَرَّنا القرانُ الیهم اتّبعناهم، وَ ان جرّهم الینا اتَّبعُونا.
اگر به آن دو نفر (ابوموسی و عمر و عاص) رای به داوری داده شد، تنها برای این بود که آن چه را قران زنده کرد، زنده سازند و آن چه را قران مرده خواند، بمیرانند. زنده کردن قران، این است که دست وحدت به هم دهند و به آن همل کنند. و میراندن از بین بردن پراکندگی و جدایی است. پس اگر قران ما را به سوی آنان بکشاند، آنان را پیروی می کنیم و اگر آنان را به سوی ما سوق داد، باید اطاعت کنند.
ج) حق به معنای مصطلح و رایج حقوقی:
اگر حق به معنای مصطلح و رایج حقوقی باشد نیز علی (ع) به هیچ قیمتی و حتی به اندازه ذره ای از آن عدول نمی کند. نامه شدیداللحن امام به یکی از فرمانداران و هم چنین رفتار آن حضرت با عقیل بهترین شاهد بر این مدعی است. به امام خبر دادند که فرماندار بصره مقداری از بیت المال مسلمانان را برداشته و به مکه گریخته و به ناحق مصرف کرده است. امام نامه شدیداللحنی به او نوشتند:
فَاتّقِ اللهَ و ارددُ الی هولاءِ القومِ اموالَهم؛ فانَّکَ اِن لَم تَفعَل ثمّ امکَننیَ اللهُ مِنکَ لَاُعذِرَنَّ الی اللهِ مِنکَ، وَ لَاضربَنَّک بسیفی الّذی ما ضَرَبتُ بِهِ احداً اِلّا دَخَلَ النّارَ وَ الله لوانّ الحسنَ وَ الحسینَ فعلا مِثلَ الّذی فَعَلَت ما کانَت لهما عندی هَوادَهُ و لاظَفِرا مِنّی بِاراده حتّی آخُذَ باراده حتّی آخُذَ الحقّ منهما … (نامه 41)
پس از خدا بترس و اموال آنان را بازگردان، و اگر چنین نکنی و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست یابم، تو را کیفر خواهم کرد که نزد خدا عذرخواه من باشد و با شمشیری تو را می زنم که به هر کس زدم وارد دوزخ گردید. سوگند به خدا! اگر حسن و حسین چنان می کردند که تو انجام دادی، از من روی خوش نمی دیدند و به آرزو نمی رسیدند تا آن که حق را از آنان باز پس ستانم.
د) حق به معنای قانون:
اگر حق به معنای قانون باشد علی الگوی قانون مداری و پای بندی به قانون است. آن حضرت پایمال شدن حق و عدالت را با هیچ عذری نمی پذیرد، حتی با منطق "مامور و معذور" لذا به مالک اشتر فخعی می فرماید:
و لا تَقولَنّ انّی مُومَّر امُرُ فاطاعُ (نامه 53)
به مردم نگو: به من فرمان دادند، من نیز فرمان می دهم پس باید اطاعت شود.
حضرت برای تحقق حق و عدالت زمان و مکان نمی شناسد. لذا می فرماید:
اموال به ناحق بخشیده شده بیت المال را باز می گردانم، گرچه به مهر زبان یا بهای کنیزکان رفته باشد.
– جلوه های حق مداری
حق مداری آن امام اهتمام در دوران حکومت ایشان، جلوه های فراوانی داشته که در این مختصر، تنها چند مورد را می آوریم:
الف) هدف وسیله را توجیه نمی کند. به امام گفتند که مردم به دنیا دل بسته اند معاویه با هدایا و پول های فراوان آنان را جذب می کند شما هم از اموال عمومی به اشراف عرب و بزرگان قریش ببخشید و از تقسیم مساوی بیت المال دست بردارید تا به شما گرایش پیدا کنند. امام فرمود:
اتامرونّی ان اطْلُبَ النّصرَ بالجودِ فیمَن وُلیّتُ علیه! و اللهِ لا اطُورُ به ما سَهَر سَهیرٌ و ما امَّ نجمٌ فی السّماء نَجْماً (خطبه – 126)
آیا به من دستور می دهید برای پیروزی خود، از جور و ستم درباره امت اسلامی که بر آنان ولایت دارم، استفاده کنم؟ به خدا سوگند! تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان از پی هم طلوع و غروب می کنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد.
ب) صداقت در اعلام مواضع حکومت آینده:
پس از قتل عثمان، که مردم برای بیعت به سوی حضرت هجوم آوردند، نخست از مردم می خواهد که سراغ شخص دیگر بروند، ولی با اصرار مردم شرایط خود را اعلام می فرماید:
و اعلموا انی ان اجبتکم و کبت بکم بما اعلم والم اُضْغِ الی قول قائل و عتب العاتب (خطبه – 91)
آگاه باشید! اگر دعوت شما را بپذیرم، بر اساس آن چه می دانم، با شما رفتار می کنم و به گفتار این و آن و سرزنش کنندگان گوش فرا نمی دهم.
ج) نفی هرگونه نیرنگ و فریب:
پس از جنگ صفین، امام در شهر کوفه می فرماید:
و الله ما معاویه بادهی منی ولکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیه العذر لکنت من ادهی الناس (خطبه – 191)
سوگند به خدا! معاویه از من سیاستمدارتر نیست؛ اما او نیرنگ باز، حیله گر و جنایتکار است. اگر نیرنگ، ناپسند نبود، من زیرک ترین افراد بودم.
د) نفی سازش و باج دهی به مخالفان، برای تثبیت موقعیت حکومت: وقتی طلحه و زبیر خدمت امام آمدند و گفتند که با تو بیعت می کنیم به این شرط که در حکومت شریک باشیم، فرمود: نه خطبه 202
آن چه در عالم سیاست اتفاق افتاده، حاکی از این است که در حکومت های غیر الهی، به قدرت و حکومت رسیدن، با همراهی افراد و احزاب و گروههایی صورت می پذیرد که از ابتدا برای خود سهمی را در حاکمیت در نظر گرفته اند و به بیان ساده تر، معامله گرانی که برای کسب جایگاه در ساختار قدرت، همراهی می کنند. این مساله مورد توافق طرفین معامله یعنی یاری کنندگان و یاری شوندگان است؛ اما در حکومت های الهی، هر چند برخی یاری کنندگان به گمان سهم داشتن در ساختار سیاسی، برای شکل گیری قدرت سیاسی همراهی می کنند، ولی پس از اتمام کار، به اهداف خود دست نیافته و در مسیر مخالف قرار می گیرند. رفتار امام با طلحه و زبیر، در برابر توقع آنان در داشتن سهیم از قدرت سیاسی، نمونه ای از این قاعده ها کلی است بر این اساس بود که فتنه جمل پایه گذاری شد.
هـ) استوار ساختن ارکان حکومت، بر خون های ناحق: حضرت در مقام تعلیم اصول حکومت داری به مالک اشتر می نویسد.
مالک! بر تو باد پرهیز شدید از خونریزی حرام … هرگز سلطه زمامداری خود را با ریختن خون حرام، تقویت نکن؛ زیرا این گونه تقویت، خود از عوامل تضعیف و هن سلطه زمامداری، بلکه موجب زوال و انتقال می گردد. (نامه – 53)
و) پرهیز از سیاست زر و زور و تزویر:
در اسلام، حکومت فریب و تطمیع محکوم و مردود است. لذا حضرت در نامه ای به طلحه و زیبر می نویسد:
و انّ العامه لَم تبُاریعنی لسلطانٍ غالبٍ، و لا لِعَرضٍ حاضِر (نامه – 54)
همانا بیعت عموم مردم با من نه از روی ترس قدرتی مسلط بود و نه برای بدست آوردن متاع دنیا.
ز) وفای به عهد حتی با دشمن:
ایشان در منشور حکومت به مالک اشتر می نویسد:
ای مالک! هر گاه پیمانی بین تو و دشمن منعقد گردید، یا او را امان دادی به عهد خویش وفادار باش و بر آن چه بر عهده گرفتی، امانت دار باش و جان خود را سپر پیمان خود گردان … مبادا قرار دادی را امضا کنی که در آن برای دغل کاری و فریب راه هایی وجود دارد، و پس از محکم کاری و دقت در قرار داد، دست از بهانه جویی بردار، مبادا مشکلات پیمانی که بر عهده ات قرار گرفته و خدا آن را بر گردنت نهاده تو را به پیمان شکنی وادارد.
امانت پنداشتن حکومت، نه غنیمت دانستن آن:
تدبیر و سیاست جامعه بشری، هم یکی از مهم ترین فلسفه های ارسال رسل و انزال کتب آسمانی به شمار می رود و هم اگر سیاست را "مدیریت" توجیه و تنظیم زندگی اجتماعی انسان ها در مسیر حیات معقول" معنا کنیم، همین سیاست، به حکم عقل، یکی از عالی ترین کارها و تلاش ها محسوب می شود. لذا در مکتب اسلام، سیاست با ارزش برای عمومی شایستگان، عبادت و واجب کفایی و برای شایستگان منحصر به فرد، مانند انبیاء و ائمه در زمان خود، واجب عینی است.
این نگاه به سیاست و حکومت، مستفاد از کلام خداوند است که می فرماید:
اِنَّ اللهَ یَامُرُکٌمُ انْ تُوَدُّوا الاماناتِ الی اهْلِها وَ اذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ انْ تَحْکُمُوا بِالعَدْلِ. (نساء – آیه 58)
امام در نامه خود به اشعث بن قیس که فرماندار حضرت در آذربایجان بود می فرماید:
اِنَّ عَمَلَکَ لَیسَ لَکَ بِطُعمَهٍ وَلکِنَّهُ فی عُنُقُکِ امانَه، وَ انتَ مُسترعیً لِمَن فَوقَک (نامه – 5)
"بی گمان کاری که به تو سپرده شده است، نه لقمه ای چرب، بلکه بار امانتی بر گردن تو است و در پاسداری از آن باید سرور خویش را پاسخ گو باشی."
یعنی امانتی که درباره آن، سوال کننده ای وجود دارد.
و در نامه دیگری که برای ماموران و کارگزاران وصول خراج، مرقوم فرمود آمده است:
فانّکم خزّانُ الرعیّهِ و وکلاءُ الامّه وَ سفراءُ الائمهِ (نامه – 51)
شما خزانه داران ملت، نمایندگان امت و سفیران رهبران هستید.
تاکید دیگر بر این مطلب، در منشور حکومت، یعنی نامه به مالک اشتر نخعی آمده است:
و لاتَکوننَّ علیهم سبعاً ضاریاَ تغتنم اکلهم (نامه – 53)
هم چون درنده ای مباش که خوردن و دریدن مردم را مغتنم شماری.
تعابیر حضرت به خوبی حاکی این معنا است که اگر این بار امانت، وظیفه ای بر دوش حضرت نبود هیچگاه به پذیرش آن تمایل نشان نمی داد.
مردم محوری
همچنان که بیان شد از اهداف حکومت امام علی تربیت است. در تربیت انسان محور اساسی است. لذا در حکومت های الهی مردم نقش اساسی را دارند و حکومت ابزاری برای رشد و تعالی مردم است نه این که مردم ابزاری باشند برای نیل افراد و احزاب به مقاصد سیاسی خود آنچنان که در بسیاری از نظام های سیاسی مشاهده می شود و در جریان انتخابات و رفراندم های مختلف ابزاری بودن نقش مردم نمود بیشتری پیدا می کند. بر این اساس به نمودهای مردم محوری در نهج البلاغه اشاره می کنیم.
الف) مشروعیت سیاسی و مقبولیت مردمی
حضرت این مطلب را در خطبه های 137، 173، 170، 205 و نامه های 1 و 31 و 54 بیان می کند که در اینجا به یک فراز آن که در نامه 54 آمده است اشاره می کنیم:
انّی لم اُرِد النّاس حتّی ارادونی و لم ابایعهم حتّی بایعونی
من قصد مردم نکردم تا این که مردم قصد من کردند (و به سویم آمدند) و برای بیعت دست به سوی آنان دراز نکردم تا این که ایشان دست دراز کردند و با من بیعت کردند.
ب) شایسته سالاری
امیرالمومنین (ع) در مهم ترین فرمان حکومتی خود که خطاب به مالک اشتر نخعی صادر شده است در دو فراز مهم جملاتی را در این باره فرموده است که در قالب دسته بندی ذیل آنها را بیان می کنیم:
1- ضرورت شناخت در گزینش (فَاستَعمِلْهم اختباراً)
2- پرهیز از خوش گمانی و هوشمندی خود. در انتخاب و گزینش کارگزار
(ثم لایَکن اختبارُکَ ایّاهم علی فراستک و استنامتِک و حسن الظنِّ منک)
در انتخاب کارگزاران هرگز به فراست و خوش بینی و خوش گمانی خود تکیه مکن زیرا مردمان راه جلب نظر و خوش بینی زمامداران را با ظاهرسازی و تظاهر به خوش خدمتی خوب می دانند.
3- تقسیم کار و سازماندهی (و اجعل لراس کلّ امر من امورک راساً منهم)
4- ضرورت و جو و تشکیلات اداری (کُلَّ امر من امُورِک)
5- خودداری از واگذاری چند مسئولیت به یک فرد (وَ اجْعَل لراسِ کلِّ امر من امورک راساً منهم)
6- با توجه به دو شرط اساسی در مسئولان مشاغل کلیدی: اول این که کارهای مهم او را درمانده نسازد. دوم این که فراوانی کارها او را پریشان و خسته نکند (لایقهره کبیرها، و لا یشتت علیه کثیرها)
7- پاسخ گویی مسئول درباره کمبودهای سازمان (مَهما کان فی کُتابِکَ من عیبٍ فتغابیت عنه الْزِمْتَهُ)
8- صفات لازم کارگزارانی که گزینش می شوند.
تجربه کاری – شرم و حیا و حرمت داری خود و دیگران – شایستگی و صلاحیت خانوادگی – سابقه تعهد به اسلام و مسلمانی – کارآیی و آثار وجودی بیش تر – معروف به امانت داری.
نظارت و کنترل دقیق و دائمی:
مکتوبات امام به کارگزاران حکومتی، شاهدی بر کنترل و نظارت دقیق و دایمی ایشان بر عملکرد حکومت است؛ مثلاً سیزده مورد از نامه ها درباره گزارش های رسیده به امام است.
تعبیر "بلغنی عنک"، "فانّ عینی بالمغرب کتب الی"، "قد عزمتٌ انّ"، "فانّ دهاقین اهل بلدک شکوامنک" و در نامه های 3، 18، 19، 20، 34، 40، 43، 44، 63، 70 و 71 نشان از اهتمام امام به این موضوع است. رفتار امام با شریح قاضی به علت فریدخانه و یا عثمان بن حنیف که در میهمانی اشرافی شرکت کرده بود، نتیجه این کنترل ها است.
امام با این عمل خود علاوه بر نشان دادن ضرورت نظارت برای همه رده های جامعه و مدیریت جامعه، گماردن عیون (ماموران اطلاعاتی برای نظارت) را از وظیفه کارگزاران حکومت اسلامی می داند.
تشویق و تنبیه
از آفات مهم یک نظام بی تفاوتی درباره ارزش ها، لیاقت ها و تلاش ها است که از سویی زمینه ساز استیلای افراد ناصالح و نالایق بر کارها می شود و از سوی دیگر موجبات انزوای نیروهای شایسته را فراهم می آورد.
در این خصوص امام به مالک اشتر می فرماید:
وَ لا یَکونَنَّ المٌحسنٌ و المسیءُ عندکَ بمنزله سواءِ (نامه – 53)
هرگز افراد نیکوکار و بدکار، در نظرت یکسان نباشند.
و در ادامه به مهم ترین فایده این اصل اشاره می فرماید که:
این کار سبب می شود که افراد نیکوکاران در نیکی هایشان بی رغبت و بی انگیزه شوند و بدکاران در عمل بدشان تشویق گردند. (نامه – 53)
در اینجا بد نیست به یک نکته از بیان حضرت اشاره کنیم که فرمود:
گنهکار و بدکار را به وسیله پاداش دادن به نیکوکار تنبیه کن. (خطبه – 177)
استصلاح (نصیحت پذیری و تملق گریزی)
از جمله ، اصولی که در شعار، بیش تر از عمل بدان توجه می شود و تبدیل به آفت بزرگی نیز شده است داشتن روحیه نصیحت پذیری و تملق گریزی است. امام علی رغم مقام عصمتی که داشت در عمل نشان داده که اولاً نصایح را از هر کس که باشد، می پذیرد و ثانیاً به ناصحان خود محبت می کرد تا عملاً جایگاه ایشان را نزدخود به نمایش بگذارد و در مقابل از چاپلوسان و متملقان هم دوری می کرد و هم به سخن ایشان وقعی نمی گذاشت پس از جنگ جمل ضمن ستایش بعضی یاران خود، از آنان تقاضای نصیحت کرده و می فرماید:
انتمٌ الانصارٌ علی الحقِّ، و الاخوان فی الدین، فاعینونی بمُناصَحَه خلیه من الغشّ سلیمه من الریبِ. (خطبه – 117)
شما یاران حق و برادران دینی من هستید … پس مرا با خیرخواهی و نصیحت خالصانه و سالم از هرگونه شک و تردید یاری کنید.
همچنین حضرت در خطبه 34 آن جا که به بیان حقوق متقابل مردم و رهبری می پردازد چنین می فرماید:
فامّا حقُّکم علیّ فالنصیحه لکم (خطبه – 34)
از جمله حقوق شما بر من، نصیحت خیرخواهانه درباره شما است.
انسان سازی و خودسازی
پرداختن به خود و شروع کردن از خود، در تعلیم که به هماهنگی سخن و عمل و پای بندی به اصول و ارزش ها توسط بزرگان جامعه می انجامد، ضمن اینکه از ضرورتهای حکومت اسلامی است، از امتیازات آن در مقایسه با حکومتهایی که طبقه حاکمان را از دیگران جدا می کنند نیز هست. لذا آن چه خدای تبارک و تعالی برای رهبران که همان پیامبران عظام هستند واجب کرده، هم پیش تر از واجبات دیگران است و هم مقدم بر واجبات دیگران و در مواردی که مربیان، معلمان، حاکمان و هادیان جامعه از این مهم غفلت ورزیده اند آنان را مورد عتاب قرار می دهد از این رو حضرت می فرماید:
مَن نَصب نفْسَه للناس اماماً فَلیَبَدا بتعلیمِ نفْسه قبلَ تعلیمِ غیرِه، وَلیکُنْ تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانِه و معلم نفسِه و مودّبُها احقُّ بالاجلالِ من معلم الناسِ و مودّبِهم (خطبه – 73)
کسی که خود را رهبر مردم قرار داد، باید پیش تر از آن که به تعلیم دیگران پردازد خود را بسازد و پیش تر از آنکه به گفتار، تربیت کند با کردار تعلیم دهد زیرا آن کس که خود را تعلیم دهد و ادب کند سزاوارتر به تعظیم است از آن کس که دیگری را تعلیم دهد و ادب بیاموزد.
و در جای دیگر می فرماید:
ایّها النّاسُ واللهِ ما ادلکم علی طاعه الّا و اسْبِقُکم الیها و لا انْهاکُم عن معصییه الا و اتَناهی قبلَکم عنها (خطبه – 175)
"ای مردم! سوگند به خدا من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی کنم مگر آن که پیش از آن خود عمل کرده ام و از معصیتی شما را باز نمی دارم جز آن که پیش از آن، ترک گفته ام"
از شاخصه های خودسازی حضرت بی ارزش بودن مناصب دنیوی در نگاه ایشان بود که بیان حضرت در ابتدای حکومتشان در برابر اصرار مردم بر پذیرش حکومت شاهد بر این مدعا است. این همان امتیاز "پرهیز از ریاست طلبی" در صاحبان مناصب در حکومت اسلامی است.
اعتماد به مردم و تلاش برای جلب اعتماد ایشان
حضرت در نامه 25 خطاب به کارگزاران زکوات و صدقات ضمن سفارش ایشان به تقوای الهی و رعایت حقوق و حال مردم و مواظبت بر حیثیت نمایندگی از امیرالمومنین چنین توصیه می فرماید:
"هرگاه به آبادی رسیدی، در کنار آب فرود آی و وارد خانه کسی مشو، سپس با آرامش و وقار به سوی آنان حرکت کن تا در میانشان قرار گیری، به آنان سلام کن و در سلام و تعارف و مهربانی، کوتاهی نکن. سپس می گویی: ای بندگان خدا! مرا ولی خدا و جانشین او به سوی شما فرستاده، تا حق خدا را که در اموال شما است، تحویل گیرم، آیا در اموال شما حقی هست که به نماینده او بپردازد؟ اگر کسی گفت نه دیگر به او مراجعه نکن (کنایه از اینکه به سخن مردم و صداقت ایشان اعتماد داشته باش).
هم چنین امام در همین نامه راه وصل خوش بینی و اعتماد را بیان می فرماید:
و اعْلَم انّه لیس شیء بادْعی الی حُسْنِ ظنِّ داعٍ بِرَعیّته من احسانه الیهم و تخفیفِه الموونات علیهم و ترک استکراهِهِ ایاهم علی ما لیس له قبلهم.
بدان ای مالک هیچ وسیله ای برای جلب اعتماد والی به رعیت بهتر از نیکوکاری به مردم تخفیف مالیات و عدم اجبار مردم به کاری که دوست ندارند، نیست.
و در ادامه می فرماید:
در این راه آن قدر بکوش تا به وفاداری رعیت، خوش بین شوی که این خوش بینی رنج طولانی مشکلات را از تو بر می دارد، پس به آنان که بیشتر احسان کردی بیشتر خوش بین باش و به آنان که بدرفتاری کردی بدگمان تر باش (نامه – 53)
اطلاع رسانی شفاف به مردم
در بحث پیشین بیان شد که حضرت در نامه 67 از جمله راه های رسیدن به خوش بینی و اعتماد مردم را اطلاع رسانی بدون واسطه و حضور بدون همراه در جمع مردم بیان کرد:
"ولا یکن لک الی الناس سفیرٌ الا لسانُک و لا حاجبٌ الا وجْهَک و لا تَحْحُبنَّ ذا حاجه عن لقائک بها" یعنی ضمن اینکه اطلاع رسانی به مردم، وسیله ای برای جلب اعتماد آنان است، توجه به جایگاه ایشان و وسیله ای برای حمایت مردم در بحران ها از نظام سیاسی است و سدی خواهد بود در برابر اطلاع رسانی غلط و مغالطه آمیز دشمنان که در صورت عدم دریافت اطلاعات از مجاری صحیح ناچار از کسب اخبار، از مجاری مسموم خواهند شد. علاوه بر اینکه این امر نشان دهنده رابطه صمیمی و بر اساس احترام و تفاهم بین حاکمان و مردم است و از قوت و استحکام یک حکومت خبر می دهد لذا حضرت پس از اتمام جنگ صفین که طولانی هم شده بود، نامه ای تحت عنوان "مردم شهرها" برای روشن ساختن حوادث صفین نگاشته و به شهرها ارسال کرد.
تامین رفاه عمومی مردم
در بخشی از منشور حکومتداری بعد از معرفی اقشار گوناگون جامعه می فرماید:
و فی الله لِکُلِّ سَعَهُ و لکُلٍّ علی الوالی حقّ بقدر ما یُصلِحهُ و لیسَ یخرج الوالی من حقیقه ما الزْمَه الله من ذلک الاّ بالاهتمامِ . و الاستعانه بالله و توطینِ نفسِه علی لُزوم الحقِّ و الصّبیرِ علیه فیما حفَّ علیه او ثَقُلَ. (نامه – 53)
برای همه اقشار گوناگون یاد شده, در پیشگاه خدا گشایشی است، و همه آنان به مقداری که امورشان اصلاح شود، بر زمامدار حقی مشخص دارند و زمامدار در انجام آن چه خدا بر او واجب کرده است، نمی تواند موفق باشد جز آن که تلاش فراوان کند و از خدا یاری بطلبد و خود را برای انجام حق آماده سازد و در همه کارها آسان یا دشوار شکیبایی ورزد.
نتیجه:
مکتب ارزشی اسلام، که حکومت امام علی (ع) بر آن استوار است، دارای نظام های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که باید تلاش این نظام ها استخراج گردد تا مقایسه بین آن چه از مکتب اسلام استفاده می شود، با نظام های مبتنی بر مکاتب دیگر آسان گردد. اگر این مکتب، نظام مند و نظام ساز نباشد نمی توان فرایند همه زوایای زندگی بشر را در آیینه آن یافت.
پژوهش حاضر نشان می دهد که امام علی (ع) در یک نظام سیاسی توانست در ابعاد سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی با توجه به شرایط موجود استراتژی مشخص و خط مشی های کلی و فرعی را ارائه کند که بازتاب و تجلی معارف اسلامی و نظام سیاسی مطلوب از دیدگاه آن حضرت است. این نگرش نظام مند حضرت می تواند الگوی برجسته ای پیش روی مسلمانان و جهانیان باشد.

منبع :
از کتاب "خط مشی های سیاسی نهج البلاغه" به قلم آقای محمد مهدی ماندگار

28


تعداد صفحات : 28 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود