اقتصاد درایل بختیاری
درشهریورماه 1320 عشایر بختیاری کوچ بزرگ و جمعی خود را آغاز کردند و روستاهائی که طی این سالها بوجود آمده بودند بدست فراموشی سپرده شدند و اکنون ازبعضی اطاقهای آن ها فقط برای انبار استفاده میشود. با این کوچ جمعی تمام افراد خانواده در امر دامپروری شرکت جستند و توصعه دامپروری افزون شد. و تقویم کار سالانه و فصل ییلاق و قشلاق ایل بصورت منظم درآمد.
درحال حاضر ییلاق طوایف بختیاری در غرب استان اصفهان و قشلاق آنها درشرق استان خوزستان است و دره بازفت و کوه زردکوه حدفاصل آن. طوایف بختیاری از گرمسیر به سردسیر و بالعکس را باید از راههای طولانی و صعب العبور بگذرند. بعنوان مثال مسیری که طایفه باباهای از گرمسیر تا سردسیر و یا بالعکس همراه با دام طی میکند 170 کیلومتر است، و دامها در منطقه سردسیر برای تعلیف درحدود 30 کیلومتر ـ یعنی از کوهرنگ تا دامنه های زردکوه ـ و در گرمسیر در حدود 120 کیلومتر ـ یعنی از لالی (نزدیک مسجد سلیمان) تا شعبیه (نزدیک اهواز) ـ نقل مکان میکنند. تقویم زمانی این نقل مکانها بشرح زیر است: از پانزدهم آذرماه تا اول فروردین ماه درشعبیه (اهواز) هستند.
از اول فروردین ماه تا اول اردیبهشت ماه در راه هستند تا به کوهرنگ برسند. از پانزدهم تیرماه تا اول مهرماه در دامنه های زردکوه هستند. از اول مهر تا پانزدهم آبان ماه در راه هستند تا به گرمسیر برسند. از پانزدهم آبان ماه تا 15 آذرماه در لامردان و لالی هستند. طبق مقرراتی که درایل بختیاری وجود دارد و بصورت یک سنت پایدار باقیمانده است درطول مسیر کوچ حدامثر زمان توقف عادی در منزلگاههای مسیر کوچ که مراتع دیگران است 24 ساعت میباشد. اگر گرفتاری از نوع دزدی اموال و دام پیش آید میتوانند 48 ساعت توقف کنندو اگر مریض داشته باشند میتوانند یک هفته دریک جا بمانند و در تمام این مدت توقف، دامها از مراتع همین منزلگاهها بهره خواهند برد. البته ایل درطول مسیر توقف های کوتاه مدت یک یا دو ساعته نیز دارد که به وارسی گله ها میپردازند که دامی مفقود نشده ویا به گله ای دیگر نرفته باشد.
گفتیم که اساس اقتصاد در ایل، دام و تولیدات دامی است، مالیاتی نیز که چرخ رهبری ایل را در گذشته ها میگردانده است از فرآورده های دامی گرفته میشده تا حدی که در بافت اجتماعی و سیاسی ایل نیز اثر گذاشته است. کمااینکه طریقه گرفتن مالیات از فردفرد ایل موجب پیدایش دو گروه جدا ازهم بنامهای هفت لنگ و چهارلنگ شده است.
ایل بختیاری را خوانین وقت براساس میزان تولید فرآورده های دامی و بهتر و بدتر بودن مراتع و وسعت آن و کم و زیادبودن تعداد دام و همچنین تعداد نفراتی که درایل قدرت کارآئی در امر تولید دامی و پرورش آن داشته اند، برای گرفتن مالیات آن را به دو بخش تقسیم کرده اند. از یک بخش که دام زیادتر ومراتع بهتر داشته مالیات بیشتری میگرفته اند و ازبخش دیگر مالیات کمتر.
واحد گرفتن مالیات دامی که در زمان سلطنت رضاشاه کبیر دریافت آن ملغی گردید درایل، مادیان تعیین شده است، و هر مادیان چهارلنگ (چهارپا) دارد. برای هر راس مادیان سالانه مقداری پول معین بعنوان مالیات گرفته میشده است (طی سالهای متمادی از 10 ریال تا 30 ریال).
نسبت گرفتن مالیات ازبخش غنی تر ایل به مقیاس زیر بوده است: 20 راس میش = یک راس مادیان و برای هر راس مادیان که چهارلنگ محسوب میشده بعنوان مثال 10 ریال مالیات سالانه. 20 راس بز = یک راس مادیان = 10 ریال مالیات سالانه. 4 راس گاو = یک راس مادیان = 10 ریال مالیات سالانه. 4 راس خر = یک راس مادیان = 10 ریال مالیات سالانه. یک راس مادیان = یک راس مادیان = 10 ریال مالیات سالانه. این جدول اساس گرفتن مالیات برای غنی ترین گروه ایل بوده است و چون یک راس مادین آنها برابر با واحد گرفتن مالیات دامی یعنی چهارلنگ محسوب میشده بنام چهارلنگ هم معروف شده اند.
گروه دیگر که قدرت مالی کمتری داشته اند همین مقدار مالیات را به اندازه هفت لنگ مادیان میداده اند، یعنی دو راس مادیان (هشت لنگ) منهای یک لنگ، یعنی هفت لنگ و بهمین نام هم معروف شده اند. بدین معنی که اگرکسی از گروه هفت فنگ 7 راس مادیان داشت، درست باندازه 4 راس مادیان گروه چهارلنگ مالیات میداد و این نسبت در مورد سایر حیوانات نیز بوده است، مطابق با جدول زیر:
راس بز = یک مادیان = 10 ریال مالیات سالانه.
35 راس میش = یک مادیان = 10 ریال مالیات سالانه.
7 راس گاو = یک مادیان = 10 ریال مالیات سالانه.
7 راس خر = یک مادیان = 10 ریال مالیات سالانه.
یک راس مادیان + سه لنگ مادیان دیگر یعنی 7 لنگ مادیان = یک راس مادیان = 10 ریال مالیات سالانه. و می بینیم که مثلا در گوره چهارلنگ برای 20 راس میش سالانه 10 ریال مالیات گرفته میشود، درصورتیکه در گروه هفت لنگ برای 35 راس میش سالانه همان 10 ریال گرفته میشده است. البته حیوانان نازا مثل قاطر و حیوانات نر و بره ها و بزغاله ها و میش هائی که درآن سال نازا (قصر) بوده اند ـ یعنی کلیه حیواناتی که تولید مثل نمی کرده اند ـ ازاین مالیات دامی مستثنی بوده اند و در موقع سرشماری دامها (باصطلاح خودشان موقع "شاخ کردن") به حساب نمی آمده اند. درمورد همین مالیات گرفتن، خوانین بدلائل سیاسی در خود ایل، و نزدیکی و دوری طایفه ها به خوانین، بین طوایف فرق گذاشتند؛ و امتیازاتی دادند و امتیازاتی گرفتند. مثلا بعدها؛ دو راس مادیان طایفه بابا احمدی یک راس محسوب شد، و 4 راس مادیان طایفه بهداروند یک راس، و یک راس مادیان طایفه باباهادی یک راس به حساب آمد. هرچند که طایفه باباهادی جزو طوایف هفت لنگ است نه چهارلنگ.
گرفتن مالیات توسط کلانتران ایل انجام میگرفت و علاوه براینکه این کلانتران ازطرف خوانین از پرداخت مالیات معاف بودند، بعد ازهر آمارگیری و گرفتن مالیات، 4 راس بره، 4 راس میش، چهارمن روغن، 60 تومان پول و 100 تا 200 من گندم حق کلانتری دریافت میداشتند.
بطوریکه ذکر کردیم گرفتن مالیات دامی از افراد ایل درزمان رضاشاه ملغی شد ولی نامهای هفت لنگ و چهارلنگ روی دوگروه ایل بختیاری همچنان باقی ماند و درایل دو سازمان جدا ازهم بوجود آورد.
مرتع
مهمترین مسئله ای که برای عشایر دامدار بختیاری وجود دارد مراتع سرسبز برای تعلیف دامهایشان میباشد. همین عامل سبب کوچ عشایر میگردد وییلاق و قشلاق رفتنشان و نظامی خاص ازنظر تقویم زمانی برای توقف های پی درپی در مراتعی که علف برای تغذیه دامهایشان درآنجا فراوان باشد. اسناد مالکیت خطی (بنچاقها) که برای اراضی بختیاری در دست بزرگان فامیل است، نشان میدهد که هرکدام از "تش tac "ها (کوچکترین واحد سازمانی ایل که حالت سازمان یافته خود را حفظ کرده است) دارای مرتع و زمین مشخصی است و حتی یک وجب ازخاک بختیاری وجود ندارد که بدون سند مالکیت باشد.
این بنچاقها اغلب ممهور به مهر خوانین است و محدوده زمینهای تش را بخوبی مشخص کرده است. چنین بنظر میرسد که خوانین این زمینها را به دلایل سیاسی و پرداخت حقوق دیوانی بصورت تیول و یا صوردیگر از فرمانروایان و پادشاهان وقت گرفته و سپس هرقطعه بزرگی ازآنرا به شخص معینی که در نظام فرمانروائی او به ایل نقش موثری داشته است، فروخته، و یا به مدت طویلی واگذار میکرده است. این زمین درطول تاریخ دربین اولاد آن شخص که بصورت "تش" مستقلی در چهارچوب سازمان ایل درمی آمده است، بصورت جمعی باقی مانده و بصورت ملک کلی همان "تش" درآمده است.
زمینهای یک تش همانطور که متعلق به همه تش است، همه افراد همان تش هم ازاین زمینها سهم معینی دارند، ولی تک تک افراداین تش حق فروش یا واگذاری سهم خود را به افراد بیرون از تش خود ندارند و فقط میتوانند سهم خود را به افراد همان تش بفروشند و یا واگذار کنند. البته زمینهای یک تش در چهارچوب زمینهای طایفه مربوط به خود میباشد و هر "تشی" هم در گرمسیر و هم در سردسیر مقدار معینی زمین دارد که درهردومنطقه دامهای خود را میچراند.
قبل از ملی شدن منابع طبیعی مطابق با سنتهای ایلی چنین مقرر بود که هر "تشی" دامهای خود را بدون توجه به کمی و یا زیادی آنها و یا وسعت مرتع تحت مالکیتشان درآنها بچراند، اگر وسعت مرتع حتی قدرت تعلیف بیش ازچند برابر دام موجود در تش را نیز داشت، دیگران حق چراندن دام را در مرتع آنها نداشتند. ولی درحال حاضر حق علف چر برای میش و بز درست باندازه ای داده میشود که همانقدر زمین طبق ضوابطی که وزارت منابع طبیعی بعد ازملی شدن مراتع، آنها را برحسب رشد علف و قدرت تعلیف دام با نظر کارشناسان مربوطه درجه بندی کرده است، دراختیار داشته باشد، این درجه بندی آنطوری که افراد ایل ازآن آگاه بودند بشرح زیر است:
مراتع درجه 1 : هر هکتار آن قدرت تعلیف 2 راس گوسفند را دارد.
مراتع درجه 2 : هر هکتار آن قدرت تعلیف 1 راس گوسفند را دارد.
مراتع درجه 3 : هر دوهکتار آن قدرت تعلیف 1 راس گوسفند را دارد.
جواز حق علف چر را هم بهمین مقیاس به بختیاریهای دامدار میدهند. اگر دامداران یک تش تعداد دامشان بیشتر از حد قدرت تعلیف مراتع تحت مالکیتشان باشد، ماموران مربوطه برای آن اضافه دام جواز چرا نمی دهند. و اگر تشها مرتع مازاد بردام خود داشته باشند جواز حق علف چر این اضافه مرتع به دیگر دامدارانی داده میشود که قبلا طی مقراراتی که در ایل مرسوم بوده است، دام های خود را دراین مراتع میچرانده اند. این دامداران یااز اهالی "ریز" و "غلام خواست" شیراز هستند، و یا از "اردکان یزد" که سالهای سال است گله های خود را همراه با شتران خود دراین مراتع میچرانند و بیشتر شترداران سابقه چرا دارند.
اردکانیها بیشتر برای چراندن شتران خود به منطقه سردسیر بختیاری میآیند و هرسال 3 ماه تابستان را دراین منطقه به چراندن شتران خود میپردازند. این امر سابقه ای طولانی دارد و آنطور که بختیاریها میگفتند در گذشته ها تعداد شتران و شتردارانی که به این منطقه می آمده اند بیشتر بوده است و بختیاریها بابت هرنفر شتری مقداری پول میگرفته اند. عده دیگر همانطور که گفتیم اهالی ریز و غلام خواست شیراز هستند. اینها هم گله دار گوسفند هستند و هم شتر دارند. تعداد شترانشان کم است و بیشتر برای تعلیف گله هایشان به این حدود می آیند و از شتر بیشتر برای بارکشی استفاده میکنند. آنطور که بختیاریهامیگفتند، این گله داران برای چراندن هرنفر شتر 52 ریال و برای هرراس گوسفند 25 ریال به خوانین حق علف چر میدادند وازهمان خوانین اسنادی نیز برای همین علف چر درمنطقه خاک بختیاری داشته اند.
درحدود دوازده سال است که دیگر نه اردکانیها و نه غلام خواستیها به بختیاری ها حق علف چر نمیدهند و درموقع ملی شدن مراتع، بنچاقهائی که صاحبانشان دام کافی برای مراتعشان نداشته اند ازنظر مرتع و دامداری و علف چر دامها از اعتبار ملکی ساقط شده و جواز چرای این مراتع به کسانی که دامدار بوده اند واز سالهای قبل دام خود را با پرداخت حق علف چر به خوانین در مراتع چرانده اند تعلق گرفته است. از جمله همین اردکانی ها و غلام خواستیها که با ارائه اجاره نامه هائی که از خوانین قبلی داشته اند صاحب این امتیاز شده اند.
رکن اصلی اقتصاد در بختیاریهای کوچر دامداری است. البته دامداری تنها رکن اقتصاد نیست بلکه کشاورزی و گردآوری فرآورده های طبیعی نیز به همراه آن است ولی این هردو شغل جنبی محسوب میشوند و برای کمک به معیشت است و در درجه دوم و سوم اهمیت قرار دارند و فقط احتیاجات داخلی را تامین میکند ولی این دامداری است که شعاع تاثیرش به بیرون از حیطه ایل کشیده میشود ومازاد احتیاجش را برطرف میکند.
بدین معنی که با فروش دام سایر احتیاجاتش را که خود قادر به تهیه اش نیست مثل قند و چای و لباس و سایر لوازم دیگر زندگی را تامین میکند. در خانوارهای متوسط ایل بختیاری بز بیشتر از میش نگهداری میشود و میتوان گفت که اغلب خانوارهای متوسط فقط به پرورش بز میپردازند وگوسفند ندارند. نگهداری بز آسانتر است مرگ ومیر و احتیاج به مراقبتش کمتر و تهیه علوفه برای بز آسانتر که حتی از برگهای شاخه های پائین درختان نیز تغذیه میکند وازنظر نگهداری و اقتصادی کاملا مقرون بصرفه است.
قبل ازاینکه به چگونگی دامداری و میزان فرآورده های دامی بپردازیم باید گفت که دریک خانوار متوسط این بختیاری درطول سال با شرایط عادی تقریبا بدون درنظر گرفتن وام دولتی سه چهارم از درآمد سالانه از راه دامداری ویک چهارم از طریق کشاورزی تامین میگردد.
با درنظر گرفتن مطالب مربوط به پرسشنامه هائی که درایل پرشده است معلوم شده است که اگر یک خانوار فقط 5 راس ماده گاو، یک ورزا (گاو کاری)، 30 من زمین(1) در گرمسیر و 50 من زمین در سردسیر داشته باشد زندگیش بدون داشتن میش و بز بخوبی اداره خواهد شد. و اگر یک خانوار 100 راس میش و 50 راس بز داشته باشد، بدون داشتن زمین زراعتی ، میتوانند کلیه مایحتاج زندگیشان راتامین نمایند. ولی اگر کمتر از 25 راس میش و 25 راس بز داشته باشند زندگی فقیرانه ای درچهارچوب اقتصادی ایل خواهند داشت.
هزینه های مربوط به دام
میش و بز و سایر چارپایان احتیاج به نمک دارند و در فصولی که علف زیاد میخورند، نمک بیشتری هم مصرف میشود. دردو ماه آخر بهار و سه ماه فصل تابستان هفته ای دوبار و در سه ماه پائیز ماهی دوبار نمک میخورند. سه ماه زمستان و ماه اول بهار اصلا نمک نمیخورند و اگر به گوسفند لاغر نمک بدهند هیچوقت چاق و پروار نمیشود.
درحوزه کوهرنگ محلی است بنام رودخانه شور نزدیک روستای "ده نو" که آب آن رودخانه نمک رسوب میدهد. عده ای این نمک را گردآوری میکنند و به واحدهای سهمنی مبدل میسازند که هرکدام از آنها را یک "ارا- ara " مینامند. نمک گیران هر "ارا" نمک را به قیمت دوازده ریال به دکاندارهای چلگرد میفروشند و دامداران هر ارا نمک را از این دکانداران به بهای 14 ریال میخرند. هرراس دام درطول سال بطور متوسط در حدود 60 ریال خرج درمان و واکسن دارد و همچنین هرراس دام درطول سال درحدود 150 ریال مزد چوپان دارد و اگر سال خراب باشد و مراتع قدرت تعلیف نداشته باشند بطور متوسط هر راس دامی درطول سال درحدود 30 ریال جو لازم دارد.
آمیزش و دوره های باروری
ا20 روز از تابستان مانده یعنی دردهم شهریورماه که همه ایل بختیاری در گرمسیرند دامهای نر را به میان گله رها میکنند، البته برای بارورکردن صد راس میش پنج راس قوچ و برای بارور کردن صد راس بز پنج راس بز نر کافیست.
این دامهای نر از نوع بهترین دامها میباشند که فقط برای آمیزی ازآنها نگهداری میشود. از قوچ و بز نر تخمی بیش از 7 سال بهره بردای نمیکنند، بعدازآن آنها را اخته کرده و بعد از پروار شدن به چوبدارها میفروشند. اگر بخواهند بیش ازاین از دامهای نر بهره برداری کنند هیکلشان بزرگ و سنگین میشود و به دامهای ماده اسیب میرسانند. گله دارهای بزرگ برای بارورکردن هر 30 راس دام ماده یک راس دام نر درنظر میگیرند.
دامهای نر را دراوایل خرداد از گله درمیآوردند. شش ماه و خرده ای دوره آبستنی دامها طول میکشد و در 45 زمستان یعنی 15 بهمن دامها در گرمسیر میزایند. بطور متوسط از هر صد راس دام ممکن است ده راس آن دوقلو بزایند ده راس نیز ممکن اسن نازا باشند. بااین حساب از هر صد راس دام نر بطور کلی صد راس نوزاد بوجود میآید که بطور متوسط 50 راس آن نر هستند و 50 راس آن ماده که 50 راس نر پس از طی دوره رشد به بازار گوشت فروخته میشوند و 50 راس باقیمانده به تعداد دام دامدار افزوده میشود و جزو سرمایه اش بحساب میآید. میتوان بطور تقریبی 10% این رقم را بخاطر تلفات ناشی از گرگ زدگی، پرت شدگی و …… ازکل مجموع کم کرد. دامهها تا 20 روز از تابستان رفته یعنی تا بیستم تیرماه به نوزادان شیر میگیرند. میش و بزماده درطی طول عمر خود تا ده راس نوزاد می توانند بزایند و بعد ازآن دیگر قدرت باروری خود را از دست میدهند.
روشهای گوناگون از شیرگرفتن دامها:
ا1- برای جلوگیری از مکیدن شیر بز بوسیله بزغاله اش، تکه چوبی را که دوسوی آن دورشته نخ بسته شده است، توی دهان بزغاله میگذارند و دوسرنخ آن به شاخهای بزغاله می بندند. این وسیله را "کاور = kavor " میگویند و لگام هم گفته میشود. بزغاله با این لگام علف میتواند بخورد ولی نمیتواند شیر بمکد.
ا2- چون بره ها شاخ ندارند آنها را نمیتوانند لگام بزنند. لذا بره ها را از گله جدا نگهمیدارند و اگر تعداد میش ها کم باشد به پستان هرکدام ازآنها کیسه ای می بندند که بند های آن را درپشت میش برهم گره میزنند، این کیسه را خودشان "پستان بند pessonban " مینامند.
ا3- برای اینکه از خوردن شیر گاو بوسیله گوساله جلوگیری کنند، سرگین خود گاو را به پستانش میمالند، گوساله آنرا به دهان نمیگیرد. درموقع دوشیدن پستان را میشویند و آن وقت گوساله شیررا میمکد.
ا4- برای جلوگیری از شیرخوردن کره اسب، چهارشاخه ای آهنین روی بینی کره اسب می بندند که اگر برای مکیدن شیر به زیرشکم مادر برود، نوک تیز چهارشاخه به شکم مادیان میخورد و مانع میشود. این وسیله را خودشان "کره بر = korrebor " مینامند. اگر نخواهند ازاین وسیله استفاده کنند فقط یک ماه کره اسب رااز مادیان دور نگهمیدارند.
ا5- کره خر که یکساله شد باید حتما اورا از شیر بگیرند و اگر چنین نکنند، کره خر برای مکیدن شیر با سر ضربه های پی درپی به شکم و پستان شکم مادر می زند و همین عمل ممکن است سبب سقط کره داخل شکم مادر شود. برای جلوگیری از این اتفاق وبرای شیرگیری کره خر، هردو روزی یکبار مدفوع سگ را به پستان خر میمالند.
وقتی گاوی گوساله اش میمیرد، از دادن شیر خودداری میکند، برای جلوگیری ازاین امر و دوشیدن شیر، توی پوست گوساله اش کاه پر میکنندو موقع شیردوشی جلوی گاو میگذارند، گاو آنرا بومیکشد و براحتی شیرش را میدوشند.
علامت روی دامها:
بختیاریها دامهای خودرا علامت میگذارند و وقتی که هرکدام از آنها مفقود شد، در گله دیگران بدنبالش میگردند یا برای چوپانان دیگر پیغام میفرستند که اگر میشی با این مشخصات در گله اشان است بفرستند. منتها جای این علائم درنوع چارپایان فرق میکند.
حیواناتی که برای سواری است (اسب، قاطر، یابو، مادیان) هرگز در روی صوترش داغ نمی زنند که به قشنگی اش لطمه بخورد و این علائم را روی کفل حیوانات میزنند.
حیوانات دیگر مثل میش و بز که بدنشان پرپشم و مو میباشد و برای گوشت تربیت میشوند علامتشان یاروی گوششان و یا روی صورتشان که موی کمتر دارد میزنند. نشان حیوانات بارکش مثل خر را روی گردنشان میزنند. تمام دامهای یک گله دار ممکن است فقط یک نشان داشته باشد و یا اینکه هر 20 رای یک نشان بخصوص که موقع مفقود شدن بفهمند ازکدام دسته مفقود شده است.
علائم مربوط به گاو:
قسمتی از چرم روی پیشانی گوساله را موقعی که خیلی کوچک است میبرند و باریسمان می بندند. وقتی که بزرگ شد یک زائده گوشتی نیز روی پیشانی اش بوجود میآید که با آن علامت شناخته میشود. این نوع علامت را "سردماغ بریده = sar nof boride " میگویند.
بعضی ها علامتشان را روی پوست زائد گردن گاو میگذارند. بدین ترتیب که قسمتی از آنرا میبرند. این نوع نشان را "تلوم بریده = talum boride " میگویند. ولی بطور کلی گاوها را گله داران باهمان نشان هائی که میش و بزها را مشخص کرده اند مشخص میکنند و نشانها را همانجائی که برای میش و بزها میگذارند روی گاو هم همانجا میگذارند.
اگر علامت بصورت داغ باشد وسیله اش خیلی ساده است. میله آهنین که دریک سرآن علامت وجود دارد و سر دیگرش دردسته ای چوبی فرو برده شده است. میله را توی آتش داغ میکنند و روی بدن حیوان میگذارند و رویش کمی آب نمک میریزند. بعضی از گله داران حرف اول اسم خودشان را بصورت داغ روی حیوان میگذارند.
اعتقاد
دامداران بختیاری به ستاره سهیل که اول تابستان و اول پائیز طلوع میکند فوق العاده معتقدند و اعتقاد دارند که اگر نور این ستاره به دامی بخورد آنرا میکشد. برای جلوگیری ازاین واقعه قبل از طلوع آن روی کفل حیوانات را رنگ میزنند. اوائل جفت میزدند (رنگی که از پوست بلوط میسازند). ولی دراین عهد روی پیشانی و یاروی کفلشان خمیر میمالند..
مراسم
درگذشته ها بین بختیاریها جنگ انداختن گاو نر، قوچ، اسب و خروس فوق العاده معمول بوده بخصوص گاو نر و قوچ. این حیوانات را برای روز مبارزه و بهمین نیت تربیت میکردند و شرط بندی هم میشد. در روز مقرر حیوانها را به هم میانداختند که کلی تماشاچی داشت و هر حیوانی که شکست میخورد، صاحب آن حیوان و کلیه ایل و طایفه اش سرشکسته میشدند و موجب کدورتها، کم کم این مراسم ازبین رفته است.
بختیاریها به دلیل سابقه ای طولانی که درامر دامپروری دارند برای کلیه دامها در موقعیت و شرایط سنی و نوع رنگ و حالتهای مختلف نامهای ویژه ای دارند. بطور کلی حیواناتی که علف خوار هستند و اهلی شده اند و باانسان زندگی میکنند "حیوون heyvon " نامیده میشوند. بطورکلی حیوانات درنده و گوشتخواری که درکوه زندگی میکنند و باانسان مانوس نمی گردند "جونور junevar " نامیده میشوند. کلیه حیواناتی که قدرت پرواز دارند بالنده balande نامیده میشوند. برای حشرات نام کلی ندارند. توضیح اینکه بختیاریها روی هیچ حیوانی اسم خاص نمیگذارند.
روش تشخیص سن اسب و قاطر
سن اسب و قاطر رااز روی دندانهای فک پائینش تشخیص میدهند. دو عدد دندان پیش اصلا مد نظر نمیباشد. در دو طرف این دندانها 2 دندان درطرف راست و 2 دندان در طرف چپ درسن 3 سالگی ظاهر میشود. سفید و شفاف است. درچهار سالگی ازهرطرف یکی از آنها میافتد و در پنج سالگی آن دوتای دیگر هم می افتد. درهمین سن بین دندانهای پیش و آسیا دندان نوک تیزی که خودشان نیش پنج مینامند درمیآورد. مادیان و قاطر ماده در 7 سالگی این دندان را فرو میبرد و در 9 سالگی بالا میآورد و فاصله اش با دندانهای پیش بیشتر میشود و بدندانهای آسیا نزدیکتر. در 13 سالگی یکی از دندانهای آسیا که آنرا "جودن = jodun " مینامند (و آنهم به این دلیل که قبل از این سال یک جو درچال وسط آن جا میگیرد) صاف میشود و معلوم میکند که 13 سالش را گذرانده است.
اسب و قاطر نر دندان نیش را در پنج سالگی بالا میآورد ودر شش سالگی فرو میبرد و در 7 سالگی بالا میآورد و ر 8 سالگی فرو میبرد و در 9 سالگی بالا میآورد و در 10 سالگی فرو میبرد و در 13 سالگی بالا میآورد و البته بهمین ترتیب نیز کلفت تر و تیره میشودو فاصله اش بادندانهای پیش بیشتر. اگر اسبی را اخته کند بعد ازآن دیگر سنش معلوم نمیشود.
پاورقی ها
1- واحد زمین کشاورزی در منطقه بختیاری من بذرافکن است یعنی مقدار زمینی است که بتوان درآن یک من بذر پاشید.
* درخود ایل گوشت خیلی کم مصرف میشود و اگر گوسفند یا بزی را سر میبرند بیشتر بخاطر مریضی یا پرت شدگی است. خودشان معمولا پوست گوسفند و بز را درسته درمیآورند و ازآنها برای درست کردن انواع مشگها استفاده میکنند
16