تارا فایل

تحقیق در مورد بررسی جایگاه خاص ایل بختیاری در انقلاب مشروطه


بررسی جایگاه خاص ایل بختیاری در انقلاب مشروطه

چکیده:

یک ائتلاف بزرگ مردم شهری و عشایری علیه محمد علی شاه قاجار بوجود آمد و ایل بختیاری به رهبری حاج علی قلی خان سردار اسعد باپیوستن به این ائتلاف یک نقش بزرگ ملی را در کشور خود و دگرگونی رژیم به عهده گرفت ،حضور این ایل از دو زاویه قابل توجه است : اول-نقش رهبری سردار اسعد بر ایل بختیاری و میزان گستردگی فهم وی از مشروطیت . دوم – روابط قبیله ای و اطاعت از رئیس ایل در حمایت از مشروطیت .

پس از پیروزی انقلاب مشروطه مقام نیابت سلطنت به حاج علی قلی خان سردار اسعد به پاس زحماتش پیشنهاد شد اماوی به اشتباه از پذیرش آن خودداری کرد و همچنین اشتباه سبب شد تا با پیدایش شرایط جدید سیاسی در آینده کشور ، بزرگان بختیاری ناجاراً و جبراً از صحنه سیلست ایران حذف گردند.
فرضیه:
تمایل و مساعی خان های بختیاری به تثبیت و گسترش حوزه نفوذ خود، عامل تعیین کننده در ورود آنها به جریان مشرطیت بوده است. کوشش های خان های بختیاری برای حضور در جریانات مشروطیت در قالب مجموعه تلاش های سران ایلات وعشایر در قرون متمادی تاریخ ایران برای بدست آوردن قدیت سیاسی به خوبی قابل توجیه است. در دوره تاریخ ایران بعد از اسلام و به ویژه از زمان آغاز ورود قبایل ترک آسیای میانه به داخل خاک ایران تا فروپاشی سلطنت قاجار، تمام حکومت های ایران توسط سران مهاجم عشایری تشکیل شد که به اتکای پشتوانه ای که از یک نیروی جنگیده ایلی داشتند برای تاسیس سلطنت جدید آخرین سلطان سلسله در شرف فروپاشی پیش از خود را مورد یورش قرار داده بودند. سلجوقیان، مغولان، صفویان که مورد حمایت هفت قبیله بزرگ غرب و شمال غرب کشور بودند، افشارها، قارجاریان و زندیان از جمله این سلطنت ها بودند.بدین صورت به نظر می رسد بختیاری ها آخرین گروه از این قبال بودند که در یک تلاش تا حدود زیادی نافرجام شرکت نمودند. در ادامه این مطلب به شاخص بندی و استدلال پیرامون این فرضیه پرداخته خواهد شد.الف) مساعی سران طوایف بختیاری در سه قرن اخیر برای بدست آوردن حکومت و یا کسب استقلال نسبی در حوزه ایلی خود. ب) ورود خان های بختیاری به مشروطیت و تلاش آن ها برای بدست گرفتن قدرت سیاسی.ج) بهره برداری از منافع مادی و موقعیت های سیاسی و تلاش برای امنیت منابع در آمد خود .

مقدمه

ناصر اللدین شاه در روز جمعه هفدهم ذی القعده سال 1313 ه.ق توسط میرزا رضا کرمانی کشته شد و در روز یکشنبه 25 ذی الحجه ولیعهد اومظفرالدین میرزا ، بدون تشریفات وارد پایتخت شده ودر سن 44 سالگی پس از 30 سال ولیعهدی بر تخت سلطنت نشست.

تحولات فکری ایران قبل از بر تخت نشستن او(مظفرالدین شاه ) مسیر خود را سپری کرد. مردم ایران که از ظلم و جور و فساد و فقر بیگا نگان

امتیازسرکشی وخود سری حکام ، خسته شده بودند با الهام از قیام امام حسین (ع) در مقابله با ظالم و ستمکار (( و به عللی از قبیل ستم پادشاهان ، مالیاتهای سنگین ، بی لیاقتی شاهان ، تحمل دو قرارداد ننگین در زمان فتحعلی شاه ، امتیازات بیگانگان ، نوشته هایث متفکران ( از قبیل : میرزا میرزا صالح شیرازی ، سید جمال الدین اسد آبادی و میرزا آقا خان کرمانی و … روزنامه ها، بحران مالی عدم عدالت در زمینه داخلی و شکست روسیه از ژاپن مسافرتهای پر خرج شاهان قاجار تحصیل دانشجویان در اروپا وتاثیر یافتن از قانون اروپاییان ، از دست رفتن ایالات و دریافت قرض در زمینه خارجی ، یک ائتلاف بزرگ با شرکت مردم شهری و عشایر علیه شاه قاجار بوجود آوردند ، و بختیاریها قادر بودند که به این ائتلاف پیوسته و خوا نین آن ایل یک نقش بزرگ ملی را در کشور خود و دگرگونی رژیم به عهده گیرند و سرداراسد در بین این خوانین از همه بیشر شایستگی آن را داشت که نقشی مهم را ایفا نمایند تا نقطه ای افتخار آفرین در تاریخ ایران محسوب می شود.

حضور ایل بختیاری در انقلاب مشروطه
از دو زاویه میتوان حضور ایل بختیاری را در انقلاب مشروطه مورد توجه قرار داد . اول : زاویه فهم سردار اسعد نسبت به مشروطیت که خود از راهبران آن بود . دوم: روابط قبیله ای عقب مانده بخصوص ارتش سردار اسعد که اکثر آنان فهم درستی از مشروطیت نداشتند و فقط به اطاعت از رئیس ایل به حرکت در آمده اند.

آنان در مقابل رئیس قبیله مطیع محض بودند و هر چهخان می گفت بدون چون و چرا انجام می دادند چنانکه (( حاج سیاح)) که برای تشویق بختیاریها به حمایت از مشروطیت به منطقه آنان سفر کرده بود ، در این خصوص می نویسد : ((روزی یکی از تفنگچیها را که پیاده بود به کالسکه دعوت کرد م. ودر ضمن صحبت پرسیدم. می دانی مثلا کجا وبرای چه کار می رویم ؟ گفت :خیر مطیع سرداریم هر چه اوامر کند اطاعت می کنیم. گفتم : من چندین مرتبه به مکه مشرف شده ام و پیرمردی هستم که همیشه خیرخواه بیچارگان و ضعفا بوده ام ، چندین مرتبه هم کربلا و مشهد مشرف شده ام ، اگر حضرت سردار امر کند که مرا بکشی چه خواهی کرد؟ گفت: می کشمت ، التماس هم بخرجم نخواهد رفت
پاولویچ علت پیوستن بختیلریها را به انقلابیون مشروطه خواه ، مسائل اقتصادی دانسته و بعضی از اشخاص نیز معتقدند که بختیاریها به عشق غارت رفتند تا مشروطیت اما این نظریات توسط بسیاری از مورخان و اندیشمندان پذیرفته نیست . چنانکه (( غلامرضا میرزائی )) در این خصوص می نویسد:شاید منظور پالویچ از این سخن آن است که بیکاری باعث جذب آنان به انقلابیون شد. دراین صورت محمد علی شاه قبل از انقلابیون از آنها تقاضای نیرو کرد. ولی در مجموع سیصد پنجاه نفر به سپاه او پیوستند. اگر چنین مشکلی داشتند ، در سپاه محمد علی شاه حتی فرصت غارت شهرهایی که برای سرکوب آنها می رفتند، وجود داشت ولی برعکس در جبهه مجاهدین از آنان خواسته می شد تا از تعدادی به مردم جلوگیری شود بنابراین چنین استدلالی را مشکل می توان پذیرفت اما از هر که دیدی که به آن بنگریم ،حرکت بختیاری ها ،بعنوان یک عمل بسیار مثبت در تاریخ ایران ثبت گردید والبته نشان داد که اگر این ایل، اختلافات را کنار گذاشته و ائتلاف واتحاد یابد چه کارهای عظیمی که می تواند بکند بخصوص که این نیروی قدرتمند تحت قیادت شخصی خردمند وصالح در اختیار و خدمت ملت جهت اقتدار و عظمت دولت مردمی ومیهن عزیز قرار گیرد .عبدالله بهرامی در این خصوص می نویسد : در نهضت مشروطه خدمات بختیا ریها غیر قا بل ا نکار است . حتی میتوان گفت : که اگرسواران
آ نها در تحت قیا مت سردار اسعد به طرف تهران اتفاق نمی افتد محمد علی میرزا به این سهو لت میدان را خالی نکرده و به سفارت پناهنده نمی شود . پاولو یچ نیز در این باره می نویسد : پس ا ز تصمیم جسورانه قبا یل جنگجوی بختیا ری دایر بر طر فداری از قوای انقلا بی ستا ره اقبال ارتجال رو به زوال گذا شت . سابلین نیز می گو ید :خبر مر بوطه حرکت بختیاریها موجب وحشت شدید شاه گردیده است .اعلیحضرت روزی چند بار معتمدین خود را نزد من میفرستاد که بپر سند که او چه کار کند و به چه اقدا می دست بز ند .بنابر این بختیا ریها در خلا ل سا لهای 1911-1905 در یک مسیر مهم وپرتشنج گام نهاده ورهبری جنبش مشروطیت ایران را بر عهده گرفتند .با صدور فرمان مظفر الدین شاه در تا ریخ 13 مرداد ماه( 1285 شمسی 5 اوت 1906 م ) (14 جما دی الثا نی 1324 ه.ق ) خطاب به میرزا نصر الله مشیر الدو له حکومت ایران به مشروطه مبدل شد .

مجلس شو رای ملی د ر روز 14 مهر (1285 شمسی )در کاخ گلستان تشکیل گردید و هیاتی مامور تدوین قانون شد و قانون مذبور به نام نظام نامه سیاسی در (51) اصل تهیه وتنظیم و از تصویب نمایندگان به توشیح شاه رسید و مظفرالدین شاه هشت روز پس از امضا قانون اساسی در دی(1285)

در گذشت ومحمد علی میرزا ولیعهد به جای او تخت سلطنت نشست و احمد میرزا را به ولیعهدی انتخاب کرد وخود نیز مخالفت با رژیم مشروطه بر خاست.

در مارس (1907 م ) اصفهان علیه ظلم وستم ظل السلطان که غریب 38 سال بر آن شهر حکومت داشت قیام کرد.

ناگزیرظل السلطان از مقام خود کناره گیری کرد در بهار سال(1909 م) شورش علیه محمد علی شاه سراسر ایران را فرا گرفت. در همان سال قرار دادی در ایذه (مال ا میر) در تاریخ ربیع الاول( 1357 ه.ق) مطابق با سوم آوریل (1909م) میان دو خانواده ایلخانی و حاجی ایلخانی منعقد شد که مکمل قرارداد (1895) است و اینقرارداد محرمانه که انگیزه آنها برای انعقاد این قرارداد تنها در جنبش مشروطه بوده است و متن کامل آن در کتاب ایل بختیاری و مشروطیت نوشته دکتر اسفندیار آهنجیده آمده است.

در همان سال نیز صمصام السلطنه شهر اصفهان را به تصرف در آورد و شخصا حفظ نظم و امنیت شهر را به عهده گرفت ووقتی خبر تجاوزات اقبال الدوله ماکو و وقایع دیگر به اصفهان رسید برای این وقایع ،توسط بختیاریها انجمنی ولایتی تشکیل گردید و مردم از این حرکت استقبال نمودند ،به طوری که جمعی از زنان شهر،طلا ها و جواهرات ،ظروف مسی فروش های خود را در محل انجمن آورده و می گفتند اثاثیه ما فروخته از برادران و خواهران ماکوبی ما رفع ظلم کنید در 17 ژوئن هشتصد نفر بختیاری که در راس آنها خانمها (سردار اسعد) یوسف خان، امیر مجاهد، مرتضی قلی خان و جمع دیگری از سرداران بختیاری سید احمد نوربخش و دکتر دانشور) قرار داشتند ، از اصفهان را به قصد تهران ترک گفت ودر اوایل ژوئیه اردوی جنوب سردار اسعد از قم به طرف تهران حرکت کرد و بر خلاف همیشه در اثنا این لشکر کشی خوانین بختیاری اتحاد و اتفاق خود را حفظ کرده بودند و در سیزدهم ژوئیه قوای بختیاری و مجاهدین بدون درگیری های شدید وارد تهران شدند.

آشیل ایل بختیاری
نگرشی بر آثار و احوال علیقلی خان سردار اسعد
در حالیکه اکثر تحلیلگران تاریخ مشروطه ایران برای ایل بختیاری نقشی فراتر از یک نیروی نظامی و تفنگ چی قایل نمی شوند زندگی و آثار و افکار علی قلی نشان می دهد که وی فراتر از یک خان معمولی، اشراف زاده و فئودال عشایری، یک روشنفکر و ازادیخواه و وطن پرست تمام عیار بوده است.

ابراهیم خدائی عضو شورای نویسندگان نشریه لور
قاصدا برخیز و رو تا ملک تختان
جای نیکان و مکان نیک بختان
رو به پیش مایه امید و امال
سرور و سردار و سر خیل سیه مال
کوه تمکین و وقار و هوش و ادراک
صاحب صبر و سکون و طینت پاک
مظهر عقل و کمال و دانش و داد
در محبت ثانی مجنون و فرهاد
در دلیری شیر ودر جلدی چو اهو
هم بهیبت باز و در نزهت چو تیهو
نور چشم محفل محفل نشینان
پاک رو تر از خیال پاک بینان
سخت پیمان و سخی طبع و سخندان
در تواضع مور و در حشمت سلیمان
مهربان شیرین زبان و نیک کردار
نیک بین و نیکخواه و نیک رفتار
قدر مردم دان و قدر خودشناسی
دشمنش چون مور و صدقش همچو طاسی[1][1]

همه نقش بختیاریها در جریان جنبش مشروطه، ازادسازی پایتخت از چنگال استبداد صغیر، خلع محمد علی شاه و باز افرینی دوباره نهادهای مشروطه از قبیل کابینه، پارلمان و.. منحصر به علی قلیخان (سردار اسعد دوم) نبوده است، اما سردار اسعد از یک طرف مغز متفکر و لیدر اصلی ایشان و از سوی دیگر نماد و نقطه اوج مشروطه خواهی بختیاری و آشیل هماورد طلبی ایشان به حساب می رود.

در حالیکه اکثر تحلیلگران تاریخ مشروطه ایران برای ایل بختیاری نقشی فراتر از یک نیروی نظامی و تفنگ چی قایل نمی شوند زندگی و آثار و افکار علی قلی نشان می دهد که وی فراتر از یک خان معمولی، اشراف زاده و فئودال عشایری، یک روشنفکر و ازادیخواه و وطن پرست تمام عیار بوده است.

پروفسور گارثوئیت در اثر مفصلی که در باب "تاریخ سیاسی و اجتماعی بختیاری" به رشته تحریر در آورده است به نیکی سردار اسعد را در ایل بختیاری به آشیل در شاهکار هومر – ایلیاد- تشبیه کرده است. پرداختن به زندگی سیاسی و نیز شخصی سردار اسعد بیش از هر سوژه دیگری می تواند تصویری درخور از نقش بختیاری در ماجرای مشروطه به دست دهد.

علی قلی خان فرزند چهارم حسین قلی خان ایلخان عشایر بختیاری به شمار می رود. لقب سردار اسعد ابتدا متعلق به فرزند ارشد حسین قلی خان یعنی اسفندیارخان بود، پس از مرگ سردار اسعد اول (در سال 1321قمری/1903 میلادی) این لقب به علی قلی خان جوان اعطا شد.

علی قلی خان از همان ابتدای نوجوانی و جوانی نشان داد که در کسب فضایل و مسحنات فرهنگی و سیاسی کم نظیر است، در شرایطی به تحصیلات و سواد آموزی و تالیف و ترجمه روی آورد که اغلب سران عشایر و حکام و بزرگان مملکتی اهمیت چندانی به این قبیل مسایل نمی دادند چرا که در ساختار ایلی و رقابتهای خانوادگی و محلی برای تحصیلات آنهم به شیوه مدرن محلی از اعراب نبود. غلب دولتمردان و حکام از علم و دانش روز حداکثر به سواد خواندن و نوشتن اکتفا میکردند.

"او نه تنها نسبت به برادران و عموزادگانش از لحاظ دانش و معلومات ارجحیت داشت بلکه در اثر مسافرت به اروپا در سالهای 1909-1908 و تماس با افراد ملی و وطن پرست و ضد قاجار تجربه های زیادی کسب کرد. سردار اسعد احتیاج داشت که دوباره قدرت را در دست گیرد و در صورت لزوم یک نقش ملی و وطن پرستانه ئی در ایجاد شکل و فرم حکومت جدید ایفا و سهمی از این پیروزی را نصیب مردم بختیاری کند." (گارثوئیت، ص150)

علامه قزوینی درباره رابطه اش با سردار اسعد در فرنگستان این چنین از علاقه سرشار سردار اسعد برای مطالعات تاریخی گزارش داده است: "من ان مرحوم را خوب میشناسم در تمام مدت اقامت او در پاریس هفته ای دوسه مرتبه او را می دیدم و غالبا صحبت ما از تاریخ بود، زیرا او به تاریخ علاقه زیادی داشت." (باستانی پاریزی، ص158)

دکتر الیزابت مکبن روز نیز که سالها در منطقه بختیاری در ماموریت و طبابت بود و اکثر خوانین را از نزدیک میشناخت درباره علی قلی نوشته است: "حاجی علی قلی خان سردار اسعد مطمئنا یکی از چهره های شاخص در بین خوانین بختیاری است. او از همه خوانین فهیم تر و باسوادتر است، فرانسه را خیلی سلیس و روان صحیت میکند. در سال 1907 هنگامی که در پاریس اقامت داشت، به قانون و حکومت مشروطه گرایش پیدا کرد و در نامه هایی که به برادرش صمصام السلطنه می نوشت از او خواست که در برقراری حکومت مشروطه و تاسیس مجلس شورای ملی کوشا باشد." (مکبن روز، ص49)

پروفسور گارثوئیت همچنین درباره نیت واقعی حضور و نقش افرینی سردار اسعد در انقلاب مشروطه بحث کرده است او تصریح کرده که اگر خوانین دیگر بختیاری در اندیشه به دست اوردن حکومت اصفهان بوده اند طمع شخصی سردار اسعد در ازای جانفشانی برای مشروطه به دست آوردن یک وزارتخانه بوده است (ص250) اما تاکید کرده است که در نهایت نباید در صدق نیت و خلوص خدمت سردار اسعد به تفکر مشروطه تردید نمود:

"شکی نیست که سردار اسعد یک ناسیونالیست به تمام معنی یک ازادیخواه واقعی بود. نوشته ها و راهنمایی هایش در حمایت و پشتیبانی از آزادیخواهان در جنبش مشروطیت بسیار موثر بود. گرچه بعضی از انگیزه های اخیرش نشان می دهد که برای به قدرت رساندن بختیاریها از هیچ تلاش و کوششی نیز خودداری نمی کرد." (ص 257)

سردار اسعد پس از فتح تهران -با همسنگری قشون شمال به سرکردگی سپهدار تنکابنی- به یک قهرمان ملی تبدیل شد. نه تنها محبوبیت بسیاری در میان مردم یافت بلکه مقبولیت فراوانی نیز در میان رجال سیاسی کشور و دول خارجی یافت. سردار اسعد رسما از سوی دولت جدید مورد تقدیر قرار گرفت، او گاه به گاه مناصبی چون وزارت داخله، وزارت جنگ و وکالت مجلس را احراز نمود.

منشا اثر شدن سردار اسعد در آن روزهای پر تب و تاب تاریخ سیاسی ایران با توجه به قدرت و نفوذ بی منتهایش برای وی بسیار دشوار و خطرناک بود، به گونه ای که قدرت و موقعیت سردار اسعد اگر در ید بسیاری از رجال بازیگردان ان روزگار بود شاید دست به تصمیماتی از روی میل شخصی می زدند که کشور را وارد دور تازه ای می کرد، حقیقتی که فقط چند سال پس از فوت سردار اسعد در کسوت شخصی به نام رضاخان نمودار شد.

سردار اسعد هم می توانست بر طمعی فراتر از یک وزارت پافشاری کند و نیل بدان برایش دور از دسترس نبود، مخالفان وی میتوانند حداقل یک سند و مدرک برای این طمع شخصی وی ذکر نمایند، اما سردار هیچ گاه پا از قانون اساسی مشروطه فراتر ننهاد، و در آن اب گل الود تاریخ ایران به دنبال گرفتن آن ماهی که بعدا سهم پهلوی شد اقدامی نکرد.

قدرت و نفوذ سردار اسعد به خصوص بعد از سقوط کابینه سپهدار اعظم -همسنگر تنکابنی سردار اسعد- و نا امیدی مردم دامنه روز افزونی یافت:

"بعد از عزل کابینه سپهدار اغتشاش و هرج و مرج در ایران بادید شده از جمله در شب نهم رجب اقا سید عبدلله مجتهد بهبهانی را چند نفر علنا رفته بقتل آوردند. در این موقع تمام امیدواری مردم وجود سردار اسعد بود." (تاریخ بختیاری ص479)

در اینموقع سردار اسعد به مجلس شورای ملی رفته و نطق معروف خود را ایراد می کند و طی ان به ملت ایران قول میدهد که نهایت تلاش خود را جهت بهتر شدن اوضاع بکند:

" بنده از سال گذشته که به این شهر آمده ام لازم نیست که بگویم چه نوع جانفشانی و چطور خدمت کرده ام. همه میدانید این همه خدمات و جانفشانی ها که میکنم و این جوانهایی که به کشتن داده ام ثمره او را خواهیم دید. ثمره آن استقلال و امنیت مملکت است، ولی بدبختانه می بینم هنوز به آن نتیجه ای که باید برسم نرسیده بلکه نتیجه امروزه به عکس بخشیده و داریم به قهقرا برمیگردیم. یعنی بنده امروز را به مراتب بدتر از پارسال میبینم. پارسال در این وقت یک اطمینانی در مردم بود که حالا نیست. هر فرد ایرانی وطن پرست مسلمان که صاحب اعتقاد باشد، خدمت و جانفشانی او مضاعف باشد به جهت اینکه امروزه می بینم وطن مادر خطر است و از هر طرف بدبختیهای زیاد ما را تهدید می نماید." (نطق سردار اسعد در مجلس شورای ملی)

او در ادامه این نطق کلماتی بر زبان می راند که به خوبی خستگی و دلزدگی اش از دنیای سیاست آن روز ایران نمودار مشود: " علی الاجاله تقصیر به اتمام است چه مشروطه و چه مستبد، آنچه می بینم تمام اغراض شخصی در کار است. در صورتیکه امروزه روزی است که هر نوع دشمنی که با ان داریم کنار بگذاریم و صورت همدیگر را ببوسیم و بگوئیم دشمنی من و تو باشد به وقت دیگر و همانطور که حضرت آیت اله خراسانی از نجف اشرف تلگراف کرده اند که غرضهای شخصی را بگذارید و غرض شخصی را بر استقلال مملکت ترجیح ندهید." (همان)

این حال و روز سردار اسعد را دکتر مکبن روز به نیکی درک کرده بود: "سال گذشته او ایران را ظاهرا برای معالجه چشمهایش به اروپا ترک گفت اما به طوری که همسرش بی بی صنم به من گفت در حقیقت او از غوغای سیاست و توطئه هایی که در پایتخت یکی پس از دیگری به اجرا در می آمد خسته شده بود." (مکبن روز ص50)

مهراب امیری در حاشیه ای که بر کتاب مکبن روز نگاشته است از زبان علمه محمد قزوینی روایتی نقل میکند که بر مبنای آن می توان نتیجه گرفت سردار اسعد که از یکسوی در دخال کشور از سوی برخی جریانات تحت فشار بوده است و با دلزدگی و خستگی از دنیای سیاست فراغت می جسته است از سوی برخی علاقه مندان خویش که امیدها به وی بسته اند نیز تحت فشار بوده است:

"علامه محمد قزوینی در یکی از شماره های مجله یادگار در صفحه وفیات معاصرین داستانی در رابطه با خصوصیات اخلاقی سردار اسعد ذکر کرده، که بی مناسبت نمیدانیم آنرا در اینجا ذکر کنیم. قزوینی می نویسد: "هنگامی که سردار اسعد در پاریس اقامت داشت یکی از دوستانم از تهران به پاریس آمد و از من خواست تا ملاقاتی با سردار اسعد قائد نهضت مشروطیت ایران داشته باشیم. ما هردو به اتفاق خدمت ایشان رسیدیم. دوست من با لحن پرخاشگرانه شروع به هتاکی به سردار اسعد کرد که در این موقع که کشور به وجود تو میاز دارد شما غیرمسئولانه خاک وطن را ترک گفتید و در پاریس به عیش و نوش مشغول هستید من که از این وضع غیر منتظره غافلگیر و وحشت زده شدم نمی دانستم که واکنش سردار اسعد و به خصوص بنی اعمام و برادرانش که در پشت سر او به احترام صف کشیده بودند چه خواهد بود! در نهایت شگفتی دیدم که سردار بدون تغییر حالت در نهایت سکون و وقار سرش را به پائین انداخت و به گلهای قالی چشم دوخت و ابدا کلمه ای بر زبان جاری نکرد. در این موقع بود که دانستم بزرگی، رهبری و پیشوائی بدون علت و نصیب کسی نمی گردد. علامه قزوینی در دنباله این بحث سردار اسعد را با یکی از رجال معروف عرب که به بردباری و شکیبائی شهرت داشته همردیف دانسته است." (مکبن روز،پاورقی به قلم مهراب امیری، صص213 و 212)

علی قلی خان سردار اسعد آشیل ایل بختیاری و قهرمان ملی مردم لر و ملت ایرانست، قهرمانی که درسالهای پر تب و تاب آنقدر منشا اثر خیر شده است که لیاقت آنرا داشته باشد بر برخی تهمتهایی که به جفا و گاه حتی به حق به وی زده میشود سرپوش گذاشته شود، چرا که امروز کسانی به عنوان سردار و سالار و سرور و روشنفکر و.. سمبل مشروطه شده اند که از هر جهت کهتر از قامت رعنای سردار اسعد هستند.

سردار اسعد را در حالی به عنوان یک خان قدرتمند و در عین حال معمولی و بیسواد و عامی معرفی میکنند که گاهی فراموش میکنند وی همانست که دهها کتاب تالیف و ترجمه داشته است، برعکس بر روی برخی شخصیتهای معمولی و بیسواد و کم سواد آن روز چنان کار کرده اند که از ایشان چهره ای روشنفکر اراسته شده در حالیکه کتابی هم از ایشان در دسترس نیست ایشان را کتابحانه ای از سواد و سیاست معرفی میکنند.

منابع:

باستانی پاریزی، تلاش برای ازادی، تهران:1356

گارثوئیت، جن.راف، تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری، تر: مهراب امیری، تهران: سهند چاپ اول 1373

مکبن روز، الیزابت، با من به سرزمین بختیاری بیائید، تر:مهراب امیری، تهران:آنزان 1373

سردار اسعد، علی قلی خان، تاریخ بختیاری، با همکاری جمعی از نویسندگان، تهران: اساطیر1376

میرنوروز، کلیات دیوان میرنوروز، به تصحیح اسفندیار غضنفری امرایی، خرم آباد: کتابفروشی رشنو، چاپ پنجم 1370

26


تعداد صفحات : 26 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود