اسراف در اموال و مواد مفید زندگی
درباره ممنوعیت اسرافگری آیاتی متعدد در قرآن آمده است و از آن جمله:
اِنَّ الله لا یَهْدی مَن ْ هُوَ مُسْرِف کَذَّابً.
(قطعاَ،خداوند کسی را که اسراف کننده و دروغ گو است هدایت نمی کند).
کُلُوا وَا سْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا
(بخورید وبیا شامید و اسراف نکنید.)
وَلا تُسْرِفوا اِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْرِفینَ
(و اسراف نکنید ،زیرا قطعاً خداوند اسراف کنندگان را دوست نمی دارد)
وَلا تُطیعُوا اَمْرَ الْمُسْرِفینَ.
(و امر اسراف کنندگان را اطاعت نکنید)
وَ اِنَّ الْمُسرِفینَ هُمْ اَصْحابُ النَّارِ
(و قطعاً اسراف کنندگان در آتش اند)
اِنَّ الْمُبَذِرینَ کانُوا اِخْوانَ الْشَّیاطینِ
(قطعاً اسراف کنندگان برادر شیاطین هستند)
اسراف عامل اخلال گر همه شئون اقتصادی و اجتماعی در آن هنگام که اسراف گری در جامعه رواج پیدا می کند،خود کالمگان سود پرست به بهانه آزادی برای ایجاد کالا های تجملی که تنها برای اشباع هوسرانی ما به درد می خورد ،با ایجاد تقاضا های مصنوعی دست به انواع گوناگون از تبلیغات و عرضه آن نوع کالا ها می زنند و به دنبال آن بخش های گوناگون به وجود می آورند .چون به قول ارسطو: سوداگران هیچ حدو مرزی برای سود پرستی خود نمی شناسند ،دست به افزودن بخشهای تولید آن کالا ها می برند ،در نتیجه هم موادی را که باالقوه می توانند در خدمت ابعاد اصیل ضروری انسانها شکل به گیرند،تباه می سازند و هم خسارتها و اختلالات منحرف کننده را به حیات مردم وارد می سازند. هم تلا طمها و دگر گونیها موثر در وضع کار و بها و سود و مزد در تولید کالاهایی که مربوط به نیازمندیهای حیاتی انسانها است،به وجود می آورند. هیچ می دانید رواج اسراف گری در جامعه چه نتیجه ای را به بار می آورد؟ نتیجه اسراف گری به طور قطع و بدون استثناء اینست که گروهی از انسانها حیات خود را مستهلک می سازند و انرژیهای مغزی و عضلانی خود را در مقابل مزدی که زندگی ضروری آنها را تامین نماید ،صرف می کنند،تا گروه اسراف گر محصول حیات آنها را در ازای هوا و هوس حیوانی شان مصرف نمایند.
اسراف پدیده ایست که در دو شکل می تواند جامعه را به تباهی به کشاند: یکی از این دو روش عبارت است از بطر (طغیانگری بوسیله ثروت)شکل دوم عبارت است از ترف (خود کامگی در مستهلک ساختن مال).
شکل اول در قرآن چنین آمده است:"وَ کُمْ اَهْلَکْنا مِنْ قَریَّهِ بِطَرتْ مَعیشَتِها"
(و چه بسیار جوامعی را که بوسیله ثروت ،طغیانگری می کردند ،هلاک ساختیم)
منشا طغیان به وسیله ثروت ،ناشی از اینست که دارنده ثروت نمی داند که رکن حیات مادی انسانها کار و کالائی است ئکه به وجود می آورند و می خواهند حیات خود را به وسیله آنها تامین نمایند. یا میدانند ولی قدرت طلبی او نمی گذارد ،مطابق درک خود درباره مسائل حیات مردم ،عمل نماید، در نتیجه مال و ثروت را در اخلال به عدالت اجتماعی به کار می اندازد.پس در حقیقت چنین شخصی نخست اسراف گر می شود ،سپس به طغیانگری آغاز می کند. شکل دوم ترف (خود کامگی در مستهلک ساختن مال ،در آیات متعددی از قرآن ،نابودی جوامع را به ترف مستند می دارد از آن جمله: (چه بسیار جوامعی که مردمانشان ستمکار بودند،در هم شکستیم و سپس از آنان گروهی دیگر به وجود آوردیم و هنگامی که مردم ستمکار بلای شکننده را که ما برای آنان فرستاده بودیم،احساس کردند،پای به فرا گذاشتند .(به آنان گفتیم )فرار مکنید و برگردید به همانجا که در تباه کردن مال،خود کامگی ها کرده اید،به مسکن های خویش،باشد که به مسئول قرار به گیرید. آنان گفتند:وای بر ما ،برما،ما به طور قطع از ستمکاران بوده ایم.آنان به پشیمانی و وای وای گفتن مشغول بودند،که ما آنان را درو کرده و در مرگ خاموش نمودیم. (و ما آسمان و زمین و آنچه را که در میان آنهاست در حال بازی نیافریده ایم).
"وَ اِذا اَرَدْنا اَنْ نُهْلِکَ قَرْیَهًاَمَرْنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرنا ها تدمیراً".
(و هنگامی که به خواهیم جامعه ای را هلاک کنیم او امر و دستورات نجات بخش را به وسیله پیامبران و عقل و وجدانبه اغنیای خود کامه آن آبادی ابلاغ می کنیم،آنان در آن جامعه از امر او منحرف می شوند(یا در آن او امر منحرف می ورزند). قول نابود کردن آنان به علت انحراف خود کامگان برای آن جامعه تحقق پیدا می کند و نابود شان می سازیم). توضیح- آیه شماره 7 که پیش از آیه فوق مطرح کردیم،مسیر علیت خود کامگی در تباه کردن مال را بر مجرای قانون دائمی مشیت الهی توضیح می دهد: ستمکاری و تباهی کردن مال،جامعه را به نابودی می کشاند،زیرا ضد قوانین جهان هستی و حیات انسانها است. پس معنای ستمکاری و خودکامگی در تباه ساختن مال در حقیقت به بازی گرفتن قوانین جهان هستی و حیات انسانهاست که جلوه گاه مشیت خداوندی می باشند،در صورتی که آسمان و زمین آنچه در آنهاست برای بازی آفریده نشده اند. .هیچ بیان و استدلالی در هیچ یک از مکتب های بشری درباره لزوم محاسبه نظم در حیات و مواد مفید و کار ارزنده ای برای آن ،به این جدیت و عظمت مطرح نگشته است . تجارب تاریخی و مشاهدات عینی به خوبی اثبات می کنند در هر جامعه ی که هدف کیریهای افراد و گروههایش کام جوئی مادی و تباه ساختن نعمتهای الهی که با وسیله نیروهای فکری و عضلانی و استهلاک حبات به وجود می آیند،بوده باشد ،دیر یا زود در معرض نابودی قرار می گیرد،این پدیده اجتماعی متکی به یک دلیل روشن است و آن این است که هر پدیده ای که آدمی را به عنوان هدف به خویشتن جلب میکند ،انگیزه های فعالیتهای روانی و مغزی و عضلانی آن انئسان را در اختیار خود می گیرد و مقام رهبری برای او پیدا می کند.به عنوان مثال: کسی را که پول یا علم یا مقام به عنوان هدف جلب می کند ، بدون تردید آن هدف به مثابه فرمانده شخصیت که خود فرمانروای همه فعالتهای انسانی است،بر می آید،لذا به طور طبیعی همه قوای روانی و مغزی و عضلانی شخص در آن هدف متمرکز می گردد. با نظر به این اصل است که می توان گفت:برای شناخت یک انسان یا یک جامعه شناسایی هدف گیریهای آنها بسیار ضروری است بنا براین دلیل هنگامی که کامجویی مادی هدف قرارمیگیرد،خود کامگی از درون آن بر می آید ،زیرا کامجویی پدیده ای است که حداکثر سود و لذت را برای خود می خواهد و خودکامگی معنایی جز سود جزئی و لذت پرستی ندارد.و هنگامی که خودکامگی توجیه کننده حیات و شخصیت آدمی می گردد،حتی ضروری ترین قوانین جهان و انسان در هر شکل که بوده باشد،از قدرت تحریک می اُفتد و برای انسان خود کامه جنبه مسخره ای پیدا می کند .این همان دردی است که دوران معاصرما را با نابسامانیها غیر قابل حمل و فصل روبرو ساخته است. هدف کیری خود کامگی نخستین قربانی که می دهد،فعالیتهای فکری و عضلانی و انرژیهای حیات اقتصادی است ،که قربانی شدن بقیه شئون حیات انسانها را به دنبال خود می آورد. .
6
6