تارا فایل

تحقیق خانواده و روابط خانوادگی


 تحقیق خانواده وروابط خانوادگی

فهرست مطالب:

تعریف خانواده
تعریف نوجوانی
انواع خانواده
اهمیت خانواده
کارکرد خانواده
نقش نهاد خانواده در ایجاد احساس امنیت
مدیریت خانواده
جو عاطفی خانواده
نقش الگوهای روابط خانوادگی در رشد اجتماعی فرزندان
اثرهای روانی بلوغ جنسی
رشد هویت
نقش خانواده
مناسبات نوجوان و خانواده
اثبات وجود
منفی گرایی
رابطه افقی به جای رابطه عمومی
پذیرش و مقبولیت
کنترل و آزادی
واقع بینی به جای بدبینی
تعریف خشم
کنترل خشم
روشهای زیان آور کنترل خشم
نوجوانی و خشم
دیدگاههای مختلف درباره خشم
دیدگاههای مختلف در مورد کنترل خشم
استدلال
تنبیه فرد پرخاشگر
تنبیه الگوهای پرخاشگر
تقویت رفتارهای مغایر
تحقیقات انجام گرفته در داخل کشور
تحقیقات انجام گرفته در خارج از کشور
منابع

مرور ادبیات
تعریف خانواده1
هرچند تمامی جامعه شناسان بر اهمیت خانواده در جهات اجتماعی تاکید دارند لیک این مفهوم هنوز هم یکی از پر ابهام ترین مفاهیم این مهم است.
برگس و لاک در اثرشان خانواده به سال 1953 می نویسند: "خانواده گروهی است متشکل از افرادی که از طریق پیوند زناشویی، همخونی، و یا پذیرش (به عنوان فرزند) با یکدیگر به عنوان شوهر، زن، مادر، پدر، برادر و خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی زندگی می کنند"2
راجرز (به نقل از سیف 1378) خانواده را این طور تعریف کرده است: "خانواده نظامی نیمه بسته است که نقش ارتباطات داخلی را ایفا می کند، و دارای اعضایی است که وضعیتها و مقامهای مختلفی را در خانواده و اجتماع احراز کرده و با توجه به محتوای نقش وضعیتها، افکار، و ارتباطات خویشاوندی که مورد تایید جامعه ای است که خانواده جزء لاینفک آن است، ایفای نقش می کند تعاریف محتوای نقش، در طول تاریخ خانواده بر حسب و قسمتهای مختلف تغییر پذیر است و در این تعریف خانواده نظامی نیمه بسته است که نقش ارتباطات داخلی را ایفا می کند، این مربوط به اثرات متعامل پویاییهای خانواده است.
لوی می نویسد : "خانواده واحدی اجتماعی است که بر اساس ازدواج پدید می آید."3 و در اثر گیری باز همین نویسنده در تعریف خانواده می نویسد : "خانواده پیوندی است که با نهاد ازدواج ازدواج یعنی صورتی از روابط جنسی که مورد تصویب جامعه قرار گرفته است، مرتبط است"4
خانواده در زمر ه عمومی ترین سازمانهای اجتماعی است و بر اساس ازدواج بین دست کم دو جنس مخالف تشکیل می گیرد. و در آن مناسبات خونی واقعی یا اسناد یافته به چشم می خوذد.
صافی (1374) خانواده را یک واحد اجتماعی که بر اثر ازدواج یک زن و مرد پدید می آید و وجود فرزندان آن را تکمیل می کند، می داند.
شفائی (1364) موضوع خانواده را عبارت از چگونگی تشکیل خانواده و چگونگی حالات و عوارض حاصله در آن و شرایط تشکیل آن از عناصر مادی و معنوی و تکلیف و عوارض وظایف افراد خانواده می داند قائده خانواده را پدید آوردن یک کانون آسایش و خوشبختی و نشاط طبیعی می داند.
خانواده از دیدگاه دیگر معیار شناخت و سنجش آسیبهای اجتماعی است. به درستی آنگاه که طلاق رو به فزونی می رود، کشمکشهای درونی خانواده اوج می یابد و فرزندان در سنین نوجوانی به دور از نظر والدین در ورطه آلای چون اعتیاد، بزهکاری و … گرفتاری آینده باید دانشمندان و همه مسئولان جامعه در جستجوی علل عمیق اجتماعی آن به اعماق جامعه رسوخ کنند.
وقتی می گوئیم خانواده یکی از عوامل موثر در رشد نوجوان است مقصود ما تنها والدین و اثر رفتا آنها نیست بلکه مقصود محله و همسایگان، آب و هوا و طرز تغذیه در خانواده، موقعیت قرار گرفتن و گنجایش خانه، وضع اقتصادی، رفتار اقوام و حتی آمد و رفت مهمانان نیز می باشد که همگی در رشد و رفتار نوجوان موثر خواهد بود. خانواده اولین واحد یک اجتماع است که کودک در آن شکل می گیرد. شکل جسمی، عاطفی، شخصیتی و قدیمی ترین موسسه تعلیم و تربیت بشری است. بقول برسارد استاد دانشگاه پنسیلوانیا در خانواده مقتدرترین عامل ساختمان شخصیت اجتماعی نوجوان است" (لورا استافورد- چری به یر – مترجمان محمد دهگان پور – مهرداد فرازچی- 1377)
تعریف نوجوانی5
نوجوانی به دوره گذر از کودکی به بزرگسالی اطلاق می شود. محدوده سنی این دوره به روشنی تعیین نشده است ولی حدوداً دوازده تا نوزده سالگی را در بر می گیرد، در حدود نوزده سالگی که رشد جسمی فرد تقریباً کامل می شود، فرد به بلوغ جنسی دست می یابد، و برای خود هویتی فردی – مستقل از خانواده اش بدست می آورد. رشد جنسی، بلوغ جنسی دوره پختگی فرد از نظر جنسی است که طی آن کودک به فرد بزرگسالی وتبدیل می شود که به لحاظ زیستی رسیده و پخته شده است و قدرت تولید مثل جنسی را پیدا کرده است این اتفاق در عرض سه تا چهار سال روی می دهد (اتکینسون lococit)
انواع خانواده 6
با توجه به ابعاد گوناگون خانواده، اهمیت آن و شرایط خاصش در جوامع مختلف می توان پذیرفت که انوع و صور گوناگون یابد.

1- خانواده زیستی7
خانواده ای است برخوردار از مشروعیت اجتماعی و لیک فاقد توان و یا قصد حضانت از فرزندانش
2- خانواده مرآب 8
گروهی اجتماعی است شامل دو یا چند خانواده هسته ای که در یک خانه زندگی نمایند.
3- خانواده زن و شوهری9
خانواده ای است که در آن تاکید بر روابط زن و شوهر است، نه بر روابط بین خویشان به معنای گسترده حکم
4- خانواده گسترده10
خانواده ای است که در درون آن چند نسل با یکدیگر زندگی می کنند.
5- خانواده پیوسته11
خانواده ای است که نمونه خاص آن در هند ملاحظه شده است و از این جهت بدان خانواده هندی نیز اطلاق می شود.
6- خانواده مادر مرکز12
در برابر خانواده پدر مرکز، خانواده ای است که در آن زن اهمیت بیشتری می یابد.
7- خانواده فرزند مرکز 13
خانواده ای که در آن تعداد فرزندان اندک، هزینه های آنان بالا و کار اقتصادی آنان در خانه نادر است و لیک علی رغم این شرایط، فرزندان در این نوع خانواده ارزشی محوری می یابند.
8- خانواده راه یابی14
خانواده ای که شخص از آن بر می خیزد. بدان خانواده خاستگاه نیز اطلاق می شود.
9- خانواده فرزند زایی15
خانواده ای است که فرزند خود با ازدواج بنا می کند.
10- خانواده ناقص16
خانواده ای که فقط با یکی از والدین (پدر یا مادر) ادامه حیات می دهد.
11- خانواده پدر – مادری17
خانواده ای است که دوران پایانی حیاتش را می گذراند و از جهاتی قابل تشابه با اولین سیکل خانواده است.
12- خانواده ستاکی18
این مفهوم توسط لوپه19 مطرح گردید. این نوع خانواده، همان طور که از ناشی (ستاک از نظر لغوی، ساقه درخت را در ذهن متبادر می سازد) برمی آید، دوری اعضای خانواده با ترک خانواده از جانب آنان مترادف نیست.
13- خانواده هسته ای20
خانواده ای است کوچک، متشکل از زن و شوهر و احتمالا فرزند یا فرزندانی چند
14- خانواده زادروگا
نوع خاص از خانواده گسترده است که در یوگسلاوی پدید آمد در لغت به معنای یک (گروه تعاونی) است. (استافورد، 1377)
اهمیت خانواده21
خانواده به عنوان کوچک ترین واحد اجتماعی، اساس تشکیل جامعه و حفظ عواطف انسانی است.
خانواده باید هر چه بیشتر مورد توجه قرار گرفته و تلاش شود که از ستیزه های خانوادگی جلوگیری به عمل آید. خانواده نقش بسیار مهمی را در شکل گیری و گسترش روح ملی و در نهایت حفظ حدود و شعور کشور ایفا می کند در کشورهایی که مبانی خانوادگی سست و ناپایدار است مسلماً روح همبستگی ملی و تعاون نیز سست و بی پایه می باشد. تاریخ به ما می آموزد که تواناترین ملتها، آنهایی بوده اند که خانواده در آنها قویترین بنیاد و سازمان را داشته است و ملتهایی که روابط خانوادگی آنها به انحطاط، فساد و تباهی دچار شده در برابر تهاجم همسایگان و دشمنان زودتر از پای در می آیند و راه زوال را می پیمایند. کانون خانواده – می تواند مرکز تعلیم و تربیت و نیزمرکز آموزش حس تعاون، گذشت، فداکاری و تمامی خصایص عالی انسانی باشد، از این روست که می گویند: (هر فرزندی آیینه تمام نمای خصلتهای خانوادگی است) (پویانفر -1381)
روابط خانوادگی در ایجاد یک رابطه صحیح با اجتماع برای شخص مهم است اینکه چقدر افراد یک خانواده به هم مربوط باشند تا چه حد هدفها و مطالب مورد علاقه اشان در یک جهت باشد بسیار مهم است. این مطلب تا حد زیادی به تشکیلات و کنترلهایی که در یک خانواده وجود دارد مربوط است.
شکل وساختار خانواده ها، طرز ارتباط هر یک از اعضای خانواده با یکدیگر و جامعه ای که خانواده در آن به سر می برد، تمام موارد یکسان نیست بنابراین تاثیر خانواده ها در رفتار افراد، مختلف است. در یک خانواده، شکل کار و طرز ارتباط اعضای خانواده به گونه ای است که محیط خانواده به طور کلی روح یگانگی در خانواده برای رشد و نمو کودک در جهت مثبت و سازنده وجود دارد در خانواده هایی که پدر و مادر با یکدیگر توافق ندارند در نتیجه کشمکش میان خانواده ها وجود دارد و یا پدر و مادر از یکدیگر جدا شده اند، زمینه برای بروز اختلالهای روانی مهیا می شود (فرجاد 1374)
کارکرد خانواده22
کریشنرو کوپشتر (1986) (به نقل از پویانفر loc. Cit) فرآیند، خانواده مطلوب خانواده، تعاملات زوجین، تعاملات تربیتی و تعاملات مستقل را مورد توجه قرار داده اند و کنش فردی اعضای خانواده در فعالیتهایشان، خواه حرفه ای، تحصیلی، اجتماعی یا تفریحی را بررسی نموده اند.
در خانواده های دو والدیک که زن و مرد در کنار هم هستند تعاملات زناشویی می تواند اساس و بنیان سایر امور باشند، آموزش، الگودهی، مواجهه، تاثیر، دلگرمی، و اتهام بخشی نیز ممکن است مد نظر قرار گیرند.
چنانچه روابط زناشویی سست باشد، پایه های لازم برای موفقیت آمیز بودن و مطلوب بودن عملکرد خانواده، لرزان و یا حداقل ضعیف خواهد بود و برای زوجی که خودشان با هم سازگار نیستند مشکل است که والدین خوبی باشند. بنابراین بخش مهم ارزیابی خانواده، ارزیابی کیفیت روابط زناشوئی است. رابطه زناشوئی باید بر مبنای احترام و اطمینان باشد که در این امر عوامل عاشقانه و صمیمیت نیز دخالت دارند. علاوه بر این هر یک از زوجین نیازمند همسری با کفایت و آگاه هستند که بتواند بموقع به حل تعارضات موجود بپردازد.
به طور اجمال : کارکرد خانواده مطلوب، مفهوم مفیدی است که نه تنها در مورد مشکلات احتمالی بوجود آمده در خانواده بلکه در تعیین این که آیا نیازهای زوجین وفرزندان آنچنان که می بایست برطرف می شوند یا نه نیز مد نظر قرار گیرد.
هر خانواده باید هم نیازهای عاطفی و هم روان شناختی اعضای خود را برآورده سازد و کودکان را برای زندگی مستقل در دنیایی که بعدها در آن قرار خواهند گرفت آماده سازد و در موقع مناسب آنها را روانه جامعه کند.
نقش نهاد خانواده در ایجاد احساس امنیت
صاحب نظران نهاد را معمولا نظامی از تشکیلات ارزشها، شیوه های قومی، آداب و رسوم و قوانین می دانند، آنچه که اهمیت دارد سازماندهی به رفتارها با روشهای انجام فعالیتهایی است که در این رابطه با نیازمندیهایی مهم مطرح می شود، در بررسی هر نهاد اجتماعی، ساخت اجتماعی، یکی از جنبه های مهم نهاد است و چنین مفهومی در برگیرنده نظام روابط اجتماعی، تعهدات متقابل در نقشهای اجتماعی و انتظارات در سطح جامعه و در ارتباط با نیاز معینی می باشد. این نهادها با کمک گرفتن از مذهب و استفاده از روشها و ابزارهای متناسب با درجه پیچیدگی فرهنگ و تمدن جامعه، می توانند امکانات لازم برای فرهنگ پذیری افراد را فراهم نمایند و در اختیار آنان قرار دهند. افراد هم به میزان دانش، استعداد و انگیزه های خودشان در ابعاد رفتاری و ارزش به فرهنگ پذیری، اجتماعی شدن می پردازند. کارکردهای دیگری که در مورد خانواده می تواند مورد توجه این بحث قرار گیرد عبارتند از ایجاد احساس امنیت برای اعضای خانواده و احساس تعلق به گروه.
همه کارکردهای خانواده بویژه موارد مطرح شده تنها در شرایطی می تواند امور تربیتی کل خانواده را در دست گیرد و به پرورش شخصیت متعادل کودکان و نوجوانان خود بپردازد (پویا نفر op.cit)
خانواده یک واحد اجتماعی، با نقشها و وظایف متعدد است. این واحد چون هر واحد اجتماعی دیگرنیازمند به استحکام و محافظت است تا بتواند فعالیتهای خود را سامان داده و برای جلوگیری از هرج و مرج از هم پاشیدگی تعادل خود را حفظ کند همانگونه که استحکام یک ساختمان مستلزم استحکام بخشهای مختلف چون دیوار، سقف و غیره است و اشکال در هر کدام از قسمتها کل ساختمان را دچار سستی و تزلزل می کند در یک خانواده نیز اختلال در کار هر کدام از اعضاء تعادل کل مجموعه را بر هم می زند (سام آرام 1379)
مدیریت خانواده23
الف- قدردانی کردن
در قرآن کریم آمده است که هرکس از خدا تشکر کند به سود خودش این کار را کرده است.
در مدیریت نیز ثابت شده که هر گاه از کسی بابت کار خوبی که برای ما انجام داده است قدردانی کنیم باز هم آن کار را خواهد کرد و بر اثر تکرار کارش روز به روز بهتر و بهتر خواهد شد. هر یک از افراد خانواده یا دیگران که برای شما کاری مطلوب انجام می دهند از آنها تشکر کنید. البته هر کار آدابی دارد که اگر مطابق آنها انجام شود. اثر آن به مراتب نیکوتر و پدیدارتر خواهد بود.حال ببینیم آداب تشکر چیست.
1- تشکر را به صراحت و لحن رسا بیان کنید واضح و شمرده و با لحن خویشاوند و توام با لبخند از دیگران تشکر کنید.
2- به هنگام تشکر اسم طرف را بگوئید نام هرکس برای او شیرین ترین کلام است.
3- اگر می توانید شما نیز کار خوبی که در خور تشکر و قدردانی باشد برای طرفتان انجام دهید به عبارت دیگر، به کسی که کار مطلوب برایتان انجام داده است به نوعی پاداش مناسب بدهید.
ب – انتقاد کردن
1- انتقاد باید به طور کاملا محرمانه وبدور ازچشم دیگران انجام شود (حضرت علی (ع) می فرمایند "انتقاد شما در جمع نوعی تنبیه و تحقیر است)
2- پیش از بیان انتقاد، کلام محبت آمیزی بر زبان بیاورید. لبخندی بزنید، خوش و بشی کنید، از کار خوبی که طرف شما قبلاً انجام داده است تعریف کنید.
3- از عمل انتقاد کنید نه از عامل، به طرفتان نگوئید که بی عرضه است و مسئولیت سرش نمی شود.
حال کار ندارد و دست و پا چلفتی است و … این گونه سخنان اهانت به شخصیت افراد است.
4- راه حل های عملی و معقول پیشنهاد کنید.
5- برای هر خطا فقط یک انتقاد کافی است.
6- با لحن دوستانه انتقاد خود را پایان دهید.
ج – بحث کردن
1- بگذارید طرف مقابل موضوع خود را کاملا تشریح کند.
2- سوال کنید برای اینکه موضوع طرفتان را بهتر درک کنید.
3- پیش ازپاسخ دادن کمی تامل کنید، معنی تامل شما این است که دارید درباره مطالب آنها فکری کنید. چون ارزش فکر کردن دارد.
4- موضع خود را به آرامی و به دقت بیان کنید. لحن دوستانه و ملایمی به کار برید.
5- امرار نداشته باشید صد در صد برنده شوید.
6- برای طرفتان راه فرار بگذارید مثلا بگویید شاید او به همه اطلاعات و ارقام لازم در این مورد دسترسی نداشته باشد (سروش 1378)

جو عاطفی خانواده
(فرجاد loc-cit) منظور از جو عاطفی خانواده نحوه ارتباط و طرز برخورد یک خانواده با یکدیگر است نظر افراد خانواده نسبت به هم احساسات و علاقه آنها به یکدیگر، چگونگی دخالت – یا عدم دخالت آنها – در کارهای هم و همکاری یا رقابت آنها با یکدیگر نشانگر نحوه ارتباط اعضای خانواده است رابطه اعضای یک خانواده ممکن است به سه صورت ظاهر گردد.
1- دموکراسی 2- آزادی مطلق (یا عدم دخالت در یکدیگر 3- دیکتاتوری
الف) دموکراسی
در اینجا منظور از دموکراسی عاقلانه ترین و انسانی ترین راه زندگی است. در خانواده ای که دموکراسی حاکم بر روابط آن باشد ویژگی های زیر مشاهده می گردد :
در اینجا خانواده، همه افراد به تناسب موقعیت و امکانات، حق دخالت در اداره امور خانه و اظهار نظر درباره مسائل مختلف را دارند. هر یک از اعضای خانواده حق دارند، درباره کارهای خانواده پیشنهاد کند. در انتخاب هدفهای زندگی خانوادگی، در تقسیم در آمد، در خارج خانه و طرز زندگی، افراد می توانند اظهار نظر کنند (حق) هر یک از اعضا با (مسئولیت) همراه است همانطور که اعضای خانواده دخالت در کارهای خانه را دارند، باید تقسیم کار به عمل آید هر یک به تناسب امکان خود مسئولیت انجام کارها را بر عهده بگیرد و راه استفاده از حق و مسئولیت، باید عاقلانه رفتار نماید.
ویژگی دیگر این خانواده مربوط به روش کار آنها باشد در این خانواده پیروی از روش عقلانی، مبنا و اساس کار را تشکیل می دهد تقسیم درآمد، تامین مخارج، گردش و تفریح، ارتباط پدرو مادر با فرزندان با ارتباط فرزندان با یکدیگر، همه باید از روی سنجش و خرد صورت گیرد در این (فرجاد- op-cit)
ب ) آزادی مطلق
منظور از آزادی این است که هر کس می تواند هر کاری را که میل دارد انجام دهد و دیگری حق دخالت در کار او را ندارد. در این خانواده ای که آزادی به این معنا حاکم بر روابط اعضا است و هیچ یک از اعضای خانواده در کار دیگری دخالت نمی کند معمولاً هر فردی می خواهد مطابق میل خود عمل می کند و تمایلات حاکم بر اعمال افراد است. در موارد محدودی ممکن است تمایلات افراد مختلف که در یک جا با هم زندگی می کنند، در مسیرهای گوناگون باشد و با یکدیگر برخوردی نداشته باشد ولی در بیشتر موارد تمایلات افراد یک دسته یا یک خانواده با هم تصادم و برخورد دارد، یکی میل دارد تلویزیون تماشا کند، در صورتی که دیگری در این ساعت میل دارد به گردش برود و … در نتیجه، هرج و مرج و بی نظمی، حاکم بر روابط اعضای خانواده می شود و زندگی برای آنها مشکل خواهد بود افرادی که از تمایلات خود پیروی می نمایند غالبا در عالم خیال به سر می برند و از برخورد با واقعیتهای زندگی خودداری می کنند (پویا نفر- Loc – cit)
پ ) دیکتاتوری
خانواده ای که تابع اصول دیکتاتوری است معمولا رشد کودکان را حدود می سازد در این خانواده یک نفر حاکم بر اعمال و رفتار دیگران است. این فرد غالبا پدر خانواده است. در برخی از موارد، ممکن است ما در نقش یک دیکتاتور را در خانواده اجرا کند. گاهی هم در اثر نفوذ خواهران و برادران نسبت به کوچکترها با تحکم رفتار می کنند. در چنین خانواده ای فقط دیکتاتور تصمیم می گیرد، هدف تعیین می کند راه نشان می دهد، همه باید مطابق دلخواه میل او رفتار کنند، او فقط حق اظهار نظر دارد و دستورات او باید بدون چون و چرا از طرف دیگر به معرض اجرا در آیند. برنامه کارخانه را افراد دیکتاتور تعیین می کنند و در کوچکترین عملی که دیگران انجام می دهند دخالت می نمایند. تنها دیکتاتور ازاستقلال برخوردار است. ارزش کار دیگران به وسیله دیکتاتور تعیین می شود. او در کارهای خصوصی اعضا دخالت می کند و کار و تحصیل، وقت گردش و استراحت مورد تایید دیگران واقع شود. مصالح خانواده و اعضای آن را او تشخیص می دهد و دیگران باید نظر او را در این مورد قبول کنند.
در خانواده های استبداد، بر قدرت و احترام والدین بیش از اندازه تاکید می شود. در این نوع خانواده به فردیت اعضا توجه نمی شود و معمولا همه افراد بدون قید و شرط از خواسته های والدین یا بزرگتر خانواده پیروی می کنند.
در این خانواده ها، کودکان از حقوق خاصی برخوردار نیستند و به آرزوها و خواسته های آنان چندان توجهی نمی شود (دیک مایردان 1379)

نقش الگوهای روابط خانوادگی در رشد اجتماعی فرزندان
الف ) کودکانی که در محیط دموکراسی پرورش می یابند.
این بچه ها در مدرسه می توانند به خوبی با دیگران در ارتباط باشند و درزمینه عاطفی دچار اشکال نخواهند شد. زود با دیگران ارتباط پیدا می کنند،آماده همکاری با دوستان خود هستند و اختلاف عقاید دیگران در نظر آنها امری عادی است زیرا بارها نظرهای مختلف را در خانه شنیده و تحمل کرده اند. تعصب در میان این دسته از بچه ها کم دیده شود وبه هیچ وجه درصدد تجاوز و حمله به دیگران بر نمی آیند.
البته دموکراسی در محیط خانواده به معنای آزادی نامحدود نیست زیرا در چنین خانواده ای اگر محدودیت ها برداشته شود و افراد، حقوقی برای یکدیگر قائل نباشد، احتمالا همه افراد خانواده دستخوش دگرگونی و اختلال می شوند و کودکان نیز در آینده با موازین اجتماعی و اخلاقی جامعه خود در تعارض قرار می گیرند.
طبق گزارش سیموند، کودکانی که در خانواده های دموکراتیک پرورش می یابند معمولا که از نظر نمره های درسی و حتی بهره هوشی، در مقایسه با کودکان پرورش یافته در دیگر محیط ها، پیشرفت بهتری دارند. این کودکان از حس کنجکاوی بیشتری برخوردارند، خلاق و تکرو هستند، در بین همسالان خود محبوبیت بیشتری دارند و بالاخره بهتر میتوانند رهبری گروه همسالان را برعهده بگیرند.
آزادی حساب شده در این خانواده ها تا حدی است که کودکان علاوه بر بیان عقیده خویش، در مواردی که به نظرشان نادرست می نماید اجازه دارند با والدین خود مخالفت کرده و با آنها بحث کنند. مهار منطقی موجب می شود که کودکان این خانواده ها قوانین و اصول رفتارهای صحیح وعامه پسند را درونی کرده و در قبال اعمال و گفتار خود احساس مسئولیت کنند.
برخی از متخصصان تعلیم و تربیت این گونه والدین را والدین "مقتدر" نامیده اند چرا که اینان هم برای رفتار خود مختارانه و هم برای انضباط، اعتبار قائلند.
جکسون و همکاران (1990)، معتقدند که والدین بچه های خلاق، استبداد و محدودیت های انضباطی کمی دارند. (استافورد Loc – Cit)
ب ) کودکانی که در محیط کاملاً آزاد پرورش می یابند:
افراد این خانواده ها مردی بی بند و بار، لاابالی، سهل انگار، خود خواه و بی هدف اند. میزانی بر اعمال و افکار آنها حاکم نیست، احساس مسئولیت نمی کنند، قادر به زندگی اجتماعی نیستند، نمی توانند با دیگران به سر ببرند و اغلب در زندگی با شکست روبرو می شوند. همین خصوصیات در رفتار بچه هایی که در این گونه خانواده ها پرورش یافته اند دیده می شود.
آسان گیری بیش از حد می تواند برای کودک مخرب باشد و او را لوس، پرتوقع و خود خواه بار بیاورد، طوری که توقع توجه و محبت مداوم از دیگران دارد.
در ضمن کودکانی که در خانواده هایی پرورش می یابند که در آن آزادی معقول و منطقی حاکم است، افرادی دارای روحیه همکاری، با اعتماد، سازگار در موقعیت های اجتماعی و مسئول خواهند بود. افراط و تفریط در آزادی دادن به کودک می تواند باعث دشواری های رفتاری وی شود، برای مثال فرزند خانواده ای که می تواند شب را تا دیر وقت یا تمام شب را در خارج از منزل و بدون اطلاع خانواده از ارزشهای اخلاقی مکانی که او در آن بسر می برند، بگذارند و یا هر پدیده ای را با آزادی کامل تجربه کند، فردی لذت طلب و بی بند و بار خواهد شد.
ج ) کودکانی که در محیط دیکتاتوری پرورش می یابند
در محیط دیکتاتوری، ترس و وحشت بر افراد غلبه دارد. کودک در چنین خانواده ای احساس نمی کند و وضع از همیشه متزلزل است، حق ندارد در امور مربوط به خود تصمیم بگیرد، در خانه و مدرسه و ارتباط با دوستان هم سن نیز باید رعایت دستورهای پدر یا مادر دیکتاتور را بکند. از ترمن تنبیه باید از انجام کارهایی خودداری کند بدون اینکه بداند چرا نباید از این کارها را انجام دهد.
نوجوانانی که والدین خود کامه دارند کمتر متکی به خود هستند و نمی توانند به تنهایی کاری انجام دهند یا ابراز عقیده ای بکنند در ضمن این نوجوانان اعتقاد به نفس، استقلال و خلاقیت کمتری دارند، ذهن کنجکاو ندارند و در برخورد با مشکلاتروزمره عملی، تحصیلی و ذهنی، انعطاف پذیری کمتری دارند و معمولا والدین خود را نا مهربان و سهل انگار می دانند و معتقدند که انتظارات و تقاضاهایشان غیر منطقی و نادرست است. پیامدهای چنین تربیت و رشدی، انعکاس خود را در دوران بلوغ و در پدیده هایی نظیر ناهنجاری و عدم رشد و ناپختگی شخصیت افراد، فقدان روحیات مستقل و آزاد منشا نه، پرخاشگری، به رسمیت نشناختن حریم و حرمت اشخاص و نادیده گرفتن و حتی خوار شمردن ارزش های فردی متبلور می سازد. کودک در چنین شرایط تربیتی، فرهنگ گفت و گو و تفاهم را نمی آموزد، بلکه فرهنگ دیکته گفتن و دیکته کردن را فرا می گیرد. (لورا استافوردچری به یر op – cit)

اثرهای روانی بلوغ جنسی
عقل متعارف می گوید نوجوانی دورانی است "طوفانی و پرآشوب" و مشخصه آن نیز بدخلقی و تندخویی نوجوان، آشوب درونی، و شورشگری اوست. اما پژوهشها موید چنین دیدگاه بدبینانه ای نیست. در یک بررسی بیش از سیصد نوجوان را در حین گذر از کلاس اول راهنمایی به سوم راهنمایی مطالعه و پیگیری کردند، به این صورت که سالی دوبار با مصاحبه و انجام آزمونهای روانی آنها و خانواده شان را بررسی کردند. مجدداً در سال آخر دبیرستان هم آنها را ارزیابی کردند (پترسن24، 1989). بیشتر این نوجوانان دوره نامرده را بدون آشفتگی عمده ای طی کرده بودند. البته این داده ها در عین حال حاکی از آن است که بلوغ جنسی اثرهای واقعاً مهمی بر تن انگاره25، اعتماد به نفس، خلق، و ارتباط فرد با والدینش و با افراد جنس مخالف می گذارد.
برخی از این اثرها را می شود مستقیما به تغییرهای هورمونی دوران بلوغ ربط داد ولی بیشتر این تغییرها به تاثیرهای فردی اجتماعی ناشی از تغییرهای جسم، و مهمتر از همه، به زمان وقوع این تغییرات مربوط است. بلوغ زودرس یا دیررس بر رضایت خاطر فرد نوجوان از ظاهر و تن انگاره اش تاثیر می گذارد. کلاً در میان دانش آموزان پسر سالهای دوم و سوم راهنمایی، آن دسته که به بلوغ جنسی رسیده اند از همکلاسیهای پسر خود که هنوز بالغ نشده اند، خلق مثبت قوی را گزارش می دهند و رضایت خاطر آنها از هیکل و ظاهرشان بیشتر ازپسرهای دیر بالغ است، و این بازتاب اهمیتی است که جامعه برای قدرتمندی و تنومندی افراد مذکر قائل است. در عین حال ثبات هیجانی پسرهای زود بالغ و تسلط آنها بر خودشان کمتر از پسرهای دیر بالغ است، یعنی احتمال روی آوردن آنها به دخانیات، الکل، مصرف مواد مخدر و درگیری با قانون بیشتر است. برعکس، پسرهای دیربالغ در سال دوم راهنمایی بدترین احساس را به خود دارند ولی نوعاً چنین است که همچنین به سالهای پایانی دبیرستان می رسند بتدریج در شمار سالمترین گروه در می آیند. اثر بلوغ زودرس بر اعتماد به نفس دخترها عکس تاثیر آن در مورد پسرهاست. دخترهای زود بالغ برعکس دخترهای دیربالغ دچار افسردگی و اضطراب بیشتری می شوند، اعتماد به نفس کمتری دارند.
و عموماً از هیکل و ظاهر فرد نیز رضایت کمتری دارند. آنها اغلب از اینکه هیکلی زنانه تر از سایر همکلاسیهای مونث فرد دارند شرمنده اند، به خصوص طبق معیارهای امروزی رسانه ها که لاغری نشانه جذابیت زنان تبلیغ می شود. دخترهای زود بالغ، زودتر از بقیه معاشرتی می شوند ولی این امر تا حدودی بدان سبب است که آنها را افرادی فعالیت جنسی زودرس می دانند. احتمال تعارض با والدین، افت تحصیلی، و داشتن مشکلات هیجانی و رفتاری نیز در مورد آنها بیشتر است (اتیکنسون – op – cit)
رشد هویت26
اریکسون معتقد بود که تکلیف عمده نوجوان کسب احساس هویت است یعنی بافتن پاسخی به این دو سوال: "که هستم؟" و "چه کنم؟" اریکسون اصطلاح بحران هویت را برای اشاره به همین فرآیند فعال، فرآیند تعریف خود، وضع کرده بود، ولی آن را بخش لایتجزایی از رشد سالم روانی – اجتماعی دانست. فرد در این دوره برای شکل دادن به مفهوم یکپارچه ای از خود ممکن است عقاید، نقشها، و شیوه های رفتاری فراوانی را امتحان کند.
نوجوان می خواهد از تلفیق این ارزشها و ارزیابیها تصویر یکدست و منسجمی بوجود آورد. اگر والدین، معلمان و همسالان او ارزشهای یکدستی را القا کنند آسانتر به جست و جوی هویت خود می پردازد. در جوامع ساده که الگوهای هویت، اندک و نقشهای اجتماعی، محدود است، تشکیل هویت تشکیل نسبتاً آسانی است. ولی در جوامعی به پیچیدگی جامعه این تکلیف برای بسیاری از نوجوانان دشوار است. آنها برای نحوه رفتار کردن و دانستن این امر که در زندگی چه باید بکند، تقریبا با بی نهایت احتمال روبه رو هستند. در نتیجه، نحوه کسب هویت نیز در آنها تفاوتهای عظیمی با هم دارد (اتکنسون op – cit)
رسیدن به حس هویتی قوی تا حدودی به مهارتهای شناختی نیز بستگی دارد. نوجوان باید بتواند از خودش تصوری انتزاعی داشته باشد. توانایی در تفکر انتزاعی و تفکر فرضی و توانایی در داشتن چشم اندازی در آینده به نوجوان دریافتن هویت فردی کمک می کند. در عین حال، این نوع تفکر کار جستجو را برای نوجوان دشوارتر می کند زیرا امکان انتخاب برای او بیشتر شود. (شریفی، 1380)
نقش خانواده27
اینکه نوجوان تا چه حد در بررسی احتمالات مختلف برای دست یافتن به هویت آزادی دارد به شدت تحت تاثیر روابط درون خانواده است. در مطالعه ای در مورد کنش های متقابل خانوادگی، نوجوانانی که در مقیاس کاووش هویت28 نمره بالایی آوردند بیشتر به خانواده هایی تعلق داشتند که اطمینان به خود و آزادی در مخالفت کردن و در عین حال وابستگی به خانواده، پذیرا بودن در برابر عقاید دیگران و احترام قائل بودن و حساس بودن در برابر عقاید دیگران تشویق می شد. یکی از کسانی که در مطالعه نمره بالایی آورده بود می گفت "در تصمیم گیریهای خانوادگی من معمولاً می توانم حرفم را بزنم ولی تصمیم نهایی با من نیست"
بر عکس، نوجوانانی که در کاووش هویت نمره کمتر می آوردند از خانواده هایی بودند که در آن فردیت تشویق نمی شد و بر توافق و حمایت دو جانبه تاکید می شد. مطالعات دیگر نشان داده است که برای رشد دختران امکان داشتن استقلال رای در کنش های متقابل خانوادگی و برای پسران احساس دلبستگی در روابط خانوادگی به خصوص با پدر بسیار مهم است (یاسایی 1380)
نوجوان بتدریج که از سرزمین آرام و بی خیال کودکی به دشتهای حادثه بلوغ می رسد، دگرگونیهایی را در خویش می یابد. احساس می کند که به سرعت دارد به وضعیت جدیدی دست می یابد و میل دارد که خانواده نزدیکترین افراد، این دگرگونی او را باور کنند و موفقیت جدید وی را به رسمیت بشناسند. کوچکترین حرکت ناشیانه والدین به این موقعیت جدید لطمه می زند و نوجوان را به شدت جریحه دار می کند و او را بر می انگیزد تا به عکس العملهای تند و سرشار دست زند.
شیوه معمول و متداول این است که مربیان و والدین، همواره از دیدگاه خود به قضایا و مسائل می نگرند و به قضاوت می پردازند. لکن روش معقول و موثر در دوران بلوغ این است که باید خود را در موقعیت فرزند و دانش آموز نوجوان خود قرار دهند و از دیدگاه او به مسائل بنگرند (شریفی loc – cit)
مناسبات نوجوان و خانواده
خانواده و نوجوان، هر دو، روزهای دشواری را سپری می کنند و علاقه مندند که دوران همزیستی مسالمت آمیز هر چه زودتر فرا رسد. در خانواده هایی که در گامهای نخستین، ابتدا روابط والدین با یکدیگر به سطح خوب و مطلوبی رسیده است، در ارتباط با ناجوانان خویش نیز موفقتر از دیگرانند.
نوجوانان از مشاهده اینکه والدین آنها از روابط هماهنگ و توام با سازگاری برخوردارند، علاوه بر احساس مسرت الگویی عملی می گیرند و نیز درسی واقعی می آموزند که با دیگران چگونه روابط مسالمت آمیز و مناسبی برقرار نمایند.
این قبیل خانواده ها، سرچشمه شادکامی فرزندان بوده و بنیادهای آرامش را در محیط خود می آفرینند. لذا حفظ آرامش روانی خانواده، یک اصل مهم است، بگونه ای که یکی از شاخصهای موفقیت خانواده ها برخورداری آنها از آرامش و سکون می باشد.
واژه "مسکن" که به خانه اطلاق می شود از ریشه "سکون" به مفهوم آرامش می آید، لذا خانه باید این ویژگی را دارا باشد که آرامش لازم و مورد نیاز اعضای خانواده را برای همه آنان تامین کند. (شریفی- op-cit)
اثبات وجود
نوجوان به شدت نیازمند آن است که دیگران حضور او را قدر دانسته و ارج نهند و شخصیت او را به حساب آورند. این نوعی تمرین شخصیت برای او محسوب می شود که می خواهد در آینده ای بس نزدیک به استقلال دست یابد و اتکای خویش را از خانواده بردارد و متکی به خود شود.
خانواده هایی که به این نیاز جامعه عمل می پوشانند و به موقع پاسخگوی احتیاجات واقعی و اساسی شخصیت آنها می باشند، کمتر در تقابل با نوجوانان خویش قرار می گیرند و این دوران را با آرامش بیشتری سپری می کنند نوجوانان می خواهد "خودی" نشان بدهد و به اصطلاح به اثبات ذات بپردازد تا برای بزرگسالی، دارای شخصیت مستقلی گردد. خانواده نیز با شخصیت دادن به وی و تایید این جنبه مهم از نیازهای وی و نیز میدان را برای تجلی اثبات شخصیت وی فراهم کردن، به تعادل لازم دست می یابند. (شریفی- op-cit)
منفی گرایی
پدیده دیگری که بیشتر صاحبنظران، آن را مختص دوره نوجوانی می دانند، تظاهرات رفتاری نوجوانان است که غالباً از کیفیتی منفی برخوردار است و اصطلاحاً به آن "منفی گرایی" نیز می گویند. نوجوان می کوشد به آنچه که می خواهد، از طریق معمول و طبیعی دست باید و حی المقدور سعی دارد که رفتارهای منفی متوسل نشود. در غیر اینصورت، برای اثبات وجود خویش با بزرگترها به طور مقابله برمی خیزد و در این تقابل به جستجوی خواسته هایش می پردازد که اصطلاحاً در روان شناسی به آن "مخالفت با مراجع قدرت" نیزمی گویند. (شریفی op – cit)
رابطه افقی به جای رابطه عمومی
یکی از تدابیری که در جهت بهبود ارتباط با نوجوانان، به خانواده ها توصیه می شود، تغییر چهارچوب روابط در این دوره است. خانواده ها با کودکان، رابطه ای برقرار می کنند که مشتمل بر امر و نهی هاست و در برگیرنده آن است که خانواده در موضع بالا و حاکمیت قرارگرفته و کودک در موقعیت کسی که دستورهای مشخصی را دریافت می کند و به عبارت دیگر رابطه خانواده و کودک، رابطه ای است عمودی، یعنی مشتمل بر ارتباطهای دستوری و و تحکمی که از بالا به پایین اعمال می شود . لکن این چهارچوب در دوران بلوغ در هم می ریزد و رابطه موجود به رابطه مطلوب که رابطه ای افقی است، تغییر می یابد. والدین به عوض اینکه از موضع بالا به پایین اعمال می شود. لکن این چهارچوب در دوران بلوغ در هم می ریزد و رابطه به جای آنکه از موضع بالا به پایین برخورد کنند، خود را در سطحی مساوی نوجوان خویش قرار می دهند. و رابطه به جای آنکه دستوری و چکشی باشد، رابطه ای است بر اساس همدلی، تفاهم و درک وضعیت نوجوان، که مطلوبترین نوع چهارچوب ارتباطی محسوب می شود. به عبارتی نوجوان به جای اینکه والدین را در موضعی بالاتر از خود و دست نیافتنی احساس می کند، آنها را در کنار خود می یابد. (شریفی op – cit)
پذیرش و مقبولیت29
از نیازهای مهم نوجوان، این است که مقبول خانواده و مورد پذیرش والدین باشد و احساس کند که از موقعیت مطلوب و قابل قبولی در میان خانواده اش برخوردار است. منتها فرزندان یک خانواده از موقعیت و جایگاه یکسانی در نزد والدین برخوردار نیستند، بلکه برخی در شرایط بهتری قرار دارند و پاره ای دیگر خود را در وضع مساعدی احساس نمی کنند (شریفی op – cit)
کنترل و آزادی30
نوجوانان تا چه اندازه نیاز به کنترل دارند و آزادی تا چه حدی برایشان قابل توصیه است. آزادی و کنترل دو پدیده مرتبط به هم هستند که به یکدیگر حد می زنند و هر یک دیگری را محدود می کند. باید نوجوان را در راه زندگی اش قدری آزادی داد تا چگونه راه رفتن را در آینده بیاموزند، لکن باید مربی پشت سر او مراقب باشد تا اگر لغزید فوراً دست او را محکم در دست بفشارد او را از سقوط برخوردارد. از این رو آزادی و کنترل دو شادوش یکدیگر در تربیت نوجوان باید حضور داشته باشد و تواماً به صورت متناوب در تربیت وی اعمال شود. آزادی نه آنچنان که برخی از نوجوانان به صورت بی قید و شرط خواهان آنند، قابل قبول می باشد و نه محدودیت و کنترل شدید که از ناحیه بعضی از خانواده ها بر نوجوانان تحمیل می شود مطلوب می باشد، بلکه حفظ تعادل بین این دو می تواند قرین سعادت و سلامت باشد (شریفی- op – cit)
واقع بینی به جای بدبینی
به طور قطع نمی توان اظهار کرد که در همه موارد، شیوه مشخصی می تواند موثر و کارساز باشد، لکن به طور تقریبی می توان واقع بینی را روش معقول و منطقی در برخورد با نوجوانان تلقی نمود. خوش بینی اگر با ساده اندیشی توام باشد، نوعی تساهل و تسامح محسوب می شود و ابتکار عمل را از مربیان و خانواده ها سلب می کند بدبینی نیز، اعتماد و اطمینان را زایل می کند و بی اعتمادی، نیز صلاحیت و اهلیت نمی آفرینند. لکن واقع بینانه عمل کردن حد متعادل و قابل توصیه در برخورد با نوجوانان می باشد. به هر حال همان گونه که سهل انگاری نسبت به تربیت اخلاقی نوجوان آفاتی در پی دارد، بی اعتمادی و سوء ظن بیجا نیز پیامدهای نامطلوبی در بردارد و آن در ابتدا منجر به دلسرد شدن نوجوان از ادامه زندگی سالم می شود و در تداوم آن نوجوان به لغزش و انحراف می گراید. (شریفی – op – cit )

تعریف خشم
خشم31 یکی از هیجانهای پیچیده انسان است. خشم واکنشی متداول نسبت به بدرفتاری و ناکامی است. همه ما در طول زندگی با موفقیتهای خشم برانگیز روبرو شده ایم. اشکال خشم این است که اگر چه بخشی از زندگی است ولی ما را از رسیدن به اهداف خود باز می دارد و علت این که افراد در مورد خشم دچار تعارض و تضاد هستند همین نکته است از یک طرف خشم پاسخ طبیعی انسان است و از طرف دیگر می تواند روابط بین فردی را مختل کند و ما را از رسیدن به اهداف خود باز دارد.
ارائه تعریفی از خشم بسیار دشوار است زیرا افراد از نظر زمان و علت خشم و نحوه واکنش به آن کاملاً متفاوت هستند. بر اساس تعریف دکتر چارلز اسپیلبرگر روان شناسی که متخصص مطالعه خشم است: "خشم حالتی عاطفی است که از نظر شدت از تحریک ملایم تا عصبانیت شدید تغییر می کند." مانند سایر عواطف همراه با تغییرات فیزیولوژیکی و زیست شناختی است. وقتی عصبانی می شوید ضربان قلب و فشار خون شما بالا می رود و نیز سطوح هورمون های مربوط به انرژی مانند آدرنالین و نور آدرنالین افزایش می یابد. (محمد خانی – 1384)
به هر حال تعاریف متفاوتی از خشم ارائه شده است که به برخی از آنها اشاره می کنیم.
بر طبق نظریه ارتباط ذهنی خشم مانند همه احساسات یک گونه از ارتباط ذهنی چند بعدی است و ممکن است به عنوان یک سندرم عملکرد بر پایه عکس العملهایی در دامنه های مختلف عملی به حساب می آید. نظریه ارتباط فکری چند بعدی 4 ترکیب و جزء را برای نحوه عکس العملهای سیستم خشم ضروری می داند. اجزاء تجربی، فیزیکی، شناختی و رفتاری (دیفنباخر 1999) (به نقل از فصلنامه تازه های روان درمانی) به طور خلاصه آنها توضیح دادند که عکس العمل خشم در قسمت شناختی ارزش گذاری، ارزش گذاری مجدد، گفتگوی شخصی، تخیل و شبیه سازی و حافظه می گردد. آنها جزء تجربی را به عنوان وجه تجربی احساس توصیف نمودند و این نشانه برای توصیف این تجربیات کنار رفت. نهایتاً جزء فیزیکی شامل میزان به عنوان رفتاری که یک پاسخ به حالت تحریک عصبی است می باشد. به علاوه به نظر می رسد که خشم بر ضد هر شخص است. بنابراین هدف تفریحی بیشتر پاسخهای رفتاری خشم آلودگی احساسی را موجب می شوند و یا ریشه تحریکات خشم را عوض می کنند (دیفن بافر 1999) (به نقل از فصلنامه تازه های روان درمانی)
خشم ممکن است به مضرات اجتماعی و جسمی زیادی منجر شود. مضرات جسمی خشم شامل استرس روان شناختی، پرتنشی و ناراحتی های بدنی همراه با خشم است از دیگر مضرات خشم بروز آن بصورت پرخاشگری است.
پرخاشگری به رفتاری اطلاق می شود که هدف آن صدمه رساندن به فرد دیگر یا نابود کردن دارایی افراد باشد واژه اصلی در این تعریف هدف است، اگر رفتاری به صورت اتفاقی باشد پرخاشگری محسوب نمی شود (اتکینسون و هیلگارد 1994، به نقل از براهنی و همکاران 1377)
خشم یک حالت هیجانی ذهنی است و با وجود تضاد شناختی و برانگیختگی روانی مشخص می شود. و هیجانی بهنجار یا جنبه های انطباقی بسیار است. با وجود این، وقتی که تکرار، شدت و مدت آن افزونتر از جنبه های انطباقی باشد، ناکارآمد می گردد. (به نقل رافضی- 1383)
پرخاشگری به رفتار آشکار، چه فیزیکی و چه کلامی، اطلاق می گردد که منجر به آسیب به شخص، شی یا سیستم دیگری می گردد. (به نقل از رافضی – op – cit)
خشونت همه ابعاد رشد و سلامت نوجوانان را تحت تاثیر قرار می دهد. رشد جسمی آنان را به علت ایجاد استرس و تنش فراوان مختل می سازد. در رشد ذهنی یا شناختی آنها تاثیرات کاهش دهنده نوجوانی، سالهای تغییر و تحول در همه جنبه های رشد جسمی، ذهنی، عاطفی، روانی و اجتماعی است و آشنایی نوجوانان و کسانی که با آنها در ارتباط هستند، با معیارهای رشد وسلامت، به ایجاد زندگی سالم وپر نشاط برای آنان کمک فراوانی خواهد کرد. نوجوانان سرمایه های آینده، هر جامعه هستند و هراندازه که از سلامت کافی برخوردار باشند، رشد و پیشرفت جامعه را تضمین خواهند کرد. خشونت از دیدگاه روان شناسی یعنی ناتوانی در کنترل خشم. بنابراین بر خلاف آن برخی خشونت را نشانه قدرت می دانند، نمایانگر ضعف و درماندگی خود در مقابله با مشکلات و کنترل خود است و بدیهی است کسی که در کنترل حالات خود ناتوان است، فرد قدرتمند و موقفی در زندگی نخواهد بود. خشونت، شیوه بروز خشم است و آموختنی است زندگی در حوزه فردی، خانوادگی و اجتماعی همیشه با مشکلات گوناگونی همراه است و خشونت به تنها روش سنجیده ای برای کاهش آنها نیست بلکه دشواری های دیگری را نیز ایجاد خواهد کرد. خشم از جمله هیجانهایی است که به طور طبیعی و ذاتی در همه افراد با تفاوتهایی وجود دارد و انسان در طول زندگی خود می آموزد و یا باید بیاموزد که هیجان هایش را تحت کنترل خود درآورد و در سطح متعادل نگاه دارد. اگر از دوران کودکی راههایی درست بیان و ابراز هیجانات را بیاموزیم که بیشتر از راه الگو پذیری و همانند سازی انجام می گیرد، مطمئناً از بروز خشونت پیشگیری کرده ایم. تفاوتهای جنسیتی در خشونت نقشی ندارند. اگر مردان خشونت بیشتری از خود نشان می دهند، یاد گرفته اند که چنین باشد نه این که ذاتا خشونت بیشتری دارند. باور نادرست دیگری که در مورد خشونت وجود دارد این است که گروهی فکر می کنند نوجوانی به طور طبیعی، دوران خشم پرخاشگری است. درست است که تغییرات جسمی، عاطفی و روانی در دوران نوجوانی سطح هیجانات را افزایش می دهد و نوجوانان بیشتر احساس عمل می کنند، اما به معنای آن نیست که نوجوانی با خشونت پیوند ناگسستنی دارد. (دکتر فاطمه قاسم زاد، 1386)
کنترل خشم 32
بزرگسالان سعی می کنند تا به کودکان خود بیاموزند که خشمگین شدن خوب نیست و بیشتر اوقات این پیام را به کودکان منتقل می کنند که انسانهای بد خشمگین می شوند و انسانهای خوب خشمگین نمی شوند. صرفا گفتن خشمگین نشدن به نوجوانان کافی نیست. ما باید به آنها بیاموزیم که چگونه از این هیجان به نحو سازنده ای استفاده نمایند. لازم به ذکر است که نه تنها نوجوانان از برنامه کنترل خشم سود می برند بلکه والدین نیز از آن سود خواهند برد (لی کارتر، 1955) هدف کنترل خشم کاهش احساسات پرخاشگرانه و برانگیختگی فیزیکی است که خشم آن را بوجود می آورد. و بدیهی است که نمی توان از افراد یا چیزهایی که ما را خشمگین می کنند اجتناب کنیم و رها گردیم و یا آنها را تغییر دهیم بلکه می توانیم چگونگی کنترل واکنشهای خود را بیاموزیم (انجمن روانشناسی امریکا، 2003) (به نقل از رافضی loc-cit)
روشهای زیان آور کنترل خشم33
– فرونشانی34
فرونشانی، یکی از روشهای همدل در کنترل احساسات خشمانه است، بویژه درجوامعی که ابزار آشکار احساسات خشمانه، از نظر جامعه ناپسند تلقی می گردد و یا رفتارهای جراتمندان مورد پذیرش نیست (رافضی – op – cit)
واپس رانی 35
در واپس رانی فرد، به علت برخی از مکانیزمهای دفاعی روان شناختی، نسبت به خشم خود ناهشیار است واپس رانی خشم به دلیل اینکه بر طرز کنش و ارتباطات ما با دیگران اثر می گذارد مضر است (رافضی op – cit)
ابراز 36
ابراز خشم روش دیگری که افراد خشمگین برای کنترل خشمشان برمی گزینند. در گذشته، در نگرانی که معتقد بودند فرو نشانی یا واپس رانی خشم زیان آور است، اقدام به گسترش ابراز خشم، به عنوان روشی مفید برای کنترل خشم نمودند. تحقیقات نشان داده است که این افراد ممکن است برای مدتی احساس بهتری کنند اما مشکلاتشان در طولانی مدت حل نشده باقی می ماند. ابراز خشم معمولاً، شکل رفتار پرخاشگرانه به خود می گیرد و ممکن است منجر به خشونت فیزیکی گردد. آموختن چگونگی تخلیه خشم ازطریق رفتار پرخاشگرانه پرخطر است گر اینکه خشم ممکن است معطوف به شخصی یا شی ای باشد (رافضی – op – cit)
نوجوانی و خشم
معمولاً نوجوانان احساس خشم را تجربه می کنند و همه آنها می دانند که دلیل احساس ناراحتی آنها این است که هیچ چیز ظاهرا درست نمی باشد. این برای نوجوانان طبیعی است که نسبت به دوستان و اعضای خانواده فرد احساس خشم کنند. نوجوان زمانی دچار ناامیدی می شود که درک نشود. در حقیقت، لازم است یک نوجوان اقدام به شناساندن هیجانهای خود کند، اما همانطور که می دانیم، جهان، صرفاً تحمل میزان یعنی کنترل کمی بر خشم خود دارد از آسیبی که می تواند به خانواده و همسالان خود بزند تصویر مبهمی دارد. خانواده ها اغلب تلاش می کنند تا یک نوجوان خشن را کنترل کنند. و اغلب سوال می کنند که "آیا این همه احساس خشم برای نوجوان آنها طبیعی است؟" البته جواب این سوال این است، بله.
نوجوانان در شناخت قوتها و ضعفهای شخصی خود دچار مشکل هستند و آنها احساسهای نیرومند خشم را در خود نگه می دارند. آنها نمی دانند که خشم سودمند است یا مضر. اما بهتر است به آنها اجازه دهیم تا خشم خود را از طریق رفتار خود نشان دهند. خشم در حقیقت یک ویژگی معرف نوجوانی است.
و دارای هانی و کارکردهای گوناگونی می باشد و ممکن است به صورتهای مختلفی نمایان گردد.
برای مثال، خشم ممکن است پاسخی باشد که یک نوجوان به جهان اطراف خود می دهد. نوجوان خشمگین ممکن است. بخواهد آنچه را که از تعارفهای مکرر خانواده خود آموخته است، نشان دهد. ابرازات خشم ممکن است، راهی برای شناساندن نیازهای برآورده نشده فرد باشد. اما وجه مشترک همه ابرازات خشم این است که آنها یک ابزار ارتباطی37 محسوب می شوند. نوجوانان با ابراز خشم خود، می خواهند یک پیام38 خود را منتقل کنند. اما نکته ی جالب این است که هر چه ابراز خشم قویتر می گردد، پیام مربوط به آن کمتر درک می شود (لی کارتر، 1995) (به نقل از رافضی op-cit)
دیدگاههای مختلف درباره خشم
دیدگاه رشدی :39
رشد هیجانی جنبه مهمی از رشد درسش شخصیت تلقی می شود. اریکسون یکی از حدود نظریه پردازان رشدی می باشد که هیجان را مورد توجه قرار داده است. هر هیجان بطور ذاتی یک کنش سازگارانه دارد ولیکن، کودکان بزرگتر باید نحوه تنظیم و اصلاح ابرازات هیجانی خود را بیاموزند تا ناسازگار نگردند. کنش منحصر به فرد و سازگارانه خشم، فراهم کردن انرژی برای انجام فعالیت می باشد. این بر انگیختگی فیزیکی نیرومند، افراد را به فریاد زدن و صدمه زدن در پاسخ به خطا درک شده، سوق می دهد. به علت پتانسیل خشم برای پیامدهای مخرب، همه جوامع، تنبیه های فیزیکی و روانی را برای محدود کردن ابراز خشم آشکار بکار می برند (توماس، 2002) (رافضیop-cit)
کارل منینگر 40 می گوید خشم در نوزاد اندکی پس از تولد وی ظاهر می گردد زیرا در دوران پیش از تولد همه نیازهای نوزاد ارضا می شد ولی به محض متولد نشدن بطرز بی رحمانه ای آرامش وی از بین می رود. چنین تصور می شود که ضربه تولد الگوی همه ی اضطرابها و ناکامهای بعدی را پایه گذاری می نماید. زمانیکه نوزاد گرسنه می شود یا احساس ناراحتی می کند وی خشم خود را با گریه کردن، سفت و منقبض کردن عضلاتش نشان می دهد. کودک یاد می گیرد که خشم خود را ابراز نماید حتی پیش از آنکه بتواند راه برود، یا حرف بزند (لی کارتر، 1995) (رافضی- op – cit)
و زمانیکه بزرگتر می شود، هنگامیکه نیازهایش برآورده نمی گردد، خشم بیشتری نشان می دهد. با بزرگتر شدن فرد خشم شخصی تر می گردد. بدین معنی که رویدادها و شرایطی که یک فرد را ناراحت می کنند ممکن است دیگری را ناراحت ننمایند. منحصر به فرد بودن شخصیت هر کودک دلیل بسیاری از این تفاوتها می باشد. علاوه بر این تجارت زندگی هر شخص، خشم وی را شکل می دهند (لی کارتر 1995) (رافضی- op – cit )
سرانجام آشکارسازی خشم با کنترلهای بیرونی نظیر والدین، مراقبین و جامعه مراجعه می گردد باعث شکل گیری احساس گناه و از دست دادن محبت افراد مهم، در فرد می شود. لذا فرد یاد می گیرد تا رفتارش را طبق تقاضاهای والدین و بعدها طبق هنجارهای جامعه تغییر دهد و کم کم وی به کنترل درونی دست می یابد و وجدان درونی شکل می گیرد (بری، 2002) (رافضی op-cit)
جان بی واتسون امریکایی نیز معتقد است که کودکان با عواطف سه گانه ای ترس، خشم و محبت متولد می شوند (سیف، 1379) (رافضی – op- cit)
نظریه پردازان هیجانی معاصر (مانند : دیریورا)41 معتقدند که کسب هیجانهای جدید در بزرگسالی و هنگامیکه افراد با چالشهای زندگی مواجه می گردند، ادامه می یابد، امروزه این باور وجود دارد که بارش، شخصیت انعطاف پذیرتر می گیرد. با بالا رفتن سن ممکن است سبک واکنش صورت واپس رانی به سبک واکنش به صورت فرونشانی، تغییر یابد. یعنی یک فرآیند ناهوشیار به یک فرآیند هوشیار تبدیل شود. نظریه رشدی ظاهراً طرفدار افزایش قابلیت هیجانی با افزایش سن است (توماس، 2002) (رافضی – op-cit)
دیدگاه ذاتی بودن پرخاشگری42
مشاهده فجایعی که انسانها نسبت به یکدیگر مرتکب شده و می شوند، سبب شده است که عده ای از صاحب نظران از این نظر دفاع کنند که پرخاشگری در انسان جنبه ذاتی و فطری دارد. از میان این صاحب نظران فروید، واضح مکتب روانکاوی و لورنز43، جانور شناس مشهور اتریشی را می توان نام برد که هر دو به ذاتی بودن پرخاشگری در انسان اعتقاد دارند. هم فروید و هم لورنز پرخاشگری را نیروی نهفته ای در انسان می دانند که دارای حالت هیدرولیکی است یعنی بتدریج متراکم و فشرده شده و نیاز به تخلیه پیدا می کند اما فروید پرخاشگری را مخرب و لورنز آن را سازنده تلقی می کند توضیح لورنز درباره کشته شدن انسانها به دست دیگر انسانها مبتنی بر این اصل در نظریه اوست که در حیوانات اساساً دو نوع واکنش در برابر خطر وجود دارد.
1- نزاع 2- فرار
لورنز همچنین معتقد است که هر چه قابلیتهای جنگیدن یک حیوان بیشتر باشد، نیروی بازدارنده ی ذاتی او برای رفتار پرخاشگرانه نسبت به همنوع خود قویتر است. در مورد حیواناتی که توان جنگیدن موثری را دارا نیستند، این بازداری ضعیف است زیرا پرخاشگری نسبت به همنوع چندان خطری برای طرف مقابل نخواهد داشت. اما در مورد انسان به عقیده لورنز این الگو شکسته و بهم ریخته است. ازآنجا که انسان در اصل، به علت نداشتن وسایل دفاعی موثر برای دفاع از خود، در مقابل پرخاشگری با فرار پاسخ می داده است. باز داریهای ذاتی برای نشان دادن پاسخ پرخاشگرانه نسبت به همنوع خود در او ضعیف است. اما پیشرفتهای عظیم تکنولوژیکی که در زمینه ی تولید سلاحها به او اجازه رشد و توسعه ی تعزیب و ویران سازی داده است، به خاطر فقدان نیروی بازدارنده طبیعی از یکسو و فراهم شدن امکانات فراوان صدمه زدن به دیگران، در میان همه موجودات تنها انسان به کشنده ی قهار و بدون پروای همنوع خود تبدیل شده است (کریمی، 1377)
دیدگاه روان تحلیلگری44
فروید در نخستین کار خود پرخاشگری را در زمینه آزادگری مورد بررسی قرار داد و با تعیین آزادگری به منزله مولفه پرخاشگری غریزه جنسی، تصریح کرد که برانگیختگی های خشونت آمیز از منابعی مستقل از جنسیت بر نمی خیزد، بلکه دیگر مرحله ابتدایی با آن در آمیخته اند و بدین ترتیب فروید وجود یک غریزه مستقل را در کنار غرایز "صیانت ذات و جنسی" نپذیرفت (فروید1905، 1909 به نقل از دادستان 1376)
اما فروید تدریجاً با توجه به دریافت جامع تری از جایگاه غریزه ها در ساختار روانی، به بازنگری تضاد موجود بین غرایز صیانت ذات و جنسی پرداخت و نظریه دو گانه جدید را خصوص غریزه های نخستین ارائه و در کتاب "فراسوی اصل لذت" یا طرح غریزه مرگ در برابر غریزه زندگی، پرخاشگری را به منزله نمود و نشانه ای از غریزه مرگ تلقی کرد (فروید 1930 به نقل از دادستان، op.cit)
کلاین با وسعت بخشیدن به نظریه دو گانگی غرایز – رگ و زندگی، تعارض مبنایی این دو غریزه را اساس نظریه تحول نخستین قرار داده است و اگر چه در نظام تحلیلی خویش، پرخاشگری را نیروی کاملا ویرانگری داند، اما در عین حال آنرا واجد بیشترین ارزش در رشد به شماره آورده به نقش تثبیتهای پرخاشگرانه در والاگرایی اشاره می کند (کلاین 1988، 1986، به نقل از دادستان op- cit)
فروید که به توصیف منظومه ای از مکانیزم های دفاعی در مراحل رشد بهنجار پرداخته فرآیندهای دفاعی مرتبط با پرخاشگری، مانند همانند سازی با پرخاشگر، بازگشت پرخاشگری علیه خود و پرخاشگری بر اساس دیگر دوستی را متمایز کرده و با ظرافت تحلیلی در خور توجه، رابطه پرخاشگری و فراین را تعیین نموده است، او همچنین آثار متفاوت پرخاشگری را چه از لحاظ خطری که برای سازش یافتگی اجتماعی به همراه دارد و چه از حیث نقش سودمندی که رشد بهنجار ایفا می کند مشخص نموده است (آنا فروید، 1980 – 1985 به نقل از دادستان loc. Cit). به طور کلی، فروید در مورد پرخاشگری دو دید متفاوت ارایه داده است. باور اولیه وی این بود که پرخاشگری زمانی پدید می آید که در برابر انگیزه های نهاد ایجاد شود و ناکامی است دهد، بعدها وی در عقیده خود تجدید نظر کرد و پرخاشگری را چون انرژی جنسی و سائقه های جنسی، یکی از دو غریزه ذاتی دانست. به رغم آن که این نظریه فروید درباره پرخاشگری به طرق مختلف در حال تغییر است، هنوز بسیاری از روان تحلیلگران، پرخاشگری را غریزه ذاتی می دانند (کسلر، 1966 به نقل از نلسون وایزرائیل ترجمه منشی طوسی 1376)
دیدگاه رفتاری و یادگیری اجتماعی
دیدگاه یادگیری اجتماعی معتقد است که عوامل محیطی، اکتساب و نگهداری رفتار پرخاشگرانه را کنترل می کند و آن را غریزی و ذاتی نمی دانند. طبق این دیدگاه رفتارهای پرخاشگرانه اصولاً در اثر مشاهده دیگران کسب می شوند (گنجی، 1375). به همین دلیل آن را هم قابل آموزش و هم قابل پیشگیری و کنترل می دانند از این گروه می توان به بندورا اشاره کرد. او در تحقیقات خود (1937) نشان داد که پرخاشگری کاملاً جنبه تقلیدی دارد و از راه مشاهده کسب می شود و نمی تواند پایه ذاتی داشته باشد رسانه های گروهی به عنوان وسایل ارتباط جمعی در شکل دهی و آموزش رفتارهای گوناگون نقش مهمی به عهده دارند. همانگونه که بندو را مطرح کرده است، یادگیری مشاهده ای و سرمشق گیری از دیگران، بخش مهمی از یادگیریهای ما را تشکیل می دهد. بنابراین، دلیلی وجود ندارد که نقش رسانه ها را در شکل دهی رفتار پرخاشگرانه در انسان بویژه در کودکان کم اهمیت ارزیابی کنیم. (کریمی، loc. Cit)
مشاهده قسمت های پرخاشگرانه رسانه ها ظاهراً پرخاشگری تماشاگران را افزایش می دهد (هوستون و استروب 2001) (به نقل از رافضی – loc.cit)
به طور خلاصه از دیدگاه یادگیری اجتماعی پرخاشگری یا عدم پرخاشگری یک فرد در موقعیت خاص به عنوان و ادراکهای فرد را شکل می دهند وابسته است. پرخاشگری از طریق مشاهده یا تقلید آموخته می شود هر چه بیشتر تقویت شود احتمال وقوع آن بیشتر شود. فردی که به علت عدم دستیابی به هدف ناکام مانده است، یا به خاطر حوادث تنش زا دچار ناراحتی شده است. برانگیختگی هیجانی نامطلوبی را تجربه می کند، پاسخی که این برانگیختگی هیجانی برمی انگیزد به پاسخهای آموخته شده برای کنار آمدن با موقعیتهای تنش زا وابسته است فرد ناکام شده از دیگران یاری می طلبد یا با پناه بردن به الکل یا داروهای مخدر خود را تغریب می کند.
طبق این نظریه، ناکامی به ویژه کسانی را به پرخاشگری بر می انگیزد که باد گرفته اند در موقعیتهای ناکام کننده رفتار و بازخوردهای پرخاشگرانه نشان دهند (صادقی، loc . cit)
دیدگاه ساختار گرایی اجتماعی45
این دیدگاه، به جای بیان یک اساس کاملاً فیزیولوژیک برای خشم، یک تبیین فیزیولوژیکی، روان شناختی و موقعیتی ارائه می دهد. این موضوع با توصیف یکسری ازآزمایشهای که توسط اسچکتر و سینگر46 در بین سالهای 1962- 1979 انجام شد، روشنتر می گردد. به آزمودنیها، اپی نفرین دارویی که منجر به پاسخهای فیزیولوژیکی نظیر برافروختگی چهره، لرزش، افزایش ضربان قلب، افزایش تعرق می گردد، تزریق شد به برخی از آزمودنیها گفته شد که به آنها چه تزریق شده و اثرات آن چیست و به برخی دیگر چیزی گفته نشد. سپس از همه آزمودنیها خواسته شد تا پرسشنامه ای را در اتاق انتظار تکمیل نمایند. آزمودنی دیگری، که دستیار آزماینده بود، نیز در اتاق انتظار مشغول تکمیل پرسشنامه بود. در همه موارد این دستیار به طرز پرخاشگرانه ای رفتار می کرد و از انتظار زیاد شکوه می کرد و یا اینکه به طرز سرخوشانه ای رفتار می کرد. آزمودنیهایی که به آنها اثرات دارو گفته نشده بود تمایل به تبعیت از الگوی رفتاری دستیار داشتند. در حالیکه آزمودنیهایی که از اثرات دارو مطلع بودند، چنین تمایلی نداشتند. تبیین اسچکتر و سینگر در مورد این امر این بود که آزمودنیهایی که نمی دانستند احساس برافروختگی و … آنها به علت دارو است.
به این دلیل که آنها هم یا احساس خشم یا شادی می کردند چنین استنباط می کردند که احساس آنها مانند سایرین است.
در حالیکه آزمودنیهایی که می دانستند در حال تجربه اثرات دارو هستند، دیگر حالت فیزیولوژیکی خود را به سرنخهای ارائه شده از سوی دستیار نسبت نمی دادند. بنابراین آنها از دستیار تبعیت نمی کردند. در اصل موضوع این است که بدن مواد شیمیایی خاصی را آزاد می کند که مغز آن را تشخیص می دهد و سپس حالت هیجانی وابسته به موقعیت را بدان نسبت می دهد. بنابراین هیجان بیشتر ناشی از ساختار اجتماعی و روان شناختی است تا فیزیولوژیکی (فرانسیس، 2003) (به نقل از رافضی loc – cit)
دیدگاه شناختی47
روان در نگران شناختگرا معتقدند زمانی واکنش پرخاشگرانه نشان می دهیم که افکارهای ما بی حرمتی را تشدید کند (گنجی، loc . cit) برای اینکه رفتاری را پرخاشگرانه ارزیابی کنیم از یک توصیف ساده فراتر می رویم. اگر رفتاری به عنوان رفتار پرخاشگرانه تلقی گردد مجازات آن به ظاهر درست می باشد. مطالعه نگرشهای تعداد کثیری از امریکاییها نسبت به اشکال پرخاشگری نشان داد که رفتار یکسانی (مانند اهانت پلیس به دانش آموزان در حین تظاهرات) می تواند بسته به قانونی یا غیر قانونی بودن رفتار مورد نظر هم مثبت و هم منفی تلقی گردد. آزمایشات در زمینه ارزیابی رفتار به عنوان رفتار پرخاشگرانه نشان دادند که قصد برای آسیب رساندن، آسیب واقعی و خشونت به طور کلی نقش مهمی در برچسب گذاری بر روی رفتاری به عنوان رفتار پرخاشگرانه ایفا می کنند.
اگر بپذیریم که پرخاشگری یک ساختار تفسیری است تا یک ساختار توصیفی در نتیجه باید عوامل تعیین کننده و موثر این تفسیر را مورد توجه قهرار دهیم. اول اینکه، بافت هنجار اجتماعی خاصی که اعمال اساسی بر آن استوار است حائز اهمیت می باشد. بسته به هنجار و ارزشهای خاص یک جامعه، رفتار معینی ممکن است هنجار یا ضد هنجار تلقی شود. دوم اینکه نظریه اسناد یک سری تفکرات قابل اجرا در مورد آنچه مردم را در استنباط قصد اعمال سرزده از دیگران هدایت می کند مطرح می کند. سوم اینکه رویکردهای خاص نقشهای اصلی، در یک تعامل پرخاشگرانه مانند عامل، گیرنده یا ناظر بیرونی، نقش مهمی در ارزیابی یک عمل ایفا می کنند. (هوستون و استروب، 2001) (به نقل از رافضی loc . cit)
دیدگاه فرهنگی 48
مطالعات بین فرهنگی همواره نشان می دهد که بعضی جوامع (یا خرده فرهنگها) خیلی خشن هستند و از جوامع دیگر پرخاشگرترند (گورو 1968، به نقل از شافر 1996) (به نقل از رافضی، op – cit) و در بعضی از فرهنگها چیزی به عنوان پرخاشگری وجود ندارد، مثلاً به گفته اتوکلاین برگ در یکی از قبایل وقتی دو نفر با هم اختلاف یا نزاعی دارند، به جای جنگ و دعوا، مراسمی انجام می دهند که به آن پتلاچ گفته می شود.
بدین صورت که هر یک از آنها به خانه خود می رود و اموال خود را آورده و بین افراد قبیله تقسیم می کند. همچنین در قبیله ی دیگری موارد اختلاف را با شعر گویی در حضور جمع و جور کردن یکدیگر مطرح می کنند و قبیله داوری می کند در این شاعره چه کسی برنده شده است. برنده شاعره طبعا برنده دعوا شناخته می شود (کریمی، loc . cit)
ظاهرا هنجارها کنترل کننده پرخاشگری می باشند. والدین اصولا به بچه های خود می گویند که آنها نباید با بچه ها دعوا و منازعه کنند و اگر بفهمند که دعوا کرده اند آنها را تنبیه خواهند کرد. اما اگر پسر کوچک آنها در حال گریه کردن به خانه بیاید و بگوید که کسی او را کتک زده است همان والدین خواهند گفت که "اگر کسی تو را زد و تو هم او را بزن!" گولدنر49 اظهار می کند که هنجار مقابله به مثل کردن50 (این به آن در) یک توصیه ی اجتماعی مشترک بین جوامع مختلف می باشد.
اگر فردی فکر کند که قربانی خشونت شده است لذا بر طبق هنجار مقابله مثل به خود حق تلافی کردن می دهد و یافته های تجربی این امر را تایید می کنند. وقتی که عمل کسی که آغازگر پرخاشگری می باشد به عنوان فیزیکی می گردد به عنوان رفتاری منصفانه و دفاعی محسوب می شود (هرستون و استروب، 2001) را نادیده می گیرد یا نادیده نمی گیرد. با وجود این هنوز، نه مردم همه ی جوامع مهربان، همکاری کننده هستند و نه همه ی اعضا پرخاشگر به طور کامل و خالص، خشن هستند.
یکی از دلایل اینکه چرا تفاوتهای فردی قابل ملاحظه ای در پرخاشگری هر جامعه وجود دارد این است که بچه ها درخانواده های متفاوت پرورش می یابند (شافر، 1996). (به نقل از رافضی، op – cit)
دیدگاه اقتصادی 51
طبق این دیدگاه فقر اقتصادی فیزیکی از عواملی است که موجب پرخاشگری می شود و میان فقر و پرخاشگری رابط مستقیمی وجود دارد. فقر به پرخاشگری هایی نظیر خشونت خانوادگی می شود (فرجاد loc – cit)
هر یک از صاحبنظران بر حسب پایگاه اعتقادی خود در مورد کنترل پرخاشگری نظرات و راههای متفاوتی را ارائه داده اند. در این بخش برخی از این دیدگاهها را مورد بررسی قرار می دهیم (رافضی – loc-cit)
دیدگاههای مختلف در مورد کنترل خشم
دیدگاه ذاتی بودن پرخاشگری
نظریه پردازانی که معتقدند پرخاشگری غریزی است با دید بدبینانه ای به امکان کنترل خشم می نگرند. از نظر فروید برای جلوگیری از پرخاشگری انسان کار چندانی نمی توان کرد فروید نوشت که "احتمالی وجود ندارد که بتوانیم تمایلات پرخاشگرانه انسانی را واپس برانیم" اما در همین زمینه دو شیوه پیشنهاد شده که شاید در نظر این افراد تا حدی امید بخش باشد : یکی در سطح بین المللی که عبارت است از تشکیل مجموعه ای از نیروها که بتواند نیروهای پرخاشگرانه قدرتهای بزرگ را کنترل کند و دیگری در سطح فردی کم رشد فرا خود، یعنی وجدان فردی، می تواند به عنوان عاملی برای محدود کردن تمایلات پرخاشگرانه قابل قبول اجتماعی (ورزشها، مناظره و نظایر آنها را) مفید می دانند. همچنین کردار شناسان زیستی معتقدند پرخاشگری ذاتی است و امکان از بین رفتن پرخاشگری منتفی است. بنابراین وظیفه ما عیارت است از هدایت کردن پرخاشگری در کانالهای رفتاری مورد قبول اجتماع است. مثلاً لورنز معتقد است که بازیهای المپیک، مسابقات فضایی پرخاشگرانه است (کریمی، loc.cit ). احتمالاً این فعالیتهای جایگزین پالایشی هستند زیرا آنها انرژی پرخاشگری را بطرز بی خطری کاهش می دهند و احتمال فعالیتهای پرخاشگرانه جدی را کاهش می دهند (بک، 1990). توصیه کردار شناسان این است که ما حتی الامکان قرینه هایی را که در ایجاد رفتار پرخاشگرانه موثرند، بشناسیم و بدان وسیله این قرینه ها را به کنترل خود درآوریم (کریمی، loc . cit)
دیدگاه یادگیری اجتماعی 52
نظریه پردزاان یادگیری اجتماعی در مورد امکان کنترل پرخاشگری نسبت به بقیه دیدگاهها خوشبین ترند. چون اینان معتقدند که عوامل محیطی، و از بین بردن زمینه های موجر پرخاشگری و خشونت شوند. نظریه پردازان یادگیری همچنین به عدم تقویت پاسخهای پرخاشگرانه تاکید می ورزند محققان دیگر شیوه های زیر را در چارچوب نظریه های یادگیری برای کنترل پرخاشگری پیشنهاد کردند.
استدلال
این شیوه شامل ارائه ی مجموعه ای از استدلالها در مورد خطرات و عواقب پرخاشگری با فرد پرخاشگر یا با قربانیان پرخاشگری است. این شیوه حتی می تواند در پیشگیری ازپرخاشگری در افرادی که هنوز پرخاشگری نشان نداده اند موثر واقع شود، به عنوان مثال، اگر عواقب احتمالی رفتار پرخاشگرانه پدری نسبت به فرزند خود، به او گوشزد شود ممکن است مانع از نشان دادن شدت عمل در وی شود.
تنبیه فرد پرخاشگر
تنبیه فرد پرخاشگر در کاهش دادن پرخاشگری نقش دارد. البته در این مورد توضیح ضروری آن است که تنبیه شدید به علت اینکه متابعت می آورد و زشتی پرخاشگری را در شخص درونی نمی کند، روش مطلوبی نیست، اما تنبیه ملایم چون توجه بیرونی کافی برای شخص فراهم می کند، احتمال بیشتری دارد که نگرش فرد را نسبت به پرخاشگری تغییر دهد. بعضی محققان پیشنهاد کرده اند تنبیه یا تهدید به تنبیه نیز می تواند به عنوان کاهش دهنده ی رفتار پرخاشگرانه مورد استفاده قرار بگیرد. در این مورد هم تنبیه فرد پرخاشگر و هم تنبیه سر مشق پرخاشگری هر دو موثر و مفید بوده اند.
تنبیه الگوهای پرخاشگر
این شیوه به تنبیه جانشینی53 معروف است. در آزمایش بندرورا دیدیم که وقتی کودکان فردی را تماشا می کنند که به خاطر رفتار پرخاشگرانه مورد تنبیه قرار می گیرد، تمایل آنها به رفتار پرخاشگرانه کاهش می یابد .
و اصولاً فلسفه زیربنایی کلیه ی مجازاتهای اجتماعی از قبیل زندان و اعدام، عبرت گرفتن دیگران از وضع مجازات شوندگان است تا از رفتارهای پرخاشگرانه احتمالی آنان پیشگیری به عمل آید.
تقویت رفتارهای مغایر
این یک اصل یادگیری است که برای از بین بردن رفتار نامطلوب، به جای تنبیه آن رفتار می توان رفتار مخالف و مغایر آن را تقویت کرد. اگر بخواهیم این اصل را در مورد پرخاشگری به کار بندیم باید به جای تنبیه رفتار پرخاشگرانه، رفتار غیر پرخاشگرانه را مورد تشویق قرار دهیم. (رافضی، loc . cit)
دیدگاه انگیزشی54
نظریه پردازان انگیزشی پالایش یا تخلیه هیجانها را به عنوان وسیله ای برای کنترل رفتار پرخاشگرانه پیشنهاد کرده اند. این اصطلاح که در اصل بوسیله فروید عرضه شده است به آزاد کردن انرژی پرخاشگرانه از طریق ابزار هیجانهای پرخاشگرانه یا از طریق شقوق دیگر رفتار اطلاق می شود. و آنها معتقدند که "ابزار هر عمل پرخاشگرانه پالایشی است که انجام اعمال پرخاشگرانه بعدی را کاهش می دهد"
طرفداران دیدگاه انگیزشی معتقدند که "خیال پردازی"55 راه دیگری برای کاهش دادن پرخاشگری است.
اگر چه معلوم شده که رفتار پرخاشگرانه منجر به کاهش تخیلات پرخاشگرانه، پشتوانه تحقیقی چندانی نیافته است. به هر حال تایید پالایش رفتاری بوسیله تحقیقات بیشتر بوده است، یعنی، اینکه یافتن فرصت ابراز پرخاشگری به هنگام ناکامیها،رفتار پرخاشگرانه بعدی را کم می کند. اما پالایش رفتاری چنانکه می بینیم کل پرخاشگری را کنترل نمی کند، بلکه از پرخاشگری به قیمت پرخاشگری فعلی جلوگیری می کند.
زمینه ی خوشبینانه تر کنترل پرخاشگری به نقش قرینه های مناسب محیطی تاکید می ورزد. چون چنین قرینه هایی در فراخوانی پرخاشگری حائز اهمیت اند، از بین بردن چنین قرینه هایی باید رفتار پرخاشگرانه را کاهش دهد. بنابراین ایجاد محدودیت در فراهم بودن سلاح ها و محرکهای خشونت برانگیز دیگر می تواند به عنوان وسیله ای برای کنترل رفتار پرخاشگرانه مورد استفاده قرار گیرد (کریمی، op . cit)
دیدگاه شناختی56
روان درمانگران شناختی به افراد خشمگین یاد می دهند که بر احساسات پرخاشگرانه خود غلبه کنند، بدین ترتیب که تحریکات اجتماعی را به صورت مسائلی که باید حل شوند در نظر بگیرند نه بی حرمتی هایی که باید قصاص شوند (گنجی loc . cit)
دیدگاه انسان گرا57
در این دیدگاه روان درمانگران به مراجعان کمک می کنند تا با انگیزه های واقعی و تواناییهای بالقوه خود از طریق بیان احساسات درونی خود، تماس نزدیک داشته باشند. آنها معتقدند وقتی افراد در انتخاب راه زندگی و بیان هیجانات خود واقعاً آزادند خشونت نمی کنند (گنجی op . cit)
رفتار درمانی شناختی 58
رفتار درمانی شناخت درمان روان شناختی و مرکب از دو روش روان درمانی جزا است. این دو درمان به میزان بسیار زیادی با یکدیگر مورد استفاده و بررسی قرار گرفته اند تا اینکه به صورت یک درمان واحد درآمده اند. رفتار درمانی شناخت مشکل معطوف به عمل روان درمان اجتماعی است و بر این فرض است که الگوهای تفکر نادرست و ناسازگار موجب رفتار ناسازگارانه و هیجانهای منفی می گردد و فرض اساسی رفتار درمانی شناختی است که رفتارهای ناسازگارانه یا خلق و هیجانهای آشفته نتیجه ی الگوهای تفکر غیر منطقی نامناسبیی بنام افکار خودکار است.
مولفه ی شناختی درمان CBT، افراد را قادر می سازد تا از الگوهای فکری تعریف شده آگاه گردند و با آنها چالش نموده و تغییر شان دهند. مولفه های رفتاری بر این فرض است که افراد را نسبت به رفتارهای نامطلوب آگاه سازد تا آنها را با رفتارهای سالمتری جایگزین نمایند.
رفتار درمانی شناختی درصدد فهم چرایی وقوع رفتاری نیست و به جای آن بر یادگیری رفتارهای جدید تاکید می کند (رمانا، 2003). هدف CBT افزایش تندرستی، اعتماد و عزت نفس است و از فنون آرام سازی برای آرام کردن فرد، و شیوه های سازنده تر برای ابراز ناکامی و سایر نیازها بهره می گیرد. رایلی و همکارانش از گروه درمانی رفتاری – شناختی برای کاهش خشم ناشی از استرس پس از ضربه به مدت 12 جلسه استفاده نمودند که موثر گزارش شده است (آخوندی، 1380)
رویکرد عقلانی – رفتاری – عاطفی
الیس در دهه 1950 درمان عقلانی را بنیاد نهاد. از دیدگاه الیس منابع ایجاد کننده پرخاشگری در افراد به شرح زیر است.
1- افراد بر اثر یک منبع درونی و یا بیرونی دچار ناکامی شده است، در این صورت پرخاشگری فرد می تواند متوجه خودش یا افراد دیگر و یا دنیا باشد.
2- پرخاشگری زمانی ایجاد می شود که فرد احساس می کند دیگران قصد تجاوز و پایمال کردن حقوقش را دارند و یا بنحوی جریمش را پایمال می کنند (صادقی loc . cit)
3- فرد احساس می کند که دیگران با عمل، حرف، رفتار، اشاره و … عزت نفسش را تهدید می کنند یعنی فرد احساس می کند که عزت نفسش زیر سوال می رود و آسیب می بیند.
دیدگاه عقلانی – رفتاری – عاطفی در درمان خشم عناصر زیر است (الیس، 1998) (به نقل از فصلنامه تازه های روان درمانی)
1- بررسی زیر بنای خشم و عصبانیت
2- تمایز افکار منطقی و غیره منطقی و احساس مناسب و نامناسب
3- نقش افکار و باورها بر نوع پاسخهای هیجانی و احساسات
4- بررسی افکار و غیر منطقی زیربنای خشم
5- پذیرش خود به عنوان تکنیک هیجانی مقابله با خشم
6- جدول با افکار غیر منطقی
7- جایگزینی افکار منطقی و احساسات مناسب
8- آموزش جرات ورزی به عنوان تکنیک مقابله با خشم (صادقی loc. Cit)
رویکرد رفتاری شناخت 59
از جمله رویکردهای درمانی موفق در کنترل و کاهش رفتار پرخاشگری، رویکرد شناختی رفتاری است. در این رویکرد اساسی کاهش پرخاشگری بر باز سازی شناختی و کنترل خشم استوار است، نواکو به عنوان بنیانگذار کنترل خشم به شیوه شناختی – رفتاری برای کاهش رفتار پرخاشگری به نقل از بندورا می گوید: خشم موجب رفتار پرخاشگرانه می شود ولی نتیجه کامل و خود به خودی خشم نیست، چون پرخاشگری بوسیله مکانیسمهای بازداری کنترل می شود و در ایجاد آن فاکتورهای بیرونی و درونی موثرند. محدود کننده های بیرونی، انتظار تنبیه، همدلی یا توجه به نتایج، رفتار پرخاشگری را کنترل می کند و یا به وسیله برانگیختگی زیاد، احتمال پایین تنبیه، عوامل زیست شیمیایی و محرکهای بیرونی تحریک می شود. (نواکو،1988) (به نقل از فصلنامه) تحقیقات متعدد نیز تاثیر کنترل خشم به شیوه شناختی – رفتاری را برای کاهش پرخاشگری تایید کرده اند (صادقی loc. cit)
رویکرد درمانی نواکو60
این روش درمانی برای درمان مشکلات خشم و پرخاشگری به کار می رود و عبارت است از نوعی مداخله رفتاری شناختی که از الگویی درمانی به نام "ایمن سازی در برابر استرس پیروی می کند. رویکرد ایمن سازی در برابر استرس نوعی روش آموزش مهارتهای کنار آمدن است که هدف آن، فراهم آوردن منابع شناخت و رفتاری برای مراجع است تا آنکه بتواند با موقعیتهای فشار آفرین مواجه شود و هم واکنشهای خود را در برابر استرس، تنظیم کند.
مشکلات مرتبط با خشم را به این دلیل می توان بر مبنای استرس تبیین کرد که خشم می تواند به وسیله مواجه با تقاضاهای محیطی که هم محدود و هم حادند، و از لحاظ زمانی، هم دور و هم نزدیکتر برانگیخته شود این امر از مفهومی از خشم گرفته می شود که آن را حالتی هیجانی تعریف می کند که مشخصه آن، برانگیختگی شود این امر از شناختهای متعارض است. مواجه شدن با تقاضاهای محیطی که ممکن است در بردارنده میدانهای فیزیکی، اجتماعی یا بیولوژیک باشند، می تواند موجب برانگیختگی فیزیولوژیک شود و بر ساختارهای شناختی که ادارک و تعبیر و تفسیر فرد را از رویدادها مشخص می کند اثر بگذارد. دلیل دوم برای اینکه خشم را چهارچوب فشار در نظر بگیریم، آن است که خشم به عنوان یک مشکل عود کننده، پیامدهایی دارد که از آشفتگی هیجانی گذر فراتر است. واکنشهای خشم آلود می توانند بخشی از یک شیوه آموخته شده برای کنار آمدن با تقاضاهای زندگی، همچون فشارهای کاری یا مشکلات خانوادگی باشند. خشم، رفتار پرخاشگرانه، اعمال زیانبار را فعال می کند اما حتی پاسخهای هم ستیز نه چندان شدید نیز مولفه های استرس آفرین را در زندگی فرد افزایش می دهند. به علاوه خشم یا انواع اختلالهای وابسته به استرس، به ویژه مشکلات قلبی عروقی ای همچون بیماری عروق کرونر و فشار خون پیوند دارد. بنابراین، چهارچوب استرس در مورد طیف موقعیتهای که می توانند به خشم بیانجامد و در مورد پیامدهای ناسازگارانه پاسخهای خشم آلود، اطلاعات خوبی در اختیار ما می گذارد. روشها ایمن سازی در برابر استرس نوعی درمان مبتنی بر آموزش مهارتهای کنار آمدن است فرض بر آن است که این فرآیندهای درمانی، ابتدا به وسیله پرورش مهارتهای کنار آمدن و سپس با مواجه کردن مراجع با میزانی قابل کنترل از ر ک فشار آفرین، کارآمد واقع می شوند.
یعنی : میزانی که دفاع فرد را بری انگیزانند، ولی او را در خود غرق نمی کند. این روشها به این منظور تهیه شده اند تا به مراجع کمک کنند تا کنار آمدن با رویدادهای فشار آفرین را که احتمال رخداد آنها زیاد است، بیاموزد، به علاوه، در جهت یادگیری نحوه تنظیم تفکرات، هیجانها و رفتارها و بهینه ساختن شرایط محیطی به گونه ای که مواجه با عوامل فشار آخرین کاهش یابد، کنترل خشم هم از طریق شیوه های پیش گیرانه و هم فعالیتهای سازگار کننده صورت می پذیرد. این روش درمانی، نوع مداخله رفتاری -شناختی است که بر پایه اصول نظری مبتنی بر نقش میانجی گرانه شناختها در هیجانها و رفتارها پا گرفته است.
هدف رویکرد ایمن سازی در برابر استرس به کنترل خشم، به وجود آوردن مهارتهای کنار آمدن است و سه نوع اساسی داردو
الف ) پیش گیرنده ب) تنظیم کننده ج) اجرای اهداف کلی آن عبارتند از: پیشگیری از وقوع خشم
در مواقعی که ناسازگارانه است، توانا ساختن مراجع به این که در موقع بروز خشم، میزان برانگیختگی خود را تعدیل کند. و فراهم آوردن مهارتهای عملکردی مورد نیاز برای ظاهر ساختن برانگیختگی. (فصل نامه روان درمانی)

تحقیقات انجام گرفته در داخل کشور
نجمی (1379) عملکرد خانواده را در رابطه با محبوبیت، اجتماعی نوجوانان مورد مطالعه قرار گرفت. در این پژوهش جهت بررسی عملکرد خانواده از مقیاس عملکرد خانواده بلوم استفاده شد و برای تعیین میزان محبوبیت و پذیرش اجتماعی آزمون گروه سنجی مورلیز بکار رفت.
نوجوانان محبوب از نمرات پذیرش اجتماعی بالائی برخوردار بودند و متغیرهای تضاد و تعارض و بی قید و بندی خانواده با متغیر محبوبیت اجتماعی همبستگی منفی و متغیر انضباط و سازماندهی با متغیر محبوبیت اجتماعی همبستگی مثبت داشت.
امینی(1379) عملکرد خانواده را در 2 گروه دانش آموزان دختر مستقل و وابسته، نتایج حاکی از تفاوت معنادار میان 2 گروه در ابعاد ارتباط، مشارکت عاطفی، کارایی عمومی و همچنین دانش آموزان مستقل در ابعاد ارتباط و مشارکت عاطفی عملکرد خانوادگی ضعیف تری را گزارش کردند موسوی (1379) تاثیر عملکرد نظام خانواده و بهداشت روانی اعضای خانواده (پدر، مادر، فرزندان) را بررسی کرده است. در این پژوهش جامعه آماری تمامی خانواده های مهاجر ایرانی و افغانی در کشور انگلستان بودند. مجموعاً 45 خانواده (پدر و مادر و یک جوان 20-15 ساله) مورد بررسی قرار گرفتند در این پژوهش برای گردآوری ازلاعات از مصاحبه بالینی با خانواده استفاده شد.نتایج نشان داد که عملکرد کلی نظام خانواده های سالم و پریشان کارآمد بوده و تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند ولی عملکرد خانواده های افسرده در مقایسه با 2 گروه دیگر ناکارآمدتر بودند. خانواده های افسرده از همبستگی و انعطاف پذیری کمترین برخوردار بوده و اعضا ارتباط کمتری با یکدیگر داشتند، در تربیت فرزندان ناهماهنگ بوده و رابطه جوانان و والدین بهاری و صابری (1380) و پیکرستان (1380) در پژوهش عملکرد خانواده را در دو گروه خانواده های دارای دختر نوجوان فراری و خانواده های دارای دختر نوجوان عادی مورد بررسی قرار دادند. یافته های پژوهش نشان داد که بین عملکرد خانواده در خانواده های دارای دختر نوجوان فراری و عادی تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین از بین ابعاد 15 گانه پرسشنامه عملکرد خانواده تنها در بعد گرایشهای ذوقی سرگرمی تفاوت معناداری بین 2 گروه مشاهده نشد ولی در سایر ابعاد تفاوتهای مشاهده شده در سطح آلفای 01/0 معنی دار بود. این رابطه بیانگر اختلال در عملکرد خانواده هایی که دارای دختر نوجوان فراری هستند می باشد.
حیدری (1384) بررسی رابطه عملکرد خانواده و مولفه های خود – گردانی در دانش آموزان پسر را بررسی کرده است. هدف کلی این تحقیق مشخص کردن وجود یا عدم رابطه بین عملکرد خانواده و خود تعیین رابطه و سپس معناداری آن و مشخص کردن تفاوت میانگین ها بود. در این تحقیق از دو نوع ابزار استفاده شد یکی مقیاس عملکرد خانواده بلوم با پانزده بعد و 75 عبارت و دیگری آزمون خود تنظیمی بوفارد که دارای 15 عبارت است. در این تحقیق از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای استفاده شده است. در این پژوهش فقط بین سه بعد از ابعاد عملکرد شامل گسستگی، سبک مستبد و بهم تنیدگی با خود – تنظیمی در فرزندان دانش آموز آنها رابطه معنی دار مشاهده نشد و بین 12 بعد دیگر از ابعاد عملکرد خانواده با خود – تنظیمی رابطه معنی دار وجود دارد. به طوری که از روی نمره برخی از ابعاد عملکرد می توان نمره خود – تنظیمی دانش آموزان را پیش بینی نمود.
تحقیقات انجام گرفته در خارج از کشور
در پژوهش (راچکین و همکاران، 2000) (به نقل از شریفی، 1383) رابطه عملکرد خانواده، تربیت و مراقبت والدین و مشکلات رفتاری در نوجوانان بزهکار را مورد بررسی قرار داده اند. این پژوهش بر این فرض است که بد کارکردی خانواده و شیوه های تربیتی و مراقبتی در پس زمینه مشکلات و مسائل رفتاری در بین نوجوانان قرار دارد. این مطالعه به ارزیابی پرسشنامه عملکردی خانواده در یک نمونه روسی (n=219) نوجوانان بزهکارپرداخته و تاثیر عملکرد خانواده و عوامل تربیتی والدین را بر مسائل و مشکلات رفتاری و روانی نوجوانان بررسی نموده است. در این مطالعه به ارزیابی پرسشنامه خود سنجی خانواده EMBU,(SFI) (پرسشنامه مراقبت والدین) و خود سنجی نوجوانان (YSR) در جمعیتی از بزهکاران پسر زندانی شده در یک موسسه اصلاحی در روسیه شمالی اجرا شد. بنابر به فرض این نوجونان دارای عملکرد خانوادگی مختل و شیوه های تربیتی نادرست در سطوح بالایی از مشکلات رفتاری در مقایسه با جمعیت عمومی بودند. نتایج نشان داد که درجات بالای رفتاری بزهکارانه به طور کلی با درجات بالای عملکرد منفی خانواده و تربیت سخت و خشن والدین مرتبط بود و عملکرد خانواده ارزش پیش بینی کننده بالایی برای مشکلات رفتاری در مقایسه با تربیت والدین دارد. در این پژوهش عملکرد خانواده بیشتر نمایانگر پویائیهای درون خانواده بوده و تربیت والدین فقط شامل شیوه های رفتاری مستقیم است.
ماترن و توماس (2001) محیط خانواده را بعنوان پیش بینی کننده بزهکاری نوجوانان مورد بررسی قرار دادند و 127 دانش آموز دبیرستانی (5% نوجوانان پسر و 45 درصد نوجوانان دختر) را با پرسشنامه سازگاری خانواده و مقیاس ارزیای همبستگی (اولسون، 1985) و مقیاس خودسنجی بزهکاری الیوت (1980) سنجیدند. نتایج نشان دادند که هیچ رابطه معناداری بین بزهکاری و سازش پذیری یا همبستگی در خانواده های سنتی وجود ندارد اما در مورد خانواده های سخت حساب می شوند.
شک و کونگما (2001) رابطه بین تعارض والد – نوجوان و رفتار ضد اجتماعی و رفتار مشارکت اجتماعی در نوجوانان چینی را مورد مطالعه قرار دادند. در این پژوهش 235 دانش آموز کلاس نهم از بین 6 دبیرستان در هنگ کنگ (138 پسر و 97 دختر با میانگین سنی 58/14) مقیاسهای تعارض رفتاری و ارزیابی رفتار اجتماعی نوجوان را در یک فاصله زمانی 2 ساله تکمیل کردند. یافته ها نشان دادند که تاثیر تعارض پدر و نوجوان بر رفتار اجتماعی فراگیرتر از تاثیر تعارض مادر و نوجوان است و راهبردهای حل مساله پدر و نقش وی مهمتر از تاثیر مادر بر رفتار پرخاشگرانه بچه ها می باشد. تعارض را در نوجوان با ناسازگاری نوجوان، افسردگی رفتار نامطلوب و مشکلات مربوط به عزت نفس در ارتباط بود. همچنین نتایج نشان دادند که تعارض پدر – نوجوان و مادر نوجوان همزمان با رفتار ضد اجتماعی و رفتار مشارکت اجتماعی نوجوان رابطه داشته است.
کاتز و وودین (2002) رابطه بین الگوهای روابط زناشویی و سازگاری کودک و عملکرد خانواده بر اساس الگوهای رابطه هیجانی مشاهده شده تقسیم شدند (زوج های ناسازگار، زوج های متارکه کرده و زوج های متعهد)و بر اساس تاثیری که بر کودک داشتند (روابط کودک و مشکلات رفتاری)، کیفیت فرزند پروری و سطح عملکرد خانواده با هم مقایسه شدند. خانواده هایی که زوجین با هم خصمانه و خشن رفتار می کردند بیشترین پیامدهای منفی را نشان دادند. زوجین ناسازگار در تربیت فرزندشان کمترین مشارکت را داشته و خانواده شان دارای همبستگی کمتری بوده و بچه هایشان مشکلات رفتاری زیادی را نشان دادند.
انگلز61 و فاینهاور62 (2002) (به نقل از فیروز جانی – op -cit) در این پژوهش فرض بر این بود که رابطه بین دلبستگی به والدین و سازگاری هیجانی تحت تاثیر مهارتهای اجتماعی و شایستگی اجتماعی قرار می گیرد. نمونه پژوهش را 412 نوجوان 12 تا 18 ساله تشکیل می داد. در گروه بچه های 14-12 ساله اثرات دلبستگی به والدین بر مهارت و کفایت اجتماعی اصلا دیده نشد ولی در گروه سنی 18-15 ساله دلبستگی به والدین تا اندازه ای به مهارتهای اجتماعی که به نوبه خود با کفایت و شایستگی نوجوان در روابط دوستانه و روابط عاشقانه اش تاثیر دارد رابطه داشت. دلبستگی به والدین و کفایت اجتماعی از عوامل پیش بینی کننده بسیار مهم در سازگاری نوجوانان در هر 2 گروه سنی بود. بنا به این پژوهش ، یک زمینه خانوادگی امن، حمایت گر با کیفیت روابط نوجوان با دوستان و افراد نزدیکش و با سازگاری هیجانی اش رابطه دارد.

منابع فصل دوم
1- آخوندی، زهرا(1380) تاثیر گروه درمانی شناختی – رفتاری بر اضطراب دانش آموزان دختر مقطع متوسطه اسلام شهر، پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی عمومی، دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی علامه طباطبایی
2- اتکینسون، هیلگارد، 1. (1378) زمینه روان شناسی، ترجمه محمد تقی براهنی و همکاران، انتشارات رشد – جلد اول و دوم
3- اتیکنسون. ریتال ال، اتکینسون. ریچارد اس، هیلگارد. ارنست (1375) زمینه روان شناسی بالینی، ترجمه محمد تقی براهنی و دیگران، جلد اول و دوم، چاپ دهم، تهران – انتشارات رشد
4- استافورد – چری به یر (1377) تعامل والدین و کودکان – مترجمان محمد دهگانپور – مهرداد خرازچی- انتشارات رشد
5- امینی، فریبا (1379) مقایسه عملکرد خانواده در دو گروه دانش آموزان دختر مستقل و وابسته به دیگران پایان نامه کارشناسی ارشد – دانشگاه تربیت معلم
6- پاول هنری ماسن … و دیگران، مترجم مهشید یاسائی، تهران – نشر مرکز، کتاب، د (1380)
7- پیکرستان- عباسعلی (1380)- بررسی عملکرد خانواده های دارای دختر نوجوان فراری و خانواده های دارای دفتر نوجوان عادی – پایان نامه کارشناسی ارشد – دانشگاه تربیت معلم
8- پویا نفر – آزیتا (1381) بررسی رابطه بین کارائی خانواده با سلامت عمومی زوجین دانشجو در شهر تهران – پایان نامه کارشناسی ارشد
9- حیدری – عظیم (1384) – بررسی عملکرد خانواده و مولفه های خودگرائی در دانش آموزان پسر پایه دوم متوسط نظری شهر ایلام – پایان نامه کارشناسی ارشد
10- رافضی – زهره (1383) نقش آموزش کنترل خشم به نوجوانان دختر 15 تا 18 ساله در کاهش پرخاشگری – پایان نامه کارشناسی ارشد
11- سیف، سوسن (1378) خانواده درمانی – انتشارات نخل دانش – تهران – چاپ اول 1378، تحقیق در علوم رفتاری تهران – آگاه، چاپ اول
12- سام آرام- عزت الله- ک، نقش نهاد خانواده در ایجاد احساس امنیت، نشریه جام جم (1379)
13- سروش- عبدالحمید (1378)- مدیریت در خانواده – نشریه حقوق زنان – شماره 98
14- سیف- سوسن و همکاران (1379) روان شناسی رشد 1- چاپ اول – تهران – انتشارات رشد
15- شریفی – محمدرضا (1380) دنیای نوجوان – انتشارات تربیت
16- شریفی- فریبا (1383) عملکرد خانواده و میزان سازگاری- پایان نامه کارشناسی ارشد – دانشگاه علامه طباطبایی
17- صافی – احمد (1374) – خانواده متعادل – انتشارات انجمن اولیاء و مربیان – چاپ سوم
18- صادقی- احمد (1380) آموزش گروهی کنترل خشم به شیوه عقلانی، رفتاری، عاطفی به دانش آموزان پسر دبیرستان- پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره و راهنمایی – دانشکده علوم تربیتی
19- فرجاد، حسین (1374) مشکلات و اختلالهای رفتاری – روانی در خانواده – انتشارات جعفریان، چاپ اول
20- فیروز جانی، علی (1382) عملکرد خانواده و سبکهای مقابله با فشار روانی – پایان نامه کارشناسی ارشد- دانشگاه علامه طباطبایی
21- فصل نامه تازهای روان درمانی – سال دوازدهم – شماره 45 و 46
22- قاسم زاده – فاطمه – 1386- 7 آبان خشم و خشونت نوجوان – اطلاعات ص 8
23- کریمی، یوسف (1377) روان شناسی اجتماعی – چاپ چهارم- تهران – انتشارات ارسباران
24- گنجی- حمزه (1375) روان شناسی عمومی – تهران – انتشارات پیام نور
25- محمد خانی- ش (1384) مهارت های زندگی
26- موسوی، اشرف السادات (1379) عملکرد نظام خانواده و بهداشت روانی اعضای خانواده- مجله اندیشه و رفتار – سال 6 شماره 22 و 23
27- فلسون – ر – ایزرائیل- آ (1376) اختلالهای رفتاری کودکان – ترجمه محمد تقی منشی طوسی- انتشارات آستان قدس
28- نجمی- بدرالدین (1379) بررسی ارتباط بین عملکرد خانواده و محبوبیت اجتماعی نوجوانان در گروه همسالان – پایان نامه کارشناسی ارشد – دانشگاه آزاد اسلامی رود هن
29- دادستان – پ (1376) روان شناسی مرضی تحولی – تهران – انتشارات سمت

1 – Family
2 – E.W.Burgess,H.J.Locke,1953,P,99.
3 – R.H.Lowie,1934,p.246
4 – R.H.Lowie,1998,p.275.
5 – adolescence
6 – Biological family
7 – composite family
8 – conjugal family
9 – family of orientation
10 – extended family
11 – joint family
12 – matricentric family
13 – filocentrism
14 – family of orientation
15 – family of procreation
16 – single parent family
17 – parental family
18 – stem family
19 – le plae
20 – the significance of the family
21 – nuclear family
22 – Family function
23 -family management
24 – Petersen
25 – Body- image
26 – identity development
27 -family role
28 – Identity exploration
29 – admission
30 – freedom and control
31 – Anger
32 -anger control
33 – Non-benefical methods handling anger
34 – suppression
35 – repression
36 – expression
37 – communication tools
38 – Message
39 – karl Menninger
40 – developmental approach
41 – Derivera
42 – aggressive be in born approach
43 – Lorenz
44 – analytical psychology approach
45 -theory of social constructionism
46 – schacter and singer
47 -cognitive approach
48 – cultural approach
49 – Gouldner
50 – Norm of reciprocity
51 – aconomy approach
52 – social learning apporoach
53 _ Vicarious punishment
54 – motivational apporoach
55 – Fontasy
56 – cognitive approach
57 – human apporoach
58 – cognitive – behavioural therapy
59 – anthroponomy approach
60 – Novaco therapeutic approach
61 – Engels
62 – fin Hower
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 74 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود