تارا فایل

تحقیق حبسیه در ادب فارسی


مقدمه:
حبسیه نویسی یا ادبیات زندان گونه ای از ادبیات است که در آن خاطرهی دورهی سیاه زندان و رنج و مصائب مردان پاکباخته و ماجراجو، در میان دیوارهای محصور و تاریک ، به شیوهای موثر توصیف میشود.
شاعران حبسیه سرای معروف عبارتند از:ناصر خسرو،مسعود سعد سلمان،خاقانی،ملک الشعرای بهار،فرخی یزدی و مهدی اخوان ثالث.
معروفترین حبسیه سرای ادبیات فارسی مسعود سعد سلمان است
در گونه ای از حبسیه کسی ستوده یا مدح نمی شود و شاعر از هیچ کس طلب بخشایش نمی کند. در گونه ای دیگر که اعتذاریه یا پوزش نامه خوانده می شود- شعر،با ستایش از شاه یا کسی که به یاری او امید دارد آغاز می گردد و لحنی آرام و ترحم آمیز دارد. حبسیه در قالب های مختلفی مثل:قصیده،غزل و رباعی یا قالب نیمایی سروده شده است
حبسیه را می‏توان موضوع شعری هم قلمداد کرد. از دیدگاه انواع ادبی، حبسیه از فروع ادب غنایی است زیرا در آن شاعر اندوه و رنج و احساسات و عواطف خود را در زندان توصیف می‏کند.

حبسیه در ادب فارسی:
حبسیه یا زندان سروده یا زندان نامه،شعریست که در زندان یا مربوط به زندان سروده می شود و شاعر علت اسارت و بدبختی خود را در آن با صراحت بیان می کند.درون مایه ی این حبسیه ها،شکوه از زندان،سختی و فشار غل و زنجیر،درد ناشی از شکنجه،آلودگی محیط،بدی غذا،بد رفتاری زندان بان،تنهایی و غیره است.

در گونه ای از حبسیه کسی ستوده یا مدح نمی شود و شاعر از هیچ کس طلب بخشایش نمی کند. در گونه ای دیگر که اعتذاریه یا پوزش نامه خوانده می شود- شعر،با ستایش از شاه یا کسی که به یاری او امید دارد آغاز می گردد و لحنی آرام و ترحم آمیز دارد. حبسیه در قالب های مختلفی مثل:قصیده،غزل و رباعی یا قالب نیمایی سروده شده است.
شاعران حبسیه سرای معروف عبارتند از:ناصر خسرو،مسعود سعد سلمان،خاقانی،ملک الشعرای بهار،فرخی یزدی و مهدی اخوان ثالث.
احمد شاملو هم حبسیه ای به نام "کیفر" دارد که چنین آغاز می شود:( در این جا چار زندان است)… مهدی اخوان ثالث نیز مجموعه ای مستقل درباره ی زندان به نام"در حیاط کوچک پاییز در زندان"دارد. امروزه از نثر نیز برای نوشتن حبسیه استفاده می شود و قالب های رمان،خاطره نویسی،داستان کوتاه،حسب حال و غیره برای بیان رنج ها و مسایل زندان به کار رفته اند.
از جمله:" ورق پاره های زندان" و"پنجاه و سه نفر"(بزرگ علوی)/ "پنجاه و سه نفر"(انور خامه ای)

حبسیه نویسی:
حبسیه نویسی یا ادبیات زندان گونه ای از ادبیات است که در آن خاطرهی دورهی سیاه زندان و رنج و مصائب مردان پاکباخته و ماجراجو، در میان دیوارهای محصور و تاریک ، به شیوهای موثر توصیف میشود.
در حبسیه ها یاد وخاطره ایام حبس و روحیات و احوال ذهنی نویسنده منعکس می شود،.در حبسیه نویسی ،نویسنده یا شاعر به توصیف فضای اختناق زده زندان و حالات شخصی و درونی زندانیان و رنج و عذاب هایی که در زندان متحمل میشوند میپردازد و اغلب با زبانی مستقیم و توصیفی گفت و گوها و شایعات مربوط به عفو عمومی و آرزوها و خیال بافیهای دور و دراز زندانیان را بیان می کند.
معروفترین حبسیه سرای ادبیات فارسی مسعود سعد سلمان است
که در حقیقت نامور ترین شاعر عصر دوم غرنوی است.
شهرت او در گرو حبسیه های اوست . حبسیه او غم انگیز و درعین حال جذاب و گیراست.
از دیگر بزرگان این نوع از ادبیات می توان از بزرگ علوی نام برد. وی از بنیانگذاران داستان نویسی سیاسی ایران است که به زندان رضا شاه هم افتاده بود. و در آن دروان به حبسیه نویسی و شکایت از اوضاع زندان و مشکلات و سختی هایی که در دوران زندان تحمل کرده است پرداخت .علوی مبدع حبسیه نویسی معاصر یا ادبیات زندان است، آثاری مانند ورق پاره های زندان و نامه ها ، از او در زمینه حبسیه نویسی است.

شخصی به هزار غم گرفتارم
در هر نفسی بجان رسد کارم
بی زلّت و بی گناه محبوسم
بی علت و بی سبب گرفتارم
در دام جفا شکسته مرغی ام
بردانه نیوفتاده منقارم
خورده قسم اختران به پاداشم
بسته کمر آسمان به پیکارم
محبوسم و طالع است منحوسم
غمخوارم و اخترست خونخوارم
برده نظر ستاره تاراجم
کرده ستم زمانه آزارم
یاران گزیده داشتم روزی
امروز چه شد که نیست کس یارم
هر نیمه شب آسمان ستوه آید
از گریه ی سخت و ناله ی زارم

حبسیه:
حبسیه را می‏توان موضوع شعری هم قلمداد کرد. از دیدگاه انواع ادبی، حبسیه از فروع ادب غنایی است زیرا در آن شاعر اندوه و رنج و احساسات و عواطف خود را در زندان توصیف می‏کند. نخستین و بیشترین حبسیه‏ها در دیوان مسعود سعد سلمان که هجده سال در زندان بوده است دیده می‏شود و بعد از او، شاعرانی که به زندان رفتند نیز حبسیه‏هایی سرودند.

چنانکه خاقانی شروانی چند حبسیه غرّا دارد و در عصر ما شاعر فحل، استاد ملک‏الشعراء بهار نیز چند حبسیه ی آبدار سروده است. در ادبیات غرب "زندانی شیلان" the prisoner of /Chillon اثر لرد با یرون معروف است اما آن حبسیه تخیّلی است.
من باب نمونه حبسیه جاودانی مسعود سعد سلمان را که به زندان نای شهرت یافته است نقل می‏کنیم:

نمونه حبسیه جاودانی مسعود سعد سلمان:

نالم به دل چو نای من اندر حصار نای
پستی گرفت همّت من زین بلند جای
آرد هوای نای مرا ناله‏های زار
جز ناله‏های زار چه آرد هوای نای
گردون به درد و رنج مرا کشته بود اگر
پیوند عمر من نشدی نظم جانفزای
نه نه! از حصن نای بیفزود جاه من
داند جهان که مادر ملک است حصن نای
من چون ملوک سر ز فلک برگذاشته
زی زهره برده دست و به مه بر نهاده پای
از دیده پاشم درهای قیمتی
وز طبع گه خرامم در باغ دلگشای
نظمی به کامم اندر چون باده ی لطیف
خطی به دستم اندر چون زلف دلربای
ای در زمانه راست نگشته مگوی کژ
وی پخته ناشده به خرد، خام کم درای
امروز پشت گشت مرا همّت بلند
زنگار غم گرفت مرا تیغ غم زدای
از رنج تن تمام نیارم نهاد پی
وز درد دل بلند نیارم کشید وای
گیرم صبور گردم بر جای نیست دل
گویم برسم باشم هموار نیست رای
عونم نکرد همّت دور فلک نگار
سودم نداد گردش جام جهان نمای
کاری ترست بر دل و جانم بلا و غم
از رمح آبداده و از تیغ سرگرای
چون پشت بینم از همه مرغان درین حصار
ممکن بود که سایه کند بر سرم همای؟!

گردون چه خواهد از من بیچاره ضعیف
گیتی چه خواهد از من درمانده گدای
گر شیر شرزه نیستی ای فضل کم شکر
ور مار گرزه نیستی ای عقل کم‏گزای
ای محنت ارنه کوه شدی ساعتی برو
وی دولت ارنه باد شدی لحظه‏یی بپای
این تن جزع مکن که مجازی است این جهان
وی دل غمین مشو که سپنجی است این سرای
گر عز و ملک خواهی، اندر جهان مدار
جز صبر و جز قناعت دستور و رهنمای
ای بی‏هنر زمانه مرا پاک در نورد
وی کوردل سپهر مرا نیک برگرای
ای روزگار هر شب و هر روز از حسد

حبسیه بیشتر از موضوعات شعری است تا از انواع ادبی به هر حال حبسیه از فروع ادب غنائی است و در آن شاعر اندوه و رنج خود را از زندان توصیف می کند.
نخستین و بیشترین حبسیه ها در دیوان مسعود سعد سلمان دیده می شود و بعد از او نیز شاعرانی که به زندان رفتند حبسیه سرودند. چنان که خاقانی چند حبسیه فرا دارد و در عصر ما شاعر استاد ملک الشعرای بهار نیز چند حبسیه سروده است.
حبسیه سروده ملک الشعرای بهار:

زندان نای:

نالم به دل چو نای من اندر حصار نای —– پستی گرفت همّت من زین بلند جای

آرد هوای نای مرا ناله های زار —– جز ناله های زار چه آرد هوای نای

گردون به درد و رنج مرا کشته بود اگر —– پیوند عمر من نشدی نظم جانفزای

نه نه ! ز حصن نای بیفزود جاه من —– داند جهان که مادر ملک است حصن نای

من چون ملوک سر ز فلک برگذاشته —– زی زهره برده دست و به مه برنهاده پای

از دیده گاه پاشم دُرهای قیمتی —– وز طبه گه خرامم در باغ دلگشای

نظمی به کامم اندر چون باده لطیف —– خطّی به دستم اندر چون زلف دلربای

ای در زمانه راست نگشته مگوی کژ —– وی پخته ناشده به خرد، خام کم درای

امروز پست گشت مرا همّت بلند —– زنگار غم گرفت مرا تیغ غم زدای

از رنج تن تمام نیارم نهاد پی —– وز درد دل بلند نیارم کشید وای

گیرم صبور گردم بر جای نیست دل —– گویم برسم باشم هموار نیست رای

عونم نکرد همّت دور فلک نگار —– سودم نداد گردش جام جهان نمای

کاری ترست بر دل و جانم بلا و غم —– از رُمح آبداده و از تیغ سرگرای

چون پشت بینم از همه مرغان درین حصار —– ممکن بود که سایه کند بر سرم همای؟

گردون چه خواهد از من بیچاره ی من ضعیف —– گیتی چه خواهد از من درمانده گدای

منابع:
اینترنت
www.shafighi.com/forum
www.noormags.com
www.hamkelasy.com/content
www.mibosearch.com
2


تعداد صفحات : 12 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود