مقدمه
امر به معروف، جامعه را رشد مىدهد و نهى از منکر، جامعه را از سقوط نجات مىدهد، امر به معروف حافظ مرزها و حقوق افراد است ؛ و جامعه بىفریاد، جامعهاى مرده است و افراد ساکت، جماداتى متنفّس بیش نیستند.
امر به معروف و نهى از منکر، نشانه غیرت دینى، احساس مسئولیت ومشکلات مردم را مشکلات خود دانستن است.
امر به معروف و نهى از منکر، نوعى قرنطینه روحى در برابر عیبها و گناهانِ مُسرى است.
امر به معروف و نهى از منکر، نوعى انضباط اجتماعى است؛ یعنىمحدود کردن تمایلات اشخاص در برابر مصالح جامعه ؛ در واقع نوعىکنترل افراد لاابالى است.
امر به معروف و نهى از منکر، نشانه رشد است. حضرت لوط در برابرگروه گناهکار پرسید: آیا در میان شما یک نفر رشید هست تا مانع این کار شما شود؟
با امر به معروف و نهى از منکر، مسائل داخلى جامعه حل مىشود ومىتواند با دشمنان خارجى مقابله کند.
در اهمیت امر به معروف همین بس که علما به دلیل ارتباط قلبى انسان با آن (یعنى تنفر قلبى از منکر)، آن را در اصول دین؛ و به دلیل برخوردهاى عملى، و اینکه یکى از واجبات است، آن را در ردیف فروع دین مطرح کرده اند. شهید ثانى مىفرماید: آیات و روایات امر به معروف و نهى از منکر آنقدر زیاد است که کمر را مىشکند.
همین امروز اگر یک ابر قدرت یا قلدرى که منطقهاى را بمباران مىکند و بزرگترین منکرات را انجام مىدهد، خود را در برابر فریاد همه کشورها ببیند، هرگز دست به این جنایت نمى زند. سکوت جوامع بین المللى و ترس سردمداران و بى تفاوتى و بى خبرى توده هاى مردم سبب شده است که مستکبران جهانى در برابر بزرگترین منکرات خود هیچ احساس خطرى نکنند.
اگر کارخانهاى نیاز به بازرسى و نظارت مهندسان متخصص دارد، جامعه بشرى هم نیاز به نظارت و بازرسى دانشمندان اسلام شناس دارد.
در حدیث مىخوانیم : بهترین دوست آن است که هنگام خلاف، مانع تو شود و بدترین دوست آن است که به تو تذکر ندهد. امام صادق علیه السلام مىفرماید: بهترین دوست من کسى است که عیب هاى مرا به من هدیه کند.
در روایات مىخوانیم: "مومن همیشه مراقب کارهاى خود است" یعنى از خودش حساب پس مىگیرد.
آرى ! اگر ما از درون مراقب خود باشیم و مردم از برون مراقب ما باشند و در راس، نظامى سیاسى و حکومتى مشوق خوبیها و مانع بدیها باشد، بهترین امت خواهیم بود. چنان که قرآن مىفرماید: کُنْتُم خَیرَ اُمَّهٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ تَامُرُونَ بِالْمَعروفِ و تَنْهَوْن عن الْمُنکَرِ تُومِنُونَ بِاللّه
در نهج البلاغه مىخوانیم: تمام کارهاى خیر و حتى جهاد در راه خدا، نسبت به امر به معروف مثل رطوبت دهان است نسبت به آب دریا.
ریشههاى فطرى و غریزى امر به معروف و نهى از منکر
تمام پدران و مادران در طول تاریخ، فرزندان خود را به کارهایى واداشته و از کارهایى نهى کردهاند بنابراین، مساله امر و نهى و تشویق و هشدار، ریشه در درون هر انسانى دارد و مربوط به زمان و مکان و یا نژاد و منطقه خاصّى نمى شود.هر مسالهاى این گونه فراگیر باشد، نشانه از فطرى بودن آن دارد.
عکس العمل حیوانات در برابر خطرها
مساله هشدار و اخطار و یا فریاد در برابر خطرها و انحرافها، مخصوص انسانها نیست. در قرآن مىخوانیم: همین که مورچهاى دید حضرت سلیمان با لشکرش در حرکتند، فریاد زد و به سایر مورچگان گفت: به لانههاى خود بروید تا پایمال آنان نشوید.
و همین که هدهد در پرواز خود از فضاى کشور سبا متوجه انحراف مردم شد و دریافت که مردم خورشید پرستند، نزد حضرت سلیمان آمد و با ناله خود، از این انحراف شکایت کرد.
بنابراین، فریاد در برابر انحراف و دلسوزى براى دیگران، نه تنها مسالهاى فطرى براى انسانهاست، بلکه ریشه غریزى در حیوانات دارد؛ لذا اگر گفته شود که انسانِ بى تفاوت از حیوان پست تر است، سخن گزافى نباشد، البته مسوولیت همه مردم نسبت به امر به معروف و نهى از منکر یکسان نیست؛ بلکه وظیفه علما و دولتمردان از دیگران بیشتر است.
ریشه عقلى
امر به معروف و نهى از منکر یک ضرورت عقلى است. این مساله بقدرى روشن است که نگرانم اگر توضیحى داده شود، همچون ابرى جلوى خورشید، از شفافیت آن بکاهد.
کدام عاقل است که سکوت در مقابل خطر و انحراف راپسندیده و آن را محکوم نکند؟
کدام عقل است که راهنمایى، دلسوزى، تشویق به کار خیر و جلوگیرى از مفاسد را لازم نداند؟
از آنجا که دین اسلام مطابق با عقل و فطرت است، مىتوان گفت که تمام آیات و روایاتِ امر به معروف و نهى از منکر، ما را به همین قضاوتِ روشن عقل ارشاد مىکند.
جایگاه امر به معروف در قرآن
مساله امر به معروف از همان روزهاى اول بعثت در مکّه مورد عنایت اسلام بوده است.
بعنوان مثال در سوره والعصر که شعار مسلمانان به هنگام جدایى از یکدیگر بود و در اوائل بعثت در مکه نازل شده است، در جمله : تَواصَوْا بِالْحَقِّ و تَواصَوْا بِالصَّبْرِ، اشاره به امر به معروف مىکند.
اولین وظیفه انبیا
قرآن، اولین وظیفه همه انبیا را امر به معروف و نهى از منکر مىداند و مىفرماید: "ما در میان هر امّتى، پیامبرى را مبعوث کردیم که مهمترین وظیفه آنان دو چیز بود : یکى امر به یکتاپرستى که بزرگترین معروفهاست "اَنِ اعْبُدُوااللَّه"، و دوم نهى از اطاعت طاغوتها که بزرگ ترین منکرهاست "اِجْتَنِبُوا الطَّاغوتَ"." در سوره اعراف نیز مىخوانیم: "پیامبر اسلام که نام و نشانش در تورات و انجیل آمده، اوّلین وظیفهاش امر به معروف و نهى از منکر است.
رابطه توحید با امر به معروف و نهى از منکر
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمود: "کلمه لااِلهَ اِلاَّاللَّه عذاب الهى را از انسان دور مىکند؛ به شرط آنکه این کلمه مبارک مورد تحقیر و استخفاف قرار نگیرد."
مردى از پیامبر عزیز پرسید: "چگونه ممکن است کلمه توحید مورد استخفاف قرار گیرد؟!"
فرمود: "اگر گناهان علنى انجام گیرد و کسى گناهکار را نهى نکند و او را تغییر ندهد، به توحید اهانت شده است.
رابطه نبوت با امر به معروف و نهى از منکر
در سوره اعراف، در شرح وظایف پیامبر اکرم مىخوانیم: "مردم را امر به معروف و نهى از منکر مىکند."
چه معروفى از یکتاپرستى خداوند مهمتر و چه منکرى از اطاعت طاغوت بدتر است؟ در قرآن مىخوانیم؛ وظیفه تمام پیامبران نسبت به مردم، دعوت به بندگى خدا و دورى دادن آنان از طاغوت است."
رابطه امامت با امر به معروف و نهى از منکر
امام حسین علیه السلام، هدف از قیام خود را چنین مىفرماید: آیا نمى بینید به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگیرى به عمل نمى آید . و در جاى دیگر مىفرماید: من بنا دارم امر به معروف و نهى از منکر کنم. مىخواهم در دین جدم اصلاح کنم.
جایگاه آمرین به معروف و ناهیان از منکر
در سوره توبه آیههاى 111 و 112 مىخوانیم : "خدا از مومنان، جانها و مالهایشان را خرید تا بهشت از آنان باشد. آنان رزمندگانى هستند که در راه خدا مىجنگند، دشمنان خدا را مىکشند و در راه خدا کشته مىشوند.وعده بهشت به آنان در تورات و انجیل و قرآن آمده است و چه کسى بهتر از خدا به عهد خود وفا مىکند."
سپس مىفرماید: "جان دادن و بهشت گرفتن براى شما مبارک باشد و خود را به این معامله بشارت دهید که رستگارى بزرگى است."
در ادامه مىفرماید: این مومنان جان بر کف، هم از لغزشهاى خود توبه مىکنند، هم خدا را مىپرستند و ستایش مىکنند، و هم اهل روزه و رکوع و سجودند. این افرادند که امر به معروف و نهى از منکر مىکنند و حدود الهى را پاس مىدارند."
با یک نگاه سطحى به این دو آیه، سیما و صفات آمرین به معروف بر همه ما روشن مىشود. آنها افرادى جان برکف و شجاع هستند. فریادشان در روز، با اشک و توبه، و رکوع و سجودشان در شب همراه است. هشدار آنان به خلافکاران، همراه با حفاظت و پاسدارى خودشان از قانون الهى است.
آرى ! فوز بزرگى که خدا در ستایش آنان وعده کرده، مخصوص این گروه از افراد است نه کسانى که خود خلاف کارند و مقررات و قوانین را زیر پا مىگذارند. مانند کسانى که از چراغ قرمز رد مىشوند، ولى به بى حجاب تذکر مىدهند.
امر به معروف در روایات
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله فرمود : آمران به معروف، خلیفه خدا در زمین هستند.
در حدیث دیگر مىخوانیم: "خداوند، دشمن مومن بى دین است. پرسیدند یا رسول الله! مگر مومن بى دین مىشود؟ فرمود: مسلمانى که امر به معروف نکند، بى دین است.
حضرت على علیه السلام فرمود: نهى از منکر، به خاک مالیدن بینى فاسقان است.
امر به معروف و نهى از منکر دو خلق از اخلاق الهى است که هر کس این دو فریضه را یارى کند، خداوند به او عزت مىدهد.
حضرت على علیه السلام مىفرماید: امر به معروف و نهى از منکر براى عموم مردم یک مصلحت است (انگیزه آنان را نسبت به کار خیر زیاد مىکند)، و نهى از منکر براى افراد نابخرد که گرایش به انحراف در آنان زیاد است، وسیله کنترل قوى است.
امام باقر علیهالسلام در مقام شکایت مىفرماید: افرادى هستند که اگر نماز ضررى به مال یا جانشان بزند، آن را ترک مىکنند؛ همان گونه که امر به معروف و نهى از منکر را که بزرگ ترین و شریف ترین واجبات است، به همین خاطر رها کردند."
کسى که جلو منکر را نگیرد، همانند کسى است که مجروحى را در کنار جاده رها کند تا بمیرد.
افراد ساکتى که در برابر خلافکار هیچ گونه عکس العملى نشان نمى دهند، مردگانى هستند در میان زندگان.
منکر مثل آتشى است که اگر با نهى شما خاموش نشود، همه چیز را مىسوزاند. اگر گزندهاى را دیدى که به سوى انسان خفتهاى مىرود، ولى فریاد نکشیدى، در قتل او شریکى.
امام صادق علیه السلام فرمود :
کسى که بتواند جلوى مفاسد را بگیرد، ولى نگیرد، دوست دارد که خداوند متعال معصیت شود. چنین کسى اعلام دشمنى با خدا کرده است.
آرى! کسى که گناه را آشکارا انجام دهد، دین خدا را ذلیل و دشمنان خدا را دلشاد کرده است.
رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: گروهى هستند که نه پیامبرند و نه شهید؛ ولى مردم به مقام آنان که به خاطر امر به معروف به دست آورده اند، غبطه مىخوردند.
در قرآن مىخوانیم: "قُوا اَنْفُسَکُم وَ اَهْلیکُم ناراً"، خود و بستگانتان را از آتش دوزخ حفظ کنید.
روایات ذیل این آیه مىفرماید: "این حفظ باید از طریق امر به معروف و نهى از منکر صورت گیرد."
اگر مردم در برابر منکر سکوت کنند، قهر خدا همه را با هم خواهد گرفت:
"وَ اتَّقُوا فِتْنَهً لاتُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْکُم خاصَّه"
هر کس به امر به معروف و نهى از منکر ایمان ندارد، دین ندارد.
قله دین، امر به معروف و نهى از منکر، و اجراى حدود الهى است.
پایه و اساس دین بر امر به معروف و نهى از منکر و اجراى حدود الهى است.
خداوند راضى نیست که در زمین معصیتى شود و اولیاى او همچنان ساکت بمانند.
رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: جبرئیل آمد و گفت که اسلام ده بخش دارد و بخش هفتم آن امر به معروف و نهى از منکر است."
در روایات، به مسلمانى که نهى از منکر نمى کند، لقب ضعیف و بى دین داده شده و مورد غضب خداوند قرار گرفته است.
در قرآن مىخوانیم: پیامبرانى همچون داوود علیه السلام و عیسى علیه السلام به کسانى که نهى از منکر نمى کنند، لعنت فرستادهاند.
امر به معروف و نهى از منکر راه انبیا، سیره صلحا و واجبى بزرگ است که با انجام آن، جادهها امن و درآمدها حلال و حقوق مردم ادا مىشود.
چند درس از نهى از منکر امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آخرین لحظه عمر خود، هنگامیکه دید لشکر یزید به خیمههاى اهل بیت حملهور شدند. آخرین جملهاى که به آنها فرمود، این بود: اگر دین ندارید، لااقل در دنیاى خود آزاده باشید." این سخن اثر کرد و تا امام زنده بود، از هجوم به خیمه ها دست کشیدند. ما از این جمله آخر، چند درس بگیریم:
1) نهى از منکر واجب است، حتى در لحظه آخر عمر.
2) نهى از منکر واجب است، حتى نسبت به وحشى ترین افراد.
3) اگر چند منکر انجام مىشود و ما مىتوانیم از یکى از آنها جلوگیرى کنیم، باز هم نسبت به آن یکى واجب است که اقدام کنیم.
4) افراد خلافکار ممکن است از بعضى از منکرات دست بردارند و تحت تاثیر وجدان قرار بگیرند.
5) اگر از دین مردم نمى توان براى نهى از منکر کمک گرفت، از صفات دیگر آنان و از عوامل عاطفى استفاده کنید.
امربه معروف و نهى از منکر، یک وظیفه عمومى است.البته ما باید تاسف بخوریماز اینکه معناى امر به معروف و نهى از منکر درست تشریح نمىشود.امر بهمعروف، یعنى دیگران را به کارهاى نیک امر کردن.نهى از منکر، یعنى دیگرانرا از کارهاى بد نهى کردن.امر و نهى، فقط زبان و گفتن است; البته یکمرحله قبل از زبان هم دارد که مرحله قلب است و اگر آن مرحله باشد، امربه معروف زبانى، کامل خواهد شد.وقتى که شما براى کمک به نظام اسلامى مردمرا به نیکى امر مىکنید مثلا احسان به فقرا، صدقه، راز دارى، محبت، همکارى،کارهاى نیک، تواضع، حلم، صبر و مىگویید این کارها را بکن، هنگامى که دلشما نسبتبه این معروف، بستگى و شیفتگى داشته باشد، این امر شما، امرصادقانه است. وقتى کسى را از منکرات نهى مىکنید مثلا ظلم کردن، تعرض کردن،تجاوز به دیگران، اموال عمومى را حیف و میل کردن، دست درازى به نوامیسمردم، غیبت کردن، دروغ گفتن، نمامى کردن، توطئه کردن، علیه نظام اسلامىکار کردن، با دشمن اسلام همکارى کردن و مىگویید این کارها را نکن، وقتى کهدر دل شما نسبتبه این کارها بغض وجود داشته باشد، این نهى، یک نهىصادقانه است و خود شما هم طبق همین امر و نهىتان عمل مىکنید.اگر خداىنکرده دل با زبان همراه نباشد، آنگاه انسان مشمول این جمله مىشود که"لعن الله الامرین بالمعروف التارکین له".کسى که مردم را به نیکى امرمىکند، اما خود او به آن عمل نمىکند; مردم را از بدى نهى مىکند، اما خوداو همان بدى را مرتکب مىشود; چنین شخصى مشمول لعنتخدا مىشود; این چیزخیلى خطرناکى خواهد شد.
اگر معناى امر به معروف و نهى از منکر و حدود آن براى مردم روشن بشود،معلوم خواهد شد یکى از نوترین، شیرینترین، کارآمدترین و کارسازترینشیوههاى تعامل اجتماعى، همین امر به معروف و نهى از منکر است و بعضیهادیگر درنمىآیند بگویند "آقا! این فضولى کردن است"! نه، این همکارى کردناست; این نظارت عمومى است; این کمک به شیوع خیر است; این کمک به محدودکردن بدى و شر است; کمک به این است که در جامعه اسلامى گناه، گناهبماند.بدترین خطرها این است که یک روز در جامعه، گناه به عنوان صوابمعرفى بشود; کار خوب به عنوان کار بد معرفى بشود و فرهنگها عوض بشود.وقتىکه امر به معروف و نهى از منکر در جامعه رایجشد، این موجب مىشود که گناهدر نظر مردم همیشه گناه بماند و تبدیل به صواب و کار نیک نشود.بدترینتوطئهها علیه مردم این است که طورى کار کنند و حرف بزنند که کارهاى خوبکارهایى که دین به آنها امر کرده است و رشد و صلاح کشور در آنهاست در نظرمردم به کارهاى بد، و کارهاى بد به کارهاى خوب تبدیل شود; این خطر خیلىبزرگى است.
بنابراین اولین فایده امر به معروف و نهى از منکر همین است که نیکى وبدى، همچنان نیکى و بدى بماند.فایده دیگرش این است که وقتى در جامعهگناه منتشر بشود و مردم با گناه خو بگیرند، آنگاه اگر در راس جامعه همکسى بخواهد مردم را به خیر و صلاح و معروف و نیکى سوق بدهد، کارش با مشکلمواجه خواهد شد; نمىتواند; یا به آسانى نمىتواند; مجبور استبا صرفهزینه فراوان این کار را انجام بدهد.یکى از موجبات نا کامى تلاشهاىامیرمومنان با آن قدرت و عظمت در ادامه این راه، که بالاخره هم به شهادتآن بزرگوار منجر شد، همین بود.این روایت تکان دهنده و عجیبى است;مىفرماید:"لتامرن بالمعروف و لتنهون عن المنکر او لیسلطن الله علیکمشرار کم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم"; باید امر به معروف و نهى از منکررا میان خودتان اقامه کنید، رواج بدهید و نسبتبه آن پایبند باشید; اگرنکردید، خدا اشرار و فاسدها و وابستهها را بر شما مسلط مىکند; یعنى زمامامور سیاست کشور به مرور به دست امثال حجاج بن یوسف خواهد افتاد! همانکوفهیى که امیرالمومنین در راس آن قرار داشت و در آنجا امر و نهى مىکرد ودر مسجدش خطبه مىخواند، به خاطر ترک امر به معروف و نهى از منکر، به مروربه آنجایى رسید که حجاجبنیوسف ثقفى آمد و در همان مسجد ایستاد و خطبهخواند و به خیال خود مردم را موعظه کرد! حجاج چه کسى بود؟ حجاج کسى بودکه خون یک انسان در نظر او، با خون یک گنجشک هیچ تفاوتى نداشت! به همانراحتى که یک حیوان و یک حشره را بکشند، حجاج یک انسان را مىکشت.یک بارحجاج دستور داد و گفت همه مردم کوفه باید بیایند و شهادت بدهند که کافرهستند و از کفر خودشان توبه کنند; هر کس بگوید نه، گردنش زده مىشود! باترک امر به معروف و نهى از منکر، مردم اینگونه دچار ظلمهاى عجیب و غریب واستثنایى و غیر قابل توصیف و تشریح شدند.وقتى که امر به معروف و نهى ازمنکر نشود و در جامعه خلافکارى، دزدى، تقلب و خیانت رایج گردد و بتدریججزو فرهنگ جامعه بشود، زمینه براى روى کار آمدن آدمهاى ناباب فراهم خواهدشد.
البته امر به معروف و نهى از منکر حوزههاى گوناگونى دارد که باز مهمترینشحوزه مسوولان است; یعنى شما باید ما را به معروف امر، و از منکر نهىکنید.مردم باید از مسوولان، کار خوب را بخواهند; آن هم نه به صورت خواهش وتقاضا; بلکه باید از آنها بخواهند.این مهمترین حوزه است; البته فقط اینحوزه نیست; حوزههاى گوناگونى وجود دارد.
در مساله امر به معروف و نهى از منکر، فقط نهى از منکر نیست; امر بهمعروف و کارهاى نیک هم هست.براى جوان، درس خواندن، عبادت کردن، اخلاق نیک،همکارى اجتماعى، ورزش صحیح و معقول و رعایت آداب و عادات خوب در زندگى،همه جزو چیزهاى خوب است.براى یک مرد، براى یک زن و براى یک خانواده،وظایف خوب و کارهاى بزرگى وجود دارد.هر کسى را که شما به یکى از اینکارهاى خوب امر بکنید به او بگویید و از او بخواهید امر به معروف است. نهىاز منکر هم فقط نهى از گناهان شخصى نیست.تا مىگوییم نهى از منکر، فورا درذهن مجسم مىشود که اگر یک نفر در خیابان رفتار و لباسش خوب نبود، یکىباید بیاید و او را نهى از منکر کند; فقط این نیست; این جز دهم است. نهى از منکر در همه زمینههاى مهم وجود دارد; مثلا کارهایى که افراد توانادستشان مىرسد و انجام مىدهند; همین سو استفاده از منابع عمومى; همینرفیقبازى در مسائل عمومى کشور، در باب واردات، در باب شرکتها و در باباستفاده از منابع تولیدى و غیره; همین رعایت رفاقتها از سوى مسوولان.یکوقت دو نفر تاجر و کاسب هستند و با هم همکارى و رفاقت مىکنند، آن یک حکمدارد; یک وقت هست که آن کسى که مسوول دولتى است و قدرت و اجازه و امضا دردست اوست، با یک نفر رابطه ویژه برقرار مىکند; این آن چیزى است که ممنوعو گناه و حرام است و نهى از آن بر همه کسانى که این چیزها را فهمیدهانددر خود آن اداره، در خود آن بخش، بر مافوق او، بر زیردست او واجب است; تافضا براى کسى که اهل سو استفاده است، تنگ بشود.
در محیط خانواده هم مىشود نهى از منکر کرد.در بعضى از خانوادهها حقوقزنان رعایت نمىشود; در بعضى از خانوادهها حقوق جوانان رعایت نمىشود; دربعضى از خانوادهها بخصوص حقوق کودکان رعایت نمىشود; اینها را باید بهآنها تذکر داد و از آنها خواست.حقوق کودکان را تضییع کردن، فقط به این همنیست که انسان به آنها محبت نکند; نه، سو تربیتها، بىاهتمامیها،نرسیدنها، کمبود عواطف و از این قبیل چیزها هم ظلم به آنهاست.
منکراتى که در سطح جامعه وجود دارد و مىشود از آنها نهى کرد و باید نهىکرد، از جمله اینهاست:اتلاف منابع عمومى، اتلاف منابع حیاتى، اتلاف برق،اتلاف وسایل سوخت، اتلاف مواد غذایى، اسراف در آب و اسراف در نان.
ما این همه ضایعات نان داریم; اصلا این یک منکر است; یک منکر دینى است; یکمنکر اقتصادى و اجتماعى است; نهى از این منکر هم لازم است; هر کسى به هرطریقى که مىتواند; یک مسوول یک طور مىتواند، یک مشترى نانوایى یک طورمىتواند، یک کارگر نانوایى طور دیگر مىتواند.طبق بعضى از آمارهایى که بهما دادند، مقدار ضایعات نان ما برابر استبا مقدار گندمى که از خارج واردکشور مىکنیم! آیا این جاى تاسف نیست؟! همه اینها منکرات است و نهى ازآنها لازم است.طبق نهجالبلاغه، امیرالمومنین نهى از اینها را یکى ازمحورهاى اصلى توصیههاى خود قرار داده است.در باب مسوولان، آنطور مشى کردنو عمل کردن و دستور دادن و قاعده معین کردن; در باب عموم مردم هم آنها راوادار کردن به حضور، به فعالیت و به احساس مسوولیت در مسائل اجتماعى، باهمین امر به معروف و نهى از منکر.
وظیفه بزرگى بر دوش ما قرار دارد.امیرالمومنین جان مبارک خود را بر سراین کار گذاشت; همچنان که تمام عمر خود را از وقتى که مىتوانست تلاشى بکنداز همان وقتى که اسلام آورد، از اوان کودکى تا آخر عمر; چه دوران مکه، چهدوران مدینه، چه دوران بعد، چه هم در دوران خلافت در همین راه مصرف کرد ویک آن از مجاهدت و تلاش در راه خدا باز نایستاد.
براى انسان والایى که مىخواهد برفراز همه پدیدههاى عالم وجود پرواز بکندو هیچ چیزى پابند او نباشد و او را اسیر نکند، اسوه حقیقى، امیرالمومنیناست.1
اهمیت امر به معروف
ناگفته پیداست که حساب امر به معروف و نهى از منکر از حساب نماز، روزه و حج جداست؛ زیرا آنها ضررى به منافع و هوسهاى دیگران نمى زنند و لذا کسى با آنها مخالفتى ندارد.
اما نهى از منکر، مخالفت با انحرافات و هوسهاى مردم است و قهراً گروهى در مقابل آن مقاومت مىکنند.
بگذریم که شناخت معروف و منکر کار هر کس نیست و قدرت برخورد و تماس با افراد مختلف نیز روان شناسى تبلیغاتى لازم دارد. اما امر به معروف زمانى موثر است که آمران به معروف و ناهیان از منکر، از خلق و خوى عالى، اطلاعات کافى، آموزشهاى لازم برخودار باشند.
از سوى دیگر، دولت و مردم از هر گونه حمایت هاى قانونى و مالى دریغ نکنند؛ براى مثال مسیر همه فیلمها و برنامه هاى صدا و سیما زنده کردن خوبیها در جامعه و محو کردن منکرات باشد. بعلاوه، مردم باید امر به معروف را یک فریضه اسلامى بدانند و نه دخالت و مزاحمت. در شعارهاى در و دیوار نیز جملاتى باشد که مردم را به سوى کمال و نور دعوت کند و فضاى جامعه، اسلامى و فضاى رشد خوبیها و محو بدیها باشد.
به فرموده روایات، امر به معروف حتى از جهاد در راه خدا مهمتر است؛ زیرا جهاد در تمام عمر یکى دوبار صورت مىگیرد؛ ولى این واجب الهى هر شب و روز در برابر چشم مردم جلوهگیرى مىکند.
اگر امر به معروف و نهى از منکر نباشد، جامعه اسلامى بیمه نمى شود و هر روز اگر هنرمندى مثل سامرى یک گوساله طلائى درست کند، مىتواند نسل ما را مورد تهاجم فرهنگى خود قرار دهد. به گفته همه علما، امر به معروف و نهى از منکر از واجبات قطعى است و آن قدر اهمیت دارد که امام حسین علیه السلام فرمود: هدف من از رفتن به کربلا، امر به معروف و نهى از منکر است.
با امر به معروف تمام واجبات در جامعه عملى مىشود. با نهى از منکر، از همه مفاسد جلوگیرى مىشود. اگر یک میلیارد مسلمان هر روز به یک معروف امر و از یک منکر نهى کنند، سیماى جهان عوض مىشود.
اگر روزى که اسرائیل و آمریکا، مسلمانان منطقهاى را بمباران مىکنند، یک میلیارد فریاد بلند شود، آنها عقب نشینى خواهند کرد.
ما هنوز مزه اتحاد و ایمان و فریاد را به طور کامل نچشیده ایم. آرى از یک قطره آب کارى بر نمى آید؛ همین که قطرات فراوان به صورت جویها و جویها به صورت رودخانه پشت سدى قرار گیرند، وسیلهاى براى تولید برق مىشوند و منطقهاى را روشن مىکنند.
مرحوم شهید مطهرى مىفرماید: "در قرآن، قبل از آیه امر به معروف ، مساله اتحاد مسلمانان مطرح شده است؛ یعنى اگر خواستید جلو مفاسد را بگیرید، باید قدرت داشته باشید و قدرت زمانى دارید که متحد باشید."
مرحوم شیخ انصارى مىفرماید: اگر امر به معروف و نهى از منکر نیاز به قدرت و ولایت و حکومت داشت، واجب است که به سراغ تشکیل قدرت رویم و حکومت تشکیل دهیم."
مفاسد دیروز دروغ و غیبت بود که از فردى صادر مىشد و فرد دیگرى او را منع مىکرد؛ ولى مفاسد امروز، شکل دیگرى دارد. امروز، ناگهان مسلمانان خود را در برابر بزرگترین توطئه ها مىبینند که اگر از تخصص و تکنولوژى و قدرت و وحدت و اقتصاد کافى برخوردار نباشند، همه چیزشان دستخوش تهاجم قرار مىگیرد.
بنابراین، تشکیل نظام اسلامى براى نهى از منکر هاى اجتماعى و جهانى، یک ضرورت است.
هدف نهائى
هدف از امر به معروف، انجام گرفتن خوبیها و هدف در نهى از منکر، ترک کردن منکرات است. البته، منظور برخورد سطحى و بى نتیجه نیست.
قرآن مىفرماید: اگر در مجلسى به آیات الهى توهین مىشود، جلسه را به عنوان اعتراض ترک کنید تا مسیر بحث عوض شود "حَتَّى یَخُوضُوا فى حَدیثٍ غَیرِه".
بنابراین، اگر با ترک مجلس بحث ها عوض نشد، باید چاره دیگرى اندیشید؛ چون در قرآن هدف را تنها تذکر و ترک جلسه ندانسته، بلکه تغییر مسیر بحث دانسته است. لذا براى رسیدن به این هدف،از هر راه ممکن باید استفاده کرد.
در بعضى روایات مىخوانیم: گناهکار را آزار دهید تا خلاف را ترک کند "حَتَّى یَتْرُکَه"
اگر با تذکر و آزار ترک نکرد، مسوولیت ما تمام نمى شود؛ بلکه از راههاى دیگر باید به نتیجه برسیم.
در آیات جنگ، هدف برطرف شدن فتنه معرفى شده است. "وَ قاتَلُوهُم حَتَّى لاتَکُونَ فِتْنَه" بنابراین، باید تا رسیدن به این هدف، مبارزه را به شکلهاى مختلف ادامه داد. این، مربوط به هدف است.
اما مقدار تلاش: عباداتى مثل نماز و روزه و حج، اعمالى صد در صد تعبدى است و مقدار و زمان آن کاملاً روشن است؛ اما امر به معروف و نهى از منکر مقدار خاصى ندارد و نظیر مراجعه به پزشک است که نمى توان گفت هر مریض در عمر خود به چه تعداد پزشک مراجعه کند و براى هر پزشک چند دقیقه صرف کند؛ یا براى خرید دارو چه مبلغى در نظر بگیرد. هدف، سالم شدن مریض است و صرف زمان و مبلغ و مقدار تلاش، هیچ اندازهاى ندارد. لذا انبیا مىگفتند: تمام توان خود را براى اصلاح بکار مى بریم.
آیا امر به معروف و نهى از منکر، واجب عینى است یا کفایى؟
یعنى : "آیا مثل دفن مرده است که با اقدام بعضى، کفایت مىکند یا مثل اقامه نماز است که بر هر فردى عیناً واجب است ؟".
هر کدام از نظریهها طرفدارانى دارد. در اینجا، نکاتى وجود دارد که شاید بیان آنها مفید باشد؛ براى مثال:
1) از نظر "انکار قلبى" بر فرد فرد مردم واجب است که قلباً از گناه متنفر باشند؛ ولى از نظر "اقدام عملى و بیانى" همین که بعضى اقدام کنند، از دیگران ساقط مىشود.
2) اگر مراد ما از معروف، احیاى تمام خوبیهاى جامعه است، باید تمام مردم قیام کنند؛ اما اگر مراد احیاى نماز، روزه، حج و … است، اقدام گروهى کافى است. همچنین، اگر مراد از منکر برچیده شدن تمام مفاسداز تمام جامعه است، باید تمام مردم به پا خیزند؛ درست مثل نظافت کردن که اگر هدف ما نظافت همه خیابان ها، بازارها، مدارس، کوچهها و خانه هاست، این کار مربوط به همه مردم مىشود؛ ولى اگر هدف از نظافت، قسمتهاى جلو چشم و حساس است، قیام بعضى کافى است.
امر به معروف و دعوت به حق، مخصوص یک گروه نیست
در جامعه، از نقش افراد غافل نشویم. اگر یک فوتبالیست در میدان بازى در برابر چشم دیگران از خدا یاد کند و برنامه هاى نماز جماعت را در میدان ورزشى احیا کند؛ و اگر یک دانشگاهى در وسط درس کلام خود را قطع کند و به نماز اول وقت بایستد؛ و اگر مجریان سیما سخن و برنامههاى خود را قطع کنند و در اول وقت به نماز بایستند، فرهنگ نماز اول وقت ترویج مىشود.
خاطره
روزى که شاه از ایران فرار کرد، امام خمینى در اطراف پاریس بود. صدها خبرنگار و فیلمبردار گرد ایشان جمع شدند تا سخنان ایشان را به طور مستقیم به دنیا مخابره کنند.
آن روز، مهمترین روز در تاریخ ایران و آن پیام هم مهمترین سخن امام بود.
همین که امام روى صندلى نشست و چند کلمهاى با دنیا سخن گفت، ناگاه از فرزند عزیزش که در کنار ایشان بود، پرسید: آیا اول وقت نماز شده است؟ گفت: بله، الان اول وقت نماز است.
امام سخن خود را که در تمام دنیا به طور مستقیم پخش مىشد، قطع کرد و به سراغ نماز رفت. همه خبرنگاران و فیلمبرداران متحیر شدند که چرا ناگهان سخن قطع شد. به آنان گفته شد: امام در اول وقت، سخنى با خدا دارد، نه با مردم"
منابع:
1- آثارعلامه شهیدمرتضی مطهری
2- سلسله درسهای استادمحسن قرائتی
3-http://www.ict.gov.ir/forum/Default.aspx?g=posts&t=612
1 . بیانات مقام معظم رهبری
—————
————————————————————
—————
————————————————————
18