جایگاه مشاوران مدارس و موانع مشاوره
تجربیات یک مشاور
فهرست
مقدمه : 5
روش گروه متمرکز 8
جمع آوری و جمع بندی یافته ها 9
الف ) جایگاه کنونی مشاوان در مدارس 9
ب ) نگرش مسئولان به مشاوران 10
ج ) نگرش دانش آموزان به مشاوران 11
ذ ) آمیختن نقش مشاور با سایر نقش ها 14
و ) نگرش اجتماع (مردم و نهادهای اجتماعی) 16
ز ) شیوه های ارتقای جایگاه مشاوران در مدارس 17
مشاوره چیست؟ 18
وظایف مشاوران مدارس متوسطه 19
علل مهم تری موجب بروز مشکلات در کودکان 28
بهداشت روان نوجوانان وجوانان 33
نقش مدارس در ارتقای بهداشت روان 34
نقش معلم در بهداشت روان کودکان 37
فلسفه تعلیم و تربیت عصر فعلی 44
پیشرفت دروس: 45
امتحان: 46
نمره: 47
انضباط: 49
معلم یا آموزگار: 50
مراحل مشاوره: 52
1-مرحله کسب اطلاعات: 52
2- مرحله تنظیم و تفسیر اطلاعت: 53
3- مرحله تشخیص و درمان: 53
احادیث و روایات 55
مشاوره از نظر اسلام 55
نتیجه گیری 56
منابع و مراجع 59
چکیده
در این تحقیق ، با کاربرد روش شناسی کیفی ، تلاش شده است تا به نقد جایگاه مشاوران مدارس و موانع مشاوره روان شناختی پرداخته شود. شیوه دستیابی به انگاره های ذهنی مشاوران مدارس کار در گروههای متمرکز ، بحث گروهی و ذهن انگیزی (بارش افکار) بود . یافته ها در چند محور طبقه بندی شدند :
جایگاه کنونی مشاوران مدارس ، نگرش مسئولان به مشاوران ، نگرش دانش آموزان به مشاوران ، نگرش مشاوران به خود و رشته خود ، آمیختن نقش مشاور با نقش های دیگر ، نگرش اجتماع و شیوه های ارتقای جایگاه مشاوران در مدارس . نتایج ، این فرض را که ((عدم شکل گیری ساختارهای ذهنی مناسب ، باعث عملکرد مطلوب مشاوره روان شناختی شده است)) تایید می کند . تجزیه و تحلیل یافته ها ، کاوش برای رسیدن به راه حل ها و پیشنهادها است
مقدمه :
فرض اساسی این تحقیق ناظر بر این انگاره است که ((ساختار مشاوره روان شناختی ، به دلیل عدم شکل گیری ساختارهای ذهنی لازم ، دچار عملکرد معیوب است)) . به نظر می رسد که موانع موجود بر سر راه مشاوران در مدارس ، ناشی از (( نگاه مخدوش )) کارگزاران و نیز کاربران این نوع خدمات باشد . تحقیق حاضر با استفاده از روش کیفی ، بررسی این عوامل را هدف قرار داد . برنامه های مشاوره و راهنمایی مدارس ، یکی از پیشرفت های آموزش و پرورش قرن پیشین است که از شاخص های مدنیت و اداره علمی جامعه به شمار می رود . مشاوره یک رابطه یاورانه دو نفری است که بر نیاز فرد به رشد ، سازگاری ، تصمیم گیری و حل مشکل تکیه دارد . با این تعریف از مفهوم مشاوره ، یک مشاور به فرد دارای مشکل کمک می کند تا ضمن شناخت مسایل و مشکلات خود ، راه حل های احتمالی مشکل را ارائه دهد و سرانجام به حل آن بپردازد . مشاوره به دانش و مهارتهای بسیاری نیازمند است .
بررسی ها در کشورهای غربی چند نقش کلی را برای مشاوران (به ویژه مشاوران مدرسه) مشخص می کنند که عبارتند از : اطلاع رسانی و راهنمایی ، حمایت ، پیشگیری و ارتقای بهداشت روانی ، کارهای اجرایی و دفتری ، توانایی به کارگیری آزمون های روان شناختی ، ایجاد یک شبکه محکم میان کارکنان مدرسه و سایر متخصصان مراکز خارج از مدرسه ، والدینو دانش آموزان ، حفظ اسرار مراجعان ، ارجاع بموقع و مناسب ، نظارت بر فعالیت های فوق برنامه ، برقراری ارتباط مناسب و توام با علاقه با والدین ، مشاوره گروهی ، ضبط و ثبت ارجاعات.
تحقیقات ایرانی در زمینه شناسایی موانع و مشکلات مشاوره روان شناختی و نقش واقعی مشاوران معدود است . برخی تحقیقات نشان می دهد که مشاوران تعریف روشن و مشترکی از حرفه خود ندارند که این موضوع به عملکردهای متفاوت و گاه متناقض آنها منجر می شود
وجود چند خصیصه را در کارآیی مشاوران ضروری می دانند که عبارتنداز : توانایی ایجاد رابطه صمیمانه و عمیق با دیگران ، پذیرش خویشتن ، آگاهی از ارزش ها و عقاید خود ، پذیرش مسئولیت ، داشتن تجربه و مهارت لازم ، داشتن اهداف واقع بینانه . مشاوران کارآمد و غیرکارآمد را در زمینه تجربه ، نوع رابطه و عوامل شخصیتی از یکدیگر تفکیک می کنند . از طرفی ، داشتن حداقل درجه کارشناسی ارشد در رشته مشاوره از دیگر شرایطی است که در بسیاری از کشورها برای احراز شغل مشاوره ضروری می باشد . هرمن ویژگیهای شخصیتی مشاور از قبیل ایجاد تفاهم ، همدلی ، توجه به مراجع و ایجاد رابطه باز را مهمترین عامل کیفیت درمان می داند . با مطالعه روی 190 دانشجو در مورد اینکه مشاور چه ویژگی هایی باید داشته باشد ، نشان داد که غیر از تعهد (73 مورد) ، علاقه به مشاوره (61 مورد) ، رازداری (30 مورد) و نظم در کار (18 مورد) ، به نظر اکثر دانشجویان (132 مورد) مشاور باید از اصول مشاوره آگاهی کامل داشته باشند و بر کار خود مسلط باشد . بدیهی است که مشاور باید در زمینه مشاوره ، تجربه علمی و عملی داشته باشد . بررسی وضعیت مشاوران در مدارس ، قبل و بعد از انقلاب اسلامی ، نشان می دهد که آنان بیش از مشاوره به امور دفتری و اداری پرداخته اند. براساس یافته های این تحقیق ، 4/24 درصد از مشاوران نظام جدید آموزش متوسطه در نمونه مورد مطالعه ، به کار دفتری پرداخته اند . اگر این فعالیت با فعالیتهای اجرایی مشاوران جمع شود ، حدود یک سوم فعالیت ها ، فعالیتهای غیرمشاوره ای بوده است .در این تحقیق تلاش شده است تا با استفاده از روش کیفی به پرسش هایی پرداخته شود که پیرامون جایگاه مشاوران و امکان ارتقای سیستم آموزش و پرورش مطرح است و مولفان باور دارند که اگر تحقیق حاضر به طرح پرسشهای جدیدتر نائل شود ، دستاوردهای مهمی است .
روش گروه متمرکز
گروه متمرکز ، شامل 12 نفر از مشاوران مرد و زن یکی از نواحی آموزش و پرورش بود . یک روان شناس بالینی در طی دو جلسه 90 دقیقه ای (مجموعا سه ساعت) اداره بحث های گروهی را به عهده داشت . پس از معرفی و آشناسازی اعضای گروه ، روان شناس سوالاتی (به عنوان سخنان راهنما یا Cue) در زمینه های زیر طرح کرد :
– جایگاه و نقش مشاوران در مدارس
– ویژگی های مشاوره و تمایز آن با کار مربیان پرورشی
– تداخل مسائل اخلاقی و تربیتی با مشاوره تحصیلی و مشاوره روان شناسی
– شرایط اعتماد دانش آموزان به مشاوره
– تمیز مشاوره از پند و اندرز و موعظه
– آگاهی دانش آموزان از نقش مشاور
– آگاهی مشاوران از نقش خود
– چگونگی ارتقای جایگاه مشاوران
کار آسان سازی مشارکت اعضا در بحث گروه ، با شیوه ذهن انگیزی (brain storming) ، انجام شد . به این ترتیب ، اطلاعات بیشترین به بحث وارد می شد . بحث ها به وسیله ضبط صوت ، ضبط گردید و بعدا مورد بازشنود قرار گرفت .
جمع آوری و جمع بندی یافته ها
نتایج
این تحقیق در چهارچوب یک طرح کیفی ، با استفاده از ابزار ((گروه متمرکز)) ، در پی روشن سازی جایگاه مشاوران مدارس و دستیابی به موانع رشد و ارتقای این جایگاه است . مولفان کوشیده اند تا با شیوه های مرسوم در کار گروهی و تمرکز بر ((تحلیل گفتمان discourse analysi)) ، به موشکافی بحث های گروهی مشاوران در گروه متمرکز بپردازند .
الف ) جایگاه کنونی مشاوان در مدارس
یکی از اهداف پرسش و بحث گروهی ((جایگاه مشاوران در مدارس)) بود . واکنش مشاوران چنین بود :
((نه کادر اداری ما را پذیرا هستند و نه دبیران . در واقع جایگاه ما معلوم نیست.))
((اشکال در جایگاه مشاوران در مدارس ، به نگرش افراد به موضوع مشاوره وکار مشاوره بر می گردد . تا این نگرش ها هست ، موقعیت ما هم عوض نمی شود.))
ب ) نگرش مسئولان به مشاوران
مشاوران در پاسخ به پرسش هایی درباره ((نگرش مسئولان به مشاوره)) چنین گفتند :
((جایگاه مشاور ….. به نگرش مدیر برمی گردد . اگر نگرش مدیر پذیرا و راحت باشد ، نقش و جایگاه مشاور بهتر جا می افتد.))
((بعضی مدیران به مشاوره تحصیلی ارزش می دهند و برای آن جایگاه بهتری قائل هستند ….. به این ترتیب جایی برای مشاوره تربیتی و روانی باقی نمی ماند.))
((نگاه بعضی مسئولان به مشاور ، تحقیرآمیز است و برخی ، از ما با لفظ ((مشاول)) یاد می کنند.))
((یکی از مشکلات ، دیدگاه مغرضانه و بسته بعضی از مدیران مدرسه به کار مشاوره است . این مدیران ، مشاور را در یک چهارچوب غیراصولی قرار می دهند و او را از اصول و اهداف اصلی دور می کنند.))
((فکر می کنم بینش و ذهنیت منفی و یا خنثای مسئولان رده بالای آموزش و پرورش به حرفه مشاوره ، یکی از مشکلات این حرفه باشد.))
((فعالیتها و تلاش مشاور در مدرسه ، تظاهر خاصی ندارد . ممکن است چندین ساعت در روز برای مشاوره با دانش آموزان بگذاریم …. ولی چون جایی مطرح نمی شود ، مدیر و همکاران دیگر خیال می کنند که ما بیکار هستیم ، اما معلمی که بسته اوراق امتحانی زیر بغلش است ، ممکن است نمود بیشتری داشته باشد.))
((عدم توجیه مدیر مدرسه در مورد کار مشاوره باعث می شود که هر زمان مشاور را بیکار ببینند ، کارهایی خارج از وظایف وی مثل اداره کلاس بدون معلم و …. به او بدهد.))
((… در تصمیم گیری های مهم مدرسه در ارتباط با دانش آموزان ، ازمشاور نظرخواهی نمی شود …)).
((دیدگاه مدیران از عواملی است که حتی بر دیدگاه دانش آموزان تاثیر می گذارد . مدیرانی که به هر دلیل نگاه مثبتی به مشاور دارند ، مشاور را تایید و زمینه را آماده می کنند تا دانش آموزان او را بپذیرند . برعکس ، برخی از مدیران که به مسائل نگاه پلیسی دارند ، بیشتر روی موارد انضباطی تاکید می کنند و می خواهند مشاوره ، دستورات آنها را سریع انجام دهد و برای بدست آوردن اطلاعات عمل می کند . در چنین شرایطی بچه ها از مشاور دور می شوند.))
ج ) نگرش دانش آموزان به مشاوران
بحث درباره نگرش ها ، به ((برداشت و انتظارات دانش آموزان از مشاور)) رسید . برخی نظرات چنین بود :
((دانش آموزان نقش مشاور را درست نمی شناسند و اطلاعات کافی در این زمینه به آنها داده نشده است . پس مسلم است که ذهنیت های منفی قبلی آنها قویتر باشد.))
((معمولا خود دانش آموزان به مشاور مراجعه نمی کنند و مراجعه به مشاور بیشتر به آنها توصیه یا تحمیل می شود.))
((انتقال تجربه دانش آموزان سال های بالاتر از عملکرد یک مشاور ، تاثیر زیادی بر موضعگیری دانش آموزان سال پایینی دارد …… پس اطمینان یا عدم اطمینان به عملکرد ما ، به سال های قبل وابسته است.))
((در مدارسی که در ابتدای هر سال ، در جلسه اولیا و مربیان و یا جلسات با دانش آموزان ، نقش و هدف مشاوره گفته می شود ، نگرش بچه ها مثبت تر از جاهای دیگر است و انها بیشتر برای مشاوره مراجعه می کنند.))
((نظر دانش آموزان در مورد مشاوره بیشتر تحت تاثیر عملکرد قبلی ماست . وقتی ما با رعایت رازداری به بچه ها کمک می کنیم ، معمولا نگرش آنها کم کم مثبت می شود ….)).
د ) نگرش مشاوران به خود و رشته خود
مشاوران در پاسخ به پرسشهایی پیرامون نگرش آنها نسبت به خودشان و حرفه آنها پرسیده شد ، چنین مطرح کردند :
((جایگاه مشاوران بر اسا ذهنیتی که خودشان از این حرفه دارند ، مشخص می شود . مشاوری که کار مشاوره را قبول ندارد یا در بکارگیری آن اعتماد به نفس ندارد ، نمی تواند مشاور خوبی باشد و موقعیت مشاوره را دچار مشکل می کند.))
((بیشتر همکاران در رشته مشاوره ، همان رویکرد مربیان تربیتی را به مسائل دارند.))
((بسیاری از مشاوران ، تجربه فعالیتهای پرورشی یا امور تربیتی را نداشته اند ، ولی در مقام مشاور همان کارها را می کنند ، حل مسائل چون طبق وظایفی که آموزش و پرورش ، معین کرده است مسائل اخلاقی و تربیتی هم در دستور کار مشاوره قرار گرفته است.))
((نگرش غلط مشاور به مشاوره ، باعث شده است که انها بیشتر موعظه و پند و اندرز بدهند . در صورتی که یک مشاور خوب از تکنیک های مشاوره استفاده می کند و می خواهد ما یک راه حل بی نقص و مطمئن جلوی پایش بگذتریم.))
((مشاوران ، خودشان به وظایفشان اشنا نیستند و همین مسئله ، کار را خراب می کند و به اصل رشته صدمه می زند.))
((یک نگرش غلط در کار مشاوره پیدا شده است که باید هر چه زودتر اصلاح شود و آن این است که متاسفانه ، مشاوران اطلاعات مناسب و کافی ندارند و غیرحرفه ای برخورد می کنند و بیشتر پند و اندرز می دهند … در صورتی که مربیان امور پرورشی گرایش نصیحت گرایانه دارند …. روی این نگرش غلط باید کار کرد.))
ذ ) آمیختن نقش مشاور با سایر نقش ها
((ابتدا بهتر است شرح وظایف هر یک از این دو کار (مربی تربیتی و مشاور) روشن شود . به نظر می رسد ، وظایف یک مربی تربیتی برنامه ریزی فرهنگی ، هنری ، تنظیم فوق برنامه ها ، اردوها ، قبول مسئولیت در هلال احمر ، اداره فروشگاه یک مدرسه ، آموزش و …. باشد . حال باید پرسید که آیا فردی با این همه مسئولیت چگونه می تواند کار حرفه ای و تخصصی مشاوره را انجام دهد و به مسائل روانی افراد بپردازد؟))
((یک مربی تربیتی با گذراندن دوره های تخصصی ، می تواند مشاور خوبی هم باشد . ولی در کل ، حجم هر یک از این کارها انقدر زیاد است که یک نفر نمی تواند ، به طور هم زمان ، یک مربی تربیتی متعهد و یک مشاور حرفه ای باشد.))
((بسیار مشکل آفرین است . چراکه مشاوران به خصوص در دبیرستان هم باید کارهای انتخاب رشته را انجام دهند ، هم پرونده تشکیل دهند و ضمنا به مسائل روانی و تربیتی دانش آموزان همه بپردازند . حجم کار بسیار بالاست (به خصوص در مورد دانش آموزان سال اول دبیرستان) و این از توان یک مشاور خارج است و نمی تواند به همه آنها بپردازد.))
((بیشتر همکارانی که در حال حاضر کار مشاوره می کنند ، همان عملکرد امور تربیتی را دارند و همان گرایش ها و تعصبات را دنبال می کنند.))
((وضعه مشاوران نسبت به پنج سال گذشته تغییراتی کرده است . قبلا تداخل کار مربی تربیتی با مشاوره بیشتر بود و در مواقعی به امور تربیتی بهای بیشتری داده می شد . در حال حاضر ، وظایف مشخصتر شده و وضعیت تعدیل یافته است ، ولی حجم کار مشاور بیشتر شده است ، چون موظف است که هم مشاوره تحصیلی و هم مشاوره فردی را انجام دهد.))
((در تجربه به این نتیجه رسیده اند که این دو باید از هم تفکیک شوند و در حال حاضر عده ای از ابتدا با ابلاغ مشاور به مدارس فرستاده می شوند و وظایف مشخصی دارند و یک سری هم با حکم مربی تربیتی و با وظایف معلوم و مشخص وارد مدرسه می شوند.))
((بچه ها هنوز از نقش مشاوران آگاه نیستند و اطلاع رسانی کامل نیست . مثلا گاهی بچه ها برای ثبت نام در اردوها به دفتر مشاوره مراجعه می کنند و وقتی ما می گوییم که ما امور تربیتی نیستیم ، از ما می پرسند پس شما کی هستید؟ … و تازه ما باید خودمان را معرفی کنیم.))
((وظایف مشاوران تعریف نشده است . در بعضی مدارس حتی چسباندن تراکت ، پوستر ، بروشور و پیام به عهده مشاور است . حجم کارها بسیار بالاست و نقش ها قاطی شده است.))
((در بسیاری از مدارس چنین نیست و این کارها به عهده مستخدم است.))
و ) نگرش اجتماع (مردم و نهادهای اجتماعی)
در فرآیند پرسش و پاسخ و بحث گروهی ، مشاوران درباره اشکالات موجود در نگرش (یا نگرش های) اجتماعی ، نظراتی دادند :
((جامعه از مشاور انتظارات بالا و غیرواقع گرایانه دارد . مثلا توقع دارند که یک مشاور در ظرف یک ساعت ، یک فرد بی انگیزه و بی علاقه به تحصیل را به درس خواندن وادارد.))
((یکی از عوامل ، تبلیغات منفی رسانه های عمومی است که مانع کار مشاوره می شود . در برخی از سریال های تلویزیونی ، مشاور به گونه ای معرفی می شود که برداشت همه همان ((مشاول)) خواهد بود . در حالی که یک مشاور متعهد اصلا به آن اعتقاد ندارد.))
((مشکلات کار مشاوران مدارس ، مختص آموزش و پرورش نمی شود ، بلکه این نگرش غلط و عملکردهای ضعیف به کل جامعه برمی گردد.))
((در آغاز سال تحصیلی ، اولیای مدرسه برای دانش آموزان و اولیای آنها جلسه می گذارند و وظایف مشاور و سایرین را توضیح می دهند و دانش آموزان را ازنقش مشاور آگاه می کنند ، ولی در طول سال بعضی از دانش آموزان به مربیان تربیتی و سایر معلمان اعتماد پیدا می کنند و با آنها صمیمی می شوند و به طرح مشکلاتشان می پردازند و برخی هم به مشاوران مراجعه می کنند . در بعضی مواقع نیز خود مدیر و کارکنان ، دانش آموزان را به مشاور ارجاع می دهند.))
((شرح وظایف و نقش ها در مدارس مشخص شده و فقط این مشاور است که باید چند سالی در یک مدرسه بماند تا موجودیت و عملکردش را تثبیت نماید.))
((مشاوران می بایستی در مقاطع مختلف تحصیلی همسو باشند تا دانش آموزی که از یک مقطع وارد مقطع دیگری می شود ، ذهنیت اشتباهی در مورد عملکرد مشاور نداشته باشد و دقیقا نقش وی را بداند.))
ز ) شیوه های ارتقای جایگاه مشاوران در مدارس
گروه متمرکز درباره چگونگی ارتقای جایگاه مشاوران هم نظراتی داده است :
((راز نگهداری مشاور و عدم درز مشکلات دانش آموزان به جاهای دیگر ، کم کم ، اطمینان دانش آموزان را جلب می کند . حتی وقتی یک مشاور می خواهد بنا به هر دلیلی اولیای یک دانش آموز را در جریان موضوعی قرار دهد ، باید با رضایت دانش آموز باشد.))
((تناسب رشته تحصیلی با حرفه مشاوره بسیار مهم است.))
((سطح تحصیلات می تواند یکی از عوامل مهم باشد ، اگرچه ممکن است همیشه و در مورد همگان صدق نکند ، ولی به نظر می رسد بالاتر بودن میزان تحصیلات بر توانمندی های فرد تاثیر می گذارد.))
((تجربه های عملی و روحیه فعال همکاران ، صرفا ، متاثر از تحصیلات دانشگاهی است.))
((بعضی افراد اطلاعات زیادی دارند ، ولی در حیطه عمل ناتوان هستند . در واقع تلفیق دانش و تجربه مهمتر از دانش تنهاست.))
((آموزش های ضمن خدمت بسیار مفید است و حتی گاه کارآمدتر از دروس دانشگاهی است ، چراکه در آموزش ضمن خدمت موارد عینی مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرند.))
((جدا کردن مشاوره های تحصیلی از مشاوره های فردی کار مشاوره را تخصصی تر و اثر بخش تر می کند.))
((خود مشاوران می بایست تلاش کنند تا جایگاه خود را پیدا کنند و بهتر است در جلسات و یا در شوراها و … درباره کار مشاوره توضیح دهند.))
((ارتقای سطح دانش ، منجر به ارتقای مهارتها می شود و به دنبال آن فرد می تواند با قدرت بیشتری عمل کند و در نتیجه نقش و جایگاه خود را بهتر به سایرین بشناساند.))
((به نظر من مشاوره تحصیلی را باید از کارهای تربیتی و روانی جدا کرد . حجم کار به نسبت تعداد مشاوران زیاد است.))
مشاوره چیست؟
یکی از اصطلاحاتی که در گفتگو های روزمرّه مورد استفاده قرار می گیرد مشاوره است.
خدمات مشاوره در همه جا برای موضوعاتی بی شمار، از تشکیل خانواده گرفته تا کم کردن وزن و خرید خانه و حتّی مسائل حقوقی در دسترس است، به طور کلّی این فعالیّت در ارتباط با والدین ، آموزگاران ، اقوام ، دوستان و حتی همسالان کودک به عمل می آید. در این حالت مشاوره را معادل پند دادن ، تشویق کردن ، ارائه اطلاعات و کمک به فرد یا گروه می دانند. از جمله اصطلاحاتی که معمولاً هم طراز با مشاوره به کار می رود و با کلمه مشاوره معانی تقریباً یکسانی دارد ، کلمه راهنمایی است. راهنمایی در معنی لغوی به معنی هدایت ، ارشاد ، و ادره کردن است و مفهوم گسترده ای از قبیل پند و اندرز ، مطالعه کتاب یا مقله و گوش دادن به یک سخنرانی و خطابه را شامل می شود.
وظایف مشاوران مدارس متوسطه
وظایف عمده مشاوران در این دوره عبارت است از:
1- آشنا کردن دانش آموزان و اولیای آنان و کارکنان مدرسه با اھداف و برنامه ھای راھنمایی و مشاوره و نیز وظایف و نقش مشاوران
2- آشنا کردن دانش آموزان و اولیای آنان و کارکنان مدرسه با نظام جدید آموزش متوسطه، به ویژه رشته ھای تحصیلی و ضوابط ورود به آنھا و ارتباط رشته ھای دانشگاھی و بازار کار
3- آشنا کردن دانش آموزان و اولیای آنان با آیین نامه ھا و دستورالعمل ھای تحصیلی
4- جمع آوری اطلاعات درباره امکانات تحصیلی منطقه و ارائه آن به دانش آموزان
5- بررسی موقعیت دانش آموزان در زمینه ھر درس، کلاس و سایر دانش آموزان، و اعلام نتیجه به آنان
6- گردآوری اطلاعات لازم از طریق نھادھای ذیربط در زمینه امکانات و نیازمندی ھای شغلی در بخش ھای صنعت، 7خدمات و کشاورزی و ارائه آن به دانش آموزان و اولیای آنان برحسب مورد
8- شناسائی واحدھای تولیدی، اداری و خدماتی موجود در منطقه که می توانند برای کارآموزی مورد استفاده قرار گیرند و تھیه فھرست آنھا و ارائه آن به دانش آموزان
9- آگاه گردن دانش آموزان از روش ھای علمی جمع آوری اطلاعات شغلی و آشناکردن آنان با مراکز مھارت آموزی و کاریابی
10- ارائه اطلاعات به دانش آموزان از طریق بازدید از محیط کار، تدوین و تھیه بروشورھای شغلی،نمایش فیلم،تھیه روزنامه دیواری و دعوت از صاحبان مشاغل برای سخنرانی
11- شناسایى دانش آموزانى که داراى مشکل و ناھنجاری ھای رفتاری ھستند و کوشش در جھت رفع مشکلات آنان
12- انجام مشاوره فردى و گروھی با دانشآموزان
13- ثبت و ضبط سوابق و اطلاعات مربوط به مطالعات و بررسی ھای انجام شده و نیز مشاوره ھای فردی و گروھی
14- استفاده از تست ھا و سایر ابزارھای مربوط جھت تشخیص وضعیت دانش آموزان و نیز حل مسائل و مشکلات آنان
15- کمک به مدیر و سایر کارکنان مدرسه در جھت استفاده از کمک ھای مردمی، انجمن ھا، سازمان ھا و نھادھای موجود در منطقه برای حل معضلات دانش آموزان
16- مطالعه و بررسی پرونده تحصیلی دانش آموزان به منظور شناسایی مواردی که به کمک ھای ویژه نیاز دارند.
17- تشکیل " صندوق مکاتبه با مشاور " برای شناسایی دانش آموزان دارای مشکل و بررسی نامه ھای رسیده و پاسخ به آنھا
18- ارجاع دانش آموزانی که دارای مشکلات و ناھنجاری ھای حاد ھستند به سازمان ھا و مراکز تخصصی ذیربط
19- ھمکاری با مربیان امور تربیتی و معلمان در جھت شکوفا ساختن استعدادھای تحصیلی
20- ھمکاری با مدیر،معاون و سایر کارکنان مدرسه در جھت پیش گیری از مشکلات اخلاقی و رفتاری دانش آموزان
21- شرکت در جلسات عمومی اولیاء و مربیان مدرسه، جلسه ھای مشاوران در منطقه و استان
بحث
این تحقیق با استفاده از روش کیفی و در قالب جمع آوری اطلاعات ، از طریق بحث در گروههای متمرکز (متشکل از مشاوران آموزش و پرورش) ، کاوش در جایگاه مشاوره روان شناختی و مشاوران ، موانع ارتقای این رشته و مسائل پیرامونی دیگر را هدف قرار داده است . همان گونه که بر پیشانی این مقاله ثبت است ، به نظر می رسد که ((ساختار مشاوره روان شناختی به دلیل عدم شکل گیری ساختارهای ذهنی لازم ، دچار عملکرد معیوب است.)) که اگر این انگاره درست باشد ، پس شناسایی ابعاد مسئله ما را در حل آن یاری خواهد کرد .
هرچند شواهد دهه گذشته حاکی از آن است که مشاوره روان شناختی ، به تدریج ، حرکت بطئی رو به رشدی را در کل جامعه و به ویژه در آموزش و پرورش داشته است ، لیکن یافته های این مطالعه گویای نقایص و اشکالات متعددی است که مشاوره روان شناختی را در جایگاه بهینه ای قرار نمی دهد . به نظر می رسد چند عامل (نگرش مسئولان و دانش آموزان به مشاوره و نگرش خود مشاوران به حرفه خود) موجد پدیده ای شده است که می توان از آن به عنوان ((سردرگمی نقش)) نام برد. یافته های کیفی این مطالعه وجود چنین پدیده ای را بین مشاوران تایید می کند .
یافته های مطالعه حاضر گویای نگرش مخدوش مسئولان به امر مشاوره روان شناختی در آموزش و پرورش است . هرچند نمی توان این نوع نگرش را به تمامی مسئولان تعمیم داد ، اما اگر چنین نگاهی دست کم در مدیران رده پایین (و نه مدیران میانی و بالا) وجود داشته باشد ، در واقع مانع مهمی بر سر راه رشد و اثرمندی مشاوره است . توجه به لفظ ((مشاول)) و تبدیل آن به تکیه کلام ، هم از این نوع نگرش برمی خیزد و هم می تواند در دیگران چنین نگرشی را القا کند .باید توجه داشت که اگر گله مندی برخی مشاوران از نگاه پلیسی مدیران واقعیت داشته باشد ، چگونه می توان انتظار داشت که نقش مشاور (که یک عامل حرفه ای بی طرف برای یاری رساندن به دانش آموزان است) به درستی در بافت مدرسه شکل بگیرد .
نگرش دانش آموزان ، که کاربران اصلی خدمات مشاوره در مدارس هستند ، از اهمیت ویژه ای برخوردار است . یافته ها گویای آن است که :
1. دانش آموزان درباره خدمات مشاوره روان شناختی آگاهی کافی ندارند .
2. دانش آموزان در مقابل مراجعه به مشاور ، مقاومت می کنند .
3. عدم اطمینان کافی به رازداری مشاور .
4. در مدارسی که مشاور توانا کار کرده ، نگرش دانش آموزان به مشاوره مثبت است . تغییر نگرش دانش آموزان ، در زدودن موانع رشد مشاوره در مدارس نقش اساسی ایفا می کند .
به نظر می رسد مشاوران به دلایل مختلف ، هنوز از نقش مشاور و مشاوره آگاهی کافی ندارند . همین موضوع احتمالا به عدم اعتماد به نفس آنان در کارشان دامن می زند . یافته های این مطالعه ، نشانگر اعتماد به نفس ضعیف مشاوران شرکت کننده در گروه ها بود . شغل های قبلی برخی از مشاوران (مثلا مربی امور تربیتی یا پرورشی) از جمله موانع شکل گیری درست حرفه مشاوره در مدارس است . در واقع ، فردی که برای چند سالدر یک حرفه کار کرده است ، در موقعیت جدید نیز تمایل دارد که چون گذشته رفتار کند . این تمایل که تحت تاثیر ((عادت)) ها قرار دارد هنگامی مشکل زا می شود که رویکرد حرفه جدید با رویکرد حرفه قدیم کاملا متفاوت باشد . چنین تمایلی در رفتار و رویکرد برخی از مشاوران که قبلا مربی امور تربیتی یا پرورشی بوده اند ، دیده می شود . از مسایل دیگر در این زمینه ، غیرحرفه ای عمل کردن مشاوران مدارس است . اگر تکنیک های مشاوره روان شناختی جای خود را به پند و اندرز و موعظه بدهند ، هم از اثرمندی حرفه کاسته می شود و هم ارزش کار مشاور در دید مراجع افت می کند که به نوبه خود نگرش نامناسبی در محیط ایجاد می کند .
چنانچه براین موانع ، نگرش مخدوش جامعه به مشاوره روان شناختی و مشاوران را بیفزاییم ، تصویر روشنتری از این معضل خواهیم داشت . عملکرد برخی از رسانه های همگانی در ارائه نقش مشاور در برنامه های خود ، به این نگرش غلط دامن زده است . نتایج این تحقیق نیز با محدودیت های خاص خود روبه روبه رو بوده بدون آنکه بخواهیم نتایج را بیش از قابلیت خود تعمیم بدهیم ، یافته ای حاصل از این تلاش پژوهشی ، دست کم می تواند سوالاتی را مطرح و توجه برنامه ریزان را جلب کند . این پیشنهادها شاید بتواند راه گشا باشد
چند پیشنهاد
1. تدوین برنامه ای آموزشی برای تغییر نگرش مسئولان ، دانش آموزان و خود مشاوران به مشاوره روان شناختی ، که بدون تردید استمرار و تکیه دراز مدت بر چنین برنامه ای می تواند آثا مثبتی در پی داشته باشد
.2. ارائه تعاریف دقیق از مشاوره روان شناختی و حیطه آن ، انشای آن مقررات و آیین نامه ها و نیز ساختارسازی مناسب برای آن در سازمان های مربوط می تواند راه را برای رهایی از ((سردرگمی نقش)) مشاوران هموار سازد .
3. معرفی درست مشاوران و نقش مشاور به دانش آموزان می تواند نگرش نامناسب آنها را اصلاح کند و به روی آوردن بیشتر آنها به خدمات مشاوره بیانجامد .
4. بازنگری رسانه های همگانی در ارائه نقش درست مشاور و ایجاد تولیدات نوشتاری ، شنیداری ، دیداری و برنامه های واقعیتر در این زمینه می تواند مانع ((ذهنیت نامناسب جامعه)) را از سر راه ارتقای جایگاه مشاوره روان شناختی بردارد .
هر عاملی که باعث ایجاد ناتوانی در انسان شود، از مصادیق بیماری ها محسوب می شود. یادگرفتن بخصوص در دوران تحصیل یک توانایی است و مشکلات سلامت روان که باعث درجه ای از ناتوانی در انسان و گاهی اضطراب بیش از حد می شود، بیماری است و باید برای درمان آن نزد درمانگر توانا رفت.
بین 10 تا 20 درصد افراد جامعه ممکن است درجاتی از مشکلات روانی داشته باشند، که درمان آن نیازمند مراجعه به پزشک است. توجه به این نکته ضروری است که هر بیماری روانی به منزله دیوانگی نیست و زمینه های فردی یا ارثی، عوامل رفتاری و عوامل محیطی از علل بروز بیماریهای روانی می باشند .
همه دانش آموزانی که وارد مدرسه می شوند آرزوی مشترکی دارند و آن ورود به دانشگاه و ادامه تحصیل است ولی امکان اینکه همه بتوانند در رشته مورد علاقه خود قبول شوند وجود ندارد. اگر انحصاراً ورود به دانشگاه برای دانش آموزان معیار موفقیت و ارزش شود می تواند موجبات افسردگی آنها را فراهم کند.
واقع گرا نبودن و داشتن آرزوهای بزرگ و عدم توجه به محدویت های جامعه از زمینه های دیگر بروز افسردگی است که مهارآنها تلاش همه جانبه ای را از طرف مسئولین و آحاد جامعه می طلبد.
کنترل عوامل محیطی، فردی، ژنتیکی و شناختن توانایی های هر فرد در داشتن احساس خوشبختی، از عواملی می باشد که باتغییر آنها می توان یک زندگی خوب و سالم درجامعه ایجاد کرد.
امروزه در نقش و وظایف مدارس بسیاری از کشورهای جهان دگرگونی های عظیمی رخ داده است. این تحولات باعث شده تا علاوه بر نقش سنتی مدرسه یعنی آموزش صرف و رشد مهارت هایی مانند خواندن و نوشتن و اکتساب دانش، نقش پرورش روان و تکامل انسان نیز مورد توجه قرار گیرد.در حال حاضر در بسیاری از کشورها فعالیت های پرورشی و بهداشتی وسیعی به عهده مدارس گذاشته شده است که مطالعات حکایت از نتایج و پیامدهای مثبت آن دارد.
در کشور ما نیز با توجه به خیل عظیم دانش آموزان و همچنین نقش سلامت روان در پرورش کودکان و نوجوانان ، توجه بیشتر به نقش پرورشی مدارس ضرورت تام دارد. حال زمان آن است که با ایجاد زمینه های مناسب به ارتقای بهداشت روان و سطح سلامت در مدارس پرداخته و شرایطی فراهم شود تا مسئولان مدارس، برنامه ریزان، مشاوران، روان شناسان و دیگر دست اندرکاران آموزش و پرورش از طریق آشنایی با موضوعات بهداشت روان، نونهالان این آب و خاک را برای دست یابی به روان سالم یاری دهند. بهداشت روان صرفاً در محیط سالم فیزیکی به دست نمی آید بلکه محیط سالم روانی نیز یک اصل مهم است. چه بسا که محیط فیزیکی کودکان، سالم و آرام باشد اما محیط روانی آنها از درون ناامن و اضطراب انگیز باشد.
علل مهم تری موجب بروز مشکلات در کودکان
علل مهم تری موجب بروز مشکلات در کودکان می شوند که به شرح زیرمی باشد:
الف)دنیای در حال تغییر
تاثیرات مهم اجتماعی،سیاسی و آموزشی و عوامل اقتصادی اثر مستقیمی بر روی همه ی افراد به خصوص کودکان دارد و در این زمینه نباید نقش مشاوره را نا دیده گرفت،هرچند که والدین دوست دارند که کودکان در برابر این مسائل و مشکلات فشار زا ایمن و سالام بمانند.از نظر بزرگسالان دوره کودکی یک دوره راحت،بی مسئولیت و بدون هیچ گونه نگرانی مالی،اجتماعی و بدون دردسرکاری تلقی می شود،در صورتی که این چنین نیست و خلاف آن نیز ثابت شده است.
رشد و تحول یک کودک طبیعی،مشتمل بر یک سری از تغییرات شناختی،جسمانی،عاطفی-هیجانی و اجتماعی است.تقریبا همه کودکان توان سازگار شدن با تغییرات را از دست می دهند و این امر با فشار روانی و تعارض همراه است و می توان باعث مسائل و مشکلات رفتاری و یادگیری در کودکان گردد.تکالیف رشدی کودک طبیعی مشتمل بر دستیابی به استقلال،یادگیری،برقراری ارتباط با همسالان،رشد اعتماد به نفس،کنار آمدن با تغییرات بدنی در تمامی ابعاد جسمانی،شکل گیری ارزش های پایه و تحت کنترل در آوردن شیوه های جدیدی از تفکر و اطلاعات جدید است.
ب)تغییر درساختارخانواده
کودکان به منظور رشد سالم،به محیطی گرم،دوست داشتنی و تامین کنده عشق و محیط خانوادگی پایدار نیاز دارند.سالیان پیش کودکان در خانواده های بزرگ با ثبات گسترده تری زندگی می کردند.زمانی که یک کودک به گفت و گو با یک بزرگسال نیاز داشت تا احساسات خود را با فردی در میان بگذارد،بزرگسالان مورد نیاز در اطراف او وجود داشتند و در آن زمان تصمیم گیری در باره فعالیت های اجتماعی نسبتا ساده و محدود بود و انتظارات فرد از دیگران و دیگران از فرد در داخل خانواده مشخص و روشن بود.
اما امروزه ساختار خانواده ساختار ساده ای نیست و پدربزرگ و مادر بزرگ ها ممکن است صدها کیلو متر دور تر زندگی کنند و از سوی دیگر والدین دیگر نمی توانند بر روی فمیل به عنوان بازوان فعال در کمک به رشد کودکانشان حساب باز کنند.واقعیت این است که هیچ پدر و مادری به تنهایی نمی تواند فرزندش را بزرگ کند و امزوزه والدین جوان از کمترین پشتوانه و تجربه،برای ایفای نقش والد برخوردارند و این تهدیدی برای تمامیت زیربنای خانواده است.
نبود والدین در کانون خانواده جهت انجام کار و نداشتن وقت آزاد برای گذران با کودکان باعث می شود که کودکان این امکان را نداشته باشند که یک نفر از اعضای خانواده را پیدا کنند تا به حرف آن ها گوشکند و مراقبت و راهنمایی لازم را به او بدهد.
از مهم ترین مشکلات مربوط به خلق و خو و رفتار کودک،از هم پاشیدگی خانواده و رابطه عاطفی نانساعد پدر و مادر است.
ج)بحران های اجتماعی
تعداد زیادی از کودکان که در خانواده های بی ثبات زندگی می کنند و در عین حال به طور مستمر با اجتماعی تعارض برانگیز مواجه هستند،بر مبنای نظریه ((تافلر))جامعه ی کنونی عجولانه به سمت کنترل ناپذیر و شتابدار حرکت می کند و بر طبق این دیدگاه،اجتماع و شرایط اجتماعی باید بتواند از عهده حل مسائل جوانان که بخش اعظم اجتماع هستند برآید.
در این صورت با وضعیتی به نام شوک آینده مواجه خواهیم بود.اختلاف شدید طبقاتی،تبعیض و بی عدالتی اجتماعی،اقتصادی و آموزشی و روش ناصحیح تقسیم ثروت و کار موجب بد بینی،بی اعتمادی و سر خوردگی افراد جامعه می شود.
این نابرابری های اجتماعی دو نوع گرایش را برای فرار از واقعیت های موجود و تسکین آلام و اندیشه های ارضا نشده به وجود می آورد،یکی از گرایش به رفتار های ضد اجتماعی و دیگر گرایش به مواد مخدر.
در دنیای کنونی با رشد و پیشرفت صنعت و تکنولوژی،فشار شتاب آلود و سرعت در کارها،استرس در کودکان شدیدتر و مقابله با آن سخت تر می شود.
د)ارزش های در حال تغییر
تغییر برای یک کودک در مقایسه با بزرگسالان می تواند تهدید کننده و گیج کننده تر باشد.این تغییرات همچنین می تواند برای کودک شگرف و هیجان آور نیز باشد.این تغییر میتواند اکتشافات جدیدی در پزشکی،ایده های جدیدی برای تفریحات و سر گرمی ها،مشاغل جدید،شیوه های جدید زندگی در تمام ایده ها در زمینه زندگی را تحت تاثیر خود قرار دهد.کودکان امروز در حال شکل دادن ارزش های خود در یک دنیای در حال تغییرات مستمر و سریع هستند.در دنیای امروز از کودکان انتظار می رود رشد و نمو پیدا کنند،به بلوغ برسند و در سنین پایین تصمیم های بحرانی و حساس اتخاذ کنند.
با توجه به موارد گفته شده،ضرورت دارد که در مدارس ابتدایی مشاور به عنوان رکنی از آموزش ابتدایی در نظر گرفته شود،زیرا کودکانی که از امنیت روانی و آسایش فکری بیشتری برخوردار باشند بدون شک در آینده نیز توان مقابله با دنیای امروزی و مشکلات خاص آن را نیز خواهند داشت.
بهداشت روان نوجوانان وجوانان
بهداشت و سلامت روان نوجوانان وجوانان موضوعی است که به توجه جدی نیاز دارد. امروزه با استفاده از برنامه های مختلف مانند آموزش مهارت های زندگی، آموزش بهداشت روان ، مداخلات بهداشتی مبتنی بر مدرسه و نیز درمان های تخصصی، می توان به کودکان کمک کرد تا زندگی مفیدتر و رضایتمندانه تری داشته باشند.
همه کودکان در زندگی خود با استرس های شدیدی روبه رو می شوند که بخشی از آنها ناشی از تغییرات رشد بهنجار کودکان است، مانند رشد و تغییرات هورمونی و همچنین تغییراتی که در ارتباط با والدین و اجتماع رخ می دهد. استرس های دیگر از عمومیت کمتری برخوردار است و شامل فشار برای پیشرفت در مدرسه ، نقل و انتقال خانواده ، نزاع والدین ، طلاق، تغییر مدرسه یا فشار دوستان برای سوء استفاده از مواد می شود.
بسیاری از نوجوانان وجوانان بدون این که دچار مشکلات رفتاری یا تحصیلی جدی شوند این دوره را پشت سر می گذارند و این امر به عواملی چون مهارت های مقابله ای موفقیت آمیز ، میزان حمایت های قابل دسترس و میزان استرس های محیطی وابسته است. متاسفانه تشخیص کودکانی که مشکلات سلامت روان دارند تا پیش از بروز مشکل، امردشواری است ، بنابراین در برنامه ریزی های بهداشتی همه کودکان و نوجوانان باید مدنظر قرار گیرند و دامنه گسترده ای از مداخلات، از آموزش مهارت هایی برای سلامت روان گرفته تا مداخلات اختصاصی بهداشت روان به کار گرفته شود.
نقش مدارس در ارتقای بهداشت روان
مدرسه برای بهبود زندگی بسیاری از کودکان و نوجوانان فرصت بسیار مناسبی فراهم می کند. به موازات حرکت ملت ها در جهت آموزش همگانی، نقش مدارس در ارائه خدماتی مانند خدمات بهداشت روان در امور تحصیل اهمیت روزافزون یافته است. به دلائل زیردر حال حاضر مدارس با حمایت کامل خانواده و اجتماع بهترین محل برای برنامه های جامع بهداشت روان به شمار می رود:
* تقریباً تمام کودکان در دوره ای از زندگی خود به مدرسه می روند.
* مدارس قوی ترین سازمان اجتماعی و آموزشی قابل دسترسی برای مداخله هستند.
* مدارس اثر عمیقی بر کودکان ، خانواده ها و اجتماع می گذارند.
* مدارس مانند شبکه ای امن از کودکان در برابر خطراتی که بر یادگیری، رشد و سلامت روانی اجتماعی تاثیر می گذارد محافظت می کنند.
* مدرسه همگام با خانواده نقش تعیین کننده ای در ایجاد یا تخریب عزت نفس کودک و احساس شایستگی آنان دارد.
* مدرسه در زندگی بسیاری از کودکان و رشد قوای آنها نقش اساسی دارد، بویژه هنگامی که خانواده از ایفای نقش های اساسی خود ناتوان باشد
بنابراین مدارس برای بسیاری از کودکان حساس ترین و مناسب ترین نقطه مداخلات بهداشت روان است. از آنجا که همه کودکان بخصوص کودکان در معرض خطر وارد مدرسه نمی شوند یا مدرسه را ترک می کنند ، برای ماندن این کودکان در مدرسه یا دسترسی به کودکانی که مدرسه نمی روند باید به فکر استراتژی های دیگر بود.
توانایی و انگیزه ی کودکان برای ماندن در مدرسه، یادگیری و استفاده از آموزه -هایشان متاثر از سلامت روان آنان است و نیز برسلامت روان آنهاتاثیرگذاراست.
محیط و موسسات آموزشی در سطوح مختلف کودکستان ، دبستان ، دبیرستان و دانشگاه از عواملی هستند که تاثیر اساسی در بهداشت روان افراد دارند. کار آموزش و پرورش در آموزشگاه ها در واقع دنباله ی کار پرورش شخصیت افراد در محیط خانواده است. کودکان در محیط آموزشگاه ها یاد می گیرند که چگونه رفتار اجتماعی داشته باشند و نقش خود را در اجتماع ایفا کنند. آنان می آموزند در چه محدوده ای بیندیشند و حس همکاری داشته باشند. این محیط می تواند ارتباط درستی با کودک برقرار کند و او را آماده پذیرش مسئولیت تصمیم گیری و حل مسائل زندگی سازد.کودکانی که تازه به محیط آموزشگاه پا می گذارند مسلماً از شرایط یکسانی برخوردار نیستند، زیرا هریک از آنان در محیط خانوادگی خاص خود تربیت شده اند و والدین آنها سلیقه های تربیتی متفاوتی دارند. مربیان و آموزگاران باید با درایت این مسائل را درک کنند و کودکان را با محیط جدید تطبیق دهند.
آموزشگاه محیطی نیست که فقط مسائل و مطالبی به کودک القا شود، بلکه در این محیط اخلاق و رفتار کودک نیز تکوین می یابد. کودکی که به مدرسه می رود به دنبال احساس تعلقی مشابه آنچه در خانه تجربه کرده است می گردد و در صورتی که در خانواده به این احساس دست نیافته باشد در پی جبران آن در مدرسه است. هرگاه نتواند در گروه همسن خود به احساس ارزشمند بودن برسد برای نشان دادن این که فرد باارزشی است درصدد جلب توجه دیگران برمی آید. این جلب توجه ممکن است به شیوه های مختلفی بروز کند. برخی کودکان از طریق پیشرفت تحصیلی ، ورزشی و اجتماعی این نیاز را در خود رفع می کنند. کودکی که محرومیت خود را به صورت پرخاشگری نشان می دهد در کلاس اختلال به وجود می آورد و باعث ناراحتی معلم و مدیر مدرسه می شود. کودکی که خشم خود را فرو می خورد، به صورت موقت رفتارش را کنترل می کند ولی در نهایت دچار نافرمانی ومشکلات رفتاری می شود. معمولاً دلایل ناسازگاری در کلاس درس روشن است. هر کودکی میل به موفقیت دارد. ولی اگر وظایف او خارج از حدود استعداد و علاقه اش باشد احساس ناکامی و بی حوصلگی خواهد کرد. این احساس محرومیت آزاردهنده است و او باید به گونه ای آن را جبران کند. این جبران ممکن است به صورت آزار رساندن به معلم ، تخریب کتاب و صندلی و نیز اذیت کردن همکلاسی ها جلوه نماید. هر کودکی دوست دارد دیگران و بخصوص معلم و هم کلاسی هایش بدانند که او بااستعداد است .هرچند تا حدی کم استعداد باشد باید به طور کلی او را همان طور که هست قبول کنند. این پذیرش از طرف دیگران و معلم به او احساس اعتماد به نفس و اطمینان خاطر می بخشد و او را شخصی باارزش نشان می دهد.
نقش معلم در بهداشت روان کودکان
تحقیقات گوناگون در این زمینه نشان می دهد رفتار دانش آموزان دبستانی بسیار به رفتار معلمان آنها بستگی دارد، چنانچه معلمی روش محبت آمیز همراه با انضباط منطقی در کلاس خود به کار گیرد از همکاری علاقه مندی و قدرت ابتکار شاگردانش بهره مند خواهد شد. برعکس معلمی که از روش پرخاشگرانه و زور و تهدید استفاده می کند، شاگردانش نیز با بی انضباطی در کلاس ، بی توجهی به درس و پرخاشگری صریح ظاهر می شوند. چنین معلمی نمی تواند منبع دانش برای اطفال باشد و اگر از طریق تنبیه و پرخاشگری هم بتواند انضباط را در کلاس حاکم سازد چنین حالتی پایدار نخواهد بود و نمی تواند احساس همکاری و علاقه مندی در شاگردان به وجود آورد. میل به پیشرفت درسی در اغلب کودکان وجود دارد و این تمایل تنها هنگامی ارضا می شود که هدف های مورد نظر کودک خارج از دسترس او نباشد. تلاش معلم نباید تنها به این منجر شود که دانش آموزان بهترین نمره را کسب کنند، بلکه باید بکوشد به هر فرد به اندازه توانایی او مسئولیت دهد و تا حد امکان به پرورش فکری ، روانی و جسمانی کودک بپردازد. معلمان در محیط آموزشگاهی می توانند با ارائه ارزش های صحیح و منطقی بزرگسالان به دانش آموزان به نحو احسن کمک کنند. میگنا دات آی آر. دادن پاداش مناسب ، جهت همانندسازی و یاری کردن آنها و رضایت داشتن از محیط مدرسه از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا کودکان بعضاً با کنترل درونی نامناسب و اجتماعی شدن نامطلوب به مدرسه می آیند. اگر کمک معلمان نباشد چنین کودکانی در مدرسه نیز شکست می خورند و انگیزه بسیار کمی برای پذیرش ارزش های صحیح مدرسه خواهند داشت . کودکی که رضایت کافی از مدرسه به دست نیاورد اغلب در همانندسازی با اولیای مدرسه شکست می خورد و با مشکلات انضباطی و تحصیلی مواجه می شود و در نهایت عده زیادی از آنها ترک تحصیل می کنند.
امروزه بیشتر روان شناسان تربیتی معتقدند کارکنان مدرسه در سلامت روان دانش آموزان دارای نقش های حرفه ای هستند. مسئولیت اولیای مدرسه فقط در پرورش نیروی عقلی و آشنا کردن دانش آموزان به مسائل اجتماعی و اخلاقی خلاصه نمی شود. مدرسه مسئول تغییر و اصلاح رفتارهای ناسازگارانه و تامین بلوغ عاطفی و سلامت روانی دانش آموزان است. در مدرسه فرزندان عاطفه و محبت را تجربه می کنند، معلم با محبت و توجه، آنان را در مسیر صحیح هدایت می کند. دانش آموز در مدرسه چگونگی برقراری روابط درست عاطفی و سازگاری با دیگران و مسوولیت پذیری را می آموزد و راه های مبارزه با کینه توزی ، دیگرآزاری و حسادت را یاد می گیرد.
تحقیقات متفاوتی که در این زمینه انجام شده نشان می دهد رفتار کودکان دبستانی بستگی زیادی به رفتار معلمان آنها دارد و چنانچه معلمی روش محبت آمیز همراه با انضباط منطقی را در کلاس خود به کار ببرد از همکاری ، علاقه مندی و قدرت ابتکار شاگردانش بهره مند می شود.
نقش الگویی معلم و نفوذی که او در انضباط دادن به رفتارهای دانش آموزان دارد بر همگان روشن است. از آنجا که دانش آموزان یکی از الگوهای مهم رفتاری خود را معلمان قرار می دهند، اگر معلم از ویژگی الگودهی خوبی برخوردار باشد می تواند تاثیرات عمیقی در رشد شخصیت و بهداشت روان دانش آموزان باقی بگذارد. معلمی که الگوی تعاملی و متعادلی میان خود و دانش آموز برقرار می کند و در این ارتباط به شخصیت و نیازهای دانش آموزان توجه کافی دارد و کارها را بر اساس استعدادها و تمایلات، میان شاگردان تقسیم می کند، نقش بهتری را در بهداشت روان دانش آموزان ایفا خواهد کرد.
به بیان دیگر معلم باید کودک را بپذیرد هرچند نمی تواند همه رفتار های او را بپذیرد. به کودک باید احترام گذاشت و به عنوان انسانی با توانایی های بالقوه به او ارج نهاد. هرچند او کوچک تر و ناپخته تر، کم دانش تر و کم تجربه تر از معلم است. معلم نباید کوشش خویش را صرف حکمرانی بر کودک کند، بلکه باید سعی در جهت دادن اعمال کودک به سوی پیشرفت موفقیت آمیز و سازگاری هر چه بیشتر کند.
ماهیت این رابطه ی کمکی ، بستگی به احساسات واقعی معلم دارد. معلم باید قادر به بیان و ابراز احساسات واقعی خویش باشد تا آن که کودک بتواند او را به عنوان یک انسان شریف و قابل اعتماد ببیند و نه فردی که پیوسته چیزی را از او پنهان می دارد.
چنین معلمی در عین حال که درصدد ایجاد تغییر مطلوب در رفتار کودک است هرگز برای او تهدیدآمیز نیست. او نسبت به زندگی گذشته و حال کودک تعصبی ندارد بلکه آینده کودک را بر حسب توانایی هایش در نظر دارد. اگر معلم بتواند به کودک تفهیم کند که سعی دارد به او کمک کند و اگر بتواند به کودک نشان دهد که صفات و عادات خوب کودک را می شناسد بیشتر قادر خواهد بود به نتایج مطلوب دست یابد.
مهم ترین شرط معلم خوب از لحاظ بهداشت روان این است که او با کمال صمیمیت و خلوص نیت کودکان را دوست بدارد و از رفتار آنان آزرده نشود ، بلکه با صبر و حوصله و خوشرویی، سعی کند به عمق مشکلات کودکان پی ببرد و در حل این مسائل تا حد ممکن بکوشد.
معلم نباید تمام تلاش خود را صرف این کند که دانش آموزان بهترین نمره را کسب کنند بلکه باید بکوشد به هر فرد به اندازه توانایی او مسئولیت دهد و حتی الامکان در پرورش فکری و روانی و جسمانی کودک بکوشد. روشی که اکنون در ارزشیابی تحصیلی به کار می رود روش نامطلوبی است زیرا نمرات آنقدر دقیق نیستند که معلم بتواند میان 15 و 16 یا 9 و 10 را بخوبی تشخیص دهد و فرق بگذارد. بعلاوه همیشه برای شاگرد هدف مطلق کاملی وجود دارد که او باید با تمام قوا برای به دست آوردن آن بکوشد. حتی درصورتی که دانش آموز نمره کامل هم بگیرد، ممکن است تمام مطالب را نداند. در ضمن از نظر بهداشت روان نامطلوب است که برتری جویی را ملاک نظر کودکان قرار دهیم. هدف کودک نباید رسیدن به بهترین شرایط و برتری جویی باشد بلکه مقصود باید صرفاً کسب دانش باشد تا به وسیله آن شخص برای خود و دیگران سودمند واقع شود. نمره و بویژه نمره ی عددی ، کودکان را به رقابت شدید تحریک می کند در حالی که از نظر تربیتی و روانی صحیح نیست که هدف عمده ی تحصیل فقط آرزوی غلبه بر دیگران باشد.
نتایج مضر این روش (نمره دادن) بیش از همه متوجه افراد کم هوش می شود، زیرا آنها قادر به رقابت با دیگران نیستند و از این بابت احساس حقارت ، حماقت و شکست شدید خواهند کرد. شکست همیشه نامطلوب است و شکست هایپی درپی معمولاً منجر به رفتار غیرعادی خواهد شد. موفقیت تجربه مثبت و مفیدی است که باعث ایجاد تعادل شخصیت و احساس اعتماد به نفس می شود.
یکی از عوامل موثر بر سلامت روان دانش آموز، درک شدن او توسط معلمش است. معلم باید در ارتباط با شاگردان آنچنان رفتاری داشته باشد که شاگرد تنبل و قوی و فقیر و غنی همه خیال کنند که معلم به خاطر هر یک از آنان به کلاس درس آمده است. اگر دانش آموز درک شود به آن معلم علاقه مند شده، به سوی او کشیده خواهد شد ، در دیدارش آثار شادمانی و نشاط و خرمی موج خواهد زد و اگر به او بگویند که این معلم دیگر به این مدرسه نخواهد آمد اشک چهره او را در برخواهد گرفت.
امروزه ناله بسیاری از دانش آموزان دبیرستانی از این منظر بلند شده است و همه فریاد می زنند که معلمان ما را درک نمی کنند، ما می خواهیم آنان ما را درک کنند، همان طور که هستیم ما را شناسایی کنند. با همه دشواری ها شخصیت هایمان را بشناسند ، با همه عیوب و نارسایی هایمان، با همه آرمان ها و اندیشه هایمان ما را دریابند. به عبارت دیگر آنها می گویند ما می خواهیم معلمان همه وجود روحی ما را لمس کنند نه این که تنها به درس دادن قناعت کنند. نظام تعلیم و تربیت مدرسه باید چنان باشد که در آن هر دانش آموزی بتواند دوست داشتن و دوست داشته شدن و احساس ارزش را تجربه کند. معلمی که به مقام انسانی کودکان و نوجوانان ارج می نهد و خالصانه سعی دارد آنچه را که می داند به دانش آموزان بیاموزد ، نه تنها نیازهای روانی آنان را ارضا می کند بلکه برقراری روابط صحیح عاطفی ، سازگاری با دیگران و مسئولیت پذیری را نیز به ایشان می آموزد. در چنین فضای تربیتی افراد به بلوغ عاطفی می رسند و از لحاظ روانی سالم بار می آیند.
در عصر ما این امر مسلم گشته است که رفتار فرد و بشر نتیجه موفقیت ها و عوامل متعددی هستند که مهمترین آنها خانواده، مدرسه و اجتماع هستند. هنگام طفولیت و کودکی این سه عامل اساس شخصیت فرد را پی ریزی کرده و پایه رفتارهای بعدی او را استوار می سازد. اگر خانواده، مدرسه و اجتماع هریک وظایف خود را به خوبی انجام دهند شانس موفقیت کودک در زمان بلوغ و بزرگسالی افزایش خواهد یافت و برعکس چنانچه پارامترهای یاد شده به هر دلیلی از انجام وظایف خود قصور بورزند، سازگاری فرد در دوران جوانی و بزرگسالی بسیار دشوار و در برخی مواقع غیرممکن خواهد شد. تاثیر خانواده در رفتار کودک بیشتر در دوران قبل از مدرسه است و پس از آن مسئولیت مدرسه در تربیت کودک سنگین تر خواهد شد.
فلسفه تعلیم و تربیت عصر فعلی
بدین معنی هدف آموزش و پرورش فقط تعلیم دروس و سایر مطالب فکری نیست بلکه پرورش جسم و روان و به طور کلی آماده سازی دانش آموز برای زندگی مسالمت آمیز در اجتماع است. برآوردن احتیاجات جسمانی و اجتماعی و روانی کودک که قسمت عمده ای از تربیت او را شامل می شود، از عوامل بسیار مهم پرورش کودک می باشد اگرچه تربیت جسمانی کودک در مدارس از سالها پیش مقرر شده و وسایل مختلف از قبیل زمین های بازی و استادیوم های ورزشی و امثال آن بدین منظور ایجاد گردیده اند ولی موضوع سلامت فکر اطفال هنوز به نحو صحیح مورد توجه و قبول مدرسه قرار نگرفته و براساس این غفلت درباره بهداشت روانی کودک مدرسه به طور غیرمستقیم و پیشرفت و ازدیاد اختلالات روانی کودکان موثر واقع شده است. اساس رفتار افراد بشر در دوران کودکی آنان ایجاد می شود در آن هنگام یاد می گیرند که چگونه بنشینند، راه روند و یا صحبت نمایند. آنان می آموزند که چطور باید با کودکان دیگر به بازی پرداخته و یا چگونه با آنها سازش کنند. در این دوران ضمن این نوع یادگیری کودک احساسات و عواطف را می آموزد. بدین معنی که یاد می گیرد چه موقع بترسد یا خشمناک گردد یا محبت ورزد و یا تحت چه شرایطی عواطف خود را کنترل نموده و یا آنها را رها سازد. هرچه محرومیت در این موارد زیادتر باشد کودک بیشتر دست به اکتساب رفتارهای ناهنجار می زند. رفتاری که در مدرسه با کودک می شود یا به صورتی باشد که نه تنها موجب تشدید اعمال غیرعادی او نگردد بلکه تا اندازه زیادی نیز فرصت یادگیری رفتارهای سالم و مطلوب را به او بدهد. در ادامه عوامل موثر در بهداشت روانی در مدرسه به اختصار آورده شده است:
پیشرفت دروس:
متفاوت بودن افراد بشر با یکدیگر در ابعاد گوناگون، از اصول مهمی است که آموزگاران و دبیران به منظور کمک بهداشت روانی کودک در مدرسه باید از آن آگاه باشند. اگرچه اختلافات فردی فقط منحصر به هوش نیست ولی این موضوع بخصوص برای معلمان حائز اهمیت است مثلا در کلاس پنجم که سن دانش آموزان به طور متوسط یازده سال است ممکن است حدود سن روانی آنان میان چهار تا هشت سالگی باشد چنانچه سعی معلم در این باشد که فقط در حدد فهم افراد متوسط تدریس کند، به کودکانی که خیلی باهوش و یا بسیار کم هوشند ضرر خواهد رسید. میل به پیشرفت تحصیلی در اغلب کودکان وجود دارد و این تمایل فقط هنگامی ارضا می شود که هدفهای موردنظر کودک خارج از دسترس او نباشد. سعی معلم نباید فقط منحصر به این شود که دانش آموزان بهترین نمره را کسب کنند بلکه مدرسه باید سعی کند به هر فرد به اندازه توانایی او مسئولیت داده و حتی الامکان در پرورش فکری و روانی و جسمانی کودک بکوشند. کودکانی که از میل به پیشرفت درسی آنها به نوعی در محیط کلاس جلوگیری می شود دست به رفتارهای متعدد و گاهی غیرعادی می زنند. عده ای به اندازه کافی انعطاف پذیری دارند و خود را با محیط همساز می نماید و تعدادی ناسازگار شده، دسته ای هم به بی قیدی وقت گذرانی می کنند و بالاخره گروهی نیز به عامل تخیل پناه می برند. گاهی اوقات کودکان عقب افتاده با سعی و کوشش فراوان قادرند از دبستان به دبیرستان بروند، در حالی که در آنجا دچار گرفتاری های زیادی خواهند شد. بنابراین ضروری است که در دوره دبستان معلمان مربوطه بدانند که :
امتحان:
امتحانات جزءلاینفک برنامه آموزش و پرورش است. بنابراین طرز فکر آموزگار و شاگرد در مورد آن در بهداشت روانی بسیار موثر است. معلمان نباید کودکان را از امتحان ترسانده و آن را به عنوان اسلحه ای به منظور سرکوبی آنها به کار برند بلکه باید سعی کنند تا محصل به امتحان تنها به عنوان وسیله ای که توسط آن مقدار پیشرفت و تکامل سنجیده می شود بنگرد. استفاده از این وسیله باید براساس تشریک مساعی آموزگار و شاگرد به منظور بالا بردن سطح دانش شاگرد باشد. متاسفانه طرز فکر معلم و شاگرد در مورد امتحان به نوعی است که این سنجش مصیبت و واقعه عظیمی جلوه گر می شود و عکس العمل عاطفی کودک در این باره گاهی به قدری شدید است که در جلسه امتحان از به یادآوردن مطالبی که به خوبی آموخته عاجز می ماند. گاهی حالت انتظار، تشویش، ترس و شرمندگی قبل و بعد از امتحان در حدی نامطلوب است که امکان دارد کودک یا جوان دچار اختلافات روانی شده و حتی اقدام به انتحار می کند.
نمره:
چون در حال حاضر مهمترین راه ارزیابی استعداد کودک از طریق نمره دادن به امتحانات کتبی و شفاهی است بنابراین لازم است اثرات آن را در بهداشت روانی کودک بررسی کنیم. معلم و شاگرد هر دو باید به این نکته آگاه باشند که وجود نمره به دو منظور است، یکی معیار کیفیت کار و دیگری اساس ترفیع به درجه یا کلاس بالاتر. منظور اولی یعنی اندازه گیری کیفیت کار محصل به وسیله نمره موضوعی سنی و قابل ایراد است. نمره در یک موضوع معین به هیچ وجه نمی تواند ارزیابی صحیح و کامل، از کاری که محصل نموده است باشد. معدل تعداد زیادی نمره قابل اطمینان تر است، معذلک آن هم معیار کامل نمی باشد. اگر نمره تنها به منظور اجازه ارتقا به کلاس بالاتر می شود، در این صورت کافی است که یک سیستم جدید نمره گذاری ابداع کرد که در آن فقط قبول و ناقص موجود باشد و یا اگر مسئولین آموزش و پرورش تصور می کنند که باید اساسی برای پاداش دادن به محصلین برجسته موجود باشد، می توان یک سیستم پنج درجه نمره گذاری که عبارت باشد از خیلی خوب، خوب، متوسط، ضعیف و ناقص برقرار نمود. هدف کودک نباید رسیدن به حد کمال و برتری جویی باشد، بلکه مقصود باید صرفا کسب دانش باشد تا به وسیله آن شخص برای خود و دیگران سودمند واقع شود. نمره و بخصوص نمره عددی کودکان را به رقابت شدید تحریک می کند در حالی که از نظر تربیتی و روانی صحیح نیست که هدف عمده تحصیل فرد آرزوی غلبه بر دیگران باشد. نتایج مضر این روش (نمره دادن) بیش از همه متوجه افراد کم هوش می شود زیرا اینان بالطبیعه قادر به رقابت با دیگران نیستند و از این بابت احساس حقارت حماقت و شکست شدید خواهند نمود. بهترین محرک پیشرفت در کار، موفقیت است. هرچه کودک بیشتر موفق شود کار او بهتر خواهد شد. بنابراین برنامه مدرسه باید به گونه ای باشد که هر کودکی بتواند مقداری موفقیت کسب کند. این امر زمانی ممکن است که استعداد واقعی کودک معلوم باشد و در حدود آن بتواند انجام وظیفه کند. شکست همیشه نامطلوب است و عدم موفقیت پی در پی معمولا منجر به رفتار غیرعادی خواهد شد. موفقیت تجربه مثبت و مفیدی است و موفقیت مداوم باعث ایجاد تعادل شخصیت و احساس اعتماد به نفس می گردد.
انضباط:
مشکلات مربوط به انضباط، معمولا براثر احساس ناکامی و تعارض روانی کودک ایجاد می شود. کودکی که محرومیت خود را به صورت پرخاشگری نشان می دهد، در کلاس اختلال به وجود آورده و باعث ناراحتی آموزگار وحتی مدیر و معاون می شود. علل ناسازگاری در کلاس درس تقریبا واضح است. هر کودکی میل به موفقیت دارد ولی اگر وظایفی که به او محول شده خارج از حدود و استعداد و علاقه اش باشد، احساس ناکامی و بی حوصلگی خواهد کرد. این احساس محرومیت، آزاردهنده است و او باید به هر طریق آن را جبران کند. این عمل جبرانی ممکن است به صورت آزار رساندن به معلم، کتاب، صندلی و اذیت همکلاسان جلوه نماید. تطبیق متون درس با استعدادهای کودکان مقدار زیادی از مشکلات انضباط را حل خواهد نمود. رابطه معلم و محصل باید به نوعی باشد که به کودک احساس ایمنی و اعتماد به نفس دهد. آموزگار فقط موقعی باید متوسل به روشهای انضباطی در کلاس شود که نتیجه مفیدی بر آن افراد داشته باشد. عامل ترس به هیچ وجه نباید به منظور اداره کردن کلاس به کار برده شود، زیرا به این وسیله کودک احساس اضطراب و ناامنی بیشتر نموده، بر مشکلات انضباطی در کلاس خواهد افزود. در کل ناسازگاری علامت ناراحتی روانی است. اگر کودک در امتحان تقلبی می کند شاید به این دلیل باشد که مطالب درسی برای او قابل فهم نیست. همچنین اگر او در کلاس درس ناسازگاری نشان داده و به دیگران آزار می رساند، شاید به علت ناراحتی های خانوادگی باشد و یا اگر کودک دزدی می کند ممکن است به این دلیل باشد که احتیاج زیاد به توجه و مهربانی دارد. آموزگار باید به خوبی به حساسیت و رفتار گوشه نشینی و غیراجتماعی کودک توجه کند و به اندازه کافی اطلاعات روانشناسی داشته باشد تا بتواند کودکان غیرعادی را تشخیص داده و به نزد متخصص بفرستد.
معلم یا آموزگار:
مهمترین و موثرترین فرد در هر موسسه تربیتی عبارت است از معلم. به دلیل اهمیت فوق العاده معلم لازم است بدانیم که او دارای چه نوع صلاحیت علمی و شخصی است. مهمترین شرط معلمی از لحاظ بهداشت روانی این است که او با کمال صمیمیت و خلوص نیت، کودکان را دوست بدارد و از رفتار آنان آزرده نگردد بلکه با صبر و حوصله و خوشرویی سعی کند به عمق مشکلات کودکان پی برده در حل این مسائل تا حد ممکن بکوشد. چون کودکان قسمت عمده ای از ساعات روزانه خود را در مدرسه و تحت تاثیر آموزگاران می گذرانند، بنابراین ضروری است که معلمان با اصول بهداشت روانی آشنا شده و مسائلی از قبیل ماهیت امراض روانی و علل و روشهای پیشگیری را بیاموزند.
خصوصیات مشاور
مشاور علاوه بر تخصص در رشته مربوطه باید دارای بعضی از خصوصیات اخلاقی باشد تا بتواند در کارش مفید و موثر واقع شود،زیرا مشاوره فقط کاربرد تکنیک های مختلف نیست،بلکه همدلی،همسانی و از همه مهم تر علاقه به افراد و شنیدن مشکلات آنها از ضروریات کار مشاوره است.
خصوصیات یک مشاور راهنما را به طور خلاصه می توان چنین بیان کرد:
1-اعتماد به نفس : مشاور باید به خود و کاری که می کند ایمان داشته باشد.
2- آشنایی با اصول روان شناسی : مشاور باید از اصول روانشناسی،رشد و بلوغ،شخصیت و یادگیری آگاهی داشته باشد.
3- آشنایی با آزمون های روانی : مشاور باید آزمون های روانی و موارد کاربرد آن را بداند و بتواند نتایج را تعبیر کند.
4- خود شناسی : مشاور باید ارزش ها،علایق و استعداد های خود را بشناسد.
5- آشنایی با محیط اجتماعی : مشاور باید با محیطی که در آن زندگی می کند،مشاغل،موقعیت ها و موسسات را بشناسد.
6- آشنایی با نیاز های دانش آموزان: مشاور باید نیاز های اولیّه ی جسمانی و روانی دانش آموزان را بشناسد.
7- رفتار مناسب:رفتار مشاور باید دوستانه باشد.
8- دقّت و حوصله:مشاور باید فردی دقیق باشد تا رفتار و حرکات مراجع را به خوبی مورد مشاهده قرار دهد.
9- عدم تعصب و پیش داوری:مشاور نباید نسبت به مذهب ، آیین و مطلبی تعصب داشته باشد تا همه دانش آموزان بتوانند آزادانه با او صحبت کنند.
مراحل مشاوره:
از آن جایی که مشاوره عبارت است از یک رابطه رو در رو که مراجع جهت کمک و راهنمایی به مشاور مراجعه می کند و مشاور با کاربرد تکنیک های مختلف به راهنمایی او می پردازد، امر مشاوره مراحل مختلفی دارد و باید در هر مرحله سعی و دقت کافی مبذول شود تا به خوبی انجام پذیرد.
مراحل مشاوره عبارت است از:
1-مرحله کسب اطلاعات:
در این مرحله مشاور با انجام مصاحبه شناسایی دقیقی از شخص مراجع به دست می آورد و این مصاحبه غیر رسمی و آزاد باید باشد.راه دیگر کسب اطلاعات مطالعه پرونده شخص می باشد. راه سوم اتو بیو گرافی است. در بعضی از آموزشگاه ها از دانش آموز خواسته می شود که شرح حال خود را بنویسد. راه چهارم مشاهده است.مشاهده دقیق رفتار مرجع یا نظر خواهی از کسانی که با او تماس نزدیک دارند روش دیگری برای کسب اطلاعات است
2- مرحله تنظیم و تفسیر اطلاعت:
این مرحله ممکن است پس از یکی دو جلسه مصاحبه امکان پذیر باشد و ممکن است مدّت ها به طول انجامد.
3- مرحله تشخیص و درمان:
در این مرحله مشاور به مراجع کمک می کند مشکل خود و موجبات آن را تشخیص دهد و در مورد آن تصمیم بگیرد.البتّه مشاور راهنمایی های لازم را می نماید ، ولی هیچ گونه تصمیم گیری نمی کند و مسئولیت تصمیم گیری را به عهده مراجع می گذارد ، زیرا ممکن است این آخرین مشکل مراجع نباشد و در آینده با مشکلات دیگری نیز مواجه می شود که در این صورت کشف توانایی های خود و رفع مشکلات بر عهده مراجه خواهد بود.
وجود مشاوره در دوران ابتدایی و راهنمایی در مدارس و تشخیص به موقع مشکلات دانش آموزان موجب می شود که این امراض به موقع شناسایی شده و نسبت به درمان آن ها اقدام گردد و از ایجاد مشکلات رفتاری، جلو گیری به عمل آید.در حال حاضر در مدارس ابتدایی و راهنمایی مشاور پیش بینی نشده است که این امر با توجه به آمار های اختلالات رفتاری شایع بین دانش آموزان ابتدایی و راهنمایی،لزوم وجود مشاور در این مقاطع را بیش از پیش هشدار می دهد.
با توجه به این که بعضی از مشکلات به دلیل عدم آشنایی والدین با اصول روان شناسی و چگونگی برخورد با کودکان به وجود می آیند.این موضوع وظیفه آموزش و پرورش را در این زمینه سنگین تر می نماید و بایستی با انتخاب مشاوردر دوره راهنمایی و ابتدایی،از بروز ناهنجاری های رفتاری بکاهد.بر اساس آمار در حال حاضر عمده مراجعین به مراکز و هسته های مشاوره، دانش آموزان دوره های ابتدایی و راهنمایی می باشند و این امر ضرورت حضور مشاور در دوره عمومی را بیشتر می کند.
اختلالات ارتباطی ،تیکهای عصبی ،ترس ،مرض ، اضطراب، ناسازگاری ، بیشفعالی، کم رویی، اختلالات خواب، ناخن جویدن و بسیاری از حالات و ناهنجاری های روانی در مراحل اولیه با استفاده از شیوه های مشاوره موثر قابل تشخیص و درمان می باشند حتی در بزرگسالی اثرات نا مطلوب آن ها در وجود افراد باقی می ماند و در نهایت به بیماری های مزمن تبدیل شده و هزینه های گزافی بر خانواده ها و دولت تحمیل می نماید
وجود مشاوره متخصص در مدارس ابتدایی و راهنمایی می تواند در شناسایی به موقع این گونه اختلالات و به کار گیری راههای درمانی مناسب برای هر یک از آنها موثر واقع شود.هزینه های نگهداری این بیماران برای دولت و خانواده ها ایجاب می نماید که سا زمان مدیریت و برنامه ریزی نسبت به پیش بینی مشاور در مدارس ابتدایی و راهنمایی،هر چه سریع تر اقدام نماید تا از بروز ناهنجاری ها و اختلالات روانی – رفتاری در دانش آموزان که سرمایه های آینده مملکت هستند جلوگیری شود.
احادیث و روایات
امام سجاد (ع) می فرماید :
((پروردگارا مرا یاری کن تا فرزندم را خوب تربیت کنم.))
پیامبر(ص) می فرمایند : ((مشاور امین مردم نیز هست ، پس نباید خیانت ورزد.(المتشار المومن)
مولوی می گوید : اگر چه هیچ رای و اندیشه ای نظیر اندیشه ی پیامبر وجود ندارد و اندیشه پیامبر برترین است؛در همه کارها با دیگران مشورت می کند و ادامه می دهد که پیامبر به صورت پوشیده با دیگران مشورت می کرد و می کوشید کسی از آن آگاه نشود.
مشاوره از نظر اسلام
مشورت و مشاوره به معنی استفاده از عقل دیگران است.چنان که از امیر المومنین علی(ع) روایت شده است (( من شاور الرجال شارک ها فی عقول ها)).((کسی که با دیگران مشورت کند در خرد آنها شریک است.))
((بهترین کسانی که شما با آنها مشورت می کنید صاحبان خرد و علم و تجربه هستند.))
در حدیث شریف دیگری می فرماید: ((هیچ پشتیبانی مانند مشاوره نیست.))
قرآن کریم درباره مشاوره تابلو های طلایی دارد که در یکی از آنها خداوند متعال می فرماید:((فان اراد فصالاعن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما)).
در آیه ای دیگر می فرماید: ((و شاورهم فی الامر فاذا عزمت فتوکل علی الله.)) در کارها با هم مشورت کنید و هنگامی که تصمیم گرفتی به خدا توکل کن و اقدام نما.
نتیجه گیری
ا توجه به مستندات اهمیت و ضرورت وجود مشاور و مشاوره در مقاطع مختلف تحصیلی از جمله مقطع ابتدایی، بر هیچ کسی پوشیده نیست. لذا با توجه به مشکلات فراوان جامعه ، آموزش و پرورش بایستی تدابیری بیاندیشد تا زمینه ی حضور مشاوران در مدارس ابتدایی فراهم شود.
از تجربیات شخصی معلمان و کارکنان مقطع ابتدایی چنین بر آورده می شود که اکثر دانش آموزان دوره ی ابتدایی دارای مشکلات رفتاری – اخلاقی و اجتماعی هستندکه کادر آموزشی مدرسه قادر به رفع مشکلات این دسته از دانش آموزان نیستند و تنها کاری که از دست کادر آموزشی بر می آید ارجاع این گونه افراد به مراکز مشاوره و یا اختلالات یاد گیری است که آن هم به دلیل داشتن هزینه و اتلاف وقت برای والدین این دانش آموزان تا حدودی کارایی ندارد.چه بسا بهتر است که دانش آموزان در زمان حضورشان در مدرسه با داشتن مشاور خوب و کار آمد ، احساس آرامش بیشتری نموده و مشکلاتشان را در محیطی امن و به دور از هر گونه تعصّب و خجالت به کسی که نگهدارنده رازهایشان هست و حتی برطرف کننده مشکلاتشان بگویند و راهنمایی بگیرند.
امید است که در سایه خداوند متعال و با عنایت صاحب نظران و مسولان و کارشناسان خبره و با توجه به ضرورت وجود مشاوره و مشاوران در مدارس مخصوصا مقطع ابتدایی و راهنمایی به این مهم پر داخته شود و در برنامه ریزی های آینده از وجود مشاوران در مدارس بهره جویند.
فلسفه تعلیم و تربیت عصر ما با سال های گذشته متفاوت است. به این معنی که هدف آموزش و پرورش تنها تعلیم دروس نیست ، بلکه هدف پرورش جسم و روان دانش آموزان است. برآوردن احتیاجات جسمانی و اجتماعی، روانی کودک در مدرسه، قسمت عمده ای از تربیت او را شامل می شود که از عوامل بسیار مهم پرورش کودک است. اگر چه تربیت جسمانی کودک در مدارس از سال ها پیش مقرر شده و امکاناتی در مدارس فراهم آمده ولی موضوع سلامت روان کودکان هنوز به شکل صحیح مورد توجه و قبول مدرسه قرار نگرفته و بر اساس این غفلت ، مدرسه ، به طور غیر مستقیم در ازدیاد اختلالات روانی کودکان موثر واقع شده است. باید بپذیریم مسئولیت اولیای مدرسه به افزایش علم و آشنا کردن دانش آموزان به ارزش های شناختی، اجتماعی و اخلاقی خلاصه نمی شود، بلکه آنها مسئول تغییر و اصلاح رفتارهای ناسازگار و تامین بلوغ فکری و سلامت روان کودکان و نوجوانان نیز هستند. همچنین توجه مربیان و والدین به این نیاز های روانی، اجتماعی نه تنها زمینه مساعدی برای شکوفایی استعدادهای نهفته کودکان و نوجوانان را فراهم می آورد، بلکه در بهبود سلامت روان آنها نیز موثر خواهد بود
منابع و مراجع
* آهنچیان. محمدرضا ۱۳۸۲، آموزش و پرورش در شرایط پست مدرن، تهران: طهوری.
* سیف. علی اکبر ۱۳۷۹، روان شناسی پرورش، تهران: آگاه.
* شفیع آبادی. عبدالله. ۱۳۷۳پویایی گروه و مشاوره گروهی، تهران: رشد
* شفیع آبادی ، ع.(1370). مقدمات راهنمایی و مشاوره . چاپ اول ، انتشارات دانشگاه پیام نور .
* مجله پیوند ، شماره 329
54