پیشگفتار
یرفع الله الذین امنوا متکم والذین اوتوالعلم درجات
شکر و سپاس به درگاه خداوندی که جهان ما را با نور معرفت و دانش خود روشنایی بخشید و زنگار جهل و نادانی را از آینه دل های ما پاک نمود و درود بر خاتم انبیا محمد مصطفی (ص) که با ارائه شریعت آسمانی و مکتب اسلام ناب محمدی غبار تیرگی از اندیشه و روان ما برگرفت و درود به روح بلند امام راحل (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی و سلام به مقام معظم رهبری و ارواح پاک شهدای انقلاب اسلامی.
در این جا بر خود لازم می دانم که از استاد عزیزم جناب آقای دکتر منوچهر جفره که در طول نوشتن این مقاله مرا صبورانه تحمل کردند و از هیچ گونه کمک و راهنمایی دریغ نورزیدند تشکر و قدردانی نمایم. و امیدوارم که خداوند بر ایشان طول عمر عطا فرمایند تا بتوانند سالهای متمادی در عرصه علم و دانش به کشور و مملکت خدمت نمایند.
مقدمه:
جامعه شناسان می گویند هر اجتماعی بر اساس موازین خود دارای حرکتی طبیعی است که پیوند اجتماعی مردم را برای ادامه زندگی حفظ می کند اگر عملی اتفاق افتد و این پیوند را برهم زند و مشکلی برای حرکت طبیعی جامعه ایجاد کند آن عمل را یک مساله اجتماعی می گویند. اگر جامعه را به ارگانیسم و سازمان بدنی انسان تشبیه کنیم. دراین تشبیه مسائل و مفاسد اجتماعی بیماریهای آن جامعه به حساب می آیند و همان طور که بیماریهای جسمی قابل شناخت و علاجند بیماریهای اجتماعی نیز قابل تشخیص و درمانند. منتها در درمان بیماریهای اجتماعی باید به علل بوجود آورنده آن مسائل یا بیماریها توجه داشت و بر اساس شناخت واقعی علل، راه درمان مناسبی ارائه نمود. ارتباط و وابستگی متقابل امور اجتماعی موجب می شود که یک مساله اجتماعی به پیدایش مسایل اجتماعی دیگر کمک کند. مثلاً فقر و ستیز بین افرادی که در محلات شلوغ و پرجمعیت فقرنشین شهرها زندگی می کنند. موجب پیدایش و افزایش جرایم دیگر مانند دزدی، تجارت و فحشا می شود و به همین دلیل می گوییم پیدایش یک مساله اجتماعی، بدون مسائل اجتماعی دیگر وجود ندارد بلکه بدین معنی است که اوضاع و احوال موجود احتمال برخورد با مسائل اجتماعی دیگر را فراهم می آورد و زمینه مساعدی برای پیدایش مسائل اجتماعی دیگر فراهم می کند. هیچ انسانی مجرم و گناهکار آفریده نمی شود. شرایط نامتعادل اجتماعی- اقتصادی در جامعه ایجاد فساد می کند. همچنین در صورتی که بنیادها و نهادهای اجتماعی پاسخی برای مسائل افراد جامعه نداشته باشند مفاسد اجتماعی به صورت تصاعدی بالا می رود. چرا که بنیادهای اجتماعی مثل اعضای اصلی بدن هستند که باید هر کدام کار خود را انجام دهند و تداخل وظایف باعث فساد همه آنها می شود.
گام اول بیان مساله
منظور از مسائل اجتماعی چیست؟ مسائل اجتماعی جامعه پدیده هایی اجتماعی اعم از شرایط ساختاری و یا الگوهای کنشی هستند که در مسیر تحولات اجتماعی بر سر راه توسعه یعنی وضعیت موجود و وضعیت مطلوب مورد توجه مردم و گروه های اجتماعی قرار می گیرند و مانع تحقق اهداف و تهدید کننده ارزش ها و کمال مطلوب های آنها می شوند. این پدیده ها معمولا به وسیله اندیشمندان اجتماعی به عنوان موانع توسعه (نظیر خاص گرایی های فرهنگی و اجتماعی) هزینه های توسعه (نظیر آلودگی محیط زیست) و آثار و تبعات عقب ماندگی (نظیر بی سوادی و خشونت) مورد شناسایی و ارزیابی قرار می گیرند. مسائل اجتماعی به عنوان پدیده های نامطلوب اذهان نخبگان و افکار عمومی مردم را به خود مشغول می دارند به طوری که نوعی وفاق و آمادگی جمعی برای مهار آن ها پدید می آید که مقامات رسمی کشور را به چاره جویی و اقدام عملی در جهت اصلاح و یا رفع و پیشگیری از آن ها وامی دارد.
مسائل اجتماعی دارای چه ویژگیهایی هستند:
الف) اجتماعی بودن و عمومی بودن مسائل اجتماعی محصول حیات اجتماعی انسانها در قالب واحدهای اجتماعی مشخص چون گروه، قشر، طبقه, ایل، روستا، شهر، جامعه و نظایر آن هستند. با توجه به این که در عالم واقع هیچ جامعه ای وجود ندارد که با مسائل اجتماعی روبه رو نباشد. لذا می توان گفت که مسائل اجتماعی پدیدهایی عمومی هستند که در همه جوامع با کم و کیف متفاوت وجود دارند.
ب) جمعی و غیر فردی بودن: مسائل اجتماعی پدیده هایی جمعی اند نه فردی، موانعی هستند که بر سر راه توسعه واحد اجتماعی مشخصی قرار می گیرند و یا پیامدها و عوارضی هستند که ارزشها و کمال مطلوب های اکثریت اعضای آن واحد تجمعی را تهدید می کنند.
ج) تاریخی بودن: اغلب مسائل اجتماعی در یک فرایند تاریخی مشخص پدید می آیند. بنابراین ابتدا به ساکن نیستند.
د) واقعی بودن: مسائل اجتماعی پدیده هایی واقعی و قابل تجربه به معنای عام کلمه هستند. اصطلاح مسئله یابی هم مبتنی بر پیش فرض واقعی بودن مسائل اجتماعی است. در مسئله یابی محقق، مسائل اجتماعی موجود را در می یابد ولی در مسئله آفرینی چیزی که مسئله نیست تبدیل به مسئله می شود. حکایت آن کسی است که می گفت برای رفع خستگی می خواهد به فلان شهر سفر کند. وقتی که از وی سوال شد شما که خسته نیستی، در پاسخ گفت وقتی به آن جا برسم خسته خواهم شد.
و: متغیر و نسبی بودن: مسائل اجتماعی بر حسب زمان و مکان تغییر می یابند. مسائل امروزی جامعه ما با مسائل گذشته و آینده متفاوت اند. معمولا ً هر چه از واحدهای اجتماعی بزرگ تر به طرف واحدهای اجتماعی کوچک تر حرکت کنیم. از مسائل عام به مسائل خاص هر واحد اجتماعی یا مسائل خرده نظام ها و خرده فرهنگ های درون آن واحد اجتماعی می رسیم که خاص تر و نسبی تراند.
ه) تنوع و تکثیر مسائل اجتماعی: مسائل اجتماعی هم در درون هر جامعه و هم در بین جوامع، بسیار متنوع و متکثراند. مثلاً در جامعه ایران امروزی با مسائل فرهنگی و اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و زیست محیطی متعدد و متنوعی رو به رو هستیم که هر دسته از آنها را می توان به دسته های کوچک تری تقسیم کرد. مثلاً مسائل فرهنگی به مسائل دینی، هنری و علمی قابل تقسیم است.
ی) قابل کنترل بودن مسائل اجتماعی: مسائل اجتماعی قابل اصلاح، رفع و پیشگیری اند، ولی هر گونه دخل و تصرف در آن ها موکول به شناخت ریشه های آنها در همه ابعاد واحد اجتماعی ذیربط است. یافته های علمی باید در قالب برنامه ریزی های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت به کار گرفته شوند و نتایج و عملکرد آن برنامه ها نیز مورد ارزشیابی علمی قرار گیرد تا با تداوم تعاملات بین اصحاب اندیشه، مردم و مسئولان زمینه های نهادمند و مناسبی برای اصلاح رفع و یا پیشگیری از مسائل اجتماعی پدید آید. برخی مسائل اجتماعی ذاتی نظام اجتماعی غالب جامعه هستند. و بنابراین ممکن است. در قالب نظام اجتماعتی موجود قابل حل نباشندو در این صورت خود نظام موجود مانع اصلی تحول و تکامل و عمده ترین مسئله اجتماعی جامعه محسوب می شود. تحت چنین شرایطی است که مردم به انقلاب و تحول نظام موجود گرایش پیدا می کنند.
مفاسد اجتماعی در جوامع:
پس از جنگ جهانی دوم و پس از دستیابی ابرقدرتها به صنعت و تکنولوژی پیشرفته و توسعه و گسترش روز افزون کارخانجات مختلف، صاحبان صنایع و سرمایه داران و تولیدکنندگان استعماری پس از پر شدن انبار تولیدات وکمبود بازار مصرف داخلی درصدد بازاریابی بر آمدند ولی تحقق این امر دو شرط اساسی داشت.
اول: اینکه مخطورات سیاسی وجود نداشته باشد وصاحبان صنایع بتوانند بدون هیچ مانعی کالاهای خود را در بازارهای کشف شده به فروش برسانند.
دوم: تقاضا وجود داشته باشد. یعنی کالاهای تولید شده در کارخانجات و صنایع شده غرب در کشورهای مربوطه (جهان سوم) خریدار داشته باشد. قدرتهای استعماری و بدنبال آن صاحبان صنایع برای تحقق شرط اول به قدرت نظامی، سیاسی متوسل شده و با از میان برداشتن موانع سیاسی شرایط لازم را جهت سرازیر شدن کالاهای بنجل خود و به یغما بردن مواد اولیه و منابع طبیعی و زیرزمینی کشورهای یاد شده فراهم ساختند و به منظور تحقق شرط دوم، هجوم فرهنگی، وابستگی فرهنگی و غربزدگی را در کشورهای مورد نظر تعمیق نموده و با تحمیل عادات و طرز تفکر و طرز زندگی و قالبهای غربی کوشیدند برای تولیدات و مصنوعات کارخانجات خود تقاضا ایجاد نمایند. در این میان اعتقادات ملی و مذهبی و ارزشها و گرایشهای این کشورها بویژه ممالک اسلامی سد و مانع برزگی برای غارتگران و سوداگران استعماری موجب می شد. زیرا مسلمین با اعتقاداتی که داشتند به آسانی مظاهر فریبنده فرهنگ غرب را نمی پذیرفتند. از این رو استعمارگران و تولیدکنندگان غربی چاره را در تغییر رویکرد ملتها به دین و مقدسات مذهبی و از بین بردن تعصبات و اعتقادات حیاتی مسلمانان دیدند.
برای تحقق اهداف شوم فوق. ایجاد و گسترش فساد و ناهنجاریهای اجتماعی از موثرترین و کم هزینه ترین راهها بشمار آمد. این فرایند خطرناک در ایران از زمان فتحعلی شاه قاجار آغاز در عصر مشروطه شدید و در دوره پهلوی به اوج خود رسید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شکست رژیم وابسته پهلوی و جایگزینی ارزشهای اسلامی و انقلابی بجای معیارهای منحط پهلوی، تقریباً تمامی آثار و مفاسد اجتماعی از عرصه های مختلف کشور زدوده شد و در تمامی دوران جنگ تحمیلی فرهنگ جهاد و ایثار و تقوا در زندگی فردی و اجتماعی مردم حاکم گردید. اما بعد از جنگ و آغاز دوران سازندگی و جوشش ثروتهای زیرزمینی و تراکم آن در دست عده ای معدود و در نتیجه فراهم شدن بستر پیدایی و تکوین مفاسد اجتماعی بار دیگر فرایند فسادگستری در جامعه چهره نمایاند. امروزه فقر، فساد و مواد مخدر از معضل های اساسی است که جهان با آن دست به گریبان است، فقر، فساد و مواد مخدر سه معضلی هستند که ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند و مبارزه با هر کدام از این سه معضل بدون توجه به دو معضل دیگر نتیجه بخش نخواهد بود. ایران همانند دیگر کشورهای جهان سوم گرفتار سه معضل فقر، فساد و مواد مخدر است که همسایگی ایران با افغانستان بزرگترین تولید کننده مواد مخدر و قرار گرفتن بر سر ترانزیت و قاچاق مواد مخدر موجب شده اعتیاد به عنوان اساسی ترین معضل کشور رخ بنماید. معضلی که فقر دامنه گسترش آن را افزودن و گسترش فساد و جنایت را در پیامد خود داشته است. فساد اخلاقی تخطی از نظم اخلاقی خاصی است که فحشاء ، استعمال مواد مخدر، رفتارهای غیرقانونی و نابهنجار و یا قمار بازی بدین دلیل ماهیتی غیرقابل قبول در جامعه یافته اند که از لحاظ توده مردم اقدام به چنین کارهایی ناپسند است. پس کنش ها ذاتاً و بخودی خود اخلاقی و یا غیراخلاقی نیستند بلکه این افراد و گروههای اجتماعی هستند که به پاره ای از رفتار ها جنبه ی فساد و کجروی می دهند. بنابراین هیچ رفتاری بخودی خود ناپسند نیست بلکه این قضاوت دیگران است که بدان رفتار عنوان انحراف و فساد می دهد که فساد اخلاقی از مهمترین این نوع انحرافات است. فحشاء رسمی و شناخته شده که خود ناشی از فقر، جنگ، عدم آگاهی و آموزش و دیگر عوامل اجتماعی و اقتصادی است. بطور کلی در میان طبقات پایین اجتماع با توجه به فرهنگ آنها بیشتر به چشم می خورد. در حالی که فحشاء در طبقات مرفه جامعه شکل دیگری دارد. اما لازم به ذکر است که برای جلوگیری از این نوع مفاسد در جامعه، تنها با تاکید به گسترش و تشدید و اکتفا به ظواهر و فشر و صورت مذهبی و مطابق با قوانین الهی و اجتماعی و به بهانه اجرای احکام، بدون توجه به تاثیر و نتیجه ای آن برروی حیات و عواطف و اعتقادات مردم نمی توان کاری از پیش برد. تعقیب این روش سرانجام اصل ایمان دینی درونی را از جامعه می گیرد. و در بطن جامعه فساد را به جای اصلاح و الحاد را به جای ایمان می کارد و همه چیز را فدای نام و ظاهر اسلام می سازند و سرانجام حقیقت اسلام و دیانت توحیدی را از جامعه می ستاند تحمیل و بخشنامه و تعیین رنگ لباس و اجبار پوشش چادر درست نتیجه عکس خواهد داد. باید هم چون پیامبر اکرم(ص) که بر قلب ها حکومت می کرد. مردم را در انجام فرایض و ظواهر دینی و ایمانی آزاد گذاشت تا به جای نفاق و نفرت و ریا، ایمان و صداقت در آنها ریشه کند که این راه آرام تر و معتدل تر و امن تر است.
گام دوم: شرح پیامدها و عوارض مساله
1- فساد اجتماعی یک پدیده غیرعادلانه و ضد عدالت می باشد که توزیع غیرعادلانه و نابرابر فرصت ها را تشدید و حقوق اولیه انسانها را نقض می کند.
2- از بین بردن امنیت عمومی جامعه و جایگزین کردن بی اعتمادی و رعب و وحشت به جای اطمینان و اعتماد و آرامش.
3- افزایش ناهنجاریهای اجتماعی در مناطق شهری بویژه فقرنشین شهری.
4- افزایش هزینه های دولت.
5- کاهش کنترلهای درونی و بیرونی: باورهای مذهبی عامل مهمی در کنترل لغزشهایی نظیر اختلاس و رشوه خواری است. اما اگر این بیماری همه گیر شد باورهای مذهبی افراد سست شده و آلودگی به فساد مالی دیگر قبح پیشین خود را ندارد.
6- افزایش نابرابری در جامعه: توزیع منابع بوسطه وجود فساد بین بخشهای مختلف به نحو مطلوب صورت نمی گیرد. بدین ترتیب عملاً فاصله فقیر و غنی بیشتر شده و نابرابریها گسترش می یابد. بررسی ضریب چینی نشان می دهد که پس از سالهای جنگ تحملیی فاصله طبقاتی و افزایش فقر و نابرابری یک روند صعودی را طی نموده است.
7- هنجار شدن امور نامشروع: از آنچه تاکنون مرقوم شد چنین بر می آید که انحصار دولت بر منابع اقتصادی و مجاری قانونی عامل اصلی بروز فساد در جامعه است. متاسفانه دولت تاکنون در زمینه مبارزه با فساد عملکرد مناسبی نداشته و قوه قضائیه نیز در مبارزه با مفسدان(اقتصادی- اجتماعی- فرهنگی وغیره) جسارت قابل توجهی از خود بروز نداده است.
8- افزایش نیازها: افراد رشوه خوار که اینک وضعیتشان بهبود یافته نیازهای جدیدی برایشان مطرح می شود وبروز این نیاز جدید آنها را تشویق به کسب درآمد بیشتر از راههای نامشروع می نماید.
9- تغییر ارزشها: همچنانکه گفته شد فساد باعث افزایش شکاف بین فقیر و غنی می شود. این امر موجب تغییر ارزشها و در مرحله دیگر تثبیت و گسترش نابرابریها می شود فساد اجتماعی عامل اصلی در غلبه ارزشهای مادی و تبدیل ثروت به ارزش می شود این امر احساس یک محرومیت نسبی را در طبقات ضعیف به وجود می آورد که آن به نوبه خود فساد را از طریق تلاش در جهت رسیدن به برابری دامن می زند.
بی شک هرگاه فساد گسترده می گردد مبارزه با فساد نا به هنجار جلوه می نماید و از همراهی بدنه دولت محروم می شود. مبارزه با فساد چندان کار ساده ای نیست. برای موفقیت در این راه اراده قوی حکومت و همراهی جدی ملت نیاز است.
گام سوم: علل بروز و ظهور فساد اجتماعی:
عوامل ایجادکننده و توسعه دهنده مفاسد اجتماعی را به دو بخش درون مرزی و برون مزری تقسیم کرده اند.
1- علل برون مرزی:
1-1: سفارتخانه های دول خارجی: سفارتخانه های کشورهای بیگانه بویژه کشورهای استعماری از دیرباز یکی از روزنه های نفوذ فرهنگ ضد دینی و گسترش مفاسد اجتماعی بوده اند. تا قبل از پیروزی انقلاب سفرا، دیپلماتها و مستشاران به انحاء مختلف به اشاعه فساد و بی بندوباری می پرداختند. اگر چه بعد از پیروزی انقلاب از اقدامات علنی آنان تا حد زیادی جلوگیری به عمل آمد. لیکن بطور پنهان و حساب شده از طریق برگزاری مجالس مختلط و مفسده انگیز دعوت از خوانندگان هنرپیشه ها و زنان و مردان بوالهوس تهیه و تکثیر و توزیع فیلم ها و عکس ها، مجلات مبتذل به اشاعه فساد و فحشا و بی بندوباری پرداخته اند.
2-1: رسانه های جمعی بیگانه: در اثبات انحصار تبلیغی و فرهنگی جهان (در دست چند خبرگزاری و بنگاه تبلیغاتی) همین بس که حدود 80 درصد از فیلم ها، برنامه ها و گزارشهای رسانه ای گروهی جهان سوم از فیلترهای تبلیغاتی غرب عبور می کند لذا بخش مهمی از شیوه های رفتار اجتماعی ملل جهان سوم تحت تاثیر پیامدهای صادر شده از سوی غرب قرار می گیرد.
وسایل ارتباطی جمعی بیگانه (خصوصاً امریکا و انگلیس) پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بطور چشمگیری بر حجم بودجه و امکانات تبلیغاتی خود (علیه اسلام و انقلاب) افزوده و به طرق مختلف ( از پخش شایعه، تحریف واقعیات و ترور شخصیت ها گرفته با پخش فلیم ها و برنامه های به اصطلاح تفریحی و… ) سعی در تضعیف اعتقادات و انگیزه های ملی و مذهبی (بطور مثال، آمریکا و رادیو بی بی سی) بعد از سقوط رژیم شاهنشاهی برنامه های زبان فارسی خود را تا 3 برابر افزایش دادند).
3-1: توریسم: اغلب توریستها به دلیل اختلافات وحتی تضادهای فرهنگی با کشورهای میزبان بویژه کشورهای اسلامی، همواره مشکلات و معضلات فراوانی را برای این کشورها به ارمغان می آورند. پوشش، آرایش، آداب معاشرت و طرز رفتار و حرکات آنها مورد تقلید و پیروزی برخی افراد و طبقات ناآگاه و ضعیف النفس قرار گرفته و موجبات گسترش و توسعه مفاسد اجتماعی و ابتذال فرهنگی را در کشورهای میزبان (از جمله کشور ما) فراهم می آورند.
2- علل و زمینه های درون مرزی شامل:
الف) علل فرهنگی ب) علل سیاسی ج) علل اقتصادی می باشد
الف- علل فرهنگی
1- الف) جوانان بیگانه از خانواده: به نظر می رسد بعضی والدین فرزندانشان را کمتر درک می کنند در این صورت جوانان آنها که به حول و حوش سن بزرگسالی می رسند نسبت به هم غربیه می شوند و رابطه خانوادگی بین مادر و فرزند کم رنگ می شود این مادر با توجه به مسائل فرزندان احساس می کند که رفتار او مفید نبوده و مورد حمایت قرار نمی گیرد. او احساس می کند که دیگر وظیفه مادری ندارد و فرزندش را دیگر به مانند یک فرزند نمی بیند. در نظر مادر فرزند یک شخص بیرونی و بیگانه است این فرایند، بازگشت رفتار و پدیده جدیدی را می طلبد. لذا آموزش رسمی نه تنها تضعیف می گردد بلکه پسر یا دختر در دراز مدت نقش یکسانی را بازی خواهند کرد. در این شرایط رفتار آنها چیزی است که از بیرون شکل می گیرد. این تناقض مسائلی را به بار می آورد. یعنی جوان اگر چه نزدیک است، ولی در واقع دور است. اگر چه در فضای خانه است ولی همسایه محسوب می شود.
صرف اوقات فراغت سالم و ساده، زیبایی بخشیدن به زندگی فرزندان می تواند موجب شکوفایی استعداد ها و آزادی آنها گردد، عدم تامل در این خصوص می تواند موجب سردرگمی و فشار بین نسلهای جوان گردد در این راستا مسئله جامعه و خانواده ای که جوان در آن زندگی می کند. عدم انتقال صحیح ارزشها و الگوها و عدم تبین زندگی واقعی است که باعث می گردد جوان نتواند ارزشهای قبلی را درک و فهم نماید.
2- الف) جوانان مهاجر: (جوان حاشیه ای، جوان در حصار، جوان خطرناک)
اصطلاح "حاشیه ای" بیشتر به گروههای جمعیتی و طبقات اجتماعی اطلاق می شود که با مسائل، موقعیت ها و زمینه های بزهکاری، نابرابری، عدم بهداشت، افزایش مهاجرت ها، تعارض، فقر، بیکاری و مسائل سیاسی- اقتصادی سروکار دارند. اگر مفهوم حاشیه ای را را به صورت تخصصی مورد مطالعه قرار دهیم افرادی را در بر می گیرد که از دوران کودکی تا جوانی با مفهوم خطر در جنبه های مختلف مواجه هستند. افراد و گروههای "درخطر" به خاطر نظم اجتماعی می بایستی به طریقی مورد حمایت قرار گیرند. گروههای نامبرده به طرق مختلف تحت تاثیر شرایط منطقه حاشیه ای می باشند. افراد خردسال در این کنش اجتماعی بیشتر مورد هجوم قرار می گیرند؛ لذا می بایستی به طریقی حمایت شوند. در مناطق حاشیه ای جنبه های منفی جوانان بیشتر نمود می کند.
از اینرو جوان در دوران حاشیه ای و انزوا بیشتر مترادف با بزهکاری، عدم تطبیق پذیری و… می باشد. اگر چه ممکن است تمام متغیرهای اساسی آن را پوشش ندهد.
3- الف) از عدم جامعه پذیری تا حاشیه نشینی: مفهوم جامعه ناپذیری از کودکی تا جوانی به طور گسترده کاربرد داشته و از لحاظ اجتماعی مورد توجه می باشد. به طور کلی، جامعه پذیری موقعی مطرح می شود که اشکال در تعامل اجتماعی باشد. وقتی صحبت از این مفهوم و دیگر مسائل اجتماعی می شود لازم است به مسائل زیستی، انسان شناسی، روان شناسی و گروههای مشکل دار نیز توجه گردد. به هر حال همه اینها یک تفکر و بینش درمانی را می طلبد جوان و جوانی در همه زمینه ها یک متغیر وابسته محسوب می گردد و همیشه در نظر به عنوان جامعه ناپذیر ملاحظه می شود. جوان اغلب به عنوان منفعل، قربانی و نیازمند درمان و حمایت در جامعه مورد توجه قرار می گیرد. لذا به طور کلی او را مترادف بزهکار و جامعه ناپذیر لحاظ می دارند. باید توجه داشت که برای دوران جوانی یک تفکر مهمی حاکم است و آن این است که جوان ناهنجار، یک جوان در خطر از لحاظ اخلاقی می باشد. جوانی که می تواند بسیار متجدد باشد. اما به صورت نامناسبی رشد نموده و ارزش ها و هنجارهای جامعه را نمی تواند بپذیرد لذا، می طلبد که بحث های مختلف اجتماعی- حرفه ای آنها ارتباط نزدیکی با هم داشته باشد. چرا که حرفه ای و تکنیکی نمودن رابطه ها، بدون شک پدیده های اجتماعی را بصورت کارآمد و کاربردی تر مطرح می کنند. تا هماهنگ با تغییرات اجتماعی باشند. در دوران حاشیه ای شدن اختلاف بین صور خود تنظیمی اجتماعی وجود دارد. که در مجموع می توانند نقش زیادی را در شرایط مختلف جامعه ایفا نمائید. در خصوص جوانان این صور اجتماعی می توانند به عنوان یک پدیده اجتماعی دائمی، همه زمینه ها را فراگیرنده، بویژه برای جوانانی که در جمعیت های جوان و اثرات مختلف این دوران قرار می گیرند.
4- الف) فقدان استراتژی مدون فرهنگی- اجتماعی و مجهول بودن دیدگاه رسمی اسلام فقاهتی در زمینه های مختلف از حیث احکام مربوط به هنر، فیلم، موسیقی، ورزش، میزان مالکیت و ثروت خصوصی و… برای مردم و مسئولین، باعث رشد بی تفاوتی و در نتیجه بی بندو باری و مفاسد اجتماعی در سطح مختلف جامعه شده است.
5- الف) افزایش بی رویه جمعیت: افزایش جمعیت (که بعد از انقلاب به بیش از دو برابر افزایش یافته) موجب افزایش بیکاری، فقر، کمبود، گرانی، تورم و… شده و همه اینها زمینه های گسترش مفاسد اخلاقی و اجتماعی را فراهم سازد.
ب: علل سیاسی مفاسد اجتماعی
ب-1) جناح بندی های سیاسی: چالشهای شکننده و مستمر بین جناح های عمده کشور، اگر بعضاً موجب تعامل و تضارب آراء و اندیشه و در نتیجه رشد و تعالی علمی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی می شود. اما بدلیل عدم سامان یافتگی و بی تجربگی مدیران و متولیان این جناحها در تعاملات سیاسی، اجتماعی، اغلب به تضعیف و تخریب و حتی تکفیر و تفسیق مخالفان خود پرداخته و به خنثی سازی اقدامات یکدیگر اقدام می کند. لذا بسیاری از طرحها- لوایح و برنامه های کلان و راهگشای کشور قربانی چالشهای جناحی شده و در فضای غبارآلود اختلاف سلیقه ها و برخوردهای تخریبی جناح ها گم می شوند. و در این میان بلاتکلیفی، بی برنامگی و به هدر رفتن سرمایه های ملی و در نتیجه بروز و گسترش ناهنجاریها و معضلات اجتماعی از جمله پیامدهای مخرب فرایند فوق بوده است که متاسفانه در سالهای اخیر به اوج خود رسیده است.
ب-2) عدم تغذیه صحیح سیاسی مردم خصوصاً جوانان و دانشجویان
جامعه جوان بویژه قشر دانشجو و دبیرستانی ما همواره دچار تب و لزرهای سیاسی شده اند با وادار به سکوت و رکود سیاسی و به نوعی سیاست زدایی و سکولاریزم دعوت شده و یا به سیاست بازی و ابزار دست سیاست بازان تشویق گردیده اند… و این امر همواره خروج از اعتدال در شئون مختلف اجتماعی و سیاسی را برای اقشار مذکور بدنبال داشته است.
ب-3) ناکارآمدی سیاسی حاکمیت در تعامل با مخالفان قانونی و منتقدان دلسوز و متعهد بویژه در سالهای اخیر بخشی از حاکمیت به فضایی کاملاً باز و مشابه به آنچه در ممالک غربی حاکم است. معتقدند و بخشی دیگر از حاکمیت به فضایی نوتالبتروتک صدایی و هر دو همچون لبه های یک قیچی علیه اعتدال گرایی و تعامل مطلوب عمل کرده اند. محصول این فرایند اشاعه نوعی بلاتکلیفی ولاقیدی سیاسی و در نتیجه بروز و گسترش ناهنجاریها و مفاسد اجتماعی و سیاسی در کشور بوده است.
ب-4) عدم تعیین و تبیین حدود آزادیهای اجتماعی
ب- 5) فقدان نهادها و تشکل های سیاسی برآمده از مردم بمنظور کنترل و نظارت بر مراکز قدرت و ثروت.
ج: عوامل اقتصادی مفاسد اجتماعی
ج-1) عدم تحقق عدالت اجتماعی و وعده های داده شده
آنچه مسلم است عدالت هر چیز و هرکس را در جای خود قرار داده و حق را به ذی حق می رساند و ثروت و امکانات مادی و معنوی جامعه را همچون خون درکلیه سطوح آن توزیع می کند و مانع بروز هر نوع فساد و تباهی و نفوذ هر نوع بیماری و عفونت در پیکر اجتماع می شود.
توزیع ناعادلانه ثروت و بروز بی عدالتی های اجتماعی بنا به گفته استاد شهید مطهری "روح یک عده را که محروم شده اند فشرده و آزرده و کینه جو و روح یک عده دیگر که بصورت عزیز بلاجهت درآمده اند را لودی و منزوی و کم حوصله و زودرنج و بیکار و اسراف کن بار می آورد.
لذا عدم تحقق عدالت اجتماعی و وعده های داده شده به مردم علاوه بر بی اعتمادی مردم نسبت به کارآیی و عملکرد مسئولین باعث شکاف شدید طبقاتی و مغرور شدن گروهی ثروت اندوز و محروم شدن عده کثیری از مردم و بدنبال آن تشدید روند فسادگری و رشد مفاسد اجتماعی در کشور شده است.
ج- 2) رانت خواری
این پدیده شوم بعد از جنگ و آغاز دوران سازندگی و دسترسی بخشی از مدیران و کارگزاران به منابع سرشار مالی و اقتصادی رشدی فزاینده یافت و زمینه های تراکم ثروتهای نامشروع وبادآورده دست لایه هایی از مسئولان نظام و در نتیجه رفتار اجتماعی ناهنجار در جامعه را فراهم ساخت.
ج- 3) مهاجرت روزافزون روستاییان به شهرها، افزایش نرخ بیکاری، کاهش تولیدات ومحصولات مورد نیاز، تعارضات فرهنگی، و رشد روزافزون مفاسد اجتماعی در سالهای بعد از انقلاب، خصوصاً در دوران سازندگی شده است.
عمده ترین عوامل مهاجرت عبارتند از:
1-3- پرسود بودن کارهای شهری از قبیل دلالی، واسطه گری و دستفروشی.
2-3- بلاتکلیفی مسئله مالکیت زمین (در سالهای پس از پیروزی انقلاب)
3-3- حضور دوباره فئودال ها و خوانین در برخی از روستاها
4-3- کمبود امکانات آموزشی، رفاهی و بهداشتی و… در روستاها در مقایسه با شهرها.
5-3- ارزان بودن محصولات کشاورزی و گران بودن ابزار و امکانات مورد نیاز کشاورزان.
6-3- توسعه شدید خدمات در شهرهای بزرگ فقر حاکم بر جوامع روستایی.
ج-4) عدم تدوین راهبردی مشخص در عرصه اقتصاد کشور
ج-5) مسافرت بی رویه به خارج از کشور بمنظور تجارت، خدمات، تفریح و… و وارد ساختن کالاهایی که اصولا با فرهنگ و نیازهای جامعه در تعارض می باشد.
ج-6) بیکاری آشکار و پنهان و عدم وجود بازار کار مناسب
گروه جامعه بررسی وضعیت اشتغال جوانان در کشور نشان می دهد. در حال حاضر 9 میلیون و 800 هزار جوان در دامنه سنی اشتغال در کشور وجود دارد. در حالی که تعداد بیکاران کل کشور از 3 میلیون نفر فراتر رفته است. به عبارت دیگر 87 درصد جمعیت بیکار کشور و به عبارتی 2 میلیون و 300 هزار نفر را جوانان دربر می گیرند. همچنین نرخ بیکاری کل جوانان در سال 83 برابر با 8/25 درصد بوده که گروه سنی 20 تا 24 سال با 9/38 درصد دارای بالاترین نرخ بیکاری بوده اند.
به عبارت دیگر تعداد بیکاران این گروه سنی در سال 83 معادل 7/2 میلیون بوده که 6/87 درصد کل بیکاران را به خود اختصاص داده و نشان می دهد. که مشکل اشتغال کشور عمدتاً به گروه سنی جوانان ارتباط دارد. نتایج بررسی های کارشناسان مسائل اجتماعی نشان می دهد. تعداد مشاغلی که باید تا سال 1400 برای جوانان ایجاد شود. بین 871 هزار تا یک میلیون و 500 هزار شغل است که افزون بر مشاغل جایگزین به علت کاهش شدید نسبت اشتغال در گروه سنی 15 تا 19 سال باید سالانه بین 34 تا 60 هزار شغل جدید برای آنها ایجاد شود.
روند بیکاری در ایران به سمت جوانان تحصیلکرده در حال حرکت است. به گونه ای که سالانه بیش از 300 هزار نفر در کشور از دانشکده ها فارغ التحصیل می شوند. که امکان جذب آنها در بخش دولتی در حد صفر است. نتایج بررسی ها نیز نشان می دهد.
بیکاری، جستجوی کار و بالارفتن هزینه های زندگی، تبدیل به عوامل تاخیر در ازدواج جوانان شده است. این در حالی است که کشور ما در سال جاری 16 میلیون و 41 هزار و 84 جوان 20 تا 29 سال دارد و پیش بینی می شود این رقم تا سال 88 به 17 میلیون و 354 هزار و 844 نفر افزایش یابد.
علل عمده بیکاری که از ریشه های اصلی مفاسد اجتماعی بشمار می آید بدین قرار است.
1-6- جنگ تحمیلی و خسارت های اقتصادی ناشی از آن زمینه بیکاری بخش وسیعی از نیرو جوان کشورمان را فراهم ساخت.
2-6- تحریم اقتصادی از سوی قدرتهای بزرگ اقتصادی و کاهش شدید سرمایه گذاریهای اقتصادی در کشور.
3-6- سیاستهای غلط اقتصادی
4-6- مهاجرت روستاییان به شهرها.
5-6- مونتاژ بودن بخش مهمی از صنایع و نابودی کشاورزی و دامپروری
6-6-نقایض و نارسائیهای آموزشی کشور و عدم هماهنگی و تناسب آن با ساختار اقتصادی و اجتماعی کشور.
7-6- مهاجرت افغانیان و رانده شدگان عراقی ها و… به ایران.
گام چهارم: ارائه راه حلها:
1- ایجاد همسویی بین ارگان و نهادهای فرهنگی و تبلیغی
2- انطباق متون درسی و دانشگاهها با نیازهای جامعه
3- قاطعیت و همگونی دستگاههای قضایی، اجرایی و تقنینی با اتکا به منافع و مصالح ملی (ونه جناحی و باندی و سلیقه ای)
4- تاسیس و تقویت نهادهای مدنی برآمده از مردم بمنظور تئوریزه کرده مطالبات مطلوب و مشروع مردم و درخواست آن مطالبات از صاحبان قدرت و نیز نظارت بر عملکرد مسئولین در جهت افشار کژیها و ناهنجارهای موجود در قلمرو آنان.
5- نهادینه نمودن فرهنگ مردم سالاری دینی، از طریق آموزش و پرورش، دانشگاهها، صدا و سیما و مطبوعات.
6- نظارت بر عملکرد سفارتخانه های ممالک بیگانه بویژه غربی
7- کنترل نرخ رشد جمعیت
8- تاسیس و تقویت مراکز مهم تفریحی برای اقشار مختلف مردم خصوصاً نسل جوان.
9- خارج نمودن مراکز مهم دینی، فرهنگی و هنری از سلطه جناح ها و باندهای سیاسی
10- از بین موانع و مشکلات ازدواج دائم و موقت.
گام پنجم: نتایج مورد انتظار:
بی شک هر گاه فساد گسترده می گردد. مبارزه با فساد نابهنجار جلوه می کند و از همراهی بدنه دولت محروم می شود. مبارزه با فساد چندان کار ساده ای نیست. برای موفقیت در این راه اراده قوی حکومت و همراهی جدی ملت نیاز است. در نتیجه ما باید راه حلها را از حالت تئوری خارج کرده و به صورت عملی و کاربردی در جامعه پیاده کنیم. هر چند نمی توانیم فساد را به طور قطعی ریشه کن کنیم ولی می توانیم فساد را در جامعه به حداقل ممکن برسانیم و راه را برای توسعه کشور هموار سازیم. چون هر کدام از راحلها مربوط به قسمتی خاص می شود با اجرای هر کدام از راه حلها می توانیم فساد را در قسمت مربوطه کاهش دهیم. هر چند که نمی توانیم مدینه فاضله درست کنیم ولی می توانیم جامعه ای عاری از فساد داشته باشیم. و باید به این نکته توجه داشته باشیم که جامعه ایران، جامعه ای بسیار پیچیده است. بنابراین با سطحی نگری و الگوبرداری سطحی از تحلیل و تبیین های دیگران نمی توان ماهیت آن را شناخت.
فهرست منابع:
1) ادیب محمد حسین- جامعه شناسی ایران- اصفهان نشر هشت بهشت 1377.
2) ربانی رسول- جامعه شناسی جوانان- تهران- آوای نور 1380.
3) ربیعی، علی، زنده باد فساد- جامعه شناسی سیاسی فساد در دولت های جهان سوم- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی- سازمان چاپ و انتشارات 1383.
4) سیف الهی، سیف الله- جامعه شناسی مسائل اجتماعی ایران- انتشارات جامعه پژوهان سینا 1381.
5) رزاقی- احمد- نشریه توسعه- 1384- بازرگانی مفاسد اجتماعی و راهکارها.
6) خسروی، شریف- نشریه جام هفته 295- فساد علل و پیامدها.
7) مجله جام جم- شنبه 19 اردیبهشت 1385- سال ششم- شماره 1703.
درس: روان شناسی
عنوان پژوهش:
بررسی علل گسترش فساد اجتماعی
استاد:
نام دانشجو:
فهرست مطالب
عنوان صفحه
1- مقدمه 2
2- بیان مساله 3
3- شرح پیامدها و عوارض مساله 9
4- علل بروز و ظهور مساله 11
5- ارائه راه حلها 21
6- نتایج مورد انتظار 21
7- منابع 23
1
3