بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان:
زن در اسلام،زن در نگاه امام،زن در دفاع مقدس،زن در سیاست
مقدمه:
موضوع نقش بانوان در ساختار سیاسى جامعه و شعاع دخالت و تاثیر آنان در اداره اجتماع, از جمله مسایلى است که در دهه هاى اخیر مورد توجه خاص نویسندگان و محققان اسلامى قرار گرفته است, و عده اى در موافقت, با ورود زنان به صحنه سیاست و عده اى دیگر در ضرورت کناره گیرى آنها, قلم زده اند.
براى دستیابى به یک برداشت صحیح و مستند از متون اسلامى, باید ادله هر دو طرف را نقل و سپس مورد ارزیابى قرار دهیم تا در پایان به جمع بندى آن بپردازیم.
لازم به یادآورى است که هر چند در پرتو انقلاب اسلامى و افکار بلند قائد عظیم الشان آن, زمینه حضور و مشارکت بانوان در فعالیتهاى اجتماعى و سیاسى فراهم گشته است, ولى در عین حال این حضور عینى و عملى, ما را از بحثهاى نظرى و تئوریک پیرامون این موضوع بى نیاز نمى سازد, بخصوص که طرح این گونه مباحث در رفع ابهاماتى که احیانا وجود دارد, و یا شبهاتى که گاه مطرح مى گردد, مى تواند مفید و موثر باشد.
البته بوده و هستند کسانى که به جاى ورود در بحثهاى عمیق علمى, و به جاى تحمل سختى کاوشهاى منطقى و مستدل, تنها به ((نفى)) و ((انکار)) بسنده مى کنند و در نهایت به حربه ((تکفیر)) و اتهام ((بدعت)) متوسل مى شوند, و فضا را براى طرح مباحثات علمى آلوده مى سازند.
مثلا آن روز که در مجلس خبرگان تدوین قانون اساسى, این اصل مورد بحث قرار گرفت که:
((دولت موظف است براى همه افراد کشور, برنامه و امکانات آموزش نظامى را بر طبق موازین اسلامى فراهم کند, به طورى که همه افراد همواره توانایى دفاع مسلحانه از کشور و نظام اسلامى ایران را داشته باشند)) بلافاصله برخى در همان مجلس اظهار کردند که ((آموزش نظامى براى زنان سابقه شرعى ندارد و لذا بدعت است))(1)
غافل از آنکه به حکم عقل و شرح آنجا که کیان اسلام و کشور اسلامى در خطر قرار مى گیرد, زن و مرد باید براى دفاع برخیزند همان طور که در جنگ احد ((نصیبه جراح)) با شمشیر به دفاع از پیامبر اسلام پرداخت.
و چقدر فاصله است بین چنین تفکرى که ((آموزش نظامى)) را براى زنان, ((بدعت)) مى داند, با تفکر حضرت امام(قدس سره) که آن را از واجبات مهم براى آنها مى شمارد:
((ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان در صحنه هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامى حاضر … و آنان که توان جنگ دارند در آموزش نظامى که براى دفاع از اسلام و کشور اسلامى از ((واجبات مهم)) است شرکت, و از محرومیتهایى که توطئه دشمنان و ناآشنایى دوستان از احکام اسلام و قرآن بر آنها بلکه بر اسلام و مسلمانان تحمیل نمودند شجاعانه و متعهدانه خود را رهانده و از قید خرافاتى که دشمنان براى منافع خود به دست نادانان و بعضى از آخوندهاى بى اطلاع از مصالح مسلمین به وجود آورده بودند, خارج نموده اند))(2)
و بر اساس این بیان استوار, ریشه برخى از ((محرومیتها)) را در جامعه زنان, ((توطئه دشمنان و ناآشنایى دوستان از احکام اسلام)) باید دانست. و شگفتآور آن است که در اینجا ((دوست و دشمن)) هماهنگ عمل مى کند, از یاد نبرده ایم که وقتى استاد شهید آیت الله مطهرى, به انتشار کتاب ((مساله حجاب)) اقدام نمود, و با استقبال فراوان مواجه گردید و تاثیر عمیقى در فرهنگ طاغوت زده قبل از انقلاب به جاى گذارد, چگونه او را مورد تهمت و افترا قرار دادند. جرم مطهرى این بود که او با کتاب خود به دفاع منطقى و مستدل از یک حکم الهى پرداخته بود و این جرم از سوى متحجران, نابخشودنى بود! کتابى که در طول ده سال (از سال 1347 تا 1357) بیش از 20 بار, و هر بار بیش از 10 هزار نسخه از آن به چاپ رسید, و تحولى قابل توجه ایجاد نمود.
استاد شهید مرتضى مطهرى پیشگام تجزیه و تحلیل مسایل مربوط به ((زن)) در عصر ماست, در دوران سیاهى که زنان جامعه ما را با اسم ((تمدن و تجدد)), به فساد و تباهى سوق مى دادند و از سوى دیگر, قوانین حیات بخش اسلام, مورد هجوم خودباختگان قرار گرفته بود, استاد فقید با استفاده از مایه هاى عمیق علمى و بینش گسترده, با زبان و قلم خویش, به تبیین دیدگاههاى اسلام پرداخت و این راه باریکتر از مو را در میان امواج ((تحجرگرایى)) و ((تجددمآبى)) با استوارى و موفقیت پیمود, نتیجه این تلاشهاى ارزشمند, آثار گرانقدرى است که به صورت کتاب, مقاله, نوار سخنرانى و یادداشتهاى متفرقه به جاى مانده است.
((مجله پیام زن)) افتخار دارد که براى نخستین بار و به مناسبت سالگرد شهادت استاد ارجمند, تحت عنوان ((زن و جامعه)) به ارایه بخشى از مباحث استاد, در زمینه مسایل ((قضایى)), ((سیاسى)) و ((اجتماعى)) زنان که از آثار ((منتشره)) و ((منتشر نشده)) ایشان گردآورى نموده است, بپردازد.
گفتنى است که هر چند در طول دو دهه اخیر و بخصوص در اثر ((انقلاب اسلامى)), این گونه مسایل روند تکاملى خود را طى کرده اند, ولى هنوز هم اندیشه هاى استاد, طراوت خود را حفظ نموده است و البته دقت در آن, زمینه تحقیق و تفحص بیشتر از سوى پژوهشگران را فراهم خواهد آورد و نیز یادآور مى شویم که آن بخش از مطالب استاد که در این مقالات بدون ذکر منبع آمده است, همه از متن سخنرانیهاى استاد شهید است که در دسترس خوانندگان ارجمند قرار مى گیرد.
زن و دخالت در امور سیاسى
آیا زن مى تواند مسوولیتهاى سیاسى جامعه را به عهده بگیرد؟
آیا اسلام اجازه داده است که زنان اداره اجتماع را عهده دار شوند؟
قبل از پرداختن به پاسخ, توضیح چند مقدمه لازم است:
1ـ طرح اصل مساله و ترسیم مرزهاى بحث:
آیا فعالیت زنان در خانه محصور است و آنان اجازه هیچ گونه فعالیت بیرون از خانه را ندارند؟
اگر چه در تصور برخى, فعالیت مجاز زن در خانه, و به خانه دارى, شوهردارى و بچه دارى, محدود مى گردد, ولى هرگز این نظریه را به اسلام نمى توان نسبت داد:
((اگر کسى بگوید زن را باید در خانه حبس و در را به رویش قفل کرد و به هیچ وجه اجازه بیرون رفتن از خانه به او نداد, البته این با آزادى طبیعى و حیثیت انسانى و حقوق خدادادى زن منافات دارد.))(1)
((آنچه اسلام مى گوید, نه آن چیزى است که مخالفان اسلام, اسلام را بدان متهم مى کنند, یعنى محبوسیت زن در خانه … حبس کلى زن در خانه, نوعى مجازات بود که به طور موقت در اسلام براى زنان بدکاره مقرر شد))(2)
فعالیتهاى بیرون از خانه زنان را در چند مرحله باید مورد بررسى قرار داد:
مرحله اول:
فعالیتهاى غیر اجتماعى, مثل تاسیس یک موسسه خیاطى. در این مرحله استاد شهید با صراحت فرموده اند:
((به طور قطع به این مفهوم عام نمى شود گفت که هر کار غیر از خانه دارى براى زن ممنوع است. مثلا زنى بخواهد یک موسسه خیاطى داشته باشد, این هم ممنوع باشد! نه, احدى چنین حرفى را نزده است و نخواهد زد)).
مرحله دوم:
فعالیتهاى اجتماعى, مثل خدمت در موسساتى که فعالیت اجتماعى دارند. در این مرحله نیز مساله روشن است:
((به طور قطع و یقین هر کار اجتماعى را نمى شود براى زن ممنوع دانست, ما دلیلى نداریم که اگر کارى از جنبه شخصى خارج و اجتماعى شد, براى زن جایز نیست, و در عصر حاضر هم کسى را پیدا نمى کنید که بگوید کارهاى اجتماعى به طور کلى ممنوع است)).
مرحله سوم:
کارهاى دولتى. آیا مى توان قسمتى از کار یک دولت و نظام حکومتى را به زنها سپرد هر چند آن کار جنبه سیاسى نداشته باشد؟ مثل فعالیت در پست و تلگراف یا آموزش و پرورش؟ در این مرحله نیز استاد فرموده اند:
((صرف اینکه یک کار دولتى باشد, دلیل بر ممنوعیتش نمى شود.))
مرحله چهارم:
کارهاى اجتماعى که به عنوان ((ولایت)) و سرپرستى جامعه تلقى مى شود. این گونه امور ولایى, دو گونه است:
الف) ولایت خاصه یعنى سرپرستى برخى اموال یا افراد, مثل اینکه یک زن, متولى و سرپرست اوقاف باشد و یا سرپرستى صغار (بچه هاى بى سرپرست) را به عهده بگیرد, استاد در این باره فرموده اند:
((آیا مى شود زن را وصى یا قیم بر صغار, یا ولى بر اموال قرار داد؟ این قطعى است که هیچ مانعى ندارد, نمى شود گفت که چون زن است, زن بودن مانع است که او ((قیم)) بر صغار یا ((ولى)) بر اموال باشد, کما اینکه مساله تولیت اوقاف هم همین طور است.))
ب) ولایت عامه یعنى سرپرستى عمومى جامعه. تنها در این قسمت است که مساله نیازمند بحث و بررسى است و ادله مختلفى مطرح است و ما نیز تنها در همین مورد به بحث خواهیم پرداخت.
2ـ شیوه بحث:
دخالت در امور سیاسى به معنایى که مطرح نمودیم یعنى ولایت عامه, از دو جنبه قابل بحث است:
الف) جنبه عقلى.
ب) جنبه شرعى.
از آن رهگذر که در بحثهاى بعدى, مساله را از جنبه شرعى پى گیرى خواهیم نمود, و ادله موافق و مخالف را ارزیابى خواهیم کرد, لذا در این مقدمه به جنبه عقلى آن نیز اشاره مى کنیم, آنچه در این باره اهمیت دارد, این است که پاسخ این سوال را بیابیم.
((آیا زن و مرد هیچ گونه تفاوتى از نظر دخالت در امور سیاسى ندارند؟))
در برخى از حقوق, از نظر عقل تفاوتى بین زن و مرد وجود ندارد, مثلا در ((حق تحصیل)) تبعیضى نمى توان قایل شد, بیان استاد چنین است:
((واقعا انسان وقتى حساب مى کند مى بیند که حق درس خواندن چیزى نیست که کسى بتواند میان زن و مرد تبعیض قایل بشود و بگوید مرد این حق را دارد و زن ندارد. خداوند, فکر و استعداد درس خواندن را و میل و شوق به آن را همان طور که در مرد قرار داده, دز زن هم قرار داده, و منع او (زن) چیزى جز جلوى استعداد خدادادى را گرفتن نیست.))
ولى آیا در مورد دخالت در امور سیاسى هم مساله به همین روشنى است؟ یعنى به صورت قطعى و ضرورى مى توان ادعا کرد که هیچ تفاوتى در این جهت بین زن و مرد وجود ندارد؟
بسیارى از دانشمندان, نه تنها این ((تساوى)) را مشکوک تلقى کرده اند, بلکه حتى صریحا آن را ((نفى)) نموده اند. مثلا ((ویل دورانت)) مى نویسد:
((توجه زن به امور خانوادگى است و محیط او معمولا خانه خویش است. اگر گاهى در سالهاى جوانى مفتون عبارات اصلاحات سیاسى مى گردد و احساس خود را به همه جنبه هاى انسانى بسط مى دهد, پس از یافتن شوهر وفادارى, از تمام آن فعالیتها چشم مى پوشد و به سرعت خود و شوهرش را از این فداکارى عمومى بیرون مى کشد و به شوهرش یاد مى دهد که حس وفادارى شدید خود را به خانه محدود کند … زن, آنجا که مرد خیالى سرگردان را به مرد فداکار و پاىبست به خانه و کودکان خود, تبدیل مى سازد, عامل حفظ و بقاى نوع است.
طبیعت (زن) به قوانین و دولتها اعتنایى ندارد. عشق او به خانواده و کودک است, اگر در حفظ اینها موفق باشد به دولتها و دودمانهاى سلطنتى بى قید و بى علاقه است و به کسانى که سرگرم تغییر قوانین اساسى هستند مى خندد))(3)
به هر حال, عده اى بر تواناییهاى سیاسى زن, به دیده تردید مى نگرند و شاهد آن را حضور کم رنگ آنان در صحنه سیاست جهان مى دادنند. در حالى که در بسیارى از کشورهاى به اصطلاح پیشرفته, هیچ مانعى براى ورود آنها به صحنه سیاست وجود ندارد, ولى آنها یا خود ((نخواسته)) و یا ((نتوانسته اند)) به صورت فعال در این صحنه, حضور داشته باشد و این امرى است که باید در جاى دیگر به تفصیل بدان پرداخت.
البته برخى از تفاوتهاى روانى بین مرد و زن وجود دارد که این تفاوتها در مسایل سیاسى بدون تاثیر نخواهد بود, استاد شهید, در کتاب نظام حقوق زن در اسلام, به این تفاوتها اشاره نمودند:
((میل مرد به کارهاى پرحرکت و جنبش بیشتر از زن است, احساسات مرد مبارزانه و جنگى و احساسات زن صلح جویانه و بزمى است. احساسات زن از مرد جوشانتر است. زن از مرد سریع الهیجان تر است. یعنى زن در مورد امورى که مورد علاقه یا ترسش هست, زودتر و سریعتر تحت تاثیر احساسات خویش قرار مى گیرد; مرد سرد مزاج تر از زن است.))(4)
در باره دخالت بانوان در مدیریت سیاسى جامعه از حیث محدوده ((توانایى)) و نیز محدوده ((خواهش و رغبت زن)) به صورت روشن نمى توان نظر داد; بیان استاد چنین است:
((اگر تمام منعهاى قانونى چه دینى و چه غیر دینى را بردارند, و به زن و مرد متساویا, حق دخالت در امور سیاسى را بدهند, پیش بینى نمى شود که زنها عملا بخواهند و یا بتوانند دوش به دوش مردها, سیاست دنیا را اداره کنند و یا بر مردها پیشى گیرند.))
البته این مساله خود مستقلا درخور بحث و بررسى است و ما در این مقدمه هرگز در صدد بررسى همه ابعاد آن نبوده و نیستیم, تنها, مقصودمان توجه به این نکته است که حضور زنان در مرحله مدیریت سیاسى, از نظر استاد شهید:
((از جنبه عقلى و فطرى در حدى نیست که ما مجبور باشیم آن را بپذیریم و بعد به دنبال آن برویم که آیا چنین حرفى را که برخلاف عقل و فطرت است, اسلام گفته یا نه)).
ناگفته نماند چنان که در این سلسله مقالات ملاحظه خواهید نمود, استاد شهید در بررسى فقهى مساله و ارزیابى ادله موافقین و مخالفین, استدلالهاى فقهى مخالفین مدیریت سیاسى زن را کافى نمى داند.
3ـ شرط فقاهت و افتا:
از آنجا که محور بحث در زمینه ((زن و سیاست)), سرپرستى و مدیریت جامعه در سطح وسیع است و از سوى دیگر, ولایت در این سطح, نیاز به ((اجتهاد و فقاهت)) دارد, از این رو توانایى زن, در رسیدن به این مرحله, باید مورد ارزیابى قرار گیرد, و مشخص گردد که آیا براى زنان در دستیابى به این شرط محدودیت و مانعى وجود دارد؟
به تعبیر دیگر, ((حاکم شرعى)) که داراى ((ولایت)) است باید ((فقیه جامع الشرایط)) باشد; آیا زن نیز مى تواند ((فقیه واجدالشرایط)) بشود؟
اگر در این مرحله پاسخ مثبت باشد, آنگاه نوبت به بحث اصلى مى رسد که آیا ولایتى که براى ((فقیه مرد)) قرار داده شد است, ((فقیه زن)) نیز همان ولایت را داراست؟
سوال اول را به دو شکل مى توان مطرح کرد:
الف) آیا زن مى تواند فقیه و مجتهد باشد؟
استاد در پاسخ به این سوال فرموده اند:
((در اینکه زن مى تواند مجتهد باشد, رایش براى خودش معتبر باشد, هیچ شک و بحثى نیست.))
پس براى فقاهت, به معنى استنباط احکام, مرد بودن شرط نیست, و زنان نیز با طى مراحل علمى مى توانند مجتهد و صاحب نظر باشند, و در این صورت, به راى خود عمل خواهند کرد, و اجازه ((تقلید)) نخواهند داشت.
ب) آیا زن مى تواند مرجع تقلید شود و دیگران از او تقلید کنند؟
استاد پاسخ داده اند:
((به طور قطع هیچ دلیلى نداریم بر اینکه ((افتا)) منحصر به مرد است. بلکه اگر زن, شرایط دیگر را دارا باشد, مساوى با مرد است, و مانند مرد مى تواند مرجع تقلید باشد, و اگر فرض کنیم در شرایطى هستیم که یک زن ((اعلم)) از مردها و عادل است, و دیگر شرایط را هم داراست, روى ادله فقهى باید بگوییم تقلید از آن زن جایز است و بلکه تقلید آن زن واجب است.))
البته در بحثهاى بعدى مساله افتا و مرجعیت فقیه زن را از دیدگاه استاد شهید به صورت مبسوطتر مطرح خواهیم کرد.
برخى از مراجع اخیر مثل آیت الله العظمى حکیم نیز همه ادله شرط ((مرد بودن)) در مرجع تقلید را نفى کرده اند.(5) همچنین برخى از محققین معاصر بر این نظر اظهار تمایل نموده اند.(6)
اینک, پس از طى این مقدمات, نوبت بدان مى رسد که ببینیم آیا ولایتى که براى مفتى و مرجع واجد شرایط قرار داده شده است, زن مجتهد نیز همان ولایت را داراست؟ همچنین باید به این مساله بپردازیم که زنان تا چه حدى مى توانند در سرنوشت سیاسى جامعه دخالت داشته باشند؟ اجمال سخن این است که به تعبیر استاد شهید:
((جامعه اسلامى و جمهورى اسلامى, بدون شرکت زنها قابل دوام نیست.))(7)
تفصیل آن را در بحثهاى آینده ملاحظه خواهید نمود.
1ـ سلسله مقالات ((زن و جامعه در نگرش استاد مطهرى)) ارایه دهنده بخشى از دیدگاههاى استاد شهید پیرامون مسایل قضایى, سیاسى و اجتماعى زنان است که از آثار منتشره و منتشر نشده ایشان گردآورى شده است.
2ـ همه مواردى که مطلب استاد بدون ذکر ماخذ نقل شده است, برگرفته از سخنرانیهاى استاد است که براى اولین بار انتشار مى یابد. و البته در تهیه و تدوین موارد دیگر نیز از اشارات و توضیحات استاد بهره گرفته ایم.
3ـ بدون شک اگر استاد شهید خود حضور داشتند و امروز به ارایه این مباحث مى پرداختند, مباحثى به مراتب کاملتر از این مقالات و سخنرانیها عرضه مى داشتند, ولى به هر حال آثار به جاى مانده از استاد روشنگر و راه گشاست.
4ـ در قسمت اول از بخش ((زن و سیاست)) ابتدا مرزهاى بحث ترسیم گردید که هر فعالیت اجتماعى و یا هر گونه قبول مسوولیت در حکومت ممنوع نیست و نیاز به بحث هم ندارد, و تنها ولایت و سرپرستى عمومى جامعه است که باید مورد بحث قرار گیرد, و در این مقالات این مساله از زاویه ادله شرعى بررسى گردیده است. اینک پس از یک مقدمه, به بررسى ادله موافقین پرداخته مى شود.
ادله موافقین:
آنان که با دخالت بانوان در امور سیاسى به طور کلى موافقند و نظر اسلام را در این باره مثبت مى دانند, استدلالاتى از قرآن و سنت مطرح نموده اند, که در اینجا به نقل آنها مى پردازیم:
1ـ بیعت زنان با پیامبر اسلام:
استاد شهید, اولین استدلال موافقین را این گونه تقریر نموده اند:
((قرآن همان طور که از بیعت مردان اسم برده, از بیعت زنان هم اسم برده است, و یا با پیغمبر اکرم همان گونه که مردها بیعت کردند, زنها هم بیعت کردند, البته این بیعت به معناى راى دادن به پیغمبرى آن حضرت نبود, بلکه با بیعت پیمان مى بستند که به آنچه که پیغمبر فرموده است, عمل کنند, و یا پیمان مى بستند که از پیغمبر حمایت کنند, مثل بیعت ((لیله العقبه)) که در آنجا, یکى, دو زن از جمله ((نصیبه جراح)) بیعت کردند, و این خود نوعى مداخله است))(3)
تاریخ اسلام نشان مى دهد که زنان در دو مرحله با پیامبر اکرم(ص) بیعت نموده اند:
نخستین مرحله, قبل از هجرت انجام گرفت که از میان بیش از 70 نفر از مسلمانان, 3 نفر از زنان نیز شرکت داشتند و این بیعت به نام ((بیعت عقبه)) در تاریخ ثبت و معروف گردیده است.
در مرحله بعد, که پس از هجرت انجام گرفت, زنان به طور رسمى با حضرت بیعت کردند و تشریفات بیعت چنین بود که پیامبر دستور فرمودند تا ظرفى پر از آب آوردند و مقدارى عطر در آن ریختند, سپس حضرت دست خود را در میان آن ظرف گذاردند و آیه اى را که مواد این پیمان را دربرداشت تلاوت کردند, آن گاه از جاى خود برخاستند و به زنان فرمودند: ((هر کس حاضر است با شرایط یادشده, با من بیعت کند, دست در میان ظرف آب کرده و رسما وفادارى خود را به این مواد اعلام کند.))
قرآن مواد پیمان را این گونه نقل مى کند:
((اى پیامبر, وقتى که زنان مومن مىآیند که با تو بیعت کنند که هرگز شرک به خدا نیاورند, سرقت و زنان نکنند و اولاد خود را به قتل نرسانند و بر کسى افترا و بهتان نبسته و فرزند را به دیگرى نسبت ندهند و با تو در امر نیک و معروفى مخالفت نکنند, بدین شرایط با آنها بیعت کن و بر ایشان از خدا غفران طلب نما))(4)
و زنان با این شرایط با پیامبر بیعت کردند و البته پیشآهنگ این حرکت مبارک ((فاطمه بنت اسد)) بود..(5)
دقت در محتواى این پیمان نشان مى دهد که مواد بیعت, جنبه اختصاصى براى زنان نداشته است, بلکه این مواد, از وظایف و تعهدات مشترک زنان و مردان مسلمان است; همچون نفى شرک, دورى از سرقت و زنا, تعهد بر پیروى از دستورات پیامبر.
برخى از مفسران بخشى از مفاد این بیعت را در ارتباط با نقش زنان در ((تدبیر منزل)) دانسته اند و شرایطى چون ((حفظ عفت در روابط خانوادگى, طهارت نسل, دورى از دزدى و الحاق فرزندان به غیر شوهر)) را بیشتر در ارتباط با وظایف زنان در خانواده دانسته اند.(6) در حالى که این موارد از تکالیف مشترک هر زن و مرد مسلمان است, لذا در بیعت عقبه همین شرایط مورد پیمان و تعهد قرار گرفت:
((ان لا نشرک بالله شیئا و لا نسرق و لا نزنى و لا نقتل اولادنا و لا ناتى ببهتان نفریه بین ایدینا و ارجلنا و لا نعصیه فى معروف))
((پیمان مى بندیم که چیزى را شریک خداوند نگردانیم و دزدى نکنیم و زنا نکنیم و فرزندانمان را نکشیم و مرتکب تهمتى نگردیم و پیامبر(ص) را در هیچ امر خیرى عصیان نکنیم))
پس پیمان پیامبر با زنان, همان پیمانى بوده است که حضرت در گذشته با مردان نیز داشته اند, و مفاد آن تغییرى ننموده است.
2ـ بیعت زنان با امیرالمومنین(ع):
پس از قتل عثمان, على رغم امتناع حضرت على(ع), مردم بر بیعت با حضرت(ع) اصرار مى ورزیدند, و بر در خانه او ازدحام نموده بودند, امیر المومنین اوضاع آن زمان را این گونه بازگو نموده اند:
((شما دست مرا مى کشیدید, و من دستم را پس مى بردم, شما دست مرا باز مى کردید من مى بستم, پس از آن آن طور که شترهاى تشنه بر آب حمله مى کنند شما براى بیعت با من هجوم آوردید, تا اینکه کفشها از پا درآمد, ردا از دوش افتاد, اشخاص ضعیف زیردست و پا لگدمال شدند, و چنان این بیعت از رضایت بود که حتى بچه ها هم خوشحال بودند و پیرمردها هم خود را به زمین مى کشیدند و عصازنان به سوى این بیعت آمدند و مریضها با ناتوانى و مشقت خود را رساندند و دختران جوان هم در حالى که صورتهاى خودشان را باز کرده بودند, به سوى این بیعت آمدند: ((و حسرت الیها الکعاب))(7)
پس طبق این بیان صریح, زنان نیز در بیعت با حضرت على(ع) شرکت داشته اند و البته ماهیت این ((بیعت)) غیر از بیعت با پیامبر اکرم(ص) است, چون با پیامبر بیعت بر ((نبوت)) و یا ((ریاست)) حضرت انجام نمى گرفت, بلکه مسلمانها با بیعت خود, بر پیروى و اطاعت از حضرت پیمان مى بستند, ولى در اینجا بیعت بر ((خلافت)) امیرالمومنین(ع) بود, که به منزله ((راى دادن)) به خلافت تلقى مى گردید.
استاد شهید این دلیل را این گونه توضیح داده اند:
دلیل دیگرى که کمتر ذکر مى شود, ولى بنده تهیه کردم در بیعت با خود حضرت امیر(ع) است, بیعت پیغمبر نه بیعت بر نبوت پیامبر است, و نه بیعت بر ریاست پیامبر که همه اینها مسلم بوده است, بلکه بیعت پیمانى بوده که بر آنچه پیامبر مى گوید, عمل کنند, ولى تاریخ بیعت به خود ((خلافت)) را نشان مى دهد, مساله خلافت که مردم بیعت مى کردند, رسما به منزله راى دادن به خلافت بود و در آنجا زنها شرکت مى کردند, مخصوصا در باره بیعت خود حضرت امیر, چون در نهج البلاغه جمله اى است که نشان مى دهد, زنها هم با حضرت بیعت کردند))
3ـ داستان ملکه بلقیس در قرآن:
استاد شهید فرموده اند:
((مى گویند: در قرآن داستانهاى زیادى ذکر شده است, و قرآن که داستانهایى را ذکر مى کند, نظرش تنها نقل تاریخ نیست, بلکه نکات برجسته اى که در آن داستان هست آن نکات را گوشزد مى کند. یکى از قصه هایى که قرآن نقل کرده است, داستان ملکه سبا است, این داستان را قرآن با جزییات نقل کرده است, بدون اینکه انتقادى کرده باشد, که چرا آنها زنى را پادشاه خودشان قرار داده اند, و این مى رساند که قرآن با این موضوع مخالف نیست, اتفاقا قرآن در اینجا آنچه که از این زن نقل مى کند, نکات خیلى برجسته اى است, یعنى قهرمان داستان در واقع خود این زن است))
این داستان در قرآن این گونه آمده است که هدهد پس از آنکه با تاخیر نزد حضرت سلیمان آمد, اطلاع داد که از کشور سبا آمده ام و خبر جدیدى دارم, آنجا زنى را یافتم که بر آنان پادشاهى مى کرد و همه چیز به او داده شده است, و تخت بسیار بزرگى دارد, او و مردمش خورشیدپرست بودند, حضرت سلیمان فرمود: دقت و تامل خواهم کرد که تو راست مى گویى یا دروغ. سپس نامه اى نوشت و به او داد تا در آنجا بیافکند و برگردد و منتظر عکس العمل آنها باشد. وقتى هدهد نامه را برد, آن زن اشراف و بزرگان قوم خود را براى مشورت جمع کرد و گفت:
((کتاب بزرگوارى براى من آمده است)) و با این تعبیر از ((نامه)) تجلیل کرد. متن نامه که با ((بسم الله الرحمن الرحیم)) شروع مى شد این بود که ((بر من علو و برترى نگیرید, و در حالى که مسلم هستید به سوى من بیایید.)) آن زن به اطرافیان گفت: تا شما نباشید در هیچ کارى تصمیم نمى گیرم.
آنها اظهار آمادگى کردند که براى اجراى هر فرمانى در مقابل سلیمان آماده اند. چرا که خود را صاحب قدرت و نیرومند مى دانستند; ولى ملکه سبا مقابله را صلاح ندانست و گفت: پادشاهان وقتى وارد جایى بشوند آنجا را فاسد مى کنند, عزیزانشان را ذلیل مى کنند, و لذا مصلحت مى بینم که تحفه و هدیه اى براى سلیمان بفرستیم تا ببینیم که چگونه برخورد مى کند؟ و بعد تصمیم بگیریم. بالاخره همان طور عمل کردند, ولى حضرت سلیمان در مقابل هدیه آنها فرمود:
من مال و ثروت نمى خواهم, بلکه آنها را به اسلام دعوت کرده ام!
و در نهایت پس از تهدید, تخت بلقیس را در نزد سلیمان حاضر مى کنند.(8)
آنان که به این داستان تاریخى در قرآن استناد نموده و آن را دلیلى بر مشروعیت دخالت زنان در حکومت و سیاست دانسته اند, به تعبیر استاد شهید این گونه مى گویند:
((قرآن این داستان را خیلى مفصل نقل کرده است, ولیکن طبق داب قرآن در داستانها که وقتى به یک نقطه ضعف مى رسد, آن را بیان مى کند, در اینجا این (پادشاهى زن) را به عنوان یک نقطه ضعف بیان نمى کند))
4ـ سیره حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س):
استاد شهید, این دلیل را چنین بازگو نموده اند:
((از ادله دیگرى که در کتابها مى نویسند, موضوع خطبه خواندن حضرت زهرا در مسجد مدینه و خطبه خواندن حضرت زینب در بیرون دروازه کوفه و در مجلس یزید است, که این روزها خیلى روى اینها تکیه مى کنند, مى گویند اگر جایز نبود که زن در این گونه مسایل دخالت کند, چرا حضرت زهرا مداخله کرد و به مسجد آمد و راجع به حق شخصى خودش که فدک بود بحث کرد, راجع به حق خلافت بحث کرد, یعنى در باره مساله سیاسى بحث کرد؟ همین طور چه ضرورتى داشت که حضرت زینب در دروازه کوفه براى مردم صحبت کند, براى زن چه ضرورتى داشت؟ چرا حضرت صحبت کرد؟ در مجلس یزید چرا صحبت کرد؟ پس همه اینها مى رساند که از نظر اسلام دخالت زن در سیاست ممنوع نیست)).
در مقاله بعد بحث را از زبان کسانى که با مداخله زن در سیاست مخالفند پى مى گیریم و ادله آنها را بررسى مى کنیم.
1ـ سلسله مقالات ((زن و جامعه در نگرش استاد مطهرى)) ارایه دهنده بخشى از دیدگاههاى استاد شهید پیرامون مسایل قضایى, سیاسى و اجتماعى زنان است که عمدتا از آثار منتشر نشده استاد, گردآورى شده است.
2ـ همه مواردى که مطلب استاد بدون ذکر ماخذ نقل شده است, برگرفته از سخنرانیهاى استاد است که براى اولین بار انتشار مى یابد.
3ـ امروز و بعد ز گذشت سالها از پیروزى انقلاب و آن همه بیدارگرى و رشد, شاید طرح بخشى از این مباحث تازگى لازم را نداشته باشد, ولى توجه به محیط و زمانى که استاد شهید به ارایه این مباحث پرداخته اند مى تواند بخشى از ارزش آن را نمایان سازد. تنها اگر به این نکته توجه کنیم که استاد شهید با نوشتن کتاب ((مساله حجاب)) و ابراز این نظر فقهى که پوشش صورت و دستها تا مچ, براى زن واجب نیست, چقدر مورد تهمت و آزار قرار گرفت, مى توانیم به جایگاه این مباحث پى ببریم, هر چند بى شک اگر استاد شهید, خود در موقعیت کنونى حضور داشتند و امروز به ارایه این مباحث مى پرداختند, مباحثى به مراتب کاملتر عرضه مى داشتند; ولى به هر حال آثار به جاى مانده از استاد, روشنگر و راهگشاست. شما را دعوت مى کنیم که مقدمه مقاله قبل را مجددا نگاه کنید.
4ـ در دو قسمت گذشته, ابتدا با ترسیم مرزهاى بحث, معلوم شد این گونه نیست که هر نوع فعالیت اجتماعى و یا پذیرش مسوولیت در حکومت براى بانوان ممنوع باشد. تنها مساله ولایت و سرپرستى کلى و عممى جامعه است که مورد بحث مى باشد. آنگاه به شرح ادله آنانى که ممنوعیتى براى پرداختن به شوون سیاسى توسط بانوان قایل نیستند پرداخته شد.
در این قسمت و قسمت آینده, مداخله بانوان در سیاست و رهبرى جامعه را از زبان کسانى پى مى گیریم که با آن مخالف هستند. خواهیم دید که استناد آنان به چه مواردى مى باشد و وضع استاد شهید در مقابل این ادله چیست؟ بااین یادآورى که پى گیرى این مقالات تنها از زاویه ادله شرعى مى باشد و نه ابعاد دیگر.
گفتیم آنچه ما در پى آنیم پاسخ به این سوال است که آیا از نظر شرعى, براى تصدى شوون سیاسى و از آن جمله مساله رهبرى توسط بانوان, ممنوعیتى وجود دارد یا نه؟ و به قول استاد شهید:
((فرضا ما ثابت بکنیم از نظر استعداد که آن مقدار صلاحیت که مرد براى این کار دارد, زن ندارد, کافى نیست که بگوییم منع شرعى هم در این زمینه داریم. چون منع شرعى, خودش یک موضوع عارضى است. منع شرعى در آنجایى است که یک کارى مصلحت نباشد و احتیاج به منع کردن هم نداشته باشد, یعنى کارى است که اگر منع نکنند طبعا مردم آن کار را مى کنند … اما یک چیزهایى هست که احتیاجى به منع کردن ندارد.
… براى ما کافى نیست که اگر علم و تجربه براى ما ثابت کرده باشد که زن به اندازه مرد صلاحیت ندارد, بگوییم حتما یک نهى اکید شرعى هم هست که ((ایها الناس)) این کار را نکنید.))
اینک با توضیح فوق به استدلالهاى کسانى مى پردازیم که از نظر شرعى دخالت بانوان در مشاغل سیاسى را ممنوع مى دانند. با این یادآورى مجدد که بخشى از این ادله را در شماره بعد ملاحظه خواهید کرد.
1ـ آیه ((الرجال قوامون على النسا))(1)
مفاد آنچه استد شهید در استدلال به این آیه شریفه از زبان مخالفین, ارایه مى دهد این است که ((قوامون على النسا)) برگرفته از تعبیر ((قام علیه)) مى باشد. معناى ((قام علیه)) روى سر کسى ایستادن است.
((پس قرآن مى گوید: مردانند که بر زنان حکومت مى کنند. یعنى باید این گونه باشد. دخالت کردن در سیاست, حکومت بر دیگران است. زن, اگر متصدى مقامات سیاسى بشود, لازم مىآید بر مردها حکومت کرده باشد و خلاف آیه قرآن است.))
این استدلالى است که به تعبیر استاد ((خیلى از اساتید روى آن تکیه مى کنند)) ولى آیا مى توان آن را پذیرفت؟ پاسخ صریح استاد چنین است:
((این آیه به طور قطع, ناظر به تمام مسایل نیست. این آیه ناظر به مسایل خانوادگى است. یعنى روابط زوجین را ذکر مى کند. اسلام مى گوید در محیط خانوادگى, ریاست خانواده با مرد است.))
اینکه آیه را اختصاص به روابط همسرى بدهیم, امرى است که از خود آیه شریفه استفاده مى شود. زیرا در ادامه آیه, به علت این رابطه تصریح شده است. این علت اختصاص به زندگى خانوادگى دارد, چرا که بلافاصله بعد از جمله مورد بحث مى فرماید:
((بما فضل الله بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم))
به موجب اینکه خداوند بعضى از اینها را بر بعض دیگر برترى داد و به موجب اموالى که مردان مصرف مى کنند.
آیه مذکور وقتى به ارایه علت رابطه مذکور بین مرد و زن مى پردازد و علت ذکر مى کند, یکى وجود یک سلسه مزایا و دیگرى لزوم نفقه بر مرد. روشن است که این مربوط به محیط خانوادگى است. بیان استاد شهید چنین است:
((نمى گوید به موجب اینکه مرد, مزایایى بر دارد[ .بلکه] به موجب اینکه بعضى, نسبت به بعضى, مزایاى دارند. یعنى زن داراى یک سلسله مزایاست و مرد داراى یک سلسله مزایا. مجموع مزایا را وقتى حساب بکنیم, زن براى ((مرئوسیت))(2) در محیط خانوادگى است. یعنى احساسات زوجین, نسبت به یکدیگر نوعى احساسات است که در روابط زوجین, زن ((مرئوسیت)) مرد را مى پذیرد; کما اینکه مرد هم نوع دیگرى از تسلط زن را بر خودش مى پذیرد.))
آیه شریفه در بیان دومین علت, یادآور این مسوولیت مرد مى شود که او عهده دار مخارج زندگى مى باشد, از این رو پایه دوم ((قوام بودن)) مرد بر این مسوولیت او استوار است و به قول استاد:
((یک مزیتى به زن داده شده است که مرد نفقه او را بدهد. همان کسى که اقتصاد این محیط را اداره مى کند, حکومت این محیط هم با اوست.))
استاد نتیجه گیرى مى کند که ((این آیه را نمى شود گفت به طور کلى مى خواد بگوید در مطلق شوون زندگى, همیشه باید مردان بر زنان حکومت بکنند. اصلا مردان را در مقابل زنان قرار دادن, مال محیط خانوادگى است و محیط اجتماع این است که مرد بر مجموع مردان و زنان حکومت مى کند, نه مرد بر مرد و زن بر زن. بنابراین, این آیه را هم نمى شود براى این موضوع دلیل آورد.))
2ـ سیره پیامبر اکرم(ص) و سایر مسلمانان
از جمله ادله اى که در مخالفت با خالت بانوان در شوون سیاسى جامعه عنان مى شود و استاد شهید, آن را بهتر از دلیل قبلى مى شمارد, نحوه عمل پیامبر اکرم(ص) و خلفا بعد از آن حضرت مى باشد. به توضیح استاد توجه فرمایید.
((یکى دیگر از چیزهایى که به عنوان دلیل ذکر کرده اند ((سیره)) است. سیره یعنى روش. گفته اند که در زمان پیامبر اکرم(ص) و هم در زمان خلفا, عمل مسلمین, روش و رفتار آنان, هرگز این نبوده است که زنان, متصدى امور سیاسى بشوند. یعنى هیچ وقت مثلا یک زن به عنوان یک والى در جایى معین نشده است … هیچ وقت تاریخ نشان نمى دهد که پیغمبر(ص) یک منصب از مناصب سیاسى و ادارى را به یک زنى واگذار کرده باشد. یا امیرالمومنین(ع[ (با اینکه] در آن زمان حکومت اسلامى توسعه پیدا کرده بود و شامل چندین کشور از کشورهاى اسلامى امروز بود, یک بار هم اتفاق نیفتاده است که یک زن را به عنوان والى معین کرده باشد.))
ارزیابى دلیل مذکور:
آیا این دلیل, کفایت لازم را در اثبات مطلب دارد؟ پاسخى که استاد شهید به این استدلال مى دهند چنین است:
((شما نمى توانید بگویید که این دلیل بر منع شرعى دلالت مى کند یا نه؟ این[ تنها] دلیل بر این است که از نظر پیغمبر اکرم(ص), از نظر امیرالمومنین(ع), مردها نسبت به زنها اولویت داشته اند به این کار. اما آیا دلیل بر ممنوعیت شرعى و محرم بودن هم مى شود؟ اولویت و صلاحیت یک بحثى است; بحث ما در این است که آیا از این سیره, مى توانیم حرمت شرعى استفاده کنیم؟ حرمت شرعى!))
استاد در ادامه اضافه مى کنند که استفاده حرمت شرعى از موارد سیره کار مشکلى است. توضیح اینکه سیره چون بیان کننده نحوه عمل است و لفظ خاصى را نمى رساند و عمل نیز, زبان ندارد, نمى توان به اطلاق یا عموم آن تمسک جست.(3)
((ما از این سیره نمى توانیم استفاده حرمت کنیم. الاذن مثلا در خیلى از کشورهاى دنیا هست که کارهاى خیلى بزرگ را از لحاظ سیاسى به زنها واگذار نکرده اند. مثلا ما نمى شنویم در آمریکا یا در شوروى, نقشهاى بزرگى از لحاظ سیاسى در اختیار زنها باشد. این دلیل نمى شود بر اینکه قانون منع کرده[ ;بلکه] زنها نتوانسته اند این صلاحیت را عملا احراز بکنند.))
نتیجه اینکه استاد شهید هر چند این دلیل را در مقایسه با دلیل اول بهتر مى داند, ولى آن را کافى نمى داند.
3ـ روایت ((لن یفلح قومٌ و لذوا امرهم اسمراه))
از جمله ادله اى که مخالفین, به آن تمسک نموده اند این حدیث است. در توضیح آن گفته شده است بعد از اینکه ((خسروپرویز)) به دس فرزند خویش ((شیرویه)) کشته شد, حکومت ایران به دست یک یا دو نفر از دختران او رسید و مدت سلطنت آنها نیز خیلى کم بود. چند ماه بیشتر نبود. وقتى این خبر به پیامبر اکرم(ص) رسید, طبق این گزارش فرمود:
((لن یفلح قومٌ و لو امرهم اسمراه))(4)
هرگز قومى که زمام کارشان را در اختیار یک زن قرار داده اند رستگار نخواهند شد.
این حدیث کاملا مى فهماند که زمام امور یک قوم و کشور را نباید در اختیار یک زن قرار داد. استاد شهید در ارزیابى این حدیث به تفصیل سخن گفته اند. هم در زمینه اعتبار سندى آن و هم در خصوص مفاد آن. به این ارزیابى توجه فرمایید:
((این حدیث را ما هر چه گشتیم, معلوم شد که اصلا در کتب شیعه وجود ندارد; یعنى جز روایات شیعه نیست, ولى در کتب اهل تسنن هست. البته نمى خواهم بگویم روایتى که در کتب اهل تسنن ذکر شده دلیل بر این است که درست نیست. نه[ .زیرا] آن روایتى قابل اعتماد است که مجموعا کسانى که آن را روایت کرده اند قابل وثوق و اعتماد باشند, مى خواهد شیعه باشد, مى خواهد سنى. علماى اصول مى گویند روایت ثقه معتبر است; یعنى مذهب خصوصیت ندارد. ممکن است یک نفر راوى شیعه باشد, ولى شیعه غیر قابل اعتماد. این را مى گویند روایتش ضعیف است. ممکن است یک سنى باشد, ولى سنى قابل اعتمادى باشد. روایت او را مى گویند موثق.))
سپس استاد توضیح مى دهند که این حدیث, از گذشته مورد بحث علماى شیعه بوده است و در کتب فقهى خویش در بحث قضاوت ذکر نموده اند و به آن استناد کرده اند و این نشان مى دهد که حدیث متروکى نبوده است. اگر ثابت شود که پیامبر اکرم(ص) چنین جمله اى را فرموده اند, مى توان آن را به عنوان دلیل گرفت, ولى در همین محدوده, یعنى آنجایى که مى خواهند زمام یک کشور را در دست یک زن قرار دهند.
استاد مطهرى در همین جا به قسمت دوم ارزیابى خود در باره حدیث مذکور مى پردازند:
((وضع حکومت امروز با حکومتهاى گذشته فرق دارد. شایستگیهایى که امروز است با شایستگیهایى که در گذشته بوده فرق دارد. در گذشته حکومتهاى استبدادى بود. همین قدر است که حکومت را به دست یک کسى مى دادند معنایش این بود که تمام مقدرات در اختیار این است. مثل این بود که همه افراد در یک کشتى نشسته باشند. یک کشتیبان هم داشته باشد. تمام مقررات هم دست او باشدش. از این طرف ببرد, از آن طرف ببرد, افرادى که سوار این کشتى بودند از خودشان رایى نداشتشند. در این جور کارها بود که هر گونه مردى صلاحیت رهبرى نداشت. اگر احیانا یک مردى هم صلاحیت مى داشت, یک مردى است که مى بایست خیلى خیلى نبوغ داشته باشد. این یک چیزى است که دنیاى امروز. (حالا عملا اگر وجود دارد کار ندارم) ولى علما همچو حق حکومتى, کسى نه براى مرد قایل است نه براى زن که تمام اختیارات یک کشور را از اول تا به آخر, به قانون هم نگذارند, به اداره یک فرد بسپارند.))
استاد شهید تصریح مى کند که این حدیث بر ممنوعیت دلالت دارد ولى تاکید دارند که مساله تفاوت حکومتها را باید در نظر گرفت که تفصیل آن را در پایان بررسى ادله موافقین ارایه نموده اند. ادامه بررسى ادله مخالفین را در شماره بعدى پى خواهیم گرفت. ان شاالله.
1ـ سلسله مقالات ((زن و جامعه در نگرش استاد مطهرى)) ارایه دهنده بخشى از دیدگاههاى استاد شهید پیرامون مسایل قضایى, سیاسى و اجتماعى زنان است که عمدتا از آثار منتشر نشده استاد گردآورى شده است.
2ـ همه مواردى که مطلب استاد بدون ذکر ماخذ نقل شده است, برگرفته از سخنرانیهاى استاد است که براى اولین بار انتشار مى یابد.
3ـ امروز و بعد از گذشت سالها از پیروزى انقلاب و آن همه بیدارگرى و رشد, شاید طرح بخشى از این مباحث تازگى لازم را نداشته باشد, ولى توجه به محیط و زمانى که استاد شهید به ارایه این مباحث پرداخته اند مى تواند بخشى از ارزش آن را نمایان سازد.
تنها اگر به این نکته توجه کنیم که استاد شهید با نوشتن کتاب ((مساله حجاب)) و ابراز این نظر فقهى که پوشش صورت و دستها تا مچ, براى زن واجب نیست, چقدر مورد تهمت و آزار قرار گرفت مى توانیم به جایگاه این مباحث پى ببریم, هر چند بى شک اگر استاد شهید, خود در موقعیت کنونى حضور داشتند و امروز به ارایه این مباحث مى پرداختند, مباحثى به مراتب کاملتر عرضه مى داشتند; ولى به هر حال آثار به جاى مانده از استاد, روشنگر و راهگشاست.
پس از مباحث مقدماتى و نیز بررسى ادله موافقین در نگاه شهید مطهرى به ارزیابى استدلال مخالفین حضور سیاسى زن در جامعه و رهبرى آن, پرداختیم. آنان که مخالف چنین حضورى براى بانوان مى باشند از جمله ادله اى که به آن تمسک نمودند یکى آیه شریفه ((الرجال قوامون على النسا …)) دیگرى, سیره موجود در صدر اسلام و سومین دلیل, حدیث ((لن یفلح قومٌ ولذوا امرهم امراه)) بود. این سه دلیل را با بیان استاد شهید و همراه با ارزیابى آن بزرگوار گذراندیم. اینک در ادامه این بخش از بحث, ادله دیگرى را که مخالفین, مورد تمسک قرار مى دهند از زبان استاد شهید مى خوانیم. با این یادکرد که استاد, هیچ یک از سه دلیل پیشین را براى اثبات نظریه مخالفین کافى ندانست. امیدواریم این سلسله مقالات توانسته باشد بخش دیگرى از افکار ارزشمند استاد فرزانه را به علاقه مندان ارایه کند.
4ـ آیه شریفه ((و قرن فى بیوتکنذ و لا تبرذجن تبردج الجاهلیه الاولى …))(1)
این آیه خطاب به همسران پیامبر اکرم(ص) است. به آنان دستور مى دهد که در خانه هایشان قرار بگیرند و از آن بیرون نروند.
استدلال کنندگان به این آیه مى گویند مفاد آیه این است که زن حق ندارد از محیط خانه بیرون بیاید و کار دیگرى به دست گیرد.
استاد شهید این استدلال را مغالطه اى بیش نمى داند:
((البته این را که نباید گفت: دلیل. باید گفت: مغالطه. چون آیه ((و قرن فى بیوتکن …)) مخاطبش زنهاى پیامبرند. به زنان پیامبر اکرم(ص) دستور مى دهد که بعد از پیامبر اکرم(ص) بیرون نیایید. موضوعى بود که قابل پیش بینى بود. قرآن کریم بیان کرده است.))
استاد شهید, سپس در ادامه توضیح مى دهد که پیامبر(ص) پیش بینى مى کرد بعد از رحلتشان فتنه هایى روى خواهد داد. یکى از موضوعاتى که پیش بینى مى کرد موضوع فتنه مى شود, موضوع ((امهات المومنین)) است. به تعبیر استاد[)) از آنجا که] زنان پیغمبر(ص) حکم مادران مومنین را دارند, (و ازواجه امهاتهم(2))) براى آنان یک مقررات خاصى وضع شد که همه اش, فلسفه اش جلوگیرى از فتنه بعد از پیغمبر(ص) بود و جلوگیرى از این بود که اینها ابزار دست افراد قرار نگیرند و یکى از اینها این بود که هر کسى که پیامبر مى میرد و آن زن زنده است ممنوع بود که با کس دیگرى ازدواج بکند.))
سپس استاد به آیه اى اشاره مى کند که بر اساس آن پیامبر(ص) موظف شد به همسران خویش اعلام کند که اگر خواستار طلاق هستند, اعلان کنند. آن آیه چنین است:
((یا ایها النبى قل لازواجک ان کنتنذ تردن الحیوه الدنیا و زینتها فتعالین امتعکن و اسرحکنذ سراحا جمیلا و ان کنتنذ تردن الله و رسوله و الدار الاخره فان الله اعد للمحسنات منکنذ اجرا عظیما))(3)
((اى پیامبر, به همسرانت بگو, اگر زندگى دنیا و زینت آن را خواستارید بیایید شما را بهره مند سازم و شما را به شکلى نیک رها کنم و اگر خدا و رسول او و خانه آخرت را خواهانید پس (بدانید که) خداوند براى نیکوکاران از شما, پاداشى بزرگ آماده کرده است.
ادامه توضیح استاد شهید چنین است:
((پیامبر آمد همه زنانش را جمع کرد. گفت هر که دلش مى خواهد الاذن بگوید تا من طلاقش را بدهم و آزادش کنم, برود. همه گفتند: نه. ما حاضریم[ به همین صورت همسر شما باشیم]. اینها[ براى] بعد از پیغمبر, ممنوع شدند با کسى ازدواج بکنند; چون اگر اینها با هر مردى ازدواج مى کردند, آن مرد به عنوان اینکه شوهر زن پیغمبر است, این زن[ هم که] ام المومنین است, این زن را تحریک مى کرد و عده اى را جمع مى کرد و منشا فتنه مى شد. آیه مخصوصا راجع به زنهاى پیامبر آمد که شما حق ندارید بعد از پیغمبر از خانه هایتان خارج شوید.
این آیه ((و قرن فى بیوتکن …)) مسلم, مخاطبش زنان پیامبر است و حکم هم, حکم خاص آنهاست. به این آیه استدلال کردن, اصلا شرط استدلال کردن را ندارد. این نوعى مغالطه است.))
و بدین ترتیب استاد شهید با جملات فوق استدلال به آیه مورد بحث را مغالطه اى بیش نمى داند; چنان که استدلال مقابل آن در همین آیه را نیز از همین باب مى شمارد و آن عبارت از خروج عایشه و عدم اعتراض مسلمین است. این استدلال را جمعى از کسانى مى کنند که دخالت زن در سیاست را جایز مى شمارند. اینان مى گویند عایشه عملا از خانه خارج شد و در یک امر سیاسى دخالت نمود و مسلمانان به او اعتراض نکردند و به تعبیر استاد ((البته نه از باب اینکه عمل عایشه, سند و حجت است, بلکه مى گویند این کار, اگر از نظر اسلام یک عمل ممنوع بود, تمام مسلمین به او اعتراض مى کردند مسلمین به این جهت که چرا تو در این مساله دخالت مى کنى, اعتراض نکردند.))
آن گاه استاد در تکمیل استدلال اضافه مى کند که اینان مى گویند, اعتراض مسلمانان همانند اعتراضى بود که به امثال معاویه طلحه و زبیر مى نمودند که مردم, آنان را ناحق مى دانستند, از این باب که خلیفه بر حق, على(ع) است و شما علیه خلیفه برحق قیام کرده اید. اعتراض و مبارزه مردم علیه عایشه نیز از همین باب بود نه به عنوان اینکه چون زن هستى چرا مداخله مى کنى؟ و به بیان استاد:
((پس معلوم مى شود, مسلمین آنچه که روحیه مسلمین و فکر مسلمین و عقیده مسلمین است, مخالفت با دخالت زن در سیاست نبوده, فلهذا این نوع اعتراض نشده است.))
پاسخ:
پاسخى که استاد مطهرى به این استدلال مى دهد, چنین است:
((این هم بسیار استدلال ضعیفى است; براى اینکه بیعت عایشه, بخصوص اگر زن دیگرى[ هم]حق مداخله مى داشت,[ اما] عایشه به نص آیه قرآن, این حق را نداشت و همه هم گفتند و همه هم به همین آیه تمسک کردند و همان زمان به عایشه هم گفتند, تو برخلاف دستور خدا, کار کردى. خدا راجع به زنان پیغمبر گفته ((و قرن فى بیوتکن)) چرا آمدى بیرون؟ الان هم علماى تسنن همه قبول دارند که عمل عایشه خلاف بوده.))
سپس استاد به کتابى اشاره مى کند که توسط یکى از رهبران اخوان المسملین به نگارش آمده است و آن کتاب تمسک به عمل عایشه را رد کرده است. آن گاه در پایان مى افزاید:
((به هر حال نه به آیه ((و قرن فى بیوتکن)) مى شود براى ممنوعیت مداخله زن, استدلال کرد و نه به عمل عایشه و عدم اعتراض مسلمین (به قول اینها) مى شود براى جواز مداخله زن استدلال نمود.))
5ـ حدیث ((و لا تولى المراه القضا و لا تولى الاماره))
این حدیث از حضرت امام باقر علیه السلام گزارش شده است و از جمله ادله اى است که در موضوع مورد بحث به آن استدلال گردیده است. مفاد آن عبارت از این است که ((منصب قضاوت به زن داده نمى شود, چنان که مقام امارت و امیرى نیز به او سپرده نمى شود.))
استاد شهید توضیح مى دهد که ((امیر بودن از نظر مفهوم آن روز, سه جور اصطلاح داشته است:
ـ یکى اینکه خلیفه باشد, یعنى امیر کل باشد. به او مى گفتند امیرالمومنین.
ـ دیگر اینکه امیر بلد باشد, به جاى استاندار یا فرماندار فعلى.
ـ سوم اینکه امیر جیش باشد, فرمانده سپاه باشد.
یعنى زن, نه به او امارت مومنین سپرده مى شود (یعنى خلافت), نه به او استاندارى و فرماندارى سپرده مى شود و نه به او امیرى سپاه سپرده مى شود.))
آن گاه استاد به موقعیت و مقام امیرى اشاره مى کند با این بیان:
((امارت از نظر اسلامى یک موضوع خاصى است. حکم خاصى دارد. به اصطلاح فعلى مى گویند یک منصب الهى است. یک سلطه الهى است. اگر کسى امیرالمومنین شد یک سلسله تکالیف نسبت به او بر مردم واجب مى شود. امرش واجب الاطاعه مى شود. همان طورى که اگر امیر یک بلد شد, منصوب از ناحیه خلیفه وقت بود باز به اصطلاح یک سلطه الهى پیدا مى کند, یعنى حالت مطاعیت و واجب الاطاعه بودن پیدا مى کند, قهرا اگر نماز خواند باید پشت سرش نماز جماعت بخوانند. فرمانش را باید بپذیرند.))
ارزیابى:
اما آیا این حدیث شریف, با مدعاى مخالفین هماهنگى دارد؟
استاد شهید, تصریح مى کند که ((این حدیث هم اگر که از لحاظ سند ثابت بشود, خیال نمى کنم در دلالت این حدیث هم بشود خدشه اى وارد کرد.))
و بدین ترتیب وضعیت دلالت این حدیث را همانند روایت ((لن یفلح قوم ولذوا امرهم امراه)) که در مقاله پیش گذشت, مى شمارند. لکن آنچه استدلال به آن را سست مى کند ضعف اعتبار سند آن مى باشد.
((حقیقت این است که من هر چه گشتم نتوانستم این را پیدا کنم که ببینم مى شود به آن اعتماد پیدا کرد یا نه؟ … یعنى نتوانستم از نظر قطعى, سند را پیدا بکنم.))
استاد یادآور مى شوند که این روایت با حدیثى که مرحوم صدوق در خصوص قضاوت بانوان, از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است و در ادامه بحث مىآید, یکى نیست و دو حدیث مى باشند.
6ـ حدیث ((لیس على المراه جمعه … و لا تولى القضا))(4)
پیامبر اکرم(ص) بر طبق این نقل, در میان سفارشهایى که به على(ع) مى فرماید, بعضى از امور را از بانوان نفى مى کند, از آن جمله است به عهده گرفتن منصب قضاوت. و روشن است اگر پذیرش این امر براى آنان ممنوعیت داشته باشد مسوولیت مدیریت و رهبرى سیاسى جامعه به طریق اولى ممنوع خواهد بود, چرا که مساله قضاوت یکى از شوون و مسوولیتهاى ناشى از رهبرى جامعه مى باشد. این استدلالى است که مخالفین حضور زن در مدیریت سیاسى جامعه ارایه مى دهند.
این روایت را مرحوم شیخ صدوق در کتاب معروف و مهم خود ((من لا یحضره الفقیه)) نقل مى کند. تفصیل این موضوع را استاد شهید در بحث قضاوت پى گرفته اند که ما در مقالات آینده به آن خواهیم پرداخت. آنچه استاد در این جا به بحث گذرانده اند ارزیابى اعتبار سند این حدیث است که شرح آن را از زبان خود استاد بزرگوار مى خوانیم. ایشان بعد از تصریح به اینکه این روایت از نظر سند قابل اعتماد نیست, اضافه مى کند:
((ما تا آن حدى که مطالعه کردیم و به دست آوردیم, به این نتیجه رسیدیم که صدوق در یکى از مسافرتهایى که تا بلخ, بخارا و ماوراالنهر کرده است, در آنجا با یک مردى برخورد کرده و از او یک حدیث بسیار مفصلى نقل کرده است. آن حدیث هم, جزها و تکه هایش در احادیث اهل تسنن هست و در احادیث شیعه نیست. کسانى که صدوق در سند خودش آنها را نام برده است, افرادى هستند که علماى شیعه مى گویند ما آنها را نمى شناسیم. مردودند, مردودند. یک حدیثى است که یک محدث نقل کرده, آن هم در یک مسافرتى به یک مردى برخورد کرده و آن مرد هم از افرادى نقل کرده که اسم آنها را در کتابش آورده و[ لى] دیگران نمى توانند بشناسند این افراد چه کسانى هستند؟
صدوق لابد به آن شخص اعتماد پیدا کرده است; اما[ صرف] اینکه یک مولف به روات حدیث خودش اعتماد پیدا بکند کافى نیست که ما هم اعتماد پیدا بکنیم. مى گویند اگر یک وقتى رواتى باشند که تمام محدثین به او اعتماد مى کنند, ما کشف مى کنیم اعتبارش را. مثلا اگر او یک جور آدمى است که تمامى علمایى که امروز ما مى شناسیم به او وثوق دارند,[ در نتیجه ما نیز] به او وثوق پیدا مى کنیم[ .وقتى] احتمال اشتباه مى دهیم[ دیگر] این کافى نیست. خصوصا اینکه صدوق به آن کسى که از او روایت[ را نقل] کرده اعتماد داشته, اما کسى که این [شخص] از آنها روایت کرده چگونه آدم مى تواند اعتماد داشته باشد؟))
و بدین گونه استاد عالیقدر تمسک به این روایت را نیز کامل نمى داند.
7ـ نحوه مذمت طرفداران جمل توسط امیرالمومنین(ع)
آخرین دلیلى که استاد شهید مىآورند و اضافه مى کنند که ((ندیده ام کسى به آن استلال کرده باشد)) توبیخى است که امیرالمومنین(ع) پس از فتح بصره و شکست سپاه عایشه و ورود به بصره, خطاب به طرفداران و سپاهیان شکست خورده عایشه ابراز فرمود و آنان را به خاطر اینکه دور شتر عایشه اجتماع کرده و از او پیروى نمودند سرزنش نمود. عبارت حضرت(ع) چنین است:
((کنتم جند المراه و اتباع البهیمه))(5)
حضرت(ع) آنان را به خاطر پشتیبانى از عایشه و حمایت از شترى که بر آن سوار بود مذمت مى کند که ((شما سربازان یک زن و پیروان یک چارپا بودید.))
آنان دور شتر را گرفته بودند و این شتر براى آنا مقدس شده بود, نیروهاى امیرالمومنین(ع) وقتى دیدند مرکز ثقل نیروهاى دشمن, شتر عایشه شده است و به عنوان پرچم آنان تلقى مى شود, حملات خویش را متوجه آن نمودند و به تعبیر استاد:
((سپاهیان امیرالمومنین فهمیدند که اگر بخواهند عایشه را شکست بدهند, حمله کردن به جناحها فایده ندارد, تا این شتر سر پاست آن لشکر سر پاست. اگر بخواهند آنها را شکست بدهند باید این شتر را از میان ببرند,[ در نتیجه] اینها شکست مى خورند. اینها حمله را متوجه شتر کردند. آنها هم فهمیدند که مرکز ثقل, شتر است; دور شتر را گرفتند که مبادا به این شتر صدمه اى وارد بیاید. دستها, سرها, پاها دور این شتر قطع شد تا بالاخره اینها نفوذ پیدا کردند و زدند این شتر را از پا انداختند, شتر هم روى زمین افتاد.
امیرالمومنین(ع[ (آنان را] با این جمله ملامت مى کند:
((کنتم جند المراه و اتباع البهیمه))
((شما سرباز سپاه زن و پیروان چارپا بودید.))
سپس استاد نتیجه گیرى مى کند که ((آیا از این جمله ((کنتم جند المراه)) نمى شود استفاده کرد که نباید مردان, سپاهیان یک زن واقع بشوند؟ چرا, مى شود استفاده کرد. این حرف احتیاج به این جمله ندارد. حالا اگر کسى در امارت بلد, این احتمال را بدهد, در امارت سپاه و امارت لشگر این احتمال را نمى دهد که امارت لشگر را به زن نباید سپرد.))
استاد شهید در پایان بررسى و ارزیابى ادله موافقین و مخالفین, این نکته را یادآور مى شود که اگر ما فرضا عدم صلاحیت را نیز از این ادله استفاده کنیم ولى این احتمال وجود دارد که اینها جنبه ارشاد عقلى دارد و فرق است بین ارشاد عقلى نسبت به ترک یک عمل و حرمت شرعى آن.
آنچه در مقاله بعد به آن خواهیم پرداخت موضوعى است که در مقاله پیشین وعده کردیم و آن عبارت از مقایسه بین وضعیت حکومتها در گذشته و حال است تا معلوم شود که بر فرض دلالت این ادله بر ممنوعیت بانوان نسبت به مداخله در مدیریت سیاسى جامعه, آیا این حکم, زمان کنونى را نیز در بر مى گیرد
1ـ در چند قسمت گذشته بررسى ادله موافقین و مخالفین حضور سیاسى بانوان در جامعه و مدیریت آن را توسط علامه شهید مرتضى مطهرى پى گرفتیم. این سلسله مقالات همان گونه که پیشتر نیز متذکر شدیم, ارایه دهنده بخشى از دیدگاههاى آن استاد فرزانه در باره مسایل قضایى, سیاسى و اجتماعى بانوان است و هدف اصلى ارایه آن بخش از نظرات استاد است که تا کنون منتشر نشده است.
2ـ همه مواردى که مطالب استاد بدون ذکر ماخذ نقل شده برگرفته از سخنرانیهاى استاد است که براى اولین بار انتشار مى یابد.
3ـ امروز و بعد از گذشت سالها از پیروزى انقلاب و رشد چشمگیر جامعه شاید طرح بخشى از این مباحث تازگى لازم را نداشته باشد و حتى سوال انگیز باشد اما توجه به محیط و زمانى که استاد شهید به ارایه این مباحث پرداخته اند, مى تواند بخشى از ارزش آن را نمایان سازد. بى شک اگر استاد شهید, حضور داشتند و اکنون به طرح این مباحث مى پرداختند مباحثى به مراتب کاملتر عرضه مى داشتند ولى به هر حال آثار به جاى مانده از آن حکیم فرزانه همه روشنگر و راهگشاست. در پایان مقاله نیز مجددا به این نکته بازگشت خواهیم نمود.
4ـ در قسمت قبل وعده کردیم در این شماره به بررسى این مهم بپردازیم که بر فرض کفایت ادله مورد بحث در اثبات ممنوعیت ورود بانوان در مدیریت سیاسى جامعه, آیا این ممنوعیت شامل زمان معاصر که اساسا ماهیت حکومتها با گذشته تفاوت دارد نیز مى شود یا نه؟
آنچه امروز به عنوان یک تفاوت عمده به شمار مى رود مساله انتخابات است. به این ارزیابى در نگاه شهید مطهرى توجه فرمایید.
استاد شهید بررسى مساله را با این مقدمه آغاز مى کند که ((مسایلى که امروز (الان) مطرح است با آنچه در گذشته مطرح بوده, فرق دارد. روى اینها باید بحث شود.)) سپس توضیح مى دهند که حکومتها در گذشته به این شکل بوده است که یک زن یا یک مرد با اختیارات تمام حکومت و اداره یک جامعه را به عهده مى گرفت و این بدین معناست که یک شخص با اختیارات کامل در شوون سیاسى زندگى مردم حق تصرف داشته باشد و واقعا نقش سرپرست را براى مردم ایفا کند.
اما آنچه امروز تحت عنوان دمکراسى مطرح است اگر واقعا بخواهد عمل بشود با گذشته تفاوت دارد. استاد در توضیح این تفاوت ادامه مى دهند:
ماهیت راى دادن
((یک موضوعى که امروز مطرح است مساله راى دادن است. این مساله راى دادن, این خود یک موضوع على حده اى است)) و سپس تصریح مى کنند که حتى اگر ادله مخالفین حضور سیاسى زن, چون آیه ((الرجال قوامون على النسا)) و یا حدیث ((لا تولوا المراه القضا و لا الاماره)) و امثال آن را نیز بپذیریم ولى موضوع راى دادن بانوان یک امر على حده اى است که جداگانه باید در مورد آن بحث کرد.
((آن مساله این است که ما باید در ماهیت راى دادن بحث بکنیم. این راى دادن از نظر حقوقى چه ماهیتى دارد؟))
استاد در پى گیرى این امر, دو تفسیر براى آن ذکر مى نمایند:
تفسیر اول
((یک وقت هست ما مى گوییم راى دادن یعنى راى دهنده, حق در حکومت کردن دارد. این حق را به شخص دیگر تفویض مى کند, یعنى حقیقت راى دادن تفویض حق حکومت کردن است. اما وقتى راى مى دهیم چکار مى کنیم؟
بعضى گفته اند دمکراسى, حکومت مردم بر مردم است[ .یعنى] اینکه تمام مردم با همدیگر مساویند, حق حکومت کردن بر اجتماع را دارند, ولى همه که نمى شود در آن واحد حاکم باشند, بعضى باید از حق حکومت کردن خودشان به نفع افراد دیگر صرف نظر کنند.
[بر این مبنا] حقیقت راى دادن, تفویض حق حکومت فرد به فرد دیگر است. کسى حق راى دادن دارد که حق حکومت کردن داشته باشد. پس راى دادن زن متوقف بر آن است[ .از این رو] اگر, در آنجا ثابت کنیم که زن حق حکومت کردن دارد, حق راى دادن هم دارد که[ با راى دادن] مى خواهد حق خود را تعویض کند, اما آنجا که حق حکومت کردن ندارند, حق راى دادن هم ندارند))
استاد شهید براى توضیح بیشتر مساله حق راى اطفال را مطرح مى کند که گفته مى شود حق راى دادن ندارند و حتى قیم آنان نیز نمى تواند به جاى آنها راى بدهد. وقتى بچه اصلا حق حکومت کردن نداشته باشد چگونه مى خواهد این حق را به دیگرى واگذار نماید؟
تفسیر دوم
تفسیر دیگرى که براى موضوع راى دادن وجود دارد و استاد به آن مى پردازد این است که آن را از مقوله وکالت بدانیم. بیان استاد در توضیح این مبنا چنین است:
((حقیقت راى دادن ((توکیل)) است, وکیل کردن است نه[ اینکه] تفویض حق حکومت کردن است. وکیل کردن یعنى من یک سلسله احتیاجات مالى یا غیر مالى دارم, مثلا من در یک شرکتى سهام دارم, ما و شما (فرض کنیم) در یک شرکتى سهام داریم. انسان در مال خود حق هر گونه تصرفى دارد; یعنى مى تواند کسى را از طرف خودش وکیل کند که بتواند در این مال تصرف کند. وکیل انتخاب مى کنند. وقتى یک عده سهامدارها مى نشینند و راى مى دهند براى هیات مدیره, اینجا حق حکومتى را تفویض نکردند,[ چرا که] کسى نمى خواهد بر کسى حکومت کند. یک افرادى در این موسسه مالى مى خواهند متصدى تصرفات مالى بشوند, نه[ اینکه] کسى مى خواهد بر کسى حکومت کند.))
سپس اضافه مى کنند که راى سهامداران از این مقوله است که شخص وکیل وکالت تصرف در مال وکالت دهنده را دارد. و از همین جا است که لزومى ندارد خود شخص وکالت دهنده نیز شخصا صلاحیت این کار را داشته باشد و بتواند تصرف کند. چرا که ممکن است خودش مستقیما چنین صلاحیتى نداشته باشد ولى چون اموال اوست نباید او را نادیده گرفت, و در صورت صغیر بودن نیز ((قیم)) او باید از طرف او راى بدهد.
استاد با این توضیحات ادامه مى دهند که ((ممکن است کسى بگوید حقیقت راى دادن توکیل است, یعنى بگوید افرادى هستند[ که] در یک کشور زندگى کنند و قوانینى که مى خواهد اجرا شود و تصویبهایى که مى خواهد بگذرد مربوط به تمام شوونات زندگى مردم است, مثلا قوانین مالى مى خواهد بگذارد[ .خوب] هم زید مال دارد, هم عمرو, هم صغیر, هم کبیر, همه داراى مال هستند. چون افراد مى خواهند در حدود مصالح کلى امت, نماینده انتخاب کنند, وکیل انتخاب کنند که آنها از جانب آنان تصمیماتى را که طبعا این تصمیمات بر شوون زندگى آنها بستگى دارد, بگیرند.))
استاد تمام افرد یک کشور را در این تفسیر دوم به سهامداران یک شرکت تشبیه مى کند که مى خواهند تعیین نماینده کنند.
بنا بر این تفسیر, استاد شهید تصریح مى کند که ((لزومى ندارد, که ما اول ثابت کنیم که زن حق حکومت کردن دارد که حق راى دادن داشته باشد.))
و توضیح مى دهند که زن نیز در جامعه داراى مال و ثروت است تصمیماتى که نمایندگان ملت مى گیرند مربوط به اموال او نیز مى باشد بنابراین او نیز حق دارد که نماینده اى را به وکالت از طرف خویش ماموریت دهد که چگونه نسبت به اموال او تصمیم بگیرد. چون فرض بر این است که زن نسبت به تصرف در اموال خویش استقلال دارد.
در ادامه شرح ماهیت راى دادن ملاحظه مى کنیم که استاد شهید به تفصیل به این دو تعریف و تفسیر مى پردازد و پاسخ به این سوال که آیا زن حق راى دادن و دخالت در مدیریت سیاسى جامعه از این طریق را دارد یا نه؟ مبتنى بر نحوه تفسیرى مى داند که نسبت به انتخابات ارایه مى شود.
البته همان گونه که استاد تصریح فرموده اند راى دادن و انتخاب شدن دو مساله است که هر یک باید جداگانه بحث شود. آنچه نخست در خصوص موضوع راى دادن باید مورد توجه قرار گیرد این است که به قول استاد شهید ((باید ببینیم ماهیت راى دادن چیست؟ به اصطلاح از لحاظ حقوقى داخل چه بحثى است؟ ((اگر به معناى وکالت دادن دانستیم, با توجه به معناى وکالت باید همان گونه که استاد شهید گفته اند بگوییم:
((افراد یک مملکتى که قهرا حقوقى دارند, در آنجا مالک اموالى هستند و به علاوه اینکه جانشان و عرضشان در آن مملکت هست, یک کارهایى باید صورت بگیرد که آن کارها با مال اینها مربوط است, با جان اینها مربوط است, با سلامت اینها مربوط است, روى این کارها باید تصمیم گرفته شود و در این تصمیم هر کس باید راى و نظر بدهد صحه بگذارد. در این کار دسته جمعى همه باید صحه بگذارند ولیکن امکان ندارد با همه افراد مشورت و تبادل نظر شود. این است که از میان خودشان, هر چند هزار نفر, هر صد هزار نفر, بیشتر یا کمتر, وکیل یا نائب مى گیرند که آنها از طرف اینها تصمیم بگیرند.))
استاد شهید نتیجه گیرى مى کنند که ((اگر ما معناى راى دادن را این بدانیم, در واقع صحبت حکومت در کار نیست, اصلا اینجا اسم حکومت نباید گذاشت. یعنى نمایندگان, حاکم بر افراد مردم نیستند … در اینجا اساسا مساله وکالت و نمایندگى مجلس داخل در باب حکومت و امارت نیست))
نتیجه اینکه:
((اگر این جور بگوییم, بدون شک زن حق راى دادن[ را] دارد, یعنى فقط کسى حق راى دادن ندارد که در هیچ چیز آن مملک ذىحق نباشد. نه مالى دارد و[ نه] مى تواند داشته باشد و نه (فرض کنید) اختیار جانش با خودش هست. نه حیثیت و احترامى دارد. اگر چنین شخصى را در نظر بگیریم او حق راى دادن و وکیل گرفتن ندارد.))
استاد شهید بر همین مبنا توضیح مى دهد که حتى شخص صغیر و مجنون نیز بر این اساس باید حق راى داشته باشند و این حق توسط سرپرست او اعمال مى شود چرا که هر کس که تصمیمات مجلس در ارتباط با او باشد چنین حقى را دارا است. این مشابه وضعیتى است که یک شرکت سهامى در رابطه با صاحبان سهم و گزینش هیات مدیره دارد.
پى گیرى تفسیر دوم
دیدید که دومین تفسیر ذکر شده براى راى دادن عبارت از تفویض حکومت بود. استاد شهید شرح بیشتر این تعریف را این گونه پى مى گیرند:
((اجتماع احتیاج دارد یک طبقه اى حاکم باشند. قیم باشند. نسبت به دیگران سرپرست باشند. یعنى سمت پدر را نسبت به فرزندان صغیر داشته باشند. همان طورى که پدر واجب الاطاعه است, بر پسر[ هم] لازم است امر پدر را اطاعت کند.
احترام امر پدر بر او واجب است. البته بر پدر هم لازم است مصالح این پسر را بر عهده بگیرد, ولى خدا پدر را در یک مقام والاترى نسبت به فرزند قرار داده است, او را مطاع قرار داده است.))
استاد شهید توضیح مى دهند که در جامعه نیز لازم است یک طبقه اى باشند که داراى چنین موقعیتى باشند و از آنجا که جامعه انسانى همانند یک گروه زنبور عسل نیست که از نظر خلقت و به شکل غریزى تعیین رهبرى شود بنابراین لازم است خود افراد طبقه اى را انتخاب کنند و مطاع خویش بدانند. و باز از آنجا که همه افراد از این جهت جایگاهى یکسان دارند و عملا باید گروه معدودى عهده دار این مسوولیت گردند پس باید از میان افراد موجود, جمعى گزینش شوند و دیگران این حق بالقوه خویش را به این جمع تفویض نمایند و به تعبیر استاد گرانقدر ((من مى گویم آقا, من هم مى توانم جزو طبقه حاکم قرار بگیرم, مطاع باشم و بقیه مطیع باشند. من این حق خود را به شما تفویض مى کنم. یک عده 10 هزار نفرى, 100 هزار نفرى که حق خود را تفویض کردند به یک نفر, آن وقت این مى شود حاکم.))
ایشان اضافه مى کنند که لازمه این تفسیر این خواهد بود ((که افرادى حق راى دادن دارند که صلاحیت حکومت کردن را داشته باشند, اما افرادى که صلاحیت حکومت کردن را ندارند حق راى دادن هم ندارند. روى این حساب, صغیر حق راى دادن ندارد, قیم او هم حق راى دادن ندارد. چون صغیر یا مجنون به طور قطع این صلاحیت را ندارد که پدر اجتماع باشد, مطاع اجتماع باشد. پس او نمى تواند تفویض بکند و راى بدهد[ .چنان که] قیم آنها هم از طرف آنها نمى تواند راى بدهد.))
بر این اساس همان گونه که استاد نیز در ادامه بحث یادآورر شده اند اگر ما راى دادن را با تفسیر دوم بپذیریم, ابتدا باید روشن شود که آیا زن از نظر اسلام حق حکومت کردن و حق ولایت را دارد یا نه؟ یعنى همان گونه که مثلا شوهر در محیط خانوادگى عنوان سرپرستى را دارد آیا زن نیز مى تواند در اجتماع بزرگ, آن جایگاه را داشته باشد؟
اگر براى زن چنین حقى را پذیرفتیم طبیعتا مى تواند این حق را به دیگرى تفویض نماید, یعنى مى تواند راى بدهد.
در نگاه استاد شهید در این سلسله مباحث اثبات این امر مشکل است. استاد اضافه مى کند ((چون اصل اثباتش براى مرد هم تا اندازه اى قابل اثبات نیست.))
کدام تفسیر؟
استاد شهید تصریح مى کنند که ((به نظر ما حقیقت راى دادن همان وکالت است … و نمایندگان واقعى مردم طبقه حاکمه نیستند, همان نماینده هستند. نمایندگانى هستند که هر چیزى را که تصویب مى کنند چون مردم آنها را انتخاب کرده اند و وکیل کرده اند تصویبشان هم معتبر است. مثل تصویب آن هیات مدیره است.
[چرا که] قانونى که آنها مى گذارند جز تصویب, چیز دیگرى نیست. تصویبى است که چون تو خودت او را وکیل قرار دادى, حکم کردى, اگر تصویب کرد مجاز است.))
آن گاه در ادامه توضیح مى دهند که این امر از باب حکمیت است و با سایر موارد حکمیت تفاوتى نمى کند و در پایان نظر خودشان را این گونه بیان مى کنند:
((ما فکر مى کنیم راى دادن, وکیل گرفتن است و وکیل گرفتن (فى حد ذاته) حق عمومى براى زن و مرد است))
وعده کردیم که نکته اى را در پایان خواهیم آورد. شرح تفصیلى این موضوع را به فرصتى دیگر موکول مى نماییم اما در پایان این بخش از سلسله مقالات توجه دادن به این نکته را ضرورى مى دانیم که اگر به موقعیتى که استاد شهید این سلسله گفتار را از نظر زمانى و اجتماعى ارایه کرده اند توجه کنیم و نیز با تفکرات دیگرى که در همان دوره ها از ناحیه مراکز علمى و دینى در قالب سخنرانى, مقاله و کتاب به جامعه عرضه مى شد و حتى اصل انتخابات به عنوان امرى نامشروع تفسیر مى گشت مقایسه نماییم به ارزش والاى دیدگاههاى استاد بیشتر پى خواهیم برد.
به عنوان نمونه مى توانید به کتاب ((زن و انتخابات)) که تحت عنوان ((سلسله انتشارات از اسلام چه مى دانیم؟)) سالها قبل از انقلاب, توسط جمعى از نویسندگان محترم انتشار یافته است مراجعه نمایید. البته با توجه به شرایط آن دوره و اهداف خائنانه اى که رژیم گذشته داشت انتشار این نظرات امرى پسندیده جلوه مى کرد, چرا که در جامعه اى که مردها نیز آزادى ندارند دعوت بانوان به آزادى و انتخابات امرى بود که به تناسب ماهیت آن رژیم عنوان مى شد.
ما سخت معتقدیم کسى چون علامه شهید مرتضى مطهرى که در همان موقعیت و محیط چنین افکار بلندى را ارایه مى نمود اگر امروز حضور داشت نظراتى به مراتب کاملتر را فرا راه امت اسلامى قرار مى داد و شاهد آن دو اثر به جاى مانده از آن حکیم فرزانه از نخستین روزهاى پیروزى انقلاب اسلامى است; یکى نوشته ناتمامى است که آخرین نگارش استاد به شمار مى رود و با نام ((نقش بانوان در تاریخ معاصر ایران)) به عنوان مقدمه چاپ جدید کتاب ((مساله حجاب)) نوشته شده و متاسفانه با شهادت ایشان ناتمام مانده است. دیگرى متن سخنرانى ایشان در باره نقش زن در جمهورى اسلامى است و خوانندگان گرامى را به مطالعه هر دو اثر که در کتاب ((پیرامون جمهورى اسلامى)) آمده است دعوت مى کنیم. در فرصتى دیگر این موضوع را به تفصیل پى خواهیم گرفت.
ادامه دارد.
ماهنامه پیام زن ـ شماره 6 ـ شهریور
دیرگاهى است که آتـش جنگ خفته و آرامش رخوتآورش پنجه در جان ما مى افکند. در خلوت هر شب مى شنویـم صداى دردآلـود مادرى تنها را.
بى شک نور ستاره از اشکهاى فرزند شهید نشانى دارد در ایـن شبهاى تار. شاهدان رزم شهیدان گفتنیها دارند از آن عزیزان, گرچه ایـن رزم بـى وجـود آنـان ره بـدینجـا نمـى بـرد.
آنچه که تـاکنـون از تصـویـر زنان در ایـن رزم نشـان داده شـده سایه هاى مبهمى است از حضـور پرقدرت آنها, در حالى که به استناد پیام امام خمینى نیمى از بار جنگ را بر دوشهاى خـود مى کشیدند و کمتر نامى از آنان برده مى شد.
آنان که جـان بـر کف از تیغ نـابکـاران وابسته داخلـى کـومله و دمـوکرات نهراسیدند و در برابر هجـوم جانیان خارجـى ایستادند و کوه را ایستادگى آموختند.
دریادلان شیرزن که هجـوم خائنانه منافقیـن را در نطفه خفه کردند و از میـدان علـم چـون رزمشان پیروز و سـرافراز بیرون آمـدنـد.
براى شناساندن نقـش زن در دفاع مقدس تاکنون کارهاى کاملى صـورت نگرفته است. گاه و بیگاه هر کـس از ایـن دریاى بیکـران جـرعه اى نـوشیـده به قـدر طاقت, نه عظمت دریا را بازگـو کرده و نه خروش امواج آن را.
بى شک هر گفتارى در ایـن زمینه زیور به کلام امام روح الله بسته و به سنت عشق, میثاق خون را نیز نگاهى دارد. نقـش زنان در یک کلام و دو کلام نیست که بتـوان صحنه اى از آن را به نمـایــــش گذارد.
بر آن شـدیم که روایت امام را معیار قـرار دهیـم و بـر اساس آن شاهد ذکر کنیـم. بـى تردیـد کلام امام خمینـى محتاج شاهـد نیست و نخـواهـد بـود, بـرهان قاطعى است که قلـم از شـرح آن عاجز است.
همچنان که شـرح ایثـار و دلاوریهاى زنان در جنگ قلـم را آشفته و دل را بـى طاقت مـى سـازد. اما بیانـش وظیفه اى است که بـر دوش ما احساس مى شود. امید که ایـن وظیفه را بخـوبى به انجام برسانیـم.
ایـن نـوشتار تقدیـم به شاهدان شیرزنى است که در طلـوع هر صبح, نـویـد ظهور را خـواهانند. باشـد که جزء یاران حضرتـش باشنـد و باشیم. ان شاالله.
امام خمینى همـواره بر نقـش عظیـم زنان در پیشبرد اهداف اسلامـى تاکید داشتنـد و همـواره آنان را با بانـوان صـدر اسلام مقایسه مى نمودند. بـویژه بانـوان قـم را, نمـونه اى از مسلمانان صدیق و هـم پایه بانوان صـدر اسلام مـى دانستند و تاکید داشتنـد بانـوان همان گـونه که نهضت را تا اینجـا رسانـده انـد, بـایـد تـا آخـر برسانند.(1) امام خمینى یک ماه پیـش از شروع رسمـى جنگ تحمیلـى در جمع بانوان فرمود:
((ملتى که بانـوانـش در میدانهاى جنگ با ابرقدرتها و با مـواجه شدن با قواى شیطانى, قبل از مردها در ایـن میدانها حاضر شده اند پیروز خـواهنـد شـد)).(2) خانـم دکتر زریـن تاج کیهانـى در بیان خاطرات خـود در کردستان مى گوید: ((در کامیاران بـودیـم. گفتند:
بـراى محلـى که تعدادى از بچه ها در آن مجـروح هستند, چنـد نفـر مى خواهیم. مـن دستـم را بلند کردم. نمى دانـم چرا؟ … با اینکه پزشکان مرد هـم بودند. مـن و همسرم دستمان را بلند کردیم)).(3)
9 ماه پـس از شروع جنگ به صورت رسمى, امام خمینى ارزش مبارزه و تلاش زنان را بالاتر و ارزشمنـدتـر از مردان اعلام کـرد. ایشان در جمع بانوان عضـو جهاد دانشگاهى فرمـود: ((عواطفى که در بانـوان است, مخصـوص خـودشان است و در مـردها ایـن عواطف نیست. لهذا آن چیزى که در پشت جبهه از روى عواطف از بـانـوان صـادر مـى شــود, بیشتر و بالاتـر و ارزنـده تـر است از آن چیزى که از مـردها صادر مـى شـود. به مـوجب عواطفـى که بانـوان دارنـد, آنها بـراى جبهه کارهاى بسیار مفید انجام داده اند و مـى دهند)).(4) خـواهر مریـم کاتبـى که از امدادگران کردستان و نیز دفاع مقدس است, در قسمتى از خاطرات خود گفته است: ((هنگامى که در مریوان بودیـم, یک روز خـواهرى را آوردنـد که دستـش سفید سفیـد شـده بـود و حالت غش و بیهوشى داشت و از ضعف مفرطى رنج مى برد. ما بلافاصله به مداوایـش مشغول شدیـم. بعدا که قدرى حالش بهتر شد, از وضعیت او پرس و جو کـردیم. فهمیـدیـم که ایـن خـواهر اهل شمال است. چنـدى پیـش که عملیـات شـروع شـده, نیمه شب به منطقه رسیـده و اظهار داشته که مـى خـواهـم در یک مـرکز درمـانـى کنـار پـرستـارهـا کـار کنـم.
او به مـدت 72 ساعت بـىآنکه چیزى بخـورد, در اتاق عمل پنسها را مى شسته و دسته بندى مى کرده است. از بـس که دستـش داخل آب بوده و خون به دستـش نرسیده است, سفید شده بـود. ایـن خواهر شمالى بعد از بهبـودى مجـددا در منطقه ماند و به صـورت تجربـى به پرستارى مجروحیـن جنگـى پرداخت)).(5) در همان سخنرانى, امام خمینى تعهد بانـوان را پشتـوانه محکمى براى ملت و اسلام معرفى مى کند. ایشان مى فرماید:
((خـداى تبارک و تعالـى بـر این ملت منت نهاد و ایـن پیروزى را نصیب کشـور ما فرمود که به واسطه تعهد بانوان امیدواریـم که در آتیه پشتـوانه این ملت و اسلام محکمتر شود)).(6) خانـم زریـن تاج کیهانى در بیان یکى از خاطراتـش مى گوید که هنگام ترک بیمارستان خانمى با سلاح ژ.ث جلوى او آمده و مانع از رفتـن او مى شـود و از او به عنـوان اولیـن کسـى یاد مـى کنـد که در کامیاران بچه ها را معالج کـرده است … خـانـم دکتـر کیهانـى مـى گـوید:
آن مساله باعث شـد هر وقت که احساس کـردم در باره مـریضـى کـم مى گذارم, دو مرتبه بـرمى گـردم و باز معاینه اش را کامل مـى کنـم, حتـى اگـر وقت کـم باشـد.(7) امام خمینـى همچنیـن مـى فـرمایـد: ((بانوان محترم ایران ثابت کردند که دستخـوش ایـن طور تـوطئه ها نشده اند و نمـى شـوند و ثابت کرده اند که در دژ محکـم عفت و عصمت هستند و جـوانان صحیح و نیرومند و دختران عفیف و متعهد به ایـن کشـور تسلیم خـواهند کرد)).(8) سخنانـى که یادآور شدیـم قبل از شروع رسمى جنگ تحمیلى بـوده است و زنان آنچنان باصلابت و پرقدرت در صحنه حاضر شـده بـودنـد که جهانیان را به شگفتـى وا داشته و امـام خمینـى آنـان را تحسیـن مـى نمـود.
پـس از قضایاى کـردستان, بعد دیگرى در تاریخ ایران گشـوده شـد. خطاب پیام و سخنان گهربار امام خمینـى به زنان شکل دیگرى یافت.
الف ـ وجـوب دفـاع از اسلام و مملکت اسلامـى بـر زنان
امام خمینـى در پیام دوازدهـم فـروردیـن خطاب به مردم کـردستان فـرمـود: ((مـن از بـرادران و خواهران کردستانـى مـى خـواهـم که برادرانه با سایر برادران مسلمان خود در کنار هـم از کشور دفاع کنید)).(9) و نیز فرمودند:
((اگر به کشور ما, کشـور اسلامى ما هجـوم بکنند و بخـواهند تعدى بکنند, تجاوز بکننـد, بر همه افراد مملکت, بر همه افراد کشـور, چه زن و چه مرد, کـوچک و بزرگ, اینجا دیگر شرطـى نیست, بـر همه واجب است که دفاع بکننـد. لهذا حال دفاع فرق دارد با حال جهاد, حال دفاع شرطـى نـدارد)).(10) عمل به سخنان گهربار امام خمینـى صحنه هاى فرامـوش نشدنى را پدید مـىآورد. یکـى از مددکاران دفاع مقـدس, خـانـم حمیـرا خـان بیگـى, در خـاطـرات خـود مـى گـویــد:
((هنگام عملیات مرصاد در کرمانشاه از داخل یکـى از اتاقها صداى یک زن را شنیـدم که با لهجه کـردى و بـا شجاعت, جـریان درگیـرى خـودش با منافقیـن را تـوضیح مـى داد. کنجکاو شـدم. به طرف اتاق رفتـم تا چهره ایـن زن را ببینم. او یک زن قوىهیکل و رشید بود.
وقتـى چشمـش به مـن افتـاد, گفت: مـن اهل گیلان غرب هستـم. وقتـى منافقیـن به شهر حمله کـردنـد, با همیـن دستهایـم چهار نفـر از زنهاى منافق را به درک فـرستـادم. بعد بـا پـوزخنـد ادامه داد:
جان خودشان! منافقیـن مـى خـواستند خانه هایمان را قتلگاه کننـد, اما آرزویشان را به گـور بردند. آنها در شهر شایع کرده بـودنـد شام:
گیلان غرب, صبحـانه: بـاختـران! الحمـدلله … صبحـانه در جهنــم نصیبشان شد!))(11) گرچه امام خمینـى دفاع از اسلام و قرآن کریـم و دفاع از مرزهاى عقیـده در ایران اسلامـى را بـر همه, مرد و زن واجب مـى دانـد, لیکـن در بحبـوحه جنگ بر امر دیگرى نیز تاکیـد مى نماید:
((مـن امیدوارم شما خواهران هـم در میدان تحصیل که یکى از امور مهمه است مجاهـده کنیـد و هـم در میـدان دفاع از اسلام. ایـن از مهماتى است که بر هر مردى, بر هر زنى, بر هر کـوچک و بزرگى جزء واجبات است)).(12) همسـران شهیـد و رزمنـده بسیارى به امر امام لبیک گفتند.
خـواهر حـوریه بنى اشرف مى گـوید: ((پـس از اسارت همسرم با شنیدن صداى گرم و کـوبنده او از رادیو, روحى دوباره به کالبد غمگینـم دمیده شد و تصمیـم گرفتـم ادامه تحصیل بدهـم. در کنکـور آن سال مـوفق شـدم و در دانشگاه ثبت نام کـردم. ایام تحصیل را با سختـى فـراوان و بـا امیـد به بـازگشت همسـرم پشت سـر گذاشتــــم …
پـس از فارغ التحصیلـى از دانشگاه در آمـوزش و پرورش به تـدریـس مشغول شدم, تا در این سنگر به اداى دین بپردازم و ایـن در حالى بـود که آزادگـان گـروه گـروه به آغوش خـانـواده خـود بـــــاز مى گشتند)).(13) تاکید امام خمینى همواره به حضـور پرقدرت زنان در صحنه هـاى دفـاع از اسلام همـدوش بـرادران بـوده است. ایشــان مى فرماید:
((ملت عزیز مـا امـروز بحمـدالله تعالـى جـوانـانـى رزمنـده از خـواهران و برادران دارد که با تعلیمات نظامـى در سرتاسر کشـور قدرت تفکر را از دشمنان اسلام و ایران سلب و با اعتماد به قـدرت الهى و فـداکـارى در راه اسلام بـر همه مشکلات و همه قــــدرتهاى شیطانى غلبه خـواهد کرد)).(14) و نیز مـى فرماید: ((ما مفتخریـم که بانوان و زنان پیر و جـوان و خرد و کلان در صحنه هاى فرهنگى و اقتصادى و نظامـى حاضر و همـدوش مردان یا بهتـر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند)).(15) خانـم مریـم سیاول که زمانـى در کردستان و مناطق جنگـى مربـى آمـوزش نظامـى بـود, مـى گـویـد: ((هـواپیماهاى عراقـى که بـراى بمباران شهرها مـىآمـدنـد, گاهـى آنقـدر نزدیک بـودنـد که ما خلبانان آنها را مى دیدیم و تیرانـدازى مـى کردیـم. یک دفعه مـن و 15 برادر که به آنها آمـوزش مى دادم, به پشت خـوابیده و تیراندازى مى کردیـم. در ایـن تیراندازیها تـوانستیم چند هواپیما را بزنیـم)).(16) محور دیگـرى که در کلام امام خمینـى در بـاره دفاع مقـدس قابل تـامل است, شـرکت و حضـور در میدانهاى رزم است.
ب ـ شرکت زنان در میدان جنگ
((ایـن تبلیغات که اگر اسلام پیدا شد, مثلا دیگر زنها بروند توى خانه ها بنشینند و قفلى هـم درش بزنند که بیرون نیایند, ایـن چه حرف غلطى است که به اسلام نسبت مى دهند! صدر اسلام زنها تـوى لشکر هم بـودند, توى میدانهاى جنگ هـم مى رفتند)).(17) امام اینچنیـن باورهاى غلط و تبلیغات سـوء دشمنان را در هـم مـى ریزد و جنگ را عرصه اى بـراى ظهور خلاقیتهاى زنـان و مـردان مـى داند.
((بانوان از صدر اسلام, در صدر اسلام با مردان در جنگها هـم شرکت داشته انـد. مقام زن والاست. عالـى رتبه هستنـد. بـانـوان در اسلام بلندپایه هستند. ما مى بینیم و دیدیـم که زنها, بانـوان محترمات همـدوش مـردان بلکه جلـوى مـردان در صف قتال ایستادنـد, بچه هاى خـودشان را از دست دادنـد, جـوانان خـودشان را از دست دادنـد و شجاعانه مقاومت کردند)).(18)
دکتر کرامت یـوسفیان مى گـوید: ((مادرى همراه پسر مجروحـش بـود. آرنج مجروح بر اثر اصابت گلوله پر از خون شده بـود. وقتى او را به اتاق عمل مى بردیـم, مادرش آمد جلـو و گفت: دکترجان! یک کارى بکـن دستش زودتر خوب شود تا به جبهه برگردد. اول فکر کردم براى روحیه دادن به پسرش ایـن حرف را مى زند, ولى دستیارم ـ خلیلـى ـ گفت: دکتـر! ایـن مادر یک پسرش شهیـد شـده و حرفهایـش هـم جـدى است)).(19)
امام خمینـى همـواره بانـوان را پیشگامان میـدان جنگ مـى دانست:
((ملتى که بانـوانـش در میدانهاى جنگ با ابرقدرتها و در مـواجه شدن با قواى شیطانى قبل از مردها در ایـن میدانها حاضر شده اند, پیروز خواهد شد)).(20)
خانـم زهرا محمـودى که به ((مادر جبهه)) معروف است, مـى گـویـد:
((وقتـى فـرودگاه تهران بمباران شـد, بلافاصله به مجلـس رفتـم و گفتـم: مـن مجوز مى خواهم تا راحت به جبهه رفت و آمد کنـم. برگه عبـور بـرایـم صادر شـد و از آن زمان خانه ام مقر فعالیت خانمها شد)).(21)
ج ـ فداکارى زنان در دفاع مقدس
فـداکارى و ایثارگریهاى زنان از چشـم بابصیرت امام دور نمانـد. ایشان بارها مراتب قدردانـى خـود را از فداکاریها ابراز کردند.
ایشان مى فرماید:
((درود بر خـواهران و بردران مصدوم و معلـول که شجاعانه در راه حق و پیروزى, قیام و فـداکارى کردنـد و ملت را در جهان سرافراز کردنـد)).(22) از میان ایـن سـرافرازان مـى تـوان به خانـم آمنه وهاب زاده اشاره کرد. ایشان در بخشـى از خاطرات خـود مـى گـویـد:
((وقتى جنگ شروع شد, روز دهـم به همراه 300 نفر از خـواهران به جبهه اعزام شدیم. جزء آخریـن نفراتى بـودیـم که از خرمشهر خارج مى شدیم …
بعدها در عملیات ثامـن الائمه و عملیات شکست حصر آبادان و عملیات بیت المقدس شرکت کردم. والفجر یک, آخریـن عملیاتى بـود که در آن شرکت داشتـم. کلا 7 بار مجـروح شـدم. یک بار در همان منطقه خـوب شـدم. پاى چپـم تـرکـش خـورده است. تا به حال 3 بار عمل شـده و احتمالا آخر هـم قطع خـواهد شـد. قسمتـى از کبـد و روده هایـم را بـرداشته انـد. گـردن و کمـرم دچـار شکستگـى شـده.
وقتـى در منطقه غرب دچار مـوج گرفتگى شدم, تعدادى از دندانهایـم افتاد و گوش چپـم شنوایى اش را از دست داد. دوباره در منطقه فکه شیمیایى شدم. در حال حاضر نصف یکـى از ریه هایـم را برداشته اند.
حالا اگر رهبر انقلاب اجازه بدهند, براى یارى مسلمانان به بـوسنى و لبنان مـى روم)).(23) فـداکاریهاى زنان مسلمان در جبهه هاى جنگ همگـان را به تعجب وا مـى دارد. امـام خمینـى در ایـن بـــــاره مـى فرماید: ((مقاومت و فـداکارى ایـن زنان بزرگ در جنگ تحمیلـى آنقـدر اعجـابآمیز است که قلـم و بیـان از ذکـــر آن عاجز بلکه شرمسار است)).(24) البته ایـن تعجب همگانـى است. بـرادر جانباز ایران خواه مى گوید: ((… در ایـن عملیات بیش از هر چیز باید به فـداکارى خـواهـر شجاع و ایثارگـرى اشاره نمایـم. ایشان که بـا عنـوان دیـده بان به طرف بهمنشیر رفته بـود, با اطلاعات مـوثـر و مفیدى که از موقعیت دشمـن مى داد, در موفقیت عملیات نقـش تعییـن کننده اى را ایفا کرد. او نوه شهید بزرگوار ((نواب صفوى)) بـود. ایـن خـواهـر رزمنـده انسان را بـى اختیار به یاد فـداکارى زنان مجاهد صدر اسلام مـى انداخت. زنانـى چـون زینب, سمیه, نسیبه, … در آخریـن دیدار او را در حالـى دیدم که پیکر پاک شهیـدى را با خود حمل مى کرد.
معلـوم شـد که از یک عملیات چـریکـى مـوفق باز مـى گـردد)).(25) فـداکـاریهاى زنان جلـوه هاى گـونـاگـون دارد. جلـوه اى از آن در ازدواج دیـدنى است. امام خمینـى در پیام روز زن سال 61 فرمـود:
((آنچه بـراى مـن یک خاطره فرامـوش نشـدنـى است, با اینکه تمام صحنه ها چنیـن است, ازدواج یک دختر جـوان با یک پاسدار عزیز است که در جنگ هـر دو دست خـود را از دست داده و از دو چشـــم آسیب دیده بـود. آن دختر شجاع با روحى بزرگ و سرشار از صفا و صمیمیت گفت: حال که نتوانستـم به جبهه بروم, بگذار با این ازدواج دیـن خـود را به انقلاب و به دینـم ادا کرده باشـم. عظمت روحانى ایـن صحنه و ارزش انسـانـى و نغمه هـاى الهى آنـان را نـویسنـدگــان, شاعران, گـوینـدگان, نقاشـان, هنـرپیشگان, عارفان, فیلسـوفـان, فقیهان و هر کـس را که شماها فرض کنید, نمـى تـواننـد بیان و یا ترسیـم کنند و فداکارى و خداجـویى و معنـویت ایـن دختر بزرگ را هیچ کـس نمى تـواند با معیارهاى رایج ارزیابى کند)).(26) یکى از این زنان بزرگ همسـر جانباز مجتبـى شاکـرى است که امام در ایـن باره فرمود:
((شما بـا ایـن ازدواج قلب امام زمان(ع) را شاد کـردیـد)). اما متـاسفیـم که همسـر ایـن رادمـرد بزرگ و عاشق آلاله هاى نـور از مصاحبه و صحبت خـوددارى مى کند و متـواضعانه مـى گـوید: ((کسانـى هستنـد که کارهاى بزرگـى انجام داده انـد. مـن کارى نکـرده ام)).
د ـ شهادت و روحیه شهادت طلبـى زنان
امام خمینـى بارها بر روحیه شهادت طلبـى زنان تاکید داشته انـد. حدود سه ماه پـس از پیروزى انقلاب امام فرمود: ((ایـن نور ایمان است که شما خانمها از شهادت نمى هراسید)).(27) ((جـوانان ما همه براى شهادت حاضرند, مرد و زن ما براى شهادت حاضرنـد)).(28) طلب دعا بـراى شهادت از سـوى زنان نیز مـورد تـوجه امام قرار گرفته بـود. ((همه زنها به مـن مى گـویند که شما دعا بکنید که ما شهید بشـویـم)).(29) در حالات مرحـوم فهیمه باباییان پـور, همسر شهیـد غلامـرضا صادق زاده, گفته انـد که وقتـى امام از فهیمه بـراى جارى ساختـن صیغه عقـد درخـواست وکالت کردند, فهیمه با کلامـى رسا به امام عرض کـرد: جـواب مثبت مـن مشـروط است! اطـرافیان بـا تعجب پرسیـدنـد: چه شرطـى؟ فهیمه به امام گفت: به شرط دعاى شما براى شهادت هـر دوى مـا در ایـن دنیـا و قبـول شفـاعت مـا در آخــرت …))(30) و ایـن روحیه شهادت طلبـى است که امـام خمینــى را به پیروزى مطمئن مى نماید:
((مـن هر وقت بانـوان محترم را مى بینـم که با عزم و اراده قاطع در راه هـدف, حاضـر به همه طـور زحمت بلکه شهادت هستنـد, مطمئن مى شوم که ایـن راه به پیـروزى منتهى مـى شـود)).(31) ایـن روحیه شهادت طلبـى که مـوجب پیشرفت است, به فرمان امام خمینى باید حفظ شـود, زیرا متضمـن پیروزى است. امام در بخشـى دیگر مـى فرمایـد: ((ملتى که شهید در راه اسلام, هم از بانوان دارد و هـم از مردها و شهادت را هم بانـوان طلب مـى کننـد و هـم مردها, آسیب نخـواهد دید. ما امیـدواریـم به ایـن سیل خـروشان ملت که در جلـوى آنها بانـوان محترم که ارزشمندتریـن قشرهاى ملت هستند و براى پیشبرد آمال اسلامى مجاهدت مـى کنند)).(32) زهرا محمـودى در خاطرات خـود مى گوید: ((وقتى سوسنگرد آزاد شد, ما داخل شهر رفتیـم. سـوسنگرد کاملا ویران شده بـود. در اولیـن روز که به سوسنگرد وارد شدیـم, به بیمارستان شهر رفتیم.
صحنه دلخراشى بـود. خانـم جوانى را دیدم که شهید شده و جنازه اش روى زمیـن افتاده بـود. روى یک تخت فقط قنداق یک نوزاد شیرخوار دیده مـى شـد و از خـودش خبرى نبـود … صحنه بسیار تکان دهنده اى بـود)).(33) زنان شهیـد راه حق را یافتنـد و با خون خـود مسیـر پیروزى را ترسیـم کردند, چنانکه روح خـدا بر آنان درود فرستاد.
((درود خداوند بر زنانى که در ایـن انقلاب و در دفاع از میهن به درجه والاى شهادت نایل شـده اند)).(34) ((زنان و مردان و کـودکان نمـونه اى که در زیـر بمبـارانها و از بستـر بیمارستـانها سـرود شهادت سـر مـى دهنـد و با دست و پاى قطع شـده بازگشت به جبهه هاى انسان ساز را آرزو مى کنند, فوق آنچه ما تصـور مى کنیـم … اینان در میدان خـون و شهادت راه حق را یافته اند)).(35) از خیل عظیـم شهداى دفاع مقـدس, مـى تـوان به شهیـدان دفاع مظلـومانه خـرمشهر اشاره کرد. شهناز حاجـى شاه سرانجام به همراه یکـى از همرزمانـش به نام شهنـاز محمـدى در هیـات قـرآن مقـابل دفتـر حزب جمهورى اسلامـى در خیابان چهل مترى خرمشهر به شهادت رسیـد و از حسیـن که در روز دوم آبانماه 1359 در نزدیکى فرماندارى به ایـن فوز عظیم نایل شـد, سبقت گرفت. هنـوز صـداى غمآلـود مادر شهیـدان شهناز, محسـن و حسیـن حاجى شاه در گوشمان است که مى گفت: خودم قبر شهناز را در محل ورودى پـادگان دژ کنـدم … مـن از تـرس اینکه جنازه دخترم به دست دشمـن بیافتـد, او را به خاک سپردم. داخل قبـر او شدم و کفـن را از رویش به کنارى زدم. او را بوسیدم و بعد خاکها را به روى تازه گلـم ریختـم. اما پیکر حسیـن که به شهیـدان کربلا پیـوست, تا زمان آزادى خرمشهر پیـدا نشـد)).(36) زنان پیروز ما بـراى شهادت رفتند. عاشق شهادت بـودنـد و مرگ در بستر شرم داشت که قدم پیش بگذارد.
ه ـ جهاد زنـان در پشت جبهه و پشتیبـانـى رزمنـدگان
به نظر مـى رسـد جلـوه اى از فعالیتهاى زنـان در دفـاع مقــدس که رسانه هاى جمعى آن را بازگـو کرده اند, همیـن است. امام خمینى در جمع مسـوولان کشورى یک ماه پـس از آغاز جنگ ایـن نقـش را یادآور شده است:
((شما در تاریخ نگاه کنید از صـدر تاریخ تا آخر اگر پیدا کردید یک جایى را که زنها و زنهاى جـوانى که حالا باید فرض کنید بروند سراغ جوانى شان و پیرزنش و پیرمردش, پیرزنـش ایـن طور کوشـش کند در اینکه پشتیبانى از ارتشـش بکنـد, پشتیبانـى از پاسـدارهایـش بکنـد. شمـا کجـا اگـر داریـد سـراغ بگـوییـد مـا بفهمیـم؟
کجا شما همچـو چیزى داریـد که دوش به دوش مـردها و پاسـدارها و ژاندارمرى و ارتـش و همه قـواى مسلح دوش به دوش اینها زنها هـم همراهى بکنند؟))(37)
یکى از خـواهران مدافع خرمشهر مى گوید: ((در خرمشهر که بـودیـم به دلیل درگیـریهاى فشـرده و نگهبانیهاى شبـانه, فـرصتـى بـراى تعلیـم نظامـى بسیارى از خـواهـران نبـود. ناچار شبها بـا همان تعلیمات مختصر دو ساعت به خط مقدم مى رفتیم و دفاع مى کردیـم …
خمپاره مثل باران مـى باریـد. از چپ و راست گلـوله مـى زدنـد … ایثار و فـداکارى در مرز, مرزى نـداشت. یکـى دو روز بعد, برادر جهانآرا حفـاظت از مهمـات را به مـا سپـرد)). (38) حمـــایت از رزمنـدگان قیمت مادى نـداشت. بانـوان در ایـن جنگ از جان و روح مـایه مـى گذاشتنـد. امـام در یکـى از سخنـانـش مـى فـرمـاید:
((الان کـى هست که دارد از آنها[ ارتشـى ها] پشتیبـانـى مـى کنـد؟
آن زنهایى که براى شما نان مى پزند و آن مردمى که براى شما پـول مى دهند و آن مردمى که براى شما ذخیره مـى دهند و آنقدر چیزها را مـى فـرستند, همیـن مردم مسلماننـد)).(39) یکـى از راویان حماسه مى گوید: ((با وجودى که پیر بود و خمیده اما فعال و پرکار بـود. در ستاد پشتیبانـى استان فارس فعالیت مـى کرد. در گرماى تابستان مقابل آتـش مى نشست و براى جبهه ها نان مـى پخت. روزى خبر آوردنـد پسـرت مجـروح شـده و در بیمارستان شیـراز بستـرى است. به ملاقات پسرش رفت و پـس از ساعتى برگشت. قبل از آنکه کارش را آغاز کند, فقط گفت:
الحمدلله فرزند مـن هـم عضوى از بدنش را در راه خدا و اسلام داد و مـن را پیش حضرت عباس(ع) روسفید کرد)).(40) همیـن فعالیتهاست که امـام از آنها به عنـوان ارزش یاد مـى کنـد و در جمع رییـس و نمایندگان مجلـس عنـوان مـى کنـد که بایـد به آنها اقتـدا شـود:
((مـن وقتى که در تلـویزیـون مى بینـم ایـن بانـوان محترم را که اشتغال دارند به همراهى کردن و پشتیبانـى کردن از لشکر و قـواى مسلح, ارزشى در دلـم احساس مى کنم که براى کـس دیگرى نمى تـوانـم ایـن طـور ارزش قایل بشـوم … سـربـازان گمنامـى هستنـد که در جبهه ها باید گفت: مشغول جهاد هستند … ما باید قـدر ایـن نعمت را بـدانیم و اقتدا کنیـم به ایـن زنها و بانـوان و بچه هاى پشت جبهه و آنهایـى که خـود در شهرهاى مخروبه و نیمه مخروبه حاضرند.
ماها باید از اینها اخلاق اسلامـى و ایمان و تـوجه به خدا را یاد بگیریـم)).(41) از ایـن مقتدایان جنگ نمونه هاى زیادى را مى توان برشمرد. خواهر آتـش پنجه مـى گـوید: ((عده اى از خـواهران دوشادوش بـرادران رزمنـده در مسجـد, در بیمارستان هر جاى دیگرى که نیاز به وجود آنها حـس مى شد, به خدمت و فعالیت مشغول بـودند. یکى از خـواهران فـداکار مادر خانـم میمنت کریمـى (یکـى از امـدادگران آبادان) بـود. ایـن مادر در جریان حمله شکست حصر آبادان در شهر مانـد و به محض ورود رزمنـدگان به شهر ظرف آبـى به دست گـرفت و دست و پاى رزمندگان را که گلى و خاکآلود بـود, شست و پنبه خیـس به لب و دهـان آنها که خشک و تشنه بـود, کشیـد مبـادا که تــرک بردارد و اذیت شـوند. او با این کار خـود کوچکتریـن کمکى که از دستـش برمىآمد, انجام مى داد)).(42) جلوه دیگر از ایـن پشتیبانى در تهیه لبـاس بـراى رزمنـدگان بـود. خـواهـر ابـرى مـى گـویـد:
((قبل از آغاز عملیات کـربلاى 4 خـواهـران شبهاى زمستان تـا صبح بـى وقفه لبـاسهاى شیمیـایـى و مـاسکهاى مخصـوص رزمنـدگـــان را مـى دوختند. به خاطر سردى هـوا و جنـس مخصـوصـى که ایـن پارچه ها داشتند و در هـواى سرد بسیار سخت مى شدند, به خاطر همیـن, صبحها وقتـى خـواهران براى نماز دست از کار مى کشیدند, دستهایشان بشدت زخـم شـده بـود)). (43) ایثـارى چنیـن را امام حاصل تحـول زنان مـى دانـد و به همیـن جهت سهم بیشترى در نهضت را به آنها اختصاص مى دهد.
((آنچه که در ایران بزرگتـر از هر چیز بـود, تحـولـى است که در بانوان ایران حاصل شد. بانـوان ایران در ایـن نهضت و انقلاب سهم بیشتـرى از مـردان دارنـد و امـروز هـم که در پشت جبهه ها مشغول فعالیت هستنـد, سهم آنها بیشتـر از دیگـران است)).(44) جلـــوه دیگرى از پشتیبانـى جبهه ها در اهداى طلا و زیـورآلات است. چنانکه امام خمینـى در ایـن باره مـى فرمایـد: ((امروز همکارى و همیارى مردم بـى سابقه است. ما هر روز شاهـد بانـوانـى هستیـم که ماحصل عمـرشـان یک تکه طلا را مـىآورنـد و در راه خـدا و جنگ انفـــاق مى کنند)).(45) در ایـن باره مرحـوم فهیمه بابائیان پـور در دفتر خود چنین یادداشت کرده است:
((… قلبـم داشت از جاى کنده مى شد. دستم را از زیر چادر بیرون آوردم. یک بار دیگر براى آخریـن دفعه به آن نگاه کردم. از دستم بیرونش آوردم. گفتـم: براى جبهه مى خواهم بدهـم … مـن به خاطر مىآوردم لحظات خوشى را که براى خریدش صرف کرده بودیـم. از ایـن مغازه به آن مغازه و سپـس در مغازه اى کـوچک از پشت شیشه نظر هر دومـان را به خـود جلب کـرده بـود. مغازه دار وقتـى آن را آورد, گفت: عقیق ایـن انگشتر یمنى است. تـو خیلى خـوشحال شدى. دست در جیب کردى و پـولهایـى را که از جبهه گرفته بـودى, به خاطر تنها خـریـد ازدواجمان دادى. آرى در یادم مىآمـد. مـى خـواستـم به آن بـرادر بگـویـم: آرى بـرادر طلاست. تنها خـریـد ازدواجمـان است. مى خواستم بگویم که مـن خیلى دوستش دارم. مى خواستم بگویم که چند روزى در دستم کردم که خاطرش در ذهنـم بماند. مى خـواستـم بگویـم تـولد زهراى اطهرش خدا را صد هزار بار شکر که مى خـواهیـم در یک مـورد کـوچک پـایـم را جـاى پـایش بگذارم.
برادر نوشت: انگشتر طلا با نگیـن دریافت گردید و مـن هـم زیر آن را امضا کردم. از دکه کمک به جبهه بیرون آمدم. پیش خودم گفتـم: یا زهرا قبول کن)).(46)
ایـن فعالیتها از دیـدگاه امام روح الله چـون فعالیت در جبهه ها است. ((شما بانـوان در پشت جبهه آن فعالیتـى را مـى کنیـد که آن سلحشـوران در جبهه هـا)).(47) در بخشـى از پیام امـام خمینـى در تجلیل از شهداى گـرانقـدر انقلاب اسلامـى آمده است:
((اگر نبـود مجاهـدت شما, برادران و خـواهران بزرگـوار, شما در جبهه ها و پشت جبهه ها که بـا اخلاص خاص خـود عنایت خـاص خـداونـد قادر را جلب نمـودید, کدام قدرت و کدام ابزار جنگـى مـى تـوانست جمهورى اسلامى و کشور عزیز شما را از ایـن دریاى مواج متلاطـم که شـرق و غرب و وابستگان به آنان دست به دست هـم و بازو به بازوى یکـدیگـر داده و در پـى غرق آن کـوشیـدنـد و مـى کـوشنـد, نجـات دهد؟!)).(48)
خـانـم زهـرا محمـودى که به مـادر جبهه معروف است, در بخشـى از خاطرات خـود چنیـن عنـوان مـى کند: ((یک بار به تنهایـى عازم خط شدم. فقط چند نفر از رزمنده ها همراهـم بودند. وقتى در خط وسایل را بیـن بچه ها تقسیـم کردم, یکى از رزمنده ها مرا کنار تـوپ 106 بـرد و گفت: مادر! ما ایـن تـوپ را روى سنگر فرمانـدهـى عراقـى تنظیم کـرده ایم. دوست داریـم با دست شما شلیک شـود. ان شاالله به هدف بخـورد و گروهـى از فرماندهان عراقـى به درک واصل شـوند … با کمک بچه ها گلوله تـوپ را شلیک کردم و بعد شنیدم که درست به هـدف اصابت کرد)).(49) امام تاکید داشتنـد بانـوان باید در پشت جبهه فعال باشند و الحق که بانـوان ایـن مطلب را بخـوبى به ثبـوت رسـانـدنـد. به نمـونه هـاى زیـر تـوجه کنیـد:
((بچه ها کاملا در تیـررس عراقیها بـودنـد. اگـر سـرشـان را بـالا مى گرفتند, مطمئنا هـدف تک تیراندازهاى عراقـى قـرار مـى گرفتنـد.
حرکت بچه ها به صـورت خزنده و سینه خیز بـود. مسیرى را هـم که ما مى خواستیم با گذشتـن آن به بچه ها برسیم, به همیـن صورت بود … با هر تلاشى بـود خود را به سنگر بچه ها رساندیـم. براى رزمندگان باور کردنى نبـود. نیم خیز در سنگر آنها نشستیـم. باورشان نمى شد که ما آنجا باشیم. هدایا را تقسیم کردیـم. سپـس ذوباره به صورت سینه خیز از سنگـر آنها دور شـدیـم)).(50) خـواهر علـى خانـى نیز مـى گـوید: ((یک روز در ستاد بیت الزهرا مشغول مرتب کردن هـدایاى مردمـى بـودیـم که بعد از باز کردن یکـى از بسته هاى قنـد و شکر ناگهان چشممان به نامه اى افتاد که در حاشیه آن نوشته شده بـود:
من بیـش از ایـن تـوان کمک به جبهه را نـداشتـم … مـن کـوپـن یک نفـره اى داشتـم که ارزاق آن را بـراى شمـا رزمنـدگـــان اسلام فـرستادم)).(51) دو نمونه فـوق نمـونه کـوچکـى از رزم پشت جبهه بودند که تـوسط بانـوان صـورت گرفت. آنها حاضر بـودند از مال و جـان خـویـش بـراى حمـایت از رزمنـدگـان دست بشـویند.
و ـ موضع و مقام خانواده شهدا
امام خانـواده شهدا را چشـم و چراغ ملت مى داند و البته آنها به شهادت افتخار مى کننـد. امام مـى فرمایـد: ((ملتـى که خـواهران و مادران دلیرش افتخار به مرگ جـوانان بـرومندش مـى کنـد که در صف شهدا هستند, پیروز است)).(52) حجت الاسلام محمـدرضا وحیدىنژاد نقل مـى کنـد: ((هنگامـى که در مقـابل پیکـر مطهر شهیـد احمـد اسـدى ایستادیـم, همه بشـدت نگـران حال مادرش بـودیـم. اما بـا اینکه گلـوله اى بى رحـم یک طرف سر شهید را برده و پدرش تاب تحمل از کف داده بود, مادر به صبورى سروهاى سرافراز گرد پاره دلـش به طواف برخاسته بـود و در نگاه حیرت جمع, زبان به ذکر صلوات بر محمد و آل محمد(ص) معطر مـى کرد و براى پاسـدارانـى که گرداگرد ما حلقه زده بـودند و به نظاره ایستاده بـودنـد, دعا مـى کـرد و دریغ از قطره اشکى!)).(53)
امام خمینـى همواره بر ایـن امر تاکیـد دارنـد که نمـونه زنان تاریخ ما تنها در صدر اسلام یافت مـى شـود. ((زنها و مادرهایى که بچه هایشان شهید شده است, مى گویند ما مفتخر هستیـم و یکى دو تاى دیگر که داریم, اینها را هـم مى خـواهیـم شهید بشوند و دعا کنید که شهید بشوند. این تحولى بود, همان تحولى که در صدر اسلام بیـن مسلمیـن حاصل شده بـود که شهادت را براى خـودشان فوز مى دانستند … از این جهت ایـن پیروزى ما مرهون همچو تحول روحى است که در مـردم پیـدا شـد)).(54) زنـان نمـونه اى که شهادت را جـاودانگـى یارانشان و همسرانشان مى پنداشتند و از رفتـن آنها کوچکترین غمى به خود راه نمى دادند.
راویان خرمشهر حکایت مى کنند:
((در خـرمشهر خـواهرى بـود به نام زهره حسینـى. او در هفته اول جنگ پدر شهیدش را با دستهاى خـود دفـن کرد. در روز یازدهـم مهر 1359 هـم بـدن قطعه قطعه شـده بـرادرش علـى را که در مــــدرسه ((دریابـد رسایـى)) به شهادت رسیـد. خـداونـد به زهره حسینـى و خـواهـرش چنان تحملـى داده بـود که کارشـان در گلزار شهدا دفـن شهیدان و نگهبانـى جنازه ها شـده بـود)).(55) فداکارى, زن و مرد نمى شناسـد, اما به فرمـوده رهبـر کبیر انقلاب اسلامـى, نقـش زنان چشمگیـر و نمایانتـر است. زنان ما علاوه بـر آنکه در جبهه و پشت جبهه نقش فعالـى را ایفا مـى کردنـد, نقـش مادرى و همسرى را نیز داشتنـد و در عیـن حـال مـدافع عصمت و عفت خـود بـودند.
خواهر مهناز جزایرى در خاطرات خـود مـى نـویسـد: ((ادامه عملیات کربلاى 8 بـود و رزمنـدگان از منطقه غرب, خرمال و شاخ شمیران در حال نفـوذ بودند. بیمارستان خیلى شلوغ بـود. علاوه بر آنکه حمله هواپیماهاى عراقى باعث شده بـود که تعداد زیادى زن و بچه و پیر و جـوان بشـدت مجـروح شـونـد. تعداد مجـروحیـن زیـاد بــــود و جراحتهایشان همراه با خاک و خون بود. امکان شستشوى زخـم نبـود. باید سریع از خونریزى جلوگیرى مى کردیـم و آمپـول کزاز و سرم به آنها تزریق مى کردیـم. در میان آنها زنى میانسال بود که به خاطر شدت جراحتـش فکر کردم زنده نیست. پیکر خونیـن او به خاک و خـون آغشته بـود. از نـاحیه صـورت بشـدت آسیب دیـده بـود.
شکافى عمیق از بالاى سر تا لب فـوقانى دیده مى شد که صـورت را دو قسمت کرده بود. پـوست صورتـش که چاک خـورده بـود, در دو طرف سر جمع شـده بـود و در وسط استخـوان جمجمه و فک دنـدانهایـش دیـده مـى شد. کره چشمـش از حدقه بیرون زده بـود وکنار گـوشهایـش قرار گـرفته بـود. دقت کـردم دیـدم تکـان نمـى خورد.
نبضش را گرفتـم. ناله اى کرد, حدس زدم در بیهوشى است, اما مطمئن بودم که زنده است. تصمیـم گرفتـم به او آمپول کزاز تزریق کنـم. آرام دستـم را نزدیک بـردم. ناگهان دستـم را گـرفت. جا خـوردم, مطمئن بـودم که نمى تواند ببیند. خیلى زود فهمیدم براى چه دستـم را گرفته است. آرام دهانـم را کنار گوشـش بردم و گفتـم: مـن زن هستـم. بلافاصله دستـش شل شد و آرام مچـم را رها کرد. لحظه اى به چشمـش که آویزان از حدقه بود, خیره شدم و به واکنشـش فکر کردم. او در آن حال هـم مدافع عصمتـش بود)).(56) درود بر همه شهیدان, درود بر همه بانوان فـداکار, درود بر بانـوان شهیـد و درود بـر امام شهیدان.
پىنوشتها:
1ـ از بیانات امام خمینى در جمع گروهى از بانوان قـم, 20/2/58, صحیفه نور, ج6, ص137.
2ـ از بیـانـات امـام خمینـى در جمع بـانـوان اردبیل, 27/5/59, صحیفه نور, ج13, ص31.
3ـ پیـام زن, شمـاره 75, خـرداد 77, ص9.
4ـ از بیـانـات امـام خمینـى در جمع بـانـوان جهاد دانشگـاهـى, 2/3/60, صحیفه نور, ج14, ص230.
5ـ مرکز فرهنگى سپاه, منظومه زینبیه, جلـوه هایى از مقاومت زنان در هشت سـال دفـاع مقـدس, 1376, ص41.
6ـ از بیـانـات امـام خمینـى در جمع بـانـوان جهاد دانشگـاهـى, 2/3/60, صحیفه نور, ج14, ص230.
7ـ مجله پیـام زن, شمـاره 75, خـرداد 77, ص10.
8ـ از بیـانـات امـام خمینـى در جمع بـانـوان جهاد دانشگـاهـى, 2/3/60, صحیفه نور, ج14, ص230.
9ـ پیام امام خمینى به مناسبت دوازده فروردیـن, 12/1/59, صحیفه نور, ج12, ص31.
10ـ از بیانات امـام خمینـى در جمع اعضـاى بسیج 26/1/59, صحیفه نور, ج12, ص44.
11ـ طاهـره قاسمـى امیـن, مستـوران روایت فتح, دبیرخانه کنگـره بـررسـى نقـش زنان در دفاع و امنیت, 1376, ص99, خاطـرات حمیـرا خان بیگى.
12ـ از بیـانـات امـام خمینـى در دیـدار بـا زنــان در روز زن, 21/11/64, صحیفه نور, ج19, ص280.
13ـ منظومه زینبیه, ص71.
14ـ از پیـام امـام خمینـى به منـاسبت هفـده شهریـور, 17/6/59, صحیفه نور, ج13, ص65.
15ـ از وصیت نامه سیاسـى ـ الهى امـام خمینـى, صحیفه نـور, ج21, ص172.
16ـ پیام زن, شماره 79, مهر 1377, مصاحبه بـا فـرشتگان ایثار و پرستاران شهادت (2), ص32.
17ـ از بیانـات امـام خمینـى در مـورد قطع رابطه بـا آمـریکـا, 20/9/57, صحیفه نور, ج4, ص59.
18ـ از بیانات امام خمینى در جمع بانـوان قـم, 12/11/58, صحیفه نور, ج11, ص253.
19ـ سید امیر معصـومى, بالیـن نـور, انتشارات حدیث, 1376, ص39.
20ـ از بیانـات امـام خمینـى در جمع بـانـوان اردبیل, 17/5/59, صحیفه نور, ج13, ص31.
21ـ مستوران روایت فتح, ص111.
22ـ از پیام امام خمینـى به منـاسبت هفته مصـدومـان و معلـولان, 9/10/58, صحیفه نور, ج11, ص144.
23ـ منظومه زینبیه, ص36, مصاحبه با خـواهـر جانباز وهاب زاده از ناحیه 7 بسیج.
24ـ از پیـام امـام خمینـى به منــاسبت روز زن, 25/1/61, صحیفه نور, ج16, ص126.
25ـ منظومه زینبیه, ص30, نقل قـول از بـرادر جانباز ایران خـواه از مشکین شهر.
26ـ از پیـام امـام خمینـى به منــاسبت روز زن, 25/1/61, صحیفه نور, ج16, ص126. 27ـ از بیانات امام خمینى در جمع بانوان جنـوب شهر تهران, 16/2/58, صحیفه نور, ج6, ص120.
28ـ از بیانات امـام خمینـى در جمع دانشجـویان, 19/2/58, صحیفه نور, ج6, ص136.
29ـ از بیانات امـام خمینـى در جمع هیات دولت, 10/7/58, صحیفه نور, ج9, ص246.
30ـ علیـرضا کمـرى, نامه هاى فهیمه, حـوزه هنـرى سازمان تبلیغات اسلامى, 1369, ص22.
31ـ از بیانـات امـام خمینـى در جمع بـانـوان تهران, 10/10/58, صحیفه نور, ج11, ص160.
32ـ از بیانـات امـام خمینـى در جمع بـانـوان اردبیل, 27/5/59, صحیفه نور, ج13, ص31.
33ـ مستـوران روایت فتح, ص117, خاطـرات خـواهـر زهـرا محمـودى.
34ـ از پیام امام خمینى به مناسبت روز زن, 4/2/60, صحیفه نـور, ج14, ص202.
35ـ از پیام امام خمینـى به خانـواده شهدا, اسـرا و جانبـازان, 6/6/62, صحیفه نور, ج22, ص329.
36ـ منظومه زینبیه, ص75.
37ـ از بیانات امام خمینى در جمع مسـوولان کشورى, 6/8/59, صحیفه نور, ج13, ص135.
38ـ منظومه زینبیه, ص56, خاطرات خواهر سکینه حـورسى از خرمشهر.
39ـ از بیانات امـام خمینـى در جمع فـارغ التحصیلان ارتـش جمهورى اسلامـى, 25/8/59, صحیفه نور, ج13, ص171.
40ـ منظومه زینبیه, ص58.
41ـ از بیانات امام خمینى در جمع رییس و نمایندگان مجلـس شوراى اسلامـى, 28/12/59, صحیفه نور, ج14, ص133.
42ـ منظومه زینبیه, ص57.
43ـ همان, ص45.
44ـ از بیـانـات امـام خمینـى در جمع گـروهـى از بـانـوان جهاد دانشگـاهـى, صحیفه نـور, ج14, ص230.
45ـ از بیـانـات امـام خمینـى در جمع ائمه جمعه استـــان گیلان, 4/3/61, صحیفه نور, ج16, ص156.
46ـ نامه هاى فهیمه, ص151.
47ـ از بیانات امام خمینـى در جمع گروهى از بانـوان قـم, صحیفه نور, ج17, ص211.
48ـ از پیـام امـام خمینـى در تجلیل شهداى انقلاب اسلامـــــــى, 18/11/63, صحیفه نور, ج19, ص97.
49ـ مستوران روایت فتح, ص118.
50ـ همـان, ص128, خـاطـرات خـواهـر زهـرا محمودى.
51ـ منظومه زینبیه, ص83.
52ـ از بیانـات امـام خمینـى در جمع اعضـاى هلال احمـر, 2/11/56, صحیفه نور, ج9, ص142.
53ـ تقى متقـى, ما آن شقایقیـم, مرکز فرهنگـى سپاه, 1375, ص42.
54ـ از بیانات امام خمینـى در جمع بانـوان عضـو جهاد دانشگاهـى اصفهان, صحیفه نور, ج14, ص230.
55ـ منظومه زینبیه, ص62.
ضرورت حضـور زنان در فعالیتهاى اجتماعى نهضت اسلامى ایران دستآوردهاى بى شمارى براى مردم و کشـورمان داشت. اگر از دید فرامرزى بدان بنگریـم آن چه بیشتر از همه به چشـم مـىآید, همان رونق دوباره دینى که در جهان ناشناخته مانده بـود و تا آن هنگام کسـى از پیامهاى آن چندان آگاهى نداشت. دیگر اینکه مردم ما خـود را شناختند و باور کردند, در حقیقت خـود گـم شده شان را یافتند. در ایـن میان زنان بیش از آن چه تصور مى رفت هویت از دست رفته خـویـش را به دست آوردند. آن هنگام که به زنان, به ماننـد زنان بسیارى از کشـورهاى غربـى به مثابه کالایـى نگریسته مى شـد و ارزشـى فراتر از آن, حتـى براى خـود آنان نیز گمان نمـى رفت, تـولـدى نـو بـود. آنان نیز دریافتند که باید بکـوشند تا به جایگاه واقعى اشان برسند; از ایـن رو, همصـدا با مردان و در کنارشان به میدان آمـدنـد و با خروش مـردان و فـرزنـدان خود زیـر یک پـرچـم و شعار به دنبال گمشـده خـویـش به راه افتادند. هـم آنان که بیش از مردان احساس زیان مى کردند, نقـش خود را پر رنگ تر کردند و گامهاى استـوارترى بر داشتند. از آن بالاتر, آزمونى دیگر به نام جنگ به میان آمد. آنان با نگاهى به پیشینه تاریخى مسلمانى خـود به ایـن نتیجه رسیدند که باید کمر همت ببندند و پا به پاى مردان نبرد دفاعى هشت ساله کشـور پشتیبان بـاشنـد. پـس همـان کـردنـد که زنـان و جهادگـران صـدر اسلام نمـودنــد.
زنان دریافتند که ضرر کرده انـد و باید در تمام مجالـس و مجامع علمـى, سیاسـى, فرهنگـى, و دینـى شرکت نمـود. اسلام نیز بـراى حضـور اجتماعى و فعالیت بانـوان چارچوب هایى را نیز در نظر گرفته تا هـم براى به بار نشستـن اهداف اسلام بکوشند و هـم حیثیت انسانى آنان دستخـوش طمع دشمنان قـرار نگیرد و پاکـدامنـى شان حفظ شود; از ایـن رو, زنان را تا جایى که حضورشان به فساد آلوده نشـود از شرکت در اجتماع نهى نمى کند, بلکه در بعضـى مـوارد شرکت آنها را واجب مـى کند; مانند حج که بر مرد و زن به یک اندازه واجب است و حتى شوهر هـم حق ممانعت از همسر خـود نـدارد. از دیگر مـواردى که اسلام بـر هر مسلمانـى واجب دانسته و تفاوتـى قائل نشده تحصیل است. و از آن مـى تـوان استفاده کرد که بر زن هـم واحب است به همان اندازه که بر مرد.
در این زمینه پیغمبر اکرم(ص) فرمود:
((طلب العلم فریضه على کل مسلم)).
((طلب علـم و دانـش بـر هـر مسلمـانـى اعم از مـرد و زن واجب است)).
شرکت زنان در نماز جمعه واجب نیست, اما بعد از حضـور, واجب است ادامه دهنـد و تـرک آن جایز نیست.(1) و نیز زنان از تشییع جنازه منع نشـده انـد. و در اخبـار آمده است که, وقتـى زینب دختر بزرگ رسـول اکرم(ص) وفات کرد, زهراى مرضیه(س) و زنان مسلمان آمـدند و بر وى نماز خـواندند.(2) در جهاد ابتـدایـى, شرکت زنان, پیـرمـردان, بیماران و خـرد سـالان در جنگ لازم نیست; ولـى در جهاد دفاعى, اگـر افراد به قدر کفایت به جبهه نروند, دفاع از هیچ کـس ساقط نمى شـود,; و دفاع بر زنان, پیرمردان, بیماران و خردسالان نیز واجب است.(3) رسـول گرامـى اسلام(ص) با قیـد قـرعه زنـان خـود را بـا خـود به سفـرهـاى جهادى مـى برد.
بعضـى از اصحاب نیز چنیـن مى کردند.(4) شیخ حر عاملـى, صاحب کتاب وسائل الشیعه روایات گوناگونى را در ایـن زمینه گرد آورده و شرایط و چگـونگـى شرکت زنان را در مسائل اجتماعى بیان مى کند و از مجمـوع این روایات به ایـن نتیجه مى رسد که:
((بـراى زنان رواست که در مجالـس عزا, اداى حقـوق مـردم, یا تشیع جنازه بیرون رونـد و در ایـن کـارها شـرکت کننـد; همچنان که حضـرت فـاطمه(س) و زنـان ائمه اطهار(ع) در آنها شرکت مى کرده اند)).(5) اسلام دینى است که دستـورهاى اجتماعى و دینـى اش میانه و معتـدل است, و نه راه زیاده روى پیـش گـرفته و نه از حقیقت آن چشـم پوشیده است; از ایـن رو, تلاش کرده تا احکام را به مردم برساند به گونه اى که نه مـردم به سختـى طاقت فـرسا گـرفتـار شـونـد و نه از به جا نیاوردن آنها بازمانند. پـس خـواسته تا میان ترسایان و کشیشان تارک دنیا و مشرکان دنیا طلب راه سومى را پیش پاى مردم بگشاید.
چنان که قـرآن پیـروان دیـن اسلام را ((امت وسط))(6) خـوانـده است, چـرا که از هرگـونه افراط و تفریطـى به دور است. نه مردان و زنان را خانه نشیـن کرده و نه همه قید و بنـدها را از پاىشان گسسته است. و مسجـد با همه ویژگیهایـش یکـى از مظاهر حضـور بانـوان مسلمان است که در مقاله حاضر به تفصیل در ایـن باره سخـن خـواهیـم گفت. شرایط حضور زنان در مساجد تمامى فقهاى اسلام اتفاق نظر دارند که زنان مى تـوانند درمساجد حضور پیدا کنند. اینک باید دید آیا شرایطى هـم دارد و یـا زنـان مـى تـواننـد در هـر وقت و هـر جـا بخـواهنـد به مسجـد بـرونــد؟ نخست به نکاتى مى پردازیـم که در رهنمـودهاى دینى به عنوان آداب حضـور زنان در مسجد مورد تاکید قرار گرفته است.
1ـ پرهیز از رفت و آمد تنها گامهایـى که یک مسلمان به هنگام رفتـن به مسجد بر مى دارد نزد خـداوند بسیار گرامـى است و براى این که ایـن ارزش را به ضـد ارزش تبـدیل نشـود, مناسب است اگر شرایط اجتماعى اقتضا مـى کنـد زنان و دختـران سعى کنند با دوستان, خواهران, برادران, پدر و مادر یا با شوهران خـود به مسجد رفت و آمـد کننـد. در سخنـى از امـام صـادق(ع) آمده است:
((مـن مشى الى المسجد لم یضع رجلا على رطب و لایابس الا سبحت له الارض الى الارضیـن السابعه)).(7) ((کسـى که بسـوى مسجد حرکت کند, گام بر تر و خشک نمى گذارد, مگر این که زمیـن تا طبقات هفتگانه اش بـراى او تسبیح مـى گـوینـد)).(8) حفظ ارزش و ثـواب ایـن گـامها در گـرو حفظ شـوون اسلامـى و ارزشهاى متعالـى است.
2ـ رعایت پوشـش اسلامى لزوم پوشیده شدن زن برابر مرد بیگانه از چیزهایى است که اسلام تـوجه زیـادى به آن دارد, مثلا قـرآن کـریـم در ایـن بـاره فـرمــوده است:
((قل للمومنین یغضوا مـن ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذالک ازکى لهم ان الله خبیر بما یصنعون و قل للمومنات یغضضـن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن الا مـا ظهر منها ولیضـربـن بخمـرهـن علـى جیـوبهن و لایبـدیـن زینتهن الا لبعولتهن….)).(9) ((اى رسول! به مردان مومـن بگو که چشمان خویش فرو گیرند و شرم گاههاى خود را بپـوشانند. ایـن برایشان پاکیزه تر است. و البته خدا به آنچه انجام مـى دهیـد کاملا آگاه است. و به زنان مـومنه بگـو چشمها را از نگاه ناروا بپوشند و اندامشان را از عمل زشت محفوظ دارند و زینت و آرایـش خود را جز آنچه قهرا ظاهـر مـى شـود بـر بیگـانه آشکـار نسـازنـد جز بـراى شـوهــران)).
آیه شریفه بیانگر ایـن است که مسلمان, چه مرد و چه زن, بایـد از چشـم چرانـى و نظربازى اجتناب کند و شخصى پاکدامـن و منزه باشد. آیه نه فقط زنان را به نحوه رفتـارشـان آشنـا مـى کنـد, که مـردان را نیز به وظایفـى تنبه مـى دهــد.
پـوشـش اسلامـى براى زنان در همه حال یک امر واجب است و باید به دستـور قرآن و امامان معصوم(علیهم السلام) رفتار کنند.
کارهایى هـم که سبب جلب توجه نامحرم مى گردد پسندیده نیست. اگر نحوه راه رفتـن و یا سخـن گفتـن تـوجه دیگران را جلب نماید, سبب مى شـود تا فضیلت هایى که براى رفتـن به مسجـد بیـان شـده است به گنـاه تبـدیل شود.
خداوند خطاب به پیامبر(ص) مى فرماید:
((یا ایها النبى قل لازواجک و بناتک و نسا المومنین یدنیـن علیهن مـن جلابیبهن ذلک ادنى ان یعرفـن فلایوذیـن و کان الله غفـورا رحیما)).(10) ((اى پیغمبر! به همسران و دختران خود و به زنان مومنان بگو که خود را بر خود فرو پـوشند. ایـن کار بـراى اینکه شناخته شـوند و مـورد اذیت قرار نگیرنـد مناسبتـر است و خـدا آمرزنده و مهربان است)).
آنچه از ایـن آیه شـریفه استفاده مـى شـود ایـن است که زنان بایـد رفتارشان به گـونه اى باشد که وقارشان حفظ شـود. زن مسلمان باید آنچنان در میان مردم رفت و آمد کند که علایم عفاف و سنگینى و پاکى از آن هویدا باشد و با ایـن صفت شناخته شود. 3ـ عدم توقف در میانه راه از جمله نکات مورد تـوجه در رفت و آمد زنان به مسجـد, عدم تـوقف در بیـن راه مسجـد و خانه است. تـوقفهاى بیجـا در کـوچه ها و خیابانها براى زنان و دختران شایسته نیست. چنان که حتـى تـوقف بیهوده در مسجد نیز مذموم شمرده شده است تا چه رسد به این که در بیـن راه تـوقف بیهوده داشته بـاشنـد. پیـامبـر گـرامـى اسلام(ص) خطـاب به ابـوذر مـى فـرمـاید:
((یا اباذر! کل جلـوس فـى المسجد لغو الا ثلاثه: قرائه مصل او ذاکر الله تعالـى او مسائل مـن علـم)).(11) ((هر جلـوسـى در مسجد لغو و بیهوده است مگر ایـن که براى سه کار باشد: خـواندن قرآن, ذکر خـدا و کسب دانـش.)) در صحیح بخارى آمده است: ((ان رسول الله(ص) کان یصلى الصبح بغلـس فینصرفن نسا المومنیـن لایعرفـن مـن الغلـس او لایعرف بعضهن بعضـا)).(12) پیامبـر(ص) نمـاز صبح را در تـاریکـى مى خـواند و زنان مـومنیـن پـس از نماز در همان تاریکـى برمـى گشتنـد و به خاطر تـاریکـى کسـى آنها را نمـى شنـاخت و یـا همـدیگـر را نمـى شنـاختنـد.
4ـ استفاده نکردن از بـوى خوش و آرایـش یکى از آداب مسجد, زینت کردن به هنگام مسجـد رفتـن است. قـرآن کـریـم در سـوره اعراف مـى فـرمـایــد:
((یا بنـى آدم! خذوا زینتکـم عند کل مسجد)).(13) ((اى فرزندان آدم! زینت خـود را به هنگـام رفتـن به مسجـد به همـراه داشته بـاشید)).
در روایات وارد شده است که به هنگام رفتـن به مسجد لباسهاى نو و زیباى خود را بپـوشیـد. چنـانکه در کتـاب عروه الـوثقـى آمده است:
((یستحب التطیب و لبـس الثیاب الفاخر عند التـوجه الـى المسجد)).(14) ((مستحب است به هنگام رفتـن به مسجـد از بـوى خـوش و لبـاسهاى تـازه استفـاده شـود)).
و هـم چنیـن در حـالات امـام حسـن مجتبـى(ع) آمــده است:
وقتى به نماز بر مى خواست بهتریـن لباسهاى خود را مى پوشید. علت را پرسیدند, آن حضرت فرمودند:
((ان الله جمیل یحب الجمال فاتجمل لربـى و هـو یقـول: ((خذوا زینتکـم عنـد کل مسجد. )) فاحب ان البـس اجـود ثیابى)).(15) ((خدا زیباست و زیبایى را دوست دارد. مـن براى خدایم خود را آراسته مى کنم; چون او مى گوید: ((زینت خود را نزد هر سجدى برگیرید)) و مـن دوست دارم که بهترین لباسـم را بپوشـم.)) بنابرایـن, استفاده از لبـاسهاى تـازه, استفاده از بـوى خـوش, زینت دادن سـر و صـورت, به هنگام مسجد رفتـن یکـى از مصادیق ((زینت)) در آیه شریفه است که امرى مطلـوب و نیکـو شمرده شده است. اما همین امر مستحب که ایـن قدر تاکید شده است در مورد بانـوان نباید به گـونه اى باشـد که تحریک کننـده بـوده و با شـوون آنان مخالف بـاشـد. رسـول خـدا(ص) در ایـن بـاره مـى فـرمـایــد:
((اذا شهدت احدا کـن المسجد فلا تمـس طیبا)).(16) ((هنگامى که یکى از شما زنان قصد مسجـد کرد نباید از بـوى خـوش استفاده نماید.)) در نتیجه, اینکه گفته شـد شایسته نیست زنان از بـوى خوش استفاده کنند یا خـود را بیارایند, بدیـن منظور است که شـوون آنان حفظ گردد و گرنه اگر جایـى فقط زنان باشند و یا مسجـدى فقط براى زنان باشد و راه آمـد و شدشان ویژه زنان در نظر گرفته شده باشـد, معلـوم نیست کسى آن را ناروا بداند.
5 ـ عدم اختلاط زن و مـرد در مسجد حضـور زنان در مسجـد ثـواب بسیار دارد; ولـى نباید هیچ گونه زمینه اى براى اختلاط فراهـم آید. در تاریخ آمده پیغمبر اکرم(ص) دستـور داد که در آمد و شد زنان را از مردان جدا سازند. روزى اشاره به یکى از درها کرد و فرمود: ((لو ترکنا هذا الباب للنسا… )).(17) ((خوب است ایـن در را به بانوان اختصاص دهیم)).
و نیز چنان که آمده است:
((پیغمبـر اکرم(ص) دستـور داد که شب هنگام که نماز تمام مـى شـود مردها بعد از زنها خارج شـونـد)).(18) چنان که در کتاب کافـى در باره خروج مردان و زنان از مسجـد و رفت و آمـد در کـوچه هـا به نقل از پیـامبـر(ص) آمده است:
((مردان از وسط و زنان از کنار کوچه یا خیابان بروند)).(19) در سنـن ابى داود آمده است:
((روزى رسـول خـدا(ص) در بیرون مسجد بـود. دیـد مردان و زنان با هـم از مسجـد بیرون آمـدند. رو به زنها کرد و فرمـود: بهتر است صبر کنید مردان بروند و بعد شما)). (20) بر همیـن اساس است که فقها, اختلاط زن و مرد را ناصـواب شمرده اند.
مـرحـوم آیت الله سیـد محمـد کـاظم طبـاطبـائى یزدى مـى گـویـد:
((یکـره اختلاط الـرجال بالنسا الا للعجائز)).(21) ((مختلط شـدن مـردان و زنان مکروه است مگر در مورد پیرزنان)).
6 ـ پـرهیز از سخنان بلنـد و بیهوده یکـى از نکاتـى که افـراد چه زن و چه مرد باید در مسجـد و خارج آن رعایت کنند, پرهیز از سخنان بیهوده و صداى بلند است.
خـداونـد خطـاب به زنـان رسـول خـدا(ص) مـى فـرمـاید:
((فلا تخضعن بالقـول فیطمع الذى فـى قلبه مـرض و قلـن قـولا معروفا)).(22) ((اى همسران پیامبر! به گونه اى هوس انگیز سخـن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید)).
خـداوند در ایـن آیه دستـور به وقار و عفاف در کیفیت سخـن گفتـن را براى زنان بیان مى کند. گرچه ایـن کارى است که به ظاهر بسیار ساده به چشـم مىآید, ولى در واقع مى تـواند سرچشمه لغزشهاى فراوانى شـود و در هر صورت زنان حتى باید مواظب نحوه سخن گفتنشان باشند.
رسـول خـدا(ص) در بـاره پـرهیز از بلنـد کـردن صـدا در مسجـد فـرموده است:
((اذا فعلت امتى خمـس عشره خصله حل بها البلا قیل: یا رسول الله ما هـن؟ قال:
((اذا ارتفعت الاصـوات فى المساجد)).(23) ((هنگامى که پانزده خصلت در میان امت مـن رایج شـود بلا بر آنان نازل خـواهد شد. از جمله آنها ایـن است که صداها را درمسجد بلند کنند.)).
پیـامبـر گـرامـى اسلام(ص) ضمـن وصـایـاى خـود به ابـوذر فـرمــوده است:
((یا ابـاذر! الکلمه الطیبه صـدقه و کل خطـوه تخطـوها الـى الصلـوه صـدقه. یا اباذر! من اجاب داعى الله و احسـن عماره مساجد الله کان ثوابه من الله الجنه.
فقلت کیف یعمر مساجد الله؟ قال: لاترفع الاصـوات فیها و لایخاض فیها بالباطل و لایشترى فیها و لایباع و اتـرک اللغو مادمت فیها. فان لـم تفعل فلا تلـومـن یـوم القیامه الا نفسک)).(24) ((اى ابـوذر! سخـن نیکو نوعى, صدقه است و هر قدمى که براى رفتـن به نماز بر مى دارى صدقه است. اى ابـوذر! کسى که دعوت الهى را بپذیرد و مساجد خدا را نیکو و آباد نگه دارد, ثـواب و پـاداش او از جـانب خدا بهشت است.
ابـوذر عرض کرد: اى رسول خدا! چگونه مساجد آباد مى شوند؟ رسول خدا(ص) فرمودند:
آباد کردن مسجـد به ایـن است که صـداها در آن بلند نشـود, در آن گفت و گـوهاى باطل و بیهوده نشود. از خـریـد و فروش در آن خـود دارى شـود و تا وقتـى که در مسجـد هستـى از سخنان بیهوده بپـرهیز و اگـر ایـن امر را رعایت نکـردى در روز قیـامت کسـى جز خـودت را مـورد ملامت و سـرزنـش قـرار مــده)).
وقتـى که شان مسجـد تا ایـن اندازه بلند است و رسـول خـدا (صل الله علیه وآله وسلـم) مردم را از گفتـن حرف هاى بیهوده و غیر عبادت باز مـى دارد بـر مسلمانان است که حرمت مسجد را نگه دارند و حتى از پرداختـن به امـور دنیا بپرهیزند. به ویژه زنان که رعایت ایـن امـور از جانب آنان بسـى شایسته تر و ارزنـده تـر است.
حضـرت علـى(ع) طـى حـدیثـى در ایـن بـاره فـرمود:
((یاتى فى اخر الزمان قـوم یاتـون المساجد فیقعدون حلقا ذکرهـم الدنیا و حب الدنیا.
لاتجالسـوهـم فلیـس لله فیهم حاجه)).(25) ((در آخـر زمان مردمى مـىآینـد که در مساجـد حضـور پیدا مى کنند و تشکیل جلسه مـى دهند اما از دنیا و دوستـى آن سخـن مـى گـویند, شما با چنیـن افرادى همنشینـى نکنید چرا که خـداونـد کارى به آنها ندارد)).
ادامه دارد.
پىنوشتها:
1ـ وسائل الشیعه, ج5, باب 34.
2ـ همان, ج2, باب 817.
3ـ تحریر الوسیله, ج1, ص485ـ487.
4ـ صحیح بخارى, ج7, ص43.
5ـ وسائل الشیعه, ج1, ص376.
6ـ ((و کذالک جعلنـاکـم امه وسطـا)) بقـره, آیه 143.
7ـ وسائل الشیعه, ج3, ص482.
8ـ در مـورد ثـواب رفتـن به مسجد, رجـوع شـود به کتاب ((مسجد در آیینه قرآن و روایات)) اثر نگارنده, ص90ـ92.
9ـ نور, آیه 30ـ31.
10ـ احزاب, آیه 59.
11ـ وسـائل الشیعه, ج3, ص86, بحـار الانــوار, ج77, ص86.
12ـ صحیح بخارى, ج2, ص408.
13ـ اعراف, ج7, آیه 31.
14ـ عروه الوثقى, ج1, ص426.
15ـ مجمع البیان, ج1, ص412.
16ـ صحیح مسلم, ج4, ص162.
17ـ سنن ابى داود, ج1, ص156.
18ـ همان.
19ـ کافى, ج5, ص518.
20ـ سنن ابى داود, ج2, ص658.
21ـ عروه الـوثقى, موسسه الاعلمى, بیروت, ص607,کتاب النکاح, فصل اول, مساله 49.
22ـ احزاب, آیه 32.
23ـ تحف العقول, ص25.
24ـ وسائل الشیعه, ج3, ص507.
25ـ همان, ص493.
ماهنامه پیام زن ـ شماره 77 ـ مرداد 77
با
اجازه خـواستن زنان بـراى رفتـن به مسجـد در بعضـى از روایات آمـده, وقتـى زنان درخـواست اجازه براى رفتـن به مسجـد کردند آنان را منع نکنید. در سنـن ابـى داود تعدادى از ایـن روایـات ذکـر شـده است رسـول خـدا(ص) فـرمود:
((لا تمنعوا اما الله مساجد الله)).(1) ((کنیزان خدا را از رفتـن به مساجـد خدا منع نکنید)).
و در حـدیث دیگـر نیز از آن حضـرت آمـده است:
((ائذنـوا للنسا الـى المساجـد بـاللیل)).(2) ((به زنان بـراى رفتـن به مساجـد هنگام شب اذن دهید)).
در کتـاب کنزالعمـال نیز از رسـول خـدا(ص) آمـده است:
((اذا استاذنکـم نساوکـم باللیل الـى المسجـد فاذنـوا لهن)).(3) ((شب هنگام که زنـان تان بـراى رفتـن به مسجـد اجـازه مـى خـواهنـد, رخصت دهید)).
و نیز آن حضرت مى فرمایند:
((اذا استـاذنکـم الـى الصلاه فلا تمنعوهـن)).
وقتى زنان براى رفتـن به مسجد جهت اقامه نماز اجازه مى خواهند, بازشان ندارید)).
در صحیح بخارى و صحیح مسلـم نیز روایاتـى از پیامبر گرامـى به ایـن تعبیر آمـده است:
((اذا استاذنت احدکـم امراته الـى المسجـد فلا یمنعها)).(5) ((هرگاه همسر یکـى از شمـا بـراى رفتـن به مسجـد اذن خـواست مـانع نشـود)).
نیز آن حضرت مى فرمایند:
((لا تمنعوا النسا حظوظهن مـن المساجد اذا استاذنوکـم)).(6) ((زنان وقتى از شما اجـازه مـى خـواهنـد, آنها را از بهره اشـان از مسـاجـد بـاز نـداریـد)).
مفاد این روایات ایـن است که زنان از فضایل و آثار معنـوى مسجـد محروم نشـونـد.
چنان چه زنان بتـوانند حجاب اسلامـى و شـوون زن مسلمان و پاک دامنى را رعایت کنند, افضل بـودن نمـاز در مسجـد بـراى زنـان هـم چـون مردان است.
پیشتر آوردیـم که دسته اى از روایات نیز زنان را از رفتـن به مسجد بازداشته اند و از کتابهاى روایى و فتاواى بعضـى از فقهاى شیعه و سنـى استفاده مـى شـود که براى زنان خواندن نماز در خانه از نماز خـواندن در مسجد فضیلت بیشتر دارد. نمونه هایى از ایـن روایـات و فتـاوا که مضمـون همه آنها یکى است اینهاست:
رسول خدا(ص) فرمود:
((صلاه المـراه وحـدها فى بیتها کفضل صلاتها فـى الجمع خمسا و عشـریـن درجه)).(7) ((به تنهایى و درخانه نماز خـواندن زن, مثل نماز در جمع است در حالى که 25 درجه فضیلت دارد)).
باز از آن حضرت است:
((ان مساجـد النسا البیـوت, و صلاه المراه فـى بیتها افضل مـن صلاتها و صفتها و صلاتها فى صفتها افضل من صلاتها فى صحـن دارها و صلاتها فـى صحـن دارها افضل مـن صلاتها فـى سطح بیتها)).(8) ((بهتریـن مسجـد زنان خانه است; و نماز در خانه برتر از نماز او در ایـوان است; و نماز او در ایـوان بـرتـر از نمازش در حیاط خانه اش است; و نمـاز او در حیـاط خـانه بـرتـر از نمـازش بـرپشت بـام خانه است)).
امام صادق(ع) در این باره نیز فرمود:
((خیر مساجد نسائکـم البیوت)).(9) ((بهتریـن مساجد براى زنان شما خانه ها است)).
همچنین امام صادق(ع) فرمود:
((صلاه المـراه فى مخـدعها افضل مـن صلاتها فى بیتها و صلاتها فـى بیتها افضل مـن صلاتها فـى الدار)).(10) ((نماز زن در اطاق عقبـى(پستـو) برتر از نماز او در اطاق جلـویـى است و نمـاز او در اطـاق نشیمـن بـرتـر از نمـازش در خانه اش است)).
ام سلمه از قول رسول خدا(ص) مى گوید:
((خیر مساجد النسا قعر بیـوتهن)).(11) ((بهتریـن مساجـد براى زنان اطاقهاى عقب خانه هاى آنان است)).
رسول خدا(ص) به حضرت على(ع) فرمود:
((یا على! لیـس على النسا جمعه و لا جماعه و لا اذان و لا اقامه)).(12) ((اى علـى! بـراى زنـان نمـاز جمعه و جمـاعت و اذان و اقامه نیست)).
از مجموع روایات گذشته مى تـوان ایـن گـونه استفاده کرد که خـواندن نماز در خانه نسبت به مسجد براى زنان بهتر است. اما با تاملى در ایـن گونه روایات درمى یابیـم که معمولا تلاش شده تا به نحوى به مساله حجاب اسلامى اهمیت بدهند و به همیـن دلیل هم به نماز در خانه فضیلت داده اند.
اهمیت حفظ حجاب دیـن مبیـن اسلام به مسـاله حجـاب و عفـاف زنان جهت حفظ شخصیت و ارزش آنها اهمیت فـوق العاده اى قـائل شـده است.
خـداونـد در قرآن به زنان پیغمبر(ص) دستـورهاى خاصـى داده است تا ارزش و احترام آنان محفوظ بماند. از جمله مى فرماید:
((یا نسا النبـى لستن کاحد مـن النسا ان اتقیتـن فلاتخضعن بالقـول فیطمع الذى فـى قلبه مرض و قلـن قـولا معروفا)).(13) ((اى زنان پیامبر! شما مانند دیگر زنان نیستید, اگر تقوا پیشه کنید. لذا به نرمى سخـن نگویید تا آن که در قلبش مرض است طمع ورزد, و به گونه اى نیک سخـن گـویید.)) زینت زن اگر براى خـود و محرم او حفظ شـود پاداشى ارزنده نزد خدا براى او در نظر گرفته شده و زنان باید بکوشند تا با خویشتندارى به آن پاداش دست یابند و خدا خـواسته تا ارجمند باشند و جایگاه آنان برجا باشد. پس ایـن دستور فقط براى همسران و اهل بیت پیامبر(ص) نیست. وقتى زنان پیغمبـر(ص) بایـد در خانه بماننـد تا حـرمت آنان خـدشه دار نشـود دیگر زنان هـم چنیـن اند. اینجا که سفارش به خـوددارى از بیرون آمـدن از خانه کرده به دلیل حفظ شـوون اسلامـى است. اگر زنى بتـواند خـود را از دید نامحرم بپـوشاند و یا دیدگان خـویـش را از نگاه بیگانه فرو بندد, همان گـونه که امام خمینـى نیز فرمـوده نماز گزاردن او در مسجد بهتر است. همانطور که در زمان رسـول خدا(ص) زنها با حفظ حجاب و پـوشـش اسلامـى به نمـاز جمـاعت در مسجـد حضـور پیـدا مـى کـردند.
در آیه اى دیگر که نیز دلیل ایـن امر را حفظ پاکدامنـى و مصـونیت از آزار دیگران شمرده است:
((یا ایهاالنبـى قل لازواجک و بناتک و نسا المـومنین یـدنیـن علیهن مـن جلابیبهن ذلک ادنى ان یعرفـن فلا یوذیـن)).(14) ((اى پیامبر! به زنان و دختران خود و به زنان و مـومنان بگـو که چادر خود را بـر خـود فرو پـوشنـد. ایـن مناسب تر است تا شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند)).
با تـوجه به اهمیت حفظ حجاب, بسیارى از فقها هـم از روایات ((منع خـروج زنان از خانه)), همین معنا را استنباط کرده اند.
امام خمینى در این زمینه مى فرماید:
((بـراى زنها نماز خـواندن در خانه, بلکه در صنـدوق خانه و اطاق عقب بهتـر است.
ولـى اگـر بتـوانند کاملا خـود را از نامحـرم حفظ کننـد بهتـر است در مسجـد نماز بخـواننـد. ))(15) مرحـوم محمـدتقـى مجلسـى در روضه المتقیـن در شـرح روایت امام صـادق(ع) که فـرمـود: ((خیـر مسـاجـد نسـائکـم البیـوت)) افزوده است:
((لانها اقرب الى عصمتهن و سترهـن)).(16) ((نماز خـواندن زنان در خانه به عصمت و عفاف آنان نزدیکتر است)).
در بـرخـى از روایات نیز آمـده است که زنان به منظور صیانت خـویـش و عدم تحـریک دیگـران هنگـام رفتـن به مسجـد از استعمـال بـوى خـوش اجتنـاب کننـد.
زینب یکـى از همسـران رسـول خـدا(ص) مـى گـویـد; پیـامبـر فـرمـود:
((اذا شهدت احـداکـن المسجـد فلا تمـس طیبـا)).
((هنگامـى که یکـى از شما زنان قصد مسجد کرد نباید از بـوى خـوش استفاده کند)).
در شان نزول آیه اخیر نقل شـده که عده اى از افـراد بـر سـر راه ها مـى نشستنـد و زنان را مورد آزار و تعرض خـود قرار مى دادند. تـوضیح اینکه ((گروهى از منافقان, اوایل شب که هوا تاریک مى شد در کوچه ها و معابر مزاحـم زنانى که جهت اقامه نماز به مسجد مى رفتند مى شدند.
خداونـد ایـن آیه را نازل فرمـود و به رسـول خـدا(ص) دستـور داد که به همسران و دختران خویش و زنان مومنیـن بگوید که بدون جلباب و روسرى از خانه خارج نشوند)).
(17) بنابرایـن, عدم امنیت در جامعه و اهمیت و لزوم مصونیت زن از هرگونه تعدى و هتک, عامل مهمى در تاکید بر حفظ حجاب و دورى از در معرض قرار گرفتـن مـى باشـد.
واقعیتى که اینک نیز به وضـوح شاهدیـم. چنان که آیت الله مطهرى مى نویسد: ((ایـن دعا که در عصر ما امنیت نامـوسى کامل در جهان برقرار است و صاحبان نوامیـس باید از ایـن نظر خاطـرشان جمع باشـد یاوه اى بیـش نیست)).(18) عمـومیت روایات روایات زیادى وجـود دارد مبنـى بر اینکه مسجد متعلق به تمام مردم اعم از زن و مرد است.
واژه هایـى مانند مومـن و متقیـن, اختصاص به گروهـى ندارد و براى عمـوم مسلمانان است. رسول خدا(ص) فرموده است:
((المسجـد بیت کل مـومـن)).(19) ((مسجـد خـانه هـر مـومنى است)).
آن حضـرت در حـدیث دیگـرى مسجـد را خـانه همه متقیـن و پـرهیزکاران دانسته است:
((ان المسـاجـد بیـوت المتقیـن)).(20) ((مسـاجـد خـانه هـاى پـرهیزکاران است)).
حضـرت علـى(ع) در مـورد همسـایه مسجـد فـرمـوده است:
((لا صلاه لجار المسجد الا ان یکـون له عذر او به عله, فقیل: و مـن جار المسجـد یا امیرالمومنین؟ قال: مـن سمع الندا)).(21) ((نماز همسایه مسجد ـ در خانه ـ نماز کامل و تمام نیست جز اینکه عذرى داشته بـاشـد. از حضـرت(ع) سـوال شـد که همسایه مسجـد چه کسـى است؟ فـرمـود: کسـى که صـداى اذان را بشنود)).
حضـور زنان در مسجد, احیاى شعائر الهى از آنجایى که مسجد یکـى از علایـم و شعایر دیـن مقدس اسلام شمرده مى شود در روایات تاکید و تشـویق فوق العاده اى نسبت به رفت و آمـد به مسـاجـد و حضـور مستمـر در آن صـورت گـرفته است.
چنـان که حضـرت امـام خمینـى در ایـن خصـوص مـى گـویند:
((در شرع مقـدس اسلام بسیار سفارش شـده است که نماز را در مسجـد بخـوانند و بهتر از همه مسجدها, مسجدالحرام است و بعد از آن مسجد پیغمبر(ص) و بعد مسجـد کـوفه و بعد از آن مسجد بیت المقدس و بعد از مسجد بیت المقدس, مسجـد جامع هر شهر و بعد از آن, مسجد محله و بعد از مسجد محله, مسجد بازار است)).(22) مسجد به فرموده رسـول گـرامـى اسلام(ص) خـانه خـدا(23), انـوار الهى(24), جـایگاه پیامبـران(25) و نیز بـوستان بهشتى(ع) شمرده شده است و از بهتریـن مصادیق شعایر الهى است. ارج نهادن به ایـن شعائر به فـرمـوده قـرآن نشـان دهنـده پـرهیزگارى است:
((و من یعظم شعائرالله فانها مـن تقـوى القلوب)).(26) ((و هر کـس شعایر الهى را بزرگ دارد, ایـن کـار نشـانه تقواى دلهاست)).
به همیـن خاطر است که خداوند در قرآن کریـم جلوگیرى کردن از یاد خدا در مسجد را ظلم شمرده و فرموده است:
((و من اظلـم ممـن منع مساجد الله ان یذکر فیها اسمه و سعى فى خرابها…)).(27) ((چه کسى ظالمتر و ستمکارتر از آن است که از بردن نام خدا در مسجد جلـوگیرى کند و در خراب کردن آن سعى و کوشش کند)).
علاوه بـر ایـن که احتـرام به مسجـد نشان از تقـوا است و بازداشتـن از ذکـر خـدا ستـم گرى شمرده شده, اگر کسى به مسجد احترام نکند و آن را سبک بشمارد در سخنى از امام صادق(ع) ملعون به شمار رفته است.
((ملعون, ملعون, مـن لـم یـوقر المسجد)).(28) و هـم چنیـن شکستـن حرمت مسجـد از گناهان کبیره است.
شهیـد محـراب حضـرت آیت الله دستغیب در کتاب ((گناهان کبیـره)) تحت عنـوان ((هتک مساجد)) آورده است:
((هر مکانـى که بـوسیله مسلمان و به نام مسجـد بنا شـود; شیعه باشـد یا از سایر فـرقه هاى اسلامـى, رعایت حـرمت آن واجب و اهانت و هتک آن; ماننـد خـراب کـردن یا آلـوده ساختـن آن به نجاست, گناه کبیره است نزد هر دیـن دارى, به طـورى که نزدش بـدیهى است که مسجد به حضرت آفریـدگار نسبت دارد. و ان المساجـدلله(29) و اهانت به آن اهانت به خـدا است)).(30) بر ایـن اساس, حضـور زنان در مساجـد براى انجام فرایض دینـى مصداق تعظیـم و بزرگداشت مساجـد است و محروم کردن آنان از ایـن فیض بزرگ نمـى تـوانـد به صـورت مطلق, امـرى مطلـوب بـاشـد.
پىنوشتها:
1ـ سنـن ابى داود ج1, ص155, ح565 و 566 و 567.
2ـ همان, ح568.
3ـ کنزالعمال ج11, ص677, ح20872.
4ـ همان, ح20873.
5ـ صحیح بخـارى ج2, ص406, بـاب 555 و ;558 صحیح مسلم ج4, ص161.
6ـ صحیح مسلم ج4, ص161.
7ـ وسـائل الشیعه ج5, ص237, ح;6435 بحـارالانوار ج80, ص371, ح31.
8ـ من لا یحضره الفقیه ج1, ص374, ح1088.
9ـ وسـائل الشیعه ج5, ص237, ح6432 و ;6434 مـن لا یحضـره الفقیه ج1, ص238, ح;718 بحارالانوار ج80, ص371, ح32.
10ـ وسـائل ج5, ص236, ح;6431 مـن لا یحضـره الفقیه ج1, ص397, ح1179.
11ـ اعلام الساجد باحکام المساجد, ص309.
12ـ بحارالانوار ج85, ص126.
13ـ احزاب, آیه 33.
14ـ احزاب, آیه 59.
15ـ رساله توضیح المسائل, مساله 894.
16ـ روضه المتقیـن فـى شـرح مـن لایحضـره الفقیه, محمـد تقـى مجلسى, ج2, ص107.
17ـ مجمع البیـان ج4, ص370, تفسیـر قمـى ذیل آیه شـریفه.
18ـ رجـوع شـود به کتـاب ((مسـاله حجـاب)), مطهرى, مـرتضـى, صفحـات 45 ـ 50.
19ـ کنزالعمال ج7, ص650, ح20736.
20ـ همـان, ح20737 ; مستـدرک الـوسـائل ج3, ص359 و 554.
21ـ بحارالانوار ج83, ص379.
22ـ رساله توضیح المسائل, مساله 893.
23ـ ((ان بیـوتـى فـى الارض المسـاجـد)) وسـایل ج1, ص268.
24ـ ((المساجـد انـوارالله)). کنزالعمال ج7, ص;448 مستـدرک الـوسـائل ج3, ص447.
25ـ ((المسـاجـد مجـالـس الانبیـا.)) مستـدرک الـوسـائل ج3, ص313 و 359.
26ـ حج, آیه 32.
27ـ بقره, آیه 114.
28ـ جامع الاحادیث ج4, ص452.
29ـ جن, آیه 18.
30ـ گناهان کبیره ج2, ص414.
ماهنامه پیام زن ـ شماره 79 ـ مهر
ارزیابى دیدگاه امام خمینى((قده)) در باره زنان و تحول بنیادى و گسترده اى که در این زمینه به وجود آوردند, مساله بسیار مهمى است که تاکنون بارها موضوع تحلیلهاى گفتارى و نوشتارى صاحب نظران علوم اسلامى و اجتماعى قرار گرفته است و بى شک سنت قولى و سیره عملى آن فقیه فرزانه و رهبر یگانه, هم زمینه بسیار مناسبى را براى مباحث زنان فراهم ساخت و هم خود, دستمایه بزرگى براى پژوهشگران است. آنچه مى خوانید نگاهى گذرا با تحلیلى اندک است که تنها مى تواند نمایى کلى از منظر کلام و اندیشه امام در باره بانوان باشد.
حضرت امام(ره) با بهره گرفتن از سرچشمه زلال معارف اسلامى و تفقه و تامل فقیهانه در منابع اصیل اسلامى, به تصویر روشن و منحصر به فرد از شخصیت و منزلت زن دست یافتند که تجلى آن را در عباراتى از این دست مى توان دید: ((زن مظهر تحقق آمال بشر است, زن پرورش ده زنان و مردان ارجمند است. از دامن زن مرد به معراج مى رود, دامن زن محل تربیت بزرگ زنان و بزرگ مردان است …)).(1)
حضرت امام(ره) در روزگارى دم مسیحایى خود را بر کالبد سرد و افسرده جامعه فرو مى ریزند که زنان جامعه یا در اسارت جاهلیت قدیم به بند تحجر و خرافات گرفتارند و یا در اسارت جاهلیتى جدید که از جانب غرب همچون سیلى بنیان کن رو به تاختن آورده بود.
به جرات مى توان ادعا نمود که پس از پیامبر اکرم(صلوات الله علیه) و ائمه اطهار(علیهم السلام) تا کنون در اندیشه و کلام هیچ کدام از بزرگان جامعه اسلامى, شخصیت زن این مقدار که در اندیشه و کلام امام(ره) مورد تکریم و احترام واقع گردیده, صورت نگرفته است. پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) در جاهلیت قدیم به اکرام و ارزش نهادن به منزلت و شخصیت زن پرداختند و امام راحل به پیروى از آن بزرگواران در جاهلیت جدید به زنده نمودن ارزشهاى والاى زن و تبیین جایگاه واقعى آن اقدام نمودند.
چهره زن در فرهنگ عمومى گذشته ایران
محرومیتهاى مختلف زنان در گذشته منجر به غیبت آنان از صحنه هاى مختلف فرهنگى, اجتماعى و اقتصادى شد و در نتیجه آنان را دچار رکود فکرى نمود. این رکود موجب ضعف تخصص و تواناییهاى لازم گردید. بنابراین طبیعى است, زنى که به لحاظ عدم تخصص, تحصیلات و آموزشهاى لازم, از توان انجام مسوولیتهاى اساسى اش باز ماند, حتى امکان بروز صحیح غرائز طبیعى خود را هم نخواهد داشت, چه رسد به اینکه در جامعه بخواهد اعتلا و رشد یابد. البته این مساله اگر به همین جا ختم مى گردید, شاید قابل تحمل مى نمود ولى زنان پرورش دهنده زنان و مردان آینده مى باشند و از این رو توسعه و اعتلاى فکرى و فرهنگى آنان در یک جامعه, پیش از آنکه مربوط به طبقه اى تحت عنوان زن باشد, مربوط به نسل آینده اى است که فردا مناصب جامعه را در دست خواهد داشت; لذا زنى که تا دیروز از دستیابى به تخصص, تحصیلات و تواناییهاى لازم به دلایل مختلف فرهنگى و اجتماعى محروم گردیده است و امروز به خاطر عدم تواناییهاى لازم علمى, مدیریتى, داورى مثبتى در باره او نمى شود, چیزى جز ظهور و بروز تجلیات جسمى و ظواهر دلفریب براى او باقى نخواهد ماند و بیشترین تجربه اى که اندوخته همین است و بس; و بهترین کالایى که در نظر او در تمامى دوران گذشته مورد توجه باقى مانده است, جلوه گرى, خواهد بود.
زن در جامعه ایران با توجه به فرهنگ عمومى گذشته, از جایگاه مشخص و تعریف شده اى برخوردار نبوده است, و این پدیده ناشى از مولفه هاى اصلى تشکیل دهنده باورهاى فرهنگى جامعه است; به طورى که اگر به کالبدشناسى فرهنگ عمومى جامعه بپردازیم, در خواهیم یافت که باورهاى فرهنگى مردم که پایه و اساس رفتار آنها را تشکیل مى دهد, از چه منابع و سرچشمه هایى نشات یافته اند. در فرهنگ عمومى ایران در رابطه با برخورد با زنان, سه منشا اصلى منجر به ایجاد باور گردیده اند. هر چند منشاهاى دیگرى نیز وجود دارند ولى از درجه اهمیت کمترى برخوردارند.(2)
بنابراین اگر بپذیریم که فرهنگ عمومى هر جامعه عبارت است از: ((مجموعه اى از عقاید, افکار, سنتها, آرزوها, آداب و رسوم, ارزشها, مهارتها, ابزار, روابط و قوانینى که بر رفتار مردم حاکمیت دارد))(3) مى توان ادعا نمود که فرهنگ عمومى هر جامعه, داراى منشا و سرچشمه هاى ایجاد است, که در طول اعصار گذشته با تقدم و تاخرهاى زمان و درجه تاثیرگذارى متفاوت, شکل گرفته است و باورهاى برگرفته از این منشاها در میان مردم منجر به رفتار مى گردد; و بخشى از رفتار عمومى مردم, چگونگى رفتار و برخورد با زن, موقعیت و جایگاه آن است. در ایجاد باورهاى منفى فرهنگى جامعه ایران, سه عامل در میان دیگر عوامل از اهمیت زیادى برخوردار است; تا قبل از اسلام منشا ملى گرایى و ملیت ایرانى; بعد از ظهور اسلام, برخى برداشتهاى ناصحیح دینى و مذهبى و امروزه در کنار آن دو عامل, اندیشه هاى روشن فکرى و غرب گرایى ناشى از تداخلهاى فرهنگى, در رفتار ایرانى نقش و تاثیر دارند. لذا برخورد جامعه ایرانى با زن و موقعیت آن, بیشتر ناشى از همین سه منشا است.
حضرت امام(ره) در تبیین شخصیت و منزلت زن با باورهاى ناشى از هر سه منشا, مبارزه نمود. در اینجا به منظور آنکه اهمیت برخورد حضرت امام را با شخصیت و جایگاه زن به طور دقیق تر بررسى نماییم, به طور اختصار باورهاى عمومى جامعه را در رابطه با زن از زوایاى مختلف مورد ارزیابى قرار خواهیم داد.
الف: برداشتهاى دینى
از جمله مسائلى که در رابطه با زنان همواره مورد بحث و مناقشه بوده است, برداشتهاى متفاوت دینى در رابطه با زن, حجاب, فعالیتهاى بیرون از خانه, تحصیلات و … مى باشد. به طور مثال در مورد حجاب طرح مساله به گونه اى بود که بر اساس برداشت عموم از آن, باید زنان را در پستوهاى خانه نگه داشت و حتى به اسم خودشان صدا نکرد; ((مادر بچه ها)), ((عیال)) و ((ضعیفه)) یا به نام پسر بزرگ و … و تقوا و عفت زن را این گونه حفظ مى نمودیم, که گویى موجوداتى هستند که تربیت بردار نیستند و اهلى نمى شوند! و تنها راه نگهداریشان قفس است و کنج خانه ها, زنان موجوداتى بودند که نه به مدرسه راه داشتند نه به کتابخانه و نه به جامعه.
تحصیلات و سواد آموختن براى زنان همچنین جزء مسائلى است که برداشتهاى متفاوتى درباره آن صورت گرفته است و به طور کلى, دو نظر متضاد در باره آن وجود داشته است, یکى منع آموزش زنان به طور مطلق و دیگرى دیدگاه آزادى تعلیم و تعلم است.
برخى مخالفان آموزش زن گاه به برخى روایات و گاه قراین دیگر متوسل مى گردند و معتقدند نباید به زنان آموزش و سواد آموخت:
دختر چو به کف گرفت خامه
ارسال کند جواب نامه
آن نامه نشان روسیاهى است
نامش چو نوشته شد گواهى است
(نظامى گنجوى)
در مقابل, عده اى آموزش زنان را همچون مردان مى دانند و به استناد متون دینى معتقدند طلب علم براى زنان و مردان یک فریضه است و در این باب تفاوتى بین مرد و زن قائل نیستند. اما باید اذعان داشت در گذشته وجه غالب اندیشه ها, اندیشه و دیدگاه اولى است که آموختن و تحصیل را براى زنان محدود مى ساخت. نتیجه چنین برداشتهاى دینى که سازنده و ایجاد کننده باورهاى فرهنگى در جامعه است, همان خواهد بود که از زن موجودى ثانوى ساخته و خط نوشتن و دانستن را بر آن حرام یا مکروه بداند.
ب: باورهاى ملى
جایگاه و شخصیت زن در اذهان و باورهاى عمومى هر جامعه نشان دهنده میزان اهمیت و منزلت زنان در آن جامعه است. به طورى که تصویرى را که فرهنگ ملى یک ملت از زن ارائه مى دهد, در واقع نگرش و دیدگاه مردم آن جامعه به زن مى باشد. این تصویر را در برخوردها و آداب و رسوم, سنتها, ادبیات و ارزشهاى شایع و … آن ملت مى توان ارزیابى نمود. امروزه در بسیارى موارد صفات انسانى به نام مردان ثبت شده است و جزء صفات مردانه محسوب مى شوند, مانند خوش قولى, شجاع بودن, سخت کوشى, صفات مردانه, و برعکس, آسان گیرى, چشم پوشى, بى وفایى و … صفاتى زنانه محسوب مى شوند. به طورى که اگر نگاهى به چهره زن در ادبیات فارسى داشته باشیم, دیدگاه جامعه ایران را نسبت به زن در گذشته و امروز درخواهیم یافت, چرا که یکى از نقاط مشترک ادبیات فارسى با فرهنگ ملى, تلقى بدبینانه اى است که از هر دو سو نسبت به زن شده است و در ادبیات ملى که زبان گویاى فرهنگ عمومى جامعه است, زن به عنوان نماد سستى و ضعف و ترس قلمداد مى گردد و در همه جا و در آثار ادیبان و شاعران دیروز و حتى امروز, زن عنصرى شکننده و ناپایدار است و این مساله تا بدانجا پیشرفت کرده است که برداشت منفى و ناصواب از شخصیت زن در روح و ذهن و زبان زنان شاعر و ادیب نیز رخنه کرده است.
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک از این هر دو ناپاک به(فردوسى)
این باور عمومى ماست که زنان نیک و موفق را همیشه به مردان تشبیه کرده است و مردان بد, همواره همانند زنان تلقى شده اند. چندان که بدترین صفت براى مردان مساوى با زن بودن و بهترین صفت زن, مردانگى آن است:
زن درخور مهر و کین نباشد
زن باشم اگر چنین نباشد
زن رخنه گر یقین مرد است
زن ناقص عقل و دین مرد است
(خواجه مسعود قمى)
همچنین این صفت مردانگى را براى زن و زنان شجاع و بزرگ قلمداد کردن در خصوص خاندان عصمت و طهارت نیز به کار برده شده است. چنان که عمان سامانى در نقل حوادث کربلا و در مقام ستایش و شرح احوال حضرت زینب(س) مى سراید:
زن مگو, مردآفرین روزگار
زن مگو, بنت الجلال اخت الوقار
زن مگو, خاک درش نقش جبین
زن مگو, دست خدا در آستین
آنچه از فرهنگ عامه و باورهاى عمومى مردم برمىآید, آن است که گویى زن را خداوند فقط براى خانه دارى خلق کرده است و شجاعت و دلاورى زنان در باورهاى عمومى پدیده اى غریب مى نماید. چرا که همواره آن را, ((ضعیفه)) نامیده اند و اگر بگوییم ((زنى شجاع)), صفتى را به موصوفى نسبت داده ایم که بعید است!
حال به خوبى روشن است که چرا زنان در چنین باورى عمومى و فرهنگ عامه نمى توانند جایگاه واقعى و حقیقى خود را دریابند و همواره به عنوان موجودى ثانوى قلمداد مى گردند(4).
ج: تداخل فرهنگى
در تقابل میان یک فرهنگ با فرهنگ بیگانه, معمولا از یکى از سه حالت کلى خارج نیست. حالت اول آنکه در فرهنگ بیگانه هضم شده و تماما رنگ و بوى فرهنگ بیگانه را مى پذیرد. حالت دوم آنکه, در این تقابل, فرهنگ ملى در مقابل فرهنگ بیگانه موضع گرفته و حتى به پایگاه سنتى تر خویش پناه مى برد. در حالت سوم, فرهنگ ملى در مقابله با فرهنگ بیگانه دست به انتخاب و گزینش مى زند و بعضى از مولفه هاى فرهنگ بیگانه را مى پذیرد. در این رابطه جامعه ایران, در خصوص برخورد با فرهنگ بیگانه, بویژه از زمان مشروطه به این سو, مواجه یک سردرگمى و فقدان سیاست مناسب بوده است. چندان که مردم در مقابله با فرهنگ بیگانه به سه گروه متفاوت, که هر کدام ویژگى یکى از حالتهاى سه گانه فوق را دارا بود, تبدیل گردیدند. بخشى از افراد سنتى و مذهبى که معمولا اکثریت آنها را افراد مسن تشکیل مى دادند در مقابله با فرهنگ بیگانه, موضع خصمانه پیش گرفته و با هر گونه پذیرش فرهنگ بیگانه مخالفت نمودند. دسته دوم بخش عمده اى از قشر جوان اعم از دختر و پسر که به علت سطحى بودن فرهنگ ملى در آنها, تنها راه سعادت و تعالى خویش را در پذیرش تمامى ابعاد فرهنگ بیگانه مى دانستند. و در این میان عده اى معدود به انتخاب و گزینش از فرهنگ بیگانه پرداختند.
در این تداخل فرهنگى آنچه بیشتر مشهود بود, گرایش نسل جوان به پذیرش فرهنگ بیگانه بود. برخى زنان نیز که از پایگاههاى فرهنگى محکم و استوار برخوردار نبوده و سالها رنج تحقیر و حبس و انزوا را در خویش تحمل نموده بودند در این مسیر دچار برخوردى انفعالى گردیدند. در این گیر و دار است که بخشى از زنان جامعه همگام و همصدا با شعار آزادى زن, آزاد مى شوند اما نه با کتاب و دانش و ایجاد فرهنگ و روشن بینى و بالا رفتن سطح شعور و سطح احساس و جهان بینى, بلکه با قیچى نمودن حجاب و چادر و اصالت بخشیدن به خواستهاى فردى, جداى از نهاد خانواده و جامعه; همان چیزى که پیش از آن به زن اروپایى بخشیده بودند. در نتیجه چنین زنانى در کشورهاى اسلامى نه تنها مصرف کننده کالاهاى مختلف وارداتى از اروپا و آمریکا خواهند بود, بلکه عاملى بسیار قوى براى تاثیر سریع بر روى روابط خانواده, اجتماع, نسل امروز و فردا و ارزشها, هنر و عقیده درخواهند آمد. و طبیعى است که الگوى این زنان, دیگر چهره هاى مقدس اما ناشناخته حضرت فاطمه(س) و زینب(س) نخواهد بود, بلکه الگوهاى وارداتى که در طراحى چهره و اندام و شخصیت آن تواناترین دستان هنر, موسیقى و … به هم آمیخته اند و به معرفى آن مى پردازند.
محورهاى اساسى دیدگاه حضرت امام به زن
محورهاى اساسى دیدگاه حضرت امام در مورد شخصیت زن از جنبه هاى مختلف قابل بررسى و تامل است. به طور کلى این محورها در سه بعد فردى, خانواده و اجتماع مورد نظر است. در محور اول, شخصیت زن به صورت فردى و در محور دوم, نقش و جایگاه زن در چارچوب خانواده و نهایتا در محور سوم شخصیت زن در اجتماع و مناسبتهاى اجتماعى مورد توجه است.
محور اول: شخصیت فردى زن
در حالى که در گذشته زنان در موقعیتهاى مختلف زندگى خویش همواره از شان و جایگاه خود دور مانده و حتى منزلت انسانى آنان مورد تردید قرار مى گرفت امام خمینى((قده)) زن را مظهر تحقق آمال بشر معرفى مى کنند: ((زن انسان است, آن هم یک انسان بزرگ, زن مربى جامعه است, از دامن زن انسانها پیدا مى شوند))(5) ((زن مظهر تحقق آمال بشر است … از دامن زن مرد به معراج مى رود.))(6)
حضرت امام براى شخصیت زن به صورت فردى جایگاه ویژه اى قائل هستند و نمونه انسان کامل و تمامیت آنچه باید براى زن متصور باشد را در وجود مبارک حضرت زهرا(س) مى بینند: ((تمام ابعادى که براى زن متصور است و براى یک انسان متصور است در فاطمه زهرا سلام الله علیها جلوه کرده و بوده است, یک زن معمولى نبوده است, یک زن روحانى, یک زن ملکوتى, یک انسان به تمام معنا انسان, تمام نسخه انسانیت, تمام حقیقت زن, تمام حقیقت زن,))(7) و باز در خصوص آن وجود مبارک مى فرمایند: ((او موجود ملکوتى است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است, بلکه موجود الهى جبروتى در صورت یک زن ظاهر شده است … زنى که تمام خاصه هاى انبیا در اوست, زنى که اگر مرد بود, نبى بود, زنى که اگر مرد بود به جاى رسول الله(ص) بود. ))(8)
حضرت امام شخصیت فردى زن را به عنوان موجودى ثانوى قلمداد نمى کنند و در مقایسه با مرد هیچ گاه شانى پایین تر براى او قائل نیستند, بلکه معتقدند شخصیت زن اگر بالاتر از مرد نباشد حداقل برابر است و مردان هیچ برترى و منزلتى بر زنان ندارند و اگر تفاوتى وجود دارد, تفاوتى بر حسب تناسب است, ((تاریخ اسلام گواه احترامات بى حد رسول خدا(ص) به این مولود شریف (حضرت زهرا) است, تا نشان دهد که زن, بزرگى ویژه اى در جامعه دارد, که اگر برتر از مرد نباشد, کمتر نیست.))(9)
((اسلام زنها را در مقابل مردها قرار داده, نسبت به آنها تساوى دارند, البته یک احکام خاص به مرد است که مناسب مرد است, یک احکام خاص به زن است, مناسب زن است, این نه این است که اسلام نسبت به زن و مرد فرقى گذاشته است.))(10)
محور دوم: شخصیت زن در خانواده
جایگاه زن در چارچوب خانواده از دو بعد قابل تامل است; ابتدا به عنوان همسر در مقابل شوهر و سپس به عنوان مادر براى فرزندان; و این دو جنبه شخصیت زن است که نقش او را در خانواده محقق مى سازد. همچنین جایگاه زن در خانواده از دیدگاهى دیگر, حد فاصله اى است بین شخصیت فردى زن و جایگاه و نقش زن در اجتماع; چرا که چارچوب خانه یک پل ارتباطى است براى پیوند دادن فرد با جامعه, و طبعا مربى و راهنماى فرد براى پیوستن و چگونه پیوستن به جامعه زن خواهد بود. چقدر دور از صوابند مردمانى که زن را در جایگاه فردى و شخصى اش به هیچ مى انگارند و از آن طرف تلاش در پى داشتن خانواده اى ایدهآل و جامعه اى آباد مى نمایند.
حضرت امام که تربیت یافته در مکتب اصیل اسلامى مى باشند و زیربناى اندیشه و نگرش ایشان نشات یافته از سرچشمه زلال و پاک اسلام ناب محمدى(ص) مى باشد, به این مساله کاملا واقف هستند; چنان که مى فرمایند: ((زن یکتا موجودى است که مى تواند در دامن خود افرادى به جامعه تحویل دهد که از برکاتشان یک جامعه, بلکه جامعه ها به استقامت و ارزشهاى والاى انسانى کشیده شوند, مى تواند به عکس آن باشد.))(11) و خطاب به زنان مى فرمایند: ((شما فضایل تحصیل کنید تا کودکان شما در دامان شما به فضیلت برسند.))(12)
حضرت امام در خصوص شخصیت زن به عنوان مادر در خانواده تاکید فراوان دارند, به طورى که دامن مادر را براى فرزند بهترین مکتب مى داند: ((دامن مادر بهترین مکتبى است براى اولاد))(13) و ((دامن مادر بزرگترین مدرسه اى است که بچه در آنجا تربیت مى شود))(14) و ((دامن شما دامن عصمت و عفت و عظمت است.))(15) حضرت امام براى دامن مادران که اولین مکتب و محل تربیتى فرزندان مى باشد تاکید زیادى کرده اند و مادران را موظف مى دانند که فرزندان خود را خوب تربیت کنند و در این وظیفه هیچ گونه کوتاهى را جایز نمى شمارند چرا که: ((مادرها مبدا خیرات هستند. اگر خداى نخواسته مادرانى باشند که بچه ها را بد تربیت کنند, مبدا شرند))(16). چنانکه کوتاهى از طرف مادران در این زمینه موجب مسوولیت مى دانند: ((شما در اول که بچه ها در دامن شما بزرگ مى شوند, مسوول افعال و اعمال آنها هم شما هستید, همان طورى که اگر یک بچه خوب تربیت کنید, ممکن است که سعادت یک ملت را همان یک بچه تامین کند.(17) و دامن مادرها, دامنى است که انسان از آن باید درست بشود, یعنى اول مرتبه تربیت, تربیت بچه است در دامن مادر, براى اینکه علاقه بچه به مادر بیشتر از همه علایق هست و هیچ علاقه اى بالاتر از علاقه مادرى و فرزندى نیست, بچه ها از مادر بهتر چیز اخذ مى کنند ))(18).
چنانکه ملاحظه مى شود حضرت امام تاثیر و نقشى را که زن و مادر در تربیت و شکل گیرى شخصیت فرزندان دارد فراتر و موثرتر از دیگر عوامل مى دانند. ایشان به لحاظ آنکه رشد و تعالى جامعه را در گرو داشتن انسانهاى والا, شایسته و مهذب مى دانند, براى خانواده و چارچوب خانه اهمیت ویژه اى قائل هستند, به طورى که مى فرمایند: ((اگر از دامن مادر این تربیت خوب شروع شد و مادر, بچه را خوب تربیت کرد و به دبستان تحویل داد, دبستان هم خوب تربیت کرد و به دبیرستان تحویل داد, آنجا هم همین طور, تا دانشگاه یا مدارس علمى دیگر, آنها هم خوب تربیت کردند, یک وقت در یک برهه از زمان مى بینید که جوانها همه خوب از کار درآمده اند و یک مملکت را به طرف خوبى مى کشاند))(19).
حضرت امام در خصوص ارزش و اهمیت شغل مادرى و رسالتى که به دوش مادران است, توجه ویژه اى نموده و آن را غیرقابل تصور مى دانند: ((حقوق بسیار مادرها را نمى توان شمرد و نمى توان به حق ادا کرد, یک شب مادر نسبت به فرزندش از سالها عمر پدر متعهد ارزنده تر است. تجسم عطوفت و رحمت در دیدگان نورانى مادر, بارقه رحمت و عطوفت رب العالمین است …, اینکه در حدیث آمده است که ((بهشت زیر قدمهاى مادران است)) یک حقیقت است))(20).
محور سوم: شخصیت زن در جامعه
حضرت امام شخصیت ویژه اى را نیز براى زن در جامعه معتقد هستند. چندان که صلاح و فساد جامعه را در گرو صلاح و فساد زنها مى دانند, چرا که محور و کلید اصلى تعالى و توسعه در هر کشور سرمایه هاى انسانى آن جامعه اند, چرا که دوام و قوام هر جامعه بر این محور یعنى سرمایه هاى انسانى استوار مى باشد; بنابراین زنان به عنوان مربیان اصلى و اولیه در این رهیافت از اهمیت ویژه اى برخوردار خواهند بود; به طورى که حضرت امام مى فرمایند: ((… زن مربى جامعه است, از دامن زن انسانها پیدا مى شوند, مرحله اول مرد و زن صحیح, از دامن است, مربى انسانها زن است, سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است, زن با تربیت صحیح خودش انسان درست مى کند و با تربیت صحیح خودش کشور را آباد مى کند, مبدا همه سعادتها از دامن زن بلند مى شود, زن مبدا همه سعادتها باید باشد …))(21).
تبیین بهتر و دقیقتر شخصیت زن در اجتماع در دیدگاه حضرت امام را در ابعادى چند پى مى گیریم:
1ـ اخلاقى تربیتى
یکى از نقشهایى که زن مى تواند از آن فرآیند در جامعه ایفاى نقش نماید, نقش تربیتى و اخلاقى است. امام در این باره مى فرمایند: ((قرآن کریم انسان ساز است, و زنان نیز انسان ساز))(22) و ((اسلام مى خواهد شما را یک انسان کامل تربیت کند که بر دامن شما انسانهاى کامل تربیت شوند))(23) و نیز ((شماها در تحصیل کوشش کنید که براى فضایل اخلاقى, فضایل اعمالى مجهز شوید, شما براى آتیه مملکت ما جوانان نیرومند تربیت کنید))(24).
2ـ سیاسى
در اندیشه حضرت امام((قده)) زنان در تمامى ابعاد و شوون اجتماع باید دخالت داشته باشند, همانند مردان; و جامعه تنها به دست مردان نمى تواند آباد و درست گردد, ((خانمها حق دارند در سیاست دخالت بکنند, تکلیفشان این است)).(25) حضرت امام اعتقاد دارند سیاست ما عین دیانت ماست و دین اسلام همه چیزش سیاست است: ((دین اسلام یک دین سیاسى است که همه چیزش سیاست است, حتى عبادتش))(26). حضرت امام حضور سیاسى زنان را در همه ابعاد سیاسى مد نظر داشته اند; چه قبل از انقلاب, چه بعد از انقلاب: ((شما باید در همه صحنه ها و میدانها آن قدرى که اسلام اجازه داده وارد باشید)) و ((همان طورى که مردها باید در امور سیاسى دخالت کنند و جامعه خودشان را حفظ کنند, زنها هم باید دخالت کنند و جامعه را حفظ کنند))(27).
3ـ فرهنگى و علمى
حضرت امام براى شخصیت علمى و فرهنگى زنان در اجتماع به لحاظ آنکه فرزندان امروز و نسل فردا در دامن زنان باید تربیت شوند, جایگاه ویژه اى قائل هستند: ((شما فضایل تحصیل کنید تا کودکان شما در دامان شما به فضیلت برسند))(28). ایشان حضور علمى و فرهنگى زنان در جامعه را به این جهت نیز مهم مى دانند که براى ارتقا و تعالى جامعه باید, هم به ابزار تقوا و تربیت الهى مجهز بود و هم به علم روز, چرا که ((اگر یک انسانى هم علم داشت و هم تربیت الهى داشت, این مفید خواهد شد براى مملکت خودش و هرگز مملکتى از دست آنکه آموزش و پرورش
دارد صدمه نمى بیند))(29). بنابراین حضرت امام حضور علمى و فرهنگى را براى بانوان همانند سنگرى مى دانند که باید در آن سنگر نیز زنان حضور داشته باشند: ((این فرهنگ را باید زنده کرد و شما خانمها همان طورى که آقایان مشغول هستند, همان طورى که مردها در جبهه علمى و فرهنگى مشغول هستند, شما هم باید مشغول باشید))(30).
4ـ دفاعى و نظامى
حضور نظامى و دفاعى زنان در جامعه که بر پایه دفاع از ارزشها و کیان اسلامى صورت بگیرد از دیگر جنبه ها و ابعاد حضور زنان در اجتماع مى باشد, چرا که بر اساس گفته فقها درست است که جهاد بر زنان واجب نیست ولى دفاع براى هر شخص در حدود و توانایى واجب است. بنابراین زنان جامعه در این مدافعه از نقش بسیار حساسى برخوردار بودند: ((آن چیزى که محل حرف است, محل صحبت است, قضیه جهاد اولى است, آن بر زن واجب نیست, اما دفع از حریم خودش, از کشور خودش, از زندگى خودش, از مال خودش و از اسلام, دفاع بر همه واجب است)).(31)
بر اساس همین دستور حضرت امام, زنان جامعه ما که از عشق به رهبرى و ولایت جان و روحشان سرشار گردیده بود, بر این فرمان گردن نهادند و با همه توان خویش به حضور دفاعى خود تحقق بخشیدند: ((مقاومت و فداکارى این زنان بزرگ در جنگ تحمیلى آن قدر اعجابآمیز است که قلم و بیان از ذکر آن عاجز بلکه شرمسار است. اینجانب در طول این جنگ, صحنه هایى از مادران و خواهران و همسران عزیز از دست داده دیده ام که گمان ندارم در غیر این انقلاب نظیرى داشته باشد)).(32)
علاوه بر حضور مستقیم زنان در صحنه هاى نبرد, دیگر حضور زنان در دفاع مقدس حضور آنها در صحنه هاى پشتیبانى و پشت جبهه هاى نبرد در ابعاد مختلف حمایتهاى روحى, معنوى, مالى و … نیز مورد توجه ویژه حضرت امام خمینى بوده است: ((الان شما مى بینید سر تا سر مملکت ما در حال جنگند, دخترهاى توى خانه هایشان هم در حال جنگند, براى جنگیها دارند کار مى کنند …))(33) و ((من وقتى که در تلویزیون مى بینم این بانوان محترم را که اشتغال دارند, به همراهى کردن و پشتیبانى کردن از لشکر و از قواى مسلح, ارزشى براى آنها در دلم احساس مى کنم که براى کس دیگرى نمى توانم این طور ارزش قائل بشوم)).(34)
پىنوشتها:
.1 صحیفه نور, ج6, ص194.
.2 اکبرى, نعمت اله, کنش و واکنش متقابل توسعه فرهنگى و مشارکت زنان در اجتماع, دانشگاه الزهرا, سمینار زن و توسعه فرهنگى, آبان ماه 1374.
.3 همان ماخذ.
. نگاه کن: نگاهى به چهره زن در ادب پارسى, م.لنگرودى, پیام زن, ش 42, شهریور74.
.5 صحیفه نور, ج6, ص186.
.6 همان, ص194.
.7 همان, ص185.
.8 همان.
.9 همان, ج14, ص201.
.10 همان, ص60.
.11 همان, ج16, ص125.
.12 همان, ج22, ص241.
.13 همان, ج6, ص293.
.14 همان, ج8, ص240.
.15 همان, ج5, ص261.
.16 همان, ج8, ص162.
.17 همان, ج6, ص137.
.18 همان, ج7, ص76.
.19 همان, ج8, ص162.
.20 جلوه هاى رحمانى, ص47.
.21 صحیفه نور, ج6, ص185.
.22 همان, ج5, ص261.
.23 همان, ج5, ص677.
.24 همان, ج22, ص219.
.25 همان, ج9, ص136.
.26 همان.
.27 همان, ج18, ص263, 264.
.28 همان, ج22, ص219.
.29 همان, ج6, ص11.
.30 همان, ج19, ص281.
.31 همان, ص280.
.32 همان, ج16, ص126.
.33 همان, ج13, ص145.
.34 همان, ج14, ص133.
ماهنامه پیام زن ـ شماره 68 ـ آبان 76
امام ((ره)) در راستاى بیدارگرى شناختیش و احیا اندیشه اجتماعى و جامعه دینى, با بینش و تصویرى که از مقوله ((زن)) به دست مى دهد, از موضع دانشور و راهبرى مصلح, پژوهشها و مباحثات علمى و تحقیقى در این مقوله را از سطح بسیار دیروزین صرف فقهى و اندکى کلامى به سطح جدیدى از تامل و کاوشى انسانشناسانه, جامعه شناسانه و دین شناسانه, در آورد تا دانش پژوهان امروز, در برخورد با پرسشهاى بسیار جهان امروز در مقوله یاد شده, آن تامل و کاوش را تا مرحله پیشنهاد روز آمد الگوهاى مطلوب دینى به زن امروز, جهت بخشند.
مقاله دو فصل دارد, فصل اول, کوشش بر آن دارد تا نگاهى کوتاه به اندیشه اجتماعى امام((ره)) بیفکند; از مفاهیم ابتدایى آغاز کرده و به تصویرى از ساختار کلى اندیشه هاى اجتماعى امام, رسانیده است. در فصل دوم در یک مرحله دیدگاه امام درباره الگوى مطلوب زن مسلمان, مرور مى شود. حضرت زهرا(س) به عنوان الگوى زن تمام, زن در اندیشه انسانى, پایگاه و نقش اجتماعى زن و آزادى زن, فرازهاى اصلى مورد نظر این مرحله اند. در مرحله دوم اشاره اى فهرست وار به دیدگاه توصیفى امام از زن مسلمان امروز در عرصه هاى فرهنگى, اجتماعى, اقتصادى و سیاسى انقلاب و جهان معاصر, خواهد رفت.
فصل اول
اندیشه اجتماعى امام ((ره))
O اندیشه اجتماعى اسلام
فکر یا اندیشه دینى, جریان بینشها و شناختها در تعالیم کتاب و سنت است و داراى دو حوزه اندیشه هاى انسانى ـ در مقوله نسبت آموزه هاى دین با هدایت امر انسانى ـ و اندیشه هاى اجتماعى ـ در مقوله نسبتآموزه هاىدین باواقعیت اجتماعى و هدایت امر اجتماعى ـ است.
اندیشه هاى انسانى دین ناظر به ابعاد معرفتى, اخلاقى و رفتارى آدمى است و به این معناست که دین در ابعاد شناختى, احساسى و رفتارى انسان چه آموزه هایى دارد و اندیشه انسانى از منظر این آموزه ها چه بینش و تصویر و شناختى از آدمى دارد. اندیشه هاى اجتماعى دین نیز ناظر به کلیت واقعیت اجتماعى و حیات اجتماعى و ابعاد فرهنگى, سیاسى و اقتصادى آن و فرایند رشد و هدایت کلیت و ابعاد یاد شده رو به آرمانهاى پیشنهادى دین, است.
اندیشه اجتماعى از سویى دربردارنده شناخت و دیدگاه درباره واقعیت موجود و در تحول اجتماعى و از سویى دربردارنده شناخت و دیدگاه درباره جامعه آرمانى و مطلوبیتها و غایتها براى تحول اجتماعى و از سویى نیز فراگیر راهبردهاى عینى مدیریت تحول اجتماعى است.
مقولات گوناگون اجتماعى مانند ((مقوله زن در قلمرو اندیشه اجتماعى)) در هر سه منظر شناختى جاى دارند و از هر سه دیدگاه, موضوع شناخت و بررسى قرار مى گیرند.
O اندیشه اجتماعى در حوزه فرهنگى مسلمانان
اندیشه اجتماعى در نزد مسلمانان و به ویژه دانشوران شیعى به دلایل متنوع اجتماعى, فرهنگى, سیاسى و اقتصادى در سده هاى اخیر دچار رنجورى بسیار بوده است. اندیشه اجتماعى ـ على رغم ماهیت و مباحث و اهداف دینى در عرصه هاى مختلف فردى و اجتماعى که به گونه اى اصولى برخاسته از متون و نصوص دینى است ـ به دلیل انزواى عالمان و دانشوران دینى و دین شناسان از موضوعات و مسائل اجتماعى, در نتیجه سیطره حاکمان جور و نبودن زمینه هاى ارائه و اجراى اندیشه هاى اجتماعى اسلام, از رشد و بالندگى بایسته اى برخوردار نشده است. رنجورى و ناتوانى مزبور در بخشهاى مختلف معارف و علوم دینى مانند فلسفه, کلام, فقه, اخلاق و تفسیر, بروز و ظهور چشمگیرى داشته است. آن رنجورى و انزوا و این ناتوانى نظرگیر فکر اجتماعى در حوزه علوم دینى به گونه اى بوده است که نوع دانشوران مسلمان و دین شناس درباره اصلى ترین موضوعات و مسائل اجتماعى آیین اسلام, پژوهشها و نگارشهاى بسیار اندک و ناچیزى دارند. در میان متون و نگاشته هاى سده هاى اخیر, حتى و چه بسا موضوعات کلان و عمده و اساسى مانند ((ضرورت تشکیل حکومت اسلامى در زمان غیبت کبرى)), ((جایگاه و نقش دین در مدیریت مناسبات اجتماعى)), ((ضرورت پرهیز از تقیه در برابر خطرات مهاجم بر اصل کیان اسلام)), ((لزوم کوشایى در ترویج عدالت اجتماعى)) و بسیارى موضوعات و امور دیگر, اصلا به چشم نمى خورند. همه اینها در این چند سده جدید و معاصر, همزمان با تحولات اساسى در حوزه فرهنگ و فکر اجتماعى در اقلیمهاى غیر اسلامى به ویژه اروپا و خاور دور است.
تحولات نظرگیر اروپا و خاور دور در زمینه اقتصاد, تکنولوژى, سیاست, نتیجه تحول شتابنده فکر اجتماعى در اقلیمهاى فرهنگى آن دیار در مرحله اى در راستاى گرایشهاى یهودى ـ مسیحى و در مرحله اى در راستاى فرایند سکولاریزاسیون یا تفکیک اندیشه و اجتماع از دیانت(1), بوده است.
اندیشه اجتماعى در مغرب زمین در مرحله اى داراى گرایشهایى بار گرفته از سنت یهودى ـ مسیحى است اما به تدریج ادامه بالندگى خویش را در عرصه اى مستقل از دیانت مسیحى و یهودى تامین کرد و فکر و عمل و نهادهاى دینى و مذهبى, ماهیت اجتماعى خود را از دست دادند به گونه اى که اینک مدرنیسم درتلقى توسعه یافتگى اروپایى,عقلانیت مستقل از دین و گسترش و بهینگى مقدورات و تواناییهاى انسانى و اجتماعى جامعه بشرى در مقابل سنتها و نهادهاى دینى, تلقى مى شود.
اندیشه اجتماعى در خاور دور نیز از نزدیک دو سده پیش حرکت شتاب دار خویش را به ویژه در حوزه مدیریت اجتماعى آغاز کرده وشکل بخشیده است.
در همین بحبوحه تحول شتابنده فکر اجتماعى در حوزه فرهنگ غیر اسلامى, فکر اجتماعى و جامعه مسلمانان در غایت خمودى و ناتوانى به سر مى برد. چندگانگى, تجزیه و واگرایى نیز در ارکان جامعه اسلامى در افتاده بود و حاکمان دنیاخواه کافرپرست, ملت و کشور و دیانت خویش را به پشیزى به بیگانگان مى فروختند و هجوم اندیشه و فرهنگ بیگانه, ملتهاى مسلمان را نسبت به اندیشه و آیین خود, ناآشنا و ناباور مى ساخت. هم اندیشه اجتماعى بسى لاغر و ناتوان افتاده بود و هم جامعه مسلمانى به ذلت و بازیچگى گرفتار آمده بود و تمامیت و حیات آیین در خطر شده بود. دیانت ناب انسان ساز و جامعه ساز اسلام هم در حوزه فکر و اندیشه مظلوم و هم درمیان مسلمانان مهجور شده بود و این بود تا از یک سده پیش طلایه داران بیدارى در عصر جدید دینى سر رسیدند. آغازگر نهضت بیدارگرى سیدجمال الدین اسدآبادى است و سلسله بیدارگران پاسدار و مرزبانان حماسه ماندگار دیانت و آدمیت سر مى رسند تا در دوره معاصر به امام روح الله خمینى (قده) مى رسد.
درمیان شیعه و دانشوران شیعى, نهضت بیدارى و اصلاحگرى در هر دو حوزه دینى اجتماعى و جامعه دینى, به تدریج در سده اخیر, ریشه گرفت. فرجام این نهضت, ظهور انقلاب اسلامى ایران است. انقلاب اسلامى ترجمان عینى نهضت بیدارگرى در دو حوزه فکر اجتماعى و جامعه دینى است و امام, راهبر این نهضت از پایگاه حوزه تابناک شیعى در دوره معاصر مى باشد.
O نهادى شدن فکر دینى
رخداد انقلاب اسلامى و شکل گیرى نظام جمهورى اسلامى, نشانگر این واقعیت است که مى توان نظامى اجتماعى, سیاسى, اقتصادى و فرهنگى, بر پایه اندیشه و گرایش دینى, طراحى کرد, به عینیت درآورد و به سامان رسانید. تحقق یک نظام جدید اجتماعى همواره در گروگذار از فرایندى شناختى ـ کاربردى در مراحل کلى زیر است:
1 ـ طراحى و تدوین نظام فکرى زیرساز تمدن مطلوب.
2 ـ ترسیم سیستمیک و نظام دهى منسجم به الگوى مطلوب اجتماعى, سیاسى, اقتصادى و فرهنگى در چارچوب ایدئولوژى برگزیده اجتماعى.
3 ـ طراحى و تدوین الگوى سیاست گذارى و برنامه ریزى ایجاد و توسعه نظام اجتماعى.
4 ـ سازماندهى امکانات انسانى و مادى در راستاى پیاده سازى الگوى مطلوب اجتماعى
5 ـ نظارت و بازسازیهاى مستمر در ساختار نظام فکرى برگزیده و اصول و الگوى مطلوب و سیاستها و برنامه هاى توسعه.
این فرایند پیش روى انقلاب اسلامى نیز هست و گام اول همان تدوین نظام فکرى زیرساز نظام جمهورى اسلامى است.
O انقلاب اسلامى و اندیشه هاى اجتماعى امام((ره))
انقلاب اسلامى ایران, در حالى شکل گرفت که هیچ الگوى دین شناسنانه مدونى براى نظام اجتماعى و در تبیین اهداف اجتماعى اسلام و شیوه و اصول مدیریت جامعه اسلامى, در دست نبود. نظام اسلامى در چارچوبه حکومت و مدیریت اجتماعى در این برهه زمان پیش روى خویش یک نیاز عظیم را داشت و آنهم نیاز به تبیین الگوى مطلوب دینى براى نظام و در اختیار گرفتن راهبردها و استراتژیهاى لازم براى نیل به آن غایت و مطلوبیت پیشنهادى دین, بود. و امام (قده) در این میان متکاى این رویکرد و نهضت و انقلاب عظیم بود.
امام خمینى, از دیدگاه جامعه شناختى, با اندیشه ها و سلوک و سیره اش هم بیدارگریست در عرصه اجتماعى و هم راهبر و مصلحى است در عرصه مدیریت نظام اجتماعى جامعه عصر خویش. در وجود امام دردى عمیق از مظلومیت دین در میان جامعه دینى و در عرصه معادلات جهانى و از دست نشاندگى و ذلت سران جوامع اسلامى و از تسلیم و عقب افتادگى و رخوت ملتهاى مسلمان, موج مى زند. امام در قلمرو فکر اجتماعى و در میان جامعه مسلمانى, هم خرافه زدایى دارد و هم پاى فشارى بر بسیارى از ابعاد در غفلت مانده دین و آیین اسلام, و هم دردمند مظلومیت دین و دینداران است و هم پاسخگوى بسیارى پرسشها و مسائل درآمده در پیش روى فکر دینى, به مدد تسلط و احاطه استادانه اش بر تعالیم اسلامى و هم مصلح بیدارى سیاسى جامعه اسلامى است و هم در میان آورنده بسیارى اندیشه هاى نو و هم بازسازىکننده بسیارى از بخشهاى اندیشه رایج درمیان دین شناسان.
با انقلاب اسلامى, فکر اجتماعى امام, پایگاه اصلى تبیین الگوى مدیریت نظام اجتماعى قرار گرفت. امام از موضع یک دین شناس برمسند مدیریت کلان جامعه, اولین عناصر و خطوط کلى دینى نظام را براساس دیدگاه دین شناسانه اش ـ به ویژه از دو منظر کلامى و فقهى (حقوقى) ـ, به دست داد.
نقش دین در مدیریت اجتماعى, جایگاه اندیشه ها و علوم در مدیریت اجتماعى, نسبت اندیشه هاى دینى و از جمله فقه با زمان و مکان, استراتژى اسلام در اقتصاد, فرهنگ و سیاست, شان دین شناسانه مدیر و رهبرى اجتماعى, تصویر جامعه آرمانى, شیوه هاى بیدارگرى و احیاگرى از موضع درون دینى و…, نمونه موضوعات و بحثهاى کلان در فکر اجتماعى امام است. مقوله ((زن)) ازجمله موضوعاتى است که امام هم در عرصه فکر دینى و هم در عرصه جامعه دینى درباره آن اندیشه هاى ستبرى را به دست داده اند.
امام در دوره معاصر اندیشمندى است و راهبرى است با چند شاخصه و ویژگى خاص:
ـ دانشورى است مرجع تقلید;
ـ مرجع تقلیدى است, راهبر و مدیر نظام اجتماعى;
ـ مدیر و راهبرى است, که خود یک مصلح بزرگ اجتماعیست که براى احیا ارزشهاى الهى به پا خاسته است.
ویژگیهاى یاد شده, موقعیتى و پایگاه و جایگاه خاصى براى شکل گیرى و بالندگى اندیشه هاى اجتماعى امام فراهم ساختند:
ـ امام, حوزه هاى اصلى معرفتهاى درون دینى, و به طور خاص فلسفه و کلام, اخلاق و فقه و عرفان را تا مرحله اجتهاد و مرجعیت گام زده است;
ـ امام به دلیل روح حماسى و حضور مستمر در عرصه معادلات و مناسبات اجتماعى, به ناگزیر در نوع موضوعات و مسائل سیاسى, فرهنگى و اجتماعى و اقتصادى اندیشیده است و کاروان اندیشه هاى درون دینى را از یک دوره کندى و رخوت به یک دوره شادابى و طراوت و بالندگى باز آورد و تا وهله و مرحله اى رسانید که دانشوران و فرهیختگان پس از او بایستى ادامه آن را وجهه همت و اقدام خود سازند.
ـ براى امام, رهبرى سیاسى و حضور در شرایط متنوع اجتماعى, سیاسى, زمینه تحول روشن و واقع بینانه را, فراهم ساخته بود.
افلاطون و پس از وى دیوید هیوم بر این باور بودند که ((براى حرکت اندیشه فلسفى, دست کم به اندازه نتایجى که گرفته مى شود باید اهمیت قائل بود)). روش تفکر و شیوه اندیشیدن کم ارج تر از موضوع اندیشیدن نیست. در حرکت انقلاب اسلامى, چنانچه دیدگاهها, شیوه اندیشه و حرکت فکرى و اجتماعى امام در معمارى فرهنگ و تمدن امروزین اسلام, نحوه رابطه امام با مردم و مردم با امام و رابطه مردم با دولت و نسبت دین و دولت, به خوبى تبیین شود, مى توان با بینش و منظرى بایسته تر و درست تر ساختار و کارکرد و عناصر و تحولات و شیوه و حرکات دینى نظام جمهورى اسلامى را شناخت. عزم هماره امام ((ره)) در تبیین آرمان و آموزه هاى دینى مدیریت اجتماعى و پاسدارى از انقلاب اسلامى, نشان دادن آمیختگى نوبه نو شونده مقوله انقلاب, اسلام و دولت یا نهضت و نظام و دیانت, بود. کوششى که مصروف ترسیم خط نسبت و مناسبات و پیوستگى دولت و اسلام و انقلاب و واقعگرایى و آرمان خواهى و ذهنیت و عینیت دینى و دین شناسانه, بوده است.
الگوى فکر اجتماعى و مدل فرهنگى با امام((ره))
بر این باوریم که امام((ره)) با همراهى برخى دیگر از مصلحان و روشن بینان فکر اجتماعى دینى را از پس سده هاى رکود به میدان پرسشهاى نو ـ مانند پرسش از نسبت دین با انسان و زمان و با انقلاب و نظام ـ درآورد و نوعى فهم و بینش دین شناسانه اجتماعى جارى در حوزه اجتماع و مدیریت معاصر را به دست داد. فکر اجتماعى با امام تا به منزلى و وهله اى درآمده است. این منزل و مرحله را باید شناخت و ادامه آن را تبیین کرد, گام زد و راهبرى نمود.
اندیشه اجتماعى امام, در راستاى نهضت اصلاحگرى فکر اجتماعى و جامعه دینى, بستریست تا فکر اجتماعى به خمودى افتاده در حوزه فرهنگ اسلامى و مسلمانى, گذارى تا مرحله تبیین و تحقق نسبت دیانت و نهضت و نظام داشته باشد. این همت بلند بایستى به درستى و خوبى شناخته شود. اندیشمندان و سیاست گذاران و کارگزاران انقلاب اسلامى در این راستا و در راستاى تبیین فکر دینى و حکومت و دولت دینى (و نیز دین حکومتى و دین دولتى) و شناخت و شناساندن راهى که ایران عهد استبداد پادشاهى تا ایران عهد انقلاب اسلامى گام زده است, براى ملتهاى مسلمان و غیر مسلمان, وظیفه دار چند همت بایسته, یکى تبیین تئوریک پدیده انقلاب اسلامى و دوم ارائه راهبردهاى لازم در عرصه مسائل مختلف انقلاب و نظام براى توسعه همه جانبه فرهنگى, سیاسى و اقتصادى مى باشند. در این میان شناخت روشمند و منسجم و سیستماتیک اندیشه هاى انسانى و اجتماعى امام و جایگاه آن در هدایت تئوریک و کاربردى نظام جمهورى اسلامى, یکى از پیش نیازهاى بسیار ضرورى براى اقدام به این وظیفه و همت بزرگ است.
در تحلیلى تئوریک از ساختار اندیشه اجتماعى امام, لایه ها و محورهاى اساسى آن را مى توان از دو منظر, تحلیل کرد و شناخت:
1 ـ از وجهه نظر کلیت فکر اجتماعى و بخشهاى درونى ساختار اجتماعى, که فراگیر چهار بخش بینش و اصول کلان اندیشه اجتماعى, اندیشه سیاسى, اندیشه اقتصادى و اندیشه فرهنگى است.
2 ـ از وجهه نظر حوزه هاى ادراک انسانى که فراگیر سه بخش حوزه اندیشه هاى نظرى (فلسفى, کلامى, عرفانى) اجتماعى, حوزه اندیشه هاى اعتبارى (هنر, فقه و اخلاق) اجتماعى و حوزه اندیشه هاى کاربردى است.
در ترکیب این دو وجهه نظر, هر کدام از بخشها در هر وجهه نظر, دربردارنده مجموعه حوزه ها و بخشهاى وجهه نظر دیگر است. اندیشه هاى سیاسى امام خود داراى سه بخش مبانى نظرى و تئوریک, اندیشه هاى اعتبارى و اندیشه هاى کاربردى است و همینطور اندیشه هاى اقتصادى و… و نیز اندیشه هاى نظرى امام ((ره)) خود فراگیر چهار حوزه بینش و اصولى کل اندیشه اجتماعى, اندیشه سیاسى, اندیشه اقتصادى و اندیشه فرهنگى است. آثار فلسفى, عرفانى, فقهى, تفسیرى و اخلاقى امام و سخنان و سلوک امام((ره)) مى توانند در این الگوى فکرى تنظیم و سامان دهى شوند.
مجموعه اندیشه هاى اجتماعى امام در چارچوبه این ساختار پیشنهادى یک الگوى تئوریک اجتماعى را به دست مى دهد. الگوى تئوریک مزبور با انقلاب اسلامى و در دوران پس از انقلاب به ویژه درمیان اقشار و گروههاى گوناگون جامعه و در فرهنگ مردم ریشه کرده و به عنوان یک مدل یا الگوى فرهنگى, شکل دهنده و پرورش دهنده نظام رفتارى جامعه گردید.
الگوى مدل فرهنگى, طرح کلى, مرجع و مدل رفتارى است که برپایه فرهنگ پذیرفته شده و جاافتاده در یک جامعه پدید مىآید و به صورتى تقریبا خود به خود, توسط هر یک از اعضایى که در آن جامعه حیات مى گذرانند, کسب مى شود. هر جامعه, به هر صورت که باشد, در یک فرهنگ و از طریق آن به منصه ظهور مى رسد. فرهنگ, محیط فراگیر و مرجعى کلى است که رفتارها را طبق مدلهایى تنظیم مى کند و قضاوتهاى ارزشى را باتوجه به ارزشهاى ممتاز آن جامعه, بر حسب مرتبت انتظام مى بخشد.
همنوایى در برابر این نظم پذیرفته است که به خلق الگوهاى فرهنگى که نباید از مدلهاى رفتارى, متمایز تلقى شوند, مى انجامد. اصطلاح ((الگوى فرهنگى)) صرفا در جهت, رسانیدن اهمیت و نقش فرهنگ در شکل و استقرار رفتارها و کردارها به کار گرفته مى شود.(2)
O دو روش تحقیق در حوزه اندیشه اجتماعى اسلام
مقولات گوناگون اندیشه اجتماعى اسلام را از جنبه روش شناختى, به دو روش کلى مى توان تحقیق کرد. یکى رویکردى معرفت شناسانه به اندیشه اجتماعى دین و حرکت منطقى در جهت سامان دهى به کلیت الگوى تفکر اجتماعى و به عبارتى دیگر تحقیق در متون و منابع اصلى اسلام (کتاب و سنت) با توجه به ساختار منطقى فکر اجتماعى و شکل دهى به برداشتها و استنباطها در چارچوبه ساختار و الگوى یاد شده, و دیگرى پى جویى, دریابى و شناخت مبانى فکرى و خطوط کلى اندیشه راهبران نهضتهاى اجتماعى اسلامى. تعبیر رساتر براى اندیشه هاى دریافته شده در روش دوم, ((اندیشه اجتماعى مسلمانان)) است که از دیدگاهى تحققى و تاریخى و در اصطلاح رایج, در دیدگاه معرفت شناسى پسینى, اندیشه اجتماعى اسلام نیز نام دارد. در روش دوم کاوش از اندیشه هاى اجتماعى اسلام, مجموعه آرا و نظرات,دیدگاهها و موضعها و رویکردها و گرایشهاى اجتماعى راهبر نمونه اسلامى, شناخته شده و در قالب یک الگوى تئوریک اجتماعى تنظیم و بازسازى مى شوند. یک تحقیق درست و کاربردى از هر دو روش یاد شده بهره مى برد و در یک فرایند سعى و خطا مى کوشد تا اندیشه هاى برداشتى از روند تئوریک تحقیق را با رخدادها و نمونه هاى عینى فکر اجتماعى آزمون کند و هم اندیشه ها و آرا اجتماعى راهبران و دانشوران اجتماعى اسلامى را با آرا و تعالیم برداشتى از کتاب و سنت در زمینه فکر اجتماعى, به نقد و برآورد کشد.
مقوله زن در حوزه اندیشه اجتماعى اسلام و مسلمانان
((مقوله زن و زنانگى)) نیز همانند مقولات دیگر از حوزه اندیشه اجتماعى به دو روش مى تواند موضوع تحقیق قرار گیرد که تحقیق منطقى و کاربردى همانگونه که گذشت فراگیر هر دو روش مى باشد. در راستاى کاوش از دیدگاه اسلامى مقوله زن, لازم است به بررسى آرا و نظرات و اندیشه هاى دانشوران و راهبران اسلامى و مسلمانان پرداخت و تبلورهاى عینى فکر اجتماعى اسلام را به معرض داورى و برآورد گذارد.
علاوه بر آنچه گذشت, جامعه ما در شرایط کنونى دچار مسائل متعدد اجتماعى است که بخش عمده اى از آنها به یکدیگر وابسته اند و به طور منفرد کمتر قابل حل مى باشند گرچه مسائل مهمتر نیز وابستگى مستقیمى به وضعیت و سیاستهاى اقتصادى ـ سیاسى دارند ولى چون این وابستگیها بدون واسطه است, لذا تشریح و توصیف چنین مسائلى, تاثیر قاطعى برچگونگى سیاستهایى که اتخاذ خواهد شد مى گذارد. ازاین منظر مسائلى که داراى اهمیت مى باشند عبارتند از فقر و تشدید فاصله طبقاتى, رشد جمعیت, آموزش, بهداشت, مسائل زنان و جوانان.
مستقل از روابط متقابل که مسائل آموزشى, فقر و جمعیت از دیدگاه اجتماعى با مساله زن دارد, کاوش جداگانه اى در مورد الگوى ایدهآل زن, رسالت, پایگاه اجتماعى, منش, حیات و حقوق اجتماعى زن مانند آزادى سیاسى و… از دیدگاه مذهب و جامعه فعلى, مى تواند انجام پذیرد, به ویژه که این موضوع از مشکلات و مسائل اصلى انقلاب اسلامى بوده است و خواهد بود.
مقوله زن, از زمره عناوین خاص تئوریک و عینى اندیشه هاى اجتماعى امام((ره)) است. امام, در هر چهار بخش فکر اجتماعى, با ارائه آرا و نظرات خویش, به مقوله یاد شده نظر افکنده اند. مجموعه آرا و نظرات مزبور را, مى توان در قالب یک الگوى فکرى نظام و سامان بخشید.
فصل دوم
زن در اندیشه اجتماعى امام((ره))
در راستاى تحلیلى که از اندیشه اجتماعى و دیدگاه کلى به اندیشه هاى اجتماعى امام((ره)), شد, اینک به برخى فرازهاى اصلى اندیشه اجتماعى امام در مقوله زن مى پردازیم. در یک مرحله دیدگاه امام درباره الگوى مطلوب زن مسلمان و در مرحله دیگر مرورى توصیفى بر حضور زن مسلمان امروز در عرصه هاى فرهنگى, اجتماعى, سیاسى و اقتصادى انقلاب و جهان معاصر, خواهد آمد.
O صدیقه طاهره(س) الگوى انسان تمام, الگوى زن مسلمان
در نگاه امام((ره)), صدیقه طاهره(س), با همه زندگانیش, با اندیشه ها, عاطفه ها, گرایشها, عقیده, سلوک و مناسبات اجتماعیش, الگوى تمامى براى زن در همه ابعاد رشد و بالندگى وجودى و فردى و اجتماعى, است. دیدگاه امام((ره)) درباره زن الگو را مى توان در توصیف فاطمه زهرا(س), در سه منظر مبانى نظرى, بعد انسانى و بعد اجتماعى که ناظر به سه جریان وجودى در بانوى بزرگ است, شناخت.
وجود فاطمه زهرا از منظرى کلامى و انسانشناختى
در دیدگاه کلامى و نظرى امام (از منظر فلسفه تربیت و فلسفه اجتماعى), جریان وجودى بانوى بزرگ در مقام ولایت کبرى و اسرار باطنیه, تبیین شده است مانند:
ـ …, یک زن روحانى, یک زن ملکوتى, یک انسان به تمام معنا انسان, تمام نسخه انسانیت, تمام حقیقت زن, تمام حقیقت انسان… او موجودى ملکوتى است که در عالم به صورت انسان ظاهر شده است, بلکه موجود الهى جبروتى در صورت یک زن ظاهر شده است… زنى که تمام خاصه هاى انبیا در اوست, زنى که اگر مرد بود, نبى بود, زنى که اگر مرد بود به جاى رسول الله(ص) بود… تمام حیثیت زن و تمام شخصیت زن[ …با تولد فاطمه زهرا سلام الله علیها(](3 موجود شد. معنویات, جلوه هاى ملکوتى, جلوه هاى الهى, جلوه هاى جبروتى, جلوه هاى ملکى و ناسوتى, همه در این موجود مجتمع است[ …با تولد بانوى بزرگ] تمام جلوه زن تحقق پیدا کرده است, و زن به تمام معنا متحقق است.(4)
ـ[ بانوى بزرگ] عنصر تابناکى[ است] که زیربناى فضیلت هاى انسانى و ارزشهاى والاى خلیفه الله در جهان است.(5)
ـ[ روایتى] در کافى… با سند معتبر نقل شده است… که.
حضرت صادق سلام الله علیه مى فرماید: فاطمه سلام الله علیها بعد از پدرش 75 روز زنده بودند, در این دنیا بودند و حزن و شدت بر ایشان غلبه داشت و جبرئیل امین مىآمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض مى کرد و مسائلى از آینده نقل مى کرد. ظاهر روایت این است که در این 75 روز مراوده اى بوده است یعنى رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است و گمان ندارم که غیر از طبقه اول از انبیا عظام درباره کسى این طور وارد شده باشد که در ظرف 75 روز جبرئیل امین رفت و آمد داشته است و مسائل را در آتیه اى که واقع مى شده است, مسائل را ذکر کرده است و آنچه که به ذریه او مى رسیده است در آتیه, ذکر کرده است و حضرت امیر هم آنها را نوشته است, کاتب وحى بوده است حضرت امیر, همان طورى که کاتب وحى رسول خدا بوده است ـ و البته آن وحى به معناى آوردن احکام, تمام شد به رفتن رسول اکرم ـ کاتب وحى حضرت صدیقه در این 75 روز بوده است. مساله آمدن جبرئیل براى کسى یک مساله ساده نیست, خیال نشود که جبرئیل براى هر کسى مىآید و امکان دارد بیاید, این یک تناسب لازم است بین روح آن کسى که جبرئیل مى خواهد بیاید و مقام جبرئیل که روح اعظم است. چه ما قائل بشویم به این که قضیه تنزل جبرئیل, تنزیل به واسطه روح اعظم خود این ولى است یا پیغمبر است, او تنزیل مى دهد او را و وارد مى کند تا مرتبه پایین یا بگوییم که خیر, حق تعالى او را مامور مى کند که برو و این مسائل را بگو. چه آن قسم بگوییم که بعض اهل نظر مى گویند و چه این قسم بگوییم که بعض اهل ظاهر مى گویند, تا تناسب ما بین روح این کسى که جبرئیل مىآید پیش او و بین جبرئیل که روح اعظم است نباشد, امکان ندارد این معنا و این تناسب بین جبرئیل که روح اعظم است و انبیا درجه اول بوده است مثل رسول خدا و موسى و عیسى و ابراهیم و امثال اینها, بین همه کس نبوده است, بعد از این هم بین کسى دیگر نشده است, حتى درباره ائمه هم من ندیده ام که وارد شده باشد این طور که جبرئیل بر آنها نازل شده باشد, فقط این است که براى حضرت زهرا سلام الله علیهاست که آن که من دیده ام که جبرئیل بطور مکرر در این 75 روز وارد مى شده و مسائل آتیه اى که بر ذریه او مى گذشته است, این مسائل را مى گفته است و حضرت امیر هم ثبت مى کرده است و شاید یکى از مسائلى که گفته است, راجع به مسائلى است که در عهد ذریه بلند پایه او حضرت صاحب سلام الله علیه است براى او ذکر کرده است که مسائل ایران جزو آن مسائل باشد, ما نمى دانیم, ممکن است. در هر صورت من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلى که براى حضرت زهرا ذکر کرده اند ـ با این که آنها هم فضایل بزرگى است ـ این فضیلت را من بالاتر از همه مى دانم که براى غیر انبیا علیهم السلام, آن هم نه همه انبیا, براى طبقه بالاى انبیا علیهم السلام و بعض از اولیایى که در رتبه آنها هست, براى کسى دیگر حاصل نشده. و با این تعبیرى که مراوده داشته است جبرئیل در این هفتاد و چند روز, براى هیچ کس تاکنون واقع نشده و این از فضایلى است که از مختصات حضرت صدیقه سلام الله علیهاست.(6)
صدیقه طاهره در دیدگاه انسانى
در دیدگاه انسانى امام از صدیقه طاهره(س), جریان وجودى بانوى بزرگ از موضع انسانى تمام, تحلیل شده است مانند:
ـ تمام ابعادى که براى زن متصور است و براى یک انسان متصور است در فاطمه زهرا سلام الله علیها جلوه کرده و بوده است… انسانى است به تمام معنا انسان, زنى است به تمام معنا زن.(7)
ـ از براى زن ابعاد مختلفه است, چنانچه براى مرد و براى انسان. این ورق صورى طبیعى نازلترین مرتبه انسان است و نازلترین مرتبه زن است و نازلترین مرتبه مرد است. لکن از همین مرتبه نازل حرکت به سوى کمال است. انسان موجود متحرک است. از مرتبه طبیعت شروع کرده است, حرکت کرده است, حرکت معنوى, با قدرت الهى, با دست غیبى, با تربیت رسول الله(ص) مراحل را طى کرده است تا رسیده است به مرتبه اى که دست همه از او کوتاه است.(8)
ـ … زهد و تقوا و همه چیزهایى که[ حضرت زهرا سلام الله علیها] داشته است و عفافى که او داشته است و همه چیز, شما باید اگر پذیرا شدید, آنها را تبعیت کنید…(9)
صدیقه طاهره(س) به عنوان راهبر آدمیان در دو عرصه تربیت و اجتماع
امام در فرازهاى گوناگون نوشته ها و سخنهایش به وجهه تربیتى و اجتماعى بانوى بزرگ اشارت دارند و تحلیل مى کنند مانند:
ـ[ صدیقه طاهره سلام الله علیها] زنى[ است] که در حجره اى کوچک و خانه اى محقر, انسانهایى تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوى افلاک و از عالم ملک تا آن سوى ملکوت اعلى مى درخشد.(10)
ـ … حضرت مجاهده داشته است, حضرت به اندازه خودش که در این ظرف کوتاه مجاهده داشته است, مخاطبه داشته است با حکومتهاى وقت, محاکمه مى کرده است حکومتهاى وقت را, شما باید اقتدا به او بکنید…(11)
ادامه دارد.
پىنوشتها:
1 ـ سکولاریزاسیونSecularization فرایندى است که طى آن فکر و عمل و نهادهاى دینى و مذهبى نقش فکرى و اجتماعى خود را از دست مى دهند و اندیشه و اجتماع جریانى مستقل از دیانت تلقى مى شوند.
2 ـ آلن بیرو, فرهنگ علوم اجتماعى, ترجمه باقر ساروخانى (تهران: کیهان, 1367), با اندکى تغییر.
3 ـ کروشه ها از نگارنده براى توضیح مرجع ضمیر و جمله در سخنان امام, است.
4 ـ پیام امام خمینى به مناسبت روز زن, 58/2/26, صحیفه نور, ج6, ص185.
5 ـ پیام امام خمینى به مناسبت روز زن, 61/1/25, صحیفه نور, ج16, ص125.
6 ـ بیانات امام خمینى دردیدارباگروهى از خواهران به مناسبت ولادت باسعادت حضرت زهرا سلام الله علیها و روز زن, 64/12/11, صحیفه نور, ج19, ص278.
7 ـ پیام امام خمینى به مناسبت روز زن, 58/2/26, صحیفه نور, ج6, ص185.
8 ـ همان مدرک.
9 ـ بیانات امام خمینى در دیدار با گروهى از خواهران به مناسبت ولادت باسعادت حضرت زهرا سلام الله علیها و روز زن, 64/12/11, صحیفه نور, ج19, ص279.
10 ـ پیام امام خمینى به مناسبت روززن, 61/1/25, صحیفه نور, ج16, ص125.
11 ـ صحیفه نور, ج19, ص279.
اندیشه اجتماعى, جریان فکرى در شناخت حیات جمعى آدمیان از منظرهاى گوناگون ادراکى در تحلیل و توصیف وضعیت موجود اجتماعى و در توصیف امر اجتماعى و در طراحى و تدوین الگوهاى هنجارى و آرمانى در تبیین وضعیت مطلوب اجتماعى و نیز در شناخت و تدوین الگوهاى مدیریت واقعیت اجتماعى روبه هنجاریها و آرمانهاى برگزیده ,مى باشد.
تحقیق فشرده اى که در نوشته پیشین, بخشى از آن گذشت, پى جوى به دست دادن شناختى کوتاه و چشم اندازى به اجمال از موضع نظر اندیشه اجتماعى امام خمینى((ره)) در مقوله شناختى زن, است. اندیشه هاى اجتماعى امام((ره)) به همراهى اندیشه هاى برخى دانشوران معاصر و اندکى پیشتر چونان مرحوم علامه نایینى, شهید مدرس, شهید مرتضى مطهرى, شهید سیدمحمدباقرصدر, خود, فراز و سرفصلى از تاریخ فکر اجتماعى اسلامى است که پیش روى خود پس از گذار از یک دوره اندیشه نقدى ـ نقد معرفت شناختى, روش شناختى و درون معرفتى – حضور در یک عرصه بالنده اندیشه مدیریت اجتماعى را نوید مى دهد.
گذشت که این تحقیق کوتاه دو فصل دارد. فصل اول, نگاهى کوتاه به ((اندیشه اجتماعى امام ((ره)))) و ((فصل دوم)), مرورى بر ((دیدگاه امام((ره)) درباره زن))است. فصل اول در نوشته پیشین گذشت و فصل دوم نیز با گزارشى کوتاه از دیدگاه امام((ره)) درباره ((الگوى مطلوب زن و زنانگى)), آغاز شد. اینک و در این بخش, سخن را با تکمله اى بر فصل اول, پى خواهیم گرفت و آنگاه به ادامه فصل دوم مى پردازیم.
تکمله اى بر((فصل اول:اندیشه اجتماعى امام((ره))))
حوزه هاى فکر اجتماعى اسلام
حوزه هاى اندیشه اجتماعى اسلام را از دو منظر ادراک و موضوع ادراک, مى توان بر دوگونه تقسیم بندى کرد:
1 – از منظر ماهیت و ساخت ادراک بشرى, اندیشه اجتماعى داراى حوزه هاى زیر است وآرا اجتماعى امام((ره)) را مى توان در این حوزه ها نظام بخشید.
– یکى پاره آرا کلامى – فلسفى یا شبه فلسفى درباره حیات جمعى آدمیان مانند فلسفه و کلام اجتماعى در موضوعاتى مانند منشا حیات جمعى, حقیقت جامعه, رابطه فرد و جامعه و… ونیز شاخه هاى معرفتى آنها مانند فلسفه و کلام سیاسى, فلسفه و کلام اقتصادى
– ویکى شناختها و دانشهابراىفهم رفتاراجتماعى آدمیان و پیش بینى آن
– دیگرى آرا و اندیشه هاى حقوقى و ارزشى درباره رفتار و حیات جمعى آدمیان و به طور خاص دو حوزه اخلاق و فقه اجتماعى
– و نیز شناختها و دانشها در نقد و تحلیل و داورى در ادراکات و حوزه هاى شناخت اجتماعى یاد شده مانند فلسفه کلام اجتماعى, فلسفه علم اخلاق اجتماعى, فلسفه علم فقه اجتماعى و از این قبیل. شناختهایى از این دست نوعى شناختهاى درجه دوم اند و بیرون از قلمرو اندیشه هاى درون دینى جایگیرند.
2 – از منظر موضوعات شناخت اجتماعى, اندیشه اجتماعى داراى حوزه هاى پژوهشى زیر است. آرا اجتماعى امام((ره)) را از این دیدگاه نیز مى توان تفسیرى نظام واره کرد:
– یکى شناختها و پژوهشها درباره پدیدارهاى اجتماعى در حال گذار و وضعیت موجود اجتماعى و به تعبیرى شناخت واقعیت موجود اجتماعى آن گونه که هست.
– دیگرى شناختها و پژوهشها درباره وضعیت آرمانى و مسائل اصولى و هنجارى و ارزشى این وضعیت و به تعبیرى شناخت حیات جمعى آدمیان آن گونه که باید باشد.
– و سه دیگرى شناختها و پژوهشها درباره اصول و مسائل مدیریت واقعیت موجود اجتماعى رو به سوى وضعیت مطلوب و به تعبیرى شناخت کیفیت گذار جامعه از آن گونه که هست به سوى آنگونه که باید باشد.
مسوولیت امروز ما در شناخت اندیشه هاىاجتماعى امام((ره))
گفته اند که همواره اندیشه ها و دیدگاههاى دانشوران و مصلحان را و چرایى سلوک و سیره آنان و چگونگى آنها را, پس از گذشت زمانى چند, به ویژه در برابر اندیشه هاى درآمده پس از آن و در مقایسه و سنجش با اندیشه هاى پیش از وى و پس از وى, بهتر و روشن بینانه تر و واقع بینانه تر, مى توان به نقد و تحلیل درآورد. با فاصله گرفتن زمانى بیشتر از عصر و برهه آن اندیشه و یا دانشور, گرایشهاى عاطفى غیر استدلالى و غیر روشن بینانه له یا علیه آن تفکر, از تب و تاب, بسیار مى افتد و نگاه تحلیلى به آن اندیشه با روشن بینى افزونتر, بیشتر از آبشخور عقل و تامل و نقادى علمى و معرفت شناسانه, بهره مى جوید و عاطفه ها و گرایشها, نیز صبغه و مضمونى عقلانى تر و روشن بینانه تر و واقع بینانه تر به خود مى گیرند. و البته بسى افسوس و حسرت که مخاطبها و نسلهاى پس از اندیشه ها و مصلحان نیک و درستکار, آن اندیشه ها و مصلحان را به آسانى واگذارند و دگراندیش و دگرپذیر باشند و زندگى و حیات و سیره و سلوک و اندیشه ها و گرایشها و موضعگیریهاى خویش را از دیگرانى الگو گیرند که نه برخوردار از آن نیکى و درستکاریند و نه آن دغدغه هاى دین و دینداران و آدمیان و مردمان را دارندونهآن صلابت واستوارىوپاکیزگى وعدالت گسترىوستم ستیزىرادارند.
واقع آن است که ما – و حتى و به ویژه دانشوران ما – در زمان حیات امام ((ره)), او را کمتر شناختیم و تبیین کردیم و به نسل مخاطب خویش نشان دادیم – و البته بگذریم که شناخت جانان با بینش و عشق و قلب میسور است و این را پاکباختگان بسیج ما و خوبان در خون غلطیده حماسه هاى غرب و جنوب عاشورایى ما نشانمان دادند که باز باید حسرت خورد که بسیارى دانشوران ما همین حقیقت ناب را کمتر به دل نشاندند و کمتر در اندیشه هایشان پروراندند و تحلیل کردند و نشان مردم خویش دادند – بسیارى, غفلت از دانش عمیق او در حوزه اندیشه هاى کلامى و اخلاقى و فقهى و تفسیرى داشتند و تنها او را مرجعى سیاسى مى انگاشتند و یاد مى کردند و آنها که از او, اندیشه را و مرجعیت سیاسى را دانستند و یاد مى کردند, احساس ناب و عرفان بلند او را و هنر و ادب و شعر و سوز او را کمتر در مخیله و باورهایشان جارى کرده بودند و… و بارى پس از او دانستیم که امام((ره)) همه اینها بود و بیش از آنها بود; اما هنوز چگونه این همه بودن او و روش امام((ره)) شدن او را, کمتر دریافته ایم.
نسل امروز ما محتاج الگو براى زندگانى درونى و حیات جمعى خویش است و حق است که از خویش بپرسیم که براى نسل امروزمان, چگونه و چه اندازه,امام ((ره)) را به عنوان روشى براى زیستن و حتى روشى براى گزینش و پذیرش به وادى بقا شتافتن, دریافته ایم و ارائه داده ایم. ما هنوز نتوانسته ایم یا رخصت تاریخى نیافته ایم که همه ابعادامام((ره)) رادریابیم و چرایى ها و چگونگیهاى وجود و راه و زندگى و اندیشه و عشق و حیات او را به گونه اى روش مند و نظام واره به درستى بشناسیم و آن بزرگ را به عنوان الگویى براى نسل امروز و نسلهاى فردا در دید خلایق, بگذاریم و شیوه برگونه راه او زیستن را به دست دهیم و هم نشان دهیم که تا کجا و تا کدامین منزل در رسید تا ادامه راه را از جایى که او تمام کرد بشناسیم و از آنجا آغاز کنیم و وادیها و منزلهاى شناختى و شعورى و زیستى و اجتماعى و اخلاقى و اجتماعى و مدیریتى را و فکرى و فقهى و فلسفى و تفسیرى و صلابتى را, پس از وى عزم و همت ورزیم و البته از داورى عالمانه بهره بریم تا سره تر و توانمندتر و واقع بین تر و علمى تر و جامع تر به آینده بنگریم و خود معمار فرداى خود و تمدن و فرهنگ و اجتماع آینده خویش باشیم.
اندیشه امام((ره)) در عرصه تاریخ تحول فکردینى و اندیشه اجتماعى اسلامى
اندیشه اجتماعى اسلام, عرصه معاضدت و تلائم و هماهنگى اندیشه دینى و اندیشه تحول یا اندیشه مدیریت پدیده هاى متحول, و به تعبیرى عرصه همنشینى امور ثابت یا تعالیم جاودانه دین و امور متغیر یا پدیده هاى دینامیک اجتماعى است.
دانشوران و اندیشمندان و مصلحان دینى و دیندارها, همواره از دو موضع نظر به امر تحول نگریسته اند, یکى از منظر موضوع تحول در قلمرو فکر دینى و بازفهمى ها و بازسازیها و به تعبیرى اجتهادهاى مستمر در شناخت تعالیم دین و قلمرو خرد دینى و دیگرى از منظر موضوع تحول جامعه دینداران و اصلاحگریها و بازسازیهاى ضرورى در قلمرو جامعه دینداران در ابعاد گوناگون فرهنگى, سیاسى و اقتصادى. هر کدام از اندیشمندان و مصلحان یاد شده با روشها و رویکردهاى گوناگون به این دو موضع نظر پرداخته اند. امام((ره)) نیز به همین گونه دیدگاه خاصى در موضوع تحول فکر دینى و در موضوع اصلاح جامعه مسلمانى, به دست داده اند.
با آنچه دانستیم اینک باید گفت که در شناخت اندیشه اجتماعى امام((ره)) دست کم سه ضرورت اساسى پیش روى کاوشگر اندیشه هاى امام((ره)) است.
1 – شناخت دیدگاه و نقطه نظر دین شناسانه امام((ره)) از موضوع تحول و امور متحول به ویژه در قلمرو امور اجتماعى
2 – شناخت بینش امام ((ره)) در موضوع تحول فکر دینى
3 – شناخت دیدگاه پیشنهادىامام ((ره)) در موضوع اصلاح اجتماعى
از سویى دیگر تاریخ تحول فکر دینى, جداى از عنصر تحول پذیرى درون ذاتى اندیشه و تفکر انسانى و بشرى در برخوردشناختى و معرفتى باتعالیم و آموزه هاى دینى, همواره عرصه برابریها و معادله نسبتهاى گوناگونى میان پرسشهاى نوبه نو شونده و نو درمیان آمده و مقتضیات و نیازها و ضرورتهاى متکى بر این پرسشها از یک طرف و مبانى و الگوها و روشهاى شناختى یا نظام فکرى مورد پذیرش اندیشمند در برخورد با پرسشها و مقتضیات و نیازها و ضرورتهاى مزبور است.
دانشوران دینى و اندیشه و فکر دینى, در طول تاریخ فکر دینى تا به امروز, همچون کاروانى پیوسته و رخدادها و قطعات پیوسته اى هستند که تا به امروز رسیده اند و از امروز نیز خواهند گذشت و رو به آینده مى روند. و امام((ره)) – که در باور قلبى روشن بینانه ما معلم آدمیت و رشد و راهنمون زندگیمان بودو آموزگار عشق بود و روح دادگستر الله بود – از این دیدگاه معرفت شناختى تاریخى ـ خود به مثابه فصل و فرازى از این تاریخ پرفراز و نشیب امام ((ره)), به عنوان یک اندیشمند مصلح, خود, تفسیر و نگرشى خاص از دین و آموزه هاى آن داشت و در راستاى این بینش و شناخت دینى, تفسیر و رویکردى نیز نسبت به پدیده هاى عینى و انسانى – اجتماعى عصر خود داشت و به این قرار هم در حوزه فکر دینى داراى نوفهمى ها و نوآوریهایى است و هم در حوزه جامعه انسانى داراى نواندیشى ها و اصلاحگریهایى است. او هم از موضع یک اندیشمند خودى در قلمرو فکر دینى احیاگرى دارد و هم در حوزه جامعه انسانى. و این هر دو وجهه احیاگرى در فرآیندى به نام مدیریت اجتماعى و ولایت فقیه در او گرد آمدند و نمود عینى آن, همانا نهضت اسلامى 14 خرداد 1342 و 22 بهمن 1357, است.
امام با این احیاگرى فکرى و اصلاحگرى اجتماعیش در چارچوبه پرسش شناسى خود و در حوزه بینش و نقطه نظر دینى اش و نیز در چارچوبه بینش و تحلیلش از وضعیت اجتماعى موجود و مطلوب, تصویرى خاص از دیانت و الگوى دینى مدیریت اجتماعى و تربیت انسانى, ارائه داد و ما که مخاطب او هستیم و شاگردى آموزه هاى او, انتخاب و گزینه زندگى درونى و بیرونى ماست, پیش روى و در محضر تعالیم و زندگانى او حاضریم به شاگردى و آموختن. و شناخت او, ازجمله, شناختى تاریخى نیز هست یعنى که او را در گستره کلان تاریخ فکر و تفسیر دینى مى بینیم و او را با پیش و بعد از او مى شناسیم, تا بهتر بیابیم که او انسان را, زمان را, جهان را و دین را و آدمیت را چگونه شناخت و چگونه تبیین کرد و جامعه را و مقتضیات زمان – مکان عصر را و حکومت را و مدیریت را و مناسبات بین الملل را چگونه مى دانست و روش اصلاحگرى و احیاگرى او و اصول معتقد و کاربردى مدیریت او و سلوک و سیره انسانیت و مدیریتى او چگونه بودند.
و بارى امام((ره)), همچون هر دانشور و مصلح و آموزگارى با مردم خویش, از جایى آغازید, از جایى که پیشینیان او به فرجام رسیده بودند او آغاز کرد و ما را به اینک آورد و دست کم چهار سده را پلى بود تا نسل مخاطبش از آن عبور کنند و به امروز در رسند. انقطاع تاریخى نسل عصر خویش را از گذشته به وحدت هویت آورد و به ما هویت دوباره بخشید. با او بازگشتى به خودى داشتیم همان خودى انسانى و دینى پیشنهادى او; و البته و بارى تا منزلى درآمد و کوله بار اندیشه و اصلاح را به جایى آورد, تا ما با او از او آغاز کنیم و ادامه راه را داشته باشیم و به آینده بنگریم و باز تا منزلى و باز مخاطبهاى ما از جایى که ما به پایان خواهیم برد, مىآغازند تا منزلى دیگر و کاروان اندیشه و اصلاح, هماره در جریان خواهد بود.
ضرورت نگاهى از درون به جریان تحول اندیشه دینى و تبیین جایگاه امام((ره))دراین میان
دین و آموزه هاى آن از دو دیدگاه قابل شناسایى اند. یکى از دیدگاهى بیرونى بدون دغدغه اى براى دفاع از مضمون آن. فلسفه دین, همین دین شناسى از بیرون است و درباره موضوعاتى از قبیل گوهر و حقیقت دین, انتظار از دین و قلمرو آن به کاوش و شناخت مى پردازد. دیدگاه دیگر, دیدگاه درونى نسبت به دین با دغدغه دفاع از کیان دین است که معارف درون دینى مانند کلام و فقه و تفسیر را شکل مى بخشد.
دین شناسى از درون نیز خود, در مقایسه و نسبت با اینکه از حیث نسبت آن با موضوعات و متعلقات شناسائیش مورد لحاظ باشد یا از حیث اینکه خود متعلق معرفت دیگرى باشد, دو گونه است. به سخن دیگر گاه معرفت دینى داریم که معرفت درجه اول است و گاه معرفت شناسى دینى داریم که شناخت و داورى درباره معرفت دینى از بیرون است. در معرفت شناسى دینى, ما درباره ماهیت و ساختار و دیگر وجوه و ابعاد معرفت دینى مى اندیشیم و داورى مى کنیم.
موضوع تحول فکر دینى و برخى دیگر واژگان معادل یا وابسته آن مانند احیا و تجدید بناى فکر دینى, بازسازى فکر دینى, نهضت اصلاح و بیدارگرى فکر دینى, از زمره موضوعات و مسائل شناختى در معرفت شناسى دینى است.
((جامعه شناسى دین)) نیز رشته علمى دیگریست که پدیده اصلاح را در جامعه دینداران و در نهادهاى دینى موضوع شناخت خود دارد.
اینک و در این برهه از تاریخ فکر دینى که اندیشه هاى نقدى و کاوشهاى معرفت شناختى درباره فکر دینى, در حال شکل گیرى و رواج است نوع اندیشمندان وپژوهشگر در این حوزه شناختى به داوریهاى بیرون معرفتى یا معرفت شناختى و روش شناختى و فلسفه دینى مى پردازند و چه بسا این گمان را بورزند که تامین ادامه جریان تناورى و تحول و بالندگى اندیشه دینى, تنها در گرو همان نگاه بیرونى به دین و معرفت دینى است بدون اینکه نیازى به آن باشد که اندیشمند پس از آن گذار معرفت شناختى و فلسفه دینى یا گذار بیرون دینى و گذار بیرون معرفت دینى به درون اندیشه و معارف دینى و حوزوى درآید و دست در کار آن باشد که اندیشه هاى درون دینى و معارف و علوم درون دینى را براساس دیدگاه متقن و مستدل معرفت شناختى و روش شناختى و فلسفه دینى از جایگاه و وضعیت موجودشان در راستاى اهداف نهایى و مرحله اى تعریف شده در آن دیدگاه بیرونى نظام مندتر, و روش مندتر فربه تر و تناورتر و ستبرتر و خالص تر و کارآمدتر نماید. و مانند یک عالم اصولى یک دانشور تفسیرى, یک فقیه, یک متکلم, یک عالم علم اخلاق و عرفان و بالاخره مانند یک اندیشمند و فقیه در دین, ساختار ومضمون روزآمد اندیشه و معرفت دینى را در گره گشایى پرسشهاى نو و نوبه نو شونده پیش روى آن علوم را, به دست دهد.
واین افسوس بزرگیست که برخى دانشوران ما آنچنان غوطه ور نگاه بیرونى خویش به دین و معارف دینى هستند که بسیار غفلت مى ورزند که پس از آن نگاه نقدى بیرون دینى بایستى به اندرون فکر دینى درآمد, به مضمون اندیشید و دریافت که اندیشه هاى درون دینى و حوزه هاى گوناگون ادراکى و در مقولات و موضوعات گوناگون, چه تفسیر و تبیین و محصولى و دستاوردى دارند و بر بازفهمیها و بازسازیها و ستبرتر کردن و تکمیل موضوعات شناختى موجودو تاسیس موضوعات نو در راستا و چارچوبه نظام فکرى مستنبطازدین وبدست دادن تفسیرهاى بایسته ترو جامع تر و پاسخهاى سره تر و توانمندتردربرابرموضوعات, وجهه همت گمارد. تنها از بیرون فکر و معرفت و علوم درون دینى به داورى و نقد نپرداخت, بى اینکه به اندرون درآمدوبه تناورىافزونتراندیشه هاىدرون دینى که درطول تاریخ فرهنگ دینى وجایگاه اصلى خویش رادرحوزه هاىعلمى شیعى داشته اند,اندیشیدوپرداخت.
مراد ما آن است که هر چه هم از منظر معرفت شناختى و فلسفه دین و روش شناسى به اندیشه هاى درون دینى بپردازیم و راهبر آن براى گذار از دوره نقدى باشیم, به هر تقدیر, ما ـ و هر کس که دغدغه اندیشه دینى و عزت دیانت را و سرافرازى کیان جامعه اسلامى را دارد – فرزندان و نوباوگان نسل دانشوران و حوزویان سلف هستیم و آن میراث که امروز به دست ما رسیده است باید که خالص و توانمند در گره گشایى معضلات نسل امروز به نسلهاى پس از خویش بسپاریم.
یک درس بزرگ امام((ره)) براى ما دین پژوهان و طالبان شناخت بهینه آموزه هاى دینى این است که باید میان مرجعیت دینى و مدیریت اجتماعى به مفهوم عام, جمع کرد. هرگاه انسان دیندارى که هم درد دین دارد و هم سعادت و سربلندى و حیات پاکیزه مردم را در گرو حیات دین مى داند, خواستار جریان سره و کارآمد دین در متن جانها و جوامع یا تربیت و اجتماع است باید همراه با آن نگاه بیرون دینى و بیرون معرفتى به اندرون فکر و معارف دینى درآید, بیاموزد و بیاموزاند و خود دانشورى شود توانمند, حاضر در بلندترین مرتبت علوم درون دینى و درون حوزوى, تا هم بتواند بازفهمى ها و بازسازهاى بایسته در حوزه فکر دینى را به دانشوران مخاطبش بپذیراند و هم ازموضع اصلاحى ومانندامام((ره))همچون خدمتگزارى صدیق, جریان اصلاح اجتماعى را مدیریت کند و خود به حسب وسع و توانایى خویش عهده دار مدیریت مناسبات اجتماعى جامعه خویش درچارچوبه نظام سیاسى اسلام, باشد.
ادامه فصل دوم:
زن دراندیشه اجتماعى امام ((ره))
چارچوبه تحقیق
مرورى به اجمال به اندیشه ها و آثار و سیره امام((ره)), نشانگر آن است که مجموعه نظرات و دیدگاههاى امام((ره)) در مقوله زن را – همانگونه که در تحلیل چارچوبه اندیشه اجتماعى امام ((ره)) دانستیم – مى توان به سه بخش اصلى تقسیم بندى کرد:
– برخى از این آرا و اندیشه ها و سیره, در زمینه تبیین الگوى مطلوب زن است.امام((ره))دراین زمینه, بر محور تبیین شخصیت الگویى بانوى بزرگ صدیقه طاهره((س)) به ابعاد اسلامى وجهه الگویى زن مسلمان نظر داشته اند.
– برخى از این آرا و اندیشه ها و سیره, در زمینه دیدگاه توصیفى امام ((ره)) از وضعیت عینى اجتماعى – فرهنگى زنان از جنبه هاى مختلف اجتماعى, سیاسى, فرهنگى – به ویژه پیش و پس از انقلاب اسلامى – است. کانون اندیشه هاىامام ((ره)) در این بخش بر آسیب شناسى وضعیت اجتماعى – فرهنگى زنان پیش از انقلاب اسلامى و تبیین پایگاه و نقش ارزشمند زنان مسلمان در نهضتهاى معاصر اسلامى به ویژه انقلاب اسلامى, تکیه دارد.
– برخى از آرا و اندیشه ها و سیره امام ((ره)) نیز, در زمینه ارائه راهبردها و راهنمودهاى اجتماعى, سیاسى و فرهنگى مربوط به مساله زنان در راستاى موضعگیریهاى خویش در برهه هاى مختلف نهضت اسلامى, مى باشند.
فرصت و مجال اندک ما در این مقاله تحقیقى, نگارنده, را ناگزیر ساخته است که هر کدام از سه حوزه تحقیقى یاد شده را در فرازى کوتاه و فشرده بیاورد ودرهرفرازبه اندیشه هاى اساسى امام ((ره)) بنگرد. این تحقیق به مدد دو پژوهش موازى و همراه, به جایگاه مطلوب و مورد نظر نگارنده, میل مى کند:
1 – یک تحقیق, کاوش از سیره امام ((ره)) در برخوردهاى عینى تر با موضوع زن به ویژه از جنبه تربیتى در زندگانى درونى و خانوادگى خویش;
2 – یک تحقیق نیز, کاوش میدانى از جامعه زنان و مردان مخاطب سخن و سیره امام ((ره)) مرتبط با موضوع زن درمیان اقشار مختلف جامعه, براى کاوش از کیفیت جریان گیرى اندیشه هاىامام ((ره)) در این مقوله در آنان و نیز جریان گیرى حضورامام ((ره)) در ابعاد گوناگون شخصیتى بانوان جامعه پیش و پس از انقلاب اسلامى از وجهه نظرهاى گوناگون تربیتى و اجتماعى.
به این قرار سه فراز شناختى در پیش روى ما در این مقاله و در دیدگاه پیشنهادى ما, در پیش رو است.
دیدگاه امام((ره)) به ((زن)) در عرصه تاریخ اندیشه هاى درون حوزوى
دیدگاهها و آرا امام((ره)) در موضوع زن به ویژه وجهه ارجمندى و بایستگى آن را, هنگامى درست تر و روشن بینانه تر و قدرشناسانه تر مى توان دریافت که این دیدگاهها و آرا در جغرافیا و تاریخ اندیشه هاى درون حوزوى و در مقایسه با آرا و نظرات دیگران دانشوران و عالمان حوزه هاى علمى دینى با مقایسه و سنجش تطبیقى, شناخته شود.
فراز اول:
زن الگو در اندیشه هاى امام((ره))
محورهاى نظر
زن الگو در اندیشه هاى امام((ره)) را – به دلیل مجال کوتاه این مقال – از سه وجه نظر پى مى گیریم. تحقیق تفصیلى دراین وجوه نظر و نیز پژوهش در ابعاد دیگر دیدگاه هنجارى – ارزشى امام ((ره)) در این زمینه, موکول به کاوش تفصیلى دیگرى است.
1 – صدیقه طاهره(س) و زینب کبرى(س), الگوى انسان تمام, الگوى زن تمام
2 – پایگاه و نقش اجتماعى زن
3 – آزادى زن
تاکید عمده ما در این تحقیق بر وجهه اجتماعى این دیدگاه ارزشى است, وجهه انسانى و فردى مساله نیز کاوش بلندى مى طلبد.
از سه محور فهرست شده پیشتر گزارش و مرورى از عنوان اول داشته ایم و اینک ادامه سخن:
پایگاه و نقش اجتماعى زن در اندیشه هاى امام((ره))
با دیدى که در فراز پیشین از مضمون درونى حیات آرمانى زن الگو داشتیم, مبناى مزبور – حیات و سنت صدیقه طاهره(س) و زینب کبرى(س) – اساس نظر افکندن به وجهه اجتماعى مقوله زن را به دست مى دهد. در این وجهه, اصلى ترین موضوع تحقیق, پایگاه و نقش اجتماعى زن مى باشد. موضوع مزبور را یک بار از جنبه و دیدگاه ارزشى و هنجارى مورد بررسى قرار مى دهیم یعنى که دیدگاه امام((ره)) واز دید ایشان دیدگاه اسلام درباره پایگاه و نقش مطلوب اجتماعى زن چیست؟ و یک بار نیز از جنبه توصیفى, موضوع بررسى قرار مى گیرد که پایگاه و نقش اجتماعى زن مسلمان در برهه هاى مختلف تاریخ اسلام و به طور خاص نهضتهاى اسلامى معاصر چه بوده است. بررسى دوم در فراز دوم مىآید.
تعریف پایگاه و نقش اجتماعى
((پایگاه)) به موقعیت اجتماعى و جایگاهى اطلاق مى شود که فرد در گروه یا در مرتبه اجتماعى یک گروه, در مقایسه با گروههاى دیگر, احراز مى کند. پایگاه و موقعیت اجتماعى فرد, حقوق و مزایاى شخص را تعیین مى کند. ((نقش))به رفتارى اطلاق مى شود که برطبق الگوهاى کلى و اجتماعى و فرهنگى گروه صورت مى گیرد و دیگران از فردى که پایگاه معینى را احراز کرده است, انتظار دارند. نقشهاى مناسب به صورت بخشى از فرایند اجتماعى شدن به فرد آموخته مى شود و سپس او آنها را مى پذیرد.(1) بنابراین, براى یک فرد, نقش اجتماعى, تنسیق تعدادى از مدلهاى رفتارى است که در تعامل با یکدیگرند و بر محور یک کارکرد اجتماعى گرد مىآیند.(2)
با توجه به تعاریف یاد شده, انواع رفتارها, کارها, گرایشها و موضعگیریها و حقوق و وظایف مترتب بریک پایگاه که همگى در ارتباط با الگوهاى ارزشى و هنجارى اجتماعى مى باشند در راستاى سه شاخصه فرهنگى, سیاسى و اقتصادى مى توانند در نقشهاى مختلف تعریف شوند.
دیدگاهها و نظرات امام((ره)) درباره پایگاه و نقش مطلوب اجتماعى زن مسلمان را در سه بخش نقش اجتماعى و فرهنگى, نقش سیاسى و نقش اقتصادى, مى توان فهرست نمود.(3) تعابیر و واژگانى که در بیان نقش زن مسلمان فهرست مى شود, برگرفته از سخنان امام ((ره)) است.
صدیقه طاهره(س) و زینب کبرى(س) آموزگارپایگاه و نقش اجتماعى زن مسلمان
در دیدگاه امام((ره)), نقش اجتماعى زن مسلمان به عنوان نوع رفتار اجتماعى زن مسلمان است که برطبق الگوهاى کلى اجتماعى, فرهنگى, سیاسى و اقتصادى قابل استنباط از سنت و حیات و آموزه هاى صدیقه طاهره(س) و زینب کبرى(س) صورت مى گیرد.(4)
نقش فرهنگى زنان مسلمان
نقش فرهنگى زن مسلمان عبارت از اندیشه ها, اخلاقیات و رفتار و سلوک و هنجارىهاى فرهنگى مطلوبى است, که جامعه اسلامى بایستى براى زن تعریف کند و از وى انتظار داشته باشد.
نقش فرهنگى زنان مسلمان را در دیدگاه ارزشى امام((ره)), مى توان در دو سطح جامعه کلان و خانواده, موردنظر گرفت و اندیشه هاى ایشان را در این مقوله تحلیل کرد.
1 – نقش فرهنگى زنان مسلمان در سطح جامعه کلان
در تحلیل درونى ساخت فرهنگى جامعه به دو عنصر ساخت فکرى و ساخت ارزشى و اخلاقى جامعه مى رسیم. به این قرار تبیین نقش فرهنگى زنان در سطح جامعه کلان در دو بخش انتظارى که از آنان در موضوع اندیشه و دانش ورى و آموزش و تحلیل مى رود و انتظارى که از آنان در مقوله اخلاق و ارزشهاى انسانى مى رود, شکل مى گیرد.
1ـ1 حضور زن مسلمان در عرصه دانش و اندیشه
امام((ره)) در جاى جاى سخنان خویش خطاب به بانوان, بر ضرورت اشتغال زنان به تعلیم و تربیت در سطوح مختلف و نیز تحصیل و تعلم زنان در زمینه هاى مختلف چون علوم تجربى, صنعت, فرهنگ و ادب, عرفان, فلسفه, فقه, علوم قرآنى و به طور کلى تمامى حوزه هاى علوم انسانى و بشرى, تاکید ورزیده اند و بر مسوولیت زن مسلمان در زمینه کسب دانش و اندیشه در همه سطوح و در همه حوزه هاى علوم, توصیفها و توصیه هاى فراوان داشته اند.(5)
1 – 2 – نقش اخلاقى و معنوى زن مسلمان
امام((ره)), با تبیین نقش علمى و اندیشه اى زن مسلمان در جامعه اسلامى, همواره بر نقش اخلاقى و تهذیب نفس در حضور بایسته زن مسلمان در عرصه مناسبات اجتماعى جامعه اسلامى, تاکید داشته اند.امام ((ره)) اخلاق و تهذیب نفس را جز جدایى ناپذیر سلوک و حیات انسان (اعم از زن و مرد) در هر دو قلمرو علم و عمل در جهت تحقق آرمانها و اهداف فردى و اجتماعى اسلام, دانسته اند و بر آنند که در راستاى این نقش فرهنگى عظیم زن مسلمان بایستى به مرتبه اى از تناورى اخلاقى و روحى و معنوى برسد که توان تربیت و سازندگى افراد جامعه اسلامى را داشته باشد.(6)
2 – نقش فرهنگى زن مسلمان در خانواده
زن علاوه بر وجهه انسانى خویش و نیز وجهه اجتماعى و نقش اجتماعیش در سطح جامعه کلان, در سطح خانواده نیز داراى نقش و مسوولیتهاى چندى است که تربیت صحیح فرزند و پاسدارى از کیان انسانى و دینى خانواده از کارکردهاى اساسى خانواده با محوریت وى به عنوان مادر و همسر مى باشد.
امام((ره)) در این زمینه نیز اندیشه هاى ارجمندى را براى نسل مخاطب خویش گذارده اند. و به ویژه درباره نقش اساسى مادر در تعیین ساختار شخصیت کودک و تربیت صحیح فرزندان در جهت تامین سعادت و رشد جامعه, سخنها و خطابهاى بلندى دارند. امام((ره)) جابه جا در سخنان و نظراتشان بر این نکته اشارت دارند که نقش مادرى و همسرى زن مسلمان با نقش اجتماعى یا سیاسى و اقتصادى و فرهنگى در سطح جامعه تزاحمى ندارد و اساسا نباید تزاحمى داشته باشد; از این رواست که از دیدگاه کیان خانواده, شغل اول و اصیل زنان تربیت فرزند است و این از آن رواست که تربیت صحیح فرزند یا انسان سازى از کارکردهاى اساسى خانواده است که این مهم از مادر ساخته است و نه حتى از پدر. این نقش براى زنان نقشى غریزى است وبى اهمیت شمردن و سرکوب کردن آن, پیامدهاى ناهنجار روانى و رفتارى براى کودک, مادر و جامعه, به همراه دارد.در راستاى این تحلیلهاوخطابهاامام((ره)) برآنند که ایفاى این نقش عظیم انسانى و الهى از سوى زنان از سویى در گرو همراه ساختن تعلیم و تربیت ابعاد علمى و ایمانى فرزندان با تهذیب نفس و اصلاح سازى اخلاق خانواده است و هم از سویى دیگر در گرو مسوولیتهاى اساسى زن مسلمان در برابر مسائل و متقضیات اجتماعى جامعه اسلامى مى باشد.
محورهاى عمده اندیشه امام((ره)) در تبیین نقش فرهنگى زن مسلمان در خانواده از جنبه مسوولیت مادرى و همسرى عبارتند از: ((دامن مادر, اولین و بهترین زمینه تربیت کودک)), ((انسان سازى, شغل مادر همانند شغل انبیا در تاریخ)), ((تربیت فرزند, مسوولیتى اصیل و شریف براى زنان)), ((وظیفه زنان, تربیت و تهذیب فرزندان (انسان))), ((سعادت و انحطاط جوامع در گرو نحوه تربیت فرزندان به دست مادران)), ((شرایط تربیت انسان و نقش زن از پیش از ازدواج تا آخرین مراحل زندگى)), ((نقش اساسى زن مسلمان در پاسدارى از کیان خانواده)), ((مسوولیتهاى مشترک زن و شوهر در خانواده))(7)
نقش سیاسى زنان مسلمان
نقش سیاسى زن مسلمان شامل رفتار سیاسى (مانند مشارکت یا عدم مشارکت در سیاست, رفتار راىدهندگان, تکوین سلوک سیاسى, شکل گرفتن افکار عمومى) است که زن مسلمان در جامعه اسلامى به عهده مى گیرد.
نقش سیاسى زنان مسلمان در اندیشه اجتماعى – سیاسى امام((ره)), موضوع نظر و تحلیلهاى بسیارى بوده است. مى توان اندیشه امام((ره)) در این موضوع را در فرایند حرکت سیاسى یعنى مراحل پیدایش و پیروزى حرکت اسلامى, استمرار و تداوم انقلاب اسلامى و فرایند توسعه انسانى – اجتماعى جامعه اسلامى, شناخت و تبیین کرد.
1 – نقش سیاسى زنان در شکل گیرىنهضت اسلامى
امام((ره)) با به دست دادن مثالهاى عینى از جنبشهاى سده اخیر به ویژه جنبش تنباکو, جنبش مشروطه و انقلاب اسلامى, به ارائه دیدگاه خویش درباره نقش زنان مسلمان در جنبش و انقلاب اسلامى پرداخته اند.(8) مى توان در جاى جاى آرا و اندیشه هاى ایشان, ابعاد گوناگون نقش سیاسى زن مسلمان در شکل گیرى در نهضت و حرکت اسلامى جامعه را دریافت. برخى از مضامین اندیشه هاى ایشان عبارتند از:
– خاستگاه درونى نقش سیاسى زنان مسلمان در شکل گیرى نهضت اسلامى وام دار اصولى مانند: اصل آزادى فعالیت سیاسى, مجاهدات انسانى, ایثار و فداکارى, شجاعت و صلابت و حماسه و همت والا و مقاومت و جانبازى, قدرت و تعهد, عفت و عصمت و تحول روحانى آنان و وحدت کلمه و همیارى ایشان با مردان در جریان نهضت و شهادت طلبى آنان.(9)
– نقش محورى زنان مسلمان در پیشقدمى و راهبرى نهضت اسلامى به ویژه در هماهنگى و دوشادوشى با مردان در جریان شکل گیرى نهضت و به ویژه در تحولات فرهنگى – اجتماعى فراگیر جامعه در حال نهضت و جهت دهى به حرکت فکرى, روحى جامعه به سوى آرمانهاى اسلامى و الهى نهضت.(10)
2 – نقش سیاسى زنان مسلمان در تداوم و استمرار انقلاب اسلامى و توسعه انسانى – اجتماعى
زن مسلمان در اندیشه اسلام و امام((ره)), همان گونه که در مراحل شکل گیرى (پیدایش و پیروزى نهضت اسلامى جامعه اسلامى) نقش سیاسى محورى دارد, در مراحل نهادى شدن نهضت و فرایند تداوم و استمرار انقلاب اسلامى در چارچوبه حکومت اسلامى نیز, سهم به سزائى دارد. نکته اى بسیار ساده و مفروض در اندیشه امام((ره)) جاى دارد که بسیارى از دغدغه هاى برخى دانشوران دلسوز و نیز زنان اندیشمند متعهد کشور از نبود این نکته مفروض در اذهان و عملکردهاى برخى و بسیارى است; و این نکته بسیار روشن و معلوم در نزد مصلحان و واقع اندیشان و روشن بینان آن است که زن یک شهروند ویک عضواز مجموعه عناصر و اعضا انسانى جامعه است مانند مرد. زن و مرد هر کدام یک عنصر از سیستم کلان جامعه و زنان و مردان مجموعه هاى بزرگترـ زیر مجموعه آن سیستم کلان هستند. عناصر و اعضایى با چهار ویژگى شعوردارى, عاطفه دارى و اراده دارى و عملکرددارى و به این قرار نقش اجتماعى و فرهنگى و سیاسى و اقتصادى آنان همانا نقش عناصر واعضایى باویژگیهاى یاد شده به ضمیمه برخى مختصات خاص است. اندیشه اجتماعى امام ((ره)), ما را برحذر مى دارد که در ورطه گمانها و باورهاى نادرستى درافتیم و اندیشه ها و برداشتى ناصواب براى زن در بینش و باور و گرایشمان داشته باشیم و آنگاه براى جلوه بخشى ظاهرین و نمودین آن منویات و اندیشه هاى درونى, تنها برخى خطابه ها و عبارت پردازیها و شعارها را ورد کلام و سخن و داعیه هاى خود داشته باشیم. زن و مرد, عناصر انسانى جامعه انسانى اند و هیچ گاه دو عنصر یک سیستم, مختصاتى اینهمان با یکدیگر ندارند. متفاوتند و داراى پایگاهها و نقشهاى مشترک و متفاوتند.
دیدگاه پیشنهادىامام ((ره)) از حضور زن در عرصه تداوم وتوسعه نظام اسلامى با تکیه بر بینش از نقش زن مسلمان در شکل گیرى حرکت جامعه اسلامى و نیز بر پایه پذیرش اصل آزادى زن در همه حوزه هاى حرکت اجتماعى به ضمیمه اصول و شاخصه هاى خاصى – که پس از این خواهد آمد – توضیح دهنده ابعاد حضور و منش سیاسى زن مسلمان است. فهرستى از برخى فرازها و مضامین اندیشه امام ((ره)) در مقولات متنوع نقش سیاسى زنان در فرایند توسعه نظام اسلامى را مرور مى کنیم:
2 – 1 – برخى فرازها و مضامین اندیشه امام ((ره)) در مقوله زن و فرهنگ سیاسى(11)
– آزادى اعتقاد و بیان براى زنان در امور مربوط به مدیریت نظام اسلامى و حق تقاضاى مسائل اساسى از دولت در نظام اسلامى
– همدوشى زنان و مردان در فعالیتهاى سیاسى – اجتماعى براى توسعه نظام اسلامى
– لزوم پذیرش فرهنگ و اندیشه آزادى زن براى سازندگى سرنوشت خویش و مقدرات اساسى مملکت اسلامى
– لزوم حفظ تحول فکرى و روحى منبعث از نهضت اسلامى در زنان و دخالت در امور سیاسى – اجتماعى به تبع آن
– نقش اساسى در پاسدارى از کیان انسانى – اجتماعى و جهت و شجاعت و صلابت زنان در راه حفظ انقلاب اسلامى و پیشبرد آن
– لزوم استمرار تعهد و مسوولیت زنان نسبت به کشور و ملتهاى ستمدیده مسلمان در جریان تداوم نهضت اسلامى
2 – 2 – برخى فرازها و مضامین اندیشه امام ((ره)) در مقوله زن و مدیریت سیاسى(12)
– حق دخالت سیاسى براى زن در تمامى شوون نظام اسلامى مرتبط با سعادت و نیکبختى ملت
– عهده گیرى مدیریت توسط زنان کارآمد و آزاد در نظام اسلامى مناسب با مقام انسانى خود
– اشتغال زنان به جهاد فى سبیل الله در سرتاسر جامعه اسلامى
– رویارویى باتوطئه هاى گوناگون علیه نظام اسلامى در سرتاسر سرزمینهاى اسلامى
– حق راى و مشارکت زنان در انتخابات و حضور در قواى مقننه کشور (راى گرفتن و راى دادن) و لزوم آن
2 – 3 – برخى فرازها و مضامین اندیشه امام ((ره)) در مقوله زن و سیاست فرهنگى(13)
– نقش زنان در تربیت و سازندگى افراد جامعه و جامعه اسلامى به ویژه جوانان, موجد سهم بزرگ آنها در انقلاب و نظام اسلامى
– نیازمندى جامعه اسلامى به حضور و جهاد زنان براى پیشبرد مسیر نهضت اسلامى
2 – 4 – برخى فرازها و مضامین اندیشه امام((ره)) در مقوله زن و سیاست اقتصادى(14)
– نقش و وظیفه عظیم زنان در بناى جامعه اسلامى و هدایت فعالیتهاى اقتصادى نظام از طریق مشارکت سازندگى و ریشه کن نمودن فقر و استضعاف
– آزادى زنان در حوزه هاى گوناگون فعالیتهاى اقتصادى
– لزوم تلاش بانوان در تربیت نیروهاى توانا براىانجام کارها و فعالیتهاى مفید و عمرانى براى کشور
2 – 5 – برخى فرازها و مضامین اندیشه امام((ره)) در مقوله زن و اقتصاد سیاسى(15)
– نقش عظیم زنان در سازندگى جامعه اسلامى براى قطع وابستگى به نظامهاى خودکامه
– پیشگامى زنان مسلمان در مجاهدات مالى و فقرزدایى و استضعاف زدایى از جامعه اسلامى و دیگر فعالیتها و امدادهاى اقتصادى در جهت توسعه و اعتلاى نظام اسلامى
– ضرورت وقف امکانات (مال و جان و دیگر تواناییها و مقدورات) خود از سوى بانوان براى اسلام در نظام اسلامى
نقش اقتصادى زنان مسلمان در جامعه اسلامى از دیدگاه امام((ره))
نقش اقتصادىزنان,رفتاروسلوک اقتصادى مورد انتظار جامعه اسلامى از زنان مسلمان است و به عبارتى دیگر نقش اقتصادى زنان مسلمان را مى توان همچون یک مدل فرهنگى بر آمده از اندیشه دینى و فرهنگ جامعه دینداران و مرتبطباپایگاه معینى دانست که جامعه اسلامى براى زن مسلمان مى پذیرد و در نتیجه دربرگیرنده طرزتلقى ها,ارزشهاورفتارهایى است که جامعه اسلامى براى یک زن یا زنان مسلمانى که آن پایگاه معین را احراز کرده اند, تعریف مى کند.
برطبق اندیشه امام((ره)) در این مقوله, زنان مسلمان در حوزه هاى گوناگون تولید, توزیع, مصرف و تجارت, داراى حق انتخاب کار و شغل, مى باشند و در فعالیتهاى اقتصادى خویش آزادند. اصول و شاخصه هاى توضیحگر ماهیت و حوزه هاى آزادى زنان, در فعالیتهاى اقتصادى نیز جارى هستند که پس از این خواهند آمد.
امام((ره)) بر آن هستند که(16):
-زنان داراىحق کار,حق انتخاب شغل وآزادىفعالیتهاىاقتصادىمى باشند;
– زنان داراى حق مالکیت, حق مدیریت اقتصادى و حضور در زمینه هاى مختلف کشاورزى, صنعتى, تکنولوژیک و اطلاعاتى مى باشند;
– هدف از فعالیتهاى اقتصادى زنان, اگرچه به عنوان یک هدف جزئى و مرحله اى مى تواند بالابردن سطح بهره ورى مادى و اقتصادى باشد, لیکن همین انگیزه و هدف اقتصادى بایستى در راستاى اهداف سیاسى – فرهنگى جامعه و نظام اسلامى در مقولاتى مانند بسط عدالت اجتماعى, رشد و بالندگى, تامین رفاه عمومى, گسترش فرهنگ و دانش انسانى, توسعه اخلاق و معنویت انسانى و… باشد;
– نقش اقتصادى زنان, تابعى از نقش اجتماعى و فرهنگى – سیاسى آنان, در جامعه و نظام اسلامى است. به این قرار نقش فرهنگى و اجتماعى و سیاسى زنان در جامعه اسلامى معرف اصلى پایگاه زنان در جامعه اسلامى مى باشد و نه نقش و فعالیتهاى اقتصادى آنان;
– زن داراى استقلال اقتصادى است و این بدان معنى است که در انتخاب فعالیتهاى اقتصادى و بهره بردارى از دستاوردهاى مادى این فعالیتها و ملکیت آن دستاوردها, مستقل و آزاد و مختار است;
– زن الزامى در تامین مالى و اقتصادى خانواده ندارد و درآمدهاى حاصل از فعالیتهاى اقتصادیش تنها در ملک وى مى باشد.مسوول و عهده دار تامین بودجه و توان اقتصادى خانواده, مرد مى باشد.
– اساس استقلال اقتصادى زن, جنبه هاى انسانى در پاسدارى از عدالت اجتماعى و نقش فرهنگى – سیاسى زن مى باشد.
– همدوشى زنان با مردان در صحنه هاى اقتصادى در راستاى پیاده سازى آرمانهاى اسلامى, افتخار رهبرى و جامعه و نظام اسلامى است.
شناخت درست و برصواب پایگاه و نقش اجتماعى زنان, ازجمله در گروتصویروبینش برصوابى ازموضوع آزادى زن به ویژه اصول نظرى اندیشه آزادى زن و حوزه هاى آزادى اوست. این نکته اکنون توضیح داده مى شود.
آزادى زن در اندیشه امام((ره))
امام((ره)) در راستاى به دست دادن نقطه نظرات خویش از موضوع آزادى, به ((مقوله آزادى زن)) نیز نظر داشته اند. دو بخش اصلى این نقطه نظر یکى ((اصول نظرى اندیشه آزادى زن)) و دیگر: ((حوزه هاى آزادى زن)), است. تحقیق پیرامون عناصر و ابعاد مقوله آزادى در دیدگاه امام((ره)) در موضوعات و فرازهایى مانند اقسام, وجوه, خاستگاه, ارزش و جایگاه آزادى و ابعاد آن در حوزه هاى آزادى تفکر و عقیده, آزادى بیان, آزادى احزاب و اجتماعات, آزادیهاى فردى و آزادى رفتار و عمل و موضوعات دیگرى از این قبیل مجال پژوهشى دیگرى مى طلبند.
اصول نظرى اندیشه آزادى زن در دیدگاه امام((ره))
آزادى زن در جنبه معنوى و ابعاد مختلف اجتماعى, فرهنگى, سیاسى و اقتصادى, یک مساله جهانى است و به عنوان پرسش اساسى پیش روى اندیشه هاى اجتماعى, دانشوران, مکتبها, گرایشها, ادیان و نحله هاى فلسفى و روانشناختى و اجتماعى و حقوقى تلقى مى شود. جامعه امروز به شدت دغدغه رسیدن به پاسخى برصواب از این پرسش را دارد و خواهان تبیینها و روشنگریهاى بایسته اى از سوى دانشوران و مدیران نظام به ویژه از منظر دینى آن, مى باشد.
دیدگاه امام((ره)) در شناخت, تبیین و رویکرد به مقوله آزادى زن برگرفته از بینش دینى وى و دیدگاه برداشتى او از موضع دین نسبت به آزادى زن, است و بر پایه اصول چندى استوار است. اصول مزبور به مثابه معیارها و ملاکهاى تحلیل و نقد مقوله آزادى زن و ارکان و چارچوبه اندیشه آزادى زن در نزد امام((ره)), تلقى مى شود.
برخى از این اصول را با نمونه فرازهایى از سخنان امام ((ره)), مرور مى کنیم. ابتدا فرازى از سخنان امام((ره)) را مىآوریم و آنگاه اصول برداشتى از این فراز را فهرست مى کنیم:
1 – مبانى نظرى و ایدئولوژیک آزادى زن
1- 1 – ((اسلام با آزادى زن نه تنها موافق است, بلکه خود پایه گذار آزادى زن در تمام ابعاد وجودى زن است.))(17)
اصول برداشتى از این فراز:
اصل اول: هماهنگى اندیشه دینى و اسلام با موضوع آزادى زن
اصل دوم: اسلام, خاستگاه آزادى زن در تمامى ابعاد وجودى وى
1 – 2 – ((اسلام به آزادى زن خدمتى کرده است که در تاریخ همچون سابقه اى ندارد, اسلام, زن را از توى آن لجنزارها برداشته است و آورده شخصیت به او داده است. اسلام با زن مخالف است! اینها تبلیغات است.))(18)
اصل برداشتى از این فراز:
اصل سوم: تنها اسلام, مکتب شخصیت بخش به زن در طول تاریخ بشر
1 – 3 – ((بله,پرورش از دامن شما[ خطاب به بانوان], شروع مى شود. دامن بانوان است که بچه هاى خوب را پرورش مى دهد, ممکن است یک بچه اى را که شما خوب تربیت مى کنید, یک ملت را نجات بدهد.))(19)
اصول برداشتى از این فراز:
اصل چهارم: زن, داراى منزلت تربیتى والاتر از مرد
اصل پنجم: حضور تربیتى زن در مناسبات اجتماعى, شاخصه کلان جریان آزادى فردى وى در این مناسبات
2 – شاخصه هاى آزادى زن
2 – 1 – ((اسلام به زنها بیشتر عنایت کرده است, تا مردها, اسلام زنها را بیشترحقوقشان راملاحظه کرده است تامردها. زنها حق راى دارند. از غرب بالاتر است, این مسائلى که ما براى زنها قائل هستیم, حق راى دادن دارند, حق انتخاب دارند. حق انتخاب شدن دارند, همه اینها هست معاملاتشان به اختیار خودشان هست و آزاد هستند. اختیار شغل آزاد دارند.))(20)
اصل برداشتى از این فراز:
اصل ششم: اسلام, قلمرو ایدئولوژیک تعیین شاخصه هاى آزادى زن
2 – 2 – ((در نظام اسلامى, زن همان حقوقى را دارد که مرد دارد, حق تحصیل, حق کار, حق مالکیت, حق راىدادن, حق راىگرفتن; زن و مرد هر دوشان در اسلام اختیارات دارند, اگر اختلافاتى هست براى هر دو هست و آن مربوط به طبیعت آنان است.))(21)
شاخصه برداشتى از این فراز:
شاخصه اول: اینهمانى و برابرى عمومى حقوق زن و مرد: (اصل عمومى در حقوق زن و مرد)
شاخصه دوم: تفاوت در برخى حقوق فردى و اجتماعى بین زن و مرد, برخاسته از مختصات مربوط به طبیعت آنان
2 – 3 – ((خواهرها مثل برادرها در تمام فعالیتهایى که در رشد انسانى تاثیر دارد آزادند. آن آزادى که در اسلام ممنوع است آن است که موجب فساد و فحشا مى شود و ملت را تباه مى کند.))(22)
شاخصه هاى قابل برداشت از این فراز:
شاخصه سوم: بالندگى و رشد یابندگى ملاک تعیین قلمرو آزادى زن
شاخصه چهارم: پاسدارى از کیان اخلاقى زن و جامعه اسلامى ملاک تعیین قلمرو آزادى زن
2 – [)) – 4غرب] به اسم اینکه براى زن مى خواهد مقام درست کند زن را از مقام خودش پایین تر آورد, زن را مثل یک عروسک درست کرد درصورتى که انسان است, آن هم یک انسان بزرگ. زن, مربى جامعه است, از دامن زن انسانها پیدا مى شوند.))(23)
شاخصه هاى برداشتى از این فراز عبارتند از:
شاخصه پنجم:پاسدارىازمنزلت انسانى زن.ملاک تعیین قلمروآزادىوى
شاخصه ششم: نقش تربیتى زن در جامعه و پاسدارى از این پایگاه. نقش فرهنگى, ملاک تعیین قلمرو آزادى زن
مجموعه شاخصه هاىیادشده,برخى ملاکهاىپیشنهادىامام((ره))درتعیین حدود آزادى و شاخصه هاى آزادى زن مى باشند. زن درانواع فعالیتها و حقوق فرهنگى,سیاسى واقتصادىبارعایت معیارهاوشاخصه هاىمزبور,آزادمى باشد.
با این دیدگاه پیشنهادى از شاخصه هاى آزادى زن, موضع سیاسى امام ((ره)) در برخورد با لوایح مربوط به آزادى زنان در انتخابات انجمن هاى ایالتى و ولایتى در دهه 40, مى تواند به درستى توجیه و تبیین شود:
((ورود زنها به مجلسین و انجمنهاى ایالتى و ولایتى و شهردارى مخالف قوانین محکم اسلام که تشخیص آن به نص قانون اساسى محول به علماى اسلام و مراجع فتوا است و براى دیگران حق دخالت نیست و فقهاى اسلام و مراجع مسلمین به حرمت آن فتوا داده و مى دهند. در این صورت حق راىدادن به زنها و انتخاب آنها در همه مراحل, مخالف نص اصل دوم از متمم قانون اساسى است.))(24)
از شاخصه هاى پیشنهادى امام((ره)) برمىآید که از دیدگاه امام((ره)), حضور زنان در مجلس شاهنشاهى و به این قرار راى دادن به آنها, داراى پیامدهایى مانندفساداجتماعى-سیاسى است که شاخصه هاىمزبوربرممنوعیت و حرمت آن, متفق اند. براین نکته حضرت امام((ره)),خوددرجاىجاى تحلیلها و آرا خویش, نظر دارند. امام((ره)) در همان دوران تصویب حق دخالت زنان در انتخابات, در پیامى به عالمان و مومنان چنین نگاشته اند که: ((از تساوى حقوق اظهار تنفر کنند و از دخالت زنها در اجتماعى که مستلزم مفاسد بى شمار است, ابراز انزجار کنید و دین خدا را یارى نمایید.))(25)
ملاکهاى یاد شده, خود, عاملى بودند که امام ((ره)) نه تنها با حضور زن در ساختار سازمانى نظام شاهنشاهى, بلکه با حضور مردان نیز در انتخابات مخالفت داشتند. همین ملاکها برانگیزنده امام ((ره)) در تهییج و تشویق زنان و مردان براى حضور آزاد در فعالیتهاى اجتماعى جامعه اسلامى پس از انقلاب اسلامى, بوده است. ((در نظام اسلامى زن همان حقوقى را دارد که مرد دارد, حق تحصیل, حق کار, حق مالکیت, حق راى دادن, حق راى گرفتن, زن و مرد هر دوشان در اسلام اختیارات دارند.))(26)
O حوزه هاى آزادى زن مسلمان دراندیشه امام ((ره))
در آنچه گذشت دانستیم که زن در چارچوبه اصول و شاخصه هایى خاص, در اندیشه امام ((ره)) داراى آزادى مطلق است که فراگیر همه حوزه هاى حیات فردى و جمعى زنان است. به این قرار اصل موضوع آزادى در اندیشه امام((ره)) فراگیر موضوع آزادى زن نیز مى باشد.
((در اسلام, آزادى به طور مطلق است. مگر آنچه به حال ملت ضرر داشته باشد و موجب مفسده اى باشد.))(27)
در تبیین حوزه هاى آزادى زن مسلمان و نیز زن غیر مسلمان در جامعه اسلامى, از آرا امام((ره)) در موضوع آزادى, بهره مى جوییم. این آرا بستگى خاصى به زن یا مرد ندارند. در هر حال همواره, اصول و شاخصه هاى پیشتر یاد شده را در شناخت حوزه هاى آزادى باید مدنظر داشت:
1 – آزادى فکر و اندیشه
حیات و بالندگى انسانى ازجمله در گرو بالندگى آزادى اندیشه ها و دانشهاى انسانى است:
((احدىشرعانمى تواندبه کسى کورکورانه وبدون تحقیق راىدهد.))(28)
2 – آزادى عقیده
امام در چارچوبه شاخصه ها و حدود آزادى, برآنند که گرایشهاى دینى رسمى و غیر دینى, داراى آزادىاند.
2 – 1 – آزادى عقاید مذهبى زنان
((اقلیتهاىمذهبى درآیندهآزادهستنددرایران در رفاه زندگى خواهند کرد و ما با آنها با کمال انصاف و مطابق با قانون عمل خواهیم کرد.))(29)
سخن امام ((ره)) بر آزادى عقیده و رسمى بودن عقاید ادیان اهل کتاب اشارت دارد. و نشانگر حقوق برابر اقلیتهاى مذهبى رسمى است. اطلاق این سخن فراگیر آزادى انجام مراسم دینى و اظهار عقیده و عدم محرومیت از حقوق اجتماعى به جهت داشتن عقاید یاد شده, نیز هست.
2 – 2 – آزادى گرایشهاى غیر دینى
جامعه امروز بشرى در کنار ادیان الهى, دربردارنده انواع مکتبها و گرایشهاى فلسفى, اخلاقى, گرایشى, رفتارى, سیاسى و اجتماعى است که به هر حال خاستگاهى غیر دینى دارند.
((در حکومت اسلامى, همه افراد, داراى آزادى در هرگونه عقیده اى هستند و لیکن آزادى خرابکارى ندارند.))(30)
تاکید حضرت امام ((ره)) بر آن است که عقاید مزبور مادامى که بر علیه نظام اسلامى, توطئه نباشد و موجب انحراف در جامعه اسلامى نباشد و به ارکان نظام اسلامى خدشه اى نیاورد مجال ابراز دارند.
2 – 3 – آزادى گرایشهاى سیاسى
امام((ره)) در برهه هاى گوناگون به موضوع آزادى عقاید سیاسى با حفظ حدود آزادى پرداخته اند:
((آزادى به هر کس تا آنجا که به ضرر ملت ایران نباشد داده خواهد شد, و هیچ گونه اختناق براى مردم نخواهد بود.))(31)
3 – آزادى بیان
امام((ره)) در زمینه آزادى بیان اندیشه ها و عقاید و گرایشهاى برگزیده افراد در جامعه اسلامى بر آن هستند که:
((در جمهورى اسلامى هر فردى از حق آزادى عقیده و بیان برخوردار خواهد بود ولیکن هیچ فرد یا گروه, وابسته به قدرتهاى خارجى را اجازه خیانت نمى دهیم.))(32)
4 – آزادى احزاب و اجتماعات
امام((ره)) در موضوع آزادى احزاب و اجتماعات نیز به شرط آنکه مصالح مردم و نظام اسلامى را بر هم نیفکند, تصریح به اصل آزادى دارند:
((هرگونه اجتماعات واحزاب ازعرف مردم درصورتى که مردم رابه خطر نیندازدآزادندواسلام درتمام این شئون حدومرزآن راتعیین کرده است.))(33)
5 – آزادیهاى گونه گونى فردى
حضرت امام ((ره)) در موضوعات گوناگونى مربوط به آزادى فردى (مانند امنیت, آزادى و مصونیت مسکن, تعرض ناپذیرى مکاتبات, آزادى رفت و آمد, آزادى انتخاب شغل و پیشه و تغییر آن و به هر حال مجموعه آزادیهاى مردمى) اشارتها و تصریحاى متعددى دارند و البته همواره بر لزوم حفظ حریم و حدود آزادى تاکید اساسى دارند.(34)
تحلیل گسترده این مبحث فرصت و مجالى بلندتر مى طلبد, تا بتوان آنگونه که بایسته منزلت انسانى و الهى امام روح الله خمینى((ره)) است بدانها پرداخت.
ادامه دارد.
پىنوشتها:
1 – بروس کوئن, مبانى جامعه شناسى, ترجمه غلامعباس توسلى و رضا فاضل, (تهران, سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانى دانشگاهى, 1372), ص83.
و نیز آلن بیرو, فرهنگ علوم اجتماعى, ص378.
2 – آلن بیرو, همان.
3 – دراین باره ازجمله نگاه کنید به: ((الگوى اجتماعى پایگاه و نقش زن مسلمان در جامعه اسلامى براساس دیدگاه حضرت امام خمینى(ره), فاطمه جعفرى, (تهران, مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى, 1370).))
4 – براى مثال نگاه کنید به پیامها و سخنان امام(ره), صحیفه نور, ج6, ص185 و نیز پیامها و سخنان مورخه هاى 26 / 2 / 58, 18 / 2 / 60, 11 / 12 / 64 و…
5 – به دلیل مجال اندک صفحات ارائه این تحقیق خود نگاه کنید به پیامها و سخنان ایشان در مورخه هاى 22 / 8 / 57, 16 / 9 / 57, 25 / 6 / 58, 4 / 2 / 60, 26 / 5 / 62, 19 / 1 / 63 و 5 / 6 / 64.
6 – نگاه کنید به پیامها و سخنان حضرت امام در مورخه هاى 18 / 8 / 57, 17 / 1 / 58, 3 / 3 / 58, 12 / 11 / 58, 19 / 1 / 63, 21 / 12 / 63.
7 – نگاه کنید به پیامها و سخنان امام(ره) در مورخه هاى 24 / 1 / 58, 5 / 3 / 58, 21 / 3 / 58, 25 / 1 / 63, 25 / 1 / 59, 23 / 2 / 58, 15 / 4 / 59.
8 – براى مثال نگاه کنید به صحیفه نور, ج9, ص234 – 230 تاریخ 8 / 7 / 58 و نیز همان ماخذ, ج16, ص126 – 125.
9 – براىمثال نگاه کنیدبه: 15 / 12 / 57, 8 / 7 / 57, 27 / 2 / 58, 21 / 12 / 63, 5 / 2 / 58, 15 / 3 / 68.
10 – نگاه کنید به 3 / 11 / 58, 15 / 12 / 57, 11 / 8 / 57, 19 / 1 / 63, 21 / 12 / 63.
11 – نگاه کنید به 12 / 4 / 58, 19 / 1 / 63, 15 / 12 / 57, 12 / 11 / 58, 28 / 5 / 59, 21 / 12 / 63.
12 – ازجمله نگاه کنید به پیامها و سخنان امام(ره) در مورخه هاى 19 / 8 / 57, 10 / 10 / 58, 26 / 5 / 62, 21 / 12 / 63, 16 / 9 / 57.
13 – نگاه کنید به مورخه هاى 21 / 12 / 63, 17 / 1 / 58 و 18 / 1 / 58.
14 – ازجمله نگاه کنید به مورخه هاى 17 / / 58, 18 / 7 / 57, 27 / 6 / 58, 25 / 12 / 59, 2 / 3 / 60.
15 – براى مثال نگاه کنید به پیامها و سخنان امام(ره) در مورخه هاى 15 / 2 / 59, 27 / 2 / 58, 4 / 2 / 60.
16 – براى مثال نگاه کنید به سخنان و پیامهاى حضرت امام(ره) در مورخه هاى 16 / 2 / 57, 16 / 9 / 57, 21 / 12 / 63 و 15 / 3 / 68 (وصیتنامه امام (ره)).
17 – صخیفه نور, ج4, ص192.
18 – صحیفه نور,ج3, ص82.
19 – صحیفه نور, ج6, ص12.
20 – صحیفه نور, ج5, ص221.
21 – صحیفه نور, ج4, ص33.
22 – صحیفه نور, ج9, ص235.
23 – صحیفه نور, ج6, ص186.
24 – صحیفه نور, ج22, ص30.
25 – صحیفه نور, ج1, ص90, و نیز در بیان تفاوت ورود زنان به مجلس در رژیم ضد اسلامى با ورود آنان به مجلس در حکومت اسلامى نگاه کنید براى مثال به مورخه 19 / 1 / 63.
26 – صحیفه نور, ج4, ص33
27 – صحیفه نور, ج4, ص199 در این مقوله ها ازجمله نگاه کنید به کاظم قاضى زاده, خطوط کلى اندیشه سیاسى امام خمینى.
28 – صحیفه نور, ج18, ص233.
29 – صحیفه نور, ج4, ص161.
30 – صحیفه نور, ج3, ص100.
31 – صحیفه نور, ج22, ص171.
32 – صحیفه نور, ج3, ص178.
33 – صحیفه نور, ج2, ص280.
34-خودنگاه کنیدبراىمثال به صحیفه نور,ج17,ص106و147,ج3,ص95و103.
ماهنامه پیام زن ـ شماره 29 ـ مرداد 73
تحقیق پیشنهادى پس از گذار از فصل اول (اندیشه اجتماعى امام((ره))), در دومین فصل خود (زن در اندیشه امام((ره))), به فراز اول رسید. فراز اول پویشى فشرده از ((زن الگو در اندیشه هاى امام((ره)))), است. سه وجهه نظر تحقیق در این فراز, یکى: ((صدیقه طاهره(س) و زینب کبرى, الگوى انسان تمام و زن تمام)), دیگرى: ((پایگاه و نقش اجتماعى زن)) و سوم: ((آزادى زن)), بود. جمع بند این فراز و تتمه مباحث آن, ((نقش زنان در توسعه انسانى, در اندیشه امام((ره)))), مى باشد. نگارنده, در راستاى شرح نظریه پیشنهادى خویش در زمینه الگوى دین شناختى توسعه انسانى(1), بر آن است تا به روش تحلیل محتوا, نقش زن مسلمان را در توسعه انسانى (فرهنگى, سیاسى, اقتصادى و اجتماعى), از آرا و اندیشه هاى امام, در مرورى کوتاه دریابد و ارائه نماید.
نگارنده, براساس نظریه مزبور چشم انداز و شیوه تازه اى را براى دست یابى به یک الگوى خود, ویژه توسعه یافتگى و نیز یک الگوى دین شناسانه توسعه, در دسترس گذارده است. ((نقش توسعه اى زن مسلمان)) از زمره مقولات درونى این نظریه است که به مدد اندیشه ها و آرا امام در این نوشته فشرده و کوتاه, اشارتى به آن مى رود.
جایگاه و نقش زنان در توسعه انسانى در دیدگاه اجتماعى امام((ره))
مقوله شیوه اثرگذارى زنان در طرحهاى توسعه نزدیک سه دهه است که در عرصه بین الملل, مورد توجه قرار گرفته و درباره آن دیدگاهها و اندیشه ها و نگاشته هاى گوناگونى, در راستاى بینش و نگرش صاحبان آن, نسبت به دو مقوله ((زن)) و ((توسعه)), ارائه گردیده است(2). اگرچه هنوز کلیت این مقوله جدید در مرحله آغازین شکل گیرى مى باشد. اینک و در جهان امروز مشاهده مى شود که یکى از عمده مسائل اجتماعى و مسائل توسعه انسانى – اجتماعى, موضوع زن و مقوله مشارکت فعال زنان در برنامه هاى توسعه مى باشد; گواه آشکار بر این نکته, توجهى است که برنامه ریزان بین المللى از سویى و برنامه ریزان جامعه اسلامى و نظام جمهورى اسلامى به گونه اى فراینده به نقش و جایگاه چند بعدى زنان در خانواده به عنوان همسر و مادر, و در اجتماع به عنوان مدیران و کارگزاران فرهنگ, سیاست و اقتصاد کشور, مبذول داشته اند. واقعیت انکارناپذیر, آن است که بدون درنظر گرفتن زنان که نزدیک به نیمى از جمعیت هر جامعه اى و ملت و کشورى را تشکیل مى دهند, دست یابى به توسعه واقعى, امکان پذیر نمى باشد.
موضوع ((جایگاه و نقش زنان در توسعه)), از زمره مباحث هنجارى توسعه مى باشد که در چارچوبه دو تحقیق کلان: یکى ((الگوى کلان توسعه)) و دیگرى ((الگوى مطلوب زن و زنانگى)), تعریف و استنباط مى شود.
اصول پایه چندى در این تحقیق, در جاى دیگرى به تفصیل مبرهن مى شوند و در این تحقیق, اصل موضوعى تلقى مى گردند.
– ((توسعه)) فراتر از مفهوم اقتصادى صرف آن و به معناى توسعه فراگیر انسانى در سه حوزه فرهنگ, سیاست و اقتصاد و نیز کلیت ساخت اجتماعى, مى باشد و به این قرار, توسعه, صرفا امرى کمى نبوده و بلکه کیفى هم هست. این اندیشه در بخش اقتصاد توسعه و توسعه اقتصادى نیز پذیرفتنى است.
– اندیشه پیشنهادى از نقش توسعه اى زن مسلمان, به معناى تفسیر و تصویر بخشى از جایگاه واقعى و نقش حقیقى و بایسته و سزاوار زنان در امر توسعه یافتگى است. حق مشارکت زنان در آگاهى, تصمیم و اقدام ملى یک امر مستدل جامعه شناختى و یک اصل مستند به منابع فهم دین مى باشد.
در این نوشته, آنچه خواهد گذشت ((اندیشه امام و تفکر توسعه)) و ((معیارهاى تواناسازى زنان در نقش توسعه اى خویش)) مى باشد. ادامه این بحث و فرجام این تحقیق, در قسمت بعدى خواهد بود.
اندیشه امام و تفکر توسعه
مفهوم توسعه و خاستگاه دین شناختى آن
((توسعه)), در ابتدایى ترین برداشت, بر واقعیتى دلالت مى کند که در آن مجموعه نظام اجتماعى, هماهنگ با نیازهاى متنوع اساسى و خواسته هاى افرادو گروههاى اجتماعى در داخل نظام, از حالت نامطلوب زندگى گذشته خارج شده و به سوى وضع یا حالتى از زندگى که از نظر مادى و معنوى ((بهتر)) است سوق مى یابد. به بیان دیگر در کلى ترین تعریف, توسعه به معناى ارتقا مستمر کل جامعه و نظام اجتماعى به سوى زندگى ((بهتر)) یا ((انسانى تر)) است. در تعریف و طبیعت ((بهتر)) یا ((انسانى تر)), الگوها و شیوه هاى دستیابى به آن, اندیشه ها, گرایشها, نظریه ها و رهیافتهاى گوناگونى در طول تاریخ اندیشه ها و نحله ها و مکتبها, شکل گرفته و به دست داده شده اند. خاستگاه رهیافتهاى ایدئولوژیک مزبور در نگاهى انتزاعى یا تجربه امروز کشورهاى توسعه یافته آمریکاى شمالى, اروپاى غربى و خاور دور یا تجربه ها دینى و مذهبى جوامع و ملتها در چارچوب یک نظام ایدئولوژیک, مى باشد.
واقع آن است که یک نظریه توسعه همواره ترکیبى از تصورات نظریه پرداز از واقعیتها, برداشتهاى او از یک مجموعه قانونى و نیز ارزشهاى اعتقادى وى مى باشد. یعنى اینکه حتى یک نظریه دین شناختى توسعه نیز تنها درآمیخته از اندیشه ها و ارزشهاى صرف برخاسته از منابع دینى نیست و همواره برخاسته از نوعى سازگارى و همزیستى با عناصر عقلانى و عرفى و تجربى و قانونى مى باشد.
اندیشه امام((ره)) در عرصه فکر توسعه
فکر توسعه, فراگیر سه عرصه تحقیقاتى ماهیتا متفاوت با یکدیگر است. عرصه اول به توضیح و توصیف وضع موجود نظام اجتماعى سیاسى, اقتصادى, فرهنگى که حاوى عناصر تاریخى نیز هست مى پردازد. عرصه دوم به رهیافتها, مسائل ارزشى و هنجارى, مطلوبیتها و غایات توسعه, نظر دارد و عرصه سوم به راهبردها (استراتژیهاى) گذار از وضع موجود به وضع مطلوب مى پردازد. لذا مى توان گفت سه نوع تحقیق توصیفى(3), هنجارى(4) و تجویزى(5) در حوزه فکر توسعه یا تحقیق و توسعه(6), در پیوند با یکدیگر, جایگیرند.
آرا و اندیشه هاى امام((ره)) در تصویر بخشى از اصول مدیریت توسعه, بیشتر ناظر به بیان وجهه ارزشى – هنجارى توسعه است و در حوزه تحقیقات هنجارى جاى مى گیرند. امام((ره)) براساس بینش دین شناختى و تجربیات و عقلانیتهاى خویش, حامل رهیافت خاصى است که مى تواند غایات تلقى خویش از توسعه را به مدد مراجع ارزشگذارى معتقد خویش در قالب یک نظام فکرى خاص (به ویژه به مدد منابع و اندیشه هاى کلامى و فقهى) به دست دهد.
قلمرو و تحقیق ما از موضوع نقش زن مسلمان در توسعه, همان قلمرو پژوهش هنجارى است. در این زمینه, کوشش ما مصروف آن خواهد شد که فرازهاى اصلى اندیشه هاى امام((ره)) در موضوع مورد بررسى خود را, در قالب یک تئورى و نظریه توسعه اى شکل دهیم تا براى بهتر روشن ساختن نقش توسعه اى زن مسلمان, عنوان نماییم.
روش تحقیق
کاوش و تحقیق از نظریه, اندیشه و دیدگاه امام((ره)) درباره موضوع مورد بررسى, در گرو شناخت دو وجهه از اندیشه اجتماعى امام((ره)) مى باشد که یکى کاوش از الگوى مطلوب اجتماعى و زیربخشهاى سیاسى, فرهنگى, اقتصادى آن و برپایه اش الگوى توسعه اجتماعى, و دیگرى دیدگاه امام از پایگاه و نقش اجتماعى, سیاسى, اقتصادى زن مسلمان مى باشد. دو وجهه مزبور به ضمیمه موضوعات و مسائلى که در مباحث امروزین زن و توسعه مطرح اند و پیش روى اندیشه کلان از مقوله زن و توسعه قرار دارند مى تواند راهنماى ما به تبیین دیدگاههاى خاص امام((ره)) در موضوعات و مسائل یاد شده از مبحث ((زن و توسعه)), باشد. ملاحظاتى چند در این میان باید مورد توجه باشند:
– یکى اینکه, ادبیات اندیشه تحول در آرا و دیدگاههاى امام((ره)), بیشتر داراى عناصر و واژگان ادبى تفکر حوزوى و نیز اندیشه عرفى مى باشد. و به این قرار, نباید و نمى توان انتظار کاربرد عناصر واژگان اندیشه توسعه را در آن ادبیات داشت.
– زمینه اصلى پى جویى نظریه امام((ره)) در موضوع نقش زن مسلمان در توسعه انسانى, همانا آرا ایشان در جایگاه و نقش فرهنگى, اجتماعى, سیاسى و اقتصادى زن مسلمان مى باشد.
– اساس نظریه برگزیده ما در مقوله توسعه انسانى, اصالت دهى به یک تئورى خود ویژه توسعه است که از معادله نسبت میان فکر دینى و اندیشه تحول برمى خیزد و به این قرار نه اندیشه هاى رایج و تجربه امروزین توسعه و نه دیدگاههاى رایج ماقبل نقدى از فکر دینى, هیچ کدام چشم انداز پذیرفته ما به امر توسعه یافتگى نیستند بلکه خود, جویاى یک الگو و نظریه بازسازى شده توسعه یافتگى مى باشیم. از این دیدگاه, تئورىها و تجربه هاى امروزین توسعه نیز چشم انداز ما به تحلیل نقش توسعه اى زن مسلمان نیست بلکه در راستاى الگوى دین شناسانه برگزیده خویش از امر توسعه و نیز در راستاى دیدگاه دین شناختى از الگوى مطلوب زن و زنانگى به مقوله مزبور مى نگریم و تجربه امروزین زن و توسعه, گزارشگر مسائل و موضوعاتى هستند که پیش روى الگوى برگزیده خویش از توسعه مى گذاریم تا جوابهاى خودویژه مناسب را در برابر آن مسائل و موضوعات, دریابیم.
معیارهاى تواناسازى زنان در نقش توسعه اى خویش
تواناسازى فرایندى است که طى آن افراد براى از میان بردن موانع پیشرفت خود فعالیتهایى انجام مى دهند که باعث توانمندى و تسلط آنها در تعیین سرنوشت خویش مى باشد.(7)
هدف از این بررسى, مرورى کوتاه بر مجموعه معیارهاى تواناسازى زنان در دیدگاه و اندیشه امام((ره)), مى باشد که به مدد آنها بتوان یک الگوى تحلیلى براى برآورد مسائل مربوط به توسعه زنان و ایجاد زمینه بحث و بررسى در این مقوله را, ایجاد نمود.
نقش جنسى و نقش جنسیتى
عدم تفکیک روشن بینانه میان نقش جنسى و نقش جنسیتى زنان, ازجمله موانع فرهنگى تحقق نقش سزاوار زنان در امر توسعه یافتگى است. عدم تفکیک مزبور به ویژه در حوزه فرهنگى جامعه مسلمانان آثار و پیامدهاى اجتماعى, سیاسى, اقتصادى و فرهنگى, ناشایستى داشته است. نقش جنسى, وظایفى است که به دلیل جنس زن یا مرد و اختلاف بیولوژیکى تاثیر جنسى آنها وجود دارد و قابل جابجایى نیست مانند حاملگى که فقط مربوط به جنس زن است و نقش جنسیتى عبارت از وظایفى است که به دلیل گروه بندى جنس از دید اجتماعى برعهده زنان شمرده مى شود مانند پرورش فرزند که در عین اینکه وظیفه مشترک مرد و زن یا پدر و مادر مى باشد, در برخى فرهنگها و اندیشه هاى حاکم اجتماعى وظیفه خاص زنان و تنها وظیفه زنان شمرده مى شود. و بلکه نقش مزبور را به عنوان نقش جنسى ایشان شمرده و بر جنبه بیولوژیکى این نقش به خطا, تاکید مى ورزند.
معیارهاى تواناسازى زنان
اندیشه دینى و دیدگاه پیش یاد شده امام در مقوله جایگاه و نقش اجتماعى زن, مبین این مساله است که حوزه تواناسازى زنان محصور در مفهوم اقتصادى توسعه نیست. دست یابى به یک مفهوم و تعریف سزاوار و عملى از نقش توسعه اى زنان مسلمان در گرو پیوستگى چند مفهوم, یکى مفهوم رشد انسانى, دیگرى مفهوم نقش اجتماعى, دیگرى تناسبات جنسیتى و نیز سعادت و نیکبختى اجتماعى و توسعه اجتماعى و هم مشارکت در فرایند توسعه, مى باشد. در این میان, در دیدگاه امروزین نسبت به توسعه امور زنان, مقوله مساوات و برابرى بین زنان و مردان, محور تعریف توسعه امور زنان تلقى شده است که البته, این مساله به همراه خویش لزوم تفویض اختیارات به زنان را براى فائق آمدن بر تنگناهایى که در امر مساله برابرى زنان در جوامع مردسالارى وجود دارد, دربرمى گیرد.
اندیشه رایج توسعه در تبیین معیارهاى تواناسازى زنان براى ایفاى نقش توسعه اى خویش, پنج معیار را در پنج مرحله به دست مى دهد که به عبارتى, معیارهایى هستند براى قابل فهم کردن اختیارات زنان در پنج مرحله برابرى و مساوات با مردان:(8)
1 – رفاه: مرحله اى که طى آن مسائل رفاه مادى زنان در مقایسه با مردان در مواردى مانند وضعیت تغذیه اى, تهیه مواد غذایى, درآمد خانوار که مسائل نابرابرى را در پى دارد, مورد بررسى قرار مى گیرد.
2 – دسترسى: مرحله اى که زنان داراى حقى مساوى با مردان در دسترسى به منابع در حیطه خانواده, و در مقیاس بزرگتر در سیستم کشورى نیز, باشند.
3 – آگاهى: مرحله اى که زنان خود, مفهوم فرآیند توسعه را در حد نابرابرى ساختارى درک مى کنند و درمى یابند که مشکلات آنان از بى کفایتى ها و کمبودهاى شخصى ایشان ناشى نمى شود, بلکه آنان به وسیله یک سیستم اجتماعى که در آن تبعیضات صورت رسمى و قابل قبول به خود مى گیرد, عقب نگاه داشته مى شوند.
4 – مشارکت: مرحله اى که جنبه اى از برابرى که شکل مشارکت برابر زنان در فرایند تصمیم گیرى به خود مى گیرد, مورد نظر است. در یک پروژه توسعه اى, این به معناى حضور زنان در تمام مراحل بررسى نیازها, شناسایى مشکلات, برنامه ریزى, مدیریت, اجرا و ارزشیابى است.
5 – کنترل: مرحله مربوط به افزایش مشارکت زنان در حد تصمیم گیرى است, به طورى که این مشارکت براى کسب افزایش کنترل در عوامل تولید و تضمین برابرى دسترسى به منابع و توزیع عادلانه منافع باشد. برابرى در کنترل براى استفاده از سود برابر زنان, لازم است.
به این ترتیب این معیار, در دیدگاه امروزین تجربه توسعه, به صورت دایره اى درمىآید که از کنترل به رفاه بازمى گردد. دیدگاه مزبوربر این پندار است که منظور از تواناسازى زنان, تعویض مردسالارى با زن سالارى نیست, بلکه بیشتر براى معرفى برابرى جنسیتى در فرایند توسعه مى باشد, که در جاى خود بایستى به برآورد این داعیه پرداخت.
تحقیق از اندیشه امام((ره)), در مقوله نقش توسعه اى زنان را مى توان از فکر محورى امروزین توسعه امور زنان, آغاز کرد, تا نقاط نسبت و اشتراک آرا امام((ره)) با اندیشه هاى امروزین رایج را دریافت و آنگاه به ویژگیهاى اندیشه امام((ره)) جداى از دیگر اندیشه هاى پیشنهادى, پرداخت.
مجموعه سخنان و نوشته هاى امام((ره)), گزارشگر چند اصل و نکته در مقوله تواناسازى توسعه اى زنان مى باشد:
1 – مقوله ((توسعه امور زنان)), پس از نزدیک به سه دهه, اینک به تدریج در حال حضور در مجامع علمى و مراجع کشورى جامعه ما, است. شیوه هاى پیشنهادى نیز هنوز با ساختار فرهنگى – اجتماعى کشور ما سازگارى و هماهنگى و همزبانى ندارند. اندیشه محورى در این مقوله هنوز متاثر از فکر محورى توسعه در دو دهه پیشین تجربه اروپایى توسعه است. على رغم بسیارى داعیه ها که در این مقوله ها از سوى سخنوران ((توسعه و زن)) رفته است و مى رود, متکاى بسیارى از این آرا هنوز همان مضمون اقتصادى توسعه است که تا دو دهه پیش مفهوم و معناى منحصر توسعه تلقى مى شد و به تعبیرى دیگر مقوله زن و توسعه اینک در کشور ما, در بیبشتر مجامع از منظر ((عقلانیت ابزارى)) برآورد مى شود. درحالى که در مقابل این نظریه, برداشت بر صواب تر از توسعه که آن را فرایندى چند جانبه و فراگیر مى داند, قرار دارد. این برداشت, در مقوله مزبور تاکید اساسى را بر گسترش توانایى هاى کلامى, فکرى, اندیشه اى, ارزشى, و زبان انسان و به اصطلاح مفاهمه که مبناى همه وجوه معنوى توسعه را تشکیل مى دهد, قرار مى دهد(9). مفهوم توسعه در دیدگاه رایج ((زن و توسعه)), افزایش رفاه, گمان برده شده است که حاصل آن برابرى مقدورات اقتصادى است(10). دیدگاه برگزیده ما پذیراى این بینش نیست. اندیشه هاى امام((ره)) در مقوله ((زن و توسعه)) به گونه اى اصولى بر این مبناى دوم که مى توان آن را ((مبناى انسانى توسعه)) نام نهاد, متکى مى باشد(11). به دیگر سخن تصور مطلوب از توسعه امور زنان حاصل شدنى نیست مگر با تاکید بر بعد فرهنگى, معنوى, سیاسى و غیر اقتصادى توسعه. اثرگذارى مطلوب زنان در توسعه, تنها به این نیست که به مساوات و برابرى اقتصادى زنان و تواناسازى آنان از وجهه نظر رفاهى تا مرحله کسب افزایش کنترل بر عوامل تولید و تضمین برابرى دسترسى به منابع و توزیع عادلانه منافع, نگریسته شود اما تواناییهاى فرهنگى و سیاسى آنان در فرایند بالندگى و رشد درآمد توسعه یافتگى مورد نظر و توجه نباشد. عنصر عقلانیت و دیانت در این فرایند بسیار مهم است. هماهنگى هر دم افزونتر و بالنده عقل و دین در فرایند رشد انسانى, محور اندیشه توسعه انسانى, گرفته مى شود.
2 – مفهوم دو مقوله پایگاه و نقش اجتماعى را پیشتر دانسته ایم. این نکته گفتنى است که از موضع آموزه هاى دینى, پایگاه و نقش مزبور, داراى خاستگاه هستى شناختى – ارزشى, معینى مى باشد. به این معنا که از منظر تعالیم دین, پایگاه و نقش اجتماعى زن و نیز نقش توسعه اى او در راستاى نقش انسانى (اصل عبودیت در پیشگاه خداوند) و رسالت انسانى او (انسان سازى و جامعه سازى) تعیین مى شود و شکل مى گیرد, براساس این نقش و رسالت انسانى و با توجه به نقش و قابلیتهاى جنسیتى و شرایط محیطى مسوولیت انسانى او معلوم مى شود و در قلمرو این مسوولیت و با توجه به قابلیتهاى جنسى, استعدادى و جزئیات شرایط محیطى, تکالیف و وظیفه انسانى و زنانگى او مشخص مى شود. احکام کلى الهى, چارچوبه کلان و قانونمند مناسبات انسانى – اجتماعى و رفتارى زن را و مرد را و زنان درون جامعه اسلامى را معین مى کنند که علم فقه در معناى رایج, عهده دار استنباط و تبیین این احکام مى باشد. کوتاه اینکه از دیدگاه آموزه هاى دینى, مقوله نقش توسعه اى زن مسلمان در حوزه مفهومى فراگیراز مفاهیم و اصول نقش و رسالت انسانى, مسوولیت اجتماعى و تکالیف انسانى – اجتماعى, شکل مى گیرد.
3 – ((برابرسازى زمینه هاى ایفاى نقش توسعه اى)), از زمره اصول راهبردى و تجویزى است که از اصل ((برابرسازى جنسیتى)), رساتر, واقع بینانه تر, منطقى تر و انسانى تر است بى اینکه جنبه هاى اغواکننده داشته باشد, درحالى که اینهمان سازى تقسیم کار اجتماعى میان زنان و مردان مضمون اصلى شعار برابرخواهى زنان و مردان در دیدگاه وارداتى توسعه مى باشد(12). عناصر ناب انسانى توسعه, واقعیتهاى جنسى, قابلیتهاى گوناگون جنسیتى, گستره چند بعدى توسعه انسانى, موضوع رشد و تربیت فردى و… در این دیدگاه, نادیده گرفته شده اند. آنچه به طور اصولى وظیفه نظام اجتماعى است برابرسازى زمینه هاى رشد فردى و ایفاى نقش توسعه اى زنان مى باشد; اینهمان سازى تقسیم کار اجتماعى مشکله اساسى توسعه اى زنان را حل نخواهد کرد.
4 – مشکله بزرگ و اساسى اندیشه هاى رایج توسعه اى امروز در امور زنان از ناحیه الگوهاى توصیه اى و هنجارى, (وضعیت مطلوب و آرمانى براى زن) است تا اصل ((برابرسازى زمینه هاى ایفاى نقش توسعه اى)) در یک سو و سمت بایسته انسانى و آدمیت بخش و صالح, به کار گرفته شود. اندیشه هاى امروزین وارداتى در مقوله انسان و توسعه, از این الگوهاى توصیه اى و هنجارى, به طور چشمگیر خالى اند. گویا که دیدگاههاى امروزین و وارداتى ((زن و توسعه)), فریاد تساوى زن و مرد را و ایجاد انگیزش و سوق دهى در زنان براى آماده سازى و تواناسازى وى را دارند اما اینکه زن و مرد را رو به چه غایتى تفسیر مى کنند و تساوى میان زن و مرد را براى چه مى خواهند و زن اگر باید بشتابد براى چه و رو به چه و در کدامین جهت بشتابد و براى چه آرمانى خود را توانمند سازد و…, بى جواب مانده اند. بشریت امروز, هنوز از این تب و تاب واکنشى ناخودآگاه و غریزى عکس العملى در برابر قرنها مظلومیت تبعیضآمیز میان زنان و مردان آسوده نگشته است تا از سر تامل و روشن بینى, واقع بینى و انسان خواهى, به ((چرا)) و ((براى چه)) بیاندیشد و پى جوى پاسخ درست و منطقى و انسانى براى این پرسشها نیز باشد. اینک از پس آن تفریطهاى ناروا و غیر انسانى, افراطهایى نابهنجار همچون حرکتهاى فمینیستى(13), پوسته غیر انسانى و سخت ماشینى, بر زن امروز, تنیده است.
در این زمانه بر زن امروز, داعیه داران توسعه اى آن روا مى دارند که به عینه بر تکنولوژى و به میزان جنبه سخت افزارى آن روا داشته اند. ماشینى تر, پیش بینى پذیرتر, قدرتآفرین تر, مرفه تر, پرشتاب تر, و حتى اجتماعى تر (در مقابل انسانى تر), بى اینکه پاسخى براى ((چرا اینگونه)) و ((براى چه این گونه)) و ((به خاطر چه اینگونه)) براى زن امروز و انسان امروز داشته باشند.
این نکته نیز آموزه دیگرى است که از امام((ره)), مى توان برگرفت(14).
5 – ((تناسبات جنسیتى)), اصل دیگرى است که جایگزین برابرسازى جنسیتى, در اندیشه هاى امام((ره)) مى شود(15). در نقشهاى جنسیتى در مقوله اى مانند تربیت فرزندان, این نکته پذیرفتنى است که زن و مرد, هر کدام از آنها, مى توانند از عهده آن نقش و وظیفه برآیند اما لزوما به معناى نقش بدیل یا جایگزین یکدیگر نیست, به این معنا که زن بتواند به عینیه ایفا کننده تمامى آنچه از مرد در آن مقوله ها برمىآید, باشد و یا برعکس مرد بتواند بى کم و کاست از عهده وظایفى که بر عهده زن در آن مقوله ها مى باشد, برآید. در نقشهاى جنسیتى هیچ کدام از زن و مرد نمى توانند جایگزین یکدیگر باشند. نه مرد جایگزین زن و نه زن جایگزین مرد مى تواند باشد. نقشها و سلوکهاى اجتماعى نمى توانند اینهمان باشند بلکه در انواع نسبت با یکدیگربسته به موضوع و مقوله انسانى – اجتماعى پیش روى زن و مرد, سلوک اجتماعى متفاوتى از زن و مرد, انتظار مى رود.
6 – از میان معیارهاى یاد شده براى تواناسازى زنان در ایفاى نقش توسعه اى خود, امام((ره)) بر معیارهاى دسترسى, آگاهى, مشارکت و کنترل, تاکیدهاى بسیارى, دارند.
6 – 1 – در معیار دسترسى
مقدورات و منابع کاربردى به عنوان منابع بهره ورى, در اندیشه امام((ره)) هم مقدورات سیاسى, هم مقدورات و منابع فرهنگى و هم مقدورات و منابع اقتصادى را شامل است(16). مبانى اعتقادى و احکام کلى الهى حاکم بر مناسبات فردى و اجتماعى, زمینه هاى معرفتى – ارزشى و چارچوبه هاى کلى قانونمند ایجاد و در دسترس زنان گذاردن امکانات و مقدورات فرهنگى, سیاسى, اقتصادى را به دست مى دهند. حق مالکیت زنان بردستاوردهاىخویش,حق مطالبه حقوق اقتصادىخودولزوم تامین نفقه ونیازهاى اقتصادى زن, نمونه هاى اقتصادى احکام فقهى, در معیار دسترسى مى باشند.
6 – 2 – در معیار آگاهى
حوزه آگاهى به عنوان معیار تواناسازى زنان در ایفاى نقش توسعه اى خویش, بسى فراتر از آگاهى به چرایى و چگونگى تبعیضات متداول از سوى سیستم اجتماعى میان زنان و مردان است. از سوى دیگر, همین آگاهى به چرایى ها و چگونگیهاى مزبور, تنها به این معنا نیست که در این سطح, برابرى یعنى اینکه تقسیم کار بر حسب جنسیت مطلوب هر دوطرف باشد و نباید به معناى سلطه یک جنس بر جنس دیگر چه از نظر اقتصادى و چه از نظر سیاسى باشد. در اندیشه پیشنهادى ما از آگاهى کارآمد بخش زنان براى ایفاى نقش توسعه اى خود, حوزه آگاهى مزبور, فراگیر خودآگاهى به نقش و رسالت انسانى, آگاهى و باور داشتن به الگوى مطلوب زن و زنانگى, آگاهى به پایگاه و نقش فرهنگى, سیاسى, اقتصادى و اجتماعى زن, خودباورى, بینش و شناخت آسیب شناسانه اجتماعى به سیستم و وضعیت موجود اجتماعى – که شناخت تبعیضات جنسیتى (نه تفاوتهاى جنسى), از زمره این بینش و شناخت آسیب شناسانه است – و دانشها و اندیشه هاى درون دینى و بیرون دینى به تناسب استعدادها و گرایشها و علاقه ها, مى باشد(17).
6 – 3 – در معیار مشارکت
در معیار مشارکت, امام((ره)), همواره بر نیاز به افزایش بسیج زنان و ضرورت آن براى افزون بخشى حضور آنان در جامعه, تاکید دارند(18), چنین افزایش حضورى مى تواند به منزله تواناسازى و یک عامل بالقوه مشارکت به سوى افزایش سطح تواناسازى باشد. اندیشه هاى امام((ره)) در این مقوله, از سویى مستند به بینش اجتماعى – فقهى ایشان و از سویى دیگر متکى بر یک خردورزى واقع بینانه است. واقع آن است که مشارکت زنان در فرایند تصمیم گیرى و حضور آنان در تمامى مراحل پروژه هاى توسعه اى (بررسى وضعیت و نیازها, شناسایى مشکلات, برنامه ریزى, مدیریت, اجرا و ارزشیابى) داراى یک سطح همگن, اینهمان و برابرکمى تام و تمام در همه زمینه ها با مردان نیست. امام((ره)) در بسیارى از فرازها از اندیشه ها و سخنان خویش بر نقش کیفى تر و حتى کمى تر زنان در موضوع حضور و مدیریت اجتماعى آنان اشاره و تاکید دارند(19). برخى زمینه ها و موارد نیز حضور کمى تر یا کیفى تر مردان و به سخن دیگر حضور متفاوت مردان, موردنظر و تاکید است. کوتاه اینکه: نباید از مفهوم مشارکت برابر در تصمیم گیرى اجتماعى, گمان همگنى و اینهمانى برد. تفاوتها و نه تبعیضها را نباید نادیده انگاشت. عدم توانایى در درک نقشها و مسوولیتهاى مختلف جنسیتى و درنتیجه عدم توانایى درک آثار مختلف سیاستها و برنامه هاو پروژه ها براى زنان و مردان, مشکله بزرگى در راه این واقع بینى است. حضور افزونتر زنان در مجالس قانونگذارى, در دولت و در سیستم ادارى – سیاسى کشور, نمونه هاى واضح و مشهود افزون بخشى به مشارکت زنان, مى باشد.
6 – 4 – در معیار کنترل
نظارت بر فرایند تحول اجتماعى و تربیت انسانى, شکل انسجام یافته فرایند مشارکت در تصمیم گیرى است که زنان را به سوى توسعه فزاینده سوق داده و آنان را تواناتر مى نماید. دیدگاه برگزیده ما درباره این معیار نیز چند وجه دارد. یک وجه نگاه فراگیر به میدان مفهومى توسعه و مباحث مربوط به آن و داخل دانستن توسعه فرهنگى – اجتماعى و توسعه سیاسى در مفهوم توسعه, وجه دیگر, ابعاد گوناگون مقوله نظارت اجتماعى مى باشد. امام((ره)) در فرازهاى گوناگون سخنها و پیامها و نگاشته هاى خویش بر این وجوه نظارت فراگیر تاکید دارند(20). همان گونه که ارزشها و اصول نظرات و کنترل در مدیریت اجتماعى از منظر آموزه هاى دینى, ساخت و جنبه هاى دیگرگونه از نظریه هاى وارداتى توسعه دارند.ادامه دارد.
پىنوشتها:
1 – نگاه کنید به ((فرهنگ و اندیشه توسعه در دیدگاهى روش شناختى)) از نگارنده در مجله فرهنگ توسعه, شماره 12, سال 73, و نیز مقاله: ((به سوى یک نظریه دین شناختى توسعه)) ارائه شده به کنفرانس برنامه ریزى توسعه, تیر 1373.
2 – درباره موضوع مورد بررسى ازجمله نگاه کنید به ((نقش زنان در توسعه)), کار مشترک دفتر امور زنان ریاست جمهورى و صندوق کودکان سازمان ملل متحد, (تهران, انتشارات روشنگران, 1372).
Descriptive research – 3
Normative research – 4
Prescriptive research – 5
Research anddevelopment – 6
7 – نقش زنان در توسعه.
8 – سارا لانگهSara Longwe) ), نقش زنان در توسعه, ص37 تا 39.
9 – حسین بشیریه, نهادهاى سیاسى و توسعه, فرهنگ توسعه, شماره 3,سال 1372, ص11 – 4.
10 – نقش زنان در توسعه, ص23.
11 – براى مثال در مقوله توسعه سیاسى در مثل اصل مشارکت سیاسى نگاه کنید به مورخه هاى 18 / 9 / 1357, 17 / 1 / 1358 و در اصل مبانى انسانى توسعه به مورخه هاى 2 / 3 / 1360, 21 / 12 / 1363, 3 / 11 / 1357, 15 / 12 / 1357 و در مقوله توسعه فرهنگى نگاه کنید به مورخه هاى 16 / 2 / 1358.
12 – سارا لانگه, ص23 – 22.
13 – جنبشهاى زن گرایى, با تاکید بر وجهه هاى اومانیستى و ماشینى.
14 – براى مثال نگاه کنید به مورخه هاى 21 / 12 / 1363, 21 / 4 / 1359 درباره آرمان دارى زنان در حرکت اجتماعى و انگیزه هاى خدایى نقش اجتماعى ایشان.
15 – و هم به دلیل مجال اندک مقاله براى ذکر عین جملات امام, نگاه کنید به مورخه هاى 3 / 8 / 1357, 10 / 7 / 1358, 15 / 1 / 1361, 5 / 3 / 1358, 21 / 3 / 1358, 26 / 2 / 1358.
16 – نمونه هاى روشن از نقشهاى فرهنگى, سیاسى, اقتصادى, اجتماعى امام((ره)), بیانگر این دیدگاه فراگیر است. نقش فرهنگى مانند مورخه هاى: 11 / 8 / 1358, 25 / 12 / 1359, 14 / 7 / 1357, 10 / 8 / 1367, 21 / 12 / 1363, نقش سیاسى مانند مورخه هاى: 14 / 7 / 1357, 3 / 11 / 1357, نقش اقتصادى مانند مورخه هاى: 21 / 12 / 1363, 10 / 3 / 1358, 1.
17 – درباره اندیشه هاى امام((ره)) در موضوع معیار آگاهى براى مثال نگاه کنید به مورخه هاى: 18 / 8 / 1357, 19 / 8 / 1357, 20 / 6 / 1358, در مورد ضرورت خودآگاهى زنان به نقش اجتماعى خویش و محبوس نبودن در چارچوبه هاى محصور کننده فعالیتها یا شى نگر به زنان و 11 / 12 / 1364, 25 / 12 / 1359.
18 – درباره موضوع حضور اجتماعى زنان, از آرا امام((ره)) نگاه کنید براى مثال به مورخه هاى 28 / 3 / 1358, 4 / 2 / 1357, 17 / 2 / 1357, 8 / 7 / 1358, 18 / 7 / 1358, 22 / 8 / 1357.
19 – درباره معیار مشارکت و نقش کیفى تر و کمى تر زنان در مقوله هاى متنوع اجتماعى در آرا امام((ره)) براى مثال خوب است نگاه کنید به مورخه هاى: 17 / 12 / 1357, 23 / 1 / 1358 (نقش اول و اساسى زنان جلوتر از مردان در هدایت نهضت و حرکت هاى اسلامى), و موضوع رهبرى نهضت: 5 / 2 / 1358, و موضوع همدوشى با مردان در پیروزى و هدایت و استمرار حرکت اسلامى جامعه: 4 / 1 / 1358, 22 / 2 / 1358, پیشوایى زنان نسبت به مردها در نهضت اسلامى 20 / 7 / 1357, الهام دهى و عبرتآموزى به مردان: 17 / 12 / 1357, و تشجیع آنان 17 / 11 / 1358, و تعهدپذیرى افزونتر آنان 19 / 6 / 1359 و…
20 – معیار کنترل را نیز با آرا امام((ره)) از فرازهایى مانند مورخه هاى زیر مى توان دریافت: در مثل موضوع ایستادگى در پیشگامى نهضت اسلامى 25 / 1 / 1361, و یا مقوله نظارت زنان بر روند قانونگذارى, قوه مجریه و… 19 / 6 / 1359, یا موضع هدایت یا پند و نصیحت گرانه ایشان درباره کار نظام 25 / 12 / 1359, مشارکت با مردان یا پاسدارى ارکان جامعه اسلامى 1 / 19 / 1363.
ماهنامه پیام زن ـ شماره 31 ـ مهر 73
بانوى امروز, دختر امروز, زن امروز, پدر داناى خویش و آموزگار عارف خویش و عارف میان میدان خویش, امام امت((ه)) را در اندیشه, قلب و کردار خود پاس خواهد داشت.
پیشتر گفته ایم که به مقوله زن در اندیشه امام((ره)), مى توان سه نگاه توصیفى, آرمانى و توصیه اى داشت و ما در این تحقیق به گونه اى فشرده و کوتاه از دیدگاه آرمانى امام در مقوله مزبور یاد مى کنیم. نقش توسعه اى زن مسلمان در اندیشه امام((ره)), را اینک پى مى گیریم.
این قلم با نگاهى به کلیت اندیشه اجتماعى امام((ره)) آغاز کرد. آنگاه به مقوله زن در دیدگاه هنجارى امام((ره)) نظر افکند تا نوبت به تبیین نقش توسعه اى زن رسید. چند فراز باقیمانده از تبیین نقش توسعه اى زن با اندیشه هاى امام((ره)), عبارتند از: ((زن و توسعه انسانى)), ((اصول روش شکل دهى به نظریه توسعه اى زن)), ((ابعاد نقش توسعه اى زن)) و ((مفاهیم اصولى نقش توسعه اى زن)).آنچه در این قسمت مىآید اینها است: ((از امام (ره))), ((زن و توسعه انسانى)), ((وضعیت امروز نظریه پردازى در مقوله زن و توسعه)).
از امام((ره))
شرط آدمیت و انصاف و عشق را نگارنده در این مجال فرجامین نوشتار خویش از امام((ره)), همانا این مى بیند و مى یابد که با مخاطب خویش, با نسل امروز, با زن امروز, اندکى از امام((ره)) آنچه را یافته است و دیده است و آموخته است, براى نسل بعدى خویش بگذارد.
دانایان و عارفان گفته اند که جریان وجودى آدمى تا اوج رستگارى و فلاح, از خودآگاهى انسانى – اجتماعى, آغاز مى شود تا مرحله خداآگاهى و خداباورى و دین باورى و درستکارى و به تعبیرى رشد فردى و تربیت انسانى که آن را سیر من النفس الى الحق گفته اند, تا مرحله حضور راهبرانه در جامعه به عزم انسان سازى و انسان سازى به قصد جامعه سازى که سیر من الحق الى الخلق مى گویند و راهبرى خلایق به سوى خدا که سیر من الخلق مع الخلق الى الحق گفته اند که جهاد و کوشش براى خلق و خدمتگزارى مردمان و به رشد رسانیدن آنان در این مرحله است تا جایى که سالک راه در کوران تربیت خلق و راهبرى آنان و در کوره دردها و رنجهاى هدایت و راهبرى خلق, و ساختن آنان شکل گیرى, آبدیده و پخته مى شود و به ظرافت و ظرفیت و حکمت مى رسد و در این فرایند رویش خویش, عجز و اضطرار و فنا در وجود او شکل مى گیرد تا مرحله اى که سفر از حق با حق به سوى حق است که همان اعتصام و توکل و تفویض و رضا و تسلیم و بقا بالله مى باشد.(1)
ما و نسل ما, با امام((ره)) و با زندگى او, این مراحل ناب انسانى را دریافته و باور کرده ایم. تحولات و رشد اندیشه اى و اخلاقى او و سلوک انسانى او را در اولین مرحله و دومین مرحله سیر و سلوک انسانى, با آثار فلسفى و فقهى و اخلاقى و با سلوک و سیره اش, آن گونه که گواهان صادق نشانمان داده اند, مى توان دانست. حضور اجتماعى و راهبرى روح و اخلاق و فرهنگ اجتماع جامعه را نیز که با امام((ره)) شاهد بودیم. امام ((ره)) مانند بسیارى دانش مآبان به کنار از قضایاى اجتماعى و دردها و مسائل ملموس جامعه خویش نبود, عارفى فیلسوف و فقیهى میان میدان بوده, در اوج قدرت, پاک زیست و عاشق و درستکار, مشروعیت ولایت و حکومت و مدیریتش را از همین پاکى و ایمان و درستکاریش وام دار بود و آن مراحل ناب عرفان را هم در نمازهاى آخرین او, در اشکها و سوزهاى شبهاى او, در شعر و احساس و سوختن او, در توکلها و توسلهاى, او همه دیدیم و باورمان شد. و هم از این است که او را معلم و راهبر و مربى و آموزگارى صالح و مصلح دیدیم و عاشق شدیم و فرمان پذیر او بودیم. دلها همه بر این منزلت انسانیش گواه بودند و داور و به وقت عروج روح و در خاک شدن جسمش دیدیم آدمها, دخترها و پسرها, مردان و بانوانى, حتى نه چندان متشرع, اما به خود پیچیده از فرط غم و سوز و درد, در بحبوحه و غلغله آن روزهاى تلخ و آن در خاک درد غلطیدنهاى روزهاى بهشت زهرا.
و بارى اگر انسانیم و اهل انصافیم و عدالت جوى و دادخواه و انسان باور و آرزومند جامعه اى عزیز, او را و زندگى پاک او را در عمق دید و جان و روح و سلوک خویش به عنوان آموزگار آدمیت و اجتماع خواهیم دانست تا به آخر عمر. و به نسلهاى پس از خویش, هویت خواهیم بخشید.
بانوى امروز, دختر امروز, زن امروز, پدر داناى خویش و آموزگار عارف خویش و عارف میان میدان خویش(2) را در اندیشه, قلب و کردار خود پاس خواهد داشت. راهبران و همه آدمیان پس از او, تا به سزاوارى شاگردى او را نکنند, ادامه او را توانمند راهپویى و رهبرى نیستند.
زن و توسعه انسانى
توسعه در معناى ایدئولوژیک برگزیده ما, فرایند بهینگى و ارتقا آگاهانه و جهت یافته و نهادىشده انسانى – اجتماعى جامعه از وضعیت موجود خویش رو به وضعیت مطلوب پذیرفته شده در چارچوبه الگوى مطلوب اجتماعى, سیاسى, اقتصادى و فرهنگى قابل استنباط از آموزه هاى اسلام, است. مضمون درونى این مفهوم, همانا ((تعالى انسانها)) مى باشد. ابعاد تحول و تعالى مزبور, فراگیر حوزه هاى متنوع اجتماعى, فرهنگى, سیاسى و اقتصادى است. در معناى یاد شده, یک نظریه توسعه بر مدار اعتلاى معانى انسانى و هدایت قابلیتهاى نیروى انسانى رو به وضعیت آرمانى, در چارچوبه الگوى مطلوب اجتماعى مى باشد و الگوى توسعه یافتگى بر اساس آن الگوى مطلوب, شکل مى گیرد. در این دیدگاه, نیل به توسعه پایدار و همه جانبه, در گرو توجه اصولى به نیروى انسانى و مدیریت بهینه منابع انسانى, شکل دهى به عناصر انسانى کارآمد براى توسعه انسانى, مى باشد. با این تعریف و این بینش از توسعه و نقش نیروى انسانى و پیش نیاز ضرورى مشارکت همه انسانها در فرایند توسعه یافتگى, ضرورت بینش و رویکرد درست و روشن بینانه به زن و توسعه انسانى معلوم مى شود. جاىجاى آرا امام((ره)) در تبیین آرمانهاى نهضت اسلامى, مضمون ایدئولوژیک توسعه انسانى را در خود دارد(3) از این دیدگاه به ضمیمه بینش امام نسبت به مقوله زن, مى توان نگرش ایشان در زمینه زن و توسعه انسانى استنباط کرد.
وضعیت امروز نظریه پردازى در مقوله ((زن و توسعه))
بسیارى نظریه پردازان در دهه اخیر, کوشش نموده اند تا به مقوله ((زن و توسعه)) بپردازند و بر آن بوده اند تا به نوعى دیدگاه تئوریک و یا کاربردى پیشنهادى خویش را از ((موضوع حضور زن و مشارکت وى در فرایند توسعه)) به دست دهند. آخرین دستاورد این کوششها, اینک همان نظریه ((برابرسازى جنسیتى در ابعاد اقتصادى و غیر اقتصادى توسعه)) مى باشد.(4) تلقى کلان ما در تحلیل این وضعیت آن است که:
1 – برابرسازى جنسیتى در موضوعاتى مانند منابع و مقدورات, بهداشت, خدمات و رفاه عمومى, آموزش و پرورش, در دیدگاه ما نیز پذیرفتنى است و این به دلیل آن است که این دیدگاه, برخاسته از همان نظریه ((عقلانیت فرهنگى)) یا ((مبناى انسانى توسعه)) مى باشد که پیشتر گذشت.
2 – نظریه برابرسازى جنسیتى با همان شاخصه هاى پیشنهادى سازمان ملل, در زمینه هایى مانند امکانات آموزشى, مراقبتهاى بهداشتى, اشتغال و دستمزد, تغذیه, کار و نیروى کار, میزان مشارکت, که اینک در سطح کشور مطرح است, همه کم یا بیش تلقینهاى ترجمه اى بیش نیستند و خلاقیتى از سوى مترجمین این اندیشه ها در جهت بومى نمودن این دیدگاه و سازگار انداختن آن با ساختار فرهنگى و ایدئولوژیک کشور ما, مشاهده نمى شود.
3 – نقش توسعه اى زن را در هر دو وجهه موضوع و عامل توسعه بودن و بهره مند از آثار توسعه بودن, نمى توان و نباید تنها با برابرسازى جنسیتى – آن گونه که آخرین دیدگاههاى موجود توسعه اى مى انگارند – یکى انگاشت و از بسیارى عناصر توسعه اى زن, مانند عناصر ارزشى و هنجارى توسعه, واقعیتهاى جنسى, قابلیتهاى گوناگون و متفاوت جنسیتى, گستره چند بعدى توسعه انسانى, چشم پوشید.
4 – تعبیر ((تعالى انسانى)) در تبیین مفهومى توسعه به طور کل و در تصویر تفصیلى از موضوع زن و توسعه, هنوز در نوع نظریه هاى توسعه اى زن در درون کشور نیز از تصویرى روشن بینانه, خالص, توانمند و کارا نسبت به رابطه دین و توسعه و حتى جنبه هاى انسان شناسانه توسعه خالى است. موضوع تعالى انسانى در آخرین تحلیل نظریه هاى وارداتى همانا ارتقا سطح آموزش و بهداشت و خدمات و رفاه عمومى تلقى مى شود و از عناصر رشد انسانى و هدایت اجتماعى در خود خبرى ندارند.
فرایند شکل دهى به نظریه توسعه اى زن
دانش پژوهان, نظریه پردازان, دین شناسان و عهده داران هدایت منابع انسانى نظام و مدیران فرهنگى و سیاسى و اقتصادى نظام, هنوز به گونه اى بایسته, فرایند و اصول روش شکل دهى به سیاستها و برنامه هاى اجتماعى موضوعات توسعه اى مربوط به زنان را و به طور معین الگو و نظریه معین توسعه اى خود ویژه دین شناسانه و بومى به تناسب وضعیت اجتماعى کشور را, درنیافته اند. لازم است, نگرش کلى خویش را به فرایند و اصول روش مزبور, به دست دهیم تا معلوم شود چگونه مى توان آرا و اندیشه هاى اجتماعى در مقوله زن را در قالب مدلها و الگوهاى توسعه اى شکل بخشید و به تکمیل و پیدایش و کارآمدتر نمودن این الگوها و اندیشه ها, همت گمارد. این فرایند و اصول روش شکل دهى به نظریه توسعه اى زن در راستاى فرایند و اصول عام روش شکل دهى به یک نظریه توسعه اى, مى باشد که در مجالها ومکتوبات دیگر مبرهن شده و به دست داده شده اند.(5) در فرایند پیشنهادى مى توان آرا اجتماعى امام در مقوله زن را در قالب یک نظریه توسعه اى بررسى و تبیین نمود. فرایند مزبور را در مراحل زیر مى توان دریافت:
1 – در اولین گام براى تدوین نظریه توسعه اى زن, بایستى به تنقیح و تبیین اندیشه هاى تئوریک و به ویژه کلامى و برپایه آن اندیشه هاى اعتبارى (به ویژه اخلاقى و فقهى) و اندیشه هاى تجربه پذیر (به ویژه در حوزه علوم انسانى و اجتماعى), پرداخت. واقع آن است که در لابه لاى آرا و تالیفات نظرى, ایدئولوژیک و علمى موجود, بسیارى اندیشه هاى غیر انسانى و ضد توسعه اى و ازجمله مبتنى بر نوعى جاهلیت مردانگارانه(6) درباره زن وجود دارد که این آرا و اندیشه ها بى مجامله و توجیه و بى جمود و تحجر بایستى معلوم, نقادى و پیراسته گردند و ابعاد ناگفته اندیشه هاى مربوط به زن و توسعه, نظام دار و روشمند, تدوین و ارائه گردد. موضوعاتى مانند آفرینش زن, ماهیت انسانى او, جایگاه و رسالت و نقش و مسوولیت و تکالیف انسانى و اجتماعى او در دیدگاه کلامى و مسائل متنوع حقوقى و تکالیف جنسى و جنسیتى(7) در دیدگاه فقهى در راستاى آن اندیشه هاى کلامى باید به درستى منقح و تبیین گردند.
2 – دومین گام, نظام دهى به الگوى مطلوب زن و زنانگى است, بزنگاه تحقیق و توسعه در موضوع زن در این مرحله است. تصویر آرمانى از زن و الگوى مطلوب پیش روى زن امروز کدام است؟ زن الگو کیست؟ الگوى مزبور باید نشانگر ابعاد رشد انسانى (معرفتى, اخلاقى, رفتارى و هویت) و ابعاد توسعه اجتماعى (فرهنگى, سیاسى, اقتصادى و اجتماعى) باشد. بینش اسلامى نقش توسعه اى زن, در این مرحله در گرو کاوش نظام واره از سنت و زندگانى صدیقه طاهره(س), خدیجه کبرا(س), زینب کبرا(س) و دیگر پیشوایان آدمیت تا به امروز, شهیده هاى گمنام و بانوان مجاهد, است. مشکل بزرگ تئوریهاى توسعه اى زنان, اینک و در جهان امروز, یا از نبود نمونه هاى متعالى عینى الگویى زن یا از نبود بینشى درست از نمونه هاى عینى الگویى زن, مى باشد. از زمره دلایل افراطها و تفریطهاى بسیار در اندیشه هاى توسعه اى درباره زنان مانند پیدایش و نضج گرایشهاى فمینیستى, یا وجهه ابزارنگارى زن, یا اصالت دهى وجهه اقتصادى زن و یا تبعیضها و اصالت دهیهاى جنسیتى مردان بر زنان یا زنان بر مردان, برخاسته از همین نبود نمونه هاى الگویى در مکتبهاى اجتماعى غیر الهى و عدم توجه و عدم روشن بینى در پرداخت الگویى نمونه هاى متعالى انسانى در میان پیروان مکتبهاى الهى, مى باشد.
3 – در سومین گام, الگوى توسعه اى زن باید طراحى شود, شاخصه ها و الگوى توسعه اى زن, از درون الگوى مطلوب زن و زنانگى با توجه به شرایط محیطى و رفتار سیستم اجتماعى در گذشته و حال, استنباط مى شوند. بعضى از شاخصه هاى مزبور کیفیت پذیر هستند. سطح آموزش, بهداشت, درآمد و… نمونه این شاخصه هاى کمیت پذیرند. برخى از شاخصه ها نیز کیفیاتى هستند که هنوز به حوزه کمیت پذیرى وارد نشده اند, شاخصه هاى ارزشى مانند اخلاق, امنیت, آزادى, ایمان و… از این قبیل شاخصه ها مى باشند.
4 – چهارمین گام, برآوردها و تحلیلهاى توصیفى از وضعیت موجود زن در جامعه است. باید واقع بینانه و انسانى به وضعیت امروز زن در جامعه خویش بنگریم و برحذر از جمود و بینش غیر انسانى به مقدورات و موانع توسعه یافتگى زن مسلمان و ایفاى نقش توسعه اى زن در جامعه خویش نظرى نقادانه بیفکنیم و وضعیت انسانى (شخصیتى), اجتماعى, فرهنگى, سیاسى و اقتصادى زن امروز را داورى کنیم.
5 – پنجمین گام اساسى, تدوین و ارائه راهبردها و سیاستها و برنامه هاى مدیریت وضعیت امروز به سوى وضعیت مطلوب است. اینکه براى زن امروز از جنبه انسانى, شخصیتى و هویت فردى او چه باید کرد؟ چگونه باید با نارساییها و کمبودهاى فرهنگى (آموزشى, پرورشى), اجتماعى (خدمات یا رفاه عمومى, منزلت اجتماعى), سیاسى (مشارکت, آزادى و…) و اقتصادى (فقر و تبعیض) مربوط به زنان جامعه خویش, برخورد کرد؟ پس از گذار از مراحل چهارگانه پیشین در این مرحله, ممکن است.
ادامه دارد.
پىنوشتها:
1 – براى مثال نگاه کنید به امام خمینى((ره)), مصباح الهدایه الى الخلافه و الولایه, ترجمه احمد فهرى, (تهران, انتشارات پیام آزادى, 1360) و نیز سیدمحمد مهدى طباطبایى بروجردى, رساله فى السیر و السلوک, شرح و توضیح و مقدمه حسن مصطفوى, (تهران, انتشارات مولى, 1361).
2 – تعبیرى وام گرفته از بانو طاهره صفارزاده, اندیشمند و شاعر معاصر.
3 – مانند: مورخه هاى 21 / 12 / 1363 و 21 / 4 / 1359.
4 – براى مثال نگاه کنید به ژاله شادىطلب, زن در توسعه, مجله زنان, (تهران, شماره 15 آذر و دى 72, ص8 تا 12) و نیز سوزان لانگه و دیگران, نقش زنان در توسعه, (تهران, کار مشترک دفتر امور زنان ریاست جمهورى و یونیسف, انتشارات روشنگران, 1372).
5 – براى مثال نگاه کنید به مقاله ((فرهنگ و اندیشه توسعه در دیدگاهى روش شناختى)), از نگارنده, ارائه شده به اولین سمینار ملى فرهنگ و توسعه, 1372.
6 – نگاه کنید به ((زن در دو عرصه سلوک انسانى و مناسبات اجتماعى)), از نگارنده, مجله پیام زن, (قم, شماره 25, سال 1373, ص25-20).
7 – تکالیف جنسیتى: وظایف بر عهده زن به دلیل جایگاه اجتماعى و نقش اجتماعى او به عنوان یک زن و تکالیف جنسى: وظایف و تکالیف زن به دلیل وضعیت و ساختار بیولوژیک خاص وى.
ماهنامه پیام زن ـ شماره 32 ـ ابان 73
تحقیق کوتاه پیش رو, در فصل اول به تحلیل نماى عمومى ((اندیشه اجتماعى امام راحل(ره))) و در فصل دوم از چشم انداز آن اندیشه, به تبیین ((جایگاه زن از موضع نظر ارزشى و هنجارى)) پرداخت. قسمت پایانى فصل دوم دیدگاه توسعه اى امام(ره) از زن مسلمان بود که در این نوبت به فرجام مى رسد.
اندیشه هاى اجتماعى امام پس از پیروزى انقلاب اسلامى نخستین پایگاه مقبول تدوین ((الگوى کلان مدیریت نظام جمهورى اسلامى)) و طراحى و عرضه ((استراتژى توسعه نظام)) است. شکل دهى به آن ((الگوى کلان)) و این ((استراتژى توسعه)), در گرو شناخت درست آرا امام(ره) در مباحث اجتماعى و اندیشه هاى اجتماعى امام(ره) است. بخشى نظرگیر از آرا و اندیشه هاى یاد شده, دیدگاه و اندیشه هاى امام(ره) درباره ((زن)) است. نگارنده در این تحقیق, نگاهى فشرده به دیدگاه توصیفى, ارزشى و راهبردى امام از زن مسلمان دارد.
فرایند شکل گیرى نظریه توسعه اى زن – که از منظر همین فرایند مى توان روند شکل یابى اندیشه توسعه اى زن در دیدگاه امام(ره) را به دست داد – در پنج مرحله دانسته شد. مراحل یاد شده عبارتنداز:
1 ـ تنقیح و تبیین مبانى تئوریک و فکرى (مبانى معرفت شناختى – روش شناختى و حوزه هاى علوم و معارف درون دینى و بیرون دینى ناظر به پدیده تحول توسعه اى)
2 ـ طراحى و تدوین الگوى مطلوب فردى و اجتماعى زن الگو
3 ـ طراحى و تدوین الگوى عملى توسعه اى زن امروز
4 ـ برآوردها و تحلیلهاى توصیفى از وضعیت موجود زن در دنیاى معاصر و کشور ما
5 ـ ارائه راهبردها و سیاستها و برنامه هاى مدیریت وضعیت امروز زن رو به رهیافها و آرمانها و غایات توسعه اى نظام براى زن مسلمان.
اندیشه توسعه اى زن در دیدگاه امام(ره) در این فرایند مى تواند تحلیل و شناخته شود. مقاله در این آخرین فراز خویش این فرایند را مرور مى کند.
مبانى شناختى نگرش توسعه اى به زن در دیدگاه امام(ره)
هر ((نگرش و ایدئولوژى توسعه)), براساس و وام دار یک ((پایگاه و دستگاه ادراکى)) خاص است. حوزه هاى معرفتى و ادراکى مورد پذیرش که زیرساز و سازگار با یک مکتب و نظریه توسعه هستند, در چارچوبه ((اندیشه اجتماعى)) و یا یکى از زیربخشهاى آن (اندیشه سیاسى, اندیشه اقتصادى و اندیشه فرهنگى), تفسیرگر و توصیف کننده یک ((سیستم اجتماعى)) خاص یا ((نظام مطلوب اجتماعى)) (یا سیاسى, اقتصادى و فرهنگى) مى باشند.
مبانى شناختى نگرش توسعه, فراگیر سه حوزه ادراکى زیر است:
1 ـ اندیشه هاى نظرى یا فلسفى – کلامى
2 ـ اندیشه هاى ارزشى و حقوقى
3 ـ اندیشه هاى تجربى
این حوزه هاى معرفتى, خود داراى زیربناهاى تئوریک ((معرفت شناختى)) و ((روش شناختى)) هستند. مبانى شناختى نگرش توسعه اى امام(ره), بطور عام, زیرساز نظرى دیدگاه توسعه اى ایشان نسبت به زن نیز مى باشد. بالندگى نگرش توسعه اى به زن در میان یک جامعه در گرو رویش و شکوفایى اندیشه هاى اجتماعى و به ویژه زیرسازهاى تئوریک آن است.
1 – در بخش مبانى معرفت شناختى تفکر توسعه, دو دستاورد اصلى نهضت اصلاحى امام(ره) عبارتنداز:
الف ـ احیا اندیشه اجتماعى اسلام
ب ـ نگاه تازه اى که امام از حوزه هاى معرفت درون دینى ـ به ویژه ((کلام)) و ((فقه)) و ((اصل اجتهاد در حوزه احکام و مباحث اجتماعى)) ـ به دست دادند.
در طول تاریخ فکر دین, امکان و عرصه حضور عملى براى اندیشه هاى اجتماعى اسلام وجود نداشت و لذا برخى از دانشوران دین شناس ما از امور اجتماعى به دور بوده اند و هرگاه کوشش و تلاشى از سوى این دانشوران مى رفته است, بیشتر محدود به زمان خود و تحت تاثیر پیش نگرشهاى آنان بوده است. هنگام انقلاب اسلامى نیز نوع اندیشه ها و افکار رایج در حوزه هاى علمى – به جز اندکى ـ خالى از بینشها و گرایشهاى اجتماعى بود به گونه اى که حتى تصویرى روشن از انقلاب اسلامى در نزد نوع دانشوران حوزه دیده نمى شد و درست در این هنگامه و این شرایط است که امام راحل و اندیشه هاى بالنده او میدان دار حضور اجتماعى دین, مى شود.
پس از انقلاب اسلامى و در دو دهه حیات نظام جمهورى اسلامى نیز آن گونه که باید و شاید از سوى دانشوران حوزه هاى علمى کوششى نظرگیر براى تدوین الگوى کلان و استراتژى توسعه نظام جمهورى اسلامى بر اساس اهداف اجتماعى اسلام انجام نپذیرفت و بیشترین بار این کوشش و تلاش بر دوش امام راحل(ره) بود. این رویکرد احیاگرانه امام چشم اندازهاى ارجمندى از مسائل معرفت شناختى بسیارى را پیش روى نسل امروز گشود, دیدگاههایى عزتآفرین در زمینه هایى مانند نسبت دین و اجتماع, دیانت و سیاست, نقش دین در مدیریت اجتماعى, جایگاه علوم و معارف دینى در حکومت و مدیریت, رابطه تخصص و تعهد, نسبت دین با اندیشه ها و دانشهاى بشرى و …
براساس این دیدگاه معرفت شناختى است که امام(ره) در برابر حوادث نو به نو شونده اجتماعى (حوادث واقعه), از موضع یک اندیشه جامع الشرایط براى مدیریت این حوادث, به استنباط قانونمندیهاى اجتماعى اسلام, مى پرداخت و آنها را ارائه مى نمود. این کوشش معرفت شناختى امام را مى توان در حوزه ((فلسفه علوم اجتماعى)) جاى دارد.
در قلمرو این زمینه سازى حضور ((اندیشه اجتماعى اسلام)) در میدان ((واقعیات روزآمد اجتماعى)), امام(ره) بطور خاص, کوشش بر تبیین وجهه اجتماعى و حکومتى فقه داشتند که این خود, در حوزه ((فلسفه علم فقه)) جاى دارد.
در ((فلسفه علم فقه)), مانند حوزه هاى دیگر معرفت شناسى علوم, دو دیدگاه تحلیلى نسبت به علم فقه هست که حضرت امام(ره) هر دو این دیدگاهها را به دست داده اند:
ـ دیدگاه مفهومى یا پیشینى از علم فقه
دیدگاه مفهومى یا پیشینى از علم فقه, شناخت علم فقه و تحلیل آن با توجه به ماهیت مفهومى آن قبل از مقام تحقق آن و تنها از جنبه وجود ذهنى آن است. دیدگاه پیشینى امام(ره) از علم فقه, نقش ارجمند اصلاحى ایشان در حوزه فکر دینى را نشان مى دهد. در این دیدگاه, علم فقه ـ به طور خاص در بخش فقه عمومى ـ دانش استنباط قوانین کلى حاکم بر فرایند تحول توسعه اى مى باشد.
((حکومت در نظر مجتهد واقعى, فلسفه عملى تمامى فقه در تمامى زوایاى زندگى بشریت است. حکومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سیاسى و اقتصادى و فرهنگى است. فقه تئورى واقعى و کامل اداره انسان و اجتماع از گهواره تا گور است)).(3)
ـ دیدگاه تحققى یا پسینى از علم فقه
دیدگاه تحققى یا پسینى از علم فقه, داورى درباره فقه و تحلیل و برآورد آن است, آن گونه که این حوزه معرفتى در طول تاریخ علم رخ نموده و تحقق یافته است. امام براساس آن دیدگاه عام معرفت شناسى و آن بینش مفهومى و پیشینى از علم فقه و با نظر به واقعیتهاى موجود پیش روى علم فقه و جایگاه موجود علم فقه در میان کلیت علوم و معارف درون دینى و پرسشهاى پیش روى آن, موضع نظر خویش را درباره فقه و اجتهاد مصطلح به دست مى دهند:
((زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند))(4)
((اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه کافى نیست))(5)
فاصله میان اجتهاد مصطلح با فقه و اجتهاد مطلوب و مورد نظر حضرت امام(ره), فاصله اى است که ((فقه مصطلح)) با ((علم استنباط احکام کلى حاکم بر تحول توسعه اى)) دارد.
با این نکته که به اجمال دانسته باشد, مى توان دریافت که ((زن و پایگاه و نقش و کارکرد توسعه اى او)), در موضع نظر ((اجتهاد و فقه مصطلح و رایج حوزه هاى علمى)) و ((اجتهاد و فقه مورد نظر حضرت امام)), دو تحلیل متفاوت دارند. اجتهاد مصطلح در دیدگاهى که امام(ره) به دست مى دهند, براى تبیین و ارائه ((نقش توسعه اى)) و ((الگوى توسعه اى)) زنان کافى نیست. این نکته دریافتى از آن روست که موضوع توسعه به طور عام و موضوع زن و توسعه به طور خاص, از زیر مجموعه هاى بحث مدیریت اجتماعى است. عدم تکاپوى یک سطح معرفتى در کفاف ((مدیریت اجتماعى)) به ناگزیر به موضوع ((مدیریت تحول توسعه اى)) نیز تسرى مى کند. تاثیرات زمان, مکان و عقل در تحول اجتهاد, نسبت استنباط احکام با موضوع مصلحت نظام, علل حصول تغییر در استنباط احکام, عدالت اجتماعى به مثابه محور تفکر فقه عمومى در استنباط احکام, نمونه هایى از دستاوردهاى معرفت شناختى اندیشه امام در کارآمد ساختن ((اجتهاد دینى)) براى ((مدیریت اجتماعى)) و ((تحول توسعه اى)) است.
2ـ حوزه هاى علوم و معارف درون دینى ناظر به امر تحول توسعه اى در دیدگاه امام(ره)
امام(ره) براساس مبانى معرفت شناختى اندیشه اجتماعى و فکر توسعه مورد پذیرش خویش و در راستاى فکر اجتماعى و بینش توسعه اى خویش داراى دیدگاه و بینشى خاص نسبت به موضوعات حوزه هاى معارف درون دینى به ویژه ادراکات و دانشهاى نظرى (فلسفى, کلامى و عرفانى) و دانشهاى ارزشى و حقوقى (اخلاقى فقهى), است. در بخشهاى وسیعى از دیدگاههاى کلامى و فقهى امام راحل, عناصر و شاخصه هاى کلیدى تفکر اجتماعى پویا و اندیشه ناظر به تحول توسعه اى به چشم مى خورد, به مدد همین عناصر و شاخصه ها است که, امام(ره) به گونه اى ممتاز از دیگر دانشوران حوزه و فقیهان و متکلمان, این بینش پذیرا و تبیین گر پایگاه و نقش اجتماعى و توسعه اى زن را ارائه مى کند.
2ـ1ـ مبانى نظرى فکر اجتماعى و اندیشه توسعه در دیدگاه امام(ره)
هر اندیشه اجتماعى و زیرمجموعه هاى فرهنگى, سیاسى و اقتصادى آن داراى بخش مبانى نظرى (فلسفى, کلامى و عرفانى) خاص, مى باشد. این مبانى در بردارنده دیدگاه تجریدى و ذهنى و نظرى از خدا, انسان, جامعه, جهان و تاریخ مى باشد. امام بر پایه بینش دینى خویش عناصر اصلى این زیرساز نظرى را نشان مى دهند. موضوعات و مسایلى مانند اهداف اجتماعى اسلام, آرمانهاى پیامبران و امامان و مصلحان از حرکتها و و نهضتهاى اجتماعى, مدیریت و ولایت نظام اجتماعى, مسوولیتها و وظایف رهبران در برابر جامعه و جامعه اسلامى در برابر نظام رهبرى, برخى از این عناصر مى باشند که امام راحل در جاى جاى اندیشه و سخنان خود به آن نظر دارند.(6)
2ـ2ـ بخش اندیشه هاى ارزشى و حقوقى (اخلاقى ـ فقهى) فکر اجتماعى و اندیشه توسعه در دیدگاه امام
آراو دیدگاههاى اخلاقى ـ فقهى امام در راستاى اندیشه هاى نظرى ایشان, نقش کارآمدى در سازمان یابى اندیشه اجتماعى ایشان داشته است. بینشهاى معرفت شناختى و پایگاههاى نظرى و روشهاى خاص استنباطى حضرت امام(ره) و مکانیزم خاص مورد نظر ایشان در استنباط احکام و قانونمندیهاى اجتماعى, ابزار اصلى استنباط احکام اجتماعى و شکل گیرى فتاواى ایشان در امور و مسایل اجتماعى, مى باشد. عناصر یا دشده به ضمیمه حوادث نو به نو شنونده معاصر, دست مایه هاى عمده تحولات فتوایى حضرت امام(ره) در موضوعات و مسایل اجتماعى بوده است. فتاواى ناظر به موضوعات اجتماعى و پدیده هاى جدید زمان ـ مکان, احکام حکومتى, احکام مصلحت, تاکید بر نقش محورى عدالت اجتماعى در فتاواى ایشان نمونه هاى اندیشه فقهى نسبت یافته با تفکر توسعه در بینش و نظر امام(ره) است.(7)
الگوى مطلوب روانشناختى ـ جامعه شناختى توسعه اى زن در دیدگاه امام
طرح سیستم و زیرمجموعه هاى آن, عبارت است از مجموعه رهیافتها و اصول ثابت ارزشى و هنجارى که براى تحول و گذار از وضعیت موجود اجتماعى به سوى آرمان برگزیده, در قالب یک الگوى سیستمى شکل مى گیرد. هر نوع سیستم مطلوب و برگزیده اجتماعى (و زیرسیستمهاى فرهنگى, سیاسى و اقتصادى آن) الگوى عملى خاصى را براى توسعه پیشنهاد مى کنند. در حقیقت طرح سیستم اجتماعى و زیرسیستمهاى آن, الگوى ساختمان مطلوب سیستم اجتماعى براى نظام دادن به مجموعه اصول ثابت توسعه یافتگى است. در قالب الگوى نمونه سازى شده وضع مطلوب اجتماعى, تصویر آرمانى جامعه اسلامى و از جمله زن مسلمان به دست داده مى شود.
الگوى مطلوب زن و زنانگى در دو وجهه فردى ( در ابعاد تربیتى, فکرى, روحى و رفتارى) و اجتماعى (در ابعاد فرهنگى, سیاسى و اقتصادى), از عومل نظام واره الگوى مطلوب اجتماعى است. هر الگوى مطلوب سیستم اجتماعى, بایستى الگوى مطلوب زن و زنانگى را نیز در خود داشته باشد.
دیدگاه امام از الگوى مطلوب زن و زنانگى در چارچوبه الگوى سیستم مطلوب اجتماعى, سیاسى, اقتصادى و فرهنگى اسلام, داراى دو بخش اصلى مى باشد که پیشتر نیز اندکى توضیح گرفته است.
1ـ آموزه هاى قرآن کریم و تعالیم پیامبر اکرم(ص), زهراى مرضیه(س) و امامان معصوم, منابع حقیقى و سره استنباط سیستم مطلوب اجتماعى, سیاسى, فرهنگى و اقتصادى است. به این قرار, مدار اندیشه امام در تصویردهى از الگوى مطلوب زن مسلمان, تعالیم اولیا معصومین(ع) به طور عام و سنت و زندگانى دو بانوى بزرگ صدیقه طاهره(س) و زینب کبرى(س) به طور خاص, مى باشد.
((مبارک باد بر ملت عظیم الشان ایران به ویژه زنان بزرگوار, روز مبارک زن, روز شرافتمند عنصر تابناکى که زیربناى فضیلتهاى انسانى و ارزشهاى والاى خلیفه الله در جهان است. و مبارک تر و پربارتر, انتخاب بسیار والاى روز بیستم جمادىالثانى است. روز پرافتخار ولادت زنى که از معجزات و افتخارات عالم وجود است. زنى که در حجره اى کوچک و خانه اى محقر انسانهایى تربیت کرد که نورشان از بسیط خاک تا آن سوى افلاک, و از عالم ملک تا آن سوى ملکوت اعلى مى درخشد. صلوات و سلام خداوند تعالى بر این حجره محقرى که جلوگاه نور عظمت الهى و پرورشگاه زبدگان اولاد آدم است))(8)
((تمام ابعادى که براى زن متصور است و براى یک انسان متصور است در فاطمه زهرا سلام الله علیها جلوه کرده بوده است …. یک انسان به تمام معنا انسان, تمام نسخه انسانیت, تمام حقیقیت زن, تمام حقیقت انسان))(9)
((زن یک همچو مقامى باید داشته باشد زنهاى عصر ما بحمدالله شبیه به همانها هستند…))(10)
2ـ سیستم و نظام مطلوب اجتماعى, سیاسى, اقتصادى و فرهنگى از تعالیم اسلامى استنباط مى شود. اندیشه هاى امام راحل بسیارى از عناصر سیستمى این نظام مطلوب را فهرست کرده است.
ـ در تبیین سیستم فرهنگى اسلام تاکید بر ((اصل عبودیت و بندگى خداوند)) و نفى تسلط غیر, اصل کرامت انسان و خلیفه اللهى او)), ((منزلت علم و عقل)), ((دیدگاه طریقى نسبت به دنیا)), ((نظام قانونى)), ((حرمت و منزلت ایمان و تقوا)) و…(11)
ـ در تبیین سیستم سیاسى اسلام, تاکید بر ((اصل جریان ولایت الهى)), ((ولایت فقیه)), ((اصالتمندى ولایت دین در عرصه مدیریت نظام)), ((جریان دهى همه جانبه قسط و عدالت)) و…(12)
ـ در تبیین سیستم اقتصادى اسلام, ((تاکید بر اصل براندازى فقر و تکاثر و انواع مظاهر آن)), ((عدالت اجتماعى)), ((نفى ربا و استثمار))(13)
نظام مطلوب اجتماعى, فرهنگى, سیاسى و اقتصادى زن مسلمان و به تعبیرى ابعاد فردى و اجتماعى زن الگو در چارچوبه این نظامهاى تعریف شده مطلوب شکل مى گیرند, و این منطق بعینه در اندیشه و دیدگاههاى ارزشى ـ فقهى امام جارى است. تصویرى که پیشتر از پایگاه و نقش اجتماعى, سیاسى, اقتصادى و فرهنگى زن مسلمان از دیدگاه امام(ره) فهرست و تحلیل شد(14) دقیقا در بستر همین تصویر پیشنهادى امام از نظامهاى مطلوب اجتماعى, شکل گرفته و جاىگیر است.
وضعیت امروز توسعه اى زنان در بینش و اندیشه امام(ره)
یک نظریه کاربردى توسعه, علاوه بر ارائه یک الگوى مطلوب اجتماعى بایستى تصویرى تحلیلى و توضیحى از وضعیت موجود سیستم اجتماعى به دست دهد بخشهاى اصلى مورد نظر در برآورد توصیفى عبارتند از:
– ساخت اجتماعى (روابط پایدار اجتماعى) و زیرمجموعه هاى آن (روابط پایدار بین اجزا حوزه هاى سیاست, فرهنگ و اقتصاد)
– فرهنگ اجتماعى (نگرشهاى فردى و گروهى و گرایشها نسبت به ساخت اجتماعى)
رفتار اجتماعى (عمل معطوف به مبانى ساخت اجتماعى)
– فرآینده اجتماعى (نحوه کار متداول ساخت اجتماعى).
امام(ره) در تحلیل توصیفى از زن امروز, تصویرى نقادانه از زن در جهان امروز و پیش از انقلاب اسلامى و از زن در نهضت اسلامى و حیات نظام جمهورى اسلامى, ارائه مى دهد. به لحاظ متد تحقیقات توصیفى از آن جا که عرصه هاى متعلذق توسعه حاوى عناصر تاریخى هستند, امام بر کاربرد بینش و روش تاریخى در شناخت وضعیت موجود زنان تاکید دارند, بدین رو به شناخت پیشینه تاریخى وضعیت زنان اصرار مى ورزند.
1 ـ زنان در جهان امروز پیش از انقلاب اسلامى در دیدگاه امام(ره)
1 ـ 1 ـ وضعیت سیاسى زنان پیش از انقلاب اسلامى
((مع الاسف زن در دو مرحله مظلوم بوده است: یکى در جاهلیت مظلوم بود و اسلام منت گذاشت بر انسان, و زن را از آن مظلومیتى که در جاهلیت داشت بیرون کشید; و مرحله جاهلیت مرحله اى بود که زن را مثل حیوانات بلکه پایین تر از او,[ مى دانستند]. اسلام زن را از آن لجنزار جاهلیت بیرون کشید. در یک موقع دیگر در ایران ما زن مظلوم شد و آن دوره شاه سابق و شاه لاحق بود. با اسم اینکه زن را مى خواهند آزاد کنند, ظلمها کردند به زن; زن را از مقام شرافت و عزت که داشت پایین کشیدند(15) … 50 سال جنایت آن هم با فریاد عدالت اجتماعى, 50 سال اختناق آن هم با فریاد: ((آزادى زنان و آزادى مردان))(16)
((اینکه مطرح مى کردند[ رژیم سابق] که بله ما ((زنان)) و ((مردان)) را آزاد کردیم, مثلا پانزده میلیون زن را آزاد کردیم. آن آزادى که آن ها خواستند چه بود؟ مردها آزاد بودند تا زنها آزاد باشند))؟!!(17)
((… وقتى که ملاحظه مى کنید خانمها را که از آن وضعى که سابق مى خواستند برایشان پیش بیاورند به اسم: ((آزادى زنان)) و ((آزادى مردان)), فهمیدند همه اش حقه است و بازى. نه مردها آزاد بودند در زمان ایشان, نه زنها, نه مطبوعات, نه رادیو, … آزادى در کار نبود, اسم و صحبتش و تبلیغاتش زیاد بود))(18)
امام(ره) با تاکید بر ابعاد گوناگون وضعیت سیاسى زنان در کشور از جمله بر این نکته تاکید دارند که وضعیت سیاسى امروز زنان بجز عقبه تاریخى پیش از انقلاب تا عصر جاهلیت, محاط در نظام جهانى سلطه است و در تاثیر متقابل با آنها بسر مى برد.
1 ـ 2 ـ وضعیت فرهنگى زنان در جهان امروز و پیش از انقلاب اسلامى
امام(ره) در تحلیل وضعیت زنان در جهان امروز و پیش از انقلاب اسلامى, معضل چندگرایى فرهنگى و شکاف تمدنى در سطح جامعه و واافتادگى وضعیت زنان را از فرهنگ ناب اسلامى به دلیل حضور غالب فرهنگ غربى و فرهنگ سلطه شاهنشاهى, توضیح مى دهند:
((آن قدر که انحطاط براى زنها در این قرن شد, معلوم نیست که در قرن جاهلیت شده باشد.(19) زن را[ در دوره شاه سابق و شاه لاحق] از آن مقام معنویت که داشت شى کردند(20), از مقام انسانیت زن را فرو کشیدند به مرتبه یک حیوان(21) دوره اختناق مى خواست زنان جنگجوى ما را ننگجو بار آورد, ولى خدا نخواست. اینها, مى خواستند با زن مثل یک شى و مثل یک متاع رفتار کنند(22) از خیانتهاى بزرگى که به ملت ما شد این بود که نیروى انسانى ما را از دست گرفتند, نیروى جوانان ما را به عقب راندند, نیروى بانوان ما را به عقب راندند و بانوان ما را منحط کردند, خیانت کردند بر ملت ما, بانوان ما را ملعبه کردند, بانوان ما را مثل عروسکها کردند(23) همه چیزمان را از دست دادیم به واسطه آنها با فریادهاى تمدن بزرگ, 50 سال بى فرهنگى آن هم با فریاد فرهنگ کذا(24) این همه مراکز فحشا که اینها درست کردند و دامن به آنها زدند, تبلیغات کردند, روزنامه ها و مجلاتشان, رادیو و تلویزیونشان دامن زدند به این مراکز و به این فساد))(25)
1 ـ 3 ـ وضعیت اقتصادى زنان پیش از انقلاب اسلامى
تحلیل وضعیت اقتصادى زنان پیش از انقلاب اسلامى در مقایسه با تاکید امام به وضعیت نابسامان فرهنگى – سیاسى زنان, کمتر مورد نظر حضرت امام(ره) بوده است. به اینحال بر محورهاى نظرگیرى, نظرها و برآوردهایى داشته اند:
اینها 50 سال بر ما حکومت جابرانه کردند و همه چیزمان را از دست دادیم به واسطه آنها … 50 سال جنایت آن هم با فریاد عدالت اجتماعى … اینها همه چیز ما را شکستند و از بین بردند, خزانه ما تهى شد(26) به من مراجعه مى شد و راجع به اینکه مى خواهیم فلان جا آب انبار بسازیم, مردمش آب ندارد, این زنها از یک فرسخى باید بروند آنجا آب بیاورند; وقتى آب ندارند, برق دارند؟ آسفالت دارند؟ هیچ چیز ندارند … این زن بیچاره در زمستان سرد باید اینطورى بیاید تا آب پیدا کند براى بچه هایش, فقرشان چیست؟(20)
2 ـ زنان در کوران نهضت اسلامى و حیات نظام جمهورى اسلامى در دیدگاه امام(ره)
2 ـ 1 ـ وضعیت سیاسى زنان در نهضت اسلامى از نگاه امام(ره)
تحلیل امام از وضعیت سیاسى زنان مسلمان پس از انقلاب اسلامى, داراى شاخصه هایى مانند فهرست زیر است:
– قیام و مبارزات سیاسى زنان مسلمان در حرکتهاى اسلامى جهان اسلام(28)
– قیام و مبارزات سیاسى زنان مسلمان در انقلاب اسلامى ایران(29)
– نقش سیاسى زنان مسلمان در جنبشهاى صدساله اخیر (در نهضتهاى مشروطه و تنباکو)(30)
– نقش شهادت طلبى زنان مسلمان در نهضت و حکومت اسلامى(31)
– همراهى زنان و مردان در مبارزات سیاسى(32)
– پیشگامى زنان و نقش رهبرى آنان در قیام و نهضت اسلامى ایران(33)
– نقش انگیزش زنان مسلمان در جهت دهى به حرکت و مبارزات سیاسى مردان(34)
– نقش ایثار و گذشت و فداکارى مادران شهدا(35)
((امروز است که تمام ملت ما, چه بانوان محترم و چه برادران, در سرنوشت خودشان دخالت مى کنند. آنها مدعى بودند که ما نیمى از جمعیت را آزاد کردیم. با اسم آزادى نیمى از جمعیت, تمام جمعیت را از آزادى محروم کردند. شما امروز آزاد هستید. همه برادران و خواهران امروز آزادند و آزادانه از دولت انتقاد مى کنند. این نهضت شما را آزاد کرد … حالا آزادانه در اینجا مجتمع هستید و آزادانه مسایل سیاسى و اجتماعى ملت را طرح مى کنید.))(36) ((من از شما بانوان محترم … تشکر مى کنم که با روى گشاده و با روحیه قوى با من مواجه هستید و به مخالفین نهضت, با شجاعت, استقامت نمایش مى دهید که شما شیرزنان … در راه اسلام و در راه کشور اسلامى براى فداکارى و براى مجاهدت حاضرید.))(37)
2 ـ 2 ـ وضعیت فرهنگى زنان در نهضت اسلامى از دیدگاه امام
از تحلیل توصیفى امام از وضعیت فرهنگى زنان در نهضت اسلامى, وحدت و هماهنگى درون فرهنگى در راستاى فرهنگ اسلامى, فراگیرى هدایت کننده فرهنگ اسلام در برابر مسایل و معضلات روزآمد اجتماعى پیش روى زنان, نقش مذهب و کارآمدى آن در توسعه امور زنان, وحدت هویت فرهنگى و … دیده مى شود.
[))در] جامعه ما بانوان زمان محمدرضا و رضا برگشتند به یک بانوانى که زینب گونه شدند و تابع فاطمه(س), آن روز تابع آرایش اروپایى بودند و باید از اروپا طرح لباس بیاید, امروز تابع مکتب هستند و آنچه اسلام مى پسندد مقبول است. و این یک تحولى است که بالاترین تحولات است در جامعه ما(38) امروز ارزش, ارزش انسانى است, ارزش اخلاقى است. ارزش انسانى که به واسطه همین تحول در قشر بانوان, دیگر آنهایى که با آرایش فاسد و لباسهاى فاخر مى خواستند فخرفروشى کنند در بین جامعه نسوان, محکومند و خجالت زده اند.(39) امروز به برکت نهضت اسلامى, زن عضو موثر جامعه, تا حدودى مقام خود را یافته است … از یک عده معدود در رده بالا … که بگذریم زنان شیردل و متعهد … به ساختن خود در علم و فرهنگ پرداخته اند و شما شهر و روستایى را نمى یابید جز آنکه در آنها جمعیتهایى فرهنگى و علمى از زنهاى متعهد و بانوان اسلامى ارجمند بوجود آمده است.))(40)
2 ـ 3 ـ وضعیت اقتصادى زنان در نهضت اسلامى
از نگاه امام
امام(ره) ـ همانگونه که پیشتر گذشت ـ در تحلیل وضعیت زنان بیشتر به ابعاد فرهنگى ـ سیاسى نظر داشته اند. این نکته, بیشتر به دلیل آن بوده است که از دیدگاه حضرت امام(ره), فعالیت اقتصادى, مهمترین معرف پایگاه زنان در جامعه اسلامى نیست. دو شاخص عمده وضعیت اقتصادى زنان در نظام جمهورى اسلامى عبارت از حق کار و انتخاب شغل براى زنان (41) و نیز فعالیت اقتصادى آنان در جمهورى اسلامى(42) مى باشد.
با آنچه گذشت اینک تصویرى به اجمال از شرایط و وضعیت توصیفى زنان در دیدگاه توسعه اى امام به دست آمد. الگوى توسعه نظام تحت تاثیر شرایط محیطى, شرایط درونى, تغییرات ساختار و رفتار نظام در گذشته و حال از الگوى مطلوب برگزیده, تدوین مى گردد. امام(ره) با این تصویر از شرایط محیطى و درونى زنان در جهان معاصر, پیش از انقلاب اسلامى و در نهضت اسلامى راهبردهاى توسعه یافتگى در دیدگاه خویش را پیشنهاد مى کنند.
الگوى عملى توسعه نظام و جایگاه توسعه اى زن در اندیشه امام
الگوى توسعه اى یک نظام عبارت است از وضعیتى فرضى از یک نظام که اجزا معین آن داراى هنجار و مطلوبیت برخاسته از یک الگوى نظام واره باشد که این الگو براساس هدف غایى یا غایات توسعه اى (تبیین شده در الگوى نظام مطلوب) و با توجه به تغییرات محیطى, پیش بینى شده و در جهت ایجاد بیشترین سازگارى میان موضع و وضعیت نظام و یا امید حصول و بروز رفتارى مطلوب, از نظام طرح ریزى مى شود. ((الگوى توسعه نظام)) نه تنها تحت تاثیر ((شرایط محیطى)), ((شرایط درونى)), ((تغییرات ساختار و رفتار نظام در گذشته)), ((هدف غایى)) و ((نظام ارزشى حاکم بر آن)) مى باشد, بلکه سازگارى و تناسب میان اجزاى آن نیز به لحاظ ارتباط نظام یافته اجزاى خود سیستم, لازم و ضرورى است.
الگوى عملى توسعه اى زنان در چارچوبه تعریفى که از الگوى عملى توسعه نظام شد, عبارت از دستگاه یا سیستمى از شاخصه هاى راهبردى و کلیدى مدیریت و جهت دهى وضعیت موجود زنان به سوى غایات توسعه اى تعریف شده براى زنان – براساس الگوى مطلوب زن و زنانگى و تصویر تفصیلى از زن الگو ـ مى باشد.
حجم بسیارى از تعالیم امام راحل(ره), متغیرها و شاخصهاى برگزیده ایشان و عملکردهاى ایشان است که به تناسب شرایط خاص سیاسى ـ اجتماعى کشور ـ از 15 خرداد 42 تا هنگام رحلت ملکوتیش ـ از چارچوبه الگوى اجتماعى موردنظرشان برخاسته است. و همینها شاخصهاى کلیدى مدیریت توسعه نظام اند. در همین راستا شاخصهاى درونى الگوى توسعه زن و تئورى خاص شکل دهنده به مجموعه این شاخصها, نیز مى توانند در اندیشه هاى امام(ره) شناسایى و فهرست شوند.
1 ـ الگوى عملى توسعه یافتگى در دیدگاه امام
الگوى عملى توسعه یافتگى به عنوان متکا و مبناى الگوى عملى توسعه زنان موردنظر است. امام(ره) به بسیارى از عناصر درونى هر دو الگو نظر دارند. مى توان گفت نوع بیانات توصیه اى امام پس از انقلاب اسلامى ـ به ویژه با توجه به اینکه امام به عناصر نظرگیر و راهبردى نظام, تاکید داشته اند ـ گزارشگر عناصر الگوى توسعه نظام اند.
– درباره الگوى توسعه سیاسى و تاکید بر شاخصه هایى مانند آزادى و امنیت سیاسى, گسترش نهادهاى سیاسى, نهادینگى ساختار سیاسى, گسترش اراده عمومى, حفظ نظام و سلسله مراتب, وحدت صفوف, تحول ادارى(43)
– درباره الگوى توسعه فرهنگى و تاکید بر شاخصه هایى مانند توسعه آموزش و پرورش, آزادى خلاقیت فرهنگى, توسعه اخلاق و حقوق سیاسى, گسترش نقش رسانه ها و آزادى مطلبوعات, الگوى دینى توسعه, ولایت فقیه و فقه سالارى, آخرت گرایى, جامعه خواهى (در مقابل فردگرایى مطلق و جامعه گرایى مطلق)(44)
– درباره الگوى توسعه اقتصادى و تاکید بر شاخصه هایى مانند فقرزدایى, کاهش وابستگى اقتصادى با تاکید بر خودکفایى, تعادل در توزیع درآمدها, نفى تبعیض طبقاتى, قناعت, کم کارىزدایى, سودآورى کنترل شده.
2 ـ الگوى عملى توسعه زنان در دیدگاه امام(ره)
– فهرستى از نمونه شاخصهاى توسعه یافتگى زنان در دیدگاه امام(ره) عبارتند از:
در الگوى توسعه یافتگى سیاسى شاخصهایى مانند: مشارکت افزونتر در معادلات سیاسى, آزدى فعالیت سیاسى, نقش فرهنگى آنان در جهت دهى فعالیتهاى سیاسى مردان(46)
دلیل مخالفت امام با آزادسازیهاى سیاسى ادعایى رژیم سابق براى زنان و تاکید بر این آزادیها در نظام اسلامى به دلیل تفاوت شرایط و الگوهاى سیاسى در دو نظام سابق و جمهورى اسلامى بوده است.(47)
– در الگوى توسعه یافتگى اقتصادى زنان شاخصه هایى مانند: حق انتخاب شغل اقتصادى, حضور ضرورى در توسعه بخش صنعت و کشاورزى با تاکید بر نقش آموزشى و فرهنگى زنان در مقایسه با بخش اقتصاد(49)
بسیار نوشتیم لیک به اجمال گذشت و حق آن بزرگ ادا نشد. روح پالایش یافته روح الله در آسمان قرب و لقا الهى از بسیجیانش شاد باد و او خود شفیع ما در خدمتگزارى صادقانه به آرمانهاى انقلاب باشد. عذر کوتاهى در تبیین سزاوار اندیشه هاى او را داریم.
منابع:
1 ـ براى آشنایى افزونتر با مدل تحلیلى پیشنهادى و فرایند درونى تفکر توسعه مى توانید نگاه کنید به مقاله ((به سوى یک نظریه دین شناختى توسعه)) ارائه شده به کنفرانس برنامه ریزى و توسعه 1373.
2 ـ مانند بیانات امام در جمع معلولین انقلاب اسلامى و پرستاران آنان, 16 / 10 / 1358 یا پیام به گورباچف دى ماه 1367.
3 ـ صحیفه نور, ج21, ص99, از منشور روحانیت.
4 ـ صحیفه نور, ج21, ص98, از منشور روحانیت.
5 ـ صحیفه و نور, ج21, ص100, از منشور روحانیت.
6 ـ در مثل بیانات حضرت امام(ره) به مناسبت 17 شهریور 17 / 6 / 58, کتاب مصباح الهدایه و کشف الاسرار و ولایت فقیه ایشان و …
7 ـ نگاه کنید به مثل فتاواى حضرت امام درباره شطرنج, موسیقى, احکام مصلحت, احکام حکومتى و …
8 ـ پیام امام(ره) به مناسبت روز زن 25 / 1 / 61.
9 ـ پیام امام(ره) به مناسبت روز زن 26 / 2 / 58.
10 ـ پیام امام(ره) به مناسبت روز زن 26 / 2 / 58.
11 ـ در مثل بیانات 22 / 6 / 58, 26 / 8 / 58, 27 / 6 / 58, صحیفه نور, ج9.
12 ـ در مثل بیانات 13 / 6 / 58, 25 / 6 / 58 و 4 / 7 / 58 صحیفه نور, ج9.
13 ـ در مثل بیانات 14 / 6 / 58 و 10 / 7 / 58 صحیفه نور, ج9.
14 ـ نک به پیام زن, سال سوم, شماره پنجم, مرداد 1373.
15 ـ پیام امام(ره) به مناسبت روز زن 26 / 2 / 58.
16 ـ در جمع گروهى از کارمندان دولت 27 / 11 / 57.
17 ـ در جمع اعضاى مجتمع آموزشى طیبه پیراسته لنگرود 26 / 6 / 58.
18 ـ در دیدار با گروه فرهنگى و تربیتى انقلاب اسلامى و خانواده شهداى انقلاب 26 / 6 / 58.
19 ـ پیام امام(ره) به مناسبت روز زن 26 / 2 / 58.
20 ـ پیام امام(ره) به مناسبت روز زن 26 / 2 / 58.
21 ـ پیام امام(ره) به مناسبت روز زن 26 / 2 / 58.
22 ـ در جمع بانوان قم 15 / 12 / 58.
23 ـ در جمع بانوان قم 12 / 11 / 57.
24 ـ در جمع گروهى از کارمندان دولت 27 / 11 / 57.
25 ـ در جمع اعضاى جهاد سازندگى 12 / 10 / 58.
26 ـ در جمع گروهى از کامندان دولت 27 / 11 / 57.
27 ـ بیانات امام خمینى(ره) به مناسبت چهلم شهداى قم 29 / 11 / 56.
28 ـ مصاحبه با خبرنگار سى.بى.اس آمریکا 27 / 8 / 58.
29 ـ بیانات و پیامهاى امام(ره) در مثل 19 / 10 / 1356, 5 / 2 / 1358 و 19 / 1 / 1363.
30 ـ بیانات و پیامهاى امام(ره) در مثل 15 / 12 / 1357, 8 / 7 / 1357 و 12 / 11 / 1358.
31 ـ بیانات و پیامهاى امام(ره) در مثل 5 / 2 / 1358, 19 / 2 / 1358, 15 / 3 / 1368.
32 ـ بیانات و پیامهاى امام(ره) در مثل 3 / 11 / 1357, 20 / 2 / 1358 و 27 / 11 / 1359.
33 ـ بیانات و پیامهاى امام(ره) در مثل 15 / 12 / 1357, 5 / 2 / 1358 و 21 / 4 / 1359.
34 ـ بیانات و پیامهاى امام(ره) در مثل 11 / 8 / 1357, 8 / 7 / 1358 و 18 / 7 / 1358.
35 ـ بیانات و پیامهاى امام(ره) در مثل 2 / 11 / 1356, 11 / 8 / 1357 و 10 / 10 / 1358.
36 ـ در جمع بانوان سواحل جنوب 12 / 4 / 1358.
37 ـ در دیدار با خانواده شهداى نیروى هوایى 7 / 10 / 59.
38 ـ در جمع اعضاى موسسه دوازده فروردین 25 / 12 / 59.
39 ـ در جمع اعضاى موسسه دوازده فروردین 25 / 12 / 59.
40 ـ پیام امام(ره) به مناسبت روز زن 15 / 2 / 59.
41 ـ در مثل بیانات ایشان در 16 / 2 / 1357 و 10 / 8 / 1357.
42 ـ در مثل بیانات امام(ره) در 16 / 9 / 1357 و 21 / 12 / 1363.
43 ـ مانند بیانات امام(ره) در جمع گروهى از افراد قواى انتظامى و ژاندارمى 2 / 2 / 58, در جمع هیات اعزامى کوبا 4 / 2 / 58.
44 ـ مانند بیانات امام(ره) در جمع معلمین منطقه تجریش و اهالى سراب 20 / 2 / 58 و در جمع کارکنان روزنامه کیهان 26 / 2 / 58.
45 ـ مانند بیانات امام(ره) در جمع اعضاى هیات قضات اصفهان 23 / 2 / 58 و در جمع هیات بازرگانان ایرانى 25 / 2 / 58.
46 ـ در مثل بیانات امام(ره) در 8 / 7 / 1358, 15 / 2 / 1357, 17 / 12 / 1357.
47 ـ در مثل نامه هاى امام(ره) در جواب تلگراف اصناف همدان 12 / 2 / 1342 و در پاسخ علماى یزد در اردیبهشت ماه 1342 یا بیانات ایشان در جمع بانوان سواحل جنوب 12 / 4 / 1358 و در جمع بانوان قم 15 / 2 / 1357.
48 ـ در مثل بیانات امام(ره) در 8 / 7 / 1358 (آزادى خلاقیتهاى فرهنگى), 24 / 2 / 1358 و 20 / 2 / 1358 (مسائل فرهنگى خانواده), 20 / 9 / 1357 (دانشگاهها) و 25 / 6 / 1358 (توسعه آموزش و پرورش).
49 ـ در مثل بیانات امام(ره) در 9 / 1 / 1358 و 21 / 12 / 1363.
1