مقدمه
جمعیت یکی از ارکان به وجود آمدن کشورها است که در کنار جغرافیای مناسب می تواند باعث افزایش قدرت یک کشور شود. جغرافیا یک عامل تقریباً ثابت و تغییرناپذیر در طول زمان است در حالی که که جمعیت یک کشور تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارد و در طول زمان می تواند در معرض تغییرات فراوانی قرار بگیرد. نرخ رشد جمعیت1 و نرخ باروری2 دو شاخص مهم در تعیین جمعیت هر کشور می باشند که در این نوشتار به بررسی وضعیت موجود و مطلوب آنها در ایران می پردازیم.
کشورها برای رسیدن به رفاه و توسعه نیازمند برنامه ریزی هستند تا بتوانند نیازها و امکانات خود را در کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت پیش بینی کنند.
در کشورهای در حال توسعه نظیر ایران، هدف برنامه ریزی باید دستیابی همه جانبه و پایدار باشد. این در حالی است که در کشورهای توسعه یافته هدف از برنامه ریزی تثبیت شرایط اقتصادی و استفاده همه جانبه از ظرفیت های موجود همچنین جلوگیری از نوسانات بازار و تضمین اشتغال کامل است.(مصری، 1387: 20)
یکی از مهمترین مسائلی که امروزه در برنامه ریزی برای هر کشور می بایست مد نظر قرار گیرد برنامه ریزی جمعیت می باشد. در نیمه دوم قرن بیستم، مهم ترین چالش علمی و اجتماعی درخصوص برنامه ریزی جمعیت، رشد سریع و تمرکز فزاینده آن در یک یا چند نقطه شهری به خصوص در کشورهای جهان سوم بود.
نخست، غرب این پدیده را برجسته کرد و آن را نوعی ناهنجاری منجر به عدم تعادل و بی عدالتی در توزیع فرصت ها و ناکارآمدی نظام فرآیند نامید. به دنبال آن، کشورهای جهان سوم نیز به بحث در خصوص این پدیده برخاستند ودر جست وجوی راه های غلبه بر این مشکل برآمدند. (امکچی، 1383: 13)
امروزه ، جمعیت مردمی که در مناطق شهری زندگی می کنند، از تمام ادوار تاریخ انسان بیشتر است. روند شهرنشینی بازگشت ناپذیر است. تخمین زده شده است که جمعیت شهری دنیا تا سال 2025 دوبرابر شده و به بیش از 5 میلیارد خواهد رسید، که بیش از 90٪ این رشد در کشورهای در حال توسعه خواهد رسید.
• همچنین براساس تخمین های سازمان ملل، 60درصد جمعیت جهان در سال 2030 در شهرها زندگی خواهند کرد که باعث تغییرات گسترده در سبک زندگی، کاربری زمین، تقاضا برای انرژی و دیگر منابع دیگر و همچنین فشار محیطی خواهد شد.
• این رشد شتابان شهری به ویژه درشهرهای بزرگ موجب عدم تعادل در پراکنش جمعیت و نظام نامتعادل توزیع خدمات گردیده است: بنابراین برنامه ریزان، سیاست گذاران و مدیران شهری را با چالش جدی مواجه کرده است. به نظر می رسد با این رشد اجتناب ناپذیر جمعیت، بهینه ترین راه حل این است که با برنامه ریزی صحیح بتوان از سنگینی وزنه های جمعیتی جلوگیری کرد. در ایران نظیر بسیاری از کشورهای در حال توسعه این روند روز به روز در حال افزایش است.
در ادامه سیرروند توسعه شهری و افزایش شهرنشینی در ایران بررسی خواهد شد.
تعریف شهر
شهر مفهوم بسیار گسترده ای می باشد که از دیدگاه های مختلفی مورد بررسی می باشد .
دیدگاه تاریخی شهر در قدیم وظایف و خدماتی را انجام می داده و عملکرد آن حقوق، مزایا و برتری هایی را برای آن ایجاد می نموده است و به خاطر این امکانات درست در نقطه مقابل روستا قرار می گرفته است.
دیدگاه اجتماعی: شهر را می توان سکونتگاه دائمی، انبوه و نسبتاً بزرگی برای افرادی که از نظر اجتماعی نا همگون هستند تعریف کرد
از دیدگاه اقتصادی: شهر زیستگاه ساکنانی است که در درجه اول از راه بازرگانی و نه کشاورزی زندگی می کنند. تنوع اقتصادی از دیگر ویژگی های شهر است و بر دو پایه استوار است اول بر پایه وجود املاکی که به صورت سرمایه داری اداره می شوند و دوم بر پایه وجود بازار به مثابه مکان مبادله ثروت
دیدگاه آماری: بایستی فرقی عددی بین روستا و شهر معین باشد. اما در کشورهای مختلف اعداد متفاوتی برای تعریف شهر ارائه شده است. این اختلاف عددی جمعیت نشان می دهد که مفهوم شهر بر حسب نوع کشور، وضع جغرافیایی منطقه، سطح معیشت و درجه اقتصاد فرق می کند به طوری که نمی توان عددی ثابت را برای شهر شدن روستا تعیین کرد.
به طور کلی شهرنشینی و رشد شهری معلول عوامل چندی است. عموما 3 مورد را به عنوان عوامل موثر در رشد جمعیت شهرنشین در نظر می گیرند: 1- رشد طبیعی جمعیت شهر 2- مهاجرت از مناطق روستایی به شهرها 3- تبدیل نقاط روستایی به شهر
در کل روند توسعه و رشد شهری در ایران در هفت مرحله قابل مطالعه و بررسی است :
• بافت تاریخی، ایجاد و گسترش هسته اولیه
• بافت قدیمی یا شکل گیری شهراسلامی
• بافت میانی یا رشد آرام شهرها و شروع تغییرات کالبدی
• بافت جدید یا رشد شتابان شهرسازی و گسترش بی حد شهرها
• بافت اقماری یا گسترش ناپیوسته شهر
• رشد متروپلی شهر همراه با ساخت شهرهای جدید
در گذشته های دور، استقرار یک روستا و یا آبادی در فلات ایران ، در مکان مشخصی ، بعلت "بسته" و "خودمصرف" بودن ساختار اقتصادی- ا جتماعی اش ، کمتر تحت تاثیر عوامل خارج از روستا یا فرضاً تاثیر شهر و یا بازار بوده است . روستاهای ایران غالباً استقرارشان تابع امکانات زیستی در هر منطقه : مانند وجود آب ، زمین زراعی و مانند آن میباشد . اکثر قریب به اتفاق روستاهای ایران بعلت "خودمصرفی" و بنابراین ، وابستگی غالب آنها به امکانات طبیعی با روستاهای دیگر و همچنین با شهرها ، ارتباط ضروری چندانی (ارتباطی که برای موجودیت یک جمع روستائی و ادامه بقا آنها تعیین کننده باشد ، مانند وجود بازاری مطمئن برای عرضه محصولات و غیره) نداشته اند .
بعلت ضعف ارتباط میان روستاها و همینطور میان شهر و روستا ، استقرار فضائی روستاها در ایران را نمی توان بصورت یک ساختار فضائی که دارای اجزای بهم پیوسته ای باشند مطرح نمود . شهر و روستای سرزمین ایران و یا مناطق مشابه آن ساختار فضائی بوده اند با اجزائی کم ارتباط و مجزا از یکدیگر . یعنی اگر بخش روستائی را بصورت یک " ساختار فضائی " موردنظر قرار دهیم که اجزای آن با یکدیگر دارای ارتباط عملکردی و پیوند مداوم و متقابل باشند . این ارتباط می بایست در هر محل و منطقه از طریق شهرهائی که روستاها تابع آنند شکل می گرفت . سابق بر این اصولاً" چنین پیوند " عملکردی " وجود چندانی نداشته است . ارتباط شهر و روستا به نیازهای بسیار محدود زیستی روستائیان و ارتبا ط های دیگری در رابطه با اخذ مالیات ، سهم ارباب ، توسط عمال حکومتی و یا مالکین، در روستاهای غیر خرده مالکی ، محدود می گردید .
در یکصد سال گذشته هرچند ارتباط شهر و روستا افزایش یافته ، ولی این ارتباط بیشتر به تغییر در حوزه مصرف روستا مربوط بوده ، تا حوزه تولید آن ؛ اگر در ساختار تولید برخی روستاها تغییرات جزئی بوقوع پیوسته ، محدود به روستاهائی می شده که در جوار شهرهای بزرگ قرار داشته اند .
هرچند در حوزه تولید روستا ، تحول عمده ای بوقوع نپیوست . ولی تحت تاثیر تحولات بخش شهری ، مناسبات بازار به آن وارد گردید . ازآن جمله کار مزدی شد . بخشی از تولیدات غیرکشاورزی نظیر پوشاک ، سوخت ، ابزار که قبلاً" در روستا تولید می شدند رفته رفته تولیدشان منسوخ گردید . ولی با ادامه کم و بیش " نامنظم " مبادله روستا با شهر و بقای ساختار سنتی تولید (عمدتاً خود مصرف) ، انباشت سرمایه در حوزه تولید روستا بحدی نرسید که ارتباط آن با بازار (شهر) را "مداوم" و "منظم" گرداند . بدین ترتیب ارتباط شهر و روستا در همه زمینه ها ضعیف ، محدود و بطور کلی "عقب مانده " و " توسعه نیافته " باقی ماند . ارتباط موردنظر بصورتی توسعه نیافت که موجب گسترش سیستم و شبکه شهرها و زیرساختهای مربوطه شان گردد .
بنابراین ، ساده اندیشی است اگر در چنین وضعیتی ، بپندازیم با ایجاد این یا آن زیرساخت ، همچون راه های ارتباطی و نظیر آن ، روستاها توسعه می یابند . چون کمبود زیرساختها خود معلول بقای عقب ماندگی و توسعه نیافتن حوزه تولید بخش روستائی است . یعنی با تحقق توسعه و از میان رفتن موانع آن است که زیرساختهای فیزیکی و غیره بوجود می آیند . بهمین خاطر در ایران ، کم و بیش شاهد این واقعیت هستیم که بسیاری از زیرساختهای احداث شده ، آن چنان که انتظار می رفته ، توسعه ای را موجب نشده اند .
روستاها را می توان متناسب با تاثیرپذیری آنها از تغییر و تحولات ، از نظر گرایش های استقرار فضایی و ارتباطشان با شبکه شهرها ، در سطحی بسیار کلی ، احتمالاً به سه گروه عمده تقسیم کرد .
گروه اول : استقرارهائی که دارای امکانات طبیعی و عرصه فضائی بیشتری بوده و کم و بیش نزدیک و یا در حاشیه شهرهای بزرگ قرار گرفته اند . درواقع ، روستاها و یا مراکز کشاورزی که فعالیتشان نخست منحصر به کشاورزی و دامداری شده ، سپس این فعالیت به تولید یکی دو محصول ، محدود گردیده (نوعی تخصصی شدن تولید) مانند تولید کنندگان چای و برنج در استانهای شمالی، پنبه در گرگان ، غلات در گرگان ، آذربایجان و سایر استانهای تولیدکننده عمده غلات ، پسته در رفسنجان ، نیشکر در خوزستان و سایر محصولات باغی در اطرف برخی شهرهای بزرگ ، بالاخره کشت و صنعتهای نسبتاً تخصصی دیگر، در جیرفت ، دشت مغان و غیره . این مناطق، کم و بیش در شرایط جدید وضعی تثبیت شده داشته و بتدریج به نوعی "یگانگی" نسبی با بازار نایل می آیند . با توسعه بیشتر بخش کشاورزی و از میان رفتن موانع رشد در این بخش، یگانگی فوق تقویت شده ، نهایتاً باعث توسعه یافتگی بیشتر این مناطق خواهد شد .
گروه دوم : روستاهائی که کم و بیش به مراکز جمعیتی بزرگ نزدیک بوده ، ولی از نظر امکانات طبیعی و عرصه زراعی آنچنان امکاناتی ندارند ، که بتوانند در مقیاس وسیع تری تولید کنند . فعالیت کشاورزی آنها محدود بوده و امروزه بیشتر متکی به امکاناتی هستند که بصور مختلفه ازشهر دریافت می کنند . اکثراً دارای جمعیت بومی بسیار کمی بوده و بعضاً در فصل تابستان توسط ساکنان سابق و یا دیگرانی که ساکن شهرهای بزرگ مجاور بوده بویژه شهر تهران مورد استفاده قرار می گیرند .
گروه سوم : روستاهائی هستند که نه دارای امکانات طبیعی کافی بوده که بتوانند حوزه و حجم تولید خود را توسعه دهند . نه در نزدیکی مراکز مهم شهری ، بویژه تهران قرار دارند . این روستاها که تعدادشان هم کم نیست ، فعلاً دچار رکودند .
بدین ترتیب ، متناسب با تفاوت کیفی میان گروه روستاهای پیش گفته ، روابط متقابل آنها با شهرهایشان هم ، متفاوت و ناموزون در حال تغییر و تحول بوده است . برخی کم و بیش با شهرهایشان در حال یگانگی اند . برخی دیگر بکلی منزوی و پس افتاده شده اند . گروهی دیگر نیز وضعی نامشخص و بینابینی را دارند .
در مقابل آنچه درباره تفاوتهای ساختاری روند تحولات روستاها ، بطور خلاصه مطرح گردید ، می باید این واقعیت را اضافه نمود که ، تغییر و تحول شهرها نیز شبیه روندی است که در مورد روستاها در جریان بوده است .
با توجه به روند تحول شهر و روستا امکان ارزیابی دقیق تر ارتباط شهر و روستا ، بستگی به نحوه تمایز شهر از روستا خواهد داشت .
طبق آمار ارائه شده توسط مرکز آمار ایران جمعیت کل کشور در سال 1375 کمی بیش از 60 میلیون نفر بوده است. برای همین سال جمعیت شهری حدود 37 میلیون یا بیش از 60 درصد کل جمعیت عنوان شده، بنابراین، آمار جمعیت روستائی سال 1375 حدود 40 درصد کل جمعیت بوده است. در حال حاضر جمعیت ایران به استناد خبر 21 مرداد 1384 ایرنا 67 میلیون ، رشد سالانه
آن 1/5 درصد و جمعیت شهری 44/7 میلیون یا حدود 67 درصد کل جمعیت عنوان شده است .
همانطورکه قبلاً هم مطرح گردید . آمار ارائه شده در مورد شمار جمعیت شهری چندان واقعی نیست . چون صرف نظر از بزرگ نمائی در مورد جمعیت شهری ، مبنی تمایز شهر از روستا که توسط مرکز آمار مورد استفاده قرار گرفته مبین واقعیت و تمایز قابل قبولی نمی باشد.
در شرایط کنونی ، جهت پرهیز از انحراف در برداشتها و نزدیکی به واقعیت می بایست در این مورد در جستجوی تعریف و یا روش دیگری برای تمایز شهر از روستا بود. بعنوان مثال در کشور مکزیک (6)که کشوری در حال توسعه است، صاحب نظران، جهت تفکیک شهر از روستا در عوض یک آستانه جمعیتی، دو آستانه جمعیتی را مبنای تمایز قرار داده اند . بدین ترتیب، استقرارهای جمعیتی را سه گونه تقسیم نموده اند . نخست، "روستا" با جمعیتی حدود 3 تا 4 هزار نفر ، سپس "مختلط" با جمعیتی حدود 15 تا 20 هزار نفر و بالاخره "شهر" بیش از 15 تا 20 هزار نفر .
البته باستثنای استقرارهای نسبتاً کم جمعیتی که در جوار مراکز بزرگ صنعتی یا معدنی و غیره قرار دارند، که در عین کم بودن تعداد جمعیت، ساکنان آن، کلاً فعالیتی غیرکشاورزی دارند.
بهرحال این یا آن روش، می بایست تعریفی را انتخاب نمود که با وضعیت واقعی جامعه ما (با چگونگی مشغولیت واقعی نیروی کار) هماهنگی داشته باشد . نیت این است که "روستا" به استقراری اطلاق شود که مشغولیت اکثریت ساکنین آن کشاورزی است . در مقابل "شهر" به استقراری اطلاق گردد که فعالیت اکثریت جمعیت آن غیرکشاورزی باشد .
هنگامی که شهرها را از نظر کیفیت عملکردشان مورد بررسی قرار می دهیم ملاحظه خواهد شد؛ که اگر روستاها در این مرحله (مرحله تغییرات وسیع ساختاری، مرحله در واقع شهری شدن اقتصاد و جامعه، مرحله ای که استقرارها و یا اکولوژی کار به وضعیت نسبتاً تثبیت شده ای نرسیده اند و بالاخره مرحله تحقق توسعه) با ناهمگونی و ناموزونی مواجه اند ؛ وضع شهرها نیز کم و بیش به همان صورت است . درمناطقی که روستاها در رکودند ، شهرها نیز دچار رکود و ضعف ساختاری ا ند .
اگر مبنی تفاوت میان شهرهای کشور، متناسب با میزان جمعیت و سلسله مراتب آن دانسته و براساس آن شهرها را گروه بندی نمائیم ؛ قطعاً چنین گروه بندی، در شرایط حاضر، برای درک و شناخت تفاوتهای کلی شهرها کافی نخواهد بود . بنابراین در وضعیت کنونی می باید علاوه بر توجه به مرتیه جمعیتی شهرها نسبت به یکدیگر، مطالعات عمیق و همه جانبه تری در جهت نوعی تیپ بندی ساختاری شهرها نیز انجام داد .
از آنجا که ارتباط شهر و روستا، بعلل تاریخی-ساختاری ، توسعه چندانی نیافت . تحولات بعدی شهرها خاصه ، تهران ، تقریباً مستقل از بخش روستائی یا حتی ارتباط بین شهرهای کشور، بوقوع پیوست .
روستاهای کشور اکثراً با فروپاشی ساختاری مواجه بوده اند . رابطه شهر و روستا در ابعاد مختلف عقب مانده باقی ماند . شهرها هم کم و بیش منزوی و مستقل از یکدیگر، یا شاهد تغییراتی بودند و یا اینکه در رکود و انروا بسر می بردند . در چنین وضعیتی، آرایش شهرها در فضای ملی و کیفیت ارتباط آنها با یکدیگر در قالب " شبکه " و" سیستم " شهرها وضعیت خاصی بخود گرفت. وضعیتی، که بدون بررسی و تجزیه و تحلیل همه جانبه آن ، واقعاً تبیین کیفیت عملکرد شهرها ، بخصوص کلان شهر تهران ، تقریباً غیرممکن خواهد بود .
شبکه و سیستم شهرها:
شبکه و یا ساختار فضائی استقرار شهرها ، در دوران معاصر تقریباً مستقل از ارتباط (علی القاعده) پایه ای شهر و روستا تغییر و تحول (حال هرچند جزئی partial) یافت . بدین ترتیب که اگر "توسعه"، یعنی حاصل روند مداوم رشد اقتصادی و درنتیجه اشباع تقاضا در بخش اولیه و بدنبال آن انتقال سرمایه و مازاد انباشت از بخش روستائی (عمدتاً کشاورزی) به بخشهای اقتصاد شهری بوقوع می پیوست ؛ در آن صورت شبکه شهرها نیز متاثر از آن و در واقع بصورت تبلور فضائی آن قوام روزافزونی یافته ، شکل بندی و "هیئتی" دیگر میداشتند . درچنین حالتی در پویش جابجائی ، توزیع و باز توزیع جمعیت ، جمع بزرگی از جمعیت جابجا شده ، جذب اجزای شبکه ملی شهرها (در صورتی که بدینصورت توسعه می یافتند) می شدند . یا اینکه همه راهها به تهران ختم نمی شد!؟ کم و بیش شبیه آنچه بعد از انقلاب صنعتی در کشورهای توسعه یافته غربی بوقوع پیوست . درنتیجه ، بعلت عقب ماندگی ارتباط شهر و روستا ، شبکه و سیستم شهرها هم متاثر از عقب ماندگی فوق دچار درهم ریختگی و نابسامانی شد .
شبکه و سیستم شهرها بصورتی توسعه نیافت، که ارتباط بین شهرها بصورت یک ارتباط نسبتاً نظام یافته (سیستماتیک) و سلسله مراتبی باشد . یعنی روستاها حول شهرهای هر ناحیه و شهرها نواحی جزئی از یک گروه شهرِدرهر منطقه و بالاخره گروه شهرها با تشکیل جزء سیستمهای منطقه ای در مجموع سیستم شهرهای سرزمین را تشکیل دهند .
تغییر و تحولات یک صد سال گذشته در رابطه با شهر و روستا ، در پی آن آنچه بر هیئت فضائی شبکه شهرهای ایران گذشت ، احتمالاً در سطح جهان منحصر به فرد بوده و یا اینکه نمونه های مشابه بسیار معدودی ، برای مقایسه و شناسائی بهتر این پدیده ، میتوان یافت . حتی در مناطقی از جهان که سابقاً اقتصادی مستعمراتی داشته و اکثراً صادر کننده عمده مواد اولیه بودند باز به نوعی ، با شبکه فضائی استقرارها (حال با امکانات کمتر و محدودتر از جوامع توسعه یافته امروزی) ، مواجهیم . که آن هم ناشی از ضرورت ارتباط اقتصادی- اجتماعی- فیزیکی شهرها با کشتزارها و یا بخش کشاورزی(پلانتاسیون) این مناطق بوده است .
در یک مقایسه بسیار کلی شبکه شهرهای ایران با شبکه شهرهای کشورهای توسعه یافته (فرضاً اروپایی) می توان کم و بیش تفاوتهای ساختاری را ملاحظه نمود . هرچند قبل از دوران معاصر هم شبکه و استقرارهای شهری اروپا که شکل گیری اولیه اش به قرون وسطی و حتی پیشتر، برمی گردد با ساختار فضایی شهرها در فلات ایران تفاوتهای اساسی داشته ، ولی به هرحال آنچه از انقلاب صنعتی به بعد اتفاق افتاد این تفاوت را کمتر نکرد . بلکه بیشتراز پیش به دو صورت متفاوت تحقق یافتند . در نتیجه نهایتاً شبکه شهرها در کشورهای اروپائی غالباً" شکل بندی "لانه زنبوری" بخود گرفتند .
بدین صورت که هر شهر ضمن داشتن ارتباط متقابل با روستاهای حول خود و یگانگی (integration) نسبی با آن دارای ارتباط متقابل با شهر بزرگتر منطقه خود بوده و همواره در شعاع معینی در اطراف و در همه جهات کم و بیش با شهرهای دیگر در ارتباط می باشند . در مقابل شبکه شهری ایران و مناطق معدودی در دیگر نقاط جهان ، که کم و بیش وضعیتی نسبتاً مشابه با ایران را دارند؛ غالباً شکل بندی خطی ، " زنجیره ای " دارند . یعنی شهرها بصورت خطی مستقیم با مرکز در ارتباط هستند . در شبکه شهری ایران ارتباط بین شهری اکثراً منحصر به تهران و به نسبت بسیار محدودتری با چند شهر بزرگ می باشد . با مختصر توجهی در خواهیم یافت فرضاً شهرها و حتی روستاهای نسبتاً دور دست در استانهای دیگر بیش از اینکه با مرکز استان خود در ارتباط باشند ؛ مستقیماً با تهران در ارتباطند!؟ حتی بسیاری از روستاهایی که در شعاع چند صد کیلومتری تهران قرار دارند ، غالباً بوسیله وسایط نقلیه مستقلی با تهران ارتباط مستقیم داشته ، تا فرضاً با شهرها یا مراکز استان خود!؟
بطور کلی ، توسعه و تحول اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی کشور در دوران معاصر ، یا چند دهه گذشته ، بحدی نبوده که شبکه شهرهای کشور را چنان متحول گرداند ، که بتواند نقش یگانه کننده ای (integrative) را در سرزمین ایفا نماید . در واقع آغاز روند یگانه شدن ارتباطات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی بین شهرهاست که بتدریج ، باعث بوجود آمدن روند ، نخست تعدیل و سپس به تدریج رفع معضلات ساختاری شهرها ، خواهد شد .
بهمین روال اگرمجموعه شهرهای کشور را بصورت یک سیستم شهرها مورد بررسی قرار دهیم . ملاحظه خواهد شد که : ارتباطات پیوندهای اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و فیزیکی متقابل بین شهرها به آن حدی توسعه و تنوع نیافته که ویژگیهای یک سیستم شهری را دارا باشد . بهمان صورتی که در سطح کل کشور روابط متقابل میان شهرها توسعه بسیار محدودی را داشته در سطح مناطق یا شهرهای بزرگ و یا بفرض کلان شهرهای دیگر کشور (البته در صورتیکه شهرهای بزرگ دیگر در سطح منطقه ای خود ویژگیهای کلان شهری metropolitan را دارا باشند؟ ) در مناطق مربوط به خود و با شهرهای حول خود ، ارتباطهای متقابل چندانی ندارند ؛ که مجموع هر گروه شهر بصورت یک جزء سیستم از سیستم شهرهای کشور باشند .
بعنوان مثال : می توان یکی از شهرهای بزرگ کشور را در نظر گرفت. شهرهایی که بعنوان قطب منطقه خود مطرح اند . همچون مشهد ، اصفهان ، تبریز ، شیراز ، اهواز . سپس شهرهایی که در محدوده نفوذ یا حول آنها قرار دارند را از نظر میزان و کیفیت روابط متقابل آنها با شهر اصلی، مورد بررسی قرار داد . اکثراً نتیجه چنین بررسی هائی مبین روابط متقابل محدود و بسیار ابتدایی شهر اصلی با شهرهای حول خود بوده ، بصورتی که اطلاق عنوان ، کلان شهر ، را به شهر مورد مطالعه از جهات بسیاری ، منتفی می گرداند .
اکنون اگر زندگی شهری و بطور کلی عملکرد شهر را فرایند عوامل متنوع اقتصادی ، اجتماعی- فرهنگی ، سیاسی بدانیم به این نتیجه می رسیم که؛ چون از جهات فوق ، مرحله خاصی و یا مرحله گذر از توسعه نیافتگی را می گذرانیم ؛ مسائل و مشکلات مربوط به توسعه و گسترش شهرها ، در جامعه ما ، حداقل در این مرحله ، در اساس با آنچه بصورت معمول مطرح می گردد ، متفاوت است .
به عبارت دیگر؛ اگر تحولات جاری جامعه در راه تحقق توسعه ، بعلل ساختی تاریخی متنوع خود ، مشروط به فراهم شدن شرایط توسعه شده است . در این صورت ویژگیهای مربوطه می باید متناسب با اهمیتی که دارند ؛ اولاً برجسته شوند . ثانیاً در برنامه ریزی و هدایت روندها ، بطور اصولی و از همه جهات ، از تدوین متدولوژی برنامه ریزی و تهیه طرحها گرفته ، تا پیشنهاد و راه کارهائی که مطرح می گردند ، مورد توجه قرار گیرند . در این صورت است که از اقتباس های کلیشه ای پرهیز شده ، برنامه ریزی ها در رابطه با واقعیتهای کنونی مطرح خواهند شد .
حال از آنجا که پرداختن به جزئیات عملکردهای بخش شهری در شرایط کنونی در ابعاد ، اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی ، سیاسی نیازمند مطالعات همه جانبه و گسترده ایست که ، می بایست توسط صاحب نظران و کارشناسان مربوطه انجام شود . در حد توانایی ، بصورت بسیار خلاصه و فهرست گونه به برخی از این ویژگیها که با تحولات مربوط به دگرگونی های ساختاری ، شهرها در ارتباط هستند ، اشاره می شود .
در بعد اقتصادی:
فعالیتهای اقتصادی، بعلت شرایط حاکم بر ساختار اشتغال در این مرحله از توسعه (یعنی تا تعدیل و یا کم اهمیت شدن فوق ذخیره نیروی کار و یا از میان رفتن اشتغالهای کاذب ، خودگردان وبیکاری پنهان) ، دچار محدودیتهای متنوعی می باشند . از آن جمله : گرایش به کاربرد فن آوری و روشهای نوین ، توجه به مدیریت و برنامه ریزی تولید (بطور مداوم و مستمر) جهت افزایش بازدهی نیروی کار، با وجود آنچه بصورت فوق ذخیره نیروی کار مطرح گردید ، در عمل بدون صرفه میگردد . صرف نظر از برخی از رشته های خاص ، در غالب رشته های اقتصادی رغبت چندانی به آن ، مشاهده نمی شود . در مورد، آموزش نیروی کار نیز، همانند کاربرد فن آوری نوتر، گرایش مداوم و فراگیر
چندانی وجود ندارد .
بعد و مقیاس تولید در اکثر قریب به اتفاق موارد پایین تر از حد نصاب ، معمول در کشورهای توسعه یافته ، می باشد . عاملی که باعث خرد (و یا به نوعی، اتمیزه شدن) و تکثیر واحدهای مشابه
تا حد فعالیتهای کارگاهی در سطح شهر، شده است .
حجم سرمایه در رشته های مختلف ، همانند مقیاس تولید ، محدود ، گردش سرمایه کندتر از حد معمول، در سایر کشورهای توسعه یافته است .
در بعد اجتماعی:
تاثیر متقابل تحرک جمعیتی از یک طرف و محدود ماندن توسعه اقتصادی از طرف دیگر، باعث بوجود آمدن بخش عظیمی از نیروی کار بالقوه ای شده است که در حاشیه بازار کار، امکان جذب به آن را نداشته، و با مشکلات و معضلات فراوانی، مواجهند . مشکلات و معضلاتی که برخی از آنها اهمیت بیشتری دارند عبارتند از : در میان مشکلات و معضلات کلان شهر تهران دو مسئله اجتماعی که در حال حاضر، وضعیت "بحرانی" به خود گرفته اند، " اشتغال و "مسکن "می باشند.
بحران اشتغال، حجم وسیع مازاد نیروی کار، موجب مسائل اجتماعی بغرنجی همچون عدم یگانگی اجتماعی شهر و چند پارگی آن (Fragmentation) مجزا و سوا شدن بخشهای جامعه شهری از یکدیگر (segregation) گشته پدیده های مذکور باعث گسترش حاشیه نشینی و وجود خرده فرهنگ ها و رفتارهای اجتماعی غیریگانه متفاوت و گاه متضاد با یکدیگر شده است .
در بعد سیاسی – نهادی:
آنچه در رابطه با بحث حاضر از نظر بعد سیاسی، نهادی، هدایت شهری با اهمیت است محدودیت و ناکافی بودن، میزان مشارکت مردم در امر تصمیم گیری هاست . امری که باعث شده امروزه اغلب تصمیم گیری ها در مورد سیاستهای مربوط به توسعه بطور عام و امور مطرح شده در این بحث (برنامه ریزی های هدایت توسعه شهری) بطور خاص، عملاً تا حدود زیادی، بدون مشارکت مردم و غالباً مبتنی بر رای و نظر مقامات و بعضاً کارشناسان مربوطه (مهندسین مشاور)، انجام شود.
منصفانه باید اذعان نمود تا کنون نه کارشناسان مسائل مربوطه را وسیعاً، برای افکار عمومی مطرح نموده اند و نه مسئولین واقعاً با توجه به خواست مردم از طریق مشارکت مستقیم آنها در امر تصمیم گیری ها، اتخاذ سیاست نموده اند .
وضعیت موجود
نرخ باروری
جدول شماره (1) تحولات میزانهای باروری، مرگ و میر عمومی و امید زندگی را در سالهای 1385-1355 نشان می دهد، همانگونه که ملاحظه می شود میزان باروری کل 3 برای هر زن در کل کشور در سال 1355برابر با 08/6 فرزند بوده است، که در سال 1385 به 8/1بچه کاهش یافته است. یعنی 18 فرزند با 20 نفر والدین جایگزین می شود که 2 نفر کمتر از حد جانشینی است. در این صورت و با ادامه این روند، موضوع انقراض تدریجی نسل مطرح می شود.
جدول1- میزان باروری کل ، مرگ و میر عمومی و امید زندگی از سال 1355 تا 1385 (4)
نرخ رشد جمعیت
اگر نگاهی به زمینه های تاریخی تحولات جمعیت ایران داشته باشیم، متوجه می شویم که نرخ شدید رشد جمعیت کشور که در سال های نخست پس از انقلاب اسلامی(1357) شروع شده بود، در سال های اخیر تا حد زیادی کاهش یافته است. براساس نتایج سرشماری سال 1385 مرکز آمار ایران، جمعیت ایران برابر 5/70 میلیون نفر بوده، که 9/35 میلیون نفر آن را مردان و 6/34 میلیون نفر را زنان تشکیل می دهند که در مقایسه با جمعیت 60 میلیون نفری سال 1375 نشانگر خالص افزایشی در حدود 8/14 درصد یا 4/10 میلیون نفر در این فاصله زمانی است. درصد رشد سالانه جمعیت کشور طی سال های 1385-1375 در کل کشور 61/1 درصد بوده که مقایسه آن با رشدهای متناظر 91/3 درصد در دهه 1365- 1355 و 96/1 درصد در دهه 75 – 1365 حاکی از تحولی اساسی و افت اساسی میزان های رشد جمعیت است.
جدول2- تحولات درصد رشد سالانه جمعیت ایران به تفکیک
تعیین وضعیت مطلوب
وضع مطلوب جمعیت بر اساس معیارها و شاخص های مختلفی می¬تواند تعیین شود. نظرات مسئولین و دوستداران نظام جمهوری اسلامی و دشمنان این نظام، می تواند معیار خوبی برای تعیین شاخص رشد جمعیت در ایران باشد. حضرت امام خمینی (ره) در سال 58 می فرمایند: "مملکت ایران 35 میلیون حالا مى گویند جمعیت دارد. وسعتش آنقدر است که براى صد و پنجاه میلیون تا دویست میلیون جمعیت کافى است. یعنى اگر دویست میلیون جمعیت داشته باشد، در ایران به رفاه زندگى مىکنند".6
مقام معظم رهبری نیز در سال 90 و در دیدار با مسئولین نظام فرمودند: "من معتقدم که کشور ما با امکاناتى که داریم، می-تواند صد و پنجاه میلیون نفر جمعیت داشته باشد. من معتقد به کثرت جمعیتم. هر اقدام و تدبیرى که می¬خواهد براى متوقف کردن رشد جمعیت انجام بگیرد، بعد از صد و پنجاه میلیون انجام بگیرد"!7
در حالی که برژینکسی، مشاور امنیت ملی سابق آمریکا و سیاستمدار کهنه کار این کشور در مصاحبه با مصاحبه¬گر روزنامه وال استریت ژورنال می گوید: "از فکر کردن به حمله پیشدستانه علیه تاسیسات هسته ای ایران اجتناب کنید و گفت و گوها با تهران را حفظ کنید، بالاتر از همه، بازی طولانی مدتی را انجام دهید، چون زمان، آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست."8
در گردهمایی ماسونی بیلدربرگ که در سال 2011 برگزار شد، اینگونه بحث جمعیت و کاهش آن مطرح شده است: "منبع خبری جیم تاکر گفته است که ایجاد جنگ در خاورمیانه یکی از مهمترین برنامه های بیلدربرگ است. این منبع گفته که بیلدربرگی ها بر این اعتقادند که جمعیت جهان بسیار زیاد شده و فقط جنگ می تواند تا حدودی این مشکل را چاره کند. وی به جیم تاکر گفته است که تمامی افراد عضو بیلدربرگ بصورت متحد الرای بر این تصمیم استوار بوده و لزوم بروز جنگ را قطعی می دانند. کشتار و ذبح انسان و دامن زدن به مرگ و میر در فرقه های ماسونی از جمله بیلدربرگ، جزء اصول اصلی است و عوامل این گروه ها موظفند، تا حد ممکن به جنگ و نسل کشی دامن بزنند تا جمعیت جهان کاهش یابد".9
بر این اساس باید گفت که افزایش نرخ رشد جمعیت یکی از شاخص¬های مهمی است که مورد توجه رهبران نظام جمهوری اسلامی قرار گرفته است و همین نقطه¬قوت است که دشمنان را واداشته است دست به اقدامات علیه جمهوری اسلامی بزنند.
سناریوهای مختلف پیش بینی جمعیت از نظر سازمان ملل
پیش بینی های جمعیتی سازمان ملل نشان می دهند که توازن منطقه ای جمعیت جهان، در هر زمان تغییر می یابد (نیل و بالک، 2001). بخش جمعیت سازمان ملل هر چهار سال یک بار بر اساس نتایج سرشماری های ملی کشورها، و مفروضات سطوح مختلف باروری و مرگ ومیر به پیش بینی تحولات جمعیتی کشورها در افق های زمانی 50 ساله و در سه سناریوی مختلف(حد پایین، حد متوسط و حد بالای رشد جمعیتی) می پردازد. جدول (3) مقایسه نتایج پیش بینی جمعیت ایران را طی دوره های پنج ساله و بر اساس سه سناریو جمعیت سازمان ملل بین سال های 1385تا1430نشان می دهد. بر اساس سناریوی حد پایین که منطبق با روند فعلی کاهش نرخ باروری کل در کشور می باشد، جمعیت ایران از تعداد 73364 میلیون نفر در سال 1390 به 85 میلیون نفر در سال 1430 افزایش خواهد یافت، و در 10 سال پایان دوره رشد منفی جمعیتی را تجربه خواهد کرد. بر اساس سناریوی حد متوسط جمعیت ایران از تعداد 75537 میلیون نفر در سال 1390 به 105 میلیون نفر در سال 1430 افزایش خواهد یافت. و در 5 سال پایان دوره رشد جمعیت نزدیک به صفر را تجربه خواهد کرد. نهایتاً اینکه بر اساس سناریوی حد بالای سازمان ملل جمعیت ایران از تعداد 77304 میلیون نفر در سال 1390 به حدود 128میلیون نفر در سال 1430 افزایش خواهد یافت. در پایان دوره رشد 89/0 درصد جمعیتی را تجربه خواهد کرد.
شواهد جمعیتی بدست آمده از سرشماری سال 1385 نشان می دهد که تحولات جمعیتی ایران منطبق بر سناریوی حد پایین سازمان ملل است. اما اگر روند کاهش سطح باروری کل متوقف و حالت افزایشی به خود بگیرد، احتمالاً با گذشت زمان روند تحولات رشد جمعیت ایران منطبق با الگوی حد متوسط سازمان ملل خواهد شد. همچنانکه سناریوی حد متوسط نشان می دهد میزان باروری کل برای سال 1385 حدود 33/2 بچه برای هر مادر برآورد شده است، که در پایان دوره به 85/1 بچه برای هر مادر خواهد رسید. که باز هم زیر حد جانشینی می باشد(جدول3).
جدول 3- مقایسه سه سناریوی پیش بینی (حد پایین، حد متوسط و حد بالا) سازمان ملل تا افق 1430
نتایج پیش بینی جمعیت کشور توسط مرکز مطالعات و پژوهش های جمعیتی در سناریو های مختلف
1. سناریوی پیش بینی جمعیت کشور با فرض اثر گشتاوری 10 جمعیت و ادامه کاهش باروری
در جدول شماره (4) نتایج پیش بینی شاخصهای جمعیتی ایران با فرص اثر گشتاوری جمعیت ارائه شده است. در این سناریو اثر نسل های ازدواجی سالهای 1385 تا 1390 در افزایش سطح باروری بررسی شده است.
جدول (4) نتایج پیش بینی شاخص های جمعیتی ایران با فرض اثر گشتاوری جمعیت بر درصد رشد
و ادمه روند گذشته بین سال های 1385 تا 1425
این سناریو نشان می دهد که درصد رشد جمعیت در سال 1390 به مقدار اندکی(درصد 0.08) با فرض افزایش تعداد زاد و ولدهای ناشی نسل انفجار موالید(1362-1358) افزایش خواهد داشت. با پذیرش این سناریو جمعیت ایران از سال 1420 به بعد رشد منفی خواهد داشت.
2- سناریو افزایش جمعیت با فرض افزایش آهسته باروری
در این سناریو، مرکز مطالعات و پژوهشهای جمعیتی با استفاده از آمارهای سرشماری سال 1385 به عنوان سال پایه، نسبت به پیش بینی جمعیت کشور اقدام کرد. این پیش بینی جمعیتی بر اساس فرض افزایش سطح فعلی باروری از 55/1 فرزند برای هر مادر در سال1390 و روند افزایش مناسب سطح باروری کل کشور طی 40 سال آینده تا 5/2 فرزند برای هر مادر می باشد. این الگو تحت عنوان سناریوی رشد آهسته باروری کل معرفی شده است(جدول5).
جدول5- نتایج پیش بینی شاخص های جمعیتی ایران براساس سناریوی افزایش آهسته باروری کل (از 8/1 فرزند به حدود 5/2 فرزند) بین سال های 1385 تا 1425
چون مسئله رشد جمعیت یک مسئله ساختاری است، به تدریج و همراه با تغییرات در ساختار اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه امکان تغییر سطح باروری بوجود می آید، بنابراین امکان افزایش جمعیت صرفاً با بسته های تشویقی، بدون ایجاد تغییرات ساختاری وجود ندارد.
با فرض موثر بودن بسته های تشویقی دولت، جدول فوق تنظیم شده است، همانطور که ملاحظه می شود در سال 1410 باروری کل به حدود 1/2 (سطح جانشینی) می رسد و پیش بینی می شود در سال 1425 به 5/2 فرزند افزایش یابد. بنابراین مشوق های جمعیتی به هیچ وجه باعث افزایش افسار گسیخته جمعیت نخواهد گردید.
3- سناریوی پیش بینی جمعیت کشور با افزایش آهسته باروری و فرض اثر گشتاوری
جدول شماره (6) نتایج پیش بینی شاخص های جمعیتی ایران براساس سناریوی افزایش آهسته باروری کل و فرض اثر گشتاوری بین سال های بین سال های 1385 تا 1425نشان می دهد.
جدول 6- نتایج پیش بینی شاخص های جمعیتی ایران براساس سناریوی افزایش آهسته باروری کل و فرض اثر گشتاوری بین سال های بین سال های 1385 تا 1425
در این سناریو چنین فرض شده است که در اثر افزایش حجم نسل های ازدواجی بین سالهای 1385 تا 1390 میزان باروری کل همچنان در سطح 8/1 فرزند برای هر مادر ثابت بماند و سیاستهای تشویقی هم بر سطح باروری در دو دهه آینده اثر مثبت داشته باشد. همچنانکه ملاحظه می شود با این سناریو تعداد جمعیت کشور به حدود102 میلیون نفر افزایش خواهد یافت.
نتیجه گیری
با توجه به پیش بینی های صورت گرفته، می توان گفت که وضعیت جمعیتی جمهوری اسلامی ایران در 50 سال آینده در وضعیت مطلوبی نخواهد بود و به سمت کاهش جمعیت پیش خواهیم رفت، مگر اینکه سناریوی آخر این تحقیق مدنظر دولت و دیگر قوا قرار بگیرد، که تا حدودی می تواند روند جمعیتی ایران را مثبت نگه¬دارد. با توجه به این امر، ضروری به نظر می رسد که مسئولین برنامه های مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کوتاه مدت، میان مدت و بلندمدت را در سرحوله کارهایی خویش قرار دهند تا این بحران بسیار خطرناک آسیبی به کشور وارد نسازد.
پی نوشت ها
1. نرخ رشد جمعیت در بر گیرنده تولد و مرگ و میر است.
2. منظور از نرخ باروری کل تعیین تعداد فرزندانی است که جانشین والدین شوند، اگر این شاخص در حد 1/2 بچه یا کمتر باشد به معنی کاهش تدریجی جمعیت و نهایتاً انقراض نسلی است
3. تعداد بچه های زنده ای که هر زن در طول دوره باروری خود متولد می کند.
4. ماخذ: مرکز آمار ایران، نتایج سرشماری های عمومی نفوس و مسکن در سال های 85-1335.
5. ماخذ: مرکز آمار ایران، نتایج سرشماری های عمومی نفوس و مسکن در سال های 85-1335.
6. صحیفه امام – جلد7 – صفحه 393.
7. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=16889
8. http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8812150226
9. http://www.mashreghnews.ir/fa/news
10. اثرات تحولات ساختار سنی بر رشد جمعیت.
11. در این نوشتنار از مقاله تحولات جمعیتی، چالش های پیش رو و لزوم تجدیدنظر در سیاست های جمعیتی ایران، دکتر محمد جواد محمودی استفاده شده است.
16