تارا فایل

اهل بیت در قرآن


بخش اول: اهل بیت در قرآن
فصل اول: گفته‏ها و نظریات
کلمه "اهل البیت‏" در موارد بسیار زیادى از سخنان رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله براى‏گروه خاصى که به آن حضرت‏صلى الله علیه وآله منسوبند، به کار رفته است. براى اینان(اهل البیت) اوصاف و ویژگى‏هایى بیان گشته، منزلتى شایان قرار داده شده ودر قبال آنان، حقوق و مسوولیت‏هاى فراوان و گوناگون و در عین حال مهم وخطیر بر عهده امت گذاشته شده‏است.
در قرآن نیز در موارد گوناگون و با تعابیر مختلف از همین گروه سخن‏به‏میان آمده‏است. یکى از آن تعابیر "اهل‏البیت‏" است. از آن جایى که گروهى‏به عمد یا سهو در تعیین منظور قرآن از کلمه "اهل‏البیت‏" به راست و چپ‏رفته‏اند، لازم دیدیم که دقیقا به بحث و بررسى درباره این مطلب بپردازیم.از خداوند متعال یارى مى‏جوییم و بر او توکل مى‏کنیم و بحث را به حول وقوه او پى مى‏گیریم.
رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله منظور از تعبیر "اهل‏البیت‏" را در یکى از مواردى که درقرآن آمده، به شکلى غیرقابل تشکیک و تاویل تبیین کرده‏است، اما با کمال‏تعجب باید گفت: این تصریحات هم نتوانسته است ریشه اختلاف را از بین‏ببرد; و دلیل آن، وجود افرادى است که اصرار دارند در این مورد یا موارددیگر به صورت آشکار و پنهان و بنا به دلایلى با رسول خداصلى الله علیه وآله مخالفت‏کنند! تفصیل مطلب را در مباحثى که در پى مى‏آید بیان خواهیم کرد.
اهل بیت در قرآن
لفظ "اهل بیت‏" سه بار در قرآن کریم آمده است:
اول، در داستان موسى‏علیه السلام، آن گاه که نوزادى کوچک بود و خانواده فرعون‏او را پیدا کردند تا در آینده، دشمن و مایه اندوهشان باشد و پستان هیچ زنى‏را به دهان نگرفت و خانواده فرعون در کارش درمانده شدند. آن‏گاه خواهرموسى‏علیه السلام به آنان گفت:
هل ادلکم على اهل بیت‏یکفلونه لکم وهم له ناصحون فرددناه الى امه‏کى تقر عینها ولا تحزن; .
آیا مایلید که من شما را به خانواده‏اى که دایه این طفل شوند و او را با مهربانى‏تربیت کنند راهنمایى کنم؟ بدین وسیله ما موسى را به مادرش برگرداندیم تادیده‏اش به جمال موسى روشن شود و حزن و اندوهش برطرف گردد.
در این آیه بیانى وجود ندارد که مشخص سازد: منظور خواهر موسى‏علیه السلام ازاین تعبیر چه بود؟ آیا منظورش تمام کسانى بودند که با آن خانواده قرابت وخویشاوندى داشتند یا بعضى از آنان؟ و آیا منظورش فقط قرابت نسبى است‏یا نسبى و سببى؟ یا علاوه بر قرابت نسبى و سببى کسانى را که از راه ولاء و یاتربیت هم به خانواده منتسب هستند در برمى‏گیرد؟
گذشته از این، لفظ اهل بیت‏به صیغه نکره آمده است نه به صیغه معرفه،یعنى اهل البیت.
دوم، در داستان ابراهیم‏علیه السلام، آن گاه که همسرش از بشارت فرشتگان که‏به‏او مژده دادند اسحاق و پس از او یعقوب را به دنیا خواهد آورد به شگفت‏آمد. ملائکه به او گفتند:
اتعجبین من امر الله رحمه الله وبرکاته علیکم اهل البیت انه حمیدمجید;
فرشتگان به او (زن ابراهیم) گفتند: آیا از کار خدا عجب دارى؟ (عجب مدارکه) رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بیت است; زیرا خداوند بسیارستوده صفات و بزرگوار است.
در این آیه مبارکه همسر ابراهیم‏علیه السلام از اهل البیت‏شمرده شده است; زیرااو در این آیه مورد خطاب قرار گرفته است، اما این نمى‏تواند دلیل این مطلب‏باشد که همسر هم در تمام مواردى که لفظ اهل البیت اطلاق شده، حتى درمواردى هم که قرینه مناسب براى تعیین مقصود وجود ندارد، جزء اهل بیت‏است; زیرا توجیه خطاب در آیه فوق‏الذکر به همسر ابراهیم‏علیه السلام مى‏تواندقرینه‏اى براى داخل شدن وى در زمره اهل یت‏باشد، اما نمى‏تواند دلالت کندبر این که کلمه اهل البیت، همسر را هم در برمى‏گیرد، به گونه‏اى که به مجردشنیدن این کلمه و بى هیچ قرینه‏اى، باید به ذهن شنونده تبادر کند. در مباحث‏آتى بحث‏بیش‏ترى درباره این آیه خواهد آمد.
سوم، فرموده خداوند متعال:
یا نساء النبى لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول‏فیطمع الذى فى قلبه مرض وقلن قولا معروفا وقرن فى بیوتکن‏ولاتبرجن تبرج الجاهلیه الاولى واقمن الصلاه وآتین الزکاه واطعن‏الله ورسوله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم‏تطهیرا واذکرن مایتلى فى بیوتکن من آیات الله والحکمه ان الله کان‏لطیفا خبیرا.
ملاحظه مى‏شود که فرموده خداوند متعال: "انما یرید الله لیذهب عنکم‏الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا" در میان آیاتى قرار گرفته که‏زنان پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله مخاطبند و بلکه جزء یکى از این آیات است. همین‏موجب شده که آن شبهه معروف در مراد آیه براى عده‏اى پیش آید و همان‏گونه که خواهیم دید گروهى آن را انگیزه‏اى براى برانگیختن شک‏هایى‏پیرامون مفاد حقیقى آیه مبارکه قرار مى‏دهند.
گفته‏ها و اجتهادها
مراجعه به سخنان مفسران ودیگران به دست مى‏دهد که درباره مراد ازاهل البیت در آیه مبارکه اقوال متعددى وجود دارد. این اقوال عبارتند از:
1. ادعاى عکرمه که در بازارها ندا مى‏داد و مردم را براى مباهله‏فرامى‏خواند. ادعاى وى این بود که منظور از "اهل‏البیت‏" در آیه تطهیر فقطوفقط زنان پیامبرصلى الله علیه وآله است و احدى غیر از آنان را در بر نمى‏گیرد.
این گفته بنا به روایت عکرمه به ابن عباس و سعید بن جبیرهم نسبت داده‏شده است. چنان که این ادعا را به مقاتل هم نسبت داده‏اند. به عطاء، کلبى،سعیدبن جبیر و عروه بن زبیر هم که مدعى بود این آیه در خانه عایشه‏فرود آمد نسبت داده شده است.
2. گروهى گفته‏اند: منظور اصحاب کساء است، یعنى پیامبرصلى الله علیه وآله، على،فاطمه، حسن، حسین‏علیهم السلام و همسران پیامبرصلى الله علیه وآله.
بعضى همسران پیامبرصلى الله علیه وآله و اصحاب کساء را بدون پیامبرصلى الله علیه وآله آورده‏اند.این عقیده فخر رازى و خطیب بغدادى است که قسطلانى از بخارى روایت‏کرده است. .
3. گفته‏اند: منظور پیامبرصلى الله علیه وآله است و بس.
4. گفته‏اند: منظور بنى هاشمند و زنان را در بر نمى‏گیرد.
5. گفته‏اند: منظور کسانى است که در پایین‏ترین جد پیامبرصلى الله علیه وآله با او نسبت‏دارند و نیز گفته شده: هر آن کس که با پیامبرصلى الله علیه وآله پیوند رحمى دارد. و نیزگفته شده: هر آن که با او پیوند نسبى یا سببى دارد.
6. ابو حیان گفته: از آن جا که اهل البیت‏شامل زنان پیامبرصلى الله علیه وآله و پدران‏آنان مى‏شده، لفظ مذکر بر مونث غالب آمده است.
7. گفته شده: منظور زنان است و تمامى بنى هاشم که صدقه بر آنان‏حرام شد.
8. گفته شده: "اهل‏البیت‏" على، فاطمه، حسن و حسین‏علیهم السلام هستند. بعضى‏از اقوال و روایات تصریح دارد که پیامبرصلى الله علیه وآله هم جزء آنان است. این گفته به‏انس بن مالک، واثله بن اسقع ، ابو سعید خدرى، عایشه و ام سلمه نسبت داده‏شده است. طحاوى، کنجى شافعى، ذهبى و قمى بر آن اصرار داشته و نیزعقیده مجاهد، قتاده، کلبى و بلکه عقیده جمهور و بیش‏تر مفسران همین‏است. حتى بعضى گفته‏اند: مفسران اجماع دارند و جمهور روایت کرده‏اندکه این آیه درباره اهل کساء فرود آمد. گفته‏اند: منظور مدعى اجماع مفسران‏این است که مفسران بر این مطلب اجماع دارند که آیه مبارکه شامل آل البیت‏است و آنان اصحاب کساء مى‏باشند، اما درباره این که آیا زنان پیامبرصلى الله علیه وآله راهم دربر مى‏گیرد یا نه، اختلاف نظر است. یا منظور، اجماع کسانى است که‏نظرشان در مورد شان نزول و مانند آن قابل اعتناست و عکرمه و مقاتل ازاین افراد نیستند، زیرا این مساله به خبر دادن از پیامبرصلى الله علیه وآله‏یا کسانى از صحابه‏برمى‏گردد که گفته آنان معتبر است، در حالى که مقاتل و عکرمه متهم به‏دروغگویى‏اند.
بعضى از روایات، امامان دوازده گانه‏علیهم السلام را هم اضافه کرده است. بعضى‏مدعى‏اند که امامیه اجماع دارند که آیه تطهیر شامل تمام امامان‏علیهم السلام مى‏شود.
نتیجه گفته‏ها
اگر در این گفته‏ها به دقت‏بنگریم، خواهیم یافت که تمام آنها پیرامون‏سه عنصر دور مى‏زند.
اول، دخول زنان در مراد از کلمه "اهل البیت‏" یا به طور مستقل یا بااصحاب کساء یا با سایر بنى‏هاشم یا با افرادى که دایره شمول گسترده‏تر یاتنگ‏ترى دارد.
دوم، دخول خویشاوندان پیامبرصلى الله علیه وآله; یعنى، بنى‏هاشم، غیر از اصحاب کساء;یعنى، کسانى که صدقه بر آنان حرام است و با پیامبرصلى الله علیه وآله خویشاوندى نسبى‏دارند. بعضى زنان پیامبرصلى الله علیه وآله را مى‏افزایند و بعضى هم در نفى آنان اصراردارند.
سوم، اختصاص اهل البیت‏به اصحاب کساء. گروهى با استناد به روایات‏چندى که در این باره تصریح دارد، سایر امامان دوازده‏گانه را هم بدان‏مى‏افزایند.
تمامى دلایل در حقیقت‏به نفى یا اثبات این عناصر برمى‏گردد، اگرچه دربیان آنچه که در اثبات آن مى‏کوشند با هم اختلاف جزئى دارند.
نهایت امر این که، آنچه بعضى بیان کرده‏اند که منظور آیه تطهیر شخص‏پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله است و به نظر مى‏رسد که زاید بر عناصر سه گانه فوق الذکراست، کسى را نیافتیم که در اثبات آن استدلال کرده یا بدان ملتزم شده و آن رامبناى عقیده خویش قرار داده باشد. از این رو، نیازى به نفى یا اثبات آن دربحث‏خود نمى‏یابیم. در این جا تنها به بررسى و بیان مطالبى خواهیم‏پرداخت که ارتباط مستقیمى با عناصر سه‏گانه فوق دارد.
فصل دوم: آیه تطهیر در تفسیر پیامبرصلى الله علیه وآله
بدون شک رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله آگاه‏ترین مردمان به قرآن، معانى، اشارات واهداف، و به هنگام پیچیدگى امور و نیاز به توضیح و یا تصحیح آن، مرجع وملاذ دیگران است. آنچه در این جا نظرمان را به خود جلب مى‏کند این است‏که بعضى اوقات – بى آن‏که پرسشى در کار باشد – رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله حتى درمواردى که در ابتدا گمان مى‏رود از امور واضح است، دست‏به کار شده‏به توضیح و تبیین آن مى‏پردازد. با این حال، هنگامى دچار شگفتى مى‏شویم که‏مى‏بینیم خط بازى‏هاى سیاسى و تعصبات جاهلى تلاش دارد همان چیز رابا دستان خیانت‏گر خویش دچار تحریف و دگرگونى سازد که رسول خداصلى الله علیه وآله‏به توضیح، تثبیت و تصحیح آن پرداخته است و گویا از وراى پرده‏اى شفاف‏به غیب مى‏نگریسته است. لیکن از آن جایى که این تلاش مذبوحانه به حذف،زیادت و یا تحریف نص قرآن منجر شده، تقریبا ممتنع و غیر عملى‏نموده است.
آنان براى رسیدن به اهداف شوم و نامیمون خود کوشیده‏اند که به جاى‏تحریف مبانى و کلمات قرآن، به تحریف معانى و دلالت‏هاى آن بپردازند.امام باقرعلیه السلام در نوشته خود به سعد الخیر، به همین مطلب اشاره‏فرموده است. آن جا که مى‏فرماید:
اقاموا حروفه و حرفوا حدوده فهم یروونه ولا یرعونه والجهال‏یعجبهم حفظهم للروایه والعلماء یحزنهم ترکهم للرعایه .
آنان حروف و کلمات قرآن را محفوظ داشته، حدود و قوانین آن را تغییردادند، قرآن را روایت مى‏کنند، اما حدودش را رعایت نمى‏کنند. جاهلان ازاین که روایت قرآن را حفظ کرده‏اند تعجب مى‏کنند و عالمان از این که حدودآن را ترک کرده‏اند اندوهگین هستند.
این دقیقا همان چیزى است که در مورد آیه تطهیر به وقوع پیوست.آیه‏اى که درباره اهل بیت پیامبرصلى الله علیه وآله، که مرکز رسالت و محل رفت و آمدفرشتگان هستند نازل گشت. زیرا به رغم تاکیدهاى فراوان و پى در پى‏پیامبرصلى الله علیه وآله که چندین ماه و شاید تا زمان وفات آن حضرت تداوم داشت،مبنى بر این که مراد از "اهل بیت‏" در آیه تطهیر، فقط اهل کساء هستندو به استناد این آیه مبارکه از تمامى گناهان پاکیزه‏اند; هجوم دیوانه‏وارى‏را مى‏یابیم که هدف آن منحرف نمودن این مساله از جایگاه حقیقى‏اش‏و برانگیختن شبهاتى پیرامون دلالت آیه مبارکه است، حتى اگر به قیمت‏تکذیب پیامبر صلى الله علیه وآله و رد گفتار آن گرامى به صورتى زیرکانه و پنهانى‏تمام شود!
روایت مفسر قرآن
روایات بسیار زیاد آمده که تاکید دارد مقصود از "اهل بیت‏" در آیه‏تطهیر، اهل کساء هستند. این روایات را دانشمندان و عالمان حدیث مذاهب‏مختلف نقل کرده‏اند و گذشته از این که از طریق شیعه متواتر است، از طریق‏اهل سنت هم به تواتر روایت‏شده است. اهل کساء عبارتند از: پیامبر اکرم،على، فاطمه، حسن و حسین‏علیهم السلام.
محقق کرکى‏رحمه الله مى‏گوید: "گذشته از روایات شیعه، که از شمار بیرون‏است، این مساله به تواتر رسیده، مفید یقین مى‏باشد. کدام حدیث در سنت ازاین روایت محکم‏تر است که روایات اهل سنت و رجال شیعه امامیه – پیروان‏حقیقت که یاران خاص و خالص اهل‏بیت مى‏باشند – بر نقل آن اتفاق نظردارند و اگر قرار باشد که از راه سنت آن را رد کنند، هیچ روایتى در سنت‏نمى‏ماند مگر این که مردود باشد."
به تعبیر مسکانى: "روایات درباره آن فراوان است." و به تعبیر دیگرى:"کثرت آن قابل شمارش نیست."
دیگرى گفته: "مفسران اجماع دارند و جمهور روایت کرده‏اند."
این مطلب را این گونه تفسیر کرده‏اند که مفسران در شمول آیه تطهیر براهل کساء اجماع دارند. اختلاف در این است که آیا همسران پیامبرصلى الله علیه وآله هم درآن داخل هستند یا نه؟ یا منظور، اجماع کسانى است که در امر شان نزول ومانند آن گفته آنان معتبر است. نقل این گفته پیش از این آمد.
علامه طباطبائى‏رحمه الله مى‏گوید: "این روایات فراوان است و بر هفتاد حدیث‏افزون مى‏شود. روایاتى که در این باره از طریق اهل سنت آمده، بر روایاتى که‏از این دست از طریق شیعه رسیده فزونى دارد. اهل سنت آن را از طرق‏فراوان از ام‏سلمه، عایشه، ابوسعید خدرى، سعد، واثله بن اسقع، ابوالحمراء،ابن عباس، ثوبان غلام پیامبرصلى الله علیه وآله، عبد الله بن جعفر، على و حسن بن على‏علیهما السلام‏روایت کرده‏اند که نزدیک به چهل طریق مى‏شود. شیعه آن را از على، سجاد،باقر، صادق، رضاعلیهم السلام، ام سلمه، ابوذر، ابولیلى، ابوالاسود دئلى، عمرو بن میمون‏اودى و سعد بن ابى وقاص از چند طریق روایت کرده‏اند."
با مراجعه به این روایات و سندهاى آن روشن مى‏شود که راویان آن بیش‏از این است. کافى است‏بدانیم که یکى از دانشمندان پیرامون آیه تطهیر کتابى‏تالیف کرده و اولین مجلد آن را که بالغ بر چهارصد صفحه مى‏شود به بیان‏متون حدیث اختصاص داده است. وى این روایت را از بیش از پنجاه تن ازصحابه نقل کرده است. این گذشته از طرق بسیار فراوانى است که از امامان‏دوازده‏گانه عصمت و طهارت‏علیهم السلام و نیز از طریق تابعین وایت‏شده است. این‏کتاب را سیدعلى موحد ابطحى تحت عنوان آیه التطهیر فى احادیث‏الفریقین [ آیه تطهیر در احادیث‏شیعه و سنى] نوشته است. خداوند او راپاداش نیکو دهد.
قندوزى حنفى پس از نقل گفته موده القربى که مى‏گوید: رسول خداصلى الله علیه وآله‏پس از فرود آمدن آیه: وامر اهلک بالصلاه واصطبر علیها…، مدت نه ماه‏به در خانه فاطمه مى‏آمد و مى‏گفت: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس‏اهل البیت و یطهرکم تطهیرا; چنین گفته: "این خبر از سى‏صد تن از صحابه‏روایت‏شده است."
نکته جالب این که: آن مرد منحرف از على‏علیه السلام و خاندان او هم که‏تلاش دارد بیش‏تر روایاتى را که در فضایل آنان آمده انکار کند، راهى جزاعتراف به صحت‏حدیث کساء نیافته است. وى مى‏گوید: "اما حدیث کساءصحیح است."
در این جا به مقدارى که این فرصت اندک به ما اجازه دهد به حدیث‏کساء و منابع آن اشاره مى‏کنیم. سپس مراد آیه تطهیر را بیان و مشخص‏خواهیم کرد که این آیه مبارکه بر خصوص آنان تطبیق مى‏کند، بدون این که‏بخواهیم ظهور سیاق را از بین ببریم، بلکه سیاق آیه هم به صورت قوى وکاملا آشکارى این مطلب را تقویت و تایید مى‏کند. سپس به دلایلى‏اشاره مى‏کنیم که دیگران در تایید اقوال خویش آورده‏اند، مانند کارى که درفصل اول کردیم.
منابع حدیث کساء
حدیث کساء، متون فراوانى از طریق بسیارى از صحابه و تابعین دارد. تمام‏این متون مى‏رساند که رسول خداصلى الله علیه وآله پارچه‏اى به دست گرفت و على، فاطمه،حسن و حسین‏علیهم السلام را زیر آن برد و فرمود:
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا.
بعضى از روایات مى‏گوید: پیامبرصلى الله علیه وآله براى پاکیزگى آنان دعا فرمود.
این همه تاکید چرا؟
ملاحظه مى‏شود که رسول خداصلى الله علیه وآله اصرار شدیدى بر این مساله داشت وتلاش کرد تا هرچه بیش‏تر به ثبوت، تاکید و نیز رسوخ آن در بینش مردم‏بپردازد.
آن‏گاه به زدودن هرگونه شبهه یا شک و تردیدى درباره مصادیق‏اهل بیت در آیه تطهیر پرداخت و هر فرصتى را از صاحبان اغراض سیاسى وتمایلات و تعصبات جاهلى براى تحریف یا تضعیف آن گرفت.رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله این کار را از طریق شیوه عملى‏اى که در پیش گرفت وطرح بسیار مناسبى که پیاده کرد، اجرا نمود، چه آن حضرت‏صلى الله علیه وآله مدت‏شش ماه هرگاه که براى نماز از خانه‏اش بیرون مى‏رفت، به حجره فاطمه‏علیها السلام‏مى‏آمد و مى‏گفت:
الصلاه یا اهل البیت، انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت‏ویطهرکم تطهیرا.
نماز، اى اهل‏بیت! و آن‏گاه آیه مبارکه تطهیر را تلاوت مى‏فرمود.
این مطلب از چندین نفر روایت‏شده است. بعضى نه ماه گفته‏اند.
به نظر ما ممکن است‏یکى از دو رقم 9 و 6 [که در عربى بدین صورت‏نوشته مى‏شود: تسعه – سته] به دلیل نبود نقطه در سابق و نیز نزدیکى‏رسم الخط دو لفظ به هم، تصحیف دیگرى باشد.
چهل صبح ، یک ماه ، هفت ماه ، هشت ماه ، ده ماه ، هفده ماه ونوزده ماه . در برخى از منقولات رقم معینى بیان نشده است. هم‏چنین‏گفته‏اند: پیامبرصلى الله علیه وآله تا آخر عمر بدین کار ادامه داد. بعضى گفته‏اند: "این خبربا اسناد، از سى‏صد تن از صحابه روایت‏شده است. بعضى هجده ماه و بعضى‏ده ماه گفته‏اند."
راز اختلاف
روشن است که اختلاف در مدت، نه موجب سستى روایت مى‏شود ونه موجب شک در اصل واقعه. آنچه مى‏توان در این‏جا بیان کرد و به پذیرش‏نزدیک مى‏نماید، این است که هر یک از ناقلان آنچه را خود دیده، نقل کرده‏است. شاید بعضى یک ماه، بعضى دیگر شش ماه یا هشت ماه و یا تا آخرزندگانى رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله مراقب این کار بوده‏اند. همین گونه است در موردسایر ارقامى که بیان شد. بر این اساس هر کدام از راویان مشاهدات شخصى‏خود را بیان کرده بدون این که مشاهدات دیگران را نفى کند. نیز ممکن است‏رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله این کار را در چند برهه جدا از هم که طى هر کدام استمرارداشته، انجام داده باشد. در آغاز فصل پنجم وجه کامل‏تر و معقول‏ترى را درجمع این ارقام خواهیم آورد. ان شاءالله تعالى.
آیه تطهیر و زنان پیامبرصلى الله علیه وآله
اخبار و روایات مى‏رساند که آیه تطهیر، زنان پیامبرصلى الله علیه وآله رادر بر نمى‏گیرد. این روایات، هر گونه شک و شبهه‏اى را در این باره نفى کرده‏است; چه با صراحت تمام بیان مى‏دارد که رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله از ورود عایشه به‏زیر پارچه جلوگیرى کرد و نیز تصریح دارد که عایشه از اهل‏بیت نیست.در مورد ام سلمه و سایر زنان پیامبرصلى الله علیه وآله نیز چنین است. در این باره به متون‏مختلف زیر توجه فرمایید:
در واقعه کساء، عایشه به پیامبرصلى الله علیه وآله گفت: آیا من هم از اهل‏بیت توهستم؟ پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: برو کنار، تو پایان خوشى دارى.
در متن دیگرى آمده: آن حضرت‏صلى الله علیه وآله زینب را از این که همراه آنان زیرپارچه کساء رود بازداشت و به او فرمود: در جاى خود بایست. تو، ان‏شاءالله‏تعالى، پایان خوشى دارى.
متون دیگر مى‏گوید: در آن موقع ام سلمه گفت: خداوندا! مرا از آنان‏گردان! پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: در جاى خود باش، تو خوبى.
یا گفت: یا پیامبر خدا! آیا من از آنان هستم؟ فرمود: تو بر جاى خود باش،تو خوبى.
یا گفت: من نیز آمدم تا همراه آنان زیر پارچه روم. پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود:درجاى خود باش. تو خوبى.
یا گفت: اى رسول خدا! مرا هم با آنان داخل کن. فرمود: اى ام سلمه! تو اززنان شایسته من هستى، اما در این مکان احدى وارد نمى‏شود، مگر این که ازمن باشد.
یا این‏که پیامبرصلى الله علیه وآله به او فرمود: تو پایان خوشى دارى یا تو خوبى.
یا این‏که ام سلمه گفت: اى رسول خدا! آیا من از اهل بیت تو نیستم؟فرمود: تو پایان خوشى دارى. تو از همسران پیامبرى.
یا فرمود: تو پایان خوشى دارى و از بهترین همسران من هستى.
یا گفت: آیا من از اهل تو نیستم؟ فرمود: تو پایان خوشى دارى اما اینان‏اهل من هستند.
تکرار حادثه
روشن است که هرگاه نقل یک واقعه متعدد شود، اجمال و تفصیل، و بیان‏بعضى از خصوصیات و حذف آن در مواردى، نقل حرف به حرف نص واقعه‏و یا نقل به معناى آن، امرى عادى و طبیعى باشد، نه موجب سستى روایت ونه باعث ضعف آن.
بعضى مى‏گویند: "ظاهرا این کار پیامبرصلى الله علیه وآله چند بار در خانه ام سلمه‏تکرار شده است. آنچه بر این گفته دلالت دارد، اختلاف هیئت اجتماع آنان وچیزى که ایشان را زیر آن قرار داد و دعاى پیامبر براى آنان و نیز پاسخ‏ام‏سلمه است."
شاید این کار در خانه زنان دیگر پیامبرصلى الله علیه وآله هم تکرار شده باشد،همان‏گونه که روایت زیر بر آن دلالت دارد. این روایت مى‏گوید: عایشه ازپیامبرصلى الله علیه وآله اجازه خواست که او هم زیر پارچه رود، اما پیامبرصلى الله علیه وآله او را از این‏کار بازداشت و فرمود: کنار برو. در مورد زینب، همسر دیگر پیامبرصلى الله علیه وآله نیزهمین‏طور است.
مستفیض یا متواتر
بعضى تلاش کرده‏اند تا در تواتر حدیث کساء تشکیک کنند. بدین اعتبارکه متضمن این معناست که على و فاطمه زهراعلیها السلام در کنار رسول خداصلى الله علیه وآله‏خوابیده بودند، اما معقول نیست که اینان در مقابل دیدگان مردم بیگانه‏بخوابند. همین‏طور معقول نیست که همسر پیامبرصلى الله علیه وآله تمایل خود را براى‏خوابیدن در کنار شوهرش [پیامبرصلى الله علیه وآله] در حالى ابراز دارد که مردم پیرامون‏آنان حضور دارند و صداى‏شان را مى‏شنوند و آنان را مى‏بینند.
معناى این سخن آن است که این واقعه در داخل خانه و آن‏جا که احدى‏غیر از پیامبرصلى الله علیه وآله و على و فاطمه و حسن و حسین‏علیهم السلام و ام سلمه حضورنداشت، به وقوع پیوسته است. لذا افراد دیگرى در آن‏جا حاضر نبوده‏اند تا این‏واقعه را به طور مستقیم و آن‏گونه که خود دیده‏اند، نقل کنند. بنابراین، نقل‏روایت در همین افراد منحصر مى‏شود.
آرى، ممکن است که عمر بن ام سلمه که در آن موقع پنج‏یا شش ساله بود،در این واقعه حضور داشته و آن را بنابر دید خود نقل کرده باشد.
بنابراین معلوم مى‏شود کسانى که غیر از این شش تن واقعه را نقل کرده وبه نام احدى از اینان تصریح نکرده‏اند، واسطه نقل را انداخته‏اند.
از آنچه گذشت‏به دست مى‏آید که حدیث کساء در تمام طبقات متواترنیست، بلکه مستفیض است; زیرا روایت آن منحصر به چهار تن از این افرادشش گانه است; زیرا ما روایت این حدیث را نه از پیامبرصلى الله علیه وآله دیده‏ایم و نه ازفاطمه.
پاسخ ما این است که:
1. شاید کسانى روایت على و حسن و حسین‏علیهم السلام را با وجود این که امامان‏معصوم و پاکیزه‏اند، نپذیرند، بلکه لازم بدانند که دیگران هم به آنان منضم‏باشند تا روایت اینان به نظرشان صحیح آید.
2. این مساله – همان‏گونه که بیان شد – از ده‏ها تن از صحابه، از طرق‏گوناگون و الفاظ مختلف نقل شده است. موحد ابطحى در کتاب خود"آیه‏التطهیر فى احادیث الفریقین‏" تعداد زیادى از این روایات را آورده است.
غیر معقول است که در تمام این روایات، واسطه‏ها حذف شده باشند.آرى، ممکن است در یک یا دو و احتمالا سه مورد، بنا به دلایل استثنایى وغیر دائمى، واسطه‏ها حذف شوند، اما حذف آن در ده‏ها مورد آن هم در یک‏مساله خاص، بى‏نهایت‏بعید و بلکه غیر معقول و غیر قابل قبول به نظرمى‏رسد.
3. شمارى از این راویان تصریح کرده‏اند که خودشان در این واقعه حضورداشته و آن را از نزدیک با چشمان خود مشاهده کرده‏اند و یا پیامبرصلى الله علیه وآله راچندین ماه دیده‏اند که به در خانه فاطمه‏علیها السلام مى‏آمد تا مضمون آیه مبارکه راتاکید نماید. این بدان معناست که واسطه نه عمدا حذف شده است و نه سهوا.
4. راویان بخشى از این روایات با صراحت گفته‏اند که تصریح پیامبرصلى الله علیه وآله‏مبنى بر فرود آمدن این آیه درباره پنج تن را به گوش خود و یا از على یافاطمه یا حسن و حسین شنیده‏اند. همین تواتر نقل براى ثبوت مساله کافى‏است و هرگاه این مطلب از رسول خداصلى الله علیه وآله ثابت‏شود، تکذیب پیامبرصلى الله علیه وآله کفرو خروج از دین است و حتى تکذیب على‏علیه السلام که همواره با حق است و حق بااو و نیز سایر پنج تن; زیرا تکذیب آنان، تکذیب پیامبرصلى الله علیه وآله است.
5. چرا این نویسنده مدعى است که در حدیث کساء آمده که فاطمه زیرپارچه در کنار على‏علیه السلام و پیامبرصلى الله علیه وآله و حسن و حسین‏علیهما السلام و در مقابل دیدگان‏مردان بیگانه خوابید؟! در حالى که این حدیث تصریح دارد که پیامبرصلى الله علیه وآله آنان‏را جمع کرد و با پارچه پوشید و آن گاه این آیه شریفه فرود آمد. روایت جابربه نشستن زیر پارچه و نه خوابیدن زیر آن تصریح دارد. جابر بن عبدالله ازعلى‏علیه السلام روایت کرده که آن حضرت به پیامبرصلى الله علیه وآله گفت: نشستن ما زیر این‏پارچه چه فضیلتى دارد؟ این همان روایتى است که همین نویسنده بدان استنادو اعتماد کرده و همان‏گونه که ملاحظه کردید در آن هیچ‏گونه ذکرى از خواب‏نشده است!
فصل سوم: از گفته‏هاى ضعیف تا دلایل ضعیف‏تر
از گفته هایى که ملتزمان بدان کوشیده‏اند در اثبات آن ادله‏اى اقامه کنندجز دو گفته باقى نمانده است:
1. اهل بیت پیامبرصلى الله علیه وآله بنى هاشم هستند; 2. اهل بیت، امت محمدصلى الله علیه وآله یاخصوص پرهیزگاران امت اویند.
به زودى روشن خواهد شد که این دو عقیده با دلایل خود هم چون سرابى‏است در بیابان هموار بى آب که شخص تشنه آن را آب پندارد و به جانب آن‏شتابد و چون بدان جا رسد هیچ آبى نیابد.
عدم شمول بنى هاشم
با احادیث زیر استدلال کرده‏اند که آیه تطهیر شامل همه بنى هاشم است‏یا همراه با زنان پیامبرصلى الله علیه وآله و یا بدون آنان.
1. حدیث زید بن ارقم که پیش از این آمد.
2. حدیث ابن عباس که در آن آمده: خداوند خلق را دو قسم کرده و مرادر قسمت‏بهتر قرار داده است… سپس قبایل را خاندانى چند و مرا در بهترین‏خاندان قرار داد. این فرموده خداوند متعال است که: "انما یرید الله لیذهب عنکم‏الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا" من و اهل بیت من پاکیزه از گناهان هستیم.
3. روایت زید بن ارقم در پاسخ به حصین که از او پرسید: چه کسانى‏اهل بیت پیامبرند؟ زنانش؟ زید پاسخ داد: نه به خداى سوگند، چه بسا زن‏مدتى با مرد زندگى کند، سپس مرد او را طلاق دهد و زن به نزد پدر و قوم‏خود باز گردد. اهل بیت پیامبر، اهل و عصبه اویند، آنان که پس از او از صدقه‏محروم شدند.
4. صلاحیت لفظ "اهل بیت‏" براى شمول زنان و آل او. چرا که مراد ازبیت، هم خانه مسکونى است و هم خانه نسبى.
کنجى شافعى سه ایراد بر گفته زید بن ارقم گرفته که عبارتند از:
1. زید بن ارقم گفته: اهل بیت پیامبرصلى الله علیه وآله کسانى هستند که پس از او ازصدقه محروم شدند، در حالى که محرومیت از صدقه به پس از وفات‏پیامبرصلى الله علیه وآله اختصاص ندارد، بلکه پیش از وفات را هم در بر مى‏گیرد.
2. محرومان از صدقه منحصر در افراد مذکور نیست، بلکه بنى عبدالمطلب‏هم از صدقه محروم بودند.
3. بنا بر قول صحیح‏تر، آل مرد، غیر از خود اویند. بنابراین، بر اساس گفته‏زید، امیر المومنین على‏علیه السلام از دایره اهل بیت‏خارج مى‏شود.
بعضى معتقدند که منظور کنجى از عبارت اخیر این است، همان گونه که‏زن پس از مدتى زندگانى با شوهر به خاطر طلاق از دایره بیت‏خارج مى‏شود،داماد هم اگر از دختر تابع خانه جدا شود، از آن خانه بیرون مى‏شود. چه‏ملاک در هر دو یک است. بنابراین، همان‏گونه که همسران پیامبرصلى الله علیه وآله ازاهل بیت‏خارج هستند، على هم از آنان خارج مى‏شود.
ممکن است گفته شود: این توجیه سخن کنجى بى جاست; زیرا زید بن‏ارقم تاکید کرده که اهل بیت، اهل و عصبه مرد هستند، و على‏علیه السلام هم از عصبه‏پیامبرصلى الله علیه وآله است. پس معنا ندارد که کنجى از زید بن ارقم ایراد بگیرد که‏على‏علیه السلام را از دایره اهل بیت‏بیرون مى‏کند، اما بعضى از محققان، عبارت‏کنجى را به نحو دیگرى توضیح داده‏اند که ممکن است گفته شود این توجیه‏نزدیک‏تر به قبول است. حاصل این توجیه چنین است:
على‏علیه السلام بنا بر نص آیه مباهله نفس پیامبرصلى الله علیه وآله است; بنابراین، از مدلول آیه‏خارج مى‏شود [چون آل مرد غیر از خود اویند.] در حالى که پیامبرصلى الله علیه وآله و هرآن کس که به منزله اوست، چنان که نزد بیش‏تر عالمان و محققان معلوم‏است، در مدلول آیه داخل مى‏باشد. ما ضمن پذیرش این توجیه، احتمال‏مى‏دهیم که به هنگام نوشتن اشتباهى رخ داده باشد. بدین معنا که مى‏خواسته‏بنویسد رسول الله، ولى نوشته امیر المومنین. با این حال احتمال اشتباه درنوشتن معمولا ضعیف است. بنابراین، چاره‏اى جز پذیرش آنچه گذشت‏نیست. ما به ایرادهاى کنجى بر گفته زید بن ارقم چند مورد مى‏افزاییم:
1. این تفسیر زید از اهل بیت اجتهاد اوست. هرگاه چیزى غیر از آن ازرسول خداصلى الله علیه وآله ثابت‏شود، معیار کلام رسول خداصلى الله علیه وآله خواهد بود نه اجتهادزید و نه اجتهاد دیگرى; زیرا گفته دیگران، اجتهاد در مقابل نص است. همان‏گونه که هنگام بیان متون متواتر و صحیح حدیث کساء در اوایل کتاب‏ملاحظه کردید، ثابت‏شده که رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله مراد از اهل بیت را معین‏فرموده است.
2. اگر سخن زید درست‏باشد بر رسول خداصلى الله علیه وآله لازم بود که عباس،فرزندانش، عقیل، جعفر و دیگر نزدیکانش را زیر عبا آورد و از جلو خانه‏آنان بگذرد و این آیه را تلاوت کند.
3. معلوم نیست که مرد از بیت، بیت نسبى و اصل و عصبه پیامبرصلى الله علیه وآله و یاخانه مسکونى و یا هر دو باشد. چه پیش از این آمد که با ملاحظه آیات وسیاق آن و کاربردهاى وارده، ارجح این است که مراد از بیت، بیت نبوت ورسالت‏باشد. اعضاى این بیت، از طریق راهنمایى پروردگار به واسطه‏رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله شناخته مى‏شوند; زیرا خداوند است که افرادى را که شایستگى‏مقام والا و رفیع را در اثر تلاش‏ها و مجاهدت‏هاى خویش دارند مى‏شناسد.
پیش از این آمد که پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله اهل بیت را منحصر به آل عبا و ائمه‏دوازده‏گانه‏علیهم السلام کرده است. اگر هم بپذیریم که منظور، خانه مسکونى است‏باید همان گونه که گذشت‏خانه خاصى باشد که رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله اهل کساء رادر آن گرد آورد.
4. زید در صدد بیان مراد عبارت اهل بیت در آیه تطهیر نیست، بلکه‏حدیث ثقلین را تفسیر مى‏کند.
هر چند زید بنا به آنچه بیان کردیم در این تفسیر خود دچار اشتباه شده،اما ممکن است راى وى در مورد عبارت "اهل البیت‏" در آیه تطهیر خلاف‏آن باشد، خصوصا که وى اصراء پیامبرصلى الله علیه وآله در تطبیق آیه بر خصوص اهل کساءرا دیده و شاهد بوده که پیامبرصلى الله علیه وآله چندین ماه و بلکه تا زمان رحلت‏به این‏امر ادامه داد.
در خصوص حدیث ابن عباس نکات زیر را بیان مى‏داریم:
1. این حدیث دلالت ندارد که مراد از اهل بیت، همه بنى‏هاشم یا تمام‏کسانى است که پس از پیامبرصلى الله علیه وآله از صدقه محروم شدند، چنان که زید بن‏ارقم مدعى بود.
2. حدیث ابن عباس با حدیث کساء که پیش از این آمد منافاتى ندارد;زیرا مراد این است که عنایت ربانى بر این تعلق گرفته که پیامبرصلى الله علیه وآله ازخانواده‏اى با شرافت، پاکیزه، و داراى مجد و فضیلت‏باشد. حال اگر این‏پیامبر پس از آن که به پیامبرى رسید، اهل بیتى داشت که از گناهان پاکیزه‏بودند، خلاف قاعده نخواهد بود; زیرا پیامبرصلى الله علیه وآله در بهترین خانواده‏هاى‏قریش قرار داده شد. آن گاه اهل بیت او آمده‏اند که آنان هم در دامان نبوت‏پاکیزه از گناهان تربیت‏شدند. بنابراین، وجود اهل بیت پیامبرصلى الله علیه وآله در طول‏وجود آن حضرت به عنوان پیامبر مى‏باشد نه در عرض آن.
3. اگر پیوندهاى قبیله‏اى معیار بود، مى‏بایست ابوطالب و امثال او هم ازگناهان پاکیزه باشند، در حالى که این گونه نیست. این به دست مى‏دهد که‏هرچند قبیله و خانواده اثر بزرگى دارد اما نه همه چیز است و نه سبت‏به‏همگان چنین مى‏باشد. بنابراین، باید به پیامبرصلى الله علیه وآله مراجعه کنیم تا در عمل،پاکیزگان را براى ما معرفى کند و آنان را از دیگران متمایز سازد. این ازیک سو، از سوى دیگر نوح‏علیه السلام مى‏گوید:
… رب ان ابنى من اهلى وان وعدک الحق وانت احکم الحاکمین قال یانوح انه لیس من اهلک انه عمل غیر صالح ;
بار پروردگارا! فرزند من از اهل من است و وعده تو هم حق است و تو که‏قادرترین حکمفرمایانى. خداوند به نوح خطاب کرد که فرزندت هرگز با تواهلیت ندارد. او را عملى بسیار ناشایسته است…
ملاحظه مى‏کنید که خداوند به نوح وعده داده که او و خاندانش رانجات دهد. نوح از خداوند مى‏خواهد که به وعده‏اش عمل کند. پاسخ مى‏رسدکه پسر نوح به سبب معصیت از اهل وى نیست، در حالى که از نزدیک‏ترین‏افراد اوست.
این دلالت دارد که معیار اهل بیت‏بودن قرابت نیست، بلکه معیار اصلى،عمل صالح است. حسن بن موسى بن على وشاء از امام رضاعلیه السلام در حدیثى‏پیرامون پسر نوح روایت کرده که آن حضرت فرمود: "هرگز، او پسر نوح بود،اما از آن جایى که معصیت‏خداى – عز وجل – کرد، خداوند او را از پدرش‏نفى نموده همین طور هر کس از ما باشد و اطاعت‏خداى – عز وجل نکند – ازما نیست و هرگاه تو از خداى – عز وجل – اطاعت نمایى، از ما اهل بیت‏هستى."
امام صادق‏علیه السلام فرمود: "هر کس از شما تقواى الهى پیشه کند و کار شایسته‏انجام دهد، از ما اهل بیت است." راوى گفت: از شما اهل بیت؟! فرمود:"[آرى] از ما اهل بیت، ابراهیم در این مورد فرمود: هر کس از من پیروى‏کند، همانا که از من است."
از این جهت است که پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله درباره سلمان فارسى فرمود: "سلمان‏از ما اهل بیت است."
به همین جهت است که کسانى از زنان پیامبرصلى الله علیه وآله که مرتکب‏مخالفت‏هاى بزرگى – چه در زمان حیات حضرت و چه پس از رحلت او -شدند، از اهل بیت او نیستند.
توجیه نادرست گفته زید
ابن کثیر تلاش کرده تا مراد زید بن ارقم را توجیه کند. او احتمال مى‏دهدکه مقصود زید این باشد: مراد از اهل، فقط زنان نیستند، بلکه آنان همراه‏آل [خاندان]، اهل مرد را تشکیل مى‏دهند. این احتمال براى جمع بین قرآن واحادیث پیشین – اگر صحیح باشد چه بعضى از اسانید آنها ایراد دارد – ارجح‏است. خداوند [به حقیقت امر] آگاه‏تر است.
به نظر ما این توجیه نادرست است; زیرا سخن دیگر زید بن ارقم که‏ابن‏کثیر بدان اشاره کرده منافاتى با این سخن زید ندارد; زیرا متن سخن وى درآن کلام چنین است: به او گفته شد: آیا زنانش از اهل بیت او نیستند؟ زیدگفت: زنانش از اهل بیت اویند، لیکن اهل بیت پیامبرصلى الله علیه وآله کسانى هستند که‏پس از او از صدقه محروم شدند.
این سخن زید نفعى براى ابن کثیر ندارد تا بدین وسیله اثبات کند که مرادزنان پیامبرصلى الله علیه وآله و نزدیکان نسبى او هستند; زیرا:
1. زید پس از آن بیان کرده که مراد از اهل بیت کسانى هستند که پس ازپیامبرصلى الله علیه وآله از صدقه محروم شدند و این بر زنان پیامبرصلى الله علیه وآله صدق نمى‏کند.
2. ظاهرا این گفته زید: زنانش از اهل بیت اویند، استفهام انکارى است که‏ادات استفهام به منظور تخفیف حذف شده است و اقرار زید مبنى بر این که‏زنانش هم از اهل اویند نمى‏باشد; زیرا در ادامه مى‏گوید: "ولیکن‏" و این لفظدلالت دارد که آنچه پس از آن آمده صحیح است وگرنه صحیح‏تر آن بود که‏بگوید: "نساوه من اهل بیته وکذا من حرموا الصدقه بعده‏" زنانش از اهل بیت‏اویند، همین طور که پس از او از صدقه محروم شدند.
3. مراد بودن دیگران، جداى از زنان پیامبرصلى الله علیه وآله منافاتى با قرآن ندارد. مااین مطلب را شرح دادیم و دلایل و شواهد آن را که بر خروج زنان از مفادآیه دلالت دارد آوردیم; زیرا این مطلب در بسیارى از متون صحیح و متواتراز رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله آمده است. بنابراین، ادعاى این که به این وجه جمع براى‏جلوگیرى از منافات بین قرآن واحادیث نیاز داریم قابل قبول نیست.
یک تذکر
تشکیک هاى ابن کثیر در صحت روایات حدیث کساء غیر معقول و غیرقابل قبول است، چرا که این روایات به طور متواتر به ما رسیده و درصحاح سته و دیگر کتب اهل سنت‏با اسانید صحیح آمده است. حتى افرادى‏مثل ابن تیمیه معروف به انحراف از على‏علیه السلام و اهل بیت هم به صحت این‏روایات اعتراف کرده‏اند. افزون بر این، شخص ابن کثیر هم نتوانسته در مقابل‏حقیقت مقاومت کند. چه آن قدر واضح و آشکار است که دریافته انکار آن‏از شهرت و درجه اعتبار وى خواهد کاست و لذا ناچار شده که در ادامه‏بگوید: "بعضى از اسانید آن ایراد دارد." این سخن وى دلالت دارد که اسانیددیگر اشکالى ندارد.
اهل بیت; امت‏یا پرهیزگاران؟
فردى که از نظر وى، قوى‏تر این است که فرقى بین "آل‏" و "اهل بیت‏"نیست، مى‏گوید: گفته شده آل لبیت‏شامل همه امت محمدصلى الله علیه وآله مى‏شود. این‏گفته اصحاب محمد، مالک و دیگران است.
گفته شده منظور اهل بیت الحرام و خصوص پرهیزگاران امت است. خداوند سبحان فرموده: "ان اولیاو ءلا المتقون."
به نظر اینان روایت واثله بن اسقع مى‏تواند این مدعاى آنان را تقویت کند.چه از واثله روایت‏شده که:
پیامبرصلى الله علیه وآله، على، فاطمه، حسن و حسین‏علیهم السلام را زیر پارچه جمع کرد و آنچه‏را که پیش از این آمد به آنان گفت:
واثله گفت: و من؟
پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: تو نیز.
به نظر ما این گفته به چند دلیل نادرست است:
1. پیش از این آمد که مراد از بیت در این آیه شریفه، بیت نبوت و رسالت‏است نه بیت الحرام و غیر آن، بلکه یک احتمال قابل اعتنا در این باره کافى‏است که این عقیده را از اعتبار بیندازد.
2. بحث از بیت الحرام در یک آیه قرآنى مستلزم آن نیست که مراد ازاهل بیت در آیه تطهیر هم بیت الحرام باشد.
3. این گفته، اجتهاد در مقابل نص صریح و صحیح رسول خداصلى الله علیه وآله است که‏در آن اهل بیت را براى ما معین و مورد تاکید قرار داده است.
4. روایت واثله که مخالف با تمام روایات متواتر (بسیار زیاد) است، برمطلوب آنان دلالت ندارد; زیرا اگر هم این حدیث صحیح باشد، رسول‏اکرم‏صلى الله علیه وآله از این که فرمود: تو نیز، قصد داشته است که او را تنها در دعا داخل‏کند، نه در اهل بیت و مدلول آیه.
5. اگر حدیث واثله صحیح باشد، پیامبرصلى الله علیه وآله به او گفت: تو از اهل من‏هستى نگفت از اهل بیت من. پیش از این آدم که بین این دو تعبیر فرق است وآن حضرت‏صلى الله علیه وآله ام سلمه را از اهل خود خواند، اما این مطلب را که ازاهل بیت او باشد نفى کرد.
6. این روایت واثله به نحو دیگرى هم نقل شده و در آن گفته واثله وپاسخ پیامبرصلى الله علیه وآله نیامده است. به منابع روایت‏حدیث کساء مراجعه کنید.
7. در بعضى از متون آمده وقتى که پیامبرصلى الله علیه وآله براى اهل بیت‏خود دعافرمود که خداوند پلیدى را از آنان ببرد و آنها را پاکیزه گرداند [ آیه راتلاوت نکرد]. واثله به او گفت: یا رسول خدا! من چه؟ فرمود تو نیز. این‏بدان معناست که واثله از پیامبرصلى الله علیه وآله درخواست کرد او را در دعا داخل کند نه‏در اهل کساء و پیامبرصلى الله علیه وآله هم به درخواست وى پاسخ مثبت داد. این از یک‏سو، از سوى دیگر جالب این جاست که بعضى از برادران ما احتمال داده‏اندکه پیامبرصلى الله علیه وآله بر سبیل استفهام و انکار به او پاسخ داده نه بر سبیل قبول واقرار. قرینه احتمال این است که پیامبرصلى الله علیه وآله زنانش را از این که از اهل بیت اوباشند بیرون کرد.
8. واثله، آخرین صحابى که در دمشق مرد، از اعوان بنى امیه بود.احادیث فراوانى از وى در فضیلت معاویه روایت‏شده که حافظان حدیث‏به‏بطلان و ساختگى بودن آن حکم کرده‏اند.
فصل چهارم: ظهور سیاقى
توجیه خطاب در آیه تطهیر به اهل بیت که اهل کساء هستند، هیچ گونه‏مخالفتى با سیاق آیات ندارد و بدون کوچک‏ترین برخورد و یا شبهه‏اى با آن‏موافق و هماهنگ است. در توضیح این مطلب چند نکته را بیان مى‏کنیم:
الف) وقتى سیاق و نظم مى‏تواند دلیل و حجت‏باشد که بدانیم گوینده از آغاز تاپیان سخن در صدد بیان یک موضوع است تا بخشى از سخن وى قرینه بخش‏دیگر باشد. در این صورت اگر مطلبى آمد که با آن مخالفت داشت، مخالف باظهور سیاقى بوده، موجب اخلال به جنبه بلاغى و بیانى کلام خواهد بود.
ب) هرگاه معلوم شود که گوینده در صدد بیان یک موضوع واحد نیست،بلکه چند مساله متعدد و مختلف از نظر احکام و موضوع را برمى‏شمارد،هرچند تحت‏یک هدف کلى و جامع – مثل شریعت‏یا دین – قرار مى‏گیرد، همین خود مى‏تواند توجیه‏گر بیان او بوده، بین موضوعات گوناگون جمع ومسائل مختلف آن را به هم ربط دهد. این صورت بیان موضوعات مختلف‏نه مخالف با ظهور سیاقى است و نه موجب اخلال به جنبه بلاغى و بیانى‏کلام، مگر این که متعرض مساله‏اى شود که تحت آن هدف کلى، عام و جامع‏داخل نمى‏شود. همان طور که روشن است در این صورت هم مخل به بلاغت‏کلام است و هم مخالف با ظهور سیاقى آن.
ج) وحدت سیاق، مستلزم وحدت موضوع و حکم نیست; زیرا ممکن است،شیوه بیان ایجاب کند که گوینده بعضى از جنبه‏هاى دیگر مساله مورد نظر راهم، اگرچه از نظر طبیعت و ماهیت‏با آن اختلاف داشته باشد بیان کند. ازامام باقرعلیه السلام روایت‏شده که فرمود: "هیچ چیزى مانند قرآن از عقل و قیاس‏انسان، به دور نیست، چه اول یک آیه درباره چیزى است و آخر آن درباره‏چیز دیگر و سخن متصلى است که قابل تصرف به چندین وجه مى‏باشد."
امام صادق‏علیه السلام فرمود:
"اى جابر! همانا که قرآن باطنى دارد و باطن آن، ظاهرى و هیچ چیزى‏مثل آن از عقل و قیاس مردم به دور نیست; زیرا اول آیه درباره یک چیز،وسط آن درباره چیز دیگرى و آخرش درباره چیز سومى فرود مى‏آید،در حالى که کلامى متصل و قابل تصرف به چندین وجه است."
آنچه جلب نظر مى‏کند این است که مثالى که امامان‏علیهم السلام در این باره بیان‏فرموده‏اند همان آیه تطهیر است که فعلا مورد بحث ماست. از امام باقرعلیه السلام‏روایت‏شده که فرمود: "از عقل و قیاس مردمان چیزى دورتر از تفسیر قرآن‏نیست. چه اول آیه درباره یک چیز، وسط آن درباره چیزى و آخرش درباره‏چیز دیگرى فرود مى‏آید. سپس فرمود: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس‏اهل البیت و یطهرکم تطهیرا. پس فرمود: از پلیدى جاهلیت."
لیکن این بدان معنا نیست که یک وجه عام و کلى نباشد تا آن موضوعات‏گونان‏گون در آن داخل شوند.
اینک و با توجه به مطالبى که پیش از این بیان کردیم روشن مى‏شود که‏آیه تطهیر از نوع اول است; زیرا این آیات براى مخاطب ساختن پیامبرصلى الله علیه وآله‏فرود آمده و از او مى‏خواهد که به منظور حفظ بیت نبوى، بعضى اوامر ونواهى خداوندگار را به همسرانش برساند. از سوى دیگر مى‏توان قسم دوم راهم بر این آیه تطبیق داد. این در صورتى است که بدانیم جامع عام و کلى که‏همان حفظ اهل بیت‏علیهم السلام است، صدور اوامر و نواهى‏یى را براى زنان‏پیامبرصلى الله علیه وآله طلبیده است و کلام نیز متصل بوده سیاق و نظم واحدى دارد.
التفات و اعتراض
اگر بپذیریم که مخاطب در آیه تطهیر، پیامبرصلى الله علیه وآله و بیت نبوت و رسالت‏نبوده، بلکه از اول زنان پیامبرصلى الله علیه وآله مخاطب بوده‏اند، باز هم موجب نمى‏شودکه این آیه اختصاص به آنان داشته یا حتى شامل آنان هم باشد. چه دو راه‏دیگر هم هست که مى‏توان براى رسیدن به این مطلب که آیه تطهیر مختص‏اصحاب کساء است پیمود. این دو راه نه به سیاق قرآن اخلال وارد مى‏آورد ونه مستلزم تکذیب رسول خداصلى الله علیه وآله است که همواره اصرار داشت که زنان ازمفاد آیه خارجند. این دو راه عبارتند از:
1. التفات
التفات یکى از شیوه‏هاى بیانى است که مردمان در مکالمات و مذاکرات‏خود بدان عمل مى‏کنند و موجب زیبایى، رونق و درخشندگى کلام مى‏شود وفواید ارزشمندى هم دارد که شنونده را به کلام پیوند داده، توجه و دقت وى‏را برمى‏انگیزد و موجب مى‏شود که خود رابراى شناخت موضوع جدید وشنیدن بیش‏تر آماده کند. قرآن مجید هم در موارد فراوانى، حتى درفاتحه‏الکتاب، چنان که گذشت، از این شیوه استفاده کرده است. فلسفه التفات‏در این آیه این نکته است که تادیب زنان پیامبرصلى الله علیه وآله از توابع زدودن پلیدى وآلودگى از اهل بیت و گرامى داشت آنان است تا به سبب آنان هیچ‏گونه عیب‏و ایرادى به اهل بیت نرسد.
2. اعتراض
مى‏توانیم فرموده خداوند متعال: "انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس‏اهل البیت…" را جمله معترضه برشماریم. البته این در صورتى است که وروداعتراض در آخر کلام را درست و یا آیات سابق و لاحق را یک کلام یک‏پارچه‏بدانیم که جمله معترضه در میان آنها آمده تا به جنبه‏ها و علل حکم وارده اشاره‏کند. این جمله معترضه نه تنها معقول و قابل قبول است، بلکه به واسطه حکمتى‏که دارد راحج و مطلوب و حتى ضرورى هم هست. آن حکمت عبارتند از بیان‏این امر مهم و خطیر; یعنى تعلق اراده الهى بر پاکیزه گرداندن اهل بیت و نیزبیان فرق بزرگ بین اهل بیت‏حقیقى پیامبرصلى الله علیه وآله و همسران حضرت که شایدتوهم شود آنان هم در عصمت و طهارت در حد اهل بیت نبوت هستند.
جمله‏هاى معترضه در قرآن فراوان است. خداوند متعال مى‏فرماید:
فلما راى قمیصه قد من دبر قال انه من کید کن ان کیدکن عظیم یوسف اعرض‏عن هذا – واستغفرى لذنبک.
و انه لقسم – لو تعلمون – عظیم.
واذ قال لقمان لابنه وهو یعظه یا بنى لا تشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم‏ووصینا الانسان بوالدیه حملته امه وهنا… یابنى انها ان تک مثقال حبه من خردل.
در این‏جا جملات "یوسف اعرض عن هذا"; "لوتعلمون‏"; و "وصیناالانسان بوالدیه حملته امه وهنا" جمله‏هاى معترضه‏اند که امثال آن در قرآن‏اندک نیست.
حتى اگر بپذیریم که سیاق قرآن موید این مطلب است که مخاطب، زنان‏پیامبرند; باز دست‏برداشتن از ظهور سیاقى، که ضعیف‏ترین ظهورهاست،به‏خاطر وجود قرینه و بلکه قرینه‏هاى داخلى و خارجى زیاد بر خلاف آن، هیج محذورى پیش نمى‏آورد. وجود قرائنى در همین آیات و نیز وجودروایات متواتر صحیح و صریح فراوان دیگر اهل البیت را در افرادى جداى ازهمسران پیامبرصلى الله علیه وآله; یعنى در خصوص اهل کساء معین مى‏کند و هیچ مخالفتى‏هم با اسلوب بیان و بلاغت کلام ندارد. ما پیوسته دیده‏ایم که افراد بلیغ درسخنان خود به چندین مطلب که دریک جا و با یک سیاق و نظم واحدمى‏آورند اشاره مى‏کنند. البته در صورتى که داراى یک جهت عام و کلى وجامع باشند.
از قرائنى که گفته‏اند باید به موجب آن از ظهور سیاقى دست‏برداشت،اختلاف ضمیرهاى این آیه است. چه در "عنکم‏" و "یطهرکم‏" ضمیر مذکراست، در حالى که ضمایر پیش و پس در عبارات "وقرن فى بیوتکن‏"،"لا تبرجن‏"، "اقمن الصلاه‏"، "آتین‏"، "اطعن‏" و… همگى مونث است.
بعضى این را دلیل آن دانسته‏اند که زنان پیامبرصلى الله علیه وآله در این آیه اراده‏نشده‏اند. بعضى دیگر بر خلاف ادعاى عکرمه و دیگران، آن را دلیل بر عدم‏اختصاص آیه تطهیر به زنان پیامبرصلى الله علیه وآله شمرده‏اند.
توجیهات بى‏فایده
کسانى که قائلند آیه تطهیر شامل زنان پیامبرصلى الله علیه وآله هم مى‏شود و خطاب این‏آیه به آنان اختصاص دارد، با چند دلیل به دفاع پرداخته‏اند.
1. تغلیب
گفته‏اند: این تعبیر از باب تغلیب است، چه مذکر بر مونث غلبه‏کرده است. اما این استدلال بنا به دلایلى نا تمام است.
الف) هنگامى مى‏توان تغلیب را پذیرفت که محرز شود هیچ یک ازدو طرف در نظر گوینده خصوصیتى ندارد و او در شمول حکم، همگان رااراده کرده و از سوى دیگر قرینه‏اى هم بر خلاف آن وجود نداشته باشد، امادر مساله مورد بحث نه تنها براى ما محرز نشده که وى خواهان شمول حکم‏است، بلکه قراین و شواهد چندى مبنى بر تمایز بین دو طرف در دست داریم.در این باره روایات صحیح و صریحى که در انحصار اهل بیت در اصحاب‏کساء آوردیم و بخش عمده آن بر خروج زنان پیامبرصلى الله علیه وآله از دایره شمول‏صراحت داشت کافى است.
ب) علامه مجلسى در رد این استدلال مى‏گوید: "خطاب زنان پیامبرصلى الله علیه وآله‏سرشار از سرزنش، عتاب و تهدید است، اما خطاب اهل بیت آراسته به انواع‏مهربانى، نوازش و مبالغه در اکرام و بزرگ داشت است. پس با دقت نظرتباین کامل بین این آیه و آیات پیش و پس از آن بر کسى پوشیده نمى‏ماند."
ج) ما بیان کردیم که اگر هم بپذیریم که مراد از بیت، همان خانه مسکونى‏است، باز اصل صدق عنوان "اهل بیت‏" بر زنان پیامبرصلى الله علیه وآله اشکال دارد.دانستید که منظور در این‏جا بیت رسالت و نبوت است و نه خانه مسکونى.اگر هم به فرض بپذیریم که منظور، خانه مسکونى است، خواهیم گفت:- هم‏چنان که از ملاحظه بعضى از روایت‏هاى حدیث کساء روشن مى‏شود -منظور خصوص خانه‏اى است که رسول خداصلى الله علیه وآله، اهل کساء را در آن جمع‏کرد، آن جا که این آیه شریفه درباره آنان فرود آمد. بنابراین "ال‏" در "البیت‏"براى عهد خارجى است. با این توضیح راز این فرموده خداوند متعال روشن‏مى‏شود که خطاب به زنان فرمود: "بیتکن‏"، اما در این‏جا فقط به "اهل البیت‏"تعبیر کرده است.
پیش از این آمد که سیاق و نظم آیات هم با این مطلب هماهنگ است که‏مراد از اهل بیت، خصوص اصحاب کساء هستند و لذا نیازى به ادعاى تغلیب‏و دیگر ادعاها نیست.
یک تذکر
آنچه در این‏جا از لحاظ پذیرش و رد مورد نظر است، تغلیب نسبت‏به‏زنان پیامبرصلى الله علیه وآله و انضمام و عدم انضمام آنان به اصحاب کساء است; اما غلبه‏مذکر بر مونث نسبت‏به خود آل عبا که فاطمه‏علیها السلام هم در میان آنان است،آن‏گونه که روایات متواتر بدان تصریح کرده، اشکالى ندارد و مورد نظرخداوند متعال بوده است.
2. عمومیت لفظ "اهل البیت‏"
وجه دیگرى که در دفاع از نظریه خود مبنى بر این که آیه شریفه شامل‏زنان پیامبرصلى الله علیه وآله هم مى‏شود و نیز براى توجیه اختلاف ضمایر از لحاظ مذکر ومونث‏بودن بیان کرده‏اند، این است که لفظ بیت، لفظى است عام و کلى که برجمع اطلاق مى‏شود. پاسخ این وجه چنین است:
الف) بعضى از آنچه که در پاسخ وجه پیش بیان کردیم، در این‏جا هم مى‏آید.
ب) کلى بودن لفظ "بیت‏" بر حسب مصطلح اهل علم نادرست است.
ج) قرینه قطعى دلالت دارد که زنان پیامبرصلى الله علیه وآله، در آیه تطهیر مورد نظرخداوند متعال نبوده‏اند.
د) این توجیه هم بى‏فایده است; زیرا همان گونه که پیش از این اشاره‏کردیم، ظاهرا منظور از بیت، خانه مسکونى نیست، بلکه مراد بیت نبوت ورسالت است. آنچه به همین مطلب اشاره دارد این‏که در این آیه، وقتى که‏خداوند متعال از خانه مسکونى همسران پیامبرصلى الله علیه وآله سخن مى‏گوید، لفظ جمع‏آورده و به ایشان اضافه کرده است. وقرن فى بیوتکن، در خانه‏هاى تان بمانید.سپس فرمود: و اذکرن ما یتلى فى بیوتکن، از آنچه در خانه‏هاى‏تان خوانده‏مى‏شود پند گیرید.
اما در آیه تطهیر لفظ "البیت‏" را محلى به "الف‏" و "لام‏" عهد آورده‏است. اگر منظور، خانه مسکونى زنان پیامبرصلى الله علیه وآله بود، مناسب بود که هم‏چون‏موارد پیش و پس از آن، در این‏جا هم لفظ جمع آورده شود نه لفظ مفردمحلى به "الف‏" و "لام‏" عهد.
اگر هم بپذیریم که منظور خانه مسکونى است، باید بگوییم که منظورهمان خانه خاصى است که رسول خداصلى الله علیه وآله اهل کساء را در آن جمع کرد و "الف‏"و "لام‏" "البیت‏" هم براى عهد خارجى است نه خانه‏هاى زنان پیامبرصلى الله علیه وآله که‏در آیات پیش و پس از آن با لفظ "بیوتکن‏" تعبیر فرمود. این وجه را مى‏توان‏با بعضى از متون حدیث کساء تایید کرد. طالبین به منابع آن مراجعه کنند.
ممکن است گفته شود از این که خانه‏ها به زنان پیامبرصلى الله علیه وآله نسبت داده‏شده و نه به خود رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله، استفاده مى‏شود که در نسبت دادن آن‏به‏پیامبرصلى الله علیه وآله شرف بزرگى است و خداوند نمى‏خواهد که زنان حضرت رابه‏این شرف اختصاص‏دهد. گذشته از این، خداوند متعال اراده فرموده که‏تفاوت بین زنان پیامبرصلى الله علیه وآله و خاندان اهل بیت‏حقیقى او را که اهل کساءهستند، ظاهر سازد تا مبادا احدى تصور کند که زنان پیامبرصلى الله علیه وآله و خاندان اونسبت‏به حضرت در یک مرتبه قرار دارند، بلکه اهل بیت او از خود اویند وبه او منسوبند، اما زنان پیامبرصلى الله علیه وآله که خداوند حاضر نشده خانه‏اى را که آنان‏در آن سکونت دارند، به پیامبرصلى الله علیه وآله نسبت دهد، این‏گونه نیستند.
3. مذکر بودن لفظ اهل
آنان در توجیه دیگرى مى‏گویند: مذکر بودن ضمیر در "عنکم‏" و"یطهرکم‏" به اعتبار لفظ "اهل‏" است. چه ضمیر با این کلمه به صورت مذکرمى‏آید. خداى سبحان در گفتار دو فرشته به همسر ابراهیم‏علیه السلام مى‏فرماید:
اتعجبین من امر الله رحمه الله وبرکاته علیکم اهل البیت .
و نیز در آیه دیگرى آمده: قال لاهله: امکثو.
در این آیه مبارکه گوینده، موسى‏علیه السلام و مخاطب همسر اوست.
همین‏طور است آن‏جا که یک نفر به دوستش مى‏گوید: کیف اهلک؟[خانواده‏ات چطورند؟] و منظورش همسر اوست. او در پاسخ مى‏گوید: هم‏بخیر [خوبند].
این توجیه نیز به چند دلیل نادرست است:
الف) لفظ اهل، چنان که زمخشرى در تفسیر آیه مبارکه "هذه القریه‏الظالم اهلها" تاکید کرده هم مذکر مى‏شود و هم مونث. بنابراین بهتر آن بودکه به تناسب سیاق آیات، ضمیر مونث آورده شود.
ب) لفظ اهل در این آیه مفرد است، اگر معناى آن جمع بود، آیا بهتر این‏نبود که این مساله هم مراعات شود؟ پس چرا ضمیر جمع آورده و فرموده:"عنکم و یطهرکم‏" وجهت مفرد بودن را رعایت نکرده است تا ضمیر به‏صورت مفرد بدان برگردد؟
ج) کلمه "اهل‏" آیه تطهیر تابع "عنکم‏" است و تابع نمى‏تواند از جهت مذکرو یا مونث‏بودن در متبوع اثر کند. اما این که بگویند کلمه "عنکم‏" هم تابع‏"اهل‏" دیگرى است که از کلمه نساء منتزع شده مردود است; زیرا اگر این درست‏بود مى‏بایست ضمایر پیشین این آیه نیز مذکر باشند و حال آن که همه مونثند.پس به چه دلیل در ذیل آیه از آن عدول کرده ضمیر مذکر آورده است؟
د) در آیه "رحمه الله و برکاته علیکم اهل البیت‏" مقصود خصوص افرادذکور است که مجموع اهل بیت ابراهیم هستند و داخل شدن زن در میان آنان‏از باب تغلیب و تجوز است. بنابراین قیاس با آن نابه‏جاست; زیرا احدى‏تغلیب با قرینه را انکار نکرده است.
در مورد آیه "قال لاهله امکثوا" هم چنین است. چنان که در مورد گفتارآن مرد هم در پاسخ دوستش که پرسید: "کیف اهلک؟" و او پاسخ داد: "هم‏بخیر" چنین است، چرا که در این‏جا قرینه‏اى دال بر تعیین مراد وجود دارد وبا وجود قرینه بى‏اشکال بوده جایى براى بحث و جدال نیست.
ه) علاوه بر این، فرق است میان به کار بردن "اهل الرجل‏" و "اهل بیت‏الرجل‏". بنابراین اگر اطلاق اهل بر همسر صحیح باشد، لازم نمى‏آید که اطلاق‏اهل بیت‏بر همسر نیز صحیح باشد و در روایات گفته شد که پیامبرصلى الله علیه وآله نفى‏نفرمود که ام سلمه از اهل بیت‏باشد، بلکه او را از اهل خود قرار داد نه ازاهل یت‏خویش.
و) از سوى دیگر دخول ساره در اهل بیت ابراهیم در آیه "رحمه الله‏وبرکاته علیکم اهل البیت‏" از این جهت است که وى دختر عموى ابراهیم‏علیه السلام‏بود. بنابراین از حیث نسب، داخل در اهل بیت اوست نه از این جهت که‏همسر اوست. دست کم این مساله قابل تشکیک است.
تهاجم متقابل: مخالفت‏با سیاق آیات بى‏مورد است
بعضى با بیان دلالت‏سیاقى استدلال کرده‏اند که در آیه تطهیر زنان‏پیامبرصلى الله علیه وآله اراده شده‏اند. وى در اختلاف ضمایر موجود در این آیه شریفه هیچ‏محذورى نمى‏بیند. آن‏گاه مى‏گوید: "بیان حال دیگران با جمله معترضه، بدون‏قرینه و یا رعایت نکته‏اى، ونیز بدون اعلام پایان کلام پیشین و یا شروع کلام‏جدید با وظیفه بلاغت که بالاترین هدف در کلام خداوند متعال است،مخالف مى‏باشد.
بنابراین سزاوار است که به پیراستگى آن از این مخالفت معتقد شد."
در پاسخ وى مى‏گوییم: این سخن در حد خود درست است، اما روشن شده‏که در این‏جا مناسبت لازم موجود است و آن این که امر و نهى زنان به منظورحفظ بیت پیامبرصلى الله علیه وآله و دور ساختن عیب از او و پنج تن آل عباعلیهم السلام و براى‏گرامى داشت و اکرام و اعتلاى شان وى و بدین هدف بوده که مصلحت اسلام‏و رسالت پیامبرصلى الله علیه وآله اقتضا کرده است.
قرینه‏اى که موجب مى‏شود ازاین ظهور دست‏برداریم، روایات صحیح وصریح پیشین و نیز قراین دیگرى است که در مباحث‏بعدى خواهیم آورد. این‏گذشته از مطلبى است که پیش از این آوردیم و توضیح دادیم که مخالفتى‏با سیاق آیات ندارد. آن مطلب را در این‏جا تکرار نمى‏کنیم.
تطهیر و اراده زنان پیامبرصلى الله علیه وآله
اگر آن‏گونه که عموم دانشمندان و محققان معتقدند و روایات پیشین‏حدیث کساء تاکید کرده، پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله مشمول آیه تطهیر است و نیز فرض‏کنیم که از باب تغلیب و ادعاى بعضى، خطاب در این آیه متوجه پیامبرصلى الله علیه وآله‏هم هست. در این صورت مساله، مشکل‏تر خواهد شد; زیرا اگر هر دوخطاب متوجه پیامبرصلى الله علیه وآله و زنانش باشد، لازم مى‏آید که او هم مامور به‏نشستن در خانه و عدم تبرج و از کسانى باشد که کیفرشان دو برابر است وخداوند به آنان دو بار پاداش مى‏دهد. در حالى که فساد این مطلب آشکاربوده نیازى به توضیح ندارد، خصوصا با ملاحظه این که ضمایر سابق و لاحق‏ویژه زنان [مونث] است.
اگر پیامبرصلى الله علیه وآله مشمول دو خطاب نیست، گذشته از اختلاف سیاق، لازم‏مى‏آید که خداوند متعال جماعتى را مورد خطاب قرار داده و آن گاه اسلوب‏خطاب را از اناث به ذکور تغییر داده باشد; زیرا افراد مورد خطاب عوض‏شده‏اند. به علاوه، زدودن پلیدى و پاکیزه گردانیدن زنان به طور مستقیم‏است; زیرا امتثال اوامر و نواهى خداوند از سوى ایشان حاصل مى‏شود، اماتطهیر پیامبرصلى الله علیه وآله به نحو دیگرى، یعنى ثانیا و بالعرض و به واسطه آن است که‏به سبب زنانش، عیبى بر او وارد نشود; زیرا طهارت پیامبرصلى الله علیه وآله به واسطه عدم‏تبرج و نشستن در خانه و… که در آیه ذکر شده نیست تا بدان وسیله مستقیماطهارت حاصل آید.
پس روشن مى‏شود که در این صورت، تطهیر و زدودن پلیدى به دو نحوکاملا مختلف به کار برده شده است. حتى اگر منظور طهارت پیامبرصلى الله علیه وآله‏به‏طور مستقیم از پلیدى‏هایى باشد که به عنوان یک مرد با او تناسب دارد،این هم مردود است; زیرا چنین مطلبى در آیه بیان نشده است. پس استعمال‏تطهیر و زدودن پلیدى از زنان به وسیله مسائل مذکور در آیات و نسبت‏به‏پیامبرصلى الله علیه وآله به وسیله امورى که بیان نشده، چیزى نیست که کلام آن را تاییدکند و یا بتوان آن را فهمید یا به احدى تفهیم کرد.
ترتیب قرآن و دلالت‏سیاقى
بعضى مى‏کوشند در رد این عقیده که به موجب سیاق آیات، در آیه تطهیر،زنان پیامبرصلى الله علیه وآله مورد نظرند، چنین استدلال نمایند که قرآن به تدریج فرودآمده، اما به ترتیب نزول جمع‏آورى نشده است. رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله جایى را که‏مى‏باید آیات فرود آمده در آن قرار گیرد، معین مى‏فرمود. مثلا مى‏گفت: این‏آیه را در فلان سوره قرار دهید و آن آیه را در فلان سوره. بنابراین آیه "انمایرید الله لیذهب عنکم الرجس…" را هم در میان آیاتى قرار داده که زنانش‏مورد خطاب هستند تا دست‏خیانت تحریف و تصرف به قرآن نرسد; زیرااگر پیامبرصلى الله علیه وآله چنین نمى‏کرد، وقتى که دیگران با نص صریح قرآن درباره‏مسائل مربوط به امامت، جایگاه و ویژگى هاى آن، یعنى عصمت و طهارت‏مواجه مى‏شدند، خود را در برابر مشکلات بزرگى مى‏دیدند. بر این اساس،سیاق آیات به هنگام تعارض با دلایل صحیح و صریح نمى‏تواند با آن‏برابرى کند; زیرا اطمینان نداریم که این آیه به هنگام نزول در همین سیاق‏نازل گردیده باشد. به همین دلیل اگر هم سیاق آیه مورد بحث‏بر گمان‏مخالفان دلالت داشته باشد، لازم است که دلالت‏سیاق را ترک کنیم و به‏حکم ادله قاطع و حجت‏هاى روشنى تسلیم شویم که بخشى از آنها رادر این‏جا بیان کردیم و این نه با بلاغت قرآن مخالف است و نه به اعجاز آن‏خللى مى‏رساند.
ممکن است عثمان و یا دیگران به گمان این که زنان پیامبرصلى الله علیه وآله موردنظرند و نیز به خاطر اجتهاد در ترتیب، آیه را در این جا قرار داده باشند.روشن است که در ترتیب مصاحف قرآن اختلافات فراوانى به وجود آمد تااین که سرانجام مردم در مصحف عثمان به توافق رسیدند. روایت کرده‏اند که‏وقتى قرآن را جمع‏آورى مى‏کردند، یک آیه از سوره احزاب را گم کردند وآن‏را نزد خزیمه بن ثابت‏یافتند.
ممکن است‏به منظور بعضى از مصالح و منافع دنیوى خود، آیه تطهیر رادر سیاق خطاب به زنان پیامبرصلى الله علیه وآله قرار داده باشند. عدم ارتباط این آیه باداستان زنان از روایات به دست مى‏آید و لذا در این باب تکیه بر نظم وترتیب در نهایت‏بطلان است. آنچه این گفته را تایید مى‏کند این است که آیه‏"وقرن فى بیوتکن‏" در صورتى که آیه تطهیر از میان جملات آن برداشته‏شود، بر انسجام و هماهنگى خود باقى مى‏ماند و هیچ خللى به هماهنگى آن‏وارد نمى‏شود.
ما نیز در این باره مى‏گوییم: هرچند که در این نظر با آنان موافق هستیم که‏قرآن بر جسب نزول مرتب نشده است، اما سایرمطالبى را که بیان داشته‏اند،نمى‏توانیم بپذیریم; زیرا:
1. روایات دال بر این که پیامبرصلى الله علیه وآله جاى آیات را معین مى‏کرد، دلالت‏ندارد که آن حضرت در اجزاى یک آیه – چنان که در این‏جاست – تصرف‏نموده باشد; زیرا آیه تطهیر جزئى از یک آیه است و نه یک آیه مستقل. آیامعقول است که پیامبرصلى الله علیه وآله جزء یک آیه را با جزء دیگرى تلفیق کرده باشد؟!نه چنین مطلبى براى مان نقل شده و نه احدى ادعا کرده است. صرف احتمال‏هم کفایت نمى‏کند.
2. احتمال آنان درباره این که ممکن است پس از پیامبرصلى الله علیه وآله قرآن دچارتحریف شده باشد، احتمال نادرستى است; زیرا در زمان حیات پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله‏سوره‏ها و آیات قرآن به نام خود، نزد ده‏ها تن از اصحاب محفوظ و مکتوب‏بود. آن حضرت هم نویسندگانى را مامور کرده بود که تحت نظارت مستقیم‏خودش قرآن را مى‏نوشتند و آن را حفظ و ضبط مى‏کردند.
3. اگر تصرف پیامبرصلى الله علیه وآله در قرآن به شکلى بود که موجب مى‏گشت تادلالت آیه بر معناى مورد نظر پوشیده شود، باید دانست که این تصرف‏نامعقول است; زیرا همین کار، تحریف قرآن و نابودى حق بوده، مردمان رادر مخالفت‏با آن معذور مى‏سازد و حجت را بر ایشان، حتى پس از آمدن‏رسولان تمام نمى‏کند.
اگر چنین پیامدى نداشته باشد، تصرف مذکور، بى فایده و غیرقابل توجیه‏بوده، مقصود مورد نظر در صیانت قرآن از تحریف نادرست‏خواهد بود. درنتیجه همان اشکال بزرگ که مقتضى تحریف است‏به حال خود باقى مى‏ماند.مگر این که گفته شود: بدون تردید این جزء آیه که به تطهیر اهل بیت‏علیهم السلام‏تصریح دارد، به طور مستقل در قضیه کساء نازل شده است. لیکن‏رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله آن را به فرمان خداوند متعال و به منظور گرامیداشت آل عباو تفهیم این مطلب به زنان خود و دیگران که زنانش در سطح این گروه‏پاکیزگان قرار ندارند، در میان آیاتى قرار داده است که همسران پیامبرصلى الله علیه وآله‏مخاطب آن هستند.
4. اگر اختصاص آیه را به زنان پیامبرصلى الله علیه وآله بپذیریم، بدان معنا خواهد بودکه رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله در حدیث کساء تصریح نکند که آیه به آل عبا اختصاص‏دارد. در حالى که آن حضرت‏صلى الله علیه وآله در مواردى چند – ظاهرا – بر خروج زنان‏خویش از مفاد آیه شریفه اصرار کرده است.

و در اخر سخنی درباره مولف از زبان مترجم :
علامه سیدجعفرمرتضى عاملى در تداون پژوهشها و مطالعات عالمانه ونقادانه‏خود در جهت زدودن زنگار تحریف از چهره حقایق تاریخى، این‏بار با تتبع گسترده وعمیق به بررسى دقیق روایات و دیدگاه‏ها و تفسیر و تبیین اندیشمندانه آیه تطهیرپرداخته، کتابى سودمند و خواندند به دوستداران و پژوهندگان حقیقت تقدیم کرده‏است.
بدون تردید خواننده گرامى به عمق کینه و عداوت دشمنان کینه‏توز اهل‏بیت‏علیهما السلام‏پى خواهد برد و درخواهد یافت که چگونه در طول تاریخ کوشیده‏اند تا نور خدا راخاموش کنند و تشنگان معرفت را از چشمه‏سار زلال اندیشه به‏دور دارند.
سپاس بى‏کران خداى یگانه را که توفیق ترجمه این اثر ارزشمند را به بنده ناچیزارزانى داشت و درود و سلام بى‏پایان بر خاندان عصمت و طهارت، مشعل‏داران جاده‏هدایت و سعادت.
هفدهم ربیع الاول یکهزار و چهارصد و چهارده.
سالروز میلاد مسعود رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله.
و امام صادق‏علیه السلام مطابق با چهاردهم شهریور.
یکهزار و سیصد و هفتاد و دو شمسى.
تهران – محمعد سپهرى.

27


تعداد صفحات : حجم فایل:145 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود