تارا فایل

اصطلاحات اقتصادی از نظر اسلام


واژه اصلاحات :
اصلاح در لغت عرب ضد افساد شمرده و اصلاح شی ء بعد از آن افساد آن را به اقامه و برپاداشتن آن معنا کرده اند. در فرهنگ نامه سیاسی و اقتصادی و نیز در لغت نامه دهخدا، اصلاحات به مجموعه تغییرهایی گفته می شود که در جهت بهبود اوضاع اجتماعی، در چارچوب نظام تثبیت شده انجام می گیرد.
در قرآن کریم، واژه اصلاح و افساد و مشتقات این دو مکرر به کاررفته است. در اصطلاح قرآنی، اصطلاحات اجتماعی به کوشش برای تحقق آموزه ها و دستورهای اجتماعی اسلام اطلاق می شود و مصلح به کسی گفته می شود که در راه تحقق شریعت الهی بکوشد؛ از این رو، پامبران در قرآن مصلح نامیده شده اند. در مقابل، مفسد به کسی گفته می شود که از تحقق آموزه ها و احکام الهی جلوگیری کند. علامه طباطبایی در ذیل آیه 205 سوره بقره: و اذا تولی سعی فی الارض لیفسدفیها؛ "و چون برگردد (یا ریاستی یابد) بکوشد تا در زمین فساد کند" – که درباره منافقان وارد شده – می نویسد:
مقصود از فساد، فساد در تشریع است؛ زیرا خداوند آن چه را در دین وجود دارد، برای اصلاح اعمال بندگان تشریع کرده است تا در نتیجه آن، اخلاق و ملکات نفوس آنان را اصلاح کند و به سبب آن، جان انسان و جامعه بشی اصلاح شود و انسان ها به سعادت در دنیا و آخرت دست یابند.
بر این اساس، اصطلاحات در قرآن نیز به معنای تغییر در جهت بهبود اوضاع اجتماعی است؛ با این تفاوت که از دیدگاه قرآن، بهبود وقتی پدید می آید که احکام خداوندا اجرا شود.
حضرت امیر (ع) نیز واژه اصلاح و مشتقاتش آن را در خطبه ها و کلمات خود مکرر به کاربرده و بیش تر به معنای لغوی آن را اراده کرده است؛ ولی در موار دی که مقصود وی به اصلاحات اجتماعی ناظر بوده، کلمه اصلاحات را در همان مفهوم قرآنی اش به کار برده است. امام هدف از حکومت خود را چنین بیان می دارد:
بار خدایا! تو می دانی، آن چه از ما سرزد، نه برای همچشمی بود و نه رقابت در قدرت و نه خواستیم از این دنیا ناچیز چیزی افزون به چنگ آوریم؛ بلکه می خواستیم نشانه های دین تو را که دگرگون شده بود، بازگردانیم و بلاد تو را اصلاح کنیم تا بندگن ستم دیده ات در امان مانند و آن تعطیل شده بود، جاری گردد.
حضرت، امنیت بندگان ستم دیده و برپا شدن حدود الهی را اثر بازگرداندن سنت های خداوند و اصلاح سرزمین های بیان کرده است. به طور مسلم، مقصود ازاصلاح در این سخن، اصلاح نظام اجتماعی حاکم بر سرزمین های مسلمانان با اجرای قرآن و سنت پیامبر است؛ زیرا چنین اصلاحی، چنان آثاری در پی دارد و مقصود، اصلاح فیزیکی (عمران و آبادی) سرزمین ها نیست؛ لذا در کلام دیگری، هدف خود را از پذیرش حکومت، بر پاداشتن حدود الهی و تحقق شریعت اعلام کرده، می فرماید:
خدایا! تو می دانی که من فرمانروایی و نشستن برکرسی پادشاهی و ریاست را اراده نکرده ام و آن چه اراده کرده ام فقط به پاداشتن حدود و تحقق شرع تو و قرار دادن امور در جای خود و رساندن حقوق به صاحبان آن ها و حرکت براساس روش پیامب رو راهنمایی گمراه به انوار هدایت تواست.
در بینش امام، جامعه هنگامی به اصلاح می رسد که حق در آن برپا شود. این حقوق نیز به وسیله خداوند متعال تعیین می شود. شریعت الهی احکا و قوانینی را دربر دارد که بیان گر حقوق مذکور است. براین اساس، شریعت الهی احکام و قوانین را دربر دارد که بیان گر حقوق مذکور است. براین اساس، می توان نتیجه گرفت که از دیدگاه حضرت، جامعه وقتی اصلاح می شود که شریعت الهی تحقق یابد. امیرمومنان (ع) می فرماید که خداوند متعال برای مردم حقوقی را در برابر یکدیگر وضع کرده و بزرگ ترین حقوق، حق والی بر رعیت و حق رعیت بر والی است:
پس رعیت صلاح نپذیرد؛ الا والیان صلاح پذیرند و والیان به صلاح نیایند؛ مگر به راستی و درستی رعیت. زمانی که رعیت حق خود را نسبت به والی بگزارد و والی نیز حق خود را نسبت به رعیت ادا نماید، حق در میان آن ها عزت می یابد و طرق واضح دین برپا می شود و نشانه های عدالت استقامت می یابد و سنت های پیامبر در مسیر خود افتد و اجرا گردد و در نیجه، روزگار اصلاح شود.
روشن است که اصلاح روزگار، کنایه از اصلاح جامعه است؛ بنابراین، حضرت امیر (ع) برپا شدن حقوق را در جامعه، سبب اصلاح آن می شمارد؛ از این رو، می توان گفت از دید او اصلاحات به مفهوم اقامه حقوق در جامعه است. حضرت در کلام دیگری می فرماید:
فی حمل عبدالله علی احکام الله الحقوق و کل الرفق؛ "در واداشتن بندگان خداوند بر احکام الهی، استیفای حقوق و کمال لطف وجود دارد".
بر این اساس، از دیدگاه امام، اقامه شریعت الهی که موجب استیفای حقوق است، اصلاحات نامیده می شود. یادآوری این نکته لازم است که پیامبر در طول زندگی و حکوت خود در مدینه، احکام و آموزه های اجتماعی اسلامی را بیان واغلب آن ها را اجرا کرد. پس از وفات وی تا وقتی امام علی(ع) حکومت را عهده دار شد، مردم و جامعه اسلامی به تدریجی از اسلام فاصله گرفتند و بدعت ها، احیای سنت ها و اصلاح انحرافات بود. این، در حقیقت اصلاح بعد از افساد است که در لغت عرب به آن "اقامه" می گویند؛ بنابراین، با توجه به بدعت هایی که تازمان حضرت علی (ع) در سنت حضرت رسول (ص) پدید آمده بود، و معنای خاصی که از ما نیز درپی آن هستیم، می توان گفت: مقصود امیرمومنان (ع) از اصلاحات، حذف بدعت های و احیای دوباره سنت های پیامبر است. در مقاله حاضر ، این مفهوم از اصلاحات از دیدگاه امام مد نظر است که با مفهوم اصلاحات در قرآن و نیز معنای لغوی "اقامه" هماهنگ است.
واژه اصلاحات اقتصادی:
امروزه واژه اصلاحات اقتصادی در دومعنا به کار می رود: 1. مجموعه اقدام هایی که برای آزاد سازی اقتصاد و خصوص سازی و کم کردن دامنه دخالت های دولت در اقتصاد صورت می پذیرد؛ 2. مجموعه اقدام هایی که برای رفع مشکلات اقتصادی چون تورم، بیکاری، کمبود سرمایه گذاری و توزیع نابرابر درآمد و مانند آن انجام می شود.
همان گونه که پیش تر گفتیم، حضرت امیر (ع) واژه اصلاحات اقتصادی را به کار نبرده است؛ ولی براساس آن چه درباره اصلاحات از دیگاه وی بیان کردیم، می توان گفت: اصلاحات اقتصادی از دیدگاه امام، به معنای احیای دوباره آموزهای اسلام و مبارزه با بدعت ها و انحراف ها و حوزه اقتصاد است. اصلاحات اقتصادی و مفهوم پیشین با اصلاحات اقتصادی در عصر ما رابطه ای تنگاتنگ و در عین حال پنهان دارد؛ از این رو، نیازمند توضیح است. اصلاحات اقتصادی به مفهوم "مجموعه اقدام ها برای بهبود اوضاع اقتصادی و رفع مشکلات چون تورم، بیکاری ناعادلانه ثروت و درآمد"، با اصلاحات اقتصادی به مفهوم "احیای دوباره آموزه ها و دستورهای اسلام در حوزه اقتصاد" به یک شرط مترادف می شوند و آن شرط، این است که باورکنیم عمل به دستورهای اسلام، در همه عرصه ها از جمله در حوزه اقتصاد، سبب حل مشکلات جامعه می شود و این مطلبی است که حضرت در ابتدای نامه خود به مالک اشتر به آن تصریح فرموده است:
امره بتوی الله و ایثار طاعته واتباع ما امربه فی کتابه من فرائضه و سننه التی لایسعد احد الا باتباعها و لایشقی الامع جحودها و اضاعتها؛1"او را به ترس از خدا و برگزیدن طاعت او و پیروی از واجبات و سنت هایی که او در کتاب خود بدان ها فرمان داده، امر می کنم؛ واجبات و سنت هایی که کسی به سعادت نرسد، مگر به پیروی از آن ها؛ و به شقاوت نیفتد، مگر به انکار آن ها و ضایع گذاشتن آن ها."
این مطلب را امام رضا (ع) به صورتی روشن تر و در قالب یک قاعده کلی چنین بیان می فرماید:
ما چنین یافتیم که هرچه را خداوند حلال اعلام کرده است، مصلحت مردم و بقای آنان بدان بستگی دارد و ایشان بدان ها نیازمندند و هرچه را حرام معرفی نموده ، فسارد و نابودی مردم در آن است و ایشان از آن بی نیازند.
کوششش ما در این نوشتار بر آن است که اصلاحات اقتصادی حضرت علی (ع) را از زاویه مفهوم خاصی از نظام اقتصادی اسلام ارائه کنیم. براساس این مفهوم، نظام اقتصادی اسلام چنین تعریف می شود:
مجموعه ای از الگوهای رفتاری در سه حوزه تولید و توزیع و مصرف است که شرکت کنندگان در نظام اقتصادی را به یکدیگر و به اموال و منابع پیوند می دهد وبراساس جهان بینی اسلام، در راستای اهداف مورد نظر اسلام در این سه حوزه به صورت هماهنگ سامان یافته است.2
شرکت کنندگان در نظام اقتصادی، "مردم" و "دولت" هستند. اسلام براساس نگرش خاص به انسان و جهان آفرینش، الگو.های رفتاری را در سه حوزه مزبور درقالب آموزه ها و دستور های شریعت به گونه ای تنظیم کرده که در صورت عمل به آن ها، مهم ترین هدف نظام اقتصادی، یعنی عدالت اقتصادی که زمینه ساز سعادتع دنیا و آخرت فرد و جامعه است، تحقق یابد. عدالت اقتصادی نیز همان گونه که محمد باقر صدر نوشسته است، با دو عنصر رفع فقر و ایجاد توازن ثروت و درآمد در جامعه معرفی می شود؛ بنابراین، اصلاحات اقتصادی حضرت را از زاویه اصلاح نظام اقتصادی به مفهومی که گذشت و به هدف برقراری عدالت اقتصادی، بررسی خواهیم کرد؛ از این رو، به برخی انحراف ها و تخلف هایی که گاهی در حوزه حکومت وی رخ می داد، ولی در حدی شیوع نیافته بود که به انحراف نظام اقتصادی منجر شود، اشاره نخواهیم کرد. همچنین برخی اقدام ها و سیاست های اقتصادی به مفهوم امروزین آن بر آن ها صدق می کند، ولی اصلاحات به مفهوم "احیای سنت های حضرت رسول (ص) و از میان برداشتن بدعت ها" برآن ها صادق نیست، بررسی نخواهیم کرد.
برای نمونه، امام به "قرظه بن کعب انصاری" که یکی از کارگزاران او است، دستور می دهد نهری را که در زمین های اهل ذمه قرار دارد و از بین رفته، اصلاح و آباد کند. یا به زراعت و کارهای صنعتی تشویق می کند و بر تجارت و رعایت حال تاجران تاکید دارد و یا در گرفتن خراج، آبادی زمین را درنظر گرفته، در قالب سیاست اقتصادی به مالک اشتر می گوید:
و باید بیش از تحصیل خراج، در اندیشه آبادانی زمین باشی؛ زیرا خراج حاصل نشود مگر به آبادانی زمین و هر که خارج می طلبد و زمین را آباد نسازد، شهرها و مردم را هلاک کرده است و کارش استقامت نیابد؛ مگر اندکی.
از برخی منابع تاریخی و روایی برمی آید حضرت برای اصلاح نظام پولی حاکم بر عربستان در آن دوران، تصمیم گرفت سکه های اسلامی ضرب کند و رواج دهد. پیش از آن پول رایج، درهم و دینار بود که در ایران و روم ضرب و از طریق تجارت یا راه های دیگر به کشور اسلامی وارد می شد. این موارد و امثال آن، اصلاحات اقتصادی به مفهومی که در این نوشتار بیان شد، نیستند؛ بلکه نام این ها را "سیاست های اقتصادی" می توان گذاشت؛ بدین سبب، خواننده را به مقاله ای درباره دولت و سیاست های اقتصادی از دیگاه امام علی (ع)، در این مجموعه ارجاع می دهیم. مقصود از اصلاحات اقتصادی در این نوشتار، "احیای دوباره آموزه ها و دستورهای اسلام و از میان برداشتن بدعت ها در حوزه بینش ها و منش های اقتصادی مردم و کارگزاران برای برقراری عدالت اقتصادی" است.
انحراف ها و عرصه های اصلاحات اقتصادی امام علی ‍(ع)
اصلاحات اقتصادی علی (ع) را باید در دو محور اصلاح بینش ها، و اصلاح منش ها و رفتارها پی گرفت. در هر دوزمینه نیز ابتدا باید انحراف های پیش از حکومت امام را تشخیص داد و پس از آن به بیان اقدام های اصلاحی حضرت پرداخت. پس از وفات پیامبر تا هنگامی که امام علی (ع) زمان حکومت را به دست گرفت، دو انحراف اساسی رخ داد که تمام کوشش حضرت، برای اصلاح این دو انحراف، صرف شد.
نخست، انحراف در بینش های اقتصادی بود. در بینش مسلمانان به جای آن که آخرت اصل و هدف، ودنیا فرع و وسیله باشد، مسئله برعکس شده بود. مردم به دنیا روی آورده و آخرت را فراموش کرده بودند و دنیا بیش از آخرت دل های آن ها را تسخیر کرده بود. مردم در ترک آخرت و دوستی دنیا استوار شده بودند تا جایی که می پنداشتند تحصیل رزق بر آن ها واجب و به جای آوردن واجبات از آن ها ساقط است. حضرت امیر (ع) برای مبارزه با ین انحراف، دو روش را در پیش گرفت: از سویی با سخنان تکان دهنده، وسیله بودن دنیا و هدف بودن آخرت را بارها و بارها به مردم گوشتزد می کرد و از سوی دیگر، با سیره عملی و زهد بی همتای خود، بی ارزش دنیا را به مردم نشان می داد.
انحراف دوم، انحراف منش ها و رفتارهای مردم و کارگزاران از الگوهایی رفتاری بود که پیامبر آن ها را در قالب و دستورهای شریعت برای دست یابی به اهداف مورد نظر اسلام، به ویژه تحقق عدالت در جامعه، معرفی کرده و طی حکومت خود در تثبیت و نهادینه کردن آن الگوها کوشیده بود. از سویی، انفاق صدقه و وقف در بین مردم کاهش یافته و مال اندوزی جای انفاق مال و رسیدگی به فقیران و نیازمندان جامعه را گرفته بود و از سوی دیگر، خلفا و کاگزاران نظام اسلامی در توزیع فرصت ها و ثروت هایی که در اختیار داشتند، تبعیض قائل می شدند و عدالت را رعایت نمی کردند.
حضرت برای اصلاح رفتارهای مردم، از سویی آنان را با زبان، به انفاق و صد و اعمال خیر تشویق می کرد و از سوی دیگر، با عمل خود مردم را به این کارها فرامی خواند. اقدام های اصلاحی حضرت برای تحقق عدالت و توزیع عادلانه فرصت های شغلی و درآمدی و بیت المال چنین بود:
1. تعویض کارگزاران و روی کار آوردن افراد صالح؛
2. جلوگیری از انحراف کارگزاران؛
3. بازگرداندن بیت المال؛
4. تقسیم بیت المال بین مردم به نحو مساوی؛
5. تعجیل در تقسیم بیت المال.
این فهرستی از اصلاحات علوی است که در اداه به تفصیل مطلب با ذکر مدارک و شواهد آن ها خواهیم پرداخت.
انحراف در بینش ها
هدف از آفرینش جهان مادی و آن چه در آن وجود دارد، تامین نیازهای انسان در حرکت به سوی سعادت الهی است؛ بنابراین، باید دنیا و مظاهر آن را وسیله ای برای دست یابی به هدف متعالی خود ببیند، نه آن که این امور برایش ارزش استقلالی بیابد و هدف اصلی فراموش شد. به عبارت دیگر، انسان نباید این امور را هدف زندگی بداند و به آن ها دل ببندد و آخرت را فراموش کند. 3
پیامبر در طول زندگی خود، این بینش قرآنی را تبلیغ و ترویج و افرادی را تربیت کرد که حاضر بودند برای رسیدن به آن هدف متعالی، از جان و مال خود بگذرند و گذشتند. فداکاری انصار و به عهده گرفتن تامین زندگی بسیاری از مهاجران در سال های نخست هجرت، ایثارهای اصحاب پیامبر در جنگ ها و بحران ها، صبر آن ها در مشکلات و سختی ها و گرسنگی ها، همه و همه به پشتوانه این بینش صورت می گرفت.
این بینش، پس از پیامبر به تدریج در جامعه اسلامی تغییر کرد و دنیا اصالت، مال دوستی و ثروت پرستی رواج یافت و آخرت فراموش شد. حضرت رسول (ص) در زمان حیات خود، از این انحراف خبر داده بود؛
یا علی! این مردم پس از من فریفته دارایی های خود شوند و از این که دین خدا را پذیرفته اند، بر خدای منت نهند و رحمت او را تمنا کنند و از خشم او خود را در امان پندارند. با شبهت های دروغ و هواهای سهو آمیز، حرا خدا را حلا شمارند و شراب را نبیذ نام نهند و حلال کنند و ربا را عنوان خرید و فروش دهند. رشوه را هدیه خوانند..
حضرت علی (ع) نیز این انحراف را رباها گوشتزد کرد. وی مردم را از دنیا برحذر می دارد و ناپایداری و پستی دنیا را توصیف می کند:
یا مرگ دل هایتان رخت بربسته و آروزهای دروغین، شما را در برگرفته تا آن جا که دنیا بیش از آخرت دل هایتان را تسخیر کرده است. آری، دنیای زودگذر، شما را از آخرت که بی شک آمدنی است، دور کرده است. هر آینه شما برادران دینی هستید. چیزی جز ناپاکی درون و زشتی باطن، میان شما جدایی نیفکنده است؛ از این رو است که یکدیگر را در امور یاری نمی کنید و خیر یکدیگر را نمی خواهید و به یکدیگر چیزی نمی بخشید و با هم دوستی نمی وزید … چیست که به اندک چیزی از دنیا که به دست می آورید، شادمان می شوید و از همه که از آخرت از دست می دهید اندوهگین نمی گردید… ؛
به گونه ای که گویی دنیا جای درنگ همیشگی شما است و نعمت دنیا برایتان ماندنی است… در ترک آخرت و دوستی دنیا، دست اتحاد به هم داده اید و دین هر یک از شما به مقدار یک بار لیسیدن بر زبان شما گشته است. (در بی توجهی و آسودگی خاطر در برابر اوامرخدا) همانند کارگری هستید که کار خود به پایان رسانده و خشنودی سرور خویش حاصل کرده است.
از مجموع این سخن نکات ذیل استفاده می شود:
2. در زمان حضرت علی (ع) اصالت یافتن دنیا و هدف شد آن، بینشی عمومی شده بود؛ زیرا می فرماید: "در ترک آخرت و دوستی دنیا، دست اتحاد به هم داده اید"؛ یعنی همگی دنیا را هدف می بینید.
2. اثر چنین بینشی در رفتارها ظاهر می شود و به صورت لذت پرستی و خودخواهی بروز نمی کند. انسا ن ها لذت پرست و خودخواه به جز لذت و نفع خود، به چیز دیگری نمی اندیشند؛ بدین سبب، دیگران را در مشکلات یاری نمی کنند، خیر دیگران را فقط در صورتی می خواهند که به نفع خودشان باشد، انفاق نمی کنند و فقط با کسانی دوست می شوند که لذت و نفع آن ها را در این دنیا مهیا سازند.
حضرت در خطبه شقشقیه، علت پدید آمدن ناکثین، مارقین و قاسطین را همین امر بیان کرده است: "دنیا در نظر آراسته جلوه می کرد و زر و زیورهای آن فریبشان داده بود" البته این انحراف به تدریج و در طول 25 سال خلافت غیر معصوم در جامعه اسلامی رخ داد و کشورگشایی هی بسیار و غنایم فراوان به دست آمده از جنگ ها در طول این مدت، زمینه ساز انحراف مزبور بود.
وی در ادامه، سرنوشت چنین انسانی را پس از مرگ با عباراتی تکان دهنده بیان می کند. امام در طول حکومت خود، سخنرانی های مکرری در این باره داشته و سخنان فراوانی از وی در این باره نقل شده است. همچنین در سخنان متعددی، خطر مال دوستی و وابستگی به آن، و آثار سوء هدف قرار دادنش را بیان می کند. این تاکیدهای مکرر، نشان از بزرگی و اهمیت انحراف، و کوشش بی وقفه وی برای اصلاح آن دارد.
در خاتمه این نکته را یادآور می شویم که از دیده گاه حضرت علی (ع) دنیا نکوهیده نیست و کسی را فریب نمی دهد؛ بلکه دنیا پرستی انسان، دل به دنیا بستن، آن را هدف قرار دادن و از آن عبرت نگرفتن ناپسند است. حضرت امیر به این مطلب تصریح فرموده:
به راستی دنیا تو را نفریفته. تو، خود، فریفته آن شده ای. دنیا هرچیز را که از آن عبرتی توان گرفت، برایت آشکار ساخت و از فواید عدالت آگاهت نمود. دنیا که تورا به دردمند شدن تن و نقصان نیرو وعده می دهد، صادق تر و وفادارتر از آن است که به تو دروغ گوید و یا فریبت دهد…. دنیا چه خوش سرایی است؛ ولی برای کسی که بدان دل نبندد وچه دلپذیر جایی است؛ ولی برای کسی که آن را وطن اصلی خویش نداند.
انحراف در رفتار مردم.
بی تردید رفتارها از بینش ها متاثر است و وقتی بینش ها تغییر یافت، رفتارها نیز تغییر می کند. کسانی که آخرت را هدف و دنیا را وسیله می شمارند، در همه عرصه های زندگی، حلال ها و حرام های الهی را رعایت می کنند تا به سعادت دنیا و آخرت دست یابند. برعکس، کسانی که دنیا را هدف قرار داده و آخرت را فراموش کرده اند، رفتارهای خود را براساس لذت جویی و نفع پرستی سامان می دهند.
در زمان علی (ع) بینش ها تغییر کرده و دنیا پرستی جای آخرت خواهی را گرفته بود؛ از این رو، رفتار مردم نیز با الگوهای مطلوب اسلام هماهنگی نداشت. حضرت امیر (ع) در خطبه ها و سخنان متعددی به این انحراف تصریح کرده است:
به هر کجا که خواهی، چشم بگردان و مردم را بنگر، آیا جز فقیری که از فقر خود رنج می برد یا ثروتمندی که نعمت خدا را کفران می کند یا بخیلی که در ادای حق خدا بخل می ورزند تا بر ثروتش بیفزاید یا متمردی که گوشش برای شنیدن اندرزها گران شده است، چیز دیگری خواهی دید؟ اخیا و صالحان کجایند؟ آزادگان و بخشندگان چه شده اند؟ کجایند آنان که در دادو ستد پارسای می کردند و راه روشی پاکیزه داشتند؟ آیا نه چنین است که همگی از این جهان پست و زودگذر و آمیخته به تیرگی و رنج، رخت به جهان دیگر برده اند؟ و شما به جای آن ها مانده اید در میان گروهی فرومایگان که لب ها از به هم خوردن و بردن نامشان و نکوهش اعمالشان ننگ دارد. در این حال باید گفت: انا الله و انا الیه راجعون.
حضرت در این سخن، وضعیت جامعه زمان خود را بسیار وخیم ترسی می کند که ویژگی های ذیل برای آنان قابل تصور است.
الف. تقسیم شدن جامعه به دو طبقه فقیر و ثروتمند
در زمان حضرت امیر (ع) مردم به دو طبقه فقیر و ثروتمند تقسیم شده، طبقات متوسط با وجود نداشتند یا کم بودند. یکی از علل چنین اخلاقی آن بود که ثروتمندان جامعه به جای آن که حق نعمتی را که خداوند به آن ها داده ادا کنند و حقوق الهی (خمس وزکات) را بپردازند و از فقیران با انفاقو کارهای خیری چون قرض الحسنه و وقف، دستگیری کنند. بخل ورزیده، برای افزایش ثروت خود می کوشیدند. این انحراف در رفتارها نتیجه انحراف در بینش ها بود که پیش تر بیان کردیم. حضرت امیر در کلمات دیگری نیز به این انحراف تصریح فرموده و در یکی از سخنرانی های خود می گوید: "از بذل مال در راه کسی که خود، آن را روزی شما کرده بود، بخل ورزیدند." در خطبه دیگری می فرماید:
بدانید که خدایتان رحمت کناد! شما در زمانی هستید که حق گویان در آن اندکند و زبان ها در گفتن راست، ناتوان، و جویندگان حق بیم دارند. مدم این زمان به نافرمانی خدا کمربسته اند. جوانانشان بدخویند و پیرانشان گنه کارند و عالمانشان منافقند وقاریانشان سودجوی و چابلوسند. خردان بزرگان را ارج نمی نهند و توان گران بینوایان را یاری نمی رسانند.
دستاورد این بحث برای ما آن است که جامعه تهی از عدالت اقتصادی که عده فروانی در آن فقیرند و عده اندکی ثروت های جامعه را در اختیار دارند و بین خود دست به دست می کنند، جامعه ای منحرف است که از الگوی مطلوب اسلامی فاصله بسیاری دارد و نیازمند اصلاحات علوی است.
ب. عدم رعایت تقوا در داد و ستدها و معاملات
از خطبه ای که پیش تر نقل شد، استفاده می شود که در جامعه عصر حضرت، مردم، احکام و قوانین الهی را در معاملات رعایت نمی کردند. امام به این مطلب که "مردم زمان او به نافرمانی خدا کمر بسته اند"، با عبارت های گوناگونی و به ویژه4در این خطبه، به نافرمانی خدا در دادو ستدها و معاملات تصریح کرده است. حضرت در سخن دیگری به نقل از پیامبر درباره اوضاع پس از پیامبر به ویژه رباخواری و رشوه خواری تصریح می فرماید:
با شبهت های دروغ و هواهای سهو آمیز، حرام خدا را حلال شمارند و شراب را نبیذ نام نهند و حلال کنند و ربا را عنوان خرید و فروش دهند. رشوه را هدیه خوانند ….
اصلاحات علوی
الف. موعظه و برحذر داشتن مردم از خلاف
امیر مومنان (ع) برای برخورد با انحراف های مزبور و اصلاح آن ها ذیل را انجام داد:
الف. در خطبه ها و سخنان فراوانی، مردم را به رعایت احکام و قوانین الهی، انفاق مال، دستگیری از فقیران، پرهیز از انباشت مال و رباخواری دعوت کرده است. برای نمونه، بخش هایی از سخنان حضرت را نقل می کنیم:
خداوند با دلایل واضح خود برای شما جای عذر باقی نگذاشته و حجت را بر شما تمام کرده است و برایتان بیان فرموده که چه کارهایی را خوش دارد و چه کارهایی را خوش ندارد تا از آن چه خوش دارد، پیروی نکنید و از آن چه ناخوش دارد، اعراض نمایید …
بدانید که بندگان خدا که مومن حلال می شمارد در این سال، چیزی را که در نخستین سال حلال می شمرد و حرام می داند در این سال، چیزی راکه در نخستین سال حرام می دانست. بدعت هایی که مردم در دین نهاده اند، حرامی را برشما حلال نمی کند؛ بلکه حلال همان است که خدا حلال کرده و حرام همان است که خدا حرام کرده.
اطاعت از خدای تعالی را به مثابه جامه زیرین خود سازید، نه جامه رویین؛ بلکه درون جان خود جای دهید. نه تنها جامه زیرین که در درون قلب خود برید.
از دام شیطان حذر کنید و از گودال های سهمناک دشمنی دوری گزینید. لقمه های حرام را به شکم های خود داخل نکنید؛ زیرا آنان که نافرمانی را برشما حرام کرده و راه فرمانبرداری را برایتان هموار ساخته، شما را می بیند.
افزون بر این، امام علی (ع) در سخنان فراوانی، مردم را از مالی که از راه حرام به دست می آید برحذر داشته است: "پاک ترین مال ها مالی است که از راه حلال به دست می آید" و به حفظ شکم از لقمه حرام دستور داده و نیز از ربا نهی کرده، می فرمود: "گیرنده ربا، دهنده آن نویسنده معامله ربوی و شاهد بر آن، (در ارتکاب این حرام) یکسانند"
امام همواره مردم را به انفاق مال دعوت می کرد:
کسی که خدا به او مالی ارزانی داشته، باید که به خویشاوندان برساند و مهمانی های نیکو دهد و اسیران و گرفتاران را از بند برهاند و به فقیران و وامداران چیزی اعطا کند و باید دست یابی به ثواب، بر حقوقی که برعهده دارد و سختی ها، شکیبای ورزد.
حضرت، مردم را از انباشت مال از راه حرام برحذر داشته، ثروت اندوزی را زشت می شمرد:
ای فرزند آدم! هرچه بیش از روزی هر روزت کسب کنی، خزانه دار آن برای دیگری هستی.
ای مردم! ازخد بترسید. چه بسا آرزوندی که به آرزویش نرسد و چه بسا کسی که بنایی آورد و در آن زیستن نتواند کرد و چه بسا گردآورنده ای که بگذارد و بگذرد. شاید آن را به ناروا گردآورده است یا حق کسی است که آن را به او نداده یا از حرام به دستش آورده و گناهش به گردن او است و بارش بر دوش او است.
ب. ارائه الگوی عملی به مردم
حضرت امیر(ع) در جایگاه امامت و رهبری جامعه قرار داشت و دارای شخصیت مذهبی و سیاسی در جامعه بود. مردم نیز به او اقتدا می کردند و از رفتار او الگو می گرفتند؛ از این رو، با رفتار خود، الگوی مطلوب اسلامی را به نمایش گذاشته، از مردم می خواست تا در جهت این الگوی مطلوب حرکت کنند؛ گرچه هرگز نمی توانند درتس مثل او باشند.5 کم مصرف کردن، کوشش بی وقفه در تولدی و بذل درآمد آن در راه خدا، سه ویژگی بارز این الگوی رفتاری بود. حضرت درباه طعام و لباس خود به عثمان بن حنیف می فرماید: اینک امام شما از همه دنیایش به پیراهنی و ازاری و از همه طعام هایش به دو قرص نان اکتفا کرده است؛ البته شما را یارای آن نیست که چنین کنید؛
ولی مرا به پارسایی و مجاهدت و پاکدامنی و درستی خویش یاری دهید. به خدا سوگند! از دنیای شما پاره زری نیندوخته ام و از همه غنایم آن، مالی ذخیره نکرده ام و به جای این جامه که اینک کهنه شده است، جامه ای دیگر آماده نساخته ام.6
ج. نظارت بر بازار و مجازات متخلفان
امام علی (ع) برای آن که مردم در معاملات خود احکام خدا را رعایت کنند، شخاَ به بازار رفته. مردم را به رعایت تقوا در معاملات امر می فرمود بر اجرای احکام خدا نظارت می کرد و در صورتی که کسی سرپیچی می نمود، او را تازیانه تنبیه می کرد. امام باقر (ع) در این باره می فرماید:
امیر مومنان (ع) هر روز صبح زود در کوفه حرکت می کرد و بازار به بازار می گشت و همراه او تازیانه ای بر دوشش بود که دو لبه داشت و "السبیبه" نامیده می شد. وی در برابر اهل هر بازاری ایستاده، ندا می کرد: ای گروه تاجران! از خدای غزیز و بزرگ بترسید. وقتی اهل آن بازار صدای حضرت را می شنیدند، هرچه در دست داشتند، رهاکرده، گوش ها را تیز می نمودند و با قلب هایشان به سخنان او گوش می دادند؛ سپس می فرمودند: در طلب خیرپیشی گیرید و با آسان گرفتن (بربندگان خدا) تبرک جویید و به خریداران نزدیک شوید و خود را به بردباری زینت دهید. از سوگند بپرهیزید و از دروغ گفتن دروی جویید و ظلم نکنید و با مظلومان انصاف داشته باشید. به ربا نزدیک نشوید. حق کیل و وزن را ادا کنید (= کم نفروشید) و اجناس مردم را کم تر از آن چه هست، برندارید و در زمین فساد نکنید. حضرت علی (ع) در همه بازارها می گردید؛ سپس برمی گشت و برای رسیدگی به امور مردم جلوس می فرمودند.
حضرت بر قیمت ها نیز نظارت داشت و کسی را که کم فروشی یا در جامعه غش می کرد، تازیانه می زد و ندا سر می داد: هر کس انواع ماهی بدون فلس را بفروشد، او را با این تازیانه خواهم زد. وی با احتکار کالاهای مورد نیاز مردم نیز به شدت مبارزه می کرد. از برخی نقل های تاریخی استفاده می شود که در زمان حضرت، احتکار کالا امری فراگیر شده بود. شیخ صدوق نقل کرده است: نهی امیرالمومنین (ع) عن الحکره فی الامصار؛ "علی (ع) از احتکار در شهرها نهی فرمودند."
شیوع انحراف مزبور از عمومیت فرمان حض ت در این حدیث استفاده می شود. او به کارگزاران خود مانند رفاعه و مالک اشتر سفارش می کند که از احتکار نهی و محتکر را مجازات کنند. احتکار از دنیاگرایی و سودپرستی سرچشمه می گیرد و یکی از آثار انحراف در بینش ها است و کمیابی کالاهای مورد نیاز مردم و افزایش قیمت ها را در پی دارد و چون مانعی بر سر راه تحقق عدالت اقتصادی به شمار می رود، حضرت با آن به شدت برخورد می کرد.
انحراف در رفتار خلفا و کارگزاران
پس از پیامبر از سیر اصلی و الهی خود خارج شد و سه انحراف عمده در رفتار خلفا و کارگزاران حکومت رخ داد که تشدید فقر و نابرابری در جامعه را پدید آورد. بیش تر تحلیل گران تاریخ دوران خلفا، این انحراف ها را علت اصلی قیام مردم و قتل عثمان بر شمرده اند. انحراف های مزبور عبارتند از:
الف. حکومت دنیا پرستان بین المال؛
ب. توزیع ناعادلانه بیت المال؛
ج. نگهداری بیت المال تا پایان سال.
در این نوشتار، آثار اقتصادی انحراف ها مزبور را به تناسب موضوع بررسی کنیم و از آثار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این دو چشم می پوشیم.
الف. حکومت دنیا پرستان و توزیع ناعادلانه مناصب
این انحراف در زمان عثمان به اوج خود می رسید. عثمان بر خلاف خلفای پیشین، در ظاهر نیز زهد را رعایت نمی نمود، و در دنیاپرستی تقیه نمی کرد. حضرت امیر (ع) درباره عثمان تعبیرهایی دارد که شاهد خوبی بر ای مدعا است:
آن گاه "سومی" برخاست؛ در حال که از پرخوراگی، باد به پهلو افکنده بود و چونان ستوری که همی جز خوردن در اصطبل نداشت.
او درباره سیره حکومتی عثمان فرمود: "او به استبداد و خوکامگی فرمان می راند و استبداد و خودکامگی اش سبب تباهی کارها شد." طبری از عبدالله بن عامر نقل می کند:
در ماه رمضان با عثمان افطار می کردم. برای ما غذایی بهترو لطیف تر از غذای عمر آوردند. برسفره عثمان هرشب آرد سفید و خوب گوشت بزغاله مشاهده کردم و هزگز عمر را ندیدم که نان از آرد الک کرده یا گوشت گوسفند بخورد؛ مگر گوشت گوسفند پیر؛ لذا از عثمان درباره این تفاوت پرسیدم. پاسخ داد: خدا عمر را بیامرزد. چه کسی طاقت دارد مثل او رفتار کند.
انساب الاشراف از سلیم ابی عامر نقل کرده است: "بردوش عبای پشمی سیاهی را دیدم که صد دینار می ارزید." افزون بر این عثمان، مناصب حکومتی را نیز به خویشاوندان خود و افرادی که صلاحیتی برای این کار نداشتند، می سپرد و آن ها نیز از این منصب سوء استفاده می کردند؛ البته از گفت وگویی که بین عثمان و امام علی (ع) نقل شده، استفاده می شود که انتصاب افراد ناصالح در راس امور حکومت در سرزمین ها، از زمان عمر آغاز ش؛ اما تفاوت در این بود کهد اگر کسی مرتکب خطایی می شد، عمر او را تنبیه و تبعید می کرد؛ ولی عثمان در مقابل خطاهای خویشاوندانش از خود رفق و مدارا نشان می داد؛ به همین دلیل، خویشاوندان عثمان، در زمان او برای سوء استفاده از مناصب خود مجال گسترده تری در اختیار داشتند. عثمان، حکم بن عاص و مروان بن حکم و حادث بن حکم را نیز خود خواند و ولید بن ابی معیط را بر کوفه و عبدالله بن ابی سرح را بر مصر، و معاویه بن ابی سفیان را بر شام و عبدالله بن عامر را بر بصره ولایت داد.
عثمان نمی خواست کسی او را پند دهد. خاصان اهل دروغ و نیرنگ را برگزید. هر یک از آن ها به قسمتی از زمین چسبیده بود و خراج آن را می خورد و اهل آن سرزمین را خوار می کرد.7
به روشی می توان نتیجه گرفت که هریک از والیان عثمان نیز در دایره ولایت خود، مناصب را بین اطرافیان و طرفداران خود تقسیم، و دیگران را محروم می ساختند. وقتی از زوایه عدالت اقتصادی به این انحراف بنگریم، درمی یابیم که این انحراف، عامل مهمی در تشدید فقر و نابرابری در آن زمان بوده است؛ زیرا به تدریج ثروت های جامعه را نیز عده ای محدود که به نوعی به دستگاه حکومت وابسته بودند، جمع می کرد و بقیه از آن ثروت ها برخودار نمی شدند. این انحراف، زمینه ساز انحراف دیگر، یعنی توزیع ناعادلانه بیت المال نیز بود که در بحث بعدی از آن سخن خواهیم گفت.
ب. توزیع ناعادلانه بیت المال
بیت المال نام یک مکان نیست؛ بلکه به وجوهی گفته می شود که به خزانه دولت وارد می گردد و باید صرف مصالح مسلمانان شود. ابوعبید بیت المال را به سه قسم فی ء، خمس و صدقه تقسیم می کند. مقصود از صدقه، همان زکات است که از طلا و نقره، شتر و گاو و گوسفند و حبوبات و میوه ها گرفته می شود و باید در اصناف هشت گانه ای که خداوند متعال در آینه شصتم سوره توبه برشمرده است، مصرف و بین همه مسلمانان تقسیم نمی شود. فی ء، جزیه و خراج زمین هایی است که با جنگ به دست مسلمانان افتاده و نیز خراج زمین های صلحی را دربر می گیرد. این گونه دارایی ها باید صرف مصالح مسلمانان شود و مخصوص فقیران نیست. خمس نیز در زمان پیامبر و خلفا، یک پنجم غنایم به دست آمده و در جنگ با کافران، معادن و آن چه از ته دریا با غواصی به دست آمد و گنج را شامل می شد. برخی فقیهان اهل تسنن، خمس را به فی ء ملحق کرده اند و برخی دیگر می گویند: باید در اصناف پنج گانه ای که در قرآن تصریح شده، صرف شود.
کتانی در کتاب التراتیب الادرایته از ابویوسف نقل می کند که در زمان حضرت رسول (ص) ترتیب مشخصی در تقسیم بیت المال وجود نداشت؛8 ولی حضرت علی (ع) بارها به این مطلب تصریح کرد که پیامبر بیت المال را به طور مساوی بین مردم تقسیم می کرد. پس از آن، ابوبکر نیز در تقسیم آن به حضرت رسول (ص) اقتدا کرده، کسی را بردیگری مقدم نمی داشت. تبعیض در تقسیم بیت المال، از زمان عمر آغاز شد. او مردم را براساس دو ملاک، یعنی تقدم در اسلام و تقرب به حضرت سول (ص) تقسیم کرد و به کسانی که در اسلام سابقه بیش تری داشتند یا از جهت نسبی به پیامبر نزدیک تر بودند، سهم بیشتری داد. طبق روایات اهل تسنن، به عباس بن عبدالمطلب سالانه هفت هزار درهم، به عایشه دوازده هزار درهم، به سایر همسران حضرت رسول (ص) ده هزار درهم، به جنگجویان بدر چهار یا پنج هزار درهم می پرداخت و بقیه مردم را براساس قرائت قرآن و سابقه جهاد در راه خدا تقسیم می کرد و هر که از این دو جهت، سابقه بیش تری داشت، سهم بیش تری از بیت المال می برد.
این انحراف از سنت حضرت رسول (ص) با توجه به کشورگشایی های فراوان و غنایم و فی ء در زمان عمر، و دواثر داشت:
1. بینش دنیا پرستی را تقویت می کرد و مجاهدان و پیشگامان در دین، پاداش خود را در همین دنیا می گرفتند. ابوبکر اعتقاد داشت سابقه در دین یا جهاد، امتیازی بزرگ است که پاداشت آن را باید خداوند متعال بدهد و موجب استحقاق سهم بیش تر از بیت المال نمی شود؛ ولی عمر به عکس آن معتقد بود. وقتی عمر به خلافت رسید، براساس اعتقاد خود عمل کرد و با این عمل، بینش خود را به جامعه تثبیت نمود و بدین ترتیب، زمینه برای سال ها حکومت عثمان آماده شد.
2. به تدریج قشری ثروتمند و مرفه در جامعه اسلامی پدیدار شد که اختلاف طبقاتی را در پی داشت. این اختلاف، بعدها در زمان عثمان به اوج خود رسید. او حتی از سیره عمر نیز پیروی نکرد؛ بلکه بیت المال را به خویشاوندان و نزدیکان خود می بخشید. نمونه های بسیاری از بخشش های بی حد و حصر عثمان در تاریخ نقل شده است؛ به طور مثال:
عثمان، عموی خود، حکم بن عاص را که پیامبر او در مدینه بیورن کرده بود، برگرداند و سیصدهزاردرهم صدقات قبیله "قضاعه" را به او بخشید. او خمس غنایم آفریقا را که دو میلیون و پانصد و بیست هزار دینار بود و فدک، میراث حضرت فاطمه (س)9را به پسرعموی خود مروان بن حکم دادو صد هزار درهم و مکانی را به نام مهزور (مکان بازار مدینه)، به حارث بین حکم پسر عموی دیگرش عطا کرد. او همچنین به داماد خود، عبدالله بن خالد، نهصد هزار درهم و به سعید بن عاص که از نزدیکانش به شمار می رفت و در خانه او بزرگ شده بود، صدهزار درهم از بیت المال بخشید. بقیه بخشش های عثمان از بیت المال در جدول زیر آمده است:
1. ابوسفیان بن حرب، دویست هزار درهم
2. عبدالله بن ابی سرح، یک پنجم خمس غنایم آفریقا در جنگ اول؛
3. زید بین ثابت، ده هزار دینار و برخی باغ های نخل مدینه؛
4. ربیعه بن حارث، صدهزار درهم دینار؛
5. طلحه بن عبیدالله، دویست هزار دینار و زمینی درکوفه؛
6. زبیر بن عوام، ششصد هزار درهم یا دینار از دارایی های اصفهان.
همان گونه که ملاحظه می شود، عثمان حتی زکات را که باید صرف گروه های ذکر شده در قرآن می شد، به دیگران می بخشید. علامه امینی در الغدیر می نویسد: عثمان راس آزادی درباره بیت المال و مستحقان آن داشت. او معتقد بود که مال، مال خدا است و خودش را نیز ولی مسلمان می شمرد؛ سبب بیت المال را در هرجا که می خواست، صرف می :رد و هرکاری که می خواست انجام می داد. برخی در حکومت عثمان دارای ثروت های هنگفتی شدند. برای نمونه، درباره زید بن ثابت نقل شده که هنگام مرگ، آن قدر طلا و نقره داشت که آن ها را با تبر خرد می کردند. افزون بر این، دارایی ها و زمین هایی را مالک بود که صد هخزار دینار می ارزید. عبدالرحمان بن عوف، هنگام وفات، یک میلیون و نهصد و بیست هزار دینار داشت. زبیر در بصره، مصر، کوفه و اسکندریه خانه داشت و مالش پس از وفات پنجاه هزار دینار بود و هزاردینار درآمد داشت سعدبن ابی وقاص خانه ای از سنگ گران قیمت ساخت که بهای آن ها به سیصدهزار دینار می رسید. ظاهراً ثروت عثمان از همه بیش تر بوده است. در تاریخ نقل شده که وقتی کشته شد، سی میلیون و پانصدهزار درهم، و صدو پنجاه هزار دینار و هزارشتر در ربذه، و دویست هزار دینار اموال در برادیس و خبیر و وادی القری داشت.
ج. نگهداری بیت المال تا پایان سال
حضرت رسول (ص) اموال عامه ای را که وارد بیت المال می شد، بی درنگ بین مردم تقسیم می کرد و آن ها را نگه می داشت. ابوبکر در زمان خلافت خود از سیره پیروی کرد؛ ولی عمر از آن سرباز زد و تصمیم گرفت اموالی را که به تدریج وارد بیت المال می شود، تا پایان سال نگه داشته، آ ن گاه بین همه مردم تقسیم کند؛ بدین جهت، اسامی مهاجران و انصار و بقیه مردم را در دفاتری ثبت و برای آن ها براساس ملاک های پیشین، حقوق های سالانه متفاوتی وضع کرد.
در اثر دو انحراف نخست، توزیع درآمد و ثروت به شدت نابرابر شد. اموالی که می بایست برای تامین فقیران جامعه و مصالح مسلمانان خرج می شد، نصیب عده ای محدود گشت؛ در نتیجه، فقر در جامعه فزونی یافت. وقتی رفتار عثمان چنان بود که گذشت، کارگزاران او نیز در مناطق دیگر، همان سیره را به مراتب شدیدتر از عثمان اعمال می کردند. بدین ترتیب، می توان نتیجه گرفت که فقر و نابرابری در آن دوران در همه سرزمین های اسلامی گسترش یافته بود. از سوی دیگر، ثروت بیش از حد، ثروتمندان را به رفاه زدگی، تجمل گرایی و دینا پرستی بیش تر دعوت می کرد و این خود موجب گردش بیش تر ثروت در دست آنان شد. دنیا پرستی، زمینه تشدید نابرابری را فراهم ساخت و نابرابری، دنیاپرستی ثروتمندان را تقویت می کرد. افزون بر همه این ها، تاخیر در تقسیم اموال عامه و نگهداری آن تا پایان سال، دو اثر را در پی داشت:
1. در مدت یک سال، اموالی که از اطراف و اکناف می رسید، در بیت المال انباشته می شد و در اقتصاد جریان نمی یافت. از دیدگاه عدالت اقتصادی، این تاخیر موجب می شد تا اموال فوری به دست نیازمندان و مردم نرسد و پخش نشود و رفع فقر و نیاز مردم به تاخیر افتد.
2. در پایان سال، حجم فراو.انی از دارایی ها که یک سال ذخیره شده بود و اغلب به صورت درهم و دینار در جامعه (بین افراد خاصی) تقسیم می شد، قیمت ها را افزایش می داد و افزایش قیمت ها بر فقر فقیران می افزود.
به نظر می رسد که در اسلام، پخش اموال (در مقابل ابناشت آن) قاعده ای اساسی و پذیرفته شده در اموال شخصی وبیت المال است؛ بدین سبب، پیامبر از آنباشت دارایی های شخصی نهی می فرمود و در بیت المال نیز کنز را جایز نمی شمرد و می فرمود:
اگر نزد من به اندازه کوه احد طلا باشد، این امر خوشحالم خواهد کر که پس از سه روز هیچ مقداری از آن نزدم باقی نمی ماند.
اصلاحات علوی
یکی از انگیزه های اصلی حضرت امیر (ع) از پذیرش حکومت، ریشه کنی فقر و برقراری عدالت اجتماعی در جامعه بود؛ بدین جهت فرمود:
بدانید. سوگند به کسی که دانه را شکافت و جانداران را آفریده، اگر انبوه آن جماعت نمی بود، یا گردآمدن یاران، حجت را بر من تمام نمی کرد و خدا از عالمان (و در روایتی از اولیای امور) پیمان نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ظالم وگرسنگی مظلوم خاموشی نگزینند، افسار حکومت را بر گردنش می افکندم و رهایش می کردم …..10
از این رو، حضرت در طول حکومت خود، همواره با ظالم ستیز کرده، ریشه های فقر و نابرابری را یکی پس از دیگری می خشکاند و با انحراف های پیش گفته نیز با صراحت و قاطعیت مبارزه می کرد و در جهت اصلاح آن ها اقدام های ذیل را انجام می داد.
الف. عزل کارگزاران ناصالح و انتخاب عمال صالح
ما به اقدام از بعد اقتصادی می نگریم و تاثیر آن را در توزیع درآمدها و ثروت های جامعه بررسی خواهیم کرد. حضرت در نخستین سخنان پس از بیعت، تصمیم خود را بر تغییر کارگزاران اعلام کرد و فرمود:
سوگند به کسی که محمد را به حق فرستاده است، در غربال آزمایش به هم در آمیخته و غربال می شوید تا صالح از فاسد جداگردد یا همانند دانه هایی که در دیگ می ریزند تا چون به جوش آید، زیر و زبر شوند. پس، پست ترین شما بالاترین شما شود و بالاترینتان پست ترینتان. واپس ماندگانتان پیش افتند و پیش گرفتگانتان واپس رانده شوند..
و پس از آنکه، فرمان عزل همه عمال عثمان را به جز ابوموسی اشعری صادر و افراد دیگری را جایگزین آنان کرد. قیس بن سعد بن عباده انصاهری را استاندارد مصر، عثمان بن حنیف انصاری را استاندار بصیره، عماره بن شهاب را استاندار کوفه و عبدالله بن عباس را استاندار یمن و سهل بن حنیف را استاندار شام کرد، و برای بقیه مناطق نیز والیانی برگزید و افرادی را نیز مامور اخذ خراج و صدقات مناطق مختلف نمود.
کارگزاران برگزیده حضرت علی (ع) را به طور کلی به سه دسته می توان تقسیم کرد:
1. کاگزاران متدین و مورد اطمنیان چون مالک اشتر، عبدالله بن عباس و قیس بن سعدبن عباده که دارای صلاحیت های لازم برای اداره اموز نیز بودند.
2. کاگزاران متدین ومورد اطمینان چون محمدبن ابی بکر، ابوایوب انصاری، سهل بن حنیف و عبید الله بن عباس و عثمان بن حنیف که در اداره امور از قوت و صلاحیت های لازم برخوردار نبودند.
3. کاگزاران غیر متدین مانند زیادبن ابی منذربن جارود، نعمان بن عجلان، یزد بن حجیه و مصقله بن هیبره و قعقاع بن شور که دارای تخصص و قدرت مدیریت بودند.
ممکن است این پرسش مطرح شود که چرا امام علی (ع) برای اداره امور از گروه دوم و سوم استفاده می کرد. پاسخ این پرسش در واقعیت های تلخ زمان او نهفته است. در آن زمان، مناطق بسیاری تحت سیطره حکومت اسلامی بود؛ در حالی که افراد دسته اول انگشت شمار بودند؛ از این رو، حضرت چاره ای جز استفاده از دسته دوم و سوم نداشت؛ ولی برای آن که خطای این دو گروه به ویژه گروه سوم به کم ترین حد برسد، برکردار آن ها به دقت نظارت و فرد خطا کننده را به شدت مجازات می کرد.
ب. مراقبت از کارگزاران و تنبیه خطاکار
امام به شدت بررفتار کاگزاران خود نظارت می کرد و برای این کار جاسوسانی را چون کعب بن مالک گمارده بود. در عهد نامه او به مالک اشتر نیز آمده است:
در اعمال کارگزاران خود کاوش نمای و جاسوسانی از مردم راستگوی و وفادار به خود برآنان برگمار؛ زیرا مراقبت نهایی تو در کارهایشان آنان را به رعایت امانت و مدارا د رحق رعیت وا می دارد و بنگر تا یاران کارگزارانت تو را به خیانت نیالایند. هرگاه یکی از ایشان دست به خیانت گشود و اخبار جاسوسان در نزد تو به خیانت او گرد آ د و همه بدان گواهی دادند، همین خبرها تو را بس است. باید به سبب خیانتی که کرده، تنش را به تنبیه بیازاری و از کاری که کرده است، باز خواس نمایی؛ سپس خوار و ذلیلش سازی و مهر خیانت بر او زنی و ننگ را بر گردنش آویزی.
حضرت امیر (ع)، خود، سفارش هایش به مالک را عملی می کرد. در تاریخ، موارد متعددی نقل شده که حضرت از خطای کاگزاران خود آ گاه شده و آن ها را توبیخ یا تنبیه کرده است. نامه های متعددی در نهج البلاغه بر همین مطلب گواه است. علت خطای برخی کارگزاران و نظارت شدید و توبیخ حضرت را پیش تر بیان کردیم. امیرمومنان (ع) با توجه به تعداد اندک افراد مومن و مدیر، و گستردگی حکومت اسلامی چاره ای جز این نداشت.
ج. استردادبیت المال
حضرت امیر (ع) دو روز پس از بیعت، خطبه ای خواند و در آن، تصمیم خود را برای استرداد بیت المال، به مردم اعلام کرد:
همانا هر زمینی (از زمین های بیت المال) را که عثمان بخشیده و هرمالی از اموال خدا را .که به افراد داده است، به بیت المال برمی گردد؛ زیرا حق پیشین را چیزی باطل نمی کند. اگر چیزی راکه عثمان بخشیده، کابین زنان کرده و در شهرها پراکنده ساخته باشند، به جای خود بازخواهم گرداند؛ زیرا در دادگری گشایش است و آن که از دادگری به تنگ آید، از ستمی که بر او می ورزد، بیش تر به تنگ آید؛
سپس فرمان داد تا همه سلاح ها و شتران صدقه راکه در خانه عثمان بود، به بیت المال برگردانند و از تصرف در دارایی های عثمان بپرهیزند و هرجا به بیت المال برخوردند که جزو بخشش های عثمان بود، آن را برگردانند.
د. تقسیم بیت المال به طور مساوی
حضرت علی (ع) همان گونه که در ابتدا اعلام فرمود، هدفش احیای سنت پیامبر و از بین بردن بدعت ها بود؛ از این رو، در تقسیم بیت المال نیز به پیامبر اقتدا و صدقات را صرف اصناف خاصی که در قرآنم ذکر شده، و فی ء را به طور مساوی بین مردم تقسیم می کرد. در روز دوم خلافت خود، ضمن خطبه ای که خواند، فرمود:
آگاه باشید! هر مدری از مهاجران و انصار از اصحاب رسول خدا (ص) که خود را به سبب هماهی اشت با پیامبر برتر از دیگران می بیند، بداند که برتری روشن در روز آخرت نزد خدا و ثواب و پاداش آن برعهده او است. هر مردی که دعوت خدا و رسولش را پذیرفته و روش ما را تصدیق و به دین ما وارد شده و به قبله ما رو کرده است، همانا حقوق و حدود الهی بر او واجب می شود؛ بنابراین، شما بندگان خدایید و این دارایی ها نیز از آن خدا است که بین شما به طورمساوی تقسیم می شود. هیچ کس را بر دیگری برتری نیست. تقوا پیشه گان نزد خداوند، بهترین پاداشت و برترین ثواب را دارند. خداوند دنیا را پاداش و ثواب پرهیزگاران قرار نداده است و آن چه نزد خدا است، برای نیکوکاران بهتر است. فردا صبح بیایید تا مالی را که نزد ما قرار دارد، بین شما تقسیم کنیم و هیچ کس غایب نشود. مسلمان حر، چه عرب باشد و چه عجم، چه قبلاً مشمول عطای خلیفه بوده و چه نبوده است، حاضر شود….
فردای آن روز همه حاضر شدند و به فرد سه دینار رسید.
بسیاری از اصحاب مانند سهل بن حنیف، طلحه، زبیر عبدالله بن عمر، سعدبن عاص، مروان بن حکم و دیگران که در زمان عمر و عثمان از بخشش های ویژه برخوردار بودند، به روش حضرت اعتراض کردند. او در پاسخ فرمود:
اما در این فی ء هیچ کس را بر دیگری ترجیحی نیست، و خداوند پیش از این، آن را تقسیم کرده است؛ پس فیء مال خدا است و شمار بندگان مسلمان خدایید و این کتاب خدا است که به آن اقرار کرده و تسلیم شده اید، و سیره پیامبر نیز بین ما روشن است؛ پس هر کس راضی نیست، هرچه می خواهد بکند. همانا کسی که به دستورهای خداوند عمل، و به حکم خدا حکم می کند از چیزی نمی هراسد.
حضرت علی (ع) به دنبال طلحه و زبیر فرستاد و از آن ها پرسید؛ چرا از کار من کراهت دارید و بر خلاف آن رای می دهید؟ آن دو در پاسخ گفتند:
برای ان که خلاف عمر بن خطاب در تقسیم بیت المال عمل میکنی. تو حق ما را مانند دیگران قرار دادی واموال و زمین هایی را که خداوند متعالی به وسیله شمشیرها، نیزه ها و تاخت و تاز ما با اسب ها وپایهایمان نصیب مسلمانان کرد و تبلیغات ما در آن جا واقع شد و آن ها را به زور و فشار از کسانی که اسلام را فقط با زور پذیرفتند گرفتیم، ستادی و بین ما و کسانی که با ما برابر نیستند، به طور مساوی تقسیم کردی.
حضرت در پاسخ فرمودند:
پیش از این قومی به اسلام پیشی گرفته، آن را با شمشیرها و نیزه ها خود یاری کردند؛ ولی رسول خدا (ص) سهم بیش تری به آن ها نداد و آن ها را به سبب سبقت در اسلام برتبری نداد. خداوند سبحان پاداش پیشی گیرندگان و مجاهدان امام در گفت و گوی دیگری در پاسخ به این دو می فرماید:
من نمی توانم در بیت المال تصرف کنم. بیت المال متعلق به مسلمانان است و من نگهبان و امین آنها هستم. اگر می خواهید به منبرروم و آن چه را از بیت المال می خواهید از مردم درخواست کنم. اگر اجازه دادند، به شما می دهم.
وی به والیان خود نیز دستور می داد تا بیت المال را به طور مساوی بیت مردم تقسیم کنند. در احتجاجات حضرت دو نکته مهم به چشم می خورد. او با کسانی روبه رو بود که دنیا را هدف قرار داده، پیش گرفتن در دین و مجاهدت در راه خدا را ملاک سهم بری از بیت المال می دانستند و حضرت که براساس بینش قرآنی، آخرت راهدف، و دنیا را وسیله می دانست می فرمود: خداوند پاداش این امتیازها را در آخرت خواهد داد؛ اما این امتیازها ملاک سهم بری از بیت المال نیست. ملاک سهم بری به بعد مادی و دنیایی انسان ها مربوط است که در این بعد، همه برابرند.
دیگر آن که حضرت، حق برابر در برخورداری از بیت المال را جزو ثابتات اسلام می دانمد که تغییر وضعیت، موجب تغییر آن نمی شود. در مقابل، کسانی بودند که گمان می کردند خلیفه در تقسیم بیت المال مختار است و هرگونه تشخیص داد می تواند رفتار کند حضرت علی (ع) برای رد این مدعا و اثبات غیر قابل تغییر بودن روش تقسیم بیت المال به کتاب و سنت حضرت رسول (ص) استناد فرمود. این مطلب برای ما بسیار مهم است؛ از آن جهت که اگر تساوی حق مردم و بودجه ریزی باید این اصل را درنظر بگیرد؛ البته همان گونه که گذشت، این درباره اموال فیء و غنیمت است که به تمام مسلمانان تعلق دارد و وجوهی مانند خمس، زکات و – در زمان ما – درآمد حاصل از فروش نفت که جزو انفال است را دربر نمی گیرد؛ زیرا بخشی از این وجوه در عناوین خاص مانند فقیران، مسکینان، در راه ماندگان و بده کاران و .. باید به کار رود و برخی دیگر متعلق به امام است که باید در مصالح اسلامی و مسلمانان صرف شود و حاکم اسلامی می تواند به نیابت از امام معصوم (ع) آن را در اموری مانند راه ها، پل ها، بیمارستان ها، بهداشت، آموزش و … که به مصلحت مسلمانان است، صرف کند. با این همه، اگر حاکم اسلامی صلاح بداند که درآمد انفال را بین مردم تقسیم کند، این عمل باید به طوری مساوی انجام شود.
ه. تعجیل در تقسیم بیت المال
حضرت علی (ع) با این بدعت (تاخیر در تقسیم بیت المال تا پایان سال) نیز مقابله کرد و سنت پیامبر (تعجیل در تقسیم بیت المال) را احیا کرد. از وی چنین نقل شده است:
خلیل من رسول خدا که درود و سلام خدا بر او باد، هیچ مالی را تا فردا حبس نمی کردم و ابوبکر نیز چنین می کرد؛ ولی نظر عمر این بود که دفاتر مالی ایجاد کند و تقسیم مال را از سالی به سال دیگر تاخیر اندازد. اما من همان کاری را می کنم که خلیل من رسول خدا ا نجام داد.
در ادامه روایت آمده است که حضرت جمعه به جمعه اموال را تقسیم می کرد. در روایت دیگری نقل شده است که جمعه ها چیزی در محل بیت المال نبود و امام پنج شنبه اموال رسیده را تقسیم، سپس آن جا را جارو می کرد و آب می پاشید و در آن، دورکعت نماز می خواند.
همان گونه که پیش تر یادآور شدیم، تعجیل در تقسیم بیت المال موجب پخش و تداول تدریجی دارایی ها در جامعه و تسریع در رفع نیاز نیازمندان و مردم می شود؛ و لذا به رفع فقر کمک شایانی می نماید.
موانع اصلاحات علوی
اصلاحات علوی با دو مانع بزرگ روبه رو بود:
الف. دنیا پرستی و مال دوستی فراگیر شده و خاص و عام را دربرگرفته بود؛ یعنی انحراف در بینش ها بیش از حد، عمیق و گسترده شده بود. هم خواص و اصحاب پیامبر (به جز عده ای محدود) براساس دنیا حرف می زند و موضع گیری و استدلال می کردند و همه عامه مردم براساس اصالت دنیا حرف می شنیدند و در پی خواص حرکت می کردند و این انحراف به قدری عمیق شده بود که گوش های دل را برای شنیدن پندهای حضرت بسته بود و قلب ها را از پذیرش عدالت باز میداشت؛ به ویژه، عده فراوانی از اصحاب پیامبر در طول این مدت به ثر.وت های هنگفتی رسیده و در دنیا شده بودند که بزرگ ترین مانع اصلاحات علوی به شمار می رفتند. حضرت امیر(ع) در روز دوم پس از بیعت خطبه ای ایراد و به این سد بزرگ تصریح کرده است:
آگاه باشید! مردانی که از شما که دنیا در خود غرقشان کرده است، زمین هایی را تصاحب کرده و نهرهایی راشکافته و براسب های زیبا سوار شده و دختر بچه های زیباروی را دربرگرفته اند، و این فرورفته اند، بازدارم و آن ها را به سوی حقوقی که خود می دانند بکشانم، مرا بر این کار سررنش کرده و آن را زشت شمرده، می گویند: پسر ابوطالب ما را از حقوق خود محروم کرد.
ب. بدعت ها در طول زمان، سنت شده بود. حضرت در خطبه ای به این مطلب تصریح کرده، می فرماید:
والیان پیش از من اعمالی را که مخالف سنت رسول خدا (ص) بوده به عمد انجام داده اند؛ در حالی که عهد او را شکسته، سنت او را تغییر دادند و اگر من مردم را برترک آن بدعت ها مجبور کنم و سنت ها را به جای خود و به آن چه در زمان حضرت بود، برگردانم، سپاهیان من از اطراف من پراکنده می شوند و تا جایی که تنها بمانم یا تعداد اندکی از پیروان من که فضل مرا می شناسند و از کتاب خدا و سنت رسول الله (ص) وجوب امامت من را دریافته اند، باقی می مانند.
سپس بدعت ها را که سنت شده اند، یک یک بیان کرده، یکی از آن ها را تقسیم ناعادلانه بیت المال که موجب دست به دست شدن اموال در دست اغنیا می شود، برمی شمرد.
ابن ابی الحدید در این زمینه، پرسشی را طرح کرده، پاسخ می دهد. پرسش این ا ست که چرا وقتی ابوبکر بیت المال را به طور مساوی تقسیم کرد با او مخالفتی نشد؛ ولی با امیرمومنان علی (ع) مخالفت کردند. حاصل پاسخ وی آن است که در طول 22 سال خلافت عمر و عثمان، سنت پیامبر به فراموشی سپرده شده بود و خواص به تقسیم ناعادلانه درآمد عادت کرده بودند و از این طریق سال ها بهره مند بودند؛ لذا وقتی حضرت علی (ع) خواصت روش پیامبر را اجرا کند، با آن مخالف ورزیدند.
نتیجه گیری:
در این نوشتار، اصلاحات اقتصادی حضرت علی (ع) را در قالب تلقی ویژه ای از نظام اقتصادی اسلام بررسی کردیم. در این تلقی، نظام اقتصادی اسلام به مجموعه ای از الگوهای رفتاری گفته می شود که شرکت کنندگان در آن (دولت و مردم) را به یکدیگر و به اموال و منابع پیوند می دهد و براساس مبانی فلسفی و ارزشی اسلام در جهت اهداف معینی چون عدالت اقتصادی سامان یافته است.
پیامبر در طول حیات و حکومت خود، نظامی را براساس اصالت آخرت بنا نهاده و الگوهای رفتاری را در قالب دستورها و احکام شریعت معرفی و در جامعه تا حد فراوانی نهادینه کرده بود؛ ولی پس از آن، با انحراف خلافت از مسیر الهی خود، به تدریج نظام نبوی آسیب دید؛ بلکه در نتیجه، عدالت اقتصادی که مهم ترین هدف بود، فراموش شد و با عمل نکردن به شریعت اسلام، الگوهای رفتاری تغییر کرد. حضرت امیر(ع) به خوبی می دانست که برای دست یابی به عدالت، راهی جز عمل به دستورهای اسلام نسیت. از سویی این دستورها براساس اصالت آخرت، صادر و تشریع شده اند؛ بنابراین، حضرت امیر (ع) دو سیاست اصلاحی را در عرض هم پی گرفت: 1. تصحیح بینش ها با تبیین بینش درست و آثار و نتایج نادرست؛ 2. تصحیح رفتار مردم و کارگزاران براساس دستورهای اسلام. تحقق عدالت در جامعه، نتیجه قهری دو سیاست پیشین بود.
دراین جا پرسشی مطرح می شود که چرا حضرت فقط عدالت اقتصادی (رفع فقر و توازن ثروت) می اندیشید و رشد و توسعه اقتصادی را هدف اصلی خود قرار ندادو. برای این پرسش پاسخ های متعددی وجود دارد:
1. امام به رشد و توسعه اقتصادی نیز توجه داشت؛ لذا نامه خود به مالک اشتر می فرماید: باید بیش از تحصیل خراج، دز اندیشه آبادانی زمین باشی؛ زیرا خراج حاصل نشود؛ مگر به آبادانی زمین و هر که خراج طلبد و زمین آباد نسازد، شهرها و مردم را هلاک کرده است و کارش استقامت نیابد؛ مگر اندکی.
علت تاکید بیش تر بر عدالت آن بود که نظام اقتصادی اسلام از این هدف ، بسیار منحرف شده بود.
2. در بینش امام، عدالت، هدال اصلی نظام اقتصادی اسلام است و رشد و توسعه مطلوب، بدون عدالت محقق نخواهد شد. وی در این باره می فرماید: ما عمرت البلدان بمثل العدل؛ "هیچ چیز همانند عدل، شهرها را آباد نمی کند" بالعدل تتضاعف البرکات؛ "با اقامه عدل، برکات خدا چند برابر می شود."
3. در بینش حضرت، عدالت اقتصادی به مفهوم اسلامی آن،11حق مردم است می توانند این حق را مطالبه کنند و بر متولیان امور نیز واجب است این حق را بدهند. فقیران در دارایی ثروتمندان و در بیت المال حق دارند و باید حق آ ن ها داده شود؛ لذا نمی توان به بهانه پرداختن به رشد و توسعه، این حق را از آنان دریغ داشت. بر این اساس، نتایج بحث اصلاحات اقتصادی از دیدگاه امام علی (ع) را درامور ذیل می توان خلاصه کرد:
1. هدف اصلی اصلاحات اقتصادی حضرت، تحقق عدالت اقتصادی در جامعه بود.
2. زیر بنای فلسفی حرکت اصلاحی ایشان اصالت آخرت و وسیله بودن دنیا است.
3. برنامه حرکت اصلاحی حضرت تصحیح بینش ها و منش ها براساس آموزه ها و دستورهای اسلام است.
4. سیاست اصلاحات امام از این قرار است.
الف. تبیین آموزه ها و دستورهای اسلام در جامعه؛
ب. عمل به دستورهای اسلام و ارائه الگوی عملی؛
ج. نظارت بر اجرای دستورهای اسلام.

مراجع
1- قرآن
2- نهج البلاغه
3- تاریخ تحلیل اقتصادی، شومپیتر، ترجمه فریدون فاطمی، نشر مرکز، تهران/1375 ش.
4. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، چاپ اول، دارالجیل، بیروت/1407 ق/ 1987 م.
5. نظام اقتصادی اسلام، اهداف و انگیزه ها، سید حسین میرمعزی، چاپ اول، کانون اندیشه جوان. تهران/1378 ش.
6. نظام اقتصادی اسلام، مباین فلسفی، سید حسین معیرمعزی، چاپ اول، کانون اندیشه جوان، تهران/1378 ش.
7. دانشنامه امام علی (ع)
1 – نهج البالاغه ترجمه آیتی ج 2، خطبه 53، ص 322 در کتاب غررالحکم نیز از حضرت علی (ع) چنین نقل شده است: لابسعد اخد الاباقامه حدودالله و لا یشفی احد الا باضاعتها "هیچ کس به سعادت نمی رسد؛ مگر به سبب برپاداشتن الهی و هیچ کس به شقاوت و بدبختی دچار نمی شود؛ مگر به سبب ضایع کردن حدود الهی." آمید، غرورالحکم، شرح خوانساری، ج6، ص 419، ح 10853.
2 – میرمعزی، سید حسین، نظام اقتصادی اسلام
3 – علامه طباطبایی. المیزان، ج 3 ص 110.
4 – 6711 نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج.1، خطبه 224، ص 240.
5 – نهج البلاغه ترجمه آیتی، ج 2، نامه 45، ص 314.
6 – الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص26.
7 – طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج 4 ص، ص 406.
8 – کتانی ، عبدالحی الاداریه، ج1، ص224.
9 – ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه،ج 1. ص 198، ابن قتیبه، المعارف، ص195.
10 – نهج البلاغه، ترجمه آیتی، خطبه 3. ج1، ص 16؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ج 1، ص 362: شیخ مفید، الارشاد؟ ج1. ص 298؛ آمدی، غرورالحکم، شرح خوانساری، ج 6، ص 256، ح 10149.
11 – ر.ک: میرمعزی، سید حسین نظام اتقصادی اسلام، اهداف و انگیزه ها، ص 129- 108.
—————

————————————————————

—————

————————————————————

1

4


تعداد صفحات : 42 | فرمت فایل : Word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود