تارا فایل

آناتومی و جنین شناسی چشم


آناتومی و جنین شناسی چشم
paul Riordan. Eva, FRCS, FCO phth & Khalid F. Tabbara, MD
الف- آناتومی طبیعی
کاسه چشم (THE ORBIT)
(شکلهای 1-1 و 2-1)
حفره کاسه چشم شبیه هرمی چهارضلعی است که راس آن در عقب واقع شده است. دیواره های داخلی راست و چپ کاسه چشم موازی اند و توسطی بینی از هم جدا شده اند. در هر کاسه چشم (اربیت) دیواره های داخل یو خارجی زاویه ای 45 درجه تشکیل می دهند، در نتیجه زاویه بین دو دیواره خارجی قائمه می‎شود. شکل اربیت را به گلابی ای تشبیه می کنند که عصب بینایی (optic nerve) دم آن را می سازد. قطر محیط قدامی قدری کوچکتر از ناحیه بلافاصله پشت لبه است، بنابراین حاشیه محافظ محکمی را می سازد.
حجم اربیت فرد بزرگسال تقریبا 30 ml است و کره چشم فقط در حدود یک پنجم این فضا را اشغال می‎کند عمده فضای باقیمانده را چربی و عضله اشغال می کنند.
حد قدامی حفره اربیت را سپتوم پیشانی در پایین با سینوس فکی و در سمت داخل با سینوسهای پرویزنی و پروانه ای (spenoid) مرتبط است. ضربه مستقیم به کره چشم براحتی موجب آسیب کف نازک اربیت می‎شود که بصورت ترک برداشتن (شکستگیblowout) شود و محتویات اربیت را گرفتار کند. خوردگی سقف اربیت (مانند نوروفیبروماتوز) ممکن است موجب ضربانهای آشکار کره چشم شود که از مغز منتقل می‎شوند.
دیواره های اربیت
سقف اربیت عمدتا توسط صفحه اربیتال استخوان پیشانی تشکیل می‎شود غده اشکی در حفره اشکی واقع در ضلع قدامی خارجی سقف قرار دارد. در خلف ، بال کوچک استخوان اسفنوئید که کانال اپتیک را در خود جای می دهد، سقف را کامل می‎کند.
دیواره خارجی توسط شیار کاسه چشمی فوقانی از سقف جدا می‎شود این شیار بال کوچک استخوان پروانه ای را از بال بزرگ جدا می‎کند. قسمت قدامی دیواره خارجی توسط سطح اربیتال استخوان زیگوماتیک (گونه ای) تشکیل می‎شود که محکم ترین قسمت اربیت استخوانی است. لیگمان های آویزان کننده (suspensory) تاندون پلکی خارجی، و لیگان های گونه ای بوسیله بافت همبندی به دگمه اربیتال خارجی متصل می‎شوند.
کف اربیت بوسیله شیار اربیتال تحتنای از دیواره خارجی جدا می‎شود. صفحه اربیتال ماگزیلا، قسمت بزرگ مرکزی کف اربیت را می سازد که بخش اعظم شکستگی های blowout در آنجا اتفاق می افتد. زایده پیشانی ماگزیلا از سمت داخل و استخوان زیگوماتیک از سمت خارج لبه تحتانی اربیت را کامل می کنند. زایده اربیتال استخوان گام مثلث کوچکی ازقسمت خلفی کف اربیت می سازد. حدود دیواره داخلی کمتر مشخصند. استخوان پرویزنی بسیار نازک است اما در جلو که به استخوان اشکی (lacfrimal bone) می رسد، ضخیم می‎شود. بدنه استخوان پروانه ای (sphenoid b.) خلفی ترین بخش دیواره داخلی را می سازد، و زایده گوشه ای (angular) استخوان پیشانی بخش فوقانی ستیغ اشکی خلفی را می سازد. بخش تحتانی ستیغ اشکی خلفی از استخوان اشکی تشکیل می‎شود. ستیغ اشکی قدامی به آسانی از طریق پلک قابل لمس است و از زایده پیشانی استخوان ماگزیلا ساخته می شو، ناودان اشکی بین دو ستیغ قرار دارد و حاوی کیسه اشکی (lacrimal sac) است.
نوک اربیت (orbital apex)
شکل (3-1)
نوک اربیت مدخل تمام اعصاب و عروق چشم و مبدا تمام عضلات خارج چشمی بجز مایل تحتانی است. شیار کاسه چشمی فوقانی (superior orbital fissure) بین بدنه و بالهای بزرگ و کوچک استخوان پروانه ای قرار دارد. (trochlear) از بخش خارجی شیار عبور می‎کنند که خارج از حلقه zinn قرار دارد. شاخه های فوقانی و تحتانی عصب اکولوموتور را بدوسنس و اعصاب نازوسیلیاری از پخش داخلی شیار و از داخل حلقه زین می گذرند. عصب اپتیک و شریان افتالمیک از کانال اپتیک عبور می کنند که آنهم در داخل حلقه زین قرار دارد. ورید افتالمیک تحتانی ممکن است از هر یک از بخشهای شیار اربیتال فوقانی عبور کند از جمله بخش مجاور بدنه اسفنوئید که پایین و داخل تر از حلقه زین قرار دارد. ورید افتالمیک تحتنای ممکن است ازهر یک از بخشهای شیار اربیتال فوقانی عبور کند از جمله بخش مجاور بدنه اسفنوئید که پایین و داخل تر از حلقه زین قرار دارد. ورید افتالمیک تحتانی اغلب پیش از خروج ازاربیت به ورید افتالمیک فوقانی می پیوندد.
خونرسانی
(شکل های 4-1 تا 6-1)
خونرسانی شریانی اصلی اربیت و ساختمانهای آن از شریان افتالمیک تامین میشود که اولین شاخه اصلی قسمت داخل جمجمه ای شریان کاروتید داخلی است. این شاخه از زیر عصب اپتیک عبور می‎کند و آن را در مسیر کانال اپتیک تا اربیت همراهی می‎کند. اولین شاخه داخل اربیتی، شریان مرکزی شبکیه است که در 8 تا 15 میلی متری زیر کره چشم وارد عصب اپتیک می‎شود. سایر شاخه های شریان افتالمیک عبارتند از شریان اشکی (lacrimal a.) که غده اشکی و پلک فوقانی را مشروب می کند؛ شاخه های عضلانی به عضلات مختلف اربیت؛ شریانهای مژگانی کوتاه و بلند؛ شریانهای پلکی داخلی (medial palpebral a.s) به هر دو پلک و شریانهای سوپرا اربیتال و سوپرا تروکلئار. شریانهای مژگانی خلفی کوتاه مشیمیه و بخشهایی از عصب اپتیک را مشروب می سازند. دو شریان مژگانی خلفی بلند، جسم مژگانی را مشروب می سازند و با یکدیگر و با شریانهای مژگانی قدامی آناستوموز می یابند تا حلقه شریانی اصلی عنبیه را تشکیل دهند. شریانهای مژگانی قدامی از شاخه های عضلانی به عضلات رکتوس جدا می‎شوند. آنها به قدام صلبیه اپی اسکلرا، لیمبوس، و ملتحمه خون می رسانند و در حلقه شریانی اصلی عنبیه شرکت می کنند. قدامی ترین شاخه های افتالمیک در تشکیل قوسهای شریانی پلک ها نقش دارند که از طریق شریان فاسیال با گردش خودن کاروتید خارجی ارتباط برقرار می کنند.
عمده تخلیه وریدی اربیت از طریق وریدهای افتالمیک فوقانی و تحتانی است که وریدهای ورتکس (vortex) وریدهای مژگانی قدامی و ورید مرکزی شبکیه را زه کشی می کنند. وریدهای افتالمیک ازطریق شیار اربیتال تحتانی به سینوس غاری (cavernous) و از طریق شیار اربیتال تحتانی به شبکیه وریدی رجلی (pterygoid) متصل می‎شوند. ورید افتالمیک فوقانی از به هم پیوستن وریدهای سوپرا اربیتال و سوپرا تروکلئار و شاخه ای از ورید آنگولار تشکیل می‎شود که همه آنها پوست ناحیه پری اربیتال را زه کشی می کنند. این ورید ارتباط مستقیمی بین پوست صورت و سینوس غاری برقرار می کند، که اساس ترومبوز سینوس غاری ثانویه به عفونت سطحی پوست پری اربیتال است که می‎تواند کشنده باشد.
کره چشم
کره چشم طبیعی در بزرگسالان تقریبا کروی است و قطر قدامی خلفی آن بطور متوسط mm 5/24 است.
ملتحمه
ملتحمه غشای مخاطی شفاف و نازکی است که سطح خلفی پلکها (ملتحمه پلکی) و سطح قدامی صلبیه (ملتحمه کره چشمی) را می پوشاند. درلبه پلک ملتحمه در امتداد پوست قرار می‎گیرد (پیوستگاه پوستی مخاطی) و در لیمبوس (محیط عنبیه) به اپی تلیوم قرنیه می پیوندد.
ملتحمه پلکی سطح خلفی پلک ها را می پوشاند و محکم به تارسوس چسبیده است. در لبه های فوقانی و تحتانی تارسوس، ملتحمه به عقب تا می خورد(در بن بست های فوقانی و تحتانی) و بافت اپی اسکلرا را می پوشاند تا ملتحمه چشمی به وجود آید.
ملتحمه چشمی (bulbar conjunctive) اتصال سستی با سپتوم کاسه چشمی در فورنیکس ها دارد وبه دفعات چین خورده است. این امر، حرکت چشم و بزرگ شدن سطح ملتحمه ترشحی را امکان پذیر می سازد.(مجاری غده اشکی به داخل فورنیکس گیجگاهی فوقانی باز می‎شوند) ملتحمه چشمی اتصال سستی با کپسول تنول و اسکلری زیر آن دارد (بجز در لیمبوس که کپسول تنون و ملتحمه در پهنای mm3 به هم جوش خورده اند)
یک چین متحرک و ضخیم از ملتحمه چشمی (چین هلالی semilunar fold) در کانتوس داخلی قرار دارد که معادل پرده nictitating در برخی حیوانات پست تر است. یک ساختمان گوشتی اپیدرموئید (کارونکل caruncle) به سطح قسمت داخلی چین هلالی چسبیده است که یک ناحیه تغییر بافت است زیرا دارای هر دو عنصر پرده مخاطی و پوستی است.
بافت شناسی
بافت پوششی ملتحمه از دو تا پنج لایه سلول های پوششی مطبق ستونی تشکیل یافته است که در طبقات قاعده ای و سطحی قرار دارند. بافت پوششی ملتحمه در نزدیک لیمبوس. روی کارونکل، و نزدیک پیوستگاههای مخاطی- پوستی در لبه پلکها، ازسلول های پوششی مطبق اسکرآموس تشکیل یافته است. سلول های پوششی سطحی حاوی سلول های جامی goblet گرد یا بیضی هستند که موکوس ترشح می کنند موکوس پس از تشکیل هسته سلول جامی را به کنار می راند و برای گستردن متناسب فیلم اشکی بر روی قرینه ضروری است. سلول های پوششی قاعده ای بیش از سلول های سطحی رنگ می گیرند و در نزدیک لیمبوس ممکن است حاوی رنگدانه باشند.
استرومای ملتحمه به دو لایه آدنوئید (سطحی) و فیبرو (عمقی) تقسیم می‎شود. لایه آدنوئید (غددی) حاوی بافت لنفاوی است و در بعضی نواحی ممکن است دارای ساختمان "فولیکول مانند" بدون مراکز زایگر باشد. لایه آدنوئید تا قبل از 2 یا 3 ماهگی زندگی تشکیل نشده است. به همین دلیل کنژونکتیویت انکلوزیونی نوزادان بیشتر بصورت پایپلایی است تا فولیکولی در حالی که بعدا فولیکولی می‎شود. لایه فیبرو (لیفی) از بافت همبندی تشکیل شده که به صفحه تارسی چسبیده است. همین، موجب واکنش پاپیلایی در التهاب ملتحمه می‎شود. لایه فیبرومی روی کره چشم ناچیز است.
غدد اشکی فرعی (غدد کراوز Krause و لفرینگ walfring ) که ساختمان و عمل آنها شبیه غدد اشکی است، در استروما جای دارند. بیشتر غدد کراوز در فورنیکس فوقانی قرار دارند، و چند تای بقیه در فورنیکس تحتانی غدد ولفرینگ در لبه فوقانیث تارسوس فوقانی جای دارند.
خونرسانی، عروق لنفاوی و عصب دهی
شریانهای ملتحمه از شریانهای مژگانی قدامی و پلکی منشعب می‎شوند. این دو شریان بطورآزادانه آناستوموز برقرار می کنند و همراه با تعداد زیادی وریدهای ملتحمه ای که عموما الگوی شریانی را تعقیب می کنند یک شبکه عروقی قابل توجه برای ملتحمه تشکیل می دهند. رگهای لنفاوی ملتحمه در لایه های سطحی و عمقی ترتیب یافته اند و به رگهای لنفاوی پلکها متصل می‎شوند تا یک شبکه غنی لنفاوی بسازند. عصب دهی ملتحمه از اولین شاخه عصب پنجم (چشمی) صورت می‎گیرد. این شاخه تعداد نسبتا کمی تارهای عصبی حس درد دارد.
کپسول تنون
(فاشیای کره چشم)
کپسول تنون یک پرده لیفی است که کره چشم را از لیمبوس تا عصب بینایی در بر می‎گیرد. در نزدیک لیمبوس، ملتحمه، کپسول تنون و اپی اسکلرا به یکدیگر می چسبند. در عقب تر، سطح داخلی کپسول تنون روی اسکلرا قرار می‎گیرد و سطح خارجی آن در تماس با چربی حفره چشم و سایر ساختمانهای واقع در مخروط عضلانی خارجی چشمی قرار می‎گیرد. در محلی که کپسول تنون توسط تاندون عضلات خارج چشمی سوراخ می‎شود (در مسیر عبور آنها برای اتصال به کره چشم) غلاف لوله مانندی در اطراف هر یک از این عضلات می سازد این غلافهای فاشیایی درامتداد فاشیای عضلات قرارب می گیرند، استطاله هایی از فاشیای مرکب حاصل از آنها به ساختمانهای اطراف و استخوانهای کاسه چشم گسترش می یابد. این استطاله های فاشیایی کاملاً محکمند و حرکت عضلات خارج چشمی را محدود می کنند بنابراین بنام لیگامانهای مانع check ligaments خوانده می‎شوند. بخش زیرین کمپسول تنون ضخیم است و به فاشیای عضلات راست تحتانی و مایل تحتانی متصل میشود تا لیگمان آویزنده suspensory ligaments کره چشم را تشکیل دهد (لیگمان لاک وود Lockwood) که نقطه اتکای کره چشم است.
اسکلرا و اپی اسکلرا
اسکلرا (صلبیه) پوشش لیفی محافظه خارجی چشم است (شکل 7-1) صلبیه که متراکم و سفید است از جلو در امتداد قرنیه و از عقب در امتداد غلاف سخت شامه ای عصب بینایی است. چندین استطاله از بافت صلبیه ای از روی بخش قدامی عصب بینایی می گذرند که تیغه غربالی lamina cribrosa خوانده می‎شوند. سطح خارجی اسکلرای قدامی از لایه نازک بافت ارتجاعی ظریف بنام اپی اسکلرا پوشانده می‎شود که حاوی رگهای خونی متعدد تغذیه کننده صلبیه است. لایه قهوه ای رنگ سطح داخلی صلبیه را تیغه فوسکا lamina fusca گویند که لایه خارجی فضای فوق شیمی را می سازد.
در انتهای اتصالی عضلات راست صلبیه ضخامتی در حدود mm 3/0 دارد در جاهای دیگر ضخامت آن در حدود mm 1 است. در اطراف عصب بینایی شریانهای مژگانی خلفی بلند و کوتاه و اعصاب مژگانی بلند و کوتاه صلبیه را سوراخ می کنند (شکل 8-1) شریانهای مژگانی خلفی بلند و اعصاب مژگانی بلند در ناودان باریکی روی سطح داخلی صلبیه واقع در نصف النهارهای ساعت 3و 9، از عصب بینایی به جسم مژگانی می روند. کمی عقب تر از خط استوایی، چهار ورید ورتکس که مشیمیه را زه کیش می کنند از صلبیه خارج می‎شوند معمولا هر یک از آنها از یک ربع خارج می‎شود . در حدود mm 4 عقب تر از لیمبوس کمی در جلوی محل اتصال عضله راست مربوطه چهار شریان و ورید مژگانی صورت می‎گیرد.
از نظر بافت شناسی صلبیه از تعداد زیادی نوارهای متراکم و درهم پیچیده الیاف بافت فیبرو تشکیل شده است که هر یک ازآنها 16-10 ضخامت و 140-100 پهنا دارد ساختمان بافت شناسی صلبیه شباهت قابل ملاحظه ای با قرنبه دارد. علت شفاف بودن قرنیه و غیرشفاف بودن صلبیه کم آب بودن نسبی قرنیه است.
قرنیه
قرنیه یک بافت بدون رگ شفاف است که اندازه و ساختمان آن قابل مقایسه با کریستال یک ساعت مچی کوچک است (شکل 9-1) قرنیه در لیمبوس به اسکلرا وصل می‎شود. فرو رفتگی دایره وار این محل اتصال را شیار صلبیه ای گویند. ضخامت متوسط قرنیه بزرگسالان در مرکز mm 54/0 و در محیط mm65/0 است و قطر آن mm5/11 است. قرنیه از جلو به عقب 5 لایه مشخص دارد اپی تلیوم (که در امتداد اپی تلیوم ملتحمه چشمی است) لایه بومن Bowman استروما، پرده دسمه Descemet's membrance و اندوتلیوم اپی تلیوم 5 تا 6 لایه سلول دارد و اندوتلیوم فقط یک لایه لایه بومن یک لایه بدون سلول شفاف و در واقع بخش تغییر یافته ای از استروما است پرده دسمه غشای ارتجاعی شفافی است که با میکروسکوپ الکترونی بی شکل به نظر می رسد و غشای پایه ای اندوتلیوم قرنیه را می سازد. استرومای قرنیه 90% ضخامت قرنیه را می سازد. این استروما از تیغه های درهم پیچیده فیبریل های کلاژن به پهنای تقریبا ساخته شده است که این فیبریل ها تقریبا در تمام قطر قرنیه کشیده می‎شوند. آنها موازی با سطح قرنیه قرار گرفته اند و بواسطه اندازه و احلت تناوبی شان نور را از خود عبور می دهند تیغه ها درون ماده زمینه ای از جنس پروتئوگلیکان هیدراته قرار دارند و با کراتوسیت ها که کلاژن و ماده زمینه ای تولید در ارتباطند.
منابع تغذیه قرنیه عبارتند از رگهای لیمبوس، زلالیه و اشک. قرنیه سطحی نیز بیشتر اکسیژن خود را از اتمسفر می گیرند. اعصاب حسی قرنیه از شاخه اول عصب جمجمه ای پنجم (سه قلو) تامین می‎شوند.
شفافیت قرنیه به علت ساختمان همگن آن فاقد رگ بودن و بی آب بودن است.
طبقه یووه آ
یووه آ تشکیل می‎شود از عینیه جسم مژگانی و مشیمیه (شکل 7-1) یووه آ لایه عروقی میانی چشم است و توسط قرنیه و صلبیه محافظت می‎شود. نقش آن تامین خود شبکیه است.
عنبیه
عنبیه iris ادامه قدامی جسم مژگانی است بصورت سطح پهنی است که در وسط آن ساختمانی قرار دارد مردمک. عنبیه مماس با سطح قدامی عدسی است، بنابراین اتاقک قدامی را ازخلفی جدا می‎کند که هر یک از آنها حاوی مایع زلالیه اند. درون استرومای عنبیه، اسفنکتر و عضلات گشاد کننده قرار دارند. دو لایه پر رنگ تر روی سطح خلافی عنبیه عبارتند از ادامه شبکیه عصبی و اپی تلیوم رنگی شبکیه.
خونرسانی عنبیه از حلقه اصلی عنبیه است (شکل 4-1) مویرگهای عنبیه دارای اندوتلیوم غیرسوراخدار nonfenestrated هستند و لذا بطور طبیعی فلورسئین تزریق شده در ورید، از آنها نشت نمی کند. عصب گیری عنبیه از الیاف اعصاب مژگانی است.
عنبیه مقدار نور وارد شده به چشم را کنترل می‎کند. اندازه مردمک اساسا بستگی به تعادل انقباض و انبساط دارد انقباض مردمک به علت فعالیت پاراسمپاتیک عصب جمجمه ای سوم است و انبساط مردمک به علت فعالیت سمپاتیک است. (ر.ک. فصل 14)
جسم مژگانی
جسم مژگانی که تقریبا مقطع عرضی آن مثلث است. از انتهای قدامی مشیمیه تا ریشه عنبیه کشیده شده است (در حدود mm65) تشکیل شده است که یک ناحیه قدامی چین دار بنام pars plicata و یک ناحیه خلفی مسطح بنام pars plana زواید مژگانی از بخش چین دار منشا می‎گیرند (شکل 11-1) آنها بطور عمده از مویرگها و وریدهایی تشکیل شده اند که به داخل وریدهای ورتکس تخلیه می‎شوند. مویرگها بزرگ و سوراخدارند، بنابراین فلورسئین وریدی از آنها نشت می‎کند. اپی تلیوم مژگانی دو لایه دارد: لایه بیرنگ داخلی که ادامه قدامی شبکیه عصبی neuroretina است و لایه رنگی خارجی که ادامه اپی تلیوم رنگی شبکیه است. زواید مژگانی و اپی تلیوم مژگانی روی آنها مسئول تشکیل زلالیه هستند.
عضله مژگانی از ترکیب الیاف طولی، حلقوی و شعاعی تشکیل شده است. عمل الیاف حلقوی منقبض کردن و شل کردن الیاف زنولی zonular fibers است که ازشیارهای بین زواید مژگانی منشا می گیرند (شکل 12-1) این عمل کشش روی کپسول عدسی را تغییر می‎دهد و کانون متغیری برای اشیای دور و نزدیک به عدسی در میدان بینایی فراهم می‎آورد. الیاف طولی عضله مژگانی وارد شبکه ترابکولار می‎شوند تا اندازه سوراخ آن را تغییر دهند.
رگهای خونی تغذیه کننده جسم مژگانی از حلقه اصلی عنبیه منشعب می‎شوند عصب گیری عنبیه از اعصاب مژگانی است.
مشیمیه
مشیمیه choroid قطعه خلفی طبقه یووه آ است که در بین شبکیه و صلبیه قرار دارد. از سه لایه رگهای خونی مشیمیه و صلبیه قرار دارد. ازسه لایه رگهای خونی مشیمیه ای (بزرگ، کوچک و متوسط) تشکیل شده است. هر چه رگهای مشیمیه عمق تر باشند مجرای آنها گشاده تر است (شکل 13-1) قسمت داخلی رگهای مشیمیه را بنام صفحه کوریوکاپیلاریس choriocapillaris می گویند. خون رگهای مشیمیه ای از طریق چهار ورید ورتکس که هر یک در یک خلفی قرار دارند، تخلیه می‎شود. مشیمیه از داخل به پرده بروخ Bruch's membrane و از خارج به صلبیه محدود است. فضای فوق مشیمیه ای در بین مشیمیه و صلبیه قرار دارد. مشیمیه از خلف اتصال محکمی به کناره های عصب بینایی دارد. در جلو، مشیمیه به جسم مژگانی متصل میشود.
تجمع رگهای خونی مشیمیه، تغذیه بخش خارجی شبکیه زیر آنرا تامین می‎کند. (شکل 4-1)
عدسی
عدسی یک ساختمان دوسو محدب، بدون عروق، بیرنگ، و تقریبا به طور شفاف است که قطر آن در حدود mm 9 و ضخامت آن mm 4 است. بوسیله زونولا zonule که آنرا به جسم مژگانی متصل می کند، در پشت عنبیه آویزان شده است. در جلوی عدسی زلالیه و در خلف آن زجاجیه قرار دارند. کپسول عدسی پرده نیمه تراوایی (کمی نفوذپذیرتر از دیواره مویرگ) است که آب و الکترولیت ها در آن می‎توانند نفوذ کنند.
درجلو، یک اپی تلیوم زیرکپسولی وجود دارد (شکل 4-1) هسته عدسی سخت تر از قشر آن با گذشت سن ، الیاف تیغه ای زیر اپی تلیومی بطور مداوم تولید می شوند، بطوری که در طول زندگی عدسی بتدریج بزرگتر می‎شود و خاصیت ارتجاعی آن کمتر می‎شود. هسته و قشر از تیغه های بلند هم مرکز ساخته شده اند. با اسلیت لامپ خطوط حاصل از اتصال لب به لب این الیاف تیغه ای به شکل Y دیده می‎شوند (شکل 15-1) در جلو Y بطور عمودی و در خلف بصورت واژگون است.
هریک ازالیاف تیغه ای حاوی یک هسته مسطح است. با میکروسکوپ این هسته ها در قسمت محیطی عدسی نزدیک به خط استوایی مشاهده می‎شوند و در امتداد اپی تلیوم زیر کپسولی هستند.
عدسی توسط یک لیگامان آوریزنده بنام زونولا (zonule of Zinn) نگهداشته می‎شود که از الیاف متعددی تشکیل شده است. این الیاف ازسطح جسم مژگانی بر می خیزند و در خط استوایی عدسی فرو می نشینند.
عدسی تقریبا از 65% آب، 35% پروتئین (بیشترین مقدار پروتئینی در بافتهای بدن) و عناصر کمیاب مانند دیگر بافتهای بدن تشکیل شده است. پتاسیم موجود در عدسی از اغلب بافتها بیشتر است. اسید اسکوربیک و گلوتاتیون به هر دو شکل اکسید شده و احیا شده در آن وجود دارند.
زلالیه
مایع زلالیه توسط جسم مژگانی تولید می‎شود. پس از ورود به اتاقک خلفی از مردمک عبور کرده به اتاق قدامی می رسد (شکل 7-1) و سپس به سوی زاویه اتاقک قدامی در محیط می رود. فیزیولوژی زلالیه در فصل 11 بحث شده است.
زاویه اتاقک قدامی
زاویه اتاقک قدامی در محل اتصال محیط قرنیه و ریشه عنبیه قرار دارد (شکلهای 12-1، 16-1 و 3-11). اجزای اصلی تشریحی آن عبارتند از: خط شوآلبه، schwabe شبکه ترابکولار (که روی کانال شلم را می پوشاند) و خار صلبیه scleral spur
خط شوآلبه انتهای اندوتلیوم قرنیه ای را مشخص می‎کند. مقطع عرضی شبکه ترابکولار بصورت مثلثی است که قاعده آن به طرف جسم مژگانی است این شبکه از صفحات سوراخداری از بافت ارتجاعی و کلاژن تشکیل شده است. و بصورت یک صافی عمل می‎کند که وقتی کانال شلم به آن می رسد اندازه سوراخهای آن کوچکتر می‎شود. قسمت داخلی شبکه که رو به اتاقک قدامی است بنام بشکه یووه آن خوانده می‎شود. قسمت خارجی آن که مجاور کانال شلم است بنام شبکه قرنیه ای صلبیه ای خوانده می‎شود الیاف طولی عضله مژگانی در شبکه ترابکولار فرو می نشیند خار صلبیه ای، از گسترش داخلی صلبیه در بین جسم مژگانی و کانال شلم تشکیل می‎شود و عنبیه و جسم مژگانی به آن متصل میشوند. کانال های وابران از کانال شلم (در حدود 30 کانال جمع کننده و 12 ورید زلالی) با سیستم وریدی اپی اسکلرا ارتباط برقرار می کنند.
شبکیه
شبکیه به صفحه نازک، نیمه تراوا، و چند لایه ای از بافت عصبی است که سطح داخلی دو سوم خلفی کره چشم را می پوشاند. این صفحه در جلو تا حد جسم مژگانی کشیده می‎شود و در آن نقطه بصورت کناره دندانه ای بنام حاشیه مضرس ora serrata ختم می‎شود (شکل 12-1) در بزرگسالان حاشیه مضرس در سمت گیجگاهی temporal حدود mm 5/6 و در سمت بینی nasally حدود mm 7/5 پشت خط شوآلبه است. سطح خارجی شبکیه حسی در مقابل اپی تلیوم رنگی شبکیه قرار دارد، بنابراین به پرده برزخ، مشیمیه و صلبیه ارتباط می یابد. در بیشتر نواحی شبکیه و اپی تلیوم رنگی شبکیه به آسانی از هم جدا می‎شوند تا فضای زیر شبکه ای را بسازند، نظیر آنچه در جداشدگی شبکیه retinal detachment رخ می‎دهد. اما در دیسک بینایی و حاشیسه مضرس، شبکیه و اپی تلیوم رنگی آن به سختی به هم متصلند درنتیجه گسترش مایع زیرشبکیه ای را در جداشدگی شبکیه محدود می‎کند. این برخلاف فضای بالقوه مشیمیه ای است که بین مشیمیه و صلبیه قرار دارد و تا خار صلبیه ای کشیده می‎شود. لذا جداشدگی مشیمیه در ورای حاشیه مضرس به زیر بخش مسطح و بخش چین دار مژگانی گسترش می یابد. لایه های پوششی سطح داخلی جسم مژگانی و سطح خلفی عنبیه در ادامه شبکیه و اپی تلیوم رنگی شبکیه اند. سطح داخلی شبکیه در مقابل زجاجیه قرار دارد.
لایه های شبکیه از سمت داخل عبارتند از: (1) پرده محدود کننده داخلی، (2) لایه الیاف عصبی، حاوی آکسون های سلول عقده ای که به عصب بینایی می روند؛ (3) لایه سلول عقده ای ganglion cell (4) لایه مشبک داخلی inner pleciform layer حاوی ارتباطات سلول های عقده ای با سلول های آماکرین و دو قطبی (5) لایه هسته دار داخلی inner nuclcar layer حاوی جسم سلول های دو قطبی، آماکرین، و افقی؛ (6) لایه مشبک خارجی حاوی ارتباطات سلول های دو قطبی و افقی با گیرنده های نوری photoreceptors (7) لایه هسته دار خارجی حاوی ارتباطات سلول های دو قطبی و افقی با گیرنده های نوری (8) پرده محدود کننده خارجی؛ (9) لایه گیرنده نوری حاوی بخشهای داخلی و مخروط ها و استوانه ها؛ و (10) اپی تلیوم رنگی شبکیه (شکل 17-1) در واقع لایه داخلی پرده بروخ، غشای پایه اپی تلیوم رنگی شبکیه است.
ضخامت شبکیه در حاشیه مضرس mm 1/0 و در قطب خلفی mm 23/0 است، در مرکز شبکیه خلفی ماکولا (لکه زرد) قرار دارد. از نظر بالینی این قسمت بصورت ناحیه ای زردرنگ دیده می‎شود که به علت وجود رنگدانه زرده ای (گزانتوفیل) است. قطر آن mm 5/1 است. تعریف بافت شناسی آن عبارت است از بخشی از شبکیه که از لایه سلول های عقده ای آن بیش از یک ردیف سلول ضخامت دارد. از نظر بالینی، معادل ناحیه ای است که به محدوده قوسهای عروقی شبکیه ای گیجگاهی است. مرکز ماکولا حدود mm 5/3 خارج تر از دیسک بینایی، فووه آ قرار دارد که از نظر بالینی بصورت یک فرورفتگی است که در نمای افتالموسکوپی انعکاس نور خاصی دارد. و همان ناحیه بدون عروق شبکیه در آنژیوگرافی با فلورسئین است. فووه آن از نظر بافت شناسی مشخص می‎شود با نازک شدن لایه هسته دار خارجی، و فقدان لایه های پارنشیمال دیگر علت آن مسیر مایل آکسون های سلول های گیرنده نوری (لایه الیاف هنله Henle) و دوره شدن لایه های داخلی تر شبکیه از مرکز است. فووه ئولا foveola مرکزترین بخش فووه آ است که در آن همه گیرنده های نوری بصورت مخروط هستند، و نازک ترین بخش شبکیه است تمام این ویژگیهای بافت شناسی، افتراق بینایی دقیق را میسر می سازند. فضای بالقوه خالی طبیعی خارج سلولی شبکیه، در ماکولا به حداکثر می رسد و بیماریهایی که منجر به تجمع مواد خارج سلولی می‎شوند باعث ضخیم شدن قابل ملاحظه این ناحیه می گردند.
شبکیه خونرسانی خود را از دو جا تامین می‎کند: کروئیدوکاپیلاریس که بلافاصله در خارج پرده بروخ قرار دارد و یک سوم خارجی شبکیه را خونرسانی می‎کند یعنی لایه های دانه دار و مشبک خارجی گیرنده های نوری و اپی تلیوم رنگی شبکیه و شاخه های شریان مرکزی شبکیه ک دو سوم خارجی را خونرسانی می‎کند (شکل 4-1). فووآ تماما بوسیله کوریوکاپیلاریس خونرسانی می‎شود و هنگام جداشدگی شبکیه مستعد آسیب جبران ناپذیر است. عروق خونی شبکیه اندوتلیوم غیر سوراخدار دارند که سد خونی- شبکیه ای داخلی را تشکیل می‎دهد. اندوتلیوم عروق مشیمیه ای سوراخدارند. سد خونی- شبکیه ای خارجی در سطح اپی تلیوم رنگی شبکیه قرار دارد.
زجاجیه
زجاجیه یک جسم ژله ای بدون رگ و شفاف است که دو سوم حجم و وزن چشم را می سازد. فضایی را پر می‎کند که محدود به عدسی ، شبکیه ، دیسک بینایی است (شکل 7-1) سطح خارجی زجاجیه- پرده شفاف hyaloid membrane- بطور طبیعی در تماس با ساختمانهای زیر است: کپسول خلفی عدسی، شبکیه و سه عصب بینایی. قاعده زجاجیه در تمام زندگی اتصال محکمی با اپی تلیوم بخش مسطح pars plana بخشی از شبکیه که بلافاصله خلف حاشیه مضرس ora serrata است دارد. اتصال آن به کپسول عدسی و سرعصب بینایی در ابتدای زندگی محکم است اما بزودی از بین می رود.
در حدود 99% زجاجیه را اب تشکیل می‎دهد. 1% بقیه شامل دو جزء است کلاژن و اسید هیالورونیک، که به دلیل توانایی آنها در جذب حجم زیادی از آب، شکل و قوام ژله ای به زجاجیه می دهند.
نقطه نشانی های کالبد شناختی خارجی
The external anatomic landmarks
تعیین موقعیت دقیق ساختمانهای داخلی نسبت به سطح خارجی کره چشم در بسیاری از اعمال جراحی مهم است. فاصله خارجی ساختمانها از لیمبوس بیش از میزانی است که از سطح داخلی کره چشم اندازه گیری می‎شود. از خارج، فاصله حاشیه مضرس از لیمبوس در سمت داخلی mm 6 و درسمت گیجگاهی mm 7 است. این معادل محل اتصال عضلات راست recetu m. است. mm4 جلوتر از حاشیه مضرس، بخش مسطح pars plana قرار دارد و تزریقات حفره زجاجیه باید از این محل صورت گیرد یعنی در چشم عدسی دار mm phakic 5-4 دروتر از لیمبوس. در چشم فاقد عدسی aphakia می‎توان تزریق را mm 1-5/0 جلوتر نیز انجام داد. بخش چین دار par plicata که محل انجام اعمال جراحی تخریب مژگانی cyclodestractive در درمان گلوکوم مقاوم است، mm 3-2 درست در خلف لیمبوس را اشغال می‎کند.
عضلات خارج چشمی
شش عضله خارجی حرکت هر چشم را کنترل می کنند : چهار عضله راست و دو عضله مایل.
عضلات راست (rectus muscles)
مبدا چهار عضله راست، یک حلقه تاندونی مشترک (حلقه Zinn) است که عصب بینایی را در نوک خلفی کاسه چشم احاطه می‎کند (شکل 3-1). آنها را برحسب اتصال انتهایشان بر صلبیه روی سطوح داخلی، خارجی، تحتانی و فوقانی چشم نام گذاری می کنند. پس بترتیب عمل اصلی آنها، دور کردن، نزدیک کردن، پایین بردن و بالا بردن کره چشم است. (ر.ک. فصل 12). طول عضلات در حدود mm 40 است، و از فاصله 9-4 میلی متری اتصال انتهایی که پهنای mm 10 دارند تبدیل به تاندون می‎شوند. فاصله تقریبی اتصال انتهای آنها از لیمبوس قرنیه بصورت زیراست: رکتوس داخلی mm 5 ؛ رکتوس تحتانی mm 6؛ رکتوس خارجی mm 7؛ و رکتوس فوقانی mm 8 (شکل 18-1) وقتی چشم دو وضعیت اولیه (معمولی) باشد، عضلات رکتوس عمودی زاویه ای درحدود 23 درجه با محور بینایی می سازند.
عضلات مایل
دو عضله مایل اساسا حرکات چرخشی و به میزان کمتر، حرکات به سمت بالا و پایین را کنترل می کنند (ر.ک. فصل 12)
عضله مایل فوقانی بلندترین و نازکترین عضلات چشم است. مبدا آن در بالا و داخل سوراخ بینایی Optoic forman است و بخشی از آن روی مبدا عضله بالا برنده پلک فوقانی levator palpebrae superioris را می پوشاند. عضله مایل فوقانی یک شکم دوکی و نازک دارد ( mm 40 طول) و در جلو به شکل تاندون از روی قرقره ای عبور می‎کند. سپس به عقب و پایین برمی گردد تا به شکل یک بادبزن در زیررکتوس فوقانی به صلبیه متصل شود. یک ساختمان غضروفی است که mm 3 درخلف لبه کاسه چشم به استخوان پیشانی وصل می‎شود. تاندون مایل فوقانی هنگام عبور از روی قرقره در یک غلاف سینوویال پوشید شده است.
مبدا عضله مایل تحتانی در سمت نازال دیواره کاسه چشم درست در خلف لبه تحتانی کاسه چشم و در خارج مجرای بینی- اشکی است. ابتدا از زیر رکتوس تحتانی و سپس عضله رکتوس خارجی عبور می‎کند تا با تاندون کوتاهی به صلبیه متصل می‎شود. محل اتصال آن در بخش خلفی گیجگاهی کره چشم، درست در زیر ناحیه ماکولا است. طول آن mm 37 است.
دروضعیت اولیه (معمولی) چشم، صفحه عضلات مایل تحتانی و فوقانی زاویه 54-51 درجه با محور بینایی می سازد.
فاشیا
تمام عضلات خارج چشمی غلافی از فاشیا دارند که در محل اتصال انتهایی آنها در امتداد کپسول تنون قرار می‎گیرد و متراکم شدن فاشیا در اطراف ساختمانهای مجاور لیگامان های مانع check ligaments را می سازد (شکلهای 19-1 و 20-1).
عصب دهی
عصب محرک مشترک چشم oculomotor (III) عضلات رکتوس داخلی، تحتانی، فوقانی و نیز عضله مایل تحتانی را عصب دهی می‎کند. عصب دور کننده abducens (VI) عضله رکتوس خارجی را عصب دهی می‎کند؛ عصب قرقره ای trochlear (VI) عضلا مایل فوقانی را عصب دهی می‎کند.
خونرسانی
خونرسانی عضلات خارج چشمی از شاخه های عضلانی شریان چشمی تامین می گردد. عضلات رکتوس خارجی و مایل تحتانی نیز بترتیب توسط شاخه های شریان اشکی و شریان زیرکاسه چشمی infraorbitla تغذیه می‎شوند.
ضمایم چشم
1- ابرو
ابروها چینهای پوستی ضخیمی اند که از مو پوشیده شده اند. چین پوستی توسط عضلات زیرین حمایت می‎شود. چنین پوستی توسط عضلات زیرین حمایت می‎شود. گلابلا globella برجستگی بدون موی بین دو ابرو است.
2- پلک
پلکهای فوقانی و تحتانی چینهای پوستی تغییر یافته اند که می‎توانند بسته شوند و از قسمت جلویی کره چشم محافظت کنند (شکل 21-1). پلک زدن به گسترده فیلم اشک که محافظ قرنیه و ملتحمه از خشک شدن است کمک می‎کند پلک فوقانی به ابروها ختم می‎شود؛ پلک تحتانی در گونه محو می‎شود.
پلک ها از پنج صفحه اصلی بافتی تشکیل شده اند که از سطح به عمق عبارتند از: لایه پوست، لایه عضله مخطط (orbicularis oculi) بافت حفره ای arcolar t. ، بافت فیبرو (صفحات تارسی tarsal plates) و لایه ای از پرده مخاطی (ملتحمه پلکی) (شکل 22-1).
ساختمانهای پلک ها
الف- لایه پوستی: پوست پلک ها متفاوت از پوست بیشتر نواحی بدن است زیرا نازک، سست، و ارتجاعی و دارای موهای اندک و بدون چربی، زیرپوستی است.
ب- عضله حلقوی چشم orbicularis oculi : عمل این عضله بستن پلک ها است. الیاف عضلانی آن شیار یکی را بصورت هم مرکز احاطه می کنند و تا فاصله کوتاهی از حاشیه کاسه چشم گسترده می‎شوند. برخی از آن به گونه و پیشانی می روند. بخشی از عضله که در است به عنوان بخش قبل تارسی pretarsat آن خوانده می‎شود؛ بخشی که روی سپتوم کاسه چشمی را می‎گیرد بنام بخش قبل سپتومی preseptal خوانده می‎شود. بخشی که در خارج پلک است را بخش کاسه چشمی orbital خوانند. عصب دهی آن از عصب صورتی fascial n. تامین می شود.
ج- بافت حفره ای areolar tissue : بافت حفره ای زیر عضلانی که در عمق عضله حلقوی چشم قرار دارد با لایه های زیرنیامی پوست سر ارتباط می یابد.
د- صفحات تارسی tarsal plates : ساختمان اصلی محافظ پلک ها یک لایه بافت فیبروی متراکم است که همراه با مقدار کمی بافت ارتجاعی بنام صفحه تارسی خوانده می‎شود. زوایای خارجی و داخلی و دنباله صفحات تارسی بوسیله لیگامان های داخلی و خارجی پلکی به لبه کاسه چشم متصل می‎شوند. صفحات تارسی فوقانی و تحتانی نیز توئسط یک فاشیای محکم و نازک به لبه های فوقانی و تحتانی کاسه چشم وصل می‎شوند. این فاشیای نازک سپتوم کاسه چشم orbital septum را می سازد.
هـ- ملتحمه پلکی: پلک ها در خلف بوسیله لایه ای از پرده مخاطی بنام ملتحمه پلکی پوشیده می‎شوند، که محکم به صفحات تارسی می چسبد. برش خط خاکستری لبه پلک به روش جراحی، آن را به یک تیغه قدامی متشکل از پوست و عضله حلقوی و یک تیغه خلفی متشکل از صفحه تارسی و ملتحمه پلکی تقسیم می‎کند.
لبه های پلک
لبه آزاد پلک mm 30-25 طول و در حدود mm 2 پهنا دارد. توسط خط خاکستری (پیوستگاه پوستی مخاطی) به دو لبه قدامی و خلفی تقسیم می‎شود.
الف- لبه قدامی:
1- مژه ها: مژده ها از لبه پلک ها بیرون می آیند و بصورت نامنظمی ترتیب یافته اند. مژه های فوقانی بلندتر و بیشتر از مژه های تحتانی هستند و رو به بالا می چرخند؛ مژه های تحتانی رو به پایین می چرخند.
2- غدد زایس Zeis : غدد چربی تغییر یافته کوچکی اند که در قاعده مژه ها به فولیکول ها باز می‎شوند.
3- غدد مول Moll : غدد عرق تغییر یافته اند که در یک ردیف نزدیک به قاعده مژه ها باز می‎شوند.
ب- لبه خلفی:
لبه خلفی در تماس نزدیک با کره چشم است و در طول این دهانه های کوچک غدد چربی تغییر یافته باز می‎شوند (غدد مایبومین meibomian یا تارسی)
سوراخ اشکی lacrimal punctum : در انتهای داخلی لبه خلفی پلک، برآمدگی کوچکی با یک دهانه کوچک فوقانی و تحتانی دید. نقش آن حمل اشک به پایین از طریق کانالیکول های مربوطه به کیسه اشکی است.
شکاف پلکی palpebral fissure
شکاف پلکی فضای بیضوی بین دو پلک باز است. شکاف در دو انتها به کانتوس های داخلی و خارجی ختم می‎شود. کانتوس خارجی cm 5/0 از لبه خارجی کاسه چشم فاصله دارد و یک زاویه حاده را می سازد. کانتوس داخلی بیضوی تر از کانتوس خارجی است و دریاچه اشکی را در بر می‎گیرد. (شکل 21-1)
دو ساختمان در دریاچه اشکی دیده می‎شوند: کارونکل اشکی lacrimal caruncle یک برجستگی پوستی تغییر یافته و حاوی غدد عرق بزرگ تغییر یافته است که به داخل فولیکول ها موهای ظریف باز می‎شوند (شکل 9-1): و چین هلالی plica semilunaris که از بقایای جنینی پلک سوم در حیوانات پست تر است.
در اهالی خاور دور، یک چنین پوستی بنام اپی کانتوس epicanthus از انتهای داخل پلک فوقانی به انتهای داخلی پلک تحتانی کشیده میشود و کارونکل را پنهان می‎کند. اپی کانتوس ممکن است بطور طبیعی در خردسالان تمام نژادها وجود داشته باشدو با رشد پل بینی ناپدید شود اما در اهالی خاور دور باقی می ماند.
سپتوم کاسه چشمی orbital septum
سپتوم کاسه چشمی، فاشیای خلف آن قسمت از عضله حلقوی چشم است که بین لبه اربیت و تارسوس قرار دارد و مانند سدی بین پلک و کاسه چشم عمل می‎کند.
سپتوم اربیت بوسیله عروق و اعصاب اشکی ، شریان و عصب فوق قرقره ای، و عصب زیر قرقره ای (شکل 23-1) آناستوموز بین وریدهای زاویه ای angular و چشمی ophtalmic و عضله بالا برنده پلک فوقانی سوراخ می‎شود.
سپتوم کاسه چشمی فوقانی با تاندون عضله بالا برنده پلک فوقانی و تارسوس فوقانی آمیخته می‎شود.
توکشنده های پلک
تو کشنده های پلک مسئول باز کردن پلک ها هستند. آنها از یک مجموعه عضلانی- فاشیایی ساخته می شوند که دارای هر دو نوع عضله مخطط و صاف است و در پلک فوقانی بنام کمپلکس بالا برنده، و در پلک تحتانی بنام فاشیای کپسولی- پلکی capsubpalpehral خوانده می‎شود.
در پلک فوقانی بخش عضله مخطط را عضله بالا برنده پلک فوقانی تشکیل می‎دهد که از نوک اربیت شروع می‎شود و در جلو به یک نیام و یک بخش عمقی تر تقسیم می‎شود که بخش اخیر حاوی الیاف عضله صاف مولر Muller (تارسی فوقانی) است (شکل 22-1).
نیام آن تیغه قدامی پلک را بلند می کند، و در سطح خلفی عضله حلقوی چشم و از آنجا در پوست روی آن فرو می نشیند تا چین پوستی پلک فوقانی را بسازد. الیاف عضله مولر به کناره فوقانی صفحه تارسی و فورنیکس فوقانی ملتحمه متصل می شوند، بنابراین تیغه خلفی را بلند می کنند.
در پلک تحتانی بخش اصلی توکشنده پلک را عضله راست تحتانی می سازد، از این عضله بافت فیبرویی کشیده می‎شود که عضله مایل تحتانی را در برگرفته و به کناره تحتانی صفحه تارسی و عضله حلقوی متصل میشود. الیاف عضلانی صاف از عضله تارسی تحتانی به این نیام کمک می کنند.
بخش عضلات صاف توکشنده های پلک توسط اعصاب سمپاتیک عصب دهی می‎شود. عضلات رکتوس تحتانی و بالا برنده توسط عصب جمجمه ای سوم (محرک مشترک چشم) عصب دهی می‎شوند. بنابراین پتوز از خصوصیات سندرم هورنر و نیز فلج عصب سوم است.
عضله بالا برنده پلک فوقانی
levator palpebral
superioris muscle
عضله بالا برنده پلک فوقانی از یک تاندون کوتاه از سطح زیرین بال کوچک استخوان پروانه ای، در جلو و بالای سوراخ اپتیک شروع می‎شود. این تاندون با مبدا عضله رکتوس فوقانی که در زیر آن است درهم می آمیزد. این عضله که بخشی از آن عضله صاف است (عضله مولر) همراه با نیام خود، بخش مهمی از توکشنده پلک فوقانی را می سازند. بخش پلکی عضله حلقوی چشم به عنوان متضاد آن عمل می‎کند.
دو انتهای نیام بالا برنده را شاخهای داخلی و خارجی آن می خوانند. شاخ داخلی ظریف است و در پایین به درز پیشانمی – اشکی و نیز به لیگامان پلکی داخلی متصل می‎شود. شاخ خارجی از بین بخشهای کاسه چشمی و پلکی غده اشکی می گذرد و به توبرکل کاسه چشم و لیگامان پلکی خارجی متصل می‎شود.
غلاف عضله بالابرنده پلک در پایین به عضله رکتوس فوقانی می چسبد. سطح فوقانی، در پیوستگاه شکم عضله و نیام، نوار ضخیمی می سازد که در داخل به قرقره و در خارج به دیواره کاسه چشمی خارجی وصل می شود، این نوار لیگامان مانع ckeck ligaments عضله را می سازد. آن را لیگامان ویتنال whitnall نیز می گویند.
عضله بالابرنده توسط شاخه فوقانی عصب سوم جمجمه ای عصب دهی می‎شود. خونرسانی آن توسط شاخه های عضلانی خارجی شریان افتالمیک انجام می‎شود.
اعصاب حسی
اعصاب حسی پلک از شاخه های اول و دوم عصب سه قلو (V) جدا می‎شوند. اعصاب کوچک اشکی، فوق کاسه چشمی ، فوق قرقره ای، و بین خارجی lateral nasal منشعب از شاخه افتالمیک عصب پنجم اند. اعصاب زیر کاسه چشمی، صورتی وجنه ای zigomaticofacial و گیجگاهی وجنه ای zygomat icotemporal منشعب از شاخه فکی (دوم) عصب سه قلو هستند.
عروق خونی و لنفاوی
عروق خونی پلک ها از شاخه های پلکی داخلی و خارجی شریانهای افتالمیک و اشکی جدا می‎شوند. آناستوموزهای بین شریانهای پلکی داخلی و خارجی، قوسهای تارسی را می سازند که در بافت حفره ای فوق عضلانی قرار دارند.
تخلیه وریدهای پلک از طریق ورید افتالمیک و وریدهایی که به پیشانی و گیجگاه تخلیه می‎شوند صورت می‎گیرد. این وریدها بصورت شبکه های جلو و خلف تارسی ترتیب یافته اند (شکل 6-1).
عروق لنفاوی بخش خارجی پلک ها به گره های لنفاوی جلو گوش preauricular و بناگوشی parotid می ریزند. عروق لنفاوی بخش داخلی پلک ها به گره های لنفاوی تحت فکی submandibular تخلیه می‎شوند.
دستگاه اشکی
مجموعه اشکی از غدد اشکی، غدد فرعی اشکی، کانالیکول ها ، کیسه اشکی و مجرای بینی، اشکی nasolacrimal تشکیل شده است (شکل 24-1)
غده اشکی شامل ساختمانهای زیر است:
(1) بخش کاسه چشمی که بادامی شکل است و در حفره اشکی واقع در قسمت قدامی فوقانی گیجگاهی کاسه چشم جای دارد این بخش توسط شاخ خلفی عضله بالا برنده پلک از بخش پلکی جدا می‎شود. در جراحی، برای رسیدن به این بخش از غده باید پوست، عضله حلقوی چشم و سپتوم کاسه چشمی را برش داد.
(2) بخش پلکی که کوچکتر است و درست در بالای قسمت گیجگاهی فورنیکس فوقانی ملتحمه جای دارد. مجاری ترشحی اشکی که به تقریبا ده دهانه ظریف باز می‎شوند بخشهای کاسه چشمی و پلکی غده اشکی را به فورنیکس فوقانی ملتحمه وصل می کنند. برداشتن بخش پلکی غده باعث قطع شدن تمام مجاری اتصالی می‎شود و لذا مانع ترشح از تمام غده می گردد.
غدد اشکی فرعی (غدد کراوز و ولفرینگ) در استرومای ملتحمه پلکی قرار دارند.
اشک، از دریاچه اشکی توسط سوراخهای اشکی فوقانی و تحتانی و سپس کانالیکول ها به کیسه اشک lacrimal sac تخلیه می‎شود که در حفره اشکی قرار دارد. مجرای بینی- اشکی از کیسه اشکی شروع می‎شود و پس از پایین رفتن، در مه آتوس تحتانی حفره بینی، خارج تر از شاخک تحتانی باز می‎شود. هدایت اشک به سوراخهای اشکی توسط جاذبه مویرگی، قوه جاذبه زمین، و پلک زدن صورت می‎گیرد. نیروهای حاصل از جاذبه مویرگی در کانالیکول ها، قوه جاذبه و عمل پمپ کردن عضله هورنر Horner (دنباله عضله حلقوی چشم تا نقطه خلفی کیسه اشکی) در جهت جریان رو به پایین اشک به مجرای بینی- اشکی و حفره بینی عمل می‎کند.
عروق خونی و لنفاوی
خونرسانی غده اشکی از شریان اشکی انجام می‎شود. ورید تخلیه کننده غده نیز به ورید افتالمیک می ریزد. تخلیه لنفاوی به لنفاتیک ملتحمه می پیوندد تا به گره های لنفی جلو گوشی تخلیه شوند.
عصب دهی
عصب دهی غده اشکی بوسیله (1) عصب اشکی (حسی). منشعب از شاخه اول عصب سه قلو، (2) عصب خاره ای سطحی بزرگ grcat superficial petrosal artery (ترشحی)، که از هسته بزاقی فوقانی می آید؛ و (3) اعصاب سمپاتیک همراه با شریان اشکی و عصب اشکی تامین می‎شود.
ساختمانهای مربوطه
لیگامان پلکی داخلی medial palpebral ligament صفحات تارسی فوقانی و تحتانی را در کانتوس داخلی (جلو کیسه اشکی) به زواید پیشانی frontal process وصل می‎کند. بخشی از کیسه اشکی که در زیر لیگامان است بوسیله چند تار عضلانی از عضله حلقوی چشم پوشیده می‎شود. این تارها مقاومت کمی در برابر تورم و اتساع کیسه اشکی دارند. ناحیه زیر لیگامان پلکی داخلی در اکریوسیستیت حاد متورم می‎شود و معمولا فیستول هایی از آن دراین ناحیه باز می‎شوند.
ورید و شریان زاویه ای angular کاملاً در عمق پوست، در فاصله 8 میلی متری سمت بینی کانتوس داخلی قرار دارند. برشهای پوستی که در عمل های جراحی روی کیسه اشکی، داده می‎شوند باید همیشه درفاصله 3-2 میلی متری سمت بینی کانتوس داخلی باشند تا از این عروق اجتناب شود.
عصب بینایی The optic nerve
تنه عصب بینایی از حدود یک میلیون آکسون تشکیل شده که منشا آنها سلول های گانگلیونی (عقده ای) شبکیه است (لایه تار عصبی). عصب بینایی از طریق یک سوراخ کوتاه و حلقوی در صلبیه (در حدود mm 1 به سمت زیر و mm 3 به سمت بینی از طقب خلفی چشم) از سطح خلفی کره چشم خارج می‎شود (شکل 8-1) تارهای عصبی پس از خروج از چشم دارای میلین می‎شوند و قطر آنها از mm 5/1 در صلبیه به mm 3 در اربیت می رسد. طول قطعه اربیتال عصب mm 30-25 است؛ این قطعه از درون مخلوط عضلانی چشم می گذرد و پس از گذشتن از کانال استخوانی اپتیک وارد حفره جمجمه می‎شود. به عصب اپتیک مقابل می پیوندد تا کباسمای بینایی را بسازند.
هشتاد درصد عصب اپتیک از تارهای عصبی بینایی تشکیل شده که در جسم زانویی خارجی lateral geniculate body با نورون هایی که آکسون آنها در قشر اولیه بینایی واقع در لوب های پس سری است، سیناپس برقرار می کنند. بیست درصد آنها مربوط به مردمک است که جسم زانویی را دور می زنند و به ناحیه پره تکتال می روند. از آنجا که سلول های گانگلیونی شبکیه و آکسون های آنها بخشی از سیستم عصبی مرکزی اند، درصورت آسیب دیدن نوسازی نمی‎شوند.
غلافهای عصب اپتیک
(شکل 25-1)
پوششهای لیفی که عصب اپتیک را در بر می گیرند در امتداد پرده های مننژ هستند. نرمه شامه درون جمجمه فقط در مسافت کوتاهی نزدیک کیاسما، اتسال سستی به عصب بینایی دارد، اما به بخش عمده قسمت داخل کانالیکولی و تمام قسمت داخل اربیتی، اتصال محکمی دارد. نرمه شامه متشکل از مقداری بافت فیبرو همراه با عروق کوچک خونی فراوان است (شکل 26-1) این پرده با فرستادن سپتوم های متعدد به داخل عصب اپتیک آن رابه دسته های عصبی تقسیم می‎کند. نرمه شامه تا صلبیه ادامه دارد، و الیاف چندی از آن وارد مشیمیه و تیغه غربالی می‎شوند.
عنکبوتیه در انتهای داخل جمجمه ای کانال اپتیک به عصب اپتیک متصل می‎شود و آن را تا کره چشم همراهی می کند، در آنجا به صلبیه و سخت شامه روی آن منتهی می‎شود. این غلاف متشکل از یک پرده بافت همبندی شفاف است که سپتوم های بسیاری آن رابه نرم شامه متصل می کنند، و شباهت زیادی به آن دارد. ارتباط آن با نرمه شامه بسیار بیشترب از سخت شامه است.
سخت شامه که سطح داخلی سقف جمجمه را می پوشاند، در هنگام خروج عصب اپتیک از کانال اپتیک به آن وصل می‎شود. هنگامی که عصب از کانال اپتیک وارد کاسه چشم می شود، سخت شامه دو تکه میشود یک لایه (پری اربیتال) حفره اربیت را می پوشانند و دیگری و پوشش سخت شامه ای خارجی عصب اپتیک را می سازد. سخت شامه از بافت محکم لیفی بدون عروقی تشکیل شده که درسطح داخلی از اندوتلیوم پوشیده شده است.
فضای زیر سخت شامه ای subdural space دربین سخت شامه و عنکبوتیه قرار دارد و فضای زیر عنکبوتیه ای subarachnoid space در بین نرم شامه و عنکبوتیه قرار دارد. در شرایط عادی هر دویآنها به منزله فضای بالقوه هستند تا فضای واقعی اما در امتداد فضاهایی به همین نام در جمجمه هستند. تحت فشار کافی، مایع ساب آراکنوئید یا سادوب دورال، این فضاهای بالقوه را در اطراف عصب اپتیک می کنند. در داخل سوراخ اپتیک، لایه های مننژی به یکدیگر و به عصب اپتیک و به استخوان اطراف چسبیده اند. و عصب اپتیک را در برابر کشش از هر طرف مقاوم می سازند.
خونرسانی
(شکل 26-1)
لایه سطحی دیسک اپتیک خون خود را از شریانچه های شبکیه دریافت می کنند. بقیه عصب در جلوی تیغه غربالی توسط شاخه هایی از رگهای مشیمیه ای اطراف پاپیلا تغذیه می‎شود. در ناحیه تغیه غربالی، شریانهای مژگانی کوتاه خلفی خونرسانی را به عهده دارندو بخش خلف تیغه غربالی عصب اپتیک، مقداری از خون خود را از شاخه های شریان مرکزی شبکیه دریافت می‎کند. بقیه قسمت داخل اربیتی و نیز بخشهای داخل کانالیکولی و داخل جمجمه ای توسط شبکه عروق نرم شامه تغذیه می‎شوند که منشعب از شاخه های گوناگون شریان افتالمیک و سایر شاخه های کاروتیدهای داخلی هستند.
چلیپای بینایی
(The optic chiasm)
کیاسمای اپتیک با فاصله متغیری نزدیک به قله دیافراگم زین ترکی واقع شده است، اغلب در خلف آن است و تا cm 1 بالای آن می رسدو د در بالا بین عصب های اپتیک که از کانال اپتیک خارج می‎شوند زاویه 45 درجه برقرار است (شکل 27-1). تیغه انتهایی lamina terminals دیواره قدامی بطن سوم را می سازد. شریانهای کاروتید داخلی درست در خارج آن، مجاور سینوسهای کاورنو قرار دارند. کیاسما از اتصال دو عصب اپتیک ساخته می‎شود و محل تقاطع الیاف سمت بینی به راه بینایی طرف مقابل و عبورالیاف سمت گیجگاهی به راه بینایی همان طرف است. الیاف عصبی ماکولا نیز مشابه بقیه تارهای عصبی عمل می کنند بجز اینکه تقاطع آنها در ناحیه ای بالاتر و عقب تر صورت می گیرد. کیاسما رگهای خونی زیادی از حلقه وبلیس مجاور دریافت می دارد.
مسیرهای خلف کیاسمای بینایی
هر راه بینایی optic tract از زاویه خلفی جانبی کیاسما شروع می شود، قسمت فوقانی پایک مغزی را دور می زند و به هسته زانویی خارجی lateral geniculate nucleus ختم می‎شود. تارهای عصبی آوران مردمک درست قبل از هسته از راه بینایی جدا می‎شوند و از طریق بازوی کولیکولوس فوقانی به مغز میانی میروند ( مسیر تارهای عصبی مردمک در شکل 2-14 نشان داده شده است)تارهای آوران بینایی به سلول هایی در هسته زانویی خارجی ختم می‎شوند که راه ژنیکولوکالکارین geniculocalcarine tract را می سازند. این راه عصبی از اندام خلفی کپسول داخل عبور می‎کند سپس به صورت بادبزن گسترده میش ود و در این حال اشعه بینایی optic radiation نامیده می‎شود تارهای عصبی در اشعه بینایی در جلوی شاخ قدامی بطن جانبی به عقب قوس می زنند و سپس به طرف داخل می روند تا به قشرز کالکارین در لوب پس سری رسیده در آنجا ختم شوند پایین ترین تارهای عصبی که از بخش فوقانی نیمه مقابل میدان بینایی سرچشمه می گیرند مسیر خود را به سمت جلو به سوی لوب گیجگاهی ادامه می دهند این قسمت از مسیر را حلقه می یر meyer's loor گویند. ضایعات لوب گیجگاهی که cm 5 عقب تر از نوک قدامی باشند این تارهای عصبی را گرفتار می کنند و می‎توانند نقایص میدان بینایی در ربع فوقانی (quandrantaopic) ایجاد کنند.
قشر اولیه بینایی (ناحیه 17) لبه های فوقانی و تحتانی و عمق شیار کالکارین را در ضلع داخلی را از دو نیم – شبکیه هم جهت خود دریفات می‎کند که مربوط به دو نیمه مقابل میدان بینایی هر دو چشم هستند. تصویر میدان بینایی بصورت طرح دقیق و منظمی براساس سازمان بندی مسیرهای بینایی و ناحیه بینایی در مغز (الگوی رتینوتوپیک Retinotopic) روی قشر بینایی نقش می بندد. ماکولا روی قطب خلفی داخل منعکس می شود، و قسمتهای محیطی شبکیه روی قسمتهای قدامی تر قشر کالکارین منعکس می‎شوند. ناحیه 18، ناحیه ارتباطی با نواحی 17 و 19 است که از طریق مسیرهای نیمکره ای با آنها ارتباط برقرار می‎کند. ناحیه 19 یک ناحیه یکپارچه کننده یا ارتباط دهنده بینایی است که در واقع در لوب آهیانه ای خلفی و گیجگاهی خلفی قرار دارد و هماهنگ کننده حرکات چشم برای تعقیب اشیای متحرک است.
عصب متحرک مشترک چشم
The oculomotor nerve
عصب محرک مشترک چشم از بین پایک های مغزی سرچشمه می‎گیرد و در مجاورت شریان ارتباطی خلفی حلقه ویلیس عبور می‎کند. در کناره غدد هیپوفیز، مجاورت نزدیکی با راه بینایی opotic tract دارد در اینجا سخت شامه را سوراخ می‎کند تا وارد دیواره جانبی سینوس کاورنو می‎شود. پس از خروج از سینوس کاورنو به شاخه های فوقانی و تحتانی تقسیم می‎شود. شاخه فوقانی از حلقه زین، در بالاترین نقطه آن مجاور عصب قرقره ای trochlcar عبور کرده وارد کاسه چشم می‎شود (شکل 3-1) شاخه تحتانی آن از قسمت تحتانی حلقه زین (زیر عصب اپتیک) عبور می‎کند تا به عضلات رکتوس داخلی و تحتانی عصب بدهد. شاخه بزرگی از شاخه تحتانی در جلو ادامه یافته و به مایل تحتانی می رسد. شاخه کوچکی ازانتهای پروگزیمال عصب که به مایل تحتانی می رسد حاوی تارهای پاراسمپاتیکی است که به عقده مژگانی می روند.
عصب قرقره ای (IV)
(The trochlear nerve)
عصب قرقره ای اگر چه نازکترین اعصاب جمجمه ای است ولی طولانی ترین مسیر داخل جمجمه ای دارد (شکل 3-1) و نیز عصبی است که از سطح خلفی ساقه مغز منشا می‎گیرد. الیاف آن پیش از خروج از ساقه مغز درست در زیر کولیکولوس تحتانی تقاطع می کنند در اینجا در معرض آسیب های ناشی از تنتوریوم هستند. عصب چهارم در زیر زیرین ترکی، سخت شامه را سوراخ می‎کند و در داخل دیواره های جانبی سینوس کاورنو عبور می‎کند تا در داخل عصب فرونتال وارد شکاف اربیتال فوقانی گردد. بعد از این نقطه وارد پریوست سقف اربیت می‎شود و از روی عضله بالابرنده به سطح فوقانی عضله مایل فوقانی می رسد.
عصب سه قلو (V)
The trigeminal nerve
(شکل 3-1)
عصب سه قلو از پل مغزی منشا می‎گیرد و ریشه های حسی آن عقده سه قلو trigeminal ganglion اولین شاخه آن (افتالمیک) از دیواره جانبی سینوس کاورنو می گذرد و به اعصاب اشکی، پیشانی frontal و بینی مژگانی nasociliary تقسیم می‎شود. عصب اشکی از ضلع خارجی فوقانی شکاف اربیتال فوقانی، در خارج حلقه زن، عبور می‎کند و در سمت جانبی اربیت مسیر خود را ادامه می‎دهد تا در غده اشکی خاتمه بیابد و اعصاب حسی آن را تامین کند. کمی داخل تر از عصب اشکی، در داخل شکاف اربیتال فوقانی، عصب پیشانی قرار دارد که بزرگترین شاخه عصب سه قلو است. این عصب نیز از روی حلقه زین عبور می‎کند و مسیر خود را در روی عضله بالابرنده تا ضلع داخلی اربیت ادامه می‎دهد در آنجا به اعصاب فوق کاسه چشمی و فوق قرقره ای تقسیم می‎شود. این اعصاب حس ابروها و پیشانی را تامین می کنند. عصب بینی- مژگانی، عصب حسی چشم است. پس از ورود به بخش داخلی حلقه زین، بین رکتوس فوقانی و عصب اپتیک قرار میگیرد. شاخه های آن که به عقده مژگانی می روند و آنها که اعصاب مژگانی را بوجود می آورند، شاخه های انتهایی آن عبارتند از عصب زیرقرقره ای infratrochlear n. ، که بخش داخل ملتحمه و پلک ها را پوشش می دهد، و عصب پرویزنی قدامی anterior cthmoidal حس نوک بینی را تامین می‎کند. بنابراین پوست نوک بینی ممکن است پیش از بروز سایر علائم زونای افتالمیک گرفتار شود.
دومین شاخه (فکی maxillary) عصب سه قلو از سوراخ گرد استخوان پروانه ای foramen rotundumعبور می‎کند و از شکاف اربیتال تحتانی وارد اربیت می‎شود. آنگاه پس از گذشتن ازکانال زیر کاسه چشمی تبدیل به عصب زیرکاسه چشمی infraobital nerve می‎شود که سوراخ زیر کاسه چشمی خارج شده و حس پلک تحتانی و ناحیه گونه ای مجاور آن را تامین می‎کند. این عصب اغلب درشکستگی های کف اربیت آسیب می بیند.
عصب محرک خارجی چشم (VI)
The abducens nerve
عصب ابدوسنس (شکل 3-1) ازبین پل مغزی و بصل النخاع منشا می‎گیرد و مسیری طولانی را روی کلیووس clivus می پیماید تا به کلینوئید خلفی برسد، سپس سخت شامه را سوراخ می کند و از درون سینوس دیواره جانبی سینوس کاورنو عبور میکنند). بعد از عبور از شکاف اربیتال فوقانی و از حلقه زین، در قسمت جانبی ادامه می یابد که به عضله رکتوس خارجی عصب بدهد.
ب- جنین شناسی چشم
چشم از سه لایه رویانی اولیه مشتقل می‎شود: اکتودرم سطحی، و ستیغ عصبی مشتق از آن، اکتودرم عسصبی؛ و مزودرم. اندودرم درساختن چشم شرکت نمی کند. مزانشیم عبارت است از بافت همبند چشم و ضمنایم آن از مزودرم مشتق می‎شوند اما امروزه نشان داده اند که بیشتر مزانشیم تمام نواحی سرو گردن از ستیغ عصبی جمجمه ای مشتق می شوند.
از اکتودرم سطحی؛ عدسی ، غده اشکی، اپی تلیوم قرنیه، ملتحمه و غدد ضمیمه ای چشم و اپیدرم پلک ها مشتق می‎شوند.
ستیغ عصبی، که از ناحیه ای بسیار نزدیک به چینهای عصبی، از اکتودرم بوجود می آید، مسئول ساختن کراتوسیت های قرنیه، اندوتلیوم قرنیه و شبکه ترابکولار، عضله مژگانی، فیبروبلاست های صلبیه، زجاجیه و پرده های مننژی عصب اپتیک است. همچنین درساختن غضروف و استخوان اربیت، اعصاب و بافتهای همبندی اربیت، عضلات خارج چشمی و لایه های ساب اپیدرمی پلک ها، نقش دارند.
از اکتودرم عصبی، حباب بینایی optic vesicle و فنجان بینایی مشتق می‎شوند. بنابراین مسئول تشکیل شبکیه و اپی تلیوم رنگی شبکیه، و لایه های بیرنگ اپی تلیوم مژگانی، اپی تلیوم خلفی، عضلات گشاد کننده و اسفنکتری عنبیه، و تارهای عصب اپتیک و سلول های گلیال آن است.
امروزه معتقدند مزودرم فقط در ساختن عضلات خارج چشمی و اندوتلیوم عروقی اربیت و چشم شرکت دارد.
مرحله حباب بینایی
تا صفحه رویانی اولین مرحله نمو جنین است که طی آن ساختمانهای چشمی می‎توانند تمایز یابند. در مرحله mm 5/2 ( 2 هفتگی) لبه های ناودان عصبی ضخیم می‎شوند تا چینهای عصبی را بسازند (شکل 28-1) سپس چینها به هم می پیوندند تا لوله عصبی neural tube را بسازند که از اپی تلیوم سطحی جدا می‎شود و درون مزودرم زیرین جای می‎گیرد. محل ناودان بینایی optic groove یاشیار بینایی optic sulcus در دو طرف چینهای عصبی سفالیک و موازی با ناووان عصبی است. این رویداد وقتی رخ می‎دهد که چین های عصبی در سه هفتگی شروع به بسته شدن می کنند.
در مرحله میلی متری (چهار هفتگی) درست قبل از آنکه قسمت قدامی لوله عصبی بطور کامل بسته شود اکتودرم عصبی به طرف خارج توسعه یافته و در هر طرف به اکتودرم سطحی می رسد تا جبابهای کروی بینایی را تکشیل دهد. حبابهای بیناهیی بوسیله ساقه های بینایی optic stalks به مغز قدامی forebrain متصل می‎شوند. همچنین در این مرحله، ضخیم شدگی اکتودرم سطحی (صفحه عدسی) بتدریج در مقابل انتهاهای حبابهای بینایی پدیدار می‎شود.
مرحله فنجان بینایی
با در خود فرو رفتن حباب بینایی به منظور ایجاد فنجان بینایی optic cup دیواره خارجی اولیه حباب، تبدیل به دیواره داخلی آن می‎شود. در خود فرو رفتن سطح شکمی ساقه بینایی و حباب بینایی همزمان رخ می‎دهد و شیاری ایجاد می‎کند بنام شکاف بینایی جنینی optic fissure ، سپس لبه های فنجان بینایی در اطراف شکاف بینایی گسترش می یابند. در همان زمان، صفحه عدسی از اکتودرم سطحی جدا می‎شود و بصورت آزادانه در لبه فنجان بینایی قرار می‎گیرد.
شکاف بینایی امکان ورود مزودرم عروقی به ساقه بینایی و در نهایت تشکیل سیستم هیالوئید حفره زجاجیه را از آن امکان پذیر می سازد. با تکمیل فرو رفتن شکاف بینایی باریک می‎شود و در مرحله 13 میلی متری (6 هفتگی) بسته می‎شود و فقط یک سوراخ دائمی کوچک در انتهای قدامی ساقه بینایی باقی می ماند که شیریان هیالوئید از آن عبورز می‎کند در مرحله 100 میلی متری (4 ماهگی) شریان و ورید شبکیه ازاین سوراخ عبور می کنند. همچنین در این مرحله ساختمان عمومی نهایی چشم مشخص شده است.
نمو بعدی چشم شامل تمایز هر یک از ساختمانهای بینایی می‎باشد بطور کلی، تمایز ساختمانهای بینایی خلفی درمرحله اولیه سریعتر از قطعه قدامی صورت می‎گیرد و در مراحل بعدی بارداری قطعه قدامی سریعتر از خلفی صورت می‎گیرد.
جنین شناسی ساختمانهای اختصاصی
پلکها و دستگاه اشکی
پلکها را مزانشیم منشا می گیرند، بجز اپیدرم و اپی تلیوم ملتحمه که از مشتقات اکتودرم سطحی اند. جوانه های پلکی ابتدا در 16 میلی متری (6 هفتگی) در جلوی چشم رشد می کنند که در آنجا در مرحله 37 میلی متری (8 هفتگی) به هم می رسند و به هم متصل می‎شوند. آنها در ماه پنجم جدا می‎شوند. مژگان و غدد مایبوبین و سایر غدد پلکی از رشد اپیدرم به پایین حاصل می‎شوند.
غدد اصلی و فرعی اشکی از اپی تلیوم ملتحمه مشتق می‎شوند سیستم تخلیه اشکی (کانالیکول ها، کیسه اشکی، و مجرای بینی اشکی) نیز از مشتقات اکتودرم سطحی اند، آنها حاصل یک طناب توپر اپی تلیومی هستند که بین زواید فکی و بینی ساختمانهای در حال رشد صورت مدفون می‎شود. در این طناب بلافاصله قبل از تولد، کانال ایجاد می‎شود.
صلبیه و عضلات خارج چشمی
صلبیه و عضلات خارج چشمی از متراکم شدن مزانشیم پیرامون فنجان بینایی تشکیل می‎شوند و اولین بار در مرحله 20 میلی متری (7 هفتگی) قابل شناسایی می‎شوند. رشد این ساختمانها در ماه چهارم پیشرفته می‎شود کپسول تنون در اطراف محل اتصال انتهای عضلات رکتوس در مرحله 80 میلی متری (12 هفتگی) ظاهر می‎شود و در ماه پنجم کامل می شود.
سگمان قدامی
سگمان قدامی کره چشم توسط تهاجم سلول های ستیغ بینایی در فضای بین اکتودرم سطحی (که تبدیل به اپی تلیوم قرنیه ای می‎شود) و حباب عدسی (که از آن جدا شده است) تشکیل می‎شود. تهاجم سلول های ستیغ عصبی در سه مرحله رخ می‎دهد: مرحله اول مسئول تشکیل اندوتلیوم قرنیه است، مرحله دوم مسئول تشکیل استرومای قرنیه است و مرحله سوم مسئول تشکیل استرمای عنبیه است. زاویه اتاقک قدامی از بقایای مزانشیم متراکم در لبه قدامی فنجان بینایی تشکیل می‎شود. مکانیسم تشکیل خود اتاقک قدامی و ساختمانهای زاویه مورد بحث است اما به یقین به نظر می رسد بیشتر حاصل مهاجرت سلول های ستیغ عصبی و تغییرات بعدی ساختار آنها باشد تا تقسیم و تکثیربافت مزودرمی (که قبلا تصور می شد).
اپی تلیوم و اندوتلیوم قرنیه قرنیه ابتدا در مرحله 12 میلی متری (5 هفتگی) ظاهر می‎شوند. پرده دسمه با پهن شدن سلول های اندوتلیال در مرحله 75 میلی متری (13 هفتگی) بوجود می‎آید. استروما به آرامی ضمین می‎شود و درست در زیر اپی تلیوم بخش متراکم قدامی را تشکیل می‎دهد که در مرحله 100 میلی متری (4 ماهگی) قابل تشخیص است و بنام لایه یومن خوانده می‎شود. پیوستگاه قرنیه ای – صلبیه ای در 4 ماهگی کاملاً قابل تشخیص است.
ردیف دوگانه اپی تلیوم عنبیه ای خلفی حاصل گسترش لبه قدامی فنجان بینایی به جلو است که در ماه سوم (مرحله 50 میلی متری) به جلو رشد می‎کند و در خلف سلول های ستیغ عصبی که استرومای عنبیه را می سازند قرار می‎گیرد. هر دو لایه اپی تلیومی در عنبیه دارای رنگدانه می‎شوند در حالیکه در جسم مژگانی فقط لایه خارجی دارای رنگدانه می‎شود. در ماه پنجم (مرحله 150 میلی متری) عضله اسفنکتر مردمک از جوانه اپی تلیوم بدون رنگدانه مشتق می‎شود که خود منشعب از لایه اپی تلیوم قدامی عنبیه در نزدیکی حاشیه مردمک است. بزودی پس از ماه ششم، عضله گشا کننده درلایه اپی تلیومی، نزدیک به جسم مژگانی ظاهر می‎شود.
اتاقک قدامی چشم ابتدا در مرحله 20 میلی لیتری (7 هفتگی) ظاهر می‎شود و تا زمان تولید بسیار کم عمق باقی می ماند. در 65 میلی متری (10-9 هفتگی) کانال شلم بصورت یک کانال عروقی در سطح گودی زاویه ظاهر می‎شود و بتدریج محل بالنسبه قدامی تری را با عمیق تر شدن گودی زاویه احراز می‎کند. عنبیه، که در مراحل اولیه نمو کاملاً قدامی است، و بتدریج که گودی زاویه بوجود می‎آید مکان نسبتا خلفی تری را اشغال می کند، علت آن احتمالا تفاوت سرعت رشد ساختمانهای سگمان قدامی است. شبکه ترابکولار از بافت مزانشیم عروقی سست که ابتدا در لبه فنجان بینایی است بوجود می آید. سیستم تخلیه زلالیه پیش از تولد قادر به انجام است.
عدسی
زمان کوتاهی پس از آنکه حباب عدسی بصورت آزادانه در لبه فنجان بینایی قرار می‎گیرد (مرحله 13 میلی لیتری یا 6 هفتگی) یک کپسول هیالن (شفاف) توسط سلول های عدسی ترشح می‎شود. تارهای ثانویه عدسی از ناحیه استوایی طویل می‎شوند و در جلوی تا اپی تلیوم زیرکپسولی (که بصورت لایه منفردی از سلول های اپی تلیومی مکعبی باقی می ماند) و در عقب تا زیر کپسول عدسی رشد می کنند. در محل تلاقی این تارها، درزهای عدسی ایجاد می‎شوند (Y عمودی در جلو و Y واژگون در عقب) که در ماه هفتم کامل می‎شوند. (این رشد و تکثیر تارهای ثانویه عدسی با سرعت رو به کاهشی در تمام زندگی ادامه می یابد؛ بنابراین عدسی به رشد آهسته خود ادامه می‎دهد که موجب فشار بر تارهای عدسی می‎شود.)
جسم مژگانی و مشیمیه
اپی تلیوم مژگانی از همان دنباله های قدامی فنجان بینایی تشکیل می‎شود که مسئول ساختن اپی تلیوم خلفی عنبیه اند. فقط لایه خارجی رنگدانه دار می‎شود. عضله مژگانی و عروق خونی از مزانشیم مشتق می‎شوند.
در مرحله 6 میلی متری (5/3 هفتگی) شبکه ای از مویرگها فنجان بینایی را در بر می گیرند و تبدیل به مشیمیه می‎شوند. در ماه سوم کانال های وریدی بزرگ و متوسط مشیمیه تشکیل می‎شوند و به داخل وریدهای ورتکس تخلیه می‎شوند تا از چشم خارج گردند.
شبکیه
لایه خارجی فنجان بینایی بصورت لایه منفردی باقی می ماند و تبدیل به اپی تلیوم رنگدانه دار شبکیه می گردد. تجمع رنگدانه ها در مرحله mm 10 رخ می‎دهد (5 هفتگی) ایجاد لایه داخلی پرده بروخ تا مرحله 13 میلی لیتری (6 هفتگی) رخ می‎دهد. در لایه داخلی فنجان بینایی، تمایز پیچیده ای صورت می‎گیرد و تبدیل به نه لایه شبکیه می گردد. این امر به آرامی طی بارداری رخ می‎دهد. تا ماه هفتم، خارجی ترین لایه سلولی (شامل هسته های استوانه ها و مخروط ها) و نیز سلول های دوقطبی، آماکرین و گانگلیون و الیاف عصبی تشکیل شده اند. ناحیه ماکولا تا ماه هشتم ضخیمتر ازبقیه شبکیه است دراین زمان فرو رفتن ماکولا شروع می‎شود. نمود ماکولا به بیان آناتومیک تا 6 ماه پس از تولد کامل نمی‎شود.
زجاجیه
الف- مرحله اول: (زجاجیه اولیه، مرحله 13- 5/4 میلی متری یا 6-3 هفتگی) در حدود مرحله 5/4 میلی متری، سلول های مزانشیمی و فیبروبلاست های مشتق از مزانشیم لبه فنجان بینایی یا سیستم عروقی هیالوئید با کمک اندکی از عدسی رویانی و لایه داخلی حباب بینایی، فیبریل های زجاجیه ای اولیه درست در خلف قطب خلفی عدسی، و مرتبط با بقایای عروق هیالوئید (کانال کلوله Cloquet ) قرار می گیرند.
ب- مرحله دومک (زجاجیه ثانوین، مرحله 65-13 میلی متری یا 10-6 هفتگی) معتقدند فیبرل ها و سلول های (هیالوسیت ها ) زجانجیه ثانویه از زجاجیه عروقی اولیه منشا می گیرند. در جلو اتصال محکم زجاجیه ثانویه به غشای محودد کننده داخل شبکیه مراحل اولیه تشکیل قاعده زجاجیه را پی ریزی می‎کند. از سیستم هیالوئید مجموعه ای از عروق زجاجیه ای و نیز رگهای روی سطح کپسول عدسی (tunica vasculosa lentis) بوجود می آیند. در مرحله 40 میلی متری، سیستم هیالوئید بلندترین طول خود را دارد و سپس از خلف به جلو دچار آتروفی می‎شود.
ج- مرحله سوم: (زجاجیه ثالثه، مرحله 65 میلی متری یا 10 هفتگی) طی ماه سوم، دسته حاشیه ای درالت Drualt تشکیل می‎شود این دسته شامل مجموعه متراکم فیبریل های زجاجیه می‎شود که از اپی تلیوم مژگانی آینده (مشتق از فنجان بینایی) به استوای عدسی کشیده می‎شوند. اینها بعدا لیگامان آویزنده عدسی را می سازند که تا مرحله 100 میلی متری یا 4 ماهگی کامل رشد یافته است. سیستم هیالوئید بطور کامل در این مرحله آتروفی می یابد.
عصب بینایی
آکسون های سلول های گانگلیونی شبکیه، لایه تارهای عصبی را تشکیل می دهند. این تارها به آهستگی ساقه بینایی و سپس عصب اپتیک (مرحله 26 میلی متری) را می سازند. عناصر مزانشیمی به بافت اطراف وارد می‎شوند تا سپتوم های عروقی عصب را بسازند. میلین سازی از مغز شروع می‎شود و به سمت محیط یعنی عصب بینایی ادامه می یابد و در زمان تولد به تیغه غربالی lamina cribrosa می رسد و بعد از تولد در 3 ماهگی تکمیل می گردد.
عروق خونی
شریانهای بلند مژگانی در مرحله 16 میلی متری (6 هفتگی) از هیالوئید جوانه می زنند و در اطراف لبه فنجان بینایی در مرحله 30 میلی متری (7 هفتگی) با حلقه اصلی عنبیه آناستوموز برقرار می کنند.
سیستم هیالوئید (ر.ک.زجاجیه) بطور کامل تا 8 ماهگی آتروفی می یابد. از شریان هیالوئید، شریان مرکزی شبکیه و شاخه های آن بوجود می آیند (مرحله 100 میلی متری یا 4 ماهگی) جوانه ها شروع به رشد در داخل شبکیه می کنند و گردش خون شبکیه را می سازند که تا 8 ماهگی به حاشیه مضرس ora serrata می رسد. شاخه های ورید مرکزی شبکیه نیز همزمان بوجود می آیند.
کره چشم
در بدو تولد، چشم نسبت به بقیه بدن بزرگتر از زمان کودکی یا بزرگسال است. و در مقیاس با اندازه نهایی اش (که در 8-7 سالگی به آن می رسد) کوتاه است، قطر متوسط قدامی خلفی آن mm 5/16 است (تنها قطر مهم از نظر اپتیک). اگر چنین نبود بخاطر قدرت انکساری عدیس تقریبا کروی، چشم دوربین می شد.
قرنیه
قرنیه کودک نوزاد نسبتا بزرگ است و تا سن 2 سالگی به اندازه بزرگسالان می رسد. از قرنیه بزرگسالان پهن تر است و انحنای آن در محیط بیش از مرکز است (این در بزرگسالان برعکس است)
عدسی
در بدو تولد، شکل عدسی بیش از دورانهای دیگر زندگی کروی است، که قدرت انکساری زیادی دارد و به جبران کوتاه بودن قطر قدامی- خلفی چشم کمک می‎کند. عدسی در تمام طول عمر رشد می‎کند و تارهای جدید به محیط آن اضافه شده آن را پهن تر می کنند.
قوام مواد عدیس در طول عمر تغییر می‎کند. در بدو تولد می‎توان آن را با پلاستیک نرم مقایسه نمود؛ در پیری قوام عدسی مانند شیشه است. به همین علت مقاومت در برابر تغییر شکل هنگام تطابق، با پیرشدن زیادتر می‎شود.
عنبیه
در بدو تولد، رنگدانه کمی روی سطح قدامی عنبیه قرار دارد یا بکلی فاقد رنگدانه است؛ لایه رنگی خلفی که از ورای بافت شفاف دیده می‎شود موجب می گردد چشم بیشتر نوزادان آبی رنگ به نظر برسد. بتدریج که رنگدانه ها روی سطح قدامی ظاهر می‎شوند، رنگ قطعی عنبیه ظاهر می‎شود. اگر رنگدانه زیادی رسوب کند، عنبیه قهوه ای می‎شود. رسوب رنگدانه های کمتر باعث ایجاد رنگهای آبی، میشی یا سبز می‎شود.

فهرست مطالب
دیواره های اربیت 1
خونرسانی 2
کره چشم 3
ملتحمه 3
بافت شناسی 4
خونرسانی، عروق لنفاوی و عصب دهی 5
کپسول تنون 5
اسکلرا و اپی اسکلرا 6
قرنیه 6
طبقه یووه آ 7
عنبیه 7
جسم مژگانی 8
مشیمیه 8
عدسی 9
زلالیه 9
زاویه اتاقک قدامی 10
شبکیه 10
زجاجیه 12
نقطه نشانی های کالبد شناختی خارجی 12
عضلات خارج چشمی 12
عضلات مایل 13
فاشیا 14
عصب دهی 14
خونرسانی 14
ضمایم چشم 14
ساختمانهای پلک ها 15
لبه های پلک 15
توکشنده های پلک 17
اعصاب حسی 18
عروق خونی و لنفاوی 18
دستگاه اشکی 19
عروق خونی و لنفاوی 19
عصب دهی 20
ساختمانهای مربوطه 20
غلافهای عصب اپتیک 21
مسیرهای خلف کیاسمای بینایی 22
عصب سه قلو (V) 24
The trigeminal nerve 24
ب- جنین شناسی چشم 25
مرحله حباب بینایی 26
مرحله فنجان بینایی 26

1

32


تعداد صفحات : 33 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود