مقدمه
گویشی که در حال حاضر کلیمیان ایران به آن صحبت میکنند از جمله گویشهای ایرانی است که جزو دسته گویشهای مرکزی ایران به شمار میرود. این گویش امروزه در شهرهای اصفهان، همدان، کاشان، یزد، بروجرد و چند شهر دیگر ایران و نیز در نقاطی در خارج از ایران، چون قفقاز، سمرقند و بخارا رایج است. گفته شده است که گویش فعلی کلیمیان اصفهان، گویش سابق مردم اصفهان بوده که کلیمیان آن را بین خود حفظ کردهاند.i[1] اگر این نظر را بپذیریم میتوان آن را نیز در مورد سایر انواع گویش کلیمی در ایران و یا خارج از ایران تعمیم داد و چنین نتیجه گرفت که کلیمیان ایران در هر نقطه که ساکن شدهاند حافظ زبان سابق آن ناحیه گردیدهاند.
راجع به ورود کلیمیان به ایران و تاریخ آن نظریات مختلفی وجود دارد که از عهده این مقاله خارج استii[2]. تنها ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که طبق سرشماری سال 1350، جمعیت کلیمیان اصفهان در حدود 2300 نفر بوده است. iii[3]. (آمار جمعیت آنها در سالهای اخیر به دست نیامد).
واژه در گویش کلیمیان اصفهان از نظر ساخت اشتقاقیiv[4] (و نه تصریقیv[5]) به سه نوع تقسیم میگردد: سادهvi[6]، مشتقvii[7] و مرکبviii[8].
واژه "ساده" تنها از یک واژک آزادix[9] ساخته شده است، مانند tou (تاب)x[10] ،teu (تب).
واژه "مشتق" علاوه بر یک یا چند واژک آزاد دارای یک یا چند وند اشتقاقیxi[11] است، مانند pil-ak (پولک)، gand-a (گندیده).
واژه "مرکب" بیش از یک واژک آزاد دارد، مانند an-e-buvâ (زن پدر) bâbâ-bele (پدر بزرگ).
"فعل" چون در مقایسه با سایر انواع واژه ساخت متفاوتی دارد، در این مقاله، در ابتدا افعال غیر بسیط و سپس سایر انواع واژه مورد بحث قرار میگیرند.
گویش استان بوشهر در تمام مناطق فارسی محلی است که دارای بن مایه لری می باشد . برای مرزبندی انواع گویش منطقه را از لحاظ جغرافیایی به دو بخش تقسیم شمالی و جنوبی تقسیم می کنیم که هر قسمت ویژگی خاص خود را داراست . و دارای تفاوتی اندک می باشد . زبان های عربی نیز در جاهایی مانند بندر عسلویه ، کنگان ، جزیره شیف ، و جزیره شمالی و جنوبی بندر ریگ رایج است .
در همه گویشها واژه های فارسی باستان ، اوستایی و پهلوی دیده می شود که بازمانده صرف زبان پهلوی هنوز هم در گویش دشتی (دشتیانی ) رایج است . این موضوع نوید تکامل زبان از فارسی قدیم به فارسی نو در منطقه می باشد . حکایت از قدمت و دیرینگی منطقه می کند .
بعلت ارتباط بندری بوشهر با کشورهای عربی و نیزتسلط انگلیسیها هلندیها در منطقه پاره ای واژه های بیگانه دیده می شود که هنوز هم مورد استعمال است . گویش شمالی استان شامل گویش شهرستان دشتستان ، گناوه و دیلم می باشد .
گویش جنوبی شامل گویش شهرستانهای تنگستان ، دشتی ، گنکان و دیر می باشد . خود شهر بوشهر هم اکنون فارسی صحبت می کنند ولی گویش آنها همسو با گویش تنگستان بوده است . گویش شمالی نیز تنوع در عین خود دارد . در شهرستان دشتستان شناسه می در جلو افعال بکار می رود و این واژه ی می در شهرستان گناوه و دیلم تبدیل به ای می شود.
با وجود تضعیف روز افزون زبان ایرانی آذربایجان از زمان غلبه مغول گویش های این زبان به کلی از میان نرفته بلکه هنوز در نقاط مختلف آذربایجان و دیگر نواحی ایران بزرگ بطــور پراکنـده و غالبآ به نام تاتــی به آنها سخن می گوینــد این گویش ها از شمــال به جنوب به اجمال عبارتند از :
1- گویش هــای تاتی طـارم علیـا استــان زنجان شامل روستاهای : نوکیان ،سیاهورود، بنــدرگاه، کلاسر، هزار رود، جمال آباد، باکلور، چرزه، جیش آباد و قــوچان می باشد.
2- عمده روستاهای بخش شاهرود خلخال شامل: اسکستان، اسبو، درو، کلور، شال، دیز، کرین، لرد ، کهل، طهارم، گلوزان، گیلوان ، گرد آو ، گندم آباد و همچنین کرنق در دهستـــان خوروش رستـم و کجل در بخـش کاغذ کنان همان شهرستان .
3- گویش کرینگان ، ازدهات دیزقار خاوری در بخش ورزقان شهرستان اهر.
4- گویش کلاسور لاوینه رود، ازدهات بخش گلیبر شهرستان اهر.
5- گویش گلین قیه ازدهات دهستان هرزند در بخش زنور شهرستان مرند.
6- گویش عنبران در بخش نمین شهرستان اردبیل .
7- گویش های تاتی اطراف کوه رامند در جنوب و جنوب غربی قزوین و طالقان و اشتهارد.
8- گویش های تاکستان، چال، اسفرورین، خیارج ،خوزنین، دانسفــان، ابراهیم آباد و سگز آباد که به تاتی خلخال نزدیک اند.
9- گویش های تالش ، از الله بخش محله شاندرمین در جنوب تالش شوروی و در شمال ایران که اصولاً به زبانهای تاتی آذربایجان وابسته اند.
گویش استان بوشهر در تمام مناطق فارسی محلی است که بن مایه لری دارد. برای مرزبندی آن، انواع گویش منطقه را از لحاظ جغرافیایی به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم می کنند که هر قسمت ویژگی خاص خود را دارد و دارای تفاوت های اندکی است. زبان های عربی نیز در جاهایی مانند بندر عسلویه، کنگان، جزیره شیف و جزیره شمالی و جنوبی بندر ریگ رایج است.
در همه گویش های منطقه واژه های فارسی باستان، اوستایی و پهلوی دیده می شود که بازمانده صرف زبان پهلوی هنوز هم در گویش دشتی (دشتیانی) رایج است.
گویش شمالی استان شامل گویش شهرستان دشتستان، گناوه و دیلم است.
به علت ارتباط بندری بوشهر با کشورهای عربی و نیز تسلط انگلیسی ها و هلندی ها در منطقه، پاره ای واژه های بیگانه نیز در گفتار مردم این منطقه شنیده می شود.
گویش جنوبی شامل گویش شهرستان های تنگستان، دشتی، گنکان و دیر است. مردم در شهر بوشهر هم اکنون فارسی صحبت می کنند اما گویش آنها همسو با گویش تنگستانی است.
در شهرستان دشتستان شناسه "می" در جلو افعال به کار می رود و این واژه "می" در شهرستان گناوه و دیلم تبدیل به "ای" می شود.
می کنم؛ ایکنمekonom
می کرد؛ ekerd
لهجه دشتیانی از قدیمی ترین لهجه های استان بوشهر است که به وضوح صرف و نحو دستور زبان پهلوی ساسانی هنوز در آن استعمال می شود.
ویژگی های دستوری
یکی از مشخصه های گویش های جنوبی جایگزینی فتحه ها به ضمه است که معمولا روی شناسه های افعال قرار دارند.
رفتم؛ رفتُم rafto
دارم؛ دارُُم rom da
دیدم؛ دیدُُم didom
همچنین در اسامی نیز اکثرا فتحه به کسره تبدیل می شود.
مُرد؛ مِرد merd
امین؛ اِمین emin
عباس؛ عِباس ebas
برای ساختن فعل جعلی بعد از بن مضارع شناسه esi به کار می رود که بازمانده ist زبان پهلوی ساسانی است .
خندید؛ خندس xandes
ترسید؛ ترسس tarses
که در زبان پهلوی خندِست ( xandist) و ترسِست (tarsist) بوده است.
صرف افعال در گویش شمالی مانند فارسی نو است ولی در گویش جنوبی یعنی دشتیانی فرق دارد و ضمایر به جای شناسه در ابتدا فعل قرار می گیرد.
صرف فعل شنیدن در گویش دشتیانی
من شنیدم؛ ام اسد um sed
تو شنیدی؛ اُت اشد ut esed
او شنید؛ اُس شنید us sened
ما شنیدیم؛ ُمم شنید mom sened
شما شنیدید؛ شما شنی soma seni
آنها شنیدند؛ اونا شنی owna seni
حرف "ب" که در آخر کلمات چند حرفی فارسی بعد از "الف" بیاید و ساکن باشد در گویش بوشهری بدل به "واو" می شود.
خواب؛ خو xow
آفتاب؛ افتو aftow
دوشاب؛ دیشو disown
کلمات دو حرفی که حرف آخر آنها "ب" است به "واو" تبدیل می شود.
شب؛ شو sow
آب؛ او ow
تلفظ a در آخر واژه ها به جای h صامت در اصل پسوند ag فارسی میانه بوده که g افتاده و a هنوز تلفظ می شود. به عنوان مثال:
خانه را خانگ xana می گفته اند.
در مواردی که کلمه ای با فعل معین "ات" همراه می شود مثل داده است، کرده است، ات تلفظ نمی شود و کسره به جای "ه" در کرده می نشیند و صورت "ش" جای فعل معین است را می گیرد و این گونه تلفظ می شود:
داده است؛ دادش dadesh
کرده است کردش kardesh
علامت استمرار
برای ساختن فعل زمان حال به جای علامت استمرار "دارد" پیشوند هی hey یا هاسی hasey به کار می رود.
دارد می نویسد؛ هی می نویسد hasey/hey minevise
دارد می رود؛ هاسی /هی میره hosey/hey mire
منفی کردن افعال
برای منفی کردن افعال، حرف نفی نه را قبل از اسم یا صفت می آورند و فعل معین حذف می شود.
من بلد نیستم؛ م ُنه بلدُُم mo ne beladom
من غریب نیستم؛ م ُ نه غریبُُم mo ne geribom
باید توجه داشت این نه که برای منفی کردن به کار می رود فقط جلو افعال معین (است و هست) قرار می گیرد.
حرف "را" که نشانه مفعول بی واسطه (مستقیم) است در گویش بوشهری وجود ندارد و به جای "را" کو به کار می رود.
کتاب را بده؛ کتاب کو بده ketab kue bedeh
دفتر را بیاور؛ دفترکو بیار daftare kue biyar
علامت جمع
در گویش شمالی علامت جمع که "ما" است، ال " al" مورد استفاده قرار می گیرد.
کتاب ها؛ کتابل ketabal
خودکارها؛ خودکارل udkaral
درخت ها؛ درختال deraytal
تمام واوها به ای "I" تبدیل می شود.
بود؛ بید bid
دود؛ دید did
تنور؛ تنیر tenir
در لهجه بوشهری هنگام صحبت کردن واژه ها را معمولا خلاصه می کنند و برای خلاصه شدن کلام همیشه چند حرف آن افتاده و مختصر می شود.
من چه می دانم؛ مچم mocem
در گویش جنوبی "ن"های آخر کلمات ادا نمی شود. مثلا به نان "نو" می گویند.
نان؛ نو nu
زمین؛ زمی zami
در گویش جنوبی همچنین جلو افعال یک "ها" اضافه می شود.
بکن؛ هاکن hakon
بده؛ هاده
گویش
به هریک از گونه های یک زبان گویش می گویند. گویش ها می توانند مربوط به یک منطقه ویژه یا طبقهٔ ویژه ای از جامعه باشند.
چند گویش با هم یک زبان را تشکیل می دهند. گویش را نباید با لهجه اشتباه گرفت. هر گویش خود دارای چند لهجه است.
نمونه:
گویش های زبان فارسی: فارسی ایران، فارسی دری، فارسی تاجیکی.
لهجه های زبان فارسی: لهجه تهرانی، لهجه اصفهانی،لهجه هراتی، لهجه لاتی …
گویش هاى ایرانى
ایران کلباسى گویش شناس، پژوهشگر زبان شناسى و استاد دانشگاه
متولد ۱۳۱۸ اصفهان
– دریافت مدرک کارشناسى ادبیات فارسى ۱۳۴۲
– دریافت مدرک کارشناسى ارشد زبان شناسى همگانى ۱۳۴۶
– دریافت مدرک دکتراى زبان شناسى همگانى ۱۳۵۱
– تدریس در دانشگاههاى شهید بهشتى، تهران، علوم پزشکى ایران، پیام نور و …
– برخى از آثار چاپ شده:
گویش کلیمیان اصفهان، گویش کلاردشت (رودبارک)، کردى مهابادى، فارسى اصفهانى، زبان فارسى و زبان هاى محلى، ساخت اشتقاقى واژه در فارسى امروز، فارسى ایران و تاجیکستان و…
– آثار در دست انجام:
"فرهنگ توصیفى گویش هاى ایرانى"، "زبان، گویش، لهجه" و…
– مدیریت گروه گویش شناسى در پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى
– مدیریت گروه گویش شناسى در انجمن زبان شناسى ایران
– نگارش و چاپ بیش از پنجاه مقاله علمى درباره زبان و گویش هاى ایرانى
محمد مفتاحى: زبان منشا ارتباط هاى انسان است. تلاش جهت دست یافتن به راهى براى برقرارى ارتباط با همنوع به کشف توانایى سخن گفتن و سپس تبدیل آن به شکل نوشتارى براى سهولت در ارتباط، همواره یکى از دغدغه هاى مهم انسان بوده است. هر قومى در هر ناحیه اى که مى زیست با توجه به شرایط اقلیمى و تغییراتى که به منظور غلبه بر طبیعت و گاهى سازگارى با آن در اندام و روحیات او پدید آمده بود، داراى زبان و گویش خاصى شد و آن زبان و گویش را به مثابه یکى از مقدسات قومى و فرهنگى براى خود محفوظ داشت. به این ترتیب تمام راههاى ارتباط وابسته و وام دار زبان هستند و بدون شناخت و فهم درست از زبان هیچکدام کارآیى و اهمیت ندارند و همین اهمیت زبان است که سبب شده تا از میان شاخه هاى متعدد علوم انسانى، پژوهش درباره زبان ها و لهجه هاى ملل مختلف همواره مورد توجه و مهم باشد. از طرفى شناخت زبان ها و یافتن ویژگى هاى مشترک و متفاوت آنها و بررسى لهجه هاى مختلف یک زبان اکتشافى لذت بخش است و همین امر سبب مى شود که انسانهایى با مطالعه و فرهیخته عمر گرانمایه در این راه صرف کنند و علاوه بر لذتى که از تحقیقات علمى خود مى برند،به گسترش و حفظ حیات زبانى، که همچون همه موجودات زنده احتمال بیمارى و مرگ تهدیدش مى کند یارى رسانند. دکتر ایران کلباسى یکى از محققان پرتلاش و خستگى ناپذیر در این زمینه است.
ایران کلباسى، پژوهشگر و زبان شناس سال ۱۳۱۸ در اصفهان به دنیا آمد، دوران ابتدایى و دبیرستان را درهمان شهر و در دبستان دانش و دبیرستان شاهدخت سابق به پایان رسانید، سال ۱۳۳۹ وارد دانشگاه شیراز شد و گواهینامه کارشناسى خود را در رشته زبان و ادبیات فارسى در سال ۱۳۴۲ گرفت. سپس در سال ۱۳۴۶ مدرک کارشناسى ارشد و سال ۱۳۵۱ مدرک دکتراى خود را در رشته زبان شناسى همگانى از دانشگاه تهران دریافت کرد. عنوان پایان نامه کارشناسى ارشد او "فارسى اصفهانى" و پایان نامه دکتراى او "گویش کردى مهابادى" است. او در سال ۱۳۳۷ با عنوان آموزگار به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد و حدود شانزده سال در دبستان هاى اصفهان، شیراز و دبیرستان هاى تهران به تدریس مشغول بود. کلباسى همچنین در طول این شانزده سال سمت هایى را از قبیل معاونت و ریاست دبیرستان و نیز ریاست انستیتویى که معلم تربیت مى کرد، به عهده داشته است. این فعالیت ها همواره همراه با علاقه اصلى وى؛ یعنى مطالعه و بررسى گویش هاى ایرانى به صورت برنامه غیرموظف انجام شده است. دکتر کلباسى در سال ۱۳۵۳ از وزارت آموزش و پرورش به فرهنگستان سابق زبان ایران یا پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى فعلى منتقل شده و از آن پس در رشته مورد علاقه اش؛ یعنى مطالعه گویش ها به صورت جدى به فعالیت پرداخته و همزمان در دانشگاههاى شهید بهشتى، پیام نور، الزهرا، تهران، علوم پزشکى ایران، دانشگاه آزاد اسلامى و پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى تدریس کرده است. در سالهاى ۱۳۶۵ و ۱۳۷۶ از طرف پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى براى استفاده از فرصت مطالعاتى عازم کشور انگلستان شد و در مدرسه مطالعات آسیایى و آفریقایى لندن (SOAS) به تحقیق و مطالعه پرداخت. او هم اکنون علاوه بر تدریس و پژوهش، مدیر گروه گویش شناسى پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى و نیز مدیر گروه گویش شناسى انجمن زبان شناسى ایران نیز هست و تالیفات فراوانى نیز در حوزه مطالعاتى اش داشته است.
یکى از کتابهاى دکتر ایران کلباسى "گویش کلیمیان اصفهان" است. در پیشگفتار این کتاب آمده است که گویشى که کلیمیان ایران در حال حاضر با یکدیگر به کار مى برند، از گویش هاى سابق ایرانى است که کلیمیان ایران آن را حفظ کرده اند.
این کتاب در سه فصل تهیه شده و فصل اول آن به بررسى آواشناختى و واج شناسى اختصاص دارد. در این فصل به مطالبى از قبیل واج ها و انواع آنها، هجا، تکیه، فرآیندهاى آوایى وبرخى از تفاوت هاى آوایى بین این گویش و فارسى استاندارد پرداخته شده است، فصل دوم اختصاص به ساخت واژه دارد در این فصل انواع واژه از نظر ساخت تعریفى و اشتقاقى و نیز واژه بست ها مورد بررسى قرار گرفته اند.
در فصل سوم که به ساخت جمله اختصاص دارد انواع جمله از نظر گروه و بندهاى (جمله ساده) تشکیل دهنده آنها و نیز از نظر وجه و آهنگ بررسى شده اند. از ویژگى هاى این کتاب ملحقات آن است که تعدادى جمله، فهرستى از افعال همراه با ستاک حال و ستاک گذشته و صورت هایى از تعریف آنها و نیز فهرستى از واژگان این گویش آورده شده است. این کتاب یکى از منابع مهم در شناسایى و آشنایى بیشتر با گویش هاى ایرانى است.
از دیگر آثار دکتر کلباسى در زمینه معرفى گویش هاى ایرانى مى توان به "گویش کلاردشت و رودبارک" اشاره کرد. در این کتاب مولف ابتدا اطلاعاتى درباره مازندران، گیلان و کلاردشت از نظر تقسیمات جغرافیایى، شرایط آب و هوایى و ویژگى هاى خاص این منطقه به مخاطب ارائه مى کند و سپس در سه فصل به بررسى گویش مردم این نواحى مى پردازد. در فصل اول به بررسى هاى آواشناختى و واج شناختى پرداخته شده و فصل دوم و سوم به ترتیب به ساخت واژه و ساخت جمله اختصاص دارد. در بخش ملحقات این کتاب هم تعدادى جمله به گویش مردم کلاردشت، ترانه هاى محلى، ضرب المثل ها، فهرست افعال ساده و مشتق (افعال پیشوندى) و واژگان این گویش آمده است.
"کردى مهابادى" عنوان کتاب دیگرى از ایران کلباسى در راه شناخت لهجه هاى مختلف ایران است. با توجه به اینکه مهابادى را لهجه معیار کردى مى دانند و نسبت به بقیه انواع کردى استانداردتر است وى در این کتاب درباره ساخت آوایى و دستورى آن تحقیقات خود رابه ثبت رسانده است. "کردى مهابادى" که عنوان پایان نامه دکتراى اوست، از لحاظ علمى و از نوع تازگى تحقیق اهمیت ویژه اى دارد. عنوان پایان نامه کارشناسى ارشد او "فارسى اصفهانى" است. لهجه اصفهانى همچون لهجه هاى تهرانى، شیرازى، کرمانى و… یکى از لهجه هاى فارسى معیار است که تفاوت هایى هم با آن دارد. کلباسى در این کتاب به بررسى تفاوت هاى آوایى و واژگانى این لهجه با فارسى معیار پرداخته است. عنوان کتاب دیگر او در این زمینه فارسى ایران و تاجیکستان است. نامبرده در این کتاب ضمن سفرى که به تاجیکستان داشته فارسى رایج در تاجیکستان را با فارسى ایران مقایسه و شباهت ها و تفاوت هاى آنها را به طور مفصل بیان کرده است.
ایران کلباسى معتقد است: "درحالى که همه ظاهراً براى حفظ و بررسى گویش ها دل مى سوزانند ولى هیچ اقدام اساسى و برنامه ریزى شده اى براى این امر مهم انجام نمى دهند. همچنین در برنامه ریزى هاى آموزشى عملاً درسى با عنوان "گویش هاى ایرانى" وجود ندارد و تنها در برنامه کارشناسى ارشد زبان شناسى همگانى درسى اختیارى و نه اجبارى با این عنوان ارائه مى شود که چون جدى گرفته نمى شود، دانشجویان تمایلى به انتخاب این درس ندارند."
علاوه بر چاپ کتابهایى درباره گویش هاى ایرانى کتاب مهم دیگرى از ایران کلباسى به چاپ رسیده است با نام "ساخت اشتقاقى واژه در فارسى امروز". در پیش گفتار این کتاب مى خوانیم: "مساله واژه سازى و گزینش واژه هاى فارسى در برابر واژه هاى بیگانه سالهاست که مورد توجه ایرانیان قرار گرفته است و این امر در سازمان هایى از قبیل فرهنگستان، ارتش، موسسات تحقیقاتى به طور گروهى و یا توسط نویسندگان و مترجمان به طور انفرادى صورت گرفته و همچنان ادامه دارد. کتاب حاضر تلاشى است در جهت هموارتر کردن این راه نه چندان هموار." در این کتاب که از چهار فصل و ملحقات تشکیل شده است ضمن تعریف برخى از مباحث نظرى مانند: صرف، اشتقاق، واژه و … و پرداختن به انواع کلمه، واژه بستها و وند هاى تعریفى فارسى و عربى در فارسى و واژه هاى مرکب در نهایت انواع واژه هاى مشتق و وندهاى اشتقاقى فارسى معرفى شده است.
ایران کلباسى علاوه بر چاپ و انتشار هفت کتاب علمى و ۵۲ مقاله تحقیقى در زمینه زبان فارسى و گویش هاى ایرانى که بسیارى از آنها را در همایش هاى داخلى و خارجى به صورت سخنرانى هم ارائه کرده است در حال حاضر دو کار پژوهشى عظیم دردست انجام دارد. یکى "فرهنگ توصیفى گویش هاى ایرانى" که هر چند کار گروهى را مى طلبد ولى او چندین سال است که به تنهایى مشغول انجام آن است و تاکنون مدخل هاى بسیارى از این فرهنگ را آماده کرده است. پژوهش دیگر این پژوهشگر خستگى ناپذیر و پرتلاش کتابى با عنوان "زبان، گویش و لهجه" است که مراحل مقدماتى چاپ را مى گذراند. در این کتاب وى علاوه بر مطالب نظرى راجع به گویش شناسى، متن واحدى را به صورت یک داستان کوتاه به بسیارى از لهجه ها و گویش هاى ایرانى برگردانده و آنها را با هم مقایسه کرده است تا شباهت ها و تفاوت هاى آنها را شناخته و از این راه بتواند به دسته بندى لهجه ها و گویش هاى ایرانى بپردازد. او معتقد است که این نوع پژوهش در زمینه گویش شناسى کارى تازه است که تاکنون انجام نگرفته و براى شناخت کامل و همه جانبه از گویش ها مفید و ضرورى است.
ایران کلباسى مقاله هاى فراوانى هم در زمینه گویش شناسى نوشته که در نشریه هاى تخصصى زبان شناسى و ادبیات در ایران و خارج از ایران به چاپ رسیده است و براى نمونه مى توان به این موارد اشاره کرد: "شباهت ها و تفاوت هاى گویش هاى گیلکى، مازندرانى و تالشى، دستگاه فعل در گویش لارى، ویژگى هاى شاخص گویش سمنانى، وندهاى گویشى و واژه سازى، ارگتیو در زبان ها و گویش هاى ایرانى، تنوع زبان ها و گویش هاى ایرانى، راهنماى گردآورى گویش هاى ایرانى، نشانه استمرار در لهجه ها و گویش هاى ایرانى، حالت در زبان ها و گویش هاى ایرانى و جاندارى و بى جانى در گویش هاى ایرانى."
عشق و علاقه بى حد و مرز ایران کلباسى به مطالعه زبان ها و گویش هاى ایرانى او را به عمرى پژوهش در این زمینه واداشته و کار را به جایى رسانده است که از او به عنوان مرجعى در گویش شناسى ایران یاد مى شود.
گویش بختیاری
زبان بومی ایل بختیاری یا گویش لری بختیاری: از گویش های جنوب غربی ایران است و متناسب با شرایط زیستی، اقتصادی، طبیعی و فرهنگ بومی این قوم سامان و غنا یافته است. راولینسون در سفرنامه خود می نویسد: "تاکنون این گویشهای رایج در منطقه زاگرس را بازمانده زبان پهلوی می دانستند ولی به نظر می رسد زبان لری از فارس باستان مشتق شده است که هم زمان با زبان پهلوی به صورت جداگانه با آن تکلم می شده است". محسن فارسانی در مقدمه دیوان ملا زلفعلی بختیاری می نویسد: "خاک این منطقه به لحاظ کوهستانی بودن از هجوم اقوام بیگانه مصون مانده و گویش آنان کمتر با زبان ترکی و عربی مخلوط شده است". وی این گویش ظریف را از مشتقات نزدیک زبان پهلوی می داند.این سخن درکل درست است . گویش بختیاری از جمله گویشهای جنوب غربی ایران – شاخه لری – به شمار می رود، گویشهای لری تفاوتهایی باهمدیگر دارند – این تفاوتها بیشتر با لرهای لرستان فیلی مصداق می یابد اما با لرستان جنوبی به ویژه در استان کهگیلویه و بویر احمد و ممسنی اختلاف چندان چشمیگر نیست. مجموعا گفته می شود زبانهای لری نزدیکترین همسایه و همدسته زبان فارسی هستند.
گویش بختیاری مانند اکثر گویش های دیگر کشورمان لهجه های متعدد دارد که به طور کلی از نظر جغرافیایی می توان آن را به چهار نوع گویش تقسیم نمود :
اول: منطقه شرقی که قسمتی از دنباله رودخانه کارون را شامل می شود و همسایه کوه گیلویه و بویر احمد است و طبعاً از گویش بویر احمدی تاثیر پذیری داشته است. مثلاً تمام بختیاری ها به "شما" می گویند "ایسا" (isA) اما در آن منطقه بر اساس گویش بویر احمد می گویند "ایشا" (ishA)
دوم: منطقه جنوبی که بیشتر طایفه مکوندی را در بر می گیرد و از رود زرد تا رامهرمز و هفتکل است و تحت تاثیر گویش طایفه بهمئی قرار گرفته است .
سوم: منطقه چهار لنگ که از فریدن تا دورود را شامل می شود. اگرچه در این منطقه تاثیر پذیری صورت نگرفته است اما در بعضی واژه ها فطرتاً و از روزگار دراز این تفاوت وجود داشته است. مثلاً به عمو می گویند تتا در حالی که در مناطق دیگر به عمو می گویند تاته
چهارم: بختیاری میانی که شامل کلیه هفت لنگ(که از الیگودرز شروع و تا مناطق جنوبی ادامه دارد) و قسمتی از چهار لنگ کیان ارثی است. گویش حالت اصلی خودش را داشته و روان و یک دست است و اختلاط با واژه های بیگانه کمتر در آن صورت گرفته است .
حروف ویژه در گویش بختیاری
در بختیاری حروفی وجود دارد که در فارسی رایج تلفظ نمی شوند. شاید آن ها بازماندگان فارسی پهلوی باشند.
ذال معجم: حرف "د" وقتی که پس از a ،A ،o ،i ،e ،y بیاید به گونه ای دیگر تلفظ می شود ("A" را "آ" فرض کنید و "a" را "فتحه") تلفظ به این طورت است که قسمت زیرین نوک زبان با دندانهای پیش فک زیرین مماس شده اما با دندانهای پیش فک بالا تماس بسیار نامحسوس است. اما "د" پس از صامت ها به همان صورت معمول تلفظ می شود .
هاء میان تهی: گونه ای "هـ" است که با تلفظی نرمتر از "هـ" تلفظ می شود. مانند پهل (pohl) به معنی پُل
واو غنه: کلمه "نو" در فارسی رایج تقریباً با واو غنه تلفظ می شود. در گویش بختیاری برخی کلمات با این واو تلفظ می شوند. مثل nّon (یعنی نان)
ضمایر
ضمایر شخصی منفصل:
مو (mo) … من
تو (to) … تو
هو (Ho) … او/آن
ایما (imA) … ما
ایسا (isA) … شما
هونو/اونو (ono/hono) … آنها
–
ضمایر ملکی متصل:
اُم (om-) تَوَرُم (tavarom) تبرم (تبر من)
اِت (et-) تَوَر ِت (tavaret) تبرت
اِس (es-) تَوَر ِس (tavares) تبرش
اِمون (emun-) تَوَر ِمون (tavaremun) تبرمان
اِتون (etun-) تَوَر ِتون (tavaretun) تبرتان
اِسون (esun-) تَوَر ِ سون (tavaresun) تبرشان
اسامی مختوم به مصوت هنگام گرفتن ضمیر ملکی متصل تنها m یا t یا s یا mun یا tun و یا sun می گیرد. مثل :
دام (dAm) مادرم
داسون (dasun) مادرشان
–
ضمایر اشاره:
یو (yo) این
هو (ho) آن
یونو (yono) اینها
هونو (hono) آنها
زمان افعال
مضارع اخباری:
شناسه + بن مضارع + -e
مثلاً خَردَن (xardan) به معنی خوردن بن مضارعش "خور" (xor) است:
می خورم: اِخورُم (exorom)
می خوری: اِخوری (exori)
می خورد: اِخوره (exore)
می خوریم: اِخوریم (exorim)
می خورید: اِخورین (exorin)
می خورند: اِخور ِن (exoren)
–
مضارع التزامی: دستور ساختش مثل فارسی است
ماضی مطلق: دستور ساختش مثل فارسی است (شناسه + بن ماضی)
ماضی استمراری: شناسه + بن ماضی + -e
مثل: اِخَردُم (exardom) می خوردم
–
ماضی نقلی: e- + ماضی مطلق
خورده ام: خَردُمِه (xardome)
خورده ای: خَردیه (xardiye)
خورده است: خَردِه (xarde)
خورده ایم: خَردیمِه (xardime)
خورده اید: خَردینِه (xardine)
خورده اند: خَردِنِه (xardene)
–
ماضی بعید: مثل فارسی است فقط به جای "بود" از "بید" استفاده می شود. مثلاً :
خورده بودند = خَردِه بیدِن (xarde biden)
–
آینده: برای بیان زمان آینده معمولاً همان مضارع اخباری به کار می رود
نفی مضارع اخباری:
نمی خورم: نیخورُم (nixorom)
نمی گویم: نیگُم (nigom)
—————
————————————————————
—————
————————————————————
20