تارا فایل

کلیاتی درباره مساله معاد


کلیاتی درباره مساله معاد

بحث ما درباره مساله معاد است . مساله معاد از نظر اهمیت ، بعد از
مساله توحید مهمترین مساله دینی و اسلامی است . پیغمبران ( و بالخصوص‏
آنچه از قرآن درباره پیغمبر ما استفاده می‏شود ) آمده‏اند برای اینکه مردم‏
را به این دو حقیقت مومن و معتقد کنند : یکی به خدا ( مبدا ) و دیگر به‏
قیامت و یا فعلا به اصطلاح معمول ما معاد مساله معاد چیزی است که برای‏
یک مسلمان ایمان به آن لازم است ، یعنی چه ؟ یعنی در ردیف مسائلی نیست‏
که چون از ضروریات اسلام است و ایمان به پیغمبر ضروری است ، پس ایمان‏
به آن هم به تبع ایمان به پیغمبر ضروری است .
ما بعضی چیزها داریم که باید به آنها معتقد بود ، به این معنا که‏
اعتقاد به آنها از اعتقاد به پیغمبر منفک نیست ، " باید " به این‏
معناست نه به معنی تکلیف ، به معنی این است که انفکاک پذیر نیست که‏
انسان به پیغمبر و اسلام ایمان و اعتقاد داشته باشد ولی به این چیز ایمان‏
نداشته باشد . مثلا روزه ماه رمضان ، می‏گویند که روزه ماه رمضان از
ضروریات اسلام است . اگر کسی روزه نگیرد و بدون عذر روزه بخورد ، این‏
آدم فاسق است ولی اگر کسی منکر روزه باشد ، از اسلام خارج است ، چرا ؟
برای اینکه اسلام ایمان به وحدانیت خدا و ایمان به پیغمبر است و امکان‏
ندارد که کسی به گفته پیغمبر ایمان داشته باشد ولی روزه را منکر باشد ،
چون اینکه در این دین روزه هست از ضروریات و از واضحات است ، یعنی نمی‏شود انسان در ذهن خودش‏ میان قبول گفته‏های پیغمبر و منها کردن روزه تفکیک کند . ولی خود مساله‏ اعتقاد به روزه داشتن مستقلا موضوع ایمان و اعتقاد نیست ، یعنی در قرآن‏
هیچ جا وارد نشده : " کسانی که به روزه ایمان می‏آورند " .
اما گذشته از اینکه مساله معاد و قیامت مثل روزه از ضروریات اسلام‏
است ( یعنی نمی‏شود کسی معتقد به پیغمبر باشد ولی منکر معاد باشد ) در
تعبیرات قرآن کلمه ایمان به قیامت ، ایمان به یوم آخر آمده است ، یعنی‏
پیغمبر مساله معاد را به عنوان یک چیزی عرضه کرده است که مردم همان‏
طوری که به خدا ایمان و اعتقاد پیدا می‏کنند ، به آخرت هم باید ایمان و
اعتقاد پیدا کنند ، که معنی آن این می‏شود که همین طوری که خداشناسی لازم‏
است ( یعنی انسان در یک حدی مستقلا با فکر خودش باید خدا را بشناسد )
در مساله معاد نیز انسان باید معادشناس باشد ، یعنی پیغمبر نیامده است‏
که در مساله معاد بگوید چون من می‏گویم معادی هست شما هم بگویید معادی‏
هست ، مثل اینکه من گفتم روزه واجب است شما هم بگویید روزه واجب است‏
. نه ، ضمنا افکار را هدایت و رهبری و دعوت کرده که معاد را بشناسند ،
معرفت و ایمان به معاد پیدا کنند .

معاد ، جزء اصول دین
اینکه علمای اسلام معاد را از اصول دین قرار داده‏اند ولی سایر ضروریات‏
را از اصول دین قرار نداده‏اند ، بر همین اساس است . چون خیلی اشخاص از
ما این سوال را می‏کنند ، می‏گویند شهادتین که انسان به آن مسلمان می‏شود دو
چیز بیشتر نیست : " اشهد ان لا اله الا الله ، اشهد ان محمدا رسول الله‏
" . دیگر چرا مساله معاد را جزء اصول دین قرار داده‏اند ؟ خوب ، آدمی که‏
به پیغمبر ایمان داشته باشد ، به هر چه پیغمبر گفته ( اگر برایش ثابت‏
شود که پیغمبر گفته ، مخصوصا اگر ثبوتش به حد ضرورت و بداهت برسد )
ایمان پیدا می‏کند ، پس ما باید بگوییم اصول دین دو چیز بیشتر نیست
( 1 ) : توحید ، نبوت ، معاد فرع و طفیلی نبوت است ، چون ما به نبوت‏
اعتقاد داریم و پیغمبر از معاد خبر داده ، به معاد هم اعتقاد داریم ،
همین طوری که چون پیغمبر گفته‏اند نماز واجب

پاورقی :
. 1 حالا دو اصل دیگر [ عدل و امامت ] را که شیعه می‏گویند ، آن به جای‏
خود مساله علیحده‏ای است .
است به نماز هم اعتقاد داریم ، نماز هم از ضروریات است ، روزه هم از
ضروریات است ، حج هم از ضروریات است .
این ایراد وارد نیست ، چون علت اینکه مسلمین معاد را جزء اصول دین‏
قرار داده‏ا ند این بوده که اسلام درباره معاد یک امر علاوه‏ای از ما خواسته‏
یعنی نخواسته ما فقط آن را به عنوان یکی از ضروریات اسلام ، به طفیل‏
قبول نبوت قبول کرده باشیم ، خواسته که خود ما هم مستقلا به آن ایمان و
اعتقاد داشته باشیم ، ولو مثلا ما به نبوت اعتقاد نداشته باشیم ، به معاد
اعتقاد داشته باشیم . این که " ولو " می‏گویم نه اینکه از آن صرف نظر
می‏کنم ، می‏خواهم بگویم یک مساله‏ای است که خواسته ما مستقلا به آن ایمان‏
داشته باشیم و لهذا قرآن استدلال می‏کند بر قیامت ، استدلال نمی‏کند بر روزه‏
، می‏گوید روزه را پیغمبر گفته ، ولی استدلال می‏کند بر قیامت ، چه آن نوع‏
استدلالی که پایه آن خود توحید است ، و چه آن استدلالی که پایه آن نظام‏
خلقت است .

استدلالهای قرآن بر معاد
دو نوع استدلال در قرآن هست . یک نوع استدلال بر معاد ، بر اساس توحید
است که قرآن می‏گوید ممکن نیست خدا خدا باشد ولی معادی نباشد ، یعنی اگر
معاد نباشد خلقت عبث است . این خودش یک استدلال است . قرآن خواسته‏
روی این مطلب استدلال کند : " " ا فحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم‏
الینا لا ترجعون "" ( 1 ) . البته ما روی این استدلالها بعد بیشتر صحبت‏
می‏کنیم ولی حالا این مدعای خودمان را که " معاد از اصول دین است "
می‏خواهیم بگوییم روی چه حساب است . قرآن در واقع این طور می‏گوید : یا
باید بگویید خدایی نیست ، پس خلقت و آفرینش عبث و باطل و بیهوده‏
است ، دنبال حکمت در خلقت نباید رفت و مانعی نخواهد داشت که خلقت‏
بر عبث و بیهوده باشد ، و یا اگر خدایی هست که جهان را آفریده است‏
معادی هم باید باشد ، معاد متمم خلقت است ، مکمل خلقت است ، جزئی از
خلقت است که با نبودن آن خلقت ناقص است ، خلقت عبث و بیهوده است‏

پاورقی :
. 1 مومنون / 115 : [ آیا چنین پنداشتید که ما شما را عبث آفریده‏ایم و
به سوی ما بازگشت نخواهید کرد ؟ ] .
یک سلسله استدلالهای دیگر هم در قرآن هست که همان نظام موجود و مشهود
را دلیل بر قیامت قرار می‏دهد . در اول سوره حج و مومنون هست که ایها
الناس ! اگر در بعث و در قیامت شک و ریب دارید ، پس ببینید خلقت‏
خودتان را ، بعد خلقت خود ما را می‏گوید که شما را از نطفه آفریدیم ،
نطفه را از خاک آفریدیم ، بعد نطفه را به علقه و علقه را به مضعه تبدیل‏
کردیم ، بعد برای مضعه استخوان قرار دادیم ، بعد گوشت پوشاندیم ، بعد
شما را به صورت طفل در آوردیم ، " " ثم انکم بعد ذلک لمیتون 0 ثم انکم‏
یوم القیامه تبعثون "" ( 1 ) همچنین کانه همین راهی را که تا حالا
آمده‏اید ادامه می‏دهید تا منتهی می‏شود به قیامت .
پس سر اینکه معاد را جزء اصول دین قرار داده‏اند ، نه صرف [ این بوده‏
که معاد ] یکی از ضروریات دین و از توابع نبوت بوده است ، بلکه یک‏
مساله‏ای بوده که راه استدلال بر آن لا اقل تا اندازه‏ای باز بوده و قرآن‏
می‏خواسته است که مردم به مساله قیامت [ به عنوان یک مساله مستقل‏
اعتقاد پیدا کنند ] .

پیوستگی زندگی دنیا و آخرت
انسان در آن دنیا آنچنان است که اینجا خودش را بسازد ، اینجا اگر
خودش را کامل بسازد آنجا کامل است ، اگر ناقص بسازد ناقص است ، اگر
خودش را کور قرار بدهد آنجا کور است و اگر خودش را کر قرار بدهد آنجا
کر است و اگر خودش را از صورت انسانیت خارج کرده باشد و به صورت‏
حیوانی از انواع حیوانات دیگر در آورده باشد ، در آنجا به صورت همان‏
حیوان محشور می‏شود . این هم مساله سوم ، یعنی رابطه و پیوستگی بسیار شدید
میان زندگی دنیا و زندگی آخرت ، که فرمود : " " الدنیا مزرعه الاخرش "
" ( 2 ) . تنها این جمله نیست ، هزارها جمله [ هست ] ، اصلا هر چه‏
درباره معاد آمده در همین زمینه " " الدنیا مزرعه الاخرش " " آمده است‏
. اساسا نظام آنجا با نظام اینجا فرق می‏کند . اینجا نظام ما نظام اجتماعی‏
است ، به این معنا که افراد واقعا در سعادت و شقاوت یکدیگر شریک و
موثرند ، یعنی عمل خوب من می‏تواند شما را خوشبخت

پاورقی :
. 1 مومنون / 15
. 2 حدیث نبوی ، کنوز الحقایق ، مناوی ، باب دال .
کند و عمل بد من تاثیر دارد در بدبختی شما و افراد یک اجتماع سرنوشت‏
مشترک دارند . ولی در آنجا اصلا سرنوشت مشترک نیست ، اهل سعادت با
هم‏اند و اهل شقاوت هم با هم ، ولی آن با هم بودن غیر از اشتراک داشتن‏
در سعادت است ، اساسا اشتراکی در کار نیست ، هر کسی در وضع خودش هست‏
بدون آنکه تاثیری در وضع دیگری داشته باشد .

اینها اموری است قطعی و مسلم و پیغمبران آمده‏اند برای اینکه مردم را
به این مطلب دعوت کنند ، مخصوصا این قسمت اخیر چون جنبه تربیتی‏
زیادتری دارد و بیشتر به مساله دعوت مربوط است . ما می‏بینیم که در درجه‏
اول قرآن و بعد سایر آثار دینی ما اصرار فراوانی روی این مطلب دارند که‏
آن دنیا دار الجزاء است ، خانه پاداش و خانه کیفر است ، پس شما
مراقب عمل خودتان در اینجا باشید . حتی قرآن تعبیری دارد که عده‏ای این‏
تعبیر را حمل بر هیچ گونه مجاز گویی نمی‏کنند و عین حقیقت می‏دانند .
تعبیر این است که قرآن می‏گوید آنچه که شما در این دنیا عمل می‏کنید ، عمل‏
شما پیش فرستاده شما به دنیای دیگر است . عده‏ای می‏گویند این تعبیر
بلاغتی است ، تعبیر مجازی است ، عمل ما که آنجا فرستاده نمی‏شود ، عمل من‏
یعنی کار ، این کار یک حرکت است و این حرکت هم همین جا فانی و تمام‏
می‏شود . ولی عده‏ای معتقدند که هر چه در این دنیا پیدا بشود ، صورتی در
دنیای دیگر پیدا می‏کند که همین خودش یک حقیقتی در دنیای دیگر پیدا
می‏کند و این تعبیر قرآن راست است که هر چه ما در اینجا عمل می‏کنیم چیزی‏
در آن دنیا ایجاد کرده‏ایم ، پس چیزی را از این دنیا به آن دنیا
فرستاده‏ایم .

تعبیر قرآن

این تعبیر قرآن را ببینید آیات معاد اساسا برای موعظه هم خیلی خوب‏
است در اواخر سوره حشر می‏فرماید : " " یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله‏
" ای اهل ایمان ! تقوای الهی داشته باشید ، از خدا بپرهیزید ( همیشه‏
گفته‏ایم که کلمه " تقوا " معنایش پرهیز نیست ولی ما تعبیر دیگری‏
نداریم ) ، که معنایش این است که خودتان را از غضب الهی ، از مخالفت‏
فرمان الهی دور نگه دارید . " " و لتنظر نفس ما قدمت لغد "" خیلی‏
تعبیر عجیبی است ، " " و لتنظر "" امر است : " و باید هر نفسی و هر
کسی نظر کند و دقت کند درآنچه برای فردا می‏فرستند " . این صریح‏ترین تعبیری است که می‏شود در این‏ زمینه کرد . وقتی به ما می‏گوید بیایید در کار و عمل خودتان مراقب باشید ، به این تعبیر می‏گوید : درباره این چیزهایی که برای فردا پیش می‏فرستید
، در مورد این پیش فرستاده‏های خودتان دقت کنید ، دقیق باشید . درست‏
مثل آدمی که در یک شهری هست و برای شهر دیگری که بعدها می‏خواهد برود در
آنجا سکنی اختیار کند ، کالایی قبلا تهیه می‏کند و می‏فرستد ، به او می‏گویند
در این چیزهایی که قبل از خودت داری می‏فرستی ، یک دقت خیلی کاملی بکن‏
بعد دو مرتبه می‏فرماید : " " و اتقوا الله "" باز بار دیگر از خدا
بترسید ، از نافرمانی الهی پرهیز کنید " " ان الله خبیر بما تعملون ""
( 1 ) . چون اول به تعبیر پیش فرستاده گفت ، دو مرتبه به تعبیر خود عمل‏
می‏گوید : خدا آگاه است به اعمال شما ، یعنی آنچه را شما می‏فرستید ، خدا
که آگاه است ، پس خودتان هم آگاهی کامل داشته باشید که خوب بفرستید .
الان این داستان یادم آمد ، خوب است برایتان عرض کنم . من هشت سال‏
نزد مرحوم آقای بروجردی ( اعلی الله مقامه ) درس خوانده بودم و حقیقتا
به شخص ایشان اعتقاد داشتم ، یعنی خیلی اعتقاد داشتم ، واقعا او را یک‏
مرد روحانی می‏دانستم . حالا افرادی به دستگاه ایشان انتقاد داشتند که خود
من هم داشتم به جای خود ، اما من به شخص این مرد معتقد بودم ، یعنی او
را یک مرد روحانی واقعی می‏دیدم و مرد کاملا مومن و معتقد و خداترس . در
همین کسالت قلبی که ایشان پیدا کرده بودند که منتهی به فوت ایشان شد
ظاهرا سه چهار روز هم بیشتر طول نکشید گفتند یک روزی ایشان در همان حال‏
خیلی متاثر بود و گفت که من خیلی ناراحتم از اینکه کاری نکرده‏ام و
می‏روم . آنهایی که دور و بری هستند خیال می‏کنند در این مسائل هم تملق‏
گفتن خیلی خوب است [ می‏گویند ] ای آقا ، شما چه می‏فرمایید ؟ شما
الحمدلله اینهمه توفیق پیدا کردید ، اینهمه خدمتها که شما کردید کی [
کرده ] ؟ ! ای کاش ما هم مثل شما بودیم . شما که الحمدلله کارهایی که‏
کردید خیلی درخشان است . ایشان اعتنا نکرد به این حرفها و در جواب آنها
این جمله را که حدیث است گفت : " " خلص العمل فان الناقد بصیر بصیر"
" ( 2 ) یعنی عمل را خالص بگردان که آن که نقد

پاورقی :
. 1 حشر / . 18
. 2 بحار ، ج / 13 ص 431 [ با اندکی اختلاف ] .
می‏کند ( 1 ) ، صرافی می‏کند و عمل را در محک می‏گذارد ، او خیلی آگاه و
بیناست ، از زیر نظر او کوچکترین عمل مغشوشی بیرون نمی‏رود ، یعنی چه‏
می‏گویید ما کار کردیم ؟ ! از کجا که این عملهای ما عملی باشد که واقعا
خلوص داشته باشد ؟ برای خدا بودنش را شما از کجا اینقدر تامین می‏کنید ؟
تعبیر قرآن همین مطلب است : " " یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و
لتنظر نفس ما قدمت لغد "" باز دو مرتبه " " و اتقوا الله "" ، دردو نوبت در پس و پیش این جمله ، که در آنچه پیش می‏فرستید خوب دقت‏ کنید . خدا را جلوی چشم ما حاضر می‏کند به عنوان یک ناقد ، به عنوان یک‏ بررسی کن ، به عنوان یک محک زن بسیار بصیر و دقیق . " " ان الله خبیر بما تعملون " " . بعد می‏فرماید : " " و لا تکونوا کالذین نسوا الله‏ فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون "" ( 2 ) . از آن کسان نباشید که‏
خدا را فراموش کردند ، خدا هم خودشان را از خودشان فراموشاند . این هم‏
تعبیر عجیبی است . قرآن در یکی از تعبیراتش می‏گوید هر کس خدا را
فراموش کند اثرش این است که خودش را فراموش می‏کند ، یعنی خود
واقعی‏اش را گم می‏کند ، بین خودش و خودش فاصله قرار می‏گیرد ، بعد هر
کاری که می‏کند برای خودش نمی‏کند ، بدبختیها را برای خودش جلب می‏کند
اما خدمتها را نه برای خودش . به عنوان مثال ، آدمی که دچار حرص و آز
شدید است و به حکم حرص و آزکار می‏کند ، از هر راهی شد ( از حلال ، از
حرام ، از هر جا شد ) جمع می‏کند و جمع می‏کند ، او که به فکر خودش است‏
اگر حساب کند برای صد و پنجاه سال دیگر هم دارد ، در صورتی که خودش‏
می‏داند آنچنان پیر شده که ده سال دیگر هم بیشتر نیست . این آدمی است که‏
خودش را فراموش کرده است . او خیال می‏کند که برای خودش کار می‏کند و
در واقع نمی‏فهمد که اگر برای خودش هم بخواهد کار کند این جور نباید کار
کند . " " و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم‏ الفاسقون "" .
این آیه را به این مناسبت عرض کردیم که قرآن روی ارتباط عالم دنیا و
عالم آخرت و اینکه آن جا دار الجزاء است و اینجا دار العمل ، اینجا مزرعه‏

پاورقی :
. 1 ناقد یعنی انتقاد کن ، از اصل کلمه اصطلاح صرافی است . صراف که‏
سکه را به محک می‏زند برای اینکه عیارش را به دست بیاورد ، این عملش‏
را می‏گویند " نقد " . اصلا نقد یعنی همین عمل ، بعد این کلمه را در
جاهای دیگر به کار برده‏اند که حافظ هم خوب می‏گوید :
[ یعنی ] تا بفهمند که همه کارهایشان غلط است .
. 2 حشر / . 19

است ، یوم الزرع است و آنجا یوم الحصاد ، فوق العاده تکیه کرده است و
بلکه اصلا انبیاء اساس و روح تعلیماتشان همین است ، نظام دنیا را هم که‏
درست می‏کنند ، به اعتبار این است که همین پیوستگی میان دنیا و آخرت‏
هست ، یعنی اگر نظام دنیا نظام صحیح عادلانه‏ای نباشد ، آخرتی هم درست‏
نخواهد بود ، ایندو با یکدیگر اینچنین وابستگی و پیوستگی دارند ، نه‏
اینکه تضاد دارند . از نظر قرآن سعادت واقعی بشر در دنیا و سعادت واقعی‏
بشر در آخرت توام‏اند ، جدایی ندارند . آن چیزهایی که از نظر اخروی گناه‏
است و سبب بدبختی اخروی است ، همانهاست که از نظر دنیوی هم نظام کلی‏
زندگی بشر را فاسد می‏کند ، حالا اگر فرض کنیم یک فرد را خوشبخت کند ولی‏
نظام کلی افراد بشر را فاسد و خراب می‏کند .
اینها خصوصیاتی بود که در آنها هیچ نمی‏شود شک و تردید کرد . خصوصیات‏
دیگری هست که باید روی آنها بحث کرد و البته هر دسته‏ای هم آنها را همین‏
طور صد در صد قطعی دانسته‏اند . آنها را ما باید جداگانه بحث کنیم .
معاد و حیات اخروى یکى از حقایقى است که متدینان، خصوصاً مسلمانان به آن معتقدند. ما در گفتار حاضر مسائلى از قبیل اهمیت اعتقاد به معاد، اثبات معاد، پاسخ به شبهات منکران، رابطه ى دنیا و آخرت، عالم برزخ و قیامت و مشخصات آنها، عقاب و ثواب و مباحثى دیگر در این زمینه را به ترتیب مورد بررسى قرار مى دهیم. در آغاز این بحث به عنوان مقدمه به تقسیم مسائل اعتقادى مى پردازیم:

مسائل اعتقادى به دو دسته تقسیم مى شوند:
نخست، مسائل عقلى، که از طریق عقل ثابت مى شوند و اثبات آنها با کمک نقل، مستلزم دورِ باطل است; مانند اثبات وجود خدا; زیرا اگر براى اثبات وجود خدا به نقل و کلام خدا تمسک جوییم، حجیت کلام خداوند نیز به اصل وجود خدا نیازمند است و از این جا دور باطل آشکار مى شود.
دوم، مسائل نقلى، که با بهره گیرى از نقل و کلام خدا و پیشوایان معصوم اثبات شدنى است; اعم از این که عقل قادر به اثبات آن باشد، مانند اثبات وجود معاد، یا خردگریز باشد، یعنى عقل اثباتاً و نفیاً نتواند درباره ى آن داورى کند، که ورود عقل به آن صحنه نوعى عقل بالفضول است; مانند طبقات بهشت و جهنم.
تعریف و تعابیر معاد
معاد، انتقال از عالم دنیا به عالم آخرت و تحول حیات دنیوى به حیات اخروى و باز گشت همین حقیقت انسانى نشئه ى دنیا به نشئه ى آخرت است.
قرآن کریم تعبیرات گوناگونى درباره ى عالم رستاخیز دارد; مانند: قیام الساعه روم: 12)، احیاى موتى (حج: 7)، حشر (حجر)، نشر (فاطر: 9)، معاد (اعراف: 29، لقاءالله (یونس: 45)، رجوع (عنکبوت:)، یوم القیامه (انبیا: 47)، الیوم الاخر (بقره: 177)، یوم الحساب (غافر: 27)، یوم الدین (حمد)، یوم الجمع (تغابن: 9)، یوم الفصل (نبا: 17)، یوم الخروج (ق: 42)، الیوم الموعود (بروج: 2)، یوم الیم (هود: 26)، یوم عسیر (فرقان: 26)، الیوم الحق (نبا: 39)، یوم تبلى السرائر (طارق: 9)، یوْم لا رَیبَ فِیهِ (آل: عمران 9)، یوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلْ اِمْتَلاَت (ق: 30)، یوْمَ یعَضُّ الظّالِمُ عَلى یدَیهِ (فرقان: 27)، یوْمَ لا ینْفَعُ الظّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ (مومن: 52)، یوْماً یجْعَلُ الْوِلْدانَ شِیباً (مزمل: 17)، یوْمَ یفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ اَخِیهِ (عبس:34)، یوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً (انسان: 7)، یوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْس شَیئاً (بقره: 48)، یوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْس شَیئاً (انفطار: 19)، یوْمَ تَبْیضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ (آل عمران: 106)، یوْمَ لا ینْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ (شعرا: 88)، یوْمَ یتَذَکَّرُ الْاِنْسانُ ما سَعى (نازعات: 35)، یوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْس ما عَمِلَتْ مِنْ خَیر مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوء (نبا: 40)، یوْم کانَ مِقْدارُهُ اَلْفَ سَنَه (معارج: 4)، یوْمَ ینْفَخُ فِی الصُّورِ (انعام: 73)، یوْمَ تُبَدَّلُ الْاَرْضُ غَیرَ الْاَرْضِ وَ السَّماواتُ ابراهیم: 48.
تاثیر اعتقاد به معاد در زندگى انسان
اعتقاد به معاد، مانند اعتقاد به توحید و نبوت، تاثیر و نقش اساسى و تعیین کننده اى در سرنوشت انسان و ترسیم خط مشى جنبه هاى مختلف حیات بشرى دارد; از این رو، داراى اهمیت فوق العاده اى است. به مواردى از این تاثیرات توجه مى کنیم:
1. تاثیر اعتقاد به معاد در انسان شناسى: یکى از مسائلى که در انسان شناسى مطرح است این است که آیا انسان هویتى نامحدود دارد، یا موجودى محدود و متناهى است؟ آیا مى تواند براى خود مسیرى نامحدود و غیر متناهى داشته باشد؟ مومنان به معاد براى آدمى حیات جاویدان قایل اند; از این رو مسیر و غایت او را نیز نامتناهى مى دانند.
نکته ى قابل توجه آن که یکى از شبهاتى که پاره اى از متفکران غربى، در مقام ارتباط بین انسان و خداوند، گرفتار آن شده اند، چگونگى ارتباط موجودى متناهى مانند انسان، با موجود نامتناهى، یعنى خداوند تبارک و تعالى است. اعتقاد به معاد این شبهه را رد مى کند; زیرا طبق این عقیده انسان حیاتى ابدى دارد، پس زندگى او نامتناهى است; در نتیجه بین او و خداوند سنخیت وجود دارد;
علاوه بر این، اگر خداوند هویتى نامحدود دارد، پس مظهر او نیز مى تواند نامتناهى باشد.
2. تاثیر اعتقاد به معاد بر ارزش ها و آرمان هاى انسان: انسانى که اعتقادى به حیات جاویدان نداشته باشد، گرچه آرمان گرا باشد و عدالت، ایثار، احسان و مانند این ها را نیکو و پسندیده بداند و ظلم و جور و غیره را زشت و قبیح بشمارد، ارزش خواهى او محدود به عالم دنیاست; از این رو، هیچ گاه نمى تواند به این سوال پاسخ دهد که چرا باید انسان خوبى بود و به ارزش هاى اخلاقى عمل کرد; و از همه مهم تر، فلسفه ى زیستن است، که در میان فیلسوفان شرق و غرب مطرح شده است; مسئله ى مهمى که اگزیستانسیالیست ها بیش از دیگران به آن پرداخته اند. آلبر کامو در کتاب فلسفه ى پوچى، از فلسفه ى زیستن چنین مى پرسد که آیا زندگى به زحمتش مى ارزد؟ بسیارى از انسان هاى بى دین یا ضعیف الایمان، که جز دنیا و دنیاپرستى چیز دیگرى در مخیله ى آنها نمى گنجد، گرفتار پوچى گرى و گرایش هاى نهیلیستى اند. اعتقاد به معاد و حیات اخروى فلسفه ى زندگى انسان را تبیین مى کند و هرگونه شبهه اى را در این زمینه برطرف مى نماید.
3. تاثیر اعتقاد به معاد بر فرهنگ هاى انسانى: فرهنگ و سنت و دین دارى و تفاوت فرهنگ هاى انسانى و اصیل با فرهنگ هاى بیگانه و مبارزه با تهاجم فرهنگى از مباحث بسیار جدى بشریت امروز است. نهضت هاى ملى گرا در جریان مشروطه در ایران، فرهنگ اسلامى را، با استناد آن به اعراب عربستان، فرهنگى بیگانه و مهاجم براى فرهنگ اصیل ایرانى مى شمردند. امروزه بسیارى از فرهنگ هاى غربى و شرقى و فرهنگ هاى مبتذل "رپ" و "هوى متالیک" که با فرهنگ اصیل اسلامى تعارض عمیقى دارند، فرهنگ مهاجم و بیگانه خوانده مى شوند.
تفاوت این دو نگرش به تعریف انسان و مبدا و مقصد و مسیر زندگى او برمى گردد. اگر ما انسان را موجودى الهى و یکى از مظاهر حق تعالى بدانیم، که با هدف قرب و نزدیکى به موجود بى نهایت، یعنى خداوند سبحان، از دیار عدم پا به عرصه ى وجود نهاد و بعد از چند صباحى به عالمى ابدى منزل مى گزیند، در این صورت، فرهنگ اصیل اسلامى فرهنگ دوست و آشناست، گرچه از سرزمین بیگانه برخیزد، و غیر آن، فرهنگ بیگانه و مهاجم است، اگر چه از سرزمین خود بجوشد.
4. پشتیبانى اعتقاد به معاد از قوانین اجتماعى، حقوقى و اخلاقى: اعتقاد به معاد و حساب و کتاب اخروى ضمانت اجرایى مناسبى براى قوانین اجتماعى، حقوقى و اخلاقى است. همان گونه که مومنان به قیامت بدون اجبار و تهدید به عبادت خدا مشغول مى شوند، بدون هیچ گونه دغدغه اى به پرداخت حقوق دیگران نیز اقدام مى کند.
5. تاثیر اعتقاد به معاد بر اعمال انسان: ارتباط اعتقاد به قیامت و عمل آدمى، ارتباط سبب و مسبب است و هر اندازه ایمان به آن حقیقت بیش تر و شدیدتر باشد، دقت انسان در عمل بیش تر است; زیرا عمل انسان موجب پاداش و کیفر در قیامت مى شود.

منابع :

معاد
متفکر شهید استاد مرتضی مطهری
چاپ اول : 12 بهمن 1373
ناشر : انتشارات صدرا ( با کسب اجازه از شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهید)
کتاب در قلمرو دین
و سخنانی از دکتر شریعتی

3


تعداد صفحات : 21 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود