آلفرد آدلر
1
1- احساس حقارت
2- احساس برتری
3- روش زندگی
4 – خود آگاهی
5- علاقه اجتماعی
6-غایت و هدف زندگی
2
ویژگی های اصلی نظریه آدلر :
1- احساس حقارت :
روش روانشناسی با مسئله حقارت شروع و پایان می یابد . احساس خود کم بینی یا حقارت در افراد ناشی از نقص و ضعف جسمانی است . به نظر آدلر ،وجود ناتوانی و ضعف در همه افراد عقده حقارت ایجاد می کند وکوششهای بعدی آنان نیزدر زندگی ، مصروف جبران یا پوشاندن آن می شود پس حقارت اساس تلاش و موفقیت انسان است . از طرف دیگر ، احساس حقارت پایه و اساس تمام مشکلات ناشی ازناسازگاری روانی آدمی است . عقده حقارت منجر به تمایل فرد برای فرار می شود و این تمایل در عقده برتری بیان می گردد .
3
2- احساس برتری :
آدلرعقیده داشت که همه افراد آدمی دارای احساس حقارت هستند و همین احساس حقارت باعث می شود که مردم در جهت از بین بردن آن و یا در جهت بهتر وبرتر شدن ، تلاش زیادی را از خود نشان دهند .این تقلا وتلاش رقابت آمیز شخص در جهت برتر و بهتر شدن از دیگران نیست بلکه تمایل مثبتی است برای غلبه کردن بر نقص ها و کمبودها ی خود تا با کمک گرفتن از این منابع ،به تکامل فردی دست یابد.
4
3- روش زندگی :
بسته به منبع و سرچشمه احساس حقارت ،فرد تلاش جبران کننده را برای بهتر و برتر شدن از خود نشان می دهد . این تلاش شکل فردی و انحصاری خواهد داشت و در واقع نشان دهنده روش زندگی فرد است . به عقیده آدلرجبران احساس حقارت عادی است وما غالبا ضعف در یک توانایی را با برتری در توانایی دیگر جبران می کنیم . جبران مفرط مفهومی است که نشان دهنده انکار فرد به جای قبول موقعیت یا تلاش افراطی کردن برای پنهان داشن یک ضعف می باشد. آدلر دو الگوی جبران مفرط را توضیح داده است . آدلر عقده حقارت را برای توصیف شخصی به کار برد که احساسات ناشی از نابسندگی را اغراق آمیز می کند عقده برتری باعث می شود شخص در خودستایی مبالغه کند تا بر احساسات ناشی از حقارت ، نقاب زند .
5
4 – خود آگاهی :
آدلر با فروید در مورد وجود «ضمیر نا هشیار »و «ضمیر ناخودآگاه » مخالف است و همه اهمیت را به «خودآگاه » می دهد و عقیده دارد انسان از اعمال خودآگاهی دارد و می تواند با خود نگری بفهمد که چرا رفتار وی آنگونه است که هست .
6
آدلر معتقد است که آدمی اجتماعی به دنیا می آید و به اجتماعی بودن خود علاقمند است . این علاقه اجتماعی در نوع آدمی فطری و ذاتی است . تلاش برای برتری در فرد سالم به صورت حس اجتماعی و همکاری و همچنین جرات و رقابت بیان می شود
7
5- علاقه اجتماعی :
6- غایت و هدف زندگی :
آدلر نیز مانند یونگ نظریه خود را بر مبنای «علت غایی» بنا کرده است . یعنی بر خلاف فروید ،شکل دهی رفتارها را ناشی از هدف های انسان می داند .البته او نیز مانند فروید ازاهمیت گذشته آدمی غافل نیست ،اما معتقد است که گذشته ،محدوده صحنه عمل را نشان می دهد و این اینده است که چگونگی عمل بازیگران را در این صحنه ،معین می کند.
8
7- خود خلاق :
بر خلاف فروید که رفتار را نتیجه نیروی ناهشیار مبهم می دانست و یا بر خلاف یونگ که می گفت «تجارب اولیه زندگی کنترل کنده و تعیین کننده ی چگونگی رفتا ر ما هستند » آدلر خاطر نشان کرده است که ما قادر هستیم هشیارانه اعمال و اهدافمان را انتخاب کنیم .آدلر چنین توانایی انتخاب را «خود خلاق » نامیده که هشیارانه است و در مرکز شخصیت قرار دارد.
9
ماهیت انسان درنظریه آدلر :
تصویر امیدوار کننده و خوشایندی از ماهیت انسان ارائه میدهد.
دیدی کل نگر ، پدیده شناسی ، غایت انگار و اجتماعی به او دارد .
انسان موجودی خلاق ، انتخابگر ، مسئول و در حال شدن است .
ما توسط نیروهای ناهشیار بر انگیخته نمی شویم .
فرد را در میان گروه به حالت منفی یا غیر فعال بررسی نکرده بلکه تاکید او روی فعالیت ، ابتکار و خود آگاهی است.
تاثیرات دوران کودکی اهمیت دارند ، اما ما قربانیان کودکی نیستیم
هر شخص را به صورتی که برای کمال می کوشد ، می دید .
10
نظریه شخصیت آدلر :
روانشناسی آدلری هم روانشناسی فردی و هم روانشناسی اجتماعی است .
شخصیت افراد محصول روابط آنان در خانواده در سالهای نخست زندگی اشان است .
برای سهم و نقش فرد در اجتماع و جامعه اهمیت زیادی قائل بود
تاکید بر آموزش و تربیت افراد و خانواده ها در رابطه با مشکلات میان فردی .
به نظر آدلر نقص یا ناهنجاری به خودی خود بر رشد شخصیت تاثیر ندارد ، بلکه به ادراک فرد بستگی دارد .
نظریه آدلر درباره شخصیت یک نظریه کاملا اقتصادی و صرفه جویانه است
11
12
مفاهیم به کار رفته در نظریه شخصیت آدلر :
اهداف تخیلی :
محرک اصلی رفتار بشر اهداف تخیلی و انتظارات وی از آینده است .
محرکی برای فعال کردن فرد و در عین حال وسیله ای برای تفسیر اعمال و کردار انسان به شمار می روند .
اگر چه بیشتر ما ممکن است که به کمال دست نیابیم ، اما ما همیشه قادریم که در تصاویر واهداف تخیلی خود ، آنرا تکمیل کنیم .
هدفهای کلی ما را آرمانهای خیالی تشکیل می دهند ، که ما نمی توانیم آنها را در واقعیت بیازمائیم.
شخص بهنجار می تواند خود را از زیر تاثیر هدف های خیالی و موهوم برهاند و با واقعیت روبرو شود .
13
من خلاقه :
من خلاقه می کوشد تا به تجارب شخصی معنا و مفهوم ببخشد.
من خلاقه بودن و خلق کردن هم بصورت کوتاه مدت و هم بصورت بلند مدت است که انگیزه رفتار فرد بوده و روی رشد اثر دارد .
من خلاقه به زندگی معنا می بخشد وهدف و همچنین وسیله رسیدن به هدف را ابداع می کند .
14
ترتیب تولد :
به جایگاه و ترتیبی گفته می شود که بچه در خانواده بدنیا می آید.
با وجود اینکه همشیرها ، والدین یکسانی دارند و در یک خانه زندگی می کنند ، محیط های اجتماعی همانندی ندارند.
آدلر درباره ترتیب تولد ویژگیهایی را برای فرزندان ( اول ، دوم ، تک فرزندان ، فرزندان آخر ) بیان می کند .
15
خود آگاهی :
آدمی متوجه اعمال خود هست و با خودنگری می تواند بفهمد که چرا رفتارش چنین و یا چنان است .
آدمی می داند چه می کند ، چرا می کند و هدف او چیست .
آدمی می تواند هدفهایی را پیش رو داشته باشد و برای رسیدن به آن کوشش کند .
آدمی می تواند راه رسیدن به هدفهایش را آگاهانه برگزیند .
انسان دارای اراده و اختیار است و محکوم به جبر و تقدیر نیست .
16
اشتباهات اساسی :
نگرشهای غلط یا تحریف شده ای که زمانی نگرشهای صحیحی بوده اند ، اما دیگر نگرش صحیحی قلمداد نمی شوند . آنها معمولاً ناهشیارند و برای گمراه کردن شیوه زندگی بکاربرده می شود .
انواع آن عبارتند از :
– تعمیم های افراطی ، مثل « مردم دشمن ما هستند »
– اهداف غلط و غیر ممکن مربوط به امنیت خاطر ، مثل « من باید همه افراد را مشعوف کنم»
– سوء ادراک از زندگی و نیازها و خواستها ، مثل « زندگی بسیار دشوار است »
– انکار ارزشهای خود ، مثل « من کودن هستم »
– ارزشهای غلط ، مثل « شخص باید اول شود حتی اگر پا بر دوش دیگران بگذارد »
17
کل نگر ی :
آدلر این لغت را برای نشان دادن مفهومی از کل شخصیت بکار برد .
اساس روانشناسی فردی بر تمامیت استوار است و قابل تقسیم نمی باشد .
اعمال هر شخصی از نقطه نظر انتخاب شیوه زندگی نگریسته می شود .
دانستن احساس یک کودک از یک حادثه ، مهم تر از دانستن جزئیات آن حادثه است.
18
اضطراب :
یک خصوصیت فوق العاده گسترده و همه گیر است و از روزهای اول کودکی تا سنین پیری با کودک همراه است .
علایم مرضی فرد روان نژند این است که می گوید که « چون من مریضم ، کاری از من ساخته نیست » .
حرکت شخص مضطرب موید این بیان است که « من نخواهم توانست ، زیرا ممکن است عزت نفسم آسیب ببیند » .
در حقیقت او می داند که چه چیزی را می خواهد انجام دهد و یا باید احساس کند ، ولی « نمی تواند » . آدلر به این شخصیت ،« بلی ، اما … می گوید »
19
روش درمانی آدلر :
در کمک به بیماران و برای تسلط بر احساس حقارتشان «تشویق » بود .
مشاوران و درمانگرانی که رویکرد آدلری را بکار می گیرند ،از فنون التقاطی گوناگون مانند مهارت های مربوط به بیان مجدد ، بازتابش و نیز فنون خاص آدلری ، مثل تف کردن در سوپ و اجتناب از کودک آزرده بهره می گیرند . همه این فنون برای تشویق مددجو و جهت دادن به تلاش های او برای دوباره هم سو سازی هدف های خود با منافع جامعه و فعالیت برای یافتن سبک های زندگی رضایتبخش تر به کار گرفته می شوند. هر چند این انتقاد بر روانشناسی فردی وارد آمده که هدف آن فقط پرورش نوعی عقل سلیم در مددجوست و در کاربرد آن نیز نوعی ساده انگاری مشاهده می شود ، اما به نظر می رسد قابلیت کاربرد و نیز عملی بودن و سودمندی آن در زندگی روزمره ی افراد درست به همان میزانی است که آدلرمی توانست انتظار داشته باشد.
20
اهداف روان درمانی در گروه آدلری :
از جمله اهداف در گروه :
ایجاد یک رابطه درمانی که باعث تشویق مراجع به کشف مفروضات اساسی زندگیش و رسیدن به شناخت وسیع تری از سبک زندگی است .
کمک میکند به مراجع برای شناخت توانمندیها و قدرت خود برای تغییر
تشویق مراجع به قبول مسئولیت کامل سبک زندگی انتخابی خود و هر گونه تغییری که به دلخواه در آن بوجود می آورد .
21
فرایند درمان :
بر اساس مکتب روانشناسی آدلری ، رواندرمانی عبارت است از :
ایجاد رابطه حسنه و حفظ آن در طول درمان
بر ملا کردن هدفهای بیمار و شیوه زندگی او
چگونگی تاثیرهدفهای فرد بر شیوه زندگی او
ایجاد بصیرت از طریق تعبیر و تفسیر های ضروری
بازآموزی و جهت دهی مجدد به مراجع .
22
اصول آدلرین ها در جهت بخشی برای بنیانگذاری یک اجتماع خوب :
وجود رهبر آزادی خواه در گروه ، به معنای بی نظمی و خودسر بودن مراجعان نیست
تصمیمات توسط خود شرکت کنندگان و کسانی که تصمیمات بر آنها اثر دارد ، گرفته می شود .
تلاشهایی که برای بدست آوردن قدرت ، مقام یا برتری، می باشد ؛ حتی توسط تک تک اعضای گروه نسبت به یکدیگر نیز نباید انجام بشود .
همکاری داشتن و اشتیاق برای ادامه درمان ، نیاز زیر بنایی در فرایند گروه است .
حل مسئله نیز باید پایه ای برای رابطه دو طرفه باشد
در رابطه دو طرفه ، اطمینان داشتن ضروری است .
23
نکاتی که برای ایجاد یک اجتماع خوب لازمند :
شفاف سازی توقعات و متعادل کردن آنها برای پیشرفت گروه
جابجایی روابط
یکی کردن اهداف و مقاصد گروه از طریق هماهنگی اعضا
بکار گیری یک استراتژی فعال که به افراد گروه قدرت ببخشد
ایجاد همکاری بین اعضا
تشویق دیگران به فهم پویائیهای گروه
هدایت کردن و جهت دادن به حل مسائل
توانا و قادر کردن افراد برای رفع تعارضاتشان
24
پایان
25