تارا فایل

نقش و اهمیت امنیت در پیشرفت جامعه


مقدمه:
امروزه نقش و اهمیت امنیت در پیشرفت هرجامعه ای تا بدان حداست که آن را بستر هر گونه تو سعه ای می دانند. خصوصا" در جوامع در حال توسعه که با انواع بحرانها وچالشهای مستمر ناشی از عقب ماندگی و بی ثباتی ساختارهای مختلف سیاسی، اجتماعی و… مواجه می باشند امنیت نقش مهمی در توسعه ایفا می کند.
مهمتراز امنیت موضوع احساس امنیت است. احساس امنیت به همان اندازه مهم است که امنیت در آن جامعه و حتی برخی از کارشناسان احساس امنیت در یک جامعه را مهمتر از وجود امنیت می دانند.
دریک جامعه ممکن است فرد به دودلیل احساس ناامنی کند. یک به دلیل عدم تربیت صحیح در خانواده (ناامنی روانی) ودیگری به دلیل موقعیت و وضعیت خاص حاکم بریک جامعه.احساس امنیت اگر چه با میزان جرم یا ضریب امنیتی موجود در جامعه ارتباط دارد ولی به عوامل دیگری همانند قدرت وعملکرد پلیس، نحوه مجازات مجرمین – قوانین موضوعه و… نیز در این امر دخیل هستند.
بی شک اساسی ترین هدف نیروی انتظامی استقرار نظم و امنیت و تامین آسایش عمومی و فردی است . هنگامی که پلیس در بعد امنیت عینی موفق باشد می توان انتظار داشت که در سایر ابعاد و ماموریت های خود موفق و کارآمد باشد.
مقوله امنیت و نظم اجتماعی در جوامع سازمان یافته از اساسی ترین عوامل توسعه و رشد فرهنگی سیاسی و اجتماعی به شمار می رود که بدون رعایت آزادی های فردی تحقق آن امکان پذیر نمی باشد.
می توان گفت که مقوله امنیت و نظم لازم و ملزوم یکدیگرند به طوری که جامعه بدون نظم اجتماعی فاقد امنیت خواهد بود . و امنیت علیرغم اینکه یک پدیده اجتماعی است یک احساس درونی نیز می باشد که توجه انسان را به آینده و شرایطی که برای او بوجود خواهد آمد و نیز استفاده از آنچه هست جهت دسترسی به آینده مطلوب جلب می کند.
یقیناً در برقراری نظم و امنیت اجتماعی ، نیروی انتظامی با همکاری سایر ارگانها و نهادهای مربوطه میتواند به این مهم دست یابد و قدمی محکم در این برهه از زمان با شرایط کنونی در جامعه بردارد.
اما مقوله احساس امنیت به مراتب مهمتر از امنیت می باشد. این مسئله از نخستین لازمه های اعتمادسازی در جامعه است. ولی زندگی پیچیده کنونی روابط عمیق و زنجیره ای اجتماعی ، ایجاد شهر ها و شهرکها و … و از طرف دیگر اوضاع نابسامان موجود همچون گرانی و تورم ، بیکاری، فقر، فاصله طبقاتی و… بستر ساز زمینه های مناسب برای افرادی خواهد بود که با زیر پا گذاشتن هنجارها و قوانین موجود مرتکب جرم می شوند و با اعمال خود باعث ایجاد ناامنی و برهم زدن نظم و امنیت جامعه می گردند.
وقوع جرایم نیز آثار سوئی در اذهان جامعه بر جای می گذارد.اگر چه نیروی انتظامی بنا به وظیفه ذاتی و قانونی خود با مخلین نظم و امنیت برخورد می کند و متناسب با شاخصهای موجود یک امنیت قابل قبول در جامعه ارائه می دهد . ولی مراجعه به افکار عمومی این واقعیت را نشان می دهد که احساس امنیت به اندازه امنیت عینی وجود ندارد.
در این تحقیق که به روش پیمایشی صورت گرفته ( و در حقیقت پیمایش دوم آن است) سعی گردیده بعد اجتماعی و ذهنی امنیت در سطح فردی مورد ارزیابی قرار گیرد. ابزار گردآوری اطلاعات در این بررسی پرسشنامه بوده که در برگیرنده سوالاتی جهت سنجش محورهای مورد نظر بوده است.نتایج حاصله از مرحله گردآوری داده ها بوسیله نرم افزار spss مورد پردازش قرار گرفته است.جامعه آماری این طرح شامل کلیه شهروندان بالای 15 سال ساکن در مراکز استانها بوده است. حجم نمونه آن نیز 8372 نفر می باشد که به شیوه نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای در اسفند ماه 84 انجام گرفته است.

طرح مسئله:
احساس امنیت (Secure feeling) پدیده روانشناختی ـ اجتماعی است که دارای ابعاد گوناگونی می باشد. این احساس ناشی از تجربه های مستقیم و غیر مستقیم افراد از شرایط و اوضاع محیط پیرامونی است و افراد مختلف بصورتهای گوناگون آن را تجربه می کنند. به لحاظ روش شناسی احساس امنیت سازه چند بعدی است و در ارتباط با شرایط اجتماعی و افراد مختلف به گونه های متفاوت ظهور یافته و به اشکال مختلف نیز قابل سنجش و اندازه گیری است.
منابع تامین کننده احساس امنیت برای آحاد و گروههای مختلف جامعه نیز متفاوت از همدیگر است و این منابع در سه سطح کلان، میانی و خرد اثر گذار می باشند.
در سطح کلان ساختار کلی جامعه و ایمن بودن آن از جنگ، قحطی، خشکسالی، زلزله، سیل و سقوط ساختار سیاسی حکومت از عمده منابعی است که ساختار کلان احساس امنیت در افراد را شکل می دهند. روابط میان نهادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه، چالشهای بین گروهها و جناحهای مختلف، کارکرد نیروهای انتظامی، ارتش، قوه قضائیه، نظام پولی، نظام مندی شغلی، تعاملات جناحهای سیاسی، بهره وری اقتصادی و بسیاری دیگر از پارامترها ساختار میانی احساس امنیت در گروههای جامعه را شکل می دهند و در سطح خرد نیز روابط بین افراد جامعه در حوزه کار، تحصیل، اقوام و خویشاوندان، همسایگان، همکاران و نیز تجربه های مستقیم و غیر مستقیم روزانه افراد از پدیده های مختلف از جمله سرقت، ضرب و شتم، قتل و غیره و برخورداریهای اقتصادی – اجتماعی افراد احساس امنیت در سطح خرد را شکل می دهد.
بنابراین احساس امنیت با بسیاری از عناصر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه ارتباط می یابد. تفسیر درست یا نادرست افراد و تجارب آنان از شرایط اجتماعی همواره احساس امنیت را در طیفی از احساس امنیت درست و واقعی یا کاذب و غیر واقعی قرار می دهد. گاهی اوقات ساختارهای اجتماعی و انتظامی جامعه و شاخصهای لازم امنیت بالایی را درجامعه نشان می دهند اما برداشت افراد از فضای اجتماعی یا اطلاعات آنان در مورد دیگران آنان را در مخمصه روانی احساس ناامنی قرار می دهد. برخی از افراد جامعه نیز بخاطر تامین منافع مورد نظر خویش با پذیرش ریسکهای گوناگون ناخواسته خود را در معرض احساس ناامنی قرار می دهند که این شرایط خود ساخته با فضای کلان و ساختارهای اقتصادی و اجتماعی جامعه فاصله دارد و بالعکس گاهی اوقات برخی افراد در فضایی کاملاً ناامن زندگی می کنند اما هیچگونه احساس ناامنی نمی نمایند.
بنابراین احساس امنیت فرآیندهای روانی و اجتماعی است که صرفاً بر افراد تحمیل نمی شود بلکه اکثر افراد جامعه بر اساس نیازها، علایق، خواسته ها و توانمندیهای شخصیتی و روانی خود در ایجاد و یا از بین بردن آن سهم اساسی دارند.
تحقیق حاضر در نظر دارد ضمن بررسی عوامل ایجاد ناامنی همچون میزان بروز جرائم و وجود شرایط جرم خیز در کشور به شناخت منابع تامین کننده احساس امنیت و ارزیابی نظر مردم نسبت به هر یک از آنها بپردازد و تلاش می شود تا میزان و نوع تاثیر گذاری هر یک از عوامل ایجاد ناامنی و عوامل تامین کننده امنیت بر احساس امنیت افراد شناخته شود. همچنین این تحقیق بدنبال سنجش تاثیر عوامل تامین کننده امنیت و عوامل ایجاد ناامنی بر احساس امنیت در بین گروههای مختلف مردم است.
سوالات اساسی این تحقیق عبارتند از :
1ـ ازنظر شهروندان کدامیک از عوامل و نهادها در تولید و ایجاد امنیت در جامعه نقش موثرتری دارند؟
2ـ از نگاه مردم نیروی انتظامی و قوه قضائیه (دستگاه عدالت کیفری) تا چه اندازه در ایجاد امنیت در جامعه موفق عمل کرده اند ؟
3ـ از دیدگاه شهروندان میزان بروز جرائم مختلف تا چه میزان بوده است ؟
4ـ مردم تا چه اندازه در شرایط و موقعیتهای مختلف زندگی روزانه خویش احساس امنیت می نمایند ؟
5 ـ نگرش به تفکیک مشخصات زمینه ای گروههای مختلف شامل جنس، سن، تحصیلات، وضعیت تاهل، شغل و میزان درآمد در ارتباط با متغیر وابسته احساس امنیت اجتماعی چگونه توزیع می شود و آیا بین نگرشهای گروههای مختلف مردم در ارتباط با متغیر مذکور تفاوت معنی داری وجود دارد یا نه ؟
6ـ هر یک از عوامل تولید و ایجاد کننده امنیت چه میزان در تبیین و شکل گیری احساس امنیت شهروندان سهم دارند؟
7- احساس امنیت شهروندان نسبت به پیمایش قبل چه تفاوتی کرده است؟

پایه های نظری تحقیق:
با مروری بر تاریخ جوامع در می یابیم که امنیت همیشه یکی از مسائل اساسی و حیاتی بشر بوده است. در تاریخ جامعه ای را سراغ نداریم که دیر زمانی فارغ از دغدغه ها و معضلات امنیتی روزگار را سپری کرده باشد. در یک کاوش تبار شناسانه مفهوم امنیت را می توان دارای قدمتی طولانی تر از مفهوم اجتماع و جامعه دریافت.
تاکنون در زمینه امنیت تعاریف گسترده ای ارائه گردیده است. تعاریف لغوی مختلفی که از حالات و موقعیتهای ذهنی (احساس امنیت) تا موقعیت های عینی و بیرونی (موقعیت ایمن) در نوسان است.
امنیت به تعبیر باری بوزان یک "مفهوم توسعه نیافته است" و جا دارد تا به عنوان "مفهوم قدرتمندتر و مفیدتر از شان و منزلت فعلی آن" شناخته شود.
در یکی از کاملترین تلاشها جهت تحلیل این مفهوم آرنولد ولفرز، امنیت را یک "نشان و سمبل مبهم" توصیف نموده و بوجود پتانسیل ابهام و استفاده سیاستمداران از آن اشاره دارد.
بر طبق نظر ولفرز امنیت در معنای عینی فقدان تهدید در برابر ارزشهای کسب شده را مشخص کرده و در معنای ذهنی فقدان ترس و وحشت از حمله علیه ارزشها رامعین می کند (فریدمن: 1375).
امنیت از نظر لارونی مارتین عبارتست از " تضمین رفاه آتی" و از نظر جان ئی مورز امنیت یعنی "رهایی نسبی ازتهدیدات زیان بخش" (بوزان، ص 31 : 1983).
وجود دو چهره متفاوت عینی و ذهنی از امنیت سبب گشته تا ادبیات ناهمگنی حول این مفهوم شکل گیرد که برخی آن را عینی دانسته و صرفاً برای داشتن امنیت، تسلیحات نظامی را لازم می دانند و برخی دیگر آن را در توسعه اقتصادی و انسانی متوازن جامعه جستجو می کنند.
ین ادبیات همانند خود این مفهوم دارای قدمتی طولانی است و متفکران از زمان ارسطو و افلاطون تا متاخرین هم عصر ما به آن پرداخته اند و نظریات گوناگونی را حول آن مطرح ساخته اند که ذیلاً به شرح برخی از این نظریه ها می پردازیم:
– تعریف نظریه پردازان از مفهوم امنیت:
1ـ افلاطون:
وی در آثار متعدد خود بویژه در کتاب " سیاست" معروف به "جمهوری" و کتاب " نوامیس" معروف به "قوانین" خواهان جامعه ای آرمانی (مدینه فاضله) است که در آن همه مردم از امنیت اجتماعی برخوردار باشند. او معتقد است که نباید گذاشت هم در فرد و هم در جامعه یکی از قوا بر دیگری پیشی گیرد زیرا هم در فرد و هم در جامعه تزلزل و انحطاط به میان خواهد آمد و امنیت ناپدید خواهد شد. لذا برای تامین امنیت اجتماعی و رفاه باید به سلاح علم و حکومت مجهز شد. (خوش فر، ص 25: 1379)
2ـ ارسطو:
ارسطو خواستار نظم، آرامش، امنیت و وضع قوانین معتدل در جامعه بود و معتقد بود که سوداگری، پول پرستی و افراط در ثروتمندی فرزندان ناشایست بر جای می نهند و زمینه اصلاح، بازسازی و امنیت را از بین می برند.
او می گفت: در بعد سیاسی اگر عده ای از مردم ـ توده ها یا اشراف جامعه ـ احساس مظلومیت بکنند، علیه وضع سیاسی موجود، شورش خواهند کرد. اگر اشراف حاکم باشند و نابرابری سیاسی برقرار گردد شورش خواهند کرد. اما اگر در جامعه برابری سیاسی برقرار باشد و اشراف به این امر اعتقاد یابند که: حقشان ضایع شده است و با افراد معمولی یکسان دانسته شده اند آنگاه احساس مظلومیت کرده و علیه وضع سیاسی ظالمانه شورش خواهند نمود و همین شورشها امنیت داخلی جامعه را از بین می برد. (مرجایی، ص 7: 1382)
3ـ اگوست کنت :
کنت معتقد بود عامل ایجاد عدم تعادل ساختاری تغییر در ارزشها و باورها می باشد. چنانکه تغییر در ذهنیت جامعه منجر به عدم تعادل ساختاری در نظام اجتماعی می باشد.
4- مرتون :
مرتون از معدود جامعه شناسانی است که سعی کرده میان کنش فردی و اهداف کلان فرهنگی و اجتماعی پل بزند. تلاش مرتون از آن جهت قابل ستایش است که تیپ ایده آل چنین ارتباطی را در چهار راهکار مشخص تدوین نموده و نحوه گسیختگی اجتماعی را در روابط تناقض آمیز میان اهداف فرهنگی و وسایل اجتماعی بخوبی نشان داده است.
طبق نظر مرتون نقش و کارکرد اساسی عنصر فرهنگی تعیین و معرفی اهداف و ارزشها در زندگی اجتماعی است. عنصر اجتماع نیز تعیین کننده وسایل نهادی شده نیل به اهداف است. مرتون معتقد است که اگر در جامعه ای کارکرد این دو عنصر اساسی با هم هماهنگ باشند، در آن جامعه نظم وجود دارد و الگوی تطابق مردم در زندگی الگویی همنوایانه خواهد بود.
حال اگر این هماهنگی نباشد یعنی بین فرهنگ و اجتماع از لحاظ کارکردی ناهماهنگی پیش بیاید آنگاه شاهد ناهمنوایی در میان مردم و رواج انحراف خواهیم بود.
مرتون معتقد است که مساله اجتماعی ناشی از اختلاف اساسی میان معیارهای اجتماعی و واقعیت اجتماعی است.
بعبارت دیگر اختلاف کلی میان آنچه هست و آنچه مردم طبق هنجارها و ارزشهایشان می پندارند که باید باشد، ناسازگاری میان اهداف و وسایل از طریق ایجاد بی هنجاری (آنومی) منجر به بروز اختلال در نظم اجتماعی می شود و عدم امنیت و بی هنجاری فرهنگی بر جامعه سایه می افکند بنابراین مرتون فقدان امنیت در یک جامعه را مساوی با بی نظمی اجتماعی و بروز رفتارهای انحرافی میداند و این حالت را ناشی از شکاف بین اهداف و هنجارهای فرهنگی و ظرفیتهای ساختار اجتماعی برای نیل به موفقیت می داند.
در مجموع وجودبی قانونی، بی اهمیت شدن مقررات، عدم یکپارچی، رهایی کامل فرد و بالاخره انحرافات و کجرویهای اجتماعی همگی از نشانه های چنین حالتی در جامعه هستند. (مرجایی،

یکی از امنیت اجتماعی می توان به امنیت شغلی اشاره کرد
نقش توسعه منابع انسانی در امنیت شغلی کارکنان

در زندگی سازمانی امنیت شغلی ازجمله مسائلی است که کارکنان سازمانها را به خودمشغول می کند و بخشی از انرژی روانی وفکری سازمان صرف این مسئله می شود.درصورتی که کارکنان از این بابت به سطح مطلوبی از آسودگی خاطر دست یابند با فراغ بال توان وانرژی فکری و جسمی خود را دراختیار سازمان قرار می دهند و سازمان نیزکمتر دچار تنشهای انسانی می گردد، وقتی بحث امنیت شغلی می شود موضوع رسمی شدن وتضمین حقوق و مزایا در ذهن تداعی می شود درصورتی که در دنیای امروز امنیت شغلی درگرو رسمی شدن و استخدام مادام العمر نیست بلکه تواناسازی کارکنان محورامنیت شغلی است . بنابراین باتوجه به اهمیت تواناسازی کارکنان در ثبات و امنیت شغلی در این مقاله سعی بر آن است که مفهوم امنیت شغلی ، مفهوم توسعه منابع انسانی تبیین ونقش توسعه منابع انسانی و تواناسازی کارکنان در ابعاد تخصصی ، تجربه آموزی ، رضایت شغلی ، رفتاری ، ارتباطی ، تفکر و وجدان کار در امنیت شغلی پایدار تبیین شود.

مفهوم امنیت شغلی

در مفهوم امنیت شغلی موضوعاتی چون تغییرات شغلی ، از دست دادن شغل ، عدم دستیابی به شغل مناسب گنجانده شده است .بنابراین اعتقاد روان شناسان صنعتی و سازمانی امنیت شغلی یکی از عوامل بوجودآورنده رضایت شغلی است ."1" نیازهای تامینی کاملاآشکار و در بین اغلب مردم بسیار متداول اند.همه ما میل داریم از آسیبهای زندگی نظیرتصادف ، جنگها، امراض ، و بی ثباتی اقتصادی وشغلی در امان باشیم . از این رو افراد و سازمانهاعلاقه مندند که تا اندازه ای اطمینان فراهم کنند که از این قبیل فاجعه ها حتی الامکان مصون خواهندبود."2"
به طورکلی مولفه های مفهوم امنیت شغلی رامی توان در شکل شماره 1 نشان داد.

شکل شماره 1 – بیان کننده مفهوم امنیت شغلی
همانطوری که در شکل نشان داده شده است مولفه های امنیت شغلی در دایره ها نشان داده شده و آثار هرکدام از مولفه در شکل گیری امنیت شغلی و استحکام آن در مستطیلها نشان داده شده است که در زیر هرکدام از مولفه ها بطورمختصر بیان می گردد.
– تمرکز بر شغل توسط افراد بیانگر وجود ثبات شغلی است که این تمرکز از دو شغله شدن افرادجلوگیری و بخشی از امنیت شغلی را شکل می دهد.
– جابجایی کمتر در شغل بیانگر وجود امنیت شغلی است که حاصل آن تخصصی و خبرگی است و زمانی که افراد در یک شغل خبرگی وتخصص پیدا کردند بخشی از امنیت شغلی آنهاشکل می گیرد.
– انتخاب شغل مناسب زمینه ساز بروز و تقویت علاقه مندی از کار است که با امنیت شغلی رابطه مستقیم دارد.
– رضایت در شغل موجب بروز خلاقیت در کارشده و نهایتا خلاقیتها استحکام بخش امنیت شغلی کارکنان خواهدبود.
– رضایت اقتصادی موجب دلگرمی فرد در کارشده و احساس برابری در کارکنان شکل می گیردکه خود احساس برابری در سازمان نقش موثری در امنیت شغلی ایفا می کند.
– ازجمله مولفه های امنیت شغلی ، عاطفی بودن محیط کار است که به ساختن روان سالم انسانهاکمک می کند و زمانی که انسانی ازطریق کارشخصیت و روان خود را تکامل بخشند امنیت شغلی آنها نیز تامین می شود.
– احساس آرامش در کار منجر به رهایی از فشارشغلی گردیده و درنتیجه بخشی از امنیت شغلی کارکنان که از طریق فشارهای شغلی تهدیدمی شود، تامین می گردد.
– وابسته شدن فرد به سازمان بیانگر وجودامنیت شغلی است که حاصل آن تعهد سازمانی است .
– زمانی که کارکنان یک سازمان از سازمان خوددفاع کنند بطور مستقیم و غیرمستقیم اعتبارسازمان را تقویت کرده که در سایه آن امنیت شغلی افراد تامین می گردد.

مفهوم توسعه منابع انسانی

درمورد توسعه منابع انسانی بحث فراوان است ولی آنچه در این راستا اهمیت دارد این است که امروزه توسعه منابع انسانی تنها باآموزشهای تخصصی و فنی حاصل نمی شودبلکه باید ازطریق نظام آموزش جامع به پرورش کارکنان سازمان پرداخت ، یعنی کارکنان سازمان در ابعاد مختلف پرورش یابند. برای مثال اگر یک نفر مهندس یا کاردان ازنظر فنی و تخصصی دارای مهارت زیادی باشد ولی قوانین سازمان راخوب نداند، در برقراری روابط انسانی ضعف داشته باشد، یا وظایف خود را نداند، فردتوسعه یافته ای نیست زیرا باتوجه به نارسائیهای سازمانی که در آن است نمی تواند توان وتخصص خود را به نحو مطلوب دراختیارسازمان گذارد و به کار گیرد."3" توسعه منابع انسانی باید به دنبال ایجاد هدفهای زیر باشد.
ایجاد آگاهی علمی و ارتقای سطح اطلاعات ودانش کارکنان ;
ارتقای قابلیتها و توانائیهای کارکنان وسازمانها;
ارتقای سطح آگاهی اجتماعی کارکنان سازمانها;"4"
توسعه مهارت و توانائیهای انجام کار;
بهبود عملکرد;
به روز کردن اطلاعات کارکنان ;
ترفیع شغل و آماده سازی برای ترفیع ;
حل مسائل ;
آشناکردن کارکنان جدید با هدفهای سازمان وآشناکردن کارکنان قبلی با هدفهای جدیدسازمان ;"5"
رشد شخصیت ، ارزشها و اخلاقیات برای رسیدن به نظام مطلوب ."6"
نقش توسعه منابع انسانی
وقتی بحث امنیت شغلی پیش می آید درذهن اکثر افراد این امر تداعی می شود که بایستی افراد در سازمان از وضعیت استخدامی رسمی وپروپاقرصی برخوردار باشند تا امنیت شغلی آنهاتضمین شود. یا به عبارت دیگر افراد بصورت عمری به استخدام ثابت سازمانها درآیند، این ذهنیت از این بابت که امنیت اقتصادی کارکنان تاحدودی تضمین می شود به ظاهر مفیدند. از بعددیگر استخدام ثابت و رسمی گرچه به ظاهرامنیت شغلی را تضمین می کند ولی این نارسایی را به دنبال دارد که کم کم افراد سازمان از فکر ترقی و توسعه و بالندگی دور می شوند و این امرامنیت شغلی آن را به خطر می اندازد. در دنیای امروز امنیت شغلی بدین معنا کاربرد دارد که بجای وابستگی افراد به سازمان بایستی سازمانهاوابسته به افراد باشند و این درگرو این است که سازمانها بستر لازم را فراهم کنند تا کارکنان ازابعاد مختلف بالندگی لازم را کسب کنند. بنابراین در سازمانهای عصر حاضر دیگر رسمی شدن واستخدام ثابت تضمین کننده امنیت شغلی نیست بلکه کارایی ، تخصص و بالندگی ، تفکر خلاق ،نوآوری و مولفه هایی از این قبیل هستند که امنیت شغلی کارکنان را تضمین می کنند. به عنوان مثال اگر یک نفر به استخدام ثابت سازمان دربیاید ولی نتواند انتظارات تخصصی واجتماعی سازمان را برآورده کند پس از مدتی ازسازمان منفک می شود و برعکس اگر کسی بطورموقت به استخدام سازمان درآید و درحدانتظارات تخصصی و اجتماعی سازمان حرکت کند و روزبه روز رضایت سازمان از او بیشتر شوداین فرد ازنظر ماهیتی به استخدام دائم سازمان درآمده است و امنیت شغلی او تضمین شده است .
منظور از امنیت شغلی این است که سازمان موجبات تواناسازی فرد را فراهم کند، بطوری که ازنظر تخصصی و توان مندی ، سازمان وابسته به فرد شود و در بیرون نیز به تخصص و توانمندی فرد نیاز باشد.

شکل شماره 2 – تبیین کننده امنیت شغلی ازطریق توسعه منابع انسانی

همانطوری که در شکل نشان داده شده است ابعاد امنیت شغلی که ازطریق پرورش منابع انسانی حاصل می شود عبارتند از:
1 – تواناسازی تخصصی : توان و ظرفیت تخصصی افراد یکی از مولفه های امنیت شغلی است ، وقتی سازمان موجباتی فراهم کند که دائماتوان تخصصی افراد تقویت شود، حاصل آن انجام کارهای کیفی است که منفعت سازمان وفرد در آن تضمین می شود و یک رابطه دوطرفه بین فرد و سازمان ایجاد می شود. بدون اینکه بحث استخدام دائم و رسمی در میان باشدسازمان وابسته به تخصص فرد می شود ودرنتیجه امنیت شغلی فرد تضمین می شود.ازطرف دیگر فردی که دارای توان تخصصی بالایی باشد در بیرون از سازمان از جایگاه مناسبی برخوردار خواهدبود.
2 – تواناسازی در جسارت و عمل : داشتن توان تخصصی بالا برای امنیت شغلی کافی نیست بلکه تخصص به مصداق "دوصدگفته چون نیم کردار نیست " بایستی بکارگرفته شود. بکارگیری تخصص خود نیاز به تخصصی دارد. یعنی افرادسازمانها بایستی درعمل آموزش ببینند و تواناشوند. پرورش جسارت در کارکنان موجب کارگشایی در سازمان می شود و سازمانها به افرادکارگشا وابسته هستند. بنابراین ازطریق تواناسازی در جسارت می توان امنیت شغلی درون سازمانی و برون سازمانی کارکنان را تامین کرد.
3 – تواناسازی در تجربه آموزی : امنیت شغلی یکباره حاصل نمی شود بلکه فرایندی است که به مرور زمان شکل می گیرد. افرادی که دارای توان تجربه آموزی هستند پس از مدتی امنیت شغلی خود را ازطریق مدون کردن تجارب تضمین می کنند. تجربه آموزی این حسن بزرگ را داردکه در سازمان از دوباره کاریها، اتلاف انرژی ، وقت وهزینه ها جلوگیری می کند. بنابراین تواناسازی کارکنان در تدوین تجارب می تواند امنیت شغلی درون سازمانی را تضمین و ازطریق بکارگیری این تجارب در بیرون سازمان امنیت شغلی برون سازمانی نیز تامین می شود.
4 – تقویت رضایت شغلی : رضایت شغلی چیزی نیست که بتوان سریع ایجاد کرد بلکه فرایندی است که تحت تاثیر عوامل مختلف شکل می گیرد. در سایه رضایت شغلی ، امنیت شغلی کارکنان تضمین می شود و این بخاطر این است که در اثر رضایت شغلی :
1-4 – کارکنان بطور قبلی راضی می شوند که فعالیتهای کاری را درجهت افزایش کمی و کیفی انجام دهند;
2-4 – درجهت رشد کمی و کیفی خود گام برمی دارند;
3-4 – جو عاطفی مطلوبی دربین خود ایجادمی کنند;
4-4 – درجهت رشد اجتماعی خود گام برمی دارند.
5 – تواناسازی در مهارتهای رفتاری : اینکه کارکنان سازمان بتوانند درحد انتظارات سازمانهای بیرون ایفای نقش کنند، بیانگر وجودامنیت شغلی و امنیت اجتماعی است . سازمانهابایستی قابلیت انعطاف پذیری را در کارکنان خودتقویت کنند تا آنها بتوانند با اندک جرح و تعدیل در توانمندیهایشان نیاز سایر سازمانها را برآورده واز این بابت امنیت شغلی داشته باشند. تواناسازی کارکنان در مهارتهای رفتاری موجب جذب آنهاتوسط بازار کار می شود و از این طریق امنیت شغلی تامین می شود.
6 – تواناسازی در مهارتهای ارتباطی : آنچه درتجربه آموزی دارای اهمیت است تبادل تجارب است . تبادل تجارب ، خود به تخصص نیاز دارد.اینکه کارکنان در داخل و خارج سازمان دست به تبادل تجارب بزنند تضمین کننده امنیت شغلی است . اگر افراد سازمان دارای تجربه باشند ولی نتوانند آن را بیان کنند سازمان و افراد دیگرنمی توانند از آن استفاده کنند. بنابراین سازمانهابایستی توانمندی تبادل تجارب را در کارکنان تقویت کنند تا با بیان تخصصی ، توانمندی ، هنرو… برای خود بازاریابی کنند.
7 – تواناسازی در تفکر: فکرکردن ، فن و هنری است که باید آموخت ، تفکر سبب شناخت ارزشهای اجتماعی ، فلسفی و درک روابط علت ومعلولی و نیز معرفت به پیوستگی کلیه مسائل مادی و معنوی که زندگی انسان را دربرگرفته است می شود. تفکر منطقی عامل درک علتها ورفع موانع و گشایش راهها و مایه پیشرفت وسازندگی جهان است ."7"
وقتی سازمان زمینه تفکر افراد را فراهم کند،کارکنان ایده های جدید را تولید و کاربردی می کنند و نحوه تفکر را می آموزند، فن و هنرفکرکردن تضمین کننده امنیت شغلی افراد است .وقتی کارکنان سازمانی بتوانند خوب فکر کنندهم در داخل سازمان و هم در خارج سازمان ازموقعیتهای خوبی برخوردار می شوند و این بخاطر این است که سازمانهای عصر حاضر به انسانهای متفکر و خلاق نیاز دارد.
8 – تواناسازی وجدان کاری کارکنان : وجدان کاربا امنیت شغلی رابطه مستقیمی دارد. سازمانهای عصر حاضر به کارکنانی نیاز دارند که شاخصهای وجدان کار در آنها تجلی عملی پیدا کرده باشد.سازمانها وابسته به انسانهای باوجدان هستند ویکی از راههای توجه به امنیت شغلی کارکنان فراهم کردن بستر لازم برای ایجاد، پرورش وکاربردی کردن وجدان کار است . وقتی وجدان کاری افراد سازمان توانا شده باشد هم در داخل سازمان و هم درخارج سازمان از امنیت شغلی تضمین شده ای برخوردار هستند.
باتوجه به الگوی تبیین کننده امنیت شغلی ازطریق توسعه منابع انسانی و توضیح مولفه های مربوطه لازم به یادآوری است ، امنیت شغلی تنهابا استخدام رسمی و ثابت امکان پذیر نیست بلکه بایستی کارکنان یک سازمان در ابعاد مختلف پرورش یافته و توانمند گردند و مهارتهای لازم راکسب کنند تا به امنیت شغلی درون و برون سازمانی به شرح زیر دست یابند.
امنیت شغلی درون سازمانی : یعنی اینکه سازمان به تعهد کاری ، نظام کاری ، کارکیفی وجسارت و تخصص کارکنان وابسته باشد نه اینکه افراد و کارکنان سازمان ازطریق استخدام رسمی وابسته به سازمان باشند. زمانی که کارکنان یک سازمان خوب پرورش یافتند حتی اگر افرادبطور موقت هم استخدام شده باشند به لحاظ نیازسازمان به آنها امنیت شغلی تضمین شده است .
امنیت شغلی برون سازمانی : یعنی اینکه یک سازمان علاوه بر انجام کارهای جاری خودتوسط کارکنان بایستی نقش یک دانشگاه علمی و کاربردی را در پرورش کارکنان ایفا کند و افراد رادر تفکر، وجدان کار، مهارتهای ارتباطی ومهارتهای مختلف تقویت سازد. زمانی که کارکنان یک سازمان در این ابعاد رشدیافته شدند، بازارکار بیرون سازمان به تخصص ، مهارت ، دلسوزی و کارکیفی کارکنان وابسته شده و افراد می تواننداندوخته های کمی و کیفی خود را به کارگیرند،بنابراین از این طریق نیز امنیت شغلی افرادتضمین می گردد.
جمع بندی و نتیجه گیری
امنیت شغلی یکی از دغدغه های مهم کارکنان سازمان است که قسمت زیادی از انرژی روان کارکنان صرف آن می شود و گاهی اوقات برای سازمانها مشکل آفرین است . در گذشته وقتی بحث امنیت شغلی می شد استخدام رسمی و دائم تداعی می گردید ولی در دنیای امروز که امنیت شغلی با امنیت اجتماعی گره خورده است ، امنیت شغلی از دیدگاه نوینی موردتوجه است و آن توجه به امنیت شغلی ازطریق تواناسازی و پرورش انسانها است . در مفهوم جدید امنیت شغلی سازمانها بایستی به افرادوابسته شوند، یعنی سازمانها بایستی بستر لازم برای تواناسازی کارکنان خود را در ابعادتخصصی ، جسارت عملی ، تجربه آموزی ،رضایت شغلی ، رفتاری ، ارتباطی ، تفکر و وجدان کار فراهم کنند تا کارکنان بتوانند انتظارات تخصصی و اجتماعی سازمان را برآورده سازند واز این بابت ازثبات شغلی برخوردار باشند.تواناشدن کارکنان یک سازمان بدین صورت تضمین کننده امنیت شغلی است که کارکنان سازمان در بازار کار خارج از سازمان نیز به لحاظتوانمندیهای کسب شده می توانند جذب شوند.

منابع و ماخذ
1 – ایرج ، شاکری نیا، امنیت و رضایت شغلی وبهداشت روانی ، مجله تدبیر شماره 72، خردادماه 76، ص 32
2 – پال ، هرس و کنت بلانچارد، مدیریت رفتارسازمانی ، ترجمه علی علاقه بند، تهران : انتشارات امیرکبیر، 1375، ص 36

www.isna.ir
www.mashal.org
www.farsnews.com

فهرست مطالب
مقدمه: 1
طرح مسئله: 4
پایه های نظری تحقیق: 7
نقش توسعه منابع انسانی در امنیت شغلی کارکنان 12
مفهوم امنیت شغلی 13
مفهوم توسعه منابع انسانی 16
منابع و ماخذ 26

27


تعداد صفحات : 27 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود