مرگ چیست؟
هنگامی که صحبت از مرگ به میان می آید ، واکنش افرا نسبت به این مقوله بسیار متفاوت است. زیرا این مهم بستگی مستقیمی به نگرش افراد نسبت به هستی دارد. به طور کلی می توان نگرش افراد نسبت به مرگ را در سه گروه عمده جای داد :
1- کسانی که هیچ اعتقادی به حیات پس از مرگ نداشته و مرگ را عدم می پندارند.
2- کسانی که دچار شک بوده و نسبت به حیات پس از مرگ به دیده تردید می نگرند.
3- کسانی که اعتقاد راسخ و محکم نسبت به این مقوله داشته و ان را یک مرحله نوین در حرکت تکاملی بشر به حساب می آورند. چنین تفاوت در اعتقادات آدیمان نشات گرفته از تفاوت دیدگاه آنان نسبت به جهان آفرینش است. زیرا افراد در یک سطح نبوده و دارای سطوح عقلی متفاوتی هستند.
با کمی تدمل این مهم بر ما آشکار می شود، اعتقاد به جهان پس از مرگ ، امیدهای راسوی زندگی انسان قرار داده و زندگانی را دارای اهدافی می نماید که سر لوحه ان اهداف ، رسیدن تدریجی به معبود می باشد.
ممکن است انسان بارها این سوال را از خود پرسیده باشد که مرگز چگونه و با چه کیفیتی صورت می پذیرد؟ تمامی آدمیان به کرات مرگ را تجربه نموده و غافل از این امر بوده اند.
سوره انعام آیه 60 : "و اوست که شما را شب هنگام می میراند و هرچه در روز کرده اید می داند، آنگاه با مردان شما را زنده می سازد تا آن هنگام که مدت معین عمرتان به پایان رسد. سپس بازگشتان به نزد اوست و او شما را از آنچه کرده اید آگاه می کند."
از خلقت انسان و قرار گرفتن این موجود بر سطح کرات خاکی دارای چنان اهدافی است که در مخلیه افراد بشر نگنجیده و به جزء ابر عقول کسی نمی تواند به کنده آن پی ببرد.
حیات انسان و زندگی کوتاه مادی او بسان مقدمه ای است بر کتاب قطور خلقت. تمامی آدمی برای این امر متولد می شود رحلت نماید می میرد که زنده شود و از این سیر، یک سعود تکاملی میسر خواهد شد. اکثر ابنای بشر این عمر کوتاه را جاویدان پنداشته و به متعلقات آن بسنده می نمایند. حب به دنیا و امورات زوذگذر آن بسان درختی در وجود آنان ریشه دو آینده و در طول این عمر وجود را دئر چنبره خود خواهد داشت.
حقیقت حیات پس از مرگ بسان آفتابی مشهود است. آری مادر همین دنیا در ان دنیا هستیم و علت عدم درک آن حواس ناقص ظاهری است که مانع از درک این حقیقت مسجل گشته است.
تو نمی بینی هلال از ضعف چشم من همی بینم مگر بر من تو خشم
دنیای پس از مرگ حقیقی است بارز که هر کس لاجرم به ان وارد می شود. دنیایی که با این ابدان مادی در ان زیست مینماییم، از حیث ارتعاش بسیار کند بوده و برای این کالبد قابل درک و مشهود است.
تمامی افکار و اعمالی که انسان در جهان ماده منجر به بروز آن می شود قطعاً تاثیر بسزایی در سرنوشت اخروی او دارد : زیرا این اعمال و افکار در ضمیر ناخودآگاه هر فردی ثبت شده و با وقوع فعل مرگ اینضمیر در ضمیر ناخودآگاه ادغام شده و بقولی پرونده اعمال گشوده می شود در این خصوص آیه ای از قرآن کریم را انتخاب نمودیم:
حیات پس از مرگ و عوالم مختص آن حقیقتی است که دیر یا زود هر انسانی با ان موجاعه خواهد شد. علوم روحی جدید با اکتشافات و آزمایشات گوناگون پیرامون روح و روان آدمی به این نتیجه دست یازیده است که روح ، پس از ترک جسم وارد محیطی می شود که از حیث ارتعاش بسیار فزونتر از ماده بوده و علاوه بر سه بعد طول ، عرض، عمق دو بعد دیگر نیز بع ان اضافه شده و موجودات این عالم نه انحصار در زمان دارد و نه انحصار در مکان.
برزخ چیست؟ کلمه برزخ به معنی فاصله میان دو چیز است از این رو به عالمی که میان زندگی دنیا و زندگی آخرت قرار گرفته است برزخ می گویند. در اصطلاح جغرافیا به قطعه زمینی باریک میان 2 دریا که دو قطعه زمین را به یکدیگر اتصال بدهد نیز برزخ گفته می شود و یا حد فاصله مثلاض میان 2 دریای شور و شیرین که پرده ای طبیعی است و آن دو را از هم جدا می سازد برزخ می گویند.
در حقیقت برزخ مقدمه و پیش تراول قیامت کبری و آغازی از قیامت سقری ، برای شخص میت است ف چنان چه رسول اکرم (ص) می فرمایند : (قیامت هر کس با مرگ وی آغاز می شود، که منظور از ان قیامت سقری است که در مرتبه ای قبل از شروع قیامت کبری قرار دارد).1
در کافی ، به سند معتبر از امام صادق (ع) روایت شده است ، که امام فرمودند : "اما من ، به خدا سوگند برای شما در عالم برزخ نگرانم و ترس دارم". آنگاه از امام پرسش کردن برزخ چیست؟ فرمودند : برزخ جایگاهی اتست که از لحظه مرگک شخص شروع می شود و به آغاز قیامت پایان می گیرد" و در جائی دیگر امام در پاسخ اینکعه برزخ از چه تاریخی شروع می شود می فرمایند : "از لحظه مرگ تا به هنگامی که در روز قیامت ، برانگخیته شوند".2
در قران کریم هم آمده است : "پس سر آنها برزخی است تا روزیکه در قیامت برانگیخته شوند".3
برزخ را عالمی مثالی نیز می گویند چون شبیه و همانن این عالم است البته از لحاظ شکل و صورت نه از لحاظ کیفیت و کمیت ، زیرا از لحاظ ماده دو دیگر خصوصیات کاملاً از هم متفاوتند.
– عالم برزخ یک فاصله زمانی نیست بلکه حالتی که از حالات است که انسان باید در آن توقف کند تا تحولات سکوت و بی حرکت بماند، چون حرکت یک اصل لایتغیر در عالم است. لزوم دوزخ و برزخ برای تطبیق نفس انسانی کم کم و مرحهل با ان عالم است. این دوره برای نفس وقتی ضروری است که در عالم دنیا نتوانتسه باشد خود را با شرایط آن عالم تطبیق دهد، پی برای انسانهایی که خود را با آن عالم تطبیق داده برزخی لازم نیست. چون برزخ برای آماده کردن نفس برای قیامت است پس فقط در یک مرحله نیست بلکه در فاصله هر قیامت صغری تا قیامتی دیگر برزخی لازم است. برزخ را که قبر هم گفته اند ، باغی از باغهای بهشت و یا حفره ای از حفره های دوزخ تعبیر کرده اند. این مرحله به علت عدم تحقیق قیامت که لازمه آن یک حالت بلاتکلیفی است – برای همه انسانها با هر عملکردی ، بسیار سخت است. نیکوکاران برای رسیدن به بهشت موعود و تحقیق کامل آن و بدکاران به علت بلاتکلیفی ، تعجیلی طاقت فرسا در عبور از آن دارند.
در برزخ تحقق هیچگونه شفاعت امکان پذیر نیست. لذا خوفناکترین مرحله از مراحل راه است. صورت و هیکل انسان در عالم برزخ تجسم آخرتی اعمال اوست.
اوصلاً نظام عالم- به علت این که حرکت در ان اصل است و حرکت حتماً باید تدریجی باشد بر این نسق می چرخد که حصول هر کمالی به تدریج و مرحله به مرحله انجام می گیرد گرچه این حرکت می تواند با سرعتی متفاوت صورت پذیربد به هر حال هیچ وقت نمی توانیم از مسیر اصلیش منحرف نمائیم.
– هر صانعی از صنع خود محققاً هدی دارد والا عمل و صنع او بیهوده و لغو خواهد بود.
– می دانیم که هر صانعی برای این صنع و خلقش بتواند آن مقاصه و منظورهای او را احراز نماید بایستی تحت تربیت او کم کم و پله به پله آن را حل را یکی بعد از دیگری احرازنماید. پس از بزرگترین عمل صانع در عالم صنع ، تربیت و ارتقای مخلوق و مصنوع است.
ماهیت اصلی عالم هستی ، برای تربیت و اعمال برنامه های خدای رب العالمین است و اینکه زمان در عالم یک موضوع اعتباری است و نه یک اصل اصیل و لایتغیر ، در این صورت چگونه می توان باور کذد که پس از مرگ که مرحله ای تکاملی بر زندگی دنیای است انسانها مدتهای مدیری که جز خدا هیچ کس انتهای آن را نمی داند- بی حس و حرکت و در حال بی خبری به سر برند؟ چون :
الف- آیا می شود تصور کرد هستی در مرحله توقف گردد؟ اگر زمان به فرض هم آن را به عنوان یک اصل بپذیریم در آن مرحله به آن انسانها نمی گذرد چگونه است که سایرین جریان دارد. یعنی بپذیریم که قسمتی از عالم هستی می تواند از سایر اجزا جدا شود و خود نظام دیگری داشته باشد در قسمتی از هستی زمان بگذرد و در قسمت دیگر نه و این محال است چون هستی مطلق است.
ب- آیاتی از قران کریم را که در آنها صریحاً بر زندگی ، ارتراق حرف زدن و ایثار و انداز اهل برزخ به اهل دنیا اشاره می کندف می تواند نادیده گرفت؟ مانند این آیات : پس آنانی که در راه خدا کشته می شوند را مرده مپندارید بلکه آنهازنده اند و در نزدپروردگارشان روزی می خورند. شادمانه از آنچه پروردگارشان به انهااز فضلش عطا کند به کسانی که هنوز به آنها ملحق نشده اند ، بشارت می دهند. که هیچ ترسی برای آنها نیست و نباید غمگین شوند بشارت می دهد به نعمتی و فضلی از جانب پروردگار خود و خداوندد پاداش موفین را ضایع نمی کند.1 پس همانطور که گفته شد ، پس از مرگ ، انسانها وارددوره جدیدی به نام برزخ می شوند، یعنی دورانی بین مرگ تا هنگام بعث یا قیامت طول مدت این دوره همان طور که توضیح داده خواهد شد – برخلاف آنچه گفته شده است- زمانی نیست، بلکه بر حسب نفوس مختلف انسانها، که می میرند و به ان عالم می روند متفاوت است.
ضرورت وجود این دوره ها تا آنجا که از مشهودات ف آیات قرآنی و روایات اهل بیت عصمت و طهارت (ع) فهمیده می شود به جهت ضرورت های ذیل می باشد:
1-برای تطبیق و انس با عالم جدید : انتقال از عالمی دیگه و از نشئه ای به نشئه دیگر، تحولی کوچک نیست و تحمل ان آسان نمی باشد بلکه به واسطه اختلاف ژرفی که همیشه میان دو عالم موجود است ، انتقال ازیکی به دیگری مشکل است. همه ما نوزادی را که تازه متولد شده دیده ایم که در حالی که تقریباً از تمام وسایل و اعضای زیست مانند دست، پا ، چشم، اعضای و جوارح داخلی و همه بالاتر، مغز برخوردار است امکا توانائی انجام کوچکتری کاری را حتی در مورد زیست خود ندارد. تا اینکه کم کم بدنش رشد می کند، قوت می گیرد و آهسته آهسته توانایی انجامکارهای مربوط خود و از آن پس سایر کارهای لازم زیست در ارتباط با دیگران به عالم بعدی برای مردگان وجود دارد، در جهان برزخ است که این تطبیق با آن عالم آهسته ممکن می شود.
2- آماده شدن برای تحقق قیامت: انسان در آن عالم تا تمام جامعیت لازم وجودش حاصل نشود ، نمی تواند به معنی و قوای فراوان وجود خود قیام نماید. از این نظر دوره ای لازم است تا در این دوره جامعیت وجود انسان به طریقی که مختصراً به خواست خداوند خواهد آمد بتواند امر از این مقام نماید. توقف انسانها در این دوره به نسبت جامعیت وجودی آنهاست، که در زندگانی دنیا بدست آورده اند. این جامعیت، بایستی در زندگانی دنیایی به دست آید و دستوراتی که انبیا از جانب خداوند برای بشر به ارمغان آوردند، به همین منظور است که انسان در طول حیات دنیایی بتواند آنچنان زیست نماید و آنچنان فعالیتی را از قوای بی حد و حصر وجود خود به دست آورد که بتواند به محض ورود به آن عالم ، بدون توقف به حرکت خود ادامه دهد و به یک یک قوای مودعه خود قیام نماید. در غیر این صورت بایستی این قوا در عالم برزخ، فعالیت یابند و جامعیت لازم را برای قیام پیدا نماید.
– توشه برزخ : پیروان مکتب های مادی دنیا را هدف اصلی ومقصد نهایی می دانند و برای خویش توشه جز زندگی دنیا نمی شناسند. از این رو تنها؟ دنیای وجلوه های آن می اندیشند و زندگی پس از مرگ را افکار می کند و می گویند : "جز این زندگانی دنیای ما، چیزی در کار نیست، می میریم و زندگی می کنیم و هرگز برانگیخته نمی شویم"1 اما پیروان مکتب پیامبران آسمانی، به گونه ای دیگر می اندیشیند. آنان معتقد که بشر موجودی جاودانی است و برای جهان ابدی آفریده شده است.
اینان ، دنیا را گذرگاه وجای آزمایش و امتحان و مدرسه خودسازی وتوشه اندوزی می دانند. امام علی (ع) دراین باره می فرمایند : ای مردم ! دنیا ، محل گذر است و آخرت، سرای ماندن پس بکوشید که از این گذرگاه توشه ای برای قرارگاه خود برگیرید. زنها را در پیشگاه خدا، که به رازهایتان آگاه است ، پرده دری نکنید و کوس رسوایی خویش را در برابر او نزنید. پس از آن که بدنتان از دنیا بیرون برود ، دل از آن بر کنید؛ زیرا آفرینش شما تنها برای رفتن به آخرت و از سر گرفتن زندگی در بهشت جاویدان است و دنیا، جز آزمایشگاهی که باید شایستگی تان را در آن نشان دهید ، چیز دیگری نیست. آری، بهترین توشه برزخ و قیامت پرهیزکاری است. در کنار تقوا زاد و توشه هایی دیگر نیز هست. اصولاً هر کار شایسته ای که به سود مردم باشد ، به گونه ای توشه قبر و قیامت است هر چند به نظر کوچک و ناچیز آید. کسی که در راه تقوا گام برمی دارد و به مسئولیت های دینی خویش عمل می کند، هر روز توشه ای در نامه عملش نوشته می شود و ذخیره ای برای فردایش خواهد بود به شرطی که تا پایان عمر، آنها را نگه دارد و با کارهای ناپسند ، زمینه ضبط و ناوبدی کاری نیک را فراهم نیاورد.
خداوند می فرمایند: "ای کسانی که ایمان آوردید، خدا و فرستاده اش را فرمان برید و عمل های خویش را باطل نکنید".
– همنشین برزخی : با سپری شدن دوران زندگی ، مرگ فرا می رسد و سفر به عالم برزخ آغاز می شود. در این مرحله ، انسان از همه دوستان و همنشینان جدا می گردد و تنها یک همنشین برایش باقی می ماند و آن ، کارهای نیک و بدی است که در دنیا انجام داده است. این اعمال، در پرونده اش ثبت شده و همواره با او خواهد آمد. و هیچ گاه از وی جدا نمی شود. امام علی (ع) در این باره می فرمایند : "مرد مسلمان را سه دوست است : یکی از دوستانش به او می گوید : من در زندگی و مرگ با تو هستم و ان ، عمل اوست. دوست دیگرش می گوید : من تنها تا هنگام مرگ با تو هستم و آن ثروت او است. چه، آدمی چون می میرد اموالش؟ وارثانش می رسد. دوست دیگرش به او می گوید : من تا کنار گور با تو هستم و سپس رهایت می کنم و آن ، فرزند اوست."1 با فرارسیدن مرگ پرونده عمل انسان بسته می شود. با فرا رسیدن مرگ پرونده عمل انسان بسته می شود. اما برخی انسانها ، پرونده عملشان همچنان باز استو از پیامدهای کردار نیک و بد خویش در جهان برزخ بهرمند می گردند. پیامبر (ص) در این باره می فرمایند : "هر کس سیره و روش خوبی را در جامعه بنیان نهد، اجرا ان سیره و اجر کسانی که تا قیامت به ان عمل می کنند ، برای او خواهد بود ، بی آنکه از پاداش عمل کنندگان به آن چیزی کاسته شود."2 در جایی دیگر، از امام باقر (ع) رویات شده است که : "هر بنده ای از بندگان خدا، روش گمراه کننده ای را میان مردم بنیان نهد برای او گناهی همانند گناه کسانی است که مرتکب آن عمل شده اند بی آن که از گناه عمل کنندگان به آن کاسته گردد."3 بنابراین ، هر کس نسبت خوب با بدی در جامعه پایگذاری کند، هر بار که با آن سره و روش عمل شود، در پرونده اش ، خواه زنده یا مرده ، پاذداش یا گناه تازه ای ثبت می گردد. کسانی هم که به عالم برزخ رفته اند، پرونده عملشان همچنان باز است. از این رو ، ممکن است نعمت برخی از نیکان در آنجا افزایش یابد و به تمام مقام بالاتری برسند و همچنین غذاب برخی از افراد مغرب و بالاعکس، پس از مرگش تا وقتی که استمرار دارد، از پاداش آن در برزخ بهرمند خواهد بود. حد قات جاریه ای که آدمی در زندگی به جریان می اندازد : صدقه جاریه ، معنای وسیعی دارد و نمونه های بسیاری از شامل می شود. در حدیث زیر، به بخشی از صدقات جاریه اشاره شده است :
پیامبر (ص) می فرمایند: "پنج چیز است که اگر آدمی یکی از آنها را به جای گذارد ، پس از مرگ، ثوابش در پرونده عملش جاری است : کسی که درخت خرمائی بکارد ف کسی که چاهی حفر کند ، کسی که مسجدی را بنیان کند ، کسی که قرآنی بنویسد، کسی که فرزندی صالح و شایسته تربیت کند."1
کارهای نیک و شایسته ، باعث شادمانی و آسایش ادمی در عالم برزخ می شود.
1- ولایت اهل بیت (ع) : پیامبر گرامی (ص) دراهمیت ولایت فرموده است : "هر کس علی را دوست بدار، خداوند سختی های مرگ را برایش آسان می کند و قبرش را باغی از باغ های بهشتی قرار می دهد."2
2- شاگردان مومن : امام صادق (ع) درباره شاد کردن مومن می فرماید : هر که به مومنی شادی رساند، خدای برترین از آن شادی، مخلوقی آفرید که هنگام دیدارش کند و به او گوید، "ای دوست خدا ! مژده باد تو را به کرامت و رضوان خدا". سپس پیوسته همراهش باشد، تا داخل قبرش شود و به او همان را گوید چون از گور برخیزد ، به او همچنان گوید. سپس همواره همراهش باشد و هنگام هرترسی، او را مژده دهد و به او همچنان گوید. مومن از او می پرسد : "تو کسیتی، خدایت رحمت کند"؟ گوید : "من همان شادی هستم که به تو فلانی رساندی".
3- هدیه بازماندگان : پیامبر (ص) برگوری عبور می کرد که روزی پیش ، کسی در آن دفن شده بود و خانواده اش بر او می گریستند به آنان فرمود : دو رکعت نماز که به چشم شما نمی آید ، برای صاحب این گور محبوب تر از همه دنیای شما است".1
4- نما و زکات : امام صاق (ع) در وصف زکات و نماز فرموده است : "چون مومن وارد قبرش می شود، نماز در جانب راست و زکات در سوی چپ او است و نیکی بر او سایه می افکند و صبر در گوشه ای قرار می گیرد." هنگامی که دو فرشته برای پرشس بر او داخل می شوند، صبر به نماز و زکات و نیکی می گویند : "مواظب صاحب خود باشید و اگر شما از مواظبت او ناتوانید، من از او مواظبت کنم."2
5- ذکر توحید : "پیامبر (ص) به کسان خود که در حال اختصارند ، ذکر لا اله الا الله را تلقین کند، زیرا این کلمه ، هنگامی که بدن مومن در قبر می پوسد ، همدم اوست."3
6- مهارت اهل قبور : داوود رحتی می گوید : از امام صادق (ع) پرسیدم : "آدمی بر قبر پدر و نزدیکان و غیرنزدیکانش می ایستد آبا به میت سوید می رسد؟ فرمود : آری، میت با همین ایستادن در کنار قبرش شادمان می شود چون که یکی از شما با رسیدن هدیه خوشحال می گردید."1
7- رضایت والدین : رضایت پدر و مادر ، نمیز باعث راحتی و آسایش آادمی در هنگام مگر و در جهان برزخ و قیامت است.
8- عمل صالح مومنان پرهیزگار، هنگام جان دادن و در عالم برزخ در آسایش کامل به سر می برند.
9- آسان گیری بر مردم
10- خوشرفتاری با همسایه
– گرفتاران در برزخ :
1- انکاران ولایت اهل بیت : ولایت اهل بیت (ع) از مهمترین مواردی است که در قبر و قیامت از آن پرسش می شود. کسانی که فکر ولایت اهل بیت باشند و با ان بزرگواران دشمنی ورزند، در عالم برزخ به عذاب و شکنجه ای سخت دچار می گردند.
2- کفران نعمت : از عوامل فشر قبر برای مومن ، تباه کردن نعمت های الهی است.
3- حقوق مالی مردم : از حقوقی که در برزخ وقیامت از آن باز خواست می کند، حقوق مالی مردم است. خواه این بدهکاری از راه حلال باشد ، مانند قرض و معاوله نسیه و خواه از راه مردم مانند دزدی و کم فروشی و کلاهبرداری.
4- بر نیاوردن حاجت مومن
5- بداخلاقی
6- ربا خواری
– جایگاه برزخی مومنان : از روایات پیشوایان معصوم (ع) فهمیده می شود که روح مومنان در عالم برزخ به وادی السلام نجف و روح کافران به وادی بر هوت برده می شود.
عالم برزخ ، نخستین مرحله از این سفر حساس است. برخی انسان ها وقتی به عالم برزخ قدم می گذارند و پرده غیب از پیش چشمشان برداشته می شود و صحنههای وحشتناک آخرت را می بینند ، در می یابند که عمر خویش را در غفلت و بطالت گذارنده اند و نه تنها از دوران زندگی سودی نبرده اند، بلکه سرمایه ارزشمند عمر را باطل به کار گرفته و برای امروز خودف چیزی جز گناه و معصیت نیندوخته اند.
آری ، جهان برزخ، بس شگفت است. بنابر روایت اهل بیت اعمال هر انسانی پس از مرگ و در عالم برزخ، تجسم می یابد و با چشم آن را میبینند و تا روز قیامت با ان خواهد زیست.
مومنان پرهیزکار از دیدن مارهای خویش شادمانند و بدکاران ف در ناراحتی و غذاب گرفتارند.
– امام صادق (ع)در وصف عالم برزخ می فرماید : وقتی مومن را در قبر میگذارند ، دری به رویش باز می شود و جایگاه خویش را در بهشت می بینند و از دری که به عالم غیب گشوده شده ، مردی زیبا چهره بیرون می آید.
مومن می پرسد : تو کیستی که زیباتر از تو ندیده ام؟ پاسخ می دهد : من نیت و عمل خوب تر هستم که در دنیا بر آن بودی و انجامش می دادی و چون کارفر را در قبر می گذارند دری به رویش گشوده می شود و جایگاه خویش را در آتش می بیند سپس از دری که به آتش باز شده ، مردی بد چهره بیرون می آید. مافر از او می پرسد : تو کیستی؟ که من چهره ای زشتی از تو ندیده ام؟ پاسخ می دهد: من عمل بد تو هستم که در دنیا انجام می دادی و نیت ناپاک تو هستم که در دل داشتی.
جایگاه بهشت :
به طوریکه از آیات و احادیث استفاده می شود بهشت در قرب سدره المنتهی و در زیر عرش قرار دارد، چنانکه در قرآن کریم آمده است : عند سدره المنتهی عند ها حبه الماوی1 : بهشت نزدیک سدره المنتهی است. هر کل یا هر کل امپراطور رم از رسول اکرم (ص) پرسش کرده بود شما مردم را دعوت به بهشت می کنید که عرض آن به اندازه پهنه آسمان و زمین است. پس در این صورت جهنم کجاست؟ حضرت فرمود : پس چون روز آمد و شب کجاست؟ یعنی بهشت در هر کجا باشد جهنم در مقابل آن است. و همچنین حدیثی است منسوب به علی بن ابی طالب (ع) که حضرت در پاسخ به جا ثلیق که سوال کرد ، بهشت و دوزخ در کجل قرار دارند؟ فرمود : بهشت در زیر عرش و جهنم در زیر هفتمین طبقه زمین قرار دارد. پاره ای تصور کرده اند که وجود بهشت و دوزخ عقلی و تخیلی است و جزء در ذهن وجود خارجی ندارد در حالیکه با توجه به مصوتی آیات قرآنی و احادیث معتبر نبوی و توصیفی که در آنها از بهشت و جهنم شده ، چنین نتیجه گرفته می شود که این دو دارای وجود خارجی بوده و یک واقعیت قابل لمس می باشد. چنانکه مواهب و نعمتهای وعده داده شده نظیر روانها رو حور و غلمان و امثال آنها در بهشت و یا مار و عقرب و آتش و غل و زنجیر در جهنم همه از جمله محسوسات و جسمانیات است که برای هر یک از آنها لذا و یا غذاب جهنمی و روحی مترقب می باشد و منحصر به عذاب یا لذت روحی و یا جسمی تنها نیست و از جمله آیات قران که می فرمایند : "بهشت که پرهیزکاران به آن وعده داده شده اند. نهرهایی است از آب فاسد نشدنی و نهرهایی است از شیری که هرگز طعم ان عوض نمی شود و نهرهایی است از شراب که برای نوشندکان آن لذت بخش است و نهرهایی است از عسل صاف شده و همچنین برای اهل بهشت در آنجا از هر میوه ای آماده است …"1
جهنم و بهشت نمی تواند محل توقف و سکون به آن معنایی که در ذهن هاست باشند. بلکه بهشت مسیر صلحا ونیوشندگان فرمان های الهی است که توانسته اند خود را در این دنیا برای زندگی آن دنیا و مناسب با ان ساخته و اسباب و وسایل مطابق آنجا ، از اینجا ببرند.
انجام هر عملی برای اینکه نتیجه بهشتی دهد. و یا خود ، به همان ترتیبی که ذکر کردیم- "خود" بهشتی شود ، بایستی تحت رشایط خاصی انجام شود والا هر عملی نمی تواند به صرف اینکه انجام شده است، نتیجه خوب یا بد بدهد. برای اینکه عملی مرخضی خداوند باشد و نتیجه آن بهشت اخرت را برای عامل بسازد یابد : به امر خداوند انجام شود. به عبارتی دیگر چون انسانی نمی تواند تشخیص دهد که چه عملی ، چه آثاری در ساختن نفس انسان در آن عالم دارد، بایستی عمل ، مطابق با دستورات انبیای الهی که مبلغان فرمان های او هستند بوده و در نحوه عمل، وقت ان، نیت در انجام آن، دقیقاً دستورات رعایت شده باشند.
در قران کریم دقت کرده باشیم ، عمل بهشت ساز ، ان عملی است که "صالح" بوده باشد. صالح یعنی شایسته پس عملی مرضی خداوند متعال و بهشت ساز است مکه شایسته بوده باشد و این درحالی است که ما معمولاً "حسنه" بودن عمل را ملاک کلی می دانیم. ولی در قران کریم ، تعداد کلمه صالحات که به عنوانصفت عمل مرضی خدا به کار رفته است به مراتب بالاتر و بیشتر از حسنه است. در قرآن کریم سی بار "عمل صالح" و یا "عملاً صالحاً" و 59 بار "صالحات"به کار رفته است. علت این امر شاید این باشد که ره صالحی حسنه است ولی هر حسنه ای صالح نیست. توضیح آنکه حسنه یک عمل نیکو است که در نفس عمل بسیار پسندیده و در نگاه اول حتماً و همیشه مورد رضایت پروردگار است. در حالی که صدف این که ظاهر یک عمل نیکو باشد مورد رضایت خداوند و بهشت ساز نیست. درباره بهشتی ها در قرآن مجید می خوانیم که هر موقع که به یکی از این وسایل رفاهی و نعمتهای برمی خورند می گویند ما این ها را می شناسیم و از قبل با آن آشنا بودیم. پس با این تعریف همه آنچه از اسباب و لوازم زیست برای بهشتیان اماده شده است به خوبی با آن آشنایی دارند و انها را می شناسند. علت این امر اینست که همه ان لوازم و نعمتها همان وجود خود انهاست که شکفته شده و به ان صورت- وقتی که نشسته عرض می کرده اند- در آمده اند.
معانی بهشت در فرهنگها :
بهشت و دوزخ در نزد ما به عناوین و اسلامی متفاوتی شناخته می شود:
بهشت : اسم ، واژه پهلوی Vahist : باغی که از خوبی و ضرمی نظیر نداشته باشد و جلایی که نیکوکاران ران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود. مقابل دوزخ که جای بدکاران است.
جنت : اسم ، واژه عربی ، به معنای باغ ، فردوس ، جمع آن جنات و جنان است.1
فردوس : اسم، واژه عربی، به معنای باغ، تبسان، بهشت، جمع آن فرادیس. [این اصطلاح معادل واژه پردیس که در او تنها آمده]
رضوان : مصدر عربی ، خشنود شدن.
مینو : اسم ، واژه پهلوی Menok ، بهشت.
خلد : جاودانه ، بهشت ، جاودانگی ، خلوتشان : فرمگاه ، پردیس ، بهشت.2
سرآغاز بحث بهشت :
اولاً بین بهشت و دوزخ ابدی و برزخی تفاوت فاحشی به لحاظ وجودی، وجود دارد. چرا که ما مسلمانان- البته آن عده ای که به معاد و حیات ابدی به صورت روحانی و جسمانی معتقدیم- چنانچه بخواهیم بهشت و دوزخ را در نوع برزخی ان مورد کنکاش وکندو کاو قرار دهیم، ثانیاً مورد دیگری که خواستیم به آن اشاره داشته باشیم، بر می گردد به همان علو و غلوی که در مورد نعمات و لذایذ بهشتی و یا حوریان و ساکنین انجا و یا غذابها و تالمات دورخی صورت گرفته است. علی ایحال برای بهشت ابدی و برزخی صفات فروانی ، چه از قول ائمه ظاهرین (ع)و چه باستناد قرآن و چه گفتار بزرگان دین ، نقل کرده اند. رسول خدا گفت : عدن بهشتی است خاص از بهشتهای خدا ، هیچ چشم مثل آن ندیده است ، و بر خاطر هیچ بشر نگذشته. در آنجا نباشد جزء سه گروه پیغمبران و صدیقان و شهیدان،خدای تعلی گوید خنک آن را که در اینجا شود.1
اما توضیحاتی که از بهشت در قرآن آمده است ، تحت عنوان مختلف ذکر گردیده و در توصیف بهشت در کلام خدا به صورت یکپارچه و در یکسوره و یک بخش نقل نگردیده. بلکه به صورت های مختلف و متفوت ذکر گردیده گاهی کوتاه و گذرا و طی دو سه جمله متوالی و مکرر. اما آنچه از قرآن مستفاء می گردد ، قسمت عمده ای از تعاریفی که در خصوص بهشت آمده است مربوط به سوره های مکی است و در سوره های "دهر" و "الرحمن" و "واقعه" بیش از بقیه سوره ها به ذکر اوصاف بهشت پرداخته است.
1- محیط زیست : عمومی ترین اطلاعی که قرآن از محیط زیست بهشتی ها می دهد این است که آنها در باغ یا باغ ها زندگی می کنند. تعبیر باغ از محیط زیست بهشتیان به این علت است که :
الف- باغ مجموعه ای از نعمتها و مناظر با محیط های زیست زیبا و دل انگیز و چشم نواز و استراحتگاهها با انواع نعمتهای جانبی مانند آب نهرها و میوه درختان و انواع پرندگان زیبایی که خواه ناخواه بدان جا- به واسطه وجود درختان و آب و میوه ها کشیده می شوند …. می باشد. و چون وجود استعدادهای انسانی مجموعه بسیار گرانقدر و متنوعی از همه اسماء الهی است، پس از انتقال از این دنیا، خود را در محیطی به همان زیبایی و تنوع نعمت که خود ف از اینجا به آن عالم منتقل کرده اند، می یابند.
ب- گرچه بنده در آنها در آمده و به انواع نکتهایش منتقع گردیده باشد، اما هنوز بسیار چیزها از زوایای وجودش برایش پوشیده مانده است. چون جنت از ریشه لغوی جن به معنای پوشیده آمده و در کتابهای لفت میخوانیم که از آن نظر بهشت را- جنت نامیده اند که از شدت پوشش درختی، کف آن پوشیده و ناپیداست. پس هرچه بنده در آن زیست نماید و از نعمتهای آن بهره مند گردد، بالاتر و بالتر می رود و بیشتر و بیشتر کمون و استعدادهای نهفته در آن باغ ، برایش آشکارتر می شود.
ج- ورود به آن باغ برای همه ف فقط به این علت که اعمال حسنه انجام داده باشد به تنهایی میسر نیست و اگر این شرایط، برای ورود به آن محیط لازم باشد، ولی مسلماً کافی نخواهد بود. چون چه بسا در وجود او با وجود زمینه ها و مکلات چیزی کافی برای ورود به آن ، جلوگیری نمایند. طبق آبات و روایات از مهمترین موانع ورود انسانی به بهشت- با وجود شرایطی لازم- نمل (کینه) است که فرمود : هر آنچه از کینه که دل هاشان بود بیرون آوریم (لذا) در حالی که برادران هم هستند و همدیگر را قبول دارند بر تخت هایی نشسته اند.
به همین علت از قول مومنین در قرآن نقل می شود که :
پروردگارا هیچ کینه ای از مومنین را در قلب های ما باقی نگذار ، پروردگارا تو رحیم و مهربانی. در این آیه علت این تقاضا را ، رافت و رحمت پروردگاری نقل می کند، چه کاملاً ناگفته پیداست که اگر خداوند رئوف و مهربان است بندگان او هم اگر به این صفات متصف باشند، خواهند توانست به قرب او برسند والا با دل های پر از کینه نمی توانند به بارگاه قرب او نزدیک شوند.
در آیات متعددی هم دیده می شود که بنده را در باب بهشت اگر به اندازه دانه خوردنی کینه در قلبش باشد نگاه می دارند تا ان کینه با انواع عذاب ها از قلبش بیرون برود، آن پس وارد بهشت می شود.
محبت کلید بهشت :
نظر قرآن ، احادیث ، حضرت عیسی (ع) در این خصوص :
محبت تنها راهی است که آدمی از طریق آن به شناخت حقایق دست می یابد انسان در سایه محبت است که ید می گیرد چگونه با دلسوزی و مهربانی و رافت، آتش کبر و غرور و خودپسندی را در خودش خاموش نماید و اعمالش را به دور از ریا خدعه انجام دهد. به طور طبیعی خودخواهی و غرور روح آدمی را به سمت تاریکی ها سمق می دهد و درست در نقطه مقابل آن می تواند انوار الهی ، سرچشمه ای به جزء مصبت ومهرورزی ندارد.
اگر به دقت به آیین های آسانی نگاه کنیم ، می بینیم که پایه دعوت پیامبران الهی بر محبت بنیاننهاده شده و حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) اسوه حسنه و نیکی و محبت و رافت است. همانگونه که گفته شد منبع و مرکز این محبت در آسمانها که مقدار بسیار ناچیزی از آن وارد قلبهای پاک و مستعد می گردد، و همانطور که همه حواس و توان انسان در پس از مرگ و زمان مفارقت از قید جسم خاکی ظهور و تجلی نماید، لذا اوج محبت و مهربانی را باید در پس از مرگ و در بهشت الهی جستجو کنیم. از این رو به آیاتی چند از قرآن کریم به اجمالی اشاره می نماییم:
"و عندهم قاصرات الطرف عین."1
– در بهشت برای بندگان خالص و محافظان و همدمانی زیبا چشم محیا است.
بیشتر گفتیم که در جایی که محبت حاکم باشد ، کینه و حسد و ریا غرور و … راه ندارد. همانگونه که در جایی که نور حاکم باشد، ظلمت را راهی نیست. پس در بهشت الهی که جایگاه مهر و محبت ذات ایزد نیست. جایگاهی برای صفات زذیله وجود ندارد و خداوند نیز وعده زوددن زنگار را از قلوب اهل بهشت داده است.
"و نز عنا ما فی صدور هم من غل" 1
– و ما زنگارهای کینه و حسد را از آینه دل بهشتیان می زداییم.
"و یطرف علیهم ولدان مخلدون" 2
– آن بهشتیان را سران زیا که ابد نوجوان و خوش سیما پند خدمتگذار هستند.
یکی از ملایان یهود مه ناظر و شاهد بود که حضرت عیسی (ع) مشغول موعظه "صدوقیان" است ، جلو آمد و مانند اکثر کسانی که منکر خدا و پیامبرانش هستند و همواره به دنبال نقطه ضعف در نزد مامورین الهی بوده اند. از آن حضرت سوال کرد: مهمترین حکم شریعت کدام است؟ عیسی (ع) جواب داد: "اول اینست که : بین اسرائیل بشنو، خدای ما ، خدای را مانند خود محبت نما و هیج فرمانی بزرگتر از این دو وجود ندارد.3 بدینگونه از دید حضرت عیسی (ع) بندگی خدا و در خط شریعت قرار داشتن برد و رکن اساسی استوار است که می توان به مقلوه توحید و محبت به همنوعان … اشاره نمود." یعنی از دید آن حضرت محبت درمرتبه دوم ، پس از توحید قرار داد. در قرآن کریم تاکیدات فراوانی بر روی اعمال نیک و صالح و محبت به والدین و دیگر انباء بشر شده است. آنگونه که از گفتار ارواح و کتب و محتوای آن آسانی و کلام خداست بر می آید، یکی از عمده ترین چیزهایی که منجر به رسیده روح به بهشت الهی می شود و در واقع یک رکناصلی در تمایز بین انسانیت و حیوانیت ، محبت می باشد که همه ارواح به اتفاق اظهار می دارند که عالم پس از قبول وحدانیت خداوند ، بیشترین و بهترین چیزی که به یاری روح آدمی می آید، محبت کردن های عمر زمینی انسان است و احسانی که نسبت به دیگران ابراز می دارد و همینطور خداوند به ترتیب آورده است :
– و به یاد آرید هنگامی را که از نبی اسرائیل عهد گرفتیم که به جز خدای را نپرستید و نیکی کنید درباره پدر و مادر خویشان و یتیمان و فقیران و به زبان خوش با مردم تکلم کنید و به نماز به پای دارید و زکوه مال خود را بدهید.1
اوصاف بهشت :
چشمه سارانی که رایحه کافور و زنجبیل دارند. (سوره دهر ، 5 و 17)
– بهشتیان در آنجا بر تختها تکیه زده اند نه هیچ آفتابی می بینند و نه سرمایی. سایه هایی درختان برسرشان افتاده و میوه ها به فرمانشان باشد. (دهر ، 13 و 14)
– و آنان را که از پروردگارشان ترسیده اند گروه گروه به بهشت می برند. چون به بهشت برسند درهایش گشوده شود و خازنان بهشت گویند سلاک بر شما بهشتیان خوش باد، به درون بیایید، همواره در اینجا خواهید بود. (زمر ، 73)
– و در ان جا خانه هایی نیکو برای بهشتیان آماده است. (توبه ، 72)
– و حوریانی که مستور در خیمه ها هستند [و در انتظار اهل بهشت] (الرحمن ، 72)
در انجا باغهایی عالی است. (غاشیه ، 10)
– ودهها توصیف و تعریف دیگر که در خصوص بهشت در قرآن کریم آمده است.
مرحوم علامه مجلسی علیرغم توصیه ها و تامیدات فراوانش بر این مطلب که پذیرش آنچه به ما رسیده باید بدون چون و چرا باشد ، در رساله بهشت و دوزخیان به تعابیر غریبی از بهشت اشاره نموده اند که از جمله اینست که "در بهشت نهری است که در اطراف آن کنیزان از زمین رئییده است چون مومن به یکی از آن کنیزان بگذرد و او را خوش آید، او را از زمین می کند [جدا می کند] و حق تعالی به جای او دیگری می رویاند و الخ"1
حدیثی وجود دارد که مردی به نام هروی ، از حضرت رضا (ع) پرسیده است که یابن رسول الله آیا بهشت و دوزخ هم اکنون مخلوقند؟ حضرت پاسخ دادند آری، رسول الله (ص) هنگاکی که به معراج رفت و بهشت داخل شد و جهنم را مشاهده کرد. به ایشان گفتم کسانی می گویند این دو مقدارند و مخلوف نیستند. حضرت پاسخ داد ایشان از ما نیستند و ما هم از آنها نیستم نه کسی که خلقت جنت و نار را انکار کند نبی اکرم (ص) راتکذیب کرده است و ما را تکذیب کرده است و از ولایت ما بی بهره است و در آتش دوزخ مخلد خواهد بود.2
در قرآن کریم از مراتب بهشتی ، "جنات ماوی" یعنی باغهایی که محل آرام گرفتن اند و جنات عدن به معنای باغ هایی که وطن دائی اند نام برده شده است:
اما آنانی که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دهند در جنات ماوی مهار شوند.
در تعبیر دیگری قرآن، بهشت را "مقام امین" (جایگاه امین) می نامد.
این دو تعبیر رساننده مفهوم ،جایگاه آرامش و آرام گرفتن است که هیچ ترس و نگرانی در آن نیست.
داریک که پاره ای از آیات بهشت و در پاره ای بهشت ها ذکر شده است. بدین سبب است که هر وقت مفهوم مطلق از آن زیستگاه زیبا و هنجار، سخن به میان می آید با صیغه مفرد "جنه" به کار می رود ولی هرکجا که لفظ بهشتی است و مجموعه آن بهشت هایند.
انسان ها در هر باغی که زندگی کنند، معمولاً محل خاصی مانند اتاق که پوشیده و محفوظ باشد لازم دارند. در قران کریم هم می بینیم که برای بهشتیان از غرفه یا غرفه ها نام برده می شود :
آنان کسانی اند که بهشت صبرشان غرفه به آنها داده می شود و در آن غرفه تحیت و سلامتی به آنها عرضه می گردد.
کلمه غرفه به معنای مشت یا ظرفی است که آب در آن جای می گیرد چه بزرگ باشد و چه کوچک به همین هلت هم اتاق را که می تواند عده ای از در خود جای دهد غرفه می گویند. پس تعبیر غرفه برای آنها هم بدین معناست که در جا و یا جاهای پوشیده ای زندگی می کنند و هم به این معناست که وجودشان به ظرف هایی تبدیل شده است که می تواند مقدار و مقادیر زیادی از نور ، رحمت و نعمتهای خدایی را در خود فرا گیرد.
اوصاف بهشت و بهشتیان در قرآن :
– تجری من تحتها الانهار : نهرهایی که در آنجا جاری اند : بقره 25 ، آل عمران 15 ، 135، 195، 198، مائده 12، 119. عنکبوت 58. زمر 20. محمد 12. صف 12، طلاق11. تحریم 8 و …
– جنه الخلد : بهشت جاودانه : فرقان ، 15- دارالمتقین : سرای پرهیزکاران : نحل ف 30. طوبی : احوال خوش : رعد 29. انهارها : جویبارهای روان : محمد 15.
– از لغت الجنه : نزدیک شدن بهشت : شعراء 90 ، ق 31 ، تکویر 13.
اصحاب بهشت :
اگر ارواح آدمیان را در عالم باقی به اهل دوزخ و جنبت تقسیم نمائیم. کسانی که اهل دوزخ نیستند، طبیعتاً باید در زمره اهل بهشت باشند و عدم انجام اعمالی که روحی را دوزخی می نماید، می تواند روحی که آن اعمال و نیات و کردار یابند و زشت را نداشته است، بهشتی کند. در جای جای قرآن کریم راه و روش رستگاری به وضوح و آشکار بیان شده و در واقع در هر گونه بهانه جویی را بر انسانها بسته است. اما اگر بخواهیم همه نصایح و رهنمودها و ارشاداتی که منجر به نحات و رستگاری آدمی می شود را در جمله ای کوتاه خلاصه کنیم دستورالعمل قرانی شامل موارد زیر است :
1- ایمان به خدا و پیامبران و روز قیامت
2- کمک به خویشان ، یتیمان، فقرا و گدایان و مستعدان.
3- بپا داشتن نماز و دادن زکوه
4- وفای به عهد
5- صبر و شکیبایی در هنگام سختی و بالا و مشکل
اگر کسی خود زا ملزم به رعایت همین پنج مورد بنماید، طبق فرموده خداوند در گروه پرهیزکاران قرار می گیرد.
حور و غلمان در بهشت :
حور واژه حورا است اما در فارسی معمولاً به صورت مفرد به کار رفته است و از کلمات حوران و یا حوریان برای جمع آن استفاده می گردد. حور به معنی زن سیاه چشم زیبا و نیکو. از این موجودات ، که در بهشت همدم و یا دوانیس مومنان و زاهدان خواهند بود. "طور 20" و "واقعه 22" نام برده شده است.
درخت طوبی در بهشت :
– کسانی که ایمان ورزیدن و نیکوکاری پیشه کردند طوبی برای آنان است و نیک انجامند.1
مفسران در مورد این کلمه (طوبی) تفاسیر متفاوتی نموده اند و آن را به صورت های گوناگون تعبیر نموده ند. قاضی بیضادی و زمحشری طوبی را به خوشی و نیکی و خرمی و شادی و نظایر آن معنی نموده اند.
"ابوسعدی خوری" گفت : از رسول (ص) مردمی پرسید که طوبی چه باشد؟ رسول (ص) فرمود که نام درختی است در بهشت. چندان که صد ساله راه است. جامه های اهل بهشت از اکمال آن بیرون می آید. معاویه بن قره روایت کرد از پدرش که رسول گفت : طوبی درختی است در بهشت که خدای تعالی بهدست قدرت خود ان را غرس کرده و روح خود را در او دمیده. بارو میوه او حلی و حلال [لباس های ظریف و زیوهای] اهل بهشت باشد.
سلسبیل :
نام چشمه ای در بهشت که در کتب لغت به معنای ؛ نرم ، روان، آب روان و کورا، می خوشگوار و چشمه ای در بهشت ، آمده است.2
خداوند گفت : این ، روزی است که راستگویان را راستی شان سود بخشد "برای آنان باغهایی است که از زیر [درختان] ان نهرها جاریست ، همیشه در آن جاودانند."1
راستگویان :
و وعده های بسیار نیکویی دیگری که خداوند در قران بر اهل صدق و راستی نویده داده شده- و آن کس که راستی آورد و آن را راست شمرده ، آن گروه که ایشان پرهیزگارانند.2
نعمات بیکران و جاودانه بهشتی :
– در آن بهشت هرچه میخواهند و آرزو کنند به آنها حاضر است و ان مقاوم همیشگی آنها وعده ایست بر خدا که مومنان از او درخواست کرده اند و او اجابت فرمود.3
و نیز در آیه ای دیگر آمده است : "بر آن بندگان در آنجا "بهشت" هرچه بخواهند مهیاست و افزون بر آن (نعمتهای بهشتی) نزدها خواهند بود."4
تفاوت بهشتیان با اهل دوزخ :
– دادستان بهشتی که به متقیان در دنیا وعده داده اتند اینست که در ان باغ بهشت نمرهایی از آب زلال و گوارا است و نهرها ازشرآب که نوشندگان را به حد کمال نوت بخشد و نهرها از عسل مصفی و تمام انواع میوه ها به انها مهیا و مغفرت پروردگار آیا حال آنکه در این بهشت ابدی است مانند کسی است که در آتش مخلد است و آب جوشنده جهنم نوشند تا اندرونشان را پاره پاره گرداند.1
در این آیه خداوند تبارک و تعالی پرشی را ضمن یک وعده ظریف که خردمندان از ان پند می گیرند ، مطرح ساخته است. و آن اینکه ، ابتدا تعریفی از اوضاع بهشت نموده و فضای آن را توضیح داده است و سپس حال ارواحی که در ان بهشت جاودانه خواهند بود، با اهل دوزخ که وضعیتی بسیار اسفناک و دردناک دارند، مقایسه نموده است.
نعمات بهشت برکافران حرام است :
– و اهل دوزخ بهشتیان را آواز کنند که ما را از آبهای گوارا و از نعیم بهشتی که خدا روزی شما کرده بهره مند کنید، آنها پاسخ دهند که خدا این آب و طعام را بر کافران حرام کرده است.2
مردان و زنان با ایمان
– خداوند به مردان و زنان با ایمان باغهایی وعده داده است که از زیر [درختان] آن نهرها جاری است در آن جاودانه خواهند بود و سراهایی پاکیزه در بهشتهای جاودان و خشنودی خدا بزرگتر است. این همان کامیابی بزرگ است.3
دسترسی به میوه جات بدون هیچ زحمتی :
– در حالی که بهشتیان بر سترهایی از حریر و استبراق آتسر آنهاست تکیه زده اند و میوه درختانش در همان تکیه گاه در دسترس آنهاست.1
چشمه ها و نهرهای بهشتی :
از توابید قران کریم در مورد بهشت "عین و عیون" یعنی چشمه و چشمه هاست :
– چشمه ای که بندگان خدا از ان می نوشند، خودف ان چشمه را در می آورند.
– چشمه ای که مقربان از ان می نوشند.
– در آن در بهشت، دو چشمه جوشان اند.
– محققاً پرهیزکاران در جایگاه امن در باغ ها و چشمه سارانند.
عین به معنای چشمه و آن آبی است که در زیرزمین جاری است که در محل مناسبی به سطح زمین رسیده ، پدیدار می شود. چشمه های اغلب سر منشا نهرهای کوچک و بزرگ و معمولاً دارای بهترین و گواراترین آب برای شرب اند.
با توجه به اینکه گفتیم که بهشت و هرچه در ان است عنصر نیست. پس این چشمه سارها باید از زمین وجود خود انسان ها بجوشند و بیرون آمده به صورت نهر یا نهرها جاری می شوند.
نه تنها بیرون اوردن این چشمه ها را به خود انسان ها نسبت می دهد بلکه اندازه گیری آن ظرف هایی را هم که انسان ها باید در آن ها آب بنوشند به خودشان نسبت می دهد که آن ها خود، این ظرف ها را اندازه گرفته و ساخته اند :
جامهایی از نقره که (خودشان) آنها را اندازه گرفته اند.
در قرآن کریم 36 بار نهرها را جاری از زیر بهشت ها می خواند و 3 بار جاری از زیر خود بهشتیان.
کلمه تحت- که در مورد نهر و یا نهرهای بهشتی به کار رفته است- گرچه در لغت به معنای زیر است ولی به معنای تسلط وزیر فرمان داشتن، نیز می باشد. پس تعبیر "نهرها از زیر آنها جاری است" بدین معنی است که آثار الهی از وجودشان سرباز کرده و به طرف عوال تحت فرمانشان جاری است. چون انسانها با عمل خیر و یا شر هر دو، مرتباً رحمت و قرب یا نعمت و دوری را از خدای خود گرفته و به انسان های مناسب با آن اعمال و صفات ، در پایین تر از خود، در این دنیا و آن دنیا ، تحول می دهند تا مومنین در اثر این افاضه ، تایید و تربیت شوند و کافران در اثر این اتفاقات ، بیشتر و بیشتر اغوا گشته به گناهان خود بیافزایند.
مواد تشکیل دهنده نهرها که در قرآن از آنها به نهرهای آب غیرفاسد شدنی، عسل صاف، شیر غیر فشار، خمر …. تعبیر شده است. منوط به عملی است که این نهرها از آنها حاصل شده اند.
قرارگاههای بهشتی :
از دیگر تعابیر قرآن کریم در مورد بهشتی ها ، به اصطلاح تشلگاههای آن هاست یعنی مکانهایی در آنها در بهشت قرار می گیرند و می نشینند. از تعابیر به کار برده در قرآن مجید در این مورد می توان : سرر ، ارائک، غرف، مقعد صدق ، فرش را نام برد.
1- سرر:
کلمه سرر جمه سرر است که بیشتر به تخت شاهی و وارنگ ، هم چنین به تخت گفته شده است. ناز و نعمت و ثروت و رفاه را هم سریر می گویند.
حال با توجه به معنایر سرر و سریر و مطالبی که در مورد بهشت گفتیم می توان به سادگی دریافت که به منظور از این تخت ها هم جایگاههای عنصری که بهشتیان روی آن بنشینند و تکیه بدهند، نیست. بلکه انسان از موقعی که از خاک حرکت کرده ، چون مقصد و مقصدش کمال و وصول به ان است در تمام راه در تب و تاب است که به مقصد خود برسد گرچه در حالات خود این خواست را درک نکند. بسیار مردان و زنان موفق و بسیار ثروتمند و مرفه را در عالم می شناسیم و شاید دیده ایم که با وجود فراهم بودم تمام وسایل رفاه و انواع عذتها برایشان در تمام عمر ، به دنبال گم کرده ای هستند که با خود با این که در ضمیر خود بی وقفه آن گم شده را طلب می کنندف نمی دانند چه چیز را سالبند و دنبال چه چیزی می گردند که یافتن و دسترسی به ان، این حسن کنجکاوی و عظش آن را فرو نشاند؟ این همان حالت کمال خواهی انسان است که ناخودآگاه در خود حس می کند و به دنبالش می گردد.
قران کریم کلمه سرر را با این صفات و اصافات به کار برده است :
محققاً پرهیزکاران دئر بهشت ها و چشمه سارانند ، با صلح و سلامتی وارد ان ها شوید و آنچه از کینه در قلب هاشان بود بیرون اوردیم (در آن حال) در حالی که برادرانند بر سریرها نشسته اند و همدیگر را قبول دارند.
پس برادری و قبول همدیگر و عدم منازعه و مخاصمه میان دو نفر و یا افراد یک خانواده با یک جامعه ف نشانی و بویی از بهشت وارد که نتیجه ان ورود به بهشت و آرام گرفتن بر سرر بهشتی است. برخلاف آثار جهنمی که فرمود : (هر کدام را وارد جهنم شود دیگری را لعنت می کند). که نشان از این حقیقت دارد که هر وقت میان دو نفر و یا افراد یک خانواده و یا یک جامعه نفرت و خصومت برقرار شود بوی تعفن جهنمی به مشام می رسد و در دنیا آثار آن، و در آخرت تحقق حتمی آن نصیب شان خواهد شد. پس اگر خانواده ها بخواهند در بهشت دنیایی که خانواده یکی از نمادهای آن است با زندگی بهشتی زیست کنند و از انواع نعمتها آن بهره مند شوند باید نزاع و دشمنی ها را از محیط خانواده دور نمایند. این کار به یک تدبیر، مدیریت با محبت و عشق از جانب والدین و احترام گذاشتن به منزلت به آنها از طرف فرزندان و متقابلاً از طرف والدین قابل حصول است و لاغیر.
مگر بندگان خالص خدا، آنان را رزقی معلوم است ، شادی هایی که در آن بزرگ داشته شدگانند در بهشت هایی بر تخت هایی که همدیگر را قبول دارند نشسته اند. برادری به عنوان یک منزلت با ارزش در میان تمام ملل دنیا، همواره در طول تاریخ بشری مورد احترام بوده است. شعار سه گانه انقلاب فرانسه هم که در تاریخ ، از انقلاب های معروف و موفق دنیا و همیشه نقطه عطفی در تاریخ است عبارت بودند از: آزادی ، برابری ، برادری.
در آیاتی کلمه سرر با صفت هایی نقل شده است مانند :
الف- سرر مصفوفه :
کلمه مصفوفه با کلمه ای مونث است سغه مفعولی از صفو که به معنای صاف و زلال است. پس مصوف یعنی پاک شده و مصوفه (مونث) است و تالیف آن به علت جمع مکسر سدر می باشد.
ب- سرر موضونه : کلمه موضونه از صیغه وضن، یضن و ضناً مشتق است که هم به معنای چیزی را در کنار هم و یا روی هم چیدن است. الوضین، یعنی چیزی که دو یا چند برابر شده است و هم به معناس زره که حلقه هایش نزدیک به هم بافته شده و یا با جواهر بافته شده است. این لفظ فقط یک بار و در سوره مبارکه واقعه و دو شرح سابقون که مقربان درگاه حقند گفته شده است. لفظ سرر موضونه در سوره مبارک واقعه درباره عالی ترین مقامات انسانی است که به تعبیر دیگر قرآنی نور عملی نوراند که از هر مقم نورانی خود می توانند نهرها به همان معانی که تشریح کردیم در حالی که همدیگر را قبول دارند جاری نمایند.
– پیشی گرفتگان ، همان مقربان اند ، در بهشت های پر نعمت ، عمده ای از گذشتگان (بوده اند) و اندکی از آیندگان ، بر تخت های موضونه تکینه زده اند در حالی که همدیگر را قبول دارند.
ج- سرر مرفوعه :
در سوره غاشیه وصتی شرح بهشت به میان می آید، در شرح آرامگاههای بهشتی ترکیب "سرر مرفوعه" به چشم می خورد. نشستگاههای بهشتی بالطبع مرتفع اند. ارتفاع ان نه از لحاظ فیزیکی بلکه از نقطه نظرشان و منزلت در نزد خداوند رفیع الدرجات است. که پویندگان قرب درگاهش را به بالاترین حدودی که خود، آن را به دست می آورده ، می رساند.
2- ارائک :
ارائک جمع اریکه به معنای تخت است.
– براریکه ها تکیه زده اند ، چه پاداش هخوب و زیبا تکیه گاهی است.
– آنها و ازواجشان در سایبان ها براریکه ها تکیه زده اند.
– در حالی که براریکه ها تکیه زده اند ، نه گرمای سخت و نه سرمای آزار دهنده نیست.
3- غرف :
بهشتیان در غرفه هایی که فوق همدیگر نباشده اند ف هستند. علت این تعبیر آن است که هر اسمی از اسماء الهی- با این که همه اسماء الهی عین ذات و واحدند اما- در حالت ظهور، هر کدام آثار مخصوص خود را دارند.
4- فرش : از دئیگر تعابیر قرآنی برای قرارگاههای بهشتیان تعبی "فرش" است. فرش جمع فراش به معنای چیز گستردنی و آشیانه مرغ است. در قرآن کریم آمده است:
– خداوند است مه زمین را برای شما گسترانیده و آسمان را برافراشت.
لباس بهشتیان :
الف- حریر :
حریری پارچه ای است از نخ ابریشم بافته می شود و به واسطه نرمی و لطافت خاصی که دارد همیشه از زمان های بسیار دور در زندگی انسانها منزلتی خاص داشته است. کلمه حریر صیغه مبالغه از "حر" به معنای آزاد دریا "حریت" به نام آزادی است. پس "حریر" یعنی بسیار آزاد به عبارت بهتر، آزاد زهر قید و بندی.
ب- لولو :
خداوند جمیل که جمال و زیبایی را دوست دارد. برای بهشتیان زینت هایی را بر روی لباس ها و دست های آنها توصیف می کند که از آن جمله "لولو" است که به معنای مروارید می باشد :
در بهشت هایی که از زیر آنها نهرها جاری است داخل کرده از دستبوهایی از حلا و مروارید زینتشان دهد و لباسشان در آن بهشت حریر است همانطور که می دانیم تشکیل مروارید معمولاً به این صورت که اگر سنگ ریزه ای در داخل دو کفه صدف مخصوصی بیافتد، در اثر شحات صدف، به مرور زمان ، آن سنگ ریزه به مروارید تبدیل می شود. این تمثیل با نفس انسانی بسیار سازگار است. چهف انسان هم استعدادهای خود را که درون خود دارد و از طرف خداوند خالق کریم به او هدیه شده است و وقوه سنگ ریزه های با ارزش است که پس از تبدیل آنها به فعالیت ها ، به مروارید تبدیل می شوند که به همه جهان می ارزند.
ازواج بهشتی :
آنچه در اذهان الهی و عنوان مشخصه این همسران است "حورالعین" است و این در حالی است که در قران با این ترکیب در هیچ موردی به کار نرفته است، گرچه در اخبار و روایات دیده می شود. آنچه در قرآن در این مورد در چند آیه به چشم می خورد "حورٌ عینٌ" یا "بحور عین" و "حور" می باشد.
الف- حور : حور ، به معنای تردد است چه تردد ذاتی می باشد چه فکری. احوریت غیر نهایت زیبایی چشم است … پیامبر (ص) فرمود : زیبر ، حوراتی و پسر عموی من است. فرمود برای هر پیامبری یک حورای بود و حورای من پسر عموی من زیبر است.
ب- عین : عین (چشم) یک عضو است. خداوند فرمود ک هر صاحب چشمی ، چشمی دارد. هر کس که مراقب چیزی است چشم دارد مواظب است.
ج- ترویج : گفته می شود که برای هر یک از دو حیوان قرینه از مذکر و مونث در حیواناتی که با هم زوجیت می کنند زوجی است و برای هر دو چیز قرینه غیر از این ها زوجی است.
پس بهشت الهی می تواند مکانی باشد وسیع با وسعتی بی نهایت که اهل بهشت تا حد و حدود کشش روحی شان ، هرچه را بخواهند در آن مهیاست. حال آنکه توضحیاتی باشد که در قرآن و منابع اسلامی آمده است و یا کشش روحی و عقلی فرد به آن می کشد. یعنی هرچه قدر عقلش رشد کرده باشد و هر خاسته ای را مطرح کند و از عطش بگذرد ، به صورت عینی و ملموس و قابل درک- آن هم بیشتر از عالم زمین- برایش فراهم می گردد.
دوزخ :
در خصوص زندگی س از مرگ و نوع حیات در عالم برزخ و دوزخ در انجیل اشعاراتی نزدیک به نظریات و آراء روحشناشان معاصر آمده است : "زیرا ما می دانیم که هرگاه این خیمه ای که در آن به سر می بریم یعنی بدنخاکی و زمینی ما فرو ریزد ، خدا عماراتی جاودانی به دست انسان ساخته نشده در آسمان برای ما فراهم می کند. ما در اینجا برای پناه بردن به خانه بردن به خانه آسمانی خود دائماً در اه و ناهله هستیم تا در پناه آن پوششی آسمانی ، دیگر برهنه نباشیم."
در هر حال در اینکه پس از مرگ حیاتی در جریان است و هیچ انسانی نیست که با مرگ، نیست و نابود گردد، شکی وجود ندارد. ولی همه ابهامات و سوالات که در ذهن بشر وجود داشته باشد و دارد مربوط به چگونگی آن زندگی و حیات است.
دیدگاه ادیان مختلف در مورد چگونگی دوزخ به این گونه است :
در نزد یونانیان ، جهنم به صورت دایره ای متحد المرکزی به شکل قیف است که هرچه از دوایراطراف آن به مرکز نزدیک تر گردند، عذاب آنها بیشتر خواهد بود و مرکز دایره همان آخرین حد درک می باشد که در عقاید ما مسلمانان به اسفل السفالین معروف است. تا قرن پنجم پیش از میلاد یونانیان جهنم را محل ارواح کلیه مردگان می دانستند که دوزخ محل نگهداری ارواح گناهکار است که بر آن سگی نگهبانی می دهد تا از خروج ارواح گناهکار جلوگیری کند.
و نیز آشوریها در افسانه های "اقشار" خود ف جهنم را به صورت ساختمان و بنایی با هفت مدخل ورودی وصف کرده اند.
مردم بابل بر این عقیده بودند که ارواح به زمین می روند و آنجا محل عقوبت و غراب آنهاست که مملوء از تاریکی و ظلمت است.
زردتشتیان براساس کتاب "دین کرت" اعتقاد داشتند که جهترسیدن به بهشت که مکانی بسیار خوشبو و درخشان است می بایست از "چینود" بگذرند، که این "چینود" دقیقاً مصداق همان پل صراط در عقاید ما مسلمانان است که لازمه رسیدن به بهشت را گذر از آن پل میدانیم که بر روی جهنم قرار دارد و هرکه نتواند از آن عبور کند در جهنم سقوط می کند که از مو باریک و از شمشیر برنده تر و آتش سوزان تر است.
در زبان عبدی ، جهنم به معنی چاه عمیق است که بی شباهت به چاه ویل که طبق اعتقادات ما ، محلی و چاهی در جهنم است ، نمی باشد.
در اعتقادات کاتولیک ها ، جهنم محل عذاب و اذیت پست و پلید است.
تنها دینی که هم برای زندگی دنیوی و هم زندگی و حیات پس از مرگ ، رهنمودها و ارشادات فراوان و مطابق با فطرت و عقل و روح آدمی دارد ، دین اسلام است.
در خصوص دوزخ ابدی و برزخی توضیحاتی در قرآن کریم آمده است که 59 بار از واژه جهنم و بیست و شش بار تحت کلمه حجیم استفاده شده. تعدادی از مفسران "سقر" را نیز از اسامی جهنم و بعضی دری از درهای جهنم می دانند که 4 مرتبه در قرآن آ مده است. نامهای دیگری که در قرآن کریم از جهنم آمده "هاویه" است در سوره قارعه از آتن نام برده شده است.
اما اسامی و معانی جهنم در فرهنگنامه ها از این قرار است : عناوین و القابی که از جمله بیشترین آنها واژه نار است 145 مرتبه در قران تکرار شده و از این تعداد فقط بیست و شش مرتبه ان تحت عناوینی غیر از جهنم به کار رفته و بقیه هم در مورد جهنم و آتش و دوزخ است.
بعضی از کلمات رایج و معمول عبارتند از :
هاویه ، اسم عربی- دوزخ ف واژه پهلوی- جحیم ، واژه عربی – بئس الشراب (کهف، 29)- دالخلد (فصلت ، 28)- الحطمه (همزه 4 و 9)، اسموم (حجر 27، طور 27، واقعه 42) – نار حامیه (قارعه 11 ، غاشیه 4) و…
اما آیا انسان پس از مرگ به کجا می رود؟ چه سرنوشتی در انتظار اوست؟ کیفیت عذاب و عقاب و لذت به چه صورت است؟ مورد دیگری که جهت اکثر پرسشها و ابهامات را به سوی حیات و زندگی انسان در عالم برزخ می کشاند، این بوده که همواره در قرآن ، خداوند از روز قیامت و برپایی رستاخیز و نیز ادامه حیات جاودانه انسان ها و دیگر مجودات به شکلی سخن به میان آورده که ، کسی از زمان وقوع آن روز و بهشت و دوزخ ابدی که در نظر گرفته ، هیچ اطلاعی ندارد و آن راز در زمره غیب الهی است که احدی را بر آن اطلاع و آگاهی نیست. حتی از پیامبران و فرشتگان مقرب الهی می پرسیدند که حضرت الهی که احدی در کدام بهشت بود که به زمین رانده شد؟ پاسخ فرموده اند که ، در بهشت زمین ، چرا که در بهشت ابدی خورشید که طلوع و غروب کند در حالی که در بهشت حضرت آدم (ع) خورشیدی طلوع و غروب می کرده که همین خورشید ما بوده است.
و از طرفی هیچ کس نمی داند بهشت و دوزخ در کجا قرار دارد. کیفیت و حالات ارواح در آنجا چه شکی خواهد بود.
برای اینکه سندی معتبر برای عرایض قبلی مان ارائه دهیم که : قیامت و برپایی آن و نیز بهشت و دوزخ ابدی که در محل و فضایی لاتیناهی قرار دارد که جز خداوند کسی را بر آن اشراف و آگاهی نیست، به قرآن مراجعه می کنیم. آنجا که در خصوص برپایی قیامت خطاب به پیامبر (ص) می فرمایند:
– (ای رسول ما) از تو سوال می کنند که قیامت کی برپا می شود؟ تراچه کار است دیگر که از آن بیادآوری کار آن 1 ساعت [ساعت محشر و زمان وقوع آن] به خدا منتهی می شود. 1
جهنم چیست یا کجاست؟
بارها تذکر داریم که انسان مجموعه تمام اسماء الهی است و هرچه را که می کنمد در حقیقت ظهور همان اسماء اند منتها اگر این فعلیت ها در راه خدا بوده و "به امر خدا و برای خدا" انجام شود در وجود او بهشت را می سازد و اگر برای غیرخدا انجام شوند جهنم را به وجود می آورند. انسان در موقع مرگ ، در حقیقت، از خود خارج و باز هم در خود وارد می شوند. از خودی که در این عالم داشته به خودی که برای آن عالم ساخته است حال اگر این قوا با نیات غیرخدایی وجهه خودی انجام شوند به جای بهشت دوزخ را می سازد. گفتیم که دوزخ یا حالتی است برای اصلاح ان دسته از قوای انسانی اند که شکفته مانده اند یا در راه غیرخدایی فعلیت یافته اند. لذا نتوانسته اند به انسان ان وسعت وجودی را که در خود دارد ، بدهند.
لذا مهمترین مشخصه جهنم در تمام مکاتب دینی و ادیان آتش جهنم است.
بیشتر برداشت ها این بوده است که آتش جهنم و یا حتی سایر عذاب ها در آنجا صرفاً برای انتقال کشیدن است که لغوذبالله برای تشغی خاطر خود، بنده یا بندگان را که خود به تصریح قران به فطرت خویش برای خلیفه اللهی در زمین آفریده تاج کرامت بر سرش گذاشته ، بزرگترین امانت خود را به او سپرده و به تک تک آنها عشق می ورزد به واسطه قصور یا حتی تقصیرشان تا خدایی می کند در یک بایگانی موبد معذب بدارد.
آتش جهنم و غذابهای دوزخ برای این است که پوست یا دیواره های کلفتی که برای انسانیت انسان ها به واسطه نافرمانی و یا در حقیقت خلاف نظام عالم عمل کردنشان، بر روی وجود فطرت الهی آنان کشیده شده کم کم و مرحله به مرحله زدوده شود و آنها بتواند راه برگشت به سوی خدای خود را آغاز نمیاند. از بارزترین خصیصه های دوزخ که به ان معروف است و بدترین عذاب در آنجا محسوب می شود آتش است که معمولاً آن را یگانه عذاب یا عذاب غالب دوزخ هم نامیده اند.
این که چرا خداوند از عذاب دوزخیان به آتش تعبیر نموده است در حالی که آتش تنها وسیله عذاب نیست و می توانست با سایر تعابیر و ای جاد محیط های نامناسب دیگر، بندگان نافرمان خود را عذاب کند؟ باید گفت که این انتخاب به این علت است که در عالم مادی دنیا، اتش یگانه وسیله پختن غذاهای خام است و چون دوزخیان به علت خامی های وجود خود در آنجا رفته اند پس باید پخته و آماده حرکت به سوی عوالم گردند لذا از عذابهای آنجا به آتش تعبیر شده است این معنا در آیاتی از قرآن کریم به صراحت به چشم می خورد : جهنم بی آنکه چیزی از پوست های برافتاده برروی انسانیت انسان ها را باقی گذارد و یا از آنها بی اهمیت در گذرد، آنها را می سوزاند و از بین می برد.
1- در آبات قران ، قرار گرفتن انسان ها را در دوزخ به حالت نیم خیز تعبیر می کنند و در حالی که برعکس ، بهشتیان بر سرایر تکیه زده و آرام گرفته اند.
* تعبیر نیم خیز یا به زانو نشسته به این عمل است که نه، توانایی برخاستن که حرکت کنند و نه امکان نشستن که در یک حال ثابت بمانند. چون اگر حالت فعلیت در قوای وجودی انسان در طریق مستقیم حاصل شود، انسان در آن حال می تواند با نیروی این فعلیت ها به پا خاسته ، حرکت نموده و به بالا برود.
2- در تعبیر دیگر از دوزخ به عنوان گهواره نام برده.
* وقتی قوای مودعه در وجود انسان نتوانسته باشند در راه خدا فعلیت یابند در حقیقت وجود انسان ماتنند کودکی است که با وجود داشتن همه قوای فعاله، نمی تواند از آنها به علت این که رشد ننموده اند استفادهنمایند. به علت ایمکه کودکان در گهواره تربیت می شوند تا دوران کودکی را گذرانده و به دوران رشد برسند لذا از دوزخ تعبیر گهواره شده است. منتهی گهواره که برخلاف نرمی و لطافت گهواره های دنیایی ، بسیار آزار دهنده است. فبئس الهاد (چه برگهوراه ای است).
3- در تعبیر دیگر جهنم را برای جهنمیان به ما در تعبیر کرده است.
* این تعبیر فقط یک بار در قرآم کریم به کار رفته است، تاثیری روشن برآن چیزی است که گفته شد چون وظیفه و رسالت مادی ، تربیت فرزند تازه متولد شده و رشد نیافته است که با خوانده او در گهواره و انواع تدابیر برای رشد و تربیتش همت گمارد.
4- دوزخ را جایگاه بد و نارحت توصیف می کند (و بئس القرار): جهنم یصلونها و بئس القرار.
* ناگفته پیداست که این چنین جایگاهی بسیار ناخوشایند است. چون اسنانی که با هر حال و اعمالی که این دنیای تنگ و تاریک را رها کرده و باید و می توانست در آن فضای واسع ها بی انتها به رشد خود ادامه دهد و جایگاهی قرار می گیرد که از هر نظر برایش بسته و تنگ است. نه می تواند حرکت کند و نه آرام گیرد حالتی با انتظاری بسیار تاریک و بی امید.
5- ز دیگر شرایط زیست جهنمی تاریکی روی تاریکی است همچنان که برای بهشتیان تعبیر "نور علی نور" شده است برای جهنمی ها تعبیر "لهم من فوقهم طلطل و من تحت ظلل" 1
اگر در آیات قرانی دقت شو همیشه در مورد گناهانی که وعهده جهنم برای آنها داده شده است افعال به کار رفته با صیغه های ماضی استمراری اند مانند : بما کنتم تکذبون، بما کنتم تکسبون.2
باز هم در تعبیرات دیگری گفته اند که نویسندگان اعمال زشت انسانی، در ثبت آن اعمال ، هفت ساعت مکث می کنند تا شاید بنده، در این فرصت توفیق توبه بیاید و توجه کند. چون همانطور که گفتیم تا استمرار و مداومتی در عمل زشت نباشد، آثار آن عمل در تجسم در عالم بعدی موجب دخول در جهنم نمی شوند. آتش و عذاب دوزخ از آن جهت با صفت سموم نامیده اند که برای اصلاح کجی ها و نقایص انسانی بسیار ناخذند تا هر نقص و کجی را که در نفس انسان بوده باشد بسوزد و از بین ببرد.
اصحاب شمال دیگر تعبیری است که قرآن در مورد دوزخیان به کار برده است. در مقابل اصحاب یمین برای بهشتیان.
شمال از کلمه شمل مشتق شده که به معنای پراکندگی است به کار بردن این لفظ برای دوزخیان به این علت است که آنها نتواسنته اند وجود خود را برای رویش و افزایش آماده کنند و وحدتی که لازمه حرکت است به دست آورند لذا دچار پراکندگی و پریشانی شده اند هر وجهه ای در وجودشان از عمل به وجهه خدای واحد عمل نشده است، در نتیجه هر کدام او را به طرفی می کشند و این پراکندگی ، خود عذابی دردناک بلکه از دردناک ترین عذابها است.
و اما خوب است کسی در مورد صفات عمومی دوزخ ابدی بدانیم :
1- جهنم از پذیرش گناهکاران سیر نمی شود ، و هرچه در آن بریزند ، باز هم می طلبد. (سوره ق ، آیه 30)
2- جهنم ، دارای جایگاههای متفاوت است و هر گناهکاری به نسبت گناهش در جایگاه خود قرار می گیرد، که بدترین جایگاه آن، درک و اسفل اسافلین است. این جایگاه از آن منافقین خواهد بود. (نساء ، آیه 45)
3- اهل دوزخ نه می میرند که راحت شوند و نه زندگی می یابند. (اعلی ، 13)
4- جهنم دارای درهای مهتلف است. (زمر- 72-74) هفت در، که از هر در بهشی معین وارد می شوند. (حجر، 44)
5- جهنم ، نگهبانان و مراقبین ویژه ای دارد. که در پاره ای موارد گناهکاران را مورد سوال نیز قرار می دهند. آنان بسیار خشمگین و به آنچه خداوند امر کند پافشاری می کنند. (زمر 71 ، تحریم 6)
6- با هر گناهکاری در جهنم یک هموم (شیطان) همراه است که با او می ماند. (ق 27)
7- جهنم که البته دراین قسمت قران (مدثر آیه 27) به نام سقر خوانده شده ، نوزده نگهبان موکلند.1
8- با هر گناهکاری در جهنم یک سوق دهنده و گواه است که با او می ماند. (ق 21)
9- هیزم و آتش افروزنده جهنم، آدمهای گناهکار و سندگدل هستند. (بقره 24)
10- خوراکی دیگر جهنمیان ضریع است که نه ضربه می گرداند و نه از گرسنگکی بازشان می دارد. (غاشیه 6-7)
11- اهل دزخ جاودانه در جهنم، مدام که آسمان و زمین برقرار باشد، مگر آنکه خداوند جز این بخواهد که او هرچه همان تواند کرد.
12- به ستم شیگان گویند:عذاب آتشی را که انکار می کردید بچشید. (سوره سجده 20، بسا 42)
13- بعضی از جهنمیان را با غل و زنجیر می بندند. (حاقه 30 ، ابراهیم 49 ، دهر 4)
و دهها مورد دیگر و از آنجایی که بین گناهکاران و شدت مجازات و نیز طبقه آنها در جهنم، تفاوت وجود دارد و این تفاوت را در قران می توان از ظاهر و آیات و نیز لهن بیان و کنایات و ایهامات آن فهمید.
اما در قرآن در مورد وصف دوزخ چنین گفته شده است :
– آنگاه که گردنهایشان در غل و زنجیرهای آتشین کشده شود و در آب جوشان، انداخته گردند تا قیامت که در آتش افروخته خواهند گشت. 1
– از عمده ترین صفاتی که در عالم ارواح ها کمست ، می توان به عریان و آشکار بودن صفات اخلاقی و نیز رذایل اخلاقی انسان اشاره نمود. همانطور که گفته شد "جهان اراواح" مجموعه ای از طبقات مختلف است که بالاتر و ترقی تر باشد امکان مخفی نمودن صفات و خصوصیات روحی غیرممکن تر می شود و روح به دلیل پاکی و شفافیت قادر نیست خود را در لباس یا شرایطی قرار دهد که آن وضعیت متناسب با او نباشد و یا دروغ بگوید.
– اما در طبقات پست و پایین عالم روحیف یا همان جهنم برزخی ارواح نه تنها یکدیگر را به اشکال مختلف آزار می دهند بلکه با محلس شدن به لباس هایی که جلوه ای از رذایل اخلاقی آن ارواح است، محیط را چنان زجرآور می کنند که یکی از بدترین خالات در جهنم برزخی خمین همنشی با اینگونه ارواح است که خداوند تابکر و تعالی نیز در ارتباط با همنشی شیاطین با گناهکار به عنوان مجازاتی برای اهل دوزخ در قرآم کریم یاد کرده است.
– این وعده عذاب، برای گناهکار ایسنت که وارد به دوزخ می گردند، چرا که خداوند وعده عذاب را تا قبل از ورود آنان به قیامت طوری توصیف نموده و پس از ورود را به طریقی دیگر. از این رو قطعی است که این وعده که گناهکاران را بر گردنهایشان غل و زنجیر آتشین می افکنند و در آب جوشان می اندازند مربوط به جهنم برزخی می باشد و آنقدر دردناک و عذاب آور و هر لحظه ندا در می دهند که از خداوند بخواهید مرگی برای ما برساند، تا از این عذاب و رنج خلاص گردیم.*
– فراموش نگنیم کسی که در قید این غل و زنجیرها گرفتار می گردد، به واسطه اینکه مکانش جهنم است و در شریرند. در جهنم حکومتی یافت می شود برعکس حکومت بهشت که حکومت نعمتها و آرامشها و ذات پاکی و نیکی است.
حکومت در جهنم مانند حکومت در بهشت به ذات ارواح بر می گردد و چون ذات ارواح جهنمی و ناپاک است لذا در آنجا (جهنم) هر روحی سعی می کند اراده خود را بر دیگران تحمیل می نماید و برآنها آقایی نماید در حالی که هیچ برتری هیچ یک بر دیگری ندارید. ارواح شریر سعی می نمایند ارواحی را که با آنها همنوایی و همراهی ندارند، آزار و اذیت کنند و وجود آنان را پر از کینه و عداوت نمایند و از آنان انتقام بگیرند. با دیگر ارواح به طور وحشیانه برخورد می کنند که این برخوردها جزء ذات آن ارااح است. در نتیجه حکام جهنم از شریرترین ارواح انتخاب می شوند، تا دیگر ارواح تحت تاثیر ترس و وحشت که از آنان در وجود خود حس می کنند اطاعت می کنند.
– حتی درک این واقعیت و زندگی زمینی هم آسان است که هم نشینی و مصاحبت با ناهل و خر شرور و ناپاک و ریاکار و دروغ گو چقدر عذاب آور است ، در حالی که یک اتفاق عمده بین ارواح شریر و پست در دنیای خاکی و برخزی وجود دارد و ان ایسنت که : یک روح پست و ناپاک و روی زمین در درون یک قالب به نام جسد قرار دارد که ممکن است که به دلیل پاره ای تزئینات و ظاهرسازی ها چهره زمینی آن فرد قابل تحمل باشد در واقع روح پشتش در پشت حصار بدنش پنهان گردد و آنگونه مه واقعیت روحی اوست، عریان و بی حجاب شر ارتعایش جلوه گر نباشد.
– ما بر این عقیده داریم که علاوه بر اینکه بهشت و جهنم برزخی هر کدام به هفت طبقه مجزا تقسیم شده اند. هر روحی که به طبقه از طبقات هفتگانه جهنم وارد می گردد، باز خود دراای تقسیمات و طبقات مجزایی است. در واقع هر روحی به دنیایی وارد می شود که خود با اعمالش ساخته است.
اینکه ما قبول کنیم عذابهای جهنم و حتی لذات بعهشتی ، منحصر به همانهاست که در قران کریم ذکر شده و تعریفی از آنها کرده است، ساده لوحان به نظر می رسد. چرا همانگونه که اعمال و نیات و کردار و گفتار در نزد انسانها از اولین مخلوق الهی، تا آخرین آن، تفاوت دار و شدت و ضعف نیز داشته و دارد و نزد افراد مختلف به طرق مختلف انجام شده و می شود.
– پس نتایج آن هم باید به تناسب آن گناهان متفاوت باشد و این تفاوت مستلزم اینست که برای هر گناهی به نسبت شدت و ضعف و تاثیر و ویرانی و خرابی که به وجود می اورد، عذابی خاص در نظر گرفته شود. همانگونه که خداوند در جای قرآن کریم نوید داده که برای مثقالی نیکی و بدی پاداش و عذاب در نظر گرفته و همان خداوند در قرآن کریم می فرمایند:
"خداوند خطاب به اهل دوزخ می گوید :" همانا این آتش دوزخ همان اعمال زتشی است که خود از پیش فرستاده اید.1
فهرست منابع و مآخذ :
– خوشدل ، محمدرضا ، 1345
آرام بهشت تا بهشت / تالیف محمدرضا خوشدل ، تهران : حریر ، 1381.
– غفارزاده ، سعید ، 1351.
رازهای رستاخیر؛ کنکاشی نو پیرامون اسرار عالم پس از مرگ ، عالمی که از نو باید شناخت/ سعید غفارزاده، تهران : قلم ، 1384.
– قضایی طباطبایی ، محمد ، 1309.
زندگی جاودانه ، یا عالم پس از مرگ / نگارش محمد قضایی طباطبایی ، تهران : آشیانه کتاب ، 1380.
– کریمی نیا ، محمد علی ، 1334.
شگفتی های برزخ ، زندگی زیبا و شگفت انگیز انسان در عالم برزخ، قم : نشر جمال مهدی (عج) ، 1381.
– مجیدی آشتیانی ، مرتضی ، 1354.
چگونگی حیات پس از مرگ از دیدگاه قرآن و علوم جدید / نویسنده مرتضی مجید آشتیانی ، تهران : همگامان ، چاپ 1380.
1- مجموع الببحرین
2- بحاد الانواد علامه مجسلی
3- سوره مومنون آیه 100
1- مومنین ، 99
1- سوره مومنون ، 37
1- بهار ، ج 71 / 174
2- تحف العقول / 243 .
3- وسائل الشیعه ، ج 16 / 174
1- آثار الصادقین ، ج 21 / 258
2- بحار ، ج 7 / 222
1- میزان الحکمه ، ج 10 / 4736
2- بحار الانوار ، ج 71 / 88
3- وسائل الشیعه ج 1 / 665
1- پیشین ، ج 102/ 296
1- سوره النجم ، ایه 14 و 15
1- سوره محمد ، آیه 17
1- واژه یاب ف جلد 3 ، ابولقاسم پرتو
2- دهخدا
1- تفسیر ابولمفتح رازی ف ج 6 ، ص 69
1- سوره صافات
1- سوره اعراف ، آیه 43.
2- سوره انسان ، آیه 19 .
3- انجیل متی – 22 ، 34 ، 40 و انجیل لوقا – 10 ، 25 ، 28 .
1- سوره بقره ، آیه 82.
1- رساله بهشت و دوزخ- علامه مجلسی ، به تصحیح رجایی ف ص 129 .
2- بحارالانوار- علاومه مجلسی ، جلد 8 ص 199 ، 200.
1- سوره رعد ، آیه 29
2- واژه یاب ف جلد 2 ، ابولقاسم پرتو.
1- سوره مائده ، 119
2- سوره الزمر ، 33
3- سوره فرقان ، آیه 16.
4- سوره ذاریات، آیه 35.
1- سوره محمد آیه 15.
2- سوره اعراف ، آیه 49.
3- سوره توبه ، آیه 72
1- سوره الرحمن ، آیه 54
1- سوره نازعات- آیات 41-44.
1- برای آنها از بالای سر و زیر پاهاشان پوشش ها از آتش است (16-39)
2- به سبب آنچه به صورت استمرار و مدام تکذیب می کردید، به صورت مدام عمل می نمودید، به صورت مدام کسب می کردید.
1- در خصوص این آیه مفسرین تفسیرات و تدویلات مختلفی دارند، از جمله عبدالرزاق لاهیجی آن عدد نوزده را به نوزده قوه نباتی و حیوانی که در وجود انسان است تاویل نموده است. لازم است ذکر شود که این فرشتگان در سوره علق 18 زبانیه نامیده شدند.
1- سوره مومن ، آیه 72-71
* سوره زخرف 77
1- سوره حج- آیه 10.
—————
————————————————————
—————
————————————————————
1