تارا فایل

مقاله خودکشی




مقاله

موضوع:
خودکشی

فهرست
چکیده
مقدمه
انواع خودکشی از دیدگاه دورکیم
خودکشی ناشی از نابسامانی اجتماعی
خودکشی دیگر خواهانه
خودکشی خود خواهانه
اختلالات روانی
علل خودکشی
نظریه روانکاوی
عوامل دیگر خودکشی
خود کشی را می توان به سه نوع تقسیم بندی نمود
بررسی خودکشی از دیدگاه آماری و جوانب گوناگون
نتیجه گیری
منابع

چکیده:
میل دور کیم یکی از جامعه شناسانی است که در سال 1897 کتابی تحت عنوان خودکشی نوشت و از آن وقت مباحث خودکشی در جامعه شناسی با دیدگاه وی شهرت یافت. وی خودکشی را اینگونه تعریف می کند: "خودکشی به هر حالتی از مرگ اطلاق می شود که نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم عملی باشد که شخصِ قربانی آن را انجام داده و از نتیجه عملش آگاه بوده و می دانسته است که می بایست به همین نتیجه برسد"[1]. اصطلاحات مستقیم یا غیرمستقیم در برخی جاها با عنوان کردار مثبت و منفی نیز ذکر شده اند. مستقیم مانند آنکه فرد یک گلوله را در شقیقه خود خالی کند و غیرمستقیم حالتی است که مثلاً ترک نکردن خانه ای شعله ور در آتش یا امتناع از غذا خوردن به مرگ منجر شود.
مقدمه:
خود کشی نیز مانند مرگ همواره مورد توجه متفکران قرار داشته و در قلمرو های مذهبی ، فلسفی وهنری را به خود اختصاص داده است واکنش های موجود در برابر خودکشی اکثراً مبتنی بر محکومیت و ممنوعیت و ممنوعیت آن بوده است معهذا اتمام این تعلیمات هنوز مانع از بروز خودکشی نشده است و به نظر می رسد تا زمانی که حیات بر قرار باشد خودکشی نیز وجود خواهد داشت در قلمرو علم نیز خودکشی از مدت ها قبل وجود داشته تا جایی که در اوائل قرن بیستم به ظهور حوزه ای مشخص در علوم رفتاری به نام خودکشی شناسی منجر شده است در تبین خودکشی دو نظریه کلی روانی و اجتماعی وجود داشته که یکی خود کشی را منصوب به اختلالات روانی و دیگری آن را پدیده ای اجتماعی می داند روی هم رفته خودکشی یک پدیده چند عاملی است که محصول عوامل گوناگون اجتماعی روانی ، تربیتی ، خانوادگی ، فرهنگی و غیره است . در کل یکی از عناصر اصلی در تعریف خود کشی آگاهانه در نظر گرفتن این عامل است .
همه گیرشناسی خودکشی ، علل مختلف خانوادگی ، مادی ، فردی ، را اجتماعی اغلب دستخوش تعبیر و تحریف قرار می گیرد .
شیوه خودکشی نیز به عوامل گوناگونی مانند عوامل اجتماعی و فرهنگی و تفاوت جنسی ، تقلید ، یادگیری ، سهولت عمل و در دسترس بودن وسیله خودکشی بستگی دارد در میان شیوه های مختلف روز به روز تمایل با استفاده از دارو ها افزایش می یابد خودکشی به ندرت بدون زمینه قبلی رخ می دهد لذا باید از ارزیابی خطر آن آگاه بود و به آن توجه داشت وظیفه این ارزیابی اغلب به عهده پزشک و روانپزشک و یا درمانگران که با بیمار شیوه ها و اصول این ارزیابی آگاه باشد در ارزیابی خطر خودکشی عوامل مختلفی مورد توجه واقع می شوند که به نوعی در سبب شناسی آن هم نقش بازی می کنند .
سن ، جنس ، تاهل یا تجرد شغل ، مذ هب ، نژاد ، حوادث زندگی …. از جمله این حوادث هستند .
سخـن در مورد خـودکشی فراوان است طـرفدارانش آن را قـدرت اراده می خواننـد مخـالفان آن را قـدرت اراده مـی خواننـد مخـالفان آن را شکست ارده می دانند گروهی هم این جنون را نوعی شهامت و قدرت دانسته اند و برخی دیگر هم آن را ضعف و ناتوانایی و از پای در آمدن در مقابل مشکلات می دانند . دیدگاه شخصی بنده نیز این است که خودشکی اوج خشونت ، اوج افسردگی و اوج هر فاکتور و عاملی است که به طریقی روح و روان انسان را می آزارد .
از دیدگاه زیگموند فروید شخصی است که دست به خود کشی می زند قربانی مردی پرخاشگر است که این عمل پرخاشگرانه در عوض متمایل شدن به محیط خارج به سوی خود شخص متوجه می شود فروید احساس گناه و نیاز به مجازات را نیز عامل دیگری برای خودکشی می داند .
انواع خودکشی از دیدگاه دورکیم

دورکیم پس از مطالعه جوامع متعدد و انگیزه های خودکشی، به این نتیجه رسید که خودکشی اساساً بر حسب دو متغیر مستقل، یکپارچگی، دگرخواهی(Altruism) و هنجار(Norm) روی می دهد. اگر یکپارچگی و هنجار بیش یا کمتر از حد معمول باشند باعث خودکشی می شوند. وی معتقد بود خودخواهی و هنجارگسیختگی علل اصلی خودکشی در دنیای مدرن است. هنجارگسیختگی به معنای ضعیف بودن قانون یا نبودن هنجار است. وی در بررسی انواع خودکشی، انواع زیر را تشخیص می دهد:

1. خودکشی خودپرستانه(Egoistic Suicide)؛ خودکشی خودپرستانه وقتی رخ می دهد که فرد رابطه ضعیفی بین خود و جامعه احساس کند و فشارهای اجتماعی نتواند او را علیه رفتار خودکشی تحت تاثیر قرار دهند؛

2. خودکشی دگردوستانه(Altruistic Suicide)؛ خودکشی دگردوستانه به دلیل وظیفه اخلاق عمیقی که فرد در خود احساس می کند تا خود را فدای دیگران کند و به دلیل احساس همبستگی و انسجام قوی افراد در جامعه رخ می دهد، فرد خود را فدای هدف جمع می کند؛

3. خودکشی ناشی از نابسامانی اجتماعی(Anomic Suicide).

برخی دسته چهارمی هم به عنوان خودکشی جبری به تقسیمات دورکیم اضافه می کنند.

خودکشی ناشی از نابسامانی اجتماعی

این نوع خودکشی بیش از همه مورد توجه دورکیم قرار دارد؛ زیرا نمود بارزترین خصیصه جامعه جدید است. این نوع خودکشی همان است که از همبستگی میان فراوانی خودکشی ها و مراحل ادواری اقتصادی می توان بدان پی برد. افزایش فراوانی خودکشی ها در مراحل آشوب اجتماعی و کاهش آنها در مواقع رویدادهای بزرگ، فکر خودکشی ناشی از نابسامانی اجتماعی را در ذهن دورکیم ایجاد کرد. خودکشی ناشی از نابسامانی اجتماعی فقط آن نوع خودکشی نیست که به هنگام بحرانهای اقتصادی افزایش می یابد؛ بلکه آن نوع خودکشی که تعداد آن به موازات افزایش تعداد طلاقها بالا می رود نیز از خودکشی های ناشی از نابسامانی اجتماعی است.

دورکیم تاثیر طلاق را بر تعداد خودکشی مردان و زنان به تفصیل بررسی می کند. به عنوان مثال معتقد است مرد در زناشویی تعادل و انضباط می بیند. بنابراین پس از طلاق به دام بی انضباطی و ناهماهنگی امیال می افتد و به نسبت تعداد خودکشی مردان طلاق گرفته بیشتر است. دورکیم معتقد است در جوامع جدید، هستی اجتماعی افراد تحت نظام عادات قرار ندارند. افراد در خطر روز افزون تحرک اجتماعی قرار گرفته و فاصله زیاد بین عادات و نظام اجتماعی قبلی و جدید پدید می آید؛ افراد دائماً با هم در حال رقابت هستند؛ انتظار آنان از هستی بسیار زیاد است.

اهداف و آرزوها ذاتاً قابل افزایش و بسط یافتن بوده و دستیابی به آنها تنها باعث برانگیخته شدن میل و خواهش برای آرزوهای بعدی می شود. در نتیجه انسانها دائماً طعمه رنج ناشی از بی تناسبی موجود میان تمایلات و خشنودیهای خود هستند. تنها چیزی که می تواند خواهش های ذاتاً سیری ناپذیر را کنترل کند هنجار اجتماعی است. از این رو زمانی که هنجار اجتماعی تضعیف می شود، خواهش ها از امکانات برآورده شدن آرزوها پیشی می گیرند و فرد، مستعد خودکشی ناشی از نابسامانی اجتماعی می شود.

نقدهای بسیاری به تحلیل خودکشی های مطرح شده توسط دورکیم، وارد شده است. برای مثال دکتر آ. دلما(A. Delmas) معتقد است، آمارهای مورد استفاده دورکیم تعداد محدودی از افراد را در برمی گیرد. بنابراین تغییرات میزان خودکشی به علت اشتباه در آمارها، در اکثر موارد معنادار نیستند. و یا اشکال دیگری که به تحلیل دورکیم وارد می کنند آن است که تعداد خودکشی های ناموفق در آمارهای وی منعکس نیست.

با وجود نقدهایی که بر مطالعه دورکیم در خودکشی شده است، بسیاری از مطالعات بعدی بر یافته های وی صحه گذاشت. نظریات وی همچنان در جامعه شناسی به خصوص جامعه شناسی انحرافات در تبیین خودکشی مطرح است.

خودکشی به معنای نابودی و از بین بردن خود یا به اصطلاح "قتل نفس" سالیان درازی است که از روابط عشیر ه ای و سنتی و تا رابطه پیچیده صنعتی – شهری امروزی گریبان بشر را گرفته و در فراز و نشیب تحولات اجتماعی ، قلب و "روح جمعی" خانواده و جوامع را آورده است.
با رشد فکری و خردمندانه نو شدن رفتارها و توسعه بینش های علمی ، بشر به این پدیده ناخوشایند اجتماعی به دیده انتقادی ، بد بینانه و مو شکافانه نگریسته و در وضع قوانینی جهت زدودن آن از صحنه اجتماع ، از هیچ کوششی فرو گذار نکرده است. در جامعه ایران نیز از دیرباز پدیده خودکشی ، عاطفه و محبت جمعی را دچار خدشه کرده و داغ های زیادی بر قلب هایشان نشانده است. در فرا راه رشد و توسعه اقتصادی – اجتماعی ، هر چه بر پیچیدگی روابط و مناسبات اجتماعی افزوده شد و نیازهای جدیدی خلق می شوند و هر چه فاصله طبقات اجتماعی از هم بیشتر شده و فاصله بین وسایل و اهداف ارزشمند و به هنجار جامعه فزونی می یابد ، میزان سرخوردگی و در نهایت خودکشی ها نیز افزایش می یابد. نا بسامانی اجتماعی ، سازمانی و نابرابری اجتماعی از عمده دلایلی است که در میان علت های خودکش مطرح می شوند. جامعه ایران نیز که در همین شرایط خاصی به سر می برد. اخیرا شاهد گسترش پدیده خودکشی در شهر و روستاهای خود بوده که مواردی از آنها در ماه های گذشته به ویژه در روزنامه ها منعکس شده است و این ما را به تامل در این پدیده دردناک واداشت. برگردانی که پیش روی خوانندگان قرار دارد در واقع طرح مساله خودکشی به شمار می رود. امیدواریم بتوانیم در شماره های آتی تحلیلی از خودکشی در ایران با تکیه بر آمار و ارقام ارائه دهیم که این امر ممکن نخواهد بود جز به طریق همیاری و مساعدت و همدلی مراجع و سازمان های دارنده آمار ، چیزی که نبود آن تا کنون به عنوان ، یکی از مشکلات عمده انجام تحقیقات اجتماعی شناخته شده و معضلات اجتماعی را همچنان ، جان سخت حفظ کرده و بر شدت آن افزوده است.
امیل دورکیم ، جامعه شناس فرانسوی به گونه های مختلف همبستگی اجتماعی ، بی سازمانی اجتماعی و سستی بستگی های اجتماعی علاقه مند بود. او نرخ های خود کشی را به عنوان شاخص همبستگی (با ادغام) اجتماعی به کار می برد.نرخ خودکش های از این قرار بود: پروتستات ها بیش از کاتولیک ها ، افراد مجرد بیش از متاهلان ، سربازان بیش از غیر نظامی ها ، افسران نظامی بیش از سربازان وظیفه ، در زمان صلح بیشتر از زمان جنگ و انقلاب ، و دراوقات – خواه ترقی – خواه رکود اقتصادیبیشتر از اوقات تعادل و ثبات اقتصادی ، ساکنان شهرهای بزرگ بیشتر از ساکنان اجتماعات کوچک ، و افرادی که تنها زندگی می کنند بیشتر از آنانی که با خانواده ها زندگی می کنند.
دور کیم استدلال می کرد ، از آنجائیکه گروه های مختلف از نرخ های خودکشی متفاوتی برخوردارند ، پس باید چیزی در سازمان اجتماعی آنان باشد که مانع یا بازدارنده انسان از خودکشی می شود یا شاید چیزی که حتی آنها را خود کشی بر می انگیزاند. او تائید کرد که افراد ، دلایل بسیار و متعددی را برای خودکشی خود (پیش از ارتکاب آن) مطرح کرده اند از جمله به دلایلی چون تنگدستی مالی ، دلشکستگی در عشق ، شکست از امتحان ، نداشتن سلامتی و غیره. ولی چنین دلایلی ، این مساله را که چرا برخی گروه ها از نرخ های خودکشی بیشتری نسبت به گروه های دیگر برخوردارند ، توضیح نمی دهد.
دور کیم خاطرنشان ساخت ، مقام یا موقعیت فردی در زندگی گروهی ادغام شده. این مساله را که ایا او می تواند به انجام خودکشی بر انگیخته شود یا نه ، تعیین می کند. به هر حال ، دور کیم تشخیص داد که هیچ مجموعه خاصی از شرایط محیطی ، خودکشی را تعیین نمی کند. فرد می تواند در نتیجه واقع شدن در دو حد منتهی الیه به خودکشی ترغیب و بر انگیخته شود. او فوق العاده همساز و همبسته شده باشد. با او فقط به ظاهر یا جامعه همبسته و یکپارچه باشد.
خودکشی دیگر خواهانه:
وقتی که فردی با حس همبستگی و انسجام قوی نسبت به یک گروه فوق العاده یکپارچه و متحد ، مفید باشد ، ارزش ها و هنجارهای گروه را برای خودش قلمداد کرده و می پذیرد. او میان منافع خود و گروه تمایزی قائل نمی شود . در عین حال احتمالا در فکر خود ، به عنوان یک فرد یکه و منحصر به فرد ، با یک زندگی جدا و دور از زندگی گروهی ، شناخته و تصویر نمی شود. پس تحت این شرایط محیطی ، چه چیزی او را به ارتکاب خودکشی بر می انگیزاند؟
چنین فردی در آرزوی فدا کردن و قربانی نمودن زندگی اش به خاطر اهداف گروه خواهد بود. "خلبان از جان گذشته ژاپنی "یاکامیکاز (Yakamikaze) در جنگ جهانی دوم ، نمونه ای از خود کشی نظامی است. خلبانان ژاپنی با هواپیماهای خود بر روی کشتی های دشمن شیرجه می رفتند تا آنها را از کاربیندازند. علی رقم این واقعیت که آنها قصد داشتند بمیرند "در جوامعی که وسیعا" یکپارچه و همبسته اند و یک حس قوی از همبستگی در آنها به چشم می خورد. تباهی خود (یا خود ویرانسازی) می تواند به عنوان تائید خود و نوعی کمال ، تلقی شود. بدین معنا که مرگ نیز به اندازه زندگی با معنی و ارزشمند جلوه کند (1). از خود گذشتگی آئینی (در پایبندی ها و تشریعات مذهبی) نیز به طور تنگاتنگی مربوط به همین نوع خودکشی می شود. در هندوستان یک عمل به نام "سوته" (Sutto) وجود داشت که گاهی اوقات عملی می شد ولی اکنون دیگر غیر قانونی گردیده. به این صورت بود که زن بیوه هندی ، خودش را روی جنازه شوهرش انداخته و به آتش سپرده می شد.(2).
اگر فرد در ارتکاب و تعهد به معیارهای گروهی وا بماند ، مرگ می تواند برتر از زندگی بنماید. همانند سازی با گروه ، می تواند چنان وسعتی به خود بگیرد که محکومیت گروهی به مثابه محکومیت خود قلمداد شود. چنین واماندگی امری تام و تمام و مطلق است. فرد همه شجاعت ها و زندگیش را در طبق اخلاص می گذارد. او بر اساس تصویب و رای گروه خاصی ، تمام عزت نفس و احترام به خود را به مخاطره می اندازد ، زمانی که این عزت نفس به او باز پس داده شود ،برایش دیگر احترام به خود و عزت نفس بی معنا جلوه می کند.
دور کیم ، آن نوع خودکشی را که از درجه مفرط اتحاد و یکپارچگی گروهی ناشی می شود. "دیگرخواهانه" می نامد. این نوع خودکشی ، به خاطر گروه یا انطباق و همسازی با هنجارهای طرز رفتار گروهی انجام می شود. خودکشی دیگر خواهانه (یا نوع دوستانه) می تواند بیانگر تعلق و وابستگی فوق العاده به یک گروه و انزوا و جدایی اجتماعی از گروه های دیگر باشد. دور کیم نظریه خود کشی دیگر خواهانه اش را جهت تبیین اینکه چرا نرخ خودکشی برای سربازان بالاتر از اشخاص غیر نظامی و برای افسران نظامی بیشتر از سربازان وظیفه و برای داوطلبان و کسانی که داوطلبانه به نهاد نظامی آمده اند بیشتر از سربازان مشمول می باشد ، به کار برد. او اظهار داشت که خودکشی در مورد سربازی که خودش را کاملا با ارزش ها و هنجارهای زندگی نظامی همانند سازد ، افزایش می یابد. افسر نظامی نیز بهتر از سرباز وظیفه در سازمان و تشکیلات نظامی ادغام وحدت می شود (3) ، داوطلب جنگی یا بسیجی نیز بیشتر از یک سرباز وظیفه ، با زندگی نظامی درگیر و عجین می شود ، از گروه های دیگر جامعه بیشتر است و لذا خودش را بیشتر وقف ارزش های نظامی گروه خود کرده و عزت نفس خود را جهت توفیق در ارتش بیشتر به خطر می اندازد (4).
خودکشی خود خواهانه
وقتی شخصی فقط به اندازه کمی با سامان و نظم اجتماعی پیوسته است ، برای او چه اتفاقی می افتد؟ پاسخ از چند حالتی خارج نخواهد بود: 1- او فاقد ممنوعیت ها و خویشتن داریهایی می شود که مشارکت همه جانبه در زندگی گروهی به او تحمیل می کند. اگر او دارای استعداد و زمینه ارتکاب خودکشی است ، باز داشته نشده ، چون که عمیقا "تعهد به دیگران را کنار گذاشته است. در عین حال او پیامدهای خودکشی اش را بر گروه در نظر نمی گیرد. فرد لایق و بی تعهد به دیگران ، از هر حساب و توقعی که دیگران می توانند روی بقایش بکنند ، آزاد و رها است.
2- فرد فاقد پیوستگی های عاطفی به افراد دیگری می شود که زندگی را ارزشمند و کمتر خود خواهانه میبیند.
3- فرد فاقد حمایت های عاطفی می شود که غوطه خوردن در ژرفای حیات گروهی می تواند فراهم کند. او به خمیر مایه ها و نیروی ابتکار عمل خود باز گشته است. او از توفیق گروه ، هیچ رضایتی بدست نمی آورد و پیروزی یا شکست گروه برایش به یک معنا است. خطاکاری ، منحصرا "توسط معیارهای گروهی تعیین نمی شود ، بلکه موضوعی از قضاوت و مسئولیت شخصی است. شخص ، زیر بار مسئولیت فردی ، مستعد و آماده آشفتگی های عاطفی و روحی می شود که این می تواند او را به سمت خود کشی هدایت کند تا حدی که نتواند به تجدید روابط با دیگران روی آورد تا او را سرتاسر بحران روحی اش ، یاری رسانند.
دور کیم ، این نوع از خودکشی را خودخواهانه می نامند ، چیزی که بیش از اینکه گروه مدارانه باشد ، خود مدار است. خودکشی دیگر خواهانه بدین جهت اتفاق می افتد که فرد عمیقا درگیر و وابسته زندگی گروهی میشود ، ولی خودکشی خودخواهانه از این رو رخ می دهد که فرد با گروهی سر و کار نداشته و نسبت به آن بی علاقه وبی تفاوت می شود.
طبق نظر دور کیم ، نرخ نسبتا بالاتر خودکشی پروتستانها می تواند به عنوان خودکشی خودخواهانه تبیین شود. فرقه های مذهبی کاتالیک و پروتستان ، هر دو خودکشی را محکوم می کنند ولی کا تولیک گر ایی به وسیله ی پیوستگی فرد با کلیسا به عنوان یک نهاد اجتماعی خود را به شدت از آن منع و نهی می کند ولی ازاین طرف ، پروتستان گرایی ، مسئولیت فردی را از ایمان فردی و تعصب خشک مذهبی دور می سازد. پروتستان گرایی ، قصد دارد فرد را از تمام قید و بند های مذهبی به جز وجدان خویش ، جدا کند. به هر حال در انجام چنین کاری بسیاری از آن قید و بند های اجتماعی را از بین می برد که در ترساندن و باز داشتن فرد از خودکشی موثر تر و کار آمد تر خواهد بود.
نرخ خودکشی نسبتا بالاتر در میان افراد مجرد نیز نمونه خودکشی خودخواهانه است. افراد مجرد هم از لحاظ اجتماعی و هم از لحاظ عاطفی جدا از دیگران هستند. آنها دارای مسئولیت ها و در عین حال پیوستگی ها و تعلق خاطر کمتری هستند. بر عکس ، افراد متاهل هم به وسیله وظایف و تعهدات رسمی و هم پیوندهای عاطفی ، مهار شده اند. آنها در ضمن کمتر خود مدار (خودخواه) می باشند. آنها ناگزیر به همسازی و مماشات با علاقه مندی دیگران هستند و علایق و ارزشهای سهیم شده با دیگران را توسعه می بخشد و حمایت عاطفی را در روابط میانفردی شان می یابند.
در جریان جنگ ها و انقلاب ها ، مردم با فراموش کردن خود و مسائل و رنج هایشان ، به سوی اتحادی برای یک کار و هدف مشترک ، کشانیده می شوند. حداقل به طور موقت ، بحران های اجتماعی به یکپارچگی و وحدت قوی تر و شدید تر جامعه ، منتهی می شوند. به همین دلیل ، دور کیم اظهار می دارد که نرخ های خودکشی ، طی آشوب ها و ستیزهای اجتماعی رو به کاهش می گذراند.
خودکشی ناهنجاری
یک گروه فوق العاده یکپارچه ، متحد و همرنگ به خاطر تنظیم رفتار ها و روابط میانفردی اش به توسعه هنجارها می پردازد. این گروه توسطایجاد و پی ریزی آشکار نقش های درست و غلط ، به وسیله محدود سازی آرزوهای بوالهوسانه اش در حد چیزی که امیدوار باشد بدان دست یابد. حس اطمینان خاطر و ایمنی را به فرد انتقال می دهد.
دور کیم معتقد بود که منبع همیشه حاضر اشتیاق و تعصب افراطی ، خواهش های افسار گسیخته است. زمانی که مردم بدون ساختن اهداف دست یافتنی و تدابیر و چاره های روشن و صریح ، زندگی می کنند ، وقتی که فقط " رویا های آسمانی " روی سر آن ها قرار دارد آن ها در معرض پریشانی ها و آشفتگی های عاطفی قرار می گیرند . وقتی هنجارهای گروهی ضعیف شده اند ، فرد محدودیت ها و موانع کمتری را در برابر خواهش های نفسانی و طرز رفتارش حس می کند . در همین موقع ، او آن امنیتی را که کنترل و انتظام گروهی مهیا می ساخت . از دست می دهد . جاه طلبی های او به ورای توفیق ممکنه ، صعود می کند و او به آنچه که درست یا غلط است ، نا مطمئن می شود ، به نظر دور کیم ، جامعه ای که فاقد ناهنجاری های روشنی نسبت به کنترل و مهار آرزو هاو طرز رفتارهای اخلاقی افراد باشد ، به وسیله ناهنجاری خود ویژه و متمایز می شود. چیزی که معنای " فقدان ضابطه " یا " بی هنجاری " را می دهد . پس خودکشی از آن نوع بی هنجاری ناشی می شود که دورکیم " نا هنجاری " می نامد. (5)
خودکشی ناهنجاری و هم خودکشی خود خواهانه ، هر دو از عدم یکپارچی و همبستگی اجتماعی ناشی می شوند ولی با این وجود ، مستقل نیز هستند . اگر چه در خودکشی خود خواهانه ، فرد ، فاقد بستگی ها و پیوند های شخصی است که او را از اینکار باز ولی او الزاما هنجارهای اجتماعی را رد نمی کند بر عکس خودکشی خودخواهانه می تواند از سوی شخصی فوق العاده متعهد به اخلاق صورت گیرد که حس عمیقی از مسئولیت شخصی برای رفتارش قائل است. به هر حال اخلاقیات او بیشتر از " اصول اخلاقی " ریشه می گیرد تا از وفاداریهاش نسبت به اشخاص یا نهادهای دیگر ، در واقع یکی از خواستگاه های آشفتگی های عاطفی می تواند این باشد که او بسیار منضبط است و اینکه او به طریقی کاملا قاطع ، همنوا و همرنگ می شود.
طبق نظر دورکیم ، خودکشی خودخواهانه در میان تحصیل کرده ها و استادان زمینه وقوع دارد، افرادی که در ابتدا با تفکرات سر و کار دارند وفقط از روی بی قیدی و بی حسابی به اشخاص یا گروه های خاصی پیوسته اند.
در خود کشی ناهنجاری ، فرد می تواند عمیقاً با جامعه درگیرودار باشد ولی زندگی گروهی با کنترل معیارهای رفتاری ، از تجهیز او شکست بخورد . شاید از این جهت زندگی نسبت به خودکشی خودخواهانه غیر قابل تحمل بنماید ، زندگی ای که بیش از حد لزوم خود انضباط دهنده است، زندگی می تواند به علت نارسایی و نابسندگی خود انضباطی نسبت به خودکشی ناهنجاری ، غیرقابل تحمل باشد.
دورکیم ، دو نوع شواهد جهت حمایت از این نظریه اش که فقدان هنجارهای محدود کننده منتج به نرخ بالای خودکشی خواهد شد، عرضه کرد:
او متذکر شد که نرخ خودکشی در کشورهایی که طلاق در آنها مجاز بوده "که طلاق را نسبتا ممنوع" می دانستند و در عین حال این نرخ هنوزدر جایی که طلاق زیاد می باشد ، بالاست. دور کیم استدلال کرد که جامعه با مجاز شمردن طلاق ، اصول مهم انتظامی را تضعیف کرده است. در بررسی رابطه خودکشی با طلاق باید تمایزی میان واقعیت طلاق و امکانپذیر بودن آن قائل شد. واقعیت طلاق متمایل است به فرد و به واسطه آن مشارکت های مربوط به نرخ خودکشی خود خواهانه را از هم جدا کند ، امکانپذیر بودن طلاق ، هنجارهای مجازی را منعکس می سازد که چاره ها و راه حل های دیگری را در دسترس قرار می دهد و اشتیاق ایجاد می کند. از این رو به خودکشی ناهنجاری مربوط می شود.
دور کیم همچنین اظهار داشت که خودکشی به اوضاع اقتصادی پیوسته است. در دوره های بحران یا رکود اقتصادی ، نرخ خودکشی ها بالاست. به هر حال ، علت آنها شدت فقر نیست ، بلکه از نابسامانی همراه با بحران های اقتصادی است. اسپانیا روزگاری از فرانسه بسیار فقیر تر بود ولی نرخ خودکشی در آن فقط 1/0 بیشتر از فرانسه بود. نرخ های خودکشی عموما در مناطق فقر پایدار ، پائین بوده اند ، دور کیم حس کرد که همه دگرگونی های ناگهانی و حاد اقتصادی خواه رونق یا خواه رکود اقتصادی، انتظارات موجود را بر هم خواهد زد. موفقیت ناگهانی در جهت بر هم زنی اوضاع است زیرا موجب اشتیاق و تهییج فزآینده ای می شود. فرد از این جهت در برابر خودکشی ایستادگی می کند که دارای یک خویشتن داری در خودش می باشد. به بیان دیگر ثروت به وسیله قدرت نوع خودداری به فرد را عرضه می کند و او را با این اعتقاد می فریبد که ما باید فقط بر خودمان متکی باشیم. باز آموزی مقاومت و اتکا به خود که احتمال موفقیت نامحدودی را در برابر آنان می نهد ، ما را با هدفی رویارو می کند. یک موفقیت محدود ، تمام نمودهای محدودیت را غیر قابل تحمل می یابد (6).
تعمیم دور کیم درباره فقر ، نسبتا درست بود. نرخ های بالای خودکشی ، ناشی از رکود اقتصادی ، متناسب با تحمل دسته هایی از یک فقدان نسبی ثروت یا دوام اجتماعی می باشد. ولی فریضه او درباره توفیق و کامیابی به نسبت کمتری در خودکشی حمایت شده و مورد تائید قرار گرفته است (7).
نتیجه گیری:
مطالعه دورکیم درباره خودکشی ، با علاقه گسترده اش بر ماهیت نظم اجتماعی و بی سازمانی اجتماعی ، پیشرفت کرد. اهمیت خودکشی در روشنی بخشیدن آن قالب ها بر نزدیکی انسان با گروه ها و هنجارهای گروهی مبتنی است. انواع خودکشی – خود خواهانه ، دیگر خواهانه و ناهنجاری – پدیده های یکپارچگی و از هم گسیختگی اشاره دارد. مفهوم بی هنجاری دارای مقامی دائمی در اندیشه جامعه شناسی معاصر است. این مفهوم به تمرکز توهمات بر عدم سوء گیری (ناتجانسی) شخصی کمک می رساند که می تواند در زمانی که افراد فاقد حس تعلق و دلبستگی به یک نظم ، امن اخلاقی باشند به وقوع بپیوندد(8).
کتاب خودکشی دورکیم در سال 1897 منتشر شد و مبتنی بر اطلاعاتی بود که بر اساس معیارهای جدید ، به نظر خام و بی تجربه می آمد. به عبارت دیگر ، بسیار از نتایج دورکیم توسط مطالعات بعدی تصدیق و تائید شده اند و استعداد تحلیل وتفصیل او در یک تلاش مبارزه جویانه مستمر با دانشمندان اجتماعی معاصر می باشد. زیر نویس ها:
مرگ اختیاری در مذهب بودایی نیز افتخاری بزرگ است برای یک بودایی معتقد ، مرگ و تولید وجود ندارد و از فرد چنین انتظاری می رود که خود را برای هر گونه سرنوشتی آماده سازد. در ژاپن در طول جنگ جهانی دوم "هاراگیری" (Hara – kiri) شکل تشریفاتی خودکشی بود که بعد از شکست نظامی ، جهت اجتناب از اسارت و خفت و خاری و شکنجه های بعدی صورت می گرفت.
سوته یا خودکشی زن بعد از مرگ شوهرش تا اوایل قرن نوزدهم در هندوستان رایج بوده است. هر چند که علت اصلی این عمل می تواند در این امر نهفته باشد که مردان به لحاظ نگرش انحصار گرا یانشان به زنان خود ، مایلند پس از مرگشان زنانشان نیز با آنها بمیرند تا به دست مرد دیگر نیفتند ولی راهبان هندی به مردم چنینی یاد داده بودند که این گونه مرگ اختیاری ، جوازی است برای ورود به بهشت ، کفاره ای است برای گناهان شوهر و امتیازی اجتماعی برای بستگان و فرزندان.
به زعم دورکیم خودکشی بیشتر در میان افسران نظامی بدان جهت بیشتر از سربازان وظیفه ، رایج است که آنها احساس مسئولیت بیشتری به پایگاه شغلی خود نشان می دهند تا سرباز وظیفه که به حکمی فولکوریک "اجباری" گسیل سربازی شده است. لذا خودکشی در میان گروه هایی که در معرض دلواپسی و عدم امنیت اقتصادی قرار دارند ، بیشتر در میان گروه هایی که به خوبی در طبقات شغلی مطمئنی جایگزین شده یا در میان کسانی که هیچگونه نگرانی و دلواپسی یا عدم امنیتی نسبت به استخدام خود ندارند کمتر است.
گاه به ویژه در زمان جنگ ، افراد ممکن است زندگی خود را در راه به انجام رسانیدن بعضی از اهداف ارزشمند گروهی ، فدا نمایند ، چنانچه این گونه رفتار ها به عنوان یک شجاعت و از خود گذشتگی بار ارزشی فوق العاده مثبت گرفته و مورد تائید واقع می شود ، لذا سربازان و داوطلبان جنگی برای ماموریت های خطرناکی که می دانند هیچ گونه شانسی برای زنده ماندن ندارند ، داوطلب می شوند.
در چنین وضعیتی ، چنان خلائی در جامعه به وجود می آید که در آن نظام اجتماعی قادر به برآوردن سریع و صحیح نیازها و خواسته های شخصی نبوده و شخص ، حیران و سرگشته می شود که سرانجام به کدامین سو رهسپار شود و چه کار کند مشابه چنین وضعیتی بعد از بحران های شدید سیاسی و شکست در یک جنگ است. در جنگ جهانی دوم ، در هونگ کونگ میزان خودکشی ها 5 برابر بیشتر از دوران صلح افزایش نشان داد.
امیل دورکیم ، خودکشی ، 1959 ، ص 254.
آندره اف ، هنری و جیمز اف شورت ، خودکشی و آدم کشی 1959 ، ص 23.
البته باید به نوعی دیگر از خودکشی که دورکیم بدان اشاره کرده ولی توضیح کمی داده است بپردازیم که خودکشی تعبیر گرایانه (Fatalism Suicide) نام دارد. این نوع خود کشی از نظم و انتظام و بیش از حدی ناشی می شود که تحت این انتظار ، راه های آتی شخص به طور بی رحمانه ای مسدود شده و شور و عشق او به آینده اش به طور خشونت آمیزی توسط انضباط های خفقان آور ، از بین می رود مثل خودکشی برده ها (در نگارش تمامی توضیحات و اضافات از کتاب بیماری های روانی و خود کشی اثر فرهت قائم مقامی، استفاده و اقتباس شده است.
نمونه ای از این دست را می توان به صورت بالقوه در آموخته ها و فرهنگ کلامی مردم خودمان دید. چنانچه تعریف آرامش و استراحت ، در واژگان فارسی معادل آرامگاه است. حال اینکه در زبان انگلوساکسون ها معادل رستوران از ریشه (Rest) به معنای استراحت و آرامش و در زبان عرب برابر مستراح چیزی که در فرهنگ زبان شناختی دارای زمینه و نهفتگاه خستگی از دنیای زمینی است و طبعا بستری بالقوه برای تباهی (لاهوتی و فرجام گرایی ودنیا گریزی).
مارشال بی – کلینارد ، بی هنجاری و رفتار کجرو 1964.

– اختلالات روانی : از جمله اعتیادبه مواد مخدر و مشروبات الکلی ، بیماری افسردگی ، بیماری اسکیزوفرنیا ( نوعی بیماری وخیم روانی که فرد دچار توهم و هذیان می گردد)، حملات اضطرابی شدید توام با ترس و وحشت…

علل خودکشی
– اختلالات روانی : از جمله اعتیادبه مواد مخدر و مشروبات الکلی ، بیماری افسردگی ، بیماری اسکیزوفرنیا ( نوعی بیماری وخیم روانی که فرد دچار توهم و هذیان می گردد)، حملات اضطرابی شدید توام با ترس و وحشت ، ترس های مرضی ، حالات خشم ، و عصبانیت های ناگهانی .

آمار نشان می دهد که 95 % از افرادی که خودکشی می کنند دچار اختلال روانی هستند، از جمله 80 % بیماران افسرده ، 10 % بیماران اسکیزوفرنی، 5 % افرادی که دچار زوال عقل و حالات هذیانی هستند خودکشی می کنند.

نظریه روانکاوی :
از دیدگاه روانکاوی ، خشم وخصومت درونی و ناخود آگاه نسبت به فرد مورد علاقه به آن حد زیاد است که می خواهد آن فرد را به قتل رسانده و بکشد ؛ اما چون توان انجام آن را ندارد دچار کشمکش شدید می گردد و این کشمکش بین علاقه و خشم ا یجاد می شود و در نتیجه برای رهایی از این کشمکش دست به خودکشی می زند. ( همان گونه که ذکر گردید این حالت و این کشمکش اغلب ناخودآگاه است و فردی که خودکشی می کند آگاهی روشنی از این حالت و کشمکش ندارد) به زبانی دیگر، نفرت به وجود آمده و ناخودآگاه موجب بروز و ایجاد احساس گناه می گردد که فرد اقدام به خودکشی می نماید .موضوع و یا علت دیگر :عدم هماهنگی بین انگیزه های فرد و عدم توانایی در برآورده نمودن و یا برآورده شدن انگیزه ها و عدم سازگاری بین این دو حالت ، می تواند عاملی باشد که فرد اقدام به خودکشی نماید .

عوامل دیگر خودکشی :

– فرار از ناملایمات و شکست ها .

– فرار از فشارهای روانی که احساس می شود یا به نظر می رسد که پایان ناپذیر است.

– فرار از احساس گناه شدید.

– فرار از مجازات شدن .

– میل به خودآزاری شدید. ( به این دلیل با تیغ ، چاقو و یا امثال این ها به خود آسیب می رسانند.)

– آرزوی مرگ و مردن.

– احساس ناامیدی ، بیچارگی و درماندگی .

– سعی در نشان دادن درد درونی خود. ( خودکشی می تواند نوعی رفتار باشد که می خواهد از این طریق به دیگران بفهماند که تنهاست.)

– ترس از تغییر موقعیت هایی که ممکن است و یا احتمال دارد اتفاق بیفتد و فرد چنین احساس می کند که این تغییر برای وی غیر قابل تحمل است .

– به وسیله خودکشی کردن ، می خواهد دیگران را تنبیه نماید ( فرزندانی که خودکشی می کنند ، با خودکشی کردن می خواهند پدر یا مادر ، یا هر دو را تنبیه نمایند. )

– به وسیله خودکشی می خواهد خشم و عصبانیت خود را نشان دهد.

– فردی که خودکشی می کند هیچ گونه انگیزه یا نیازی برای زیستن و زندگی کردن ندارد.

عده ای به این دلیل خودکشی می کنند که به خواب ابدی بروند.

– عده ای به این دلیل خودکشی می کنند که بعد از مرگ تولدی دیگر خواهند داشت .

– عده ای به این دلیل خودکشی می کنند که خود را از بسیاری از غرایزی که قبول ندارند و در وجودشان وجود دارد نجات دهند.

– عده ای به این دلیل خودکشی می کنند تا از این طریق قدرت و توانایی خود را به دیگران نشان دهند.

جامعه شناسان بر این عقیده اند که خودکشی پدیده ای است ناشی از فشارهای اجتماعی که بر روی بعضی ازافراد جامعه اِعمال می گردد و در نتیجه ، این قبیل افراد قربانیان جامعه اند. و از سوی دیگر این حقیقت وجود دارد که رضایت از زندگی باعث قوی شدن انگیزه ادامه حیات و لذت بردن از زندگی می گردد ؛ در غیر این صورت میل به خودکشی شدت می یابد.

خودکشی رفتار یا پدیده ای است که از جوانب متعدد باید مورد بررسی قرار گیرد. تا آنجا که مشخص است خودکشی در بسیاری از جوامع وجود داشته و دارد و در هر کجا که انسان ها زندگی می کنند خودکشی هم اتفاق می افتد. بدون تردید خودکشی در هر جا، هرخانواده و هر جامعه ای که اتفاق بیفتد عوارض نامطلوب خانوادگی، اجتماعی و… برجای می گذارد؛ به نوعی که این خودکشی می تواند عاملی برای شروع و یا بروز یک نوع بیماری روانی و یا جسمی گردد و حتی باعث متلاشی شدن خانواده و مانعی برای سیر مطلوب و طبیعی خانواده شود . افراد یک جامعه نیز زمانی که از خودکشی فرد و یا افرادی مطلع شوند ، غم زده می شوند و ممکن است دچار نوعی اضطراب و یا نگرانی در مورد وقوع خودکشی در خانواده خود گردند، به همین دلایل است که خودکشی بایستی از دیدگاه های روانی ، اجتماعی ، خانوادگی ، اقتصادی ، تحصیلی ، کاری ، قانونی و… مورد بررسی و توجه قرار گیرد. ریشه یابی هرگونه عامل ، و یا عواملی که زمینه را برای خودکشی فراهم می سازد بسیار مهم است ؛ از این رو است که اگر در کشورهای پیشرفته آمار خودکشی بالا برود موضوع ، آنقدر مورد بحث و گفتگو قرار می گیرد و کارشناسان و صاحب نظران موضوع خودکشی را بررسی می نمایند تا زمینه مساعد ساز خودکشی را دریافته و برای آن به طور جدی چاره جویی نمایند.

خود کشی را می توان به سه نوع تقسیم بندی نمود:

خودکشی موفق: افرادی که به طور جدی خودکشی می کنند و با روشی که انتخاب می نمایند به زندگی خود پایان می دهند.

خودکشی ناموفق : آنهایی که با هر روش انتخابی اقدام به خودکشی می کنند و نجات می یابند.

خودکشی پنهان یا مزمن: آمار خودکشی در این نوع ، بسیار بالاتر از دیگرانواع خودکشی است. در این مورد با وجودی که فرد از انجام بعضی رفتارها و یا عادات آگاهی دارد و می داند که ادامه آن رفتار و یا عادات موجب عارضه جسمی، معلولیت و یا مرگ وی می شود و با وجودی که در مورد آن رفتار و یا عادات مخرب با وی مکرراً صحبت شده وعواقب آن به وی گوشزد می گردد ، اما وی به رفتار وعادت خود ادامه داده و به سلامتی خود بی توجهی می نماید. شاید بتوان این نوع خودکشی را "خودکشی محترمانه" نامید، به عنوان مثال: اعتیاد به مواد مخدر، الکل، سیگار، استفاده غیرمجاز از داروهای زیان آور، و یا بیماران قلبی ، فشار خونی ، و دیابتی ها ؛ که این بیماران در مورد استفاده از داروهای تجویزی بی توجهی می نمایند و رژیم غذایی خود را رعایت نمی کنند. درهمین زمینه بعضی از تصادفاتی که منجر به مرگ راننده شده و نمی توان دلیل و یا علت مشخصی را برای آنها پیدا کرد، نمونه ی این گونه خودکشی است.

بررسی خودکشی از دیدگاه آماری و جوانب گوناگون

جالب است بدانیم که سفید پوستان بیشتر از رنگین پوستان خودکشی می کنند و آمار خودکشی در افرادی که از کشوری به کشور دیگر مهاجرت می نمایند بیشتر است.

مردان سه برابر بیشتر از زنان ، خودکشی موفق دارند و زنان چهار برابر بیشتر از مردان اقدام به خودکشی می نمایند که نجات می یابند و یا این که زنان بیشتر تظاهر به خودکشی می نمایند.

در زمینه سن و سال : هرچه سن بالاتر می رود میزان خودکشی افزایش می یابد . به طور کلی مردان از سن 45 سالگی به بعد و زنان از سن 55 سالگی به بعد اقدام به خودکشی بیشتری دارند و آمار خودکشی در سنین حدود 75 سالگی سه برابر جوانان است، اما بیشترین آمار خودکشی از سن 15 تا 24 سالگی است که در پسران کمی بیشتر از دختران است.

اعتقادات مذهبی : دین و مذهب در خودکشی نقش مهمی دارد . در بسیاری ادیان، خودکشی رفتاری گناه آمیز و ممنوع و در نتیجه حرام اعلام شده و این عاملی است که افراد را از اقدام به خودکشی باز می دارد. به طور کلی آنان که اعتقادات مذهبی پایدار و محکمی دارند کمتر خودکشی می کنند. مسیحیان کاتولیک و مسلمانان آمار کمتری از خودکشی دارند، و یهودیان بیشتراز مسیحیان پروتستان خودکشی می کنند . از سوی دیگر در بعضی از گروه ها برای اعتقادات خاصی که دارند و برای هدف و یا اهدافی که دارند به عنوان نوعی قربانی ، برای آن هدف ، خودکشی می کنند.

مکان زندگی : آمار خودکشی در روستاها و شهرهای کوچک در مقایسه با شهرهای بزرگ کمتراست و این می تواند به دلیل وجود قید و بندهای خانوادگی و اجتماعی و ارتباطات خاص محلی باشد؛ همچنین در روستاها و شهرهای کوچک فشارهای روانی کمتری به انسان ها وارد می شود تا در شهرهای بزرگ.

ازدواج : افرادی که ازدواج کرده اند کمتر به فکر خودکشی می افتند و خانواده هایی که فرزند دارند کمتر از خانواده های بدون فرزند خودکشی می کنند. همچنین افرادی که بعد از ازدواج ، زندگی شان منجر به جدایی شده است بیشتر از افرادی که همسر خود را از دست داده اند خودکشی می کنند.

از دیدگاه اجتماعی : افرادی که از نظر اجتماعی منزوی و گوشه گیر هستند و ارتباطات اجتماعی کمتری دارند اقدام به خودکشی بیشتری دارند و آنها که ارتباطات اجتماعی بیشتر و پایدارتری دارند کمتر به فکر خودکشی می افتند. درحقیقت عدم توانایی دربرقراری ارتباطات اجتماعی و عدم توانایی همسویی با گروه های مختلف اجتماعی و تنهایی ، احتمال اقدام به خودکشی را افزایش می دهد.

داشتن کار و شغل : کارکردن و داشتن شغل ، خطر خودکشی را کم می کند. بعضی از کارهای سخت و طاقت فرسا و فشارهای روانی محیط کار که خستگی جسمی و روانی را ایجاد می نماید احتمال اقدام به خودکشی را بالا می برد . به همین دلیل است که آمارها نشان می دهد خودکشی در پزشکان دو برابر دیگران است . عوامل دیگری مانند ورشکستگی ، تنزل مقام و… نیز احتمال خودکشی را بالا می برد.

سلامتی و بیماری : سلامتی و بیماری در خودکشی نقش دارند، افرادی که از سلامت جسمی برخوردارند کمتر اقدام به خودکشی می نمایند. 50 % از مردانی که دچار بیماری سرطان هستند و 70% از زنانی که دچار انواع سرطان و یا انواع دیگر سرطان هستند خودکشی می کنند. به طور کلی بیماری های سخت جسمی و درازمدت ، بیماری هایی که ایجاد معلولیت های حرکتی می کنند و یا باعث دردهای مزمن می گردند، بیماری هایی که روابط اجتماعی را محدود می نمایند ، احتمال و یا آمار خودکشی را بالا می برند.

نتیجه گیری:
مطالعه دورکیم درباره خودکشی ، با علاقه گسترده اش بر ماهیت نظم اجتماعی و بی سازمانی اجتماعی ، پیشرفت کرد. اهمیت خودکشی در روشنی بخشیدن آن قالب ها بر نزدیکی انسان با گروه ها و هنجارهای گروهی مبتنی است. انواع خودکشی – خود خواهانه ، دیگر خواهانه و ناهنجاری – پدیده های یکپارچگی و از هم گسیختگی اشاره دارد. مفهوم بی هنجاری دارای مقامی دائمی در اندیشه جامعه شناسی معاصر است. این مفهوم به تمرکز توهمات بر عدم سوء گیری (ناتجانسی) شخصی کمک می رساند که می تواند در زمانی که افراد فاقد حس تعلق و دلبستگی به یک نظم ، امن اخلاقی باشند به وقوع بپیوندد(8).
کتاب خودکشی دورکیم در سال 1897 منتشر شد و مبتنی بر اطلاعاتی بود که بر اساس معیارهای جدید ، به نظر خام و بی تجربه می آمد. به عبارت دیگر ، بسیار از نتایج دورکیم توسط مطالعات بعدی تصدیق و تائید شده اند و استعداد تحلیل وتفصیل او در یک تلاش مبارزه جویانه مستمر با دانشمندان اجتماعی معاصر می باشد. زیر نویس ها:
مرگ اختیاری در مذهب بودایی نیز افتخاری بزرگ است برای یک بودایی معتقد ، مرگ و تولید وجود ندارد و از فرد چنین انتظاری می رود که خود را برای هر گونه سرنوشتی آماده سازد. در ژاپن در طول جنگ جهانی دوم "هاراگیری" (Hara – kiri) شکل تشریفاتی خودکشی بود که بعد از شکست نظامی ، جهت اجتناب از اسارت و خفت و خاری و شکنجه های بعدی صورت می گرفت.
سوته یا خودکشی زن بعد از مرگ شوهرش تا اوایل قرن نوزدهم در هندوستان رایج بوده است. هر چند که علت اصلی این عمل می تواند در این امر نهفته باشد که مردان به لحاظ نگرش انحصار گرا یانشان به زنان خود ، مایلند پس از مرگشان زنانشان نیز با آنها بمیرند تا به دست مرد دیگر نیفتند ولی راهبان هندی به مردم چنینی یاد داده بودند که این گونه مرگ اختیاری ، جوازی است برای ورود به بهشت ، کفاره ای است برای گناهان شوهر و امتیازی اجتماعی برای بستگان و فرزندان.
به زعم دورکیم خودکشی بیشتر در میان افسران نظامی بدان جهت بیشتر از سربازان وظیفه ، رایج است که آنها احساس مسئولیت بیشتری به پایگاه شغلی خود نشان می دهند تا سرباز وظیفه که به حکمی فولکوریک "اجباری" گسیل سربازی شده است. لذا خودکشی در میان گروه هایی که در معرض دلواپسی و عدم امنیت اقتصادی قرار دارند ، بیشتر در میان گروه هایی که به خوبی در طبقات شغلی مطمئنی جایگزین شده یا در میان کسانی که هیچگونه نگرانی و دلواپسی یا عدم امنیتی نسبت به استخدام خود ندارند کمتر است.
گاه به ویژه در زمان جنگ ، افراد ممکن است زندگی خود را در راه به انجام رسانیدن بعضی از اهداف ارزشمند گروهی ، فدا نمایند ، چنانچه این گونه رفتار ها به عنوان یک شجاعت و از خود گذشتگی بار ارزشی فوق العاده مثبت گرفته و مورد تائید واقع می شود ، لذا سربازان و داوطلبان جنگی برای ماموریت های خطرناکی که می دانند هیچ گونه شانسی برای زنده ماندن ندارند ، داوطلب می شوند.
در چنین وضعیتی ، چنان خلائی در جامعه به وجود می آید که در آن نظام اجتماعی قادر به برآوردن سریع و صحیح نیازها و خواسته های شخصی نبوده و شخص ، حیران و سرگشته می شود که سرانجام به کدامین سو رهسپار شود و چه کار کند مشابه چنین وضعیتی بعد از بحران های شدید سیاسی و شکست در یک جنگ است. در جنگ جهانی دوم ، در هونگ کونگ میزان خودکشی ها 5 برابر بیشتر از دوران صلح افزایش نشان داد.
منابع:
امیل دورکیم ، خودکشی ، 1959 ، ص 254.
آندره اف ، هنری و جیمز اف شورت ، خودکشی و آدم کشی 1959 ، ص 23.


تعداد صفحات : 18 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود