تارا فایل

مقاله بررسی انقلاب اسلامی ایران و اقدامات شاه و اطرافیان او



انقلاب
دبیر مربوطه:
سرکار خانم صالح
محققان:
رویا عسکری
نیلوفر حائری مقدم
زمستان 87- 86

تقدیر نامه
با تقدیم و تشکر از کسانی که ما را در انجام این تحقیق یاری کردند از جمله سرکار خانم اسد اللهی که عامل تشویق ما بودند و سرکار خانم صالح که ما را راهنمایی نمودند.

تقدیم به
تقدیم به سرداران شهید، ستارگان، آسمان عزت و فضیلت ملت عظیم الشان ایران؛

فهرست
عنوان
صفحه
مقدمه
فصل اول: اقدامات شاه و اطرافیان او
اعلان سرکوب از طرف رژیم
سیاست تضعیف مذهب
رفع حجاب از زنان
فروش زمین های دولتی به مردم و رونق زمین بازی
پیدایش طبقات اجتماعی جدید
تغییر نظام آموزش و پرورش
رویارویی روحانیت با زمینه ی آموزش و پرورش
دستگیری امام وقیام خونین پانزده خرداد
فصل دوم: هویت و اوضاع ایران
هویت ایران در مقابل غرب گرایی
اوضاع اقتصادی ایران در دوران رضا شاه
بازگشت به قدرت مطلقه شاه
فصل سوم: آغاز انقلاب
جرقه های انقلاب اسلامی
سال تجدید هیئت سیاسی در ایران
فرار شاه از ایران
پیروزی انقلاب اسلامی
علل و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی در ایران
صفات امام خمینی از زبان چندی از علما و روحانیون
چکیده
منابع و ماخذ

مقدمه:
از روزی که پیامبر اکرم (ص)، علی (ع) و شیعیانش را گروه رستگاران نامید و ابوذر، سلمان، عمار، مقداد، و دیگر یاران پیامبر(ص) و همچنین مبارزترین و انقلابی ترین مجاهدان اسلام چون حجربن عدی، صعصه بن صوحان، مالک اشتر، عدی بن حاتم، برای نخستین بار به نام شیعه شهرت یافتند تشیع با خاطرات و تجربیات پرباری از مقاومت، مبارزه، قیام و شهادت آمیخته شد و بعنوان یک مکتب انقلابی، پرچم رسالت خونبار جهاد را در برابر ظلم، خودکامگی و فساد به دوش گرفت. تاریخ شیعه آکنده از مبارزه مداوم و بی امان و نهضتها قیام ها بر علیه حکام خودکامه و ظالم است. شیعه هیچ گاه در طول تاریخ سنگر مبارزه را ترک نکرده است و همواره شعار عدالت و امامت را به عنوان اصیلترین پیام وحی بدوش کشیده است و تا محقق نهایی این دو اصل، مبارزه با همه قدرتهای مانع و حکومتهای ظالم و براندازی هر نوع ستم اجتمایی را فرض، و بخش اجتناب ناپذیر ایمان دانسته است. مورخ و دانشمند معروف اهل تسنن "الوی" در این مورد می گوید: " شیعه نخستین کسانی هستند که تفکر انقلابی و پرچم قیام را در اسلام بر ضد طفیان بدوش کشیدند و همواره نظریات شیعه روح انقلاب را با خود همراه داشت. عقیده به امامت که شیعه بدان سخت ایمان داشت. آنها را به انتقاد و اعتراض نسبت به هیئتهای حاکمه و بالاخره به جبهه گیری در برابر آنها وا می داشت و این حقیقت در سراسر تاریخ شیعه مشهور است. بعقیده ی آنها ( شیعه) هر حکومتی غاضب و ظالم است، بهر شکل و در هر قالبی که باشد مگر آنکه امام معصول یا نایب آن زمان حکومت را در دست گیرد. به همین دلیل بود که شیعه در تاریخ بطور مداوم در یک جریان انقلابی مستمر بسر می بردند، نه آرام می گرفتند و نه آن را رها می کردند"

فصل اول
اقدامات شاه و اطرافیان او

اعلان سرکوب از طرف رژیم
نطق یاوه گویانه شاه در 23 اسفند 1341، در پایگاه وحدتی دزفول، پرده از چهره فریبکارانه رژیم برداشت. و شاه خائن رسماً با روحانیت و رهبری نهضت اعلام جنگ نمود و مخالفان را به مرگ تهدید کرد. اعلام موضوع سرکوب از طرف شاه که در حقیقت پاسخ به اعلامیه مستدل آیات و مراجع قم بود. موجی از بگیر و به بزور اسارت و زندان و شکنجه و تبعید و محدودیت های غیر قانونی در سراسر کشور بوجود آورد و خود موجب اوجگیری بیشتر مبارزه گردید. امام با نزدیک شدن عید نوروز 1342، طی یک سلسله نامه ها و پیامها خطاب به علمای اعلام و حجج اسلام، عید نوروز را اعلام نمود ؟؟ حوز و علما را به عنوان تسلیت به امام عصر عجل الله مقامی فرجه الشریف قرار داد و تاکید فرمود علما با استفاده از این رویه مردم را به مصیبتهای وارده به اسلام و مسلمین متوجه نمایند و ضمنن اخطار شدید الحن به دولت خواستار برکناری دولت مستبد شد. علمای تهران به پیروی از خواسته رهبر نهضت، عید 1342را عزا اعلام نمودند و به هنگام خاموشی چراغهای حرم در قم که به علامت تحویل سال انجام گرفت، اعلامیه ها و ؟؟ فضای صحن و حرم را سفید پوش کرد، و ؟؟ های ساواک نتوانستند در برابر این ابتکار عمل آگاهی بخش، عکس العملی نشان دهند
سیاست تضعیف مذهب
در فاصله سالهای 1941- 1925 کاملاً آشکار شد که می توان عشایر را شکست داد و دریک برهه ی زمانی معین به نابودی کشاند همان گونه که طعم کوتاه زندی سکنی نشینی اجباری سبب گردید که تعداد آنان از لحاظ مرگ و میر بر اثر بیماری به گونه چشم گیری کاهش یابد. هم چنین آشکار شد که بازرگانان و اشراف برای حفظ منافع شخصی خود ندای مخالفتشان را خاموش خواهند کرد اما ملاها ( روحانیون) باقی مانده بودند با قدرتی که کمتر محسوس بود و جامعه زیر نفوذ ( معنوی) آنان قرار داشت وظیفه آنانه به عنوان تفسیر کنندگان شریعت به این معنا بود که آنان می بایست به حیاتی ترین اعمال بشری یعین ازدواج، طلاق، شهادت، سند استیفای دین از ملک رهنی انتقال املاک و قرار دادهای بازرگانی اعتبار بخشد. دو نظام قانونی مجاز شناخته شدند: قوانین شرعی که حکمفرما بر اموری مانند احوال شخصیه بود. قوانین عرفی که جنبه ی غیر مذهبی داشتند و قرار بود بر امور دولیت به کار برده شوند البته به دلیل بی ثباتی کشور در سال های اخیر قوانین شرعی از تمامی اقتدارات قانونی برخوردار شده وگسترش قوانین عرفی متوقف گردیده است. براثر این وضعیت مقامات حقوقی کاملا با ضوابط شرعی پیوند خورده اند از این رو منزوی کردن روحانیون و شکست دادن آنها بسیار دشوار شده است مخالفان قوانین شرعی ناگزیر بودند که ابتدا یک نظام حقوقی را جانشین آن سازند سپس به متزلزل کردن رکن مذهب بپردازند. رضا شاه نیز همین کار را کرد. در حالی که در نظر بود آموزش و پرورش غیر مذهبی و تبلیغات ملی گرایانه که ایران پیش از اسلام نمونه آن بود برای سست کردن وفاداری مذهبی مردم به نهاد روحانیت به کار گرفته شوند اما این سیاست هنگامی می توانست کامیاب شود که عمر آن بیشتر از نظم نوین رضاشاهی باشد این سیاست با احساسات خصمانه مردم نسبت به هنر گرایی رضاشاه روبهرو شد در حالی که پادشاهی سلسله هخامنشی به زمانهای بسیار دور تعلق داشت. آزادی حاصل از گردش به اسلام از نظر نگاه تاریخی نزدیک تر می نمود.
رفع حجاب از زنان:
در سال 1935 (1314 شمسی) به سرگذاران کلاه اروپائی (کلاه شاپو) به وسیله مردان اجباری شد. در بازارهای کلاهدوزی، کلاهدوزان نمونه کاله شاپوی انگلیسی را پشت ویترین مغازه های خود گذاردند این کلاه از جنس حلبی بود. که آن را رنگ می کردند تا قیافه یک کلاه واقعی را داشته باشد. به این ترتیب بود که دستورات نظم جدید، به طور کامل و با ترس و لرز، اجراء گردید، اما در موضوعات عمده: بسیاری از این دستورات وسیله سوء استفاده و استثمار مردم قرار گرفت. تخمین زده می شود که از 000/300 نفر جمعیت مرد و زن تهران، نزدیک به 4000 زن رفع حجاب کردند. در پائیز 1934( مهر 1313) دولت با صدور اعلامیه ای، مردم را برای پذیرش آموزگاران زن بی حجاب آماده کرد. در مه 1935 (خرداد 1314) یک مرکز فرهنگی زنان که زیر نظر یکی از دختران شاه قرار داشت تاسیس گردید، و دخترها با لباس ورزشی رژه رفتند. در 28 ژوئن 1935 ( دوم مرداد 1314) نخست وزیر یک مجلس عصرانه تاریخی در یکی از باشگاه های بزرگ تهران ترتیب داد که اعضای کابینه و مقامات بلند پایه، با همسران خود در آن شرکت کردند. از این رو مایه حیرت نیست که در پی وقفه ای که در اصلاحات رضاشاه- با توجه به قیام مردم افغانستان علیه امان الله خان- به وجود آمد، اصلاحات رضاشاهی در زمینه لباس مرد، منجر به یک قیام در مشهد مقدس گردید و نیروهای ارتش که مجهز به مسلسل بودند، به داخل مسجد یورش بردند در این ضمن، حضور بانوان سرشناس بی حجاب در معابر عمومی، و پوشیدن لباس به شیوه اروپائی ادامه یافت. مردها از لحاظ نوع لباس مورد نظر خود با محدودیت مواجه شدند زیرا مقررات جدید درباره ی لباس مردان با شدت اجراء می شد. نتیجه ی این سیاسیت این بود که لباس سنتی مردها که زیبا هم بود، تبدیل به لباس عجیب و غریبی شد، و سلیقه ی خوب ایرانیان در لباس پوشیدن، در ظرف چند سال، از بین رفت. اما مردم فقیه، همچنان به پوشیدن پیراهن های بدون یقه. ادامه دادند. ریش خود را نتراشیدند، چرا که تراشیدن ریش را به معنای فقدان اسفبار این سنت اسلامی می دانستند. در 1936 (1315 شمسی) که روحانیون به اندازه ی کافی ضعیف شده بودند. آماده پذیرش اصلاحات رضاشاه گردیدند. از این زمان به بعد قضات می بایست دارای دانشنامه ی لیسانس از دانشکده حقوق تهران یا یک دانشگاه خارجی بوده و به مدت دو یا سه سال، کارآموزی قضائی کنند. قضات سابق که فاقد این شرایط بودند، می بایست برای ادامه کار در وزارت دادگستری امتحانات خاصی را بگذرانند اما به هر تقدیر، نمی توانستند از رتبه شش قضایی بالاتر روند.
فروش زمینهای دولتی به مردم و رونق زمین بازی:
دولت به عنوان تشکیلات بالای مملکتی قادر نبود که برای خود اعتبار بگیرد. تنها راه ممکن، وام گرفتن از دولت هایخارجی بود که در دوران حکومت قاجاریه متناول بود. اما رضاشاه، با این کار به شدت مخالف بود. این حقیقت که دولت قادر نبود از منابع مالی داخلی وام بگیرد، بیان گر نوع رابطه ی دولت و مردم بود. همچنین به این معنی بود که دولت، برای تامین مالی هزینه های " نظم نوین رضاشاهی ناگزیز بود که پول نقد را به طریقی به دست آورد. به این جهت ایجاد درآمد برای دولت مساله اصلی آن را تشکیل می داد. یکی از راه های آن فروش زمین به مردم بود. این جریان پس از سال 1933
( 1312 شمسی) یعنی هنگامی که مجلس شورای ملی لایحه فروش نامحدود مستقلات را تصویب کرد، شتاب بیشتری می گرفت. این جریان سبب شد که الگوی مالکیت زمین، دگرگون شود، هر چجند که محاری از تاثیر بنیانی در وصفیت کسانی بود که مالک به شمار می آورند. در حالتی که آن وقت، زمین های دولتی را اجاره می دادند اینک مستاجران سابق، مالک این زمین ها شده بودند. در مناطق دور از پایتخت خان ها و اعیان و اشراف که اجاره و از زمین های دولتی بودند، به صورت مالکان آنها در آمدند. در نزدیکی پایتخت افسران ارتش و افراد نوکیسه ای که هوادار رژیم بودند، از این فرصت بهره گرفتند و در برگه مالکان زمین، در آمدند. به این جهت پس از تصویب لایحه مزبور، این افراد در موقعیت برتر قرار گرفتند، خریداری زمین، بسیار رایج شد.
چرا که علاوه بر منبع درآمد بودن رضاشاه توانست با این کار مجلس را هم از رژیم راضی نماید. اعضای مجلس در 1937( 1316 شمسی) ثروت باد آورده ی دیگری را هم نصیب خود کردند، زیرا در این سال که موضوع تامین بودجه بانک جدید " صنعت و کشاورزی" در میان بود رضاشاه از مجلس خواست که فروش خالصه جات دولتی را هم، اجازه دهد. این خالصه جات در اطراف تهران قرار داشت
پیدایش طبقات اجتماعی جدید
در دوران رضاشاه، طبقات جدیدی پیدایش یافتند و تلاش شد تا طبقات قدیم را از بین ببرند. طبقه جدیدی از ثروتمندان پروبال گرفتند که بسیاری از آنها از افسران ارتش بودند که مورد مرحمت شاه قرار داشتند. طبقه جدیدی از سرمایه داران اقتصادی زایش یافتند. امکاناتی که رضاشاه از لحاظ اجرای خدمات عمومی فراهم کرد و در دوران سلطنتش ادامه یافت، بوسیله ی ارتش متخصصین " در دوران اشغال ایران" مورد استفاده قرار گرفت. فرزندان نامه رسان ها و مستخدمین دولت، به صورت سرمایه داران اقتصادی و میلیونرها درآمدند ثروت در دست کسانی انباشته شد که آماده فعالیت وارداتی در رشته هائی بودند که بازرگانان سنتی بازار با آنها ناآشنا بودند. نظیر ماشین آلات، وسایل نقلیه، قطعات یدکی و ماشین آلات صنعتی از انواع مختلف، همه اینها، کالاهایی بودند که بازرگانان قدیمی که عادت به واردات چای، شکر و قماش داشتند، به سختی حاضر می شدند وارد فعالیت وارداتی کالاهای جدید شوند. از سوی دیگر، بسیاری از اشراف قدیمی، از کارهای دولتی کناره گرفتند. برخی از آنها به ویژه آنان که در مراکز استانها زندگی می کردند- بخت و اقبالشان رو به ادبار نهاد
مشیرالدوله نمونه خوبی از رجالی است که از سیاست کنار رفت. رضاشاه و مجلس دوره پنجم به او ماموریت دادند که در انتخابات دوره ششم مجلس نظارت کند. پس از آن، تقریباً گوشه عزلت را برگیرند. و عمر خود را وقف نگارش تاریخ ایران باستان کرد. سایرین به خارج از ایران رفتند. برخی نیز گفتار مجازات هائی شدند که زائیده حساسیت زمامداران جدید ایران نسبت به مسائلی بود که آنها را توهین به خویش فرض می کرد و نیز نسبت به مخالفت بالقوه آنان سوء ظن داشت. مثلاً مصدق به زندان افتاد. بسیاری از رجال نیز گرفتار آزمندی فزاینده رضاشاه، آنهم در دوران پیری اش، شدند. رضاشاه تمام املاک آنها را تصاحب کرد.
تغییر نظام آموزش و پرورش
تلاش های بزرگی برای تهدید کتاب های درسی و مدارس و تجدیر سازمان آزمایشی اوقاف صورت گرفت تا بودجه لازم برای گسترش فرهنگ تامین شود. موقوفات از آغاز دوره دوم مجلس در 1911( 1290 شمسی) زیر نظر وزارت معارف قرار گرفت. چون در ایران مرسوم است که وقتی سلسله جدیدی برسرکار می آید، آثار و بقایای سلسله گذشته را از بین می برد، از این رو سلسله پهلوی نیز مبادرت به سلب مالکیت از برخی مساجد و مدارس موقوفه کرد و ظاهراً دلیل تراشی می کرد که این موقوفات یادآور عصر قاجاریه می باشد. بسیار بودند کسانی که دولت را متهم کردند که هدف واقعی اشت از این کار، سوء استفاده از عواید موقوفات است با وجود این مخالفت ها، شورای عالی معارف که در 1921 ( اسفند 1300 شمسی) تاسیس شد، موضوع استفاده از عواید موقوفات را برای تاسیس مدارس دولتی، مورد بحث قرارداد. از جمله اختیارات این شورا، این بود که درخواست های افراد برای تاسیس مدارس خصوصی را مورد رسیدگی قرار می داد. همچنین، اجازه داشت که یک کمیته فرعی (سوکمسیون) برای بازرسی از مکتب خانه های قدیم و پیشرفت آنها، تشکیل دهد. یکی از توصیه های شورای عالی معارف، این بود که باید نظام آموزش و پرورش اروپا را به طور جدی مورد مطالعه قرار داد و سطح برنامه تحصیلی دانشسراها را بالا برد. از آغاز این جریان، یک نظم نوین با آهنگی شتابان، به نظام آموزش و پرورش ایران پای نهاد. این نظام تقریباً در سیطره کامل دولت درآمد و درچهره یک نظام یکپارچه هویدا شد. امتحان از دانش آموزان مدارس ملی ( خصوصی) در پایان سالهای ششم ابتدائی و سوم و ششم دبیرستان، توسط وزارت فرهنگ صورت می گرفت دانش آموزانی که با کامیابی امتحانان را می گذراندند. دیپلم دبیرستان دریافت می کردند. در نظام جدید، دوازده سال تحصیلی وجود داشت. شش سال اول آن، در مدرسه ابتدائی سپری می شد و دروس آن شامل املاء- زبان فارسی، ریاضیات، جغرافیا، تاریخ و تربیت بدنی ( ورزش) بود دوره شش ساله دبیرستان به تقلید از فرانسه، از دو سیکل تشکیل می شد. به تدریج برنامه تحصیلی مدارس سنگین تر شد و تعداد درسهائی که دانش آموزان بایستی می خواندند، به 15 درس رسید. این موضوع یکی از مشکلات عمده نظام آموزش نوین ایران را تشکیل می دهد زیرا نتیجه آن حفظ کردن طوطی وار درس ها است، در حالی که امکان پیشرفت شخصیت یا قوه تفکر دانش آموز را کم می کند. آن هم محدود به پیدا کردن راه حل مساله های ریاضی است. البته بخشی از این مشکلات را باید ناشی از ناشایستگی آموزگاران دانست.
دانش آموزان سال اول دبیرستان باید به فراگرفتن درس های هندسه، علوم طبیعی، زبان خارجه، عربی، تاریخ جهان و ایران و بهداشت بپردازد. درس های سال دوم شامل مروزیست شناسی و فیزیک و شیمی و زمین شناسی و رسم فنی است. تسهیلات آزمایشگاهی عملاً وجود نداشت و هنوز نیز از این لحاظ فقیر هستند. شیوه آموزشی بیشتر جنبه نظری دارد. دروسی که در سه سال آخر دبیرستان تدریس می شود، عبارت ان از: مثلثات، هندسه ترسیمی، جانور شناسی و انضباط دانش آموز برای گرفتن دیپلم دبیرستان باید امتحانات دروس مزبور را با موفقیت بگذراند. درس زبان که فارسی خود شامل دستور زبان، متن های ادبی و ادبیات فارسی است بر تعداد دروس می افزاید. چنین برنامه تحصیلی بلند پروازانه ای که عرضه شد، نیازمند آموزگاران ورزیده بود که یک مشکل دیگر این نظام را تشکیل می داد. در قانون تربیت معلم مصوب 1934 ( اسفند 1312 ) پیش بینی شده بود که در مدت پنج سال آینده، تعداد 25 دانشسرا ( مقدماتی) تاسیس شود. در هنگام استعفای رضاشاه ( 25 شهریور 1320) تعداد 36 دانشسرا در سطوح مختلف در سراسر کشور وجود داشت.
رویارویی با روحانیت در زمینه آموزش و پرورش
در تصمیم رضاشاه برای اصلاح نظام آموزش و پرورش، نیت ضمنی او دایر بر تضعیف روحانیت وجود داشت. آموزش و پرورش ایران تا زمان انقلاب مشروطه در دست روحانیون بود. عادی کردن ( غیر مذهبی کردن) و غربی کردن کشور به موازات یکدیگر صورت گرفت. تاکید نظام جدید آموزش و پرورش بر ورزش و تمرینات شبه نظامی، در واقع آنتی تز( برابر نهاد) نظام قدیم مکتب خانه ها بود. یعنی به جای این که دانش آموزان بر روی زمین پیرامون آموزگار ریش دار خود بنشینند، دانش آموزان باهوش، در پشت میزها و درکلاس های بزرگی نشستند که مشرف بر زمین های بستکبال بود. دیگر، چوب و فلک کردن دانش آموزان در حیاط مدرسه صورت نمی گرفت. به جای آن بایستی در برابر آموزگاران خردمندی سرفرود می آوردند که می خواستند به آنها بفهمانند که هر چه درس بخوانند باز هم کم خوانده اند و باید دفترهای بزرگ خود را بگشایند. درسهایی تدریس می شد که از قدرت انسان برای غلبه بر محیط مادی پیرامونش وزیر درس جسمانی همراه با غرور و از این اعتقاد که ایرانیان اگر از سایر علت ها برتر نباشند هم چون سایر ملل، شایسته هستند سخنی می گفت این اندیشه یک وزنه مقابل لازم در برابر تحقیرهای گذشته بود. اما زمینه ی سرخوردگی آینده را ریخت. امیدهایی را بیدار کرد که عملی نبود. این اندیشه را در نسل جوان تلقین کرد که می توان همه چیز را به دست آورد. این نادیده گرفتن حقیقت، تاثیر ناگواری در برنامه ریزی و توسعه در سال های پس از جنگ (دوم جهانی) باقی گذارد و روحیه آنان را به سهولت آسیب پذیر ساخت
حمله رضاشاه به طبقات مذهبی (روحانیون) در زمینه وضع قوانین صورت گرفت. بدین سان رضاشاه آنها را از وظیفه اجتماعی و اصلی و منبع عمده درآمد مشروع شان محروم ساخت
دستگیری امام و قیام خونین پانزدهم خرداد
بدنبال سخنرانی آتشین و کوبنده عصری عاشورای امام، عملیات فاشیستی رژیم آغاز گردید و همزمان با دستگیری رهبر نهضت اسلامی ایران و بسیاری از علما و ؟؟ و شخصیتهای ذینفوذ در قم، تهران و شهرستانها، زمینه یک سرکوب وحشیانه و خونین توسط ایادی دژخیم فراهم گردید. اجتماعات و تظاهرات مردمی زنان و مردان در اعتراض به بازداشت امام در قم، و برخی دیگر از شهرستانها با هجوم نیروهای مسلح و مامورین خون آشام به خاک و خون کشیده شد. رژیم درمانده، دانشگاه را با تانک و مسلسل و افراد مسلح به محاصره درآورد ولی نمی دانست که آتش قیام و قهر از هر کجا قابل شعله ورشدن است. سیل خروشان کشاورزان غیور وکفن پوش ورامین، دهقانان آن، و مردم حجاران به سوی تهران سرازیر شدند و انبوه جمعیت اعم از بازاریان، بارفروشان، معلمان، دانشگاهیان، و اقشار مختلف مردم با غریوی آسای " یا مرگ یا خمینی و مرگ بر شاه تهران را به لرزه درآوردند. شاه که در برابر قیام قهر آلود ملت، تاج و تخت خود وسلطه آمریکا را در حال زوال و سقوط می دیده با رگبار مسلسل به جنگ ملت آمد و توسط نیروهای جهلفی و خون آشام خود، تظاهر کنندگان را با وضع فجیعی قتل عام نود و در پانزده خرداد 1342 تهران را به گشتارگاه مخوف و حمام خون مبدل ساخت. قیام قهرآمیز و خونین مردم غیور تهران در شانزدهم خرداد، یکبار دیگرشان داد که هیچ نوع سرکوب و کشتار نمی تواند نهضتی که به رهبری امام آغاز شده، خاموش سازد. همزمان با قتل مردم مبارز در تهران، کشتارهای فجیعی در قم، شیراز، مشهد، تبریز و دیگر شهرستانها توسط دژخیمان رژیم به وقوع پیوست و برای ادامه سیاست سرکوب، دولت درمانده اعلام حکومت نظامی نمود.

فصل دوم
هویت و اوضاع ایران

هویت ایرانی در مقابل غربگرایی
غربگرایی فرهنگی روز افزون حکومت پهلوی مورد تنفر طبقات عامه مردن بود بخصوص بازاریها و نیز علمای مذهبی که شخصیت و موقعیتشان مورد حمله قرار گرفته بود. عادات و اخلاق غربگرایی از لوازم سلطه سیاسی- اقتصادی غرب پنداشته می شد و افکار و ایده های ضد غربگرایی و ضد رژیم نیز پیش از بیش ؟؟ توده های مردم تمسک می جست در دهه 1960( 1340 به بعد) اندیشمندان ایرانی بحث از دفاع در مقابل غربگرایی و بازگشت به هویت فرهنگی ایران را آغاز کردند. بدین منظور آنان
" غربزدگی" را محکوم کردند. این عکس العمل، در چارچوب تلاشهای ضد امپریالیستی مصدق، و نیز غربگرایی سریع سالهای پس از کودتای 1953 ( 1332) قابل درک بود.
اوضاع اقتصادی ایران در دوران رضاشاه
متاسفانه نظام نوین رضاشاهی، برای مدرم بسیار گران تمام شد حکومت رضاشاه نتوانست مشکل کهنه ی بی پولی دولت را حل کند. کسری مداوم بودجه ها به وخامت اوضاع (مالی) افزود. چرا که ایران فاقد شرایط لازم برای اجرای سیاست های توسعه اقتصادی، به گونه کامیابانه بود. همچنین عاری از تجربه و درک مشکلات بوده دولت به دلایل چندی از انحصارات دولتی، آنهم در درجه ی محدودی، هواداری کرد. زیرا مردم ایران مروگرا هستند، و با چنین روحیه ای به دشواری می توان بخش خصوصی را ندیده گرفت. از این رو، شرکت های خصوصی، با نظارت دولت تاسیس شدند، از سوی دیگر، توسعه سرمایه گذاری (خصوصی) مخاطره طلب، باشد محدود و؟؟ صورت گرفت، زیرا سرمایه گذاران، ذاتاً به سفته بازی علاقمند بودند. سفته بازی را باید نوعی تعلیق در گردش سرمایه دانست که پیدایش آن که گاه ناشی از بی ثباتی کشور، در گذران سده های بسیار، بعد گاهی نیز ناشی از دشمنی بخش خصوصی با دولت بود. البته، مردم بی میل نبودند که در طرح های پول ساز سرمایه گذاری کنند، اما، وقتی ثروتی به هم می زدند ترجیح می دادند که آن را در خارج از ایران نگه دارند.
بازگشت به قدرت مطلقه شاه
هدف انقلاب مشروطه ایران و رجال صدر مشروطه که به تدوین قانون اساسی سابق و متمم آن پرداختند. چیزی جز محدود کردن قدرت مقام سلطنت و تاسیس مجلس شورای ملی برای تثبیت حکومت مردم نبود. زیرا " آنچه که دربار قاجار فاقدش بود، منطق بود و عدالت و رعایت اصول اخلاقی شاهان این سلسله به اندک بهانه ای، دستور شکنجه و کشتن مردم را صادر می کردند و گاه به خاطر یک حاضر جوابی، از جرایم مسلم و غیر قابل اغماض می گذشتند اما عمو دموکراسی پارلمانی ایران، با تشکیل دوره ششم مجلس، به سرآمد. شاید از همان زمان بود که اصطلاح " مجلس فرمایشی، متداول گردید رضاشاه با قبضه کردن قدرت در " ید بلامنازع خود" همه نیروهای سیاسی و مخالفان داخلی اشت را سرکوب کرده یا وادار به اطاعت نمود، یا از میان برد و راه را برای برقراری یک نظام کاملاً خود کامه، همواره کرد. در میان مخالفان رضاشاه، بایستی از جامعه روحانیت نام برد که از دیدگاه آن "… رضاشاه، مانند پیشیان قاجار خودیک غاصب به شمار می رفت" خط مشی جاه طلبانه رضاشاه بدون پاسخ باقی نماند و در پی استعفای وی (25 شهریور 1320)، ایران صحنه فعالیت شدید گروه های سیاسی شد که به مدت 16 سال آزگار، سرکوب شده بودند. ظهور ارتش به عنوان یک نیروی غالب، در شرایط حکومت یک رژیم نظامی، دادن نقش غالب به ارتش، یک امر بدیهی است. تا حدی که ارتش وظیفه حراست از مرزهای کشور را داشت، تقویت آن یک هدف ملی به شمار می آمد. تاسیس ارتش نوین (مرکب از نیروهای سه گانه) در دوران رضاشاه، نه تنها بودجه کلانی را به خود اختصاص داد " بلکه مقامات کشوری عملا تحت فشار مامورین نظامی قرار گرفتند و مخالفان داخلی رضاشاه، توسط ارتش سرکوب شدند. اما همین ارتش به ظاهر نیرومند، با بروز جنگ دوم جهانی و اشغال نظامی ایران، به هیچ وجه نتوانست از مرزهای کشور دفاع نماید. دخالت ارتش در سیاست از همان زمان آغاز شد و به عنوان پشتوانه اصلی رژیم به شمار آمد. شایان ذکر است که در این دوران، تعداد پرسنل ثابت ارتش. به 000/150 نفر می رسید و 5/33% از کل بودجه، به هزینه های نظامی اختصاص داشت.

فصل سوم
آغاز انقلاب

جرقه های انقلاب اسلامی
درگذشت مشکوک فرزند بزرگ امام، مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی در نجف اشرف، موجی از تاثر توام با خشم را میان اقشار مختلف ملت ایران بوجود آورد، و بیشتر مردم، رژیم را متهم به توطئه در این فاجعه نمودند و در قم و شهرستانهای مجالسی برای بزرگداشت شهادت فرزند بزرگوار رهبر نهضت اسلامی برپا گردید و مجلسی که در مسجد اعظم قم به همین مناسب برگذار شد، بنوبه خد در شکستن سد استبداد و اختناق، و بسیج خشم مردم، و بهره گیری بشتر از جو آزادیهای نسبی، نقش بسیار موثری داشت و از آن زمان زبانها و لحن ها تندتر و مبارزات تشدید گردید. این حادثه که در تعبیر امام به عنوان لطف خفی الهی آمده است. گرچه در آن زمان ضربه مهلکی بر پیکر نهضت اسلامی ایران بود، ولی نخستین جرقه ای محسوب می شد که شعله های انقلاب اسلامی را روشن کرد و راه را برای افشای هرچه بیشتر ماهیت ضد اسلامی و ضد مردمی رژیم و حامیش آمریکا باز نمود رژیم شاه به تصور این که فقدان این شخصیت بزرگ که امید آینده انقلاب اسلامی بود. رهبر انقلاب اسلامی را دچار شکست رومی و نهایتاً آسیب پذیر می کند، ناگهان در برابر صلابت امام که در کمال آرامش بدون آنکه خم به ابرو بیاورد از کنار آن گذشت دچار سرگیجه شد، و با درماندگی دچار اشتباه بزرگ دیگری شد که آغاز انقلاب اسلامی محسوب می گردد. این اشتباه که از یک محاسبه غلط نشات گرفته بود، و رژیم به گمان خود، زمان را رای حدود شخصیت رهبر نهضت اسلامی مناسب تشخیص داده بود و رژیم به گمان خود زمان را برای ترور شخصیت رهبر نهضت اسلامی مناس تشخیص داده بود، با مقاله ناشیانه احمد رشیدی مطلق تحت عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه. جامه عمل پوشید. نویسنده بی شخصیت واجید ساواک رد این مقاله با وقامت کامل سعی کرده بود: اهانت به امام به زغم خود شخصیت رهبر نهضت اسلامی را بشکند و امام را به طرفداری از مالکین و شهرت طلبی و عامل اسعتار بودن متهم نماید. انتشار این مقاله ننگین در همزمان با 17 دی، به اصطلاح روز آزادی زن بود، در سراسر ایران باعکس العمل تند و خشم و نفرت عمومی مواجه گردید و بلافاصله درسها و جماعتها در حوزه علیه قم به عنوان اعتراض تعطیل شد و فضلا و طلاب بطور دسته جمعی به سوی منازل مراجع و آیات قم به راه افتادند و اجتماع بزرگ روز 18 دی در مسجد اعظم با شعارهائی چون مرگ بر حکومت پهلوی و درود برخمینی همراه شد، و با حمله پلیس تبدیل به صحنه زد و خورد گردید و در اندک مدتی زد و خورد به خیابانهای اطراف کشیده شد و تا پاسی از شب همچنان ادامه یافت. نوزدهم دیماه 1356 قم شاهد یک تعطیل عموی بود بازار و مدارس تعطیل شد و انبوه حروم به روحانیون پیوستند. و تظاهرات عظیمی براه افتاد که تا ساعت 9 شب ادامه یافت و حمله دژخیمان مسلح، تظاهرات معتد ؟؟ را به خاک و خون کشیده و با کشتار فجیع مردم بی گناه قم، 15 خرداد سال 1342 یکبار دیگر تکرار کردید. انتشار کشتار قم در سراسر ایران بازتابهای خشونت آمیزی را به دنبال آمده و اکثر مراکز آموزشی عالی به تعطیل کشیده شد و اعلامیه حضرت امام به همین مناسبت که با تعطیل یک هفته ای حوزه علمیه نجف همراه بود، مردم را بر آن داشت که فاجعه ی کشتار قم را چون 15 خرداد زنده نگهدارند و با بزرگذاشت شهدا و قم و افشاگری رژیم سفاک شاه بپردازند. مراسم چهلم شهدای قم در تهران و شهرستانها با تحلیل فراوان و تظاهرات عظیم مردمی، و سخنرانی های افشاگرانه، و مبارزات خشم آلوی برگزار شد و خشونت پلیسی و حملات دژخمیان مسلح رژیم، مردم خشمگین را وادار به عکس العمل نموده و در چنین شهر سینماها، مشروب فروشیها، ساختمانهای خرب وستاخیز، مجسمه های شاه، بانکها و اتومبیلها مورد حمله مردم عصبانی قرار گرفت و آتش سوزی های سهمگینی را بوجود آورد. کامیونهای ارتشی و تانکها که بری فرونشاندن شعله هی قیام اسلامی مردم به صحنه آورده شده بود، با سنگ و آجر پرانی مردم مواجه گردید و سفید گلوله ها و غرش مسلسلها علی رغم کشته ها و مجروحین زیادی که بجای گذاشت، برای اولین بار حالت رعب انگیزی و وحشتزائی خود را از دست داد و با مقابله مردم دست خالی از اثر افتاد. قیام خونین بیست و نهم بهمن تبریز، علی رغم حکومت نظامی و پوشدن بیمارستانها از کشته شدگان و مجروحین. روح مقاومت مردم را بیشتر کرد و آنها را در به دست گرفتن ابتکار عمل جدی تر نمود. قیام خون بار مردم قم و تبریز سراسر ایران را در ماتم فرو برد و مردم به تبعیت از رهبری نهضت، عید را عزای عمومی اعلام نمودند و اجتماعات را به بزرگداشت شهدای قم و تبریز اختصاص داد. در همان روزهای اولیه سال نو، جنبش باشکوه مردم یزد حماسه قم و تبریز را تجدید نمود، و آیت الله صدوقی مردم را به تعطیل عمومی و اجتماع در مسجد جامع یزد دعوت نمود. و در آن اجتماع باشکوه خواستار بازگشت امام و آزادی آیت الله طالقانی آیت الله منتظری و سایر زندانیان سیاسی شد و در پایان سخنرانی پرشور این روحانی مجاهد، مردم به خیابان ریختند و خشم و نفرت خود را با شکستن شیشه های مشروب فروشی ها، سینماها و گیشه های رستاخیزی به نمایش گذارردند. این راهپیمایی با شکوه با تیراندازی مامورین مسلح رژیم به صحنه خونین و وحشیانه ای تبدیل شد و جمعی کشته و عده ای زخمی گردیدند و سیاست سرکوب خونین یکبار دیگر جایگزین فضای باز سیاسی گردید. رژیم شاه بدنبال قیامهای خونین که پشت سر هم در قم، تبریز و یزد به وقوع پیوست، جمعی از علمای مبارز را به زندان، و عده ای را به تبعید گاه ها فرستاد و یکبار دیگر همه چیز عوض شد و سیاست سرکوب سالهای خفقان 1342- 1344 تکرار گرد
ید.
سال تجدید حیات سیاسی در ایران
برای ملت ایران سال 1356 بدنبال سالها دیکتاتوری و سرکوب و اختناق که با نسیم فضای باز سیاسی و به برکت آزادی کارتری چون داروئی مخدر دردهای خود را فراموش کرده بود، سال تجدید حیات سیاسی محسوب می شود شاه در نیمه ی دوم سال 1356 به آمریکا رفت تا با کارتز ملاقات کند و با گزارش انجام ماموریتهای محوله ضمن جلب حمایت وی، دستورات جدیدی را دریافت نماید. هنگامی که شاه در مقابل کاخ سفید با کارتز دست می داد، فریاد " مرگ بر شاه" دانشجویان مسلمان و مبارز در برابر تظاهرات مصنوعی موافقین شاه که عمدتاً از ساواکیها بودند، نمونه ای از آثار فضای باز سیاسی را به نمایش گذاشت با تجدید حیات نهضت اسلامی ملت ایران، که مبارزات اسلامی با قدرت وسعت رو به تزایدی پیش رفت دیگر راه برگشت وجود نداشت حتی اگر کاخ سفید هم از سیاست خود در ایران پشیمان می شد کاری نمی توانست از پیش ؟ اکنون سیاست حقوق بشر به همان اندازه که مشکل حزب حاکم در آمریکا را حل کرده بود، برای رژیم وابسته شاه، مشکلات سیاسی بوجود آورده بود. سیاست فضای باز سیاسی نیز نه تنها رژیم شاه را به اهداف سیاسی خود نائل کرده و تشنج و خشم ملت را نزد واه بود، بلکه مشکلات جدیدی نیز بر انبوه مشکلات حل نشده پیش، افزوده بود.
فرار شاه از ایران
سرانجام مصدق تلاش کرد تا در مورد انحلال مجلس به آرای عمومی مراجعه کند، لکن با مخالفت شدید کاشانی روبرو شد و نتوانست نقشه خود را عملی سازد. شاه در 13 اوت (23 مرداد) سرلشکر زاهدی را به جانشینی مصدق تعیین کرد اما مصدق از اجرای فرمان شاه خودداری نمود. در 14 اوت ( 24 مرداد) نقشه سرلشکر زاهدی برای دستگیری مصدق به شکست انجامید و زاهدی ناگزیر به پنهان شدن در نقطه ای گردید. در همان زمان شاه همراه با ملکه ثریا و یک خلبان با هواپیمای اختصاصی خود از کلار دشت پرواز کرد و به بغداد رفت. وی پس از اقامت کوتاهی در بغداد راهی رم شد.

پیروزی انقلاب اسلامی
سقوط مراکز نظامی و انتظامی و در هن شکسته شدن لسکر گارد و دستگیری عده ای از سران رژیم ستمشاهی توسط مردم و اعلام بی طرفی ارتش از طرف شوراهای ارتش و مسلح شدن مردم. کلیه حامیان بختیار را کمر شکن نمود و سرتیپ رحیمی فرماندار نظامی تهران که در حال و هوای بازگشت شاه به سر می برد، روز بیست و یک بهمن اعلام حکومت نظامی کرد و بنابر اظهارات رئیس پلیس تهران، وی در فکر کودتا و راه اندازی حمام خون بود. و شب 22 بهمن را برای اجرای این توطئه شوم انتخاب کرده بود. امام بی درنگ طی اعلامیه ای حکومت نظامی را خدعه و خلاف شرع اعلام می نمود، و از مردم خواست که به مقررات منع عبور و مرور توجه نکنند در طی اعلامیه خطاب به ملت شجاع ایران چنین آمده بود: " به طوری که می دانید اینجانب بنا دارم که مسائل ایران به طور مسالمت آمیز حل شود؛ لکن دستگاه ظلم چون خود را به حسب قانون محکوم می بیند، دست به جنایت زده و در شهرهای گرگان و گنبد کاووس به مردم شجاع مسلمان حمله کرده و کشتار نموده است و در تهران لشکر گارد به طور ناگهانی به نیروی هوایی که به ملت پیوسته است حمله نموده و نیروی هوایی به کمک مدم شجاعانه آنان را شکست داده است من این تعرض غیر انسانی عمل گارد را محکوم می کنم اینان می خواهند با این برادر کشی دست اجانب را در کشور ما باز نگه دارند و چپاولگران را به موضع خود برگردانند. من با آنکه هنوز دستور جهاد مقدس نداده ام و مایلم تا مسالمت حفظ، و قضایا موافق آراء ملت و موازین قانون عمل شود، لکن نمی توانم تحمل این وحشیگریها را بکنم و اخطار می کنم اگر دست از این برادر کشی برندارند و لشکرگارد به محل خود باز نگردند و از طرف مقامات ارتش از این تعدیات جلوگیری نشود، تصمیم آخر را به امید خدا می گیریم و مسئولیت آن با متجاسرین و متجاوزین است" بدنبال اعلامیه امام، حکومت نظامی توسط مردم لغو و شکسته شد و مردم یکباره به خیابانها ریختند و ساعت 5/4 بعد از ظهر روز بیست و یکم بهمن، مردم به سوی اقامتگاه امام سرازیر شدند، و گروهی نیز به طرف نیروی هوائی براه افتادند. آن شب بسیاری از مردم تهران در پشت سنگرها ماندند و در برابر بازمانده نیروهای مسلح فرماندار نظامی تهران به دفاع مسلحانه پرداختند و مقاومت شکوهمند و پیروزی آفرینی را به نمایش گذاردند. سرانجام، روز سرنوشت فرا رسید؛ و در 22 بهمن 1357، نظام پوسیده ستمشاهی فرو ریخت و ریشه های گندیده ی دودمان سپاه پهلوی ازاین کشور اسلامی کنده شد و مبارزه ی پانزده ساله ملت مسلمان ایران به رهبری حضرت آیه الله العظمی امام خمینی، مرجع تقلید شیعیان، به ثمر رسید؛ و انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران پیروز گردید. از هفدهم تا 22 بهمن، ایران یکی از دورانهای استثنایی تاریخ سیاسی جهان را گذرانید؛ و با دو دولت در یک مرکز و بدون هیچ گونه مرزبندی مواجه گردید، دولتی که پشتوانه و عامل مشروعیت خود را از دست داده و از قدرت نظامی مردم گشته و با انقلابی عظیم روبه رو شده بود؛ و ملتی که حاکمیت او را پذیرا باشد نداشت؛ و دولتی دیگر متکی به رهبری انقلاب توده های میلیونی مردم که به جای قدرت نظامی تنها به ارتش مردمی وابسته بود؛ و از طرف دیگر نخست وزیران هر دو دولت نه تنها خصومتی با یکدیگر نداشتند که نقاط مشترک زیادی آن دو را بهم نزدیک می کرد؛ و درگیری آن دو از لفظ و کلام تجاوز نمی نمود، در حالی که انقلابی که دولت موقت مسئولیت اجرائی آن را بر عهده داشت، در ستیزی آشتی ناپذیر و مسلحانه با رژیمی بود که بختیار نماینده آن بود.
علل و عوامل پیروزی انقلاب اسلامی در ایران
پیروزی انقلاب اسلامی که یک پدیده ی بزرگ تاریخ معاصر ایران است که مانند همه پدیده های تاریخی، معلول یک سلسله علل و عوامل میباشد که در پیدائی آن به گونه ای موثر بوده اند.
برای پی بردن به اهمیت این علل و عوامل باید قدرت استبدادی شاه و میزان وابستگی او به قدرت های خارجی به ویژه آمریکا و هم چنین قدرت سیاسی ناشی از حمایت ابرقدرتی چون آمریکا را مورد توجه و مطالعه قرار داد، که چگونه با وجود چنین قدرت و حاکمیت تضمین شده ای، تحولات عمیق سیاسی- اجتماعی باشتابی غیر قابل پیش بینی چنان یکی پس از دیگری رخ میدهد که یکباره شیرازه ی نظام سیاسی متکی به چنین قدرتی با تمام ویژگی های فرهنگی – اجتماعی تاریخی اش از هم گسیخته میشود و کنترل امور از دست صاحب قدرتی چون شاه که خود را ملهم و دارای رسالت و ماموریت خدائی هم می دانستد، خارج می گردد و سیر حوادث در این روند با تسلسل و رابطه ای خاص به پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در ضیافتی که به افتخار وی در تهران ترتیب داده شده بود گفت: ایران یک جزیره ی ثبات در پرتلاطم ترین منطقه ی دنیا است. سقوط رژیم شاه از شگفت انگیزترین رویدادهای سیاسی تاریخ معاصر جهان است که نه تنها تحلیل گران سیاسی و صاحب نظران در سیاست خاورمیانه دچار شگفتی کرد حتی ابرقدرتها و حامیان شاه را نیز که دقیقاً در جریان عقربه ای قدرت روی صفحه ی حوادث ایران بودند به تعجب وا داشت- از آنجا که حامی اول شاه آمریکا بود و سران کاخ سفید در برابر افکار عمومی جهان خود را مسئول در حادثه ی شگفت آفرین سقط رژیم شاه می دیدند برای تبرئه خود و ایجاد اطمینان در دیگر مهره های دست نشانده در کشورهایی دیگر دست به توجیه و تفسیر و تحلیل حوادث انقلاب ایران زدند؛ و هر کدام به نوبه ی خود در حد مسئولیتی که در کاخ سفید داشته اند. علل و عوامل خاصی را در پیروزی انقلاب اسلامی موثر دانستند خاطرات کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا و برژینسکی، فرنس، سولیوان، هامیلتون جردن و ژنرال هایزر حاوی یک سلسله اظهار نظرهائی است که به روال سیاسی پنتاگون برای اغفال مردم جهان سوم و سرپوش گذاردن روی جنایات آمریکا و بهره گیری هر چه بیشتر از حوادث غیر قابل پیش بینی ارائه شده است.
در این راستا مفسران سیاسی وابسته به امپرالیزم خبری و باند مطبوعاتی صهیونیستم جهانی نیز به طور مستقیم و غیر مستقیم برای منطقی جلوه دادن نقطه نظرهای کاخ سفید آمریکا تصویری از روند انقلاب اسلامی و عوامل شنا برای آن ترسیم کرده اند که با توجه به اهدافی که در این تحلیل ها دنبال می کرده اند جز مشتی پیش داوری و تحریف حقائق نیست، گرچه در عین حال برای واقعی جلوه دادن آنچه که به رشته تحریر درآورده اند خالی از حقایق قابل توجه نیست- به جز این گونه نقطه نظرات پیش ساخته، تحلیل های دیگری نیز دیده می شود که در زمینه ی شناخت عامل یا عوامل اصلی و تعیین کننده ابراز شده است که قبل از طرح و بررسی آنها لازم است به سه نکته ی زیر توجه کنیم:
نخست اینکه مطلبی که در بررسی دیدگاه های مختلف و برداشت های متفاوت از علل پیروزی انقلاب اسلامی به چشم می خورد، این است که بیشتر تحلیل ها و تفسیرهای ارائه شده به ویژه از طرف مفسران سیاسی غرب براساس بینش محدود در یک مقطع زمانی و به صورت مجرد و برون توجه به زمینه های پیچده ی عقیدتی و ریشه های ممتد تاریخی حادثه ای به عظمت انقلاب اسلامی ایران انجام گرفته است.
احتیاج به توضیح ندارد که پدیده های سیاسی- اجتماعی مهمی چون انقلاب اسلامی که دارای بار فرهنگی عمیق و سابقه ی تاریخی و ایدئولوژیکی است، هرگز بدون برخورداری از زمینه های گسترده و پیچیده ی عقیدتی در حدیک مکتب و ریشه های به هم پیوسته و ممتد تاریخی در حد یک تمدن و فرهنگ ریشه دار نمی تواند محتمل الوقوع باشد تا چه رسد به حادثه ای در سطح بزرگترین پدیده ی سیاسی معاصر نکته ی دوم اینکه هر کدام از تحلیل گران براساس بینش خاص و زمینه ی فکری خود در میان علل و عوامل مختلف روی یک یا چند مورد تکیه نموده و آنها را اصلی و عوامل دیگر را فرعی معرفی کرده اند و تشخیص اصلی و فرعی خود احتیاج به توضیحی دارد که در بیشتر این تحلیل ها به چشم نمی خورد ملاک اصلی و فرعی بودن می توانند نزدیک یا دور بودن پدیده و عامل آن باشد و نیز ممکن است مستقیم و غیر مستقیم بودن تاثیر عامل را اساس ارزیابی بدانیم و یا اهمیت عامل و مناسبت های ماهوی و دیگر نقطه نظرهایی که معمولاً در تعیین اصلی و فرعی منظور می گردد پایه ی قضاوت قرار بگیرد نکته ی سوم آن است که طبقه بندی نقطه نظرها در تحلیل و تفسیر پیروزی انقلاب اسلامی کاری است بس مشکل که از رابطه ی تنگاتنگی ناشی می شود که بین عوامل سیاسی، اجتماعی فرهنگی، اقتصادی و مذهبی وجود دارد زیرا هر عامل اقتصادی یا مذهبی نهایتاً در ایجاد یک پدیده ی سیاسی به عامل سیاسی تبدیل می شود و کلیه عوامل پدیده های سیاسی به هر شکل و با هر خصوصیتی که همراه باشد بالاخره سیاسی محسوب می شود با توجه به این مشکل بوده که مادر طرح و بررسی نظرات مختلف از ارائه ی شیوه ی خاص طبقه بندی شده خودداری نمودیم.
صفات امام خمینی از گفتار حجت الاسلام والمسلمین سید مهدی امام جمارانی
در ابتدای ورود هر طلبه ای به قم، یکی از شخصیت های بزرگ حوزه که همیشه مانند ستاره ای درخشان در میان مراجع و استادان بزرگ قم می درخشیدند، امام بودند که آن روزها به نام حاج آقا روح الله خمینی معروف بودند و همه با چهره نورانی ایشان آشنایی داشتند و از همان سال 1327- 1328 تا سال 1340 که ما در قم بودیم، امام را به عنوان بزرگترین مدرس، بعد از مرحوم آقای بروجردی، می شناختیت حضرت امام (س) در آن روزگار مورد توجه کامل حوزه وطلاب مراجع همه شخصیتهای قم بودند شاگردان مجربی که در کلاس امام بودند و با نزد حوزه طلاب قم بودند یکی از مختصات حضرت امام این بود که در اصول، شاگردان فاضلی را تربیت کرده بودند که هر کدام از آنان در موقعیتهای اجتماعی و علمی شان در درجات بالایی هستند اما از نظر حجت السلام والمسلمین محمد علی انصاری کرمانی
بعضی از افراد مفرض یا ناآگاه گفته اند که امام از 15 خرداد و رفتن مسائل سیاسی نبوده و این مردم بودند که او را به این مسائل کشاندند در حالی که افرادی که با امام بودند می دانند از همان زمان که ایشان در حجره ها درس می خواندند و پای دوم مرحوم آیت الله حائری یزدی می رفتند و یا زمان آیت الله بروجردی، اختلاف نظرهایی فراوانی با آنان بر سر مسائل سیاسی داشتند که امام برای حفظ وحدت اسلامی، هیچ گاه این مسائل را در معرض افکار عمومی قرار نمی دادند؛ زیرا ممکن بود اتحاد جامعه اسلامی از بین برود. نماز شب امام هیچ گاه ترک نمی شد. ایشان در بیماری، در صحت، در زندان در خلاصی، در تبعید، و حتی بر روی تخت بیمارستان قلب هم نماز شبشان را می خواندند. یک بار که در قم بیمار شده بودند و به دستور پرشکان می بایست به تهران منتقل می شدند، هوا بسیار سرد بود، برف می بارید و یخبندان عجیبی در جاده ها بود. امام چندین ساعت در آمبولانس بودند پس از انتقلاب به بیمارستان قلب، باز هم نماز شبشان ترک نشد.
شبی که از پاریس به سوی تهران می آمدند. همه در هواپیما خوابیده بودند و فقط اما در طبقه بالای هواپیما نماز شب می خواندند بعضی از پاسداران در قم نقل می کنند که گاهی اوقات که امام برای شب زنده داری بیدار می شدند، آنان را مورد نوازش و تفقد قرار می دادند. یک روز امام فرمودند: بیایید این فرش را از اینجا جمع کنید، چون روی این فرش نقش و صورت حیوان افتاده است و نماز خواندن در اتاقی که در آن تصویری از انسان یا حیوان باشد، مکروه است، این مطلب حساسیت ایشان را نسبت به مسائل شرعی نشان می دهد.
آیت الله سید عباس خاتم یزدی
حضرت امام با اینکه بزرگترین فیلسوف و عارف قرن است می توان گفت که هم در فلسفه و هم در عرفان، بالاترین انسان روی زمین است هنگامی که وارد دادی فقه می شود آن چنان مطالب فقهی و روایات و آیات را بررسی می کند و توضیح می دهد که گویی تنها فقیه است و چیزی از فلسفه و عرفان نمی داند. برای توضیح بیشتر عرض می کنم که اگر انسانی که در فلسفه خبره است، بخواهد از فقه سخن بگوید یا تفسیر بنویسد، تمام نظرات فلسفی خود را در فقه یا تفسیر پیاده می کند، مثلاً اگر ملاصدرا تفسیر بنویسید. مطالب، همان مطالب فلسفی است. مرحوم کمپانی اصول یا فقه می نویسد ولی می بینی همان مطالب فلسفی را در فقه و اصول پیاده کرده است. اما این مرد بزرگ که تمام کارهایش معجزه آمیز است، وقتی وارد فلسفه می شود بزرگترین فیلسوف و هنگامی که از عرفان می گوید، والاترین عارف است و هر گاه به مطالب فقه می رسد آنچنان بر روح و اراده خود تسلط دارد و زمام روح و اراده در اختیارش است که گویا وارد بازار و زندگی روز مره مردم شده است و احکام الهی را بدون هیچ وابستگی به فلسفه و عرفان بیان می کند. این کاری است بسیار دشوار که انسان در عین اینکه احاطه بر مسائل عقلی داشته باشد، شخص متعارفی شود تا چگونگی استفاده از روایات را درک کند و این امری بسیار شگفت انگیز و در خود اعجاب است. مطلب دیگری که نزد بنده واقعاً اعجاب انگیز و شاید به حضرت امام منحصر باشد این است که هر چه انسان به ایشان نزدیک تر می شود، به تقوا و جهات نفسانی و معنوی این مرد الهی بیشتر پی می برد، و می بیند که این بزرگوار و این نابقه دهد، در جهات معنوی آنچه را که انسان مومن متعهد باید دارا باشد، دارا است. انسان هر چه در بعضی شخصیتها و بزرگان نزدیک تر شود و با مسائل شخصی آنان بیشتر آشنا شود و عقیده اش نسبت به آنان مقداری سست می شود. برای اینکه هر کس در زندگی شخصی خود اشتباهاتی دارد که از روی غفلت و یا از روی عذر است ولی امام برعکس از هر چه انسان به ایشان نزدیکتر شود. اعتقادش زیادتر می شود. من شواهد زیادی براین مطلب دارم. هنگامی که امام در مجلس عمومی بودند، کسی جرئت غیبت کردن یا تهمت زدن نداشت واقع روح الهی در مجلس از زنده شان حکومت می کرد. همچنین در مجالس خصوصی نیز کسی جرئت نمی کرد از دیگری حرف بزند.
حجت الاسلام والمسلمین سید هاشم رسولی محلاتی
امام مجموعه ای از کمالات و محاسن اخلاقی صوری و معنوی بودند که به ندرت خدای متعالی در کسی این همه محاسن و کمالات را جمع می کند. به راستی می توان گفت: آنچه خوبان همه داشتند، ایشان به تنهایی داشتند محاسن ظاهر و باطن. در ایشان جمع شده بود. زیبایی صورت، فصامت و بلاغت و جذابیت بیان، سلامت متناسب، اندام، زیبایی و شیوایی فوق العاده خط، شجاعت و صلابت کم نظیر، هوش و زکاوت، حراست و سرعت انتقال، حسن خلق، علم اسلامی و عرفان بشری و زهد در درجه اعلا، خود ساختگی از روی برنامه های دینی، و از همه بالاتر، ایمان متوکل فارق العاده به خدای متعال که ثمره این شجره طیبه، همان بود که او همه دنیای اسلام و جهان امروز، شاهد آن بودیم و آن را مشاهده کردیم کمترین تعبیری که در مورد ایمان و محبت و علاقه امام خمینی به خدا می توان گفت این است که ایشان عنایت کرد و گوشه هایی از آن را در روز تشیع ایشان دیدیم( که به گفته خبرنگاران خارجی، این همه اظهار علاقه واردات و محبت در مرگ یک رهبر، در طول تاریخ دنیا بی سابقه است) و این همه اظهار عشق و ارادت و محبت مردم نسبت به ایشان، شاید به خاطر همین بود که ایشان در راه خدا فانی بودند و همه چیز را برای خدا می خواستند و فدای راه خدا کردند. حضرت امام خمینی مراتب و مراحل عبادی و عرفانی زیادی را طی و تحمل کردند تا محبوب قلبها شوند. در طول مدت آشنایی با ایشان، شاهد این بودم که اصل و محور کلمات، برخوردها، نوشته ها، بیانات و قیام و قعود حضرت امام، خدا بود و طبق گفته قرآن مجید و روایات، هر کس برای خدا قیام کند و تقوای الهی داشته باشد و به یاد خدا باشد. خدا هم با اوست و محبت او را در دلها قرار می دهد. و البته این ایمان قوی و محبت و علاقه زیاد ایشان به خدا چیزی نیست که بدون زحمت برای کسی پیدا شود. من از نزدیک می دیدم که ایشان در زندگی توفیقاتی داشته و همین توفیقات سبب ایمان قوی ایشان شده بود، ما هم اگر بخواهیم ایمانمان به خدا قوی شود و خدا در زندگی ما اصل و محور شود، باید از همان راهی که ایشان و بزرگان رفته اند، برویم.

چکیده:
امام خمینی به عنوان مرجعی بزرگ و رهبر انقلاب اسلامی ایران و بنیان گذار جمهوری اسلامی در ایران با پدیده ی تخرب و اخراب سیاسی دارای دیدگاهی خاصی است که میتواند در جامعه ی امروزه راه گشا باشد. دیدگاه او را می توان در پنج مرحله مورد بررسی قرار داد.
در اولین مرحله یعنی پیش از انقلاب اسلامی ایران امام خمینی به دلیل وابستگی احزاب سیاسی به بیگانگان یا فرمایشی و غیره آزاد بودن آنها اصولاً آنها را عامل پراکندگی در جامعه و نفوذ بیگانگان یا وابسته به رژیم می دید از همین روی به طور کلی با فعالیت احزاب سیاسی و تخریب مخالفت ورزیده و فعالیت آنها را فتنه انگیز دانسته بود. در مرحله ی دوم یعنی در آستانه ی پیروزی انقلاب اسلامی ایران امام بر فعالیت احزاب مردمی و تامین کننده ی منافع مردم صحه گذاشته و فعالیت آنها را حتی احزاب غیر اسلامی و نامسلمان را آزاد اعلام نمودند اما این آزادی را مشروط به مضر نبودن فعالیت آنها برای اسلام و مصالح عمومی دانسته اند مرحله ی سوم رویکرد امام خمینی بر احزاب سیاسی سال های نخستین بعد از انقلاب را در بر می گیرد در این مقعط امام که پراکندگی های ناشی از فعالیت گروهها و احزاب سیاسی را می دید بر بقای انقلاب و استمرار نظام یونانی اسلامی بیمناک شد و این پراکندگی ها را عاملی در جهت تضعیف انقلاب می دانست بنابراین به طور مکرر در سخنانشان خواستار اتحاد گروه های سیاسی در جامعه شدند ولی تذکرات امام در مورد وحدت بین گروه های سیاسی نتیجه بخش نبود.

منابع و ماخذ
انقلاب اسلامی و ریشه های آن1370، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، عباس علی عمید زنجانی
پا به پای آفتاب 2، 1370، موسسه نشر پنجره، امیر رضا ستوده
تاریخ معاصر ایران، 1377، موسسه انتشارات عطایی، پروفسر پیتر آوری
ریشه های انقلاب ایران، 1385، نشر علم، نیکی، کدی
انقلاب اسلامی، 1378، موسسه توسعه دانش و پژوهش ایران، محمد رضا تاجیک
انقلاب های خیابانی، 1379، نشر و پژوهش شیرازه، آصف بیات
انقلاب فرهنگی، 1384، موسسه چاپ و نشر عروج، محمد شرف زاده برور
منبع اینترنتی

1

34


تعداد صفحات : 34 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود