فهرست
عنوان
صفحه
پیشواز نوروز 1
نام ماهها و روزها در ایران باستان 2
تاریخچه نوروز 3
آئین نوروز در دوره ی ساسانی 5
جشن نوروز در جمشید پیشدادی 6
نوروز در دوره ی هخامنشیان 6
برگزاری آیین نوروز 7
نوروز در دوره ی اشکانیان 8
نوروز در دوره ی ساسانیان 8
نوروز در دوره ی صفویان دوره ی اسلام 9
پیش آهنگان نوروزی 11
چارشنبه سوری 15
سفره های نوروزی 17
سال تحویل 24
سیزده بدر 29
موضوع تحقیق:
پیشواز نوروز
پیشواز نوروز از همان اوج سرما و خفتگی طبیعت و تاریکی زمستان شروع می شود. در ایران زمین زمستان هنگام خمودگی است. روزهای کوتاه شتابان است، و شبهای دراز را باید با گردهم آیی و نشست های دوستانه و خانوادگی و گفتن افسانه ها کوتاه کرد.
برای کشاورزان و آبیاران و باغداران و دامداران که بدنه اصلی زندگی را در ایران تشکیل می دهند زمستان فصل کم کاری است. از این رو آنان بیشتر به کارهای درون خانه می پردازند.
زمستان، سرما ، باد سرد، تاریکی و خمودگی نمادهای بیگاری، تنبلی، ستم و شکست های زندگی است. گفتارهایی مانند "پایان شب سیه سپید است" یا "پشت زمستان، بهار است" و یا "زمستان می رود و روسیاهی به زغال می ماند" نشانگر کوتاه عمری و گذرا بودن ظلم و سیاهی است.
نوروز پیام آور امید به فردای روشن است. امید، اصل زندگی است. تمامی آدمیان تا زمانی که امیدوراند، زنده اند. نوروز یک رستاخیز همگانی و همه جایی را نوید می دهد.
امید را باید با کار و سازندگی و تلاش پاکیزگی و شادی و شیرینی و سرسبزی و رویش زنده داشت. این جاست می بینیم تمامی نوروز و امید یگانه است. چنین که مردم ایران از هزاران سال پیش امیدوار و مشتاق به پیشواز نوروز می روند، نوروز تلاشی همگانی برای زنده داشتن امیدواریهای والاست.
مردم با تلاشی که سزاوار برای مقدم نوروز است به پیشواز آن می روند و زمستان را از زندگی خویش بیرون می رانند و بهزیستی را فرا می خوانند.
نام ماهها و روزهای ایران باستان
ایرانیان سال را به دوازده ماه و به شرح ماه ها و روزهای زیر تقسیم کرده اند:
2- فروردین: فروشی
2- اردی بهشت: اشاویشت بهترین – بالاترین راستی و پاکی
3- خرداد: ما اورنیت
4- تیر: تیشرمیا
5- مرداد: امرنت
6- شهریور: حشترویرا
7- مهر: میترا
8- آبان: آپیم
9- آذر : آتر
10- دی: داتوش
11- بهمن: وهومند
12- اسفند: سپنتا ارمیت
تاریخچه نوروز
نوروز بزرگترین جشن ملی ایران و ایرانیان و نخستین روز از نخستین ماه سال خورشیدی آغاز می شود.
همان گونه که خورشید وارد برج بره (برج حمل) می شود و شب و روز برابر می شود و طبیعت دوره سرما را در پیش گذارده و موسمی معتدل شروع شده و زمین از خواب زمستانی بیدار می شود.
برپایی جشن نوروز و آیین های مربوط به آن از هزاران سال پیش تا کنون همچنان در ایران زمین بر جای بوده و هیچ یک از دگرگونیها، پیروزی ها و ناکامی ها در این چند هزار سال نتوانسته اند خدشه ای در پایه های اصلی آن بوجود آورد، در میان جشنهای ملی ایران بیش از همه نوروز مورد قبول مردم می باشد.
در زبان پهلوی به آن نوک روچ یا نوگ روز می گفتند، و این واژه ها در؟؟ ابرنواس عیناً به کار رفتند.
بحق المهر جان و نوکروز
؟؟ سال الکبیس
این جشن در آغاز سال بود و در سال دینی بلافاصله پس از جشن فرودیگان می آمد. بنابر روایت دینکرت هر پادشاهی در این روز فرخنده رعیت ممالک خویش را قرین شادی و خرمی می کرد و در این عید کسانی که کار می کردند.
عید نوروز شش روز شش روز متوالی ادامه داشت و در این شش روز سلاطین ساسانی با رعام می دادند. روز ششم عید را سلاطین برای خود و محرمان درگاه جشن می گرفتند و به آن نوروز بزرگ می گفتند.
بیرونی در مورد نوروز می گوید:
در روز ششم این ماه فروردین نوروز بزرگ است که نزد ایرانیان عید بزرگی است.
گویند در این روز خداوند از آفرینش جهان آلوده شد، زیرا این روز آخر روزهای ششگانه است و در این روز خداوند مشتری را بیافرید و فرخنده ترین ساعتهای آن روز و ساعات مشتری است.
زردتشتیان می گویند که در این روز زردتشت توفیق یافت که با خداوند مناجات کند و کیخسرو بر هوا در این روز عروج می کرد و در این روز برای ساکنان کره زمین سعادت را قسمت می کند و از این جاست که ایرانیان این روز را روز اصحاب نیز گفته اند.
گفته اند سبب اینکه ایرانیان در این روز غسل می کنند این است که این روز بهروذا که فرشته آب است تعلق دارد و آب را با این فرشته مناسبتی است و از این جاست که مردم در این هنگام سپیده دم از خواب برمی خیزد و با آب قنات خود را می شویند و گاهی نیز آب جاری برخود از راه تبرک و دفع آفات می ریزد.
در این روز مردم به یکدیگر آب می پاشند سبب این کار همان سبب اغتسال است و برخی گفته اند علت این است که در کشور ایران دیرگاهی باران نبارید و ناگهان به ایران سخت ببارید و مردم با این باران تبرک جستند و از این آب به یکدیگر پاشیدند و این کار همینطور در ایران مرسوم بماند.
گویند کسی که دو نوروز را بهم متصل نمود هرمز پسر شاپور پهلوان است که او هم ایامی را که میان این دو عید بود عید گرفت و آتش برای عفونات به آن جاهای بلند قرار داد که جو را حرارت آن را تصفیه کند و چیزهای پلید را سوزاند و عفونات مولد فساد را این حرارت نابود نماید.
آیین ساسانی
در این ایام این چنین بود که پادشاه بروز نوروز شروع می کرد و مردم را اعلام می نمود که برای ایشان جلوس کرده که با ایشان نیکی کند و روز دوم را برای دهقانان که قدری مقامشان بالاتر از توده بود جلوس می کرد و خانواده ها نیز در این قسمت داخل بودند و روز سوم را برای سپاهیان و بزرگان موبدان جلوس می کرد و روز چهارم را برای اهل بیت و نزدیکان و خادمان روز پنجم برای خانواده و خدم خود و بهر کدام آنچه را تحقق رتبه و اکرام بودند ایمال می کرد و آنچه مستوجب و سزاوار مبرت و انعام بودند می رساند و چون روز ششم می شد از قضای حقوق مردمان فارغ و آسوده شده بود و برای خود نوروز می گرفت و جز اهل انس، اشخاص که سزاوار خلوت اند کسی دیگر را نمی پذیرفت و آنچه می خواست تفریق می کرد و می بخشید و هر چه قابل خزانه و تودیع بود نگه می داشت.
جشن نوروز جمشید و جمشید پیشدادی
سبب نهادن نوروز آن بود که چون بدانستند که آفتاب را دو دور بود یکی آنکه هر سیصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانروز اول دقیقه حمل باز آید و همانوقت و روز که رفته بود بدین دقیقه نتواند آمدن چه هر سال از مدت همی کم شود و چون جمشید آن روز دریافت نوروز نام نهاد و جشن آیین آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند. و تصفیه آن چنان است که چون کیومرث اول ملوک عجم، پادشاهی بنگریست خواست که ایام سال و ماه را نام نهد و تاریخ سازد تا مردمان آنرا بدانند نشست نیست که آن روز بامداد آفتاب و اول دقیقه حمل آمد موبدان عجم را گرد کرد و بفرمود که تاریخ از اینجا آغاز کنند و موبدان جمع آمدند و تاریخ نهادند.
نوروز در دوران هخامنشیان
برگزاری جشن نوروز از روزگاران بسیار دور که دقیقاً نمی توان تاریخی برای آن شخص کرد توسط ایرانیان برگزار می شد. چنان که تا به امروز دگرگونی های نه چندان زیاد آئین های ویژه نوروزی برپا می شود.
برگزاری چگونگی برگزاری آیین های جشن سال نو و نوروز نمایشگر اینست که قوم بلند پایه و فرسنگ پژوه و هنرور ایرانی و در برپایی آیین نوروز آغاز سال هم مراسم باشکوه و جلالی داشته اند.
آنچه به تحقیق پیوسته این است که در دوران درخشان هخامنشیان جشن نوروز با شکوه و بزرگی ویژه ای برگزار می شده است که نموداری از این مراسم بر دیوار دو پیکان شرقی و شمالی کاخ بار داریوش بزرگ در تخت جمشید نما پاینده شده است که خود تاریخ گویایی است از آداب شرفیابی ها و گسترش فرهنگ ایران باستان وجود همین سنگ نگاره هایی از شاهکارهای هنری دوران هخامنشی است تایید می نماید که این جشن بزرگ ملی در آن روزگار در تخت جمشید برگزار می شده است.
اعتدال و خوبی هوا سرسبزی و تارگی را که در جلگه مرودشت در فروردگان و نوروز دارد با مقایسه به موقعیت گرمسیری و سرد سیری و هگمتانه خود عامل عمده دیگری بود تا جشن نخستین روزهای سال را در این ناحیه که هوایش درست با اعتدال ربیعی هماهنگ و به مفهوم اصلی بهار است برگزار نمایند.
برگزاری آئین نوروز
شاهان این سلسله در نوروز با رعام می نشستند و از اطراف و اکناف کشور هدایایی به نزد آنان می شد، چنانکه نقوش برجسته پلکانهای تخت جمشید خود نشانه آشکاری است از برگزاری آیین و جشن سالانه نوروز در تخت جمشید و نموداری از بازیابی نمایندگاه استان ها و کشورهای جزء شاهنشاهی و پیشکشی هایشان که در پلکان شرق و شمال کاخ آپادانای تخت جمشید مجاری شده عبارت از بیست و سه بخش در سه ردیف است که نمایندگان هر استانی را درخت سروری از دسته دیگر جدا می کند و سرپرست هر دسته که معمولاً از برجستگان آن قوم بود پیشاپیش نمایندگاه قرار داد و توسط یک راهنما و مهماندار که پارسی و مادی است به کاخ پذیرایی راهنمایی شود.
نوروز در دوره ی اشکانیان
از چگونگی آئین نوروز اشکانیان آگهی در دست نمی باشد و تا کنون هیچ گونه نشانه ای از دوره چند صد ساله اشکانیان بدست نیامده که در این باره در پاریمان دهد که می توان اندیشید که مراسم برگزاری نوروز همانند برگزاری جشن مهرگان در نزد همه مردم برقرار بوده در منظر زیبا و دلکش ویس و رامین سروده فخرالدین اسعدگرگانی اشاراتی بسیار کوتاه به نوروز در دوره اشکانیان شده است.
در آغاز داستان ویس و رامین از جشن بهاران سخن به میان آمده که از سراسر کشور همه نامداران به نزد شاهنشاه می آمدند.
در خور یادآوریست که آذار نام ماه اول بهار است از سال دو میان و بودن آفتاب در برج حوت و ششمین ماه از ماه های سریانی که عرب شهورا مردم می نامند.
دوره ساسانی
آئین نوروز در روزگار ساسانیان بویژه در دربار ساسانی با شکوه و جلال بسیار برپا می شد این مراسم را نویسندگان سده های نخستین اسلامی که به دوران ساسانیان نزدیک تر بودند.
نویسندگان چنین گفته اند که رسم ملکان عالم عجم چنان بوده است که روز مهرگان و روز نوروز پادشاه مرعامه را با دادی و هیچ کس را باز داشت نبودی و پیش بچیند روز منادی فرمودی که بسازید فلان روز را تا هر کسی که شغل خویش بساختی و قصد خویش بنوشتی و جهت بدست آوردی و حنمان کار خویش را ساختندی و چون آن روز بودی منادای کرد و بیرون در بایستادی و بانگ کردی.
باید افزود که توجهی را که نوروز در دوران ساسانیان از آن برخوردار بود در موسیقی نیز منعکس می باشد و نام سرودهایی در این باره به جای مانده است مانند نوروز، ساز نوروز، نوروز بزرگ، نوروز قبا در آئین همگانی نوروز در دوران ساسانی.
اما از رسوم عمومی نوروز در این عهد یک برافروختن آتش بود در شب نوروز و این رسم بعدها چنان که هر دو زمان عباسیان نیز در بین النهرین رواج داشت و شاید آتشی که در عصر حاضر در شبهای چهارشنبه سوری می افروزند نتیجه همین رسم قدیمی باشد و افراد دیگر رسم زمان ریختن آب بوده است به یکدیگر در صبح نوروز و این رسم نیز در قرون اسلامی از رونق نیافتد.
از باشکوه ترین و زیباترین آیین زمان که هنوز هم بر جای مانده است همان کاشتن سبزی بر هفت ستون می باشد پیداست که برخی از این مراسم فقط از زمان سامانیان شروع نشده و بسیار قدیمی تر می باشد.
نوروز در دوره ی صفویان
جشن نوروز و آئین مربوط به آن در دوران صفوی با تجدید عظمت و قدرت آرامش برگزار می شد ولی چون صفویه مذهب رسمی ایران را تشیع قرار دادند و چنانکه در روایت معلی بن خنیس دیدیم نوروز با روز غدیر خم که درس آخر الزمان (ص) امیرالمومنین (ع) را به جانشینی خود نصب کرد و رویدادهای دیگر اسلامی نیز به این روز مرتبط شد.
جشن نوروز در روزگار صفویه تا دو و سه هفته ادامه می یافت و دادن هدیه و گرفتن هدیه از نشانه های بارز نوروز چنانکه از نوشته های تاریخی و سیاحت نامه ها بر می آید رقم عمده ای از مخارج دربار هدایای نقدی و جنسی بزرگان و فرمانداران امرای لشکری بازرگانان و مردم تامین می شود.
ایرانیان جشن نوروز را مطابق سال شمسی که معمولاً تاریخ باستانی این قوم بوده است برگزار می کنند و باقی این عید را جمشید می دانند که چهارمین شاه، شاه ایران است و از همین سنت باستانی به تبوت می رسد که مردم این کشودر به اعیاد مربوط به تحویل آفتاب و اعتدال ربیعی بسیار اهمیت قائل بوده اند و آغاز بهار را سخت نیکو شمرده اند.
شاهنشاه فقید عباس دوم اندکی بیش از فوت خویش فرمان داده بود و مانند ایرانیان باستان تحویل آفتاب را در تمام بروج دوازده گانه در طی سال با نوای نی و تنبور و ساز و شیپور تجلیل کنند و مرگی نابهنگام و سریع شاهنشاه مزبور به استقرار این آئین باستانی فرصت نداد.
حاجی فیروز
همراه با این فعالیتها پیام آوران نوروزی که امروز بنام حاجی فیروز خوانده می شوند با چهره ای که به رنگ سیاه درآورده اند و جامعه ی بلند به رنگ قرمز و دایره زنگی در حالیکه در هر کوی و برزن آواز می خواند و میرقصید فرارسیدن نوروز خجسته را مژده داده و همه مردم را دعوت و تشویق به برگزاری نوروز می کند و این شعر را می خواند
آتش افروز آمده سالی یکروزه آمده
آتش افروز صغیرم سالی یکروز فقیرم
بشکن بشکنه بشکن
اینجا بشکنم یار گله داره
این سیاه بیچاره چقدر حوصله داره
و حاجی فیروز شعرهای دیگری نیز دارد که امروز کمتر مورد استفاده قرار می گیرد.
پیش آهنگان نوروزی
زمستان که بار سرما را بدوش می کشد، راهی می شود و راه برای گذر بهار خالی می کند. مردم چشم به راه بهار زیبایند و نگران دروازه پرشکوه آن نوروز. این را در شهر و روستا پیک های شادی آور و سروربخش آگاهی می دهند، در هر نقطه ای به گونه ای. اما وحدتش در هدف بزرگی است که دارند، و آن مژده فرا رسیدن نوروز است. هرگز نباید از پیک های خوش قدم و خوش خبر نوروزی تصوری مبتذل داشت بدینگونه که امروز رخ می نماید، چه اینان در گذشته کارشان هم آهنگ با هدفشان، پرشکوه و بزرگ و انسانی بود.
اصیل ترین صورت پیک ها را باید در "آتش افروزها" جستجو کرد و شاید قدیمی ترین نام نیز بر آنان همین "آتش افروز" باشد. چه در گذشته آتش افروختن در نوروز هم از رسوم با اهمیت بود، چنان که در کردستان اکنون نیز چنین است و بعید نیست اگر این پیشاهنگان نوروز کارشان نیز آتش افروزی در یک محله یا در یک روستا از یک مرکز واحد بوده باشد. و آتش را از آتشکده به خانه ها می برده اند. اما به صورت کنونی "آتش افروزان" دو سه نفر هستند که از دو سه روز مانده به نوروز لباسهای رنگ وارنگ می پوشند و به کلاه درازشان زنگوله می بندند، یکی از آنان دو تخته را بر هم می زند و دیگری چنین می خواند:
آتش افروز آمده سالی یکروز آمده
آتش افروز صغیرم سالی یک روز فقیرم
روده پوده آمده هچه بوده آمده
و نفر سوم می رقصد و بازی در می آورد.
میمون بازها، بندبازها، لوطی ها و غیره نیز کارشان رواجی تام دارد. یکی می زند و یکی می خواند و دو نفری ترانه ها می خوانند:
فلفی که مرده
نه نمرده؟
چشماش که وازه
تخم گرازه
نون خورده و جون نداره
دستش استخون نداره
میل پشت بون نداره
امان از آش رشته
بابام بزغاله کشته
ننم سرکار آشه
داییم قاشق تراشه
دختر یکی یدونه
سوار پوس هندونه
هندونه یرغه می ره
در خون داروغه می ره
داروغه جون عرضی دارم
دل پر دردی دارم
شوورم زن کرده
پشتشو به من کرده
یه نون ازم کم کرده
این یدونه نون پرپری
من بخورم یا اکبری
حاجی فیروز مشهورترین پیک نوروزی است، که با پیراهن و شلوار قرمز رنگ و کفش یا گویه نوک تیز منگوله دار و کلاه دراز منگوله دار در شهرهای براه می افتد و صورتش را سیاه می کند و یک دایره زنگی بدست می گیرد و با آن هیکل خنده آور در کوچه و بازار براه می افتد.
هر چی زنگوله و اشیاء مضحک که گیر بیاورد به خود می آویزد، با دایره زنگیش می زند و شعرهای شادی آور می خواند، و مژده رسیدن نوروز را می دهد که :
ارباب خودم
سلام علیکم
ارباب خودم
سرتو بالا کن
ارباب خودم
منونیگا کن
ارباب خودم
لطفی به ما کن
ارباب خودم
بزبز قندی
ارباب خودم
چرا نمی خندی
بشکن بشکنه
بشکن
من نمی شکنم
بشکن
اینجا بشکنم
یار گله داره
اونجا بشکنم
یار گله داره
این سیاه بیچاره
چقدر حوصله داره
حاجی فیروزه
سالی یه روزه
همه می دونن
من هم می دونم
تو هم می دونی
عید نوروزه
سالی یه روزه
حاجی فیروزه
این پیام آور مژده فرارسیدن نوروز شاید قدمتش به اندازه نوروز باشد.
چارشنبه سوری
چارشنبه سوری در آخرین چارشنبه سال، آغاز جشن های نوروزی و پیش درآمدی بر نوروز است. چارشنبه سوری خود مجموعه ای از آیین های ویژه است مانند آتش افروزی و فال زنی و باز گفت آرزوها و نیک خواهی برای سال آینده.
آتش افروزی مهمترین سنت چارشنبه سوری است در بسیاری از نقاط ایران، از پسین گاه ساز و دهل می زنند و مردم را از جای آتش افروزی و آمدن نوروز باخبر می کنند.
در دیگر جای ها مردم در شامگاه بربام خانه اشان بر می شوند و بر پشت بام آتش روشن می کنند، و آتش را به کوچه ها می اندازند و روی آن کوزه های پر آب می افکنند. در دیگر جای ها در کوچه ها و میدان ها هفت توده کوچک آتش به ردیف می افروزند، و کوچک و بزرگ از روی آن می پرند و می خوانند:
زردی من به تو
سرخی تو به من
و با این سرود سرخی و شعله وری آتش را برای خود می خواهند، و زردرویی را به خاکستر می اندازند.
فال گیری، گوش ایستادن، بلاگردانی، بخت گشایی و نیت کردن این همه بیشتر کار جوانهاست در هر جایی به رنگی نشانه هایی از نیک خواهی و آرزوهای خوش و شاد برای سال آینده است.
درباره پیشینه چارشنبه سوری نیز باید گفت که آیین های کنونی از دو سنت تلفیق یافته است: یکی برپایی مراسمی در آخرین روزهای سال کهنه به نشانه بدرود با سالی که رو به پایان است با همه ویژگی های خود این سنت شاید در گذشته های خیلی دور در آخر اسفندماه و نخستین شب پنجه اندرگاه بوده است.
اما برپایی چنین مراسمی در آخرین چارشنبه بی تردید پدیده ای پس از اسلام است. در برخی نقاط در آخرین چارشنبه ماه صفر به یاد قیام امام حسین و کین خواهی مختار از ستمگران یزیدی، مراسم مشابهی بر پا می شود، و دوست داران امام حسین به نشانه همراهی با قیام بر بام خانه ها آتش می افروزند.
یاد حسین که درود خدا و درود همه حق پرستان بر او و یارانش باد در پهنه فرهنگ ایران، یادآوری استواری بر دادجویی است. یادآوری رستاخیز حسینی جلوه گاه بیزاری از ستم و دروغ و دورویی است.
در آخرین روزهای سال همه بدی ها و پلیدی ها و نادرستی ها و رخ زردی ها را از خود می رانیم و با آتش افروزی همداستانی خود را با دادخواهی و عشق آشکارا می سراییم. ایدون باد، ایدون ترباد.
سفره نوروزی
از مهمترین سنت های نوروزی خوانی است که در سرتاسر ایران زمین گسترده می شود که هر کدام از اشیاء نهاده بر آن نشانه ای از زندگی است و بینشی که انسان ایرانی بر محیط خود دارد. مشهورترین خوان نوروزی "سفره هفت سین" است که در بیشتر نقاط ایران معمول است اگر بخواهیم چگونگی این رسم را از نام آن دریابیم باید به بررسی جزء به جزء آن بپردازیم:
نخست این که "سفره ای" محدود به ترکیب لغوی هفت سین در همه جا رایج نیست. اما اصل گسترش سفره عمومیت دارد. چه در تمام شهرها و روستاهای ایران خوانی گسترده می شود که تا پایان چشن نوروز و دید و بازدیدهای آن برای پذیرایی از دیدارکنندگان می ماند. همچنین همه افراد خانواده به هنگام سال تحویل که لحظه پایان سال کهنه و آغاز سال جدید است بر سر آن می نشینند. این خوان مجموعه ای است بسیار متنوع از آنچه که در زندگی به آن محتاجند. تا آنجا که نانی که بر این سفره نهاده می شود در زمان ساسانیان از هفت نوع غله و حبوبات فراهم می آید و این خود می تواند نمونه ای باشد بر پذیرایی از فروهرها و سپس از زندگان. اما محدود کردن آن به هفت چیزی که نامشان با "سین" شروع می شود محدود اصالتی ندارد که حرف "س" نمی تواند اهمیتی بیشتر از دیگر حروف داشته باشد و این نام ها در ادوار مختلف تغییر یافته اند. در ضمن می بینیم که در شهرهایی نیز که "سفره هفت سین" می اندازند عملاً بیشتر از هفت چیز بر سفره می گذارند که نام همه آنها با "سین" شروع نمی شود و تاییدی باید داشت بر این که "هفت سین" را در مناطقی نمی بینیم که اصیل ترین و دقیق ترین گوشه های فرهنگی ایرانی قدرت و نیرویی تمام دارد، چنانکه در کردستان که آتش افروزی نوروزی مجراست سفره هفت سین معمول نیست یا در نواحی مرکزی ایران. اما به هر حال برای نوروز خوانی می گستردند.
که بر آن "چه دشمن، چه دوست" آخر در نوروز جایی برای دشمنی ها نمی ماند و هر چه هست "مهربانی" است و دوستی.
هفت، نزد ایرانیان عدد مقدسی است و این با هفت امشاسپندان یا هفت جاودانه مقدس ارتباط کامل دارد، که "اینان در ده روز فروردگان (از 26 اسفند تا 5 فروردین ) به زمین می آمدند و برای آنان خوان گسترده می شد و عبارتند از: اورمزد، بهمن، اتوهیت ( = اردیبهشت)، شهریور در اغلب سنن و آداب می توان یافت، عدد هفت در نجوم هم خانه آرزوهاست، و رسیدن به امیدها را باید در خانه هفت جستجو کرد. مهمترین این تاثیر را در "بحارالانوار" مجلسی باید دید که می گوید، "آسمان هفت طبقه" و زمین هفت طبقه است و هفت ملک (= فرشته) موکل برآنند و اگر در موقع تحویل سال هفت آیه یا هفت سوره از قرآن مجید را که با "سین" شروع می شود بخوانند، آنان را از آفات زمینی و سماوی محفوظ خواهد داشت." اهمیت عدد هفت را در کلیه مراسم زردشتی می توان دید چه آنان بر خوان نوروزی هفت نوع گیاه و سبزه، هفت نوع شیرینی و نقل و میوه خشک، و هفت نوع میوه می گذارند که مجموع آن بیست و یک می شود، که خود عددی است مقدس و یادگار بیست و یک کتاب اوستا است و همچنین در جشن های زردشتی سه انار (به نشانه گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک) قرار دارد، که بر روی هر کدام هفت شمع می افروزند که بر روی هم عدد مقدس بیست و یک را بوجود می آورد.
"سین" پانزدهمین حرف الفبای فارسی است. در مناطقی که سفره هفت سین رسم است، نمونه ای از هفت چیز می نهند که نامشان با حرف سین شروع می شود. مانند: سیب، سرکه، سیر، سماق، سنجد، سبزی، سبزه، سمنو، سپند، (= اسفند) سنبل، سوهان، عسلی، سه پستان، سیگک (نان سنگک) سیاه دانه ، سکه و غیره که هفت چیز از اینها بر می گزینند و بر سفره می نهند، که ساختگی بودن آن خود موید است و آنها را با هیچ منشا اعتقادی و سنتی نمی توان مربوط دانست. بعضی نیز هفت سین را در اصل "هفت شین" می دانند: شراب، شکر، شهد، شیر، شمع، شمشاد (= گیاهی خوشبو) و شایه ( = میوه) و برخی آن را صورت دگرگونه هفت چین می آورند، یعنی هفت چیز "چیده" شده از درخت این سنت ارزنده چنان مسخ شده که "هفت میم" نیز بر سفره نهاده اند: میوه، ماهی، مرغ، ماست، مربا، مسقطی، و میگو که به همان اندازه مصنوعی است و فرعی زیاده بر اصل. بعضی نیز آن را گرفته از "هفت صنف" دانسته اند. و گروهی نیز این دلیل تراشی را تا آنجا ادامه داده اند که معتقدند "سین" در الفبای ابجد 60 است. قدیمی ها بتدریج صفر آنها را رها کرده و سین را 6 می خوانند و این عدد شش معنی اش اینست که آدمی باید از شش جهت دنیا را ببیند.
با توجه به این که همه و همه سنت اصیل و راستین بی دلیلی موجه و منشا اعتقادی و زیستی، مبتذل و مسخ شده می نماید، هیچکدام از این روایت ها را نمی توان پذیرفت. دکتر بهرام فره وشی "سین" را شکل کوتاه شده سینی می داند که خوان مسین است. و در نوروز هفت خوان می آراستند برای هفت امشاسپندان. این اعتقاد با آن که نیازی به تایید ندارد، چه اصیلترین سنت را از خوان نوروزی بدست می دهد ولی می توان دو نشانه بر آن شمرد. یکی سخن دمشقی است در "نخبه الهرفی العجایب البر و البحر" که می گوید "مردی وارد مجلس پادشاه می شد و خوانی سیمین با خود می آورد که بر آن گندم، جو، نخود، کنجد، برنج، از هر یک هفت خوشه و هفت دانه، پاره ای شکر و دینار و درهمی و آن را روبروی پادشاه می گذاشتند.
دیگر سنت کنونی زردتشتیان است در خوان نوروزی که سفره ای سفید رنگ و نو است که در اتاق مخصوص می اندازند و بر آن آینه، گلاب، و ظرفی از آب که در آن چند برگ درخت انار یا سیب و چند سکه نقره می گذارند و آتشدان ، کتاب مقدس، گلدانی پر از هفت رقم میوه بر سینی نهاده، در میان سفره قرار می دهند. و بعضی دیگر از زردتشتیان بر یک سینی هفت نوع میوه و بر سینی دیگر هفت نوع و بر سومین سینی هفت شیرینی یا میوه خشک می گذارند. که اینها خود بازمانده هفت سینی بر خوان نوروزی است. و جا دارد که اشاره ای داشته باشیم بر اصطلاحی که کویر نشینان روستاهای یزد و خور بین کویر مرکزی و لوت بکار می برند و می گویند سینی آوریم یا پدر خانواده می گوید: سینی بیاورید و جملاتی با این واژه و این چنین.
و اینک نگاهی بر "خوان نوروزی" که در شهر و روستا می افکنند. در رضاییه و اطراف آن در هر خانه ای یک اتاق را به نوروز اختصاص می دهند و مراسم سال نور را در آنجا برگزار می کنند. (زردشتیان نیز رسم دارند که سفره نوروزی در اتاق مخصوص مذهبی بیندازند). در گوشه ای از اتاق وسایل چای خوردن می گذارند. و روی سفره ای که وسط اتاق پهن می کنند سنجد، کشمش، نخودچی، پسته، شیرینی، سبزی، آینه، آب، گلاب، نقل، حلوا، خرما، میوه می گذارند و در بالای سفره "قرآن " گذاشته می شود.
در بیجار به گذاشتن شیرینی میوه و تخم مرغ رنگ کرده بسنده می کنند، که این تخم مرغ رنگ کرده جزء اصلی خوانهای نوروزی کردستان است و مقداری از غذایی را که از شب پیش مانده در سفره می گذارند. و شاید دلیل این که غذای شب نوروز را برای ظهر نوروز و شب بعد هم می گذارند، چنین باشد که وقت مردم در روز عید به پختن غذا تلف نشود.
خراسانی ها بر سفره شان دو لاله یا چراغ یا شمع افروخته و قرآن، آینه و کمی گندم می گذارند و تخم مرغی روی آینه قرار می دهند ظرفی از عسل و یک نان سنگک هم در گوشه دیگر سفره قرار دارد سینی هفت سین را در وسط سفره می نهند. چند شاخه سبزی یک نارنج، سبزه، و یک بشقاب سبزی پلو و ماهی نیز در کنار سفره می گذارند.
چگونگی گستردن خوان نوروزی بطور کامل چنین است، که سفره سفید رنگ می گسترند بالای سفره آینه ای می گذارند که نشانه جهان بی پایان است که بارگاه یزدان در آن است. در اطراف آینه یک یا چند شمع می گذارند یا چراغ که آن را خاموش نمی کنند و اغلب تعداد شمع ها رابطه ای با تعداد اطفال خانواده دارد که آتش یا شعله ای افروخته در خوان نوروزی نموداری از آتش مقدس است. روی آینه تخم مرغی می گذارند که مظهری از تخمه و نژاد و آفرینش آدمی است و جلوی آینه مشتی گندم به نشانه روزی می پاشند. همچنین یک نان که معرف برکت خانه است. جامی پر از آب که چند قطره گلاب در آن ریخته شده نیز در میان سفره است و در کنار آن کوزه ای آب ندیده که شسته و پر از آب است و تا لحظه سال تحویل آب از آن خالی نمی کنند. جام آب از آناهیتا – فرشته آب و باران و نشان باروری و مظهر زن – نشان دارد که در آن چند برگ انار یا تارنج می اندازند. نارنج شناور نمودار زمین در کیهان است. در بعضی از مناطق نیز ماهی درون کاسه آب می اندازند که ماهی نشانه روزی حلال است. در نزدیک چراغ و آینه، قرآن مجید و یک شمایل حضرت علی علیه السلام قرار دارد و غالباً اسفند رنگ کرده در خوانچه مخصوصی نهاده شده است. که اسفند نشانه همه امشاسپندان و مقدسان است.
جامی از شکر نیز بر خوان نوروزی می نهند که برای شیرین کامی همیشگی افراد خانواده است. شیر، ماست، پنیر، و کره تازه هم از ملحقات سفره های اصیل نوروزی است و بجز آن در سفره گل نرگس، گل سنبل، گل باقلا می گذارند. سکه هم در سفره می گذارند.
شیرینی و آجیل ها و میوه هایی که برای پذیرایی از مهمانان نوروزی فراهم آمده، همه با زیبایی و سلیقه خاص ایرانی در سفره می چینند. غالباً تا چند لحظه پیش از تحویل سال در اتاق را می بندند.
سال تحویل
آفتاب به اعتدال بهاری باز آمده است نور خورشید چنان بر می خیزد که گویی به نوازش گونه های شاد و خرم آمده است و به روبوسی و تبریک نوروز. تیغه های نور آنچنان نرم و ملایم است که از نسیم بامدادان اولین روز بهار لرزشی مطبوع دارد. دیگر روستاها سوت و کور و آرام نیست و شادی را از چشمان براق بچه هایی که لباسهای نو پوشیده اند می توان دید. همه منتظر تحویل سالند. "عجوزه خانم" به انتظار "عمو نوروز" نشسته است. که این یک اسطوره است از اصفهان.
"عجوزه خانم از یکماه به نوروز به دارکوبها و چرخ ریسک ها دستور می دهد که از برگ نورس درختان و گلهای نوشکفته قبای زیبایی برای عمو نوروز ببافند، می گویند باد و طوفانهای موسمی اسفندماه نشانه خانه تکانی او است. چند روز به عید مانده اولین بوسه ها را از سر شاخه های درختان می رباید تا گلها باز شود و توی گلدان بگذارد. سفره ای می پیچند و تخم مرغی بر آینه می گذارد، تا به هنگام حرکت تخم مرغ بر آینه تحویل سال را حس کند.
غلیان را چاق می کند و روی مخده می نشیند، به انتظار عمو نوروز. کم کم خوابش می گیرد. عمو نوروز وقتی سال تحویل شد می آید و عجوزه خانم را خواب می بیند یکی به غلیان می زند و از شیرینی می خورد و باز می گردد. دمی بعد عجوزه خانم از خواب بیدار می شود و می فهمد که سال تحویل شد و عمو نوروز آمده و رفته است. اگر خود را به آب بزند باران می بارد و اگر به خاک بیفکند، طوفان گرد و خاک بر می خیزد و چاره ای ندارد جز اینکه تا سالی دیگر صبر کند و می گویند که سالی که عمو نوروز و عجو خانم به هم برسند دنیا به آخر می رسد."
مردم روستای "حسن لنگی" بندرعباس صبح نوروزشان را با خواندن آیاتی از قرآن مجید آغاز می کنند. و سپس با گل سرخ که بین دو انگشت له کرده اند شاخ گوسفندها، تنه نخل و بالای در خانه علامت "+" یا "×" می گذارند و گاهی هم به تیرهای چوبی سقف در هر مود لار هم سقف خانه ها را علامت می گذارند. همه افراد خانواده ها در خانه اند. و بجز مازندرانی ها که برای هنگام تحویل سال ترتیبی ویژه دارند دیگر مردم بر سر سفره های نوروزی نشسته اند، چه اگر کسی در وقت تحویل سال در خانه و بر سر سفره نباشد تا آخر سال از خانه آواره خاهد بود.
در شهرهای مقدس مردم به امامزاده ها و اماکن متبرکه می روند. شیرازی ها به حرم شاه چراغ و حرم علی بن حمزه روی می آورند و مشهدی ها به پابوسی حضرم امام رضا علیه السلام می شتابند. و گروه بسیاری از مردم قم در بارگاه حضرت معصومه گرد می آیند و بعضی از مردم روی و تهران در حرم شاه عبدالعظیم عده ای از شیرازی ها به کنار "چشمه سعدیهظ می روند، و ماهی های ریز را در لیوان آب می ریزند و با آب سر می کشند و دست و صورت خود را می شویند با این اعتقاد که تا سال آینده سلامت خواهند بود.
پیش از تحویل سال شمع و چراغ های سفره را روشن می کنند. قرآن پیش چشم گشاده است به انتظار رسیدن سال نو و حرکت زمین از شاخی به شاخ دیگر. چه این اعتقاد عمومیت دارد، که در میان دریای بیکران ماهی شناور است که گاو زمین را از یک شاخ به شاخ دیگر می اندازد. و همین موجب می شود که زمین لرزشی بیابد. و تخم مرغی که روی آینه گذاشته اند یا برگ سبز و نارنجی که در کاسه آب انداخته اند، می چرخاند و ماهی هایی که در آب هستند بطور عمودی بی حرکت می شوند. پس از تحویل سال پدر خانواده، چند آیه از قرآن مجید می خواند و سپس دعای تحویل سال را.
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبراللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
خراسانیها یک کوزه نو بر سفره می گذارند و نارنجی در دهانه آن که پس از تحویل سال لیوانی از آن بیاشامند و معتقدند که اگر کسی به هنگام تحویل سال عسل و تباشیر، عرق بیدمشک، یا آب جوجه خروس بخورد سلامت خواهد بود و مزاجش معتدل می شود.
مردم وقتی سال تحویل می شود، پول یا خرخاکی در دست می گیرند و معتقدند که برایشان شگون دارد و زنان باید سنجاق زیر گلو به چارقدشان بزنند تا رشته کارهاشان گسسته نشود.
زنخای الاشتی در هنگام تحویل سال به نان پختن یا ریسندگی و بافندگی مشغول می شوند تا همیشه خانه شان پربرکت باشد. و مردها هیزم می شکنند که نشانه کار و حرکت و جنبش و نمودار توانایی و تن درستی است، یعنی که بتوانند در سال نو هر کار پرزحمتی را به آسانی انجام بدهند. در کردستان پول یا خرخاکی (خرخدا که جنبنده ای است مثل سوسک سیاه) در دست می گیرند و پس از تحویل سال چند آیه از قرآن مجید می خوانند. بعضی از مردم آشنا به اینکار نیز روی نگین عقیق، یا در و مرجان را حکاکی می کنند که آن را نگین "شرف شمس" می خوانند. و کسانی که از این نگین ها، انگشتری دارند به انگشت می کنند.
اولین کسی که پس از سال تحویل وارد خانه می شود باید خوش قدم باشد تا در سالی که در پیش است به اهل خانه خوش بگذرد. در شاهرود پیش از تحویل سال یکی از فرزندان خوش قدم خانواده با کوزه سبزی از خانه بیرون می رود. و کوزه را پر از آب می کند و در لحظه تحویل سال به خانه باز می گردد که قدمش اهل خانه گرامی خواهد بود و همه به او عیدی می دهند. در "الاشت" کسی را که در روزهای نوروز و اول ماه (مارمه = مادر ماه) به خانه می آید "شهین" می گویند. "شهین" با خود نان و سیب و قرآن به خانه می آورد و تبریک می گوید: "عید نو موارک (عید نو مبارک) بعد با اهل خانه روبوسی می کند. بزرگ خانواده او را به کنار سفره نوروز می برد و با عسل و شیرینی و حلوا از او پذیرایی می کند و عیدی می دهد. در "تلاوک" و "سما" و دیگر مناطق مازندران یکی از همسایه ها یا منسوبان خود را خوش شگون می دانند و او را "سال مج" می نامند. او اولین کسی است که بعد از تحویل سال بخانه می آید، و کوزه پر از آب به دست دارد. مقداری آب در حیاط خانه می پاشد و سال نو را به همه تبریک می گوید.
در "اشکور" رسم چنین است که از شب قبل سفره نوروزی می اندازند. صبح عید بره سفیدی را می آورند و به پشمش حنا می بندند و بره را توی اتاق می برند و چند حبه قند در دهانش می گذارند. و به کسی که بره را آورده پول می دهند. پس از آن که بره از خانه بیرون رفت کسی باید خانه را پا بزند. به این ترتیب که آنکس را که خوش قدم می دانند به تمام اتاق ها و گوشه و کنار خانه برود، و پس از آن که عیدی گرفت خانه را ترک می کند. سپس به جفت در خانه ها چند ساقه سبزی می آویزند.
در فردوس خراسان نیز مردم بعد از تحویل سال به صحرا می روند و یک دسته علف می آورند و به قفل یا زنجیر در خانه می بندند. به این نیت که تا آخر سال در آن خانه صفا و خرمی باشد.
هنگام تحویل سال را اکنون مردم از رادیو می شنوند و در روستاها با طبل زدن و تیراندازی با تفنگ های سرپر اعلام می دارند.
سیزده بدر
اندیشه والا و انسانی ایرانی هر عزیزی را، هر بزرگی را، و میهمانی را به نیکویی می پذیرد. پیشواز می کند. به نیکویی می نوازد و گرامی می دارد و به نیکویی بدرقه می کند. نوروز بزرگ را با چهارشنبه سوری استقبال کرد، و اینک "سیزده بدر" که آخرین جشنهای نوروزی است. در این روز غم و غصه و رنج و خمودی حرامست. و همگان می خواهند که "سیزده" زودتر بگذرد و زندگی عادیشان را آغاز کنند.
بعضی را اعتقاد بر این است، که شناختن سیزده بدر به عنوان روز نحس از نخستین سال رصد زردتشت بوده است. بدین گونه که در آن سال سیزدهم فروردین ثابت بهاری با سیزدهم ماه قمری برابر افتاد، از اینرو در نزد منجمان روز نحس بشمار آمد. زیرا ستاره شناسان روز "استقبال" را که ماه و خورشید روبروی هم قرار می گرفتند، نحس می دانستند و معتقد بودند که باید در این روز دست از کار کشید و از خانه بیرون شد. هم اکنون نیز در بعضی از نقاط کشودر آنقدر از عدد سیزده وحشت دارند که به هنگام شمارش، واژه "زیاده" را بکار می برند، گروهی اعتقاد دارند، که اگرکودکی در روز سیزده نوروز متولد شود، همیشه بیمار است و اگر دختری در این روز شوهر کند، هوو به سرش می آید.
"سیزده بدر" از مهمترین وجوه اشتراک فرهنگی سرتاسر ایران زمین است و با تفاوتی اندک در همه جا و در هر شهر و روستا یکسان برگزار می شود. اصل بر این است که در این روز همه مردم از خانه بیرون بروند و سربه دامان کوه و دشت بگذارند و نحوست سیزده را به صحرا بیندازند. به همین جهت در روز سیزده بدر خانه ها، کوچه ها، خیابانها، روستا ها و شهرها همه خالی است و در عوض دیوارها را که پشت سر گذاشتی باغستانها، گلزارها، کناررودها و چشمه ها تا شعاع زیاد یکدم آرام ندارد.
در روز سیزده بدر هر کس بر خود میهمان است. از روز دوازدهم – که دید و بازدیدهای نوروزی پایان یافته – همگان به تهیه مقدمات "سیزده" مشغول می شوند. چه فردا را باید در صحرا بگذرانند. و صبحانه و ناهارشان را بیرون از خانه بخورند. بر طبق عادت هرساله چند خانواده نزدیک با هم به "سیزده بدر" می روند. در ایام نوروز که یکدیگر را ملاقات می کنند قرار و مدارهای روز سیزده شان را می گذراند. معمولاً مقداری غذا شب قبل در خانه درست می کنند و با خود بر می دارند. فقط آش رشته را – که حتماً باید بر سر سفره سیزده بدر باشد – در صحرا می پزند. و این معلوم است که از هر خانه چه وسایلی را باید با خود بردارند. ناهار ظهر سبزی پلو، با کوکو و قورمه سبزی است. شب سیزده بدر تنورها داغ است و اجاقها گرم. در روستاهای خراسان و یزد و خور که "غلیف پختن" (= نان ضخیمی از آرد سمنو و روغن کنجد) معمول است برای سیزده بدر هم درست می کنند.
دختران شیرازی از شب قبل یک نخ تابیده هفت رنگ ابریشمی را به کمر می بندند و صبح روز سیزده – پیش از طلوع آفتاب – پسر بچه نابالغی را وادار می کنند که گره از کمرشان باز کند، تا بختشان گشوده شود.
در ساری دختران صبح سحر از خواب برمی خیزند و به نزدیکترین جوی خانه شان می روند، هفت بار از جوی آب می پرند. و هر بار با خود نیت می کنند که:
سال دگر
خونه شوهر
مادرها همیشه به فرزندانشان سفارش می کنند، که صبح روز سیزده بدر بعد از بیدار شدن به آسمان نگاه کنند، تا زندگیشان مثل آسمان درخشان و عمیق و زیبا باشد.
در اهواز، دختران برای بخت گشایی صبح زود، یک کوزه سفالین پر از آب شب مانده را پای در می شکنند. بعضی از مردم عقیده دارند، که اگر زنی نازا باشد، روز سیزده بدر باید سرچشمه ای – که آسمان را نبیند- برود، و چند جام از آن آب به سربریزد. سپس غسل کند، دو رکعت نماز بخواند، تا گره از مشکلش گشوده شود.
صبح روز سیزده بدر جاده ها و کوچه باغها هیجان زده و شلوغ است. مردم از هر شهر و روستا، دسته دسته و گروه گروه به بیرون از محدوده دیوارها می روند. با ماشین، با اسب با الاغ و شتر و بعضی پای پیاده به دامن طبیعت پناه می برند.
در روستای "حسن لنگی" بندرعباس با شتر به سیزده بدر می روند. از سحرگاهان برمی خیزند و شترهای نر را زینت می بندند. منگوله هایی از ابریشم هفت رنگ بنام "گل گلوم پنگ" به شتر می آویزند و زنگ به گردنش می بندند. زنها و بچه ها بر شترها سوار می شوند.
مردم در راه سیزده بدر هم لحظه ای آرام ندارند، صدای سازهای محلی به آسمان می رسد، همه می زنند و می خوانند. بعد از رسیدن به آن جای که قصد کرده اند سماورها را روشن می کنند. زنان دیگ ها را برای پختن آش رشته روی آتش می گذارند. و شیرینی ها و آجیلهای مانده از نوروز را می آورند. بازار رقص و آواز داغ است و از هر گوشه فریادهای شادی به گوش می رسد.
جوانان بر دو درخت نزدیک به هم به طناب "تاب" می بندند. به هنگام "تاب بازی" ترانه می خوانند و دست می زنند. دخترها و پسرهای جوان به نوبت در تاب می نشینند و معتقدند که با تاب خوردن نحوست و خستگی ها ریخته می شود. در خراسان و نواحی مرکزی ایران مانند "خور" تاب بازی را " باد خوردن" می نامند و دختران خراسانی به هنگام " تاب خوردن" این ترانه ها را می خوانند:
ای باد به نوم برارم
شکر به کرم برارم
خودم غلام برارم
همه دخترا بگردن به دور برارم
ای باد به نوم پدرم
دنیا به کرم پدرم
کسی بشه غلامش
هم دخترک مهربونش
ظهر بعد از آن که همه ناهار خوردند، باز رقص و آواز شروع می شود و همان نشاط و شادی تا عصر. دخترها برای بخت گشایی سبزه های نورسته بهاری یا شاخه های تازه دمیده درختان را به هم گره می زنند، با این امید که زندگیشان به دلخواهشان پیوند یابد. دختران خراسانی به هنگام سبزه گره زدن رو به قبله می نشینند و می گویند:
سیزده بدر
چارده به تو
سال دگه
خنه شو
هاکوت کوتو هاکوت کوتو
سپس مقداری شیرینی در پای سبزه ای که گره زند می ریزند و از آنجا دور می شوند.
در گناباد رسم است که در روز سیزده بدر دختران دم بخت، ملکه ای برای خود انتخاب می کنند و به رقص و پایکوبی می پردازند و هر کس که از راه برسد به رقص وامیدارند. بجز تاب بازی در مناطق هم به چوب بازی و کشتی گرفتن می پردازند، الک دولک گرگم به هوا و الاغ سواری از سرگرمیهای بچه ها در روز سیزده بدر است.
دختران الاشتی در بازگشت از صحرا از هر جوی یا نهری که در سر راهش باشد می برد و می گوید:
سیزده بدر
چارده به جا
در همدان، دخترها پس از بازگشت از صحرا، به نیت شوهر یابی سوار شیرسنگی می شوند و به سر و تن شیر، شیره می مالند و معتقدند که اینکار بختشان را می گشاید. زنهای بی اولاد کنار آب روان می نشینند و سیگ در آب می اندازند به انید اینکه بچه دار شوند.
در کردستان به هنگام بازگشت از صحرا هر زن و دختری سیزده سنگ ریزه بر می دارد و به پشت سر خود می اندازد تا نحوست سیزده بدر را از خود دور کرده باشد. در بیجار هر زن فقط سه سنگ می اندازد.
دختران کرمانشاهی عصر روز سیزده بدر بالای گلدسته مسجد می روند و یک دانه گردو پایین می اندازند. اگر گردو شکست تا سال دیگر به خانه شوهر می روند. آنگاه گردو را می خورند وگرنه باید تا سال آینده منتظر بمانند.
در خور مردم پس از آنکه از صحرا برگشتند همه به نخلستان غربی خور می روند در محلی بنام " سرآب گلاگو" تپه های شنی هست که به نخلستان پشت زده. زنان جوان و دختران بالای تپه می روند و از آنجا به پایین می غلتند. یا می نشینند و دختر دیگری پاهایشان را گرفته تا پایین تپه می کشد، و در بازگشت از جویها و نهر های پر آب می پرند و می خوانند:
سیزده بدر
چارده به تو
به حق مرغ قد قدو
سال دگر
خونه شوور
بچه بغل
در تمام مناطق ایران سبزه های زیبا و سبزو خرمی را که برای نوروز سبز کرده و بر خوانهای نوروزی نهاده اند، تا پسش از غروب سیزده بدر به آب روان می افکنند. چه در ایران آبهای روان همه به کشتزارها ختم می شود، و سبزه چهارشنبه سوری سوار بر مرکب سبکبال آب به کشتزارها نیرو و برکت می بخشد. باید یادآور شد که بعضی از خانواده ها چنان از نحسی سیزده در هراسند که روز سیزده بدر را در خانه می مانند و فردا یعنی چهارده نوروز به صحرا می روند. و در پیش هم آمد که در خور بجز روز سیزده بدر مردم روز هجده فروردین را نیز همانند سیزده بدر از خانه بیرون می روند و به گردش و تفریح و پایکوبی می گذرانند.
1
1