تارا فایل

شعر در ادبیات


مقدمه
شعر شاید متمایزترین نوع ادبی بر حسب نوع ارائه آن بر روی ورق، قواعد ساختاری آن و نگرش غیره منتظره آن به زبان و نحو باشد. به خاطر این دلایل هم هیجان انگیز و هم چالش برانگیز است. اهداف این کتاب کمک به شما در جهت حل پیچیدگی های آن است تا بتوانید از احساس خواندن آن چه به منظور سرگرمی و چه به عنوان بخشی از برنامه درسی،لذت ببرید.

خواندن شعر
در خواندن نخست به شعربصورت مشخصی به آن واکنش نشان می دهیم .ممکن است درگیر نظرات ، همدلی با با نگرش شاعر ، اذت از لحن و آوای کلمات باشیم ، یا به وسیله انتخاب لغات جذب شویم یعنی حتی ممکن است سردرگم شویم. همه ی اینها واکنش های درستی هستند اما بعد از این دنبال چه چیزی هستیم . اشعار متن های پیچیده ای هستند که نیازمند خواندن دقیق هستند . آنها محصولی هستند که به وسیله شاعری خلق شده اند که شاید آرزویش کشف احساسات و رفتارهای دنیا و یا میان واکنش شخصی به یک واقعه ، مکان و یا فرصت مشخصی باشد. آنها محصولاتی صستند که به یک معنی ممکن است در کل اتفاق نیفتاده باشند یعنی انها به طور دقیق از ترکیب کلمات ، ساختارهای دستوری ، اشکال و طرح های شاعری ساخته شده اند. شاعر تصمیماتی می گیرد و هر کدام از این تصمیمات بر روی اثر نهایی تاثر می گذارد . این کتاب به شما در جهت نگاه دقیق به تر به تصمیمات شاعر و حرکت کردن از اولین واکنش شما به یک ارزیابی تحلیلیکه موجب بالاتر رفتن فهم شما می شود کمک می کند . شما به یک خواننده فعالتر ، تواناتر شدن در نگاه دقیق به فنونی که شاعر استفاده می کند و تاثیراتی که ایجاد می کنند تبدیل خواهید شد.

هدف کتاب
این کتاب با این فرض که یک شاعر "چگونه" می گویدبه همان اندازه اهمیت دارد که "چه" می گوید هدفش هدفش این است که از فنونی به منظور کشف راه هایی که شاعر به وسیله آن با خوانندگانش ارتباط برقرار می کند نگاه دقیقتری بیاندازد .کلمات ممکن است بر اساس صداهایش معانیش یا با روابط آنها با کلمات دیگر انتخاب شوند . آنها در حدود ساختارهای نحوی و در مقیاس بزرگتر در حدود قواعد شعری به کار می روند . وقتی ما با ایده های عمومی شعر آشنا شویم و نگاه دقیقتری به زبان و ساختار ان بیندازیم در نتیجه آن ساختارها و روابط منطقی به نظر می رسد. با ترکیب درست مطالعه ی زبان با روش های ادبی سنتی قادر خواهیم بود که روابط بین شاعران و مطالب ، کلمات ، اثرات، معنی و ساختار را پیدا کنیم . این نوع تحلیل مانع لذتی که در شعر است نمی شود یعنی عناصری چون آوا ، تصویر خیالی ،نظرات یا بافت آن . بی آن موجب ترغیب ما در پرسیدن سوالات و روندی است که به ما در فهم احتمالات گوناگونی که در شعر هست کمک می کند . مهم است که بدانیم اشعار چند معنایی هستند یعنی خوانندگان مختلف آن را به صورت هایگوناگونی درک می کنند . چیزی که این کتاب ارائه می دهد دامنه وسیعی از متن ها همراه با تفاسیر آنها است که به درک احتمالی بهتر بر اساس ویژگی های ادبی و زبان شناسی می باشد. امید است که شما با استفاده از بحث کردن به عنوان نقطه آغاز و رسیدن به نتیجه گیری بر اساس شواهدی که نقطه نظرات شما را تایید می کند خواننده فعالی بشوید.

ترتیب و آرایش این کتاب
بخش نخست این کتاب به این منظور که شما را وارد به این که در شعر در حالت کلی بنماید نوشته شده است این بخش با قسمت های مهمی که مرتبط با نوع ادبی آن باشد سروکار دارد اگرچه شما با با یک تک شعر ، یک شاعر مشهور و با یک دوره و یا یک جنبش سروکار داشته باشید . توضیحات ، تفاسیر و مثال هایی جهت کمک کردن به شما در فهم اصطلاحات و ارتباط آنها با یک شعر خاص آورده شده است . بخش دوم با شاعرانی که کمک مهمی به پیشرفت شعر سنتی در انگلیسی کرده اند سروکار دارد . شاعران بر اساس سابقه تاریخی و ادبی آنها و آثارشان که تحت عنوان های مهمی که شما را قادر می سازد که در مورد شعر آنها به تجزیه و تحلیل بپردازید دسه بندی شده اند. انتخاب شاعران کاملاً جامع و کامل نیست اما مقدمه ای در جهت پیشرفت شعر انگلیسی است . در آخر این کتاب با یک واژه نامه که اصطلاح های به کار رفته در این کتاب را برای کسانی که ی خواهند دانش خود را در مورد مفاهیم زبانشناسی و ادبی گسترش دهند پایان می یابد.توضیحات ، تفاسیر و نمونه هایی جهت روشنتر ساختن اینکه هر مفهوم چگونه در متن کاربرد دارد آورده شده است.مهمتر از همه امید وارم این کتاب ترس ناشی از سخت فهمی شعر را با نگاه دقیقتر به کلمات بکار رفته در شعر از بین ببرد. از کشف خصوصیات فیزیکی شعر و معانی پوشیده در لایه های مختلف آن لذت ببرید.

شعر چیست؟
هر خواننده این کتاب تجربه ی مختلفی از شعر دار . ممکن است مدت زیادی باشد که شعر نخوانده باشید.یا ممکن است ترس ناشی از درست درک نکردن شعر شما را فرا گرفته باشد یا ممکن است تازه شروع به مطالعه ی در مورد شاعری کرده باشید . هر تجربه ای که داشته باشید این کتاب شما را با شعر به نحو سودمند و لذت بخشی آشنا می کند .

نقطه ی آغاز
بیشتر مردم شعرخوانده اند و دانسته هایی در مورد ویژگی های آن دارند . به عنوان نقطه شروع تفکر در مورد اینکه شعر چه معنی برای شما دارد و برای شما چه ویژگی های بخصوصی را تداعی می کند مفید است . بدون شک بعضی از این ویژگی ها می دانید و دانسته هایی در مورد بعضی از چیزهایی که یک شاعر در مورد آن شعر می گوید دارید و نظر یات در مورد شعر بعنوان یک نوع ادبی نیز دارید.

چه چیز در مورد شعر از قبل می دانید؟
افکار خود را بر روی نمودار نظری زیر بنویسید. بعضی نظرات را آوردیم تا به شما کمک کنیم

پاسخ هر خواننده به ین نمودار متفاوت خواهد بود ، اما بدون شک بعضی نظریات مشترک است . ممکن است آدم بتواند بعضی عناصر بصری مشترک بین شعر و نقاشی را پیدا کند یعنی لغات تصویر شعر را برایخواننده رنگ می کنند. اهمیت لغات ممکن است در نوشته های شما در نمودار نیز مشخص شده باشد.شاعران مانند سایر نویسندگان لغات را با دقت زیادی انتخاب می کنند تا حاوی احساسات قوی، خلق مجدد لحظات زمان یا گفتن مسائل مهم باشد .کلماتی که آنها انتخاب می کنند می تواند عواطف و خرد ما را برانگیزاند ، ما را قادربه حس کردن و تجربه کردن چیزهایی در مورد خودمان یا دنیای اطرافمان بکند . ممکن است به شیوایی و ویژگی های موسیقی شعر توجه کرده باشید یعنی منشاء آن به قدیمی ترین آوازهای شفاهی که در آن سرودهای موزون که به همراه یک طبل ساده زده و نواخته و نواخته می شد بر می گردد که به منظور یادآوری مهمترین و به یادماندنی ترین لحظات زندگی و اتفاقات ن است.ر رابطه با معنی شاید شعر را به عنوان وسیله ای برای نوشتن و ثبت زندگی و یا وسیله ای جهت نظم بخشیدن به یک جهان بی نظم بدانیم.شعر به عنوان یک شیوه ی متعالی ممکن است جهت ثبت مناسبت های عمومی مانند عروسی ها و تشیع جنازه ها بکار رود و یا برای بخاطر آوردن حوادثی که به همه ی ما مربوط است(تصادف قطار پرینگتون : 15 مهر1378 ، حملات تروریستی به برجهای دو قولو 21 شهریور 1380 ، سونامی آسیا 6 دی ماه 1383 ).شاید توجه کرده باشیم که شعر ممکن است چیزهایی را که نا آشناسازد و حوادث هر روزه را به صورت جدیدی ارائه کند و یا راههایی را که یک شاعر چیزهای نا آشنا را آشنا می سازد تشخیص بدهیم این تجربیات ممکن است برای ما آرامش بخش ، ترسناک و یا هیجان انگیز باشد. ممکن است به طور فنی هم اثرات بصری شعر با تنوعات گونگون آن و حتی طول بندهای شعر را تشخیص داده باشیم هر کس از زبان استفاده می کند که ممکن است شامل جابه جایی نظم عمومی کلمات و خلاصه آن ها ، شیوه بریده گویی ، و یا اهمیت وزن شعر باشد ممکن است به بیان توصیفی ، صور خیالی و یا لحن خیزان تا حالا توجه کرده باشید همه ی مشاهدات شما نشان می دهد که ازپیش اطلاعات زیادی در مورد شعر به عنوان یک نوع ادبی مشخص داشته اید . هدف این کتاب این است که دانسته های قبلی شما را با اصطلاحات انتقادی و روش آن پیوند می دهد. ویژگی های شعر و لوزوم شعر و لوازم آن ، محتوی و شیوه ی آن را تعریف می کند تا بتواند در مورد تاثیرات ایجاد شده بوسیله ی شعر انتقادی بحث کنید.

نویسندگان چه می گویند:
میتوانیم از گفته های شاعران و نویسندگان در مرود شعر مطالب زیادی یاد بگیریم . به ما در فهم ماهیت چیزهایی که شاعران در مورد آن می سرایند ، اشکال شعری که انتخاب می کنند و ویژگی های سبکی که ترسیم می کنند کمک می کند. نظرات شاعران و نقادان ادبی تفکرات و تجربیات ما را در مورد شعر تکمیل می کند .

نقل قول های زیر نظرات مختلفی ر در مورد شعر بیان می کند . که شامل عباراتی از دوره های مختلف و دور اندیشی های مختلف است . فهرست زیر را بخوانید و در مورد نکات بیان شده در هر نقل قول تعمق کنید.
از عبارات زیر درمور شعر چه چیز یاد می گیریم؟
ایا با نظرت ابراز شده در مود نکات مختلف موافقید یا مخالف ؟
خلاصه1- رابرت فراست (1258-1330) شاعر غزل سرای آمریکایی شعر بیان زندگی است از راه گلو .
خلاصه2- هوراس (65-8 قبل از میلاد) شاعر غزل سرا و هجونویس روم شعر مانند نقاشی است .
خلاصه3- سوزان ویکس ( – 1325) شاعر و رمان نویس انگلیسی
اولین و مهمترین ابزار شاعر نحو است. چیزی که می خواهید به صورت نامرئی …
خلاصه4- اوان بو لاند ( – 1322) شاعر و نقاد ایرلندی
شعر به وسیله قدرت و شیوایی آن تعریف می شود …
خلاصه5- ویلیام وردزورث (1178-1228) شاعر رمانتیک انگلیسی
شعر سرریز بی اختیاری است از احساسات قوی …
خلاصه6- آی- ای ریچاردز (1271-1357) نقاد ادبی ، زبانشناس ، شاعر و معلم انگلیسی شعر از وسیله های به احتمال کاملی به منظور غلبه بر هرج و مرج است.
خلاصه7- گوستا و فلا و برت (1200-80) رمان نویس واقع گرای فرانسوی شعر به همان دقت علمل است مانند هندسه .
خلاصه8- ار. اس. توماس (1291-1378) کشیش و شاعرولزی
پیش زمینه ی غنی در سرودن شعر و ماهیت آن ضروری است .
خلاصه9- پرسی بایش شلی(1170-1200) نمایشنامه نویس و شاعر رمانتیک انگلیسی
شعر نقاب را از زیبای پوشیده دنیا برمی دارد و چیزهایی آشنا را طوری بیان می کند که گویا نا آشنا هستند. خلاصه10- اندروموشن ( – 1330) ملک الشعرا ، رمان نویس و زندگینامه نویس
چنذینرابطه اصلی بین شعر و حوادث مهم و اساسی با زندگی ما وجود دارد.
خلاصه11- ساموئل تیلور کولریچ (1150-1212) نقاد ، فیلسوف و شاعر رمانتیک انگلیسی
نثر : کلمات در بهترین نظم و ترتیب آنها . شعر : بهترین کلمات در بهترین نظم و ترتیب آنها
خلاصه12- فلیپ لارکین (1300-85 ) رمان نویس و شاعر انگلیسی
شعر یک وسیله زبانی است که تجربه را بطور نامحدود بوسیله ی چاپ مجدد و خواندن آن توسط هرکسی حفظ می کند.
خلاصه13- جی-اس- میل (1184-73)سیاستمدار، اصلاح طلب، اقتصاد دان و فیلسوف انگلیسی
شعر احساسی است که با اقرار خود در لحظات تنهایی بیان می شود.
خلاصه 14- آن استیونسون ( -1315) شاعر و زندگی نامه انگلیسی
وزن موتور ناخودآگاه شعر است نبض یا ماهیچه ای که آن را کنترل می کند منشاء فیزیکی حرکت آن تنفس و ضربان قلب آن است.
خلاصه15- جرمی بنتهام (1126-1210) نویسنده و فیلسوف انگلیسی
وقتی همه خطوط به جز خط آخر بسوی پایان می رود این نثر است. وقتی تعدادی از خطوط کوتاهتر می شود این شعر است.
خلاصه16- سرفلیپ سیدنی (932-86) شاعر و نگهبان انگلیسی
شعر یک تصویر گویا است که اینطور پایان می یابد آموختن همراه با خوشی
خلاصه17- میتو آرنولد (1201-88) شاعر و نقاد انگلیسی
شعر عمیق انتقاد از زندگی است.

از این نقل قول ها می فهمیم که شاعران از تجربیات و سوابق خود برای بیان نظریاتشان استفاده کرده اند آنها زندگی رابه وسیله زبان بیان کرده و با پیچیدگی های آن روبه رو شده اند . وقایع یا مشکلات شخصی – محلی ، و یا بین المللی به شاعران این امکان را می دهد که آنها را به صورت شعر درآورند. آنها از پیش زمینه احساسات قوی یا تمایلات قوی بهره می گیرند تا خوانندگان را در مورد چیزهایی که آنها را معمولی می دانستند دوباره فکر کنند . هدف آنها حفظ بعضی تجربیات ویژه ، نظرات ، تفسیر کردن یا سوال کردن در مورد وقایع اتفاق افتاده است تا خواننده را درگیر جستجو برای معانی آنها بکند . اغلب مهمتر از توجه به خود شعر انتقاد صریح یا زمنی از زندگی در شعر هست چنانکه شاعر به دنبال پاسخی بان در این بی نظمی وشلوغی می باشد . سبک نیز متفاوت خواهد بود زیرا شعر در نهایت یک وسیله زبانی است : ترکیبی از زبان و ساختار است که با مهارت به منظور ایجاد تاثیرات به خصوصی به کار می رود قدرت شعر از نحو خلاصه شده است ، شیوایی و خوش آهنگی عبارت و همچنین از اهمیت ترتیب کلمات می آید .
شاعران با کلمات خود تصاویر را برای ما رنگ کرده اند ، زمان را باز می دارند تا بتوانیم چیزهایی را که شاعران دیده اند ما هم ببینیم .شیوه ی شاعرانه به خاطر دقتی که شاعر به آن نیاز ارد تقریباً علمی است . تنوع درطول خط ، ساختار بندی ، قافیه و وزن محدودیت هایی را موجب می شود یعنی شاعر یک چارچوبی را انتخاب می کند که به کمک آن به کشف ایده هایی می پردازد و این به طور مستقیم به معنی مربط است . شیوه ی شاعرانه نظمی به این زندگی مدرن و آشفته یا ساختاری به حس فراگیر غم و غصه می دهد و می تواند توجه ما را متمرکز احساسات قوی بکند . وقتی شعری را می خوانیم می توانیم احساسات و نظرات ابراز شده را بفهمیم یعنی اگرچه خودمان آن را بیان نکرده ایم بلکه همان موقعیت و احساسات را تجربه کرده ایم . مهمتر از همه نیاز به تشخیص اینکه شعر می تواند هم آموزش داده شود و هم از آن لذت برد یعنی هم تعلیمی و هم سرگرم کننده است و می توانیم آنرا به عنوان بخشی از برنامه درسی یا برای لذت بخوانیم.شاعران تنها در گذشته زندگی نکرده اند که به خاطر شهرتشان اسم آنها را بدانیم بلکه مفسران معاصر زندگی هستند . نه تنها می توانیم آثارشان را در خانه یا مدرسه بخوانیمبلکه حتی می توانیم آنها را که در مورد خودشان گفته اند بشنویم و این تنها زمانی خواهد بود که ما بدرستی قدرت شعر را تشخیص داده باشیم که محرک ما خواهد بود.

شعر در مقابل نثر
به دلیل محدودیتهای ایجاد شده به وسیله شیوه ، طول بیت ، وزن ، قافیه و تمایل به رساندن مفهومبه طور خلاصه و حذفی شعر معمولاً خیلی بیشتر از نثر خلاصه تر است . زبان شاعرانه همچنان که شاعر می کوشد تجربه را دوباره خلق کند متعالی ر و قوی تر است . از راپون (1233-1350) شاعر آمریکایی در مورد شیوه نوشتن که به وسیله آن شاعر تجربه را به شکل خلاصه شده و فشرده ای کاهش می دهد.
سه سال پیش وقتی از مترو کنکورد از پارس بیرون می آمدم بلافاصله شخص زیبایی را دیدم سپس دیگری و دیگری و یک بچه زیبا سپس یک زن زیبا تمام روز در این فکر بودم که این برای من به چه معنا است نتوانستم کلمه ای برای آن احساس دوست داشتنی پیدا کنم یک شعر سی خطی نوشتم و به خاطر آنچه که ما آن را قدرت فرعی می نامیم آن را ز بین بردم، شش ماه بعد شعری نوشتم که نصف قبلی بود ، یک سال بعد جمله زیر را نوشتم : تجسم این صورتها در میان جمعیت ؛ گلبرگ هایی بر روی شاخه ی نمناک سیاهی است . به جرات می گویم که بی رنظم به نظر می رسد مگر اینکه کسی آنها را داخل یک جریان فکری جمع کند در شعرهایی از این نوع یک نفر سعی می کند که نمونه دقیقی از یک چیز بیرونی و عینی را به یک چیز داخلی و ذهنی تغییر دهد.
شعر پوند ساختار محکمی دارد و تجربه اش را از راه دیداری و بطور واضح بیان می کند . کاملاً با گزارش رماریستی که در پاریس اتفاق افتاد متفاوت است . در حالیکه نثر آن بی ربط و دارای ساختار ضعیفی است شعر آن از دو عبارت اسمی از پیش اصلاح شده است و زبان عینی و نثر تکراری آن با تجسم اسمی انتزاعی که شامل همه ی چیزی را که او دیده جایگزین شده است . تصویر گلبرگ اسم انتزاعی را با یک تصویر دیداری واقعی که با آن هر خواننده ای می تواند تداعی کند آشنا تر می سازد . بعلاوه ویژگی های شعری سنتی مانند قافیه ( crowd bough )و قافیه درونی ( petals wet ) و تکرار کلمات انسدادی ( black bough) تاثیر انتخاب لغات را بیشتر می کند . شعر یک بیان قوی و خلاصه شده ی دیداری از یک تجربه شخصی است.

چه چیزی شعر می سازد؟
وقتی به هر نوع ادبیاتی نگاه می کنیم استفاده ی شخصی و فردی از زبان را در هر نوع آن می بینیم. نویسندگان کلماتی را انتخاب می کنند که ویژگی های مجازی ، ضمنی یا توصیفی را در خود داشته باشند در نتیجه متون ادبی لحن متعالی تری دارند که در آن هر کلمه ای اهمیت خاص خود را دارد . صنایع بدیعی برای نویسندگان اهمیت اساسی دارد چون به کمک آنها نظر خود را به جهان بیان می کنند یعنی این صنایع به ادبیات ویژگی هابصری می دهد و اغلب پایه و اساسی برای موضوعات و ایده های نویسنده می باشند . ترکیب کلمات و عناصر عبارات به نویسنده امکان می دهد تا بر بخش های لغوی مشخصی یا بر ساختار های دستوری که از لحاظ معنایی اهمیت دارند تاکید ویژه ای بکنند . با تغییر دادن ماهرانه نظم معمول کلمات و عناصر و عبارات نویسنده می تواند توجهات را به قسمت های مشخص یک متن معطوف کند . به هر حال ویژگی های متمایز شعر در شکل ، وزن ، قافیه و در شیوه حذف کلمات نهفته است .بلافاصله بعد از دیدن یک شعر می توانیم تنوع در طول خطوط و تقسیم آن به بندهای مختلف و ویژگی های بصری را که بر روی معنی تاثیر دارند را تشخیص دهیم. شاعران ایده های خود را به واحدهای منطقی تقسیم کرده و اغلب می توانیم پیشرفت در ایده های شعر را بوسیله ی ساختار بندها ترسیم نماییم . شاعران با قرار دادن عبارات و کلماتی که دارای اهمیت معنایی بیشتری هستند در ابتدا و یا در آخر خط می توانند توجهات را به آنها جلب کنند .
صدا و وزن اگر به صورت یک واحد معنایی به کار روند تاثیر کلی شعر را بیشتر می کنند و به ما یادآوری می کنند که شعر را نیز مانند یک متن با صدای بلند خواند و عبارات و نظرات را با دقت بیشتری بررسی کرد . به دلیل اینکه شاعر یک تجربه یا یک لحظه ی زمان را با دقت می بیند و به شکل تجویزی آن را به شعر در می آورد هر شاعر آن را اغلب به صورت فشرده تر و خلاصه تر بیان می کند . با مطابقت با الگوی وزنی مخصوص یا طرح قافیه یا تغییر نظم کلمات به منثور تاثیرات معنایی می توان سبک را به شیوه ی حذفی در آورند یعنی نظم و عملکرد دستوری کلمات حذف می شود و این یکی از دلایلی است که فهم شعر را سخت تر می کند .
با این وجود دور و بر ما اشعاری مانند آواز بچه ها – سرودهای بازی ، آوازها و پیام های بازرگانی را فرا گرفته است . ما از چیزی که لذت می بریم زیرا این الگوها بیاد ماندنی و جذاب مانند یک چیز خاص برای ما است . تقریباً در همه ی جوامع شعر پیش از نثر بوجود آمده است.در فرهنگ هایی که سینه به سینه نقل می شود به خاطر اینکه شعر دارای الگوهای موزون و صداهای تکراری می باشد.آوازها و تصنیف ها بهترین وسیله برای حفظ تاریخ آن ملت ها بوده است . در اشعاری که می خوانیم و مطالعه می کنیم اصول یکی است : یعنی برای کمک به ما در جهت فهمیدن تجربیات خودمان بایستی موسیقی کلمات و توانایی شاعر را تشخیص دهیم . برای لذت بردن از خواندن نباید اجازه دهیم سختی های ساختاری و زبانی و نحو مانع ما شود . علی رغم این سختی ها با دقت خواندن شعر به آن می ارزد فهم معانی کلمات و نداشتن ترس باعث می شود که از شعر خواندن و تجربه خود لذت ببریم .

کدام ویژگی های شعری در صفحه 10 ادبی هستند و آنها را در سایر انواع ادبی می توان یاهت و کدام ویژگی ها مختص شعر هستند ؟
در مورد تاثیرات ایجاد شده بوسیله این ویژگی ها نظر خود را بنویسید .
درصورت علاقه به موضوعات زیر بیشتر فکرکنید:متن- زبان- ویژگیهای دستوری وبیانی وطرح
غزل 43 : به چند طریق باید عاشقت باشم ؟ متن 1- الیزابت بارت براونینگ(1184-61)
به چند طریق باید عاشقت باشم ؟ اجازه بده بشمارم:
به خاطر عمق و پهنا و بلندی عاشقتم
وقتی احساسم گم است روحم تواناست
به خاطر خاتمه بودن و کمل لطف
به اندازه هر روز عاشقتم
با کمال آرامش در نور خورشید و شمع
آزادانه عاشقتم به مانند تلاش انسان برای حق خود
خالصانه عاشقتم به مانند آنهای که ستایش می کنند
عاشقتم با شوق و اشتیاقی مثال زدنی
در این حسرت قدیمی و با آن ایمان کودکیم
عاشقتم با عشقی که دارد از دستم می رود
عاشقتم با تمام نفس
لبخندها ، گریه ها با تمام زندگیم ، اگر خدا انتخاب کند
عاشقت خواهم بود حتی بعد از مرگ.

عقابمتن 2- آلفرد لورد تنسیون (1187-92)
تخته سنگ را می گیرد با دستهای قلاب کرده
نزدیک خورشید در زمین های متروک
آسمان آبی را احاطه کرده می ایستد
دریای مواج زیر نظرش
از سخره های بلند کوه می نگرد
و مانند صاعقه فرود می آید.

یادداشت
مزمون غزل الیزابت بارت براونینگ نه فقط در شو بلکه مورد توجه ادبیات از هر نوعآن می باشد.
نوع نگرش او به عشق شخصی است و او تا حدی هم اقدام به وصف عشق خود نسبت به محبوبش رابرت براونینگ می کند در حالیکه معنی غزل بارت براونینگ واقعی است نگرش تنسیون نسبت به عقاب هم واقعی و هم سمبولیک است. او در مورد این پرده و سلطه ی او بر محیط اطرافش می نویسد اما همچنین بطور سمبلیک از یک حاکمی که تسلط و حکم رانی بر قلمرو خود دارد نیز اشاره دارد. عبارت آغازین بلافاصله یک تصویر خیالی ایجاد می کند اما ما ب عقاب به عنوان مرجع ضیر او که اهمیت ضمیر را نشان می دهد وابسته هستیم این ابهام در مرجع اساس احساس خواننده است که شعر چیزی فرا تر از توصیف یک پرنده است . این نوع از لایه های معنایی ویژه شعر نیست اما شمل خلاصه شده آن جهت تاکید بیشتر مناسبتر است . طرف بیان هر شعر بسیاری از ویژگی هایی که برای هر نوشته ادبی لازم است مشخص می نماید. در شعر برت براونینگ چون فاعل اسم معنی است اسامی معنی هم زیاد به کار رفته است . (روح – علاقه- – عشق ) در این شعر زبان نوعی از تضاد را به منظور بیان محدودیت های عشق او بیان می کند . یعنی مرجع های متناقض مانند خورشید و شمع ، خنده و گریه و زندگی و مرگ به ما کمک می کند تا ادعای عشق برت براونینگ را در واژه های معمولی و آشنا را درک کنیم . به همین نحو این واژگان به ما یاد آور می شود که این حالت از بودن جدید است و بر قدرت عشق جهت تغییر زندگی تاکید دارد . صفت های مانند پیر – کودکی – گمشده و فعل زیان کردن توجه ما را به عشق او برای بر اونینگ با مقایسه آن با گذشته جلب می کند . انتخاب واژگان برای تنسیون بطور مستقیم با محیط فیزیکی در ارتباط است . اسمهای معنی تخته سنگ – زمین دریا و کوهستان حسی را در خواننده ایجاد می کند که عقاب بر فراز آنها پرواز می کند . صفت ها به دلیل اینکه چشم انداز ما را گسترش می دهد مهم هستند : کلماتی مانند بلندی به صورت سمبولیک هستند : تاکید بر سنگ آبی آسمان که عقاب را فرا گرفته به وسیله ی صفت نیلگون نشان داده شده است و به طور سمبلیک نشان دهنده بلندی است که عقاب پرواز می کند . بوسیله ی فعل وصفی کوچک شده دریای قدرتمند را به یک چیز غیر مهم نشان می دهد . انتخاب کلمات قلاب کرده، متروک، چشم انداز دیگری را در ما ایجاد می کند . در شعر تنیسون عقاب به وسیله کلمه دست تشخیص می یابد نه به وسیله کلمه چنگال و همچنین کلمه دیوار که معنای ضمنی آن یک چیز ساخته دست بشر است . این نوع کار برد متعالی از زبان در سایر انواع ادبیات رایج است اگر چه به عنوان معرف شعر مشخصه یک نوع خاص نیست. ویژگی های دستوری همچنین می تواند برای ایجاد تاثیرات ویژه بکار رود . به عنوان مثال در این غزل تغییرات در حالت دستوری برای جلب نظر ، استفاده شده است . جمله پرسشی در اغاز شعر "به چند طریق باید عاشقت باشم؟" عنوان شعر را معرفی می کند و با جمله ی امری اجازه بده بشمارم پاسخ داده شده است . سپس با جملات خبری برت براونینگ اندازه عشق خود را بیان می کند .
همزمان که تنیسون از جملات خبری در سراسر شعر استفاده می کند مهارت او در نحو عامل تاثیر گذار مهمی در هدایت و تاثیر بر خواننده است . جمله دوم در عبارت اصلی : او می ایستد توجه را به جمله قیدی از پیش آمده "نزدیک به خورشید" و جمله ی "آسمان نیلی را احاطه کرده "می کشاند. و به پرنده / حاکم بوسیله اصطلاحاتی مانند بلندی ، منزوی و فریب تشخیص می بخشد . الگوی مشابه دیگری در خط آخر شعر ایجاد شده که در آن جمله تشبیه"مانند رعد" جلوتر از جمله ی اصلی "فرود می آید" آمده است. این جمله آخر حس ما را نسبت به پرنده هنگامی که جهت صید شکار فرود می آید و یا اعمال شکنجه بوسیله حاکم بر می انگیزاند. این تشبیه تصاویری را هم از طبیعت و هم کنایه ای است که زئوس خدای یونانی که پدر قادر خدایان و حکمران آسمان و خدای رعد و صاعقه اسکاندیناوی را به ذهن می آورد .
تنیسون با استفاده از قید "زیر او " در بند میانی فرم و ترکیب را با هم ترکیب کرده است، تنسیون با قرار دادن فعل اصلی "زیر نظر داشتن" در آخر جمله قدرت پرنده / حاکم را به رخ می کشد یعنی معانی ضمنی کلمات نحو آنها و معانی نمادین دریا به عنوان افراد زیر دست حاکم ظالم نا بخشنودی و بالقوه حاکم به همراه توصیف واقعی و فطری پرنده را در ذهن تداعی می کند .
رابرت براوننینگ با استفاده از ویژگی های بدیع در شعر بیان خود از عشق را متعالی کرده است . تکرار فاعل – جز- مفعول من عاشقتم ، تمایل شاعر را به بر شمردن راه هایی که او عاشق محبوبش هست را می رساند . سایر الگویابی ها در استفاده همزمان از قیدهایی چون "آزادانه – خالصانه " و فهرست پیوسته ای از عمق- پهنا و بلندی و همچنین فهرست بدون حرف ربطی چون : نفس ، خنده ،گریه و نوشتن آنها با حروف پر رنگ استفاده از خط مورب و پرانتز را می توان دید . این نوع تکنیک ها مجاب کننده هستند و به شاعر امکان می دهد که در مورد موضوع شعرش تاکید بیشتری کند . آنها منحصر به شعر نیستند هر نویسنده ای برای خلق تاثیرات عاطفی از آنها استفاده می کند آنها در روند نوشتن دلالت کننده هایی هستند و هر جا که ساختارها و کلمات جهت تاثیر بر خواننده یا شنونده درست به کار روند کاربرد دارند. اما چه چیز این دو تن را به صورت شعر در آورده است؟ وقتی برای اولین بار آنها را می بینیم به خاطر طرح ویژه ای که دارند می دانیم که شعر هستند . شعر را با استفاده از بندهای مجزای آن ،طول بی قاعده آن و رابطه بین خطوط آن به شکل وزن و صوت آن می توان تشخیص داد. ساختارهای نحوی آن الزاماً ربطی به طرح یا الگوبندی خطوط ندارد یعنی در خالی که در پایان بعضی از خطوط علائم نقطه گذاری می آید در پایان بعضی دیگر از آنها صرفنظر می شود .به دلیل اینکه اشعار از سایر انواع ادبی کوتاه تر هستند واژگانی که در اشعار انتخاب می شوند بار معنایی قوی تری دارند یعنی هر لغت برای یک هدف انتخاب می شود و کارکرد دستوری آن در نظر گرفته نمی شود .
در شعر برت براونینگ فرم و شیوه آن متمایز است غزل ادبی او به قافیه های هشت تایی و شش تایی تقسیم شده است . طرح قافیه پایانی به وسیله قافیه درونی (عمق/پهنا – هستی/هدف – سطح/هر روز – تو را/آزادانه)که حس ما را به شعر به عنوان یک واحد کامل بالا می برد تقویت شده است خطوط ده بخشی در غزل های سنتی تشاخص مهمی هستندو در اینجا قاعده وزن شعر به اقدام منطقی شاعر در توضیح شعر کمک کرده است فرم و معنا کاملاً با هم در ارتباط هستند شیوه ی شعری خلاصه تر بیان عشق شاعر را محدود تر کرده و به شاعر این امکان را می دهد که آن را به صورت واضح و شخصی بیان کند . تنسیون از دو بند سه خطی یا سه بیتی استفاده کردهو با استفاده از ربط قافیه های پایانی ایده ها و وضعیت اولیه عقاب و سپس قدرتش را بیان کرده است . قافیه درونی (نزدیک/تنها – دریا/در زیر ) قاعده موزون هشت سیلابی و اهمیت وقفه در آخر جملات جایی که کلمات پایانی دارای وزن خاصی هستند ، تاثیر کلی شعر را بالا برده است . شیوه ی خلاصه نویسی بر قدرت پرنده/حاکم در این شعر تاکید می کند و حس اسارت را بوسیله کلمه ی احاطه القا می کند.

ویژگی های متمایز شعر
به دلیل تاثیراتی که ویژگی های متمایز کننده شعر دارد شناخت آن مفید است. شناسایی آن تنها نقطه شروع است یعنی کشف این تاثیرات اهمیت زیادی دارد چون تاثیرات زیادی بر خواننده دارد .
خطوط دارای وقفه نهایی و بدون وقفه
قبلاً دیدیم که طول خطوط ویژگی مهمی در شعر گفتن هستند اما همچنین دقت در آخر خطوط اهمیت زیادی دارد که ببینیم آیا از علائم نقطه گذاری استفاده شده است و تاثیر آن را بر معنی جمله بدانیم .
خطوط دارای وقفه نهایی
وقتی در آخر شعر از علائم نقطه گذاری استفاده شود به آنها شعر دارای وقفه نهایی می گوییم. که از نظر ساختار دستوری نشان دهنده یک وقف طبیعی است.نقطه و نقطه ویرگول نشان وقف کامل هستند در حالیکه ویرگول یا دو نقطه نشان دهنده وقف موقتی در ادامه شعر هستند.

مرثیه هجوی بر مرگ ژنرال تازه به شهرت رسیده
زیبایی اش ! غیر ممکن است ! چه مرگی !
چه در زمان پیری و چه در تختخواب !
ممکن است آن مبارز قوی مرده باشد،
چه شرم آور ، بعد از این همه ؟
خوب او مهم نیست در گذشته چگونه،
صدای بلند و آخر شیپور بایستی حالا او را بیدار کرده باشد؛
و باور کن وقتی شلوغی بیشتر می شود ،
آرزو دارد کمی بیشتر بخوابد.

یادداشت
این شعر یک هجو است و یک مرثیه مرسوم نیست در واقع از عنوان شعر لحن آن مشخص است. ما با یک سوگواری و حسرت روبه رو نیستیم بلکه با یک سرزنش و عیبجویی نسبت به یک ژنرال مرده روبه رو هستیم. خطوطی که با وقفه کامل تمام شده است یک لحن مکالمه ای و غیر رسمی را ایجاد کرده است . این حالت با استفاده از چندین جملهه کوتاه تعجبی که نوعی بی اعتقادی را بیان می کند به شاعر این امکان را می دهد که قدرت و اختیار یک مرد مقتدر را زیر سوال ببرد. و سبک حذفی توجهات را به لحن طعنه دار آن می کشاند . هجو به نویسنده اجازه می دهد که موضوع مورد بحث را تمسخرکند . پاسخ های سریع در ادامه شعر به سوال مصراع چهار انتظاراتی را که ما از یک سرباز بزرگ داریم و واقعیتی که یک پیرمرد در تختخواب می میرد را از بین می برد . تناقض در صفت های قادر و شرم آور توجهات را با یک نوع نارضایتی سریع با سلسله مراتب اجتماعی می کشاند . یعنی رهبران با افتخارات اجتماعی که به سن پیری می رسند در حالی که سربازان معمولی مجبور به رویا رویی با خطر هستند و در سن جوانی می میرند. کلمه ی محاوره ای "خوب" و جمله ی معترضه ی "مهم نیست چگونه" همراه با یک لحن محترمانه مثالهایی از حالات طعنه و تمسخر هستند. به همین صورت اشاره به "صدای بلند و آخر شیپور" در جمله ی ششم به دو صورت کارکرد دارد :به عنوان یک جمله ی مصطلح خشن هر چه بیشتر موقعیت ژنرال را به عنوان یک مرد بزرگ از بین می برد . و شاید به عنوان یک استعاره برای داوری در مورد او یعنی زمانی که ژنرال آرزو می کند یک کمی بیشتر بخوابد تا کمتر با واقعیت زندگی رو برو شود. جمات تاکیدی ب وقفه کاملو تاکید بر کلمه آخر هر جمله مکث هایی را به وجود می آورد که در آن حالت طعنه مشخص است یعنی یک مرثیه شعری سنتی به یک حمله به یک موقعیت اجتماعی تبدیل می شود.

خطوط بدون وقفه
خطوط بدون وقفه به وسیله علائم نقطه گذاری مشخص نمی شوند زیرا ساختار های دستوری در یک جمله از شعر کامل نمی شوند.معانی در طول یک خطو بیت پیوسته هستند و خواننده به منظور فهم شعر باید کل ان را بخواند . بایستی به واژه ی فرانسوی که به معنی دنباله ی سخن را در شعر یا بیت بعدی ادامه دادن است و به منظور توصیف شعرهای بدون وقفه هستند بکار می روند توجه کنیم این روند در شعرهای قرن 16 و 17 رایج بود اما شاعران قرن18 کمتر از آن استفاده می کردند . شاعران رمانتیک قرن 19 در مقابل قواعد دست وپاگیری که بر شعر قرن 18 حاکم بود عکس العمل نشان می دادند . آنها به زبان روزمره و وزن سخن توجه داشتند و شعر بدون وقفه توسعه ی طبیعی این اصل بود.
کار صبح
یک گروه از کارگران بر سر توده ای از الوار خیس
در کنار راه آهن به رنگ سرخ خون مانند می درخشد
به نظر می رسد از میان آبی صبح سر بر می آورد
چیزی لطیف و نرم ، شاتل به پرواز در آید
قرقره های زرد و سرخ رنگ و دست ها و صورت هاشان تکان می خورند
این طرف و آن طرف در میان اسکلت های شفاف
و همراه با کار می خندند کارشان را مانند بازی انجام می دهند

یادداشت
لورنس در این شعر تصویری را که از گروهی از کارگران دیده بازسازی کرده است . افزایش فعالیت این مردان بهوسیله شعر بدون وقفه بیان شده است ، اما همچنین لورنس با استفاده از زبان و استفاده یک موجود افسانه ای این افزایش و پیشرفت را ایجاد کرده است.با استفاده از دو عبارت بلند اسمی در ابتدای دو مصراع اول خواننده با یک توصیف دقیق روبرو می شود. لورنس همزمان با استفاده از صفات واقعی مانند (توده – خیس – راه آهن) و سرخی خون و فعل درخشیدن تصویر و پندار عادی از کارگران را افزایش داده است خواننده در انتهای بندهایی که واقعیت بصورت مجاز ی بیان می شود بیشتر تحریک می شود یعنی کار روز مره و عادی به چیزی خیالی و لطیف تبدیل می شود . استفاده از کلمات دارای صدای سایشی در اشعار مربوط به کارگران راه آهن غیر منتظره است اما لورنس با استفاده از فعل به نظر رسیدن و معنای ضمنی عدم اطمینان و راز آلود آن این تغییر را به ما نشان می دهد.
اگرچه دو بند با یک مصراع با وقفه از هم جدا شده اند اما تصویر نهایی از شاتل در بند اول در بند دوم جایی که دست کارگران به قرقره تشبیه شده است بیشتر توسعه داده شده است .
معنای ضمنی بافتن در جمله "آنها چیزی خیالی و لطیف می سازند " بیان شده است . تصاویر عادی از زمختی کارگری با حسی از خلاقیت جایگزین شده است. لورنس با استفاده و تمرکز بر رنگهایی که حالت آن جهانی را تداعی می کند (سرخی خون – طلای سرخ – شفاف – نیلی)این معنایضمنی را تقویت کرده است.
وجه وصفی معلوم "می جنبند " و قیدهای "این طرف و آن طرف " توجهات را به جنب و جوش کارگران می کشاند . کارگران به اجزایی مانند دستها ، پاها به مانند قسمت های ماشین تقسیم شده اند . دو مصراع آخر همانند مصراع نخست از عبارت اسمی مرکب ساخته شده که مقایسه صریح مابین کارگران و جهان خیالی را بیان می کند . صداهای جانبی تکرار شوند. (خندیدن – کارگر – زندگی – شبیه) مانند صداهای سایشی قبلی بین کارگران و خنثی کارشان و تصویری که شاعر می بیند مقایسه ای را انجام داده است. الگوبندی قافیه درونی (کارگر ، بازی ) و آوردن کلماتی با حروف اول یکسان تصویر این کار صبحگاهی را تقویت و تشدید کرده است.
لورنس برای افزایش تاثیر شعرش از فن ارائه سخن در ادبیات بعدی استفاده کرده است همچنین با انعکاس جنب و جوش کارگران و تحریک خواننده بوسیله استعاره آخر ی موجب انسجام بیشتری در شعر شده است . شاعر تصویری از کارگران به ما نمی دهد بلکه کار جسمانی و دنیوی را به چیزی جادویی تفسیر می دهد.

وزن
وزن در شعر بسیار مهم است : هم بر شعر وقتی آن را می خوانیم تاثیر می گذارد و هم به شاعر امکان می دهد تا کلمات مهم در شعر را بر جسته سازد . همه کلمات دارای یک وزن طبیعی هستند که با شمردن تعداد سیلاب های آن می توان آن را تشخیص دادو به عنوان مثال عمق داراییک سیلاب است .صبح ها دارای دو سیلاب- صبحانه سه سیلاب و هماهنگی چهار سیلاب دارد.
هر سیلاب یک وزن مساوی ندارد یعنی کلمات از سیلاب های ضعیف و قوی تشکیل شده اند . یک سیلاب قوی تاکید بیشتری روی یک سیلاب نسبت به دیگری دارد و در نتیجه آن تاکید می کند اما سیلاب ضعیف بدون تاکید بیان می شود . هنگام صحبت کردن ما بر سیلاب های مشخصی تاکید بیشتری می کنیم . مانند دیروز که دی را با تاکید تلفظ می کنیم یا معلم که تاکید بیشتری روی لم دارید . در جمله هم کلماتی که دارای بار معنایی بیشتری هستند با تاکید تلفظ می شوند در حالیکه کلمات دارای کاربرد دستوری بدون تاکید بیان می شوند.
در شعر به این الگو اهمیت بیشتری می دهند ، شاعران اغلب بطور آگاهانه طوری به کلمات نظم می دهند تا موجب ایجاد یک الگوی منظم و تکراری از سیلاب های تاکید کننده و غیر تاکیدی شوند. به این نوع الگوبندی موزون وزن می گوییم . وزن ممکن است از یک خط به خط دیگر متفاوت باشد شاعر ممکن است از یک الگوی وزن دار پیچیده در طول چندین خط یا بند استفاده کند و سپس دوباره تکرار شوند یا به مانند بسیاری از شعرهای نو این الگوی مکرر تکرر نشود . انتخاب هایی که یک شاعر در مورد وزن می کند بسیار مهم هستند زیرا شاعر با ایجاد یک الگوی موزون مشخص در فهم ما نسبت به متن می تواند تاثیر بگذارد . به عنوان مثال تنوع در یک الگو در حالت و برخورد یک شاعر ممکن است موجب تغییر شود.

سیلاب های با تاکید و بدون تاکید
نخست دقت در الگوی سیلاب های با تاکید و بدون تاکید مهم است .در مثال اول سیلاب های با تاکید را با حرف بزرگ نشان می دهیم . در شعر بر روی سیلاب های با تاکید علامت/ یا (بعضی اوقات – ) می گذاریم .
Hic'k o ry dic'k o ry doc'k
سیلاب های بدون تاکید با علامت 7 مشخص می شوند.
Hick o ry dick o ry dock
در شعر انگلیسی پنج الگو برای سیلاب های با تاکید و بدون تاکید وجود دارد و شناخت آنها مهم است وتد مجموع : یک سیلاب با تاکید به دنبال یک سیلاب بدون تاکید می آید .
(de – light , a – bout)
دو هجایی : یک سیلاب بدون تاکید به دنبال یک سیلاب با تاکید می آید.
(g'a – ther ,Fe'el – ing)
سه هجایی : دو سیلاب بدون تاکد به دنبال یک سیلاب با تاکید می آید.
(h'a – Pi – ness , se'n , se'n – ti – ment)
سه هجایی : یک سیلاب با تاکید به دنبال دو سیلاب بدون تاکید می آید
(in – te – r'rupt , dis – a – pp'ear )
دو هجایی بلند ، دو سیلاب با تاکید .
(he'art – bre'ak ,wi'ne – gla'ss)
رایج ترین وزن در شعر انگلیسی وتد مجموع ضعیف – قوی است زیرا با وزن طبیعی زبان انگلیسی مطابق است . در شعر تقوا نوشته جرج هربرت (1012-972) می توان این الگو را دید.
تنها عبارت اسمی آغازین و عبارت فعلی پایانی جایگزین وزن ضعیف – قوی شده اند.
روزی شیرین، بسیار عالی – بسیار آرام ، بسیار آفتابی
جشن عروسی زمین و آسمان
شبنم به خاطر تو امشب گریه خواهد کرد
چون بایستی بمیری
قاعده وتد مجموع در شعر هربرت برای تفکر او در مورد پرهیزگاری مناسب است ، در بند آغازین شعر او به زیبایی زودگزر روز اشاره می کند . الگو بندی خط نخست(so c'ool , so calm , so bright) تازگی و پاکی صبح زود را نشان می دهد و آن در تصویر عروسی به اوج می رساند ، در حالیکه در خط سوم این لحن مثبت با لغات دارای معانی ضمنی منفی از بین میرود. افعال گریه کردن و افتادن به همان قاطعیت فعل شرطی خواه ما را برای بیت آخر با معنا ی آشکار باید بمیرد آماده می کند . هربرت با استفاده از صناعات ادبی اهمیت بیت اخر را برجسته تر میسازد. بیت آخری از بیت قبلی کوتاهتر اما شاید مهمتر از آن باشد . استفاده از دو هجایی بلند بر اهمیت معنایی عبارت فعلی بایستی بمیرد تاکید دارد. استفاده از دو هجایی بلند همراه با دو سیلاب تاکید دار پشت سر هم وزن بیت آخر را کمتر کرده آن را سنگین تر و در نتیجه آن را قابل توجه تر می کند . هربرت با تغییر دادن وزن شعر توجه را به اهمیت عبارت آخر بیشتر کرده و تضاد بین مرگ و حس زندگی ایجاد شده در توصیف روز را گسترش داده است. صنعت مشابهی در عبارت اسمی آغازین نیز به کار رفته است روز شیرین : دو سیلاب با تاکید موجب وقف قبل از وتد مجموع موزون شده است و توجه خواننده را به عبارت آخر و مرگ می کشاند . الگوی موزون شعر به طور مستقیم عبارات آغازین و پایانی این بند را با هم ربط داده است . خواننده نیاز دارد روابط بین این مراجع متضاد را تشخیص دهد زیرا این مراجع متضاد موضوع اصلی شعر هربرت هستند . در دو بند بعدی شعر "پرهیزکاری" این الگو تکرار شده است . به هرحال هربرت در بند پایانی وزن را تغییر می دهد زیرا در اینجا او به طور مستقیم ماهیت پرهیزکاری و ثبات آن در این جهان فانی را مورد خطاب قرار می دهد.
اوزان وتد مجموع و سه هجایی به عنوان وزن های بالا رونده شناخته شده اند زیرا صداهای بدون تاکید به طرف صداهای با تاکید حرکت می کنند و حرکت شعر را رو به جلو به طرف تاکید بیشتر دنبال می کنند . به طور سنتی در شعرهای مردمی قبل از قرن هجدهم و سوم بود اما شاعرانی چون اسکات و بایرون در قرن نوزدهم از شعر سه هجایی در اشعار جدی تر استفاده می کردند . سبب ایجاد تاثیر سرعت و در نتیجه اغلب برای تغییر آهنگ سرعت شعر رو به جلو می شود.از طرف دیگر قافیه دو هجایی چون بعد از تاکید اولیه حروف آن ضعیف تر بیان می شوند یک وزن افتان است . این وزن طبیعی در انگلیسی گفتاری نیست و در نتیجه موجب تغییر عمده ای در الگوهای آوایی می شود . قافیه دو هجایی تا قبل از قرن شانزده در انگلیسی رایج نبود اما وسیله مهمی در تغییر وزن قافیه مجموع شعر سنتی در شعر بی قافیه شد . به ندرت می توان شعری با قافیه دو هجایی پیدا کرد اگرچه لانگ فلو (1234) در شعر می سی هیا واتا از وزن دوهجایی بدون قافیه استفاده کرد.
قافیه دو هجایی به عنوان وزن غالب تکراری به نظر می رسد اما به عنوان یک متغییر به سایر الگوهای موزون می توان تاثیرات بسیار مهمی داشته باشد.
قافیه سه هجایی هم مانند دو هجایی یک وزن افتان ایجاد می کند. در حالیکه آنها اغلب در شعر کلاسیک بکار می رفتند اما تا قرن نوزدهم در شعر انگلیسی رایج نبودند تا اینکه اسکات ، بایرون ، تنیسون و براونینگ از این روش استفاده کردند. علاوه بر این پنج الگوی پایه ای شاعران از شعری که از یک هجای بلند بین دو هجای بلند بین دو هجای کوتاه است نیز استفاده می کردند یا هجای موزون که از یک سیلاب موکد با یک سیلاب غیر موکد که قبل یا بعد از آن می آید تشکیل شده است استفاده می کردند . اگرچه زیا در شعر انگلیسی رایج نیست و به ندرت یک وزن غالب به حساب می آید اما در کنار سایر قافیه های موزون می تواند بکار رود . یک شاعر همچنین امکان دارد که از یک وزن غیر موکد اضافی برای تکمیل شعرش استفاده کند و خیلی در الگوی کلی آن هم تاثیر نمی گذارد.

قافیه های موزون
با شناسایی الگوهای قوی و ضعیف هر بیت شعر می توان به قافیه های موزون تقسیم شود یعنی گروهی از سیلاب ها که واحد صعری قابل تشخیص را تشکیل می دهند . هر قافیه از سیلاب موکد و تعدادی سیلاب غیر مو کد تشکیل شده است . این قافیه می تواند قافیه مجموع، دو هجایی ، سه هجایی ، دو هجایی بلند باشد . هر قافیه مجزا را به طور معمول با علامت/ نشان می دهند . برای تعیین تعداد قافیه ها بایستی تعداد هجاهای موکد را شمرد به یاد داشته باشید که در دو هجایی بلند از دو سیلاب موکد متوالی که یک قافیه موزون را تشکیل داده ساخته شده است. اگر یک قافیه وجود دارد (یک هجایی موکد) آن را یک وزنی می نامیم . دو قافیه (دو موکد) دو وزنی ، سه قافیه (سه موکد) سه وزنی ، چهار قافیه (چهار موکد ) چهار وزنی ، پنج قافیه (پنج موکد) پنج وزنی ، شش قافیه (شش موکد) شش وزنی ، هفت قافیه (هفت وزنی)، هشت قافیه (هشت موکد) هشت وزنی می نامیم شعر پنج وزنی قافیه مجموع
I love I thee to I the depth I and breadth I and height
با نگاهی دوباره به شعر پرهیز گاری و با شمردن تعداد سیلاب های موکد هر بیت می توان وزن آن را شناسایی کرد . هربرت از شعر چهار وزنی قافیه مجموع در سه بیت اول استفاده کرده است . الگوی تاکیدی قوی – ضعیف قافیه مجموع در این شعر هست و در هر بیت چهار سیلاب موکد وجود دارد . اخرین بیت تنها دو سیلاب موکد دارد و هربرت با تغییر چهار وزنی قافیه مجموع به دو وزنی قافیه مجموع توجهات را به موضوع شعرش می کشاند اگر چه رمان نویسان نیز می توانند با بکار بردن وزن در نثر بوسیله انتخاب کلمات در الگوی سیلابی قوی و ضعیف آن را بکار ببرند اما این الگوبندی مختص به شعر است .
شاعران به منظور تطابق با وزن انتخابی شان کلماتی را نه فقط برای معانیشان بلکه همچنین برای ویژگی های آوایی و وزن درونی شان انتخاب می کنند . آنها همچنین ممکن است با تغییر نظم کلمات یا حذف آنها ، کاهش عملکرد دستوری کلمات یا انتخاب کلمات چند هجایی به منظور تناسب با وزن انتخابی به این کار دست بزنند. بعنوان مثال "whoerer"را به " whoee'er " تغییر می دهند یا " over " تبدیل به " o'er " می شود . " itwas " تبدیل به " twas " می شود یا "beneath " تبدیل به " neath " می شود.
اگر شاعران از وزن گفتگوهای غیر رسمی بخواهند تقلید کنند آنها از پنج وزنی قافیه مجموع استفاده می کنند چون الگوی سیلاب های موکد و غیر موکد به این گفتاری خود به خودی نزدیکتر است.
تفسیر این الگوی وزنی بسیار متداول شاعران را قادر می سازد که توجهات را به کلمات مهم بکشانند یعنی با تفسیر در ضرب آهنگ و حالت و معانی کلمات این کار را می کنند.
خواندن اجمالی اشعار یک کار دقیقی نیست و خوانندگان بعضی اوقات الگوهای مختلفی بر اساس شیوه/ می که آنها باور دارند که یک بیت بایستی چگونه باشد می بینند . برای عده ای ممکن است قافیه آغازین در شعر پرهیزگاری یک دو هجایی بلند نباشد بلکه یک قافیه مجموع باشد . بنابراین "روز شیرین " ضرب آهنگ بیت را کند نمی کند اما توجه خواننده را به فهرستی از عبارات وصفی تصویری در بیت دوم می کشاند .مهمتر از همه اینها ربط وزن به معنی است به تاثیرات ایجاد شده و ربط بین شعر و موضوع آن دقت کنید . نیاز به دقت زیاد در هر بیت نیست اما اینکه قادر باشید و بدانید که کجا شاعر الگو را برای معنی تغییر داده ، لحن را عوض کرده یا صنعت ترکیب را انجام داده بسیار مفید است.
برای فهم هر بیت شعر موثرترین راه در نگاه اول شناسایی الگوهای موک و غیر موکد است در نتیجه می توانید ببینیدکه شاعر کجا از قافیه مجموع ، دو هجایی ، سه هجایی یا دو هجایی بلند استفاده کرده است . سپس تعداد سیلابهای موکد را بشمارید بدین وسیله می دانید که چند قافیه در یک بیت وجود دارد به یاد داشته باشید در سیلاب موکد متوالی در دوهجایی بلند یک قافیه را می سازدند. سر انجام از یافته هایخود به منظور توصیف وزن در الگوی موکد و غیر موکد و تعداد سیلاب های موکد استفاده کنید.

وقفه
فهخمیدیم که وزن شعر بسیار مهم است چون شاعران انتخاب آگاهانه ای در موردوزن شعر براساس محتوی ، لحن ، موضوع و سبک شعرشان انجام می دهند. استفاده از وقفه یا ایست در قطع وزن به همان اندازه دارای اهمیت است . اغلب یک وقفه به طور مستقیم به ساختار دستوری بیت شعر ربط دارد و به وسیله علائم مقطه گذاری مشخص می شود . به عنوان مثال در شعر پرهیزکاری هربرت بیت آغازین بوسیله وقفه های دستوری متعادل شده است . برای نشان دادن وقفه در متن از علامتll استفاده می کنند .
Sweet day llsocoolll so calm ll so bright.
وقفه ها به همراه دوهجایی بلند ، کلماتی که با یک صدا آغاز می شوند و صداهای بلند می آیند و موجب حالت آوایی ضعیف که به وسیله بلندی بیت آخر که بدون وقفه است و صدای سریع در وزنی از بین می روند. متداولترین وقفه وقفه میانی است یعنی مکثی که یک بیت شعر را از وسط به دو قسمت تقسیم می کند . شاعران همچنین می توانند از وقفه ی آغازین در نزدیک شروع بیت استفاده و یا وقفه پایانی نزدیک آخر استفاده کنند. در شعر انگلیسی قدیم وقفه میای با تغییرات اندکی جهت تقسیم یک بیت شعر با کلمات هم صدا بکار می رفت . در زمان چاوسر از این روش کمتر استفاده می شد و کاربرد الگوی تاکیدی قافیه مجموع به این معنی بود که وقفه می تواند به روش منعطف تری بکار رود.
شعر بدون قافیه شکسپیر سبب ایجاد امکان بیشتر و کمتر پایبند به سبک قدیمی و نزدیکتر به وزن گفتار شد. در شعر امروزی وقفه در جاهای مختلفی بسته به نوع تاثیری که شاعر می خواهد ایجاد کند بکار می رود در بیت نخست شعر سویفت "مرثیه هجوی " وقفه به منظور تقویت حس تعجب و لحن هجوی آن بکار رفته است وقفه ها بیت اول را به سه قسمت تقسیم کرده اند .و توجه ما را به این حقیقت جلب می کند که این یک شعر سنتی جی سی نیست .
His grace ll impossible ll what ll dead

در حالیکه بیت دوم با ظرافت و متعادل وبا وقفه میانی بکار رفته است . و تاثیر آن بوسیله لحن توهین آمیز از بین رفته است . به همین صورت وقفه میانی در بیت پنجم تعادل ایجاد شده را بوسیله وقفه ابتدایی بعد از کلمه محاوره ای خوب از بین می برد .
Well ll since he's gone ll no matter how.
سولفیت با استفاده از وقفه تاثیرات ایجاد شده بوسیله زبان ، سبک و ساختار را بیشتر کرده است وقفه به منظور دستیابی به درجه ای از تغییر و تنوع بکار می رود .: یعنی می تواند شعر ر رسمی و سبک دار کرده یا از دست الگوهای وزنی سخت و تقلید از وزن گفتار نجات دهد . بعضی از ابیات شعر هیچ وقفه ای ندارند .

خلاصه 1- بی نام (قرن هفده)
دو تایی
دو خواهر در آلاچیق بودند
دو تایی ،آه دوتایی
شوالیه ای آمد تا خواستگار آنها باشد
در کنار سه آسیاب زیبا آه دوتایی
از خواهر بزرگتر با حلقه و دستکش خواستگاری کرد
دوتایی، آه دوتایی
اما عاشق جوانتر بالاتر از هر چیزی بود
در کنار سه آسیاب زیبا آه دوتایی
از خواهر بزرگتر با گل سینه و یک کارد خواستگاری کرد
دوتایی ، آه دوتایی
اما عاشق جوانتر به اندازه ی زندگیش بود
در کنار سه آسیاب زیبا آه دوتایی

خلاصه 2- رابرت براونینگ (1191-89)
رهبر گمشده
فقط برای مشتی نقره ما را ترک کرد
فقط برای روبان چسبیده به کتش
هدیه ای پیدا کرد و از آن مال ما را محروم کرد
سایرین را گم کرد و اجازه داد وقفش کنیم
طلا را بخشیدند و به او نقره دادند
بسیاری مالب آنها بود در حالیکه مقداری از آن در اختیارشان بود
ما که عاشقشان شده بودیم ، به دنبالش بودیم ، به او افتخار کردیم
با آن چشم زیبا و با شکوه زندگی می کرد
زبان با نفوذش را یاد گرفت و لهجه مشخص اش را
او را الگویی برای زندگی و مرگ ما ساخت
دوتایی یک شعر داستانی شفاهی است که زبان به زبان نقل شده است که به صورت های مختلف با اختلافات جزئی وجود دارد . در مورد داستان دو خواهر است که عاشق یک مرد شده اند و پایان غم انگیزی دارد . شعر داستانی سنتی از وزن قافیه مجموع استفاده کرده است به دلیل رابطه نزدیک آن با وزن گفتار و وزن غالب در بیت اول و سوم بن اول .
There was ltowsi's l ter in labow'r
به هر حال در بند های دوم و سوم شاعر از قافیه مجموع و سه هجایی استفاده کرده است.
He co'ur lteel the e' lldestwiglo're l and ri'ng
But he lor'd l the you'n l gest abun't l a thi'ng
اگر چه بعضی خوانندگان ممکن است آن را به طور متفاوتی ببینند . با جایگزین کردن یک هجا ی موکد بین دو هجای غیر موکد با سه هجای غیر موکد با سه هجایی مهم است که در هر دو حالت تنش در این دو مثلث عشقی با تفسیر در وزن شعر بیشتر شده است . جایی که ضرب آهنگ "دویدن" سر زندگی است . حال و هوای آن بدسگون است : یعنی با کنار هم قرار دادن افعال خواستگاری کردن و عاشق شدن به ما این آگاهی را می دهد که مشاجره ای در میان نیست . معمولی بودن بیت اول و سوم همراه با وزن خیزان مدام به شعر ویژگی موسیقی و فرم داستانی به آن می دهد. تکرار بیت آخر در هر بند با قافیه مجموع و سه هجایی شروع می شود اما با با وزن دو هجایی پایان می یابد که در بیت دوم انعکاس یافته است یعنی از یک ضرب قوی به ضعیف حرکت کرده اس .
Bin'no l rie o l Bi'nno l rie
By the bo' lnniemi'll l daàms o l Binno l rie
با برگردانی وزن های خوش آهنگ قافیه مجموع به قافیه دو هجایی و سیلاب موکد اضافی در پایان هر بیت حسی از تشویش و نگرانی ایجاد می کند . سیلاب های انسداد تاکیدی و وقف میانی قبل از حرف ندایی او به این احساس می افزاید و توجهات را به پایان غم انگیز ناگزیر این شعر داستانی جایی که خواهر جوانتر در سه آسیاب غرق می شود می کشاند.
رهبر گمشده شعری است که در سال 1213 توسط ورد زورث که دارای عنوان ملک الشعرا است نوشته شده است .
بر اونینگ شاعر دوره ویکتوریا این را به عنوان شاهدی می داند که اسبق او اعتقادات بنیادی سالهای جوانیش را ترک کرده و به اصولی که براونینگ و سایر هم دوره ای هایش به او اعتقاد داشتند خیانت کرده است. وردز ورث برای آنها و نسل بعدی شاعران الهام شاعری و سیاسی بوده است . ناامیدی شخصی بر اونینگ بصورت کنایه و در جمله مشتی نقره همراه با اشاره تلویحی به تورات و روبان چسبیده به کت آمده است.
اشعاری که کاملاً سه هجایی باشد بسیار نادر است اما رهبر گمشده با وزن قوی- ضعیف- ضعیف بیان شده است در خلاصه زیر وزن افتان به وسیله سه هجایی که در آخر بعضی بیت ها دو هجایی است بیان شده است .
Jus't for a l ha'ndful of l si'lrer he l lef't us
Jus't for a l rib'and to l s'tiuc in his l co'ar
در حالیکه شعر سه هجایی در شعر ساده کاربرد دارد اما اینجا به منظور بیان احساس عمیق و حالت جدی امر به کار رفته است. قاعده بیان تاکید چهار بیتی با الگوی برگردان جاذبه شعر را بیشر کرده است اما ساختار سالم آن به وسیله براونینگ قطع شده است زیرا او وردورث را خائن می داند .کاربرد وقفه ابتدایی بعد از ضمیر سوم شخص آنها بر این نکته تاکید می کند که در وردزورث وفاداری خود را تغییر داده است . قبول و تحسین او در نظر عموم به عنوان ملک الشعرا هر چه بیشتر بوسیله براونینگ که از وقفه میانی در همان بیت استفاده کرده است آن را کم اهمیت تر نشان می دهد.
فعل بخشیدن و اسم طلا به عنوان عبارت معترضه در مقابل معنای ضمنی قسمت و نقره به کار رفته است . وقفه هایی که توالی فعل ها را تقسیم کرده بیان کننده تحسین براونینگ می باشد (دوست داشتن – دنبال کردن – افتخار کردن ) و ضرب آهنگ شعر را کند کرده و وزن اضافی را روی کلمات موکد ابتدایی انداخته است . به همین صورت وقفه میانی عبارت اسمی زبان عالی او و لهجه واضح او را در یک سطح قرار داده و آن را به عنوان نقطه اوج داستان در عبارت اسمی الگویی برای زندگی و مرگ ساخته است.

روش شعری
همچنانکه قبلاً دیدیم این روش شعری است که تفاوت واضح بین شعر و سایر انواع ادبی را مشخص می کند . یک شعر به راحتی و در نگاه اول قابل تشخیص است و اکثراً بایستی بیشتر در مورد انواع مختلف شعر که شاعران فرم و ساختار آثارشان را بر پایه آن می سازند دقت کنیم.

با قافیه ، بی قافیه ، شعر آزاد و بدون قاعده
بطور اساسی موثرترین کار تمایز گذاشتن بین شعرهایی است که از قافیه در پایان ابیات استفاده می کنند ، شعرهایی که وزن منظم و الگوی ثابت ده سیلابی دارند و اشعاری که نه قافیه دارند و نه الگوی سیلابی با قاعده .

قافیه دار
اگر شاعری در پایان ابیات از قافیه استفاده می کند ، الگوی آن را شناسایی کنید و در مورد روابط ایجاد شده بین کلمات که از اصوات تکراری استفاده می کنند دقت کنید . به یاد داشته باشید که معمولاً رابطه ای بین معنی شعر و نوع ساختار شعری که شاعر خلق می کند وجود دارد . بعنوان مثال قافیه کامل حسی از هماهنگی و نظم را موجب می شود که به وسیله انسجام اساسی و معنی شعر ایجاد شده است.
اگر قافیه ناکامل باشد یا الگوی ن از هم گسیخته باشد حسی از ناهماهنگی و نظم را موجب می شود . تی.اس . الیوت (1267 – 1344) از قافیه در شعر "آواز عشق از جی . آلفرد پروفروک" به منظور تقویت معنی در شعرش استفاده کرده است . او خارج از ماهیت شعر عاشقانه و شعر داستانی دوره ویکتوریا یک شخصیت اصلی خلق می کند که قهرمان نیست بلکه آگاه به اعمال خود است . شعر نقص او را در ارتباط داشتن یا رسیدن به چیزی بیان می کند .

آواز عشق از جی .آلفرد پروفروک
پس بیا بریم من و تو
وقتی شب تمام آسمان را فرا گرفت
مانند بیماری که بیهوش روی تخت است
بیا بریم در میان خیابان های نیمه خلوت
صدای پچ پچ برمی گردد
از شب های بیقراری میان مسافرخانه ارزان
و رستوران های با کف خاک اره و پوسته صدف
خیابان های بی روح مانند بحث های خسته کننده
نیست دسیسه آمیز و خائنانه
تو را وادار به پرسش های سخت می کند
آه نپرسید ، این چیست؟
بیا بریم و دیدار کنیم
در اتاق زنان می آیند و می روند
از هیکل آنره صحبت می کنند.

در این چکیده از آغازین شعر طرح قافیه به صورت دو بیتی است اما الگوی آن کامل نیست ، در حالی که ابیات 1-2 ، 4-5 ، 6-7 ، 8-9 ، 11-12 قافیه دار هستند اما صدای پایانی در بیت 3 (تخت ) و بیت 10 (پرسش) بدون قافیه هستند . باعث توجهات به ابیات می شود و توجه خواننده را به اهمیت معانی کل شعر می کشاند . تصویر بیمار بیهوش خیالی است و کاملاً متفاوت با تصویر شعر قرن نوزده است . به علاوه در مورد وضعیت ذهنی پروفروک صحبت می کند یعنی معرف سکون و ناتوانی عاطفی اوست. در دومین بیت بی قافیه حسی از عدم تکامل به وسیله استفاده از علامت (…) که معنی آن ادامه دارد است ایجاد سده است . این تردید و عدم اطمینان ایجاد می کند چون ما نمی دانیم سوال پروفروک چه خواهد بود. به هر حال این تنش به وسیله حرف ندایی آه و نشان ندادن پرسش او از بین می رود .
تمایز بیشتر را می توان بین نوع قافیه به کار رفته و معنی شعرمشخص کرد. کاربرد قافیه های مذکر رابطه ای بین کلمات تک سیلابی من/آسمان یا کلمات بیشتر از یک سیلاب را ایجاد می کند . این قافیه ها حسی از تکامل را باعث می شوند که ابیات بی قافیه را بیشتر مشخص می کند .در دوبیتی پایانی بند آخر نوع مختلفی از قافیه به کار رفته است یعنی قافیه مونث که در آن سیلاب موکد قافیه دار به دنبال یک سیلاب غیر موکد قافیه دار یا بیشترمی آید. این لحن شعر را عوض کرده است : نظر آزار دهنده پروفروک در مورد محیط شهری بوسیله عدم توانایی او در ارتباط برقرار کردن رد می شود . استفاده از قافیه مونث بر پایان آن تاکید کرده و از مداومت و پیگیری موضوع جلوگیری کرده است.
دو بیتی پایانی (1113-14) از بند خودش جدا شده است . یعنی اتاقی را به تصویر می کشد که در آن پروفروک به عنوان یک شاهد بی علاقه پچ پچ زنان را گوش می دهد . کاربرد قافیه مذکر بر بی ارزش بودن مکالمه او و دورتر بودن ویژگی ها ی او به عنوان یک قهرمان تاکید می کند .

بی قافیه
اگر شعری بدون قافیه باشد اما دارای اصول وتد مجموع ده سیلابی (ضعیف- قوی) و ابیات تاکیدی پنج گانه باشد به این می گوییم که شاعر از شعر بی قافیه استفاده کرده است . در حالیکه اکثریت شاعران قرن هجده از دوبیتی های دارای ساختار محکم و از قهرمان در اشعارشان استفاده می کردند شاعران غزل سرا در اشعار بلند شان از روش شعری بی قافیه بهره می برند .
شعر بی قافیه به عنوان شعری که به وزن گفتار روزمره نزدیک است مورد ملاحظه قرار می گیرد اما بطور قابل مشخصی از نثر یا گفتار روزمره متمایز تر و دارای سبک خودش است . اغلب در اشعار نمایشی و در اشعار بلند داستانی و در اشعار متفکرانه که در آن شاعر نظرات و تفکرات را بدون رعایت الگوهای قافیه و بند های سنتی ابراز می کند کاربرد دارد . اگرچه به نظر می رسد دارای ساختار ضعیف تری نسبت به شعرهای قافیه دار دارد اما با قاعدگی آن دلالت بر نوعی نظم در آن دارد.
در بعضی موارد یک تعریف کلی در مورد هر نوع شعر بی قافیه که دارای قاعده باشد به عنوان شعر بی قافیه طبقه بندی می شود. به عنوان نمونه هنری ورد زورث لانگ فلو (1186-82)در شعر هیاواتا از الگوی تاکیدی قوی – ضعیف در ابیات هشت سیلابی استفاده کرده است . علی رغم این تنوع از ابیات ده سیلابی ضعیف-قوی سنتی باقاعدگی شعر و نداشتن قافیه آن را به نمونه های دیگر اشعار بی قافیه ربط می دهد. وردزورث در شعر مقدمه که یک خودزیستنامه است از شعر بی قافیه استفاده کرده است و در سال 1177 شروع و در سال 1184 آن را تمام کرده است . او با صدای بلند شعرش را می خواند و قدم می زد سپس آنها را برای خواهرش دوروتی و زنش ماری دیکته می کرد . این روش به او امکان می داد تا روی موسیقی و وزن شعر تمرکز کند یعنی او باور داشت که تنظیم مناسب وقف ها و آهنگ ها و همچنین تنظیم کلی عبارات برای خلق اشعار بی قافیه ضروری است . انعطاف پذیری این روش او را قادر می ساخت تا حسی از وجه گفتاری که به طور مستقیم خواننده را مورد خطاب قرار می اد گسترش دهد.
در خلاصه شعر زیر از کتاب دوم او تاثیرات دنیای طبیعی را بر روی خودش توصیف می کند این توصیف بعد از گزارش در مورد بازی بولینگ در چمن یک مسافرخانه و در سواحل دریاچه ویندمر با تعدادی از دوستانش است .

چون روزانه همدردی من بیشتر می شد
و چون گستره عادی از چیزهای قابل دیدن
برای من عزیزتر می شد : از قبل شروع کردم
برای عشق به خورشید ، پسری که عاشق خورشید بود
نه از وقتی که من عاشقش بوده ام ، به عنوان یک ضامن
و ضامن زندگی خاکی ما ، نور خورشید
که وقتی ما می بینیم ، احساس می کنیم پس ما زنده ایم
اما به این دلیل ، که او را هنگام استراحت دیده ام
زیبایی اش را بر بالای تپه ها صبحگاهان دیده ام
کوهستان غربی که این کره را لمس کرده است
در بسیاری از یک ساعت بی فکری از شدت اضافی
از خوشحالی ، خونم به نظر می رسید داشت می ریخت
همراه با شادی ما با لذت نفس می کشیدیم.

وردز ورث در این شعر واکنش خود را به خورشید و دنیای طبیعت منعکس کرده است به هر دو به مانند یک پسر و یک بزرگسال می نگرد . بیت های آغازین بیانگر وجه بلوغ شاعر است که کودکیش را به عنوان زمان یادگیری خلاصه کرده است . قاعده شعر بی قافیه و همچنین انتخاب واژگان به خلق لحن انعکاسی و معقول آن کمک کرده است . تضاد بین کودکی و بزرگسالی به وسیله قیدهای چون و از وقتی بیان شده است که زمان نوشتن و زمان تجربه آن را مشخص می کند .در حالیکه آگاهی کودک از محیط به وسیله اسم های ذات (تپه ها- کوهستان) و اسامی معنی آشنا (زیبایی- لذت- خوشی) بیان شده است اما شاعر بزرگسال از مفاهیم پیچیده تری (ضامن- ضمانت- زندگی) استفاده کرده است.
این سیزده بیت از یک جمله به همراه تعداد زیادی عبارت تشکیل شده است . نبود قافیه پایانی و وجود تعداد زیادی ابیات دنباله دار خواننده را تحریک می کند که تا آخر شعر را دنبال کند.این یک شیوایی و نظمی را به شعر می دهد که از جنبه گفتاری محرک آن به حساب می آید و یک جنبه مکالمه ای به آن می دهد . شعر بی قافیه جنبه سخت قواعد شعری را بدون تاثیر گذاشتن بر جنبه وزن دار آن راحت تر می کند . به عنوان مثال در بیت دوم این سیلاب اضافی حرکت و روانی ابیات را به یک تک سیلابی تاکیدی قطع نمی کند . این تنوع به شاعر فضایی برای تمرین می دهد اما همچنین او را قادر می سازد تا شعر را بر سبک شخصی خود سروده و توجه را به ابیات مهم جلب کند . تغییر در الگوی سنتی ضعیف- قوی در آغاز بیت سه بر اهمیت دو کلمه تاکید می کند. هر دو کلمه عزیز و شدن دارای استرس قوی هستند و توجه ما را به تاکید وردزورث بر دنیای طبیعت می کشانند . این الگوی وتد مجموع از سیلاب های عادی ضعیف – قوی در طول بیت حفظ شده و اهمیت این تفسیر را بیشتر می کند .

شعر آزاد و بدون قاعده
اگر شعری به صورت ابیات بی قاعده بدون هرگونه نظم یا الگوی سیلاب های تاکیدی و غیر تاکیدی نوشته شود می گوییم شاعر شعر آزاد و بدون قاعده نوشته است . در این نوع شعر وزن از طریق تکرار و ترتیب کلمات یا تغییر در طول ابیات ایجاد می شود. گاهی هم ممکن است قافیه در این نوع شعر به کار رود اما هیچ قاعده و قانونی ندارد.
بعضی اوقات به جای شعر بی قاعده از اصطلاح شیوه ی آزاد استفاده می شود تا از تاثیر این نوع شعر که فرم و سازم اندهی مشخصی ندارد جلوگیری شود. اگرچه ممکن است به شیوه و ساختار سنتی سروده نشود اما شعر آزاد نیاز به مهارت آگاهانه ای دارد یعنی شاعران اصول شخصی خود را به کار می برند و به طور مستقیم شیوه و ساختار را به معنی مرتبط می دهند .
این نوع شعر پاسخ فردی است و به شاعر اجازه می دهد تا به موضوع خود به روش مشخصی بپردازد . اغلب شاعر عناصر بصری را به کار می برد که اهمیت آن به اندازه انتخاب واژگانی است و ساختارهای دستوری و نحوی را نیز به کار می برد . شاعران قرن بیستم از این روش به عنوان روش مناسبی جهت نوشتن اشعاری در مورد شلوغی و آشفتگی زندگی مدرن استفاده می کنند . شعر آزاد پیش داوری ، تعصبات و انتظارات سنتی از زندگی را نپذیرفته و آن ها را رد می کند .
فرانس هورو ویز (1317-83 ) از شعر آزاد جهت توصیف دنیای طبیعت در ماه ژانویه استفاده می کند.این شیوه به او امکان می دهد تا جزئیات مناظر را به صورت کاملاً بی نظمی بنویسد . طول ابیات متفاوت است ، هیچ الگوی منظمی از سیلاب های تاکیدی و غیر تاکیدی وجود ندارد ، و هیچ قافیه پایانی در آن نیست . شعر به صورت غیر مشخصی از یک عنصر به عنصر دیگر می پردازد اما زبان و ساختار شعر واکنش ما را هدایت و رهبری می کند.

ژانویه
یک سکوت کامل
تنها جویبار جریان دارد
تکان و پیچ و تاب آب
زیر برگ های مرده
در سکوت
جنگل خود را فریاد می زند:
زوایا و گوشه های باله در تاریکی
شاخه ، بوته
علف های چمن و چراگاه
زیر پاشنه هایم
یخ ها خرد می شوند
آبی کمرنگ به مانند آسمان
در میان انبوه درختان
خیلی دورتر
زاغها و کلاغ ها
خانه را فریاد می زنند.

بلافاصله از ظاهر شعر معلوم می شودکه هورویتز از شیوه شعر سنتی یا از سیلاب های شمرده استفاده نکرده است. به جای آن او ساختار و طرحی را انتخاب کرده است که تجربیاتش را به وسیله آن منعکس کند. والی به هر حال مدرک روشنی هست که شعر کاملاً منسجم و سازمان یافته است .
هر بند ویژگی های منحصر به فرد چشم انداز های طبیعی را نشان می دهد مانند جویبار – جنگل و پرندگان در هربند یک جمله ساده و تعدادی عناصر ویژه مناظر را توصیف می کنند به کار رفته است.تاکید بر شناخت زندگی است که زیر سطح زمین مرده زمستان جریان دارد . عبارت اسمی آغازین یک سکوت کامل این تصویر را به صورت چیزهای ناشناخته که منتظر است تا موانع را شکسته و بیرون بیاید مجسم می کند .
به منظور بیان بیشتر حس سکون موقت شاعر صحنه ای را توصیف می کند که در آن حرکتی وجود ندارد . تحرک و پویایی فعل زمان حال "حرکت می کند" به وسیله عبارت اسمی که به دنبال آن می آید کمتر می شود. معنای ضمنی اسامی "تکان و پیچ و تاب " در کنار عبارت حرف اضافه "زیر برگ های مرده " توان جویبار را به عنوان زندگی بخش نمادین کم می کند.با این وجود زمستان کاملاً غالب نشده است یعنی ژنویه به عنوان ماهی که در آن علی رغم خرابی دنیای طبیعت طوری توصیف شده که پایان آن نزدیک است.عبارت وصفی آبی کمرنگ که یخ را به صورت تجربی توصیف می کند و معنای ضمنی فعل تکان می خورد در مقابل فعل توضیحی "فریاد می زند" قرار گرفته است . اگرچه در نداشتن حس تحرک فعل و ضمیر انعکاسی که به دنبال آن می آید بیان قوی از خود است قدرت جنگل را در بیان سکون و آرامش اثبات می کند .وصف اهمیت جنگل با استفاده از ابیات متوالی با وقفه پایانی که ضرب آهنگ شعر را کند کرده و با جزئیاتی که شاعر مشاهده می کند توصیف شده است . تصاویر که شاعر استفاده می کند صحنه غالب زمستان را بیشتر نشان می دهد . مراجعه به زوایای ریاضی و رقص باله عربی و معنای ادبی فعل می ورد به عبارت تاکیدی از خود شکوه می بخشد . شعر یک لحظه از زمان را متوقف می کند و تجربه شاعر را دوباره خلق کرده و ما را هم قادر می سازد تا ترس او را حس کنیم .

متن 1- آلفرد لرد تنیسون (1194-92)
اولیسه
آن منافع کم که یک شاه بی تخت
در میان این تخته سنگ ها به مانند یک خانه
همراه با زن پیرش و قسمت و سهم من
قوانین ناعادلانه به یک نسل وحشی
آن ذخیره، خواب و غذا ، نمی شناسد مرا
خستگی سفر از تنم در نمی رود: خواهم نوشید
زندگی در باد پناه همیشه لذت برده ام
کاملاً ، کاملاً رنج برده ام ، با هر دو احساس
که عاشقم بود و تنها در ساحل و وقتی
در میان توده های باد آورده هوریان دریایی
دریای متلاطم تاریک ، من یک اسم شده ام
همیشه در گردش با دلهای گرسنه
بسیاری را که دیده ام و می دانم . شهر ها و مردمان
و رفتارها- آب و هوا ، مجالس و دولتها
حداقل خودم ، به همه آنها افتخار می کنم
و به خوشی مبارزه با همتایانم مستم
دورتر بر دشتهای بادخیز شهر تروی

متن 2- استفان کرین (1249-1278)
مردی به دنیا گفت
مردی به دنیا گفت :
آقا ، من وجود دارم
با این وجود دنیا پاسخ داد
حقیقتی که در من نیست
"حسی از اجبار"

متن 3- جرج گوردون ، لرد بایرون (1167-1203)
خوب دیگر به گردش شبانه نخواهیم رفت
دیر وقت هنگام شب
اگرچه دل هنوز با محبت است
و اگرچه ماه هنوز درخشان است
برای اینکه شمشیر کهنه در غلاف است
و روح خسته در سینه
و قلب بایستی برای تنفس بایستد
و عشق خودش استراحت کند
اگرچه شب برای عشق درست شده است
و روز خیلی زود می آید
با این وجود به شب گردی نخواهیم رفت
در زیر نور ماه

محتوای هر شعر متفاوت است : تنسیون از اول شخص برای گفتن داستان اولیسه استفاده کرده است . کرین به معنای زندگی و موقعیت انسان در جهان پرداخته است ، و با بایرون به عاشق خود می گوید که رابطه آنها تمام شده است . چون موضوع مورد توجه هر شعر متفاوت است بنابراین انتظار می رود هر شاعر شیوه شعری متفاوتی را انتخاب کند.
طرح هر شعر بلافاصله این را نشان می دهد زیرا این اشعار با هم بسیار متفاوت هستند . تنسیون از ابیات بسیار بلند در طول های مساوی استفاده کرده است یعنی الگوی سیلابی در همه موارد یکی است. او شعر را به واحدهای کوچکتر تقسیم نکرده است . در طرف دیگر بایرون از رباعی جهت تقسیم افکارش استفاده کرده و ابیات دوم و چهارم در هر بند به این منظور اضافه شده است او با الگوبندی سیلاب ها به شعر ویژگی موزونی داده است . اکثر ابیات بلندتر از هشت سیلاب تشکیل شده اند در حالیکه ابیات کوتاهتر از شش یا هفت سیلاب درست شده اند. رابطه بین ابیات جایگزین با کاربرد قافیه پایانی جایگزین تشدید شده است . کرین ابیات با طول های مختلف انتخاب کرده و بر اساس واحدهای دستوری و نه بر اساس قواعد شعری آنها را تقسیم کرده است . الگوی سیلابی در هر واحد متفاوت است و الگوبندی قافیه پایانی وجود ندارد.
از این مشاهدات می توان شیوه شعری هر شاعر را شناسایی کرد: تنسیون از شعر بدون قافیه استفاده کرده است که برای شعر داستانی و به خاطر انعطاف پذیری آن مناسب است.
بایرون از شعر با قافیه پایانی استفاده کرده است تا شعر غزل گونه ای را خلق کند که یاد آور یک آواز است . و کرین شعر آزاد را به عنوان یادآوری از تکه ها و اجزا زندگی در تغییر قرن انتخاب کرده است شیوه شعری انتخابی در هر کدام از موارد بالا معنی شعر را تقویت کرده است .
اولیسه برای تنسیون واکنشی به مرگ دوست خوبش آرتور هالام در سال 1212 است . او این شعر را تحت حسی از فقدان و همه چیزهایی که از دست رفته اما برای زندگی تا آخر آن بایستی جنگید سروده است. شعر آزاد به او این امکان را داده است تا چارچوبی را ترسیم کند که بوسیله آن اندوه شخصی خود را کنترل کند در حالیکه فرصتهایی را برای تغییر ایجاد می کند .حالت آغازین به وسیله نارضایتی و بیقراری توصیف شده است . صفت های بیهوده ، هنوز ، بی ثمر و پیر و ضعیف ذهنی گوینده را نشان می دهد یعنی اولیسه از زندگی خود خوشحال نیست . معنای ضمنی و مثبت شاه بوسیله لحن نامحترمانه از بین رفته است. افعال هماهنگ قسمت و سهم نقش شاه را بی اهمیت جلوه می دهد و به وسیله صفت های نا عادلانه و وحشی شدت یافتهاست. اولیسه کلاسیک یک قهرمان است : شجاع ، با تدبیر و مشتاق تجربه های نو است. او در جستجوی حقیقت و هویت خودش است . در نتیجه می توانیم حس گرفتار شدن و توهم را در ابتدای شعر تنسیون ببینیم. فهرست پیوسته ای از افعال بر زندگی عادی شاه تاکید می کند. تکرار حروف ربط به طور ساختاری بیانگر گرفتار بودن اوست. عبارت پایانی مرا نمی شناسد پنج بیت آغازین را در کنار هم قرار می دهد. یعنی اولیسه بزرگ که جستجو او برای شناخت خویشتن است به وسیله حوادث بی معنی روزانه خسته و درمانده شده است ابیات باقاعده ده سیلابی به منظور انعکاس دلتنگی و خستگی شاه به کار رفته است .
به هر حال در بیت های بعدی لحن تغییر می کند . خستگی به وسیله انرزی و توان وقتی اولیسه ماهیت واقعی خود را آشکار می کند جایگزین شده است یعنی او حالا انسان عملگرا و با هدفی است . افعال معین خودآگاهی شاه را بیان می کند : نمی تواند به عدم توانایی او در سفر نکردن تاکید دارد ؛" خواهد " بر اطمینان او از اینکه تا آخر باید زندگی کرد تاکید می کند. تغییر در لحن بوسیله ابیات دنباله دار تقویت شده و خواننده را به منعکس کردن هیجان اولیسه وقتی که از سفر و ماجراجویی صحبت می کند مجبور می کند . فهرست متوالی با فهرست بدون ربط جایگزین شده و اثر آن اشتیاق اولیسه در یادآوری چیزهایی است که او دیده و شناخته است .
این صفت ها مکان های دورتر را توصیف می کنند : باد پناه ، بارانی ، تاریک ، بادی ، علی رغم معنای ضمنی منفی آن ها لحن اولیسه خسته کننده نیست زیرا بیان کننده چالشهایی هستند که باید بر آن ها غلبه کرد.
این حس از اولیسه قهرمان در گذشته بوسیله عبارت اسمی "دلهای گرسنه" که صفت بیانگر تمایل جسمی است که هنوز به آن پاسخ داده نشده تقویت شده است .
شعر بیانگر شخصیتی است که به زندگی خود واکنش نشان می دهد ؛ نارضایتی از مال و یادآوری ماجراجویی های جوانی و دستیابی به آنها می باشد. شعر بدون قافیه وزن با قاعده ای را ایجاد کرده که تنسیون از آن استفاده کرده تا هم ترس خود و هم ترس اولیسه را از بی معنی بودن زندگی نشان دهد .
در بسیاری از قسمت ها استفاده از الگوی شعری سنتی ضعیف – قوی در شعر بدون قافیه از پیش غالب است . به عنوان نمونه در ابتدای بیت هفت او از وزن دو هجایی قوی – ضعیف استفاده می کند و الگوی تاکیدی را به توجه به زندگی تغییر داده است . تاکید بیشتر بر روی این اسم است زیرا تنسیون می خواهد که خواننده به لحن تغییر یافته اولیسه توجه کند و همچنین به اهمیت موضوع زندگی برای مردی که احساس می کند در یک زندگی بی معنی روزمره گرفتار شده است توجه کند.
شعر استفان کرین اعتقادات درونی یک مرد را که برای او مهم است به چالش می کشد . این به نوعی شعر مدرن است که در آن ساختار های شعر سنتی و زبان آن را نمی پذیرد ، انتخاب به جای شعر آزاد و کلمات روزمره . لحن یکی از اجزا آن است و خود بزرگی انسان را با تاکید بر عدم اهمیت او کاهش می دهد شعر شیوه گفتگو به خود می گیرد که یک مرد و دنیا هستند . علی رغم این حقیقت که این مرد است که ابتدا مباحثه را شروع می کندبلافاصله بعد از آن کرین از ضمایر اشاره استفاده می کند تا این رابطه را برقرار سازد . ضمیر مبهم یکی اعتماد به نفس مرد را در ابتدای عبارت از بین می برد یعنی او هرکس می تواند باشد یک شخص جهانی بدون ویژگی های فردی است.
عبارت تاکیدی "من وجود دارم "به دنبال کلمه خطابی آقا آمده است که نشان دهنده احترام این فرد برای دنیاست . اما دنیا مرد را خطاب قرار نمی دهد و این حس را در خواننده به وجود می آورد که او مهم نیست . همچنین عبارت های کوتاه او در مقابل عبارت های بلندتر دنیا قرار گرفته است یعنی در تجزیه و تحلیل بحث گوینده عبارت های طولانی به نظر می رسد شخصیت غالب باشد . زبان رسمی سه بیت آخر به ما این احساس را می دهد که دنیا کنترل کننده این تغییرات است.کرین از شعر آزاد جهت واکنش واکنش ها به گوینده استفاده کرده است . تنوع در طول ابیات و وزن شعر ، نبود قافیه پایانی و حقیقت زبانی به شعر اجازه می دهد که در مورد معنای زندگی در دوران مدرن سوالاتی بپرسد. لحن آن طعنه آمیز است یعنی کرین اعتقادات سنتی را در زمانی به چالش می کشد که کتاب طبیعت شناس چارلز داروین شک و تردید را در جامعه به راه انداخته است جامعه ای قبلاً ایملن و باور های خود محور در مورد اهمیت انسان بر آن تسلط یافته بود . این شعر سروده شده در سال 1278 یک شعر تجربی است که کاملاً از آثار معاصر شاعران دوره ویکتوریا متفاوت است.
شعر بایرون یک سرود یا غزل است که از قافیه پایانی جایگزین ، الگوی سیلابی و از بندهای چهار بیتی سنتی استفاده کرده است . در نوع نگرش خود مانند یک آواز است و با این وجود کاملاً متفاوت از آواز عاشقانه سنتی است . بایرون به عنوان مردی که علاقه زیادی به زنان دارد مشهور است که به عیاشی و خوشگذرانی در زندگی پرداخته است . در این شعر گوینده به رابطه خود با عاشقش پایان می دهد و ریتم شاد و قافیه کامل در مقابل ماهیت محتوی آن قرار گرفته است .
لحن آن مکالمه ای است و خواننده احساس می کند که او بعضی از بخش های مکالمع را قبل از آغاز شعر دورادور شنیده است . استفاده از حرف ربط غیر رسمی "خوب" اشاره دارد که بحث گوینده در حال رسیدن به نقطه اوج آن است . او به عاشق بی وفای خود هیچ فرصتی برای مداخله نمی دهد و قطعیت او در تصمیمش به وسیله فعل معین ادغام "خواهد" نشان داده شده است . تاثیر مشابهی با استفاده از فعل "بایستی" همراه با معنای اجباری آن ایجاد شده است.
در بند آغازین استفاده بایرون از ساختار وجه شرطی "اگر چه"قابل توجه است زیرا باعث ابهامی در بین ظاهر و واقعیت می شود یعنی وجه شرطی یک معنای فرضی و غیر واقعی ایجاد کرده است. در ابیات پایانی بند یک او از فعل زمان حال "هست" استفاده کرده است که خبر تاکیدی عشق را اعلام کرده است .همچنانکه عبارت مثبت بایرون نشان می دهد آنها بایستی از رابطه خودشان دست بکشند حتی اگر هنوز عاشق او است به عبارت دیگر وقتی بایرون زمان گذشته اگرچه … بود را انتخاب می کند او به طور مشخص چیزی را بیان می کند که او آن را واقعی و درست می داند یعنی در حالیکه او نمی تواند بگوید که قلبش هنوز عاشق است او می گوید شب مال عاشق ها است و این همیشه خیلی مختصر است تفاوت بین این دو نوع ساختار دستوری حس ما را نسبت به گوینده شعر به عنوان کسی که شکننده قلبها و قهرمان واقعی در شعر بایرون است تقویت می کند.
استفاده از صنایع بدیعی و اشاره به کلماتی ملنند شب – قلب – ماه و روح در اشعار عاشقانه رایج است . به هر حال چون بایرون دارد به عشق پایان می دهد تا اینکه آن را بستاید از یک تصویر غیر منتظره مانند شمشیر استفاده کرده است . تاثیر مهمی در ابتدای بند دوم شعر گذاشته است یعنی معنای ضمنی آن یکی خشونت و دیگری احتمال تمایلات جنسی در کنار ماه درخشان و خیالی در بند اول قرار داده شده است . زبان به کار رفته در بند منفی است . زبان به کار رفته در بند منفی است و تکرار کلماتی (کهنه ، فرسوده ، مکث ، استراحت) حسی از دلتنگی و خستگی گوینده به ما می دهد . بند با کلمه "برای" که در اینجا به عنوان حرف ربط به کار رفته شروع می شود و هر کدام از بیت هایی که در ابتدا با "و"شروع شده اند نیز چنین نقشی دارد. گوینده دلایلی را برای ترک کردن عشق می آورد و به کار بردن حروف ربط تاکیدی نیز برای تقویت این دلایل است . به هرحال دلایل او بیشتر مجازی است تا واقعی و به او اجازه می دهد تا یکبار دیگر از بیان واقعیتی خودداری کند که آن را انجام داده است.
درستی و هماهنگی قافیه های پایانی در مقابل محتوی منفی آن قرار داده شده است و بایرون از ویژگی های دستوری ، لغوی و شعری آواز جهت بهتر کردن خشونت کاری که انجام داده استفاده کرده است او از آوازهای عاشقانه برای رد کردن عشق با بکار بردن قواعد سنتی استفاده کرده است .

شیوه
به همان اندازه شناسایی نوع شعر تشخیص الگوهای متمایز آن نیز مفید است . با دقت در محتوی ، تعداد و طول بیت ها ، ساختار بند و سایر ویژگی های مهم شعر امکان برشمردن گونه های مشخص شعر وجود دارد . فهم شیوه شعری و ارتباط آن با معنی در خواندن موثر تر شعر به ما کمک می کند. بعضی شیوه های شعری را می توان با ساختارهای مشخصه بندی ، الگوی بیت ، طرح قافیه یا وزن آن شناسایی کرد. این ویژگی ها به عنوان "شیوه های ثابت" شناخته شده اند . اگرچه شاعران ممکن است ساختار سنتی را برای رسیدن به تاثیرات مشخصی تغییر دهند اما اصول مهم آن همیشه قابل تشخیص هستند . سایر شیوه های شعری بوسیله محتوی و طرز بیان تا الگوهای ساختاری تشخیص داده می شوند . شاعران می توانند با انتخاب روشی در مورد یک موضوع به صورتی که شعر خود را از نوع شعرهای سنتی جدا کنند و با انتخاب زبانی مناسب با لحن آن شیوه روش خود را تثبیت کنند.

غزل
اگر شعری دارای چهارده سطر همراه با الگوی قافیه ای مشخص باشد به آن غزل گفته می شود . در این نوع شعر اغلب از پنج وتدی استفاده می شود . سه شیوه پایه ای غزل وجود دارد . اگر شعر هشت هجایی باشد (بند هشت سطری) که دارای قافیه بندیabbaabba و شش تایی (بند شش سطری) که دارای قافیه بندی cdcdcdو cdecde یا cdccdc باشد به آن غزل ایتالیایی یا پترار چان می گویند. ممکن است تغییراتی در طرح قافیه ای شش تایی وجود داشته باشد اما هرگز به صورت دو بیتی نخواهد بود. و این رایج ترین شیوه غزل می باشد. شعر هشت هجایی موجب رشد یک مفهوم می شود : موجب یک تغییر می شود و شش تایی از شعر هشت هجایی ساخته می شود و همچنین مفهوم اصلی تغییر و تکمیل می شود. اغلب هشت هجایی موجب یک مشکل موقعیت یا وضعیتی می شود و شش تایی به منظور توجیه یا حل کردن آن استفاده می شود . این تغییر به مانند یک لولا که این دو قسمت را متعادل می کند عمل می کند . اگر شعر یک سه رباعی (بندهای چهار سطری) و یک دو بیتی باشد و قافیه بندی آن به صورت abab,bcbc,cdcdee باشد به آن غزل اسپنسریان می گویند. اگر شعر یک سه رباعی و یک دو بیتی باشد و قافیه بندی آن به صورت ababcdcdefefgg باشد به آن غزل شکسپیری می گویند . به این غزل ها غزل های انگلیسی می گویند. آنها در هر رباعی به صورت مختلفی عمل می کنند که شامل استدلالی است که شعر دارای دوبیتی پایانی به صورت ابتکاری باشد که نزدیک به خود استدلال باشد و مسئله ایجاد شده را دوباره حل کند.
محتوی غزلها بیشتر در رابطه با عشق و مسائل زندگی ، هرج و مرج و سایر مسائل پیچیده مربوط به شعر است استحکام شیوه شعر شاعران را وا می دارد که به موضوع شعر بیشتر تمرکز کرده و به آن بپردازند. گاهی محدودیت های ساختاری نظم را به زندگی بی نظم بخشیده البته وقتی شاعر به فهم از موضوع مورد بحث خود می رسد . سایر غزل ها ایده آل های زندگی را در کنار واقعیات خشن آن قرار می دهد . و آراستگی غزل را در مقابل این آگاهی قرار می دهد که زندگی خودش را با یک الگوی منظم وقف نمی دهد . در غزل Lxxlll نوشته شکسپیر شیوه آن استاندارد است یعنی طرح قافیه با الگوی معمول ababcdcdefefgg مطابقت دارد و محتوی آن به یک سه رباعی و یک دو بیتی تقسیم شده است .
غزلLxxlll
آن وقت سال ممکن است تو مرا ببینی
وقتی برگ های زرد یا هیچی یا کمی آویزان باشند
بر روی آن شاخه ها که از سرما می لرزند
به مانند گروه کُر ورشکسته ، جایی که پرندگان شیرین آواز در وقت می خوانند
تو مرا در غروب چنین روزی دیده ای
همچنانکه در غروب آفتاب ناپدید می شود در غرب
که تاریکی شب کم کم از میان می رود
مرگ دوباره خودش را ، که همه را در خواب فرا گرفته
و تو مرا در درخشش چنین آتشی دیده ای
بر روی آن خاکسترهای جوانیش دراز کشیده
و در تختخواب مرگ در آنجا بایستی بمیرد
تو این را دیده ای که عشق تو را قوی کرده است
و به خاطر عشق به آن تو بایستی بروی قبل از اینکه بیشتر طولانی شود.

شعر به صورت لفظ به لفظ پاییز پایان یک روز و آتشی را که خواموش می شود توصیف می کند . اما به صورت مجازی شاعر به زوال سال های عمرش می پردازد . لحن آن به دلیل آگاهی شاعرانه چیزهایی که دارد به آخر می رسد غم انگیز است .
استعارات احساسات شاعر را منعکس کرده و خواننده را برای دو بیتی پایانی آماده می کند. توصیف پاییز توجه را به پایان رسیدن یک چیز طبیعی می کشاند . صفاتی چون زرد ، لخت و از میان رفتن تغییراتی را که شاعر در خود می بیند نشان می دهد یعنی با یادآوری شب به عنوان مرگ خودش ، خاکستر جوانی و به تختخواب مرگ سپس با تاکید به مفهوم مرگ به صورت انسانی آن را نشان داده است .و با توصیف کلماتی به صورت حسن تعبیر مانند تاریکی هوا-غروب آفتاب و شب تاریک که همگی مترادف با مرگ هستند . به هر حال شکسپیر با نشان دادن شب که همه در خوابند که آن را معادلی برای مرگ می داند می گوید که مرگ همانند خواب چیزی است که باید آن را قبول کرد تا اینکه از آن ترسید . چیزی که شکسپیر در این غزل مورد توجه قرار داده تنها حتمی الوقوع بودن مرگ نیست . دو بیتی تغییری را در مسیر شعر ایجاد کرده که بندهای قلبی را در محتوی شعر وارد کرده است . توجه در سطرهای پایانی بر اثر زمان در روابط انسانی است و به راهی است که محبوب شاعر وقتی که مرگ آن نزدیک می شود بیشتر به او ارزش می دهد.
شیوه شعر رسمی است و شکسپیر در بیشتر سطرها از شعر پنج وتدی استفاده کرده است .That ti'me l of yea'r l thou may'st l inm'e l beho'ld
همچنین مثال هایی هستند که وزن به منظور توجه به نکات کلیدی تغییر کرده است . در سطر چهار الگوی تاکیدی برای نشان دادن حرکت کند زندگی استفاده شده است.
Bare rulin'dchoirs l where la'te l the sweet l birds Sang.
استفاده از وتد دوهجایی در ابتدا و انتهای سطر بر ضرب آهنگ شعر تاثیر گذاشته و همچنین دارای یک عملکرد موضوعی است.
شیوه غزل به منظور توصیف نگرش به مرگ از طریق استفاده از استعارات به کار رفته است. غزل 14 سطری به صورتی تقسیم شده که خواننده را مجاب کند تا به یک جنبه مشخص از زمان توجه کند . در دوبیتی پایانی همه این تفکرات با هم به کار رفته است یعنی وقتی زندگی دارد به پایان می رسد عشق ارزشمند تر می شود .
شیوه غزل به گونه ای است که که این تفکرات به صورت خلاصه بیان می شود و بنابراین به مسئله اساسی به صورت خیلی مهمی پرداخته شده است . شکسپیر با یاد آوری منسجم خود رابطه بین مرگ و عشق را به صورت شخصی بیان می کند .با استفاده از استعاره ها که در جهان واقعی وجود دارد شکسپیر خواننده را مجاب می کند که با واقعیت مرگ و گریزناپذیری آن رو به رو شود . برخلاف لحن غم انگیز شعر غزل با یک پیام مثبت پایان می یابد و با تاکید بر قدرت عشق که بایستی از مرگ بیشتر الهام گرفت تا اینکه حس از دست رفتن که بیشتر در جامعه وجود دارد به آن نگاه کرد .

متن 1- ادمونداسپنسر (931-99)
آمورتی Lxxlx : تو را زیبا می خوانند
تو را زیبا می خوانند و تو به آن اعتبار داده ای
به خاطر خودت هر روز چنین دیده ای
اما زیبایی راستین ، شوخ طبعی است
و یک ذهن پرهیزکار ، که بسیار مورد ستایش من است
برای آنان که مرده اند زیبایی چگونه است
به نیستی خواهند رفت و آن سیمای درخشان از دست می رود
اما فقط آن ابدی و آزاد است
از آن فساد زودرس که به دنبال جسمت آمده
زیبایی راستین آن است : که با تو مجادله می کند
الهی بودن و از دانه آسمان متولد شدن
از آن روح پاک در تو بدمند که از او هرچیزی هستی یافته
و از پس آن کمال زیبایی آمده باشی
تنها او زیباست و او زیبایی را خلق کرده
سایر زیبایی ها ، همانند گل ها زود از بین می روند.

متن 2- جان کیتس (1174-1200)
نخستین نگاه به هومر چاپمن
بسیار سفر کرده ام در سرزمین طلا
و کشورها و حکومت های زیبا بسیار دیده ام
در اطراف بسیاری جزایر غربی بوده ام
که وفاداری را به آپولو نگاه داشته ام
بارها از آن وسعت و فضا که گفته بودم
هومر با آن پیشانی چین خورده اش چنان حکم می کرد که گویی مایملکش است
با این حال هرگز در آن آسمان صاف تنفس نکرده ام
تا اینکه شنیدم چاپمن با جسارت و بلندی صحبت کرده است
سپس احساس کردم یک تماشاچی از آسمان ها هستم
وقتی یک سیاره جدید در میان آسمانش می درخشید
یا مانند کورتز مقتدر وقتی با چشمان عقاب مانندش
به اقیانوس خیره شد و همه مردانش
به هم با یک گمان خالی نگاه می کردند
آرام بر فراز قله ای در دارین

اگرچه هر کدام از شعرها به شیوه غزل است اما در ساختار تفاوتهایی دارند .آمورتی یک غزل اسپنسریان یا ان گلیسی است که در آن هشت هجایی از سه رباعی با قافیه بندی ababbcbccdcd و یک دو بیتی پایانی تشکیل یافته است . اما کیتس از غزل ایتالیایی یا پیترارچان استفاده کرده است که هشت هجایی آن از دو رباعی با قافیه بندی ababو قافیه بندی شش تایی cdcdcd ساخته شده است . محتوی و ارائه تفکرات شعر به طور مستقیم با نوع غزل انتخابی در ارتباط است . شعر اسپنسر بخشی از غزلی است که در مورد اظهار عشق او به زن دوش الیزابت بویل است . در نتیجه محتوی آن سنتی است یعنی او محتوی عشق را خطاب قرار داده است . در هر رباعی او تفکر جدیدی را بیان می کند . منطق نخست او زیبایی درونی است (شوخ طبی و ذهن پر کار ) که بسیار مهمتر از زیبایی فیزیکی است او طبیعت را فانی می داند و سرانجام اثبات می کند که خدا منشا زیبایی حقیقی است.
در نگاه نخست به شعر هومر چاپمنمی فهمیم که موضوع آن متفاوت است و کیتس در مورد عشق نمی نویسد بلکه در مورد هومر شاعر یونانی که چاپمن در مورد آن نوشته می باشد . تجربه شخصی او نمادی است از احتمالات خیالی از کل ادبیات و او از استعاره سفر و کشف جهت انتقال تجربه اش به خواننده بهره می برد . رباعی اول به سفر فیزیکی تاکید دارد اما در در انتهای رباعی دوم ربط نمادین به خواننده مشخص می باشد. نقطه چرخش و تغییر در ابتدای شش تایی رخ می دهد جایی که تاثیر خواندن چاپمن بر خود را بیان می کند . تصاویر سفر بوسیله تصاویر کشف جایگزین شده است و لحن متعالی توصیف به تفکر تغییر یافته است . زبان مهمترین وسیله در انتقال تفکر است . تکرار کلمه "زیبایی" موضوع را مشخص کرده است. اسپنسر از زبان معمولی جهت فرق گذاشتن بین زیبایی که سایرین می بینند و زیبایی حقیقی که زاییده دانه های آسمانی است استفاده کرده است . معنای ضمنی و مثبت سیمای درخشان که همان زیبایی فیزیکی است بوسیله اسم "نیستی" و تقلیل آن به گوشت و پی از بین رفته است . از طرف دیگر زیبایی درون بوسیله عبارت وصفی "ابدی و رها از فساد زودرس" و تداعی آن با آسمان و سکوت متعالی شده است . کلمات مذهبی (الهی – آسمانی – آن روح زیبا) تفاوت بین زیبایی ظاهری و درونی را بیشتر کرده است یعنی بین چیزی این جهانی و چیزی روحانی و یا بین زیبایی حقیقی و سایر زیبایی های ظاهری می باشد.
استدلال اسپنر به تصویر سازی متکی نیست بلکه در سطر پایانی استفاده از تشبیه گلهای فانی ، نماد مستدلی از زیبایی ظاهری است . موضوع فانی بودن عشقی را که به سیما وابسته است را با عشقی که آرزومند چیزهای متعالی است مقایسه می کند . زبان کیتس بسیار متعالی تر و رمزی تر است . استفاده از کلمات قدیمی چون "بسیار-بیعت و تملک" حال و هوای رمز گونه شاعر را بیشتر کرده و موجب تفکر و تعمق در حالات هومر می شود. در حالیکه اسم های واقعی مانند کشور – قلمرو – جزایر و ملک زمین تصویری فیزیکی از سفر می دهد اما نام بردن از کلماتی چون شاعر – آپولو- پیشانی چین خورده هومر و چاپمن به ما یادآور می شود که خواندن ما را به یک سفر مجازی می برد .
نقطه چرخش و تغییر غزل بوسیله کلمه چرخش بعد از جسارت و تغییر در لحن شعر مشخص می شود . کلمه قیدی "سپس" در ابتدای شش تایی توجه ما را به حالت و رفتار جدیدی می کشاند. لحن بی طرفانه و رسمی هشت هجایی با الگوی تاکیدی منظم ضعیف – قوی و سطرهای با وقفه کامل ویژگی متفکرانه شعر را نشان می دهد در ششتایی شور و اشتیاق کیتس با الگوی غیر قابل پیش بینی و تاکیدی و نیروی انگیزش در سطرهای بدون وقفه نشان داده شده است . تشبیهات حیرت و شگفتی او را می رساند یعنی او مانند یک ستاره شناس یک سیاره جدید را دیده است و مانند کورتس کاشف اسپانیایی در قرن شانزدهم که برای اولین بار اقیانوس آرام رسیده است می ماند. میزان تصویر هم مهم است که در طول چهار سطر پایانی شعر کشیده شده است . بعد از وقفه ای که بوسیله خط مورب مشخص شده تاکید بر سکوت در ابتدای سطر قدرت این تجربه را نشان می دهد . تصویر تعالی را بین جهانگردی که به اکتشافات بیشتر فکر می کند و شاعر که خواندن برای او کشف دنیاهای جدید است ایجاد می کند .
رابطه بین شیوه وسنی در این غزل روشن است کیتس هیجان و اشتیاق خود را با یک ساختار اصولی بیان می کند در حالیکه اسپینر در مورد تعالی زیبایی درون مباحثه می کند یعنی نتیجه گیری قطعی در دوبیتی که بجز عشق و خدا سایر زیبایی ها را فانی می داند.

ویلانل
ویلانل یک شیوه ثابت و پیچیده است . که شامل 19 سطر با طولهای مختلف که به شش بند تقسیم شده و در کل دارای دو قافیه می باشد . دارای پنج سه بیتی با یک قافیه aba و قافیه چهار بیتی آخر abaa می باشد . به علاوه سطر 1 در سطرهای 6 و 12 و 18 تکرار می شود و سطر 3 نیز در سطرهای 9 و 15 و 19 تکرار می شود .
این شیوه در اصل برای موضوعات روستایی کار برد دارد اما در قرن بیستم در موضوعات بسیاری دیگر نیز استفاده شده است . در غزل ویلانل دیلان توماس با عنوان "به آرامی در آن شب خوب راه مرو" از سطرهای تکراری و قافیه های مکرر برای خلق التماس مکرر به پدر در هنگام مرگ استفاده شده است . ویلیام ارنست هنلی لحن سبک تری از غزل ویلانل را در شعرش هنگامی که احتمالات این شیوه را بررسی می کنند به کار برده است .

یک هنر
در هنر از دست دادن سخت نیست که استاد شوی
بسیاری چیزها با نیست انجام می شود
زیان از دست دادن آن مصیبت نیست
گم کردن هر روز چیزی قبول دست پاچگی
از کلید درهای گمشده ، ساعت به سختی سپری می شود
در هنر از دست دادن سخت نیست که استاد شوی
پس بیشتر و سریعتر گم کردن را تمرین کن
جاها و اسمها و جایی که برایت مهم است
مسافرت کردن ، هیچکدام اینها مصیبت نیست
ساعت مادرم را گم کردم ، و ببین آخر ینم را
یکی به آخر ، سه خانه دوست داشتنی که از دست دادم
در هنر از دست دادن سخت نیست که استاد شوی
دو شهر از دست دادم ، یکی دوست داشتنی دیگری بزرگتر
قلمروهایی را که داشتم ، دو رودخانه و یک قاره
آنها را از دست دادم ، اما این هم مصیبت نبود
حتی از دست دادن تو (شوخ طبعی و قافیه ای که عاشقش بودم)
تا حالا دروغ نگفته ام ، این کاملاً آشکار است
در هنر از دست دادن خیلی سخت نیست که استاد شوی
اگر چه ممکن است شبیه (بنویس) که مانند مصیبت است.

یادداشت
در نگاه اول مشخص است که شعر به بندهای سه بیتی و یک رباعی پایانی تقسیم شده است . به علاوه دارای دو قافیه و تکرار کلمات مهم مانند استاد و مصیبت نیز هست . با این وجود بی شاب الگوی تکرار سطرها را دنبال نکرده است .
در حالیکه سطر یک "در هنر از دست دادن سخت نیست که استاد شوی " به همین صورت در سطرهای 6و13 عیناً تکرار شده است اما در سطر 18 اندکی با تاکید تکرار شده است "در هنر از دست دادن خیلی سخت نیست که استاد شوی " . اضافه کردن قید " خیلی " لحن مطمئن سایر بندها که در آن شاعر در گم کردن چیز هایی مانند کلید در ، جاها و اسم ها ، ساعت ها درس و مانند اینها استاد شوی را از بین برده است . از دست دادن در رباعی پایانی به گونه ای دیگر است یعنی بیشتر عاطفی است تا فیزیکی در نتیجه شاعر آن را بیشتر حس می کند . لحن مطمئن و خودستای آن تلاشی است که شاعر پاسخ درست خود را مخفی کند. سطر سوم ایده اصلی شعر که "از دست دادن مصیبت نیست" را تصبیت کرده است . اگرچه بی شاپ این سطر را دقیق به مانند شیوه سنتی تکرار نمی کند اما این جمله عاطفی در سطرهای 9 ، 15 و 19 که در آخر همه آنها اسم معنی "مصیبت " آمده بازتاب یافته است . این تنوع در رباعی بیشتر قابل توجه است . خط تیره ای که در ابتدای بند آمده است مانند تفکر در مورد کاری پس از انجام آن است با این وجود دقت در فهم کل شعر اساسی هست .
فعل شرطی "ممکن است" نشان می دهد که شاعر در استدلال پایانی خود متقاعد نشده است .حس ما در مورد این عدم متقاعد شدن بوسیله پرانتز و تکرار حرف اضافه "مانند " تقویت می شود . به نظر می رسد شاعر در تلاش برای تکمیل این سطر است یعنی شاعر سعی می کند که خود را متقاعد کند که از دست دادن عاشقش به همان اندازه از دست دادن چیز های دیگر مهم نیست . تغییر در حالت دستوری از خبری به امری و استفاده از خط شکسته در داخل پرانتز توجه ما را به مسئله مهم و اساسی می کشاند . بی شاپ از ساختار غزل ویلانل برای گسترش استدلال خود استفاده کرده است .عنوان آغازین ایده هنر را به ذهن می آورد یعنی چیزی که باید با اصول آموزشی تمرین و یاد گرفته شود و عبارت اسمی آغازین بند 1 به این هنر ویژگی داده است . پس هر سه بیتی "در هنر از دست دادن " مرا به موضوع یا مفهوم ویژه ای ربط می دهد و اهمیت آن بیشتر می شود تا اینکه از موضوعات شخصی به فراتر از آن مانند شهر ها ، قلمرو ، رودخانه و قاره می پردازد . با اینکه به نظر می رسد به نقطه اوج مباحثه رسیده ایم رباعی آخر جهت شعر را تغییر داده است و از دست دادن چیزی را نشان می دهد که خیلی سخت است در آن "استاد" شوی . در این لحظه خواننده از استدلال شاعر قانع نشده است . عدم کامل کردن تشبیهات دو دلی شاعر را منعکس کرده و اشاره می کند که این نمونه از دست دادن یک مصیبت است .

شعر 17 سیلابی
این شیوه از شعر سیلاب دار است که در آن سه سطر به ترتیب از سیلاب های 5-7-5 تشکیل شده است . این نوع شعر در اصل به وسیله بوداییان ژاپن در قرن شانزده بکار رفته بود . این شعری است که در آغاز به صورت حلقه مرتبط از اشعار است . به صورت موضوعی قابل تفکر می باشد که یک حقیقت اساسی در مورد زندگی آشکار می کند .
یک ایده تنها ، تصویر یا احساس هدف این سه سطر را شکل می دهد . دریافت شاعر از موضوع منجر به بینشی می شود که در آن اهمیت چیزی باید فهمیده شود . سادگی ، طبیعی بودن و صراحت شیوه شعر در کنار عمق معنای آن قرار گرفته است . الگوی سیلابی محکم موجب شده این شعر دقیق باشد . با این وجود این شعر به دلیل تداعی معنای گسترده برای خواننده یک چالش است . این شعر در شیوه سنتی به چیزی در جهان واقعی به عنوان نقطه آغاز اشاره دارد یعنی شاعر در مورد موضوعی تفکر کرده تا اینکه بتواند به عمق آن بپردازد. و در این حالت از روشنگری او حقیقت جهان را کشف می کند .
اگرچه بیشتر ترجمه های شعر 17 سیلابی الگوی اصلی سیلابهای آن را ندارند اما هنوز هم آنها ارتباطی را که شاعر بین موضوع مقابل خود و حقیقت راستین که آرزو دارد به آن برسد را منتقل می کنند . در شعر زیر نوشته ایستا (1142-1206) صداهای طبیعی اطراف شاعر او را ترغیب می کند تل در مورد گریز ناپذیری مرگ فکر کند . صورت فیزیکی آن بوسیله فعل توصیفی "خزیدن" همراه با اشاراتی به فعالیتی در حال انجام در مقابل معنای ضمنی اسم مجازی "ناپایدار " قرار داده شده است . شاعر از واقعیت به مجاز رفته است بوسیله نماد قرار دادن زنگی که نواخته می شود برای پایان زندگی .
گوش کن
همه جنبندگان
و زنگی برای این جهان گذرا
این شیوه در انگلیسی بوسیله از را پوند و شاعر تصویر پرداز که ویژگی های دیداری و قدرت این شیوه که اصول شعری آنها را تشکیل می داد بکار رفته است . سایر شعرا مانند دبلیو . بی. تیس (1244-1318) و رابرت فراست (1253-1342) نیز از این روش شعری استفاده کرده اند صورتهای انگلیسی این نوع شعر به مانند صورت های اصیل ژاپنی آن همیشه قدرت روحی آن را گسترش نداده اند .
مرثیه
ااگر شعری در مورد مرگ شخص خاصی نوشته شود به آن مرثیه می گویند . و شامل هم مدح و هم سوگواری آن فرد است که به منظور کنار آمدن با مرگ اوست . اشعار تفکری جدی که در آن شاعر افکار سودا زدگی را منتقل می کند هم به عنوان مرثیه شناخته شده اند . قبل از قرن 16 مرثیه ها در مورد سایر موضوعات مانند جنگ ، عشق و موضوعات مشابه آن سروده شده اند ، مرثیه های سنتی بیشتر در مورد سنن و آداب و رسوم روستایی است استفاده از مناضر روستایی و معرفی شاعر و شخصی که به مانند چوپانان در حال سوگواری است . مرثیه ها به شاعر این امکان را می دهند تا در مورد مسئله مرگ تفکر کنند و به تجارت شخصی و قبول مرگ بپردازد .
ادموند اسپنسر شاعر از رسومات روستایی در شعر "آستر ونل" کهمرثیه ای در مورد فیلیپ سیدنی است استفاده کرده است . توماس گری (1095-71) مرثیه ای در حیاط کلیسای روستا در مورد زندگی نوشته است .

غزل
اگر شعر به صورت آواز باشد و شاعر در مورد تفکرات و احساسات به صورت ذهنی و شخصی شعر بنویسد به آن غزل می گویند . اشعار غزل می تواند در مورد موضوعاتی چون عشق ، مرگ ، طبیعت مذهب یا مسائل سیاسی اجتماعی باشد . شاعر به جنبه بخصوصی از تجربه خود پرداخته و سعی می کند که تفکرات و احساسات خود را نظم داده و بنویسد ، غزلها همچنین دیدگاه منظمی از جهان ارائه می کنند یا به آشفتگی و هرج و مرج زندگی می پردازند . واژه غزل همچنین به طور کلی به همه انواع شعر گفته می شود (اشعار 14 سطری – قصیده – مرثیه ) که در آن شاعر به زندگی پاسخ می دهد. تنها اشعار داستانی خارج از این فهرست هستند .
دوران رنسانس عصر غزل هستند . شاعرانی چون توماس وایت (882-42) هنری هوارد (896-47) غزلهای سنتی انگلیسی را نوشتند . در قرن 19 تجدید حیاط شاعران دوره ویکتوریا و شاعران رمانتیک است که اشعاری مانند "نرگس زرد " نوشته وردزورث ، "وقتی از هم جدا شدیم " نوشته بایرون ، "وزش ، بوق ، وزش " نوشته تنیسون و در قایق نوشته رابرت براونینگ خلق شده اند .

قصیده
اگر مخاطب یک شعر یک شخص ، چیز یا مفهوم انتزاعی باشد که در چند بند سروده شده باشد که زبان آن ظرایف و متعالی باشد و دارای لحن رسمی و موقرانه باشد به آن قصیده گفته می شود . بعضی قصیده ها عمومی هستند مانند جشن های تشریفاتی ، تشییع جنازه ها – جشن تولد ها و مناسبات دولتی اما بعضی دیگر خصوصی هستند که در ارتباط با لحظه های شخصی و تجربیات ذهنی فرد می باشند .در اصل قصیده موضوع خود را تمجید می کند اما همچنین می تواند خیلی فلسفی و متفکرانه باشد .
شاعران رمانتیک از یک لحن صرفاً مخصوص اعیاد و قصیده به مانند محرکه تفکر و تعمق آنها در مورد مشکلات زندگی می باشد. در حالی که استفاده متعالی از زبان اهمیت موضوع را بالا می برد اما استفاده از تصاویر متناقض حسی از واقعیت را القا می کند . قصیده های مهم در زمان آگوستان بوسیله ویلیام کالینز (1101-59) و تماس گری نوشته شده اند .

شعر روستایی
اگر شعر در مورد زندگی روستایی باشد به ویژه زندگی چوپانان به ان شعر روستایی گفته می شود . که در آن شاعر جهان مسالمت آمیزی را توصیف می کند که خیلی با زندگی پر از فساد معاصر آن فاصله دارد . چنین شعری زندگی روستایی را به گونه ای آرمانی توصیف می کند و آن را راهی برای فرار از زندگی شهری می داند . این مقایسه تلویحی بین این دنیای معصوم با واقعیت خشن زندگی به شاعر اجازه می دهد تا ماهیت راستین جامعه را به طور مشخص و با تاکید بیان می کند ، زبان و سیوه اشعار روستایی مصنوعی است و به خواننده این پیام را می دهد که نبایستی به آن ارزش واقعی داد اغلب دارای نکته های مهم اخلاقی ، سیاسی یا مذهبی است که در مورد جامعه گفته می شود . اشهار روستایی قدیمی در اشعار اسپنسر با عنوان (روز شمار چوپانان) و سپس در اشعار مایکل در ایتون (942-1010) با عنوان نرگس زرد و شعر بهشت دیده می شود مثالهای بعدی در آثاری از الکساندر پوپ (1067-1133) و جان گی (1064-1111) دیده می شود . در کتاب "مقدمه " وردزورث کل تاریخ شعر روستایی را ترسیم کرده است و در آن ایده خلاقانه زندگی چوپانی را با واقعیت خشن زندگی مقایسه کرده است .

شعر داستانی
اگر در شعر یک داستان گفته شود به آن شعر داستانی میگویند . سه نوع اصلی آن حماسه ، رمالن موزون و تصنیف هستند . اما بعضی از اشعار داستانی کاملاً در این تقسیم بندی جای نمی گیرند . در حالیکه خود داستان مهم است اما ایده اصلی و تجربیات و مقصود شاعر در فهم ما از شعر نکات اساسی هستند . اگر شعر حماسی باشد اعمال شخصیت قهرمان آشکار کننده تجربیات انسانی است . اشعار حماسی سنتی خیلی بلند هستند و با رجوع به موضوعات کلاسیک داستان را جهانی گویند . اگر شعر تصنیف باشد این آواز است که ضمن آن از طریق عمل و گفتار بیان می شود و موضوع آن اغلب غم انگیز است . به دلیل شفاهی آن توصیف تاریخی کمی از آن وجود دارد و تصاویر بدیع آن پراکنده و ساده است . گویش آن به خلق حس واضحی از زمان و مکان منجر می شود . لحن گوینده غیر شخصی و در نتیجه ایده های اساسی آن به صورت تلویحی از متن دریافت می شود . تصنیف ها به عنوان بخشی از سنت شفاهی از زبان ساده و تکرار استفاده می کنند . چنین ویژگی هایی مختص فوریت و شدت شیوه آن هستند .
اگر شعر به صورت افسانه موزون باشد داستان آن در مورد ماجرا حویی ، عشق و سلحشوری می باشد . و اغلب عنصری از راز و قدرت ما وراء طبیعی در آن وجود دارد .
شعر داستان انگلیسی از قرن هجده سابقه دارد . اشعار داستانی بزرگ شامل افسانه های جفری چاوسر کنتر بوری (766) ملکه پری ادموند اسپنسر (968-975) بهشت گمشده جان میلتون (1046) و غیره …

متن 1- امیلی برونه (1197-48)
افسون شده
شب اطراف من تاریک است
بادهای سرد وحشی می وزند
اما افسونی ظالم مرا فرا گرفته
من نمی توانم ، نمی توانم بروم
درختان غول پیکر خم شده اند
شاخه های عریان آنها زیر برف سنگین شده اند
طوفان سریع فرو کش کرد ه
با این وجود نمی توانم بروم
لایه های ابر بر فراز من
توده ای از آشغال ها زیر پای من
اما هیچ چیز گرانبها تری مرا حرکت نمی دهد
من نخواهم و نمی توانم بروم
متن 2- آلفرد لرد تنیسون (1188-92)
ایست ، ایست ، ایست
ایست ، ایست ، ایست
روی سنگهای خاکستری و سرد تو ، آه دریا
و زبانم می توانست بیان کند
افکاری که به سراغم آمد
آه ، بسیار خوب به پسر ماهیگیر
که با خواهرش فریاد می زند هنگام بازی
آه ، بسیار خوب به پسرک ملوان
که در قایقش در خلیج آواز می خواند
و آن کشتیها ی با شکوه می روند
به لنگرگاه پایین تپه
اما آه برای لمس آن دست ناپیدا
و صدای آوازی که هنوز هست
ایست ، ایست ، ایست
در پای تخته سنگ ها ، آه دریا
اما لطافت و زیبایی روز که مرده است
هرگز برای من بر نخواهد گشت
متن 3- مستعار (1182)
کلاغ ها
وقتی تنها در حال قدم زدن بودم
شنیدم دو کلاغ بگو مگو می کردند
آن قهوه ای رنگ به دیگری گفت
امروز کجا همه جمع شویم و شام بخوریم
در پشت آن سد خاکی قدیمی
فهمیدم آن شوالیه کشته ای افتاده
و هیچ کس نمی داند او آنجاست
اما شاهین ، سگ تازی و همسر زیبایش
سگ تازی به شکار در جای دیگری رفته است
شاهین به آوردن مرغان وحشی رفته
همسرش جفت دیگری گرفته
بنابراین ممکن است شام شیرینی داشته باشیم
تو روی استخوان ترقوه اش خواهی نشست
و من چشم های آبی استخوانیش را در خواهم آورد
موهای طلایی اش را محکم چنگ می زنیم
لانه هایمان را با آن می پوشانیم
بسیاری یا یکی به دنبالش می آیند
اما هیچ کس نخواهد دانست کجا رفته است
تمام استخوان های سفیدش وقتی کاملاً خشک شدند
باد آنها را به هرطرفی خواهد برد
متن 4- جان کیتس (1174-1200)
پاییز
فصل مه و میوه های رسیده
دوست صمیمی خورشید پیر
هم پیمان با او که چگونه پر بار و برکت باشد
با میوه های تاکستان که تا لبه کاهگلی بام امتداد یافته
درختان سیب زیر بام خم شده اند و کلبه چوبی از خزه پر شده است
و میوه های رسیده را با هسته هایشان جمع کن
کدو قلیایی را پر کن و پوست فندق ها را پاک کن
با این دانه شیرین ، هرچه بیشتر جوانه میزنند
و هنوز هم بیشتر ، گلهای آخرین برای زنبورها
تا اینکه فکر می کنند روزهای گرم هرگز تمام نخواهند شد
چون تابستان شانه عسل آنها را پر کرده است
متن 5- کریستوفر مارکو (943-93)
احساسات آتشی چوپان به عشقش
بی با من و عشقم زندگی کن
و همه خوشی ها را به دست می آوریم
آن تپه ها و دره ها ، مزارع و خلیج ها
یا جنگل ها یا کوههای پر شیب
و ما روی سخره ها خواهیم نشست
و چوپان را می بینیم که گله اس را علو فه می دهد
بوسیله رودخانه های کم عمق ، برای چه کسی جریان دارد
پرندگان آواز خوان سرود عاشقانه می خوانند
و برای تو تختخوابی از گل رُز درست می کنم
و یک هزار گل خوشبو و معطر
کلاهی پر از گل و یک دامن
که با برگ گل تلفونی گلدوزی شده
ردایی ساخته از پشم نرم و لطیف
که از بره های زیبایمان چیدیم
صندلی های راحتی زیبا و خط دار
با سگکی از طلای خالص
کمربندی از حصیر و شکوفه پیچک
با سگکی از مرجان و گل میخ عنبر
و اگر این خوشی ها که ممکن است تو را تحریک کنند
بیا و با من زندگی کن و عشق من باش
این چوپان عاشق خواهد رقصید و آواز خواهد خواند
آنها لذت میبرند هر روز صبح
اگر این خوشی ها به ذهنت آمد و ممکن است تو را تحریک کند
پس بیا و با من زندگی کن و عشق من باش
شیوه های شعری غزل ویلانل بوسیله ویژگی های ثابت آنها به راحتی قابل تشخیص هستند . اشعار نه به خاطر الگوهای ساختاری بلکه بر اساس محتوی و طرز بیان دارای انواع مختلفی هستند . تنیسون ممکن است از رباعی با قافیه بندی سطر چهارم و دوم استفاده کند اما مهمتر از همه اینها کنار آمدن با مرگ دوستش است . برونته از رباعی به جای سطور قافیه دار استفاده می کند اما از طریق بیان افکار و احساسات او در مورد تجربیات ویژه ای است که به ما در فهم شعر کمک می کند . هم مارلو و هم شاعر بی نام از رباعی استفاده می کنند که از دو بیتی های قافیه دار تشکیل شده مارلو یک دنیای ایده آل روستایی خلق می کند در حالی که شاعر بی نام یک داستان را می گوید . در هر حالت در حالی که تفسیر ویژگی های ساختاری و ارتباط آنها با معنی موثر است اما این عنوان و زبان شعر است که درباره آن بحث می کنند و به ما در طبقه بندی نوع شعری که می خوانیم کمک می کند . داشتن اینکه اگر یک شاعر از سنت بخصوصی الهام می گیرد در فهم ما از چیزی که می خوانیم بسیار موثر است . افسون شده به دلیل تاکید بر فرد و اقدام در فهم منطقی از یک تجربه بخصوص یک غزل است این رباعی که دارای سطور قافیه دار است یاد آور یک آواز است اگرچه حالت آن شاد نیست .سبک آن ساده و زبان آن عادی است اما برونته با استفاده از انتخاب دستوری و واژگانی فضای تاثیر گذاری را خلق کرده است . استفاده از حال استمراری خواننده را به موضوع شعر نزدیک می کند . وضعیت افعال در حال انجام است و به چیزی غیر قابل اجتناب و بدون پایان اشاره دارد . صفاتی چون وحشی ، غول و لخت حسی از اندیشه و فضای نامهربان که یادآور بی حاصلی دوران کودکی برونته و پیش زمینه داستان اوست را ایجاد کرده است . در این دور نما شاعر کم اهمیت و آسیب پذیر به نظر می رسد و این بوسیله افسون ظالمانه و استعاری بیشتر شده است که شاعر را محدود کرده و در دام انداخته و با استفاده مکرر از فعل معین "نمی تواند " توصیفی که در آغاز بند سه انجام شد ه بر این حضور کم اهمیت شاعر بیشتر تاکید کرده است . الگو بندی کلمات و عبارات حرف اضافه این گرفتاری شاعر را منعکس کرده است .به هر حال حرف ربط " اما " در ابتدای سطر تغییر را نشان می دهد . در بندهای آغازین حروف ربط همپایه (و-هنوز) تاثیر جمع شونده دارد . در این جا ما خودداری شاعر را حس می کنیم و بوسیله فعل معین تاکیدی "نخواهد" این حس تقویت شده است . کاربرد فعل "نمی تواند " در کنار آن ابهام ایجاد کرده است یعنی شاعر هم ناراضی است که به وسیله طوفان گرفتار شده و هم از حضور خود در آن لذت می برد .
برای تعدادی از نقادها طوفان واقعی ارائه نمادینی است از دوره غالب مرد سالاری که در جامعه ویکتوریا رایج بود . شعر می تواند به عنوان بیانیه ای از غیر ممکن بودن استقلال زنان در جهان مرد محور باشد . برای سایرین این یک شعر خود زیستنامه ای است که در آن تصاویر مرگ (شب تاریک می شود ) و گرفتاری نشان دهنده طرز برخورد برونته از زندگی است . "ایست ، ایست ، ایست " یک مرثیه است اگرچه تنیسون در آن به طور مستقیم به مرگ دوستش آرتور هالم اشاره نمی کند . بجای آن خلق و خوی و رفتار او را به تصویر می کشد و آن را با دنیای اطرافش مقایسه می کند. تنها اشاره به مرگ نمادین است و بر حس از دست رفته شاعر تاکید می کند . این اشتیاق بوسیله حرف ندا "آه " بیان شده و حرف ربط متقابل که پیش از آن آمده یک نقطه چرخش را نشان می دهد. شاعر از جهان فیزیکی فاصله می گیرد و احساسات و افکاری را که در اوست بیان می کند . شاعر یک بیگانه شده و از اتفاقات دور و برش جدا شده است . افعال حرکتی "فریاد می زند " و "آواز می خواند " جهانی را منعکس می کند که نسبت به مرگ بی تفاوت است . به همین صورت کشتیهایی که می توانند به بندرگاه پایین تپه بروند اما در این تسلی برای شاعر نیست . گمگشتگی او بوسیله عبارات اسمی پیچیده "لمس آن دست ناپیدا " ، " صدای آوازی که هنوز هست " و "لطافت و زیبایی روزی که مرده است " منتقل شده است .چیزهایی که او آرزویش را دارد به مانند اسامی مجرد (لمس ، صدا ، زیبا ) فیزیکی نیستند . توجه به مفاهیم مجرد در مقابل مستقیم با لغات عینی در بند های آغازین است . این نشان می دهد که شاعر از وضع فیزیکی خود که نمی تواند احساساتش را به ارتباط بگذارد به نقطه ای که می تواند آن را بیان کند فراتر رفته است .
تکرار افعال حرکتی در سطر آغازین لحن شعر را روشن کرده است . صداهای انسدادی قوی نشان دهنده خشم شاعر از مرگ دوستش است و این بوسیله حروف بی صدا در سطر دو بیشتر شده است . حرف ندا در بند دو خشم شاعر را ملایم کرده و در نهایت در بند پایانی لحنی از قبول به خود می گیرد . وقتی شاعر با واقعیت مرگ دوستش روبه رو می شود فعل فرضی "می خواست" به فعل "می خواهد" با معنای قطعی تبدیل می شود .
چرخه طبیعی دریا به شاعر یک چارچوبی می دهد یعنی ما با شکست امواج آغاز می کنیم و با آن به پایان می رسانیم با این چارچوب لحن تغییر می کند .خشمی که در سطر آغازین و صفات منفی سرد و خاکستری به وسیله قبول در بند پایانی جایگزین شده است . وزن ناجور "سنگهای سرد خاکستری " باذ توالی سیلاب های تاکیدی به وسیله کلمات موزون "در پای تخته سنگ ها " جایگزین شده است . نماد گرایی شکست دریا در ساحل برای فهم ما از شعر حیاطی است یعنی وقتی که به ساحل می خورد و می شکند معادل قلب شکسته شاعر است و با این الگوی چرخشی از جزر و مد شاعر را به قبول ادامه زندگی وا می دارد .
تصنیف کلاغ ها یک داستان است که آن را به طور مستقیم و غیر عاطفی بیان می کند . به شیوه واقع گرایانه و خشن به موضوع می پردازد یعنی مرگ یک شوالیه . دو سطر نخست طرح داستان را ترسیم می کند و یک نقال غیر شخصی را معرفی می کند که گفتگوی مابین دو کلاغ را می شنود و آن را بدون هیچ تفسیری بازگو می کند . سطر آغازین پیوسته نیست بنابراین شاعر می تواند بلافاصله بر موضوع شعر تمرکز کند : دو کلاغ در مورد گرسنگی و احتمال شام خوردنشان از یک شوالیه کشته شده جدید بحث می کنند . چون این سنتی است ، این واقعه پایه ای است برای گفتگو با موضوعی که در بند پایانی مشخص شده است .
این پیش زمینه واقعی است اما توصیف آن حداقل است . این یادآور ریشه های شفاهی این نوع از شعر است که زبان روزمره و تک هجایی استفاده شده است . به اندازه کافی آگاهی داریم تا صحنه را تنظیم کنیم : ما از چشم انداز مجزا و ویژگی مهم آن آگاه هستیم . بند پایانی حال و هوای غم انگیزی از توصیف باد می دهد . لحن واقعی از طریق نوع زبان انتخابی بدست آمده است . عبارات اسمی (سگ تازی او – شاهین او ) ساده است . چون صفات کمتری وجود دارند اما دارای اهمیت زیادی هستند . اسم مرکب "کشته جدید" به علت تاکید بر گذشته نزدیک تحریک برانگیز است یعنی در مورد یک حادثه موضوعی و نه چیزی که به تاریخ سپرده شده است میشنویم . این توجهات را به کلمات خنثی مانند شاهین ، سگ تازی و همسر می کشاند یعنی آنهایی که بایستی غم گین باشند . این تقابل بین استخوان ترقوه سفید ، چشم های آبی استخوانی و موهای طلایی سردی جسد رها شده که لخت و عریان است را با تصویر سنتی از چشم های ابی و موی طلایی قهرمان در کنار هم قرار داده است . از روی کنایه در این دنیای غم افزا ، قیافه زیبای قهرمان بی ارزش است .
شعر با مرگ به گونه واقعی و ساده برخورد می کند . پرندگان به طور دقیق توضیح می دهند که چکار خواهند کرد . چشم ها را می خورند و لانه شان را با موی آن می پوشانند . این جدا سازی به طور مستقیم و در کلمات تک سیلابی منعکس پیدا کرده است . زبان بیشتر به صورت واقعی به کار رفته است تا مجازی اما این مانع از شاعر در بیان ایده هایش نمی شود . تصویر پایانی از وزیدن باد بر استخوان های لخت نمادی برای فنا بودن انسان است . غم انگیزی آن حس خیانت در قلب شاعر را به یاد خواننده می آورد یعنی شاهین ، سگ تازی و همسر او تنها کسانی هستند که از مرگ شوالیه آگاه هستند . این اشاره به گناه بوسیله اشاره به همسر بی عاطفه که در فکر همسر دیگری است تقویت شده است .
شعر به لهجه اسکاتلندی نوشته شده است که به خلق حسی از مکان علی رغم این حقیقت که توصیفات فیزیکی کمی وجود دارد کمک کرده است . بیشتر کلمات قابل تشخیص هستند اگرچه املای آنها تغییر کرده است تا تلفظ آنها را نشان دهند . ویژگیهای صوتی ایجاد شده بوسیله این خصوصیات بخشی از ویژگی های گفتاری سنتی تضعیف هستند یعنی اشعاری را که با صدای بلند یا با آواز خواند .
سبک در " شعر پاییز " متعالی تر است و کیتس از زبام به صورت توصیفی آشکار نسبت به تنسیون و برونته استفاده کرده است . لحن آن رسمی و موقرانه زبان آن متعالی و مخاطب شعر پاییز مجازی است . کیتس از قصیده به عنوان شیوه ای که به کمک آن می تواند به تعامل در زندگی بپردازد استفاده می کند .اگرچه از سخنان کیتس پیداست که اساس شعر بر یک تجربه شخصی است . او به مانند تنسیون و برونته از اول شخص استفاده نکرده است به جای آن از یک لحن واقعی استفاده کرده که به کمک آن به کشف تجربه به صورت جهانی پرداخته است .
استفاده از سبک مستتر تجربه خواننده رابیشتر می کند . بند از یک عبارت اسمی پیچیده درست شده است .که هر کدام تصویر لحظه ای دقیق از پاییز به دست می دهند . عبارت اسمی آغازین که با جملاتی چون فصل مه و میوه های پر بار شروع شده لحنی با صدای ملودی ایجاد کرده یعنی آواهایی چون سوت و صداهای لطیف لبی و انسدادی .
عبارت اسمی بعدی به پاییز تشخیص می دهد در جمله زیر به عنوان شکوفه ذبسته ای به دوست خورشید پیر . معنای ضمنی همدست بیشتر مثبت است تا منفی ، یعنی خورشید پیر قبل از مرگش در زمستان به نقطه اوج خود می رسد و با پاییز نقشه ای کشیده تا جهان طبیعت را باز گرداند .طرز بیان آن غنی و به سودمندی و فراوانی طبیعت اشاره دارد . اسامی واقعی عناصر فیزیکی این چشم انداز را برجسته و مهم کرده است (میوه ، تاک ، سیب ، کدو قلیایی ، پوست فندق ، هسته ) افعال حرکتی (بار کردن ، برکت ، خم شدن ، پر کردن ، باد کردن ) توان پاییز را انتقال داده است . اسامی مرکب (کاه گلی – کلبه درختی ) توصیف دقیقتری بدست می دهد و صفاتی چون (شیرین ، گرم ) حال و هوای آن را توصیف می کند . استفاده از کلمات واضح و موثر منظره را دقیق توصیف کرده یعنی این بیشتر از توصیف طبیعی از پاییز است . کیتس غنای پاییز را با استفاده از مناظر محرک ، صداها و بو های آشنا می ستاید .
ساختار بند پیچیده است . طرح قافیه ارتباط پیچیده بین سطور و ایده ها را خلق کرده است . قافیه های جایگزین در بند نخست به سادگی آمده است و یک رابطه مستقیمی بین پاییز و آفتاب تابستانی ایجاد کرده است . بند با دو بیتی پایان می یابد که به دنبال سطر تکرار شونده آمده است . این به وسیله کلمات صدادار بلند . به علاوه انسجام ایجاد شده به وسیله الگوهای آوایی ساختار دستوری پیچیده سهم مهمی در افزایش این توصیف دارند . عبارات عمده و استاندارد وجود ندارد یعنی فعل نامحدود "خیانت کردن " یک فعل پیش توصیف کننده است مانند سطر 2 دوست صمیمی و هر کدام از عبارت نامحدود بعدی مانند (پر بار و با برکت ، خم شدن و رسیدن ) وابسته به جمله هم پیمان با او چگونه- است ، سبک حذفی اثر غزل را تقویت می کند . عملکرد دستوری کلمات حذف شده و تنها اهمیت معنایی آنها آمده است . کیتس صحنه های سینمایی و لحظه های ثابت شده از اهمیت نمادین خلق کرده است .
این بند بر باروری و زندگی پاییز تاکید می کند فصلی که به مردگی زمستان مربوط است . یک اشاره تلویحی در سه سطر پایانی وجود دارد و این کمال لحظه ای است . استفاده از "فکر" اشاره به این دارد که زنبورها به وسیله باز شدن شکوفه ها و گل ها فریفته شده اند . کیتس زودگذری این لحظه ها را تشخیص داده اما هیچ حس پشیمانی وجود ندارد زیرا او می داند که فرآیند طبیعت چرخشی است و این تفکر در بقیه غزل بیشتر به آن پرداخته شده است. شیوه غزل به کیتس امکان داده است تا از غنای پاییز ستایش کند اما همچنین به ماهیت زندگی و مرگ نیز بپردازد. شعر مارلو به عنوان "احساسات آتشی چوپان به عشقش " یک شعر روستایی است چون بخاطر جهان ایده الی که او ارائه کرده و استفاده از چوپانان به شیوه سنتی . او از یک پیش زمینه روستایی جهت ترسیم چارچوب خواسته اش استفاده کرده و به عشقش پیشنهاد فرار از فساد زندگی روزمره به یک جای وعصوم و روستایی را می دهد.
این یک شعر متقاعد کننده است که در آن مارلو سعی می کند که با عشق فناپذیر و شایسته خود گفتگو کند . تکرار فعل معیین "خواهد " و اشاره به کارهای بالقوه در آینده به ما یادآور می شود که شاعر با معشوق خود یک پیشنهادی را در میان گذاشته است . جمله امری آغازین یک درخواست مستقیم است که به کمک چیزهایی که شاعر در بندهای بعدی پیشنهاد می کند می خواهد آن را اثبات کند ، زیبایی جهان طبیعت باشکوه روستا ترکیب شده است . این معرف ایده آل است تا لحن واقع گرایانه شعر . زبان و سبک آن به طور هنرمندانه ای به کار رفته اند به ما یادآور می شود که نبایستی در مورد چیزها به ارزش ظاهر آنها اکتفا کنیم . شاعر از زبان مجازی برای پیشنهاد به عشقش (به من – ما – من) به لحن شخصی شعر خود را به وسیله افسون یک زندگی ساده که در آن آنها مشاهده گرانی مطیع هستند مسحور کرده است . کاربرد فصل دیدن آنها را از فعالیت چوپانانی که به گله هایشان علف می دهند دور کرده است .
تنها فعل فعال که به شاعر مربوط است فعل (ساختن) یک فعل سازنده است . و نشان دهنده هدایایی است که او خواهد ساخت تا عشق خود را نشان دهد . یکپارچگی چیزهای طبیعی همراه با نمادهایی است که او خواهد ساخت تا عشق خود را نشان دهد . یکپارچگی چیزهای طبیسعی همراه با نمادهایی از اظهار عشق نشان دهنده راهی است که در آن شاعر سعی می کند عشق خود را متقاعد کند . مارلو از عبارات اسمی از پیش توصیفی استفاده کرده تا دو جهان را در متقابل هم قرار دهد . به دلیل اینکه این شعر روستایی است زبان آن به صورت قطع راحع به طبیعت است و استفاده از اسامی واقعی در تنظیم صحنه بسیار مهم است (تپه ها – دره ها – مزارع – صخره ها ) . به هر حال این یک جهان روستایی است و مارلو از صفات محرک استفاده کرده است . صفات تفضیلی (پاکترین – بهترین ) کمیت های عددی (هزار ) و اسامی اشاره رفاه و شکوه به منظور گسترش استدلال او به کار رفته اند. او تصویر واقعی ارائه نمی دهد بلکه افسونی در مورد یک زندگی ساده را بیان می کند .
سادگی ساختار رباعی همراه با دو بیتی های قافیه دار قدرت بصری مارلو را تقویت کرده است . قافیه درونی (من / هست) صداهای لطیف ادا شده به وسیله لب (مغز – ممکن – محرک) و الگوی تاکیدی ضعیف – قوی حالت آهنگ داری به شعر داده است . به هنگام جشن گرفتن عشقش مارلو همچنین زیبایی جهان طبیعت و لذت زندگی در لحظه را نیز جشن گرفته است . شیوه روستایی شعر امکان آن را به شاعر داده است زیرا در فضای روستا او را از واقعیات خشن و مسئولیت های زندگی دور کرده است .

سبک
چه شما یک شعر ، یک رمان و یا یک متن نمایش را بخوانید سبک بطور معمول نسبت به سایر متون غیر ادبی دارای اهمیت و شدت بیشتری است . کلمات طوری انتخاب می شوند تا آن حالت ویژه موقعیت یا شخصیت را منتقل کنند و دستور زبان آن اغلب رسمی یا به صورت آگاهانه خیان به کار می رود تا به غیر رسمی بودن آن اشاره کند . صدای کلمات به صورت هدفمندی مورد توجه قرار می گیرد . صنایع بدیعی آن پیشرفته و منسجم خواهد بود یک های بیانی آن به گونه ای خواهد بود تا راهنمای واکنش خواننده باشد .
در شعر این ویژگی ها قابل توجه خواهند بود به دلیل محدودیت هایی که شیوه شعری و ساختار آن بر شاعر تحمیل می کند . اندازه های سنتی انواع مشخص شعر ، طول سطر ، وزن و تمایل به سبک کوتاه همه در ماهیت مشخص گونه شعری سهیم هستند . این ویژگی ها در نگاه اول بلافاصله قابل تشخیص هستند اما انتخاب لغت ، دستور ، الگوی صوتی ، صنایع بدیعی و ویژگی های بیانی بخش جدایی ناپذیر شیوه ای هست که در آن شعر اثر گذار است . بعضی از اصطلاحاتی که در این بخش بکار رفته ممکن است برای شما جدید باشد . اگر چنین است از واژه نامه پایان کتاب استفاده کنید.

طرز بیان
اولین ویژگی شعر در نگاه نخست ممکن است تاثیرات بصری آن باشد اما این کلمات هستند که ما را با ایده های شاعر آشنا می کنند چون اشعار بطور معمول از سایر فرم های ادبی دیگر کوتاهتر هستند طرز بیان نقش مهمی در خلق اثرات کلی دارد. اگرچه زبان شعر از گفتار معمولی قرینه است اما طرز بیان خیلی متفاوت از کلماتی که هر روزه استفاده می کنیم متفاوت نیست . در طول قرن هجده شاعران زبان شعری متعالی تری را انتخاب می کردند که از گفتار روزمره فاصله زیادی داشت . اما قرن نوزده شروع یک نقطه چرخش بود . شاعران رمانتیک می خواستند از یک تفاوت ساختگی بین زبان شعر و زبان گفتار خودداری می کنند و آنها جنبشی را شروع کردند که خیلی از طرز بیان بسیار رسمی که شاعران پیش از آنها استفاده می کردند فاصله بگیرند . در شعر نو شاعران محدودیت کمتری دارند . طرز بیان شعر به طور مستقیم با تاثیراتی ارتباط دارد که شاعر آرزو دارد خلق کند همانند تاثیرات اجتماعی و مفاهیم فرهنگی و موضوعات و ایده هایی که شاعر به آنها می پردازد.

لحن
لحن شعر طرز برخورد شاعر نسبت به موضوعات و ایده هایی که به آنها می پردازد را منعکس می کند . به دقت در نوع کلماتی که شاعر انتخاب می کند لحن قابل شناسایی است . اگر طرز بیان رسمی و شاعر کلمات متعالی را انتخاب کرده باشد که در کاربرد روزمره رایج نیست لحن آن مجزا و غیر شخصی است . از طرف دیگر وقتی طرز بیان غیر رسمی و کلمات استفاده شده محاوره ای یا غیر رسمی باشد لحن آن مکالمه ای است . نوع انتخاب شاعر به نوع رابطه ایجاد شده بین خواننده و شاعر تاثیر می گذارد یعنی ممکن است رسمی – مودبانه و غیر شخصی باشد یا غیر رسمی ، خودمانی و شخصی باشد و یا جایی بین این دو قرار بگیرد . چون شعر سنتی از یک زبان متعالی و قومی استفاده می کند رابطه ایجاد شده با خواننده به طور معمولی رسمی است . در شعر نو زبان کمتر رسمی و شخصی موجب یک رابطه غیر رسمی با خواننده می شود .
لحن در سرتاسر یک شعر یکی نیست بلکه بسته به نوع کلمات انتخاب شده می تواند تغییر کند . تغییر در لحن می توان نشان دهد که شاعر به موضوع از زاویه متفاوتی نگاه می کند یا نقطه نظر شخصی خود را تغییر داده یا موضوع را عوض کرده است .

اگر نبایستی زنده باشم
اگر نبایستی زنده باشم
وقتی سینه سرخ ها می آیند
یکی را به آن کراوات قرمز ، بده
یک تکه از لوح یادبود
اگر نتوانستم از تو تشکر کنم
چون زود خوابم برد
تو خواهی دانست سعی می کنم
با لبان سخت و بی روحم
یادداشت
در عنوان و سطر اول شعر از عبارت منفی و فرضی (اگر نبایستی) استفاده شده است که به دیکینسون امکان داده است تا از واقعیت خشن موضوع شعرش یعنی مرگ خودداری می کند . استفاده از صفت "زنده" در آخر سطر بیشتر تاکید روی زندگی دارد تا مرگ . و با ادامه آن در سطر بعدی و استفاده از سینه سرخ موجب تشویق خواننده به خواندن ادامه شعر می شود . در حالیکه این ویژگی های طرز بیان قطعیت و سکون مرگ را خنثی کرده استفاده شاعر از صفات مجاز ی چون "یاد بود " به ماهیت اساسی موضوع اشاره دارد . اگرچه لحن ممکن است آرام و سرزنده باشد انتخاب یک کلمه می تواند درک ما را تغییر دهد . الگوی مشابه در بند دوم نیز تکرار شده است . با این وجود استفاده حسن تعبیر "زود خوابم برد" وحشت از مرگ را کم کرده است . صفت استفاده شده در سطر پایانی به این واقعیت اشاره دارد .
استفاده دیکینسون از سنگ سخت نشان دهنده تغییر در برخورد است . به جای کلمه پیش پا افتاده مرگ از تصویر سنگ سرد و بی جان استفاده شده که به خواننده جسد بی جان را یاد آور شده است . طرز برخورد شاعر با مرگ به وسیله طرز بیان و لحن منتقل شده است . به عنوان یک چیز عادی و گریز ناپذیر که اتفاق می افتد در حالیکه زندگی ادامه دارد ارائه شده است . قبول آسان آن بوسیله استفاده از صفت "سنگ خارا" توصیف شده است .

معنای ضمنی کلمات
کلمات دارای معنی هستند . اگر به معنای کلمات در فرهنگ لغت نگاه کنیم معنای واقعی یا صریح آن داده شده است . هنگام خواندن شعر تنها معنای داده شده در فرهنگ لغت برای فهم آن کافی نیست . کلمات دارای معنای ضمنی نیز هستند یعنی کلمات دارای معنای تلویحی و تداعی هستند که فراتر از معنای واقعی آنها است . معنای ضمنی کلمات از راه هایی که استفاده شده اند ، متنی که در آن بکار رفته اند و معانی که مردم با آن تداعی می کند فهمیده می شوند . در فرهنگ لغت معنای صریح کلمه پرنده کاملاً تخصصی است : یک اسم عمومی برای حیوانی که دارای پر هست. در حالیکه معنای ضمنی کلمات بسیار وسیعتر هستند . ممکن است به خصوصیات پرنده از قبیل آسیب پذیری ظرافت ، خوش اندامی ، زیبایی و یا آزاد بودن آن توجه کنیم . در شعر شاعر می تواند از یکی یا همه این معانی وسیع به منظور گسترش موضوع استفاده کند . به علاوه اشاره به پرندگان بخصوصی می تواند معنای ضمنی را که از آن استخراج می شود مشخص نماید : قو دارای معنای ضمنی خوش اندامی و زیبایی است . سینه سرخ معنای ضمنی خودمانی و خانگی دارد.عقاب معنای ضمنی وحشی ئ قدرت ، بوقلمون معنای زشتی و جغد معنای ضمنی عاقل و دانا هستند . ای انواع معانی ضمنی اغلب با فرهنگ درآمیخته است و مردم با فرهنگ ها و موقعیت های جغرافیایی مختلف تداعی متفاوتی از آن دارند . وقتی شاعران معنای ضمنی کلمات را مطرح می کنند معمولاً به تداعی معانی که مردم با آن تجربه دارند اتکا می کنند . این بدان معنی است که بیشتر خوانندگان ایده های وسیعتری را که شاعر از آن برای تقویت معنی استفاده می کند تشخیص می دهند . فهم شعر گاهی مشکل است چون شاعر نظر شخصی از جهان می دهد و معنای ضمنی را که بلافاصله برای خواننده مفهوم است در نظر ندارد. صرفه جویی در شیوه شعری به این معنی است که شاعر کلمات را باید گزینشی یا گلچین انتخاب کند . انتخاب معانی ضمنی شاعران را قادر می سازد که تداعی پیچیده کلمات را گسترش داده و از حداقل تعداد کلمات استفاده کند . عواطف ، رفتارها و حالات ذهن از طریق تداعی معانی که از طرز بیان نشات گرفته می توانند فهمیده شوند.

انواع کلمات
به همان اندازه که لحن طرز بیان و معنای ضمنی کلمات مهم هستند تشخیص انواع کلمات انتخابی نیز مهم هستند . موضوعات مختلف نیازمند انواع مختلف کلمات هستند و گاهی شاعر تمایل به انتخاب کلماتی با گونه دستوری مشخصی دارند . اسامی برای نامیدن انسان ، مکان یا اشیاء بکار می رود اگر شعر در مورد یک مکان باشد اسامی واقعی بکار می رود . حسی از واقعیت ایجاد کرده و خواننده را قادر می سازد تا موقعیت را تجسم کند . از طرف دیگر اسامی مجرد به شاعر کمک می کند تا یک نگرش تفکری به موضوع داشته باشد . آنها به ایده ها ، کیفیت ها و فرآیندها اشاره دارند در نتیجه عواطف و تفکرات را منتقل می کنند . صفات اطلاعات بیشتری به دست می دهند و اسم را از گستره معانی پاک می کنند . صفات ، اسامی و افعال عملکرد صفت را تکمیل می کنند . تشخیص نوع صفت مهم است چون شاعر بر اساس نوع کلمه انتخابی اثرات بخصوصی را خلق می کند . بعنوان مثال صفات وجه وصفی حسی از تحرک را در عبارت اسمی ایجاد می کنند . صفات برای توصیف جزئیات اشخاص و اماکن به کار می روند که جهت تحریک خواننده یا ارزیابی و قضاوت هستند . شاعران از آنها برای انتقال طرز رفتارشان و تاثیر بر خوانندگانشان استفاده می کنند نوع فعالیتی که افعال توصیف می کنند و حالاتی که آنها به خود می گیرند بیان کننده پیامی است که شاعر می خواهد منتقل کند . متن های توصیفی از افعال حالت که بیان کننده حالت آن موجود است استفاده می کنند . افعال حالت "بودن" (هستم -هستند -هستند-بود-بودند) به شاعر امکان می دهد که به توصیف مکان یا شخصی که همانگونه هستند بپردازد . سایر افعال مانند "به نظر رسیدن" و "شبیه بودن" به تفاوت بین ظاهر و واقعیت اشاره می کنند . از طرف دیگر افعال حرکتی بیان کننده گستره وسیعی از فعالیت هایی هستند که شعرا از آنها برای انتقال حس فعالیت و تحرک استفاده می کنند .
قیدها توصیف کننده کلمات هستند و به ما می گویند که یک فعل چگونه انجام شده و به ما اطلاعاتی از زمان و مکان می دهند (قیدهای حالت) آنها توصیف کننده صفات و سایر قیدها هستند .

آهنگ ساختن
قلبم مانند یک بچه کتک خورده می گرید
بدون وقفه ، تمام طول شب
و من بایستی از گریه های قلبم الهام بگیرم
و آنها را در یک آهنگ به کار ببرم
قلبم مانند یک بچه کتک خورده می گرید
و بایستی گوش بدهم ، تمام و دقیق
با چشمان بی اشک و حساس ، برای دیدن
تا بتوانم آن را به شعر تغییر بدهم
هق هق گریه بود در ساعت سه
و این وقتی اولین دسته خروسها
آنها را در یک آواز ظریف بکار بردم
امال کسی به درستیش فکر نکرد.

یادداشت
این شعری است در مورد نوشتن و درباره تغییر یک تجربه دردناک شخصی به موضوع اصلی شعر است . در نتیجه زبان تفکیک یک فرایند خلاق و هم شدت واکنش عاطفی فردی را به یک حادثه بخصوص را منعکس کرده است . این یک تناقضی است بین این دو برخورد که در قلب شعر نهفته است. عملکرد اسم واقعی "قلب" مجازی است و تکرار ان یادآوری کننده چندباره ای از احساسی است که اساس شعر است . اسم جمع گریه ها و تصویر عاطفی بچه کتک خورده به لحن عاطفی شعر تاکید می کند . تکرار صفت ملکی "من" و استفاده از صفت "مال خودم" یک زمینه شخصی از اشاره ایجاد کرده که در آن هم فاعل و هم مفعول می تواند ردی از گذشته شاعر باشد . این حالتی از گرفتاری را تقویت کرده که شعر را سراسر در بر گرفته است . تنها راه فرار شاعر این است که احساساتش را در قالب شعر بیان کند . در حالیکه فوریت افعال زمان حال (گریه می کند) حالت عاطفی را تجسم می کند . فعل تاکیدی "باید" قاطعیت شاعر را بیان می کند . حروف ربطی (و) که در ابتدای سطر آمده این حالت شاعر را تقویت کرده جون نشان می دهند که شاعر می خواهد خود را کنترل کند . به همین صورت جایی که تصویر تکراری بچه رنج دیده عاطفی و آزار دهنده است صفاتی جون (تمام و دقیق – چشم بی اشک – حساس) به جدایی اشاره دارند. با ادامه این تضاد بین عواطف غریزی و نظم و انضباط آگاهانه افعالی چون تغییر دادن و به کار بردن به یک فرآیند خلاق اشاره دارد در حالیکه شاعر احساساتش را کنترل می کند.. ساختار شعر که یک رباعی است یک حرکت کنترل شده ای را منعکس کرده است . در بند اول تعادلی بین درونی بودن احساسات و عینی بودن فرآیند نوشتن وجود دارد همراه با دو سطر که به حالت عاطفی شاعر و دو سطر که نیاز شاعر به کنترل خود را بیان می کند . بند دوم عاطفه شخصی را که بایستی مهار شود در یک سطر بیان می کند و سه سطر به توصیف جدایی شاعر می پردازد . این فرآیند در بند سه به یک نتیجه گیری منجر می شود جایی که تغییر زمان اشاره دارد که شاعر به هدفش رسیده است یعنی حالا شاعر قادر است بی طرفانه در مورد عواطفش صحبت کند . ضمیر ملکی "مال من" به وسیله حرف تعریف نامعین "یکی" جایگزین شده است.


تعداد صفحات : 103 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود