اقتصاد خرد:
دانش اقتصاددو شاخه اصلی دارد. اقتصاد خرد واقتصادکلان. اقتصاد خرد به بررسی رفتار مصرف کننده و تولید کننده می پردازد و اساس آن مدلهای ریاضی است.اقتصاد خرد شاخه ای از علم اقتصاد است که به چگونگی رفتار انسان ها و انتخابهایشان در سطح واحدهای خرد یا کوچک اقتصادی مانند یک فرد،یک بنگاه،یک صنعت یا بازار یک کالای خاص می پردازد.
1.عرضه
عرضه عبارتست از جریان کالا – خدمات به بازار برای برآوردن تقاضا.همچنین می توان گفت:مقدار کالا و خدماتی است که تولید کنندگان حاضرند در قیمتهای مختلف در اختیار مصرف کنندگان قرار دهند. شایان ذکراست که عرضه بستگی به دو عامل دارد:
۱-درآمد
۲-هزینه تولید
همچنین با ثابت در نظرگرفتن بعضی عوامل در کوتاه مدت یک رابطه مثبت بین مقدار عرضه کالا یا خدمات و قیمت آن ایجاد می شود که به قانون عرضه شهرت دارد.
انتقال تابع عرضه
در تعریف منحنی عرضه بعض عوامل مثل تعداد و اندازه بنگاههای تولیدی ٬ فنآوری تولید٬قیمت عوامل تولید و قیمت دیگر کالاهای مرتبط ثابت درنظر گرفته شده است.در صورت افزایش تعداد و اندازه بنگاهها یا بهبود فنآوری یا کاهش قیما عوامل تولید و یا قیمت کالاهای مرتبط منحنی عرضه به سمت پایین و راست منتقل میشود.در این صورت قیمت تعادلی کاهش و مقدار تولید افزایش مییابد و بلعکس.
با کاهش قیمت از p1 به p2 مقدار تولید نیز از q1 به q2 رسیده است و منحنی عرضه به سمت راست جابجا شده است
2.تقاضا
تقاضا یعنی میل و خواست و توانایی یک فرد برای دریافت کالایا خدمتی.منحنی تقاضا مکان هندسی مجموعه نقاطی است که یک فرد برای بدست آوردن کالا یا خدماتی حاضر به پرداخت چه میزان پول است.و یک تولید کننده به ازای هر قیمتی مایل به چقدر تولید است.
شیب منحنی تقاضا منفی است،یعنی اینکه هر چقدر قیمت افزایش یابد مقدار تقاضا کاهش مییابد.عوامل زیادی بجز قیمت بر روی تقاضای افراد موثر است که از آنجمله میتوان به قیمت کالاهای جانشین و مکمل ، سلیقه مصرف کنندگان ، انتظارات از آینده و میزان درآمد مصرف کنندگان اشاره نمود.
قانون تقاضا نیز به این معنی که با افزایش قیمت، مقدار تقاضاکاهش یافته و در مقابل با کاهش قیمت، مقدار تقاضا افزایش می یابد.به رابطه منفی قیمت و تقاضا قانون تقاضا میگویند.
انتقال منحنی تقاضا
در تعریف منحنی تقاضای یک کالا ٬ به جز قیمت سایر عوامل موثر بر قیمت ثابت در نظر گرفته شدهاند.این عوامل شامل :تعداد مصرفکنندگان در بازار ٬ سلیقه آنان ٬ درآمد آنان و قیمت کالاهای جانشین و مکمل آنها.در صورتی که یکی از این عوامل تغییر کند منحنی تقاضا جابجا میشود.مثلا اگر سلیقه مصرفکنندگان در استفاده بیشتر از این کالا برانگیخته شود و یا اگر درآمد پولی آنان افزایش یابد یا اگر قیمت کالاهای مکمل افزایش و کالاهای جانشین کاهش یابد ٬ منحنی به سمت راست و بالا جابجا میشود و بلعکس.در این صورت قیمت و مقدار تعادلی آن کالا نیز افزایش مییابد.
با جابجا شدن منحنی تقاضا به سمت راست و افزایش تقاضا٬ قیمت ازp1 به p2 رسیده و مقدار تولید نیز از q1 به q2 افزایش یافته است.
3.عرضه و تقاضا
عرضه و تقاضا یک مدل اقتصادی میباشد که اثر قیمت را بر روی مقدار در بازار رقابتی بررسی میکند.قیمت بر روی مقدار تقاضا از طرف مصرفکنندگان و مقدار تولید از طرف عرضهکنندگان اثر میگذارد.در نتیجه اقتصاددر قیمت و مقدار به تعادل میرسد.سایر عوامل موثر در تعادل اقتصادی نیز در این مدل باعث تغییر تقاضاو عرضه میشوند
اصول بنیادی
مدل عرضه و تقاضا در واقع برای بازار رقابتی تنظیم شده است که در آن هیچ یک از خریداران و فروشندگان نمیتوانند اثر زیادی بر روی قیمت بگذارند ،و قیمت به صورت یک داده است.مقدار تولید محصول توسط تولیدکننده و مقدار تقاضا توسط مصرفکننده ٬ وابسته به قیمت محصول در بازار است.قانون عرضه میگوید که در ثابت بودن سایر شرایط مقدار عرضه وابسته به قیمت است و در قیمت بالاتر عرضه بیشتر و در قیمت پایینتر عرضه کمتر خواهد بود.و قانون تقاضا نیز میگوید با ثابت بودن سایر عوامل در قیمتهای بالا تقاضا کمتر و در قیمتهای پایین تقاضا بیشتر خواهد بود.
در بازار رقابتی قیمت تعادلی و مقدار تعادلی یک کالا با عرضه و تقاضای بازار برای آن کالا تعیین میشود.قیمت تعادلی یک کالا دقیقا برابر با قیمتی است که مصرفکنندگان مقدار کالایی را که حاضرند در یک دوره زمانی خاص بخرند برابر با مقداری است که تولیدکنندگان آن کالا حاضرند عرضه کنند.در قیمتهای بالاتر کمبود تقاضا باعث می گردد و باعث مازاد عرضه میشود.این اضافه عرضه به قیمت فشار میآورد و باعث میشود که قیمت دوباره به سطح تعادلی بازگردد.در قیمتهای پایینتر نیز٬مقدار تقاضا از مقدار عرضه بیشتر میشود و باعث مازاد تقاضا میشود.این مازاد تقاضا باعث افزایش قیمت و در نتیجه بازگشت قیمت به اندازه قبل خود(قیمت تعادلی)میشود.پس از اینکه قیمت به تعادل رسید٬این قیمت میل به استمرار و باقی ماندن دارد
منحنی عرضه عمودی
بعضی وقتها منحنی عرضه عمودی است.یعنی عرضه ثابت است و امکان افزایش عرضه در کوتاه مدت وجود ندارد.چون عوامل تولید مانند سرمایه و نیروی کار در کوتاه مدت ثابت هستند.در این مواقع قیمت و مقدار تقاضا اثری بر روی میزان عرضه ندارد.مانند مقدار زمین بر روی دنیا که ثابت است.و قیمت بالاتر نمیتواند باعث شود که زمین بیشتری بوجود آید.و حتی اگر تقاضا کنندهای برای زمین نباشد باز زمین وجود دارد.در واقع کشش منحنی عمودی عرضه برابر با صفر است.
در اینجا قیمت ازp1 بهp2 رسیده است و منحنی تقاضا نیز از D1 به D2 رسیده است اما مقدار عرضه تغییری نکرده است.
اقتصادکلان:
1.کشورهای در حال توسعه
کشور در حال توسعه یا کشور رو به رشد کشوری است با استانداردهای نسبتاً پایین زندگی، پایه صنعتی توسعه نیافته، و شاخص پایین توسعه انسانی (HDI). این اصطلاح با عبارات قبلی ساخته شده دراین مورد تفاوت دارد، از جمله با اصطلاح جنگ سرد- که جهان سوم را تعریف نموده و معنای ثانویه ای را به ذهن می اورد که منفی است. مترادف دیگر اصطلاح کشور در حال توسعه عبارتست ازکشور کمتر توسعه یافته (LDC) یا کشور کمتر توسعه یافته از لحاظ اقتصادی (LEDC). کشور کمتر توسعه یافته از لحاظ اقتصادی اصطلاحی است که از طرف جغرافیدانان جدید برای توصیف کشورهایی استفاده می شود که بطور دقیقتر به عنوان کشورهای در حال توسعه طبقه بندی شده اند با این خصوصیت که آنها از لحاظ اقتصادی کمتر توسعه یافته اند، و معمولاًبیشترین همبستگی را با عوامل دیگری همچون توسعه پایین انسانی دارند.
توسعه بین المللی| توسعه مستلزم ساختاری جدید (هردو صورت فیزیکی و سازمانی)، و نوعی فاصله گیری از بخشهای با ارزش افزوده پایین همچون کشاورزی و استخراج منابع طبیعی است. کشورهای توسعه یافته| کشورهای توسعه یافته، معمولاً در این مقایسه دارای نظامهایی مبتنی بر رشد اقتصادی خودجوش در بخش ثالث| سوم و بخش چهارم صنعت| بخشهای چهارم و استانداردهای بالای زندگی می باشند.
کاربرد اصطلاح کشور در حال توسعه برای تمام کشورهای کمتر توسعه یافته را می توان نامناسب دانست: تعدادی از کشورهای فقیر در حال بهبود اوضاع اقتصادی خود نیستند (همانطور که این اصطلاح ذکر می کند)، بلکه دوره های طولانی را از افول اقتصادی تجربه نموده اند.
کشورهایی که دارای اقتصادهای پیشرفته تر در میان ملل در حال توسعه می باشند، اما هنوز بطور کامل نشانه های یک کشور توسعه یافته در آنها تثبیت نشده است، تحت اصطلاح کشور تازه صنعتی شده| کشور نوصنعتی دسته بندی می شوند.
معیار و مفهوم توسعه
اصطلاح کشور در حال توسعه عمدتاً به کشورهایی با سطوح پایین توسعه اقتصادی اطلاق می شود، این معمولاً تاحدودی با توسعه اجتماعی از لحاظ آموزش، بهداشت، امید به زندگی و غیره در ارتباط است. کلاً این اصطلاح نوعی تنزل را در کشورهای در حال توسعه بیان می کند.
توسعه یک کشور با شاخصهای آماری همچون درآمد سرانه (تولیدناخالص داخلی| GDP)، امید به زندگی، نرخ سودا، و غیره سنجیده می شود. سازمان ملل توسعه بالای انسانی را تحت عنوان یک شاخص مرکب از موارد آماری فوق ارائه نموده تا سطح توسعه انسانی را برای کشورهایی که داده ها در آنها در دسترس قرار دارد، سنجیده شوند. کشورهای در حال توسعه در مجموع کشورهایی هستند که به درجه قابل توجهی از صنعتی شدن متناسب با جمعیتشان دست نیافته اند، و دارای استاندارد پایینی از زندگی هستند. همبستگی شدیدی بین درآمد پایین و رشد بالای جمعیت، هم میان هر دو و هم در بین کشورها وجود دارد. اصطلاحاتی که به هنگام بحث درباره کشورهای در حال توسعه بکار می رود، به منظور و به مفاهیم بیان شده از سوی کسانی اشاره دارد که آن را استفاده نموده اند. برخی اوقات عبارات دیگری که به کار می روند چنین هستند کشورهای کمتر توسعه یافته (LDC)، کشورهای کمتر توسعه یافته از نظر اقتصادی (LEDC)، "ملل زیر خط توسعه" یا کشورهای توسعه نیافته"، ملل جهان سوم، کشورهای جنوب و" غیرصنعتی". برعکس، طرف مقابل این طیف عبارتند از کشورهای توسعه یافته، کشورهای بیشتر توسعه یافته از لحاظ اقتصادی (MEDC)، ملل جهان اول و"کشورهای صنعتی".
سازمان ملل اجازه می دهد تا هرکشورخود راجع به این موضوع تصمیم بگیرد که آیا به جزو گروه "توسعه نیافته" یا "در حال توسعه" می باشند (اما بسیاری از اقتصاد دانان و دیگر ناظرین اصل خود تخصیصی سازمان ملل را نادیده می انگارند).
برای تعدیل جنبه حسن تعبیر کلمه "در حال توسعه"، سازمانهای بین المللی به استفاده از اصطلاح کشورهای حداقل توسعه یافته (LLDC) برای فقیرترین کشورها پرداخته که می تواند هیچ ارتباطی با کلمه در حال توسعه نداشته باشد. یعنی LLDC فقیرترین زیرمجموعه LDC است. این موضوع همچنین روند ناشیانه ای که براین باور می باشد که استانداردهای زندگی در سومالی یا اتیوپی با نمونه های آن در کشورهای شیلی یا مکزیک قابل قیاس است، تعدیل می نماید. مفهوم کشور در حال توسعه به وسیله یک عبارت یا اصطلاح دیگر درک می شود که در نظام های نظری متعدد دارای جهتگیریهای متضادی است-؛ مثلاً، نظریات مستعمره زدایی، الهیات آزادیخواهی، مارکسیسم، ضدامپریالسیم، و اقتصاد سیاسی.
منابع (زیر خط) توسعه
برطبق نظریات گوناگون، منابع زیر خط توسعه به این شرحند:
* پس انداز پایین ممکنست به سرمایه گذاری پایین بر طبق الگوی هارود- دومار منجر شود اما مقدار فراوان پس انداز و سرمایه هنوز بیانگر توسعه قوی نیست.
* گرایشها و ظرفیتهای ذاتی، یا حقیقی هستند یا برای توجیه بکار می روند.
o دیدگاه ها و فرهنگ مردم؛
o ظرفیتها و رفتارروشنفکران و رهبران؛
* نرخهای بالای باروری
* ساختارها و موسسات قانونی (حقوقی)
o نقض اصل قانون
o فساد بالا
* عوامل برونزا، حقیقی هستند یا به عنوان توجیه بکار می روند.
o سود اقتصاد سیاسی یا بازرگانی که در مقایسه با کشورهای دیگر ایجاد می شود؛
o جایگاه کشور در نظام تاریخی و فرهنگی؛
o اصلاحات ناکارآمد تحمیل شده با سرمایه گذاری به عنوان آخرین حربه، از سوی سازمانهای چند جانبه (مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی) برای خارج ساختن از وضعیت کسر بودجه و بدهی| بدهکاری که کشوری در آن قرار می گیرد (نگاه به بدهی کشورهای در حال توسعه).
o فقدان علاقه و درک نسبت به پویایی های یک کشور در اثر شرکتهای چندملیتی.
o غلبه کشورهای غنی تر به وسیله اصول تجاری
o تمام کردن منابع برای پرداخت بهره بدهی ها.
2.شاخص توسعه انسانی
شاخص توسعه انسانی (درزبان انگلیسی: Human Development Index بصورت خلاصه شده: HDI)، نام جدولی است تناسبی که در آن کشورهای جهان بر اساس فاکتورهایی از جمله درامد سرانه واقعی، نرخ باسوادی،اموزش، بهداشت، تغذیه و نیزامید به زندگی (در بدو تولد) مورد مقایسه قرار می گیرند.
شاخص توسعه انسانی از سال ۱۹۹۱ میلادی توسط برنامه توسعه سازمان ملل متحد به مرحله اجرا گذاشته شد و از آن پس هر ساله فهرستی از کشورهای جهان را به ترتیب بالاترین تا پائین ترین رتبه ها را در مقایسه با نمودارها و کشورهای دیگر منتشر می کند. شاخص توسعه انسانی یکی از نمودارها و منابعی است که توسعه اقتصادی در کشورها و نحوه آن را نشان می دهد.
شاخص توسعه انسانی به معنای رتبه بندی کشورها از نظر پیشرفتهای توسعه انسانی و متوسط اسودگیهای اجتماعی است. کشورهایی که در رده های بالای شاخص توسعه انسانی قرار دارند، کشورهای توسعه یافته و کشورهایی که در رده های پائین شاخص توسعه انسانی قرار دارند، کشورهای توسعه نیافته و عقب افتاده تری از نظر پیشرفتهای جهانی هستند.
فرمول شاخص توسعه انسانی
*
where and are the lowest and highest values the variable x can attain, respectively.
The Human Development Index (HDI) then represents the average of the following three general indices:
* Life Expectancy Index =
* Education Index =
o Adult Literacy Index (ALI) =
o Gross Enrollment Ratio (GER) =
* GDP Index =
اثرات جنگ بر روی کشورهای همسایه و بازتاب آن در HDI
کشورهایی که در مناطق بحرانزده قرار دارند حتی اگر خود دچار بحران نباشند به علت نگرانی از سرایت ناامنی و بی ثباتی به داخل خاک خود ناگزیر از پرداخت هزینه هایی برای حفظ امادگی نظامی خود می شوند و از سوی دیگر میزان سرمایه گذاری خارجی در چنین کشورهایی کاهش می یابد و شبکه های دادوستد کالا با مشکل مواجه می شوند. این رخدادها دارای تاثیرات مستقیم در شاخص توسعه انسانی هستند.
جایگاه ایران در رتبه بندی شاخص توسعه انسانی
توسعه سازمان ملل متحدمنتشر می شود، در سال ۲۰۰۷ میلادی، ایران رتبه ۹۴ام را به دست آورد.
3.اقتصاد تک محصولی
اقتصاد تک محصولی به اقتصادی گفته می شود که تنها از یک منبع برای برای تامین در امد کشور استفاده شود.برای مثال می تواتن برخی از کشور های صادر کننده صرف نفت را نام برد.
4.استقلال اقتصادی
استقلال افتصادی به معنی خود پسندگی در رفع نیازهای اساسی و جلوگیری از سلطهٔ کشورهای دیگر بر اقتصاد بومی است. از مهم ترین شاخص های استقلال اقتصادی، عدم تاثیرپذیری گسترده از نوسانات و بحران اقتصادی در سطح جهان و ثبات ارزش پول و نداشتن اقتصاد تک محصولی است.
استقلال اقتصادی از دیدگاه قانون اساسی ایران
نوشتار اصلی: استقلال اقتصادی از دیدگاه قانون اساسی ایران
در قانون اساسی ایران، تاکید شده است که اقتصاد ایران باید به مرحله خودبسندگی و استقلال برسد و از وابستگی رهایی یابد. راه حل قانون اساسی در این مورد،افزایش تولیدات کشاورزی،دامی و صنعتی منطبق با نیازهای عمومی است.
جستارهای وابسته
* توسعهٔ اقتصادی
* رشد اقتصادی
* عرضه و تقاضا
* استقلال سیاسی
* استقلال فرهنگی
* خودبسندگی
* وابستگی اقتصادی
* وابستگی سیاسی
* وابستگی فرهنگی
اقتصاد پولی ومالی:
بهره (پول)
پولی که وام گیرنده از بابت استفاده کردن از پو ل های وام دهنده به او پرداخت می کند را بهره می گویند.
نرخ بهره
نرخ بهره عبارت است از نرخی که بابت جلوگیری از کاهش ارزش پول پرداختی در امروز و دریافتی در آینده (به دلیل نرخ تورم) از وام گیرنده دریافت می شود. همچنین در شرایط متعارف بازار، به منظور جبران فرصت های سرمایه گذاری وام دهنده، ممکن است مبلغی به عنوان حداقل سود مورد انتظار وام دهنده به این نرخ اضافه گردد. اما فیشر نرخ بهره را اینطور تعریف می کند: نرخ بهره درصد پاداش پرداختی بر روی پول، برحسب پول در تاریخ معین که معمولاً یکسال بعد از تاریخ معین است، می باشد.
نرخ بهره در واقع هزینه ایست که باید برای دریافت اعتبار بپردازید.
مکاتب اقتصادی:
اقتصاد کینزی
اقتصاد کِینزی (به انگلیسی: Keynesian economics) یا کِینزی گرایی(به انگلیسی: Keynesianism) نظریه ای در اقتصادکلان است که بر پایه ایده های اقتصاددان انگلیسی جان مینارد کینز بنا شده است. اقتصاددانان کینزی گرا استدلال می کنند که تصمیمات بخش خصوصی گاهی اوقات ممکن است منجر به نتایج غیرکارا در اقتصاد کلان شود و بنابراین از سیاست گذاری فعال دولت در بخش عمومی حمایت می کنند. این سیاست گذاری ها شامل سیاست های مالی ای که توسط بانک مرکزی اعمال می شود، و یا سیاست های پولی حکومت که به قصد پایدار کردن چرخه تجاری انجام می شود، باشد.
15