تارا فایل

بزهکاری و علل و انگیزه های آن


1ـ مقدمه
بزهکاری و علل و انگیزه های آن ، از جمله مشکلات اجتماعی است که از دیرباز چشم تیزبین و ذهن روشن محققین و دانشمندان از آن به دور نبوده است . مطالعه پژوهشهای متخصصان علوم انسانی در طی دو سه قرن گذشته نشان می دهد که عده زیادی از آنان همواره وقت خود را مصروف این مهم کرده اند ،تا شاید کشف علل بزهکاری و از میان برداشت عوامل موثردر پیدایش آن راه گشایی در جهت رفع این آفت اجتماعی باشند. افزایش میزان تبهکاری و بزهکاری از نیم قرن پیش یعنی از اواخر قرن نوزدهم وپس از دو جنگ بین الملل اول و دوم ،که منجر به متلاشی شدن خانواده ها وسرگردانی کودکان گردید، مورد بحث محافل بین الملل قرار گرفت. در سال 1984 در اعلامیه حقوق بشر و اعلامیه های سایر سازمانهای بین المللی لزوم توجه به حقوق اساسی و ارزشهای بشری و حفظ حقوق اساسی و ارزشهای بشری وحفظ حقوق حقه کودکان منظور گردید و به رسمیت شناخته شد.
بزهکاری نوجوانان یکی از انواع ناسازگاری زیستی روانی اجتماعی است و چنانکه لاوری میگوید،
سلوک رفتاری که خود شخص را ارضاء نماید ولی مورد پسند جامعه نباشد سلوک دشوار یا بزهکاری و حتی در برخی موارد جنایت نامیده می شود . صرف نظر از قوانین تدوین شده برای این پدیده، بزهکار دیگر به عنوان یک فرد ضد اجتماعی که برای مصالح اجتماع باید مجازات شود شناخته نمی شود، بلکه جوانی است مبتلا به اختلال در رشد شخصیت که بزه وی نیز با توجه به الگوی شخصیتی و تاثیرات خانواده و رفتار و موازین آنها و شرایتی که جرم اتفاق افتاده است ارزشیابی می شود. بطور کلی، عقاید گوناگونی در مورد افزایش بزهکاری ذکر شده است.
کانگر (1983) ازدیاد جرم و جنایت و تشکیل باندهای بزهکاری را توسط نوجوانان از اختصاصات جوامع کنونی دانسته و معتقد است که تحرک جامعه امروزی از قبیل صنعتی شدن کشورها، ازدیاد مهاجرت، نفوذ فرهنگهای مختلف در یکدیگر ،ازدیاد مشکلات اجتماعی، اختلاف طبقاتی و فقر، فقدان اعتقادات مذهبی و اخلاقیات، منازعات خانوادگی، وغیره انگیزهای برونی و درونی نوجوانان را در ارتکاب بزه تشکیل می دهد.
تحقیقات و آمارها روشنگر رو به گسترش نهادن بزهکاری نوجوانان در اکثر جوامع می باشد. طبق گزارش موسسه تحقیق جرم و جنایت آمریکا(1987)، 90 درصد از نوجوانان آمریکایی حداقل یکبار مرتکب بزهکاری شده اند. همچنین آمار منتشره در سال 1984 در ایالت متحده آمریکا نشان می دهد که 50000 نوجوان به جرم ارتکاب بزهکاری در کانون اصلاح و تربیتی نگهداری می شده اند (پاپالیا و الدز، 1985 ، صفحه 617 ).
گزارش دیگری در همین زمینه نشان می دهد که خشونت و تبهکاری در جامعه آمریکا به طرز روزافزونی رو به گسترش نهاده است. به عنوان مثال در سال 1980 میزان جنایت در حدود 148 درصد و شامل بیشتر از 11 تا 13 درصد کل جمعیت آمریکا بوده است، گزارش دیگری از موسسه تحقیق جرم و جنایت در آمریکا نشانگر این مهم بوده است که بین سالهای 1989ـ1980 میزان جنایت 69% ، تجاوزات جنسی 116 درصد. وبالاخره مشاجرات توام با خشونت 102 درصد نسبت به سالهای قبل افزایش داشته است. این آمار بخصوص در مورد بزهکاری نوجوانان هشدار دهنده بوده، و نشان داده است که بین سالهای 1967ـ1958 در حدود 300 درصد سرقت توسط نوجوانان انجام گرفته است. ضمنا با آمار فوق باید 40% تبهکاری و بزهکاریهای گزارش نشده را نیز اضافه کرد . بطور نسبی بغیر از اتحاد جماهیر شوروی ، سایر کشورهای اروپای غربی آمار مشابهی در این زمینه داشته اند . از کشورهای اروپای شرقی آمار دقیقی در زمینه بزهکاری نوجوانان در دست نیست و به نظر می رسد بزهکاری نوجوانان یا بسیار محدود بوده، و یا با معانی دیگری تعبیر شده است(دی فلوئر و دیگران، 1987 ،صفحه 78).

2ـ بیان مساله :
هرگاه صحبت از بزهکار یا ناسازگاری جوانان و نوجوانان یا اجتماع می شود بلافاصله این فکر به خاطر خطور می کند که از چه راه و با چه وسایلی می توان اعمال ضد اجتماعی و نابهنجار این گونه افراد را پیشگیری و یا کنترل نمود؟
امروزه در اکثر کشورهای پیشرفته دنیا، طرق و وسایل خاصی برای این مسئله حاد اجتماعی در نظر گرفته اند که یکی از آنها تربیت مجدد اطفال و نوجوانان در کانونهای اصلاح و تربیت است . ولی باید توجه داشت برای اینکه بتوانیم نوای جوانی را، که در داخل خانواده خود به خوبی تربیت نشده و بر اثر عدم هماهنگی جامعه خویش به صورت یک فرد بزهکار قانون شکن و ضد اجتماع در آمده است مجددا تربیت نموده وبا اصول و موازین حاکم بر اجتماع تطبیق دهیم می بایستی علاوه بر وجود وسایل و تجهیزات لازم ، وقت و فرصت کافی نیز برای این کار در اختیار داشته باشیم که خود دلیلی بر ارائه خدمات آموزشی در محله های بزهکار خیز است .
امروزه این مطلب مسلم است که جوان یا نوجوانی که به سرقت و جیب بری و قاچاق مواد مخدر و نظایر این گونه اعمال ضد اجتماعی عادت کرده است به صرف توقف سه ماه یا شش ماهه در کانون اصلاح و تربیت تغییر روش نخواهد داد و هرگاه از زندان و یا کانون اصلاح و تربیت آزاد شود مجددا چون حرفه و کار شرافتمندانه نمی داند و ترک عادات قدیمی برایش مشکل است به محیط سابق و زندگی فساد آمیز خود مراجعت خواهد کرد .
بنابراین متفکرین و متخصصین اجتماعات غربی با ابداع و استقرار سیستم صدور حکم محکومیت به مدت نا معین مسئله اصلاح و تربیت و نوجوانان را به نحو مطلوب حل کرده و به موازات آن با تشکیل سازمانهای اختصاصی وابسته به دادگاههای اطفال برای استقرار یک نظم نوین در زندگی بی بندوبار نوجوانان بزهکار و ناسازگار راه حل های جدیدی یافته و بدین گونه از فشار بار دادگاه های اطفال نیز به نحو محسوسی کاسته و تعداد پرونده های ناشی از ارتکاب جرم جوانان بزهکار را بطور چشمگیر تقلیل داده اند .
در کشورهای غربی معمولا در جوار دادگاههای اطفال ، موسسات خاصی وجود دارد (کانون اصلاح و تربیت) که عهده دار تربیت اطفال بی سرپرست بوده و قاضی اطفال این گونه کودکان را به آن موسسات تحویل می دهد . تجربه نشان داده است که تشدید مجازاتها از تعداد قرون وسطائی نتوانسته عامل لازم و کافی برای پیشگیری و اجتناب از ارتکاب جرم و تکرار آنها باشد ولی آموزش توسط نهادهای مختلف شهری بر اساس نیازهای خاصی آن محیط ها توانسته نگرش اعضای آن جامعه خاص را تغییر دهد .
بنابراین باید بدنبال روشهای آموزشی و فرآیندهای آگاهی رسانی که موجب جلوگیری از وقوع جرائم می شود، و از راه کشف آن علل که بیشتر از فساد محیط یا از عکس العملهای احساسات و تمایلات ناآگاه مجرم سرچشمه می گیرد ، از وقوع حوادث ناهنجار و جرائم کاست و شخصیتهای معلول و حادثه جو را از بسیاری کارها که سبب اتفاق جرمها می شود منع کرد .
جامعه شناسی کیفری با اندیشه های نو ، افکار جدید و ارزندهای که مربوط به اعاده حیثیت افراد است ، می کوشد تا واقعیت را بصورتی که باید جلوه گر سازد و بی عدالتیهایی را که تا کنون رواج داشته است و باز هم ادامه دارد به وجهی شایسته آشکار نماید .
علم جامعه شناسی کیفری اثبات می کند که بزهکاران حیوانی وحشی نیستند که باید کشته بشوند، میکروب به شماره نمی آیند که باید در نابودیشان کوشید ، زشت و پلید و نابکار و غیر قابل اصلاح نمی باشند که به دیار نیستی رهسپار گردند . بلکه انسانند و می توانند مانند سایرین دارای اندیشه های عالی و منشها و اخلاقیات شایسته باشند و حتی در زمره بهترین انسانها در آیند به همین جهت ریشارد می نویسد :
که فراموش شده است که بزهکاران میکروب نیستند بلکه انسانند و جرم تنها عیب برخی از افراد استثنایی نیست ، بلکه تهدیدی است اخلاقی که بر رفتار همه مردم ، سنگینی خود را تحمیل می کند .
امروزه به خوبی به ثبوت رسیده است که خشونت و اجرای مکافات باعث ستیزه گری بیشتر بزهکاران می شود و هیچگاه و در هیچ زمانی و مکانی خشونت وسیله ارشاد و اصلاح نیست ، بلکه با آ موزش و آگاهی انسانی به اعضای جامعه می توان پیشگیری یا علاج واقعه قبل از وقوع را انجام داد.
ژرژ ویدال بوسیله آمارهایی که از بزهکاران در فرانسه بدست آورد ، اثبات کرد که رقم جرائم در این کشور و پس از اجرای کیفرهای بسیار سنگین افزایش یافت در حالیکه پس از آموزش های خاص مشروط بطور قابل ملاحظه ای کاهش پیدا کرد وبه همین جهت الن کی استاد تعلیم و تربیت در مورد سیاست کیفری صحیح می نویسد :
نرمش و ملایمت در جلسات آموزش به مراتب با ارزش تر از خشونت و شدت عمل است .

سوالات پروژه حاضر عبارتند از :
آیا بین ویژگی های فردی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های اخلاقی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های خانوادگی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های مذهبی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های اقتصادی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های فرهنگی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
آیا بین ویژگی های اجتماعی نوجوانان وبزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟

3ـ اهمیت مساله :
در ایران طبق گزارشهای آماری ، تا سال 1345 تعداد بسیار کمی از نوجوانان در کانونهای تربیتی نگهداری می شدند . ولی از سال 1356 به بعد سرقت از ناحیه صغار کمتر از 18 سال 65 درصد ، میزان ضرب و جرح و چاقو کشی و قاچاق 45% افزایش داشته است . با توجه به آمارهای منتشر بطور خلاصه می توان گفت که 50% از جرائم نوجوانان ، جرا ئمی علیه اشخاص از نوع ضرب و جرح غیر عمدی 45% از نوع منازعه و چاقو کشی و یا ضرب و جرح منتهی عضو بوده است ، و فقط 5% بقیه مربوط به قتل های عمدی می باشد ( صلاحی 1357،صفحه 48و 178) .
اکثر دانش پژوهان رشد و شخصیت نظیر فروید و اریکسون بر این عقیده می باشند که دوران اولیه کودکی دورانی سرنوشت ساز و دوران نوجوانی یک بحران محسوب می شود . بدین جهت است که رعایت بهداشت روان و بررسی بسیاری از ناهنجاریهای رفتاری نوجوانان می باشد . به موجب آمارهایی که توسط متخصصین امور تربیتی و جرائم اطفال در بلژیک بدست آمده است از تعداد 4221 مجرم صغیر تعداد 1607 نفر آنان یتیم بوده اند که از این عده 406 نفر آنها هم پدر و هم مادر خود را در طفولیت از دست داده اند ، ضمناً تعداد 1201 کودک منتسب به پدران و مادران این گروه مجرم می باشند ، که طبق همان آمار 937 نفر از پدران 264 نفر از مادران این گروه معتاد به مشروب بوده اند . تعداد 546 نفر از این اطفال دارای نامادری و یا نا پدری بوده و تعداد 316 نفر آنان پدران و یا مادران معتاد به مواد مخدر داشته اند . علاوه بر این ، تعداد 228 نفر از اطفال مذکور از ازدواجهای غیر قانونی متولد شده ، یعنی فاقد پدر قانونی بوده اند . ضمناً 189 نفر از کودکان فوق الذکر نیز پدر و مادر مجرم و محبوس داشته اند . و بالاخره تعداد 139 نفر از اطفال بزهکار مورد مطالعه پدر و یا مادرشان قبلا به موجب حکم دادگاه به حبسهای بیش از 3 ماه محکوم شده و بقیه نیز بر اثر سوء معاشرت و عدم تربیت صحیح به ارتکاب جرم دست زده اند برخی یافته ها حاکی از آن است که ، فشارزاهای روانی ـ اجتماعی در قالب رویدادها و تغییرات زندگی ، می تواند علت تغییر و دگرگونی عجیب در رفتار نوجوانان و جوانان باشد (هولمز وراهه ،1967 ، ص 116) . قوی ترین و متقاعد ترین شواهد ، از مطالعه هایی به دست آمده که در شرایط مختلف ، پیامدهای فشارزاها مورد بررسی قرار گرفته اند . شرایط یا رخ دادهای طبیعی یا مصائب وارده (مصیبتها ) رویدادها یا تغییرات شدید شخصی ـ اجتماعی ، از مجموعه منابع بنیادی این مفهوم می باشند ( براهنی و همکاران ،1366ص 268)
ارتباط فشار زاهای شدید که مغایر با تغییرات به هنجار هستند ، جزء شواهدی محسوب می شوند که از لحاظ اولویت بر دیدگاه اختلالهای رفتاری ارجعیت یافته اند . گزارشهای بالینی و نتایج بررسیهای آماری – پژوهشی ، نشان دهنده آن است که عمده ترین تاثیر رویدادها یا تغییرات زندگی این است که کارکرده های روانی اجتماعی شخصی را دچار نقص کرده و پیامد این تجربه ناخوشایند ، رفتار بزهکارانه خواهد بود ( پور افکاری ، 1368،ص39 )
مساله بزهکاری نوجوانان و جوانان به طور کلی ، از اهمیت فوق العاده زیادی برخوردار است . این مشکلات که قسمت عمده آنها ریشه در خانواده و محیط زندگی دارد ، باعث می شود که شخصیت سالم و نوجوان امروز آسیب پذیر و نوجوان فردا ، در آینده به عنوان فردی که دچار اختلالهای روانی – رفتاری است جلوه گر شود (بیلر ،1974،کدیور، 1371،ص96 )
در مطالعه تکوینی نوجوانان مقطع دبیرستان ، وضعیت آموزشگاهی و محیط اجتماعی مربوط به آن عامل اصلی انجام هویتی در مقابل آشفتگی هویتی ، کاربرد یافته است ، نظریه مارشیا که بحث از وجود تعهد و بران در چهار وضعیت مختلف آموزشگاهی از لحاظ ویژگیهای روانی – رفتاری اختصاصی یافته به سطح آموزشگاه از لحاظ اقتصادی و اجتماعی می نگرد و پیامد این نظر ایجاد طبقات از لحاظ عوامل ایجاد کننده بهداشت روانی دانش آموزان مطرح هستند(سیف، 1373، ص 116)
اگرچه خانواده می تواند تا حد زیادی نوجوانان و جوانا ن را در ارضای نیازهایش کمک کند ، ولی همیشه منابع محیطی و سطوح مختلف طبقات اجتماعی به شیوه ای کاربردی در رشد و سازگاری یا در مقابل ناسازگاری نوجوانان و جوانان و به تصویر کشیدن نشانه های آشفتگی های روانی -رفتاری موثر بوده اند. دلیل بزرگ این ادعاء این است که همیشه در برخی از محیطهای زندگی با سطوح اقتصادی و اجتماعی یا پایین تر، وضعیتهای اجتماعی ـ اقتصادی حاکم بر آن الگوساز رفتارهای ناسازگارانه بوده و همچنین طبق پژوهش های مشاهده ای سازگاری دارند و پیوسته با نیروهای قضایی و حقوقی درگیر هستند . وضعیت نارسای اقتصادی و اجتماعی خانواده ها (والدین)
گاهی نیازهای اساسی فرزندان راناکام می گذارند و گاهی عوانل مستعد کننده ای که در شخصیت نوجوانان وجود دارند ، مانع سازگاری کافی آنان می شوند . نتیجه مطالعه یابررسی بسیاری از پژوهشهای روانشناسان پرورش موید آن است که سطوح مختلف طبقات اجتماعی ، خود تعیین کننده وضعیت اقتصادی نوجوانان و جوانان بوده و این عمل اجتماعی ، یعنی نشانه های روان ـ رفتاری مشاهده می شو د که دانش آموز برای ارضای نیازهای خود در جهت نادرستی قدم می گذارد ، لازم است که هرچه زودتر آنرا مشخص کنیم ، هرچه دانش آموز بیشتر به مکانیسمهای دفاعی یا واکنشهای نورتیک (روان رنجورانه ) پناه ببرد ، غیر قابل انعطاف تر می شود و در مقابل تغییر ، بیشتر مقاومت می کند . یکی از بزرگترین مشکلاتی که روانشناسان آموزشگاهی برای متقاعد کردن دانش آموزان مدارس سطح پایین جامعه با آن درگیرند ، تغییر الگو های رفتاری همکلاسان یا همسالان در محیط مدرسه و اصلاح یادگیریهای که به صورت مشاهده ای ، نقش سرمشق را بازی می کنند (جی. ا. جانسون 1967).
برآوردهای بسیار درمورد درصد نوجوانان و جوانانی که در یک فرآیند تغییر رفتار نوعی کاملاً سازگار شده اند و آنهایی که سازگار نیستند وجود دارد . این برآوردها با توجه به معیارها یاملاکهای آشفتگیهای روانی ـ رفتاری و ابزارهای ارزشیابی شخصیت یانیم رخ روانی به دست آمده است و نشان دهنده تفاوت بین شاخصها در محیطهای تحصیلی و زندگی متفاوت می باشند . ولی دو مجموع ارقام ارائه می شود تا شاخص از آنچه در فعالیتهای آموزش براین تغییر رفتار نوجوانا ن و جوانان انتظار می رود داشته باشند . ایران منش و همکارانش (1989)برآورد زیر را بر اساس درجه بندی 800 نوجوان ده جوان که تحت آموزش تغییر رفتار محلی قرار گرفته اند ارائه داده اند :
سازگار کامل :20 %
بدون مشکل مشخص :52%
دارای اختلال رفتاری : 20%
دارای اختلال در سازگاری :8%
سی. ای . اولمن (1982) دریافت که وقتی کارشناسان تغییر رفتار نوجوانان و جوانان به طور مستقل به قضاوت می پردازند ، همگی متفق القول اند که حدود 8% نوجوانان پسرها به دخترها، چهار به یک بوده است و رفتار بزهکارانه پسرها به علت ثب قانونی بیشتر از دخترهاست .
آر . جی استنت برآورد کردکه حدود 22% از دانش آموزان دبیرستانی یک ناحیه آموزش و پرورش سطح پایین جامعه که خدمات رایگان دولتی برخوردارند ، به طور جدی یامتوسط از نظر اختلالات رفتار بلوکی (بزهکاری) دارای نشانه های آشفتگی شدید یا حتی در برخی از مناطق عمیق هستند .

هدفهای مطالعه :
از نظر هدف ، متخصصین امور بزهکاری ، مجموعه اقداماتی که د رزمینه پیشگیری به عمل می آید، از سه زاویه قابل طرح و بررسی است :
1. کوشش کنیم به صورت زود رس و قبل از موقع و مدتها پیش از آنکه اعمال بزهکارانه از فرد سر بزند کشف کنیم که بزهکاران بالقوه چه کسانی هستند و اقدامات لازم را در مورد شان به عمل آوریم ، تا به عمل پیشگیری تحقق بخشیده باشیم .
2. اقدامات مربوط به پیشگیری را در سطح قبل از وقوع بزهکاری اعمال کنیم . منظور این است که مرتباً در صدد کشف افراد خطرناک جامعه باشیم، افرادی که وجود اختلالات در آنها به ما هشدار می دهند که باید در مورد کنشها به موقع به عمل پرداخت ، تا بتوان از بزهکاری قریب الوقوع آنها جلوگیری کرد.
3. پیشگیری را در سطح تکرار جرم انجام دهیم ، یعنی سعی کنیم کسانی که یک با ر به بزهکاری دست زده اند باری با ردوم مرتکب جرمی نشوند . پیشگیری و برخورد با بزهکاریها نوجوانان ، باید ابتدا عوامل ایجاد آنها را شناسایی کرد بزهکاریها ، مشکلاتی نیستند که بیست و چهار ساعته ایجادشده باشند با برای آنها راه حلهای کوتاه ، آسان و سریع وجود داشته باشد . لوسین بودت مشاور بهداشت روانی سازمان بهداشت جهانی ، مخرج مشترک معالجه و درمان نوجوانان بزهکار را عبارت از کسب احساس ایمنی مجدد برای آنان م داند تا در نتیجه این ایمنی، بتوانند روابط قابل اطمینان و محبت آمیزی با دیگران داشته باشند. بنابراین در آموزش و فرآیند آگاهی رسانی به آنها احساس امنیت را القاء کنیم.
انحراف رفتار و بزهکاری حاصل یک سلسله عکس العمل های طولانی و بغرنج است و همانگونه که میلر می گوید : " نوجوان بزهکار بیش از هر نوجوانی با مسائل ناگوارتر و حاد تری درهویت و موجودیت خویش روبروست اضطراب او بیشتر و دشمنی و عداوتش قوی تر است رفتار بزهکاری در بسیاری از موارد راه حلی است که نوجوان در اختیار دارد و غالباً به منزله بهترین و مهیج ترین اعتراض علیه وضعیت موجود و آینده غیر قابل قبول و ملال انگیز است . وقتی چنین باشد ، راه حل عبارت از کمک به بزهکار درشناخت خویش و محیط است که تنها با آموزش قابل اجراست . در کمک به بزهکاران برای ایجاد تصویر مثبتی از خویش ، باید آنان را آدمهای غریبه و جدای از سایر انسانها ندانیم . به استثنای ، رفتار بزهکارانه که معمولاً نوجوان رامطرود میکند فرد بزهکار ، انسانی دارای نیازها ، احساسات و عواطف مانند سایرین است در راه حلها، بایستی بازیابی ارزش شخصی بزهکاران ، گنجانده شود . مابه افراد متخصص برای بررسی علل بزهکاری و ارائه و اجرای راه حل برای آنها نیاز داریم . وجود این افراد به طرح برنامه ها و نحوه اجرای آن کمک می کند و جلو اشتباه کاری رامی گیرد وجود برنامه از اقدامات بدون طرح و نقشه جلوگیری می کند و شامل برنامه کوتاه مدت و بلند مدت می شود .
5- پیش فرضها – حدود مطالعه و محدودیتها :

(فرضیه )پیش فرض های تحقیق عبارتند از :
بین ویژگی های فردی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد .
بین ویژگی های اخلاقی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد .
بین ویژگی های خانوادگی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد .
بین ویژگی های مذهبی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد.
بین ویژگی های اقتصادی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد.
بین ویژگی های فرهنگی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد .
بین ویژگی های اجتماعی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد .
حدودمطالعه به مرحله رشد نوجوانی معطوف است و نوجوانان دختر و پسر را تحت بررسی قرار داده است. از عمده ترین مشکلات پژوهش حاضر عبارت است از عدم توانایی نمونه گیری نسبی یا نسبتی بر اساس حجم جامعه طبقه بندی شده در تحقیق .
برخی دیگر از مشکلات و محدودیتها عبارتند از :
الف- عدم دسترسی به پیشینه های پژوهشی که مستقیماً با موضوع پژوهش ارتباط داشته باشند.
ب- فقدان مطالب نظری د ر زمینه موضوع پژوهش .
ج- مشکلات عدم همکاری برخی از مسوولان و دست اندرکاران .
د- محدودیت زمانی جهت جمع آوری و تکمیل اطلاعات پرسشنامه ها .
ه- عدم دسترسی به منابع اطلاعاتی دقیق در زمینه ثبت آمار بزهکاری نوجوانان و جوانان .
تعریف اصطلاحات مهم :
بزهکاری : عبارت است از مجموعه رفتارهایی که نوجوانان و جوانان بر خلاف قوانین اجتماعی و اخلاقی مرتکب می شوند .
علل بزهکاری : عبارت است از مجموعه ویژگی های فردی ، اخلاقی ، خانوادگی ، مذهبی ، اقتصادی، فرهنگی ، اجتماعی .
تعریف بزهکاری:
بزه عبارت است از اقدام 1 به هر نوع عملی که برخلاف موازین ، مقررات، قوانین و معیارهای ارزشی و فرهنگی جامعه باشد . و بزه رابط بین عمل و اجتماع را بیان می کند . اعمال بزهکارانه نوجوانان به اموری گفته می شود که قانو ن آنها را برای نوجوانان بزه می داند و قوانین مربوط به بزه نوجوانان د رکشورهای مختلف فرق می کند و بزهکار کسی است که متهم به ارتکاب رفتار ضد اجتماعی یا قانون شکنی است ولی به علت آنکه به سن قانونی (معمولاً 18 سا ل) نرسیده است دراکثر کشورها مانند یک مجرم بزرگسال مجازات نمی شود ولی در برخی از کشورها جرائم اطفال و جوانان ، عنوان خاصی را ندارد یعنی صغیر مثل کبیر اگر مرتکب عملی شود ، قانون ، ارتکاب آنرا برای همه جرم شناخته و آن کس رامجرم می داند ولی در بعضی از ممالک اعمال بخصوصی عفو می شود مثل فرار از مدرسه ، کوچه گردی ، عدم اطاعت از روی لجبازی به اولیاء ، نوشیدن مشروبات الکلی یا سیگار کشیدن د رمنظر عمومی که از نظر بهداشتی ، تربیتی برای اطفال و نوجوانان مضر است و جزء بزه محسوب می شود . رفتار نوجوانان بزهکار که دست به ناهنجاریهای اجتماعی زده موجب می شود که دریک زمان ومکان معین بوقوع می پیوندد و در معنای واقعی ، مطالعه گسترده د رسطح یک جامعه ای است که باید جرمها را از دیدگاههای مختلف واز نقطه نظر عوامل بوجود آورنده آنها دقیقاً شناسایی به عمل آورد به همین جهت هنگامی که بزهکاری بررسی می شود یعنی در حقیقت کلیه پدیده های اقتصادی ، فرهنگی ، بهداشتی ، سیاسی ، مذهبی ، خانوادگی و … یک جامعه عمیقاً مورد مطالعه قرار می گیردو بزهکاران از جهات مختلف:
سن ،جنس،نژاد،تجردوتاهل ،شهری و روستایی بودن ،فقیر و متوسط و ثروتمند بودن و … تقسیم بندی می شوند .
در مورد بزهکاری هر یک از دانشمندان 2 با توجه به رشته تخصصی خود و عقاید مکتبی که از آن الهام گرفته اند ، تعریفهای گوناگونی نموده اند .

1- فرجاد ،محمد حسین ،آسیب شناسی اجتماعی و جامعه شناسی جرم ،انتشارات کوکب 1356،ص168.
2- نوابی نژاد ،شکوه ،رفتارهای بهنجار و نابهنجار کودکان و نوجوانان ،انتشارات ابتکار ،تهران1365،ص110.
روانشناسان معتقدند :بزهکاران نوجوان از هر نوع که باشد سلوک و رفتاری است که خود شخص را ارضا می کند ولی مورد قبول جامعه نیست و افرادی مرتکب آن می شوند که به سن قانونی نرسیده اند. حقوقدانان معتقدند که بزهکاری عبارتست از هر فعل یا ترک فعلی که نظم و آرامش اجتماعی را مختل نماید و قانون برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد.
و جامعه شناسان هم آنرا یک پدیده طبیعی و دائمی می دانند که در هر زمان و مکان اتفاق می افتد و با تحولات جامعه تغییری نمی یابد ونزد وجدان و عامه مردم زشت و ناپسند است و ازدیدگاه جرم شناسان هم یکی از اشکال اجتماعی ، ناسازگاری اطفال است .
بزهکار کسی است که مرتکب جرم یا بزه شود . اما تعریف جرم کار آسانی نیست . گفته می شود و بعضی معتقدند که جرم علمی است که باعث برهم خوردن نظم اجتماعی می شود . اما این تعریف جامع و مانعی نیست زیرا د ر این صورت ما اول باید معلوم کنیم که نظم چیست ؟
دوم : اجتماع چیست ؟ سوم اینکه : تشخیص نظم اجتماعی با چه کسی است ؟
جرم یک پدیده جهانی و همگانی است و تمام دنیا از بدو پیدایش انسان شاهد بروز جرم به نحوهای گوناگون بوده است و تحت عناوین مختلفی آنرا ذکر کرده اند مانند : سرپیچی ،سرکشی ،رفتار ناشایسته و …
جرم در حالت انزوا معنی و مفهوم ندارد و در زمان و مکان متغییر است . آنچه را که جامعه ما جرم می شمارد د رجامعه غرب جرم شناخته نمی شود . آنچه را که اکنون جرم می دانیم در گذشته جرم نبوده است مانند لواط در آتن و قبیله چوکچی و سرقت در قوم اسپارت که جرم شناخته نمی شده ولی ما جرم می دانیم .
غالباً جرم را به بیماری اجتماعی تشبیه کرده اند ولی نزدیک کردن این دو مفهوم دقیقاً درست نیست ، زیرا بیماری ، در عالم واقع ، با نشانه ها و علائم و نمود ارهایی مشخص می شو د که جنبه محسوس و ملموس دارد و ممکن است به خودی خود مورد بررسی قرار گیرد . اما هیچ عملی نیست که ب خودی خود جرم با شد . در نها یت با ید جرم را اینگونه تعریف کرد :
جرم عملی است که بر خلاف یکی از موارد قانون مجازات عمومی هر کشور است و مجرم کسی است که در زمان معین عمل او بر خلاف مقررات رسمی کشور باشد .
تعریف بزه قبل از شروع تحقیقات علمی :
دریونان باستان ، علت ارتکاب بزه را تقدیر و یا سرنوشت می دانستند و معتقد بودند که سرنوشت ویا تقدیر ، که رفتار و کردار افراد را تحت تاثیر قرار می دهد ناشی از مشیت خدایان و یا نفوذ اراده نیروهای مرموزی است که خواست و اختیار بشر در بروز آن نقشی ندارد .
سقراط 🙁 399-470 قبل از میلاد ) فیلسوف یونانی ، ضمن انتقاد از شدت مجازاتها می نویسد :
ما نبایستی با تبه کاران با خشونت رفتار کنیم بلکه باید به آنها بیاموزیم که به چه ترتیب از ارتکاب بزه خودداری نمایند . زیرا جنایت ثمره نادانی و جهل است و تعداد بی شماری از افراد که در نتیجه بد شناسی ، نتوانسته اند معرفتی کسب کنند مرتکب جرم می شوند .
افلاطون : (347-428 قبل از میلاد ) فیلسوف یونانی که از شاگردان سقراط و استاد ارسطو بود ، درتشریح علل وقوع جرائم ، عوامل اجتماعی و اقتصادی مخصوصاً فقر و ثروت را منشا بروز جرائم اعلام و معتقد است که :
دو عامل مذکور ، عواطف انسانی را دگرگون ساخته و افراد را به طرف ارتکاب بزه می کشاند .
جالینوس (130-200 قبل از میلاد ) فیلسوف و پزشک رومی به روش علمی بیماریهای روانی را مورد بررسی قرار داده و در زمان بزهکاران مبتلا به بیماریهای روانی را توصیه می کرد . پس از این دوران مطالعات علمی برای شناسایی و درمان بیماریها و علل بزهکاران آغاز شد البته قبل از این دوره جادوگری اوهام جایگزین مطالعات علمی شده بود که با افشاگری افرادی چون ، جان ویر ، اسکات نویسنده انگلیسی ،توماس مورس و دیگران منسوخ گشت .
آغاز تحقیقات علمی :
از جمله افرادی که می توان آنها را به عنوان بنیانگذاران مطالعه علمی بزهکاری نام برد: دلاپورتا اهل ناپل (ایتالیا) ولاواتر فیلسوف و شاعر سوئیسی است . درسال 1640 دلاپورتا در کتاب خود تحت عنوان ((قیافه شناسی ))روابطی را که بین قسمتهای مختلف چهره و خصیصه های گوناگون افراد وجود دارد مطالعه و قیافه دیوانگان و کسانی را که رفتار خشونت آمیز داشتند با سر حیوانات مقایسه نمود و بعضی از علائم آن دو را مشابه اعلام کرد . این نظریه توسط لاوترا در سال 1776 مورد تایید قرار گرفت . بعد از این دو افراد دیگری نیز تحقیقات مفصلی انجام داده اند که به شرح زیر می باشد :
گال f . I gall (1828-1758 ) پزشک اتریشی ، با تحقیقات علمی سعی کرد که روابط بین برآمدگیهای جمجمه و خصلتهای افراد را ارائه دهد .
وازان f.voision در سال 1837 نتایج تحقیقات علمی خود را درباره عیوب جسمی اکثر تبه کاران ، در اختیار آکادمی فرانسه قرار داد .
کتله a. quctelet (1874-1796) بلژیکی ، آمار های جرائم فرانسه و هلند را بررسی نمود . د رسال 1835 نظریه خود را راجع به تاثیر محیط جغرافیایی منتشر کرد .
مورل A.morel (1857) پزشک فرانسوی ، د ر کتاب خود به عنوان ((تباه نوع بشر )) روابط بین بزهکاری و فساد نسل انسانی را تایید نمود .
ویرجیلیوvirgilio (1874) استاد ایتالیایی در کتاب خود ((ذات بیماری بزهکاری )) تاثیر وراثت را در وقوع جرائم تشریح کرد .
گابریل تارد G.tarde (1904 -1843) قاضی فرانسوی ، درسال 1886 نتایج مطالعات خود را تحت عنوان ((بزهکاری تطبیقی)) منتشر و تقلید را بروز بزهکاری اعلام داشت .
سزار سبروزو S.lombros (1909-1835) پزشک ایتالیایی ، با پیروی از عقاید گال ، ویرجیلو ، بروکا ، جمجمه مجرمین مرده را مورد آزمایش قرار داد و در سال 1876 اثر مصرف خود ((انسان تبه کار)) را منتشر ساخت .
از جمله دیگر افراد فعال در این زمان می توان از فری دور کیم ،گور،ژولی نام برد .
طبقه بندی بزه کاران از نظر تیپ بدنی و قیافه :
1- طبقه بندی کین برگ : کین برگ یک جرم شناس سوئدی بود . وی معتقد بودکه بروز تمایلات نفسانی و وضع اعضای بدن به چهار خصلت روانی مربوط می شود :1- لیاقت 2- سلامتی
3- عادت 4- پایداری
2-طبقه بندی دی تولیو : وی مجرمین را بر اساس عوامل زیر طبقه بندی نموده است .
– عامل نخست ، نسبت بین قد و حجم بدن است . در قد بلندها ، رشد قد طولی است . دست و پاهای آنها دراز و شکم کوچک و صورت کشیده است .
-عامل دوم ، ناشی از مجموعه ماهیچه ها ونیروی محرکه است که هر یک از این دو گروه خود به دو دسته استرنیک ، سترنیک تقسیم می شوند .
استرنیک افرادی پر هیجان ، پر تحرک و دمدمی مزاج هستند .
سترنیک افرادی فاقد نیرویی کافی و مبتلا به ضعف و ناتوانی بوده اما آرام و ثابت قدم می باشند .
3-طبقه بندی کرچمر : این دانشمند افراد بزهکار را به چهار دسته تقسیم می کند :
– افراد لاغر و دراز که 50% جمعیت و 40% بزهکاران را تشکیل می دهند .
– افراد قوی هیکل و عضلانی که 30% جمعیت و 50% بزهکاران را تشکیل می دهند .
– افراد چاق و فربه که 20% جمعیت و 10% بزهکاران را تشکیل می دهند .
– تیپ مختلف از مشخصات مذکور که این افراد کم حرف ، دارای دستهای پهن ، بازوان لاغر می باشند و جرایمی مانند قتل و سرقت را نیز انجام می دهند .
در هر حال این مجموعه کوچکی است از تعاریف وعقاید بعضی از دانشمندان راجع به بزه و بزهکاران و در این مورد اجتماعی هر دانشمندی عقیده خاص خود را دارد که مجال ذکر آن در این جزوه بسیار کوچک ، نیست .
انواع جرمهای ارتکابی:
به طور کلی جرائم ارتکابی نوجوانان را می توان به صورت زیر بیان کرد :(حشمتی 76)
1- قتل 2- سرقت 3- استعمال مواد مخدر 4- ایراد ضرب و جرح
5- اعمال منافی عفت 6- تکدی گری 7- کلاهبرداری
8- رشوه گری
تفاوتهای جنسیتی د رآسیب پذیری در برابر فشار :
در دوران کودکی ، اختلال روانی در پسران شایعتر از دختران است .1 شایعترین اختلالات دوران کودکی اختلال رد رفتار و اختلال کمبود توجه است .
اختلال نادری که در پسران شایعتر از دختران است اختلال هویت جنسی است . کودکانی که این اختلال را دارند تمایل بسیار شدید به بودن با جنس مخالف نشان می دهند و به طور مستمر به رفتارهای جنس دیگر می پردازند . 2
به رغم شیوع عمومی اختلال روانی در میان پسران ، ازدوران اولیه کودکی ، دختران به مراتب بیشتر از پسران مشکلات عاطفی و به خصوص اختلال اضطراب نشان می دهند .3
میزان شیوع افسردگی دوران کودکی برای دختران و پسران مشابه است .4
وقتیکه کودکان به دوران نوجوانی می رسند دختران در برابر اختلال آسیب پذیرتر از پسران می شوند . در نوجوانی ، دختران به مراتب بیش از پسران دچار اختلال در خوردن غذا ، نظیر بی اشتهایی عصبی می شوند . د رمطالعه ای که از کودکان 1 تا 3 ساله به عمل آمد ، پسران در برابر اثرات فشار خانواده آسیب پذیرتر از دختران بوده اند و پیامد تجربه به عوامل فشار را نظیر اختلاف زناشویی یا افسردگی ها در برابر پسران اختلال رفتار بوده .5

1. rutter , tizard&whit more offord etal , 1987
2. zucker,&green,1992
3. last,1989,mitter , beyour.
4. Fleming , offord &boyle ,1989.
5. Farls & jung ,1987.

پسران نسبت به طلاق والدین و دیگر عوامل فشارزا نظیر تولد یک خواهر یا برادر ، آسیب پذیر تر از دختران بوده اند. 1
به مرور زمان که کودکان به دوره نوجوانی می رسند ، دختران درمقایسه با پسران به فشار واکنشی منفی تر نشان می دهند . (شرار 1378 ،سوزان ورابین فی دش :نویسندگان )

1. RUTTER , 1985

تاریخچه بزهکاری :
در طول تاریخ ، بزهکاری همواره اندیشه ها و تلاشهای پژوهشگران را به خود جلب کرده است و بسیاری از متخصصان و کارشناسان سال بهداشت روانی – اجتماعی بر آن شدند که جنبه های مختلف این معزل را شناسایی کنند زیرا بیشتر آنان بر این باورند که بزهکاری نوجوانان و جوانان ، پدیده ای نیست که تنها در قرن حاضر خود نمایی کرده باشد بلکه این مشکل اجتماعی از زمانهای دور تاکنون هم وغم محققان ودلسوزان جامعه را به خود مشغول داشته است .این مسئله از تاریخ 306 قبل از میلاد مسیح وجود داشته است1 و اولین نظرات ابراز شده بیشتر جنبه نظری داشت ولی متدرجاً به مرحله مشاهده و تجربه در آمد و این تجارب و آزمایشها گسترش یافت و صورت علمی به خود گرفت و جرم شناسی هم بین سالهای 1815 تا 1840 در سایه روانپزشکی به وجود آمد وتوسعه یافت و چون بزهکاری در تمام جوامع موجود بود ودر تمام زمانها ، اثرات نامطلوبی در اذهان و قلوب باقی گذاشته است به همین جهت د رقدیم آنرا نوعی مصیبت و ضیافت به جامعه و جزء اعمال شیطانی می پنداشتند و مکافات و قصاص می کردند و برای جنبه های ارعابی مجازات و ایجاد خوف و هراس د ربزهکاران و اعمال مجازاتهای سنگین مانند دست بریدن ، سنگباران کردن ، اعلام ، حبسهای دراز مدت توام با شکنجه اهمیت زیادی قائل بودند.
دریونان قدیم یا قرون وسطی همیشه مسئله بزه از نقطه نظر اخلاق و قانون مورد مطالعه قرار می گرفت و به همین علت نزد متفکرانی همچون (هزیود )2 ، (پتیاگور )3، ( سقراط )4 ،(پروتاگوراس)5
(هراکلیت)6 ،(افلاطون )7 ، (ارسطو )8 اندیشه مربوط به جانی و لزوم مجازات دیده می شود . در تراژدی یونان ، علل جرم بیشتر از سایر موضوعات مورد توجه بوده است مخصوصاً در بعضی از اشعار شعرا دیده شده و شعرا توجهی به جنبه های روانی ریشه جرم داشتند ولی به هر حال بزه را معمولاً یک بدبختی و سرنوشت شومی می دانستند که از طرف دستگاه آفرینش به بشر تحمیل گذشته است اما افلاطون و ارسطو نظریات عمیقتری داشتند و واقع بین تر بودند . آنها علل بزهکاری را در

1. کوراکیوس ، ویلیام سی (یونسکو) ،بزهکاری نوجوانان،انتشارات کتاب کودک ،تهران 1367،ص2 2. HESIOD 3. PYTHAGORE 4. SOGHRATH 5. PORTAGORE 6. HERACLITE 7.AFLATOON 8 .ARASSTOO
تشکیلات اقتصادی و اجتماعی و عواطف بشری جستجو می کردند و به خصوص روی تهیدستی و فقر تکیه داشتند . 1
بعد از یونان به روم می رسیم ولی در روم هم اثری ازیک مطالعه علمی در این زمینه یافت نمی شود زیرا درمیان قوانین اولیه رومیان پیش بینی هایی برای کودکانی که دزدی می کردند به عمل آمده است رومیان تشخیص داده بودند که مسئولیت کودکان در برابر چنین جرائمی محدود است بدین ترتیب می توان متذکر شد که بزهکاری نوجوانان به هیچ وجه مخصوص نسل امروز نیست و تا حدی به صورت دفاع ، عده ای می توانند ادعا کنند که این مسئله حتی انحصاری هیچ کشور یا فرهنگی نیست .2
در ادبیات لاتین هم جز تکیه بر فقر ورابطه آن به بزه چیز دیگری به چشم نمی خورد اخلاقیون هم با وجود آنکه فقر را ما در کلیه مفاسد قلمداد می کردند از توانگری و ثروت هم به نوبه خود مذمت می نمودند و معتقد بودند این عامل قبل از آنکه راحتی و آسایش ایجاد نماید ، نارضایتی خاطر ، پر توقعی و حرص ایجاد می کند و در نتیجه اخلاقیات را در معرض خطرهای بزرگ قرار می دهد به طور کلی دانشمندان این عصر همچون ( کنتیلین )3، (سالوست)4 ، (ویرژیل)5 ،(ژوونال)6 ، فقر و بدبختی را عامل بزرگ نابسامانیها به شمار می آورند .7
درقانون همواره بی مربوط به 2200 سال پیش از میلاد مسیح ، مجازاتهایی برای سوء رفتار و اعمال خلاف اخلاق جوانان در نظر گرفته شده بود . د رقرن هفدهم در روم و نیز دراوایل سده هیجدهم در انگلستان بازداشتگاههایی به سبک امروزی برای نوجوانان بزهکار ایجاد شده در بیمارستان سنت میشل 8 در روم برای بهسازی ، اصلاح و آموزش نوجوانان هرزه و فاسق اختصاص یافت .

1 . مظلومان ، رضا ، جامعه شناسی کیفری، انتشارات دانشگاه تهران،1353،ص153-149.
2. کوراکیوس ،ویلیام سی (یونسکو) بزهکاری نوجوانان ،انتشارات کتاب کودک ،تهران 1367،ص3
3.QUINTILIEN 4. SALLUSTE 5. VIRGILE 6. GUVENAL
7.مظلومان ، رضا ، جامعه شناسی کیفری ،انتشارات دانشگاه تهران 1353،ص160و159
8. SANTMICHEEL
بدین ترتیب نوجوانان هرزه و ولگرد که به حال خود و جامعه خویش مضر و زیان آور بودند می توانستند تحت آموزش و تعلیم قرار گیرند و به عناصری سودمند برای اجتماع ، تبدیل شوند . در انگلستان نهاد اصلاح و بهسازی کینگزوود 1 تاسیس شد تا گروههای نوجوانان قانون شکن که به خیابانهای شهرهای جدید صنعتی هجوم می آورند و منشاء اذیت و آزار عامه بودند را بازداشت کنند و بدیهی است پدیده بارز و ناسودمندی چون بزهکاری نوجوانا ن که چنین ریشه دار ، عمیق و نمایان است بزرگسالان را بر آن داشت تا د رجستجوی علل ، آثار و تبعیات آن برآیند. 2
در اواسط قرن 18 ، د رفرانسه قیامهایی علیه بیرحمی و استبداد مجازاتها صورت گرفت که دراین مبارزه فلاسفه بزرگی همچون (منتیسکو)3 ، (روسو)4 ، (ولتر )5 ،(دلباخ )6 شرکت نمودند وعقایدی ابراز داشتند . مبارزه جدی آنها باعث گشت که برخی قانونگذاران به دنبال آنها کشیده شوند و این مبارزات د رفرانسه به سایر کشورها هم ریشه دواند و روی بسیاری از محققان تاثیر زیادی گذاشت منجمله (بکاریا ) از ایتالیا و (هوارد)(بنتام) از انگلستان که این سه دانشمند به سنگینی و بیرحمی مجازاتها حمله نمودند و برای بهبود شرایط نامطلوب موجود و تجدید نظر د ر قوانین قیام نمودندو خواستار اصلاحات عمیقی گشتند . در واقع قرن 19 است که جرم شناسی به صورت علمی شروع به گسترش می کند و در سایه روانپزشکی با ( نپل )7 ،( اسکیرول)8 بوجود می آید و در حقیقت از سال 1875 به بعد است که اندیشه های جدید مبنی بر مشاهده و تجربه امور بزهکاری شروع به گسترش می نماید و اولین مطالعات علمی را ( لمبروزو)9 ، (ایزیکوفری) 10 ،(گاروفالو )11 در ایتالیا پایه گذاری کردند.12.
1.KING SWOOD
2.مظلومان ، رضا ، جرم شناسی ، انتشارات دانشگاه ملی ایران ،تهران 1347،ص1444و145
3.MONTEQUIEU 4.gg.Rousseau 5. Voltaire 6. Delboch
7.pibel 8.esquirol 9. Cesar lombroso 10. Ennico ferri
11 . rafael garafalo
12. مظلومان ، رضا ، جامعه شناسی کیفری ،انتشارات دانشگاه تهران 1353.ص 167 تا180

علل و عوامل موثر در بزهکاری :
برای تامین سلامتی افراد ، پیشگیری مرض بهتر از معالجه آن است پس باید قبول کنیم که از نظر حفظ مصالح اجتماعی پیشگیری نیز بهتر ازمجازات است ولی می دانیم که برای پیشگیری از بزه ، شناختن علل وانگیزه های آن لازم است بنابراین در این مبحث قبل از هر چیز به بررسی علل بزهکاری می پردازیم .
این نکته مسلم است که هیچ معلولی بدون علت نیست مثلاً طفلی که مرتکب جنایت و یا هر نوع عمل ضد اجتماعی می شود به احتمال قوی ، تحت فشار اجتماعی ، خانوادگی ، جسمی و روانی خویش قرار دارد .عوامل فردی و جسمی نظیر نقایص روانی و علل جسمانی از یک سو و عوامل اجتماعی ، اقتصادی و خانوادگی مربوط به محیط زندگی طفل از سوی دیگر رل مهمی را در بزهکاری او بازی می کنند به طورکلی چهار عنصر اصلی که هر یک دارای معنا و مفهومی کاملاً جداگانه و گسترده است در گرایش به بزهکاری موثر هستند یکی از عناصر آن عامل است . عامل ، پدیده ای است که د رآفرینش ، رشد و شکل گیری وبالاخره پیدایش جرم نقش بسیار موثری را ایفا می کند . عامل هیچگاه بوجود آورنده جرم نیست بلکه در واقع پرورش دهنده آن می باشد . نقش عامل از نظر تاثیر بخشی ، بستگی کامل به افراد دارد زیرا عاملی که با قدرت فراوان بر روی فردی اثرات بسیار عمیقی می بخشد و او را در مسیر بزهکاری قرار میدهد ممکن است نسبت به دیگری فاقد آن قدرت و اثر باشد و نقش زیانبخشی ایفا ننماید و یا درجه نفوذش زیادتر نباشد . مثلاً عاملی که به سادگی ممکن است بر روی فرد بیسوادی اثر کند و مقدمات بزهکاری اورا فراهم آورد ، نمی تواندبر فرد آموزش دیده و باسواد تاثیر نماید . از طرفی ظرفیت تحمل افرد نسبت به یکدیگر فرق می کند زیراممکن است فردی در برابر ناراحتیها ، زودتر تسلیم شود و دست به اقدامات ناهنجار بزند ولی فرددیگری قدرت ایستادگی و مقاومت بیشتری داشته باشد . عواملی که تاثیر قوی دارند به عوامل نادر موسومند که هم نسبت به افراد و هم اجتماع فرق می کنند . از طرفی عوامل جرم باهم فرق می کنند زیرا هر دسته از عوامل ، جرم خاصی رابوجود می آورد. بنابراین اگر فرضاً عوامل سازنده یک جرم خاص به دو نظر یکسان اثر بخشد ، نوع جرم ، نحوه ارتکاب آن به وسیله ای که بکار می رود و … همه بستگی به خصوصیات آن دو نفر دارد. جرم شناسان هم در بررسیهای خود به عوامل مختلفی اشاره کرده اند . زیرا برای آنکه جرمی به وقوع به پیوندد به تعداد زیادی عامل نیازمند است که باید با هم جمع شوند و بر هم اثر بخشند . عنصر دوم ، علت است . علت آفریننده جرم است ولی ظهور آن بستگی کامل به عوامل مختلف دارد یعنی اگر چند عامل گرد هم آیند و رویهم اثر بخشند در نتیجه جرمی بوجود می آید و در واقع مجموعه آنها علت است و عنصر سوم ، انگیزه است . انگیزه یک پدیده روانی است که کاملاً فردی و درونی می باشد که گاهی انگیزه می تواند به حدی نیرومند باشد که بدون برخورداری از یاری عوامل خارجی ، جرمی را بوجود آورد. ناراحتیهای شدید روانی ، اختلافات مختلف درونی ، جنونهای گوناگون و … از انگیزه های بسیارقوی می باشند که قادر هستند گاهی مستقیماً نقش موثری را در ایجاد جرم ایفا نمایند و عنصر چهارم هم شرط است . شرط پدیده ای است که زمینه را برای ارتکاب جرائم گوناگون به خوبی آماده می سازد . شرط یاشرایط راباید پدیده ای به مراتب قویتر از کلیه عوامل محسوب کرد. زیرا زمانی که شرط یاشرایطی به عوامل موجود اضافه شوند امکان ایجاد جرم جدید و افزایش جرائمی که وجود داشته است بسیار زیاد می شود .
پس جرم از امتزاج و ترکیب چندین عامل بوجود می آید و برای شناسایی و کشف علت حقیقی آنها باید ابتدا این عاملها را شناخت و به حدود تاثیراتشان پی برد ودر جهت تدابیر اصلاحی و تهذیبی آنان بر آمد به طور کلی دو دسته از عوامل در ایجاد بزهکاری موثر می باشند :
1- عوامل ذاتی و فردی
2- عوامل خارجی که خارج از وجود طفل قرار دارند که همانا اثر ثانوی محیط و اجتماع است .
عوامل فردی همچون نقایص و عیوب ارثی ، یا عارضی در طفل ، عوامل جسمانی و روانی ، روحیه ضعیف و تلقین پذیر اتفاقات در محیطهای نامناسب بخصوص کودکان و اطفالی که روحی حساس و اعصابی ضعیفتر از بزرگسالان دارند طبعاً خیلی زودتر از آنان ، متهور تاثیرات سوء نظیر فقر ، بیکاری و سرمشقهای بد قرار می گیرند . رفتار معاشرین ناشایسته ممکن است موجبات سقوط طفل را فراهم سازند . عوامل ذاتی و سرشتی ، توارث، اثراتی که امراض در فرد ایجاد می کند به سه صورت ممکن است :
1- مجموعه صفات و اوصاف موروثی منتقل از پدر و اجداد
2- تحولاتی که از آغاز زندگی جنینی بر اساس این صفات و به دنبال یک سلسله قبل در تکوین شخصیت طفل موثر است و موجد یک صفات تازه ای گردیده است .
3- ترکیب و شکل گرفتن تمام آنها در یک وضعیت ثانوی و تازه ای تحت عنوان طنیت و سرشت ذاتی شخص باتوجه به اثراتی که حوادث و اتفاقات بعد از تولد در طفل بجای خواهد گذاشت.
نقایص ارثی ، دوران جنینی ، حوادث زمان کودکی در رشد طفل و شخصیت او موثر است و اگر اخلالی در آن بوجود آید این عوارض ممکن است مانع رشد طبیعی کودک و پرورش شخصیت اوشود و یا اینکه در تکامل او تاخیر ایجادنماید . و سپس به صورت نقایص شخصیت نه اختلالات عاطفی و هر نوع پریشانیهای روانی درونی ظاهر شود و تحت اثر این عوارض و حالت غیر طبیعی ذاتی خودمرتکب اعمالی شود که با زندگی اجتماعی ناسازگار و مخل نظم جامعه باشد که در هنگام مواجه با بزه های اطفال ناسازگار باید به شخصیت و خصوصیات اخلاقی آنان توجه نمود. ممکن است انگیزه آنان ناشی از وضع غیر عادی باشد در آن صورت باید برای معالجه به موسسات خاص طبی برد.
علل فردی و اثراتی که توارث یا امراض روانی و اختلالات عاطفی می تواند در طفل ایجاد کند هر چند موضوع بیشتر به زیست شناسی روانپزشکی بستگی دارد صفات ارثی در بعضی از موارد ممکن است مستقیماً به فرزندان منتقل شود و در بعضی موارد فقط قسمتی قابل انتقال می باشد مثل صرع 1% ولی کابوس وحشت شبانه نزد اطفال ، راه رفتن درخواب ، تشنجات و هیجانات عصبی بیشتر قابل انتقال است و اغلب عوارض مرض به صورت یک سلسله هیجانات و تحریکات عصبی و عدم تعادل در اعمال و حرکات طفل ظاهر می شود. صفات و خصوصیات اخلاقی و عوارض روانی از والدین قابل انتقال است و گاهی تظاهر آن بلافاصله یک نسل در نسل بعد ظاهر می شود . صفات ارثی بعضی صفات و عوارضند که ذاتی و در هنگام تکوین و تولد بوجود می آید و یا بر اثر اتفاقات و حوادث دوران بارداری و زایمان ایجاد می شود . مجموعه این عوامل اعم از ازثی -ذاتی صرفنظر از بیماریها که اختلالاتی به طور مستقیم در طفل ایجاد نمایند و بر اثر جلوگیری از رشد طبیعی و سالم طفل سبب می شود که طفل فاقد یک شخصیت محکم و قوی بوده و امکان ارتکاب نزداین
اطفال و جوانان بیشتر است . از طرفی حساسیت روانی جوان و قابلیت انطباق او با هر شرط اجتماعی و تحولاتی که در حیات جوان پیش می آید و بالاخره محیطهای مختلف شغلی ، تربیتی ، اقتصادی، خانوادگی که با آن مواجه است ، انگیزه ها و عوامل درونی وبرونی بزهکاران جوان را تشکیل می دهد .

علل مجرمیت و شناخت انگیزه ها و عوامل و آثار اجتماعی،روانی،اقتصادی،فردی بزهکار جوان مشکل قدیمی است که بعضی علل موروثی و برخی اکتسابی وپاره ای عواملی سرشتی وروحی و…راذکرمی کنند که ما باید علل را بشناسیم ودرصدد آن باشیم که وسایل مبارزه با آن را فراهم نمائیم و از میزان بزهکاری بکاهیم.پس یک علت و دسته علل مطلق دلیل بزه نیست بعضی خصوصیات بدنی،عده ای عوامل و آثار اجتماعی مثل سینماـمطبوعات ـمحله های فقیر و پر جمعیت،وضع جغرافیایی ،اندازه گیری درجه حرارت و رطوبت،بی خبری از خداوند و بی اعتنایی به اوامر و مذهب خود میدانند که علت واحد نیست و تاثیر علل در اشخاص و
موقعیتها فرق دارد. عوامل جرم زمینه مساعدی دارد و انگیزش خارجی را تقلیل می دهد که باید آن عاملی که
بیشتر موثر است را از بینبرد و یا سطح تعلیم و تربیت افراد را بالا برد و بر طبق موازین عقلی و اجتماعی مهیا نمود.تحقیقات گسترده ای که به منظور پی بردن به علل تخلف جوانان از قوانین اجتماعی انجام شد.نتایج زیر استنباط گشته که این افراد آمادگی بیشتری برای ارتکاب بزه دارند:
1ـ افراد کمتر از 15 سال.
2ـ افرادیکه در حومه شهرها زندگی می کنند.
3ـ نوجوانانی که از تفریحات سالم و تحصیلات برخوردار نیستند.
4ـ نوجوانانی که از لحاظ مالی در رفاه بوده ولی از توجه و محبت بی بهره بودند.
5ـ عدم رشد معنوی و اخلاقی نوجوانان.
6ـ خصوصیات جسمانی پسران.
7ـ پسران بیش از دختران.
به طور خلاصه وقتی نیازهای نوجوانان برای احراز هویت،امنیت،استقلال و بحث با شکست مواجه شود، رفتارضد اجتماعی آنان به عنوان کوششی است در جهت تنشهای انباشته شده وناکامی آنان.پاره ای از شرایط هم به بزهکاری می انجامدمنجمله کم هوشی ، فقر فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی ،تعارض درخانواده، خانواده های از هم پاشیده ،بی محبتی والدین نسبت به فرزند،نبود ضوابط اخلاقی صحیح در خانواده،تحقیر و شکست درمدرسه و احساس حقارت ناشی از عیوب جسمانی یا علل تخیلی یا واقعی که در بحثهای بعدی به اختصاردرباره عوامل مهم ان اشاره می گردد.
عوامل ذاتی غیر ارثی:
عوامل مادرزادی در حقیقت حد فاصل بین عوامل ارثی واکتسابی است.همانطورکه قبل از انعقاد نطفه و تشکیل جنین ، عوامل ارثی بنحوی از طریق ژنها در شخصیت افراد موثر واقع می شوند، عوامل دیگری نیز وجودداردکه از زمان انعقاد نطفه تا زمان تولد روی جنین اثر می گذارند و تاثیر هر یک از این عوامل در شخصیت طفل غیر قابل انکار است
1ـ نوابی نژاد،شکوه،رفتارهای بهنجار و نابهنجار کودکان و نوجوانان،انتشارات ابتکار،تهران 1365 ،ص 111.

الفـ ـ عوامل مربوط به دوران حاملگی:
رشد طبیعی جنین و کیفیت ان در صورتی است که شرایط محیط رحم و عوامل متعدد دیگر درمسیر صحیح و طبیعی باشد. در 9 ماه زندگی جنین،عوامل محیطی متعددی می تواند در رشد طبیعی تاثیر نا مطلوب بجای گذ ارند،حالات عاطفی و هیجانی مادر،استفاده ازمواد مخدرو الکل و تاثیر مواد رادیو اکتیو از این جمله می باشند که در زیر به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1ـ سن مادر:
سن مادر از عوامل موثر در وضع عمومی جنین می باشد ، پیشرفتهای طبی و بهداشتی در این زمان نشان داد
ه است که بهترین سن برای زایمان بین 23 تا 29 سالگی است. مادران کمتر از20 سال و بیشتر از 35 سال احت احتمال دارد بعضی فرزندانشان دچارعقب ماندگی ذهنی و منگولیسم باشند، شاید یکی از دلایل آن عدم رشد کافی دستگاه تولید مثل مادران جوان و آغاز فرسودگی این دستگاه در مادران مسنتر می باشد. زمانیکه پس از 35 سالگی برای اولین بار وضع حمل می نمایند احتمالا‏" دچار دشواریهایی می گردند، بدیهی است هر جه سن بالاتر رود این دشواریها افزایش می یابد.
2ـ سوء تغذیه:
سوء تغذیه مادر وکمبود کلسیم و فسفات در حالت جسمی جنین تاثیر مستقیم دارد، بسیاری ازبیماریهای دور ان طفولیت و ضعف جسمی کودک ناشی از کمبود تغذیه مادر،در دوران بارداری است و به علت فقدان کلسیم لازم در خون مادر،استخوانهای جنینی درست شکل نمی گیرد و نقائص استخوانی در او پدیدار می شود.جنین که از راه بند جفت تغذیه می کند در صورت برخورداری مادر از تغذیه مطلوب،سالم تر و شاداب تر می باشد و از
بیماریهای عمومی در امان هستند.
3ـ تاثیر داروهای شیمیایی:
داروهایی که از راه جفت از مادر به جنین منتقل می شود باعث آسیب دیدگی جنین می شود،این توجه به خصوص پس ازملاحضه تاثیر "تالیدومید"که نوعی داروی شیمیایی است قوت گرفت،مادرانی که در طول بارداری از این دارو مصرف می کردند نوزادانی ناقص به دنیا می آوردند.بدون تردید داروهای شیمیایی در رشد طبیعی جنین اختلال ایجاد می کند حتی داروهای مصرفی قبل از زایمان نیز تاثیرموقتی روی جنین دارند.
4ـ تاثیر الکل و مواد مخدر:
استفاده از الکل و مواد مخدر درحین بارداری برای جنین مضر می باشد.مواد مخدر که از راه بند ناف به جنین می رسد موجب برخی از فعل و انفعالات نامناسب میگردد،تاثیر مواد مخدر روی جنین به مراتب بیشتر از الکل می باشد،در جنین درطول 6 ماه آ‎خر بارداری نسبت به اعتیاد مادر از خود بازتاب نشان می دهد و ضربان قلب
او افزایش می یابد،جنین مادران معتاد هنگام تولد معتاد بوده و باید در رفع اعتیاد آنان اقدام نمود.بدیهی است نیازی به توصیف مستی ناشی از الکل در اینجا نیست.الکلیسم مساله مهمی است که می تواند به زوال عقل نیز
بیانجامد،جنون حاد الکلی با مصرف زیاد و مداوم الکل و مشروبات الکلیودر نتیجه کاهش کل بدن نسبت به الکل
پیش می آید مثال بارزی ازاختلالهای روانی ناشی ازضایعات عضوی است.در این حالت بی قراری،نا آرامی،اضطراب و شک وتردیدی که با فرا رسیدن شب افزایش می یابد در فرد بروز می کند ، اختلال جهت یابی ، اختلال حواس و درک واقعیت،اختلال در تعادل بدنی و اعمال شعوری همراه با رفتارهای عجیب و از بین رفتن عاطفه امری عاد ی به شمار می آید.هذیانهای الکلی با توهمات حسی نیز خودنمایی می کند و ممکن است سرانجام آن به جنون بکشد.
5ـ بیماریهای مادر در دوران بارداری:
ظاهرا" میان جنین و بسیاری از میکروبهای موجود در بدن مادر، حائلی وجود دارد که سبب عدم ابتلاء جنین به بیماریهای مادر می گردد،ولی در بعضی از موارد ملاحظه شده که ابتلاء پدر یا مادر به بیماریهای مختلف از قبیل دیفتری، سرخک، آبله، سوزاک وسیفلیس و حصبه در جسم و روح جنین موثر است از 1296 بزهکار که در مرکز آزمایشات "فرن" فرانسه مورد بررسی وآزمایش قرار گرفته اند پنجاه درصد آنان از والدین مبتلا به بیماریهای مذ کور بوده اند. بیماریهای واگیر دار و عفونی پدر و مادر از راه خون به جنین سرایت می کند و در نتیجه طفل نحـ یف و علیل متولد می شود، دائما" حالت عصبی داشته وقوه تمیز و هوش و اراده طفل ضعیف شده و رشد طبیعی ندارد.
6 ـ حالت هیجانی ـ عاطفی مادر:
بهداشت زنان باردار و جلوگیری از هیجانات گوناگون آنها از جمله مسائلی است که باید مورد توجه کامل قرارگیـ ـرد،هیجانات شدید ، فکر و خیال بسیار اندوه و اوقات تلخی، افکار تیره، تاسف از آبستن شدن،نگرانی از این که ممکن است مولود آینده دختر باشد مخصوصا" در خانواده هائیکه از این حیث تعصب زییادی دارند ممکن است نقائصی در بچه بوجود آورد.حالات هیجانی مادر سلسه اعصاب او را تحریک نموده و سبب آزاد شدن بعضی ازموا د شیمیایی مانند آدرنالین در بدن مادر می شود ، تحت شرایط هیجانی ، غدد داخلی هورمونهای مختلفی نیز ترشح می کنند،سوخت و ساز از جفت گذشته واردبدن جنین شده و سبب تغییراتی در دستگاه گردش خون او خواهد شد.
7ـ تاثیر تشعشعات رادیو اکتیو:
عوامل دیگری که در جنین اثر می گذارد، عکس العملهای جنین در برابر پذیرش یا رد،داروی مصرفی مادر است.رادیو سکپی از مادر زمان بارداری،روی جنین اثرات نامناسبی دارد،تاثیرموارد فوق بیشتر مربوط به سه ماه اول بارداری است، میزان اشعه ای که به طور کم و در عکسبرداری با اشعه X بکار می رود برای جنین مزاحمت زیادی ندارد ولی مقادیر زیاد آن نه تنها زیان آوربوده بلکه در بعضی موارد باعث مرگ جنین می گردد،در یک تحقیق ملاحظه شد که بیش از یک سوم یک گروه 75 نفری از نوزادانی که مادرانشان ضمن حاملگی از اشعه
X استفاده نموده بودند،اختلالات جسمانی و روانی خاصی ظاهر ساختندکه صرفا" به واسطه استفاده از این اشعه بوده است،از این گروه بیست نوزاد مبتلا به اختلالات شدید دستگاه عصبی شده، شانزده نوزاد دچارمیکر وسفالیک " کوچکی جمجمه " بوده و هشت نوزاد بسیار کوچک بوده و از نظر جسمانی نقص عضو داشته و دچار نابینایی گردیدیند.
ب ) عوامل مربوط به دوران زایمان:
علاوه برعوامل مربوط به دوران بارداری،عوامل دیگری وجود دارند،که هنگام زایمان بر نوراد اثر گذارده وشخصیت او راتحت تاثیر قرار می دهد.استعمال انبر قابلگی و داروهای بیهوشی هنگام تولد به منظور عدم احساس درد،اگر مقدار آن زیاد باشد ،ممکن است روی مغز و اعصاب نوزاد موثر واقع شود.هر گاه کودکی بر اثر بیماریهای جنینی ،زودرس به دنیا بیاید ، در این صورت ممکن است دچار ضایعات مغزی شده که این نقیصه در رفتار او اثر سوئی خواهد گذاشت ، ضربه های وارده بر جمجمه نوزاد به هنگام تولید نیز در ایجاد عقب ماندگی ذهنی کودک حائز اهمیت می باشد.
اختلالات روانی:
تحقق و پیدایش پدیده جنایی را نباید منحصر به عوامل فیزیکی و زیستی نمود،درست است که دربرخی از موار د،عوامل زیستی تاثیرفراوانی در بزه کاری دارند.
عوامل درونی:
علل خارجی یا اجتماعی ، مربوط به محیطهایی است که بزهکار در آن می زیسته و یا بستگی محیط خانوادگی و اجتماعی از بدو طفولیت برحسب استعداد وتاثیر پذیری فرد در او نفوذ کرده و محرک او بوده است. در این مـ ورد بایستی هم شخصیت مجرم و هم محیطش را مورد توجه قرار داد زیرا علل بزهکاریها مثل سایراموراجتماعـ ی خاصیت کلی بودن را دارد و همچون سایر پدیده ها آمیخته به عوامل متعدد است و به سختی می توان گفـ ت یک عامل یا چند عامل در گرایش به بزه موثر بوده است:
1ـ عواملی که مربوط به شخص مجرم است و علت جسمی ـ روانی دارد.
2ـ عواملی که مربوط به محیط خارج و اجتماع است و عوامل خارجی نام دارد.
عوامل داخلی،قبل از تولد،هنگام انعقاد نطفه و بعد از تولد بوجود می آید که روانپزشکی اهمیت زیادی برای: وارث،نقایص جسمانی و معلولین روانی قائل است و شخصیت آنها را ترکیب محیط و وراثت میداند زیرا محیطی مساعد برای امراض سیفلیس،الکلیسم،سایر اعتیادات و امراض روانی والدین مثل صرع باشد موجب ایجاداطفالی غیر عادی از نظر روانی میگردد و شخصیت آنها نامتعادل و ناکافی می شود مثلا" وقتی غذا در طول مدت باردا ری به مادر به میزان کافی نرسد یا امراض دوران حمل ، وارد آمدن صدمات به مغز طفل در موقع تولد، ابتلاء و بعضی امراض دوران کودکی، برخی بیماریهای غدد،عواملی هستند که در عدم تعادل و سلامت جسمانی و روانی و رشد مغزی و خلق و خوی طفل موثر هستند و موجب بوجود آمدن افرادی ناسازگار دارای نقایص عقلی ،شعو ری،پریشانیهای روانی، بی اعتنایی خلقی و انحراف جنسی می گردند.علل برونی یا محیطی درارتکاب عمل ضد اجتماعی و گناه مذهبی موثر هستند و بزه اجتماعی موثر عبارتند از: عوامل جغرافیائی یاطبیعی، اقتصادی همچون فقر، عدم رعایت اصول بهداشتی،خانوادگی(عوامل مربوط به محیط داخلی و خارجی خانواده)،رادیو،
تلویزیون،مطبوعات،عوامل تربیتی، عوامل مربوط به سازمانهای کیفری و زندانهای کشور،تاثیر تمدن جدید،شیوه نوین زندگی،صنعتی شدن شهرها وترقی هزینه زندگی،طغیان عمومی جوانان عصرها،تغییرفاحش در نحوه سلوک
ورفتارآنها در مقایسه با جوانان قرن گذشته بکلی متفاوت است. رها کردن اطفال در کوچه ها برای بازی وتماس با کودکان شرور و بزهکار،وسایل نامناسب تفریح و سرگرمیها، تماشای فیلمهای پلیسی و جنایی،مجالس رقص و جشنهای گوناگون،خواندن کتب جنایی، عوامل خانوادگی مخصوصا"آن عواملی که موجب جدائی والدین می گر دد،فقر و بیکاری نقشی که اوقات فراغت و افزایش آن در این موارد دارد همگی وسائلی هستند که برای تماس با اشخاص ناصالح و منحرف و همچنین محروم کردن کودک از توجه و مراقبت والدین،جدائی طولانی والدین بخصوص مادر،فقدان و کمبود مراقبت یا عوامل کوتاه ولی مکرر جدائی والدین،وجود اختلال یا نارسائیدر روابط عاطفی طفل با والدین و یا جانشینش آنها بویژه در سالهای نخستین کودکی تاثیر سویی در زمینه رشد شخصیت و نیروهای عاطفی بخصوصو قدرت سازش اجتماعی داشته و تحت شرایطی فرد را به طرف بزه سوق می دهد.کمبود عاطفی والدین در اکثر موارد موثر بوده لذا گسیخته شدن ارتباط والدین با کودک یکی از اساسی ترین علل بزه است.اما راجع به عامل فقر تحقیقات نشان داده که به طور مستقیم علت بزه نیست پس اگر زیر بنای ساختمان شخصیت که در کودکی پی ریزی شده محکم باشد و طفل از محبت و مراقبت صحیح مادر و بخصوص از تربیت و پرورش کامل پدر سیراب باشد عامل فقر نمی تواند به آسانی فرو بریزد.جوان به واسطه زمینه مساعد روانی،الگوهای اختیاری از فیلمها و نقشها اخذ می کند.برای اینکه آنان درسنینی هستند که از هرکاری خیلی زود تقلید می کنند و تحت تاثیر کودکان و نوجوانان مقلدند پس بایستی الگوهای رفتاری مناسب و مفید را در اختیارشان قرار داد.بزهکاریها را می توان یک ضایعه اجتماعی دانست.اوضاع و شرایط نامساعد اجتماعی و ضعف کنترل و آموزشهای نادرست به ارتکاب جرم کمک می کند و وسایل ارتباط جمعی در شکل گیری آن دخالت می نماید ولی نمیتوان این عوامل را بهتنهایی علت بزه دانست.شاید مجموعه ای از علتها نوجوانان را به بزه بکشاند و رفتار ضد اجتماعی از خود بروز دهند.یکی از عوامل بنیادی بزهکاری نوعی ناکامی است.نیازهای نوجوانان برای احراز هویت ، امنیت ، استقلال و محبت،گاه آنگونه با شکست مواجه می شود که رفتار ضد اجتماعی به عنوان کوششی در جهت کاهش دادن تنشهای انباشته شده آنان بروزمی کند.پاره ای ازشرایط زندگی و شرایط فیزیکی که احتمالا" ایجاد ناکامی می کند و در نتیجه به بزهکاری می انجامد عبارت اند از:
کم هوشی،فقر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی،تعارض در خانواده،خانواده های از هم پاشیده،بی محبتی والدین نسبت به فرزند،نبودن ضوابط اخلاقی و اعتقادی صحیح درخانواده،تحقیر و شکست درمدرسه،احساس حقارت ناشی ازعیوب جسمانیو یا علل تخیلی و یا واقعی که به اختصار درباره عوامل مهم آن در بحثهای بعدی اشاره خواهد شد.
1ـ اهمیت خانواده:
محیط خانوادگی،محیطی که کودک در آن چشم به دنیا گشود ورشد خود را آغاز می کند. در سنین اولیه زندگی با اینکه کودک هنوز راه نمی رود و حرف نمی زند لکن تمام حرکات اطرافیان خود را تقلیدو رفتار و کردار اطرافیان درضمیر اوحک و شخصیت طفل پی ریزی می گرددبنابراین یکی از عوامل موثر در فرد،خانواده می باشد. محیط خانوادگی یکی از والدین و با دوام ترین عاملی است که دررشد و تکوین شخصیت افراد تاثیر می نماید.چنانچه ثابت شده است فرد خصوصیات را از والدین به ارث می بردو رفتار والدین زمینه پیشرفت و رشد افراد را فراهم می سازد. نفوذ والدین در فرزندان تنها محدود به جنبه های ارثی نیست.در آشنایی کودک
به زندگی جمعی و فرهنگی جامعه نیزخانواده نقش موثری را ایفا می نماید. افکارو عقاید،آداب و رسوم، ایده آنها
و آرزوهای والدین،سطح تربیت آنها در طرز رفتار کودکان نفوذ فراوان دارد.شکل خانواده ها ، طرز ارتباط اعضای هرخانواده با یکدیگر و جامعه ای که خانواده در آن به سر می برد می تواند در رشد شخصیت آینده کودک موثر باشد.خانه،محلی است که کودک در آن امور مختلف را فرا می گیرد. فرد در خانواده تجربیات فراوانی کسب می کند از طریق این محیط کوچک است که فرد با دنیای خارج آشنا می گردد و با افراد دیگری که با مناسبتی در خانه رفت و آمد دارند تماس پیدا می کند. طرز معاشرت با دیگران را فرد در خانه یاد می گیرد، در این محیط است که اخلاق،راه زندگی و فلسفه اجتماعی جامعه منعکس می شود و کودک در اثر تماس با دیگران به تدریج از طریق خانه امور مربوطه را درک می کند . مادر و پدر ضمن اعمال و رفتار خویش، افکار و عقاید،طرز برخورد و تمایلات، میزانهای اخلاقی و اجتماعی خود را در مقابل کودک آشکار می سازند.فرد علاوه بر اینکه از مشاهده
رفتار والدین به تدریج آنهارا می شناسد راه ورسم زندگی را نیز با تقلید از اعمال آنها فرا می گیرد و اگر چنانچه موقعیت خانواده ناهنجارباشد این ناهنجاری تاثیر زیادی می تواند بر روی رفتار او در جهت عدم انطباق باقوانین اجتماعی ومدنی داشته باشد و او را که در دوران کودکی در خانواده،محرومیتهای زیادی کشیده این محرومیتها می تواند زمینه سازاو در جهت تمایل به بزهکاری باشد.پس خانواده اولین محیط زندگی و نخستین کانون پرور شی و تربیتی طفل است و مهمترین وظیفه آن،پرورش شخصیتو تربیت اجتماعی و حمایت از کودکان است که گاهی بعضی خانواده ها،طوری تربیت می کنندکه محیط جرمزایی درخانه بوجود می آورند.چکونگی رفتاروالدین با طفل،عادتها ،سرمشقهای ناپسند،تزلزل محیط خانواده بر اثر تضاد بین والدین و طلاق ، جدایی یا مرگ پدر و مادر، بد رفتاری و بی اعتنایی ، عدم توجه و مراقبت والدین از اطفال ، واگذار کردن کودکان به سرنوشت خود،
خشونت از بی محبتی ،غفلت والدین درتربیت،غیبتهای طولانی والدین ازخانه و فقدان نفوذ لازم باعث اختلالات خلقی،عاطفی،رفتار غیر عادی و احساس محرومیت، ناامنی میشود که در صورت تداوم اختلاف در نتیجه موجب ایجاد عقده گناهکاری و حقارت درونی و قرار گرفتن در سراشیب سقوط می گردد.تغییرات اجتماعی و فرهنگی ناشی اززندگی جدید صنعتی درمحیط خانه اثرگذاشته وموجب تزلزل و عدم ثبات می گرددکه بایستی درجهت استحکام بخشیدن به محیط خانوادگی کوشید چون محیطی اجتناب ناپذیر است یعنی محیطی است که طفل آنرا انتخاب نکرده بلکه به او تحمیل شده و ازتحمل آن ناگزیر است ووقتی رفتار والدین برای طفل به منزله سرمشق مناسب نباشد به ناچار بسیاری از موارد در رفتار او نیز نابهنجار است.
الف ـ نقش خانواده در رابطه با دروغگویی:
دروغ و دروغهای تخیلی ، روابط خوب خانواده را به خطر می اندازد، بین افراد بی اعتمادی وناراحتی و احساس ناامنی ایجاد می کند و محیط زهرآگین بوجود می آورد.در حالیکه راستی و صداقت،روابط بسیار خوشایند بین افراد ایجاد می کند و اگر بین افراد اعتماد باشد و به هم راست بگویند باعث ایجاد محیطی پر از صفا و محبت می شود .راستی،صداقت فضیلتی عقلانی و فکری است و زمانی به حد اعلاء و کمالش می رسد که عقل فرد به حدکافی رشد کرده باشدو والدین کودک را باید تشویق کنند به تشویق و از او بیش از حد انتظار نداشته باشند و هر صفت خوب را بیش از حد در تعلیمش پافشاری ننمایند چون نتیجه ای عکس دارد. کودک در هر سن و سالی احتیاج به نوعی تربیت دارد که با سن او بایستی مطابقت داشته باشد.در دوره قبل از دبستان طفل کافی
است عادت کند کارهایی که انجام داده پنهان نکند و این عادت نیکو را بایستی والدین در او ایجاد نمایندودر دوران دبستان هم کار والدین و اولیاء مدارس مشکل است زیرا زیرا از دروغهای ارادی و تقلبهای کوچک در بازی شروع می شود و در نوجوانی مسئله مشکلتر است چون شرم و حیاء کرونی، افکار جدیدش را دور می کند. نوجوان محتاج احترام والدین است و اعتماد دو جانبه والدین و فرزندان ضروری است. برای اینکه اگر گاهی کودکی با شکل ناراحت کننده ای روبرو گشت باید به والدین خودکه پشت و پناهی برای او هستند مراجعه کند و از راهنمایی صادقانه آنها بهره مند گردد.به طور کل، تربیت عبارت است از،یاد دادن اعمالی که انسان را به تتبع از یک زندگی کامل حاضر می کند یابه عبارتی رسانیدن جسم و روح به بلندترین پایه کمال و جمال.درتعلیم و تربیت اطفال،توجه به روحیه و شخصیت از موارد ضروری است. کودکان شلوغ و پر هیجان را بیشتر می توان به راستگویی تشویق کرد ولی اشکال آنها دراین است که احتمال دارد مسائل را به میلشان تغییر دهند اما بعضی از بچه ها ترسو هستند واز ترس تنبیه، خشم و مورد سرزنش قرار گرفتن والدین به دروغ وادار می شوند و عدهای از اطفال، مطیع و فرمانبر هستندودروغگویی بیشتر در آنها میباشد زیرا محیط خانواده درغگویی را ایجاب می کند . اگر در خانه اعتماد افراد به هم کمتر باشد ابتکار بیشترانجام میگیرد و عادت می شود و خشونت، تهدید، نکوهش، این قبیل اطفال در اصلاح آنها بی اثر است بلکه باید آنها را پر و
بال داد وتقویت کرد. فعالیتهای شخصی احتیاج به ابداع دارد که باید محیطی آرام وخوشایند ایجاد نمود وحس و اعتماد به دیگران رادرطفل بوجود آورد، بایستی والدین نسبت به یکدیگر نسبت به یکدیگر صداقت و راستی داشته باشند و احساس کمبود آنها را پر کردو به آنها توجه کرد و از عدم ایمنی و اطمیتات آنها را رهایی بخشید و همچنین ترس از تنبیه پدر،مادر، معلم ، ترس از سرافکندگی بین همگان،ترس محروم شدن
از محبت والدین، باعث دروغگویی می شود.تنبیه و سرزنش، کتک خوردن طفل از اولیاء هم به دروغگویی کمک می کند، به طور مثال اگر طفلی بودن عمد، شیشه راهرویی را هنگام بازی بشکند به خاطرترسی که از تنبیه والدین دارد مجبور می شود که مسئله راکتمان نماید و تجربه کودک از کار اخلاقی که انجام داده این است خواه عمد یا سرمو، به هر حال او تنبیه می شود پس والدین، مسول ترس و دروغگویی کودکان خود هستند و همین مسئله باعث می شود که کودک وقتی هزاران خطای دیگر را هم کرد کتمان نماید و به راههای انحرافی دیگر روی آورد.
ب ـ اثرات احساس حقارت در ایجاد اعمال بزهکارانه:
نتیجه حقارت، غالبا آموختنی است و از مقایسه خود با دیگران ایجاد می شود، در نتیجه شخص،احساس ارزش کمتری را می نماید که اگر اولیاء تفاوت بین استعدادهای فطری کودکان را در نظر نگیرند و سعی نکنند،کودک
کم استعداد خودرا درمقام رقابت با کودک پر استعداد بیندازد در نتیجه،کودک کم استعداد دچاراختلال عاطفی
می گردد پس باید همکاری نمودو ازایجاد حقارت جلوگیری کرد ،باید در همان اول زندگی به کودک آموخت نباید درشکست خواهر و برادرخودسعی نماید بلکه آنچه دارد اکتفانماید وسعی کند،استعدادهای نهفته خود راپرورش دهد چون به تدریج که کودک رشد می کند متوجه قضاوت دیگران در موردخود می شود و نوعی خود پندهری در او ایجاد می شودکه همان انعکاس ارزیابی دیگران می باشد که اگرتحقیر کننده و ناپسند باشد کودک هم به همان نظر می نگردیعنی اگر به او ناچیز، حقیر، بی ارزش نگاه نمایند او هم خود راچنین می پنداردوبلعکس اگر شخصی سالم باشد وبرای شخصیت خودارزش واحترام قائل شود وخود را فرد مفید و
با ارزش به پندارد آدمی مثبت وخوش بین است.چون افراد از لحاظ خصوصیات روانی متفاوتند واینکه این تفاوتها عللی دارد جای شک نیست ولی درمورد اینکه این علل چیست و هریک چه وظیفه ای به عهده دارند
و تا چه حد در رفتار افراد تاثیرمی کند بسیارغامض و پیچیده است.
ج ـ محبت والدین:
یکی از احتیاجات اساسی روانی فرد ، بر خورداری از محبت است ازاین رو محیط خانواده اثر شایان توجهی در
وضع اطفال دارد.کودکی که در سالهای اول زندگی از محبت والدین محروم باشد احساس نا امنی می کند و از زندگی لذت نمی برد وبرعکس کودکی که از محبت سرشار پدر و مادر برخوردار است قدرت سازگاری بیشتری دارد از این رو تعلیم و تربیت و محیط تربیتی اثر سازندهای در آتیه طفل دارد اگر والدین خود را علاقمند به تعلیم و تربیت طفل نشان دهند در خوشبختی او سهیم هستند وگرنه اگر وی رابه حال خود رها سازند طفل به طرف ارتکاب بزه سوق داده خواهد شد البته خوانواده متقی و درستکار و مهربان ، افرادی پرهیزکار و صمیمی تربیت میکنند و خانواده ناپاک افرادی پلید به جامعه تحویل می دهند همچنین محبت بی مورد و یا ناکافی گاهی مانع رشد شخصیت کودک می شود کودکی که مورد محبت بیش از حد پدرومادر است بیشتر وقت خیش را با ایشان بسر می برد و نم تواند با بچه های همسن آمیزش کند در نتیجه رشد اجتماعی او عقب می افتد و موجب می شود که والدین بیش از اندازه در کارهای او دخالت کنند و طرز فکر، قضاوت ، میزانهای اخلاقی و اجتماعی او تابع چیزهایی است که پدر و مادر به او می گویند .
جو عاطفی خانواده :
یکی از عوامل موُثر در دوران اولیه رشد ،روابط خانوادگی سالم می باشدکه درآن باید اولیاء یکدیگر را دوست بدارند و نسبت به هم و فرزندانشان محبت و مهربانی بنمایند .والدین بایستی به کودکانشان بفهمانند که هر کدام از افراد را به اندازهُ دیگری و هر کدام را به خاطر شخصیتش دوست دارند اگر وسایل کافی برای ارضاء احتیاجاتجات وجسمی – روانی کودکشان فراهم باشد در نتیجه تجارب مفید و رضایت بخشی از خانواده دارند که امکان ناسازگاری و انحرافشان کمتر است . چون به عنوان یک مقلد ، کودکان، رفتار بزرگترها و نزدیکان خانواده را الگوی کاملی برای خود قرار می دهند و از او پیروی می نمایند پس باید کودک احساس کند که اشخاص او را دوست دارند و به او احترام می گذارند و خود را متکی به بزرگسالان ببیند در نتیجه باعث می شود که به ارضاء عاطفی واحساس ایمنی که بایستی قبل از مدرسه درخانه تاُمین شود برسند والدین بایستی محیطی پر از گرمی ، مهربانی و صمیمیت ایجاد نمایند چون اولین بنای تربیتی در اخلاق و عادات و رفتار آینده طفل در خانه شکل می گیرد و باید والدین درسلامت روح ، نفس ، تربیت صحیح کودک کوشا باشند . به دلیل اینکه اکثر بزهکاران جوان از خانواده های متلاشی شده می باشند و متلاشی شدن خانواده نیز اکثراً
براثر جدایی یا جنایات دیگری است که رشته ازدواج بریده شده و اطفال درجامعه به حال خود رها می گردند .
علاوه بر پایبند نبودن خانواده ها به اصول و ظوابت صحیح اخلاقی و اقتصادی را نیز می توان عامل موُثر درگسترش بزهکاری دانست از آنجا که کودکان مفاهیم اخلاقی و صحیح و غلط را بر اساس اعتقادات و ارزشهای والدین در طفولیت از آنان می آموزند بنابراین هر نوع سهل انگاری درآموزش یا بی توجهی به کودک به احتمال زیاد به رفتار بزهکارانه در نوجوانی منجر می شود خلاصه آنکه نحوه ارتباط و طرز برخورد افراد یک خانواده بایستی مناسب باشد و جو عاطفی خانواده به سه صورت ممکن است وجود داشته باشد :

1- دموکراسی 2- آزادی مطلق 3- دیکتاتوری

که بهترین و علاقهمند ترین روش نیز حالت دموکراسی است زیرا در آن ، اعضای خانواده از آزادی مناسبی بر خوردارند و در آن زیاده روی بیش از حد در رفتار و اعمال افراد نیست و همچنین محدودیت کامل وجود ندارد.
2- وظیفه مدرسه از نظر بهداشت روانی :
مدارس باید انسانهای سالم و مفید و خوشبخت به بار بیاورند ، مدرسه اهمیت بیشتری بر روی پیشرفت فکری و عقلانی می دهد و توجه بیشتر به پیشرفت روانی- اجتماعی دانش آموزان می کند. از نظر بهداشت روانی مدارس
دو وظیفهُ اصلی بر عهده دارند :
اولاً ) اینکه برنامه تعلیماتی به نحو مثبتی درست شده باشد و روش انظباط به طریقی باشد که ایجاد ناراحتیها
ی عصبی- روانی جلوگیری بنماید .
ثانیاً )شناختن آن عده از کودکانی که اختلال رفتار دارند و فراهم کردن وسایل درمان برای احتیاجات جسمی روانی کودک که این امر قسمت عمده ای از تربیت را به عهده دارد و یکی از عوامل بسیال مهم پرورش شخصیت کودک می باشد . که این دو مهم به عهده خانه و مدرسه می باشد .گاهی مدارس ، موقعیتهای بسیار ناسالم و نامطلوبی را برای جوانان ایجاد میکنند در مدارس شلوغ و پر جمعیت که معلمان با انبوهی از دانش آموزان و وظایف متعدد مواجهند برای معلمان فرصت کمی باقی می ماند که به مشکلات دانش آموزان رسیدگی کنند مثلاً دانش آموزی که در مورد وضع تحصیلی، اجتماعی یا شخصی خیش به کمک محتاج است و امید به دریافت کمک هم ندارد ممکن است به شیوه های جبرانی به رفتارهای بزهکارانه روی آورد و از این طریق تا حدی جلب توجه احساس موفقیت بنماید .مدارس در پیشگیری بزهکاری نقش موًثری دارند چون می توانند با برنامه های درسی متنوع و سازنده فعالیتهای فوق برنامه وتسهیلات ورزشی ، هنری ، تفریحی و آموزنده ، به کودکان و نوجوانان فرصتی برای اظهار وجود و رشد و شایستگی بدهند . بدون ایجاد چنین برنامه هایی در مدارس بدون شک مسئله بزهکاری به ویژه برای آنان که دارای محیط خانوادگی نامساعد هستند روز به روز شدیدتر خواهد گشت ، بعد از خانه،مدرسه مهمترین محیط تربیتی می باشد که قسمت مهمی از تعلیم را عهد ه دار می باشد . آموزش پایه، شغل و زندگی اجتماعی آینده در مدرسه پی ریزی می شود و کمبودهای تربیت خانوادگی را مربیان بایستی جبران نمایند و محیطی مثبت جبران کننده و سازنده برای اطفال محروم از
یک محیط گرم زندگی آینده آماده نمایند و تا حدودی ناراحتی آنها را بایستی تسکین بخشند . آموزگار در سالهای اول در شخصیت ، تربیت و سازندگی کودک موثر است و عدم توجه ، تخریب روحیه ، خشونت و عدم شناسایی شخصیت و اخلاق او ، طفل ممکن است به طرف ناسازگاری ، فرار ، حوادث نامطلوب کشانده شود پس بایستی تدابیر تربیتی ، اجتماعی ، روانی خاصی در رابطه با دانش آموزان اتخاذ نمود .
3- تاُثیر عامل اقتصاذی در بوجود آمدن بزهکاران :
فقر مادی ، احتیاج و نامساعد بودن وضع اقتصادی دراکثر موارد باعث انحراف و دزدی می شود . فقر وتنگدستی بیش از حد باعث منحرف گشتن می شود اما سطح عالی زندگی و آسایش اجتماعی نیز ، برخی وقتها با فساد و انحراف نسل جوان همراه می باشد .آمارشرارت در برخی کشورهای شرقی این نکته را تاُیید می کند که افزایش اوقات فراقت مردان بالغ نیز در انحراف آنان بی تاُثیر نیست و نوع بزه حاصله از فقر ، در بیشتر موارد دزدی می باشد ، که دزدی از رایج ترین انواع ناسازگاری و عصبانیها و مخالفتهای جوامع کم درآمد است . سرقت به خاطر تهیدستی و به وسیلهُ نوجوانان انجام می گیرد ولی در جوامعی که احتیاج به مسکن، خوراک ندارند عامل روانی نقش مهمی ایفا می نماید که نشانه نقص روانی – واجتماعی است و بر اثر
1- سالنامه آماری کشور،1362
نقایس روانی مرتکب خلاف می شوند که همانا فقر عاطفی است .کنترل کم فرزندان از لحاظ اخلاقی، ازدیاد فرزندان ،درآمد کم پدر، احتیاجات مادی ،ندادن پول توجیبی به طور ماهانه ، عدم پیروی از نظم و تربیت در خرج پول، نامساعد بودن وضع مالی و تربیتی ، ترس ناشی از تربیت و تجربه مورد سرزنش والدین قرارگرفتن موجب می گردد کودک احتیاج خود را مطرح نکند و اگر تمایلی دارد به خاطر احساس شرم، ناراحتی، تنبیه
به طور دیگری که سرانجام منجر به کارهای خلاف می گردد خود را ارضاء نماید . پس در درجه اول باید اولیاء ترسی را که ناشی از تنبیهات مکرر و محروم کردن کودک از غذا ، تفریح و پول در او ایجاد کردند از بین ببرند تا اگر در صورتی کودکان عمل خطا انجام دادند بتوانند برای رهایی از آن با خیال راحت به کار ناپسند خود اعتراف نمایند و پوزش بخواهند و دیگر اینکه وقتی کودک از رنج دیگران شاد می شود به خاطر حیران مسخره قرار گرفتن خود دست به این عمل زده و از زشتی عمل خود آگاه نیست و دیگر اینکه تعصب والدین در منزل و انکار کار ناپسند کودک باعث می گردد و در وحله اول ، آن رفتار ادامه یابد و به خاطر حمایت بیمورد مادر از فرزند به خاطر خلافکاریهایش باعث می شود تخم بدی در زمینهُ شخصیت فرم نیافته آن بکارد . و پنهان و تنبیه نکردن آن ، عواقب بدی را به دنبال خواهد داشت.فقر اقتصادی ، مهمترین عاملی است که در ارتکاب جرایم موُثر شناخته شده است .زیراشرایط نامساعد اقتصادی مولد بزهکاری است و بیشتر بزهکاران جوان از خانواده های بسیار فقیر بیرون می آیند.
الف ) رابطه جنگ و جرم :
مشکلات اقتصادی که بر اثر جنگ یا بهرانها پدید می آیند زمینه را برای انحراف اخلاقیواجتماعی افراد و به خصوص جوانان آماده می کند .از تجلیات این مشکلات، بیکاری ، ولگردی،گدایی و سایر آفات اجتماعی ا ست.
البته پیدایش این آفات کلاًمربوط به زمان جنگ و بحرانها نمی باشد بلکه درزمان رفاه و ترقی براثرحوسرانیها
و تجمل پرستی های غیر منطقی وعقلانی افراد نیز این عامل موجب بروز جرائمی همچون سرقت وکلاهبرداری می گردد . دیگر اینکه در زمان جنگ به علت شرکت پدر در جنگ و کار مادر، فرزندان از لحاظ روحی و جسمی متروک می شوند و بحرانهای اقتصادی ، بیکاری ، مردم را در معرض فقر و بیماریهای روحی اجتماعی قرار می دهد که با کلیه جنگها همراه می باشد در نتیجه اشخاص غیر عادی افزایش می یابد و درمان و بی سر وسامانی وا جرم و نوسانات اقتصادی در پیدایش و کمیت و کیفیت بزهکاریها تاثیر می کنند .
پس جنگ در گسیختن نظم و آرامش موثر است و از عوامل شوم اجتماعی و افزایش جرائم جوانان است و
بحرانهای اقتصادی افراد را در معرض بیماری روحی و جسمی قرار می دهد .
ب)رابطه فقر و جرم :
فقر، انسان را به راه بزه و انگیزش ارتکاب جرم می کشاند.وجود اختلاف طبقاتی باعث می گردد که طبقه محر
وم خود را در مقایسه با طبقه مرفه جامعه قرار دهد در نتیجه نوعی احساس حقارت می کند که برای جبران شروع آن دست به تخریب می زند و چون در خانواده های فقیر، خانواده ها در اتاقهای کوچک همه با هم زندگی می کنند در نتیجه تماسشان با هم بیشتر است و در آنها اختلاف سلیقه و زمینه مشاجره و روحیه متجاوز بیشتر است و زمینه تقلیدشان از خانه و کوچه است و والدین بیسواد هم وقتی از نظر مادی در مضیفه هستند با لقمه نانی، فرزندشان را سیر می کنند و آنها را از درس خواندن باز می دارندو با تهدید و خشونت به کار وادارشان می کنند که در نتیجه کودک با دیدن انواع وسایل رفاه، وقتی نوعی احساس احتیاج کرد امکان دارد دست به ارتکاب بزه بزند.
3ـ رابطه سینما و مطبوعات با جرم:
به نظر اکثر مردم علت بزهکاری را می توان به وضوح در سینماها مشاهده و مطالعه کرد ، به ویژه آنکه بعضی از فیلمهابه رفتارمجرمین و بزهکاران جلال و شکوه خاصی می بخشند. فرض بر این است که دیدن اینگونه فیلمها باعث تخریب صفات اخلاقی و تحسین صفات غیر اخلاقی می شود ، اما جدیدترین و دقیقترین تحقیقات علمی نتوانسته اند میزان تاثیر این فیلمها را تعیین کنند.
موضوع تاثیرسینما درکودکان و نوجوانان یکی ازمطالب مورد بحث است. فیلمهای تحریک آمیز را نیز به ندرت می توان عامل اساسی بزهکاری دانست.به احتمال قوی می توان گفت که استفاده دایم وعادت کردن به چنین برنامه هایی بر حسب موضوع فیلم سبب می شود که بیننده آنها صفات قهرمانان داستانها را کسب کند، ولی پرداختن معمولی به چنین برنامه هایی نمی تواند عامل منحصر به فرد بزهکاری باشد.

4ـ بیکاری و بی ثمر بودن:
بحران اقتصادی، باعث بیکاری می شود در این صورت جوانان برای تامین زندگی خود در مضیقه هستند و گاهی مرتکب بزه می شوند.جوانانیکه از نظر عرفی و قانونی به سن کار کردن رسیده اندچنانچه کاری پیدا نکنند احساس بی ارزشی می کنند و مورد سرزنش اطرافیان قرار می گیرند و در این صورت احتمال می رود که برای ابراز مخالفت یا برای جبران محرومیت یا برای تخلیه فشارهای درونی دست به نوعی بزه بزنند. درنتیجه نبودن امکانات برای کار کردن نوجوانان و صرف انرژی آنان در جهتی سازنده و در نتیجه احساس بیهودگی و پوچی از یکرو و احساس حقارت و ناکامی ناشی از وضع بد اقتصادی ـ اجتماعی خانوادگی و تحصیلی از سوی دیگر می تواند به رفتاربزهکارانه بیانجامد و در بیشتر موارد بزهکاری،ناشی از بیکاری و احساس پوچی نوجوانان است و احتمالا یک عامل روانی هم وجود دارد که آن هم، احساس ناامنی است که مانع از پرورش متعادل و سازگار فرد است.
به طور کلی اغلب این نظریه وجود دارد که اگر نوجوانان از گوشه و کنار خیابان به دور باشند و انرژی اضافی آنها بهگونه ای مصرف شود، از خلافکاری و بزه آنها جلوگیری می شود.چنین به نظر می رسد که اشتغال و یا خستگی، مجال بد بودن را به آنها نخواهد داد و معمولا این بحث وجود دارد که خلاف و بزهکاری آنان نتیجه
1ـ بزهکاری نوجوانانمسئلهای برای دنیای مدرن،ویلیام س .کواراکیوس (یونسکو)،ترجمه جعفرنجفی زند،نمایشگاه کتاب کودک،ص 27و26
5ـ تاثیر عوامل طبیعی وجغرافیایی در بزهکاری:
پیدا نکردن راه صحیح برای مصرف انرژی زیاد آنهاست.حتی گفته شده که دلتنگی و علامت،حتی ترس از آن،محرک عدهای از بزهکاران است.
بعضی از علماء حقوق، درجه حرارت رطوبت، تاریکی ، روشنایی، ماههاوسال، روزهای هفته، ساعات روز و سایر عوامل طبیعی را در ارتکاب جرائم موثر دانسته و نظریات مختلفی ابراز داشته اند . بدین معنی که معتقدند به
نسبتی که انسان به حط استوا نزدیکتر می شود بزهکاری افزایش می یابد در کشورهای شمالی، ملتهایی هستند که کمترمعایب دارند و به اندازه کافی،صداقت و صراحت لهجه وتقوی در آن یافت می شود ولی وقتی
به کشورهای گرمسیر می شوید گمان خواهید کرد که از سرچشمه اخلاق دور می شوید که در مجموع در نواحی معتدل وحاصلخیز آمار بزهکاریها پائین تر از نواحی گرمسیر و خشکی است که از نعمت آب و هوا، محصولات زراعتی محروم هستند .
دانشمند دیگری به نام (کتله)بلژیکی درکتاب معروف خود به نام ،تحقیق درباره گرایش ارتکاب به جرم ،عوامل محیطی را در ارتکاب جرم مد نظر قرار داده و مکتبی بوجود آورد که بعدها به نام مکتب جغرافیایی یا(مکتب فرانسوی ـبلژیکی)موسوم گشت.
همچنین (فری)معتقداست که تاثیرمحیط زیست در انسان مهم است بهاین دلیل که درنواحی گرمسیری،اکثرا قتل، ضرب وجرح عمدی،انقلابات بیشتر ازمناطق سردسیری است ودرفصول گرم سال رخ می دهد.همین طور در فصل تابستان چاقو کشی وارتکاب اعمال منافی عفت بیشتراست در صورتیکه در زمستان معمولاسرقت وجرائم مشابه آن بیشتر به چشم میخورد که در مجموع جرائم علیه اشخاص درمناطق گرمسیر و اموال در نواحی سردسیر بیشتراتفاق می افتد.دریک موقعیت جغرافیایی عملی گناه نابخشودنی است ودرموقعیت دیگر مخالف آن رفتار گناه محسوب می شود زیرا انسان مثل نبات وحیوان تحت تاثیر عوامل طبیعی قرار دارد ودر مقابل آنها عکس العمل نشان می دهد حرارت تابستان باعث تعریق بیشتر در بدن می شودوسرمای زمستان اعصاب و نسج پوست رامنقبذ می کندو برآمدگیهای آنرا به هم فشرده می نماید.علاوه بر آن مهتاب،آتشفشانی کوهها، زلزله نیز ممکن است تاثیر مستقیم در بزهکاری داشته باشد.
وبالاخره در هر کدام از نقاط کوهستانی و شهرهای ساحلی ،جرائم مخصوص وجوددارد و بزهکاری معمولا در حومه شهرهای بزرگ ودر بخشهای معینی از شهرهای بزرگ بیشتر است و در شهر بزرگ بیشتر از روستا،بزه وجود داردو در نواحی کوهستانی بیشتراز نواحی جلگه هاو همچنین (فری) روی اثرات محیط خانوادگی ،حرفه ومشاغل افرادنیز توجه می کرد.ولی این بدان معنی نیست که در شهرهای کوچکتر وحتی در روستاها اثری از
بزهکاری وجود ندارد.بدیهی است که موقعیت جغرافیایی به تنهایی نمی تواند عامل زیر بنائی این مسئله باشد بلکه وضع اقتصادی بد و فقر فرهنگی که معمولا با جمعیت زیاد و گاهی روابط نامطلوب خانوادگی و احتمالا
1ـ منوچهریان،مهر انگیز،مسئله جرائم اطفال،انتشارات انجمن ملی ایرانحمایت کودکان وابسته یونسیف تهران،134،ص35
2.Quetelet
3- صلاحی،جاوید،کیفر شناسی،انتشارات دانشگاه ملی ایران،تهران1354 ،ص 42،41
ارزشهای غیر اخلاقی و معیارهای ضد اجتماعی همراه است بیشتر در این زمینه نقش دارند.
6 ـ تاثیر عوامل مربوط به محیط خارجی:
اگر محیط خانه مناسب نباشد، کودک سعی میکند آن محیط را ترک کند و پناه به دیگران می آورد تا اینکه بتواند از جار و جنجال و زد و خورد خانواده به مجامع عمومی برود و در نتیجه ولگردی، معاشرتهای زیانبار با افراد ناباب کوچه و بازار منتهی می شود. این اتمسفر ناسالم اماکن،رفقای بد در اثر تشویق او به کارهای ناشایست او را به زندان عاذت می دهند و به راههای انحرافی دیگر نیز می کشانند و در این مورد روانشناسان، قضاوت مطالعاتی نموده اند و مهمترین علل را در سرگرمیهای انحرافی و منافی عفت و نمایشنامه های نامناسب و نحوه تربیت نادرست دانسته اند که تربیت ذوق اخلاقی، تکامل هوش و ارشاد عاطفی وسیله مفیدی برای پیشگیری از این امور است .
7ـ عوامل مربوط به محیط انتخاب:
عادت به معاشرت با رفتارهای بد، اطفال رابه محیط ناسالم می کشاند و این عادت ناپسند تا آنجا موثر است که حتی افرادی که دراثر این عامل به زندان افتاده اند پس از خاتمه دوران محکومیت دوباره به جستجوی رفقای سابق خویش رفته اند. مطالعه در مورد مرتکبین تکرار جرم این نظر را ثابت نموده است.
8ـ عوامل مربوط به سازمانهای کیفری و زندانها:
یکی از عوامل موثر، تشویق به جرم، سازمانهای بد کیفری و زندانها، حبسهای کوتاه مدت و توقیف موقت است که باید حتی الامکان صرفنظر کرد چون اطفالی که از والدین جدا گشته وبه سازمانهای کیفری فرستاده می شوند یا در اثر سخت گیری بیش از حد ویا دراثر سهل انگاری این سازمانها،زمینه مساعدی برای ارتکاب مجدد بزه را فراهم می سازند.
9 ـ عامل پس افتادگی فرهنگی وپیشرفت تکنولوژی:
در جوامع در حال رشد ،وقتی یک زمینه صنعتی ایجاد می شود متناسب با آن زمینه،تغیراتی در روابط خانوادگی و اجتماعی باید ایجاد شود. اگر چنین ترکیباتی، صورت نپذیرد روابط خانوادگی را مختل می کند وطبعا باعث ناهنجاریهایی در فرزندان واحیانا بزهکاریها می شود.
10ـ شهر نشینی:
زندگی در روستاهها، ساده تر و روابط افراد در آنجا بازتر و همنوایی گروهی بیشتر است. درشهرها، روابط صمیمانه بین افراد کاهش می یابدو بیشترافراد به سوی فرد گرایی حرکت می کنند و ذز واقع نوجوانان از یک محیط امن و قابل پیش بینی و همراه با روابط صادقانه برخوردار نیست . وجود جامعه ای نامرتبت همراه با وضعیت بحرانی دوره نوجوانی، آنان را به دام بزهکاری و انجام کارهای خلاف می اندازد.
10ـ تراکم و افزایش جمعیت:
تراکم جمعیت در محلات نیز از عوامل بزه شمرده شده است. محلات شلوغ به محلاتی پر جمعیت اطلاق می شود که با سیستم خانه سازی غیر بهداشتی و ناقص شکل گرفته و از وسایل آرامش و آسایش و رفاه کافی برخوردار نیست . این محلات که در بدترین وضعیت اجتماعی و اقتصادی قرار دارد محل و ماورای بسیاری از مشکلات اجتماعی است . از عوامل دیگر بز همکاری میتوان ضعف بنیه اخلاقی،اقتصادی،،وسایل ارتباط جمعی و … را نام برد .
11ـ نقش تربیت در بزهکاری کودک:
تربیت اجتماعی و اعتقادات مذهبی ازعواملی است که ازسقوط افراد به منجلاب گنهکاری جلوگیری می نماید. پیروزی رفتار نیک و شکست وسوسه های شیطانی را تامین می کند .

عوامل زیستی:
این دسته از انگیره ها و علل شامل وراثت، جنس، نژاد، سرشت و اغتشاشات روانی و … می باشد که در ردیف عومامل فردی و ذاتی قرار دارند که در ذیل به آنها اشاره شده است:
1- تعریف وراثت:
وراثت به طور کلی یعنی انتقال بعضی خصوصیات والدین یا خویشان آنها به فرزندان به همین امر سبب شباهت فرزندان به والدین، خویشان آنها می باشد. بعضی وراثت را انتقال خصوصیات از نسلی به نسل دیگر از طریق تولید مثل تعریف کرده اند. منظور از میراث زیستی یعنی آنچه که فرد در موقع انعقاد نطفه فرد حضور دارند و زمینه های ارثی از پدر و مادر منتقل می شود و در خوشبختی و بدبختی انسان سهم بسزائی دارد. کودک، رنگ پوست، چشم، کوری، دیوانگی، کودنی، برخی بیماریها همچون سرطان، سل و فشار خون را به ارث می برد. فضائل و رذائل والدین اثر قابل ملاحظه ای در فرزندان دارد یعنی کودکان وراثت آن صفات خوب و بد هستند. صفات موروثی به دو صورت قابل انتقال است یکی اینکه به صورت سرنوشت قطعی که تا پایان عمر کودک را همراهی می کند. و قطعی و غیر تغییر هستند و به اصطلاح شرایط رحم مادر علت تامه آن است. و دیگری صفاتی که به صورت زمینه مساعد می باشد و محیط مستعد در کودک به وجود می آورد و سرنوشت قطعی نبوده و به اصطلاح شرایط رحم علت عمده آنها است. صفات اولی با تربیت دگرگون نمی شوند ولی صفات دومی با تربیت امکان تغییرش می باشد.
الف- عوامل موثر فیزیولوژی:
عوامل موثر فیزیولوژی در پیدایش ناهنجاریهای رفتار در کودکان عبارتند از: الکلیسم، نقیصه های عقلی و سرشتی، بیماری های صرع، سیفیلیس، سل والدین که به طور ارثی و مادر زادی و غیر طبیعی می باشد و فرزندان آنها مستعد برای ابتلاء به آن امراض می باشند و همچنین برخی بیماری های اکتسابی همچون عوارض ضربه های بعد از ایمان در دستگاه عصبی نوزاد پیدا می شود و اختلالات غدد داخلی و بیماریهای عصبی و روانی کودک که در مواردی فرد از آزار دیگران لذت می برد و دروغ خوشایند را سرگرمی و دستاویزی برای شوخی و مسخرگی می داند، نمایانگر اختلالاتی از نظر روانی است که اگر در پی کشف علت نباشیم ریشه آن به سادیسم هایی در بزرگسالی می انجامد.
ب- سلامت جسم و اثر آن در بزهکاری:
در مقایسه1 اولیاء اطفال سالم با اولیاء اطفال ناسازگار دیده شده است که اولیاء اطفال ناسازگار بیشتر به بیماریهای شدید جسمانی، عقب ماندگی های هوشی، اختلالات عاطفی، و میگساری مبتلا بوده اند و تعداد زیادی از آنها در سنین جوانی سابقه شرارت داشته اند.
2- جنس و نژاد:
بعضی از کشورها نژاد را در ارتکاب بزهکاری موثر می دانند. اما اسلام نه جبر را قبول دارد و نه تنویض را، بلکه اسلام راه عقلی و منطقی را قبول نموده است و مسیحیت هم مخالف تبعیض نژادی می باشد و تحقیقات علمی اثر جنس را در ارتکاب بزهکاری مردود دانسته است.
3-سرنوشت و اغتشاشات روانی:
شاید اختلال روانی ارثی و کم هوشی و بیهوشی موجب بزهکاری شود ولی بیشتر موارد، اغتشاشات ارثی نیست بلکه انگیزه دیگری مثل فقدان تربیت یا فساد محیط، فقر و تنگدستی لازمه آن می باشد.
در زمانهای گذشته1 بین بزهکاری و عقب ماندگی ذهنی، نزدیکی زیادی تصور می شد ولی امروزه با وجود تستهای پیشرفته هوشی و تکنیکهای پژوهشی، دیگر نمی توان عقب ماندگی ذهنی را علت اساسی بزهکاری دانست. برای مثال در تحقیقی(568-10) روی500 نفر بزهکار نوجوان در سنین بین10 تا 18 سال پژوهشگران دریافتند که فقط4/2% از آنان عقب مانده ذهنی هستند و2/17% آنان دارای توانایی هوشی متوسط بوده اند.
4-تاثیر عامل زیست شناسی در بزهکاری:
تقلیل بزهکاری، نخستین علمی بوده که مورد استفاده قرار گرفت و اولین شخصی که با طرز فکر علمی، بزهکاری را تحقیق کرد، دکتر "سزار لمبروزو"2 طبیب و جرم شناس ایتالیایی بود که کتاب انسان جنایتکار در سال 1876 نوشت.
او به ساختمان جسم و روان بزهکار توجه می کرد و پس از مشاهدات و مطالعات بسیار ارزنده در زندانها، فهرستی از ویژگی های جسمانی و عاطفی آنها تهیه کرد و معتقد بود بعضی افراد جانی بالفطره به دنیا می آیند و آن را معلول عوامل ارثی و بدنی می دانست. در نتیجه به عوامل و خصوصیات زیستی و شخص بزهکار و فطرت، نهاد او توجه می شد اما (انویکوفری) علل بزه را در ترکیب عوامل متعدد بیولوژیک، روانی و اجتماعی جستجو می کرد و به عبارت دیگر او جرم را یک پدیده "بیوپیسکو-سوسیال" می دانست.3
5-محرکات و علل روانی و جسمی و تاثیر آن در رفتار مجرمانه:
بزه و بیماری روانی هر دو یک ریشه دارند و آن تضادی است که در مورد اول در عالم خارج و در مورد دوم در درون شخص است و در هر دو مورد یک عدم هماهنگی وجود دارد که موجب ناراحتی شخص می شود که در بیماری روانی این عدم هماهنگی درونی به علت تعلیم و تربیت غلط خانوادگی و سایر عوامل بوجود می آید اما در بزه، فرد قادر نیست که خود را با شرایط محیط خارج هماهنگ سازد و آن را بپذیرد.ولی در هر دو حال، علت اصلی ناراحتی، خشمی است که شرایط خارجی به شخص تحمیل کرده است. خلاصه غرایز طبیعی انسان احتیاج به عرض اندام و فعلیت یافتن دارند و اگر در جامعه ای، شرایط فرهنگی، اجتماعی، طوری باشد که تجلی آزاد خواسته ها و غرایز منع شود مقدار زیادی از انرژی هایی که بایددر عالم خارج، سازندگی داشته باشد در درون شخص، ایجاد تعارض می کند. در نتیجه رفتار، علمی است که با طینت و سرشت فرد سازگاری دارد و فرد برای انجام آن از خود تمایل نشان نمی دهد که بر اثر علمی مانند: نقص، اختلال در ساختمان عضوی سلسله اعصاب و مقتضیات زندگی، محرومیتهای اجتماعی،و… در رفتار فرد انحرافاتی حاصل شود در اثر عدم توانایی با سازگاری و تطبیق با محیط، تبدیل به اعمال بزهکارانه می گردد.
زیرا کلیه واکنشهای فعلی و عاطفی انسان، معلول ساختمان بدنی و تعلیم خاصی است که به وسیله اجتماع، خانواده، مدرسه، سایر تاسیسات اجتماعی به او تحمیل شده است. همانطور که مشاهده می کنیم در محیط و تحت شرایط مساوی بعضی اشخاص عادی مرتکب بزه می شوند ولی بعضی افراد نه. پس می توان گفت که زمینه قبلی از نظر اختلالات عاطفی و سایر بیماری های روانی یکی از عوامل موثر در تسهیل و فراهم آوردن روحیه ضد اجتماعی و آمادگی طفل برای ورود به جرگه جرائم و پیوستن به باندهای تبه کارانه است. البته مباید تصور کرد که تمام اطفالی که پریشانی عاطفی، بیماری روانی دارند به صف مجرمین می روند ولی مشکلی نیست که وجود این عوارض
خود بیشتر اوقات معلول عللی مانند نقایص و امراض موروثی والدین، محیط ناسالم و آشفتگی خانوادگی، فقر و بی خانمانی، عدم آگاهی والدین به اصول تربیت طفل و مسئولیت خطیری که از نظر پرورش نونهالان خود دارند می باشد. در اطفالیکه به پریشانی های عاطفی و اختلالات خلقی مبتلا هستند اولیاء از علت حرکات غیر طبیعی بی اطلاع هستند و شرارتها، دروغگوئیها، تهمتها، افتراها نسبت می دهند و اگر جرائمی مانند: دزدی، ایراد ضرب و جرح مرتکب شوند همه را حمل سرشت ناپاک و طینت بد و شرور او می دانند در صورتیکه در حقیقت ، اختلالات خلقی عاطفی، هیجانات عصبی، غیر ارادی، غیر طبیعی و ضد اجتماعی است و به توجه و مراقبت و درمان نیازمند هستند. اختلالات عاطفی که عبارت از عدم تعادل و تقایص و عیوبی که در صفات اخلاقی طفل ظاهر می شود بنا بر عقیده ای که مورد قبول اکثر روان پزشکان اطفال است نتیجه نقایص توارث و اثرات محیط نامناسب و در مواردی مشترکاََ دو عامل اثر و به خصوص اثرات محیط در تشدید عوارض مورد توجه روان پزشکان می باشد. در نتیجه، تدابیر طبی و تربیتی برای از بین بردن علل که موجبات پریشانی طفل را فراهم می آورند و او را به صورت عضوی سرکش، غیرعادی و ناسازگار با مظم جامعه و ناراحتی کرده مداوا کند و او را به صورت عضوی سالم به اجتماع بازگردانند.
6- کیفیت ساختمان طبیعی بدن در رفتار بزهکارانه:
ساختمان و وضع مزاجی افراد هر چند امروزه مثل ساببق مورد توجه مجرم نیست عده ای معتقدند علل و مقتضیات بدنی و مزاجی در ارتکاب بزه موثر است. اولین مدافع آن "دکتر سزار لمبروزو"است که وی معتقد است: بزهکاری موروثی1 و نتیجه چگونگی ساختمان بدن افراد است . با اندازه گیری جمجمه کار خود را آغاز کرد و مدتی به مطالعه اشخاص جنایتکار پرداخت و به ساختمان لب و ابرو و چشم و سایر اعضای بدن توجه کرد. با مطالعه شرایط ساختمان جسمی به این نتیجه رسید که افرادی که لبهای کلفت، جمجمه دراز، و ابروهای پر پشت دارند، استعداد بیشتری برای بزهکاری دارند. تحقیقات تعدی هم نظریه کیفیات ساختمانی به خصوص و فرضیه مجرم بالفطره را تعدیل نمود و اهمیت عامل محیط را بدان افزود. چون نظر او فقط روی بزهکار بود نه غیر بزهکار. در نتیجه به نظر او انتقاد وارد گشت چون مطالعاتش فاقد جنبه تطبیقی بود. عوامل ساختمانی ممکن است سهمی در ایجاد رفتار بزهکارانه داشته باشند ولی این عوامل مستقیماَ موجد بزه نیستند زیرا بزه، طرز رفتار وظایف الدعضایی نیست بلکه پدیده ای اجتماعی است.
7- آثار حمل و ولادت:
استعداد برای بزه ممکن است در اثر ولادت یا حالات عارضی پس از تولد باشد. شرایط مربوط به حاملگی، زایمان نیز مثل توارث، اثر حتمی و غیر قابل انکار روی طفل می گذارد: مثل : امراض عفونی، جراحاتی که مادر در هنگام حاملگی داشته و از بدو تولد در او موثر است. مقتضیات زمان تولد اهمیت دارد پزشکی فوق العاده برای بیماری عفونی در زمان حمل مادر توجه داشته و این عامل را در تشکیل شخصیت بزه زیاد موثر می داند. این شرایط ممکن است به طفل، صفاتی غیر از آنکه پدر و مادر، دارا هستند بدهد. شخصیت طفل به نحو موثر و قطعی تحت تاثیر آنها قرار دارد.
8- تاثیر الکل و مواد مخدر در بزهکاری:
در مورد اثر الکلیسم در بزهکاری زیاد بحث شده است و از نظر اخلاقی، مذهبی هم مورد بررسی قرار گرفته است که الکل را مهمترین عامل دانسته اند زیرا کلیه جرائم، ضرب و جرح ها، قتلها، سرقتهای عمدی را مبتلایان به الکل
تشکیل می دهد و اکثر تبه کاران صغار را کسانی تشکیل می دهندکه والدین آنها الکلیک بوده اند، یا اینکه قبل از
ارتکاب جرم، مقدار قابل توجهی الکل یا شراب نوشیده اند. به همین دلیل تقلیل جرائم بستگی کامل به تنزل مقدار مصرف الکل دارد. و تصادفات رانندگی اکثراََ معلول اعتیاد بزهکاران به الکل است زیرا انسان وقتی آزاد است که حاکم بر خویشتن می گردد و گر نه کسی که نتواند از هوای نفس خود جلوگیری کند آنگاه که می خواهد عملی خطا و ناشایست انجام دهد معمولاََ نیروی پنهان زبان به ملامت می گشاید که مانع ارتکاب آن عمل گردد که این به اصطلاح جامعه، وجدان است که هوسهای بی حد و حصر را مهار می کند و مانع زندگی بی بند و بار و آزادی بی قید و شرط می گردد.
به طور مثال اگر فردی کار بدی انجام داد نباید از مجازات آن بگریزد تا روحش از قید وبند ملامت وجدان آزاد باشد به همین دلیل گاهی تبه کاران از شدت ناراحتی و فشار وجدان، خویشتن را تسلیم مقامات قضایی می کنند بنابراین وجدان از نظر روان شناسی و روان کاوی بسیار موثر است. در آثار زیان الکل از نظر فردی، اجتماعی شکی نیست لکن رابطه بین الکل و بزهکاری مورد شک است و همین عامل به تنهایی نمی تواند علت جرم باشد از طرفی خود الکلیسم یک بیماری و ناراحتی فردی و اجتماعی است که معلول دیگر است یعنی در غالب موارد دیگر افراد الکلی مرتکب جرم شوند.
ارتکاب جرم و اعتیاد به الکل هر دو علل اولیه دیگری داشته اند، واقعیت آن است که تاثیر الکل فقط در کاهش یا از بین بردن محدودیتها و ملاحظات اخلاقی و وجدان آدمی است وقتی این محدودیتها به علت استعمال الکل بر طرف شد شخص ممکن است مرتکب جرم شود و به عبارت دیگر باید قبلاََ زمینه بزه به اندازه کافی در شخص موجود باشد تا الکل با دفع موانع اخلاقی وسیله ارتکابش را فراهم آورد.
9- تاثیر روان پزشکی:
بزه نوجوانان از نظر بروان پزشکی یکی از اشکال اجتماعی ناسازگاری اطفال است. " لاوری"1در این مورد می گوید:"سلوک و رفتتاری که خود شخص را ارضاء می کند ولی مورد قبول و پسند جامعه نباشد سلوک دشوار و بزهکاری در بسیاری از موترد جنایت نامیده می شود."
تا اوایل قرن 19 مردم اعتقادی نداشتند که بزهکاری با روان پزشکی ارتباط دارد یا خیر. و این مسئله مورد بحث و گفتگو بود تا اینکه بعدها چندین تن از متخصصان مردم شناس، جامعه شناسان، روان پزشکان، با عنوان موضوع هایی مانند: نقص و جنون اخلاقی، احساسات و ضعف نیروهای مهار کننده اخلاقی، انحرافات غیر طبیعی و نقص در رشد، موضوع بزه کودکان و نوجوانان را در حیطه یک واحد بیماری گنجاندند و در حقیقت از اوایل قرن 20 بر اثر عقاید دانشمندان روانی تغییر زیادی در توجه و مطالعه بزهکاران جوان بوجود آمد و دیگر مثل گذشته به جای اندازه گیری ابعاد جمجمه، بیماری های ذهنی شخص به مطالعه و بررسی خود بزهکار می پرداختند و دیگر او را بدون مطالعه و بررسی مجازات نمی کردند و از او به خاطر حفظ مصالح اجتماعی و یک فرد ضد اجتماع، انتقام نمی گرفتند بلکه دیگر او را به عنوان نوجوانی در نظر می گرفتند که از نظر شخصیتی، دچار اختلال و نابسامانی گشته و با توجه به الگوی شخصیتی و اثرات محیط و عوامل درونی و بیرونی همچون خانواده، شرایط جرم ارزشیابی می کردند و مطالعات روان پزشکان، متخصصین اطفال و روان کاوان باعث گشت که علاوه بر تحقیق در مورد علت ناسازگاری های اجتماعی به موضوع زندگی عاطفی، روانی و خلق و خو و اعمال و گفتار ساختمان شخصیت دوران کودکی و مراحل زندگی قبل از بروز بزه توجه شود.2
به طور محمل می توان گفت که فاکتورهای پیچیده انسانی منجمله عوامل درونی مربوط به جسم و جان آدمی و عوامل گوناگون محیط زیست موجب می گردیدند در مجرم نواقص جسمانی و رانی ایجاد کرده و شخصیتی ضعیف یا علیل و تاثیر پذیر می سازد که در برابر رنجها و ناملایمات زندگی یا لذایذ معنوی ومادی یا نفوذ و تلقین افراد منحرف و عوامل بد اجتماعی، نیروی مقاومت نداشته و در مسیر اعمال ضد اجتماعی، ارتکاب جرائم گام بردارد . انواع بیماری های موروثی، الکل و مواد مخدر، اختلالات روانی، عوارض ناشی از دوران بارداری و وضع مادر را در زمره علل فردی محسوب می نماید.
تربیت ،رکن اساسی است که به طور کامل در دو رکن خلاصه می شود:
1-مراقبت والدین در سلامت کودک، کیفیت، مدت، روش مراقبت و توجه والدین در دوران نوزادی و کودکی همگی ارزش مهم و حیاتی در سلامت فکر و رشد کامل مراحل مختلف شخصیتی طفل دارد. کودک به محیط گرم احتیاج دارد و نباید در او ایجاد اضطراب و محرومیت، احساس تقصیر و گناه، افسردگی و کج رفتاری و بد خلقی ایجاد کرد چون منتهی به فرد ضد اجتماع، دارای شخصیت از هم پاشیده می گردد که در آن علائم بیماری های روانی، واکنش اضطراب و اختلالات رفتتاری و کرداری و نهایت جنون پیدا می شود. زیرا نتوانسته است رابطه سلامت و صمیمی با اطرافیان و پدر و مادر و خویشان و اجتماع پیدا کند.
بنا بر نظریه ای انواع شرارتها نتیجهمحرومیتهای شدید کودکان است. نظریه دیگر این است که بزهکاری نوجوانان حالتی از عصیان است و این عصیان برای طلب چیزی نیست بلکه علیه آن است. شاید سوال شود : عصیان علیه چه؟
پاسخ به این پسش بستگی کامل به کودک مورد نظر دارد. ممکن است سرکشی او بر ثضد چیزی باشد که فقط خودش احساس می کند. شاید این امر به طور ناخود آگاه احساس فقدان مهر و محبت از جانب اولیا باشد . گاهی نیز میتوان با بررسی شرایطی که کودک را تهدید می کند و یا به عبارت ساده تر در شک و بردیدی که کودک نسبت به خود دارد، پاسخ این پرسش را پیدا کرد.
در مطالعاتی که توسط "یاسوشی واتب" برای موسسه تحقیقاتی پلیس ژاپن درباره دانش آموزان کلاس هشتم به عمل آمده این نتیجه تایید شده است که منابسات متقابل بین نوجوانان بزهکار یا مزاحم با والدینشان در مقایسه با روابط نوجوانان عادی با والدین خود آشکارا ضعیف تر است. مشکلی که بعضی نوجوانان بزهکار را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد این است که پدران آنها ستیزه جو و پرخاشگر باشند و یا برعکس، در مورد دیگر بیش از حد لزوم آرام و ملایم بمانند.
به طور خلاصه باید گفت که بزهکاران روابط عاطفی نامتناسب و آزار دهنده خویش را از مادر نیز به اندازه پدر کسب می کنند.
2- اهمیت سلامت فکر در تعلیم و تربیت: نقش معلمین در مورد وضع جسمانی، تغذیه خانواده، بهداشت روانی، نیروهای خلاقه، بایستی به صورت پشتیبانی کننده کودکان در آید.
در این مورد اسلام به تربیت کودک نظر داشته و پدر و مادر رهبران جامعه را به خطری که از سهل انگاری آنان درباره این امر مهم یعنی تربیت کودک هشدار داده است که نتایج آن مورد توجه خانواده و جامعه قرار خواهد گرفت ولی قوانین لازم را برای تربیت کودک و جلوگیری آنان از انحرافات را به عهده مربیان اجتماعی واگذار کرده است. از نظر قرآن1 ، شخص از نظر جزایی دو وضع پیدا می کند: مکلف یا غیر مکلف.
مکلف کسی است که به رشد عقلی و جسمی رسیده باشد و
غیر مکلف کسی است که به این مرز نرسیده یا اینکه یه سر حد مورد نظر رسیده ولی به علل سفه و بیماری، ضعف و ناتوانی قادر به انجام تکالیف خود نبوده و حکم چنین فردی مانند کودک خواهد بود.
در مورد بزهکاری کودک، صحبت از تادیب او به معنای علمی کلمه آمده و رفتار قانونگذار اسلام با کودک به کلی با افرار بالغ فرق دارد و جنبه تربیتی و حمایتی کودک مورد توجه است و با توجه به اینکه آینده بشریت در دستهای کوچک کودکان امروز و فرداست و نسلی که می سازیم خوب باشد چرخهای عظیم گردونه تاریخ فردا را به گردش در آورند و با توجه به اهمیت پرورش این نسل و ساختن مردان و زنانی سالم و طبیعی از نظر جسمی، روحی از مهمترین وظایفی است که در دوران سازندگی امروز بر عهده داریم. جلوگیری از به وجود آمدن کودکانی ناسالم و معلول جسمی-روحی و حمایت از کودک است که در این راه کودک به علت عدم رشد جسمی -روحی قبل و بعد از تولد نیازمند مراقبت و حمایت مخصوص از جمله حمایت قانون است. کودک موجود انسانی است که از آغاز دوران جنینی تا پایان 18 ماهگی نامیده می شود و به علت عدم رشد کامل نیاز به حممایت مخصوص دارد. بنا به فطرت، تمایل به حرکت و فعالیت آزادانه دارد . هر چیز را بگیرد و دست بزند، عمل کند، زود می فهمد که آزاد مطلق نیست در هر صورت بشر از ابتدای کودکی قدم به قدم با موانع طبیعت روبرو می شود و هر روز که از عمرش می گذرد به محدود بودن خویش پی می برد و متوجه می شود تمایلاتش با موانع گوناگونی روبرو می شود. دیگر از موانع بزرگ تمایلات بشری وجود قوانین است که در هر کشور به مورد اجرا گذاشته می شود برای زندگی و منظم بودن جامعه، وضع قوانین و حدود هر کس مشخص کرده و اگر کسی پا فراتر بگذارد و مخالفت کند، مجازات می شود.
تمام خوشبختی ها و بدبختی های جسمی-روانی یک فرد، یک خانواده و یک کشور و تمام مردم روی کره زمین متکی به دو پایه اساسی است:
1- وراثت
2- تربیت
در مورد اهمیت تربیت می توان گفت که تربیت به اندازه ای مهم است که بعضی موارد خاص به صفات موروثی را متوقف و به دست فراموشی می سپارد و تمام آثار و خواص خود را ظاهر ساخته و به اقتضای خود باور کرده است.
در نتیجه نظر مصالح اجتماع باید تحت شرایط تربیت صحیح باشد تا تغییرات و دگرگونی های او را ملاحظه نمود چون تربیت اثری بسیار شگرف و قابل تامل در موجودات دارد. اولین محیط تربیت، دامن پر مهر و محبت پدر و مادر است، زهی به سعادت کودکانی که در جحر پدران و مادرانی خوب شروع به پرورش می نمایند.
حالات نفسانی و ملکات خوب و بد پدر و مادر روی فرزندان اثر می گذارد ولی پاکی، ناپاکی، شجاعت و ترس و صفات دیگر برای فرزند، زمینه مسائدی فراهم کرده که با مواجه شدن محیط و تربیت تغییر شلک پیدا خواهد کرد. نتیجتاََفرزندانی که از والدین پاک و با فضیلت پا به عرصه می گذارند اگر با محیط و تربیت بد مواجه شوند تغییر ماهیت می دهند و به گمراهی و بد بختی راه پیدا می کنند.
فرزندانی که از والدین ناپاک پا به عرصه می گذارند اگر با محیط و تربیت صحیح مواجه شوند تغییر ماهیت می دهند و انسانی شایسته و لایق می شوند.
زمینه های ارثی هر چه باشد فرد تحت تاثیر تربیت و راهی می افتد مه یا وی را به قلل کوههای مرتفع یا دامنه تپه ها یا به میان گل و لای منجلابها می کشاند.
هر کس دو مبدا دارد یکی ساختمان تخمی که از آن پدید می آید، دیگری چگونگی رشد و پرورش شخص، اثرات توارث و تربیتبا توجه به وضعیت افراد تفاوت داشته و تغییر پیدا می کنند.
از نظر تربیت، مربی باید به دو اصل توجه کند:
1- استعدادهای نهایی کودک را با مراقبتهای علمی و عملی و به طور تدریجی پرورش دهد و از قوه به فعلیت در آورد.
2-سعی کند زمینه های نامساعدی را که از طریق وراثت به وجود آورده است سرکوب کرده و به دست فراموشی
بسپارد.
دوران کودکی ، بهترین زمان برای یاد گرفتن راه صحیح زندگی است زیرا قدرت تقلید و اقتباس و حس کودک بسیار قوی و شدید است و کلیه حرکات و سکنات مربیان و راهنمایان را در نهایت دقت با جسم و جان قبول و پیروی می کند و به موازات رشد و تکامل جسم کودک، باید روان نیز راه تکامل و رشد را بپیمابد. همانطور که سلامت جسم کودک مورد نظر قرار می گیرد. باید به سلامت روحیات و عواطف او نیز توجه کامل می شود. در دوران کودکی، باید راستگویی، نظافت، ادب وظیفه شناسی، مهربانی، خیرخواهی، حس مسئولیت، و دهها صفات دیگر به طفل آموخت و هدایت و رهبری کرد. این وظیفه پدران و مادران است که در پی ریزی سعادت فرزندان، سهم بزرگ و مسئولیت سنگین بر عهده دارند به خصوص مادر است که پرورش جسم و روان کودک به دست توانایش قرار دارد. اولین کلاس تعلیم و تربیت دامن پر مهر ومحبت و پر ارج مادر است. برای یک فرد بالغ بسیار مشکل است که تمام آثار تربیت غلط روانی-اخلاقی-فکری را بزداید وانگهی عادت ناپسند کاملاََ ریشه کن نمی شود، فقط کسانی که از کودکی به اطاعت از قوانین زندگی عادت کرده اند می توانند منشا کاملاََ صحیح در پیش بگیرند. این وظیفه پدر و مادر است که مخصوصاََ باید آن را در سالهای اولیه عمر کودک ایفا نمایند و اگر تکنیکهای پرورش جسمی – روانی کودک را که بر حسب جنس و سن و محیط فرق می کنند، ندانند. از عهده انجام این محیط بر نخواهند آمد.
کودکستان هرگز قادر نیست جایگزین خانواده و مادر باشد. محیط خانواده مدرسه ای است که می تواند استعدادهای درونی اطفال را بپرورد. و به انها درس عزت نفس، شخصیت، رشادت، بخشش، سخاوت و سایر سجایای انسانی بیاموزد. افراد در کودکستان مثل ماشینهای کارخانه یکسان و یک شکل نیستند بلکه متفاوتند و تربیت دسته جمعی آنها به خوبی ممکن نیست. زیرا کودکستان و مدرسه نمی تواند جای تربیت فردی والدین را بگیرد .
تربیت خصائص اخلاقی،هنری، مذهبی کودک ضروری است و والدین نقش موثری دارند.
خانواده، علاوه به نگهداری کودک عهده دار سه مهره مهم می باشد:
1- تمام خواسته های درونی و سجایای انسانی کودک را مورد نظر قرار بدهد و به طریقی صحیح آنها را تشفی بخشد. و افراد با شخصیت کامل به بار آورد.
2- کودکان فوق العاده و با خصوصیات عادی را مورد توجه بیشتر قرار دهد و تحت شرایطی بهتر استعدادهای خفته را پرورش و از قوه به فعل در آورد.
3- اگر کودکانی خصوصیات نامطلوب و صفاتی ناپسند دارند تحت مراقبتهای دقیق و حد امکانات مقدورات خود، آنها را به راهی صحیح و عاقلانه رهبری نمایند زیرا چنین کارهایی از محیط کودکستان بر نمی آید.
هر خانواده قادر به پرورش فرزند خوب و سعادتمند نخواهد بود و هر آغوش والدینی برای کودک، آموزشگاه واقعی نیست:
اولاََ: محیط خانواده باید از آلودگی ها، ارتکاب اعمال خلاف قانون . اخلاق مبری و پاک باشد.
ثانیاََ: جنایت و نا درستی در خانواده ریشه ندوانده باشد.
ثالثاََ: پدر و مادر باید دارای صفات عالی انسانی و ملکات پسندیده باشند.
نقش بیماری ها و اختلالات روانی در رابطه با بزه کاری:
هر گاه کوچکترین نقصی یا جراحتی در مغز پیدا شود موجب آشفتگی هوش، روان و غرایز می گردد و قدرت درک نتایج اعمال خوب و بد را از فرد سلب و زمینه را برای ارتکاب به جرائم و بزهکاری گوناگون و بروز حالتهای خطرناک فراهم می سازد.
عقب ماندگی:
عقب ماندگی ذهنی علت اصلی ارتکاب بزه نیست ولی اگر تحت حمایت، هدایت و راهنمایی قرار گیرد مرتکب بزه نمی شود و از بروز حالتتهای خطرناک نیز پیش گیری می شود. بسیاری از بزهکاری ها همچون جعل، تقلب، کلاهبرداری نیاز به هوش و ذکاوت دارد که عقب ماندگان از آن محروم هستند و به دلیل شخصیت تلقین پذیر و وابسته ای که دارند آلت دست بزهکاران باهوش قرار گرفته و مرتکب بزه گشته اند و زودتر از بزهکاران باهوش دستگیر می شوند و اکثر عقب مانده ها با درجات مختلف بعد از ارتکاب بزه خود مورد تجاوز جنسی بزهکاران یا مجرمین قرار می گیرند و تحت تاثیر شرایط نامسائد به اعتیاد، فحشا، انحرافات جنسی و سرقت کشیده می شوند.
بعضی از مردم به این نتیجه غیر منصفانه رسیده اند که اغلب نوجوانان بزهکار افرادی ناقص العقل هستند و فقدان قدرت عضلانی دلیل رفتار غلط آنهاست ولی کوچکترین اطلاع علمی برای پشتیبانی از این فرضیه که بزهکاران از نظر عقلانی پائین تر از دیگرانند در دست نیست. این مطلب صحت دارد که نوجوانان خانواده های فقیر، در آزمونهای هوشی اغلب نمره های کمتری نسبت به سایر نوجوانان به دست می آورند ولی مربیان تعلیم و تربیت به این موضوع اشاره می کنند که علت این امر محدود بودن مطالعات و کمبود اندوخته واژگان و اطلاعات عمومی آنهاست. تجربه نشان داده است که کودکان بزهکار غالباََ هیچ نوع کمبود تربیتی و قصوری از جانب خود ندارند و نیز بسیاری از نوجوانان بزهکار ثابت کرده اندکه اشخاص فوق العاده باهوشی هستند به ویژه هنگامی که امتحاناتی متناسب با اطلاعات آنها به همل آمده است.
روان پریشی:1
هر گاه پریشانی و آشفتگی و نابسامانی در قلمرو شعور بروز کند "روان پریشی" یا "پسیکوز" نامیده می شود.
بیماران مبتلا به روان پریشی قدرت تمیز و تشخیص نیک و بد گفتار و کردار خویش را از دست داده و روابط آنها نسبت به محیط نسنجیده گردیده است. گاهی بیمار مبتلا به جنون نیک و بد را تشخیص می دهد اما به علت اختلال روانی در فشار روانی که قدرت مقاومت و ایستادگی را از آنها سلب می نماید مرتکب عمل ضد اجتماعی می شود.
اسکیزوفرنیا:
با اینکه طرز رفتار و عمل آنها بر حسب مراحل پیشرفته و انواع دیگر آن فرق می کند و تعداد بیماران "اسکیزوفرنیک" در بین بزهکاران کمتر دیده می شود. در بدو شروع بیماری، آنها غالب جرائم کم اهمیت مانند: سرقت اشیاء کم ارزش از مغازه های بزرگ را مرتکب می شود.
اما بعضی از آنها هم جرائم مهم و خطرناکی را مرتکب می گردند. قتل بدون انگیزه پر خاشگری بی دلیل، اعمال منافی عفت در انتظار عمومی ، ایجاد حریق عمومی، نشانگر ابتلاء مجرم به اسکیزوفرنیا است. این گونه افراد از عواقب عمل خود واهمه ای ندارند و حتی در حضور پلیس و مقامات قضایی، دست به ارتکاب انواع جرائم می زنند. قتل والدین از خطرناکترین جرائم ارتکابی آنان است.
پارانویا:
در اثر ستم دیدگی، شک و ظن، هذیان بزرگ منشی، قضاوت بیمار پارانوئیدی مختل می گردد. بیماری پس از ناامیدی از دادخواهی برای دفاع خود و یا گرفتن انتقام یا قبولاندن عقاید شخصی، شخصاََ در صدد احقاق حق بر آمده و با طرح نقشه، مصمّم و با خونسردی خطرناکترین بزهکاری ها را مرتکب می شود و از اهم جرائم ارتکابی این گونه بیماران، سرقت، ضرب و جرح عمومی، ایجاد حریق عمومی و قتل است. بیمار پارانوئیدی حالت خطرناکی داشته و بیماری مذکور جرم را محسوب می شود.
مانی:
بیماران مبتلابه مانی سبب تغییرات ناگهانی و سریع اخلاق و رفتار، حالت خطرناک برای خود و اطرافیان داشته و مرتکب بزهکاری های بخصوص هتک ناموس، ضرب و جرح، کلاه برداری و ختی قتل می شوند. در مراحل اولیه مانی خفیف به اعمال نامشروع دست می زنند. دادن چک بی محل، تعدی و تجاوز، عمل منافی عفت از جمله بزهکاری های مبتلایان به مانی است.
صرع:
این گروه افراد دارای شخصیت تقلین پذیری هستند و به راحتی نمی توانند خود را با محیط تطبیق دهند چون فراموشکار هستند. بعد از حالات صرعی در معرض سرگردانی و اختلال حواس قرار می کیرند. بدون اجازه وارد منازل مردم شده، تجاوز، سرقت و حتی قتل مرتکب می شوند. وانمود کردن به صرع آسان است و بزهکاران برای معافیت از مجازاتها و خدمت سربازی تظاهر به صرع کرده ولی توجه به آثار زخم در صورت، زبان، لبها تا حدودی کمک به تشخیص می کند.
پسیکوپاتیک(روان و تجورها):
پسیکوپاتها برای ارضاء خاطر خود از ارتکاب هر نوع جنایتی ابایی نداشته و پس از انجام عمل مجروحانه نیز اظهار ندامت نمی کنند. از آزار و اذیت دیگران احساس شعف و شادی می کنند. هوش و شعور آنها در انجام عملیات سرقتهای مسلحانه گاهی بیش از حد نساب است.
تنبیه،مجازات و زندان به خشم و کینه آنها می افزاید و لجبازی آنها را در قبال جامعه بیشتر می نماید. به همین خاطر اکثر تکرار جرم دارند و اصلاح و تربیت آنها بسیار دشوار و گاهی امکان ناپذیر است. در جوانان این گروه از افراد بیمار، رفتار ضد اجتماعی و ارتکاب به جرم به صورت کار معین مخصوصاََ اعتیاد به مواد مخدر ظاهر می گردد.
نقش روان شناسی در شناسایی بزهکاران:
روان شناسی به بررسی مفاهیم تجربی و حقایق دنیای درون می پردازد و در موارد اراده، عواطف،حافظه، امیال و کنه شخصیت عکس العمل انسان در برابر محرکات اطلاعات فراوانی به دست می آورد و همچنین به تعیین محرکات ارتکاب جرم می پردازد و قدرتهای محرکه عمیق اعمال انساتی را مورد بررسی قرار می دهد در نتیجه به شناسایی ضمیر ناآگاه بزهکاران و سلطه ای که این ضمیر و رفتار و اعمال آنها دارد می پردازد.
از نظر روانکاوی نیز روان ناآگاه نشان دهنده آن است که هر جزئی از شخصیت انسان که با اجتماع تطبیق یافته باشد محصول تربیت اجتماعی است ولی هسته مرکزی شخصیت او تا اندازه ای ارثی است با این همه باید دانست که در این هسته مرکزی عمیق نمی توان علائق و کششهای بزهکارانه را ا ز علائق مادی جدا کرد .همه انسانها از جهات کلی یکسان به دنیا می آیند یعنی اینکه همه غیر اجتماعی و وحشی به دنیا می آیند و در آغاز با جامعه خود هماهنگی ندارند حتی در سالهای اولیه عمر این خصایص را تا حدودی حفظ می کنند. لیکن به تدریج تحت تاثیر جامعه دگرگونی می پذیرد و با اجتماع خویش هماهنگی می یابند این هماهنگی معمولاََ هنگامی آغاز می شود که عقده ادیپ از هم می گسلد . دوران پوشیدگی فرا می رسد که معمولاََ، آغاز اجتماعی شدن کودک بین سالهای 4-6 سالگی پایان آن د.ران بلوغ است.
پس از این دوره انسانها متمایز می شوند و فردی که در آینده به صورت شخص عادی در می آید، اغلب در دوره قبل از بلوغ موفق می شود که تا حدودی بر کششهای غریزی و اجتماعی خود لگام زده و قسمتی از کارهای خود به خودی و طبیعی خویش را تبدیل به کششهایی کنید که در مورد پسند اجتماعی است اما علت اینکه بعضی اشخاص به صورت بزهکار در می آیند این است که مقداری در این تطبیق با شکست مواجه شوند.
شخصیت بزهکار، در اعمال و رفتار خویش کششهای غریزی افسار گسیخته ای را به کار وامی دارد و بزهکار به کودکی پر قدرت شباهت دارد که تمایلات سرکوفته او به شکل بزه و بزهکاری تظاهر می کند در حالی که تمایلات وازده اشخاص طبیعی که به قسمت ناخود آگاه و ذهن آنان رانده شده است برای خود پناهی در رویا خیال بافی یا فعالیتهای جسمانی پیدا می کنند و این فعالیتها یا اصطلاحاََ زیان جسمانی ندارند و یا آنکه عوارض و اثرات آن زود تر است مثل کشتی کج، بوکس، فوتبال، … که خود مفری برای امیال وازده اشخاص به شمار می رود. به طور مثال اگر ملت اسپانیا را از گاوبازی، و امریکایی ها را از بوکس و راگبی، و کشورهای اروپایی را از فوتبال محروم کنیم، تمایلات سرکوفته مردم عادی و غیر عادی منجر به جنگ همه بر ضد هم خواهد شد. به همین دلیل برای جبران کمبود فعالیتهای بدنی است که جوانان امروزی همه انرژی خود را در راه اعتراض به اجتماع به کار می برند. اینها ظاهراََ با مسئله خاصی مخالفت می کنند ولی در حقیقت به زندگی خالی از حرکت و فعالیت خود معترفند.
زیرا تنها فرقی که بین یک مجرم و یک شخص عادی موجود است آن است که انسان عادی، غرایز خود را کنترل کند و این غرایز را به فعالیتهایی که به حال اجتماع ضرری ندارد وا می دارد، ولی شخص مجرم این کار را نمی کند. این قوه و نیروی کنترل و رام کردن غرایز ضد اجتماعی و اولیه به وسیله تعلیم و تربیت در هر شخص حاصل می شود پس بزه نتیجه یک نقص مادر زاد نیست بلکه نمودار نقصی در تعلیم و تربیت است.
روان کاوان:
باید دانست که اولین کشش غریزی نوزاد نسبت به دنیای خارج معمولاََ غریزه چنگ زدن، قبضه کردن و تسلط یافتن است. این غریزه در نخستین سالهای حیات بدین کیفیت ظاهر می شود که کودک مانند آدمخواران پستان مادر خود را گاز می گیرد، گویی می خواهد آن را بخورد. این مرحله از کشش غریزی کودک را به عنوان سادیسمها می شناسند. در این مرحله، غرایز کودک با فعالیت دهان در موقع مکیدن پستان مادر یا پستانک ارضاء می شود و در این مرحله نمی توان اثری از تمایلات اجتماعی در کودک یافت، کودک در این دوره، تمایلاتی برای رعایت منافع دیگران ندارد. بنابراین اگر در مسیر عادی فعالیت غرایز اخلاقی او پیدا شود به خصوص اگر در عمل از شیر گرفتن او از تظر تربیتی اشتباهی شود ممکن است در شخصیت بعدی کودک و تعلیم پذیری وی در زمینه روابط اجتماعی موثر واقع گردد. به همین دلیل اکثر افرادی که در مقابل محرومیت و موانع به خشونت و خیانت دست می زنند در کودکی از ارضاء غرایز خود برخوردار نبوده اند یا عدم مراعات تمایلات کودکان در هنگام شیرخوارگی بعدها عادت زشتی به آنها خواهد داد که عصیان علیه نظامات اجتماعی از آن جمله است. ریشه های عمیق جنون دزدی (کلپتومانی)1 را در تحولات روحیه کودک در این مرحله باید جستجو کرد. سختگیری و تنبیهی که نسبت به اطفال
مختلف اجرا می شود آنها را برای اولین بار با مقررات جزایی آشنا می سازد. همانطور که از نظر جنسی، اخلاق اولیهنشیمنی پایهشروع اخلاق فرد بالغ انسانی است چنانکه می توان بزهکاران جسوری را که با لجاجت از مقررات اجتماعی سرباز می زنند کودکانی دانست که بر روی لگن مخصوص دفع نشسته اند و در آن حال خود را بالاتر از بزرگترها می دانند و با لجاجت هر دستوری که از خارج بر آنها صادر می شود رد می کنند.
در مورد اکثر مجرمین، استبداد و خود سری دوران اولیه کودکی به صورت کنیه غرورآمیز و عمیقی علیه نوع بشر در می آید. معمولاََ اولین اشیاء و اشخاص دنیای خارج که علاقه کودک را به خود جلب می کند اعضاء بزرگتر و مهم خانواده او هستند. پس رابطه او با والدین و خواهر و برادر از مسائل اساسی است که توجّه فرد بالغ آینده روی آن متمرکز خواهدشد.
در نتیجه این نکته را باید قطعی دانست که چگونگی غلبه کودک بر اختلالاتی که از روابط خانوادگی سرچشمه می گیرد مشخص می کند که آیا رفتار بزهکارانه را پیشه خود خواهندکرد؟ نمایان گشتن بزهکاری و بیماری روانی از جمله واکنشهایی است که در نتیجه عدم تطبیق رفتار شخص با مقتضیات اجتماعی مخصوصاََ مقتضیات خانوادگی حاصل می شود زیرا وقتی فرد نتوانست برای کشمکشهای ناشی از ارتباط خود با انعضای دیگر خانواده، راه حلی پیدا کند قربانی این عدم توانایی گشته و در آن صورت بزهکار می گردد یا به اختلالات روانی مبتلا می شود، زیرا در میان تبهکاران جوان و خردسال، اشتیاق تبه کاری قبل از ارتکاب به بزه بسیار قوی است و این گونه انگیزه ها، مشوق جنایت است و در صورت انجام عمل خلاف، احساس سبکباری می کند.
شیوه های تبیین روانی:
تبیین روانی رفتارهای آدمی به وسیله خصوصیات فردی عامل رفتار یا وضعیتی که در آن عمل می کند یا برآیندی از آن دو ساخته و پرداخته می شود. علل کژرفتاری ممکن است ارثی- اکتسابی یا روان شناختی مربوط به شخصیت یا مزاج، نیازهای نیرومند یا سرکش درونی و یا در اصطلاح قرآن، نفس اماره و قدما، نفس بهیمی است.
عوامل زیستی یا چگونگی پرورش و رشد شخصیت عامل رفتارهایی مثل: گرایشها، خلقیات پدر و مادر، سختگیریهای دوران کودکی و زمینه های طبقاتی، وضعیت نامناسب، ممکن است موجب تحریک، فریب، سرمشق، فشارهای شدید فرصتها و مانند آن قرار بگیرد.
پس عامل رفتار در نوع رفتار و وضعیت رفتار موثر است که از یک سلسله برخودهای خاص میان عامل رفتار و وضعیتها می باشد، که احتمالات آن به صورت ذیل است:
1- احتمال اینکه فرد کژرفتار وقتی در وضعیت مناسب قرار گرفت، دست به کار بزند، خیلی زود است.
2- احتمال دارد فرد کژرفتار وقتی در وضعیت نامناسب قرار گرفت، با کژرفتاری از رفتار نادرست دور شود.
3- احتمال دارد فرد راست رفتار وقتی در وضعیت مناسب قرار گرفت، با کژرفتاری دست به کارهای ناشایست بزند.
انواع آدمهای درست رفتار احتمال دارد کژرفتار شوند و انواع آدمهای کژرفتار وقتی در حالت درست رفتاری قرار می گیرند احتمال دارد درست رفتار شوند.
پرورش و رشد نامناست موجب کژرفتاری و پرورش مناسب موجب راست رفتاری می گردد.
نقش شخصیت در شناسایی مجرمین:
روان شناسان شخصیت را نتیجه و محصول تاثیر متقابل فرد و محیط طبیعی – اجتماعی او فررض می کنند و در بررسی شخصیت افراد خصوصیات بدنی، نحوهتفکر، ایده آلها، علائق، استعدادها و چگونگی رفتار فرد با محیط و طرز برخورد او با دیگران مورد توجه قرار می دهند. درباره شخصیت تعریفهایی از قبیل مجموع رفتار یا عکس العملهای فرد، مجموع خصوصیات فرد، طرح رفتار فرد، رفتار فرد به طور کلی و راه زندگی فرد بیان شده است. و شخصیت همانا خصوصیاتی است که در یک طرح وحدت پیدا کرده و این خصوصیات در رفتار فرد ظاهر می گردد و این خصوصیات، طرح رفتار فرد را تا حدی ثابت می سازد. مع ذلک شخصیت فرد قابل تغییر و تکامل است.
در مورد شخصیت1 افراد بحثهای فراوانی گشته و عده ای وراثت را و عده ای نیز محیط تعلیم و تربیت و بعضی هر دو عامل را موثر می دانند. و معتقدند هم ذاتی و هم سرشتی و هم اکتسابی است و طبیعت، غریزه، خانواده، مدرسه، اوضاع طبیعی و اجتماعی- جغرافیایی، اقتصادی هم در شخصیت موثر هستند و قدما هم برای طبیعت انسان، اهمیت زیادی قائل می شوند و عوامل مختلف را مدنظر قرار می دادند.
(کارل یونگ)2، افراد را به دو تیپ: درونگرا و برونگرا تقسیم می کند و معتقد است افراد درون گرا کسانی هستند که بیشتر متوجه نفس و روان خویش هستند و کمتر تحت تاثیر عوامل خارجی قرار می گیرند، دارای حساسیت زیاد هستند و کوچکترین شکست را عدم موفقیت خود می دانند، زود رنجند، عقده حقارت آنها را آزار می دهد، جنون جوانی در آنها زیاد است و بزهکاری اتفاقی هم کمتر تکرار می شود و عکس العمل آنها نسبت به موقعیتهای مختلفی، منفی است و از آن فرار می کنند و ساکت و آرام می باشند.
اما برون گراها، تحت تاثیر عوامل خارجی قرار می گیرند و نسبت به وضعیتهای مختلف، واکنش مثبت نشان می دهند و از نظر اجتماعی، زیاد حرف می زنند و تماسهای اجتماعی آنان نیز بیشتر است.3
(کرچی)4 نیز افراد را به سه تیپ مختلف تقسیم کرد:
1- پیک نیک (کوتاه و چاق) برون گرا هستند.
2- آ"لیک (عضلاتی) که با انرژی و پرخاشگر هستند.
3- آستنیک یا لپتوزوم (بلند و لاغر) که درون گرا هستند.
(شلدون)5 نیز در تحقیق بین شرایط بدنی و خصوصیات روانی به این نتیجه رسید که کسانیکه شکم آنها بزرگ و دارای برآمدگی است "اندومورفی" گفته شد چون احشاء و دستگاه گوارش آدمی از رشد "آندودرم" جنین به وجود می آید. چون افراد مورد مطالعه از نظر عضلانی بودن متفاوت بودند و نیز عضلات بدن از رشد "مزودرم" جنین به وجود می آید به همین دلیل به آنها "فرومورفی" گفته می شود. دسته سوم گروه مورد بررسی، افراد قدبلند و لاغر اندام بودند و چون سیستم اعصاب و پوست آدمی

از رشد " اکتودرم" جنین به وجود می آید به این گروه از افراد نیز "اکتومورفی" گفته می شود.
یکی دیگر از روان شناسان انگلیسی این سه تیپ را به ترتیب چاق، عضلانی و لاغر نام گذاری کرد و از نظر وضع خلقی نیز افراد را در سه تیپ (ویسروتونیا، سوماتوتونیا، سربروتونیا) مربوط قرار داد.6
غددی که بیشتر از همه در شخصیت افراد موثر هستند، عبارتند از: قسمت پیشین غده هیپوفیز، کورتکس آدرنال، تیروئید و غدد جنسی. بین عکس العملهای غدد همبستگی زیادی وجود دارد.
بخش پیشین غده هیپوفیز (صنوبری) از راه ترشح A CTH و تحریک غدد جنسی، نقش مهمی را در شخصیت فرد به عهده دارد. همچنین ترشحات غدد از نظر وضع جسمانی، انرژی کلی بدن، واکنشهای جنسی و علائق فرد، نقش مهمی را در تعیین شخصیت افراد باز می کند.2
(فروید)3 هم سه عنصر را موثر می داند:
1- نهاد 2- خود 3- فراخود
که اثرات بیولوژیک به وسیله نهاد (احتیاجات فیزیولوژیک) نشان داده می شوند. وقتی کودک به آزمایش واقعیت می پردازد، خود (خویش) و فراخود (وجدان اخلاقی) رشد پیدا می کند.
(آدلر)4 هم شش اصل را موثر می داند:
1- انگیزه قدرت طلبی و کوشش برای برتری
2- احساس عقده حقارت و جبران آن
3- علائق اجتماعی
4- روش زندگی
5- من، اندیشه یا وجدان اجتماعی
6- هدف ایده آلی و مفروض
(رنه لوسن)5 نیز صفات ذاتی افراد را به چهار دسته تقسیم می کند:
1- هیجانی: که در حوادث به سرعت دچار هیجان شوید، می شوند.
2- بی هیجانی: خون سردی خود را حفظ می کنند و عدم هیجان شوید، در آنها وجود دارد.
3- فعال: مقاومت به خرج داده، در حوادث هستند.
4- غیر فعال: در شداید فعالیتی نشان نمی دهند.
علل اساسی که موجب وقوع بزه می شود را باید کشف کرد و آن علل بیشتر از فساد محیط یا عکس العملهای احساسات و تمایلات ناآگاه مجرم سرچشمه می گیرد که با آگاهی از آنها می توان از وقوع حوادث ناهنجار و بزهکاریها کاست. شناسایی شخصیت مجرم و علل و عواملی که سبب ارتکاب بزه می شود و تربیت و اصلاح بزهکار باعث جلوگیری از وقوع رفتارهای ضد اجتماعی می گردد. بزهکار در حکم مریضی است که تحت تاثیر محرکات درونی و شرایط و مقتضیات محیطی به ناچار دست به ارتکاب بزه زده و نیاز به درمان و اصلاح و ارشاد
دارد و اگر قابل اصلاح باشد، فبها. و گرنه باید در بیمارستانها یا دور از اجتماع نگه داری شود تا مجدداََ ضرری
متوجه منافع جامعه نشود.
بایستی اختلال کامل دستگاههای روانی مثل صرع، هیستری، مستی، تخدیر، بیهوشی و تمایلات ناآگاه شخصی را در نظر گرفت. اغراض و انگیزه های ناآگاه فرد که او را به عمل ناروا واداشته است، باید شناخته شود و اینکه باید شخصیت بزهکار را درک کرد و عمل او را نباید بزه را تلقی کرد، بلکه باید از نظر روانشناسی و تحلیل روحی آنرا تشخیص داد و به وسیله مسائل پیچیده روانی، انگیزه واقعی بزه کار را فهمید و باید قوانین از صورت جمود و تحجر بیرون آیند و مجازات با توجه به شخصیت روانی تبهکاران انجام شود. و آن رای عادلانه و منطقی در مورد آنها صادر شود. مسئولیت روانی و سائقهای ناآگاه مجرم از روی قهر از ضمیر غیر استشاری به خارج رانده می شود و در بزه ارتکابی بایستی مورد توجه قرار گیرد.
خلاصه اینکه تمام اینها منجمله روشهای تحلیل روحی، قضاوت عادلانه و ارزیابی صحیح محرکاتی که منجر به عمل مجرم شده است را بایستی در نظر گرفت و ادراک زندگی روانی مجرم و جنبه های روانی جرم را کشف کرد. چون دید ارزیابی بزهکاران از نظر یک روانشناس و قاضی فرق دارد. به نظر روانشناس، شخصیت مجرم، قابل بررسی و بزهکار قابل ترحم است و بیماری آن درمان پذیر است. چون بزهکار راه غلط را پیموده و عادت غلط را در فرد بایستی اصلاح کرد. فروید کنجکاوی عمیقی در روحیه بزهکاران نشان داده و در کشف شعور باطن و مکانیزم هایی که محرک واقعی و انگیزه اعمال است توفیق شگرفی حاصل نموده است. مجازات، ناکامی های فراوان، کینه توزی، شناسایی روحیه مجرمین، کشف عقده های روانی، مکنونات ضمیر غیر استشاری و روشهای درمانی جدید و تربیت، انگیزه ها و علل واقعی ارتکاب بزه در ارزیابی بزهکاران و اجرای عدالت روش عقلانه ای را باید به کار بست.1
اشتباهات قضات و مسئولین، تاشی از عدم شناسایی رموز عقل، شعور یا ضمیر ناآگاه بزهکاران و سلطه ایکه ضمیر بر رفتار و اعمال آنها وارد می باشد.
مجرمین را بایستی با توجه به نوع جرم و غرایظ و صفات ارثی، اکتسابی، مقتضیات اجتماعی، مورد بررسی قرار داد و علل موثر در بزهکاری ها را یافت.
عواملی چند در شخصیت موثر است، منجمله کمبودهای عاطفی، عوامل محیطی، خصوصیات جسمانی، محیط قبل از تولد، رشد کند یا سریع، تجربه محبت مادری، کمبودهای حسی که منجر به رشد شخصیت فرد یا اخلال آن می گردد. زیر بنای رشد شخصیت بستگی به تعلیم در خانواده و معاشرتهای خارج از محیط خانه دارد.
در سازمان و ترکیب شخصیت باید مراحل رشد و نمود آن را مورد توجه قرار داد و روش تحلیل عوامل برای بررسی خصوصیات و شناخت شخص و شخصیت، انگیزه اختلالات و کجرویهای افراد و بررسی و درمان مجرم است که انگیزه جرم را حتماً باید جستجو کرد و طرق معالجه و درمان آن را تشخیص داد که برای طرز سازش اجتماع دست از لجاجت بردارد و مسیر طبیعی و شرافتمندانه را بپیماید.
شناخت بزهکار، بررسی عینی و علمی انگیزه های روانی- اجتماعی، ساختمانی بدنی و کیفیت محیط رشد و زندگی، تشخیص ناهنجاری و خلاصه پیشگیری معالجه درمان است.
درمان پزشکی شباهت به برنامه ای خاص دارد و اطلاعات مرضی بزهکار بیمار را درمی یابد که در درمان، اقدامات اجرایی لازم به عمل می آید. همه بزهکاران از لحاظ شخصی و عاطفی سازگار نیستند، بلکه تعدادی از آنان نسبتاََ
جوانان خوب و سازگاری هستند که به خاطر ارضای نیازهای عادی و هنجار خود با گروه های ضد اجتماع، همانند
شدند آنان به علت فشارهای گروهی خود را با آنچه از آنان انتظار می رود تطبیق می دهند و نهایتاً خود را در تنگنا
و فشار می گذارند.
درصد بالایی از بزهکاران، تنایل شدید خویش را به فعالیتهای ماجراجویانه ابراز می دارند که آنان معمولاََ بی قرار و ناآرام و دنبال هیجان هستند و به کارهای ناهنجار زیادی منجمله کشیدن سیگار در سنین خیلی زود، شبها در کنار خیابان تا صبح، دزدی بیشتر در تاریکی شب و … . هر چند بزهکاران از نظر عاطفی کم ثابت تر از غیر بزهکاران هستند ولی از نظر شخصیتی دارای انرژی زیاد، پرخاشگری، حادثه جویی و لجاجت بیشتری هستند.
به نظر روانشناسان، بزهکاران در مورد تنشهای عاطفی و مشکلات خویش بیشتر با عمل و رفتار مقابله می کنند تا اینکه بیندیشند و کمتر به اطاعت و تسلیم تمایل دارند، حالت دفاعی شدید دارند و با سوءظن، بدگمانی، عدم وابستگی، خود مدار، قانون شکن، سازگاری نامطلوب، بی پناهی، اضطراب، ترس از شکست، در دل روبرو هستند.
اختصاصات بزهکاریهای اطفال و نوجوانان:
با وجود شباهتهایی که بین جرائم اطفال و نوجوانان و جرائم بزرگسالان وجود دارد. معهذا بزه های ارتکابی کودکان از نظر انگیزه، چگونگی وقوع جرم و نحوه ارتکاب و پیش بینی های قبلی برای ارتکاب جرم با جرائم بزرگسالان متفاوت است و دارای ویژگی های مخصوص خود می باشد که اهم آن عبارتند از:
1-بزه های فردی در اطفال و نوجوانان همیشه ساده تر و نزد اکثر آنها با بزه های کوچک شروع می گردد. این بزه ها بیشتر به صورت دزدی از فروشگاهها، دزدی مواد خوراکی، میوه، اشیاء کوچک و سهل الوصول می باشد. در بزه های گروهی، بزه ها به صورت دیگری در می آیند، یعنی اول با سرقتهای کوچک شروع می شود و سپس به سرقت های بزرگ منجر می گردد. در بیشتر موارد، کودک یا نوجوانی است که سابقه جرم یا شرارت داشته و همانا اوست که رهبری و هدایت گروه را بر عهده می گیرد و بزه با تدارکات قبلی و احتیاط های لازم انجام می شود و امکان دارد گروه، بزه های متعددی مرتکب شود بدون آنکه دستگیر گردد. و گاهی 1 یا 2 نفر از اعضاء دستگیر می شوند و حتی الامکان سایرین را معرفی نمی کنند و در اینجا یک مسئله پیش می آید که از نظر تربیت مجدد برای طفلی که دستگیر شده حائز اهمیت است چون وقتی دوستان آن، آزاد باشند کوشش دارند طفل را پس از طی تدابیر تربیتی یا به طرق دیگر به گروه جذب کنند و در اینجا احتمال ارتکاب مجدد جرم وجود دارد به همین دلیل کودکانی که به صورت گروهی بزه انجام می دهند در بیشتر موارد در شمار مرتکبین تکراری بزه در می آیند.
2- جرائم اطفال- بزه های کودکان و نوجوانان غالباً به صورت گروهی انجام می شود.
کودکان و نوجوانان همانطوریکه در اکثر بازیها، معاشرتها، محیط مدرسه، بازی و اجتماع با دوستان هستند در انجام عمل خلاف نیز تمایل دارند که بیشتر دسته جمعی به این گونه اعمال اقدام کنند و بیشتر اوقات پس از ایجاد گروه برای سرگرمی، به دست آوردن پول یا تفریح دست به دزدی و یا مرتکب بزه های دیگر مثل تخریب یا جرائم جنسی می گردند.
جرائم گروهی در میان کودکان و نوجوانان و گروههای بزهکار کم سن وسال در بعضی از کشورها و به وفور و به صورتهای گوناگون دیده می شود.
بزه های گروهی:
یک دسته از نوجوانان از راه رفاقتهای گروهی و ایجاد سرو صداهای فراوانی، تشکیل گروههای آزاد را در سنین نوجوانی می دهند که اگر طبیعی باشد، مسئله ای نیست اما در صورتیکه برای انجام بزه باشد بایستی از ادامه کار آنها جلوگیری به عمل آورد. مفهوم بزهکاری های گروهی این است که وقتی دو یا سه نفر یا بیشتر افراد جمع می
شوند و نقشه ارتکاب جرمی را طرح می کنند بعد از تهیه و تدارک کلیه مسائل اقدام به ارتکاب بزه های گوناگون
می کنند. روش زندگی کودکان و نوجوانان برای انجام بزه مناسبتر است چون در مدرسه و کارگاه چندین نوجوان به
سر می برند. بی نظمیها، شیطنتها و حتی بزهکاریهای نوجوانان به نحو گروهی باعث ایجاد شجاعت و شهامت بیشتر میگردد. بزهکایری گروهی صورت کوچکی از اجتماع است که دارای ویژگیهایی به شرح زیر می باشد:
اولاً) دارای سلسله مراتب تقریباً منظم و سازمان ابتدایی و رئیس می باشد.
ثانیاً) دارای قاعده و مقررات مناسب آداب (فریادها، کلمات سمبلیک) می باشند و اکثراً میعادگاه معین دارند و دور هم جمع می شوند و نقشه می کشند. مثل کافه، کنار کوچه، میدانها، در اماکن محیط دبیرستان، دبستان، سالنها، اماکن زیر زمینی، پارکها، مساجد، خراجه ها، قهوه خانه ها، جنوب شهر و …
بزه های پنهان:
در گذشته طبقه بندی از سوابق بزهکاران نشانگر این بود که این کودکان در شرایط زندگی فقیرانه بزرگ شده اند. اما قسمت دوم نتیجه گزارش سازمان ملل تغییری شدید در این گرایش را نشان می دهد. زیرا در حال حاضر نمی توان گفت که بزهکاری نوجوانان به یک دسته اقتصادی- اجتماعی خاصی محدود است. شواهد زیادی نشان می دهند که کودکان با داشتن در آمد زیاد از راه اخاذی با تهدید، بزهکار می شوند.
گزارشی درباره کش رفتن از مغازه در نقش مشتری، در بلژیک، نوعی از بزهکاری پنهان را بیان می کند. بنابه این گزارش این نوع دزدی ها به ندرت به دادگاه کشیده می شوند. اطلاعات حاصله از منابع دیگر نشان می دهند که این اعمال در موارد نسبتاً همگانی توسط کودکان تقریباََ12 ساله صورت می گیرد که نود درصدشان پسران هستند. این اعمال غالباً توسط گروههایی صورت می گیرند که اعضای آنها همدیگر را برای دزدی تحریک می کنند تا سبب خنده و تفریح شوند. آنها بیشتر در خانواده های مرفه هستند تا طبقات دیگر.
این موضوع تاکید می کند که مسئله بزهکاری جنبه دیگری نیز دارد و ما نمی توانیم فقط به کودکان یا نوجوانانی بپردازیم که به سبب جلب توجه مقامات مسئول بزهکار نامیده شده اند. در هر کشوری گروههای دیگری نیز هستند مانند افرادیکه اشیاء مغازه ها را بلند می کنند، اما به دلایلی به پلیس یا مقامات رسمی معرفی نمی شوند. بعضی مواقع خانواده ها و یا مدارس از آنها حمایت می کنند و یا شاکی بر اثر فشار منصرف می شود. بدین ترتیب بزهکاران دو گروه هستند:
گروه اول: یعنی بزهکاران شناخته شده که می توان آنها را به قسمت بیرون آمده از یک قطعه یخ بزرگ شناور به روی آب تشبیه کرد.
گروه دوم: که بزهکاران ثبت نشده اند و بیشتر به آن قسمت از قطعه یخ شناور شباهت دارد که زیر آب پنهان است.

نظریاتی چند راجع به بزهکاری:
در مورد بزهکاری کودکان و نوجوانان، نظرات بسیاری از ابراز شده است که به فهرست اعم آنها اکتفا می کنیم:
1- موروثی بودن ( نارسائی کروموزومی)1:
مفهوم این نظریه این است که بزهکاری، معلول نارسائیهای کروموزومی می باشد و ترکیب کروموزومی آنها x yy می باشد که در بعضی از افراد مجرم معلوم شد که بسیاری از مردانی که ترکیب کروموزومی فوق را داشتند افرادی کاملاً بهنجار و مطیع از قانون بودند و تنها 2%از افراد مجرم را این دسته تشکیل می دهند ولی نکته جالب اینجاست که آن موقع هنوز وسائل کافی برای پیدا کردن و بازشناسی افراد طبیعی از افراد غیر طبیعی نبود ولی کم کم با ایجاد روش رنگ کردن فلوئرسانت توانستند افرادی را که دارایy اضافی هستند را از سایر افراد مجزا کنند به نحوی که مقایسه ساخت ارثی اساسی بین انواع جوامع به سهولت انجام پذیرفت. اما به علت فقدان پژوهشهای کنترل شده با تعداد قابل توجهی از آزمودنیها و مهمتر از آن به سبب اینکه تعداد کمی از مجرمان دارای این ویژگی هستند این ساخت ارثی توضیح زیادی درباره رفتار جنایی،جنون حاصل از عدم تعادل کروموزومها و بزهکاری به دست نمیدهد.
که برخی از دانشمندان نیز فرضیه بزهکار بالقوه را به کلی رد کرده اند و می گویند هیچ نوجوانی به طور ارثی و مادرزادی، بدخو، ظالم و خلافکار نیست.2
عده نیز به این باور شدند که عوامل فرهنگی، اجتماعی باعث بزهکاری کودکان و نوجوانان می شود و مطالبات خود را در حول این محور انجام دادند مثل مطالعات (النورگلواک)3 که در خصوص نوجوانان پسر و بررسی های ژرف (خانم گی زلاکنیکا)4 درباره بزهکاری دختران که عمدتاً به تاثیر عوامل خانوادگی، روابط والدین و فرزندان و نیز عوامل فرهنگی و اجتماعی تاکید می ورزند.5
2- ارضاء نشدن آرزوهای منطقی فرد:
کمبود محبت، عدم استقلال فرد، ناامن بودن محیط خانواده، برآورده نشدن نیازهای طبیعی فرد در این نظریه مورد نظر است. بخصوص کودکانی که احساس می کنند محبت و پذیرش واقع نمی شوند از این محرومیتها، به شدت آسیب می بیند و بزهکاری هم مانند سایر شرارتها نتیجه محرومیتهای شدید کودکان است.
3- احساس گناه:
در برخی موارد، احساس گناه، منشا عدم تعادل عاطفی، روانی شده و از این طریق در بعضی از افراد باعث به وجود آمدن حالات نابهنجار می شود و آنان را به سوی ارتکاب بزه وا می دارد.
4- نیاز به محبت:
تقریباً همه آنهایی که کوشیده اند رفتار آدمی را تحلیل کنند و در این باره مطالعاتی انجام داده اند، معتقدند کودکانی که احساس می کنند مورد پذیرش و محبت واقع نمی شوند از این محرومیتها، چه واقعی و چه خیالی، به شدت آسیب می بینند . این امر کودکانی را هم که احساس می کنند محبت والدین آنها دائمی و ثابت نیست و تابع
شرایط و عواملی است ، در بر نمی گیرد . احساس کمبود محبت و یا این احساس که محبت پاداشی است که به او
وعده داده می شود. به جای اینکه یک عاطفه پابرجا و بی ریا را در کودک و پرورش دهد، در وی ترسی را به وجود می آورد که مرتباً قوی تر می شود و این ترس ممکن است در رفتارهای پرخاشگرانه که ناشی از اضطراب است نمایان شود، یک دور باطل شروع می شود.
"دکتر لوسین بووت" یکی از مشاوران بهداشت روانی سازمان بهداشت جهانی می نویسد:
"همه سنجشها، نصیحتها، بازداشتها، روان درمانیها، و هر روش دیگری که در مورد بزهکاران به کار می رود دارای یک هدف مشترک هستند و عمده هدف آن کمک به پرورش اطمینان، احساس امنیت و مناسبات عاطفی خود بزهکار با فرد دیگری است که بتواند اعتماد او را جلب کند. در واقع بزهکار از هر راهی که وارد بزهکاری شود، در همه عواملی که به جرم و بزهکاری می انجامد .ما وجه مشترکی در این دایره: عدم امنیت، اضطراب، ستیزه جویی و احساس گناه، پیدا می کنیم."
نوجوانی یا بلوغ ((adolesence یک دوران پیچیده است. تعداد محدودی از بزرگ سالان قادرند آن را درک کنند و این موضوع را در نظر بگیرند که آنان نیز به هر تقدیر، و بعضاََ با شکستهایی در نیل به پختگی خود، این دوره را پشت سر گذاشته اند. یک متخصص استرالیایی با بصیرت، اظهار می دارد که " بلوغ، دوران سرکشی عواطف است و زمانی است که عشق، بردباری و تخیل هیچگاه به آن شدت مورد نیاز نبوده اند و هیچگاه پذیرش آنها به صورت کلی به این دشواری نبوده است."
روانشناس انگلیسی "دکتر درک میلر" می گوید: " نوجوانی دوره عدم انطباق ( Inadptation ) است. تمام نوجوانان آشفته هستند."
هر چند که این عقیده مورد بحث است ولی در بیشتر جوامع این اصل را پذیرفته اند که بلوغ، دورانی است که در آن نوجوان شخصیت خویش را متشکل می سازد. لذا با والدین و نسل مسن تر به کشمکش بر می خیزد. گفته می شود که بلوغ دوران خصومت های سالم از جانب نوجوانان است که ضمن مقابله با معیارها و سنن بزرگترها به کشف خود می پردازد. نوجوان بزهکار نیز از این قاعده مستثنی نیست. اضطراب او عمیقتر و احساس خصومت در وی شدیدتر است. گاهی رفتار بزهکارانه برای او راه حلی به شمار می رود. ولی برای توجیه اینکه چرا این رفتار به منزله راه حل است، فقط باید خاطرنشان ساخت که افراد آدمی به مشکلات شناخته و ناشناخته خویش به راههای گوناگون پاسخ می دهند و یکی از این راهها بزهکاری است.
5-جستجو برای هویت:
هیچ چیز در دنیا برای نوجوان به اندازه پرسشهایی که به هویت او مربوط می شود نگرانی و دلواپسی ایجاد نمی کند. روانکاو امریکایی "اریک اریکسون" می نویسد: " معرفت هر فرد به هویت خود منوط به این است که تصویر یا تصویرهایی که وی از خود دارد وچهره ای که دیگران از او ترسیم می کنند کدام زودتر در ضمیر او جایگذین می شود. غرور و حساسیت نوجوانان و همچنین سنگدلی ظاهری آنان نسبت به امور و بی پروایی آنها در انتقاد، به همین موضوع بستگی دارد. نوجوانان گاه به گاه برای زمانی کوتاه یا طولانی و با میزانهای متفاوت ناگهان تسمیم می گیرند که بکوشند درست همان چیزی بشوند که مردم خلاف آنرا در آنها انتظار دارند. به عبارت دیگر نوجوانان در شرایط سخت رانده شدن و بزهکار بودن، هویتی بیش از آنچه عوامل محیطی و دیگران به آنان عرضه می کنند، به خود می گیرند، و حتی یک هویت منفی برمی گزینند."
پدران و مادرانی که سبب ناامیدی فرزندان خود می شوند، معمولاََ آنهایی هستند که برای خویش نیز باعث ناامیدی بوده اند. و از این امر آگاهی ندارند. می گویند والدینی که ساکن محله های پست هستند نمی توانند به آسانی آرامش و شادمانی را در محیط خانواده خود به وجود آورند. این والدین معمولاََ جز در امر اذا در امر دیگری شریک فرزند خود نیستند. ولی از این موضوع نباید نتیجه گرفت که تمام والدین ناوارد و بی اطلاع آنهایی هستند که در اماکن پست یا در خانه های نوسازی که بر طبق پروژه خانه سازی صحیح برای طبقات کم درآمد بنا شده است، زندگی می کنند. به نظر می رسد که بزهکاری نوجوانان در خانواده های طبقات متوسط که تقریباََ بیشتر آنها، مرفه، آرام و مقید به اسولی هستند نیز افزایش یافته است.
پس می توان گفت که پدران و مادرانی که به گروههای جداگانه ای تعلق دارند کمتر از تمام والدین دیگر می توانند بر روی فرزندان خویش نفوذ و کنترل داشته باشند. بازرس هیات مدیره رفاه کودک کپنهاگ"ان،اچ،ویلین"
می نویسد:" پدران و مادران از اینکه بتوانند به کودکان و نوجوانان خود راهی مناسب زندگی آتی آنها ارائه دهند همگی احساس عجز می کنند. می توان این مطلب را اینگونه نشان داد که نوجوانان در وضعیتی بهتر از انسانی که زندگی ابتدایی و ساده داشت و ناگهان خود را در جامعه کاملاََ صنعتی یافت، به سر نمی برد. به آسانی میتوان در آنان را در شرایطی که بدون هیچ نوع آمادگی قبلی با امکانات بی شماری برای انتخاب روبه رو شده اند در نظر آورد."1
صرف نظر از ملیت و زمینه قبلی، کودک اگر مایوس شود ممکن است به عنوان پاسخی برای مشکلات خویش به بزهکاری روی آورد، ولی بزهکاری چاره منحصر به فرد و قطعی کودکی افسرده که در جستجوی دلبستگی و اعتماد است نیست.
6-تضاد فرهنگی و دورشدن از ارزشهای فرهنگی سنتی:
با گسترش شهرها و صنعتی شدن جوامع و پدیده شهر نشینی اختلالی در نظام ارزشی مردم افتاده وآزادی تهدید کننده ای وجود آمده که سبب شده است آنها از ارزشهای سنتی و معیارهای آشنایی که زندگی آنها را شکل می داده است جدا شوند.
7-یاد گیری اجتماعی:2
در این نظریه، دو مسئله رویکرد مورد توجه قرار گرفته است: یکی رویکرد شرطی شدن (آیزنگ 1964) 3 و روند دیگر روش سرمشق گیری و تقویت اپرانت4 (باندورا5 و والترز6 1963) است.
8-جامعه شناسی:7
مشهورترین و پرنفوذ ترین آنها نظریه جامعه شناسی (ساترلند 1939)8 است. این نظریه تداعی افتراقی نام دارد. اشکال مختلف این نظریه با عناوین نظریه های هویت افتراقی، تعهد افتراقی، کنترل اجتماعی افتراقی، انتخاب افتراقی، و تداعی تقویت افتراقی نام گرفته اند. و نظریه ساترلند اصولاََ یک نظریه یادگیری است که بر طبق رفتار های نابهنجار و جنایتکارانه مثل سایر رفتارها آموخته می شوند.

9-اضطرابهای بلوغ:
جامعه شناسان و انسان شناسان، همچنین بسیاری اشخاص دیگر، مشکلات نوجوانان به ویژه پسران، را در یک جامعه در حال تغییر باید همزمان با تغییرات، خویشتن را از رفتار کردن به صورت یک کودک به رفتارکردن به صورت یک فرد بالغ متحول سازند، به خوبی توصیف کرده اند. در زندگی مدرن که البته در فرهنگهای مختلف متفاوت است، عقیده بر این است که کودکان باید از ریز سلطه والدین آزاد شوند، ولی دقت دقیق و نحوه درست این آزادی همچنان نامعلوم باقی مانده است. همین امر ممکن است منبع خشم و غضب ومشاجره در خانواده باشد.
بعضی از جوامع، انتقال از کودکی به بزرگسالی را بر علائم و مراسم بلوغ منوط می دانند. هنگامیکه یک نوجوان در یکی از این جوامع این مرحله را گذراند حق دارد که وضع مردانه به خود گیرد.
در زندگی روزانه نوجوانان مشکلات دوگانه فراوان است. در بسیاری از موارد بین آنچه که افراد بزرگسال به آنها می گویند انجام بدهند و آنچه که نوجوانان خودشان صلاح می بینند انجام دهند، تعارض گیج کننده ای وجود دارد. دریک مورد، کودک ممکن است به خاطر دروغی که می گوید تهدید یا تنبیه شود، در حالیکه در همان هنگام کودک به خوبی آگاه است که والدینش، خودشان دروغ می گویند.
کلمه Anomie که برای نخستین بار توسط "امیل دورکیم" جامعه شناس فرانسوی تعریف شد، به طور ساده به معنی "بدون هنجار یا نرم" و به گسستن از نظر سنتی، بی اعتنایی نسبت به "هنجارها" و مقررات مبتنی بر اقتدار گذشته دلالت می کند. این واژه به معنی دو راهی خاصی که در آن مردم احساس می کنند راهنمایی باید باشد ولی وجود ندارد، یا هنگامی که شخص مجبور است با انتظارات متعارضی که برآوردن فوری آنها میسر نیست کنار بیاید، تفسیر شده است. هنگامیکه تازه واردان در یک محله شهری سکنی می گذینند متوجه میشوند که در چه محیط گیج کننده، سردرگم و بی قواره ای قرار گرفته اند که ناخواسته و قهراََ یا باید همرنگ محیط شوند و یا در غیر این صورت به یکدیگر پناه می برند. و از خطر شناخته شدن به عنوان یک اقلیت ناخوانده که درهای دشمنی و حمله را به سوی آنها می گشایند به هم ملحق شوند. جوانان نسبت به این "بی هنجاری" آسیب پذیری بیشتری دارند و در بسیاری موارد تشکیل گروههای بزهکار یک آرامش، راه حل و فرار برای این احساس غربت و بی هویتی است. هنگامیکه ارزشهای بهنجار و سنتها شکسته می شوند و نمی شود آنها را به اسانی حفظ کرد و یا چیزی را جانشین انها ساخت، غالباََ در این مواقع نوجوانان هستند که بیشترین فشار روانی را احساس می کنند.
10-عوامل مربوط به شخصیت و منش:
بزهکاری در این مورد، نتیجه حالات عاطفی یا غیر عادی کودک است. نهاد یا اصل لذت در یک محیط غیر دوستانه در جستجوی ارضاء خود است و خود یا اصل واقعیت و فراخود یا وجدان هستند که غرایظ کودک را کنترل کنند.
11-عوامل مربوط به عدم رشد عاطفی:
منظور این است که بعضی از افراد، دارای اختلالاتی در رشد عاطفی هستند و از درک مفاهیمی چون دوست داشتن، محبت، عشق و کمک به دیگران عاجزند.
12-روابط مادر و فرزند:
روان شناسان و روان کاوان، برای روابط مادر و فرزند اهمیت زیادی قائلند. نظریه ای که مورد قبول است می گوید: "بهترین عامل بزهکاری نوجوانان محرومیت از مردم است، ولی در مطالعات اخیر توسط "دکتر رابرت اندری"1 به عمل آمده نکته جالب این است که روابط پسر با پدرش نیز به همان اندازه در شخصیت او مهم است. دکتر اندری خاطر نشان می کند که کودک در حال رشد با وجود برخورداری از محبت ما در انتظار دارد که از جانب پدر به همان اندازه محبت ببیند. کودکی که سالهای متمادی پدر خود را با نظر منفی می نگرد ممکن است به تدریج نه تنها نه تنها نسبت به او احساس خصومت می کند، بلکه این امکان هست که بعدها خصومت او به جامعه نیز تعمیم یابد. دکتر اندری احساس می کند اگر بعضی اعمال بزهکاری با این طرز فکر تفسیر شوند بسیار پر معنی خواهد بود. مطالعات او آشکار می کند که پسران بزهکار روابط شان با مادرانشان مناسبتر از پدرانشان است."
13-چند عاملی بودن:
عوامل متعددی را در برنامه موثر می دانند. عواملی مانند: ارثی، محیطی، طبیعی، عوامل ذهنی، مزاجی و…که از ترکیب عوامل گوناگون سرچشمه می گیرند و تمام فاکتورهای افراد بزهکار مانند: زندگی خانوادگی، مشکلات وی در مدرسه، روابط او با والدین، تصور او در رابطه با خود و شخصیت خویش، روابط اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی، اقتصادی و … را مد نظر قرار می دهند.
14-دنیای بیرون:
ما عوامل و نیروهای درونی دا که ممکن است به طور حساس زندگی کودک را شکل دهند بررسی کردیم، ولی یک دنیای بیرون نیز وجود دارد که هنگامیکه افکار و احساسات کودک خیلی جوان است می تواند در انها اخلال کند. عوامل اجتماعی و محیطی فراوانی با تذثیرات عمیقی در زندگی کودک وجود دارد. اجتماع، نخستین دنیایی است که کودک با آن روبرو می شود، به تدریج که رشد می کند ممکن است حدود آنرا تشخیص دهد. کودکی که در محله محروم زندگی می کند ممکن است از محدودیتهایی که احساس می کند جامعه بر او تحمیل کرده است ناراحت شود و به سبب زمینه قبلی و محدودیتهای زندگی ممکن است پرخاشگر و شرور شود."شرارتهای ناشی از محرومیت" از دیدگاه یک جامعه شناس می تواند به معنی محروم شدن از دستیابی قانونی به آرمانها تلقی شود.
15-الگوی قدرت مردانگی:
بنا به نظریه دیگر علت بزهکاری نوجوانان را احتمالاََ به دلیل عدم موفقیت نوجوانان پسر در همانندسازی خود با آنچه که اصطلاحاََ "الگوی قدرت مردانگی" خوانده می شود می دانند. به عبارت دیگر منظور از این الگو پدر کودک و یا نفوذ و تاثیر دائم یک جنس مذکر در زندگی پسر است. اگر پدری نباشد، یا به ندرت در خانه دیده شود، و یا حتی اگر در زندگی فرزند به عنوان شبح تاریکی دیده شود ممکن است پسر بچه خردسال در آینده مجازات نامرئی ولی بسیار سنگینی را متحمل شود. او ممکن است نسبت به تصویری که از خود به عنوان یک مرد دارد احساس تزلزل شدید کند. شاید افراد بزرگسال فکر کنند که این طرز فکر برای چنین کودکی زود باشد ولی مسلم آنکه برای خود وی ناراحتی مهمی است و تاثیر زیادی در او بر جای می گذارد. در بعضی خانواده ها کودک فاقد "الگوی قدرت مردانگی" نیست و حتی پدر خانواده شخصی مقتدر است، اما هنگامیکه مادر، پدر خانواده را به باد تمسخر می گیرد و پی در پی اشتباههای او را به کودک یاد آوری می کند چه اتفاقی می افتد؟
در مفهوم وسیع تر، نوجوانی که در خود احساس ناامنی می کند می کوشد تا نگرانیهای خود را با پرخاشگری تسکین دهد و اینجاست که یکی از مراحل بزهکاری را با پرخاشگری به طور اشکار در آن به چشم می خورد به
وجود می آید. پرخاشگری ممکن است لفظی یا جسمی باشد و یا به صورت اعمال خرابکارانه ظاهر شود و هدف
آن به خود شخص یا جهان یا هر دو معطوف باشد.
یک دسته از رفتارهای پرخاشگرانه چند علت اساسی دارند. یکی از این علل احساس ناامنی در مناسبات متقابل شخصی است. دیگری اضطرابی است که از عدم کفایت در نیل به هدفهایی که افراد قادر و توانا در مقابل کودک ابراز می دارند، حاصل می شود و تواناترین افراد در جهان برای کودک طبعاََ والدین او هستند.
16-وراثت:
فرصیه ای دیگر، بزهکاری را یک حالت موروثی می داند معتقد است که شخص مبتلا به آن هیچ را علاجی ندارد. ولی دانشمندان فرضیه بزهکار بالفطره را به کلی رد کرده اند و می گویند هیچ نوجوانی نمی تواند به طور ارثی بدخو یا ظالم باشد. ممکن است به علل عوامل گوناگون این اشخاص ناامید و غمگین پرورش یابند ولی نمی توان گفت که حالات مذکور در آنها ارثی است و از نژاد جانی یا خاطی می باشند.
17-مادران شاغل:
گاهی این نظریه عمومی مطرح می شود که مادران شاغل مسئول لغزشهای کودکان خود هستند به عبارت دیگرکودکان بزهکار به مادرانی تعلق دارند که صاحب مشغال اداری و خارج از محیط خانه اند. ما بدون اینکه منکر اهمیت تماس دائم مادر با فرزند باشیم و با توجه به مطالب فوق باز هم می گوئیم که هیچ نوع مدرک علمی برای اثبات قضیه فوق در مورد کودکان بزهکار به دست نیامده است و خانواده های متعدد خوشحال و آرامی را می شناسیم که مادران آنها صاحب مشاغلند بی آنکه کوچکترین خلافکاری از کودکان آنها سر بزند.
18-متارکه:
فرضیه عمومی و وسیع دیگر این است که پدران و مادرانی که با هم متارکه کرده اند متهم به علت بزهکاری کودکان خود هستند. ولی باز هم در اینجا مدرک محکمی در اختیار نیست که این ادعا را اثبات و یا از آن جانبداری کند. البته هر کودکی با توجه به مطالب قبلی به پدر و مادر نیاز دارند ولی وجود والدین برای جلوگیری از بزهکاری کافی نیست. شرایط تربیتی کودکان در خانواده های متارکه کرده در مقایسه با خانواده هایی که به سبب اختلاف خانوادگی دائمی بین پدر و مادر، فرزندانشان ناراحت و عصبی بار می آیند، بدتر نیست.
در رابطه با مطالب ذکر شده روان شناسان و روان کاوان برای روابط مادر و فرزند اهمیت بسیار قائلند. نظریه ای که مورد قبول است می گوید: بهترین عامل بزهکاری جوانان محرومیت از داشتن مادر است. ولی در مطالعاتی که اخیراََ توسط دکتر رابرت اندری به عمل آمده نکته جالب این است که روابط پسر با پدرش نیز به همان انداز در شخصیت او مهم است. دکتر اندری خاطر نشان می سازد که کودک در حال رشد با وجود برخورداری از محبت مادر انتظار دارد که از جانب پدر نیز به همان اندازه محبت ببیند. کودکی که پدر خود را سالهای متمادی با نظر منفی ممکن است به تدریج نه تنها نسبت به او احساس خصومت کند، بلکه این امکان نیز هست که بعدها خصومت او به خامعه نیز تعلیم یابد. دکتر اندری احساس می کند اگر بعضی اعمال بزهکاری با این طرز تفکر تفسیر شوند بسیار پر معنی خواهد بود. مطالعات او اشکار می کند که پسران بزهکار روابطشان با مادرانشان مناسبتر از پدرشان است.

پیشینه های تحقیق :
درمورد سابقه تاریخی بزهکاری نوجوانان ، مسئله جرائم اطفال از قدیمی ترین ایام در مورد جوامع بشری وجود داشته باشد و موضوع بکر و تازه ای نیست حتی می توان گفت که عمر، این پدیده اجتماعی به اندازه عمر جوامع بشری است ولی تذکر این نکته لازم است که تا قبل از انقلاب صنعتی قرن نوزدهم اینگونه جرائم هنوز به درستی شناخته شده نبوده .این پدیده تاکنون در ردیف موضوع کتابهای بسیاری بوده و جرم شناسان، قضاوت ،پزشکان ،معلمین ،روانپزشکان،روانشناسان،جامعه شناسان و سایر کسانیکه به صورتی با اجتماع سرو کار دارند در تمام کشورها توجه خود را به این امر معطوف داشته اندو آن را مورد مطالعه قرار داده اند و نتیجه ای که از اینگونه بررسی ها به دست آمده این است که مشکلات مربوط به جرائم جوانان کم و بیش در همه کشورها یکسان است برای اینکه مسئله روشن شود بزهکاری جوانان در جامعه های مختلف چه تحولاتی پیدا کرده و هر اجتماعی در هر زمان بزهکاری جوانان را مجازات کرده و یا آنکه نسبت به آنها چه اقدام درمانی به عمل آورده است به ذکر مختصری از سابه امر مبادرت می شود:1
1-در قوانین الواح دوازده گانه همورابی که مربوط به سال 449 قبل از میلاد است ، جوانانی که مرتکب سرقت می شدند با نظر حاکم مورد تادیب قرار می گرفتند و موظف بودند که خسارت صاحب اموال را جبران کنند.
2- در حقوق دوم مقررات مختلف چند طبقه از هم تفکیک شد، کودکان کمتر از 7سال مسئول نبودند و کودکان بین 7تا10 سال اگر شرارتی نشان می دادند به علت داشتن سوء نیت مجازات می شدند تخفیف در مورد آنان رعایت می شد.
ولی در جوامع غیر متمدن تفکیک ، بزهکاران بزرگسال وجود نداشت و با ایجاد تمدن و شهر نشینی مسئله سن ملاک تشخیص قرار می گرفت.
3- فرانکها و ساکسونها در قرن ششم میلادی ،سن 12 سال را مبنای مسئولیت ،بزهکاری جوان قرار می دادند.2

در بررسی جرائم ارتکابی جوانان از آمارهای منتشره می توان استنباط کرد که ارتکاب به طور دسته جمعی در میان جوانان بیشتر از بزرگسالان می باشد و میان پسران نیز بیشتر از دختران رایج است .
پروفسر (باتاویا1)لهستانی در این مورد می گوید:
اولین نقش در این مورد به عهده خانواده است و اگراقدامات خانواده کافی نباشد توسل به کارشناسان و متخصصان لازم است به طوری که گفته شد علت بزهکاری جوانان در زمان قحطی و کمبود موادغذایی بیشتر از نیاز جسمی او است و در جوامع تیدستان و گرسنگان این کیفیت برای بزرگسالان مصداق دارد هر چند عامل اقتصادی در سرقتها موثر است ولی گاهی جوانان هم که از خانواده های توانگر و مرفه هستند سرقت می شوند و به دام باندهای دزدان در می آیند و یا تحت تاثیر علل روانی مرتکب می شوند.2
در برخی موارد در خانواده های توانگیر نیز عامل اقتصادی نقش موثری دارد و جوان به علت آنکه هزینه گردش یا پول جیبیش کاهش یافته و نیازهای او بیشتر از میزان در آمد خانواده فرد است به دزدی می زند،هوسها ،امیال ،تقلید یا وسوسه هایی که از برخورد با تمدن دلفریب در جوانان ایجاد می شود در سوق دادن نوجوانان به بزهکاری سهم بسزایی دارد. سنین اولیه زندگی مهمترین زمان برای پرورش استعداد بزهکاری است. گدائی ،ولگردی و بیکاری نقش موثری در تشکیل این گروها بازی می کند و شکل جرم از مسائل قدیم اجتماع است و تا کنون هزار کتاب ،رساله ،مقاله و… به وسیله دانشمندان ،حقوقدانان ،مصلحین اجتماعی ،علما اخلاق و سایر صاحبنظران درباره علل بزهکاری به رشته تحریر در آمده است ، با این وصف مسئلهجرم هنوز حل نشده است . پروفسور (تانن3)می گوید بزهکاری مشکل ابدی است همانگونه که اجتماع جاوید می باشد.4
بهتر است با این حقیقت روبرو شویم که در یک سر زمین خیالی و غیر موجود بزهکاران را نمی توان از بین برد .ضعف،خشم،طمع،حسادت و سایر انواع انحرافات انسانی در همه جا متظاهر شده و مجازاتهای اجتماعی به افراد غیر منطقی ،گمراه، زور اعمال شده است بنابر این بزهکاری مانند بیماری و مرگ از مقتضیات همیشگی جامعه است مانند ظهور بهار دائمی و همیشگی است و مانند مستان همیشه باز می گردد و قدر مسلم آن است که بزهکاری عللی دارد اگر این علل شناخته شوند بهتر می توان وسایل مبارزه با آن را فراهم کرد و یا دست کم از میزان آن کاست و هر چند یک از این نظرها متوجه یک بزهکاری است ولی برای توجیه و تشریح آن کافی نیست مثلاً شرایط مساعد هادی و یا شرایط نا مساعد دست به ارتکاب جرم نمی زنند هر جرم در حقیقت نماینده یک تضاد میان فرد و جامعه است و همیشه افراد در مقابل شرایط نامساعد و جرم زای خارجی به یک صورت واکنش نشان نمی دهند برخی با خونسردی آنرا تحمل می کنند ، بعضی خشم حاصله از آنرا به درون می ریزند ،بالاخره عدهای در مقابل شرایط نامساعد به هیجان آمده و با ارتکاب جرم واکنش نشان می دهند به صورت دیگر می توان گفت که شرایط نا مساعد در همه افراد به یک شکل تاثیر نمی پذیرد بلکه طرز بر داشت افراد و چگونگی واکنش آنها در برابر این شرایط فرق می کند. در طرز برداشت افراد عواملی از قبیل ساختمان جسمانی ،تربیت خانوادگی ،عوامل تاریخی ، فرهنگی ،سازمانهای سیاسی و قانونی موثرند . با بررسی و شناخت عوامل جرم ،به این نتیجه می رسیم که باید محیط را برای اشخاصی که از نظر ساختمان روانی خود به شکل بزهکاری واکنش نشان می دهند آن طور ترتیب داد که انگیزه خارجی بزهکاری به حداقل ممکن تقلیل یابد. از نظر اجتماعی جامعه اعمالی را که برای پیشرفت و موجودیت خود خطرناک تشخیص می دهد جرم خوانده و سعی می کند با تحمیل مجازات افراد را از ارتکاب آن باز دارد .
برخی از ارزشهای اجتماعی که مورد قوانین جزا قرار می گیرند به هستی و دوام جامعه بستگی دارند مثلاً صیانت نفس افراد از ارزشهای اساسی است ولی بسیاری از ارزشهای اجتماعی که مورد حمایت است و برای حفظ آنها با تحمیل مجازات کوشش می شود از لوازم بقاء جامعه نیست بلکه جنبه محلی و نسبی داشته وبستگی به یک نظام خاص فرهنگی ،اقتصادی و اجتماعی دارد.
به عبارت دیگر مفهوم جرم را هر جامعه با توجه به نبازها و شرایط خاص خود ایجاد می کند ، به علاوه مفهوم جرم و شکل مجازات در دوره های مختلف هر کشور فرق می کند و نظام سیاسی و اقتصادی خاص آن دوره بستگی دارد . در میان مکتبهای حقوق جزا ، مکتب کلاسیک که زائیده انقلاب کبیر فرانسه است معتقد است که بشر دارای اختیار مطلق است به این معنی که ، مسائل جزائی را از نظر عقل مورد سنجش قرار داده و معتقدند که اولا )بشر عقل دارد . ثانیا ) در اعمال خود مختار و ازاد است . پیروان مکتب تحلیلی1 عقیده دارند که جرم نتیجه عوامل فردی ، درونی و بیرونی است که در عناصر متشکله جرم برای تحقق سه شرط لازم دارد به قرار زیر است :
1- عنصر قانونی 2- عنصر مادی 3- عنصر معنوی
عنصر مادی ، تظاهرات مادی خارجی است که قصد مجرمانه است . علمای حقوق جزا معتقدند که برای تحقق جرم وجود عنصر مادی لازم است .
در قرن 18 فلاسفه معروفی چون (ولتر ) و (ژان ژاک روسو ) و (مونتسکیو ) به عدم تساوی و سختگیری و استبدادی بودن مجازاتها اعتراض کرده و ( ژان ژاک روسو ) در قرارداد اجتماعی بیان کرد که سبک آزادی فرد به نفع اجتماع باید به حداقل تقلیل یابد .2
پس نتیجه جنایت محصول آزادی بشر نیست بلکه یک عمل حیوانی است که وقتی از ناحیه افراد بشر انجام گیرد علامت یک جهش و ظهور ناگهانی غرایز ناگهانی حیوانی آنهاست .
در حالیکه (انریکوفری)در مورد ارتکاب جرم بیشتر روی پدیده های اجتماعی نظر داشت . (لمبروزو)و(گاروفالو)بیشتر بر روی عواملی نظیر نقص خلقت و عدم تعادل روانی تکیه می کردند.

(انریکوفری)در مورد تاثیر محیط خانوادگی و اجتماعی معقد است نوع شغل ،محل سکونت،عادات و رسوم هر یک از طبقات اجتماعی در نحوه ارتکاب جرم و نوع آن تاثیر بسیار دارد. در مورد عامل اقتصادی عقیده دارد که بیکاری ،فقر و تنگدستی حتی رفاه و آسایش در صورتیکه احتیاجات جدیدی به وجود آورد از عوامل ارتکاب جرم است.
(انریکو فری )هم برای توجیه خود فرمول معروف قاعده اشباع را بکار برد.در اوایل قرن بیستم تئوری ارثی بودن ارتکاب جرم براساس قیافه شناسی از اعتبار افتاد و مفهوم جانی خود را به مفهوم فساد ذاتی داد ولی نظریه معلولین روحی جانشین تئوری فسادهای غریزی گردید.1
(انریکوفری)در کتاب خود به تاثیر محیط نمود و مطلبق نظر او یکی از تاثیرات نفوذ محیط طبیعی است که می گوید در نواحی جنوبی و گرمسیر معمولاً تعداد قتل و جنایت از نواحی شمالی و سرد سیر بسیار است مثلاً در فصل زمستان نسبت سرقت جرائم بیشتر می گردد ولی در تابستان منافات عفت شیوع می یابد و هر یک از شهرها و دهات جرائمی مخصوص به خود دارند .
(لومبروزو)می گفت: مجرم یک میکروب اجتماعی است که سلامت جامعه راتهدید می کند همانطور که میکروب از سرنوشت میکروبی خود اطاعت می کند. مجرم نیز از سرنوشت مجرمانه خود پیروی کرده و از نظر اخلاقی مسئول نیست ولی برای اجتماغ خطرناک است بدین لحاظ اجتماع ،حق و وظیفه دارد که برای حفظ خود علیه او مقررات خاص دفاعی وضع نماید.2
در درمان بزهکار جوان باید به اصلاح خانواده او نیز توجه کرد اگر خانواده طفل پاک باشندبا آنان همکاری می شود و اگر فاسد باشند طفل را باید از آنها دور داشت. آموزش حرفه ای بزهکار جوان یا کارورزی شروع می شود و حرفه مناسبی که مطابق استعداد او باشد به او آموخته می شود وسائل سرگرمی طفل مورد دقت قرار می گیرد و برنامه مفیدی تنظیم می شود . در مورد شناسایی بزهکار جوان حتی نسبت به کتابهایی که دوست دارد موسیقی مورد علاقه اش دقت می شود در بعضی موارد برای درمان روانی طفل از روانشناسو روانپزشک استفاده می شود و زیر نظر مراکز تربیتی دادگاهای اطفال اداره می شوند.
مراکز تربیتی به چهار دسته تقسیم می شوند :
1- مراکز تربیتی جهت بزهکاران جوانی که کمتر خطرناک هستند.
2- مراکز ثانوی برای بزهکاران خطرناکتر و مرتکبین تکرار.
3- مرکز تربیتی جهت بزهکاران فوق العاده خطرناک.
4- مرکز پزشکی برای بزهکارانی که حالت روانی یا جسمی آنان عادی نیست و مخصوص ناسازگاران بسیار خطرناک.
از آنجایی که در سالهای اخیر ،تعداد بزهکاران در کلیه کشورهای جهان به تعداد وسیعی رو به افزایش است و این شدت افزایش بزهکاران باعث وجود جنایاتی در کشورها شده و این باعث گشته که روانشناسان ،روانپزشکان و… بزهکاری را کاملاًجدی تلقی کرده و در صدد کشف علل آن برآیند . تحقیقاتی که در سالهای اخیر انجام شده در زمینه محیط خانوادگی و اجتماعی کودک بوده و این تحقیقات بیشتر روی نحوه ارتباط والدین با هم و با کودک تکیه شده است.
(شوآرز)1در سال 1979 نیجه تحقیقات گسترده خود رااینگونه بیان بیان می کند که تعادل و تاثیر زمینه های بیولوریکی و نفوذ و اثرات خانوادگی در علت شناختن -شناخت ناراحتیهای کودکان و نوجوانان از جمله بزهکاران آنان نقش اساسی دارد.
به بیان دیگر پاره ای از ویژگیهای شخصیتی مانند خلق و خوی فرد متاثر از عوامل ژنتیکی است و شیوه های برخورد و الگوهای خانوادگی یا در جهت این گرایشهای کودکان و یا در جهت مقابل آن ،یعنی عدم سازگاری با عوامل ارثی ،ژنتیکی به تدریج شخصیت کودک یا نوجوان راشکل می دهد.
طبق نظر (شوآرز) زمانیکه والدین منطبق بر زمینه های ژنتیکی با کودک عمل نکنند،کودک در معرض محیطهای نامطلوب قرار می گیرد که به سهولت می تواند به ناراحتیهای روانی گوناگون در او منتهی شود . بدیهی است ویژگیهای شخصیتی که منشاژنتیکی دارند براساس و اثر فشارهای محیطی چون رفتارهای انظباتی شدیدو حاکم بودن نظام استبدادی در خانواده تا بی نهایت می تواند تغیر کند . اما بی تردید مطلوب ترین راه آن است که بین زمینه های بیولوژیکی کودک با شیوه های پرورش و تربیتی والدین هماهنگی و همرنگی وجود داشته باشد.2
(سولیوان)2و (برونسکی)3در سال 1978 ،در تحقیقاتشان ،اهمیت روابط والدین با فرزندان را از جهت حمایت بیش از حد یا طرد کردن کودکان بررسی کرده اند آنها در یافته اند که کودکان طرد شده یا بیش از اندازه مراقبت شده و وابسته اگر در معرض اثرات منفی اجتماعی در خارج از خانه قرار بگیرد بیش از بقیه کودکان آمادگی واکنش دادن به شیوه های بزهکارانه را دارند4.
(آزوبل)5پیشگویی می کند که کودک طرد شده در خانواده ها به علت ارزش و احترام کمی که در خانواده برای او قائلند بر انگیخته می شود تا به دنبال پایگاه اجتماعی برای خود، در خارج از خانه دست و پا کند . اینگونه کودکان در مقابل گروه بزهکاران بسیار اثر پذیرند زیرا اغلب اینگونه رفتار انحرافی از طریق فعالیتهای گروهی و یا اعمال جنایتکارانه فردی حداقل برای مدتی کوتاه و برای آنان محبوبیتی در بین نوجوانان بزهکار ایجاد می کند.6
نکته مشترک در هه این تحقیقات این است که معمولاً جوانان بزهکار متعلق به خانواده هایی هستند که الگوهای رفتاری غلط، نظام ارزشی نادرست و ناهمگن ،عملکردهایی نامناسب و از هم پاشیدگی از ویژگیهای آنهاست .ضمن آزمایشهایی که بر روی خانواده های انگلیسی و فرانسوی به عمل آمده است مشاهده گردیده که اغلب نوجوانان بزهکار روابطی نا مطلوب با خانواده خود داشته اند و چون از محبت و همکاری و همدردی والدین محروم بوده اند انتظار ندارند که شخص یا اشخاص دیگری به آنها محبت کنند. بنا بر این او هم از محبت و همکاری در اجتماع سرباز می زند و اعمال ضد اجتماعی انجام می دهد و به عبارتی روابط خود را با جامعه قطع می کند.
پژوهشگران و محققان دیگر هم نظریه های زیادی در این باره ابراز کرده اند که هر کدام یکی از عوامل روانی یا اجتماعی را مد نظر قرار داده و بر اساس آن کار تحقیقی خود را انجام داده اند مثلاً گروهی نطریه عقب ماندگی ذهنی ،نظریه رشد جسمانی و نظریه نارسایی کروموزومی را مطرح کرده اند که در یک موضوع با هم شباهت دارند و آن این است که همه آنها بزهکار را موجودی می دانند که زاده می شود ولی ساخته و پرداخته نمی شود.1
(هانری گودارد)2از روانشناسان امریکا در سال 1914 در کتاب نقص عقل (تهی مغزی)، ریشه هاو پیامدهای آن چنبن ابراز عقیده می کند که هوش پدیده ای است موروثی و به دنبال آن سالها تلاش می کند تا نشان دهد که بزهکاری از هوش پائین نشات می گیرد. انسان تهی عقل و سفیه از قضاوتی ضعیف بر خوردار است و از همان زمان تولد بالقوه می تواند در مسیر جرموجنایت قرار بگیرد .
گودارد گفته ایی به شرح زیر دارد:
هر انسان تهی مغز (ناقص العقل )یک جانی بالقوه است.3
او تعدادی از نوجوانان قانون شکن و خلافکار را از نظر هوش آزمود و دریافت که بین آنان هوش دامنه ای کامل و طبیعی دارد و همچنین بزرگسالان بزهکار را نیز مورد آزمون قرار داد و زمینه گسترده ایی از هوش در بین آنان مشاهده کرد. پس به خبط چنین پنداشت که تنها در صد خانواده ها جانی و یک در صد از افراد بزهکارند.
نظریه(هوتن)4،(لومبروز)،(استانلی هال)5،
(ماسکول)1 ،(ارنست دوپره)2،نظریه تخم بدکاره مورد تکذیب قرار گرفت و عقب افتادگی ذهنی را علت و اساس بزهکاری پنداشت راه به جایی نبرد. با این همه این نتیجه پژوهشگران را از جستجوی انواع دیگر تخم دیگر باز نداشت. ایشان چنین پنداشتند که وقتی نمی توان علت بزهکاری را در مغز آدمی پیدا کرد پس حتماً منشابزهکاری در جسم و تن فرد هستند اینان چنین تصور کردند که ویژگیهای جسمانی نمایشگر آن است که بزهکاری پدیده ای ارثی است و همچنین معتقدند که رشد و تکامل این افرادکامل نیست و به مثابه آن است که کودکی قرنها پیش پل به حیات گذارده است . پس بر محور تکامل ،فرد بزهکار را به شرح زیر تعریف کرده بودند:
پیشانی بار یک و دراز ،گوشهای بزرگ و ایستاده ،آرواره پهن و بزرگ، استخوان گونه بزرگ ،لبهای بستر و کلفت،پوست پرمو و چروکیده ،بازوان دراز و اغلب چپ دست ،علاوه برهمه اینها ،بزهکار ،درنده خوبی است احوال ،بر این پندارها (هوتن)کوشید تا از طریق اندازه گیری و ثبت ویژگیهای جسمانی متجاوز از هفده هزار مرد فرضیه فوق را به اثبات رسانداها یافته های وی نشان داد که بین افراد جانی و افراد نرمال ،تفاوت معنی داری آماری وجود ندارد.3
علیرغم این یافته تجربی آشکار و قاطع ،هوتن نتیجه گرفت که نظریه اش راست و صائب است و افراد بزهکار ،بر پایه خصوصیات جسمانی خود یا باید از صفحه جامعه طرد یادست کم مجزا و منفک شوند واین همان تک نگری و یک بعدی گرایی است که(گودارد)نیز بدان دچار شده بود که معتقد بود حتی هیچ دلیل کافی و ضعیف افراد تهی مغز مورد باز داشت قرار گیرند و از افراد محصولی جدا نشود. یکی از کسانیکه بعد از (هوتن)به تحقیق در این باره پرداخت (شلدون )بود که افراد را به سه گونه ،اکتومورف ،مزومورف و آندومورف تقسیم کرد. که هر یک از ایشان یک خصوصیت کلی و جدا از دیگری را دارد و اعتقاد داشت که یافته هایش معتبر و معنی دار است . با این همه ،تحلیل مجدد داده ها نشان داده که تفاوتهای 200 آزمودنی برحسب نوع بدن از لحاظ آماری معنی دار نیست. 1
(کتله ) دانشمند بلژیکی اولین کسی است که با بررسی آمارهای مختلف ،اثرات عوامل طبیعی و اجتماعی رامورد تحقیق قرار داده و معتقد است که بهزکاری پدیده ای است که بدون توجه به بزهکار می توان آنرا مورد مطالعه قرار داد.
از دیاد یا تقلیل جرایم و تغییرات احتمالی انواع بزه هارا از لحاظ زمانی و مکانی با توجه به عوامل اجتماعی ، اقتصادی، سیاسی ،مذهبی بررسی کرد و نیز تحقیقاتی بوده است که در سال 1982 توسط دو دانشمند به نامهای (کلینج مپیل)2و(ریپوکسی )3انجام شده در زمینه تاثیر فقدان پدر تمرکز یافته بود نشان داد که در خانواده هایی که مادر سر پرستی فرزندان را به عهده دارد در مقایسه با خانواده هایی که پدر و مادر حضور دارند پسرها بیشتر ضد اجتماعی می شوندو به طرف گروههای بزهکاری می روند.4

و نیز در تحقیقاتی که توسط (جالستون )1 ،(رلوبیتر)2،(راتر)3و در سال 1974 انجام شد ثابت نمودند که غالباًدر منازل بزهکاران و کودکان مبتلا به اختلالات کرداری در میان والدین تعارضهایی وجود دارد . در تحقیقاتی که توسط (هرتینگ)4،(مارتین )5،در سال 1979 انجام شده ثببت نمودند که در خانواده ها تاثیر زیانبار اختلاف زن و شوهر روی پسران بیش از دختران تاثیر دارد.و نیز در تحقیقاتی که توسط (آهرونژ)6(امیری )7در سال 1982 و (کروک)8 در سال 1981 انجام شد که عواملی از قبیل سازگاری خانواده هم می تواند در تعیین اثرات از هم فرو پاشیدن خانواده بهر علتی که باشد بر روی پرورش نا بهنجاری کودک اثر نماید .9
همچنین باید تذکر داد که در دوره تاریخ از آغاز توحش تا عصر حاضر،علیرغم تحولات خود با تمام مشخصات اخلاقی و احساساتی و غریزی تکرار می شود. طبق عقیده برخی از جرم شناسان و روانشناسان در ضمیر نا خود آگاه یا نفیس اماره هر یک از افراد بشر تمام غرایز دوران سبعیت به طور نامحسوس وجود دارد، براساس همین عقاید ،علاقه نسبت به ارتکاب بزه بزهکاری و تمام رذائلی که در قرن و اعصار تاریک نوحش معمول بوده تا عصر حاضر ، علیرغم تحولات خود با تمام مشخصات اخلاقی و احساساتی و غریزی تکرار می شود .طبق عقیده برخی از جرم شناسان و روانشناسان در ضمیر نا خود آگاه یا نفس اماره هر یک از افراد بشر تمام غرایز دوران سبعیت به طور نا محسوس وجود دارد ،بر اساس همین عقاید ،علاقه نسبت به ارتکاب بزه و بزهکاری و تمام رذائلی که در قرون و اعصار تاریک نوحش معمول بوده در نهاد و سرشت انسان فعلی موجود است و هیچ وسیله آموزشی تاکنون قادر نشده انسان را به طور کامل از مخاطره آن حفظ کند.(فروید)اضافه
می کند که ممکن است با کوششهای بسیار ،خود را از سیر قهقرائی حفظ کنیم ولی هیچ وقت نمی توانیم آن سابقه را حذف کنیم .تمام اعمال غریزی انسان همچون ،خوردن،آشامیدن ،ابراز خشم،تهاجم،تنفس،تجاوزبه دیگران مربوط به سر شت آدمی است که جزئی از شخصیت هر فرد است با دقت می توان دریافت که افکار (فروید )و نظر او ،چیزی جز همان اندیشه آتادیسم(لمبروزو)نیست چه آنچه لمبروزو عقیده داشت که حالت نوحش و نا بهنجاری اجداد بسیار دور آدمی در تبهکاران موجود است. 1
به طور کلی تحقیقات زیادی در باره این موضوع انجام گرفته است و لذا از پیشنهادهای آن نیز استفاده کردم تاتحقیق کاملتر و جامعتر انجام گیرد و تمام زوایا و ابعاد پدیده مورد بررسی بهتر شناخته شود.
آخرین تحقیقی که در این مورد در دسترس قرار دارد طبق آماری که مراکز آمار ایران در سال 1362 ارائه کرده است بیشترین بزهکاری از مجموع 33508مورد ،در حدود12652مورد آن یعنی بیش از در سنین 14015 سالگی بوده است و گزارش اداره بهداشت مدارس حاکی از آن است که از دانش آموزانی که اختلالات عاطفی داشته اند بزهکاری رقم بیشتری را به خود اختصاص داده است.2
البته حداقل سن بزهکاری ،در جوامع مختلف فرق می کند مثلاًحداقل سن در امریکا 7 سال ،انگلیستان 10سال، یونان 12 سال،فرانسهولهستان 13سال،اطریش ،بلژیک و یوگسلاوی 14سال می باشد. حداقل سن برای بزهکاری در زندان اصفهان 12سال گزارش شده است و در مشهدهم10 سال بوده است .نوع بزهکاری نیز در جوامع مختلف و در محیطهای مختلف فرق می کند.3

تربیت صحیح والدین این است که بتواند از لحاظ رشد فکری و استعدادها ،قوه قضاوت،پرورش حس مسئولیت اخلاقی و اجتماعی ،فرزندشان را به صورت عضو مفیدی در آورده اند ،زیرا تمامی تلاشهای پیگیر متخصصان، آموزگاران ،مددکاران اجتماعی ،قضاوت ،روانشناسان ،جامعه شناسان ،رواپزشکان،دانشمندان ،علوم تربیتی ،اجتماعی،حقوق ،جرم شناسی،رهبران اجتماعات و تشکیلات جوانان و از همه مهمتر پدران و مادران هر یک از جهتی مایل به آشنایی بیشتر با نوع و خصوصیات رفتار ضد اجتماعی نسل جوان هستند و همچنین در صدد هستند که راها و وسایلی برای پیشگیری و رفتار خود سرانه نوجوانان و جوانان پیدا کنند که در این مهم همه کس باید شرکت بجویند و حتی خود نوجوانان نیز باید در حل مشکلی که اساساً به خود آنها مربوط می شود شرکت داده شوند.
نوجوانان بزهکار درهر جامعه ای یافت می شوند و هر اجتماعی برای مشخص نمودن آنها عباراتی را برایشان رقم زده که کم کم به صورت داغ ننگ در آمده است که این انحرافات در ساختار جوامع غربی ریشه دوانده و هر روز به صورت مشکلی عظیم تر در می آید در نتیجه مسئولان امور اجتماعی بر آن شدند که این مشکل خطرناک را که روز به روز محسوستر می شود شناسائی و درمان کنند .برهمین اساس تحقیقات و آگاهی از نتایج آنها می تواند برای ما و سایر کشورها مفید واقع شوند.
قبل از اینکه به تحقیق در مورد مجازات بزهکاری نوجوانان و جوانان بپردازیم لازم است به این نکته توجه شود که ممانعت از وقوع جرم بهتر از مجازات بزهکاران است و هر قانون گذاری باید در صدد شر باشد نه در صددتدرک آن.
دنیای روانشناسی امروزه دیگر اجازه نمی دهد که به وسیله این قوانین ناقص زنجیر جرم سراپای متهم جوانی را که شرایط مقاومت ونا پذیر و مقتضیات اجتماعی خواه ناخواه او را به ارتکاب بزه برانگیخته قرار گیرد و در پرتگاه ننگ و نابودی سرنگونش سازد . عواملی چند موجب بزهکاری می گردد منجمله فقر ، پریشانی ، ناخوشی ، اختلافات خانوادگی ، اعتیاد ، استعمال مشروبات الکلی ، مواد مخدر ، اشتغال زن و مرد به کار مخصوصا در جوامع صنعتی و عدم رسیدگی به اطفال و تربیت آنها باعث گشته که روز به روز بر میزان بزهکاری افزوده شود و واضعین قوانین برای اینکه نظم اجتماع بر اثر اقدامات ضد اجتماعی یا ضد اخلاقی یا مخالف مذهب مختل نشود و در هر زمان با توجه به تحول مقتضیات گوناگون اجتماعی مبادرت به تدوین مقررات خاصی می نماید .
حال بایستی بزهکاران را به راه صحیح آورد و توجه مخصوص به حالت آنها کرد چون به واسطه داشتن محیط فاسد آنها مرتکب خطا گشته اند (ویکتور هگو )1می گوید : افتتاح هر مدرسه معادل با بستن یک زندان است و کودکی با زشت خویی افکار پلید خود در بزرگی ، زشتی و قباحت درک نکرده و عوامل اقتصادی ، اجتماعی ، شخصی ، نفسانی او تامین نگشته است .
بنابراین باید :
1- نظم و آرامش ایجاد کرد نباید او را تنبیه کرد ، بلکه باید با اسلوب صحیح تربیت به او کمک کرد .2
2- چون طفل مسئول اعمال خویش نیست والدین و اجتماع مقصر هستند .
3- از لحاظ سطح اخلاقی باید به آنها کمک کرد و آنها را حمایت کرد .
4- به زندگی اجتماعی آنها را آشنا ساخت .
5- تحت معاینه طبی ، روحی ، روانی ، آنها را قرار داد .
نقش مدارس :
با توجه به سالهایی که کودک در مدرسه می گذراند ، یکی از حساسترین نیروهایی که بر او اثر دارند مدرسه است . مدرسه نمی تواند به تنهایی مسئله بزهکاری را حل و یا حتی از آن پیشگیری کند اما نقش مدرسه در این امر بسیار حساس و تعیین کننده است . در یک طرح خوب سازمان یافته ، انتظارات اجتماع از آنچه که مدرسه در مورد کودکان می تواند انجام دهد ، باید بر تعقل صحیح و نه بر افکار واهی استوار باشد .
گفته می شود که فرستادن کودکان به مدرسه در سنین بین پنج و هفت سالگی ، بهترین فرصت را جهت پیشگیری اولیه از بزهکاری آنان فراهم می کند . حتی در سنین بالاتر نیز می توان به آنها رسید و کمک کرد . معلم که یک ناظر تعلیم یافته است در موقعیتی است که می تواند کودک را مورد مشاهده و ارزیابی قراردهد . احتمالا ، بعد از اینکه معلم مدت زیادی کودک را زیر نظر گرفت ، می تواند شواهد و نشانه های شخصی و اجتماعی را که بر کودک اثر می گذارند کشف کرده و به او کمک کند .

مدرسه با همکاری خانه ، تجربه یادگیری اساسی را برای همه کودکان مهیا می سازد . مسلما ، هیچگاه مدرسه نمی تواند محرومیت کودک را از یک خانه راحت ، و یا والدین عاقل و دوست داشتنی به طور کامل جبران کند. اما مدرسه می تواند کودک را نسبت به ارزشهای اساسی خود آگاه سازد و به او بیاموزد که چگونه می تواند آنها را پرورش دهد . در نتیجه حضور نوجوان در یک مدرسه خوب امید است که او به صورت فردی توانا و شایسته بار آید .
یکی از مسئولان آموزش و پرورش در یکی از کشورها برنامه ای با چهار اصل تنظیم کرده است که با استفاده از آن ، مدارس زیادی می توانند به بزهکاران نوجوان کمک کنند . آن چهار اصل عبارتند از :
1- کاهش تعداد شاگردان هر کلاس تا معلم بتواند به یکایک شاگردان رسیدگی کند .
2- تربیت و آماده کردن معلمانی که نشان داده اند توانائی کار کردن به طور سازنده با کودکان را دارند .
3- فراهم آوردن افراد متخصص برای کمک به معلمان در مواجهه با مسائل خاص در مدرسه و مهیا ساختن کلینیکی ( مشتمل بر خدمات پزشکی ، روانشناسی و اجتماعی ) برای کودکانی که به کمکهائی و رای مسئولیت مدرسه نیاز دارند .
4- جلب پشتیبانی والدین و هماهنگ کردن تلاشهای آنها و کارکنان مدرسه جهت طرح ریزی نقشه هایی به منظور مقابله کردن با مسئله بزهکاری .
گرچه این نکات پیشنهادی قابل تحسین هستند ، به ندرت مدیر یا بازرسی را می توان یافت که آنها را نکات اصیل و دست اول به حساب بیاورند . اگر بودجه مدرسه اجازه دهد کمتر مدرسه ای است که خدمات روانشناسان ، مددکاران بهداشتی و اجتماعی را نفی کند . بر شمردن ضعفهای مدارس به ندرت راه علاج را به ما می گویند . در بسیاری از شهرهای دنیا علت اصلی شرایط نامناسب مدارس عامل اقتصادی است . عدم وجود کلاسهای درس ، کتاب ، لوازم و همین طور معلمان تعلیم دیده مسائل بی نهایت اضطراری را تشکیل می دهند .
این نکته را نیز می توان از برنامه چهار ماده ای پیشنهاد شده استنباط کرد که داشتن مدارس ابتدایی و متوسطه به اندازه کافی برای یک شهر یا اجتماع نباید ارضاء کننده باشد.وجود ساختمان مدرسه ، و معلم به تعداد کافی به خودی خود اهمیت چندانی ندارد ، آنچه ملاک است پیشرفت دانش آموز است .
مرحله بعدی ، دقت و مراقبت از اطفال است ، صحنه های رنگارنگ زندگی اجتماعی و روابط افراد ، چگونگی روابط افراد یک جامعه مسلما در سعادت و خوشبختی و ایجاد نظم و آرامش و بی نظمی ، هرج و مرج زندگی اجتماعی جزء عوامل موثر بر شمرده می شوند . اطفال در سنین شباب بر سر دو راهی مهمی قرار می گیرند که با کمترین مسامحه و سهل انگاری ، موجبات تباهی خود و خانواده خویش را فراهم می سازند و در بزرگی و عظمت یک ملت لطمه غیر قابل جبرانی وارد می نمایند .
انحراف کودکان و نوجوانان بزرگترین مصیبت و بد بختی برای یک ملت است و هدایت صحیح اطفال از مهمترین مسائل است . ایام کودکی و جوانی پربهاترین لحظات عمر افراد یک ملت است . یک ملت لایق ، خواهان زندگی شایسته است ، زیرا آینده آن ملت از آن کودکان و به همت مردانگی ، تقوی ، فضیلت و داشتن علم و درایت و بالاخره به عزت نفس اینان بستگی تام دارد . و اینان هستند که باید بر جلال و شکوه و عظمت بزرگی موجود بیافزایند . حفظ و حراست این ذخایر گرانبها و هدایت ، راهنمایی آنان به شاهراه عزت نفس ، تهذیب اخلاق بزرگترین وظیفه ملتی است که به سعادت و نیکبختی فرزندان خود علاقه مند است و بایستی کودکان را از گزند گمراهی مصون و در امان نگاه داشت .
چون وظایفی دقیق و خطیر دارند و بایستی از شیرینی تقوی کام برگیرند و لذت زندگی را از طریق مشروع بدست آورند و در نیک و بد ایام دیگران شریک باشند و به جای مجازات وی باید به هدایت و حفاظت و راهنمایی آنان پرداخت .
نقش خانواده :
منشا بروز بخشی از آشفتگیهای کودکان بزهکار در تغییر الگوی خانوادگی است که این نیز به نوبه خود بازتابی از تغییرات عمیقتر اجتماعی است . مسئله ایجاد یک بهبود کلی در زندگی خانوادگی در وهله اول آنقدر وسیع و پیچیده به نظر می رسد که عده زیادی از مردم نمی دانند چگونه در این مورد اقدام کنند . برای پرورش کودکان سالم ، والدین آنها باید رفتاری محبت آمیز داشته باشند . برای کنترل و پیشگیری بزهکاری باید دو قدم برداشته شود : قدم اول کمک به والدین است که افرادی آگاهتر و کار آمدتر باشند . دومین قدم سعی در بهتر کردن عادتها ، مهارتها و ایجاد تفاهم و نگرشهائی در نوجوانان است تا به عنوان والدین بهتری برای نسلهای آینده پرورش یابند . این کار تا اندازه ای با تشریک مساعی مدارس ، نهادهای مذهبی و سازمانهای جوانان امکان پذیر است .
بزهکاران به دلایل مختلف از والدین خود فرمان نمی برند و روابط توام با اطمینان با آنها ندارند و به ندرت مشکلات خود را با افراد بزرگتر خانواده در میان می گذارند ، زیرا آنها را تشویق نکرده اند که خانواده را در امور زندگی و عاطفی خود شرکت دهند ، و این خود برای کودک محدودیتی زیانبار است . هر گونه برنامه آموزشی یا مشورتی که اجتماع در دسترس والدین قرار دهد ، در صورتی می تواند نقطه تحولی محسوب شود که به طور معقول طرح ریزی شده باشد .
خیلی چیزها را می توان در آموزش والدین منظور داشت . این روش که به مادری بی پرده گفته شود که باید مادر بهتری باشد همیشه موثر نیست ، بلکه با کمک اقتصادی و با تسکین آلام او می توان او را در ابراز محبت و توجه نسبت به کودکانش تشویق کرد . تا اندازه زیادی می توان گفت که آموزش والدین نه تنها آگاهی آنان را نسبت به رفتار کودکان افزایش می دهد ، بلکه آنها را با روش زندگی خانوادگی و شخصی نیز آشنا می کند .
والدین باید یاد بگیرند که کودکان بزهکارشان نه فقط افراد بیهوده ای نیستند ،بلکه کودکانی هستند با مشکلات و احتیاجات فراوان . اما غالباًقبول این موضوع که خود را در مسئولیت این نیازها سهیم بدانند برای آنها مشکل است . والدین باید بفهمند که تنبیه کودک روش بی معنائی است و اغلب افسردگی و پریشانی او را عمیقتر می کند (البته منظور این نیست که هرگز نباید کودک را تنبیه کرد و یا نباید بعضی از رفتارهایش را زیر کنترل در آورد.)
والدین اکثر کودکانی که در معرض بزهکاری هستند مفهوم عضویت در یک اجتماع و یا تعلق داشتن به سازمانهای اجتماعی را کمتر می کنند .آنها در برابر دعوتی که برای مشورت درباره مسائل خانوادگی از آنها به عمل می آید ممکن است واکنشی آمیخته با بد گمانی و یا سرزنش آمیز از خود نشان دهند بعضی مطالعات نشان داده اند که هر چه در آمد و سطح معلومات شخص کمتر باشد به همان اندازه نیز احتمال شرکت و عضویت او در جوامعو گروهها کمتر است . در بسیاری مواقع اگر والدین یک محله طبقه پائین با این نگرش که در زندگی اجتماع خود سهمی دارند با یکدیگر در تماس باشند ، خصومت بر طرف می شود .
هر قدر افراد بزرگسال یک جامعه که به تشکیلات ثابت و محکمی مثل انجمنهای مذهبی،سازمانهای تفریحی، رفاهی یا سیاسی وابسته هستند بیشتر باشد ،به همان اندازه نیز دسترسی به آنها به عنوان والدین و راهنمائیشان آسانتر خواهد بود.اجتماع هر چه یکپارچه تر باشد و هر اندازه که مردم در مسائل و طرحها بیشتر شرکت کنند ،فرزندان آنها از آن اجتماع بیشتر بهرمند می شوند.
هر گونه طرحی برای گردشهای بیرون شهر که والدین وکودکان با هم در آن شرکت کنند،در استحطام بخشیدن به موقعیت خانواده و اجتماع تاثیر زیاد خواهد داشت.
با تشکیل مراکز آموزشی و تربیتی غیر رسمی و انجام گفت و شنود های دسته جمعی با والدین ،می توان اشخاصی را یافت که توان رهبری انواع فعالیتها را دارند و قادرند در انجمنها و امور تفریحی مشارکت کنند .
از لحاظ کیفیت عاطفی، نخستین مناسبات بین پدر و مادر باید مساعی اجتماعی از نظر اقتصادی ،متوجه شرایطی بشود که مادران بتوانند لااقل تا موقعی که فرزندشان خیلی کوچک هستند در خانه بمانند و مجبور نباشند کار کنند زیرا جدایی از مادر در کودکی که از سه سال کمتر باشد غالباً موجب عکس العمل های وخیم وغیر قابل جبرانی می شود.
استفاده از تعطیلات و گردشها برای مادران خانواده های که در آمد نا چیز دارند به طور منظم باید باشد.در وهله اول ،ممکن است این امر غیر ضروری و اصل اجتماعی و تضمینی و فرعی تلقی شود ولی باید متوجه شد که فشار مداوم نگرانی ها ،مسئولیت ها ،خستگی های پی در پی ممکن است موجبات اساسی اشتباهات مادران در مورد تربیت اطفال فراهم شود در صورتی که با استراحت ،تفریح کافی هر مادری بهتر می تواند قدرت استقامت لازم برای اینکه مربی خوبی باشد به خرج دهد .
تاثیر مسکن را در محیط روحی خانواده نباید نادیده گرفت .تنها ساختمان مطابق اصول بهداشت مورد نظر نیست بلکه برای هر خانواده مسکنی خاص و نسبتاً مستقل لازم است تا همسایگان به علت مجاورت مداخله نکنند تا مزاحم باشند . ساعاتی در روز در هوای باز قدم بزنند به نحوی که تماس مادر و کودک در بازی هم از نظر تربیت و ادب حفظ شود در زیبایی داخلی خانه منظور نظافت،هماهنگی مجموع لوازم خانه باید تمام ساکنین با کمال علاقه در ایجاد و حفظ آن بکوشند.
خلاصه آنکه در درمان افراد بزهکار ،شناخت انگیزه و عوامل و آثار اجتماعی ،روانی ،اقتصادی،خانوادگی ،مد نظر باشد و این عوامل را تحلیل و بررسی کرد و راه مفید درمان را انتخاب نمود و سازمانهای قضایی و تربیتی -اجتماعی خاصی جهت بزهکاران نوجوانان ایجاد کرد.

نقش کار :
بهترین نوع پیشگیری موثر از اعمال خلاف ناشی از بیکاری این است که جوامعی که دارای افراد روشن فکرند میدانهای ورزشی بهتر و وسیعتر و وسائل لازم برای سرگرمی نوجوانان و جوانان ایجاد کنند. می توان اردوهای تابستانی و مسابقات ورزشی محلی را به موقع اجرا کرد و نتایج آنها را به دقت ارزیابی کرد.
عده زیادی نیز بر این عقیده اند که اردوهای کار ،اثر درمانی فوری در بزهکاران دارد. بعضی ها معتقدند که تمایل به خلافکاری و بزه هنگامی که شخص در هوای آزاد به کار سالمی گمارده شود زایل می گردد و از بین می رود . این اردوها ی کار با دور کردن بزهکار از محیطش تاثیر بسیاری در وی به جای می گذارد،اما شاید این تاثیر عمیق و دائمی نباشد .
نوجوانانی که از طبقات پائین تر هستند اغلب با کمبود اطلاعات حرفه ای و تماسهای شغلی مواجه اند .نوجوانی که دیپلم متوسطه ندارد،یا تعلیم به خصوصی ندیده است ،یا در باره یک حرفه مناسب و برانگیزنده ای نیندیشیده است در مسئله استخدامی با نا امیدی و سر خوردگی روبرو میشود.
یک راه چاره بویژه در نواحی فقیرتر ،ایجاد "مرکز مشاغل جوانان " توسط اجتماع است که وظیفه آن کمک به افراد جوان برای ورود به دنیای کار است .چنین مرکزی می تواند جوانان را در بالا بردن مهارتهای شغلی ،تحصیلی و اجتماعی ،و آماده کردن آنان برای احراز مشاغل بهتر ،یاری دهد .
بسیاری از نوجوانان بویژه انهایی که نسبت به بزهکاری آسیب پذیر هستند ،اشتیاق و کنجکاوی کمتر نسبت به حرفه اینده خود نشان می دهند.آنها غالباًگرایش به عیبجوئی و بد گمانی دارند .بنا بر پیشنهادی که شده است باید این نوجوانان بتوانند بزرگسالانی را بشناسند که برایشان به عنوان سر مشق یا الگو باشند .
تنها نشان دادن پلی که نوجوان باید از آن عبور کندکافی نیست . باید اورا راهنمایی و مطمئن ساخت که طرف دیگر ل واقعاًبهتر است این مطلب هم در مورد نوجوانان مستعد بزهکاری و هم بزهکاری واقعی صدق می کند."مرکز مشاغل جوانها "در آماده ساختن و مستعد کردن نوجوانان جهت یافتن شغل و استخدام ،به کمک مردم و سایر سازمانها نیاز دارد .مهمترین وظیفه این مرکز این است که باید سعی کند الگوهای خود-مغلوبی 1را از بین ببرد . یعنی اشخاص بزرگسالی را که مایوس شده اند و در مطرود بودن خود پا بر جا هستند و به آن عادت کرده اند هدایت و راهنمایی کند .

نقش پلیس :
بعضی وقتها روشهای پیشگیری ،کنترل و حتی باز پروری هم پوشی پیدا می کنند و غالباً با یک تکنیک موثر می توان هر سه جنبه را در مورد بزهکار به کار بست . مثلاًهنگامی که وظایف پلیس را در نظر بگیریم یکی از کارهای مهم او که به جوانان مربوط می شود فقط بخش کوچکی از کارها ی وسیع و پیچیده پلیس را تشکیل می دهد . اما اعتراض روسای پلیس این است که از اعمال و گفتار کسانی که در اکور مربوط به جوانان هستند چنین بر می آید که پلیس وظیفه و مسئولیتی بجز کنترل جوانان ندارد.با وجود این اهمیت پلیس در مسئله بزهکاری اغراق آمیز نیست ،زیرا آنها نخستین کسانی هستند که با نوجوانان یا جوانانی که قانون را زیر پا گذاشته اند ،تماس پیدا می کنند . پلیس و یا افسر نوجوانان کسی است که تصمیم می گیرد که آیا نوجوان را باید آزاد کند و یا اینکه او را به دادگاه جوانان و یا مرجع دیگری هدایت کند .
به طور عادی اجتماع کنترلی بر اسلحه پلیس ندارد ،و در مواردی که تنها یک پلیس مسلح کافی نیست و ناحیه پر خطر است می توان به تعداد پلیسها افزود . این امر نیز امکان دارد که انجمن شهر در پی تامین پلیس مخصوص جوانان و یا ایجاد اداره ای برای جوانان در شهر بانی اقدام کند.

ایجاد اداره یا دفتر جداگانه ای برای کمک به جوانان و نوجوانان در اداره پلیس غالباً موثر واقع می شود . دفتر کمک به جوانان معمولاً به مواردی که نوجوانان به سوی آنها جلب شده اند رسیدگی می کند . کارکنان این دفتربا جوانان بزهکار و شاکیان مصاحبه می کنند و خانواده آنها را از جریان امر آگاه می سازند و در صورت لزوم ترتیب لازم برای بازداشت را می دهند و با مدرسه یا سایر خدمات اجتماعی تماس برقرار می سازند .
کارکنان این دفتریا اداره همچنین ممکن است درباره مشکلات نوجوانان محل تحقیقاتی به عمل آورند.آنها می توانند کودکان را در خیابانها تحت نظر داشته باشند و نقاطی را که احتمال خطر بروز رفتار بزهکارانه از سوی کودکان در آنها می رود کنترل کنند .
با بررسی و مطالعه ای که از علل بزهکاری به عمل آمده است بهترین طریق برای مبارزه با بزهکاری آن است که علل ازمیان برداشته شود این اقدام نافعتر و موثرتر از مجازات است . البته برای مبارزه با بزهکاری ، مجازات یک وسیله موثر است ولی مهمترین وسیله نیست عامل اصلی پیشگیری است همانطور که با حفظ سلامت افراد پایداری آنان را در برابر میکربها افزایش می دهند به همین صورت با اصلاح شرایط عمومی زندگی نیز امکانات پایداری افراد در برابر وسوسه های اجتماعی ارتکاب بزه افزوده می شود .
به چهار وسیله می توان از بزهکاری پیشگیری کرد که عبارتند از :
1- مقررات قانونی : در این مورد قانون از افرادیکه از نظر جسمانی ، روحی ، اجتماعی ، نقائصی دارند حمایت
می کند .
2- تدابیر پزشکی و روانپزشکی : طرز رفتار یا موقعیتی خاص که مرتکب بزه شده شناسایی می کنند و به موسسات روانپزشکی ، پزشکی ، تعلیم و تربیتی اعزام می شوند.
3- اجرای تدابیر تعلیم و تربیتی : نسبت به اطفال ناسازگار ، آنان را راهنمایی می کنند و به سازش با محیط و فراگرفتن معلومات عمومی حرفه ای برای حوائج شخصی و جلوگیری از ایجاد مزاحمت اطرافیان تشویق
می کنند .
اگر شرایط خانوادگی نامساعد بود آنها را به یک موسسه یا خانواده مساعد می سپارند که موجب تسهیل تجوید انطباق اجتماعی می شود .
در این سازمانها روشهای مختلفی وجود دارند : 1- روش معالجه با کار 2- روش معالجه با بازی
4- تدابیر اجتماعی : شرایط مناسب اجتماعی ، اساس ضرورت رشد و تکامل روحی متعادل و سازگار کودک است و چون رشد روحی کودک به موازات رشد جسمی او از آغاز تولد شروع می شود از همان لحظه باید حهت ایجاد محیط مناسب برای پرورش اقدام کرد این نکات مستقیماً با رشد و تکامل فردی و اجتماعی کودک مربوط است.
برای اصلاح و تربیت صغار بزهکار علاوه بر دادگاههای مخصوص اطفال ، نیاز به موسسات شخصی و مراکز درمانی و مربیان تعلیم وتربیت صغار می باشد که تربیت مجدد و درمان بزهکاران جوان به سه صورت است :
1- درمانهای پزشکی – روانی
2- تهیه کار پس از کارآموزی
3- اقدامات تربیتی به منظور باز گرداندن بزهکاران جوان به زندگی اجتماعی
برای انطباق طفل با زندگی اجتماعی یا تربیت مجدد او سه امر را باید مورد توجه قرارداد :
1- خارج ساختن طفل از محیط و کیفیاتی که موجب ارتکاب بزه شده اند .
2- ایجاد محیط مساعد روانی و حرفه ای – تربیتی برای او ( کانونهای دولتی -خصوصی )
3- ایجاد شخصیت نوین که شایسته ورود به اجتماع باشد .
و خلاصه سه نوع درمان دیگر نیز می باشد :
1- درمان در محیط باز
2- درمان در مراکز تربیتی
3- درمان در کانونهای مخصوص ناسازگاران بسیار خطرناک ، که به این عوامل باید توجه کرد :
1- توجه به شخصیت بزهکار
2- محیط خانوادگی او
3- توجه به هدف بازگشت مجدد او به زندگی
4- آگاهاندن به بزهکار به زشتی عمل ضد اجتماعی ارتکابی
5- شخصی کردن مجازاتها
در هدایت روانی ، روانپزشک ، روانشناس ، جامعه شناس مسولیت این امور را به عهده دارند . همانطور که پزشکان ، جسم را معالجه می کنند روح و روان را هم بایستی بهبودی بخشند . بیماریهای روانی ،ترس ، کمروئی ، تنبلی ، لاابالی گری ، بی قیدی ، خودخواهی ، بخل ، حسد ، طمع ، انتقام جویی ، خشم ، خشونت ، غضب ، ترشروئی ، بهانه گیری ، ستیزه جویی ، گوشه گیری ، ناسازگاری ، کبر وغرور ، بی اعتنایی ، نقایص اخلاقی روانی مقدمه بیماری روانی هستند. در امر تعلیم باید اطفال و جوانان را نجات بخشید و به راه راست سوق داد . نه تنها در انسان بلکه در هر فرد ذیروحی یکی از رموز اسرار طبیعت ، مساعی افراد بشر برای تربیت فرزندان است که خود ناشی از سیرطبیعی است . باید در دوران کودکی که روح اطفال و نوجوانان ، از هر گونه آلایشی پاک است . خصایل وملکات اخلاقی را که لازمه یک زندگی شرافتمندانه است در اعماق قلبشان پرورش داد تا در بزرگی راه خیر و صلاح ، سعادت ، ایمان ، فضایل اخلاقی و نفسانی را به آسانی طی نمایند . نقش معلم و مربی در اصلاح و تربیت کودکان و نقش قضاوت ، دادگاههای اطفال در اصلاح و نجات بزهکاران جوان قابل توجه است در صورتیکه نامبردگان آشنا به علوم روانشناسی ، جامعه شناسی می توانند پناه اطفال و بزهکاران نگون بخت بوده و آنان را به سعی وتلاش ، کوشش علاقه خاص خود برای یک زندگی آبرومندانه آماده سازند از بررسی این مطالعات به این نتیجه رسیدیم که در درجه اول عوامل خانوادگی و روانی در بروز بزه بسیار موثر است .
پس بایستی در جهت ساختن شخصیتهای نوجوانان و بهبود محیطهای اجتماعی ، وضع اقتصادی ، شرایط مناسب خانوادگی و رشد اخلاقی و معنوی بر اساس معیارهای صحیح اعتقادی کوشید تا نسل جوان را به بهترین طریق ، رشد و پرورش داد .

1 – روش تحقیق :
در این تحقیق با استناد به پژوهش توصیفی کاربردی در زمینه علوم روان شناختی به بررسی علل بزهکاری در نوجوانان دختر وپسر پرداخته ایم . هدف گرد آوری دادهها به روش توصیفی کاربردی از یک جامعه این است که بتوانیم به استنباط هایی درباره آن جامعه دست بزنیم . نمونه تصادفی نمونه ای است که اعضای آن به طرز تصادفی ( با قرعه کشی ) از بین اعضای خانواده انتخاب شده باشند نمونه تصادفی در واقع نمونه ای است که اعضای آن با شانس مساوی و مستقل از بین اعضای جامعه انتخاب شده باشند . مساوی : احتمال انتخاب بیشتر از دیگران نیست و یک دفعه انتخاب می شود چون یکنفر بازگشت به جامعه پیدا نمی کند . مستقل انتخاب یک آزمودنی تاثیر در انتخاب شدن دیگر اعضاء نداشته باشد . تصادفی قابلیت تعمیم پذیری دارد .

2- منابع داده ها :
تعریف منابع داده ها در آمار عبارتست از اشیاء یا افراد یا عناصر یا حوادث که حد اقل یک ویژگی مشترک داشته باشند .جامعه ای که در این پژوهش انتخاب گردیده با شرایط فوق (تصادفی) تطبیق می کرده است جامعه مورد نظر محدود بوده و نمونه گیری (چون بیش از 30 بوده است) و همچنین قابل دسترسی بوده است . در هر مرحله تحقیق دو متغیر وجود داشته که یکی متغیر مستقل که همان آسیب (بزهکاری) و عوامل تاثیر گذار و پیامدهای آن، متغیر وابسته را شامل شده است . جامعه مورد مطالعه شامل نوجوانان دختر وپسر می باشد .به منظور جمع آوری اطلاعات از 120 نفر از نوجوانان دختر وپسر بزهکار گروه نمونه انتخاب شد . پرسشنامه ای مرکب از 19 سئوال به اجرا درآمد . سئوالات پرسشنامه با استفاده از نظریه های مختلفی مثل روانپزشکان ، جامعه شناسان وروانشناسان و فرضیه هایی که در این زمینه موثر می باشند تهیه گردیده است . برای اجرای پرسشنامه بعنوان پرسشگر عمل می شود ، که با توجه به سئوالات تقسیم خواهند شد .
حجم نمونه با استفاده از بررسی حجم نمونه های پژوهش مشابه انتخاب شده بنابراین ، نمونه ما بدون جایگزینی بوده و همچنین به صورت تصادفی انتخاب می شوند طرح پژوهش یک گروهی است و مقایسه ها در درون گروه صورت می پذیرد .

3-روشهای جمع آوری داده ها :
با انتخاب نمونه ای با تعداد 120 نفر بصورت تصادفی از نوجوانان بزهکار نمونه ای قابل تعمیم به دست آمد. ترسیم جداول و بدست آوردن فراوانی و درصد آنها عمل شود و از روشهای آمار توصیفی و تجزیه تحلیل ارزشها آمار استنباطی استفاده شده است . بدین طریق که مجذور کا (خی دو) و اختلاف معنی دار بودن هر سئوال به فرضیه با درجه آزادی مربوطه محاسبه گردیده که در فصل بعد (چهارم ) مشاهده می شود .

4- توصیف ابزارها و وسایل جمع آوری داده ها :
ابزار اندازه گیری در این تحقیق از طریق پرسشنامه و مصاحبه جمع آوری اطلاعات مبادرت شد، بدین ترتیب که با در دست داشتن پرسشنامه مشتمل بر 19 سئوال با طیف بندی پاسخ های درجه بندی لیکرت ( کاملاً موافق ـ موافق ـ مخالف ـ و کاملاً مخالف ) به نمونه ها مراجعه شد و برای پاسخ دادن به پرسشنامه به گروه نمونه راهنمایی های کاربردی داده شد. پرسشنامه ها حاوی سئوالهای بسته و فرم مصاحبه آزاد و کنترل شده است.
اطلاعات قابل جمع آوری که برای متغیر با عناوین زیر مطابق مصاحبه مورد اجرای محاسبات توصیفی و استنباطی قرار خواهند گرفت ، به شرح زیر عبارتند از :
عامل اول – مشخصات فردی
محل تولد ، سن ، جنس
عامل دوم -مشخصات تحصیلی
سواد ، میزان تحصیلات
عامل سوم – وضعیت اشتغال
نوع شغل
عامل چهارم – مشخصات پدر
شغل پدر، نحوه زندگی از نظر ازدواج
عامل پنجم – مشخصات مادر
نحوه زندگی از نظر ازدواج
عامل ششم – وضعیت خانواده
طلاق ، وضعیت اقتصادی ، ارتکاب جرم
عامل هفتم – اعتیاد
اعتیاد والدین
عامل هشتم – وضعیت روحی والدین
وضعیت روحی والدین
عامل نهم ، ارتباط با خانواده
علت جدایی از خانواده ، نزد چه کسی زندگی می کند
ارائه داده ها و تحلیل آنها
در این قسمت با استفاده از روشهای آماری توصیفی واقعیتهای موجود در زمینه علل بزهکاری در نوجوانان دختر و پسر پیامدهای آن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است .
برای هر یک از متغیر ها توزیع فراوانی و درصد محاسبه شده است. سپس به منظور یقین معنی دار بودن ارتباط بین متغیرها آزمون مجذور کا و همبستگی غیر پارامتریک استفاده شده است و نتایج آن در پایان هر جدول ذکر گردیده است.
1- محل تولد:
جدول شماره 1- توزیع فراوانی نوجوانان بزهکار را برحسب محل تولد نشان می دهد که مطابق این جدول 9 نفر (5/7% ) از این زنان در روستا و 60 نفر (50% ) در شهرستان ، 51 نفر (5/42% ) در تهران متولد شده اند .

جدول شماره 1- توزیع فراوانی نوجوانان بزهکار بر حسب محل تولد

محل تولد
روستا
شهرستان
تهران
جمع
فراوانی
9
60
51
120
درصد
5/7
50
5/42
100

توصیف جدول شماره 1- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین محل تولد و بزهکاری از آزمون مجذور کا استفاده شد چون مجذور محاسبه شده (04/37 )با درجات آزادی 2 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور کا جدول -(99/5 ) است بنابراین ارتباط بین این دو متغیر معنی دار است .
2- وضع تاهل والدین :
جدول شماره 2- توزیع فراوانی وضعیت تاهل والدین و داشتن نوجوانان بزهکار را نشان می دهد . بر اساس این جدول 35 نفر (16/29% ) مجرد و 85 نفر (83/70% ) متاهل هستند .

جدول شماره 2- توزیع فراوانی وضعیت تاهل والدین نوجوانان بزهکار

وضعیت تاهل

در حال جدا
شدن
متاهل
جمع
فراوانی
35
85
120
درصد
16/29
83/70
100

توصیف جدول شماره 2- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین در حال جدا شدن و متاهل بودن نسبت به انجام اعمال بزهکارانه از آزمون مجذور کا استفاده شد. چون مجذور محاسبه شده (83/20 ) با درجات آزادی در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور کا جدول (84/3 ) است بنابراین بین این دو متغیر ارتباط معنی داری وجود دارد .
3- سن برادر بزرگتر بزهکار و مجرم :
جدول شماره 3- توزیع فراوانی سن برادر بزرگتر بزهکار و مجرم نوجوانان بزهکار را نشان می دهد که بر اساس آن 30 نفر سنین 18-13، 39 نفر سنین 23-19 ، 17 نفر 24- 28 و 33 نفر 29-33 ، 5 نفر 34- 38 ، 6 نفر 39 .

جدول شماره 3- توزیع فراوانی سن برادر بزرگتر بزهکار و مجرم نوجوانان بزهکار

سن
18-
23-19
24-28
29-33
34-38
39-40
جمع
فراوانی
30
39
17
33
5
6
120
درصد
25
5/32
16/14
5/27
16/4
5
100

توصیف جدول شماره 3- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین سن از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (65/51 ) با درجات آزادی 5 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور (07/11) است بنابراین بین دو متغیر ارتباط معنی داری وجود دارد.
4- داشتن پدر معتاد :
جدول شماره 4- توزیع فراوانی دارا بودن پدر معتاد، نوجوانان بزهکار را نشان میدهد و بنا به جدول 74 نفر(6/61%) دارای پدر معتاد و 46 نفر(3 /38%) فاقد پدر معتاد .

جدول شماره 4- توزیع فراوانی داشتن پدر معتاد

متغیر
بلی
خیر
جمع
فراوانی
74
46
120
درصد
6/61
3/38
100

توصیف جدول شماره 4- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط این دو متغیر بعد از محاسبه کا، مجذور محاسبه شده (52/6) با درجات آزادی 1 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور کا جدول (84/3 ) است پس بنابراین بین این دو متغیر ارتباط معنی داری وجود دارد .
5- داشتن پدر بیکار :
جدول شماره 5 – فراوانی دارا بودن پدر بیکار نوجوانان بزهکار را نشان میدهد بنا به جدول 74 نفر از نوجوانان دارای پدر بیکار و 46 نفر از آنها فاقد پدر بیکار بودند.

جدول شماره 5- توزیع فراوانی داشتن پدر – نوجوانان بزهکار.

متغیر
بلی
خیر
جمع
فراوانی
74
46
120
درصد
6/61
3 /38
100

توصیف جدول شماره 5- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین دو متغیر از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (52/6) بزرگتر از مجذور کا جدول 84/3 با درجات آزادی 1 و سطح 05/0 بود پس نتیجه می گیریم بین این دو متغیر ارتباط معنی دار وجود دارد.
6- نحوه زندگی خانواده :
جدول شماره 6- توزیع فراوانی نحوه زندگی خانواده و نوجوانان بزهکار را نشان می دهد که بنا به جدول 84 نفر از آنان طلاق گرفته و 31 نفر از آنان هنوز جدا نشده اند و 5 نفر از آنان مشخص نکرده اند .

جدول شماره 6- توزیع فراوانی نحوه زندگی خانواده نوجوانان بزهکار

متغیر
طلاق
جداشده
نامشخص
جمع
فراوانی
84
31
5
120
درصد
8/25
8/25
16/4
100
به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین دو متغیر ازآزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (05/81 ) با درجات آزادی 2 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (99/5) است بنابراین بین دو متغیر ارتباط معنی داری وجود دارد.

7- مشکلات روانی ( سابقه بستری ) خانواده :
جدول شماره 7- توزیع فراوانی مشکلات روانی ( سابقه بستری ) خانواده نوجوانان یزهکار را نشان می دهد که بنا به جدول 73 نفر از والدین سابقه بستری و 47 نفر سابقه بستری نداشته اند .
جدول شماره 7- توزیع فراوانی سابقه بستری خانواده بزهکار را نشان می دهد .

متغیر
سابقه بستری
عدم سابقه
بستری
جمع
فراوان

73
47
120
درصد

8/60
16/39
100

به منظور تعیین معنی دار بودن ، ارتباط بین دو متغیر از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (62/5) با درجات آزادی 1 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (84/3 ) است بنابراین بین این دو متغیر ارتباط معنی داری وجود دارد .
8- موقعیت زن در خانواده :
جدول شماره 8- توزیع فراوانی موقعیت زن از نظر طرد شدن از خانواده یا ترک کردن خانه خود را نشان می دهد که بنا به جدول 83 نفر خانواده را ترک کرده اند و 26 نفر از آنها خانواده آنها را ترک کرده و 11 نفر نا مشخص هستند .
جدول شماره 8 – توزیع فراوانی موقعیت زن در خانواده .
متغیر

فرد خانه خود را ترک کرده
خانواده ا و را طرد کرده
نا مشخص
جمع
فراوان
83
26
11
120
درصد
16/69
6/21
16/9
100

توصیف جدول شماره 8- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین دو متغیر از آزمون مجذور کا استفاده شد و
چون مجذور محاسبه شده ( 12/72 ) با درجات آزادی 2 درسطح 05/0 بزرگتر از مجذور ( 99/ 5 ) است بنابر این بین این دو متغیر ارتباط معنی داری وجود دارد .
9- وابستگی نوجوان به خانواده :
جدول شماره 9- توزیع فراوانی وابستگی نوجوان بزهکار به خانواده را به اعضاء خانواده نشان می دهد وبنا به جدول 7 نفر وابسته به پدر ، 22 نفر وابسته به مادر ، 8 نفر وابسته به خوا هر ، 8 نفر وابسته به بردار ، 6 نفر وابسته به همسر و 5 نفر وابسته به نزدیکان ، 64 نفر به هیجکدام از افراد وابستگی نداشته اند .
جدول شماره 9 – توزیع فراوانی وابستگی نوجوانان بزهکار به خانواده .
متغیر
پدر
مادر
خواهر
برادر
همسر
نزدیکان
هیچکدام
جمع
فراوان
7
22
8
8
6
5
64
120
درصد
8/5
3/18
6/6
6/6
5
16/4
3/53
100

توصیف جدول شماره 9- برای تعیین معنی دار بودن ارتباط بین وابستگی نوجوانان بزهکار به افراد خانواده ، از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده با درجات آزادی 6 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول ( 59/12 ) است بنا براین بین این دو متغیر ارتباط معنی داری وجود دارد .
10- فرزند چندم خانواده :
جدول شماره 10 – توزیع فراوانی فرزند چندم خانواده را نشان میدهد بنا به جدول 21 نفر فرزند اول ، 24 نفر آخرین فرزند ، 8 نفر تک فرزند و 67 نفر جز این سه گروه نبوده اند .
جدول شماره 10- توزیع فراوانی چندمین فرزند خانواده ( نوجوانان بزهکار ) .
متغیر
اول
آخر
یگانه فرزند
هیچکدام
جمع
فراوانی
21
24
8
67
120
درصد
5/17
20
6/6
8/58
100

توصیف جدول شماره 10 – به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین فرزند چندم خانواده بودن با بزهکاری از
آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبات شده ( 63/65 ) با درجات آزادی 3 در سطح 05/0 بزرگ تر از مجذور جدول ( 81/7 ) است بنا بر این بین متغیرها ارتباط معنی دار وجود دارد .
11- جدول شماره 11- توزیع فراوانی تعداد افراد خانواده را در نوجوانان بزهکار نشان می دهد که بنا به جدول 19 نفر ( 4- 3 ) ، 25 نفر ( 6- 5 ) ، 37 ( 8- 7 ) ، 36 بیشتر از 8 نفر در خانواده بودند و 3 نفر در بهزیستی زندگی کرده اند .
جدول شماره 11 – توزیع فراوانی تعداد افراد خانواده نوجوانان بزهکار
متغیر
4-3
6-5
8-7
بیش از 8 نفر
بهزیستی
جمع
فراوانی
19
25
37
36
3
120
درصد
8/15
8/20
8/30
30
5/2
100

به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین پر جمعیتی و بزهکاری از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده ( 49/32 ) با درجات آزادی 4 در سطح 05/0 از مجذور جدول ( 89/9 ) بزرگتر است بنا براین بین متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد .
12- از لحاظ اجتماعی بودن پدر :
جدول شماره 12- اجتماعی یا غیر اجتماعی بودن پدران نوجوانان بزهکار را نشان می دهد که بنا به جدول 82 نفر دارای دوستان زیاد و 38 نفر تنها می باشند .
جدول شماره 12 – توزیع فراوانی از لحاظ اجتماعی بودن پدران
متغیر
دوستان زیاد داشته باشد
تنها باشد
جمع
فراوانی
82
38
120
درصد
3/68
6/31
100

توصیف جدول شماره 11 – به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین متغییرها از آزمون مجذور کا استفاده شد و
چون مجذور محاسبه شده ( 12/16 ) با درجات آزادی 1 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول ( 85/3 ) است بنا
براین بین متغیرها ارتباط معنی دار وجود دارد .
13- اختلاف سلیقه در خانواده :
جدول شماره 13- توزیع فراوانی اختلاف سلیقه در خانواده را در نوجوانان بزهکار نسبت به اعضاء خانواده نشان می دهند که بنا به جدول 82 نفر ( 3/68 % ) بلی و 30 نفر ( 25 % ) اختلاف سلیقه با خانواده نداشتند و 8 نفر (6 /6% ) اظهار نکرده اند .
جدول شماره 13 – توزیع فراوانی اختلاف سلیقه نوجوانان بزهکار با خانواده
متغیر
بلی
خیر
اظهار شده
جمع
فراوانی
82
30
8
120
درصد
3/68
25
6/6
100

توصیف جدول شماره 13 – به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین اختلاف سلیقه داشتن با خانواده از آزمون
مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده ( 6 / 302 ) با درجات آزادی 2 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول ( 99 / 5 ) است بنا براین بین متغیر های بالا ارتباط معنی داری وجود دارد .
14- علت جدایی از خانواده :
جدول شماره 14 – توزیع فراوانی جدایی از خانواده را نشان می دهد که بنا به جدول 90 نفر اظهار کرده اند که سخت گیری علت جدایی بوده و 19 نفرجواب خیر و 11 نفر علت جدایی را اظهار نکرده اند .
جدول شماره 14- توزیع فراوانی علت جدایی ( سختگیری ) نوجوانان بزهکار .
متغیر
بلی
خیر
اظهار نشده
جمع
فراوانی
90
19
11
120
درصد
75
3/15
16/9
100

توصیف جدول شماره 14 – به منظور تعیین معنی دار بودن سختگیری به عنوان علت جدایی از آزمون مجذور کا
استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده ( 54/94 ) با درجات آزادی 2 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول
(99/5) است بنا بر این بین سخت گیری بعنوان یک عامل ارتباط معنی داری وجود دارد .
15- اختلال در سازگاری :
جدول شماره 15 – توزیع فراوانی اختلال در سازگاری ، نوجوانان بزهکار را نشان می دهد . بنا به جدول 54 نفر کاملاً موافق و 28 نفر موافق و 22 نفر مخالف و 16 نفر کاملاً مخالف بوده اند .
جدول شماره 15 – علت اختلال در سازگاری
متغیر
کاملاً موافق
موافق
مخالف
کاملاً مخالف
جمع
فراوانی
54
28
22
16
120
درصد
45
3/23
3/18
3/13
100

توصیف جدول شماره 15 – به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین متغیر اختلال در سازگاری از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده ( 96/27 ) با درجات آزادی 3 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (81/7 ) است بنا بر این بین متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد .
16- علت تناقض فرهنگی :
جدول شماره 16 – توزیع فراوانی علت تناقض فرهنگی نوجوانان بزهکار را نشان می دهد که بنا به جدول 20 نفر بعلت طلاق والدین و 62 نفر بعلت فوت و 9 نفر بعلت تمایل به داشتن رابطه نامشروع و 29 نفر ازدواج مجدد نکرده اند .
جدول شماره 16- توزیع فراوانی علت تناقض فرهنگی
متغیر
کاملاً موافق
موافق
مخالف
کاملاً مخالف
جمع
فراوانی
20
62
9
29
120
درصد
6/16
6/51
5/7
16/24
100

توصیف جدول شماره 16- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین متغیرها از آزمون مجذور کا استفاده شد و
چون مجذور محاسبه شده ( 16/52 ) با درجات آزادی 3 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول ( 81/7 ) است بنا
براین بین این متغیرها ارتباط معنا داری وجود دارد .

17 ـ از لحاظ مشکلات مالی :
جدول شماره 17 ـ توزیع فراوانی وضعیت اقتصادی نوجوانان بزهکار را در خانه نشان میدهد که 68 نفر از آنها در وضعیت اقتصادی کم در آمد بوده و 46 نفر در حد متوسط اقتصادی و 6 نفر از نظر وضعیت اقتصادی در سطح بالایی بودند .
جدول شماره 17 ـ مشکلات مالی نوجوانان بزهکار .

متغیر
کاملا موافق
موافق
مخالف
جمع
فراوانی
68
46
6
120
درصد
6/56
3/38
5
100

توصیف جدول شماره 17 ـ به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بودن ارتباط بین مشکلات مالی و ضرب و شتم از آزمون مجذور کار استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (4/49) با درجات آزادی 2 در سطح 05 /0 بزرگتر از مجذور جدول (99/5) است بنابراین بین این متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد .
18 ـ از لحاظ اقتصادی خانواده :
جدول شماره 18 ـ توزیع فراوانی چگونگی وضع اقتصادی خانواده نوجوانان بزهکار را نشان میدهد که بنا به جدول 52 دارای وضع اقتصادی کم در آمد و 30 نفر در حد متوسط اقتصادی و 3 نفر در سطح بالایی از وضع اقتصادی بودند .

جدول شماره 18 ـ توزیع فراوانی نحوه چگونگی وضع اقتصادی خانواده

متغیر
کاملا موافق
موافق
مخالف
جمع
فراوانی
52
30
3
85
درصد
17/61
2/35
52/3
100

توصیف جدول شماره 17 ـ به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین وضعیت اقتصادی خانواده و بزهکاری نوجوانان از آزمون مجذور کار استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده( 032/40) با درجات آزادی 2 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول( 99/5) است بنابر این بین متغیر ها ارتباط معنی داری وجود دارد .
19 ـ فرد نزد چه کسی بسر برده است :
بنا به جدول 29 نفر از نو جوانان بزهکار در نزد والدین ، 13 نفر از زنان در نزد اقوام و 47 نفر تنها ، 3 نفر نامشخص و 28 نفر از نوجوانان بزهکار در نزد دوستانشان زندگی می کنند .

جدول شماره 19 ـ توزیع فراوانی نحوه چگونگی فرد نزد افراد را بیان می دهد .

متغیر
والدین
اقوام
همسر
تنها
نامشخص
دوست
جمع
فراوانی
29
13
ـ
47
3
28
120
درصد
16/24
8/10
ـ
16/39
16/4
3/23
100

توصیف جدول شماره 19 ـ به منظور معنی دار بودن ارتباط بین چگونگی زندگی نوجوانان بزهکار و ضرب و شتم از آزمون مجذور کار استفاده شد و چون مجذور ممحاسبه شده( 65/41) با درجات آزادی 4 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول( 89/9) است بنابر این بین متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد .
20 ـ شغل مادر :
جدول شماره 20 ـ توزیع فراوانی شغل مادر نوجوانا ن بزهکار را نشان می دهد که بنا به جدول 6 نفر از زنان در مهد کودکان و 12 نفر در نگهبانی و 8 نفر در آشپزخانه ، 78 نفر خانه دار و 12 نفر در تولیدی اشتغال دارند .

جدول شماره 20 ـ شغل مادر نوجوانان بزهکار

متغیر
مهدکودک
شیفت نگهبانی
خدمات
آشپزخانه
خانه دار
تولیدی
جمع
فراوانی
6
12
4
8
78
12
120
درصد
5
10
3/3
6/6
65
10
100

توصیف جدول شماره 20 ـ به منظور و تعیین معنی دار بودن ارتباط بین متغیرها از آزمون مجذور کار استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده( 4/204) با درجات آزادی 5 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول( 07/11) است بنابراین بین متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد .
21 ـ ناراحتی های عصبی و روحی در والدین :
جدول شماره 21 ـ توزیع فراوانی وجود ناراحتی های عصبی و روانی والدین نوجوانان بزهکار را نشان می دند که بنا به جدول 22 نفر از والدین نوجوانان بزهکار دارای ناراحتی روحی بود ه و 98 نفر فاقد ناراحتی های روحی و عصبی بودند .
جدول شماره 21 ـ توزیع فراوانی ناراحتی عصبی و روحی در والدین زنان

متغیر
بلی
خیر
جمع
فراوانی
22
98
120
درصد
3/18
6/81
100
توصیف جدول شماره 22 ـ به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین دو متغیر از آزمون مجذور کار استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (12/48) با درجات آزادی 1 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول( 84/3) است بنابراین بین متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد .
22 ـ سواد فرد :
جدول شماره 23ـ توزیع فراوانی دارا بودن سواد را در نوجوانان بزهکار نشان می دهد که 58 نفر از زنان با سواد و 62 نفر از زنان بی سواد بودند .

جدول شماره 23 توزیع فراوانی داشتن سواد و بی سوادی نوجوانان بزهکار

متغیر
باسواد
بی سواد
جمع
فراوانی
58
62
120
درصد
3/48
6/51
100

توصیف جدول شماره 23 ـ به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین سواد داشتن یا عدم سواد با بزهکاری از آزمون مجذور کار استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (12/0) با درجات آزادی 1 در سطح 05/0 کوچکتر از مجذور جدول( 84/3) است بنابراین بین داشتن یا نداشتن سواد با بزهکاری ارتباط معنی داری وجود ندارد .
23 ـ داشتن مشکلات جنسی :
جدول شماره24 ـ توزیع فراوانی داشتن مشکلات جنسی نوجوانان بزهکار را نشان می دهد . که 39 نفر از آنان کاملا موافق با مشکلات جنسی ، 16 نفر موافق و 3 نفر مخالف بودند .

جدول شماره 24 ـ توزیع فراوانی داشتن مشکلات جنسی

متغیر
کاملا موافق
موافق
مخالف
جمع
فراوانی
39
16
3
58
درصد
2/67
5/27
17/5
100

به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین مشکلات جنسی با بزهکاری از آزمون مجذور کار استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده( 42/34) با درجات آزادی 2 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول( 99/5) است بنابراین بین متغیرهای ذکر شده ارتباط معنی داری وجود دارد .
24 ـ ضعف بنیادهای دینی و مذهبی :
جدول شماره 25 ـ توزیع فراوانی ضعف بنیادهای دینی و مذهبی را نشان می دهد که بنا به جدول 76 نفر دارای ضعف بنیادهای دینی و مذهبی و 44 نفر نیستند .

جدول شماره 25- توزیع فراوانی ضعف بنیادهای دینی و مذهبی

متغیر
کاملا موافق/موافق
کاملا مخالف/مخالف
جمع
فراوانی
76
44
120
درصد
3/63
3/36
100

توصیف جدول شماره 25ـ به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین ضعف بنیادهای دینی و مذهبی با بزهکاری از آزمون مجذور کار استفاده شدوچون مجذور محاسبه شده (52/8) با درجات آزادی 1 در سطح 05/0 بزرگتر از مجدوز جدول (84/3) است بنابراین بین این متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد .
25ـ دلیل اقدام به جدایی والدین :
بنا به جدول فوق 28 نفر از مادران به دلیل کمبود محبت و 32 نفر به دلیل اقتصادی و 6 نفر به علت تشویق والدین و 14 نفر به دلیل تشویق دوستان و 22 نفر به دلیل فراموشی مشکلات زندگی و 18 نفر به دلیل ناامنی اقدام به جدایی نموده اند .

جدول شماره 26 ـ توزیع فراوانی دلیل اقدام به جدایی والدین نوجوانان بزهکار

متغیر
کمبود محبت
علل اقتصادی
تشویق والدین
تشویق دوستان
فراموشی مشکلات زندگی
ناامنی
جمع
فراوانی
28
32
6
14
22
18
120
درصد
3/23
5/7
5
6/11
3/18
15
100

به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین متغیر ها از آزمون مجذور کار استفاده شد وچون مجذور محاسبه شده (4/22) با درجات آزادی 5 در سطح 5 . / . بزرگتر از (7./11) است بنابراین بین متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد .
26ـ اعتراض پدر به وضع رفتاری و اخلاقی مادر :
بنا به اطلاعات جدول 62 نفر کاملا موافق و 30 نفر موافق و 28 نفر نیز مخالف .

جدول شماره 27ـ توزیع فراوانی اعتراض پدر به وضع رفتاری و اخلاقی مادر

متغیر
کاملا موافق
موافق
مخالف
جمع
فراوانی
62
30
28
120
درصد
6/51
25
3/23
100

توصیف جدول شماره 27ـ به منظورتعیین معنی دار بودن ارتباط بین متغیر ها از آزمون مجذور کار استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (2./ 18 ) با درجات آزادی 2 در سطح 5./ . بزرگتر از مجذور جدول (99/5) است بنابراین بین متغیر ها ارتباط معنی داری وجود دارد .
27 ـ سرپوش گذاشتن بر مسائل شخصی :
بنا به جدول 58 نفر کاملا موافق و 9 نفر موافق و 24 نفر مخالف و 29 نفر کاملا مخالف .

جدول شماره 28 ـ توزیع فراوانی سرپوش گذاشتن بر مسائل شخصی .

متغیر
کاملا موافق
موافق
مخالف
کاملا مخالف
جمع
فراوانی
58
9
24
29
120
درصد
3/48
5/7
20
16/24
100

توصیف جدول شماره28 ـ به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین متغیر ها از آزمون مجذور کار استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (006/24 )با درجات آزادی 3 در سطح (05 /0 ) بزرگتر از (81 /7 ) است بنابراین بین متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد .
28 ـ پوچی زندگی :
با توجه به جدول 79 نفر (8/ 65% ) از نوجوانان کاملا موافق و 9 نفر ( 5/7 % ) موافق و 29 نفر مخالف و 3 نفر ( 5/2 % ) کاملا مخالف می باشند .

جدول شماره 29 ـ توزیع فراوانی پوچی زندگی .

متغیر
کاملا موافق
موافق
مخالف
کاملا مخالف
جمع
فراوانی
79
9
29
3
120
درصد
8/65
5/7
16/24
5/2
100

توصیف جدول29 ـ به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط این متغیر ها از آزمون مجذور کار استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده ( 06/19 ) با درجات آزادی 3 در سطح 05/0 بزرگتر از ( 81/7 ) است بنابراین بین متغیر ها ارتباط معنی داری وجود دارد .
1ـ بیان مجدد مسئله :
امروزه در اکثر کشورهای پیشرفته دنیا ، طرق و وسایل خاصی برای این مسئله حاد اجتماعی درنظر گرفته اند که یکی از آنها تربیت مجدد اطفال و نوجوانان در کانونهای اصلاح و تربیت است . ولی باید توجه داشت برای اینکه بتوانیم ؟ جوانی را ، که در داخل خانواده خود به خوبی تربیت نشده و بر اثر عدم هماهنگی جامعه خویش به صورت یک فرد بزهکار قانون شکن و ضد اجتماع در آمده است مجدّدا تربیت نموده و با اصول و موازین حاکم بر اجتماع تطبیق دهیم می بایستی علاوه بر وجود وسایل و تجهیزات لازم ، وقت و فرصت کافی نیز برای این کار در اختیار داشته باشیم که خود دلیلی بر ارائه خدمات آموزشی در محله های بزهکار خیز است .
امروزه این مطلب مسلّم است که جوان یا نوجوانی که به سرقت و جیب بری و قاچاق مواد مخدّر و نظایر این گونه اعمال ضد اجتماعی عادت کرده است به صرف توقف سه ماه یا شش ماهه در کانون اصلاح و تربیت تغییر روش نخواهد داد و هر گاه از زندان و یا کانون اصلاح و تربیت آزاد شود مجددا چون حرفه و کار شرافتمندانه نمی داند و ترک عادات قدیمی برایش مشکل است به محیط سابق و زندگی فساد آمیز خود مراجعت خواهد کرد .
بنابراین متفکرین و متخصّصین اجتماعات غربی با ابداع و استقرار سیستم صدور حکم محکومیت به مدت نا معیّن مسئله اصلاح و تربیت و نوجوانان را به نحو مطلوب حل کرده و به موازات آن با تشکیل سازمانهای اختصاصی وابسته به داد گاههای اطفال برای استقرار یک نظم نوین در زندگی بی بند و بار نوجوانان بزهکار و ناسازگار راه حل های جدیدی یافته و بدین گونه از فشار بار دادگاه های اطفال نیز به نحو محسوسی کاسته وتعداد پرونده های ناشی از ارتکاب جرم جوانان بزهکار را بطور چشمگیر تقلیل داده اند .
جامعه شناسی کیفری با اندیشه های نو ، افکار جدید و ارزنده ای که مربوط به اعاده حیثیت افراد است ، می کوشد تا واقعیت را بصورتی که باید جلوه گر سازد و بی عدالتیهایی را که تاکنون رواج داشته است و باز هم ادامه دارد به وجهی شایسته آشکار نماید .
امروزه به خوبی به ثبوت رسیده است که خشونت و اجرای مکافات باعث ستیزه گری بیشتر بزهکاران می شود و هیچگاه و در هیچ زمانی و مکانی خشونت وسیله ارشاد و اصلاح نیست ، بلکه با آموزش و آگاهی انسانی به اعضای جامعه می توان پیشگیری یا علاج واقعه قبل از وقوع را انجام داد . سوالات پروژه حاضر عبارتند از اینکه آیا بین ویژگی های فردی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟ آیا بین ویژگی های اخلاقی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟ آیا بین ویژگیهای خانوادگی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟ آیا بین ویژگی های مذهبی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟ آیا بین ویژگیهای اقتصادی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟ آیا بین ویژگی های فرهنگی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟ آیا بین ویژ گی های اجتماعی نوجوانان و بزهکاری رابطه معنی داری وجود دارد ؟
2 ـ توضیح روشهای بکار برده شده :
در این تحقیق با استناد به پژوهش توصیفی کاربردی در زمینه علوم روانشناختی به بررسی علل بزهکاری در نوجوانان دختر و پسر پرداخته ایم . هدف گردآوری داده های به روش توصیفی کاربردی از یک جامعه این است که بتوانیم به استنباط هایی درباره آن جامعه دست بزنیم . تعریف منابع داده ها در آمار عبارت است از اشیا، یا افراد یا عناصر یا حوادث که حداقل یک ویژگی مشترک داشته باشند . جامعه ای که در این پژوهش انتخاب گردیده با شرایط فوق (تصادفی ) تطبیق میکرده است جامعه مورد نظر محدود بوده و نمونه گیری ( چون بیش از 30 بوده است ) و همچنین قابل دسترسی بوده است . در هر مرحله تحقیق دو متغیر وجود داشته که یکی متغیر مستقل که همان آسیب ( بزهکاری ) و عوامل تاثیر گذار و پیامدهای آن ، متغیر وابسته را شامل شده است . جامعه مورد مطالعه شامل نوجوانان دختر و پسر می باشد . به منظور جمع آوری اطلاعات از 120 نفر از نوجوانان دختر و پسر بزهکار گروه نمونه انتخاب شد . پرسشنامه ای مرکب از 19 سئوال به اجرا در آمد . سئوالات پرسشنامه با استفاده از نظریه های مختلفی مثل روانپزشکان ، جامعه شناسان و روانشناسان و فرضیه هایی که در این زمینه موثر می باشند تهیّه گردیده است . برای اجرای پرسشنامه به عنوان پرسشگر عمل می شود ، که با توجه به سئوالات پرسشنامه افراد را برای مصاحبه فردی و پاسخ به سئوالات تقسیم خواهند شد .
روشهای جمع آوری داده ها مبین انتخاب نمونه ای با تعداد 120 نفر به صورت تصادفی از نوجوانان بزهکار نمونه ای قابل تعمیم به دست آمد . ترسیم جداول و بدست آوردن فراوانی و در صد آنها عمل شود واز روشهای آمار توصیفی و تجزیه تحلیل ارزشها آما ر استنباطی استفاده شده است . بدین طریق که مجذور کار (خی دو ) و اختلاف معنی دار بودن هر سئوال به فرضیه با درجه .

آزادی مربوطه محاسبه گردید. ابزار اندازه گیری در این تحقیق از طریق پرسشنامه و مصاحبه جمع آوری اطلاعات مبادرت شد، بدین ترتیب که با در دست داشتن پرسشنامه مشتمل بر 19 سوال با طبف بندی پاسخ های درجه بندی لیکرت (کاملا موافق – موافق – مخالف – و کاملا مخالف ) به نمونه ها مراجعه شد و برای پاسخ دادن به پرسشنامه به گروه نمونه راهنمایی های کاربردی داده شد.
3- یافته های اصلی نتیجه ها:

در این قسمت با استفاده از روشهای آماری توصیفی واقعیتهای موجود در زمینه علل بزهکاری در نوجوانان دختر و پسر و پیامدهای آن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است . برای هر یک از متغیرها توزیع فراوانی و درصد محاسبه شده است. سپس به منظور یقین معنی دار بودن ارتباط بین متغیرها آزمون مجذور کا و همبستگی غیر پارامتریک استفاده شده است و نتایج آن در پایان هر جدول ذکر گردیده است.
جدول شماره 1- توزیع فراوانی نوجوانان بزهکار را بر حسب محل تولد نشان می دهد که مطابق این جدول 9 نفر
(5/7%) از این زنان در روستا و 60 نفر (50%) در شهرستان ، 51 نفر (5/42%)در تهران متولد شده اند. توصیف جدول شماره 1- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین محل تولد و بزهکاری از آزمون مجذوز کا استفاده شد چون مجذور محاسبه شده (04/37) با درجات آزادی 2 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور کا جدول -(99/5) است بنابراین ارتباط بین این دو متغیر معنی دار است .
جدول شماره 2- توزیع فراوانی وضعیت تاهل والدین و داشتن نوجوان بزهکار را نشان می دهد. بر اساس این جدول 35 نفر (16/29%) مجرد و 85 نفر (83/70%) متاهل هستند . توصیف جدول شماره 2 به منظور تعیین معنی دار بودن ارتبط بین در حال جدا شدن و متاهل بودن نسبت به انجام اعمال بزهکارانه از آزمون مجذور کا استفاده شد . چون مجذور محاسبه شده (83/20) با درجات آزادی در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور کا جدول (84/3) است بنابراین بین این متغیر ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 3- توزیع فراوانی سن برادر بزرگتر بزهکار و مجرم نوجوانان بزهکار را نشان می دهد که بر اساس آن 30 نفر سنین18-13 ، 39 نفر سنین 23-19 ، 17 نفر 24-28 و 33 نفر 29-33 ، 5 نفر 34-38 ، 6 نفر 39 . توصیف جدول شماره 3- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین سن از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه محاسبه شده (65/51) با درجات آزادی 5در سطح 05/0 بزرکتر از مجذور جدول (07/11) است بنابراین بین دو متغیر ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 4- توزیع فراوانی دارا بودن پدر معتاد ، نوجوانان بزهکار را نشان می دهد و بنا به جدول 74 نفر (6/61%) دارای پدر معتاد و 46 نفر (3/38%) فاقد پدر معتاد. توصیف جدول شماره4- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط این دو متغیر بعد از محاسبه مجذور کا، مجذور محاسبه شده (52/6) با درجات آزادی 1 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور کا جدول (84/3) است پس بنابراین بین این دو متغیر ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره5- توزیع فراوانی دارا بودن پدر بیکار نوجوانان بزهکار را نشان می دهد . بنا به جدول 74 نفر از نوجوانان دارای پدز بیکار و 46 نفر از آنها فاقد پدر بیکار بودند. توصیف جدول شماره5- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین در متغیر از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (52/6) بزرکتر از مجذور کا جدول 84/3 با درجات آزادی 1 و سطح 05/0 بود پس نتیجه می گیریم بین این دو متغیر ارتباط معنی دار وجود دارد .
جدول شماره 6- توزیع فراوانی نحوه زندگی خانواده بزهکار را نشان می دهد که بنا به جدول 84 نفر از آنان طلاق گرفته و 31 نفر از آنان هنوز جدا نشده اند و 5 نفر از آنان مشخص نکرده اند . به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین دو متغیر از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (05/81)با درجات آزادی 2 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (99/5) است بنابراین بین این دو متغیر ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 7- توزیع فراوانی مشکلات روانی (سابقه بستری) خانواده نوجوان بزهکار را نشان می دهد که بنا به جدول 73 نفر از والدین سابقه بستری و 47 نفر سابقه بستری نداشته اند. به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین دو متغیر از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (62/5) با درجات آزادی 1 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (84/3) است بنابراین بین این دو متغیر ارتبط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 8- توزیع فراوانی موقعیت زن از نظر طرد شدن از خانواده یا ترک کردن خانه خود را نشان می دهد که بنا به جدول 83 نفر خانواده را ترک کرده اند و 26 نفر از آنها خانواده آنها را ترک کرده و 11 نفر نامشخص هستند. توصیف جدول شماره 8- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین دو متغیر از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (12/72) با درجات آزادی 2 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (99/5) است بنابراین بین این دو متغیر ازتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 9- توزیع فراوانی وابستگی نوجوانان بزهکار به خانواده را به اعضاء خانواده نشان می دهد و بنا به جدول 7 نفر وابسته به پدر، 22 نفر وابسته به مادر، 8 نفر وابسته به خواهر، 8 نفر وابسته به برادر، 6 نفر وابسته به همسر و 5 نفر وابسته به نزدیکان، 64 نفر به هیچکدام از افراد وابستگی نداشته اند. توصیف جدول شماره 9- برای تعیین معنی دار بودن ارتباط بین وابستگی نوجوانان بزهکار به خانواده، از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (903/161) با درجات آزادی 6 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (59/12) است بنابراین بین این دو متغیر ارتباط معنی داردی وجود دارد.
جدول شماره 10- توزیع فراوانی فرزند چندم خانواده را نشن می دهد بنا به جدول 21 نفر فرزند اول، 24 نفر آخرین فرزند، 8 نفر تک فرزند و 67 نفر جزء این سه گروه نبوده اند. توصیف جدول شماره 10- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین فرزند چندم خانواده بودن با بزهکاری از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبات شده (63/65) با درجات آزادی 3 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (81/7) است بنابراین بین متغیرها ارتباط معنی دار وجود دارد.
جدول شماره 11- توزیع فراوانی تعداد افراد خانواده را در نوجوان بزهکار نشان می دهد که بنا به جدول 19 نفر (4-3)، 25 نفر (6-5)، 37 (8-7)، 36 بیشتر از 8 نفر در خانواده بودند و 3 نفر در بهزیستی زندگی کرده اند. به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین پر جمعیتی و بزهکاری از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور حاسبه شده (49/32) با درجات آزادی 4 در سطح 05/0 از مجذور جدول (89/9) بزرگتر است بنابراین بین متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 12- اجتماعی یا غیر اجتماعی بودن پدران نوجوانان بزهکار را نشان می دهد که بنا به جدول 82 نفر دارای دوستلن زیاد و 38 نفر تنها می باشند. توصیف جدول شماره 11- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین متغیرها از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (12/16) با درجات آزادی 1 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (85/3) است بنابراین بین متغیرها ارتباط معنی دار وجود دارد.
جدول شماره 13- توزیع فراوانی اختلاف سلیقه در خانواده را در نوجوان بزهکار نسبت به اعضاء خانواده نشان می دهند که بنا به جدول 82نفر (3/68%) بلی و 30 نفر (25%) اختلاف سلیقه با خانواده نداشتند و 8 نفر (6/6%) اظهار نکرده اند. توصیف جدول شماره 13- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین اختلاف سلیقه داشتن با خانواده از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (6/302) با درجات آزادی 2 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (99/5) است بنابراین بین متغیرهای بالا ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 14- توزیع فراوانی جدایی از خانواده را نشان می دهد که بنا به جدول 90 نفر اظهار کرده اند که سخت گیری علت جدایی بوده و 19 نفر جواب خیر و 11 نفر علت جدایی را اظهار نکرده اند. توصیف جدول شماره 14- به منظور تعیین معنی دار بودن سخت گیری به عنوان علت جدایی از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (54/94) با درجات آزادی 2 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (99/5) است بنابراین بین سخت گیری به عنوان یک عامل ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره15- توزیع فراوانی اختلال در سازگاری، نوجوانان بزهکار را نشان می دهد. بنا به جدول 54 نفر کاملا موافق و 28 نفر موافق و 22 نفر مخالف و 16 نفر کاملا مخالف بوده اند . توصیف جدول شماره 15- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین متغیر اختلال در سازگاری از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (96/27) با درجات آزادی 3 در سطح 05/0بزرگتر از مجذور جدول (81/7) است بنا براین بین متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 16- توزیع فراوانی علت تناقض فرهنگی نوجوانان بزهکار را نشان می دهد که بنا به جدول 20 نفر به علت طلاق والدین و 62 نفر به علت فوت و 9 نفر به علت تمایل به داشتن رابطه نامشروع و 29 نفر ازدواج مجدد نکرده اند. توصیف جدول شماره 16- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین متغیرها از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (16/52) با درجات آزادی 3 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (81/7) است بنابراین بین این متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 17-توزیع فراوانی وضعیت اقتصادی نوجوانان بزهکار را در خانه نشان می دهد که 68 نفر از آنها در وضعیت اقتصادی کم درآمد بوده و 46 نفر در حد متوسط اقتصادی و 6 نفر از نظر وضعیت اقتصادی در سطح بالایی بودند . توصیف جدول شماره 17- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین مشکلات مالی و ضرب و شتم از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (4/49) با درجات آزادی 2 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (99/5) است بنابراین بین این متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد .
جدول شماره 18-توزیع فراوانی چگونگی وضع اقتصادی خانواده نوجوانان بزهکار را نشان می دهد که بنا به جدول 52 نفر دارای وضع اقتصادی کم درآمد و 30 نفر در حد متوسط اقتصادی و 3 نفر در سطح بالایی از وضع اقتصادی بودند. توصیف جدول شماره 18- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین وضعیت اقتصادی خانواده و بزهکاری نوجوانان از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (032/40) با درجات آزادی 2 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (99/5) است بنابراین بین متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 19- بنا به داده های جدول 29 نفر از نوجوانان بزهکار در نزد والدین ، 13 نفر از زنان در نزد اقوام و 47 نفر تنها ، 3 نفر نامشخص و 28 نفر از نوجوانان بزهکار در نزد دوستانشان زندگی می کنند. توصیف جدول شماره 19- به منظور معنی دار بودن ارتباط بین چگونگی زندگی نوجوانان بزهکار و ضرب شتم از آزمون مجذور کا استفاده شد وچون مجذور محاسبه شده (65/41) با درجات آزادی 4 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (89/9) است بنابراین بین متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 20- توزیع فراوانی شغل مادر نوجوانان بزهکار را نشان می دهد که بنا به جدول 6 نفر از زنان در مهدکودکان و 12 نفر در نگهبانی و8 نفر در آشپزخانه ، 78 نفر در خانه و 12 نفر در تولیدی اشتغال به کار دارند . توصیف جدول شماره 20- به منظور و تعیین معنی دار بودن ارتباط بین متغیرها از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور وحاسبه شده (4/204) با درجات آزادی 5 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (07/11) است بنابراین بین متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 21- توزیع فراوانی وجود ناراحتی های عصبی و روانی والدین نوجوانان بزهکار را نشان می دهد که بنا به جدول 22 نفر از والدین نوجوانان بزهکار دارای ناراحتی روحی بوده و 98 نفر فاقد ناراحتی های روحی و عصبی بودند. توصیف جدول شماره 21- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین دو متغیر از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (12/48) با درجات آزادی 1 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (84/3) است بنابراین بین متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 22- توزیع فراوانی دارا بودن سواد را در نوجوانان بزهکار نشان می دهد که 58 نفر از زنان با سواد و 62 نفر از زنان بی سواد بودند. توصیف جدول شماره 22- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین سواد داشتن یا عدم سواد با بزهکاری از آزمون مجذور کا استفاده شد وچون مجذور محاسبه شده (12/0) با درجات آزادی 1 در سطح 05/0 کوچکتر از مجذور جدول (84/3) است بنابراین بین داشتن یا نداشتن سواد با بزهکاری ارتباط معنی داری وجود ندارد.
جدول شماره 23- توزیع فراوانی داشتن مشکلات جنسی نوجوانان بزهکار را نشان می دهد. که 39 نفر کاملا موافق با مشکلات جنسی ، 16 نفر موافق و 3 نفر مخالف بودند. به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین مشکلات جنسی با بزهکاری از آزمون مجذور کا استفاده شد وچون مجذور محاسبه شده (42/34) با درجات آزادی 2 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (99/5) است بنابراین بین متغیرهای ذکر شده ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 24- توزیع فراوانی ضعف بنیادهای دینی و مذهبی را نشان میدهد که بنا به جدول 76 نفر دارای ضعف بنیادهای دینی و مذهبی و 44 نفر نیستند . توصیف جدول شماره 24- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین ضعف بنیادهای دینی و مذهبی با بزهکاری از آزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (52/8) با درجات آزادی 1 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (84/3) است بنابراین بین این متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 25- بنا به جدول فوق 28 نفر از مادران به دلیل کمبود محبت و 32 نفر به علل اقتصادی و 6 نفر به علت تشویق والدین و 14 نفر به دلیل تشویق دوستان و 22 نفر به دلیل فراموشی مشکلات زندگی و 18 نفر به دلیل نا امنی اقدام به جدایی نموده اند. به منظور تعیین معنی داربودن ارتباط بین متغیرها ازآزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (4/22) با درجات آزادی 5 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (07/11) است بنا براین بین متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 26- بنا به اطلاعات جدول 62 نفر کاملا موافق و 30 نفر موافق و 28 نفر نیز مخالف . توصیف جدول شماره 26- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین متغیرها ازآزمون مجذور کا استفاده شده وچون مجذور محاسبه شده (02/18) با درجات آزادی 2 در سطح 05/0 بزرگتر از مجذور جدول (99/5) است بنابراین بین متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 27- بنا به جدول 58 نفر کاملا موافق و 9 نفر موافق و 24 نفر مخالف و 29 نفر کاملا مخالف توصیف جدول شماره 27- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط بین متغیرها ازآزمون مجذور کا استفاده شد و چون مجذور محاسبه شده (006/24) با درجات آزادی 3 در سطح 05/0 بزرگتر از (81/7) است بنابر این بین متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد.
جدول شماره 28- با توجه به جدول 79 نفر (8/65%) از نوجوانان کاملا موافق و 9 نفر (5/7%) موافق و 29 نفر مخالف و 3 نفر (5/2%) کاملا مخالف می باشند. توصیف جدول شماره 28- به منظور تعیین معنی دار بودن ارتباط این متغیرها از آزمون مجذور کا استفاده شد وچون مجذور محاسبه شده (06/19) با درجات آزادی 3 در سطح 05/0 بزرگتر از (81/7) است بنابراین بین متغیرها ارتباط معنی داری وجود دارد.
4-توصیه برای پژوهشهای بعدی
الف- ارائه برنامه های مدون و مداوم برای پیگیری اثر بخشی کاهش آسیبها .
ب- بررسی مقایسه ای نتایج حاصله است پژوهش حاضر با پژوهشهای مشابه .
ج- مصاحبه های تکمیلی با نوجوانان آسیب دیده.
د- ساخت ابزارهای نظر سنجی بر اساس نتایج پژوهشی به دست آمده از تحقیقات انجام گرفته.

فهرست منابع

1- آزرمی ، ایرج ، ضرب و شتم نوجوانان ، انتشارات توحید ، تهران ، 1375
2- احدی ، حسن – محسنی . نیکچهر (1374) ، روان شناسی رشد (مفاهیم بنیادی در روان شناسی نوجوانی و جوانی )چاپ پنجم ، نشر بنیاد ، تهران.
3- آزاد ، حسین (1372) ، آسیب شناسی روانی ، چاپ اول ، انتشارات بعثت ، تهران.
4- امار فعالیتهای سازمان بهزیستی کشور ، سالهای 66-63 ، تهران، 1367 .
5- براهنی ، محمد نقی (1371) ، روان آزمایی، آناستازی، آ، چاپ سوم ، انتشارات دانشگاه تهران ، تهران.
6- بهرامی ، هادی ، تاثیر ساخت خانواده در شخصیت کودکان ، تهران ، نشریه روان شناسی رازی ، شماره 13.
7- بهنام ، جمشید – ساختارهای خانواده و خویشاوندی در ایران – تهران 1348 .
8- بیرجندی – پروین – روانشناسی رفتار غیر عادی ، 1346 .
9- پور افکاری ، نصزت الله (1373) ، فرهنگ جامع روان شناسی و روانپزشکی ، جلد اول ، چاپ اول ، انتشارات دانشگاه تهران ، تهران .
10-پور افکاری ، نصرت الله (1373) ، فرهنگ جامع روان شناسی و روانپزشکی ،جلد دوم ، چاپ اول ، انتشارت دانشگاه تهران ، تهران .
11-پودات ، نسرین – سیف ، علی اکبر – فیض میترا (مترجمان ) ، رفتار درمانی کاربرد و بازده ، تالیف اولیه ری ، دانیل ترنس – ویلسون 1975 – تهران – انتشارات رشدیه – چاپ دوم 1366.
12-دلاور ، علی (1374) ، روشهای آماری در روان شناسی و علوم تربیتی ، چاپ هفتم ، انتشارات دانشگاه پیام نور، تهران .
13- دلاور ، علی (1375) ، روش تحقیق در روان شناسی و علوم تربیتی ،چاپ اول ، نشر ویرایش ، تهران.
14- رحمانیان ، نور الدین (مترجم) روان شناسی رشد – گروه نویسندگان خارجی – تهران – نشر آگاه 1367.
15-ساراسون ، باربارا0ا0 ،روان شناسی مرضی، ترجمه بهمن نجاریان و همکاران ، انتشارات رشد ، 1371.
16-ستوده ، هدایت ا… (1373) ، آسیب شناسی اجتماعی،تهران ، انتشارات آوای نور.
17-سلیمی اشکوری ، هادی – تازه های روان پزشکی کودکان و نوجوانان تهران – انتشارات چهر . 1355.
18-سیف نراقی- مریم – نادری-عزت ا…- اختلالات رفتاری کودکان و روشهای اصلاح و ترسیم آن، 1370.
دفتر تحقیقات و انتشارات بدر.
19-سیف ، علی اکبر(1374) روان شناسی پرورشی، چاپ سیزدهم ، انتشارات آگاه ، تهران.
20-شاملو ، سعید(1368) ، آسیب شناسی روانی .چاپ دوم ، انتشارات رشد ، تهران.
21- شریفی ، حسن پاشا (1372) ، اصول روان سنجی و روان آزمایی ،چاپ اول ، انتشارات رشد ، تهران.
22-شریفی ، حسن پاشا ، نجفی زند ، جعفر (1374)، روشهای آماری در روان شناسی ، علوم تربیتی ، اجتماعی(علوم تربیتی)، چاپ ششم ، نشر دانا ، تهران.
23-شریفی حسن پاشا- نگارش و ترجمه- اصول روان سنجی و روان آزمایی، انتشارات رشد ، چاپ اول ، 1372.
24-شریفی ، حسن پاشا-طالقانی ، نرگس(مترجم) روشهای تحقیق در علوم تربیتی و رفتاری- بست- جان(مولف) – تهران – انتشارات رشد ، 1369.
25-عظیمی . سیروس، روان شناسی عمومی، انتشارات صفار ، چاپ اول ، 1370.
26-کرومبولتز. جان . دی ، کرومبولتز ، هلن ، بی (1989)، تغییر دادن رفتارهای کودکان ونوجوانان، (ترجمه یوسف کریمی، 1372)، تهران ، انتشارات ستاره .
27-معتمدی ، زهرا. رفتار با نوجوانان، (1372) ، تهران ، انتشارات لک لک.
28-منشی طوسی ، م تقی، (مترجم) اختلالهای رفتاری کودکان ، ویکس نلسون ایزرائل، (مولف) ، انتشارات آستان قدس رضوی.1369.
29-میلانی فر – ناصر – روان شناسی کودکان و نوجوانان – نشر قومی 1370.
30-نوابی نژاد – شکوه، رفتارهای بهنجار و نا بهنجار کودکان – تهران – زمستان 1370.

1 خیبری‚ عزت ا… بیولوژی و وراثت‚ انتشارات دانشگاه تهران‚ 1342‚ص 227
1 نوابی نژاد‚ شکوه‚ رفتارهای بهنجار و نابهنجاری کودکان و نوجوانان‚ انتشارات ابتکار‚ تهران 1365‚ص 112
2 منوچهریان‚ مهرانگیز‚ چرا اطفال ناسازگار می شوند و چه باید کرد‚انتشارات موسسه عالی حسابداری‚تهران‚1343‚ص 30
3 کی نیا‚ مهدی‚ مبانی جرم شناسی‚انتشارات دانشگاه تهران‚ 1357‚ ص 68
1 مظلومان‚ رضا‚ جامعه شناس کیفری‚ انتشارات دانشگاه تهران‚1353‚ص 209‚207
1 Loury
2 حکمت‚ سعید‚ روان شناسی جنایی‚ انتشارات دانشگاه ملی ایران‚ دوره حقوق جزا‚ تهران 1346‚ ص 79-78
1 آیه ششم از سوره نسا
1 Psjchosis
1 Celeptomany
1 آریانپور‚ امیر حسین‚ زمینه های جامعه شناسی‚ انتشارات فراکلین‚ 1347‚ص 67
2 Carel yong
3 مان‚ نرمال‚ ل‚ اصول روان شناسی‚ انتشارات امیر کبیر‚ تهران 1366‚ ترجمهدکتر محمود ساعتچی‚ ص 521
4 Kretchmer
5 Sheldon
6 ماخذ صفحه قبل ص 525 ‚526‚527
2 نوربخش‚جواد و سایرین‚ نوروزها (حالات عصبی)‚ انتشارات دانشگاه تهران‚ 1349‚ص 28.
3 Fervid
4 Adler
5 Reneh Lousen
1 بیرجندی‚ پروین‚ روانشناسی رفتار غیر عادی‚ انتشارات دهخدا‚ 1346‚ص 36‚46‚47
1 رضاعی‚ حسین‚ بیماری های مغز و روان‚ انتشارات چهر، تهران 1335‚ ص 123
2 سیاسی‚ علی اکبر‚ نظریه های مربوط به شخصیت‚ انتشارات دانشگاه تهران 1342 ‚ ص 243
3 Eluor Galwak
4 Giesla Kowike
5 کی نیا‚ مهدی‚ مبانی جرم شناسی‚ انتشارات دانشگاه تهران 1357‚ص 1104
1 اقتباس از International child wolfave Review , uol.xv
2 دیز‚ جیمز‚ هالی‚ استوارت‚ روانشناسی یادگیری‚ انتشارات رضا‚ سال 1363‚ ترجمه براهنی‚ ص 165.
3 Izeng
4 هر رفتاری که تحت تاثیر پیامدهای خود قرار نگیرد.
5 Bandora
6 walterse
7 همان ماخذ‚ ص 208‚209.
8 Sutherland
1 Robert Andry
1-مظلومان ،رضا، جامعه شناسی کیفری،انتشارات دانشگاه تهران، 1353،ص 149.
2-مظلومان ،رضا ،جرم شناسی ،انتشارات دانشگاه ملی ایران ،1347،ص 146،145، 144

1- Batavia
2-مظلومان ،رضا،جامعه شناسی کیفری،انتشارات دانشگاه تهران ،1353،ص 217،216،215
3-Tounen
4-همان منبع ، ص 53
1- صلاحی ،جاوید،کیفر شناسی،انتشارات دانشگاه ملی ایران،1354،ص 32و28و27.
2- مظلومان ،رضا،جرم شناسی ،انتشارات دانشگاه ملی ایران ،1347،ص 238
1-صلاحی ،جاوید ،کیفرشناسی ،انتشارات دانشگاه ملی ایران ،1354،ص 40
2- همان منبع ،ص 67
1-shautzer
1-کی نیا،مهدی ،جامعهشناسی جنایی ،انتشارات دانشگاه ملی ایران 1346،ص134 ،133
2- solivan
3-brinowesky
4- حکمت ،سعید ،ر،جنایی ،انتشارات دانشگاه ملی ایران ،1346،ص 82،81،68.
5- Azobel
6- کی نیا ،مهدی ،جامعه شناسی جنایی ،انتشارات دانشگاه تهران ،ص 60،59،58.
1 1- منوچهریان ، مهر انگیز ،مسئله جرائم اطفال ،انتشارات انجمن ملی ایران حمایت ازکودکان ،تهران ،134،ص 32.
2- Henry.Gowdard
منوچهریان ،مهرانگیز،مسئله جرائم اطفال،انتشارات انجمن ملی ایران حمایت کودکان ،تهران 134-ص 22.
5- stanley Hall 4- Hutton

2- Aranesate dupre 1- maxwell
3- حکمت ،سعید ،روانشناسی جنایی ،انتشارات دانشگاه ملی ایران ،1346 ص 67.

1- مان ، نریمان ، ل اصول روانشناسی ، انتشارات امیر کبیر ،تهران 1366،ترجمه دکتر محمود ساعتچی ، ص526،525.
2- clineh mepeel
3- repoksy
4- منوچهریان ،مهر انگیز ،مسئله جرایم اطفال ،انتشارات انجمن ملی ایران حمایت کودکان ،1340،ص 23،24.
1- jaston 2- relobiter 3- roater 4-herting
5-marting 6- ahron 7-emer 8-kurdek

9- صلاحی ،جاوید،کیفر شناسی ،انتشارات دانشگاه ملی ایران ،1354ص 58،57

10- بلوم ،جرالد،اساس نظریه های روانکاوی شخصیت،انتشارات امیر کبیر 1363،ترجمه هوشنگ حقنوس .ص 88، 87
2- سالنامه آماری کشور 1362،مرکز آمار ایران
کواراکیلوس، ویلیام سی،بزهکاری نوجوانان،انتشارات نمایشگاه کتاب کودک ،1367،ترجمه جعفر زند، ص 6.
1 1-Victor Hogo
2- مظلومان ، رضا ، جرم شناسی ، انتشارات دانشگاه ملی ایران 1347 ، ص 283 .
1-self defeating
—————

————————————————————

—————

————————————————————

1

1


تعداد صفحات : حجم فایل:665 کیلوبایت | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود