مقدمه
بدون شک بعثت حضرت محمد(ص) به عنوان رسول خدا از میان قوم جاهل عرب آرمان بزرگ و برجسته ای در بر داشته است. و قرنهاست که این آرمان متعالی در سراسر جهان اسلام، متجلی گردیده است.
اسلام به معنای انقیاد، تسلیم شدن و گردن کجی است در برابر اوامر و نواهی خدا و دستورات رسول خدا (ص). دین اسلام، دین فطرت، پاکیزگی و اجتماع است، جامعه اسلامی را به نظافت و رعایت بهداشت و آداب اسلامی و عبادت تشویق و راهنمایی می کند. فرد مسلمان را موظف میکند وقتی خود را زیر سایه اسلام دید از خود اسلامی مجسم بسازد، خود را الگوی مجسمی از اسلام قرار دهد زیرا هیچ سخن، خطبه و موعظهای نمیتواند جانشین اسلام شود و اصل و پایه این تجسم نیز ایمان قلبی و عمل به اعمال اسلامی است. در حقیقت تنها دین اسلام است که شایسته پیروی بوده و ادامه مسیر آن آدمی را در این جهان فانی نیکبخت و او را با سعادت اخروی به جهان ابدی میسپارد.
یکی از اهداف این رسالت عظیم طهارت و پاکیزگی می باشد، چرا که در دین اسلام مکرراً در این باره سفارش شده است:
"اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوابینَ وَ یُحِبُّ المُتَطهِرینَ"1
همانا خداوند توبه کنندگان و تطهیرکنندگان را دوست دارد.
طهارت جسمی باعث آرامش روح و روان می گردد. و سلامتی که از نعمات والای خداوند است در سایه پاکیزگی و طاهر بودن بدست می آید. اسلام علاوه بر رعایت طهارت غذا، لباس، مکان، حیوانات و …… بسیار تاکید نموده است. رعایت پاکی هر کدام به دیگری وابسته بوده و عدم طاهر بودن هر کدام، نجاست دیگری را سبب می شود. بنابراین از منظر دین اسلام زندگی و حیات یک فرد مسلمان بر پایه پاکی و طهارت می باشد. بر استناد آیات آمده در قرآن و حتی کافرین نیز نجس به شمار می آیند.
فقهای بزرگ دینی اعم از شیعه و سنی در باره اصول طهارت و علی الخصوص طهارتهای سه گانه( وضو، غسل و تیمم) نظریات مختلفی دارند. ولی آنچه که مسلم است اعتقاد راسخ همه آنان به پاکی و وجوب رعایت آنها برای زندگی است. و بطور یقین ایمان هر مسلمان با رعایت پاکی کامل میشود.
پیامبر (ص) فرموده است:
"النظافهُ مِنَ الایمان.
نظافت جزیی از ایمان است.
فرمانبرداری از قوانین والای دین اسلام بطور حتم انسان را به سوی تعالی و خوشبختی سوق می دهد و بر مسلمان آگاه و دانا واجب است علاوه بر رعایت قوانین الهی و دینی خویش به ترویج و تبلیغ آن نیز بپردازد به امید روزی که دنیا پر از عدل و داد گشته و با انقلاب حضرت مهدی(ع) سایه اسلام بر تمامی عالم هستی گسترده باشد.
شیوه پژوهش کتابخانه ای و میدانی می باشد و در آن از نظر فقها ی بزرگ اسلام اعم از شیعه و سنی استاده شده است.
فصل اول
کلیات
1-1- دردین اسلام دونظام وجود دارد:
نظام فقهی شیعه ونظام فقهی سنی. فقه شیعه دارای سه شعبه است:فقه شیعی امامی،فقه شیعه زیدی وفقه شیعه شیعه اسماعیلیه.فقه سنی دارای چهار شعبه مشهور است:فقه حنفی ،فقه شافعی،فقه مالکی وفقه حنبلی.چند دستگاه فقهی دیگر نیز درمیان اهل سنت پدید آمده است که پیروان زیادی را پیدا نکرده ورسمیت نیافته است،البته ظایریه نیز مشهورند.علم فقه دارای ابواب وفصول بسیار است..مجموعه ابواب فقه تحت چهار عنوان بیان گردیده است.عبارات،عقود،ایفاعات.احکام وسیاسات.درعلم فقه باب منظور کتاب است.به جای باب الصلاه گفته می شود:کتاب الصلاه مجموعه کتاب یا ابواب فقه 48کتاب (باب)است.درخلال این ابواب مسائل وتکالیف عبادی،معاملاتی ،حقوقی وجزایی مطرح است.با توجه به قوانین استنباط ومنابع اولیه فقه امری نیست که درفقه اسلامی برای آن حکمی تنوان یافت.به ویژه باامکان اجتهاد درمذهب شیعه معمول است در تاریخ فقه واجتهاد،مسائل فقهی فراوانی می توان یافت که علی رغم موضوع آن، حکم فقهی آن مسئله به طور یکسان استنباط نگردیده است.این اختلاف نظر میان دوفرقه امامیه اهل سنت نبوده، بلکه در میان فقیهان یک فرقه نیز مشاهده می شود. اختلاف نظر فقهی در میان مجتهدان و فقیهان از بدوشکل گیری این علم پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) وغیبت امام عصر امری بدیهی بوده و هیچ گاه درمیان فقیهان مرسوم نبوده است که نظر مخالف با رای مشهور تحقیر گردید، بلکه فقه شیعه همواره بالندگی خود را مدیون تحقیق، تفحص، اجتهاد وانبساط می داند وتقلید را برای کسی که توانایی استنباط احکام فقهی را دارد،حرام می شمارد هرچند درتاریخ فقه شیعه کسانی بودند که درمسائل فقهی جرات وجسارت مخالفت با قول مشهور فقها را نداشتند. چنانچه حسن بن زیدالدین در کتاب اصول خود2، در بحث اجتماع وشهرت فتوائیه به این مسئله اشاره می فرماید:
همانا بیشتر فقهای بعد از شیخ طوسی، به دلیل شدت اعتقاد وحسن ظن به او در فتوا دادن از اوپیروی می کردند از این رو فقهای متاخر با احکام مشهوری مواجه شدند که شیخ و پیروانش به آن عمل کرده بودند.لذا گمان کردند که احکام بین علما مشهور است ودر نیافتند که منشا ومنبع این احکام مشهور شیخ طوسی می باشد و این شهرت دراثر پیروی از اوتحقق یافته است. موضوع این رساله،یک موضوع فقهی است. بنابراین با توجه به مبادی علم فقه باید به عنوان یک مسئله فقهی مورد بررسی وبحث قرار گیرد تا حکم فقهی وظیفه مکلف در این رابطه معین وآشکار گردد. مسئولیت این امر خطیر برعهده فقیهان ومتخصصان علم فقه استتاد حکم شرعی این مسئله را بیان فرمایند .لذا به بررسی نظر فقیهان درخصوص طهارت پرداخته وپیرامون تفسیر آیات قرآن وتطبیق آن با احکام بحث می شود.
قبل از ورود به بحث اصلی ،به طور مختصر پیرامون معنا ومفهوم نجاست وطهارت مسئله ای رابیان نموده و آنرا تحلیلی کوتاه می نمائیم.
1-2- بیان مسئله :
یکی از مسایل مهم نزد مسلمانان ،طهارت وپاکیزگی است.مسلمین طهارت را با ترتیب وقانون خاص رعایت می کنند، به اطفال خود می آموزند .اهل فقه و ایمان و یا محال فقهای دین برای معتبر بودن ودرستی طهارت، شروط وترتیب خاصی را بر طبق آیات قرآن کریم بیان نموده اند .به طوریکه گفته می شود، به درستی که از بین ادیان، دینی که به طهارت اهمیت بسیار می دهد، اسلام است و در معانی ذکرشد: طهارت ،رفع آلودگی از نجاست است و بهترین وسیله برای طاهر شدن ،آب پاک است3.چنانچه که درقرآن آمده است:
"وینزلُ علیکُم مِن السماءماءًلِیطهرکُم بِه"4
"وانزلنا من السماءماءطهورا"5
طهارت بر دوقسم اند :
مائیه:که خود آن بر دوقسم است: وضو وغسل
ترابیه: که منظور تیمم است.
و این دوقسم طهارت درطول هم هستند.که هر کدام درجای خود حائز اهمیت است
1-3- مفهوم طهارت درلغت واصطلاح
طهر/طهاره:عبارت است ازپاک کردن ازنجاست وآلودگی خون حیض است.لذ ا"طهر" نقیض "حیض" می باشد. اگر گویند: "طهره المره وهی طاهر" حیض خون وی قطع گردید و پاک شد و هر گاه غسل نماید گوید: تطهرت واطهرت
تطهیر: پاک کردن از نجاست ،جنابت، آلایشهای روحی ،گناه وپلیدی6 …طهور:پاک کننده
الف:معنای ساختارهای مختلف "طهر"درقرآن به صورت فعل
1-پاک شدن ازخون حیض"فاعتزالوایناء فی المحیض ولاتقربو منحتی یطهرن7"
2-پاکی جستن، غسل کردن از جنابت و حیض"فاذا تطهرن فاتو من حیث امرکم الله8"
3-ادعای پاکی کردن ازپلیدی: پرهیز کردن از عمل زشت ومنافی عفت انهم اناش یتطهرون9
4-پاکی جستن از گناه، دور شدن از پلیدیهای ذهن "فیه رجال یحبون ان یتطروا10
5-درباب "تفعیل" به دو معنی: الف: پاک کردن از چرک، آلودگی ظاهری، گردوغبار و جنابت.و لکن یرید لیطهرکم ولیتم نعمته علیکم11
ب: پاک کردن از پلیدی .گناه وآلایشهای رفتاری. وانما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا
ج:برکنارداشتن ازکفر،گناه،دورنگه داشتن ازتهمت یهود12
اذ قالت الملائکه یامریم ان الله اصظفاک وطهرک
به صورت اسم:
1- طهور به دو معنی: الف) پاک کردن از نجاست وپاک کننده آن13
ب) غیر مسکر، پاک، حلال، وسقاهم ربهم شرابا طهورا14) ضد شراب دنیا که ناپاک ومست کنننده است.
-به صیغه اسم فاعل:
الف: "مطهر" دورکننده، برکنار دارنده15" انی متوفیک وراتبک الی ومطهروک من الذین کفروا"
ب: متطهر: ترک کننده گناه، پاکی جوینده از آلودگیها غسل کننده: "ان الله یحب التوابین ویحب المطهرین16"
-به صیغه اسم مفعول(مطهر-مطهره)به معنای:
الف)پاک شده از آلودگیهای ظاهری(حیض،نفاس…) دارای عفت واخلاق نیکو.ولهم فیها ازواج مطهرهوهم فیها خالدون17"
ب) پاک شده به دور از باطل، شک و شبهه، مس والتانات شیطان: "فیصحیف مکرمه مرفوعه مطهره18)
-به صیغه اسم تفضیل(اطهر) به دو معنی
الف: پاکیزه، پاک کنننده قلب از ریبه، دور کننده از گناه "ذلکم خیرلکم واطهره19"حلال، پاک از نظر کردار "قال یاهوم هولا بنای من اطهرلکم 20"
طهارت از حدث یا پاکیزگی از آلودگیهای غیرظاهری .این طهارت در بیان فقها یا از حدث اکبر یعنی -جنابت-است ویا از حدث اصغر ،یعنی عوامل نقص کننده وضو-طهارت مورد نظردر این بخش به یکی از عوامل زیر حاصل میگردد:
الف-وضو: ب- غسل ج-تیمم
1-4- مفهوم نجاست درلغت واصطلاح
نجس ونجاست درمعنی لغوی عبارت است از مطلق پلیدی. در معنی اصطلاحی وشرعی عبارت است از: پلیدی خاص که برآن احکام معین مترتب می شود ومکلف موظف است طبق حکم اسلامی از چیز نجس دوری نماید و درصورت تماس با آن شرایط خاص طهارت اولی را بدست آورد . مثلا وقتی گفته می شود فکر نجاست، مسلم این است که منظور فکر پلیداست،فکر شیطانی است.21
ولی وقتی گفته می شود که شراب یا بول نجس است. این یک حکم شرعی است که مسلمانان مکلف باید از تماس با آن خودداری نماید. وچنانچه بدان آلوده گشت باید خود را طاهر نماید. دراین خصوص بحث ونزاعی نیست، بلکه بحث در این است که آیا اطلاق نجاست بدین معنی به عنوان حقیقت شرعیه ثابت است وهنگام استعمال در زبان شارع معنی اصطلاحی وشرعی بر اذهان تبادر مینمود یا چنین نبوده است، بلکه شارع مقدس معنی اصطلاحی وشرعی را با کمک قوانین تفهیم می فرمود و با عدم قرائن و ثبوت آن معنی اصطلاحی آن فهمیده نمی شود. مثلا در هنگام نزول آیه شریفه "انما المشرکون نجس22…" آیا شارع در تفهیم اینکه مشرکان نجس هستند وحکم شرعی نجاست بر آن حمل می شود نیازمند به قرائن بوده است یاخیر23؟ بسیاری از فقیهان24 ادعا نمودند که استعمال نجاست درمعنی اصطلاح و شرعی از زمان -پیامبر به صورت حقایق شرعیه تحقق یافته است.چنانچه این عده معتقدند25 که طهارت نیز از حقایق شرعیه است .زیرا وقتی حکمی درخصوص طهارت صادر می شود ،معنی طهارت شرعی ازآن فهمیده می شود. مثل، وضو-غسل- تیمم. یا حالت حاصل شده برای متطهر، پس از انجام یکی از اعمال سه گانه فوق. لذا مسلمانان هنگام شنیدن قول خداوند (وانزلنامن السماءمائ طهورا 26 باتوجه به حقیقت شرعیه بودن طهارت درآن زمان ،طهارت شرعیه از حدث وخبث را می فهمیدند27عده ای ازفقها معتقدند: به علت فقدان قرینه ای که دال برنجاست شرعیه است، نمی توان معنای نجس را که در آن زمان حقیقت شرعیه نبوده است، حمل بر مفهوم شرعی واصطلاحی نمود. لذا در حکم نجاست مشرکان نمی توان به این آیه شریفه استناد نمود. 28عده ای ازفقها معتقدند: کلمه "نجس" مصدر است وحمل مصدر برذات درست نمی باشد، مگر با تقدیر گرفتن کلمه "ذو"بنابراین آیه بدین صورت میشود: "انما المشرکین ذو نجس…"همانا مشرکان دارای نجاست هستند. به عبارت دیگر مشرکان ذاتا نجس نیستند،بلکه نجاست امری است عرضی که دراثر عدم رعایت آن با ایشان مقارن است.29
1-4-1- معنای لغوی نجاست
نجاست به معنی"قذاره" (پلیدی،چرکینی) است و آن دو نوع است: 30یکی آن که با حواس قابل درک است ودیگری با بصیرت.
خداوند مشرکان را با وجه دوم وصف کرده: "انما المشرکون نجس…"قذر: در لغت به معنای چرکین بودن وضد نظافت و نیز به معنی چرک آمده است. و قذر به فتح قاف وکسر ذال .به معنی چرکین وغیر نظیف می باشد. گفته می شود: "نجسه"یعنی اورا پلید کرد، آلوده نمود31.
.از ریشه "تنجیس" یعنی زدودن و دور کردن، مانند (تعویذ) که برگردن کودکان می آویختند تا پلیدی از او دور شود.
ناجس-نجیس: بیماری که رو به بهبودی ندارد.32
نظر فرا این است که اعراب هنگامی که واژه نجس را به تنهایی استعمال نمایند. نون و جیم را مکسور می کنند. رِجس- نِجس. نَجس با سکون و حرکت برای تثنیه و جمع، مونث و مذکر به یک صورت آورده می شود. نجس در تمامی صور به معنی ضد طاهر است. نظر صاحب تاج العروس و زمخشری این است که استعمال نجس در آیه( انماالمشرکون……) به صورت مجاز بوده است.33
1-4-2- لفظ نجس ورجس در آیات قرآن کریم
ای کسانی که ایمان آورده اید ،محققاً بدانید که مشرکان نجس و پلیدند و بعد از این سال (که عهدشان به پایان می رسد ) نباید قدم به مسجد الحرام گذارند و اگر در اثر دور شدن نجاست و ثروت آنها از شما ، از فقر می ترسید (نترسید) که خدا شما را از فضل و رحمت خود از خلق و مشرکان بی نیاز خواهد کرد که او به حوائج شما داناست و در کمال عنایت وحکمت است.34
همانگونه که از معنی آیه بر می آید : مشرکان نجس قلمداد گردیده اند و خطاب خداوند در این آیه به مردم مومن است35
2- ای اهل ایمان شراب وقمار وبت پرستی و تیرهای گردنبندی (که درجاهلیت رسم بود) همه اینها پلید و از عمل شیطان است، البته از آن دوری کنید تا رستگار شوید.36در این آیه هم خطاب به مومنین دارد و اعمال زشت قمار و شراب را جزء نجاسات و پلیدی می داند. و واژه رجس مترادف نجس معنی شده است.37
1-3- استعمال طاهر وطهارت درآیات قرآن
ای اهل ایمان چون خواهید برای نماز برخیزید، بشویید صورت و دستانتان تا مرفق (آرنج) و مسح کنید سرو پاها را تا برآمدگی پا و اگر جنب هستید، پاکیزه شوید (غسل کنید) و اگر بیمار یا مسافر باشید و یا یکی از شما را قضا حاجتی دست داده و یا با زنان مباشرت کرده اید و آب نیابید (یا از استعمال آب ضرر می بینید) در این صورت به خاک پاک و پاکیزه تیمم کنید، با آن خاک صورت ودستها را مسح کنید. خدا در دین هیچ گونه سختی قرار نخواهد داد.از حرج ولیکن می خواهد که شما را پاکیزه گرداند ونعمت رابرای شما تمام کند. باشد که شکر او را به جای آورید38
از معنی آیه، به خوبی معلوم است که قرآن برطهارت چقدر تاکید نموده و اجرای هر سه مورد طهارت در آیه قرآن ذکر شده است.
"فیه رجال یحبون ان یتطهروا والله یحب المتطهرین"39
مردان پاکی که مشتاق تهذیب نفس خودند، درآینده خدا مردان پاک ومهذب را دوست می دارد.
1-4- تعاریف عملیاتی
وضو: این واژه برگرفته از"وضاه40" به معنی حٌسن، به هر شست و شو و دست کشیدن به بدن که با نیت قربت باشد، اطلاق می گردد.
در اصطلاح فقهی به مجموعه شستنها ودست کشیدن (مسحها)ی خاصی گفته می شود.
در فقه اسلامی عمل وضو از دو جهت انجام می گیرد، یکی به جهت عبادات خاصی همچو نماز و طواف که از ناحیه وجوب عقلی مقدمه واجب،وضو نیز واجب می گردد و دیگر آیه جهت انجام اعمال مستحب چون خواندن قرآن و یا حصول نفس طهارت که موجب تقرب به خداوند است
غسل: از " َغسَلَ" آمده است. شستن بدن از بالا تا پایین و ترتیب آن در احکام غسل. و انواع غسل جنابت، حیض، نفاس و میت می باشد. که در سه مورد اول شخص شست وشو دهنده فاعل و غاسل است و بدن خود را می شوید و در مورد چهارم شخص مفعول و مغسول است و دیگری41 باید او را شست و شو دهد.
در غسل جنابت تفاوتی با سایر غسلها است که نیاز به گرفتن وضو ندارد.42
بوسیله غسل بدن از آلودگی پاک شده و طهارت حاصل می گردد.
تیمم: در لغت به معنای قصد است. و در اصطلاح به مجموعه اعمالی می گویند که مکلف در مواردی خاص به جای وضو یا غسل انجام دهد. تیمم در موارد خاص جایز است. 43
1-5- هدف پژوهش
دین اسلام، دین پاکیزگی است که آن را به مراتب تاکید نموده است و طهارت و پاکیزگی لازمه تقرب و نزدیکی ایشان به خداوند است. بنابراین پژوهش حاضر قصد دارد تا با بررسی احکام فقهی و تطبیق آن با آیات قرآن درباره طهارتهای سه گانه (وضو- غسل- تیمم) کمال دین اسلام را از حیث پاکیزگی بشناساند.
1-6- سوال پژوهش
سوالی که در این بحث مطرح می گردد این است که آیا با توجه به آیات قرآن کافران و مشرکان که طهارت های لازمه را اجرا نمی کنند در شمار پاکان قرار می گیرند یا خیر؟
فصل دوم:
طهارت در آیات
2- طهارت در آیات
طهارت در لغت به معنای پاکیزگی است و از نظر شرع اسلام، عبارت از انجام اعمالی است که موجب اقامه نماز میشوند (از قبیل وضو، غسل، تیمم و …)44
طهارت به معنای پاکیزگی است.45 خداوند، در سوره آل عمران، آیه 42، خطاب به حضرت مریم فرموده است: ای مریم! خدا تو را برگزید و پاک ساخته است و بر تمام زنان جهان برتری داده است. "طَهِّرِکِ".
طهارت در اصطلاح شرع46، بنابر ثبوت حقیقت شرعیه بکار بردن طهور است، البته مشروط بر اینکه این استعمال همراه با نیت باشد، توضیح اینکه طهور جسمی است که خود طاهر و پاک بوده و نسبت به غیر نیز پاککننده است.
2-1- تفسیر آیات
1-1-2- آیه اول47: در این آیه شریفه چند مسئله باید بررسی شود.
مسئله اول: "یا ایها الذین امنوا" ای کسانیکه ایمان آوردهاید. به مومنین خطاب شده است. پس به نظر میرسد و لازم میآید که وجوب وضو و غسل و تیمم به مومنین اختصاص داشته باشد. سوال میشود: از نظر شیعه وجوب وضو و غسل و تیمم، در نزد کافر نیز یک تکلیف است؟48 و این گفته نه تنها نزد شیعه، بلکه اکثر شافعیان (ابو حامد الاسفرانی) و اکثر حنفیان49، با این گفته مخالف هستند و این مخالفت از نظر شیعه، درست نمیباشد. و انگیزه اینکه درآیه، مومنین ذکر شده است، به آن معنا نیست که طهارت سهگانه مختص به مومنین است، بلکه آنان بر این امر، آمادگی لازم دارند و بر کافرین هم واجب میباشد.
مسئله 2: خداوند در جایی که میفرماید: "اِذا قُمتُم" هنگامی که به پاخاستید، به پاخاستن برای نماز دو قسم است:
1. اینکه به پا میخیزد که به نماز مشغول شود.
2. اینکه به پا میخیزد که خود را آماده سازد تا نماز بخواند.
مقصود در آیه قسم دوم است. اگر قسم اول مقصود باشد، لازم میگردد که وضو بعد از نماز واقع شود (اگر مراد قسم اول باشد، معنای آیه این میشود: هنگامی که مشغول نماز شدید، وضو بگیرید.) بنابر قسم اول مقصود "اذا قُمتُم" "اذا اَرَدتُم القیام" میباشد. یعنی کلمه "اراده" در تقدیر است که معنای جمله این است: هنگامی که اراده کردید اشتغال به نماز را.
چناچه در آیه: فاِذا قَراتَ القرآنُ فاستَعذ باللهِ"50 هنگامی که قرآن میخوانی از شر شیطان به خدا پناه ببر". اراده در تقدیر است، یعنی (هنگامی که اراده کردهاید تلاوت قرآن را). اراده (فعل) سبب است و خود عمل و کار مسبب میباشد. در این آیه از اراده فعل به خود فعل، تعبیر آورده شده است. که از باب اطلاق مسبب و اراده سبب است و از تلاوت قرآن، اراده تلاوت منظور است و از قیام نماز، اراده قیام، مراد است و مانند گفته اهل لسان عرب "کما تدین تُدان" که مراد، اراده دین میباشد.51
"قِیام لِلصَّلوه" را به اینکه اراده در تقدیر است، نیاز به دلیل خاص دارد و در اینجا دلیل خاص موجود نمیباشد. کلمه (الی) در آیه (الی الصَّلوهِ) تا انتهای زمان را بیان مینماید. هنگامی که به پاخاستید، زمانی را که منتهی به نماز میشود و کلمه قیام (به پاخاستن) در معنای حقیقی خود و آنچه که باید در تقدیر گرفته شود، کلمه زمان است که هم کلمه "الی" و هم فعل و عمل اقتضای آن را دارند.52 پس "یا ایها الذین امنوا" ای کسانیکه ایمان آوردهاید، هنگامی که برای نماز به پاخاستید، هم شامل کسی میشود که در حال به پاخاستن وضو دارد و هم شامل کسی است که وضو ندارد و محدث است و میخواهد وضو بگیرد، شامل این عام نمیشود.53 چه آن کسی که وضو دارد،
میتواند با آن نمازهای متعددی بخواند و پیامبر اکرم(ص) در روز فتح مکه با یک وضو، پنج نماز را انجام داد. عمر اظهار داشت: کاری بیسابقه کردی، در جواب فرمودند: با تعمد این کار را کردم تا همه بدانند که با یک وضو میشود نمازهای چندی را بر پا داشت.54
2-3- آیه دوم
"ای کسانیکه ایمان آوردهاید در حالی که مست هستید به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه میگویید و همچنین هنگامی که جنب هستید، مگر مسافر باشید تا غسل کنید و اگر بیمار یا مسافر و به اقتضای حاجت کردهاید و یا با زنان آمیزش جنسی داشتهاید و در این حال آب (برای وضو و غسل) نیابید، با خاک پاک تیمم کنید صورت و دستها را مسح کنید، خداوند بخشنده و آمرزنده است."55
کلمه (واو) در جمله (وَ اَنتُم سکاری) واو حالیه است و بیانگر حالت فردی میباشد و همچنین علامت نصب (تنوین ً) در "وَ لاَ جُنُباً" بیانگر حالت میباشد. در آیه به طور صریح از نزدیک شدن به نماز نهی و منع شده است، نه از سکر و مستی.
از امام باقر(ع) روایت شده است: درحال مستی به مساجد که محل برگزاری نماز است، نزدیک نشوید)56 شافعی میگوید: در حال جنب بودن به مسجد نزدیک نشوید مگر در صورتی که از مسجد فقط عبور کنید، یعنی در حالت جنابت، توقف در مساجد ممنوع است و عبور از آن منع ندارد.57
ابو حنفیه میگوید: حتی عبور از مسجد برای شخص درحال جنب نیز ممنوع است، مگر در صورت اضطرار که در داخل مسجد آب موجود باشد یا از داخل مسجد راه رفت و آمد بوده باشد.58
2-4- تفسیر آیه سوم
"وَ ما اُمِروا اِلا لِیَعبُدوُ الله مُخلِصینَ لَهُ الدِّین" در حالیکه به آنان دستوری وارد نشده بود جز اینکه خدا را پرستش کنند با کمال اخلاص و از شرک به توحید بازگردند.59
آیه مبارک دلالت بر این دارد که در هر عبادتی، نیت و قصد قربت واجب است. طهارت سهگانه (وضو، غسل و تیمم) که بیان گردید داخل در عبادت میباشند. و معنای اخلاص همان چیزی است که از "قُربَهُ" اراده مینمایند و مرتب در نیتهایشان (قربه الی الله) یادآوری میکنند.60
معنای قربت، طاعت و عبادت، خالصا الله و فقط برای خداوند انجام گردد. موید این مطلب فرمایش نبی اکرم(ص) است و در حدیث قدسی: کسی که کاری انجام دهد و غیر مرا در آن شریک سازد، آن را به شرک واگذار مینمایم.61
حضرت علی (ع) میفرماید: ترا به خاطر ترس از آتش یا امید بهشت پرستش نمیکنم، بلکه ترا شایسته پرستش یافتهام."
پس در نیت وضو، غسل و تیمم، پیوست نمودن ریا و تظاهر جائز نمیباشد و سردی آب و گرمی آب و کسالت و تنبلی جائز نمیباشد و آیه دلالت بر این امر دارد که باید عبادت، خالص باشد.62
ابوحنفیه در البدایه و النهایه بیان میدارد: شرط قصد قربت را در طهارت به "ترابیه"63 اختصاص داده و در غیر آن شرط ندانسته است. به دلیل فرموده خداوند: پس تیمم کنید به خاک پاک، یعنی قصد کنید.64
امام رضا (ع) فرمودند: "گفتهای ارزش ندارد مگر به سبب عمل و عملی ارزش ندارد مگر به سبب قصد و نیت و هیچ گفته و عملی ارزش ندارد مگر مطابق با سنت و روش پیامبر اسلام(ص) بوده باشد.65 مشروع بودن قصد نیت، اولاً:
به این هدف است که فعل و عمل از غیر خود جدا و مشخص گردد و لذا در هنگام نیت، واجب است حقیقت فعل مورد نیت را در ذهن خود تصور نماید که حقیقت آن، وضو و یا نماز و روزه … است.
ثانیاً: وضوی مباح که از وضوی غیر مباح جدا میشود و نماز ظهر که از نماز صبح جدا
میگردد و روزه رمضان که از روزه غیر رمضان جدا میشود و زکات فطر، از زکات مال که نوع را
می دهد، مشخص گردد.66
ثالثاً: ضعف فعل را که باعث امتیاز افراد نوع میباشد، در قلب خود تصور نماید مانند: وجوب برای فعل واجب یا استحباب برای فعل مستحب.
رابعاً: زمان فعل را باید تصور نماید که مشخص کنند حد و حدود آن میباشد. مثلاً اگر نماز در وقت آن، میخواند باید قصد اداء و اگر در خارج از وقت میخواند باید قضا را تصور نماید.
خامساً: باید اخلاص را مورد نظر و تصور عمیق خود قرار دهد که رکن اساسی و مهم برای نیت به حساب میآید. به این ترتیب معنای اخلاص و محض رضای خدا بودن، بیان میشود.67
2-5- تفسیر آیه چهارم
اِنَّهُ لَقُرانُ کَریمٌ فی کِتابٍ مَّکنوُن لاَ یَمسُهُ اِلاَّ المُطهروُن"68
این قرآن کریم است که درکتاب محفوظ جای دارد و جز پاکان نمیتوانند آن را مس کنند.
واژه کریم دارای قواعد و ضوابط علوم مهم میباشد و برای زندگی دنیوی و اخروی مفید است.
"و فی کتاب مکنون" در کتابی که محفوظ و در امن و پوشیده از مردم است و در لوح محفوظ قرار دارد و منظور از کتاب قرآن شریف است.
اگر گفته اول را در نظر بگیریم (کتاب = لوح محفوظ) میباشد، معنای آیه چنین است:
"مس نمیکند (لمس نمیکند) کتاب را مگر فرشتگان که از گناه پاک هستند".
اگر گفته دوم (کتاب = قرآن کریم) معنا چنین است: "مس نمیکند قرآن را مگر کسانی که از حدث اصغر (بول) و از حدث اکبر (جنابت) و از پلیدی پاکند.69
مذهب شافعی، مس حاشیه قرآن را نیز بدون طهارت جائز نمیشمرند.70 منظور از لا یَمسُّهُ نهی و منع از مس میباشد (یعنی بدون طهارت مس نکنید) نه آنکه مقصود خبر دادن باشد، اگر به صورت خبر باشد (هیچ کس بدون طهارت قرآن را مس نکرده است) دروغ میباشد. چرا که به طور یقین در طول تاریخ کسانی که با طهارت نبودند قرآن کریم را مس نمودهاند.
این گفته را روایتی از امام صادق(ع) تایید میکند: امام(ع) به پسرش اسماعیل فرمود: قرآن تلاوت کن. گفت: وضو ندارم. فرمود: اگر قسمت مکتوب قرآن را مس نکنی تنها ورق قرآن را مس نمایی، ایرادی ندارد.71
2-6- تفسیر آیه پنجم
"فیه رِجالُ یُحبُّونَ اَن یَتَطَهَّروا، واللهُ یُحِبُّ المُطَهَّرینِ"72
در آن مسجد گروهی از مردم مشغول عبادتند که دوست دارند پاکیزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد.
حسن بصری گفته است: منظور از طهارت پاکیزگی از گناهان است. گفته شده است: این آیه مبارکه در مورد اهل قبا نازل شده و از امام باقر و صادق(ع) روایت شده است: دوست میدارند به وسیله آب از غائط (مدفوع) پاکیزه باشند.73
غائط اگر از محل خروج به اطراف آن تجاوز نماید، حتماً باید با آب شسته شود تا آثار نجاست برطرف گردد و اگر تجاوز نکند، مکلف مختار است بین اینکه جهت ازاله عین نجاست از 3 عدد سنگ و یا کلوخ پاک استفاده کند و بین اینکه با آب ازاله نجاست نماید.74
در روایت نبی اکرم (ص) جمله: "نَغتسِل اَثَرَ الغائِطَ" ما نشانه مدفوع را با آب میشوئیم. اشاره به جمع دارد. به دلیل اینکه جمله مذکور بر اینکه عین نجاست را پیش از استعمال آب، برطرف نمودهاند و اثر و نشانه نجاست را با آب زائل نمودهاند. دلالت دارد و همچنین در روایت دیگری آمده: که اهل مسجد قبا در جواب پیامبر(ص) گفتند: ما بعد از غائط (دفع مدفوع) از سه تا سنگ پاک استفاده میکنیم و پس از آن از آب استفاده میکنیم.75
یعنی بین بهرهگیری از سنگ و آب جمع نمودهاند.
شافعی گفته است: استنجاء از بول و غائط به وسیله آب و یا به وسیله سنگی واجب میباشد و دوباره خواندن نماز بر کسی که استنجاء نکرده است را واجب نموده و مالک همین گفته را قبول دارد و ابو حنیفه گفته است: استنجاء مستحب است و واجب نمیباشد.
2-6-1-دوست داشتن
محبت (دوست داشتن) تاکید اراده و تاکید خواستن است و به همین خاطر به جای "یُحبّوُنَ" نگفته است "یریدون" و خداوند دوستی آنها را به دوستی خود مقابله نموده و فرموده است: خداوند پاکیزگان را دوست دارد.76
2-7- تفسیر آیه ششم
"وَ اَنزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً طَهوُراً" از آسمان آب پاکیزه فرو فرستادیم
طهور به معنای زیاد پاک بودن است و صفت آب است و بر پاک بودن آب دلالت دارد.77
اما درباره آب پاک که در احکام فقهی آب اقسام گوناگون تعریف شده است.
2-7-1- آب مطلق
آبی است که در طبیعت وجود دارد. آب باران یا آب چاه باشد. به هر قسمی که باشد، قلیل یا کر باشد.78 با تغییر یکی از اوصاف سهگانهاش "رنگ"، "بو"، "طعم" به واسطه همین نجاست منجس میشود، ولی اگر اوصاف دیگرش تغییر پیدا کرد، منجس نمیشود.
2-7-2- آب جاری
آبی است که از زمین بجوشد و عنوان چاه بر آن صدق نکند اعم از آنکه جوشش آن دائمی و متصل باشد یا چنین نباشد یا بجوشد یا بدون آن. اگر آب جاری به واسطه تغییر به همین نجاست منجس شد، تطهیرش به این است که تغییر از آن زائل گردد. اعم از آنکه زوال خود به خود صورت گرفته و یا به واسطه تدبیر و علاجی تحقق پیدا کند.79
آب غیرجاری در صورتی که به واسطه ملاقات با نجس متغیر شد، چگونه تطهیر میشود؟
مطهرش دو امر است:
الف: زوال تغییر.
ب: اتصال و ملاقاتش با کر طاهر. اعم از اینکه، این ملاقات پس از زوال تغییر بوده یا مقارن با آن صورت گیرد.
1. مجرد ملاقات کر با منتجس سبب تطهیر آن میباشد. پس در تحصیل طهارت آب منجس شرط نیست که آب کر به صورت دفعی بر منجس واقع شود.
2. در طاهر شدن آب قلیل منجس شرط نیست که با آب کر مخروج گردد، بلکه اتصال به هر نحوی که باشد کافی است اگر چه امتزاجی در بین نباشد.
3. فرقی نیست در اینکه ملاقات با کر طوری باشد که آب کر و آب نجس هر دو در یک سطح باشند، یا اینکه کر در سطح بالا باشد و آب نجس در سطح پایین و بالعکس.
2-7-3-آب کر
به آبی گفته میشود که در طهارت اشیاء معتبر بوده و به مجرد ملاقات با نجاسات متجس نمیشود. مشهور آن است که: وزن کر، هزارو دویست رطل عراقی است.
2-7-4-آب قلیل
آب کمتر از کر را میگویند.
آب چاه: آبی است که از زمین بجوشد، منتهی بر روی زمین جاری نمیشود.
آب قلیل و آب چاه به مجرد اینکه با نجاست ملاقات کند، نجس خواهد شد.80
2-7-5-آب مضاف
آبی است بدون قید، اسم آب بر آن صادق نیست، مانند آب فشرده شده از اجسام و مخروج شده با آنها به نحوی که اطلاق از آن سلب شده باشد هم چون آب گوشت.
آب مضاف ذاتاً پاک بوده ولی بنابر قول اصلح پاک کننده غیر نمیباشد یعنی نه مطهر از حدث است و نه مطهر از جنب. چه در حال اختیار و چه در حال اضطرار.
آب مضاف ولو اینکه کثیر باشد به واسطه اتصال به نجس، منجس میشود.
آب مضاف نجس زمانی پاک خواهد شد که به آب کثیر و کر مطلق شود به نحوی که دیگر به آن آب مضاف نگویند.81
2-8- تفسیر آیه هفتم
"وَ یُنَزَّلُ عَلیکُم مِنَ السَّماءِ ماءً لیطهِّرکُم بِهِ وَ یُذهِبُ عَنکُم رِجزُ الشَّیطان"82
آبی که از آسمان برای شما فرو میفرستد تا با آن شما را پاک و پلیدی شیطان را از شما دور سازد. هر مایعی که زائل کننده عین نجاست است، جائز است، با آن ازاله نجاست نمود. برای شیعیان آیه مبارکه دلیل است: که به جهت مطهر بودن آب بر ما منت گذارده است و معلوم است که غیر از آب، مایعات دیگر مطهر و پاک کننده نمیباشند. و اگر دیگر مایعات نیز پاک کننده بودند، منت گزاری ناتمام بود و بلکه در آیه به جای (ماء) (مایعاً) میفرمود، بهتر بود.83
2-9- تفسیر آیه هشتم
"و یسئلونک عن المحیض، قل هو اذی .." و از تو درباره خون حیض سوال کنند، بگو چیزی زیانبار و آلوده است. از این رو درحالت قاعدگی از زنان کناره گیری کنید و با آنان نزدیکی ننمائید تا پاک شوند و هنگامی که پاک شدند، از آنجائی که خدا به شما فرمان داده است، با زنان آمیزش کنید. خداوند توبه کنندگان را دوست می دارد و پاکان را نیز دوست می دارد".84
2-10- تفسیر آیه نهم
"انما المشرکون نجس فلایقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا".
همانا مشرکان آلوده و ناپاکند، پس نباید بعد از امسال (مورد اتفاق) نزدیک مسجد الحرام شوند.
کلمه "انما" این است و جز آن نیست. برای حصر است و معنای آن این است: از انسانها هیچ کسی پلید و ناپاک نیستند، مگر مشرکین. واژه "نجس" بر وزن "هرس" در اصل مصدر است و از باب مبالغه است و منظور معنای وصفی آن است. و در آیه نهی می شود از ورود و عبور مشرکین در مسجد الحرام.85
2-11- تفسیر آیه دهم
"یا ایها الذین امنو انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون".86
ای کسانیکه ایمان آورده اید، شراب و قمار و بت پرستی و ازلام (نوعی بخت آزمایی) پلیدند و از عمل شیطان می باشند پس از آنها دوری کنید تا رستگار شوید.
2-12- تفسیر آیه یازدهم
"و ثیابک فطهرا و الرجر فاهجز".87
لباست را پاکیزه کن و از پلیدی بپرهیز.
2-13- تفسیر آیه دوازدهم
"و اذا بتلی ابراهیم ربه بکلمات فائمهن".88
هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگون آزمود و او از عهده آزمایش به خوبی برآمد.
فصل سوم :
مطهرات
3- آب مطلق
آبی است که بر طبیعت خود باقی باشد، همچنانکه از آسمان فرود می آید و یا از زمین می جوشد. به طوریکه بدون وصفی به آن آب گویند. آب بر مطلق بودن خود باقی می ماند مگر اینکه حفظ آن مشکل باشد. مانند آبی که به واسطه گل و خاک و راکد ماندن زیاد و یا افتادن و ریختن برگ درختان در آن و یا جمع شدن کاه و امثال آن و یا به واسطه قرار گرفتن در محل عبور نمک و گوگرد و سایر مواد معدنی تغییر شکل داده باشد که در این صورت از مطلق بودن خارج می شود.89
به اتفاق همه مذاهب آب مطلق پاک و پاک کننده از حدث و خبث است.90 و خداوند می فرماید: "و انزلنا من السماء ماء طهوراً"91.
آب مطلق بر پنج قسم می باشد:
1. آب کر
2. آب قلیل
3. آب جاری
4. آب باران
5. آب چاه
کر: پیمانه ای است برای آب که در اصطلاح شرع هریک از طول و عرض و عمق آن باید سه وجب و نیم باشد.
1-1- آب کر:
آبی است که طهارت به وسیله آن حاصل می شود. در مقدار کر روایات زیادی وجود دارد ولی مشهورترین آنها هزار و دویست رطل عراقی است.92 و وزن آن بنابر قول مشهور یکصد و سی درهم باشد و از جهت مساحت مطابق نظر مشهور کسری به اندازه چهل و دو هفت هشتم وجب یک انسان متعارف است و در قول دیگر 27 وجب می باشد.93
فقهای امامیه مقدار کر را هزار و دویست رطل عراقی دانسته اند.94 شیخ مفید و طوسی این مقدار بر حسب من شاهی شصت و چهار من و بیست مثقال کم می باشد. و هر من شاهی یک هراز و دویست و هشتاد مثقال است و برحسب من تبریز از یکصد و بیست و هشت من بیست مثقال کم است. و از نظر مساحت بنابر احتیاط چهل و دو هفت هشتم وجب یک انسان متعارف و برحسب کیلوگرم 419/377 کیلوگرم می باشد.95 برخی فقها مانند امام خمینی(ره) آن را برحسب مساحت سه وجب و نیم دانسته اند.96
در روایت ابی نصیر از اباعبدالله(ع) آمده است: از امام صادق(ع) سوال شد: مقدار آب کر چقدر است؟ امام(ع) فرمودند: اگر آب سه وجب و نیم در طول و عرض و عمق باشد آن آب کر است.97
دلیل فقهای امامیه بر اعتبار آب کر، اجماع فرقه امامیه است و حدیثی که از حماد بن معاویه بن عمار از امام حسین(ع) روایت کرده است: هرگاه آب به قدر کر برسد چیزی آن را نجس نمی کند.98
شهید اول می فرماید: آب پاک کننده از حدث و خبث است و در صورت تغییر به وسیله نجاسبت، نجس می شود و با زوال تغییر در صورتی که جاری باشد و یا با آب کر اتصال پیدا کند پاک می شود و منظور از تغییر این است که یکی از اوصاف سه گانه اش یعنی رنگ، مزه و بو نجس شود.99
در جواهر الکلام آمده: آبی که مقدار آن به اندازه کر یا بیشتر باشد برسد به واسطه رسیدن چیزی از نجاسات به آن نجس نمی شود مگر اینکه یکی از اوصاف سه گانه اش تغییر کند. به دلیل اجماع و اخباری که در این باره آمده: از جمله روایت ابن عقیل از امام صادق(ع) که فرموده:100
خلق الله الماء طهوراً. لاینجسه شیء الا ما غیر لونه او طعمه او ریحه.
خداوند آب را پاک و پاک کننده آفرید چیزی از نجاسات آن را نجس نمی کند مگر اینکه رنگ ، مزه و بویش تغییر کند.
3-2- آب قلیل
آبی است که مقدارش از آب کر کمتر است. و به محض برخورد با چیز نجس، نجس می شود. آب قلیل اگر با آب کر یا جاری برخورد کند و هم سطح خود یا آبی که بالاتر از آن قرار داشته باشد، برخورد پاک می شو.د و به اجماع فقها با بارش باران بر آن پاک می گردد.101
3-3- آّب جاری
آبی است که از زمین بجوشد و جریان داشته باشد مانند آب چشمه و قنات. مذاهب دیگر در آب جاری اختلاف نظر دارند.102
حنفیه می گوید: آن چه جاری باشد، چه قلیل چه کثیر، به منبع متصل باشد یا نباشد به مجرد برخورد با ناپاک نجس نمی شود. و اگر در یک ظرف آب پاک باشد و در ظرف دیگر آب نجس و از جای بلند ریخته شوند و در هوا با هم مخلوط گردند و سپس فرود آیند، تمامش پاک است. همچنین اگر در روی زمین جاری شود، اعتماد بر جریان است و به هر نحو که باشد حکم آب کثیر را دارد. و اگر جاری نباشد ماند آب قلیل است. اگرچه از زمین بجوشد و از اینجا حکم کرده اند به اینکه آب باران اگر به زمین نجس بریزد و جاری نشود زمین بر نجاست خود باقی می ماند.103
بنابراین در نزد حنفیه آبی که با برخورد نجس، نجس نمی شود دو قسم است: اول: آب راکدی که از یک طرف آن جریان داشته باشد و طرف دیگر جریان نداشته باشد.
دوم: آب جاری به هر نحو که باشد، اما قلیلی که با برخورد نجس نمی شود، همان راکدی است. اگر یک طرف آن جریان داشت، طرف دیگر هم جریان داشته باشد.
شافعیه می گوید:
بین آب جاری و راکد و جوشنده از زمین و غیر آن فرقی وجود ندارد وهمانا اعتبار به قلت و کثرت است. بنابراین آب کثیری که به حد نصاب قلتان برسد به محض برخورد نجس نمی شود. ولی اگر کمتر از قلتان باشد، نجس می شود. اگرچه جاری یا راکد باشد، بجوشد یا نجوشد، به دلیل اطلاق حدیث: "اذا بلغ الماء قلتین لمیحمل خبیثاً".104
پس فرق بین جاری و راکد نزد شافعیه آن است که راکد به طور مجموع یک آب است. اما جاری اگرچه متصل باشد به چند قسمت تقسیم می شود. و هر قطعه آن حکمی مستقل از قطعات دیگر را دارد. اگر زیاد باشد با برخورد با نجاست نجس نمی شود ولی اگر کم بود نجس می شود. بنابراین شافعیه برخلاف حنفیه جریان را معتبر نمی داند. ولی حنفیه جریان را سبب تطهیر می داند.105
نظر حنابله:
اگر آب راکد کمتر از قلتان باشد، به مجرد برخورد با ناپاک نجس می شود چه از زمین بحوشد یا نجوشد. اما جاری جز با تغییر حالت نجس نمی شود. یعنی حکم آن حکم آب کثیر است. اگرچه نجوشد و این قول به رای حنفیه نزدیک است.106
نظر مالکیه
آب قلیل به مجرد برخورد با ناپاک نجس نمی شود و فرقی بین جاری و راکد نگذاشته اند و تنها تغییر حالت آب را معتبر می دانند اگر با نجاست تغییر کرد، نجس است وگرنه به طهارت خود باقی می ماند. اگرچه بجوشد یا نجوشد، کم باشد یا زیاد باشد.107
نظر امامیه
برای جریان در هیچ حالی اثر نیست و اعتبار آن به منشاء جوشنده و یا کثرت است. پس اگر آب به منشاء جوشنده ای متصل باشد حکم آب کثیر را دارد. یعنی با برخورد با نجس، نجس نمی شود.108
3-4- آب باران
چهارمین نوع آب مطلق آّب باران است که از آسمان به زمین فرود می آید. اگر بر زمین نجس ببارد آن را پاک می کند. همچنین خاک نجسی را که به واسطه باران گل آلود شود و آب آن را فراگیرد پاک می کند، اما گر فقط رطوبت به آن برسد پاک نمی شود.109
آب باران در نزد امامیه هنگامی که از آسمان می بارد مانند آب چشمه و کثیر است که با برخورد با نجاست نجس نمی شود و زمین و لباس و ظروف و تمام اجسام پس از برطرف شدن عین نجاست به مجرد نزول باران بر آن پاک می شود.110
در "مستمسک" آمده: زمین نجس با رسیدن آب باران به آن پاک می شود به شرطی که آب از آسمان بر آن جاری شود. اگرچه به کمک باد باشد و هرگاه قطرات باران بر سقف خانه بریزد و جاری نشود پاک کننده نیست. همچنین هرگاه بر روی درخت بریزد و سپس به زمین بیفتد.111
3-5- آب چاه
پنجمین نوع آب مطلق است که از زمین می جوشد . و در نزد فقهای امامیه چنانچه نجاست به آن برسد اگرچه کمتر از حد کر باشد چنانچه بو و رنگ و مزه آن تغییر نکرده باشد، نجس نیست.112
شیخ طوسی می فرماید: اگر به واسطه نجاست آب چاه تغییر پیدا کرد و تغییری در اوصاف سه گانه بوجود آمد، همه آب آن را باید کشید و اگر کشیدن همه آب چاه ممکن نباشد باید به مقداری کشید که تغییر بوجود آمده از بین برود و شیخ مفید و ابن عقیل و ابی الصلاح و ابن البراج نیز همین قول را برگزیده اند.113
زمین: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "جعلت لی الارض مسجداً و طهوراً"114
یعنی زمین برای من سجده گاه پاک و پاک کننده قرار داده شده است.
در مستمک آمده: دومین مورد از مطهرات زمین است و باطن و فعل کفش با راه رفتن بر روی آن یا با کشیدن آن بر زمین پاک می شود: زیرا امام (ع) فرمودهاند: ان الارض یطیر بعضه بعضاً.115"
و خبر صحیح زراره از امام ابی جعفر (ع) آمده" "لا یغسلی الا ان یفذرها و لکنه یمتسما حتی یذهب اثرها و یصلی116"
نزد امامیه و حنفیه زمین پاک کننده است. کف پا و ته کفش با راه رفتن روی زمین یا کشیدن به زمین به مانند برطرف شدن عین نجاست.117"
امام خمینی (ره) با سه شرط زمین را پاک کننده می داند118: "اول اینکه زمین پاک باشد. دوم اینکه خشک باشد و سوم اینکه اگر عین نجاست مانند بول و خون و یا گل متجنس در کف پا و ته کفش با راه رفتن و مالیدن به زمین از بین برود."
3-6- آفتاب: از دیگر مطهرات است. و پاک کننده زمین و چیزهای دیگر . شن و حصیرها و بوریاها و از هر چیزی که قابل انتقال نیست مانند: ساختمان، حیاط، درختان، شاخه ها و میخهای کوبیده شده بنابر قول مشهور ادعای اجماع نیز با آن شده است119.
در خبر صحیح زاراه از امام (ع) که می گوید:
از ابا جعفر (ع) پرسیدم: بولی که بر سطح زمین یا در مکانی که نماز در آنجا خوانده می شود می ریزد، حکمش چیست؟ امام (ع) فرمودند: "هر گاه گرمای خورشید آن را خشک کند، می توان بر آن نماز خواند و پاک است.120"
امامیه گفتهاند: آفتاب، زمین و مثل آن از غیر منقول چون درختان و برگ و میوه و همچنین ساختمانها و میخها و نیز از منقولات چیزهایی مانند حصیر را پاک می کند. جز فرشهای نشیمن را مشروط به اینکه تنها با آفتاب بخشکد نه با کمک باد121.
حنفیه گفتهاند: خشک شدن زمین و درختان چه با آفتاب باشد ، یا باد پاک می شود122.
مالکیه، حنابله و شافعیه123 گفتهاند: زمین با تابش آفتاب و باد پاک نمی شود بلکه باید بر آن آب ریخت البته در چگونگی تطهیر اختلاف دارند.
استحاله: دگرگون شدن چیز نجس به طوریکه عوض شود و به صورت چیز پاکی درآید. مثل اینکه چوب نجس بسوزد و خاکستر شود یا سگ در نمکزار فرو رود و نمک شود. ولی اگر جنس آن عوض نشود مثل اینکه گندم نجس را آرد کنند یا نان بپزند پاک نمی شود124.
استحاله بر دو نوع است:
الف) استحاله بوسیله آتش
ب) تبدیل شدن به خاکستر مثل خاکستر سیگار
و اکثر علما ادعای اجماع در پاک کنندگی آن دارند. امامیه گفتهاند: آتش دخالتی در تطهیر ندارد و فقط برای استحاله علت است125.
شهید اول در کتاب "لمعه" استحاله و تبدیل شدن شراب به سرکه را جزء مطهرات دانسته و شهید ثانی استحاله را مانند مردار و مدفوعی دانسته که به خاک یا کرم تبدیل می گردد126.
از دیگر مطهرات "انقلاب" است. (کم شدن دو سوم آب انگور).
مثل اینکه خمر از مسکر بودن خالی شود سپس پاک می شود. چه به نفسه یا برای درمان و در کتاب منتهی – مهذب البارع و کشف اللثام و مجمع البرهان ادعای اجماع بر آن شده است127.
و هرگاه مشک در انقلاب خمر داشته باشیم بر نجاست باقی می ماند. شهید اول در کتاب "لمعه" و شهید ثانی در "تحریر الروضه" تبخیر دو سوم آب انگور که بنا بر نجاست آن، سبب پاک شدن یک سوم باقیمانده و نیز ادوات و همزن آن می شود، از مطهرات دانسته و نظر امام خمینی (ره) نیز چنین است128.
ذهاب ثلثین در عصیر عینی است و بنابر قولی با غلیان نجس می شود. اما قول بهتر عدم نجاست آن است129.
3-7- آتش:
به نظر شهید اول آتش پاک کننده چیزی است که آن را به خاکستر یا دود تبدیل کند130.
امامیه گفتهاند: آتش دخالتی در تطهیر ندارد و فقط برای استحاله علت است. پس اگر هیزم خاکستر شود و آب نجس بخار شود محققاً پاک می شود. یعنی هر گاه هیزم تبدیل به زغال شود، چون استحاله نشده ، نجس است.
مالیکه گفتهاند: خاکستر آتش نجس، پاک و دود آن نجس است.
حنفیه گفتهاند: سوزاندن نجاست با آتش به شرطی پاک می شود که عین نجاست برطرف شود.
و حکم کردهاند که اگر گل نجس پخته شود و نیز روغن هرگاه صابون شود، پاک می شود131.
شافعیه و حنابله گفتهاند: آتش از پاک کننده ها نیست و مبالغه کردهاند که دود و خاکستر اشیاء نجس پاک نیست132.
3-8- "انتقال"
از مطهرات دیگر است. مانند انتقال خون انسان بر حیوان دیگری که خون جهنده ندارد و خون آن حیوان حساب شود، پاک می گردد و این را انتقال می گویند. مانند: شپش، کک و پشه133.
3-9- اسلام
پاک کننده بدن کافر و رطوبات متصله به اوست. اگر کافر شهادتین بگوید: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله" مسلمان می شود. و بعد از مسلمان شدن بدن، آب دهان و بینی و عرق او پاک است. ولی اگر موقع مسلمان شدن عین نجاست بر بدن او بوده باید برطرف کند و جای آن را آب بکشد134.
3-9- "تبعیت"
تبعیت آن است که چیز نجسی بواسطه پاک شدن چیز نجس دیگر پاک شود135.
و دارای مواردی است.
– به تبع مسلمان شدن کافر. بدن او و آب دهان ، بینی و عرق او پاک می شود.
– اگر شراب سرکه شود، ظرف آن هم تا جایی که شراب موقع جوش آمدن به آنجا رسیده، پاک می شود.
– در طبخ عصیر، ابزار و وسایل طبخ به تبعیت آن نجس است و بعد از ذهاب ثلثین که عصیر پاک می شود، آن ابزار و وسایل نیز پاک می شوند.
– فرزند کافر به تبعیت از پدرش یا جدش یا مادر و جد مادرش پاک می شود.
– اسیر مسلمان هرگاه اسیر شود، اگرچه غیر بالغ باشد و همراه او پدر یا جد پدرش نباشد.
– دست غاسل و وسایل غسل در تطهیر نجاسات.
– تخته سنگی که روی آن میت را غسل می دهند و ابزار و آلات غسل میت مانند حوله، صابون و … و بعد از تمام شدن غسل، پاک می شود.
– کسی که آب نجس چاه را می کشد به تبعیت اطراف چاه و لباس او پاک می شود136.
3-10-1- برطرف شدن عین نجاست
اگر عین نجاست مانند خون یا چیزهای نجس دیگر از بدن حیوان پاک شود آن حیوان پاک می شود. هم چنین است باطن بدن انسان مثل چشم و بینی و دهان و هر عضوی با از میان رفتن عین نجاست، پاک می شود. مثلاً منقار مرغ و هرگاه آلوده به نجاست شود با زوال عین نجاست وخشک شدن پاک می شود137.
3-11- استبراء حیوان نجاستخوار
حیوانی که به خوردن بول و غائط انسان عادت کرده بول و غائطش نجس می باشد. بنابراین باید آن را استبراء کرد، یعنی تا مدتی به آن حیوان غذا و علف داد و مانع از خوردن کثافت شد. مدت استبراء حیوانات با هم فرق می کند. شتر تا چهل روز، گاو را بیست روز و گوسفند را ده روز، مرغابی هفت روز یا پنج روز، مرغ خانگی را سه روز از خوردن نجاست جلوگیری کرده و به آنها غذای پاک بدهند138.
از امیرالمومنین (ع) روایت کردهاند: مرغ جلاله گوشتش حلال نیست و نمی توان آن را خورد، مگر اینکه سه روز آن را استبراء کرد و مرغابی جلاله را 5 روز و گوسفند جلاله را 10 روز و گاو جلاله 20 روز و شتر را 40 روز استبراء کرد139.
3-12- غائب شدن مسلمان
اگر بدن یا لباس مسلمان یا چیز دگیری که مانند ظرف و فرش در اختیار اوست نجس شود و آن مسلمان غائب گردد، اگر انسان احتمال دهد که آن چیز را آب کشیده یا بواسطه آنکه مثلاً آن چیز در آب جاری افتاده و پاک شده است. اجتناب از آن لازم نیست140.
3-13- دباغی
حنفیه گفتهاند: دباغی، پوست میته و پرحیوان نجسی را جز خوک پاک می کند. پوست سگ هم با دباغی شدن پاک می شود. و بر آن می توان نماز خواند141.
شافعیه گفتهاند: دباغی جز پوست سگ و خوک بقیه را پاک می کند زیرا آن دو با دباغی شدن پاک نمی شوند.
مالکیه و حنابله گفتهاند: دباغی از مطهرات نمی باشد ، جز اینکه حنابله استعمال دباغی شده نجس را
غیر از مایعات جایز می دانند چون که استعمال آن سری نجاست نیست142.
3-14- حلاجی
حنفیه گفتهاند: پنبه با حلاجی پاک می شود.
تصرف: حنفیه گفتهاند: اگر مقداری از گندم یا مانند آن نجس شود، چنانچه مقداری از کل آن خورده یا بخشیده شود و یا به فروش برسد، بقیه پاک است143.
آب دهان: حنفیه گفتهاند: پستان یا انگشت نجس با سه مرتبه لیسیدن پاک می شود144.
3-15- جوشیدن:
حنفیه گفتهاند: اگر روغن یا گوشت نجس با آتش بجوشد پاک می شود و عده ای از فقهای امامیه گفتهاند: اگر انگور جوشید نجس می شود و هر گاه دو ثلث آن با جوشیدن از بین رفت بقیه پاک است145.
3-16- واجبات تخلی
استنجاء در لغت و زبان عربی به معنای طلب و رهایی و خلاص شدن از چیزی است146.
و در فقه شرع: به معنی برطرف کردن آلودگی و نجاست پس و پیش انسان با آب و سنگ و امثال آن یا با هر دوی آنهاست.
شستن موضع ادرار واجب است به اجماع. بلکه از ضروریات مذهب تشیع است و سنتی است که به طور متواتر وارد شده است و شرط است که شستن تنها با آب باشد و چیز دیگر مجزی نخواهد بود و روایات زیادی در این باره آمده است5.
فقهای امامیه استنجاء از بول را واجب شمردهاند و در آن فقط آب را معتبر دانستهاند نه چیز دیگر و لذا وقتی نمازگزار بدون استنجاء نماز بگذارد، نمازش مجری نخواهد بود147.
ابوجعفربن بابویه گفته148: شخصی نماز بخواند و بعد از نمازش یادش آید که ذکر خود را نشسته. بنابر این بر او واجب است که ذکر خود را بشوید و دوباره وضو بگیرد و نماز را اعاده کند.
علامه حلی می گوید: هر گاه کسی از روی فراموشی استنجاء را ترک کند بر او واجب است که نماز را اعاده کند زیرا مامور به آن را انجام نداده و تکلیف همچنان بر عهده او باقی است149.
ابن حنفیه گفته: هرگاه کسی شستن محل بول را فراموش کند و نماز بخواند اگر وقت نماز باقی باشد، واجب است آن را اعاده کند و اگر بعد از وقت نماز باشد مستحب است نمازش را اعاده کند150.
3-16-1-نظر مذاهب دیگر
شافعیه می گوید: استنجاء بول را واجب دانسته ولی ازاله آن را با سنگ هم معتبر دانسته و برای کسی که بدون استنجاء بول نماز بگزارد اعاده نماز را واجب ندانسته است و گفتهاند که در استنجاء بهتر است هم سنگ و آب هر دو استفاده شود151.
حنفیه گفتهاند: استنجاء مستحب است نه واجب152.
امامیه گفتهاند: واجب است جای بیرون آمدن بول با آب شسته شود، نه باطن آن و جماعتی ادعای اجماع کردهاند. محقق و علامه و شهید ثانی و محقق سبزواری153.
شرایط سنگ استنجاء چیست؟ اول اینکه سنگ باید پاک باشد، بنابراین استنجاء با سنگ ناپاک و آلوده صحیح نیست. دوم چیزی که استنجاء با آن صورت می گیرد باید برطرف کننده نجاست باشد و آن را از جای بکند، پس استنجاء با شیشه و اجسام صاف و صیقلی مانند شیشه جایز نیست.
سوم: آن چیز نباید در نزد مردم محترم باشد154.
محقق حلی فرموده: از مستحبات تخلی، پوشاندن سر، ذکر خدا گفتن، مقدم داشتن پای چپ بر پای راست هنگام داخل شدن در بیت الخلاء، دعا کردن هنگام فارغ شدن از نجاست و مقدم داشتن پای راست هنگام خارج شدن است155.
از امام صادق (ع) روایت شده است: هنگام داخل شدن به مستراح سر خورد را می پوشاند و نزد خودش می گفت: به نام خدا و قسم به خدایی که جز او نیست، خدایی که نجاست و پلیدی را سریعاً و بدون حساب از من دور می کند و مرا از جمله شاکرین خود قرار داده156.
3-16-2- نظر مذاهب
امامیه گفتهاند: رو به قبله، پشت به قبله در ساختمان یا در فضای باز با "ساتر" یا بدون ساتر مطلقاً حرام است. به جهت اینکه قبله معظم است، پس حفظ و صیانت آن واجب است. و ادعای اجماع بر آن را کردهاند157.
شافعیه گفتهاند: رو به قبله یا پشت به قبله نمودن در هنگام تخلی اگر در صحرا باشد حرام است اما در ساختمان حرام نیست زیرا حائل وجود دارد.
حنابله و مالکیه نیز بر حرام نبودن حاجت در رو به قبله و پشت به قبله چه در ساختمان یا فضا با بودن ساتر بودن ساتر اتفاق نظر دارند ولی هرگاه فضای حاجت بدن ساتر در فضا باشد، اختلاف نظر دارند.
حنفیه گفتهاند: در ساختمان و فضا مکروه ، بلکه حرام است.
مالکیه گفتهاند: حرام است و حنابله گفتهاند: حرام نیست158.
شهید اول و ثانی گفتهاند: از مستحبات این است که متخلی دور از مردم باشد و در تطهیر خود آب و سنگ را هر دو به کار ببرد و در مقابل خورشید، ماه و باد قرار گیرد. سر را پوشاندن و با پای چپ داخل شدن و با پای راست خارج شدن، در حالت تخلی تکیه بر پای چپ کردن و استبراء سه بار سرفه کردن، استنجاء با دست چپ و استنجاء با دست راست مکروه است159.
فقهای امامیه و تمام مذاهب اتفاق نظر دارند که نباید در هنگام تخلی رو به روی خورشید یا ماه نشست و باید از این کار دوری کرده و در جهت دیگری غیر از آن نشست و این قول شیخ طوسی و شیخ صدوق و دیگر فقهاست160.
امام رضا (ع) فرمودند: در هنگام استنجاء در بیت الخلاء سخن گفتن جایز نیست زیرا پیامبر اکرم (ص) از آن نهی فرمودهاند161.
در کتاب الفقیه آمده: محل بول و غائط با کمتر از سه سنگ پاک نمی شود و باید از سه سنگ استفاده شود و به کار بردن سه سنگ عبادت است162.
ابن ادریس از شیخ مفید نقل کرده: استنجاء با کمتر از سه سنگ جایز است در صورتی که نجاست به اطراف اثر نکرده باشد163.
برخی از علماء امامیه از استنجاء کردن با سرگین، استخوان و آنچه که حرام است مانند تربت یا کاغذی که آیات قرآن بر آن نوشته شده باشد، نهی کردهاند164.
3-17- نظر مذاهب در مورد تطهیر محل نجاست
تمام مذاهب آب را پاک کننده نجاست از مخرج بول و غائط می دانند و مذاهب چهارگانه می گویند: سنگ برای تطهیر مخارج بول و غائط کافی است.
امامیه گفتهاند: در تطهیر مخرج بول غیر از آب کفایت نمی کند ولی در مخرج غائط بین شستن با آب یا سه مرتبه سنگ کشیدن یا با پارچهای پاک در صورتی که غائط از مخرج تجاوز نکرده باشد مخیر است و الا با آب تطهیر کنند165.
نزد امامیه در کشیدن سنگهای متعدد و مانند آن ناچار است ولی نزد شافعیه و حنابله با یک مرتبه کشیدن پاکی حاصل می شود.
مالکیه و حنابله گفتهاند: تعداد شرط نیست بلکه پاکی محل لازم است و حنفیه برطرف کردن نجاست را از مخرج بول و غائط ، غیر از آب با هر مایعی جایز دانستهاند166.
در حالت تخلی مسواک کردن مکروه است167.
در حالت تخلی نام بردن نام خدا و ائمه جایز نیست.
در حالت تخلی صحبت کردن جایز نیست.
فصل چهارم:
وضو
4- احکام وضو
یا ایها الذین امنوا اذت ممتم الی الصلوه فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی المرافق و امسحوا بروسکم و ارجلکم الی الکلبیس و ان کنتم جنبا فاطهروا و ان کنتم مرضی او علی سفرا اوجا احد منکم من الغائط اولمستم الناء فلم تجدو اماء فتیموا صعیدا طیبا فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهرکم و لیتم نعمته علیکم لعلکم تشکرون .
ای کسانی که ایمان آورده اید، هنگامی که برای نماز بپا خاستید ، صورت و دستها را تا آرنج بشویید و سر و پاها را تا مفصل پا ( برآمدگی پشت پا) مسح کنید. و اگر حنب باشید خود را بشویید ( غسل کنید ) و اگر بیمار یا مسافر بوده باشید ، یا یکی از شما از حمل پستی آمده ( قضای حاجت کرده ) یا با زنان تماس گرفته باشد ( آمیزش جنسی و آب ( برای غسل یا وضو ) نیابید با خاک پاکی تیمم کنید و از آن بر صورت ( چهره ) و دستها بکشید . خداوند نمی خواهد مشکل برای شما ایجاد کند . بلکه می خواهد شما را پاک و پاکیزه سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید . شاید شکر او را بجا آورید 168.
1-4- در این آیه واجبات وضو به طور کامل مشخص شده است که عبارتند از :
اول : نیت چهارم : مسح
دوم : شستن صورت پنجم : مسح دو پا
سوم : شستن هر دو دست از آرنج تا انگشتان ششم : ترتیب و هفتم : موالات
4-2- اول نیت
نیت عبارت است از: تصمیم انجام کاری ، برای اطاعت و فرمانبرداری امر خداوند تعالی و برای وضو نیت واجب است . و وقت نیت در شروع عمل است که شخص مقارن با شستن صورت باید دارای نیت باشد و شیعه معتقد است که در طهارت ثلاثه ، نیت واجب است . بنا به دلیل روایت و آیات و اجماع169 .
اکثر اهل سنن معتقدند که : نیت به مقصد عمل هم در طهارت مائیه و هم در ترابیه شرط است و عده ای مانند اوزاعی می گویند در هیچ کدام نیت شرط نیست . ابوحنیفه تفضیل داده که در طهارت مائیه نیت شرط نیست اما در ترابیه نیت شرط است170 .
حنیفه گفته اند: درست بودن نماز مربوط با وضو گرفتن با نماز نیست . پس هرگاه شخصی به ترتیب به قصد خنک شدن یا نظافت غسل کند و آن غسل اعضای وضو را در برگیرد، پس نماز خواند، نمازش صحیح است، زیرا طهارت حاصل شده است171 .
محقق حلی در شرایع می گوید : در رفع حدث و چیزی که طهارت در آن شرط نشده قول بهتر این است که نیت شرط نیست و در طهارت لباس هم شرط نیست . اما در هیچکدام گرفتن وضو برای نماز نیت شرط است و واجب است مداومت در نیت تا پایان کار172 .
4-3- دوم شستن صورت :
در آیه آمده : " فاغسلوا وجوهکم . یعنی صورتهایتان را بشویید. و منظور از " فاء" در آیه ترتیب است و به قرنیه آیات فهمیده می شود که باید اول صورت و بعد دستها را شست و سپس سر و پاها را مسح کرد173 .
مقصود از شستن صورت، جاری کردن آب بر روی صورت است. که باید از بالای پیشانی یعنی از ابتدای رستنگاه موی سر تا چانه از بالا به پایین به پهنای انگشت شصت و میانه شسته شود و اکثر فقهای شیعه این قول را پذیرفته اند174 .
شیخ طوسی در المبسوط گفته : اگر شستن صورت را برعکس انجام دهد، باید دوباره وضو بگیرد و علمای دیگر نیز چنین گفته اند175 .
سید مرتضی گفته176 شستن صورت از بالا به پایین مستحب است و واجب نیست. پس اگر عمدا این کار را انجام دهد . وضویش باطل نمی شود و کار حرامی را انجام نداده است . ابن ادریس گفته است زراره در مورد چگونگی وضو گرفتن پیامبر (ص) از امام باقر (ع) آورده :
باکف دو دست از آب بردارد و آن را بر بالاترین قسمت صورت بریزد تا پایین شسته شود، پس تنها شستن صورت از بالا تا پایین لازم خواهد بود نه بر عکس177.
شهید اول گفته : کسی که موی کم پشت در صورت دارد باید آب را در لا به لای موها وارد سازد178 .
محقق حلی می گوید: شستن آنچه از ریش فرو ریخته واجب نیست و همچنین واجب نیست دست در میان ریش کردن، بعد شستن ظاهر موها واجب است و شستن داخل چشم و دهان و بینی مگر مقداری به عنوان مقدمه، واجب است زیر سیره عملی پیامبر (ص) بلکه در وضو شامل این موارد نمی شود179 . مذاهب چهارگانه گفته اند: واجب است شستن صورت به هر طریق که شسته شود. ولی اگر از بالا شروع کنیم بهتر است180 . امامیه شستن صورت و دستها را یک مرتبه واجب و دو مرتبه را مستحب و سه مرتبه را بدعت می دانند. اما در میان اهل سنت شافعی و ابوحنیفه و احمد یک مرتبه شستن صورت و دستها را واجب و دو مرتبه را بهتر و سه مرتبه را سنت می دانند181 .
شافعیه می گویند : شستن زیر چانه واجب است182 .
از نظر شیعه ، امامیه و مالکیه ، به پهنای فاصله بین دو انگشت ابهام و وسطی ، اندازه صورت از جهت پهنا ، و از نظر درازا از رستنگاه موی پیشانی تا پایین چانه ، شستن صورت درست است .
از نظر حنفیه، شافعیه ، حنابله ، از جهت پهنا ، از نرمی گوش راست تا نرمی گوش چپ است.
4-4- سوم شستن دستها
و ایدیکم الی المرافق 183. کلمه ای که معنای مع است . در این جمله .
بدون تردید آرنج داخل در وجوب شستن است . در برخی آیات قرآن " الی" به معنای حقیقی خود که انتها را می رساند ، به کار رفته است184 . و بنابراین قول گفته می شود: آرنج داخل در وجوب شستن است . به دلیل آن که غایت "آرنج" از ذی غایه (دست) تمایز و جدایی محسوس ندارد . لذا دخول آرنج در وجوب شستن لازم خواهد بود185 .
در بعضی از موارد استعمال کلمه ( الی) یا ما بعد آن از نظر حکم، داخل در ما قبل است، مانند :
حفظت القرآن کل اوله الی آخره. قرآن را از اول تا آخر آن حفظ نمودم . آنکه اول قرآن را حفظ نموده است، آخر قرآن را نیز حفظ نموده است و مانند سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی186 . منزه است خدایی که در یک شب بنده اش را از مسجد الاحرام تا مسج اقصی سیر داد. ما بعد الی داخل در ماقبل "الی" است. یعنی سیر در مسجد اقصی هم انجام شده است و در بعضی از موارد در استعمال ما بعد آن ، خارج از ماقبل آن می باشد187 .
با توجه به اینکه کلمه " الی " در هر دو مورد بکار رفته است ، لذا در آیه مبارکه دلیلی وجود ندارد که "آرنج" در وجوب شستن داخل شده باشد و به همین لحاظ داود اصفهانی مشهور به "ظاهری" از علمای شاخص و رهبر مذهب ظاهریه و"زفر" از فقهای مذهب حنفی به واجب نمودن شستن آرنج و ما بعد آن در وضو حکم نموده اند 188.
رسول اکرم (ص) در وضو گرفتن : 1- از قسمت بالای صورت شستن را شروع نمود. 2- در شستن دستها از آرنجها شروع فرمود . 3- هر دو آرنج را جز دست قرار داد و شست و اگر روش وضو گرفتن پیامبر غیر از روش مزبور بود ، مشخص و معین می گردید و پیامبر می فرمود : وضو همین است و خداوند نمازی را با وضوی غیر از این، قبول نخواهد کرد189 .
همه مذهب اسلامی ( شیعه امامیه ، حنفیه ، حنابله ، مالکیه و شافعیه ) می گویند که در وضو یک بار شستن دست تا آرنج لازم است .
امامیه می گوید : باید از آرنج شسته بشود، از بالا به پایین. شروع از آرنج و ختم آن نوک انگشتان. نه برعکس که در این صورت وضو باطل است و نیز واجب است اول دست راست از آرنج تانوک انگشتان شسته بشود و سپس دست چپ190 .
مذاهب چهارگانه اهل سنت می گویند به هر گونه شسته بشود، صحیح است ، لیکن بهتر این است که از انگشتان شروع و به آرنج ختم گردد191.
بنابراین در کیفیت شستن دستها در وضو، آنگونه که شیعیان وضو می سازند، در نزد دیگر مذاهب اسلامی به انفاق صحیح است. اما شستن دست به گونه ای دیگر یعنی شروع آن از انگشتان باشد و به آرنج ختم گردد را شیعه نمی پذیرد و باطل می داند.
اهل سنت در شروع شستن دست از انگشتان ، به جمله " الی المرافق " در آیه 6 سوره مائده تمسک کرده اند192 .
فخر رازی در تفسیر آیه 6 ، سوره مائده می نویسد :
مستحب است که در هنگام شستن دستها در وضو آب به روری کف دست بریزد و از کف به آرنج جاری کند و از پایین به بالا بشوید . برعکس اگر شسته بشود یعنی ریختن آب از آرنج به کف دست از بالا به پایین، برخی در این گونه شستن اشکال کرده اند. برای اینکه خداوند متعال فرموده است : و ایدیکم الی المرافق در این آیه " مرافق " را غایت و پایان شستن قرار داده است 193.
اما شیعه می گوید: این آیه هیچ اشاره ای به آغاز و پایان شستن ندارد، بلکه حد شستن را بیان کرده است . به تعبیری دیگر : جمله " الی المرافق " قید جمله " ایدیکم " است نه قید فاغسلوا194 .
لفظ ایدیکم در این آیه مشترک است بین کل وجزء، هم در کل استعمال می شود و هم در جزء به کف دست، دست می گویند و تا آرنج را هم می گویند : تا بازو و کتف را هم دست می گویند .
آیه می گوید در وضو دستهایتان را بشویید چون که این دست از نظر مقدار ابهام دارد. و بین کل وجز همه دست با قسمتی از دست مشترک است. و بین کل و جز همه دست یا قسمتی از دست مشترک است. واژه "الی المرافق" این ابهام را می زداید و معلوم می کند که مقدار شستن چه مقدار است . به تعبیر فخر رازی، این جمله " الی المرافق" برای تحدید امر است195 .
امام پنجم (ع) می فرماید : پیامبر (ص) این گونه وضو می گرفت ، آب را به روی آرنج ریخت و آن گاه از بالا به پایین شست196 .
4-5- مسح سر
" و امسحوا بروسکم " به سرهای خود مسح نمایید .
مقدار و اندازه ای از سر که مسحش واجب است ، مورد اختلاف واقع شده است. علمای شیعه می گویند که بر آن است که اندازه حمل مسح ، کمترین چیزی است که نام مسح با آن بوقوع می پیوندد و نام آن مصداق می یابند . اولا: به دلیل عمل کردن به اندازه مورد تعیین
(که مثلا اندازه یک انگشت می باشد) و ثانیا: ائمه معصومین (ع) تصریح فرموده اند : که مسمای مسح کافی است .
حنابله می گوید : در وضو مسح تمامی سر و گوشها واجب است . لیکن اگر به جای مسح سر، آن را بشوید و به همراه شستن دست بکشد کافی و مجزی است197 .
مالکی می گوید : در وضو مسح تمام سر لازم است نه مسح گوشها .
حنفی می گوید : تنها مسح یک چهارم سر واجب است .
شافعی می گوید : مسح قسمتی از سر- ولو خیلی کم- واجب است و شستن و یا آب پاشیدن سر از مسح آن کفایت می کند .
امامیه می گوید: مسح جزئی از قسمت جلو سرواجب است و اندازه اش اگرچه کم باشد به قدری که بتوان گفت که مسح کرده است کافی است 198. شستن و آب پاشیدن سر جایز نیست .
ریشه این اختلافی که در مقدار مسح سر بین مذاهب اسلام وجود دارد . این است که آیا کلمه با حرف جر در "برووسکم" به چه معناست . شافعی و ابوحنیفه می گویند : با برای تبعیض است ( یعنی بعضی و قسمتی از سر در وضو کافی است). اما سایر مذاهب می گویند : با در کلمه " برووسکم " زائد است. اینان می گویند باید در وضو تمامی سر مسح گردد199 .
شیعه امامیه می گوید: در وضو لازم است روی پاها با رطوبت دست مسح شود. و مسح پاها واجب است و دلیل سخن خداوند تعالی و اجماع فقهای امامیه چه اجماع محصل و چه اجماع مقول مسح پاها از ضروریات مذهب امامیه به شمار می آید200 .
ابن عباس که وضوی پیامبر را توصیف کرده اند:حضرت وضو ساختند و بر پاهایشان مسح کشیدند201 .
مسلم بن حجاج نیشابوری در کتاب " الجامع الصحیح" از ابوهریره و عبدالله بن عباس نقل میکند :
پیامبر اکرم (ص) به شستن پاها در وضو عنایت داشت202 .
اکثر فقهای امامیه قائل بر مسح پا هستند و کعبین را همان بر آمدگی روی پا دانستند203 .
در روایات زراره آمده که از امام صادق (ع) پرسیدند : کعبان کجا است ؟ امام (ع) فرمودند : همین جا ، یعنی مفصل نه استخوان ساق 204.
حسن بصری و محمد بن جریر طبری می گویند : مکلف مخیر است بین شستن و مسح پاها هر کدام را انجام داد کافی است205 .
چهار مذهب اهل سنت ، حنبلی ، شافعی ، مالکی و حنفی می گویند : یک بار شستن پاها تا مچ واجب است206 .
4-5-1- دلیل شیعه درباره مسح پاها در وضو
شیعه می گوید : به مقتضای آیه قرآن و سنت یا روایاتی که از طریق اهل بیت پیامبر (ص) به ما رسیده است، در وضو روی پاها مسح کشیده بشود. بر طبق آیه: و امسحوا برووسکم و ارجلکم الی الکعبین
در وضو به قسمتی از سر و پاها را تا بر آمدگی روی پا مسح نمایید207 .
ابن عباس که از مفسران بزرگ قرآن است می گوید در وضو دو شستن و دو مسح لازم است . این رویات را ابن قدامه در مغنی 208و ابن جریر طبری آورده است209 .
در آیه 6 سوره مائده در "ارجلکم الی الکعبین" بر سر لام منصوب (محلا منصوب به عنوان مفعول) و یا جر آن که مجرور می شود ، بحث می باشد . الی موضوع غایت است ، مسح پا تا کعبین واجب است 210.
4-5-2- اهل سنت دلیل آورده اند :
1- ارجلکم : منصوب است و بر "وجوهکم" عطف می باشد .
2- و یا با فعل مقدر نصب داده شده است که تقدیرش " فاغسلوا ارجلکم " پاهای خود را بشویید ، بوده است 211. پس باید در مسح پاها شسته شود .
امامیه در جواب گفته اند212 : این سخن درست نیست. چرا که در قرائت خواه ارجلکم به نصب خوانده شود و خواه به جر، در هر دو صورت به مقتضای قوانین ادبی باید به مسح پاها مستلزم شد نه به شستن آن . شستن بر خلاف دستور قرآن است213 .
امام فخر رازی می گوید: " ابن کثیر" "حمزه" "ابوعمر" و "اعاصم" بنا به روایت ابی بکر از او ارجلکم را به جر قرائت نمودند .
و عده ای هم مانند: "نافع" " ابن عامر" و عاصم ( بنا به روایت حفص از او ) به نصب ارجلکم ، قرائت نمودند214 .
4-6- ششم ترتیب وضو
امامیه ، شافعیه و حنابله می گویند که در وضو ترتیب لازم است به همان صورتی که آیه 6 سوره مائده بیان داشته است . اول صورت ، بعد دستها و بعد مسح سر و سپس مسح پاها 215.
ترتیب واجب و شرط در صحت وضو است .
4-7- هفتم موالات
امامیه،حنابله و مالکیه می گویند، موالات در وضو لازم است یعنی بعد از شستن صورت فورا شستن دستها و سپس مسح سر و پا لازم است. .
حنیفه و شافعیه می گویند : موالات در وضو لازم نیست ، لیکن تفریق بین شستن اعضای وضو بدون عذر کرامت دارد216 .
4-8- " مبطلات وضو "
1- بول
2- غائط
3- ریح (باد )
این سه زمانی موجب نقص وضو می شوند که از مخرج طبیعی بیرون آیند یا اگر مخرج طبیعی مسدود باشد، از غیر طبیعی خارج شوند .
این نظر را شافعیه، حنفیه و حنابله به اتفاق قبول دارند. مالکیه نظر بر این دارند، که زمانی که در معده باد تولید شود و خارج نشود، وضو باطل نمی شود217 . و امامیه میگوید: وضو باطل نمی گردد، مگر اینکه سه مورد نام برده از انسان خارج شود .
4- خوابی که بر گوش و چشم غالب شود ، به نحوی که سماع و بینایی را از بین ببرد. نظر امامیه بر همین قول است218 .
مالکیه بین خواب سبک و خواب سنگین، نظر دارد و می گوید: خواب سبک وضو را باطل نمی کند219
شافعیه می گوید: تا زمانی که خواب فهم را از بین نبرده و هوش انسان به جاست، وضو را باطل نمی کند220 .
5- چیزی که عقل را زایل می کند. نظیر: دیوانگی، مستی، بیهوشی، همه مذاهب به اتفاق بر این نظر مساعد دارند .
6- خون استحاضه : علامه حلی در کتاب تذکره221 می گوید : اگر خون استحاضه کم باشد، وضو واجب می شود. و مالکیه می گوید: برای شخص مستحاضه، وضو نیست ( درست نیست)222 .
7- لمس کردن : شافعیه می گوید : هرگاه شخصی که وضو دارد ، بدن شخص نامحرم را لمس کند ، وضویش باطل است 223.
حنفیه می گوید: وضو از بین نمی رود مگر با لمس و انتشار لذت با آن224 .
امامیه و حنفیه: اگر شخص وضو داشته باشد و قبل و دبر حود را بدون مانع لمس کند وضویش درست است و لمس اثری ندارد .
شافعیه و حنابله: لمس چه با کف دست یا پشت دست باشد، مطلقا وضو را باطل می کند.
مالکیه: اگر مس با کف دست باشد ناقض وضو است ولی اگر با پشت دست باشد، باطل نیست.
در مختلف الشیعه: مس کردن بر ظاهر یا باطن قبل و دبر از محرم یا حلال وضو را باطل نمی کند و موجب وضو هم نیست 225.
4-8-1- مذی و وذی
مذاهب چهارگانه معتقدند که مذی و وذی وضو را باطل می کند 226.
اما قول مشهور در نزد علمای امامیه طهارت مذی و وذی است و وضو بوسیله آن باطل نمی شود 227.
4-8-2- خون و چرک
نزد امامیه ، شافعیه و مالکیه و حنابله خون و چرک از بدن اگر غیر از دو مخرج خارج شود، وضو را باطل نمی کند و نزد حنفیه اگر ا زمحل خروجش تجاوز کند، وضو باطل است و نزد حنابله اگر خون و چرک زیاد باشد وضو باطل است 228.
4-8-3-گوشت شتر: نزد حنابله وضو را باطل می شود با خوردن گوشت شتر .
4-8-4-استفراغ: نزد حنابله وضو را باطل می کند. نزد حنفیه اگر دهان پر شود وضو باطل می شود ولی نزد شافعیه، امامیه و مالکیه وضو باطل نیست .
4-8-5- خنده صدا دار (قهقهه)
به اجماع مسلمین خنده با صدای بلند نماز را باطل می کند ولی وضو را در صورتیکه داخل نماز نباشد یا خارج آن باشد، باطل نمی کند. اکثر علمای امامیه اتفاق نظر دارند که خندیدن وضو را باطل نمی کند.
فصل پنجم :
طهارت کبری (غسل)
5- غسلهای واجب:
1- جنابت
2- حیض
3- نفاس
4- استحاضه
5- غسل میت
5-1- غسلهای مستحبی
یک غسل دیگر در غسلهای واجب بیان شده است: در مورد وجوب غسل برای کسی که عمداً آیات را ترک کرده است.
در این مورد بین فقها اختلاف نظر وجود دارد. در مختلف الشیعه آمده:
علمای ما در وجوب غسل برای کسی که نماز آیات را قضا کرده باشد یا عمداً آن را ترک کرده باشد، اختلاف نظر دارند. سید مرتضی و ابوالصلاح آن را واجب دانستهاند.229
اما شیخ مفید فرمود فرمود: این غسل مستحب است. و ابن براج و ابن ادریس نیز همین را گفتهاند.230 شیخ طوسی فرموده: باید قضای نماز را به همراه غسل به جا آورد.231
نظر علامه حلی این است: این غسل مستحب است. زیرا اصل برائت ذمه است.232
در خبر صحیح از محمد بن مسلم آمده: وَ غُسل الجنابه فریضه و غسل الکُسوف اِذا احترق القُرص کله فاغتسل.233
معنی: غسل جنابت واجب است و غسل خورشیدگرفتگی هنگامی که تمام قرص آن پوشیده شود مستحب است.
5-2- نظرات مذاهب خمسه در مورد غسلهای واجب
در نزد جمیع مذاهب غسلهای واجب عبارتند از:
1- جنابت
2- حیض
3- نفاس
4- میت مسلمان
شافعیه و امامیه گفتهاند:234
هرگاه کافر در حال جنابت مسلمان شود بر او غسل جنابت واجب است نه برای اسلام آوردن، البته اگر جنب نبود غسلی هم بر او واجب نمیشود.
امامیه علاوه بر 4 غسل فوق، 2 غسل دیگر هم افزودهاند:
1- استحاضه
2- مس میت
یعنی هرگاه کسی به بدن مردهای که سرد شده و غسل ندادهاند دست بزند غسل میت بر او واجب میشود.
5-2-1- غسل جنابت و آنچه موجب غسل جنابت میشود
دو چیز موجب غسل جنابت میشود:
1- با بیرون آمدن آب جهنده منی در هر حالتی (چه خواب و یا بیداری- کم و یا زیاد- با شهوت و بیشهوت)
2- مجامعت و جماع زن و مرد با یکدیگر.235
5-2-2-جنب یعنی چه
کلمه جنب مصدر است و به معنی فاعل که مفرد و جمع و تثنیه و مذکر و مونث در آن یکسان است. و جنابت حالتی است که به خاطر اجماع و بیرون آمدن منی در انسان پدید میآید.236
در سوره مائده، آیه 6 آمده: "وَ ان کُنتُم جنباً فاطهروا"237
"اگر جنب بودید خود را پاک و تطهیر نمایید، سپس نماز بخوانید."
منظور از فاطهروا در آیه این است: که خداوند "افراد جنب را مامور میکند که خود را تطهیر و پاک نمایند اما این تطهیر و پاک ساختن بدن از "حدث" است یا از "جنب". ولی به قرینه صدر آیه میتوان فهمید که مربوط به وضو است. یعنی طهارت از "حدث" نه جنب.
در سوره نساء آمده: ولا جنباً الا عابری سبیل حتی تغسلوا"238
پس عامل رفع این حالت جنب، غسل کردن است. و در این آیه منظور از لفظ "طهارت" در لسان شرع همان وضو، غسل، تیمم است. چون کلمه "فاطهروا" به طور مطلق گفته شده میتوان فهمید که باید تمام بدن در غسل شسته شود. اما در وضو، تیمم و غسل و مسح مخصوص بعضی از اعضای بدن است اختلاف نظر بین مذاهب وجود دارد، بر سر این مساله که چه زمانی غسل جنابت بر شخص واجب میشود.239
امامیه و شافعیه گفتهاند:240 به مجرد فرو بردن حشفه یا مقداری از آن در فرج زن، غسل واجب میشود و فرقی بین بالغ و نابالغ و فاعل یا مفعول و وجود حائل یا نبودنش در حال اختیار یا اجبار قائل نشدهاند، چه مفعول زنده باشد یا مرده.
حنابله و مالکیه گفتهاند: بر فاعل و مفعول در صورتی که حائلی که مانع از لذت است وجود نداشته باشد غسل واجب است، فرقی نمیکند در این که طرف انسان باشد یا حیوان، مفعول زنده یا مرده باشد.
حنفیه گفتهاند: به چند شرط غسل واجب میشود:
الف) بلوغ. یعنی اگر یکی از دو طرف جماع بالغ و دیگری نابالغ باشد، فقط بر شخص بالغ غسل واجب است. و اگر هر دو نابالغ باشند، واجب نمیشود.
ب) نبودن حائل کلفتی که مانع از درک حرارت محل باشد.
ج) اگر مفعول انسان زنده باشد، غسل واجب است، اما اگر حیوان یا مردهای بود، واجب نیست. در مورد بلوغ مالکیه گفتهاند:
اگر فاعل مکلف بود، غسل واجب است، در صورتی که مفعول بالغ و طی باشد بر مفعول هم غسل واجب است.
حنابله شرط کردهاند: سن مرد نباید از ده سال و سن زن از 9 سال کمتر باشد.241
اکثر فقها گفتهاند:242 انسان از دو راه جنب میشود.
1- جماع
2- بیرون آمدن آب منی (در هر حال) که قبلاً ذکر شد. و زن و مرد هر دو اگر چه نابالغ باشند، هر دو جنب میشوند. اما در صورتیکه در جماع به اندازه ختنهگاه صورت گرفته باشد پس اگر کسی شک کند که به مقدار ختنهگاه داخل شده یا نشده، غسل بر او واجب نمیباشد.
در خبر صحیح از علب ابن یقطین از ابی الحسن(ع) گفته شده است: "اِذا وَقع الخَتنان عَلی الخَتنان فَقَد وَجَبَ الغُسل"243یعنی هرگاه دو محل ختنه زن و مرد با هم برخورد کند، غسل واجب میشود.
5-3- استبراء
انجام عمل استبراء برای شخص جنب واجب است. استبراء یعنی پاک کردن کامل آلت از منی. این گفته را که از واجبات غسل است شیخ طوسی و ابی الصلاح قبول دارند.244
ابن ادریس آن را مستحب میداند. علامه حلی نیز آن را مستحب میداند مگر اینکه رطوبتی از آلت خارج شود که ندانیم منی یا چیز دیگری است که در این صورت برای غسل واجب میشود.245
شیخ مفید (ره) گفته است: سزاوارتر است که زن نیز قبل از غسل جنابت با ادرار کردن خود را استبراء کند.246
5-4- نحوه انجام غسل
1- ترتیبی
2- ارتماسی
1-4-5- ترتیبی: در غسل ترتیبی باید نیت غسل، اول سر و گردن، بعد طرف راست، بعد طرف چپ بدن را بشوید.
2-4-5- ارتماسی: در غسل ارتماسی اگر به نیت ارتماسی به تدریج در آب فرو رود تا تمام بدن زیر آب رود غسل صحیح است و احتیاط آن است که یکدفعه زیر آب برود.
سلار در کتاب مراسمالعلویه گفته: در غسل ترتیبی پس از شستن سر، اول راست و سپس سمت چپ بدن باید شسته شود و در غیر این صورت غسل باطل است، و اکثر علمای امامیه همین ترتیب را واجب دانستهاند.247
آنچه در وضو واجب است در غسل جنابت نیز واجب است مثل پاک بودن زن و مباح بودن و مطلق بودن آب. نبودن حائلی که مانع از رسیدن آب به پوست شود و نیت کردن که واجب است.
اما حنفیه آن را شرط صحت غسل ندانستهاند و مضمضه و استنشاق را واجب میدانند و گفتهاند شروع غسل به شستن سر و سپس طرف راست و بعد طرف چپ مستحب است.248
شافعیه و مالکیه گفتهاند: شروع از بالای بدن قبل از پایین، غیر از فرج مستحب است و مقدم داشتن فرج نیز بر سایر بدن مستحب است.
حنابله گفتهاند: طرف راست بر طرف چپ مقدم است.249
علمای شیعه و بعضی از مذاهب اهل سنت معتقدند: شستن به هر طریقی ممکن و کافی است.250 مرحوم شیخ نیز فرموده به دلیل آیه: وَ ان کُنتُم جنباً فاطهروا". غسل بدون مالیدن دست (جهت آبرسانی) واجب میشود، اما مالک مالیدن دست را شرط صحت غسل دانسته است.251
زراره میگوید: از امام صادق(ع) غسل جنابت را پرسیدم، فرمود:
اگر دو مرد یک بار در آب غسل ارتماسی کنند، این کار مجزی است و کفایت از غسل میکند. اگر چه بدن خو را با دست نمالیده باشد.252
سوال: آیا غسل وجوب نفسی دارد یا غیری؟
اگر جمله "اِن کُنتُم جنباً فاطهروا" را عطف به جمله "فاغسلوا وُجوُهکم" باشد، وجوب غسل مانند وجوب وضو غیری است یعنی هرگاه خواستی نماز بخوانی واجب است غسل کنی. اما اگر عطف به جمله "اِذ قُمتم الی الصلاه" باشد وجوب غسل نفسی خواهد بود.253
چراکه یک تکلیف مستقل است و منوط به نماز و داخل شدن به مسجد و غیره نمیباشد.
ابن ادریس میگوید: هرگاه شخص جنب قبل از غسل کردن ادرار نکند و سپس غسل کند و نماز بخواند، سپس رطوبتی از او خارج شود باید دوباره غسل کند و نماز را به جا آورد، اگرچه نماز را خوانده باشد. علامه حلی میگوید: خواندن دوباره نماز احتیاج به دلیل دارد و همانا فقط غسل کردن بر او واجب میشود.254
در خبر صحیح آمده از ابا عبدالله پرسیدهاند: از مردی که پس از غسل کردن چیزی یا رطوبتی از آلتش خارج شود، حکمش چیست؟ امام فرمودند: غسل کند و دوباره نماز بخواند، مگر اینکه قبل از غسل کردن، ادرار کرده باشد که در این صورت دیگر نیازی به غسل کردن نیست.255
شهید اول میگوید: اگر کسی که در اثر انزال منی جنب شده پس از استبراء به بول و غسل، رطوبتی در خود بیابد، نباید به آن اعتنا کند، ولی اگر استبراء نکرده باشد باید دوباره غسل کند و نمازی که پیش از خروج رطوبت به جا آورده صحیح است.256
علامه حلی میگوید: منی متعلق به مرد است و در صورت اشتباه بودن تکلیفی بر زن نیست.257
امام خمینی (ره) میفرماید: در غسل جنابت باید موهای کوتاهی را جزء بدن به حساب میآید، بشویند. و در غسل اگر به اندازه سر مویی از بدن نشسته بماند، غسل باطل است ولی جاهایی که
دیده نمیشود، مثل بینی، گوش، واجب نیست.258
5-5- موالات در انجام غسل
سلار ترتیب را در غسل جنابت واجب دانسته است. اما موالات را واجب ندانسته است. در ترتیب شستن با سر آغاز میشود، بعد راست و بعد چپ. اما در غسل ارتماسی ترتیب ساقط میشود. و بنابر قول قوی با پیدایش حدث در اثناء غسل باید غسل را دوباره به جا آورد.259
اکثر فقهای ما موالات و پشت سرهم انجام دادن اعمال غسل را مستحب دانستهاند.
شافعی میگوید:260
یکی دیگر از سنتهای غسل موالات و شستن اندامها به دنبال هم و پیش از خشک شدن اندام قبلی است و یکی دیگر شستن ظاهر و باطن اندامهای طرف راست بدن، پیش از طرف چپ است که اول از شستن سر سپس طرف راست و پس از آن طرف چپ شروع میشود.
امام خمینی (ره) فرمودهاند: در شستن عضو ترتیب شرط نیست و شستن از بالای عضو جایز است، اگرچه بهتر است از بالای عضو شروع کرده و ترتیب بشوید، کما اینکه در شستن عضو شکل مخصوصی شرط نیست بلکه همین که شستن صدق میکند، کفایت میکند.261
محقق حلی، ترتیب در غسل جنابت را واجب دانسته ولی در غسل ارتماسی ترتیب را واجب ندانسته است.262
5-6- مکروهات غسل جنابت
کارهایی که شخص جنب باید آن را ترک کند بر دو قسم است: 1- کارهایی که ترک آن واجب است.
2- کارهایی که ترک آن مستحب است. پس آنچه که ترک آن واجب است:
شخص سورههایی از قرآن را که سوره واجب دارد، نخواند و آن چهار سوره میباشد.263
1. سوره "سجده" که بعد از سوره لقمان است.
2. سوره چهل و یکم "هم سجده".
3. سوره "النجم" و چهارم "اقراء بسم ربک".
همچنین نباید چیزی را که اسم تعالی بر آن نوشته شده است و قرآن را دست بزند. و لمس حاشیه قرآن و برگ آن، کراهت دارد.
اکثر فقها عقیده دارند264 بر شخص جنب خواندن سورههای عزائم و نیز خواندن قسمتی از آنها حتی "بسم الله الرحمن الرحیم" و یا خواندن قسمتی از آن به شرط آنکه قصد خواندن بسم الله یکی از سورههای قرآن را داشته باشد و تماس با خطوط قرآن یا اسم خداوند یا اسم پیامبر (ص) و ائمه معصومین (ع) را حرام دانستهاند.
شیخ طوسی در المبسوط گفته: بر شخص جنب جایز است که قرآن را قرائت کند به غیر از عزائم و احتیاط این است که بیشتر از هفت آیه نباشد.
5-7- آیا غسل جنابت نیاز به وضو دارد؟
علمای امامیه معتقدند که غسل جنابت از وضو بینیاز است، هر غسلی نیاز به وضو دارد مگر جنابت. ولی مذاهب چهارگانه فرقی بین غسل جنابت و سایر غسلها نگذاشتهاند و در جایی که وضو شرط است اکتفا به غسل نکردهاند.265
محقق حلی در مختصر النافع میگوید: غسل جنابت کفایت از وضو میکند و غسلهای دیگر جای تردید است و ظاهر قرآن است که غسلهای دیگر مجزی از وضو نباشد. و اگر بعد از غسل جنابت شخص رطوبتی ببیند باید دوباره غسل کند، مگر اینکه ادرار کرده باشد یا تلاش برای استبراء کرده باشد.266
5-8- حیض
حیض در لغت به معنی سیلان است و در اصطلاح فقها خونی است که زن در روزهای معلومی میبیند. کمترین مدت حیض سه روز پیدرپی و بیشترین مدت آن ده روز است. لذا به اجماع فقها خونی که از ده روز بگذرد، حیض نیست.267
علمای امامیه آن را: اقل حیض سه روز و اکثر آن ده روز بیان کردهاند. ولی از اینکه سه روز متوالی باشد یا اینکه تا ده روز، اگر چه متوالی نباشد اختلاف است. شیخ طوسی دو قول را بیان کرده، یکی از آنها این است که سه روز متوالی شرط است و این قول را ابن بابویه، ابن حنفیه و ابن حمزه و ابن ادریس نیز بیان کردهاند.268 و قول دیگر شیخ طوسی در کتاب "النهایه" قائل به عدم متوالی بوده کرده و ابن براج نیز چنین گفته است.269
5-9- سن حیض
تمام مذاهب به اتفاق نظر دارند که چنانچه دختری قبل از 9 سالگی خون ببیند، ممکن نیست حیض باشد، بلکه خون بیماری و جراحت است. و در مورد خون زن یائسه که در حد سن یائسگی است، حنابله گفتهاند: 50 سال است. حنفیه گفتهاند: 55 سال. مالکیه: 70 سال و شافعیه گفتهاند: حد یائسگی 50 سال برای غیرقریشی و مشکوک، اما در زن قریشی قبل از 60 سال است.270
مدت حیض
کمترین آن 13 روز نزد حنابله، 15 روز نزد حنفیه و شافعیه و مالکیه است.271
حنفیه و امامیه گفتهاند: کمترین مدت حیض سه روز و بیشترین مدت آن ده روز است. و هر خونی که کمتر از سه روز و زیادتر از 10 روز باشد، حیض نیست.
حنابله و شافعیه گفتهاند: حداقل آن یک شبانه روز و حداکثر 15 روز است.272
5-10-غسل حیض
انجام غسل حیض به مانند غسل جنابت است. با آب پاک و طاهر که تمام بدن را پاک کند. بدون داشتن حائل و همان ترتیب، نیت، ابتدا برای سر بعد سمت راست و سپس سمت چپ. و تمام مذاهب بر این ترتیب اتفاق نظر دارند.273
تمام مذاهب اتفاق نظر دارند که غسل حیض به وضو نیز احتیاج دارد و وضو و غسل زن حایض حدث را رفع نمی کند.
شهید اول در الذکری می گوید: زن حایض می تواند در هنگام نماز وضو بگیرد و ذکر خداوند نماید.274 و همچنین زن حایض تا زمانیکه غسل نکرده باشد نمی تواند به مسجد وارد شود و یا از آنجا عبور کند.
و نمی توانند قرآن را لمس(مس) کنند. بر اساس سوره واقعه، آیه 76 می گوید: لایمسه الا المطهرون.
شافعیه می گوید: مس حاشیه قرآن نیز بدون طهارت جایز نمی باشد. این برای زن حایض نیز صدق می کند.
مالکیه می گوید: مس قرآن جایز نیست حتی جلد آن و با وجود حائل بیت قرآن و جلد.
حنابله می گوید: مس جایز است و حمل آن با وجود داشتن حائل.
حنفیه می گوید: مس کردن قرآن جایز نیست ولو به زبان غیر(غیر عربی) نوشته شده باشد و فقط تلاوت از حفظ جایز است.275
5-11- غسل استحاضه
استحاضه خون و حدثی است که گاهی موجب وضو به تنهایی می شود و گاهی موجب غسل. و خونی است که بعد از مدت ده روز حیض زن می بیند. و بر سه نوع است: قلیله،کثیره و متوسطه.
هرگاه زن تکلیف خود را بجا آورد و غسل کند و وضو بسازد و بعد از آن خون منقطع باشد و بعد از آن هم دیگر نیاید، چیزی بر او واجب نیست . هرگاه در اثنای وضو وغسل یا بعد از آنها منقطع شود و قطع کامل نباشد و خون دوباره عود کند، این قطع در حکم عدم است. ولی اگر خون قطع شد بر او واجب است غسل کند.276
در مختلف الشیعه آمده است: مشهور است که همانا اگر خون استحاضه جاری شود برای زن غسل واجب می شود و برای همه نمازها باید وضو بگیرد.
مذاهب چهارگانه چیزهایی را که برای حیض ممنوع بود را برای استحاضه ممنوع نمی دانند از قبیل: قرائت قرآن، و مس خطوط آن و دخول در مساجد.277
5-12- غسل میت
یکی از غسلهای واجب در نزد اکثر علمای امامیه غسل می باشد و آن را به حکم حدث اصغر اعتبار کرده اند. همچنین غسل مس میت را واجب می دانند. به طوری که گفته اند: اگر به بدن سرد مرده ای که غسل داده نشده دست زده شود، غسل مس میت واجب می شود. پس هرگاه بعد از مرگ و قبل از سرد شدن بدن و یا پس از پایان غسل شرعی دست به جسد کشیده شود، غسل مس میت ندارد و در موارد غسل مس میت وضو نیز واجب است. خواه قبل از غسل باشد یا بعد از آن.278
مذاهب چهار گانه گفته اند: دست کشیدن به انسان مرده حدث اصغر و حدث اکبر نیست. یعنی وضو و غسل واجب نمی شود. فقط غسل میت مستحب است نه مس میت.279
5-13- غسل نفاس
امامیه و مالکیه گفته اند: خون نفاس خونی است که همراه با زایمان و یا بعد از آن از رحم خارج می شود.280
حنابله گفته اند: آن خونی است که همراه ولادت بچه دو یا سه روز بعد یا قبل از آن با ظهور علائم زایمان بیرون می آید.
شافعیه می گویند: آن خونی است که بعد از زایمان بیرون می آید نه قبل از آن و نه همراه آن.281
حنیفه گفته اند: آن خونی است که بعد از زائیدن یا هنگام بیرون آمدن قسمت اعظم بدن نوزاد خارج می شود. اما خون قبل یا وقت خروج اقل بدن نوزاد نفاس نیست.
تمام مذاهب اتفاق دارند که نفاس حداقلی ندارد. اما حداکثر آن نزد امامیه ده روز و نزد حنابله و حنفیه 40 روز و در نزد مالکیه و شافعیه 60 روز است.
آنچه که بر زن حائض حرام است، بر زن نفساء نیز حرام است. غسل نفاس همانند غسل حیض است و وضو همراه با غسل آن واجب است و مستحب است وضو قبل از غسل باشد.282
محقق حلی می گوید: بر زن نفساء همانند حائض، خضاب کردن و قرائت سوره های قرآن به جز سوره های عزائم و برگرفتن قرآن ، دست زدن به کناره های آن و مجامعت با زن پیش از غسل کردن آن مکروه است.283
5-14- غسلهای مستحب
1. غسل جمعه: از طلوع فجر است تا ظهر و بهتر است نزدیک ظهر غسل انجام شود. بنابر اجماع284 غسل جمعه از سنتهای واجب است.
شیخ صدوق و کلینی گفتهاند: این غسل واجب است.285
2. غسل احرام
یکی از غسلهای مستحب برای انجام حج واجب و حج عمره است.286
سید مرتضی و برخی از علما آن را واجب دانستهاند.287
3. غسل شب اول ماه رمضان
که از مستحبات است و اکثر علما بر آن اجماع کردهاند به دلیل اخباری که رسیده از جمله خبر رضوی است. و در فقهالرضا(ع) آمده: غسل شب اول ماه رمضان، جزء غسلهای 5 شب از ماه رمضان است.288
4. غسل 15 ماه رمضان
مستحب است غسل کردن در ماه رمضان و شب پانزدهم یکی از آنهاست.289
و اکثر علما این غسل را مستحب دانستهاند.290
5. غسل شب عید فطر
مستحب است قبل از نماز عید فطر به جا آورده شود.291
6.غسل داخل شدن در مسجدالحرام.292
7.غسل داخل شدن در کعبه معظمه.293
8.غسل داخل شدن در مسجدالنبی (ص).294
9.غسل داخل شدن در حرم.295
10.غسل قضای نماز آیات. اکثر فقها کسی را که عملاً نماز آیات را ترک کرده، مستحب است غسل
کند و وضو بگیرد و نماز آیات را به جای آورد.296
روز مباهله، روز 24 ذیالحجه است و بنابر قول مشهور و برخی گفتهاند روز 25، یا 21 و یا 27 است.297 و از امام صادق(ع) فرمودهاند: غسل مباهله واجب است. و جمیع فقها بر غسل در این روز اجماع نمودهاند.i
11.غسل توبه
که به توبه از فسق و گناه و کفر نسبت داده شده است.ii
توبه کرده از گناهان صغیره و کبیره.iii
12.غسل طلب باران.
13.غسل روز نیمه شعبان- فقهالرضا(ع)- ص82
13.غسل نماز عیدین.
فصل ششم :
تیمم
6- احکام تیمم
طهارتهای سه گانه عبارتند از: وضو، غسل و تیمم. طبق روایات و آیه 6 سوره مائده آمده است: اگر بیمار یا مسافر باشید و اگر برای غسل و وضو، آبی نیابید، پس با خاک پاک تیمم کنید. و از آن به صورت (پیشانی) دستهایتان بکشید.
"فتیمموا صعیداً طیباً".
پس با خاک پاک تیمم کنید.298
صعید در لغت به معنای زمین بلند است.299
امام صادق(ع) در مورد کلمه صعید می فرمایند:
"الصعید الموضع المرتفع و الطیب الموضع الذی ینحدر عنه الماء".300
"صعید جاهایی مرتفع زمین است و طیب جایی است که آب از آن سرازیر می شود".
فقها301 در معنای کلمه "صعید" با هم اختلاف نظر دارند. اکثر اهل لغت مانند: ابن الاعربی، زجاج و خلیل و دیگران معتقدند که "صعید" به معنی مطلق روی زمین و برآمده از آن است، خواه خاک باشد و خواه ریگ و سنگ و کلوخ و نظایر اینها.302
گروهی دیگر مانند ابن فارس، جوهری و دیگران معتقدند "صعید" به معنای خاک و یا خاک خالص از ریگ و شوره و نمک است.303
البته باتوجه به آیات قرآن در برخی از موارد لفظ "صعید" را تعبیر به زمین بی گیاه احیاناً شنسزار می کند. "فتصبح صعید از لقاء" 304یعنی آن باغ به زمین بی گیاه و لغزنده ای (شنزار) تبدیل می گردد. و نیز از لفظ "صعید" تعبیر به زمین خشک و بی آب و علف گردیده مثل آیه "و انا لحاعلون ما علیها صعیداً جرزاً305". یعنی ما آنچه را که روی زمین است به شکل زمین خشک و خالی در خواهیم آورد.
منظور از "صعید" زمین پاک و تمیز است زیرا طبع انسان قبول نمی کند که دست خود را بر زمین ناپاک و نجس بزند و بعد آن را بر صورت و دستهایش بمالد. و ائمه معصومین(ع) نیز در روایات خود نیز فرموده اند: از تیمم با خاک آلوده و نجس306 حضرت علی(ع) با خاک جاده ها تیمم نمی کرده اند. و پیامبر(ص) فرمودند: جعلت لی الارض مسجداً و طهوراً زمین برایم محل سجده و وسیله طهارت (تیمم) قرار داده شده است.307
بنابراین طبق نص صریح قرآن هرگاه یکی از موجبات وضو مانند بول، غائط، ریح و جنابت، برای مکلف پیش آید و او به آب دسترسی نداشته باشد یا استعمال آب برایش ضرر داشته باشد، یا بیمار باشد و به دلیل بیماری نتواند غسل کند یا وضو بگیرد، پس باید تیمم کند و تکلیفش را انجام دهد.
در معنی "صعید" مذاهب با هم اختلاف نظر دارند:
حنفیه و امامیه308 عقیده دارند: "صعید" روی زمین است و گفته اند: تیمم با خاک و ماسه و سنگ جایز است و تیمم بر معدنیات مانند آهک و نمک و زرنیخ و امثال آن جایز نیست.
شافعیه می گویند309 منظور از کلمه "صعید" خاک و ماسه می باشد و تیمم به این دو را در صورتی که روی آنها غبار باشد، واجب دانسته اند و تیمم به سنگ را جایز نمی دانند. 310
حنابله از "صعید" فقط خاک را دانسته، پس نزد آنها تیمم با ماسه و سنگ جایز نیست.
اکثر امامیه عقیده دارند: در حال حاضر ضرورت تیمم با ماسه و سنگهای بزرگ جایز است.
مالکیه: لفظ "صعید" را شامل خاک و شن و سنگهای بزرگ و یخ و معادن که جابه جا نشده باشد، دانسته اند و تیمم بر طلا، نقره(معادن) و جواهر را مطلقاً جایز نمی دانند.
شیخ طوسی، مراتبی را برای تیمم کردن قرار داده است.311 اول تیمم با خاک است، پس اگر خاک نبود با سنگ و اگر آن هم نبود بر یال حیوانش یا زین حیوانش تیمم کند. و اگر آن هم نبود با غباری که بر روی لباسش است تیمم نماید ولی اگر آن هم نبود، با گل رقیق تیمم نماید.
شیخ مفید نیز مراتبی را بیان کرده است که فرقهایی با قول شیخ طوسی دارد: شیخ مفید مکلف را با لباس و یال اسب مخیر کرده و اما شیخ طوسی آن را به ترتیب بیان کرده، شیخ مفید شرط تیمم را خارج شدن غبار از لباس یا یال حیوان بیان کرده ولی شیخ طوسی به طور مطلق آن را بیان کرده است.312
علامه حلی نیز مکلف را مخیر دانسته که با غباری که بر روی هر کدام از آنهاست، تیمم کند و سید مرتضی گفته: جایز است تیمم با خاک و غبار لباس و چیزهای مانند آن اگر غبار خاک بر آنها باشد.313در خبر موثق زراره از امام باقر(ع) آمده که فرموده: اگر به برف دسترسی پیدا کرد به نمد و عرق گیر زین خویش نگاه کند و با گرد و غبار آن یا گرد و غبار چیزی که به همراه او هست تیمم کند و اگر در آن حال، چیزی را به جز گل پیدا نکرد، اشکالی ندارد که با برف تیمم کند.314
شیخ طوسی گفته315: اگر جز برف و یخ چیزی را پیدا نکند و از شکستن و گرم کردن آن نیز معذور باشد، با اطمینان دستش را روی آن قرار دهد به طوری که دستهایش تر و نمناک گردد و سپس با رطوبتی که در دستهایش است وضو بگیرد به طوری که با تری دستهایش صورتش را مسح کند و همچنین بقیه اعضایش را و همچنین غسل کند سپس اگر بترسد که چنین کند نمازش را به تاخیر بیاندازد تا اینکه امکان طهارت مائیه یا ترابیه برایش فراهم شود.316
6-1- نکات مهم آیه
منظور از "عذر" در آیه چیست؟317
الف: "مرض" است. زیرا شخص مریض قدرت تهیه آب و امکان استعمال آن را ندارد.
ب: "سفر" مسافری که در بیابان و صحرا است و امکان تهیه آب و استعمال آن را ندارد. بنابراین وظیفه دارد، تیمم کند. البته سفر کردن دلیل بر مجوز تیمم نیست. در سفر به شرط نبودن آب، مجاز به تیمم است.318
ج: شخصی که محدث به حدث اصغر شده، و در سفر باشد و امکان تهیه آب نداشته باشد، پس باید تیمم کند.319
د: کسی که محدث به حدث اکبر شده: "او لامستم النساء فلم تجدوا ماء فتیمموا".320
شخصی که در سفر نمی باشد و با همسرش نزدیکی کرده و قدرت تهیه آب و استعمال آن را نداشته باشد باید تیمم بدل از غسل کند. پس در آیه 4 مورد برای تیمم ذکر شده است.
1. مرض
2. مسافرت
3. حدث اصغر
4. حدث اکبر
منظور از "لمس" و "ملامسه" در آیه همان نزدیکی با همسر می باشد. اما شافعی و عمربن خطاب ابن مسعود گفته اند321: مراد از "لمس" لمس با دست و دیگر مواضع بدن است.
مالک و پیروانش گفته اند: مراد از آن "لمس با لذت" است.322
چه چیزی شبیه خاک نیست و آیا می توان بر آنها تیمم کرد یا خیر؟
زمینی که بر روی آن گیاهی مانند "اُشنان"323 (گیاهی خوشبو و بی برگ که با آن دستها را می شویند). السُعد324 روییده باشد.
السعد: نوعی گیاه خوشبو و حلال است. سعد ریشه گیاهی است خوشبو که عطاران به آن باتلاقما نیز می گویند.
و زمینی که معدن است و زرنیخ و آهک (النوره) دارد.
ابن جنید و شیخ مفید معتقدند: تیمم کردن با نوره (زرنیخ و آهک) جایز است.325
ابن حمزه گفته: تیمم کردن با آهک جایز نیست اما به زمینی که در آن آهک وجود دارد، جایز است.326
ابن ادریس: تیمم با آهک را منع کرده زیرا آهک جزء معادن به شمار می آید.327
شیخ طوسی: تیمم کردن با خاک آمیخته با آهک را منع کرده است.328
علامه حلی، تیمم کردن به هر چیزی که اسم زمین بر آن صدق کند را جایز دانسته است و زمینی که آهکی باشد و یا با خاک معدن آمیخته باشد، جایز می داند.329
محقق حلی فرموده اند: آنچه به آن تیمم کنند و آن خاک خالص است، به جز چیزهای سوده چون اشنان و آرد و به جز معادن مانند سرمه و زرنیخ، اما تیمم کردن به زمین آهکی و گچی اشکال ندارد و تیمم کردن بر زمین شوره زار و شنزار مکروه است و در جواز تیمم با سنگ تردید است و اگر صعید یعنی خاک پاک پیدا نشد با گرد و غبار لباس خود و نمد زین و موی گردن چهارپا تیمم کند و در صورت فقدان همه، با گل رقیق تیمم کند330 .
شیخ طوسی فرموده: تیمم کردن بر سنگها اشکال ندارد. اما به شرط آن که انسان قادر به یافتن خاک نباشد331
6-2- جستجوی آب
یکی از شروط صحت تیمم، تضییق وقت و نیافتن آب است. یعنی از یافتن آب در آخر وقت نماز ناامید باشد در این صورت، باید تیمم کند332.
ابن جنید گفته با جستجو کردن برای آب در صورتی که امکان آن باشد و یا امید به یافتن آن وجود داشته باشد برای هر کس تا آخر وقت واجب استiv .
اگر وقت برای استفاده از آب کم باشد مثل این که صبح دیرتر از خواب بیدار شده به طوری که اگر وضو بگیرد نمازش قضا می شود و اگر تیمم کند نمازش ادا می شود. برای این حالت بین فقهای مناسب اختلاف نظر وجود دارد333 .
مالکیه و امامیه گفته اند: تیم کند و نماز بخوابد، سپس اعاده کند.
شافعیه گفته اند: با وجود آب در هر حال تیمم جایز است .
حنابله: سفر و غیر سفر را جدا می کنند و می گویند: اگر چنین امری در سفر پیش آید تیمم کند و نماز بخواند و اعاده ندارد ولی در غیر سفر جایز نیست 334.
حنیفه گفته اند: در نمازهای غافله موقت مانند نمازهای مستحبی بعد از ظهر و مغرب تیمم جایز است ولی در نمازهای یومیه با بودن آب، اگرچه وقت کم باشد، تیمم مباح نیست ولی وضو بگیرد و نماز را قضا کند، هرگاه تیمم کرد و در وقت نماز خواند، واجب است قضای آن را اعاده کند335 .
در خبر حسن از زراره از یکی از دو امام بزرگوار(ع) آمده: هرگاه مسافر آب پیدا نکند، باید مادامی که وقت دارد به دنبال آب جستجو کند. اگر بترسد نمازش بگذرد باید تیمم کند و نمازش را در آخر وقت بخواند336 .
محقق حلی فرموده اند: تیمم قبل از داخل شدن وقت نماز صحیح نیست. ولی در آخر وقت درست است و در درستی با وسعت وقت دو قول وجود دارد و احتیاط آن است که تا آخر وقت تیمم کند337 .
شهید اول فرموده: تیمم جایز نیست مگر در آخر وقت. پس اگر در اول وقت تیمم کند و نماز بخواند سپس آب پیدا کند و فرصت داشته باشد باید خود را با آب تطهیر کند و نمازش را دوباره اعاده کند ولی اگر آب را پس از خواندن نماز پیدا کند، اعاده نماز بر او واجب نیست338 .
از نظر فقهای امامیه تیمم جایز نیست مگر در آخر وقت آن هم در صورت خوف از فوت نماز339 .
واجب است انسان برای یافتن آب جستجو کند و تا لحظه ای که فرصت باقی است به دنبال آب بگردد . پس اگر در زمین هموار به جستجوی آب است به اندازه مسافت پرتاب دو تیر جستجو کند و اگر زمین ناهموار است به اندازه پرتاب یک تیر جستجو کند. نظر محقق حلی این است 340.
6-3- چگونگی انجام تیمم
در خبر موثق زراره از امام باقر(ع) آمده: از امام درباره تیمم پرسیدم، امام دست هایش را به زمین زد و سپس آنها را بلند کرد و تکان داد، سپس با کف دستهایش پیشانیش را یک بار مسح کرد341 .
تیمم بر دو قسم است :
الف – تیمم بدل از غسل
ب- تیمم بدل از وضو
قول مشهور در بین علمای امامیه این است که در تعداد ضربات تفصیل داده اند. اگر تیمم بدل از غسل باشد دوبار دستها بر زمین زده می شود. یک بار برای مسح صورت و بار دوم برای مسح کردن دستها.
اما اگر تیمم بودل از وضو باشد، کف دستها یک بار بر زمین زده می شود برای مسح صورت و دستها342 .
سید مرتضی گفته: برای همه آنها (چه بدل از غسل، چه بدل از وضو) یک ضربه واجب است. ابن جنید و ابن ابی عقیل و شیخ مفید با او هم عقیده هستند.
علامه حلی : در تیمم بدل از غسل دوبار ضربه زدن.
امامیه گفته اند: دو ضربه بر زمین واجب است. پس اگر دستها را روی زمین بگذارند، تیمم باطل خواهد شد343.
علامه حلی می گوید: "فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم منه" حرف (با) هر گاه بر سر فعل مقدم بیاید افاده تبعیض می کند یعنی بعضی از قسمتهای صورت و دست واجب است مسح شود344 .
6-3-1-نظر مذاهب در مقدار مسح صورت و دستها
همان طور که مذاهب در معنی "صعید" اختلاف کرده اند در معنی و مراد از کلمه "وجه" و "ایدی" نیز اختلاف دارند :
مذاهب چهارگانه و ابن بابویه از علمای امامیه گفته اند : مراد از وجه تمام صورت است و ریش هم بخشی از آن است و مراد از "ایدی" دو کف و دو مچ یا دو مرفق است345 .
مالکیه و حنابله گفته اند: مسح دو دست تا دو مچ واجب است و تا آرنج سنت است346.
امامیه می گویند: مراد از وجه قسمتی از صورت است نه تمام صورت زیرا "با" در آیه "فامسحوا بوجوهکم" (باء تبعیض) است. به دلیل وارد شدن بر مفعول و هرگاه برای تبعیض نباشد، زائد است. زیرا مسح خود به خود متعدی است و به وسیله "با" متعدی نمی شود .
امامیه میزان واجب مسح صورت را محدود ساخته اند از شروع رستنگاه مو تا بالای بینی و پیشانی و گفته اند مراد از دو دست فقط دو کف است. زیرا "ایدی" در لغت عرب بر چند معنی اطلاق می شود یعنی کف به تنهایی از نوک انگشتان تا مچ347. و در تیمم بدل از غسل دست دو مرتبه به زمین زده می شود، یک بار برای صورت و بار دیگر برای دستها. پس تمام کف دست چپ بر پشت دست راست و تمام کف دست راست بر پشت دست چپ.
حنیفه گفته است: اگر به صورت انسان غبار برسد و دست بر آن گذاشته و مسح کند از زمین زدن دستها کفایت می کند348.
اکثر فقها گفته اند : تمام چیزهایی که وضو را باطل می کند ، تیمم بدل از وضو را نیز باطل می کند و تمام چیزهایی که غسل را باطل می کند تیمم را نیز باطل می کند.
بنابراین طهارت ترابیه همانند طهارت مائیه است و همه خصوصیات آن را دارد. پس کسی که تیم بدل از وضو یا غسل می کند، می تواند نماز بخواند یا قرآن قرائت کند. سوره های عزائم را که در حالت جنب و حیض و نفاس، خواندن آن بر او حرام است، بخواند و مس کلام خدا و ائمه معصومین(ع) را انجام دهد. مگر تیممی که به خاطر تنگی وقت صورت گرفته باشد که تنها برای انجام همان واجب و در همان وقت مفید است. بنابراین کسی که به خاطر عذری ناگزیر به تیمم گردیده تا زمانی که عذر باقی است می تواند همه وظایفی را که با طهارت انجام می یابد، انجام دهد و بعد از رفع عذر نیز اعاده آن از واجبات نخواهد بود349 .
6-4- موالات در تیمم
مالکیها، موالات را تنها در تیمم از حدث اصغر لازم می دانند نه حدث اکبر.
شافعی و حنیفه ها: به طور کلی منکر ضرورت موالات در تیمم هستند350 .
امامیه موالات را به طور کلی لازم می داند زیرا آیه تیمم را جهت قیام برای نماز واجب شمرده و بدیهی است که تیمم بدون تمام اجزایش محقق نخواهد شد. پس واجب است آنها به دنبال اراده نماز به قدر امکان آورده شود.
کسی که می خواهد تیمم کند، باید خودش افعال تیمم را انجام دهد نه اینکه دیگران او را تیمم دهند مگر در صورت ضرورت351. زیرا آیه مکلف را امر به تیمم و مسح کردن می کند.
6-5- عدم وجود حائل
از دیگر نکاتی که در هنگام تیمم کردن باید رعایت شود این است که نباید مانعی بین کف دستها و زمین و یا مواضعی که باید مسح شود، وجود داشته باشد زیرا با وجود حائل تکلیف تحقق پیدا نمی کند مگر در حالت اضطرار که تیمم جبیره ای باشد.352
فصل هفتم :
نجاسات
7- نجاسات
نجاسات بر سه قسم است:
1. نجاستی که از بین بردن آن واجب است چه زیاد و چه کم.
2. نجاستی که از بین بردن آن واجب است، ولی از بین بردن کم آن واجب نیست.
3. آنچه که از بین بردن کم و یا زیاد آن واجب نیست..
1-7- اولین قسم از نجاسات عبارت است از: بول و عائط منی و خون حیض و نفاس و استحاضه و خمر و سایر چیزهای مست کننده و فقاع (آبجو) و فضله و ادرار حیواناتی که گوشت آن ها حرام است و آ ب دهان سگ و حیوانات مسخ شده. اگر هرکدام از این نجاسات در لباس باشد، چه کم، چه زیاد از بین بردن آن واجب است.353
در تعداد نجاسات بین فقها اختلاف نظر وجود دار.د برخی آن را 10 تا دانسته اند.354 برخی 12 تا.355 و برخی 11 تا ذکر کرده اند.356
1 و 2: بول و غائط: بول و غائط انسان و هر حیوان حرام گوشتی که خون جهنده داشته باشد، نجس است و تمام مذاهب آن را نجس می دانند و علمای امیامیه بر نجس بودن آن اجماع کرده اند.357
سید محسن طباطبائی حکیم (قدس سره) فرموده: بول و غائط و منی هر حیوان که دارای خون جهنده باشد، چه حلال گوشت باشد و یا حرام گوشت، در خشکی باشد یا در دریا، نجس است.358
3. منی
منی انسان و حیوانی که خون جهنده دارد بنابر اجماع فقها نجس است.359 چه حیوان حلال گوشت و جه حیوان حرام گوشت.
امامیه، منی حیوانی را که خون جهنده ندارد، استثناء کرده اند به طوری که به طهارت منی خون حیوان حکم داده اند شافعیه گفته اند: منی آدمی وهر حیوان جز سگ و خوک پاک است.360
مالکیه و حنفیه با امامیه هم عقیده هستند. حنابله قائلند: منی انسان و منی حیوان حلال گوشت پاک است ولی منی حیوان حرام گوشت نجس است..361
اما در طهارت مذی و وذی اختلاف نظر وجود دارد. ابن جنید گفته: مذی نجس است و آبی است که به دنبال شهوت خارج می شود تمسک کرده به روایت حسن بن ابی لیلی که از اباعبدالله(ع) پرسید: اگر مذی به لباس سرایت کند حکمش چیست؟ امام (ع) فرمودند: اگر می دانی که در کجای لباس است، آن محل را بشور و اگر نمیدانی کجای لباس است، تمام لباس را بشور.362
و قول مشهور در نزد علمای امامیه طهارت مذی است.363
4. خون
یکی دیگر از نجاسات است. و سخن خداوند که می فرماید: "حرمت علیکم المیته و الدم"364. گوشت مردار و خون برشما حرام شده است.
7-1-1- امامیه:
بر نجاست خون هر حیوانی که خون جهنده دارد قائل هستند هرچند انسان یا غیر انسان، شهید یا غیرشهید باشد و خون حیوانی که جهنده نباشد ولو صحرائی یا دریایی باشد را پاک می دانند و همچنین به پاک بودن خون مانده در حیوان ذبح شده حکم داده اند.365
مذاهب چهارگانه بر نجاست خون اتفاق نظر دارند جز خون شهید مادامی که بر شهید باشد و خونی که بر ذبح شده می ماند و خون ماهی و شپش و کک و پشه.366
خداوند می فرماید: در سوره انعام آیه 145:
"قل لااجدو فی ما اوحی الی محرما علی طاعم یطعمه الا ان یکون میته او دما مسنوحا او لحم خنزیر فانه رجس".367
بگو در آنچه به من وحی شد هیچ خوراک حرامی را برای هیچکس نمی یابم مگر اینکه مردار یا خونی باشد که از بدن حیوان ریخته یا گوشت خوک که اینها همه پلید و ناپاک هستند.
اولین چیزی که در آیه تحریم شده است، میته می باشد. امام صادق(ع) می فرماید: کسی از میته نمی خورد مگر اینکه بدنش ضعیف و رنجور می شود و نیروی او را می کاهد و نسل او را قطع می کند. کسی که به آن کار ادامه دهد با سکته و مرگ ناگهانی از دنیا می رود.368
دومین چیزی که در آیه تحریم شده است، خون می باشد. خونخواری هم زیان جسمی دارد و هم اثر سوء اخلاقی. زیرا از یک سو خون ماده کاملاً آماده ای است برای پرورش انواع میکروبها و میکروبهایی که وارد بدن می شوند. به خون حمله می کنند و آن را مرکز فعالیت خویش قرار می دهند.369
5. میته یا مردار
میته هر حیوانی که خون جهنده داشته باشد، نجس است چه خودش مرده باشد یا برخلاف دستور شرع آن را کشته باشند.370
همه مذاهب در نجس بودن حیوان مرده که خون جهنده داشته باشد، اتفاق نظر دارند. و دلیل آن آیه سوم از سوره مائده است: "حرمت علیکم الیمته" خوردن مردار را بر شما حرام کردم. این تحریم مطلق است.
امام ششم(ع) فرمودند: ده چیز از مردار نجس پاک است، استخوان، مو، پشم، پر، شاخ، سم، تخم از پرندگان، شیردان و دندان.371
6. شراب (مسکر)
تمام مذاهب آن را نجس می داند. ولی امامیه یک قید به آن اضافه کرده و گفته اند: آنچه به حسب طبیعت مایع و مست کننده است، نجس می باشد. یعنی روان بالاصاله باشد.
خمر در لغت به معنی پوشش و ستر است. به شراب به دلیل اینکه روی عقل را می پوشاند و جلوی تشخیص را میگیرد "خمر" می گویند.372
اکثر فقهای شیعه و سنی معتقدند: شراب حاصل از انگور و غیره که مست کننده باشد نجس است.373
و تمسک کرده اند به آیه 90 سوره مائده: انما الخمر و المیسر و الانصاب… فاجتنبوه.
راغب و جمعی دیگر از فقها بر این عقیده اند که تنها به شرابی که از انگور گرفته شود و حقیقتاً باعث مستی آدمی می شود، خمر می گویند. اما به طور مجاز به هر مایعی که مست کننده باشد نیز خمر گفته می شود.374
شیخ طوسی می فرماید: خمر نجس است بلاخلاف و هر مسکری در نزد ما حکم خمر را دارد و نزد اصحاب ما فقاع نیز همین حکم را دارد.375 و قرآن صراحتاً در آیه 43 از سوره نساء میگساری را تحریم کرده است.
7. فقاع
فقاع شراب مخصوصی است که از جو گرفته می شود و طبق نظر شیعه حرام است. و هم نجس. زیرا در بسیاری از روایات لفظ خمر به آن اطلاق شده و باعث مستی انسان می گردد و عقل را زایل می کند. و ممکن است انسان در این حالت دست به هر کاری بزند.376
صاحب عروه الوثقی درباره فقاع و آنچه غیر از جو گرفته می شود، می فرماید: دهم از نجاسات فقاع است و آن شرابی است که بر وجه مخصوص از جو گرفته می شود و گفته شده که در آن مستی سبکی وجود دارد و اگر از غیر جو گرفته شود نه حرام است و نه نجس. مگر اینکه مست کننده باشد. اما آب جویی که اطباء در معالجات پزشکی خود آن را به کار می برند فقاع نیست و آن طاهر و حلال و پاک است.377
شهید اول و ثانی نیز فقاع را حرام و نجس دانسته اند. در کتاب مختلف الشیعه آمده: خمر و همه مسکرات و فقاع و عصیر هرگاه با آتش به جوش آید قبل از اینکه 3/2 آب آن تبخیر شود، نجس است و اکثر علما مانند شیخ مفید و سید مرتضی و ابی الصلاح و ابن ادریس و سلار بر این قول هستند.378
8. عصیر (آب انگور)
آب انگور اگر با آتش و یا خود به خود به جوش بیاید قبل از اینکه دو ثلث آن از بین برود. در پاکی و نجاست آن اختلاف وجود دارد. برخی آن را حرام و نجس می دانند و برخی دیگر تنها آن را حرام می دانند و عده ای معتقدند که اگر خود به خود به جوش آید و مسکر هم باشد، هم حرام و هم نجس است.379
و در کنز العرفان نیز آمده که عصیر عنبی نجس و حرام است. امام خمینی(ره) در تحریر الوسیله جلد اول تنها حکم بر حرمت آن کرده اند نه نجاست. زیرا قائلند روایات از لحاظ سند و دلالت صحیح نیستند و اجماعی هم بر آن نیامده مگر اینکه معلوم باشد، مست کننده است.380
9. الکل
هرگاه الکل مستی آور باشد، طبعاً طبق روایاتی که آورده اند "کل مسکر حرام" هم حرام و هم نجس خواهد بود. ولی ثابت نشده که مست کننده باشد. بلکه مایع مسموم و کشنده است. اگرچه برخی گفته اند، الکل در صورت غلظت مسموم کننده خواهد بود. ولی این امر موجب نمی شود که در حال غلظت حکم به طهارت آن نشود، چراکه قبل از رقیق کردن آن مسکر نبوده و تنها مسموم کننده است و در حکم به نجاست احراز مسکر بودنش لازم است.381
10. سگ و خوک
همه فقها و مذاهب در نجس بودن سگ و خوک اتفاق نظر دارند. پس هرگاه رطوبتش یا لعاب دهانش به بدن یا لباس انسان سرایت کند آن جا نجس می شود نماز خواندن با آن لباس حرام است.382
محقق حلی فرموده: سگ و خوک هر دو نجس العین هستند و آب دهانشان نیز همین حکم را دارد.383
نزد تمام مذاهب به جز مالکیه، سگ نجس است. ولی گفته اند: ظرفی که سگ بر آن زبان زده باید هفت مرتبه شسته شود، نه برای نجاست بلکه تعبداً.
شافعیه و حنابله گفته اند: ظرفی که سگ زبان زده هفت مرتبه باید شسته شود که یک مرتبه آن باید با خاک باشد.
امامیه گفته اند: ظرفی که سگ بر آن زبان زده باشد، ابتدا یکبار با خاک و سپس دوباره با آن شسته شود.384
در نزد همه مذاهب خوک، همانند سگ است. جز امامیه که واجب دانسته اند هفت مرتبه ظرف آنر ا با فقط با آب بشویند.385
سگ و خوک خشکی و اجزای بدن آن دو اگرچه روح در آن دمیده نشده باشد و نیز حیوان متولد از آنها اگرچه به اسم هیچ یک از آن دو نامیده نشود، نجس هستند.386
در سوره انعام آیه 145، گوشت خوک حرام شمارده شده است. چراکه خوراک خوک گاهی اوقات از فضولات خودش است و دارای انگل خطرناک به نام تریشین و کرم کدو است.
قسم دوم از بین بردن نجاستی که زیادش واجب است ولی کم آن واجب نیست.
7-2- طهارت لباس از خون
به غیر از خون حیض، استحاضه و نفاس، تمام خونها از بین بردن زیادش واجب است ، خون حیض، استحاضه و نفاس حتی به مقدار کم هم باید پاک شود.387
ابن ادریس گفته: احتیاط این است که اگر نجاست به مقدار یک درهم برسد، برای عبادت آن را از بین ببرند.388
اما آنچه در بین علمای امامیه مشهور است معتبر بودن درهم در خون نجس غیر از خونهای سه گانه (حیض، استحاضه و نفاس) و غیر از خون جراحتها و دملها است. اما در غیر از خون و نجاستهای دیگر مثل بول و غائط و شراب چه قلیله و یا کثیره، پاک کردن آنها از لباس واجب است.389
ابوحنیفه می گوید: در همه نجاسات مقدار درهم رعایت می شود. ولی اگر بیشتر از درهم باشد، ازاله آن واجب است و اگر بیشتر نباشد، بخشیده شده است و نیازی به ازاله آن نیست.390
امام خمینی(ره) فرموده اند: اگر در لباس نمازگزار خونهای دیگری مثل خون بدن انسان یا حیوان حلال گوشت اگر در چند جای بدن و لباس باشد در صورتی که هم کمتر از درهم (تقریباً به اندازه یک اشرفی) باشد نماز خواندن با آن اشکال ندارد.391
7-3- سومین قسم از نجاسات:
خون ماهی و کک هر خون جراحتها و دملها وقتی که سرباز می کند و جاری می شود و بند نمی آید و خون زخمهایی که به خاطر ترس از بوجود آمدن تب و لرز شستشوی آنها ممکن نیست. چه کم، چه زیاد از بین بردن آن واجب نیست.392
سید مرتضی فرموده: خون ماهی پاک است و حیوانی که خون جهنده ندارد، خونش پاک است. مانند شپش و پشه.393
علامه حلی نیز فرموده: خون ماهی پاک است. زیرا در قرآن آمده: "احل لکم صیدالبحر و طعامه".394 در مستمسک آمده: خون جراحتها و زخمها و دملها اگر در لباس یا بدن باشد، چه کم و چه زیاد و امکان از بین بردن آن و یا عوض کردن لباس وجود نداشته باشد، بخشیده می شود.395
محقق حلی در مختصر النافع می گوید: از خون جراحتها و دملها که باز نایستد، بخشیده شده و ازاله آن واجب نیست و چون باز ایستد و بند آید اعتبارش به قدر درهم است، پس اگر به قدر یک درهم یا بیشتر باشد، زایل کردن آن واجب است و اگر کمتر از درهم باشد واجب نیست.396
7-4- نظر مذاهب در باره فضله حیوانات
امامیه: فضله پرندگان چه حلال گوشت باشد و چه حرام گوشت و هم چنین هر حیوانی را که خون جهنده ندارد چه حلال گوشت یا حرام گوشت، پاک است. اما فضله حیواناتی مانند شتر، گوسفند…… که خون جهنده دارند و حلال گوشت پاک است.
حیوانات حرام گوشت مانند خرس و درندگان دیگر که خون جهنده دارند، نجس دانسته اند و هر چه که حلال گوشت یا حرام گوشت بودنش مشکوک باشد فضله آن پاک است.
شافعیه: فضله تمام حیوانات را نجس می دانند.
حنفیه: فضله حیوان غیر پرنده مانند شتر و گوسفند را نجس دانسته اند. اما پرنده ای را که در هوا فضله بیندازد مانند کبوتر و گنجشک پاک می دانند ولی اگر در زمین فضله بیندازد مانند مرغابی آن را نجس می دانند.
حنابله: معتقدند که فضله حیوان حلال گوشت پاک است و حیوان حرام گوشتی که خون جهنده دارد و پرنده باشد یا غیر پرنده نجس است. و تمام مذاهب اتفاق نظر دارند که فضله جلال ، یعنی حیوانی که سرگین آدمی خورد، نجس است.397
7-5- نجاست مشرکان
در آیه انما المشرکون نجس….. به صراحت نجس بودن مشرکان بیان گردیده و طهارتهای سه گانه شامل حال آنان نمی شود. مشرکان در معانی بسیاری آمده، و کافران و کسانی که برای خداوند شریک قرار می گیرند نیز جزء آنها هستند.
فصل هشتم :
نتیجه گیری و پیشنهادات
8- نتیجه گیری
با توجه به مباحث بررسی شده، در رساله حاضر، و با بازگویی و توجه به احکام الهی و آیات قرآن کریم، تمامیت دین اسلام ، بار دیگر احراز گردید.
قرآن، کتاب آسمانی مسلمانان، کاملترین و جامع ترین کتاب در خصوص احکام دین می باشد و هر آنچه که خداوند فرموده، بدون شک و به طور قطع لازمه زندگی وحیات هر بشراست.
در قران به طهارت و پاکیزگی تاکید و سفارش فراوان شده است. این واژه ها (طهر، طاهر، طهور) مکررا در آیات قرآن آمده که به شرح آنها پرداخته شد.
در مقابل واژه طهارت، کلمه "نجس" و "نجاست" نیز معنی گردید، چرا که طهارت در مقابله با نجاست می باشد و قرآن صراحتا آنچه را که نجس شمرده می شود و حرام می باشد را بیان کرده است. در آیات الهی، خطاب به مومنان و اهل ایمان، سخن گفته شده است و این نشانگر آن است که خداوند، انسانها را از آن جهت که به طهارت می پردازند را در شمار مومنان قرار می دهد و مشرکان و کافران را هرگز جز مومنان قرار نمی دهد و آنها را "نجس" قلمداد می کند.
اگر در میان نظر فقهای شیعه و اهل تسنن اختلاف نظرهایی درباره رعایت احکام طهارت های سه گانه، وجود دارد اما آنچه که حائز اهمیت است، نظر قاطع آنان درباره جامعه بودن احکام الهی بوده که قرآن صراحتا آن را بیان نموده است. در پیروی از دستورات قرآن، میان شیعه و اهل تسنن هیچ تفاوتی وجود ندارد، اما واقعه "غدیر خم" و آغاز امامت به دستور خداوند و پیامبر اسلام (ص) شیعه را مکلف به تفحص بیشتر در این باب می کند و زندگی احادیث ائمه اطهار (ع) نیز سرمشق و الگوی مسلمانان قرار می گیرد .
اما در نتیجه گیری کلی این موضوع روش است : که کلام قرآن، کلام صریح و معتبر بوده و خداوند رسالت عظیم هدایت بشر را با نازل کردن آن، تمام نموده است .
و فقهای دین (اعم از شیعه و سنی) سعی در ترویج احکام قرآن داشته و دارند. و با ترویج آنها جز سعادت بشر و رهنمون کردن آنان به سوی خوشبختی واقعی، هدفی دیگر وجود ندارد.
و این بنده حقیر، به عنوان یک مسلمان شیعه، و با داشتن اعتقاد کامل و راسخ به فرامین الهی، امیدوارم که توانسته باشم گامی کوچک در اشاعه دستورات دین برداشته و با مدد استادان و سروران بزرگوار، گامهای بزرگتری نیز بردارم.
8-1- پیشنهادات
1. درباره احکام دینی تفحص بیشتری توسط دانشجویان انجام شود.
2. تدریس و بحث در باره احادیث به طور کاملتری در سر فصل های درسی دانشگاه قرار بگیرد.
3. بدون ایجاد ذهنیت سوء و برخوردهای نامناسب دو گروه شیعه و سنی هر چه بیشتر درباره احکام دینی به تبادل نظر بپردازند. تا سندیت دین اسلام برای جهانیان به طور کامل تر و قاطع تری محرز گردد.
موید باشید
فهرست منابع
فهرست منابع
1- قرآن کریم
2- امام رضا (ع) ، فقه الرضا ، موسسه آل النبی (ع) ، لاحیا الشراف ، مشهد ، چاپ اول .
3- سیاح ،ا.، 1378، فرهنگ بزرک جامع نویس ( ترجمه المنجد ) چاپ دوم ، انتشارات اسلام ، تهران ، .
4- اصفهانی ، ر.، 1404 ، المفردات ، دفتر نشر کتاب ایران ،.
5- ابن بابویه ، ا.، 1377. ه.ق ،المفنع و الهدایه ، تهران، موسسه مطبوعاتی دینی قم .
6- ابن بابویه ، ا. 1413، من با عفیره الفقیه ، جلد اول ، چاپ دوم .
7- ابن انس ، م.، الموطاء ، لبنان، موسسه دارالفکر .
8- ابن ادریس ، ا.، 411 ه.ق، اسرائر ، جامعه مدرسین قم ، نشر اسلامی.
9- آیت الله شیرازی ، م.، 1368، تفسیر نمونه ، قم ،نشر مدرسه امام امیر المونین (ع) .
10- آیت الله قربانی ، ز.،1380 تفسیر جامعه آیات الاحکام ، ج اول ، نشر سایه ، چاپ دوم ف .
11- آیت الله کمره ای ، خصال شیخ صدوق ؛ ج اول و دوم ، چاپ هفتم.
12- جزیری ، ع.، 1406،الفقه علی المذاهب الاربعه ، ج اول ، دارالکتاب العلمیه، چاپ هفتم ، ه.
13- حرعاملی ، م.، وسایل الشیعه الی التحصیل المسائل الشریعه ، ج اول و دوم ، چاپ پنجم ، بیروت ، دارالحیاء اثراث العربی .
14- حلی ( علامه ) ح.، 1412 ، مختلف الشیعه ، ج اول ، مرکز الابحاث و الدراسات السلامیه ، چاپ مکتب الاعلام اسلامی ، چاپ اول ، .
15- حلی ( علامه )، ح.، جمادی الثانی1412، مختلف الشیعه ، جلد 1، مرکز الابحاث و الدراسات السلامیه ، چاپ مکتب الاعلام اسلامی ، چاپ اول ،
16- حلی ( محقق ) ا.، (60 – 676 ) المختصر النافع ، موسسه البعثه قم ، چاپ اول .
17- حلی ( محقق )، ا.، امبته فی شرح المختصر ، موسسه سید الشهدا قم .
18- حلی ، ع. ، 1392 ه، ارجال ، انتشارات حیدریه ، نجف اشرف ،.
19- حلی ی.، (690 ه) الجامع الشرایع ، موسسه سید الشهدا علمیه قم .
20 – حلی، م.، المذهب البارغ ، قم موسسه نشر اسلامی ( بی تا ).
21- خوانساری ، موسوی ، ب.، روضات البحاث ، مکتب اسماعیلیان قم .
22- دادمرزی ، س.، 1380،ترجمه تحریر الروضه فی شرح المعه ، موسسه فرهنگی طه ، چاپ چهارم .
23- دانش پژوه ، م.، 1343ترجمه مختصر النافع ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، تهران .
24- زمانی ، م.، 1378، طهارت دینی مست اهل کتاب و مشرکان ، انتشارات فقه تبلیغات اسلامی .
25- سید مرتضی ( موسوی بغدادی ) ع، (436 ه) چاپ حیدریه نجف اشرف ،
26- سید مرتضی ، 1404 ه.ق، ابی القاسم علی بن حسین ، المسائل الناصریه ، قم ، نشر سید مرعشی نجفی .
27- شهید اول ، ا.، بهار 78، المعه الدمشقیه ، ج 1 ، چاپ قدس ، انتشارات دارالفکس قم ، چاپ دهم ،
28- شیخ مفید ، م، المقنعه ، انتشارات مکتب داوری قم .
29- طباطبایی ، م، 1354،ترجمه محمد هادی فقهی ، کتابفروشی اسلامی ، چاپ اول .
30- طباطبایی ، م.، 1374، مستمسک العروه الوثقی ، ج 1 و 2 ، دارالتفسیر قم ،
31- طباطبایی ، م ، رمضان 1418 ، ریاض المسائل ، ج 1و2 ، موسسه آل بیت (ع) الاحیا التراث ، چاپ اول ، ، ستاره قم .
32- طباطبایی ، م ، تفسیر المیزان ، ج 1 الی 6 ، ترجمه استاد ناصر مکارم شیرازی ، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی ، مرکز نشر فرهنگی رجاء.
33- طبرسی ، ا.، تفسیر مجمع البیان ، انتشارات آیت الله مرعشی نجفی.
34-طوسی شیخ الطائفه ، م، (1411) ه.ق) الاسبتصار ، ج 1 ، دارالصواء بیروت لبنان .
35- طوسی ، ا، 1408 ه .ق ، الوسیعه الی فیل الفضیله ، ناشر مکتب سید مرعشی نجفی ، چاپ خیام ، قم ، چاپ اول ،
36- طوسی ، م، الخلاف ، ج 1 ، نشر اسلامی .
37- طوسی ، م.، المبسوط فی فقه الاسلامیه ، مکتب المرتضویه لاحیای آثار الجعفریه ، طهران .
38- طوسی ، م.، داراکتب العرب بیروت لبنان .
39- عیسی عاشورا ، ا.، 1380، فقه آسان در مذهب امام شافعی ، مترجم دکتر محند ابراهیمی ، تهران ، نشر احسان ، چاپ چهارم ،.
40- فیض ، ع.، 1363، لمعه و مشقیه ، ج 1 ، انتشارات دانشگاه تهران .
41- کلینی ، م.، 1388 ه،الکافی ، انتشارات مکتب اسلامی ، تهران ،
42- مجلسی ، م.، بحار الانوار ، الجامعه الدور اخبار الائمه الاطهار ، ج 1 ، دارالاحیای الداث العربی ، بیروت لبنان .
43- مغنیه ، م.، 1366، فقه تطبیقی مذاهب پنج گانه ، چاپ دوم ، چاپخانه صنوبر.
44- موسوی خمینی ، ر.،1380، ترجمه تحریر الوسیله ف مترجم علی اسلامی ، چاپ نوزدهم ، انتشارات اسلامی قم .
45- موسوی خمینی ، ر.، توضیح المسائل ، انتشارات اسلامی قم .
46- موسوی خمینی ، ر .،کتاب طهارت ، ج 3 ، انتشارات اسلامی قم .
47- نجفی ، ح.، 1368،جواهر الکلام ، ج 2و5 ، چاپ سوم ، انتشارات صنوبر ،.
فهرست نامها
فهرست نامها
الف
اباعبدالله 34-77-107
ابن ادریس 51-56-76-78-114
ابن بابویه 48
ابن الراج 39
ابن جنید 96
ابن حمزه 96
ابن عباس = ابن عامر 63-65
ابن عقیل 39
ابن قدامه 65
ابن کثیر 65
ابوحامد الاسفرانی 19
ابوحنیفه 21-22-48-57
ابور هریره 63
ابی الصلاح 39-71-76-112
ابی بکر 65
ابی لیلی 107
ابن یقطین 75
ابن نصیر 34
اعاصم 65
ب
اما باقر (ع) 21-25-94-99-62
حسن بصری 25-64
پ
پیامبر اکرم (ص) 22-39-51-60
ج
محمد بن حجاج بن نیشابوری 63
محمد بن جریر طبری 64-65
محقق حلی 57-81-87-100-113-116-101
علامه حلی 48-49-55-68-71-76-79-80-81-94-99-116
امام خمینی (ره) 34-40-79-80-112-115
ر
فخر رازی 61-62-65
راغب اصفهانی 109
امام رضا (ع) 23-51
ز
زراره 40-64-77-94-99-100
زفر 60
زمخشری 12
س
سلاره 77
محقق جزواری 49
ش
شافعی 63
شهید اول 42-57-79-84-99-111
شهید ثانی 42-49-111
ص
امام صادق (ع) 25-34-40-49-64-77-91-109-110
شیخ صدوق 51-57
ط
شیخ طوسی 39-51-56-71-81-93-111
ک
شیخ کلینی 87
م
شیخ مفید 39-71-76-94-96-112
ن
نافع
1. سوره بقره، 222
2 – معالم الدین و ملاذ المجتهدین، حسن بن زین الدین، قم- المکتبه الاسلامیه، ج1- ص 179.
3 – الفقه علی المذاهب الخمسه
4 – سوره انفال
5 – سوره الفرقان- آیه 48
6 -لسان الوب-ج2-ص 153
7 -سوره بقره-222 مجمع البیان، نثر طوبی، ج2، ص 93.
8 -سوره بقره 222(مجمع البیان)ج2، ص93.
9 -اعراف-82-(مجمع البیان)ص 93.
10 -توبه-108
11 -مائده-6 مجمع البیان، تفسیر جلالین، ص78.
12 -آل عمران-42 کنز العرفان، تفسیر طبری، ج2، ص 18.
13 -فرقان-آیه، 48، المفردات، ج 2 ص 45.
14 -انیان آیه 21، مجمع البیان، تفسیر جلالین، ص 94.
15 -آلعمران-آیه ،55 ، همان منبع.
16 -بقره-، همان منبع.222
17 -بقره-25 مجمع البیان، وجوه قرآن.
18 -عبس-14(مجمع البیان-فسیر جلالین)
19 احزاب-53
20 هود-78
21 -جواهر الکلام، ج 6، ص 57.
22 -سوره توجه-29، مجمع البیان، ج5، ص 20.
23 -کنزالوفان-ح1-ص 50-ج پنجم
24 المختصر النافع، ج2، ص 63.
25 تفصیل الشریعه، ج3، ص 230.
26 الفرقان آیه 25.
27 -المعلی بالاثار، ج1، ص137 مساله 134.
28 -مصباح المنیرفیوی، ج2، ص297.
29 -تفسیر کشاف-(زمخشری) ج2-ص 218
30 -المزدات،راغب اصفهانی-ج1-ص215
31 جواهر الکلام، ج6، ص 58.
32 نیل الاوطاء، ج1، ص88.
33 تاج العروس، المحمد المرتضی الزبیدی، ج 2، ص 253 و 254.
34 -سوره توبه- آیه 28
35 -کنز الوفان-ج1-ص48-چ پنجم
36 -سوره مائده-آیه 90
37 -کنز الوفان-ج1-ص49-چ پنچم
38 -مائده-آیه 6
39 سوره توبه -109
40 امنجد ، ج4، ص 159.
41 – علی الفقه علی المذاهب الخمسه
42 – کنز العرفان- ج1- ص 38- ج پنجم
43 – الوسائل- ج2 – باب تیمم
1. روش عبادت، ج2، ص2. (روش عبادت براساس فقه اهل سنت، مذهب شافعی)
2. التهذیب،ج اول، ص 535.
3. لعمه الدمشقیه، ص 78.
4. مائده، 6
5. کنزالعرفان، ج1، ص6، مختلفالشیعه، ج اول، ص28- الفقه علی المذاهب الاربعه، ص 45.
1. سوره النحل، 97
2. کنزالعرفان، ج 1، ص 7
3. غوالی الثانی، ج2، ص6، حدیث 2.
1. به نقل از مسلم و احمد و اهل سنن، ج2، ص15.
2. للشوکانی، به نقل از مسلم و احمد و اهل سنن، ج2، ص15
3. سوره نساء، آیه 42
4. الوسایل، باب15، از ابواب جنابت حدیث20، شرایع الاسلام، ج اول، ص11
5. مختلف الشیعه، ص 125.
1. الفقه علی المذاهب الخمسه، ص 45.
2. سوره بینه، آیه 5
3. مبسوط، (شیخ طوسی)، ج اول، ص27
4. الوسائل، باب7، از ابواب سنت، حدیث21
5. التهذیب، ج اول، ص220
1. تمام اعمال طهارتی که با خاک صورت میپذیرد. مانند تیمم بدل از وضو و غسل
2. الفقه علی مذاهب الخمسه، ص67
3.امالی طوسی، ج 2، ص202
4. صحیح بخاری، ج 1، ص4
5. کنزالعرفان، ج 1، ص22
1. سوره واقعه، آیه 76
2. الوسایل، ب12
3. روش عبادت فقه براساس اهل سنت شافعی، ج 2، ص25 – شرایع لاسلام، ج اول، ص 35.
4-شرایع السلام، ج اول، ص 225.
1- سوره آل عمران- آیه 64.
2- غوالی الثانی، ج 2،ص12، حدیث23
3- الوسایل، ج1، باب34، احکام وضو
4- تفسیر عیاشی، ج2، ص111
1. کنزالعرفان، ج1، ص41، چ پنجم
2. لعمه الدمشقیه، ج اول ص 56.
3. الفقه علی المذاهب الخمسه، ص16، تلخیص شرح لمعه، ج1، ص13
4. مختصر النافع، ص 14.
1-. تلخیص شرح لمعه، ج1، ص14، الفقه علی المذاهب الخمسه، جواد مغنیه، ص37
1. تلخیص شرح لمعه، ج اول، ص15
2. سوره انفال، آیه11
3. کنزالعرفان، ج1، ص47
84 .سوره بقره، آیه 222.
85 کنزالعرفان، ج1، ص53.
86 سوره مائده، آیه 90.
87 سوره مدثر، آیه 4 و 5.
88 سوره بقره، آیه 124.
89 ریاض المسائل، ج1، ص2 و 8
90 همان منبع
91 سوره فرقان، آیه 49
92 المقنعه، ص8. الوسایل ج1، ص117. المبسوط (طوسی)،ج1، ص26. اللمعه الدمشقیهج1، ص29.
93 الوسایل،ج5، باب آب مطلق، لمعه ج1، ص29.
94 ریاض المسائل، طباطبائیج1، ص26.
95 الانتصار، مسئله 1، ترجمه تحریر الروضه. ص29.
96 توضیح المسائل امام خمینی(ره).
97 جواهر الکلامج1، ص45. الخلاف، ج1، ص193. مسئله78.
98 التهذیب، ج1، ص40. حدیث 108. الاستبصارج1، ص6، حدیث2.
99 لمعه الدمشقیه، ج1ف ص29. ترجمه تحریر الروضه فی شرح المعه، ص29.
100 جواهر الکلام فی شرایع الاسلام، ج1، ص317.
-101 لمعه ج1، ص29. مختلف الشیعه ج1، ص16. مسئله1.
-102 علی الفقه المذهب الخمسه، ص40.
-103 ابن عابدین، ج1، ص131.
104 الخلاف، ج1، ص49.
105 علی الفقه علی المذاهب الخمسه، ص26.
106 همان منبع.
107 همان منبع
108 شرایع الاسلام محقق حلی، ج1، ص4.
109 تحریر الوسیله، امام خمینی(ره)، ص11، مسئله17.
110 الفقه المذاهب الخمسه، ص26.
111 مستمسک العروه الوثقی، ج1، ص182. مسئله 3 و 5.
112 وسایل الشیعه، ج2، ص97.
113 الفیقه، ج1، ص13. المراسم، ص35.
114 . الرسائل، ج2 ، ص 1047، باب طهارت باطل قدم حدیث 3 و 4 .
115 . الرسائل، ج 2 ، ص 1047، باب طهارت باطل قدم حدیث 3 و 4 .
116 . الوسائل، باب 32، از ابواب تجانسات ، حدیث 3 و 7 .
117 . فقه عملی المذاهب خمسه، ص 33 .
118 . توضیح المسائل امام خمینی(ره)، ص 20 ، مساله 183 .
119 . مستمسک، ج 1 ، ص 75 . لمعته الدمشقیه: ج اول، ص 33 – ترجمه تحریر الروضه فی شرح لمعه، ص 33 .
120 . الوسایل – باب 29 ، از ابواب نجاسات، حدیث 1 .
121 . فقه ملی مذاهب و الخمسه – ص 33 .
122 . فقه ملی مذاهب و الخمسه – ص 33 .
123 . فقه ملی مذاهب و الخمسه – ص 33 .
124 . مستمسک العروه الوثقی، طباطبایی، ج 1 ، ص 89 .
125 . مستمسک العروه الوثقی، طباطبایی، ج 1 ، ص 88 .
126 . لمعه الدمشقیه، ج 1 ، ص 33 . ترجمه تحریر الروضه ، ص 33 .
.127 مستمسک العروه الوثقی، طباطبایی، ج 1 ، ص 88 و 106 .
128 . لمعه الدمشقیه، ج 1 ، ص 33 . ترجمه تحریر الروضه ، ص 33 . توضیح المسائل امام خمینی(ره) ، ص 22، مساله 202 .
129 . مستمسک، ج 1 ، ص 116 .
130 . لمعه الدمشقیه، ج 1 ، ص 34 .
131 .فقه علی المذاهب الخمسه، ص 32 و 34 .
132 . الفقه ، ص 34 .
133 . توضیح المسائل امام خمینی (ره) ، ص 22، مساله 207 . مستمسک العروه الوثقی، ج 1 ، ص 115 . المعه الدمشقیه، ج 1 ، ص 33 .
134 . همان منابع .
135. تحریر الروضه فی شرح اللمعه، ص 34 .
136 . مستمسک العروه الوثقی، ج 1 ، ص 126 و 127 و 128 . تحریر الروضه فی شرح اللمعه، ص 33 . المعه الدمشقیه، ج 1 ، ص 34 . توضیح المسائل امام خمینی (ره)، مساله 210، ض 215 .
137 . همان منابع .
138 . مستمسک العروه الوثقی، ج 1 ، ص 129 و 133 . تحریر الروضه فی شرح اللمعه، ص 33 . المعه الدمشقیه، ج 1 ، ص 35.
139 . الوسایل ، باب 28 ، از ابواب اطمه و اشربه، حدیث 1 .
140 . تحریر الوسیله امام خمینی (ره)، ص 24 .
141 . الفقه علی المذاهب الاربعه، ج 1 ، مبحث ازاله نجاست.
142 -الفقه علی المذاهب الخمسه ،ص 24.
143 . ابن عابدین ، ج 1 ، ص 119 .
144 . همان منبع ، ج 1 ، ص 215 .
145 . الفقه علی المذاهب الخمسه.
146 . المنجد.
147 . التهذیب، ج 1 ، ص 147 . الاستبصار ، ج 1 ، ص 166 .
148 . الفقیه، ج 1، ص 21، حدیث 59 .
149 . مختلف الشیعه، ج 1 ، ص 103 .
150 . همان منبع.
151 . الام، ج 1 ، ص 22 . شرح فتح القدیر، ج 1 ، ص 148 .
152 . شرح فتح القدیر، ج 1 ، ص 148 .
153 . المعتبر، ج 1 ، ص 124 . روض الجنان، ص 23، ریاض ج 1 ، ص 193 .
154 . وسایل الشیعه، ج 1 ، ص 213 و 214 . از ابواب احکام.
155 . شرایع الاسلام، ج 1 ، ص 11 .
156 . من لایحضره الفقیه ، ج 1 ، ص 105 .
157 . الخلاف، ج 1، ص 101، الغنیه (جوامع الفقیه: ص 549 ). شرایع الاسلام، ج 1 ، ص 10 و 11 .
158 . الفقه علی المذاهب الاربعه، ج 1 ، مبحث قضای حاجت . الفقه علی المذاهب الخمسه، ص 32 .
159 . اللمعه الدمشقیه، ج 1 ، ص 36 ، ترجمه تحریر الروضه ، ص 38 .
160 . من لایحضره الفقیه، ج 1 ، ص 109 .
161 .الوسایل، باب 5 از احکام تخلی، حدیث 9 .
162 . النهایه: ص 10 ، مختلف الشیعه، ج 1 ، ص 103 ، مساله 61 .
163 . السرائر، ج 1 ، ص 96 .
164 . ریاض المسائل، ج 1 ، ص 112 . السرائر، ج 1 ، ص 96 .
165 . الوسایل، باب 5 ، از احکام تخلی – حدیث 6 .
166 . الفقه المذاهب الخمسه، ص 22 .
167 . الفقیه، ج 1 ، ص 110 . التهذیب، ج 1 ، ص 32 .
1- سوره مائده – آیه 6
1- التهذیب – ج اول – ص 218
2- الفقه علی الذاهب الاربعه . ج اول – ص 57
3- الفقه علی المذاهب الخمسه ، جواد مغنیه ، ص 39
4- شرایع الاسلام ، حلی ، ج اول ، ص 12 و 13
5- لمعه ، ج اول ، ص 34 ، مساله 10
1- شرایع الاسلام ، ج 1 – ص 12 و 13 ، التهذیب ، ج 1 ، ص 83
2- المبسوط (طوسی ) ، ج اول ، ص 20 ، النمایه ، ص 12
176 – الوسایل الشیعه ، ج اول ، ص 257
177 – لمعه الد مشقیه ، ج اول ، ص 34 ، مساله 10.
5- جواهرالکلام ، ج 2 ، ص 137 و 148
6- مذاهب الخمسه ، مغنیه ، ص 39
180 -همان منبع
2-الفقه علی المذاهب الخمسه،ص37.
3-الفقه علی المذاهب الخمسه ،ص37.
1- سوره مائده ، آیه 6
2- الاسراء ، آیه 1 ، البقره ، آیه 83
3- مالک الحمام ، ج اول ، ص 43
4- الاسرا ، آیه 1 .
5 المسبوط سرخسی ، ج اول ، ص 6
6- بدایه المجتهد ، ج اول ، ص 11
1- الوسایل ، باب الوضو ، ب 31.
2- الفقه علی امذاهب علی الخمسه ، ( مغنیه ) ص 35 .
3- التفسیر الکبیر ، ص 160 ، الفقه علی المذاهب الخمسه ، ص 38
4- المبسوط (طوسی ) جلد اول ، ص 22
1- التفسیر الکتاب ، ص 160
2- التفسیر الکبیر ، ص 161
3-التفسیر الکبیر ، ص 161
4-وسایل الشیعه ، شیخ حر عاملی ، کتاب الطهاره ، ابواب وضو ، باب 15 ، ص 272.
1- الفقه علی المذاهب الخمسه – ص 38
2- الفقه علی المذاهب الاربعه ، ص 55
3- مختلف الشیعه ، ص 124 ، الفقه علی المذاهب الخمسه ، ص 38 .
4- جواهر الکلام ، ج دوم ، کتاب طهارت ، ص 37
5- تهذیب الاحکام ، ج اول ، ص 63 ، حدیث 173
1- صحیح مسلم ، جلد اول ، کتاب طهاره ، باب وجوب غسل رجلین
2- الانتصار ، ص 28 ، الخلاف ، ج اول ف ص 92 .
3- التهذیب ، ج اول ف ص 76 .
4- التفسیر الکبیر ، امام فخر رازی ، ج 11 ، ص 161 .
5-الفقه علی المذاهب الخمسه، ص 47.
6- سوره مائده ، آیه 6
1- مغنی ابن قدامه ، ص 132
2- الجامع البیان فی تفسیر قرآن ( محمد بن جریر طبری ) ج 6 ، ص 128
3- مختلف الشیعه ، ص 127 ، مساله 79
4- تفسیر فخر رازی ، ج 11 ، ص 161
5- تفسیر فخر رازی ، ج 11 ، ص 162
6- همان منبع.
7- تفسیر فخر رازی ، ج 11 ، ص 161
1- الفقه علی المذاهب الخمسه ، ص 28 ، علی الفقه علی المذاهب الاربعه ، ص 62
2- الفقه علی المذاهب الخمسه ، ص 37
3- الفقه علی المذاهب الخمسه ، ص30
1- مختلف الشیعه ، ص 130
2- الفقه علی المذاهب الخمسه ، ص 31 .
3- الفقه علی المذاهب الخمسه ف ص 31 ، جواهر الکلام ، ج دوم ، کتاب طهارت ، ص 40
4- تذکره ( حلی ) – ج 2 ، ص 21
5- تفسیر فخر رازی ، ج 11 ، ص 65
6- مختلف الشیعه ، ص 30 ، مساله 82
7- الفقه علی المذاهب الاربعه ، ص 70
225 – مختلف لشیعه،ج اول، ص 91، مساله 49.
226 – الفقه علی المذاهب الخمسه،ص 26-27.
227 – ریاض المسایل،ج اول،ص 90
228 – الفقه علی المذاهب الخمسه، ص 27.
1-. رسایل شریف مرتضی، ص223، الکافی فی الفقه، ص135
2-. المقفه، ص51، المهذب، ص33
3-. الخلاف، ج اول، ص679
4-. مختلف الشیعه، ص153، مساله 103
5. التهذیب، ج اول، ص114
1. فقه علی المذاهب الخمسه، ج، ص43
235 -تفسیر جامع ایات الاحکام،ج1،ص85.
2-. تفسیر المیزان، ج6، ص225
3-. سوره مائده، آیه6
4-. سوره نساء، آیه42، کنزالعرفان، ج اول، ص16
5-. الفقه علی المذاهب الخمسه، ص38
1. فقه علی المذاهب الخمسه، ص44-45
2-.فقه علی المذاهب الخمسه، ص44-45
3-. شرایع الاسلام، ج اول، ص18، لمعه دمشقیه، ج اول، ص37، مساله14
1-. التهذیب، ص118-119، الکافی، ص46
2-. المبسوط، ص29، الوسیله، ص55
3-. السرائر، ص118، مختلف الشیعه، ص173، مساله 119
4-. المقفه، ص54
1-. مراسم العلویه، سلار ابن دیلمی، ص 52.
2-. لمعه، ج1، ص31، مساله16
3-. الفقه علی المذاهب الخمسه، ص46
4-. تفسیر جامع آیات الاحکام، ج1، ص89
5- تفسیر جامع آیات الاحکام، ج اول، ص 90.
6- شرایع السلام، ج اول، ص 45..
1-. وسایل الشیعه، ج 1، ص47
2-. مختلف الشیعه، ج1، ص182 و 127
3. التهذیب، ج1، ص144، الاستبصار، ج1، ص119
4-. لمعه، ج1، ص38، مساله17، ترجمه التحریر الروفه، ص41
5- التهذیب، ج1، ص143
1-. ترجمه تحریرالوسیله، امام خمینی، ص69
2-. لمعه، ج1، ص38، مساله16و17
3- فقه آسان در مکتب امام شافعی، ص67
4.- ترجمه تحریرالوسیله، امام خمینی، ص71
5.- ترجمه مختصرالنافع، ص9
1.- کنزالعرفان، ج1،ص
2-. لمعه، ج اول، ص37، مساله15
1- فقه علی المذاهب الخمسه، ص46
2.- ترجمه مختصرالنافع، ص10
3.- لمعه، ج1، ص39
4.- المبسوط، ج1، ص42، الفقیه، ج1، ص5، جواهرالکلام،ص47
5.- النهایه، ص26، المهذب، ج1، ص34
1-. النهایه، ص26، الفقه علی المذاهب الاربعه، ج1، ص124
2-البدایه المجتهد، ج1، ص48
3-الفقه علی المذاهب الخمسه، ص 37.
4 -مختلف الشیعه، ج اول، ص 190 مساله 136- القفه علی المذاهب الخمسه ص 49.
1-الذکری، ص 43.
275 -الفقه علی المذاهب لاخمسه، ص 34.
3-الفقه علی المذاهب الاربعه،ج اول، مبحث استحاضه.
1- جامع اشتات، ص 11 سوال 12.
2- ترجمه تحریر الروضه، ص 47- لعمه، ج اول، ص 42 مساله 23.
3- الفقه علی المذاهب الخمسه، ص 50.
4 -لمعه، ج1، ص41، مسئله22.
1-فقه آسان در مذهب شافعی، ص103.
2-شرایع الاسلام، ج1، ص27. مبحث نفاس، لمعه، ج1، ص43، مسئله1.
3-مختصر النافع، ص53.
4-. مختصرالنافع، ص60، الخلاف، ج1، ص219
5-. الهدایه، ص22
1-. المختصرالنافع، ص60، الفقیه، ج2، ص200
2-. المعتبر، ج1، ص356
3-. فقهالرضا (ع)، ص82
4-. الوسایل، ج3، ص325، باب اغسال
5-. التهذیب، ج1، ص114
6-. الکافی، ج4، ص617
7-. الخلاف، ج1، ص286
8. همان منبع
9-. التهذیب، ج1، ص272
1- مختصرالنافع، ص60
2- مختصرالنافع، ص60
3-المهذب، ج1، ص33
4- المعتبر، ج1، ص357
5-. الغنیه، (جوامع الفقهه)، ص555
298-سوره مائده، آیه 6
2- ترجمه المجد، ج1، ص1050. (صعد)
3- حدائق، ج4، ص245.
301-تفسیر جامع آیات الاحکام، ج1، ص101.
302-تفسیر جامع آیات الاحکام، ج1، ص101.
6- حدایق- ج چهارم، ص 224.
304 – سوره کهف ، آیه 41
305 – سوره کهف ، آیه 8
306 – تفسیر المیزان ، ج 6 ، ص 226
307 – وسایل الشیعه ، ج 2 ، باب تیمم باب 7، حدیث 40
308 – الفقه علی المذهب الخمسه ، ص 60
309 – همان منبع
310 – همان منبع
311- النهایه، ص49. المقنعه، ص69.
312- مختلف الشیعه، ج1، ص262. مسئله 195.
3- المسائل الناصریه، ص244، مسئله 48.
4- التهذیب، ج1، ص545.
315 – المقنعه، ص59 و 60.
1- المبسوط (طوسی) ج1، ص31.
2 -تفسیر جامع آیات الاحکام، ص93.
318- تفسیر المیزان، ج6، ص226.
319 -المنار، ج5، ص119.
320- مائده، آیه 6.
321 -مجمع البیان، ج3، ص52.
322 -بدایه المجتهد، ج1، ص36 و 37.
323 -ترجمه المنجد، ج 1، ص846.
324 -المقنعه، ص59.
325 -المقنعه، ص59.
326 -الوسیله، ص71.
327 -السرائر، ج1، ص137.
328 -المبسوط طوسی، ج1، ص32. الخلاف، ج1، مسئله 78.
329 -مختلف الشیعه، ص260، مسئله 192.
2- مختصرالنافع -ص 61 – مساله 1.
3- النهایه – ص 49
4- الخلاف – ج اول – ص 146 . مساله 94 – الکافی فی الفقه – ص136.
1- السرایر – ج اول – ص 136.
2–الفقه علی المذاهب الحسنه – ( سفینه ) ص 60.
3- همان منبع – ص 60 – الفته علی المذاهب الاربعه – ص 82
4- الاستبصار – ج اول – ص 159
5- مختصر النافع – ص 61
6-الذکری، ص110.
1- الخلاف طوسی، ج اول، ص 146.
2- مختصر النافع – ص 62 الاستبصار – ج اول – ص 170
3- لمعه الدمشقیه – ج اول – ص 49 – مساله 35.
4- المسائل الناصریه – ص 244 مساله 46 – کشف الرموز – ج اول – ص 101 – الذکری ص 108
343 – همان منبع
2-وسایل،ج اول،باب11-از ابواب تیمم.
3- الفقه علی المذاهب الخمسه،ص 37.
4- همان منبع.
1-شرایع السلام، ص 240.
2- الفقه علی المذاهب الخمسه، ص 47.
3- الخلاف طوسی ، ج اول ، ص 30 ، جواهر الکلام ( نجفی – ج پنجم ، ص 223
1- وسایل ، ج 2 ، باب 11 ، حدیث 6
2- حدائق – ص 355 – المنتهی – جلد اول ، ص 149 ، جواهر الکلام .
3- وسایل، ج اول، باب 11
353 شرایع الاسلام، ج1، ص44 و 45.
354 لمعه، ج1، ص32، مسئله 7.
355 مستمسک العره الوثقی، ج1، ص273.
356 توضیح المسائل امام خمینی(ره)، ص10.
357 جواهر الکلام، ج5، ص494. المدارک، ج1، ص91.
358 شرایع الاسلام، ج1، ص45.
359 جواهر الکلام، ج5، ص495.
360 الام، ج1، ص55.
361 الفقه علی المذاهب الخمسه، ص30.
362 الوسایل، باب 17، از ابواب نجاسات، حدیث 3 و 4.
363 المقنعه، ص53. المعتبر، ص29. جامع الشرایع، ص24.
364 سوره مائده، آیه 3.
365 لمعه الدمشقیه، ج1، ص32. شرایع الاسلام، ج1، ص44. مستمسک العروه الوثقی ج1، ص273.
366 فقه تطبیقی، (مغنیه) ص29.
367 سوره انعام، آیه 145.
368 الوسایل الشیعه، ج16، ص310.
369 تفسیر المیزان، ج1، مکارم شیرازی، ص584.
370 شرایع الاسلام، ج1، ص44. لمعه، ج1، ص32.
371 ترجمه خصال شیخ صدوق، کمره ای، ج2، ص200
372 جواهر الکلام، ج6، ص4. تفسیر جامع آیات الاحکام آیت قربانی، ج1، ص213.
373 الفقه علی المذاهب الاربعه، ج1، ص15. المنهی، ج1، ص166.
374 مجمع البیان، ج3، ص399. آیات الاحکام ابن عربی، ج1، ص149.
375 المبسوط (طوسی) ج1، ص36.
376 تذکره علامه، ج1، ص7. الطهاره امام خمینی(ره). ج3، ص280.
377 مستمسک العروه الوثقی، ج1، ص434. توضیح المسائل امام خمینی(ره) ص13. مسئله 115.
378 مختلف الشیعه، ج1، ص310. مسئله 230. المقنعه، ص73. النهایه، ص51.
379 شرایع الاسلام، ج1، ص54. الخلاف، کتاب اشربه، مسئله 3.
380 تحریرالوسیله، امام خمینی(ره)، ج1، ص118.
381 تفسیر جامع آیات الاحکام آیت قربانی، ج1، ص231.
382 شرایع الاسلام، ج1، ص44
383 همان منبع
384 الفقه علی المذاهب الخمسه، ص29.
385 همان منبع
386 ترجمه تحریر الروضه علی شرح المعه، ص30. ریاض المسائل، ج1، ص27.
387 مختصر النافع، ص64، مسئله 2.
388 السرائر، ج1، ص178.
389 مختلف الشیعه، ص232. مسئله 317.
390 المبسوط سرخسی، ج1، ص36.
391 توضیح المسائل، امام خمینی(ره)، ص97. مسئله 855.
392 الخلاف، شیخ طوسی، ص476. مسئله 220.
393 المسائل الناصریه، ص217. مسئله 15.
394 سوره مائده، آیه 96.
395 مستمسک العروه الوثقی، ج1، ص555.
396 مختصر النافع، ص64. مسئله 2.
397 الفقه علی المذاهب الخمسه، ص 30.
5-. المبسوط، ج1، ص40
5- امامی الصدوق – ص 515
—————
————————————————————
—————
————————————————————
108